شهید و شهادت در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شهید و شهادت در قرآن - نسخه متنی

عبدالله جوادي آملي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شهید و شهادت در قرآن
شهادت در قرآن جایگاه ویژه ای دارد و در چند آیه به آن پرداخته شده است، در این مقاله پاره ای از مباحث مربوط به شهادت و شهدا در پرتو یكی از آیات مورد بحث قرار می گیرد، قرآن كریم می فرماید:« وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون» «به آن هایی كه در راه خدا كشته می شوند مرده و اموات نگویید، بلكه آنها زنده اند و شما نمی فهمید.»
اعتقاد به حیات برتر و كامیابی شهید، از عوامل مهم پایداری و پیروزی است. در صدر اسلام بر اثر بدیهی نبودن اصل حیات برزخی یا ثمر بخش بودن آن نزد همه، گروهی از معاد باوران شهادت را نوعی ناكامی و محرومیت می پنداشتند، چنان كه منافقان و كافران بر اساس باور نادرستی كه از مرگ داشتند شهادت را زوال و به هلاكت افكندن خویش می دانستند، از این رو با پدیده جنگ، منافقانه برخورد می كردند و اهل تبطئه (به تاخیر انداختن و به كندی حركت كردن) بودند.
مرگ انتقال از نشئه ای به نشئه دیگر و وفات است، نه زوال و نابودی و فوت، و راز اینكه خدای سبحان در برخی موارد از كافران و منافقان به «اموات» تعبیر كرده است كه گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی است؛ نه زوال هستی، و اطلاق آن بر كافران نیز به لحاظ بی اثر بودن آنان است، بر این اساس، نهی این آیه شریفه از كاربرد تعبیر «اموات» در باره شهیدان، هم توهم نابودی و هم توهم بی اثر بودن آنان را دفع می كند. شهید، زنده و منشأ اثر است، هم اهل دنیا و بازماندگان خود را بیدار و نورانی می كند و هم به برزخیان روح و ریحان می رساند. همه انسانها پس از مرگ زنده اند و هیچ كس مرگِ به معنای فنا و نابودی ندارد، لیكن راز نهی از توهم مرگ در باره شهیدان، آن گونه كه در باره دیگران پنداشته می شود، تذكر این نكته است كه آنان حیاتی برتر دارند. در آیات دیگر نیز با بیان بهره مندی شهید از رزق حسن و روزی خاص نزد خداوند، توهم اینكه شهادت سبب محرومیت و ناكامی شهید شود ردّ شده است.
بیشتر مردم، حیات شهیدان را ادراك نمی كنند و متوجه آن نمی شوند؛ اما این به معنای محال بودن فهم حیات شهیدان یا قابل توجه نبودن آن نیست.
یُقتَلُ : «قتل» و «موت» هر دو به معنای ازاله روح از بدن است: « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ»[1] ، « وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ و »[2] ، با این تفاوت كه در «قتل» عنایت به كسی است كه ازاله روح می كند و در موت‎َ عنایت به فقدان حیات است.[3]
توهم نابودی و ناكامی شهید
خدای سبحان برای تشویق مسلمانان به جهاد، مقدمات و عوامل معنوی مهم پیروزی در نبرد را بیان می كند. در آیه گذشته به یكی از این عوامل، یعنی استعانت به صبر و نماز اشاره شد و در این آیه اعتقاد به حیات برتر و موفقیت و كامیابی شهید كه عامل معنوی مهم دیگری است بیان می شود.
آیه پاسخی است به وهم و طعن بداندیشانی كه می پنداشتند رفتن به میدان نبرد، خود را به هلاكت افكندن است و به ویژه پس از جنگ بدر می گفتند: چرا اینان در راه پیامبر و رهبر خویش، خود را به كشتن داده و به هلاكت انداخته اند؟ پاسخ قرآن كریم این است كه انسانْ خواهان حیات است و زندگی اساسی وی پس از مرگ است، از این رو ایثارگری و شهادت، زمینه نیل به حیات طوبا و نعیم ابد و نجات از هلاكت است؛ نه نابودی و هلاكت.
توضیح اینكه در صدر اسلام، از سوی دو گروه دو توهّم در باره شهادت مطرح بود: عده ای آن را «نابودی» و زوال می پنداشتند و گروه دیگری كه حیات پس از مرگ را باور داشتند، آن را سبب «ناكامی» و محرومیت می دانستند.
نهی آیه شریفه مورد بحث از اطلاق «میّت» بر «شهید» در ردّ توهم نخست است. همه انسانها پس از مرگ زنده اند و وضع آنها از دو حال بیرون نیست: یا در گودالی از گودالهای آتش به سر می برند یا در باغی از باغهای بهشت[4] و هیچ كس مرگ به معنای زوال و فنا و نابودی ندارد؛ لیكن راز نهی از توهم آن در باره شهیدان، به گونه ای كه در باره دیگران پنداشته می شود، تذكر این نكته است كه آنان از حیاتی برتر برخوردارند.
اطلاق كلمه «موت» از قبیل توقیفی بودن اسماء نیست، تا كسی مُجاز نباشد این واژه را در باره شهیدان به كار ببرد. معنای آیه مورد بحث، نهی از استعمال واژه «اموات» و امر به استعمال واژه «اَحیا» نیست؛ یعنی: «لا تقولوا أموات بل قولوا أحیاء‎ٌ. در آیه مورد بحث دستور استعمال واژه خاص نرسیده است؛ نظیر دستوری كه در باره «رعنا» رسید كه این كلمه را كه بار منفی دارد و در فرهنگ دیگر تعبیر سوئی است و شما متّهم به اراده آن معنای ناروایید، به كار نبریدو بگویید «انظرنا[5]»؛ لیكن چون مخالفان از واژه اموات معنای ناقصی را تلقی می كردند، كاربرد این واژه اموات معنای ناقصی را تلقی می كردند، كاربرد این واژه مورد نهی قرار گرفت: « وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌَ»
مقصود این آیه شریفه تعلیم پیام كتاب الهی است كه موت در فرهنگ قرآن هجرت از دنیا به آخرت (برزخ و قیامت) است، نه نابودی، موتْ رهیدن از دنیا و رسیدن به عالم دیگر است و از یك سو مردن و از سوی دیگر میلاد است، پس اطلاق واژه موت در باره شهیدان هیچ محذوری ندارد و نهی از گفتن «اموات» در حقیقت ارشاد به اندیشه صحیح و دانش درست در باره مرگ شناسی است. «قول» در آیه مورد بحث: «ولا تقولوا ..» به معنای منطق و آیه بدین معناست كه منطق شما در باره شهدا این نباشد كه آنها مرده اند، بلكه آنان زنده اند. در آیه ای دیگر فرمود: نه تنها نگویید شهیدان مرده اند، بلكه در باره آنان گمان مرگ نیز نكنید: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون».[6] در این آیه شریفه، هر دو توهم پیش گفته ردّ و دفع شده است. بر اساس این گونه آیات، شهید نه تنها نابود نمی شود و همچون دیگران زنده است، بلكه نسبت به دیگران از حیات برتری نیز بر خوردار است، و نه تنها بر اثر شهادتْ ناكام و محروم نخواهد شد، بلكه از حیات طوبا و روزی خاص و رزق حَسَن نزد خداوند برخوردار است.
قرآن كریم در برخی آیات از مؤمنان به «اَحیاء» و از كافران و منافقان به «اموات» تعبیر كرده و می فرماید: زنده و مرده با هم مساوی و یكسان نیستند: «و ما یستوی الأحیاء و لاالأموت».[7] راز این تعبیر آن است كه گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی است؛ نه زوال هستی و اطلاق اموات بر كافران نیز به لحاظ بی اثر بودن آنهاست، انسان پس از مرگ طبیعی، از خاطره ها محو می شود و دیگر در جامعه و بین مردم مطرح نیست و اثری ندارد، از این رو حضرت مریم ـ علیهما السّلام ـ فرمود: « یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّاً».[8]
نهی آیه شریفه مورد بحث از به كار بردن تعبیر «اموات» در باره شهیدان، ردّ كسانی است كه آنان را نابود شده و بی اثر می پنداشتند. ممكن است دیگران با مرگ محو شوند و اثر دنیایی آنان زایل گردد؛ لیكن شهیدان كه زنده و مَثَل اَعلای آیه‌شریفه « وَ جَعَلَنِی مُبارَكاً أَیْنَ ما كُنْتُ» هستند،[9] در همه جا منشأ اثرند.
حیات طوبا و برتری كه شهید بدان رسیده، هم دنیا وهم برزخ را زیر پوشش می گیرد، پس او زنده و منشأ اثر است و از اثر او تنها بازماندگان وی و اهل دنیا بهره مند نمی شوند، بلكه همان گونه كه به بازماندگان و اهل دنیا صفا می دهند و آنان را بیدار و نورانی می كند، به گذشتگان و برزخیانْ هم كه بر آنان وارد می شود نور و روح و ریحان می بخشد و شعاع بركتی كه نصیب این انسان وارسته می شود به اندازه ای وسیع است كه اهل قبرستانی كه در آنجا دفن شده، تا مدتی متنعّم اند: «طبتم و طابت الارض الّتی فیها دفنتم».[10]
حقیقت مرگ
مرگ، انتقال از نشئه ای به نشئه دیگر است، نه زوال و نابودی. كسانی كه به نشئه دیگر منتقل می شوند، یا مؤمن و صالح یا كافر و طالح اند، از این رو قرآن كریم می فرماید: كافران و منافقان با مرگ وارد عذاب الهی می شوند و مؤمنان و به ویژه شهیدان پس از مرگ متنّعم هستند و به حیات برتر و روزی بهتر می رسند، بنابر این در باره كشته شدگان در راه خدا نباید توهم نابودی یا محرومیت داشت.
«موت» در فرهنگ قرآن، نحوه ای از انتقال به نشئه برزخ و گونه دیگر آن «قتل» است، از این رو خدای سبحان «موت» را در برابر «قتل» قرار داده، می فرماید: « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»‌[11]، « وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَهٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون[12]» و در باره كسانی كه به قصد جهاد و قیام در راه خدا هجرت كردند، با اینكه در بهره مند شدن از رزق حسن فرقی بین «موت» و «قتل» آنان نیست، می فرماید: اینان كشته شوند یا بمیرند از رزق حَسَن برخوردارند: « وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً.[13]
فرق موت و قتل این است كه اگر عامل از بین بردن حیات ملحوظ باشد قتل، و اگر صرف زهاق روح ملحوظ گردد موت نامیده می شود.
در قرآن كریم موتِ به معنای فوت و زوال، نفی شده است و چنانچه در برخی آیات، «موت» اثبات شده و در برابر «حیات» قرار گرفته، مانند: « الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ»[14]، اولاً مقصود از آن در حقیقت «وفات» است، نه فوت، چنان كه برخی آیات بر این نكته دلالت دارد كه مرگ، توفّی و وفات است؛ مانند: « اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها»،[15] « حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا».[16][1] . سوره‌آل عمران، آیه 144.
[2] . سوره آل عمران، آیه‌158.
[3] . مفردات، ص 655، «ق ت ل».
[4] . الكافی، ج 3، ص 242؛ بحارالانوار، ج 8 ، ص 309 و 318.
[5] . سوره بقره، آیه 104.
[6] . سوره آل عمران، آیه 169.
[7] . سوره فاطر، آیه 22.
[8] . سوره مریم، آیه 23.
[9] . سوره مریم آیه 31.
[10] . مصباح المتهجّد؛ مفاتیح الجنان ، زیارت شهدای كربلا.
[11] . سوره آل عمران، آیه 144.
[12] . سوره آل عمران ، آیه 157.
[13] . سوره حج، آیه 58.
[14] . سوره ملك، آیه 2.
[15] . سوره زمر، آیه 42.
[16] . سوره انعام، آیه 61.
ثانياً راز آن تقابل اين است كه ديگران «ميت» را به معناي «غير زنده» اراده مي كردند و از اين رو «اموات» را در برابر «اَحياء» قرار داده و بر شهدا نيز اموات اطلاق مي كردند.
عنوان موت به همان معناي صحيح قرآني از قضاي حتمي خداست و همگان مشمول آن اند و كسي از آن فارغ نيست: « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[1] « وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» [2] پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه كامل ترين انسانهاي معصوم است و هيچ شهيدي در عروج روحي خود به اوج وجودي آن حضرت نمي رسد مشمول عنوان موت شد؛ يعني در بارة آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي توان گفت «ماتَ»، چنان كه در آية « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»[3] واژة موت در بارة آن حضرت روا دانسته شده و اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ نيز در بارة خودش فرمود: «والّذي نفسي بيده لابن أبي طالب آنس بالموت من الطفل بثدي أمّه».[4]
حيات برتر شهيدان:
قتل در راه خدا سلوك به سوي خداي جميل است و چيزي كه به تعبير قرآن حكيم در راه خداست (في سبيل الله) ‌لوازم فراواني را به همراه دارد؛ مانند اينكه اولاً شهادت سير و سلوك است؛ نه نابودي و نه جمود و ركود. ثانياً شهيد حتماً به مقصد مي رسد، زيرا راه خدا مستقيم است؛ نه تخفيف دارد و نه اختلاف. ثالثاً شهيد حتماً زنده است، چون سالك است و حيات او طيّب است؛ نه نكد، زيرا راه خداي جميل با جمال است و چنين سالكي در فضاي جمالي سير مي كند. توضيح اين مطلب إن شاء الله در تفسير آية « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[5] خواهد آمد.
اختلاف آية مورد بحث با آية سورة آل عمران در جهات متعدد است كه يكي از آنها تعبير به مضارع در اين آيه: «يُقتل» و به ماضي در آية آل عمران: «قتلوا» است؛ يعني نه هنگام اعزام به جبهه مي توان به عنوان توطئه و تبطئه شهادت را نابودي دانست و نه بعد از پايان جهاد كه عده اي شهيد شده اند مي توان چنين فكر كرد.
غرض آنكه، شهيد هم اكنون زندة حقيقي است؛ نه آنكه در معاد زنده مي شود تا آية مورد بحث نظير آية « إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ.....»[6] باشد، چنان كه گروهي پنداشته اند و نه آنكه فقط نام آنها زنده باشد (زنده ياد)، چنان كه عده اي پنداشتند. نام آنان زنده است؛ ولي از باب « وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْ‏آخِرِينَ» [7] كه با تأثير حقيقي همراه است.
از تفسير طبري چنين بر مي آيد كه شهيد هم اكنون از روزي بهشت برخوردار است، ولي ساير مؤمنان در قيامت كبرا.[8] برخي شهيد را داراي حيات ظاهري دانسته اند، هر چند بدن او ريز ريز شده باشد و جمله «....لا تشعرون» را نظير « تَرَي الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ[9]» پنداشته اند؛ ليكن چنين برداشتي بر اثر خلط بين حيات دنيوي و حيات برزخي است. شهيد در برزخ بدن مناسب با آن عالم را داراست، بدون آنكه محذور تناسخ لازم آيد، چنان كه ديگران نيز طبق احاديثي كه برخي از آنها در بحث روايي خواهد آمد بدن مناسب با آن نشئه را دارند.
نه تنها كشته شدگان در راه خدا، بلكه هر كس با ايمان و با روحي طيّب و پاكيزه از شرك و گناه، از اين جهان رخت بربندد، به يقينْ زنده و مورد تكريم فرشتگاني است كه به استقبال مؤمنان مي آيند و با سلام كردن مي گويند: به بهشت در آييد: « الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[10]» با توجه به اينكه اين تكريم و رحمت در حال توفّي است، منظور از بهشتي كه در اين آيه از آن ياد شده، جنّت برزخي است؛ نه جنّت كبرا.
اصل زنده بودن بدن برزخي و روح، مشترك بين همة انسانهاست، اگر چه مؤمنانْ منعم و كافران و منافقان معذّب اند، چنان كه مؤمن در اصل حيات و تعنّم، نه در درجة تنعّم، با شهيد سهيم و يكسان است، يعني هر دو زنده و متنعم هستند؛ ليكن شهيد در درجة حيات و كيفيت تنعّم برتري دارد و از حياتي بالاتر و نعمتي بيشتر برخوردار است. البتّه مقصود از مؤمن در اين سخن كسي است كه به وظيفة خود عمل كرده باشد؛ اما كسي كه در زمان جنگ عمداً، از صحنة نبرد دور باشد، مؤمن و طيب بودن و نيز با طهارت رخت بر بستن او محلّ تأمّل است.
قرآن كريم، شهيدان را بهره مند از رزق حَسَن مي داند. بهره مندي از رزق حسن به ويژه در بارة كساني كه در راه ياري دين خدا و هجرت براي فراگيري معرف الهي، اعم از حركت به سوي جبهه يا هجرت علمي و مانند آن، كشته شوند يا بميرند، در قرآن كريم به صراحت بيان شده است: « وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ».[11] ممكن است همة اينان اصطلاحاً «شهيد» خوانده نشوند و حكم فقهي همة آنان در غسل و كفن يكسان نباشد؛ ليكن حكم كلامي همة آنها به لحاظ اصل اجر و برخورداري از رزق حسن، يكسان است، هر چند اختلاف درجه محفوظ است.
در بهره مندي از «رزق حَسَن»، كسي سهيم «شهيد» و مانند او نيست؛ به اين بيان كه خداي سبحان هنگام يادآوري نعمتهاي مادي، با تعبيرهايي كه متضمنّ هشدار و تأديبي محترمانه است، انسان و دام را در بهره وري از آن نعمتها در كنار يكديگر و مشترك قرار داده و به طور ضمني هشدار مي دهد كه انسان هاي سرگرم به نعمتهاي دنيايي با پست تر از خود، يعني دامها يكسان است: « الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى
كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُم»؛[12] اما هنگام برشمردن و بيان نعمتهاي معنوي و اخروي، در قرآن كريم هيچ گاه چنين تعبيري نيامده است.
امكان ادراك حيات شهيدان: خداي سبحان در پايان آية شريفة مورد بحث مي فرمايد: شما اين مطلب دقيق، يعني حيات شهيدان را ادراك نمي كنيد: « .... وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ »،[13] « لا تَشْعُرُونَ» به معناي محال بودن فهم حيات شهيدان يا قابل توجه نبودن آن نيست، بلكه بدين معناست كه بيشتر شما نمي دانيد، نظير آنچه در بارة تسبيح همگاني موجودات آمده است: « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»[14] و مقصود محال بودن ادراك تسييح موجودات نيست، بلكه منظور آن است كه اكثر افراد نمي دانند و گرنه او حدي از انسانها نه تنها مي دانند، بلكه صداي تسبيح موجودات را نيز مي شنوند. حيات شهيدان كه خداي سبحان در بارة آن فرمود: « وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» نيز اين گونه است؛ يعني بيشتر انسانها آن را نمي دانند و گرنه اولياي الهي، شهيدان را زنده مي دانند و شاهد حيات آنان هستند.
[1] . سورة آل عمران، آية 185.
[2] . سورة انبياء، آية 34.
[3] . سورة آل عمران، آية 144.
[4] . نهج البلاغه، خطبة 5.
[5] . سورة آل عمران، آية 169.
[6] . سورة انفطار، آية 13.
[7] . سورة شعراء، آية 84.
[8] . جامع البيان، ج 2، ص 43.
[9] . سورة نمل، آية 88.
[10] . سورة نحل، آية 32.
[11] . سورة حج، آية 58.
[12] . سورة نازعات، آيات 31ـ33.
[13] . از ادراكِ نكتة دقيق كه مانند موهاي باريكْ ظريف است با تعبير «شعور» ياد مي شود كه ريشة آن «شَعْر» (مو) است.
[14] . سورة اسراء، آية 44.
آيت الله جوادي آملي- با تخليص از تسنيم، ج 7، ص603
/ 1