بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كفر در قرآن مقدمه: يكي از مفاهيم مهم، پيچيده و پر كار برد در قرآن كريم، مفهوم كفر است كه در سرتاسر قرآن و همه سورهها و آيات آن، به نحوي گسترش دارد. اين واژه با مشتقاتش با بيش از 500 بار تكرار در قرآن كريم از مفاهيم جامع و فراگيري است كه همه صفات متعلق به خصايص نكوهيده، به نوعي با آن ارتباط دارند. مفهوم كفر به منزله قطبي است كه ديگر مفاهيم همسان و صفات منفي ديگر، به گرد آن ميچرخند. با وجود تلاشهاي گسترده انديشمندان در شناخت ماهيت كفر، در باره اين مفهوم تاكنون چنانچه بايد و شايد تحقيق روشمند و محققانهاي نشده است. همچنين، ارتباط كفر با مفاهيم همسان و متضاد آن مشخص نگرديده، و زمينهها و پيامدهاي كفرورزي از بيان قرآن كريم استخراج نشده است. پيش از پرداختن به اصل موضوع، مطلبي را برگرفته از انديشه هاي ايزوتسو، به عنوان مقدمه ميآوريم، به اعتقاد وي، ما هنگام مراجعه به واژههاي كليدي قرآن، با دو امر مواجه مي شويم كه جنبهاي از آن چنان آشكار است كه شايسته اشاره نيست، و جنبه ديگر چندان وضوحي ندارد. جنبه آشكار موضوع، آن است كه هر كلمه منفرد كه به صورت جدا از كلمات ديگر در نظر گرفته شود، معناي اساسي يا اللَّه, مفهوم تصوري خاص خود را دارد. براي نمونه، معناي اساسي واژه كتاب, نوشته و نامه است. در حالي كه در دستگاه اسلامي و نظام قرآني، ارتباط خاصي با كلمات مهم ديگر مانند الله، نبي، وحي، نزول و اهل پيدا ميكند. از اين رو، اين واژه معناي تازهاي ميطلبد كه برخاسته از روابط آن با ديگر مفاهيم و اصطلاحات است. بنابراين، يك كلمه با قرار گرفتن در دستگاه اسلامي يا نظام قرآني، در ارتباط با كلمات و اصطلاحات ديگر صبغه معنا شناختي خاصي به خود ميگيرد كه اگر بيرون از آن دستگاه بدون در نظر گرفتن در تركيبات خاصي لحاظ شود، هرگز آن معنا را در بر نميگيرد. نكته قابل توجه اينكه تا زماني كه اين واژه در متن قرآني به كار رفته باشد، جزيي از معناي آن كلمه و حتي بسيار مهمتر از خود معناي اساسي آن به شمار خواهد آمد. اين بخش از معنا در نزد ايزوتسو، به عنوان معناي نسبي قلمداد ميشود. از ديدگاه وي، معناي نسبي چيزي است كه دلالت ضمني دارد و در نتيجه پيدا شدن وضع خاصي براي آن كلمه در زمينهاي خاص، به معناي اساسي پيوسته و افزوده مي شود، و در نظام تازه نسبت به كلمات مهم ديگر، نسبتها و روابط گوناگون پيدا مي كند.[1] گاهي قدرت كل دستگاه و نظام در تغيير معنايي، چنان است كه تقريبا واژه معناي اساسي و تصويري خاص خود را از دست مي دهد، و به صورت كلمه ديگر در ميآيد . آشكارترين نمونه معنا شناختي در قرآن كريم، واژه كفر است. معناي اساسي كفر معناي اساسي كفر، ناسپاسي كردن و ناسپاس بودن در مقابل خير و احساني است، كه به شخصي از طرف شخص ديگر رسيده باشد. اين معنا در ميان همه افرادي كه به زبان عربي تكلم مي كنند، مشترك است، به طوري كه در همه زمانها هم اين معنا حفظ شده است. براي نمونه، واژه كافرين در آيه : قال الم نربك فينا وليدا و لبثت فينا من عمرك سنين و فعلت فعلتك التي فعلت و انت من الكافرين[2] گفت: آيا تو را نزد خودمان به هنگام كودكي پرورش نداديم و تو چند سال از عمرت رادر ميان ما نگذراندي و مرتكب شدي كارت را كه از تو سرزد و تو از ناسپاساني كه از زبان فرعون به حضرت موسي(ع) گفته شد، در يك بافت معنايي غير ديني، مفهوم ناسپاسي را براي كفر بخوبي روشن مي سازد. [3] اما در نظام قرآني بين كلمه «كفر» و كلمه «الله»، ارتباطي مستقيم به وجود آمد. در حوزه اين ميدان معنا شناختي، ديگر كفر، بيان كننده مفهوم ساده ناسپاسي نبود، بلكه مفهوم ناسپاسي به خدا و قدرنشناسي به احسان و عنايت الهي پيدا كرد. قرآن به انسان ميآموزد كه از وابستگي و نيازمندي بنيادي خويش به خدا غافل نباشد. اين غافل نبودن، همان آغاز ايمان و اعتقاد واقعي انسان به خداست. از همين جا، معلوم مي شود كه چگونه كفر بتدريج از معناي اساسي خود منحرف شده، و به معناي بياعتقادي و نفي تصور ايمان نزديك شده است. در آن آيات قرآني كه نزديك اواخر زندگي حضرت محمد(ص) به او وحي شده، ديگر كفر معناي ضد شكر: يعني سپاسگزار بودن ندارد، بلكه كلمهاي ضد «آمن» است. و اسم فاعل آن، يعني كافر،.. بسادگي معناي غير مومن پيدا كرد.[4] البته به نظر ميآيد قبول برخي از اين سخنان، بويژه اينكه: ديگركفر معناي ضد شكر، يعني سپاسگزار بودن، ندارد به صورت مطلق پذيرفته نيست، زيرا نمونههايي از تقابل كفر و شكر در سورههاي مدني مشاهده ميشود. در سوره مدني بقره آمده است: فاذكروني اذكركم واشكروا لي و لاتكفرون[5] پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا شكر كنيد و ناسپاسي مكنيد. تضاد ميان كفر و ايمان كفر به معناي ناسپاسي با ورود به نظام و جهان بيني اسلامي و باحفظ همان معنا، ولي در ساختار جديد علاوه بر تقابل آن با شكر، با ايمان و مفاهيم همسان آن مانند: اسلام، اخبات و تقوا نيز متضاد شد، كه در اين مجال به بررسي اجمالي تضاد ميان كفر و ايمان ميپردازيم. كفر و ايمان: از مفاهيم عمده و كليدي قرآن كريم ميباشند كه هر كدام، حوزه معنايي مستقلي را تشكيل دادهاند. در مقايسه دو حوزه معنايي كفر وايمان، در مييابيم كه آن دو به منزله دو قطب متضادند كه همه صفات مطلوب و نامطلوب بر محور آنها ميچرخند. از طرفي، همين دو مفهوم كفرو ايمان، متعلقاتي نيز مختص به حوزه معنايي خود دارند كه در زمينه معنا شناسي، علاوه بر فهم ارتباط مفاهيم متضاد، فهم پيوند آنها با يكديگر نيز لازم است. ايمان: با يك نگاه اجمالي به قرآن كريم گسترش اين واژه با شكلهاي مختلف و صيغههاي متفاوت در بيشتر آيات قرآني، بر كسي پوشيده نخواهد ماند. در واقع، كمتر صفحهاي از قرآن را مي يابيم كه در آن، ايمان و مشتقات آن به كار نرفته باشد. اين واژه علاوه بر مفاهيم همسان خود، با مشتقاتش، بيش از 800 بار در قرآن كريم به كار رفته است. با اندكي تدبر در برخي از اين آيات، تقابل و تضاد ايمان، بعنوان سرچشمه و منبع همه فضايل اخلاقي، با كفر به عنوان منشاء همه رذايل اخلاقي، بخوبي آشكار خواهد شد. با وجود برقراري رابطه تضاد ميان كفر و ايمان، فهم اين دو، چنان لازم و ملزوم يكديگرند كه درك درست هر يك از آن دو بدون ديگري امكان ندارد. به عبارت ديگر، فهم درست ساختمان معنايي كفر و ايمان، منوط به درك صحيح هر دوي آنهاست. در اين ميان، مفهوم هر كدام كه روشن شود، مفهوم ديگري نيز، قاعدتاً مشخص خواهد شد، بويژه در باره كفر كه دانستن مفهوم آن، تا حدود زيادي، لازمه دريافت صحيح بيشتر ويژگيهاي مربوط به حوزه معنايي ايمان است. راجع به تقدم بررسي معنايي كفر بر ايمان، انديشمنداني همچون: استاد شهيد مطهري (ره) و آقاي ايزوتسو، بوضوح بدان اذعان كردهاند. در اين باره، صاحب كتاب مفاهيم اخلاقي ديني چنين ميگويد: به عقيده من، حتي مفهوم ايمان را، بعنوان بالاترين و والاترين ارزش اخلاقي و ديني در اسلام، از طريق تجزيه و تحليل مفهوم كفر، يعني از جنبه منفي ايمان، و بطور غير مستقيم بهتر ميتوان روشن ساخت تا از طريق مستقيم[6]. بر اين اساس، براي تجزيه و تحليل كفر و ايمان، برخي از آياتي كه در آنها تضاد ميان كفرو ايمان بروشني نمايان است، با دسته بندي ذيل، ذكر ميشود. 1. آياتي كه سير و سلوك جداگانهاي رابراي هر كدام از اهل كفرو ايمان بيان ميكنند، همچون آيه: الذين آمنو ا يقاتلون في سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت[7] (كساني كه ايمان آوردند در راه خدا ميجنگند و كساني كه كافر شدند در راه طاغوت ميجنگند). اين آيه نشان مي دهد كه اهل ايمان در راه خدا، و كافران در راه شيطان جهاد مي كنند. در آيه «ان الله يدخل الذين آمنو و عملوا الصالحات جنات تجري من تحتها الانهار و الذين كفروا يتمتعون و يأكلون كما تاكل الانعام و النار مثوي لهم»[8] (بدرستي كه خداوند كساني را كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند، به بهشتهايي كه نهرها از زير آن جاري است وارد ميكند و كساني كه كافر شدند بهرهمند ميشوند و ميخورند همانگونه كه چهارپايان ميخورند و آتش جايگاه آنان است، تقابل ميان كفر و ايمان از دو جهت بازگو شده است: الف: اختلاف در سير و سلوك دنيوي، كه مؤمنان در پي كارهاي خير و صلاحند. در حالي كه كافران دائم به دنبال تن پروري و بهرهجويي از لذتهاي مادياند. ب: اختلاف در پاداش اعمال، كه مومنان بدليل همان كارهاي نيكشان روانه بهشت ميشوند، ولي كافران بدليل عيش و نوش و زندگي حيوانيشان، وارد دوزخ و گرفتار آتش الهي مي گردند. [9]. 2. آياتي كه بدليل اختلاف عملكرد مؤمنان و كافران، پيامدهاي گوناگوني را براي اعمال ايشان بازگو ميكنند. بيان تشابه و يكساني، يا تقابل و دوگانگي عقوبت در آيات متعدد قرآن كريم، يكي از بهترين شيوهها و وجوه اشتراك يا افتراق مفاهيم عمده و مهم قرآني از جمله دو حوزه بمعاني كفر و ايمان است. آيه : «الملك يومئذالله يحكم بينهم، فالذين آمنوا و عملو صالحات في جنات نعيم. والذين كفروا و كذبوا باياتنا فاولئك لهم عذاب مهين»[10] فرمانروائي در آن روز براي خداست.[1] . «ايزوتسو» خدا و انسان در قرآن ص 15 [2] . (شعراء /18-19) [3] . (طباطبايي، الميزان ج 15 و284). [4] . «ايزوتسو»، خدا وانسان در قرآن، 19 [5] . بفره/ 152 [6] . « ايزوتسو» مفاهيم اخلاقي، ديني 239 [7] . نساء/ 76 [8] . محمد/12 [9] . فخر رازي، تفسير كبير، ج 51، ص28 [10] . حج 56-57 برايشان حكم ميكند پس كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند در بهشتهاي پر نعمتند و كساني كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ شمردند، پس براي آنان عذاب خوار كنندهاي است). از اين گروه است كه مثل آيه 12 سوره محمد كه در ذيل عامل قبلي از آن سخن گفته شد تقابل و تضاد ميان كفر و ايمان را از دو جنبه بيان ميكنند: الف: افتراق در سير و سلوك مؤمنان و كافران، و پيامدهاي ناشي از كفر و ايمان. ب : افتراق و اختلاف در عقاب و ثواب، به عنوان آخرين پي آمد كفر و ايمان، به طوري كه هر كدام از مؤمنان يا كافران با انتخاب يكي از راههاي كفر و ضلالت يا ايمان و هدايت، مسير جداگانهاي را طي ميكنند و با پيگيري رفتارهاي جداگانهاي در اين عالم، آينده و آخرت متفاوت خويش را رسم ميكنند. 3. آياتي كه يار و معين متفاوتي را براي مؤمنان و كافران بيان ميكنند، همچون آيه : «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور والذين كفروا اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات ...» [1] خداوند يار كساني است كه ايمان آوردند. آنان را از تاريكي ها به روشنائي بيرون ميبرد. و آنان كه كافر شدند، يارانشان طاغوت است، آنان را از روشنايي به تاريكيها بيرون ميبرد. از آنجا كه ولي حقيقي و واقعي، خداوند باري تعالي است اولياي ديگر غير از او ارزش و اعتباري ندارند. به عبارت ديگر، بودن يا نبودن آنها، سودي به حال كافران نخواهد داشت. به همين خاطر، جاي هيچگونه تعجب نيست كه در مثال ذيل، كافران را مطلقا بيياور معرفي ميكند، «افلم يسيروا فيالارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم دمرالله عليهم و للكافرين امثالها ذلك بان اللهمولي الذين آمنوا و ان الكافرن لامولي لهم» [2] پس، آيا در زمين سير نكردند پس بنگريد كه عاقبت كساني كه بيش از آن بودند، چگونه بود. خداون آنان را هلاك كرد و براي كافران امثال آن (عاقبت) خواهد بود.اين بدان سبب است كه بدرستي خداوند ياور كساني است كه ايمان آوردند و بدرستي كافران هيچ ياوري ندارند. فخر رازي در ذيل اين آيات ميگويد: «در اين كلام، تباين عظيمي ميان كافر و مومن است، زيرا كه مومن مورد نصرت و حمايت خداوند كه بهترين ناصر است ميباشد، در حالي كه كافر با توجه به لاي نفي جنس هيچ ياري نخواهد داشت[3]. 4. آياتي كه حالات دروني و قلوب كافران و مؤمنان را مختلف و صف ميكنند. يكي از آثار مهم ايمان در زندگي انسان، دست يافتن به آرامش روحي و رواني است. اين آرامش به دو جهت است: اولا: بدان جهت است كه خداگرايي در انسان فطري است. فطرت انسان ناخودآگاه در تب و تاب است تا به اين خواسته خود، دست يابد و تا به آن نرسد آرام و قرار نميگيرد. حال رسيدن به هيچ خواستهاي، نميتواند جاي آن را بگيرد. به همين خاطر، انساني كه ياد خدا را در دل خويش جاي دهد و ارتباط روحي ميان خود و خدا بر قرار كند، آرامش عميقي توام با رضايت و خشنودي به دست ميآورد. ثانيا: از آن جهت است كه فرد مؤمن با توكل و اعتماد به خدا و دل بستن به الطاف و عنايات او، هرگز ياس و نااميدي را به دل خويش راه نميدهد. از اينرو با ايمان به مبدا و معاد و دل نبستن به زخارف دنيوي، به هنگام از دست دادن آنها مضطرب و ناراحت نميشود. اما كافران كه به دليل بياعتمادي به مبدا و معاد فقط هدف و خواستهشان را در دنيا و نعمتهاي فاني آن جستجو ميكنند، طبيعتا نگران از دست دادن آنهايند و حسرت نداشتهها را ميخورند. و بدين ترتيب، آنان هرگز روي آرامش و قرار را نميبينند. از اين رو، برخي از آيات، قلب مومنان را بدليل ذكر نام خداوند، مالامال از صفا و آرامش ملكوتي وصف ميكنند، در مقابل قلبهاي كافران، كه مثل سنگ و بلكه سختتر از آن وصف ميشوند. در اين باره قرآن ميفرمايد: «الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله، الا بذكرالله تطمئن القلوب»[4] آنان كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا آرامش مييابد. آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مييابد. ميزان آرامش روحي هر كس، متناسب با ايمان و پيوند قلبي او با خداوند است. هر چه ايمان قويتر باشد، آرامش روحي نيز به همان ميزان افزايش مييابد. اما كساني كه ايمان سست و ضعيفي دارند، آرامش ايشان نيز كمتر خواهد بود. به همين خاطر، كافران بيايمان، هيچ بهرهاي از آرامش و ثبات ندارند، و قلب و دلشان هم مثل سنگ، سفت و سخت است. در آيه: «ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهي كالحجاره اواشد قسوه و ان من الحجاره لما يتفجر منه الانهار، و ان منها لما يشقق فيخرج منه الماء و ان منها لما يهبط من خشيه الله و مالله بغافل عما تعملون» [5] پس،: دلهاي شما پس از آن چون سنگ سخت گرديد يا سختتر (از سنگ) كه بدرستي كه از سنگ گاه جويها روان شود و بدرستي كه چون شكافته شود آب از آن بيرون جهد و گاه از ترس خدا از فراز به نشيب فرو غلتد و خدا از آنچه مي كنيد غافل نيست، قلبهاي قوم بهانه جو و كافر بنياسراييل را كه بعد از ديدن معجزات متعدد باز كافر شده بودند، مثل سنگ و بلكه سختتر از آن وصف ميكند، چه آنكه سنگ با وجود سفت و سخت بودنش در مقابل عظمت پروردگار خاشع ميشود، و حال آنكه دل كافران خاشع نميشود. 5. آياتي كه با ارائه سيماي متفاوتي از مومنان و كافران، صف آرائي جداگانه ايشان را در روز قيامت به تصوير ميكشانند، همچون : «يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فاما الذين اسودت و جوههم اكفرتم بهد ايمانكم فذو قوا العذاب بما كنتم تكفرون. و اما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمه الله هم فيها خالدون» [6] آن روزي كه گروهي سپيد روي و گروهي سيه روي شوند پس اما (به) آنان كه سيه روي شدند (گفته ميشود)، آيا شما پس از ايمانتان كافر شديد. پس به سبب كافر شدنتان عذاب را بچشيد و اما كساني كه سپيد روي شدند پس همواره در رحمت خداوندند. نظير اين عبارات را در سوره عبس نيز مشاهده ميكنيم كه همگي، تقابل و تضاد كفر و ايمان را بوضوح بيان ميكنند: « وجوه يومئذ مسفره. ضاحكه مستبشره. و وجوه يومئذ عليها غبره. ترهقها قتره. اولئك هم الكفره الفجره» [7] چهرههايي كه درآن روز درخشانند، خندانند و شادانند. و چهرههايي كه در آن روز غبار آلودند، در سياهي فرو رفتهاند. اينان كافران و فاجرانند. 6. آياتي كه مقوله ايمان را ارزش، ولي مقوله كفر را ضد ارزش معرفي ميكنند: از ديدگاه اسلام يكي از ملاكهاي اساسي در امر ازدواج ايمان و تقواست. انتخاب همسر و تشكيل زندگي مشترك، بايستي بر اساس همين معيار و مواردي از اين قبيل كه در متون ديني به آنها اشاره شده است باشد. اسلام ضمن نفي هرگونه مقياسهاي مادي و ظاهري، ملاك اصلي براي ازدواج و تشكيل خانواده را، ارزشهاي ديني معرفي ميكند و قوام خانواده و به تبع آن پايداري جامعه را بسته به ايمان و خلق و خوي نيك افراد ميداند. عواملي همچون: رئيس و مرئوس بودن، باسواد و بيسواد بودن، فقير و غني بودن و بنده و آزاد بودن، هيچ كدام ملاك انتخاب همسر نيستند. آنچه از ديدگاه اسلام در اين باره اهميت دارد، ايمان و ارزشهاي ديني است. به همين خاطر، در آيه: «ولا تنكحوا المشركات حتي يؤمن، ولامه مؤمنه خير من مشركه ولوا عجبتكم، ولاتنكحوا المشركين حتي يؤمنوا و لعبد مؤمن خير من مشرك و لوا عجبكم، اولئك يدعون الي النار، والله يدعو الي الجنه و المغفره باذنه و يبين آياته للناس لعلهم يتذكرون» [8] (زنان مشركه را تا ايمان نياوردهاند به زندگي مگيريد و كنيز مومنه بهتر از آزاد زن مشركه است، هر چند شما را از او خوش آيد. و به مردان مشرك تا ايمان نياوردهاند، زن مومنه ندهيد. و بنده مومن بهتر از مشرك است، هر چند شما را از او خوش آيد. اينان به سوي آتش دعوت ميكنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آيات خود را براي مردم آشكار بيان مي كند، باشد كه به ياد آورند). ضمن بيارزش قلمداد كردن شرك كه نمود بارزي از كفر است، ايمان را صراحتا به عنوان مهمترين ملاك همسر گزيني بيان ميكند [9]. آياتي كه از تبديل ايمان به كفر، و كفر به ايمان سخن ميگويند. برخي از آيات قرآن كريم ضمن هشدار به مومنان در باره خطر ارتداد، كفر و ايمان را به عنوان دو خصلت متضاد معرفي ميكنند كه با وجود قابل جمع نبودن درآن واحد در شخصي، ممكن است به مرور زمان، انساني به صورت متبادل متصف به يكي از آنها بشود. در واقع، خطر كفر و ارتداد همواره براي انسان وجود دارد. در اين باره به دو آيه اشاره ميشود: الف: «من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان و لكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله و لهم عذاب عظيم» [10] كسي كه پس از ايمانش به خدا كافر شود، مگر كسي را كه به زور واداشتهاند و حال آنكه قلبش به ايمان مطمئن است، بلكه آنان كه در دل را به روي كفر مي گشايند، مورد خشم خدايند و عذابي بزرگ برايشان است. ب: «يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم علي اعقابكم فتنقلبوا خاسرين» [11] اي كساني كه ايمان آورديد اگر از كساني كه كافر شدند پيروي كنيد، شما را به آيين پيشين برميگردانند پس زيانديده باز ميگرديد. آيات فراواني با تعبيرهاي مختلف و متنوعي و تقابل كفر و ايمان را از جهات متعدد ديگري بيان ميكنند، كه از ذكر همه آنها پرهيز ميشود، و صرفا يادآوري ميگردد كه با توجه به تضاد كفر با ايمان، مفاهيم مربوط به حوزه همديگر نيز با اين دو در تضادند. [1] . بقره 257 [2] . محمد 10-11 [3] . فخر رازي، تفسير كبير، ج 28,ص50 [4] . رعد28 [5] . بقره74 [6] . آل عمران106-107 [7] . عبس38-42 [8] . بقره221 [9] . بغوي، معالم التنزيل، ج1، 290، هاشمي رفسنجاني، تفسير راهنما، ج942 [10] . نحل 106 [11] . آل عمران 149. حسن خودروان