شبهات تاريخي - ازدواج پيامبر با زينب بنت جحش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شبهات تاريخي - ازدواج پيامبر با زينب بنت جحش - نسخه متنی

صائب عبد الحميد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شبهات تاريخي - ازدواج پيامبر با زينب بنت جحش
صائب عبد الحميد
پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله) در ميان يهود و نصاراي زمان خويش، دشمنان كينه توزي داشت. اينان به رغم آن كه شاهد نزول آيات بودند، آن را انكار مي‏كردند، در حالي كه در كتاب‏هاي مقدس و پيشين خود، بشارت‏هايي را ديده و خوانده بودند كه (گواه و) تصديق كننده‏ي پيامبر بود و اهل كتاب را به پيروي از پيامبر فرا مي‏خواند، اما آن را انكار مي‏كردند و نمي‏پذيرفتند...
در هر زمانه‏اي، اين دو شيوه انكار و لجاجت پيرواني داشته است كه بر راه و روش پيشينيان خود بوده‏اند. اينان در آن چه اعتقاد داشتند، تعصب مي‏ورزيدند كه از تحقيق علمي و پژوهش غيرجانب‏دارانه، بازشان مي‏داشت. در نتيجه خاتم الانبيا ( صلي الله عليه و آله) را بزرگ‏ترين دشمني مي‏پنداشتند كه مشروعيت‏بقاي راه و روش انكار و لجاجت را بر باد مي‏داد. از اين رو تلاش نمودند حقيقت نبوت خاتم‏الانبيا ( صلي الله عليه و آله) را سلب كرده، ايشان را فقط نابغه‏اي قرار دهند كه بر عرب حكم راند و اين وضع براي هر نابغه‏اي مانند ايشان پيش مي‏آمد، اما چون در سيره و كردار پاكش، آن چه مؤيد نظريه و خواسته شان باشد نيافتند، با خيال و پندار خود افسانه‏هايي بافتند و آن را به ايشان انگ زدند، تا در نبوتش خدشه وارد كنند. همه‏ي آن چه را در اين باره (و بدين منظور) بافتند، تاريخ تكذيب مي‏كند. آنان بدين وسيله ملت و امت‏خود را فريب مي‏دهند تا از گسترش اسلام ميانشان جلوگيري كنند.
از شمار اين پندارهاي نادرست موارد مربوط به زندگي زناشويي پيامبر ( صلي الله عليه و آله) است. وضع اعتقادي و اجتماعي خيال‏بافان، آنان را بر بافته‏هاي ياوه‏ي خود ياري كرد. وضع آنان بديشان اجازه نمي‏داد جز بيش از يك همسر داشته باشند، به رغم آن كه راه براي روابط جنسي بي‏حد و مرز باز مي‏گذاشت، حتي براي مرد و زني كه ازدواج كرده باشند، تا آن اندازه كه بيشتر ملت‏هاي اروپايي اعتقاد داشتند: ضرورتي براي بودن مرد در خانه نيست، زيرا به هر حال خانه از مرد خالي نمي‏ماند، گر چه مرداني باشند كه با همسر شوهر دوست‏اند يا اين كه زن مي‏توانست مادر باشد بي آن كه نياز باشد به صورت سنتي ازدواج كند كه مجبور باشد فقط با يك مرد رابطه داشته باشد!
معتقدان بدين فرهنگ در پي نكته‏اي قابل خدشه در زندگي زناشويي پيامبر ( صلي الله عليه و آله) بودند. از اين رو با پندار و خيال، افسانه‏هاي عشقي و رمانتيك بافتند و همان را دليل ازدواج پيامبر ( صلي الله عليه و آله) با زينب بنت جحش - كه شوهر كرده بود - دانستند و مي‏پنداشتند پيامبر كاري كرد كه شوهرش او را طلاق دهد تا خود بتواند با زينب ازدواج كند!
افسانه‏هايشان چنين مي‏گويد:
«زينب بنت جحش با زيد بن حارثه ازدواج كرده بود. روزي پيامبر ( صلي الله عليه و آله) به خانه‏ي زيد رفت و او را صدا زد، اما وي را در خانه نيافت. در خانه‏ي او پرده‏اي بيش نبود و باد وزيد و پرده كنار رفت و زينب از پشت آن ديده شد. وي زني زيبا و دل ربا بود كه مانندش را محمد پيش‏تر نديده بود. از اين رو از زيبايش شگفت زده شد و از پشت پرده با زينب سخناني گفت، سپس برگشت، در حالي كه در دل عشق زينب را داشت!
هنگامي كه زيد به خانه برگشت، زينب ماجرا را بدو گفت و زيد دانست پيامبر عاشق زينب شده، از اين رو وي را طلاق داده، آن گاه محمد با او ازدواج كرد!»
در ابتدا افسانه بسيار احساس برانگيز است و به حقيقت‏بايد چنين باشد براي هر كه نداند زينب كيست و چگونه با زيد ازدواج كرد و چه سان زيد طلاقش داد، آن گاه چگونه پيامبر با زينب ازدواج كرد. اما براي كسي كه به همه يا جزيي از حقيقت آگاه باشد، اين افسانه، خرافه‏اي بيش نيست كه در برابرش رنگ باخته، مي‏داند اين داستان، نمونه‏اي از كارهاي برخي شرق شناسان براي تشويه و زشت جلوه دادن كردار و سيره‏ي نبوي است تا به اغراض و اهداف تبليغات مسيحي ميان مسلمانان دست‏يابند. در اين صورت، حقيقت كدام است؟
نخستين حقيقت:
براي از بين بردن اين افسانه، از پايه و اساس، كافي است كه بدانيم زينب كيست و پيش از ازدواج با زيد، چه نسبتي با پيامبر داشته است. زينب دختر اميمه دختر عبدالمطلب، عمه‏ي رسول‏الله است! پس وي دختر عمه‏ي پيامبر ( صلي الله عليه و آله) است كه كنار و نزديك رسول‏الله رشد و نمو كرد. زينب در كودكي و جواني نزديك و كنار پيامبر بود و رسول خدا وي را پيوسته مي‏ديد و پيش از آن كه حجاب بر زنان واجب شود، زينب را مشاهده مي‏كرد. در اين صورت چرا در آن زمان، جمال و زيبايي زينب، پيامبر را مسحور و جادو نكرد؟ ! اگر پيامبر مايل به ازدواج با زينب بود، چيزي مانعي نبود، بلكه باعث افتخار و شادماني زينب و خانواده‏اش بود! اگر فقط همين حقيقت را بدانيم، ديگر كوچك‏ترين ارزش و اثري براي آن افسانه‏ي ساختگي نمي‏ماند...
در ادامه حقايقي ديگر مي‏آيد كه اين افسانه‏ي خيالي و شگفت آور را سبك و سست مي‏كند.
دومين حقيقت:
چگونه زينب با زيد ازدواج كرد؟
پيش از آن كه پيامبر مبعوث و برانگيخته شود، زيد را پسر خوانده‏ي خود كرد. وي نزد پيامبر رشد كرد و «زيد بن محمد» ناميده شد.
سومين كسي كه پس از خديجه و علي (عليهم اسلام) در خانه‏ي پيامبر اسلام آورد، زيد بود. پيامبر وي را بسيار دوست داشت و تصميم گرفت او را با خانواده‏اي هاشمي وصلت و پيوند دهد تا جايگاه و موقعيتش را بالا برد، تا مسلمانان بدانند مرد مؤمن هم شان و كفو زن مؤمن است و پس از ايمان آوردن، فخر فروشي به خاطر اصل و نسب ارزشي ندارد.
پيامبر به خانه‏ي عمه‏اش رفت تا دخترش، زينب، يعني دختر عمه‏ي هاشمي و قريشي رسول‏الله را براي زيد كه در عرف قريشيان، در شمار بردگان و خدمت‏گزاران بود، خواستگاري كند. اين امر بر زينب سخت و دشوار آمد و خواسته‏ي رسول‏الله را نپذيرفت. برادر زينب پشتيبان خواهر بود، اما پيامبر كه نويدآور مكارم اخلاق براي آموزش آن به مردم بود، مي‏خواست‏خود نخستين كسي باشد كه پاي بند اخلاق باشد و بدان عمل كند، تا در عمل و كردار، اخلاق را به مسلمانان ياد داده، جزيي از فرهنگشان باشد... از اين رو برخواسته‏ي خود به زينب و برادرش پافشاري كرد، اما آن دو نمي‏پذيرفتند، تا آن كه خداي بلند مرتبه، سخن والاي خود را فرو فرستاد:
هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (1)
پيامبر بر زينب و برادرش اين آيه را خواند، سپس به زينب فرمود: زيد را به عنوان همسر تو مي‏پسندم. زينب عرض كرد: به آن چه رسول‏الله مي‏پسندد، راضي‏ام! بدين گونه ازدواج انجام شد.
دومين حقيقت نيز، آن افسانه را از بين مي‏برد، زيرا مي‏توان گفت چرا در تمام اين مدت كه پيامبر ( صلي الله عليه و آله) با زينب سخن مي‏گفت و وي ازدواج با زيد را نمي‏پذيرفت، چرا پيامبر وي را براي خود خواستگاري نكرد؟ اين چنين است كه افسانه‏هاي غرض ورزان، سست‏تر از تار عنكبوت است!
سومين حقيقت:
زيد، غلام و پسر خوانده‏ي رسول‏الله با زينب، دختر عمه‏ي پيامبر ازدواج كرد، اما زندگي مشترك آن دو دوام نيافت. زينب كه براي خشنودي رسول‏الله راضي به ازدواج شده بود، نتوانست از نخوت و خودبزرگ بيني‏اش دست‏بكشد. وي شريف‏ترين نسب عرب را داشت و از همه به رسول‏الله نزديك‏تر بود و زيد در خانه‏ي اينان، خدمت‏گزار بود!
زيد مؤمن و فروتن، اين بزرگ بيني را بر نمي‏تافت و به پيامبر شكايت‏برده، متمايل به طلاق دادن زينب بود، اما پيامبر او را به شكيبايي مي‏خواند اما مي‏دانست‏خود بزرگ بيني به آساني از دل‏ها نمي‏رود. در جامعه‏اي كه برخورد با مردم فقط بسته به نسب و ثروت بود، پيامبر نخستين تجربه را مي‏نمود شايد بتواند سنت تفاخر به اصل و نسب و ثروت را بشكند، كه شايد با گذشت زماني دراز و نبوغ و برتري نسل‏هاي آتي و تكرار اين تجربه با زناني ديگر كه از سنت پيامبر پيروي كنند، جفا كاري از بين رفته و مردمان بر دوستي و يك رنگي و همدلي برانگيخته شوند.
زيد كه هر روز دست‏به گريبان مشكلش بود، ديگر نمي‏توانست تحمل كند و شكيبايي ورزد. از اين رو پيوسته به احترام پيامبر بدو رجوع مي‏كرد، زيرا ايشان زيد را همسر داده، و پيامبر هر بار به زيد مي‏فرمود: «همسرت را داشته باش!» .
روزها مي‏گذشت و وضع ميان زيد و همسرش زينب بحراني‏تر مي‏شد. وحي رسيد و به پيامبر خبر از آن داد كه در دل داشت، اما به سبب ترس از حرف مردم پنهان مي‏داشت، زيرا پيامبر، رهبر و الگوي مردم بود. در اين هنگام زيد آمد و به پيامبر خبر داد روابط ميان او و زينب به حد انفجار رسيده، هر دو به نتيجه‏ي طلاق رسيده‏اند. آن چه را پيامبر در همين باره در دل پنهان مي‏داشت، اكنون بر زبان آورد كه فرمايش خداي بلند مرتبه بود: (2)
(به خاطر بياور) زماني را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودي (به فرزند خوانده‏ات «زيد») مي‏گفتي: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهيز! (و پيوسته اين امر را تكرار مي‏كردي) ; و در دل چيزي را پنهان مي‏داشتي كه خداوند آن را آشكار مي‏كند، و از مردم مي‏ترسيدي در حالي كه خداوند سزوارتر است كه از او بترسي!»
آن چه را پيامبر به خاطر ترس از (حرف و حديث) مردم پنهان مي‏داشت، چه بود؟
خداوند مي‏خواست‏حكمي را ثابت كرده، روش ديگري را به مردم بياموزاند كه مخالف و ناهمخوان با احكام و آداب جاهليت‏بود. اگر عرب‏ها كسي را پسرخوانده‏ي خود مي‏كردند، بدو نسبت‏خود را داده، وي را فرزند و پسر خويش مي‏شمردند و ديگر او را منسوب به پدر واقعي‏اش نمي‏نمودند، كه ستمي آشكار بود. قرآن به اينان مي‏فرمود:
«آنان را به نام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خدا عادلانه‏تر است.» (3)
و از آن رو كه پسرخوانده‏ها منسوب به ارباب (و پدر خوانده‏ها) مي‏شدند، آن چه را بر فرزندان واقعي خود حرام مي‏دانستند، بر اينان (فرزند خوانده‏ها) نيز روا نمي‏دانستند. خداوند مي‏خواست نهايت و پاياني براي اين سنت‏بنهد، از آن رو كه بر پايه‏ي درستي بنا نشده بود; وانگهي مي‏خواست پيامبر نخستين كسي باشد كه اين سنت را گسسته، معارف جديدي در اسلام پايه گذاري كند. از اين رو خدا دستور داد پس از آن كه زيد - كه بدو زيد بن محمد مي‏گفتند - زينب را طلاق گفت، پيامبر با وي ازدواج كرده، زيد را به نسبت درستش يعني زيد بن حارثه برگرداند:
«هنگامي كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسري تو درآوريم تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان - هنگامي كه طلاق گيرند - نباشد; و فرمان خدا انجام شدني است (و سنت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود) .» (4)
آن چه برشمرديم، حقايق ازدواج پيامبر با زينب بود، كه آن چه را غرض‏ورزان با پندار و خيال خود بافته بودند، از بين مي‏برد! هرگاه شبهه‏اي به منظور كاستن شان و جايگاه پيامبر و اهل بيتش، در اين جا و آن جا بشنويم يا ببينم، مانند اين افسانه، ما را به پژوهش پيوسته براي دست‏يابي به حقايق تاريخي فرا مي‏خواند.
پس از اين ماجراها زينب به عنوان يكي از همسران پيامبر وارد خانه‏ي ايشان شد و به همسري خويش افتخار كرده، مي‏گفت: خداوند مرا به ازدواج پيامبرش درآورد و درباره‏ي من آيه‏اي نازل كرد كه تبديل نمي‏شود و تغيير نمي‏پذيرد و مسلمانان آن را مي‏خوانند.
عموهاي زينب نيز بدين پيوند افتخار كرده، با رقيبان خود، در شمار آن چه به عنوان افتخار برمي‏شمردند، مي‏گفتند:
آيا زني ميان شما هست كه از آسمان‏هاي هفت‏گانه‏ي بالا خداوند او را به ازدواج پيامبر در آورده باشد؟ !
ويژگي زينب ميان ديگر همسران پيامبر اين بود كه در درجه‏ي دوم پس از خديجه قرار داشت و به فقيران و نيازمندان بسيار انفاق و بخشش مي‏كرد. خداوند با ثروتي كه به خانواده‏ي زينب بخشيده (و به وي رسيده) بود، وضع را بر وي راحت كرده، پيوسته و بي آن قطع شود، بخشش و دهش مي‏كرد، گر چه دباغي مي‏نمود و حصير مي‏بافت و مي‏فروخت و پولش را صدقه مي‏داد و با جاري‏هاي خود به نيكي سخن مي‏گفت. روزي پيامبر كه با زنان خود نشسته بود فرمود: «آن كه دستش درازتر است، زودتر (دربهشت) به من مي‏پيوندد» . در وهله‏ي نخست، مردم از اين فرمايش، ظاهر لغوي آن را برداشت كرده، دست‏هاي خود را مي‏كشيدند تا ببينند دست كدام يك درازتر است، اما بعد فهميدند مقصود پيامبر اين است كه كدام يك بيشتر در راه خدا بخشش و دهش دارد، كه كسي جز زينب دختر جحش نبود. وي نخستين زن (از همسران رسول‏الله) است كه پس از وفات پيامبر بدو پيوست.
منابع:
انساب الاشراف، ج 2، ص 67- 68.
اسدالغابه، ج 7، ص 125- 127.
الاصابه، ج 4، ص 313- 314.
الاستيعاب (در حاشيه‏ي الاصابه)، ج 4، ص 314.
حياة محمد، محمد حسين هيكل، ص 331- 336.
پي‏نوشت‏ها:
. احزاب / 36.
. همان، / 37.
. همان، / 5.
. همان، / 37.
/ 1