بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مديريت در بحران «پژوهشي موردي در مديريت پيامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب » عليمحمد ولوي پژوهشي موردي در مديريت پيامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب زندگي رسول گرامي اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نكاتي است كه اگر با نگاهي نو به آن توجه شود، بسياري از خط مشيها و سياستهاي اصولي در حوزههاي مختلف علمي، معرفتي، اجتماعي، سياسي، دفاعي و... شناسايي خواهد شد. بررسي دقيق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگي اين بزرگان، مخصوصا با شيوههاي جديد و بابهرهگيري از آخرين دستاوردهاي علمي، از ضرورتهاي جوامع اسلامي است. يكي از حساسترين و سرنوشتسازترين حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، اين غزوه را بيشتر از آن جهتبا اهميت ميدانند كه آخرين صحنه تهاجم دشمن به نيروهاي اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعي مسلمين بود. اما آنچه كمتر در منابع تاريخي مورد توجه قرار گرفته، مديريت اين حادثه سرنوشتساز و مهم است. مديريت پيامبر اكرم(ص) در جريان اين غزوه ابعاد مختلفي دارد. در مقاله حاضر كوشش شدهاست، در حد امكان يكي از اقدامات مديريتي پيامبراكرم(ص) در جريان يكي از تدابير آن حضرت يعني «حفرخندق» مورد بحث و بررسي قرار گيرد. البته مقاله حاضر به مديريتي كه رسول الله(ص) در جريان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نميشود، بلكه موضوع اداره و بهرهگيري كامل از اين اقدام دفاعي هم مورد بحث قرار ميگيرد. طرح مسئله مسلمين پس از اطلاع از آغاز تهاجم قريش، حداكثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعي تصميمگيري كنند. تصميم پيامبر(ص) به حفر خندق يكي از بهترين نمونههاي تصميمگيري شجاعانه است. خندقي به طول حداقل پنج كيلومتر با عرض تقريبي هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظيمي از خاكبرداري است، در حالي كه تمام نيرويي كه در اختيار پيامبر(ص)بود به سه هزار نفر نميرسيد. حال اين سؤال مطرح است كه چه مديريتي اعمال شد كه توانستبا وجود همه محدوديتها اين اقدام كم نظير را انجام دهد و به نتيجه مطلوب برساند؟ تصوير اجمالي حادثه غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجري (1) و در ناحيه شمال و غرب مدينة النبي واقع شد. قرآن مجيد در چهار سوره و در قريب 22 آيه به مسائل مختلف اين جنگ اشاره كردهاست. (2) سپاه مشركين از سه لشكر به ترتيب زير تشكيل شدهبود: - لشكر قريش و همپيمانانش به رهبري ابوسفيان بن حرب، كه فرماندهاني چون خالدبنوليد، عكرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن اميه و عمروبن عبدود در آن شركت داشتند. مجموعه نيروهاي تحت فرماندهي ابوسفيان - با احتساب بنيسليم - 4700 نفر بودند كه بيش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) اين نيروها پس از نزديك شدن به مدينه در محلي موسوم به «رومة» مستقر شدند. - لشكر غطفان و همپيمانان آنها از قبايل نجد، به فرماندهي «عيينة بن حصن فزاري» و مسعود بن رخيله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، كه در نزديكي «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه اين لشكر بود. (4) - بني اسد به فرماندهي طليحهبن خويلد اسدي، همچنين يهوديان بنينضير كه قريش را همراهي ميكردند و نقش آنها بيشتر تقويت فكري و روحي اين حركت نظامي بود. يهوديان بنيقريظه هم با شكستن پيمان، متحد احزاب محسوب ميشدند. اكثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما اين عدد به نظر اندكي اغراقآميز ميرسد. احتمالا مجموع سپاه قريش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست. امتياز عمده سپاه احزاب كه تا آن زمان در منطقه حجاز كم نظير بود، برخورداري از سواره نظامي با حداقل 600 اسب بود كه برتري كامل آنان بر نيروهاي اسلام را تضمين ميكرد. به احتمال قريب به يقين، نگراني عمده مسلمين از همين بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولين اقدام مؤثر سپاه اسلام هم بايد به نحوي طراحي ميشد كه بتواند سواره نظام دشمن را زمين گير و بياثر كند. موقعيت مسلمانان بنا به روايت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جريان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر ميرسد كه اين قول اندكي خوشبينانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا اين رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنين همراهي كراهتآميز برخي از منافقين است. لازم به ذكر است كه تعداد اسبهاي مسلمين در غزوه خندق سي و چند اسب بودهاست. (7) بنا به گفته واقدي چهار روز پس از حركت قريش از مكه، سواران خزاعه خبر حركت احزاب را به پيامبراكرم(ص) رساندند. (8) فاصله ميان مكه و مدينه براي سپاهي كه با ساز و برگ جنگي حركت ميكرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراين پيامبر اكرم(ص) و مسلمين تنها شش تا هشت روز براي اتخاذ هرگونه تدبير و تصميمي فرصت داشتهاند. وضعيت عمومي مدينه و روحيه مسلمين در هر اقدام اجتماعي، سياسي و نظامي، علاوه بر رهبري، بايد به دو ركن ديگر توجه شود: - وضعيت و شرايط عمومي جامعه: شرايط ساختاري هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و كانونهاي مختلف اجتماعي متناسب با شرايط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعي نقش تعيين كنندهاي دارد. گسستگي يا همبستگي اجتماعي، كه در جامعه آن روز مدينه به كيفيت تعامل قدرتهاي قبيلهاي حاضر در شهر بستگي داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگي يا گسستگي نيروهاي دروني شهر به حساب ميآمد. تدابيري كه از قبل انديشيده شده بود، شرايط مطلوب اين همبستگي را فراهم كردهبود. انعقاد پيماننامه عمومي مدينه، عقد اخوت، و بناي مسجد جهت ايجاد انسجام در فعاليتهاي مختلف جامعه از جمله اقداماتي بود كه پيامبراكرم(ص) جهت تحقق شرايط وحدت اجتماعي انديشيدهبودند. - وضعيت نيروي انساني: نيروي انساني ركن اصلي در هر اقدام مديريتي است. عواملي چون كميت و آمار نيروهاي در اختيار، شرايط روحي نيروها، ارتباط دروني نيروها، نحوه و چگونگي تنظيم رابطه مديران ستادي و نيروهاي در صف، عواملي هستند كه ميتوانند در زمينهسازي موفقيتيا عدم موفقيتيك اقدام اجتماعي يا نظامي تاثير گذار باشد. در صورت تحقق شرايط مطلوب نسبتبه دو عامل فوق، نفش رهبري و مديريتبه عنوان عامل هماهنگي و بهرهبرداري از شرايط اجتماعي مناسب و نيروي انساني آماده، موضوعيتخواهديافت. پس از انتشار خبر حركت احزاب در مدينه، جو عمومي شهر دستخوش تلاطم گرديد. بهترين تصوير از شرايط عمومي مدينه، و دستهبندي گروههاي حاضر در شهر را قرآن مجيد طي 17 آيه در سوره احزاب ارائه كردهاست. دراين آيات با دقتشگفتانگيز و روانكاوانهاي از روحيات و مواضع گروههاي مختلف، در جريان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن اين گروهها به سه دسته كلي تقسيم ميشوند: الف - مؤمنين: مطابق آيات قرآن، كساني كه در اين گروه جاي ميگيرند بسيار معدودند. اينان ياران خالص و فداكار پيامبر اكرم(ص) بودهاند كه در هر شرايطي هيچگونه ترديدي در اعتمادشان به خدا و رسول ايجاد نميشد. اين آيه از سورهاحزاب در حق اين گروه نازل شدهاست: و لما رءالمؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ايمانا و تسليما; (9) و چون مؤمنان دستههاي دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمانبرداري آنان نيفزود. ب - منافقين: كسانيكه با اجبار و اكراه اسلام را پذيرفته بودند و در دل كينه رسول خدا(ص) را ميپروراندند، در موقعيتهاي مناسب از ضربه زدن و خدمتبه دشمنان اسلام دريغ نميكردند. قرآن مجيد اين گروه را معرفي و باطن آنان را آشكار كردهاست: و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا × و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا...; (10) و هنگامي كه منافقان و كساني كه در دلهايشان بيماري است ميگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاي ندادند». × و چون گروهي از آنان گفتند: «اي مردم مدينه، ديگر شما را جاي درنگ نيست، برگرديد». ج - معوقين و مرددين: اينان مسلماناني بودند كه به خاطر ضعف شخصيتيا ضعف ايمان، معمولا در شرايط حساس و در جريان حوادث، گرفتار ترديد و ترس ميشدند و علاوه بر آن، اين روحيه را به ديگران هم منتقل ميكردند. قرآن كريم در مواضع مختلف ضمن بررسي نهضت انبيا به اين گروه اجتماعي اشاره كرده، و حتي گاهي در كنار منافقين و تحت عنوان «الذين في قلوبهم مرض» از آنها ياد كردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ويژگيهاي رواني و شخصيتي اين گروه را آشكار كردهاست: قد يعلم الله المعوقين منكم و القائلين لاخوانهم هلم الينا و لا تاتون الباس الا قليلا; (11) خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كساني را كه به برادرانشان ميگفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندكي روي به جنگ نميآورند [خوب] ميشناسد. معمولا اين گروه در سختي و شرايط بحراني، با منافقين احساس همراهي و همگامي بيشتر ميكنند. گاهي با عذر و بهانههاي به ظاهر موجه، موضع ماموريت و مسئوليتخود را ترك كرده و چون باطنا منافق نيستند، يا به جهت آيندهنگري و توجيه خود و ديگران، سعي ميكنند خودشان را با رهبري هماهنگ نشان دهند. قرآن مجيد اين حالات و روحيات را افشا ميفرمايد: ... و يستاذن فريق منهم النبي يقولون ان بيوتنا عورة وما هي بعورة ان يريدون الا فرارا; (12) و گروهي از آنان از پيامبر اجازه ميخواستند و ميگفتند: «خانههاي ما بيحفاظ است» و[لي خانههايشان] بيحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزي نميخواستند. اين گروه همواره در معرض بازگشتبه كفر قرار دارند، زيرا قدرت براي آنان اصالت دارد. به همين دليل بسيار غير قابل اعتمادند: و لو دخلت عليهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنة لاتوها و ماتلبثوا بها الا يسيرا; (13) و اگر از اطراف [مدينه] مورد هجوم واقع ميشدند و آنگاه آنان را به ارتداد ميخواندند، قطعا آن را ميپذيرفتند و جز اندكي در اين [كار] درنگ نميكردند. در عين حال اين گروه اجتماعي گروهي پر مدعا، متوقع و طلبكارند. به تعبير قرآن، هرچند در شرايط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتي شرايط عادي شود زبان دراز، گستاخ، مدعي و طلبكار ميشوند: اشحة عليكم فاذا جاء الخوف رايتهم ينظرون اليك تدور اعينهم كالذي يغشي عليه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوكم بالسنة حداد اشحة علي الخير...; (14) بر شما بخيلانند، و چون خطر فرارسد آنان را ميبيني كه مانند كسي كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه ميچرخد [و] به سوي تو مينگرنند; و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايي تند نيش ميزنند; بر مال حريصند. در مجموع ميتوان گفت كه با توجه به شرايطي كه اشاره شد و نيز وضعيت كمي و كيفي نيروهاي اسلام، رهبري پيامبر اكرم(ص) در جنگ احزاب يكي از دشوارترين مديريتها در شرايط نامناسب بودهاست. جهتشناسايي روش مديريت پيامبر(ص) ضروري است ابعاد برنامهريزي، تعيين استراتژي، سازماندهي، مديريت نيروي انساني، كسب اطلاع و خبر رساني و نظارت و كنترل، در مديريت و رهبري رسول خدا(ص) مورد دقت و بررسي قرار گيرد. ) برنامه ريزي و تعيين استراتژي با بررسي جزئيات غزوه خندق به راحتي ميتوان به اين واقعيت رسيد كه پس از وصول خبر حركت احزاب، پيامبراكرم(ص) سياستي دفاعي را اتخاذ كردند. جهت تحقق اين هدف، بهترين تدبير ماندن در شهر و بهره برداري از كليه امكانات و تواناييهاي درون شهري بود. ماندن در شهر ميتوانستسپاه اسلام را به لحاظ پشتيباني و تداركات در يك جنگ دفاعي طولاني ياري دهد. با توجه به برتري كمي سپاه دشمن و برخورداري آنان از بيش از 600 اسب كه به آنها تحرك فوقالعادةاي ميبخشيد، مهمترين اقدام، جلوگيري از تهاجم اوليه دشمن و بياثر كردن نقش سواره نظام بود. موفقيتسپاهي چون سپاه احزاب، به تهاجم اوليه بستگي داشت. بنابراين، جلوگيري از كسب موفقيت در تهاجم اوليه سپاه مشركين ميتوانستيكي از اهداف اوليه پيامبر اكرم(ص) باشد. پيامبر اكرم(ص) ضمن اتخاذ سياست تدافعي، به حفر خندق فرمان دادند كه ميتوانست هدف يادشده را تامين كند. از آنجا كه همه تصميمات را در نهايت پيامبراكرم(ص) ميگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذيرش و پياده كردن اين پيشنهاد قابل توجه است. اهميت و عظمت اين تصميم از مجموع اطلاعاتي كه مورخان به دست ميدهند، چنين برميآيد كه خندق داراي ابعاد زير بودهاست: طول آن حداقل پنج و حداكثر شش كيلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدينه از ناحيه برجهاي شيخان شروع شده و تا غرب مدينه يعني تا كوه بنيعبيد و از آنجا به طرف جنوب تا محلي كه اكنون مسجد فتح قرار دارد، كشيده ميشدهاست (15) و از اين نقطه هم تا مصلي امتداد داشته است. هر چند مسير دقيق خندق مشخص نيست و اين احتمال وجود دارد كه در مسير، وجود موانع طبيعي و مصنوعي ميتوانست مسلمين را از حفر خندق بينياز كند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق يادشده و همچنين با توجه به تقسيم كاري كه انجام گرفت، مسلما طول خندق از پنجكيلومتر كمتر نبودهاست. اگر قول مشهور مورخان را كه ميگويند تعداد حفر كنندگان خندق 3000 نفر بودهاستبپذيريم - چون هر ده نفر مامور حفر چهل ذراع(بيست متر) از خندق بودهاند - بنابراين، طول خندق بايد در حدود شش كيلومتر برآورد شود. مورخين مسير خندق را چنين تشريح كردهاند: مبدا آن راتج و قلعه شيخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدينه كشيدهشده و سپس به طرف غرب تا كوه بنيعبيد و از آنجا تا محلي كه هماكنون مسجد فتح قرار دارد كشيده ميشدهاست. در مغرب هم جهت احتياط، به رغم وجود موانع طبيعي، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلي امتداد پيدا كردهاست. عرض و عمق خندق نبايد كمتر از ده متر باشد، چرا كه به هر حال بايد طوري طراحي ميشد كه يك چابك سوار با اسب نتواند از آن عبور كند. اما در مورد عمق خندق، همين قدر كه پيادهنظام دشمن نتواند از يك طرف وارد، و از طرف ديگر خندق خارج شود، ميتوانست پاسخگوي هدف پيامبر اكرم(ص) باشد. بنابراين احتمالا عمق خندق در حدود سه يا چهار متر بودهاست. دكتر آيتي معتقد است كه طول خندق 5/5 كيلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست. (16) با توجه به فاصله ميان مكه و مدينه (ده تا دوازده روز راه) و تصريح مورخان به اينكه سواران خزاعه پس از حركت قريش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پيامبر اكرم(ص) رسانيده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلما مدت حفر خندق از ده روز كمتر بودهاست. ) سازماندهي پس از تعيين مسير خندق كه توسط شخص پيامبر(ص)، به همراه گروهي از مشاوران ايشان، افرادي چون سلمان فارسي، سعد معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستين اقدام رسولخدا(ص) ايجاد سازمان لازم براي نيل به هدف نزديك يعني حفر خندق بود. اين كار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. كل نيروهاي موجود، مجموعا نزديك به سيصد گروه عمل كننده، تحت مديريتيكي از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پيامبر اكرم(ص) با همه مسلمين از طريق سرپرستان انجام ميشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمين ارتباطي صميمي و مستقيم بود اما در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. اين نكته تلويحا از اشارات منابع تاريخي بر ميآيد. چنانكه در ماجراي مواجه شدن گروه سلمان فارسي با سنگ سختي، افراد گروه از سلمان ميخواهند موضوع را به اطلاع پيامبراكرم(ص) برساند. (17) ) مديريت نيروي انساني چنانكه از نقشه برميآيد پيامبر اكرم (ص) جهت ايجاد انگيزه و تشديد فعاليت مسلمين قسمتي از ماموريتحفر خندق را به مهاجرين و بخش بزرگتري از آن را به انصار سپردند. براي آنكه ميان انصار هم نوعي رقابتبهوجود آيد آنان را به سه گروه تقسيم كردند. اين تقسيم بندي برمبناي نزديكي قومي و قبيلهاي انجام شد، زيرا هر تقسيم بندي ديگري ممكن بود با توجه به اختلافات فكري، فرهنگي و قومي مسلمين كه بسياري از آنها تازه به اسلام گرويده بودند، سرمنشا بروز مشكلات و مسائلي باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان كه نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرين، نمونه خوبي براي اثبات اين مدعا است. (18) پيامبر اكرم(ص) آگاهانه، از رقابت ميان قبايل جهت تسريع كار استفاده كردند. اين تدبير تا حد گروههاي عمل كننده هم ادامه يافت. رسولالله(ص) با اعمال تقسيم كاري حساب شده ميان افراد، هر چهل ذراع از مسير خط كشي شده را به ده نفر محول كردند. بدين ترتيب نه فقط قبايل و طوايف با هم رقابت ميكردند، بلكه در درون هر گروه ميان افراد آن گروه هم رقابت ايجاد ميشد. ضمن اينكه حوزه كار هر گروه كاملا مشخص بود و تداخلي در مسئوليتها هم پيش نميآمد. اقدامات انگيزشي پيامبر(ص) يكي از تدابير پيامبراكرم(ص) جهت پيشبرد هر چه سريعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمين به اصول اعتقادي و مخصوصا آخرت بود. با تعليم اين اصل سازنده كه زندگي حقيقي حيات اخروي است و زندگي دنيوي گذرا و بياعتبار است، شور و نشاط كار در مسلمين زيادتر ميشد. نكته در خور توجه اينكه به خاطر محدوديت زماني و ضرورت تاثير فوري سخن، رسولخدا(ص) از زبان شعر كه مؤثرترين زبان آن روز بود، استفاده ميكردند. به عنوان نمونه ابن سعد در «طبقات» ميگويد پيامبراكرم(ص) در جريان حفر خندق اين بيت را تكرار ميكردند: اللهم ان الخير الآخره فاغفر للانصار و المهاجره (19) و يا به قولي: لاعيش الا عيش الاخره فاغفر للانصار و المهاجره و يا: اللهم لو لا انت ما اهتدينا و لاتصدقنا و لاصلينا (20) براي آنكه مسلمين هدف اصلي را گم نكنند و بدانند كه زحماتشان در چه جهت و براي چيست، با اين روش بر اصول تاكيد ميكردند. شايد از همين نكته بتوان به اين نتيجه رسيد كه در هر اقدام مديريتي لازم است مدير دائما رهروان خود را با هدف يا اهداف آشنا و آنان را توجيه نمايد. پيامبراكرم(ص) از بهترين روش ممكن جهت انجام اين مهم استفاده كردهاند; از روش آموزش غير مستقيم و با بهرهگيري از زبان شعر كه تاثيري فوري و ماندگار داشت. جهت تقويت روحيه مسلمين و فعالتر كردن آنان، موارد زير از شيوه مديريت پيامبر(ص) قابل استنباط است: الف - مشاركت مستقيم و جدي و همه جانبه شخص رسول الله(ص) در كار حفر خندق، بهطوريكه به گفته بسياري از مورخان، نيروهاي عادي مجاز بودند شبها محل كارشان را ترك كنند اما پيامبراكرم(ص) به اتفاق گروهي از اصحاب مؤمن و مخلص در كنار خندق ميماندند. (21) نكته قابل توجه اينكه، اين مشاركتبه رهبري و هدايت مسلمين محدود نبود، بلكه آن حضرت خود خاك حمل ميكردند و هر جا مسلمين در حفر خندق گرفتار مشكل ميشدند از آن جناب استمداد ميكردند. ب - حضور شاد و با نشاط پيامبر اكرم(ص) اين روحيه را به نيروها هم منتقل ميكرد. روحيه با نشاط پيامبر چنان بر اصحاب تاثير گذاشته بود كه آنان حتي بيش از مواقع عادي با يكديگر شوخي و مزاح ميكردند. پيامبر اكرم(ص) هم تا آنجا كه اين شوخيها برخوردي با ارزشهاي الهي و اسلامي و شخصيت افراد و اداره امور نداشت، آن را منع نميكردند. (22) ج - خواندن سرودهاي دسته جمعي يكي ديگر از اقداماتي بود كه ضمن جلوگيري از پرداختن مسلمين به بحثهاي تضعيف كننده روحيات و ايجاد كننده اضطراب عمومي، موجب شادي و نشاط و تقويت روحيه مسلمانان ميشد. تمامي اين سرودها داراي بار ارزشي و تاثيرات تربيتي بسيار خوبي بود. (23) يكي از سرودهايي كه مسلمين ميخواندند، به مرد نيكوكاري مربوط ميشد به نام جعيل كه به گفته واقدي، زشت روي و مبتلا به بيماري پوستي بود اما در جريان حفر خندق همكاري ميكرد. پيامبر اكرم(ص) نام او را از جعيل به عمرو تغيير دادند و به همين مناسبت مسلمين اين بيت را سروده و دسته جمعي تكرار ميكردند: سماه من بعد جعيل عمرا و كان للباس يوما ظهرا گفتهاند پيامبر اكرم(ص) هم با تكرار آخرين كلمات هر مصرع با آنان همراهي ميكرد. (24) د - يكي ديگر از تدابير پيامبر اكرم(ص) در مديريت نيروي انساني، استفاده مؤثر از همه نيروهاي درگير در حفر خندق بود، بهطوريكه از سست ايمانان و حتي منافقين هم در حد مطلوب بهرهبرداري و استفاده ميشد. برخلاف روشهاي تنبيهي و انضباطي موجود در جوامع مختلف، مخصوصا در شرايط جنگي، در جريان غزوه احزاب، توبيخ و تنبيه مستقيم افراد خاطي و قاصر در انجام وظيفه توسط پيامبر ديده نشدهاست. پيامبر اكرم(ص) نظامي را طراحي كرده بودند كه در آن فرد خاطي خود بهخود سرشكسته و شرمسار ميشد. به نقل واقدي در جريان حفر خفدق اگر از كسي سستي ميديدند به او ميخنديدند. (25) چنين بود كه افراد سست ايمان و منافق هم از ترس ريشخند ديگران، ناگزير از كاركردن بودند. البته چنانكه قرآن به صراحت فرمودهاست، اين گروهها به بهانههاي مختلف از زير كار شانه خالي ميكردند. (26) اما اين شيوه عمل پيامبراكرم(ص) و مؤمنان باعثشده بود كه آنان گستاخ نشوند، ضمنا براي آنان حقي در همراهي با مؤمنان ايجاد نشده و در حد امكان از تواناييهاي آنها هم بهرهبرداري ميشد. ) ارتباطات ارتباط پيامبر اكرم(ص) در جريان غزوه خندق با نيروهاي اسلام، مستقيم و بيواسطهبود. كسانيكه مسئوليتخبررساني و ابلاغ فرامين رسول خدا(ص) را به واحدهاي مختلف و گزارش مسائل و مشكلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقيم با آن حضرت ديدار ميكردند. مسلمين قريب به 35 اسب در اختيار داشتند كه در جريان حفر خندق و نيز پس از آن در جريان محافظت از خندق جهت هماهنگي وايجاد ارتباط و خبر رساني سريع، استفاده ميشد. پس از حفر خندق، مسلمين براي خندق درهايي قرار دادند (احتمالا هشت در)، هر يك از اين درها نگهباناني داشت و زبير بن عوام به عنوان فرمانده كل، بر آنان نظارت ميكرد. (27) ارتباط ميان اين دروازهها كه در نقاط حساس و استراتژيك خندق تعبيه شدهبود توسط عبادبنبشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهي كه پيامبراكرم(ص) در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام ميشد. همچنين پس از اتمام كار حفر خندق و استقرار نيروها در دو طرف آن، پيامبر اكرم(ص) كلمات يا عباراتي را تعيين فرموده بودند كه هم به منزله اسم رمز تلقي ميشد و واسطه شناسايي بود و هم جهتخبررساني سريع مورد استفاده قرار ميگرفت. همچنين شعارهاي ويژهاي جهتبرقراري ارتباط مسلمين با يكديگر و با چادر فرماندهي كه در دامنه كوه سلع مستقر بود، از سوي حضرت تعيين شده بود. به مجرد برخورد با موقعيت ويژه، افرادي كه مستقيما با آن موقعيت روياروي ميشدند، موظف بودند شعار خاصي - مثلا الله اكبر - را تكرار و ديگر نيروها را از موقعيتخود آگاه سازند. از طريق همين شبكه ارتباط سريع، مسلمين چند بار از رخنه و نفوذ نيروهاي دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع كردند. (28) نكته در خور توجه اين كه، همه اين اسامي رمز و واژگان ارتباطي بار ارزشي داشت. گاهي هم از شعاردادن دستهجمعي براي تدارك جنگ رواني عليه دشمن استفاده ميشد. ) نظارت و كنترل چنانكه قبلا هم اشاره شد، نظارت پيامبر اكرم(ص) بر عملكرد افراد در جريان حفر خندق نظارتي غير مستقيم بود. طراحي نظام تقسيم كار دقيق و رقابت ايجاد شده ميان گروههاي عمل كننده، موجب ايجاد نظام نظارت و كنترل همگاني و عمومي شدهبود، به گونهاي كه ميتوان گفت همه افراد خندق بركار يكديگر نظارت و كنترل داشتند. در عين حال نوعي حضور و غياب غير مستقيم هم نسبتبه شاغلين در حفر خندق اعمال ميشد، بدين ترتيب كه هر كس ناگزير از ترك موضع ماموريتبود از شخص رسول اكرم(ص) اجازه ميگرفت و اين به عنوان يك روحيه عمومي كه جنبه ارزشي هم داشت، در آمدهبود. چنانكه قرآن مجيد هم در سوره احزاب اشاره فرمودهاست، يكي از ملاكها و مشخصههاي تعيين اعتقاد و ايمان افرا، اجازه گرفتن از پيامبر اكرم(ص) جهت غيبت موقتبود. بنابراين، وجه بارز نظام نظارتي پيامبر اكرم(ص) طراحي نظامي بود كه براساس آن نوعي نظارت همگاني و خودجوش در ميان نيروهاي اسلامي ايجاد شده بود. اين نظام نظارتي كه بر مبناي اعتماد كامل ميان رهبر و رهروان طراحي شدهبود ميتوانست موجب تقويت اعتماد به نفس و باروري شخصيت افراد شود. با توجه به مجموعه عوامل فوق بود كه پيامبر اكرم(ص) موفق شدند كار عظيم و شگفتانگيز حفر خندق را در مدت كوتاه (كمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در اين غزوه قدرت رهبري و مديريت رسولالله(ص) توانست احزاب را شكست دهد و آخرين تهاجم سپاه متحد شرك و كفر را ناكام كند.