قیامت در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قیامت در قرآن - نسخه متنی

ناصر مكارم شيرازي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
قیامت در قرآن
اشاره:
قرآن مجید در صدها آیه كه از مسأله‌ی معاد بحث می‌كند تعبیرات كاملاً متنوعی دارد كه هر یك از آنها اشاره به یكی از ابعاد مفهوم معاد است، و در مجموع بیانگر عمق این مسأله و اهداف زندگی پس از مرگ است.
از آنجا كه مطالعه‌ تعبیرات متنوع قرآن درباره‌ی معاد افق‌های تازه‌ای در برابر دیدگان ما در این مسأله مهم عقیدتی می‌گشاید، به شرح آن می‌پردازیم.
عمده‌ترین و مهم‌ترین تعبیرات قرآنی از این مسأله هشت تعبیر زیر است:
1ـ «قیام الساعه» (رستاخیز).
2ـ «احیاء موتی» (زنده كردن مردگان).
3ـ «بَعْث» (برانگیختن).
4ـ «حشر» (جمع كردن).
5ـ «نشر» (گستردن).
6ـ «معاد» (بازگشت به سوی خدا).
7ـ «لقاء رب» (دیدار پروردگار).
8ـ «رجوع» (بازگشت به سوی او).
با این اشاره به قرآن باز می‌گردیم، و به نمونه‌هایی از تعبیرات فوق گوش جان می‌سپاریم.
1ـ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُبْلِسُ الُْمجْرِمُونَ.[1]
آن روز كه قیامت بر پا می‌شود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می‌روند.
2ـ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.[2]
این به خاطر آن است كه بدانید خداوند حق است و مردگان را زنده می‌كند و بر هر چیز توانا است.
3ـ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ.[3]
و اینكه رستاخیز شكی در آن نیست و خداوند تمام كسانی را كه در قبر آرمیده‌اند زنده می‌كند.
4ـ وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِیمٌ عَلِیمٌ.[4]
پروردگار تو قطعاً همه را (در قیامت) جمع و محشور می‌كند چرا كه حكیم و توانا است.
5ـ وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ.[5]
خداوند آن كسی است كه بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حركت درآورد، ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده‌ای می‌رانیم و به وسیله‌ی آن زمینی را بعد از مردنش زنده می‌كنیم، رستاخیز نیز همین گونه است.
6ـ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ.[6]
(و بدانید) همان گونه كه در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز می‌گردید.
7ـ قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدِینَ.[7]
آنها كه لقای خداوند (و رستاخیز) را انكار كردند زیان كردند و هدایت نیافتند.
8ـ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.[8]
هر انسانی مرگ را می‌چشد، سپس به سوی ما باز می‌گردد.
تفسیر و جمع‌بندی
1ـ قیامت
معروف‌ترین تعبیر رستاخیز «قیامت» است كه از ماده‌ی «قیام» گرفته شده، قرآن مجید در 70 مورد از آن روز بزرگ به عنوان «یَوْمَ القِیامَهِ» تعبیر كرده، و در بعضی مانند نخستین آیه‌ی مورد بحث تعبیر به «روزی كه ساعت قیام می‌كند» آمده است، می‌فرماید: «آن روز كه ساعت برپا می‌شود مجرمان نومید می‌گردند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُبْلِسُ الُْمجْرِمُونَ)[9]
گنهكاران حق دارند كه در آن روز مأیوس و غمگین و ساكت و خاموش گردند، چون نتائج اعمال خود را می‌بینند، در حالی كه راهی برای جبران و تدارك مافات در برابر آنان وجود ندارد.
فخر رازی در تفسیر خود می‌گوید: یأس دو گونه است:
گاهی موجب راحتی انسان است، و آن در جایی است كه نسبت به اموری باشد كه انسان در انتظار آن به سر می‌برد در حالی كه از ضروریات زندگی او نیست.
در این گونه موارد یأس مایه‌ی آرامش است.
ولی گاه در برابر اموری است كه انسان شدیداً به آن نیازمند است، بدیهی است یأس در این گونه امور مایه‌ی حیرت و سرگردانی و غم و اندوه جانكاه می‌گردد، واژه «اِبْلاسْ» در مورد دوم به كار می‌رود (در حالی كه واژه «یأس» چنین نیست).
و گاه می‌فرماید: یَوْمَ تَقُومُ الحِسابُ «آن روز كه حساب برپا می‌شود».[10]
گاه می‌فرماید: یَوْمَ تَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمینَ: «آن روز كه مردم در برابر رب العالمین قیام می‌كنند.»[11]
و گاه می‌گوید: یَوْمَ تَقُومُ الرّوُحُ وَ المَلائِكَهُ: «آن روز كه فرشته‌ی بزرگ خدا روح و فرشتگان دیگر قیام می‌كنند.»[12]
و گاه می‌فرماید: یَومَ یَقُومُ الأشَهادُ: «در آن روز كه گواهان قیام می‌كنند»[13]
آری آن روز روز قیام و بپا خاستن است:
روز قیامت ساعت، قیام حساب، قیام مردم، قیام فرشتگان، قیام گواهان روز قیام و قیام هر چیز.
جالب این كه در میان این تعبیرات تعبیر قیام الساعه مفهوم خاصی دارد، زیرا ساعت همان گونه كه گفتیم به معنی جزئی از زمان است، آیا زمان هم بپا می‌خیزد؟ بعضی معتقدند كه این تعبیر دلیل بر این است كه روز قیامت خود گوئی موجود زنده‌ای است كه قیام و برپایی برای او تصور می‌شود. (دقت كنید)
2ـ احیاء موتی
زنده كرن مردگان عنوان دیگری است كه در آیات مربوط به معاد به طور وسیع وگسترده به چشم می‌خورد.
از جمله در آیه‌ی مورد بحث بعد از آن كه قرآن مجید سه مسأله‌ی مهم را یادآور می‌كند (مسأله‌ی آفرینش انسان از خاك، و تطورات و دگرگونی‌های دوران جنین، و زنده شدن زمین بعد از نزول باران‌های حیات‌بخش) می‌فرماید: «این به خاطر آن است كه بدانید خداوند حق است، و مردگان را زنده می‌كند و بر همه چیز قادر است» (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).
تعبیر به «احیاء موتی» (حیات بعد از مرگ) به طور وسیعی در آیات معاد آمده، این تعبیر دلیل روشنی بر معاد جسمانی است كه نه تنها روح انسان، بلكه جسم او نیز در جهان دیگر باز می‌گردد (البته در سطحی والاتر و بالاتر كه بعداً اشاره خواهد شد) اگر معاد منحصراً روحانی بود حیات بعد از مرگ مفهومی نداشت، بلكه روح بعد از جدائی از جسم همچنان به بقای خود ادامه می‌دهد.
3ـ «بعث» (برانگیختن)
تعبیر دیگری كه در آیات قرآن از قیامت به چشم می‌خورد «بعث» است، چنان كه در آیات مورد بحث كه به دنبال آیه‌ی گذشته در سوره‌ی حج آمده است، می‌فرماید: «این به خاطر آن است كه بدانید قیامت خواهد آمد، و شكّی در آن نیست، و خداوند تمام كسانی را كه در قبرها آرمیده‌اند بر می‌انگیزد». (وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
این تعبیر به قدری در قرآن گسترده است كه یكی از نام‌های قیامت «یوم البعث» (روز برانگیخته شدن)،[14] یا «یَومَ یُبْعَثُونَ» می‌باشد، این تعبیر در شش آیه از قرآن آمده است.[15]
حتی در سئوالاتی كه مشركان از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌كردند همین تعبیر به طور مكرر به چشم می‌خورد مانند: «أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»[16]: «آیا هنگامی كه ما مردیم و خاك و استخوان شدیم برانگیخته می‌شویم».[17]
«بَعث» در لغت، مفهوم وسیعی دارد، بعضی آن را به معنی «فرستادن» و بعضی «رسانیدن». و بعضی به معنی «پراكندن» تفسیر كرده‌اند. ولی به طوری كه از موارد مختلف استعمال آن به دست می‌آید مفهوم آن همان چیزی است كه در فارسی از آن به عنوان «برانگیختن» تعبیر می‌كنیم، منتها در هر موردی به تناسب آن مورد مفهوم خاصی دارد، مانند برانگیختن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای تبلیغ، برانگیختن لشكر برای جهاد، یا انسان خواب برای اداء وظائف، یا مردگان برای حساب یا حیوان برای حركت.[18]
انتخاب این تعبیر برای قیامت به خاطر آغاز حركت است كه خداوند مردگان را از قبر بر می‌انگیزد، سپس آنها را به سوی محاكم و دادگاه‌های قیامت برای حساب می فرستد، و از آنجا نیز به سوی بهشت یا دوزخ فرستاده می‌شوند، هر یك از این مراحل یكی از مصداق‌های «بعث» است.
تعبیر دیگری در آیات قرآن نیز به چشم می‌خورد كه با واژه‌ی «بَعث» قریب الافق است، و آن ماده‌ی «بَعثَرَه» (بر وزن منقبه) می‌باشد.
این تعبیر تنها در دو آیه از قرآن دیده می‌شود، وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ: «هنگامی كه قبرها زیر و رو شود» (و مردگان برای حساب برانگیخته شوند)»[19] و در جای دیگر می‌فرماید: أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ: «آیا انسان نمی‌داند هنگامی كه آنچه در قبرها است زیر و رو و برانگیخته می‌شود...»[20]
واژه‌ی «بَعثره» را گرچه ارباب لغت به معنی زیر و رو كردن و پراكنده تفسیر كرده‌اند، ولی به گفته‌ی راغب در مفردات بعید نیست كه این واژه مركّب از دو كلمه‌ی «بَعث» و «اُثیرت» بوده باشد كه اولی به معنی برانگیختن و دومی به معنی پراكندن است، و لذا هر دو معنی را در مفهوم خود جمع كرده است.
«بیضاوی» همین مطلب را به تعبیر دیگری نقل می‌كند كه این واژه مركب از «بعث» و «رأی» در «اثاره» است.[21]
4ـ حَشْر
تعبیر دیگری كه آن هم در آیات فراوانی از قرآن مجید درباره‌ی قیامت آمده است تعبیر «حشر» است، چنان كه در آیه‌ی مورد بحث می‌فرماید: «پروردگار تو همه‌ی آنها را مشحور می‌كند، كه او حكیم و دانا است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِیمٌ عَلِیمٌ).
تعبیر «حشر» حدود سی بار در آیات قرآن مجید و در سوره‌های مختلف در مورد قیامت به كار رفته است، و این گستردگی دلیل بر اهمیت آن از دیدگاه قرآن می‌باشد.[1] . روم / 12.
[2] . حج / 6.
[3] . حج / 7.
[4] . حجر / 25.
[5] . فاطر / 9.
[6] . اعراف / 29.
[7] . یونس / 45.
[8] . عنكبوت / 57.
[9] . «یُبْلِسُ»... از ماده ابلاس به گفته راغب در اصل به معنی غم و اندوهی است كه از شدت یأس و نومیدی حاصل می‌شود، و بعضی آن را به معنی یأس تفسیر كرده‌اند، در حالی كه بعضی دیگر از مفسّران و ارباب لغت آن را به سكوت ناشی از عدم دلیل معنی نموده‌اند (مفردات، صحاح، التحقیق، روح المعانی و تفسیر المیزان).
[10] . ابراهیم / 41.
[11] . مطففین / 6.
[12] . نباء / 38.
[13] . غافر / 51.
[14] . روم / 56.
[15] . اعراف / 14 ـ حجر / 16 ـ مؤمنون / 100 ـ شعراء / 86 ـ صافات / 144 و ص79.
[16] . صافات / 16.
[17] . این معنی در آیات اسراء / 49 و 98 ـ مؤمنون / 82 ـ واقعه / 47 ـ انعام / 29 ـ مؤمنون / 37 آدمه است.
[18] . مفردات راغب، مقاییس اللّغه و التحقیق فی كلمات القرآن الكریم.
[19] . انفطار / 4.
[20] . عادیات / 9.
[21] . تفسیر بیضاوی، ذیل آیه‌ی 4 سوره‌ی انفطار.
واژه‌ي «حشر» در لغت بنا به نقل «مقائيس» به معني جمع كردن توأم با راندن است، و گاه به هر گونه جمع نيز گفته مي‌شود، و به گفته‌ي «مفردات» به معني بيرون بردن جمعي از قرارگاهشان به سوي ميدان جنگ و مانند آن است، و لذا در روايت آمده است: «اَلنِّساءُ لا يُحْشَرْنَ» يعني زنان به سوي ميدان جنگ برده نمي‌شوند.
استفاده از اين تعبير براي معاد و روز قيامت به خاطر آن است كه همه‌ي انسان‌ها كه در طول تاريخ بشر بر صفحه‌ي زمين ظاهر شده‌اند، در آن روز يكجا جمع مي‌شوند، و به سوي دادگاه عدل الهي براي حساب و كتاب، و سپس به سوي بهشت و دوزخ رانده مي‌شوند.
اضافه بر اين. در آن روز ذرات وجود هر انساني كه در مناطق مختلف كره‌ي زمين و حتي گاهي در درياها و فضا پراكنده شده، به فرمان الهي در كنار هم جمع مي‌شوند، و روح به آنها باز مي‌گردد، نه تنها خود آنها كه اعمالشان نيز گردآوري مي‌شود، بنابراين روز قيامت روز جمع و حشر در ابعاد مختلف است.
5ـ نشر
«نشر» يا «نشور» تعبير ديگري است كه قرآن مجيد در آيات متعددي براي روز رستاخيز برگزيده است كه در واقع يكي ديگر از ابعاد حيات انسان را بعد از مرگ نشان مي‌دهد، چنان كه در آيه‌ي پنجم مورد بحث مي‌خوانيم: «خداوند همان كسي است كه بادها را فرستاد تا ابرهايي را به حركت درآورد، سپس ما اين ابرها را به سوي سرزمين مرده‌اي مي‌رانيم، پس با آن زمين را بعد از مردن زنده مي‌كنيم، نشر (انسان‌ها در قيامت) همين گونه است، (وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ).
«نشر» و «نشور» به گفته‌ي راغب در مفردات در اصل به معني گستردن و پهن كردن است، چنان كه درباره‌ي پارچه، صفحه‌ي كاغذ، ابر، نعمت‌ها، و احاديث اين تعبير به كار مي‌رود.
و به گفته‌ي «مقائيس اللغة» در اصل به معني گشودن همراه با تشعب است.
و به همين جهت به بوي خوش كه در فضا پراكنده مي‌شود «نشر» گفته مي‌شود.
به كار رفتن اين تعبير در مورد معاد يا به خاطر انتشار انسان‌ها در نقاط مختلف محشر است، چنان كه در آيه‌ي بالا به آن اشاره شد، و يا به خاطر انتشار نامه‌هاي اعمال است، چنانكه در سوره‌ي تكوير بر آيه‌ي 10 مي‌خوانيم وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ: «زماني كه صحيفه‌هاي اعمال منتشر شود».
جالب اين كه در بعضي از روايات آمده است كه در قيامت خداوند باران مخصوصي از زير عرش فرو مي‌فرستد كه وقتي به زمين فرو مي‌رود اجساد مردگان جان مي‌گيرد! و همچون گياهان مي‌رويند! سپس ارواح در آنها دميده مي‌شود، بعد زمين مي‌شكافد و آنها از درون خاك بيرون مي‌آيند (گوئي زمين رحم براي آنها است).[1]
6ـ معاد
در گروه ديگري از آيات از قيامت تعبير به «عود» و بازگشت انسان‌ها شده است كه منظور از آن بازگشت به حيات مجدد است، در ششمين آيه‌ي مورد بحث مي‌خوانيم: «همان گونه كه در آغاز شما را آفريد (بار ديگر در قيامت) باز مي‌گرديد». (كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ).
اين جمله، كوتاه‌ترين و در عين حال روشن‌ترين دليل بر امكان معاد را در خود جاي داده، و از آفرينش نخستين استدلال بر آمكان آفرينش مجدد مي‌كند.
قابل توجه اين كه تعبير «عود» حتي در لسان مشركان و منركان معاد نيز بوده است كه مي‌گفتند: «چه كسي مي‌تواند ما را به زندگي مجدد باز گرداند»؟ (فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا). و قرآن در پاسخ آنها مي‌گويد: «بگو: همان كسي كه شما را در آغاز آفريد»! (قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).[2]
تعبير به «معادْ» نيز از همين جا گرفته شده.
ضمناً اين تعبير دليل روشني بر مسأله‌ي معاد جسماني است، چرا كه روح در حقيقت بازگشتي ندارد، بلكه به بقاي خود بعد از مرگ ادامه مي‌دهد، اين حيات جسماني است كه در قيامت بازگشت مي‌كند، و روح به آن مي‌پيوندد.
7ـ لِقاءُ الله
تعبير ديگري كه در آيات متعددي از قرآن مجيد اشاره به قيامت و رستاخيز مي‌كند تعبير به «لقاء الله» يا «لقاء رب» است، از جمله در هفتمين آيه‌ي مورد بحث مي‌خوانيم: «آنها كه لقاي خدا را تكذيب كردند مسلماً گرفتار زيانند، و هرگز هدايت نيافته‌اند» (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ).[3]
تعبير به «لقاء الله» يا «لقاء رب» كه مكرر در آيات قرآن آمده، بسيار پر معني و عميق است.
بدون شك منظور ملاقات حسي پروردگار نيست، چرا كه ملاقات حسي تنها در مورد اجسام است كه داراي مكان و زمان و رنگ و كيفيات ديگرند، به طوري كه مي‌توان آنها را با چشم ظاهر ديد.
بلكه منظور يك شهود باطني و ديدار و ملاقات روحاني و معنوي با خدا است.
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان چنين مي‌گويد: «بندگان خدا در شرايطي قرار مي‌گيرند كه حجابي ميان آنها و پروردگارشان نيست، زيرا طبيعت روز قيامت ظهور و بروز حقايق است، همان گونه كه در آيه‌ي 25 سوره‌ي نور آمده: «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ» (در آن روز مي‌داند كه خداوند حق آشكار است).[4]
8ـ رجوع الي الله
سرانجام تعبير ديگري كه به صورت بسيار گسترده (دهها بار) از قيامت در آيات قرآن مجيد به كار رفته، تعبير به «رجوع و بازگشت به سوي پروردگار» يا تعبير به «رَدّ اِلَي الله» و مشتقات آنها است، از جمله در آخرين آيه‌ي مورد بحث مي‌گويد: «هر انساني مرگ را مي‌چشد سپس به سوي ما باز مي‌آئيد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ).
تعبير به رجوع و بازگشت همان گونه كه گفتيم در آيات مكرري ديده مي‌شود. گاه مي‌گويند: إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً «بازگشت همه‌ي شما به سوي خدا است.)[5]
و گاه نفس مطمئنه و روح تكامل يافته را مخاطب قرار داده، مي‌فرمايد: اِرْجِعي اِلي رَبِّكِ: «به سوي پروردگارت باز گرد».[6]
و گاه در مقام بيان قدرت خداوند مي‌گويد: إِنَّهُ عَلي رَجْعِهِ لِقادِرٌ: «او قادر است كه انسان را باز گرداند».[7]
و گاه از زبان گروهي از مؤمنان نقل مي‌كند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ: «ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز مي‌گرديم.»[8]
و گاه مي‌فرمايد: اِنَّ اِلي رَبِّكَ الرُّجعي: «مسلماً بازگشت همگان به سوي پروردگار تو است.»[9]
اين تعبيرات كه نظائر فراواني در قرآن مجيد دارد نشان مي‌دهد كه رستاخيز و قيامت از ديدگاه قرآن يك نوع بازگشت است، و مي‌دانيم مفهوم اين واژه آن است كه چيزي از نقطه‌اي آمده باشد، باز به همان نقطه برگردد.
در اينجا اين سئوال پيش مي‌آيد كه اين معني چگونه درباره‌ي قيامت تطبيق مي‌كند، و چگونه ما از سوي خدا آمده‌ايم كه به سوي او بازگرديم؟!
جمعي از مفسران در پاسخ اين سئوال كلمه‌اي در آيه در تقدير گرفته‌اند و گفته‌اند مفهوم آن، آن است كه اِلي حُكمِهِ تُرْجَعُونَ: «به سوي حكم خدا باز مي‌گرديد.» همانگونه كه گاه گفته مي‌شود: رَجَعَ اَمْرُ الْقَومِ اِلَي الأَميرِ: «كار مردم به امير بازگشت داده شد».[10]
ولي آيا صحيح است كه در تمام اين آيات چنين كلمه‌اي را محذوف بدانيم؟ اصلاً چه نيازي به تقدير و قائل شدن به حذف است؟ حتماً اين تعبير قرآني نكته‌ي خاصي داشته كه بايد با تلاش و جستجو آن را دريابيم. براي يافتن پاسخ اين سئوال بهتر است به آغاز خلقت انسان باز گرديم.
قرآن مي‌گويد خداوند به فرشتگان خطاب كرد و فرمود: فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ: «هنگامي كه جسم آدم را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم (اي فرشتگان) براي او سجده كنيد.»[11]
مسلماً منظور از روح خدا روحي نيست كه از ذات پاك او جدا شده باشد، چرا كه او واجب الوجود است و از هر نظر بسط و خالي از اجزاء تركيبي است، بلكه منظور اين است كه از يك روح بزرگ كه از اشرف مخلوقات خدا مي‌باشد. در او دميده شد (و به اصطلاح اين اضافه، «اضافه تشريفيّه» است).
به اين ترتيب روح والاي انسان از آن عالم بالا به سوي جهان خاكي كشيده شده، و با اين خاك تيره پيوند يافته، تا مدارجي از كمال را طي كند، سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق باز گردد.
درست است كه طبق معاد جسماني در قيامت جسم و روح هر دو باز مي‌گردند، ولي بايد توجه داشت كه در آنجا روح به جسم باز نمي‌گردد بلكه جسم به سوي روح مي‌رود، و تعالي و تكامل مي‌يابد! و لذا نقائص جسم دنيوي را از دست مي‌دهد، فرسودگي، پيري، فناپذيري، درد و بيماري، و تعب و خستگي همه از آن رخت بر مي‌بندد (دقت كنيد).
نتيجه:
در يك جمع‌بندي به اينجا مي‌رسيم كه روز باز پسين مراحل و مواقفي دارد كه از هر كدام از آنها در قرآن مجيد تعبيري آورده شده است.
نخست از «قيام ساعت» و آغاز رستاخيز و دگرگوني جهان بحث مي‌شود.
سپس به مرحله‌ي «احياء موتي» و زنده شدن مردگان مي‌رسد.
بعد خداوند آنها را بر مي‌انگيزد يعني مرحله‌ي «بعث» شروع مي‌شود.
سپس آنها را جمع مي‌كند، و اين مرحله‌ي «حشر» است بعد آنها را مي‌گستراند و اين مرحله‌ي «نشر» است.
سپس آنها بازگشت به سوي خدا مي‌كنند و اين مرحله‌ي معاد است.
سپس به مرحله‌ي «لقاء پروردگار» مي‌رسند و اين مرحله‌ي لقاء الله است.
و سرانجام به سوي آن وجود نامتناهي و كمال مطلق پيش مي‌روند و اين مرحله‌ي «رجوع» به پروردگار است.
[1] . تفسير روح البيان، ج7، ص323 (با تلخيص).
[2] . اسراء / 51.
[3] . همين تعبير در آيات ديگري مانند انعام، 31 و 145 ـ يونس / 7 و 11 و 15 ـ رعد / 2 ـ كهف / 105 و 110 ـ فرقان / 21 ـ عنكبوت / 5 و 23 ـ روم / 8 ـ سجده / 23 ـ فصلت / 54 ـ سجده / 10 و 20 نيز آمده است.
[4] . تفسير الميزان، ج15، ص103 و ج10، ص69.
[5] . مائده / 48.
[6] . فجر / 28.
[7] . طارق / 8.
[8] . بقره / 156.
[9] . علق / 8.
[10] . مجمع البيان، ج1، ص71 و تفسير فخر رازي، ج2، ص152.
[11] . حجر / 29.
آيت الله مكارم شيرازي- با تلخيص از پيام قرآن، ج5، ص31ـ48
/ 1