مصائب و مشكلات امت اسلامى و راه حل هاى آن در افغانستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مصائب و مشكلات امت اسلامى و راه حل هاى آن در افغانستان - نسخه متنی

عبدالحميد شيخ جامى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصائب و مشكلات امت اسلامى و راه حلهاى آن در افغانستان

عبدالحميد شيخ جامى

پيشگفتار:
جهان اسلام محدوده بسيار وسيعى از ساحل شرقى اقيانوس اطلس تا حد فاصل قاره هاى آسيااقيانوسيه را دربرمى گيرد از نظر گسترش طولى و عرضى اهميتى فوق العاده دارد و حدود 20% خشكيهاى جهان را شامل مى شود.از ويژگيهاى جغرافيايى آن ميتوان خشكى و كم آبى، دماى زياد، شورى خاك، تنوع محيطى و...را نام برد. گستردگى آن باعث پيدايش نژادهاى مختلف در آن گرديده است اما آنچه آنها را در يك مسير قرار داده است پيروى از مكتب رهايى بخش اسلام است .
وجود جماعات انسانى گوناگون زمينه را براى نفوذ استعمارگران فراهم آورده است و آنان نيز از آغار انقلاب صنعتى تا كنون با اشكال و روشهاى مختلف از اتحاد و نزديكى ملل اسلامى جلوگيرى مى كنند. با آنكه كشورهاى اسلامى از منابع انسانى و معدنى غنى برخوردارند امابدليل نفوذ استعمارگران اتحاد و همدلى آنان به سستى گراييد و سرمايه ملى آنان صرف تغذيه صنايع و مردم كشورهاى استعمارگر مى شود. آنچه مسلم است عزم استعمارگران رابراى نابودى كامل مسلمانان با روشهاى گوناگون نظامى، محاصره اقتصادى، توقيف دارائيها در كشورهايى نظير بوسنى، افغانستان، فلسطين، الجزاير و....را مى توان به وضوح مشاهده كرد.

افغانستان

ويژگيهاى طبيعى و انسانى

افغانستان يكى از همسايگان شرقى جمهورى اسلامى ايران است كه بيشتر نواحى آن مخصوصا"در شرق و شمال پوشيده از كوههاست. از معروفترين كوههاى آن مى توان هندوكش را نام برد و رودهاى زيادى همچون كابل، هيرمند، هريرود، جيحون از اين مناطق كوهستانى سرچشمه مى گيرد.
((وسعت افغانستان -/000/652 كيلومتر مربع و جمعيت آن نزديك به 21 ميليون نفر است 80 % مردم افغانستان در روستاها هستند و يا بصورت چادرنشينى زندگى مى كنند.))([1])


ويژگيهاى سياسى، تاريخى
از آنجا كه دولت انگليس با ايران خصومت ديرينه داشت و نيز براى اينكه بتواند هندوستان را از تهاجم رقيب استعمارى خود روسيه دور نگه دارد با انواع حيله و دسيسه بفكر جدايى افغانستان از ايران افتاد اين در حالى بود كه پادشاهان ايران در اين زمان (فتحعلى شاه قاجار) فارغ از هر گونه اطلاع از تحولات جهانى تنها بفكر عياشى و خوشگذرانى بودند و تنها به اين دلخوش كرده بودند كه امراى افغانستان از آنها اطاعت مى كنند.
تاريخ جديد افغانستان از احمدخان بنيانگذار افغانستان شروع مى شود و پس از چند مهره دست نشانده نورمحمدتركى با حمايت مستقيم دولت شوروى سابق اولين دولت كمونيستى با روحيه شهادت طلبى و گرايش عميق مردم به اسلام دولت شوروى به ناگزير مهره هاى ديگرى همچون حفيظ الله امين، ببرك كارمل و نجيب الله را بر سر كار آورد. اما اين تغييرات و استفاده از پيشرفته ترين سلاحها و ابزار جنگى خللى در روحيه شكست ناپذير ملت مسلمان افغانستان در دفاع از استقلال كشور و اعتقادات اسلامى بوجود نياورد.
همانطوريكه در تاريخ چندين ساله افغانستان مشهود است ملت مجاهد افغانستان اجازه ندادند هيچ قدرتى پاى به سرزمين آنها بگذارد و جان سالم بدر ببرد. بعد از تجاوز ارتش سرخ به سرزمين افغانستان مردم آن كشور مردانه مقاومت كردند و جهادشان مورد حمايت ملل مسلمان قرار گرفت تا جايى كه كشورهاى اسلامى با كمكهاى مادى و معنوى خود سنگرهاى مجاهدين افغان را گرم نگهداشتند و اين مبارزه به حق و مشروع بعد از چهارده سال به ثمر نشست و ملت قهرمان و دلير افغانستان گر چه بيش از يك ميليون شهيد وعده زيادى معلول و ميليونها نفر آواره شدند اما به پيروزى بزرگى نائل شدند كه حيرت جهانيان را برانگيخت و اين فتح بزرگ برخواسته از ايمان و اعتقاد جهادگران سرزمين افغانستان بود چون فرموده خداست كه سست نشويد و غمگين نباشيد شما بلندمرتبه هستيد اگر مؤمن باشيد.چون ايمان و اعتقاد به خدا انسان را در تاريك راه زندگى بيناتر، مصممتر و استوارتر مى گرداند تا جايى كه مؤمن واقعى در راه اعتلاى اسلام و قرآن مشتاقانه خود را در كام هيولاى مرگ قرار مى دهد.
آنكه با خون عشق بازى مى كند تا قيـامت سرفـرازى مى كنـد

بالاخره بعد از شام تاريك در سرزمين افغانستان خورشيد عزت و رستگارى طلوع كرد هيچ احدى فكر نمى كرد ارتش سرخ شوروى با اين همه قدرت و ثروت و ابزارهاى پيچيده و مغزهاى متفكر در مقابل افرادى مظلوم و ستمديده تسليم شده و مفتضحانه اين سرزمين را ترك كنند. عده زيادى از سربازان شوروى به هلاكت رسيدند و سرزمين افغانستان به گورستانى مخوف براى آنها تبديل شد.

انگيزه روس در حمله به افغانستان

روسها كه با حمله به افغانستان دست به اشتباهى بزرگ زدند با بجاى گذاشتن مقادير زيادى اسلحه و مهمات افغانستان را ترك كردند كه علل آن بشرح ذيل مى باشد:
اول اينكه دولت مردان كاخ كرملين هدفشان مقابله با اسلام بود كه روى همين هدف سرزمين اسلامى افغانستان را مورد هجوم وحشيانه قرار دادند و عده زيادى از مردان، زنان و اطفال را بخاك و خون كشيدند.
يكى از شاهدان عينى كه از دست وحشيگيرى روسها جان سالم بيرون برده بود مى گفت به يكى از روستاها حمله كردند مردم، عده اى از افراد مسن و پير را به جلو فرستادند كه شايد آنها بتوانند پيشنهادى را ارائه دهند و از قتل عام توسط روسها جلوگيرى كنند اما آنها اول اين پيرمردها را با كارد سر بريدند و به بهانه اينكه در اين روستا عده اى از مجاهدين مخفى شده اند اين روستا را با سلاحهاى سنگين گلوله باران كردند و همه اهل روستا را بخاك و خون كشيدند اين وحشيگيريها حكايت از كينه و بغض مى كند كه روسها نسبت به اسلام و مسلمين داشتند بمبارانهاى سنگين، توپ بستن مناطق مسكونى و شليك خمپاره ها همه اينها برسر ملتى مظلوم و بى دفاع مؤيد اين موضوع است.
عامل دومى كه روسها را به اين عمل واداشت تا چشم طمع را متوجه سرزمين افغانستان كنند موجود بودن منابع طبيعى سرشارى است كه در آن سرزمين مورد توجه روسها بود و آنها تلاش مى كردند به آن هدف برسند اگر چه كه با ريختن خون انسانهاى بى دفاع همراه شود. منابع گاز طبيعى مزار شريف و معادن سنگ آهن باميان نمونه آن است .
نكته سوم را در مورد هجوم ارتش سرخ به افغانستان بايد در رسيدن آنها به آبهاى گرم و حساس خليج فارس جستجو كرد زيرا منطقه خليج فارس در آن زمان مورد رقابتهاى شديد بين دو قطب شرق و غرب بود ولى بحمدالله مردم افغان زمين با بوسيدن تفنگ قديمى گام استوارى را در راه دفاع از اسلام و ميهن برداشتند و به پيروزى رسيدند و اين پيروزى ثمره مجاهدتها و رشادتهاى سنگرنشينان عرصه جهاد بود.

افغانستان پس از خروج نيروهاى شوروى سابق

بعد از خروج ارتش سرخ از افغانستان روسها اميد داشتند كه با كمك ديگر عناصر بدخواه خود نسبت به اسلام و مسلمين مجاهدين افغانستان را كه تازه به پيروزى رسيده بودند تحت فشار بگذارند تا حكومت دست نشانده آنها را در افغانستان تحمل كنند اما بيانيه اى كه در همين راستا توسط فرماندهان مجاهد صادر شد مبنى بر اينكه ما نمى توانيم آرمان والاى شهداى جهاد افغانستان را فراموش كنيم و اگر غير از مجاهدين حكومتى در افغانستان كه مورد حمايت كرملين است سرنوشت افغانها را بدست گيرد ما اسلحه گرم خود را سرد نخواهيم كرد خط بطلانى بر همه نقشه هاى آنان كشيد جهاد افغانستان ادامه يافت اگر چه دولت دكتر نجيب بيش از دو سال بر سر قدرت بود اما با همت مجاهدين، حكومت مورد حمايت روسها سقوط كرد و مجاهدين زمام امور را بدست گرفتند و جهاد افغانستان با پيچ و خمهاى زياد به پيروزى رسيد اما آنچه كه شيرينى و حلاوت پيروزى را در كام افغانستان تلخ كرد بروز اختلافات در بين صفوف مجاهدين درباره چگونگى اداره كشور بود اختلاف نظرها روز به روز بيشتر شد و ملت افغانستان قربانى تنظيمها و حزبهاى جهادى گرديدند دو حزب عمده افغانستان كه در دوران جهاد نقش مهمى را در طول جنگ بازى مى كردند اختلافاتشان بسيار عميق شد بطوريكه رهبر حزب اسلامى (حكمت يار) سياست خود را بر جنگ عليه بقاياى كمونيست متمركز ساخت و دوم مسئله انتخابات را در رأس همه تفكرات خود قرار داد حزب اسلامى مدعى بود بايد جهاد را ادامه داد و باقيمانده كمونيست ها را نابود كرده و وارد كابل پايتخت افغانستان شد و بعد از سقوط كابل و تشكيل دولت موقت مسئله انتخابات در رأس مسائل قرار گيرد اما در جانب ديگر جمعيت اسلامى به رهبرى برهان الدين ربانى با تكيه بر اهرم قدرت و پشتوانه اى كه از فرمانده مقتدر دوران جهاد افغانستان (احمد شاه مسعود) برخوردار بود به قدرت متكى شد و با كمك باقيمانده نيروهاى دكتر نجيب وارد كابل شدند و بعد از آن اوج اختلافات بين اين دو حزب شروع شد.
تشكيل دولت موقت دو ماه به رياست مجددى و بعد از آن به قدرت رسيدن ربانى و تشكيل شوراى حل و عقد هيچ فايده اى دربرنداشت زيرا شوراى حل و عقد را كه متشكل از افراد ذى نفوذ و جهادى بود پنج حزب عمده افغانستان از جمله حزب اسلامى حكمتيار حزب اسلامى يونس خالص حزب وحدت آنرا تحريم كردند و جنگ اولين برنامه مجاهدين افغان تلقى شد بسته شدن راههاى منتهى به پاكستان كه تنها منبع درآمد و راه عبور و مرور بطرف كابل و ديگر مناطق افغانستان محسوب ميشد بر مشكلات افغانها افزود اين اختلافات و جنگهاى تنظيمى چنان ملت افغانستان را به تنگنا قرار داد تا اينكه حركتى جديد و ناشناخته اى از گوشه افغانستان سر برآورد كه شعار خود را انفاذ شريعت اسلام و ايجاد صلح و امنيت در كشور آشوب زده افغانستان ساخت و موسوم به جنبش اسلامى طالبان آغاز بكار كرد و مورد حمايت ملت افغانستان قرار گرفتند و چون در جامعه افغانستان روحانيون چهره محبوب شناخته مى شدند.
حركت طالبان مورد استقبال قرار گرفت اما جنبش طالبان كه شعار صلح را سر لوحه كار خود داشت خواستار خلع سلاح همه گروههاى جهادى افغانستان شد و اين مسئله مورد قبول گروهها و قبايل مخالف افغانستان قرار نگرفت اما پا فشارى طالبان بر جنگ و متوسل شدن به زور مسئله افغانستان را به يك گره كور و حل نشده تبديل كرد بطوريكه قضيه افغانستان باعث نگرانى كشورهاى منطقه و دنيا شد و افغانستان صحنه رقابتهاى قدرت هاى خارجى قرار گرفت آمريكا كه دوران اشغال افغانستان از جهاد افغانها حمايت كردند نه بعنوان اينكه دلسوز اسلام و مسلمين است بلكه مى خواست قطب شرق كه هميشه مقابل آن بود به هدف خود كه اشغال افغانستان بود نرسد روى همين ضديت كمكهاى زيادى را روانه افغانستان كرد اما گروههاى افغان بعد از پيروزى خود هم نگران سياست آمريكا نسبت به افغانستان بودند و اين نگرانى بحق و بجا بود و اين واقعيت ظهور كرد در زمانيكه آمريكا به كشورهاى حامى طالبان چراغ سبز نشان داد و بطور غير مستقيم اين گروه را تائيد كرد مسئله افغانستان پيچيده تر شد طالبان كه با همه گروهها با زبان تفنگ صحبت كردند بعد از سقوط كابل توسط آنها اين گروه سياستى را دنبال كردند كه به مشكلات افغانستان بيشتر دامن زد از جمله محروم شدن زنها كه نيم پيكره جامعه را تشكيل مى دهند از صحنه فرهنگ و تعليم تعلم. تعطيل شدن مدارس و مكتب خانه هاى دختران مورد قبول هيچ عقيده و ايده اى نيست زيرا تعليم و تعلم يك اصل پذيرفته در جوامع بشرى است و ديگرى اينكه اسلام هيچ نوع مخالفتى با برنامه هاى فرهنگى زنان ندارد خطبه حضرت زينب در سرزمين كربلا مى تواند مبين اين واقعيت باشد كه نقش زن يك نقش مهم و ارزنده در صحنه اجتماعى مى باشد مشكل ديگر افغانستان كه هر روز بيداد مى كند عقب ماندن مردم افغانستان از قافله تمدن در عصر پيشروى بر مسافتها و دستيابى به فنونهاى شگفت انگيز است اما مردم با استعداد و با سليقه افغانستان كه بر اثر جنگها ضربه همه جانبه خوردند از كمترين امكانات حتى در بعضى از مناطق به زغال دسترسى ندارند كه اين مسائل مى تواند دل هر انسان خصوصاً مسلمان را به درد آورد امروز ملت افغانستان به فرهنگ جنگ و ستيزه آشنا مى شوند و هيچ برنامه علمى و فرهنگى را در دستور برنامه هاى زندگى خود ندارند و اين مسئله باعث شده كه هيچ نوع چشم انداز روشنى براى آينده افغانستان قابل تصور نباشد ميزان مرگ و مير بين كودكان افغانستان روزبروز شدت مى يابد خانواده هاى بى سرپرست زنهاى بيوه و يتيمان افغانستان كه پناهگاه خود را در زندگى از دست داده اند براى بدست آوردن مواد غذايى مشكل زيادى دارند و اين معضلات و مشكلات جامعه افغانستان بخود افغانستان تنها خلاصه نمى شود بلكه كشورهاى همسايه هم با نابسامانيهاى حادى در منطقه روبرو هستند اول مشكل آوارگان كه كشور ايران و پاكستان بيشتر از همه كشورها پذيراى ميليونها مهاجر افغانى بودند كه بعد از بازگشت عده زيادى از مردم افغانستان بخانه و كاشانه خود هنوز هم طبق آمار رسمى بيش از يك ميليون آواره ديگر در ايران وجود دارد كه اين مسئله مشكل زيادى هم براى مهاجرين و هم براى دولت ايران بوجود آورده زيرا كشور ايران مجبور است نسبت به برنامه هاى تعليمى مهاجرين تصميماتى اتخاذ نمايد مسئله دوم كه بارى كشورهاى همسايه مشكل آفرين شده مشكل مواد مخدر مى باشد با توجه به اينكه كشور افغانستان حدود 90% از كشت غيرقانونى خشخاش را در اختيار دارد راه عبور آن به كشورهاى اروپايى از طريق ايران و پاكستان و از طريق كشورهاى آسياى ميانه است هر ساله ايران بهاى سنگينى را براى مقابله با قاچاقچيان مى پردازد تعداد زيادى از مأمورين انتظامى ايران به شهادت مى رسند و باندهاى قاچاق هميشه دردسرهاى زيادى را براى ملت ايران بوجود مى آورند ناامنى زياد شده كه اين مسايل نشأت گرفته از نابسامانيهاى داخل افغانستان است.

راه حلهاى پيشنهادى مشكل افغانستان
همانطور كه بارها كشورهاى همسايه و مجامع بين المللى اعلان كردند مشكل افغانستان راه حل نظامى ندارد بعد از سقوط حكومت دكتر نجيب تاكنون جنگهاى تنظيمى افغانستان را بصورت يك مخروبه اى درآورده است زيرا زيربناى اقتصاد افغانستان بكلى ويران شده و مردم اين سرزمين دچار سرخوردگى از جهات مختلف گرديده اند با وجود اين شرايط سخت بر افغانستان جناحهاى متخاصم در افغانستان بايد با كنار گذاشتن اسلحه براى دستيابى به يك صلح پايدار كوشش كنند صحنه نظامى افغانستان به يك بن بست تمام عيار رسيده است زيرا جناحهاى متخاصم در افغانستان بارها مناطق را دست به دست مى كنند و اين جنگ خانمان سوز سرزمين افغانستان را به دشت بى بهارى تبديل كرده است ذكر اين نكته لازم است كه تشكيل اجلاسى در پشت مرزهاى افغانستان نمى تواند به تنهايى پيام آور صلح باشد و بايد خود افغانها از خود صداقت و انعطاف نشان دهند.
مسئله دوم قطع حمايتهاى خارجى از گروه هاى درگير است زيرا تحريم همه جانبه تسليحاتى مى تواند نقش مؤثر در فروكش كردن آتش جنگ در افغانستان داشته باشد زيرا هزينه هاى هنگفت نظامى را نمى توان بدور از حمايتهاى خارجى بدست آورد و مؤثر بودن اين تحريم بستگى به نحوه عملكرد كشورهاى همسايه در قضيه افغانستان دارد پاكستان كه حامى اصلى طالبان محسوب مى شود و از معدود كشورهايى است كه طالبان را به رسميت شناخته بايد از نفوذ خود استفاده كرده و اين جنبش را متقاعد كند كه دست از تحركات نظامى برداشته و به فكر بازسازى افغانستان برآيند و يكى ديگر از راه حلها تشكيل يك جريان بين المللى كه فراتر از گروه 6+2 باشد كشورهاى ديگر دنيا نيز خصوصاً جامعه اروپا به انتقاد از طالبان برخواسته و نقض حقوق زنها را محكوم مى كنند و نسبت به افزايش كشت خشخاش در افغانستان هشدار مى دهند كه اين موضع گيريها كافى نيست و بايد كشورهاى مطرح دنيا فشار بيشترى را بر همه جناحهاى افغان وارد كنند سازمان ملل متحد بارها نماينده ويژه اى را به منطقه فرستاده است و با گروههاى افغان و كشورهاى همسايه افغانستان در تماس بوده اما اين فعاليتها هيچگاه نتيجه اى را دربرنداشته و تحريم اخيرى كه سازمان ملل بر عليه طالبان اعمال كرد بيشتر ضرر آن متوجه مردم افغانستان مى شود نه گروه حاكم بر آن و بايد اين امر مورد توجه قرار گيرد كه مشكل افغانستان تنها بن لادن نيست كه مجامع بين المللى همه سعى خود را به مسئله بن لادن معطوف كردند و ملت آواره و زجرديده افغانستان را قربانى يك فرد خاص قرار مى دهند بايد در افغانستان كه متشكل از قبايل مختلف است همه اقشار جامعه افغان را مدنظر داشت زيرا نمى توان باور داشت در افغانستان يك گروه بتواند بر همه قبيله ها حكومت كند پشتون، تاجيك، ازبك، تركمن و هزاره هر كدام ايده و مرام خاص خود را دارند و تا زمانى كه اين قبايل به يك هويت شناخته شده نرسند راه حلى مناسب براى افغانستان متصور نيست و نكته ديگر اينكه بايد اراده و ايده مردم افغانستان را هم مورد نظر قرار دهيم حق تعيين سرنوشت را به ملت افغانستان بدهيم تا در فضايى آزاد و منصفانه زمام امور را بدست افرادى منتخب و شايسته بسپارند خلاصه مطلب اينكه حكومت افغانستان بايد يك حكومت فراگير و متشكل از همه گروهها باشد و ديگر اينكه جهل و بيسوادى در افغانستان كه فرهنگ جنگ را تقويت مى كند اگر جوانانى كه در كوهها هم زبانى جز اسلحه به خود نمى بينند داراى برنامه هاى علمى و فرهنگى از جمله تلويزيون، راديو و روزنامه باشند بتدريج به عرصه فرهنگى آشنا خواهند شد و باورهاى دينى و اجتماعى شان رشد خواهد كرد و تعصبات قومى و زبانى كم خواهد شد و جامعه افغانستان در كنار هم دست به دست هم خواهند داد و به فكر بازسازى كشور خود خواهند افتاد./

[1]- جغرافياى كشورهاى اسلامى - عبدالرضا فرجى





/ 1