بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيا پيامبر اسلام مي خواند و مي نوشت؟ ناصر مكارم شيرازي سؤال آقاي سيّد عبداللّطيف رييس انستيتوي مطالعات فرهنگي، در مقاله خود كه درباره باسواد بودن پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نوشته است، با ذكر دلايلي معتقد شده كه پيامبر اسلام، پيش از بعثت مي خواند و مي نوشت و اين كه در ميان مسلمانان معروف است كه پيامبر اسلام فاقد سواد بوده ظلم بزرگي است كه از ناحيه پيروان آن حضرت بر او وارد آمده است، آيا اين مطلب صحّت دارد؟ پاسخ ما پيش از آن كه ادلّه نويسنده نامبرده را بررسي كنيم نقطه بحث را از نظر مسلمانان معيّن كرده و منظور مسلمانان را از «امّي» بودن پيامبر توضيح مي دهيم تا هرگونه اشتباهي در اين زمينه رخ داده است برطرف گردد. - ما معتقديم كه: پيامبر اسلام سرآمد جهان بشريّت از نظر علم و عمل بوده، كتاب آسماني و قوانين و احكام او، مواعظ و نصايح و دستورالعمل هاي مختلف او، گواهي روشن بر علوم سرشار و معارف ديني فوق العاده اوست. - ما معتقديم كه: پيامبر اسلام به رموز جهان خلقت و اسرار آفرينش و قوانيني كه در سراسر جهان هستي حكومت مي كند واقف بوده و اين مطلب نه تنها مورد انكار احدي از مسلمانان نيست، بلكه خودي و بيگانه در برابر آثار و سخنان و قرآن عظيم او سر تعظيم فرود مي آورند. - ما معتقديم كه: آن پيشواي بزرگ، همه اين كمالات را از طريق وحي گرفته و در مكتب نبوّت تمام اين دروس و معارف را آموخته است، هرگز پيش معلّمي درس نخوانده و كسب دانش نكرده است; زيرا نبوّت يك نبوغ فردي و اجتماعي نيست كه دارنده آن بسان ساير نوابغ از طريق تعليم و تعلّم اين برتري را به دست آورد، بلكه يك موهبت الهي است كه به افراد لايق و شايسته عطا مي شود. - مسلمانان با اعتراف به مراتب ياد شده مي گويند كه: آن حضرت يك فرد امّي بوده و مقصود از امّي اين است كه درس نخوانده بود، نه اين كه فاقد سواد و دانش بوده است و تمام اشتباه در اين نقطه است، زيرا «درس نخوانده» به معناي بي علم و دانش بودن نيست همچنان كه پيامبران بزرگ درس نخوانده اند ولي بزرگترين معلّمان در عالم بشريّت بوده اند. حضرت آدم يك فرد درس نخوانده بود، ولي به تصريح قرآن مجيد معلّم فرشتگان بود، چنان كه در سوره بقره بطور تفصيل اين مطلب در طيّ آيه هاي 28 تا 32 بيان شده است. هرگاه مقصود از باسواد بودن پيامبر اطّلاع وسيع و علوم سرشار او حتي از طريق وحي باشد، اين مطلب مورد تصديق تمام مسلمانان است و اگر مقصود از باسواد بودن اين است كه بسان ديگران در مكتب هاي معمولي درس خوانده و استاد ديده، صفحات پرافتخار زندگي آن حضرت و صريح آيات قرآن شديداً آن را تكذيب مي كند. - مسلمانان معتقدند كه: آن حضرت پيش از بعثت نه كتابي را مي خواند و نه صفحه اي مي نوشت و اين مطلب را خود قرآن با كمال صراحت در سوره عنكبوت، آيه 48 بيان نموده، چنان كه مي فرمايد: «پيش از نزول قرآن كتابي را نمي خواندي و با دست خود چيزي نمي نوشتي، براي اين كه كافران پس از بعثت در آيين و نبوّت تو شك نكنند» و تفصيل اين مطلب در پاسخ ادلّه نويسنده خواهد آمد. آيا آن حضرت پس از بعثت مي خواند و مي نوشت، يا نه؟ در اين مورد يك نظر قطعي صد در صد نيست، مشهور اين است كه آن حضرت بعد از بعثت نيز عملا نمي خواند و نمي نوشت و تمام نامه هاي پيامبر را ديگران مي نوشتند و خود او انشا مي كرد و روايات اسلامي اين نظر را تأييد مي كند. آري، برخي از علما اعتقاد دارند كه نخواندن و ننوشتن او گواه بر عدم قدرت او بر نوشتن و خواندن نيست; زيرا خواندن و نوشتن يك كمال بزرگي است كه نمي توان گفت پيامبر اسلام فاقد اين كمال بوده است - اگر چه او از اين كمال استفاده اي نمي كرد. مرحوم مجلسي در بحار، فصل «حديبيّه» مي فرمايد: توانايي آن حضرت نسبت به خواندن و نوشتن مورد ترديد نيست; شخصيّتي كه صاحب اين همه معجزات و كرامات و اين همه معارف و علوم است، چطور مي شود به يك سلسله حروف و نقوش آشنايي نداشته باشد.(1) آنچه كه الآن مطرح است اين است كه آيا دلايل اين نويسنده هندي اثبات مي كند كه پيامبر يك فرد تحصيل كرده بود؟ و آيا اثبات مي كند پيامبر اسلام پيش از بعثت و پس از آن قادر به خواندن و نوشتن بود و از اين قدرت استفاده مي كرد؟ اكنون نظريّه و دلايل نويسنده نامبرده را بررسي مي كنيم - او مي گويد: مفسّران براي اين كه ثابت كنند كه قرآن كلام پاك و خالص خداست و پيامبر چيزي بر آن نيفزوده است، چنين پنداشته اند كه راه حلّ آن اين است كه پيامبر اسلام را فاقد سواد معرّفي نمايند، در صورتي كه شخص مبعوث شده از طرف خداوند، مطلقاً - خواه فاقد سواد باشد يا نه - در كلام خدا دخل و تصرّف نمي كند. پاسخ: گفتار فوق شگفت آور است و هرگز چنين نظري در كتاب هاي معتبر علماي اسلام پيدا نمي شود و بطور مسلّم مانع حقيقي از دخل و تصرّف پيامبران در كلام الهي، شايستگي روحي و به اصطلاح «عصمت» آنهاست، نه فقدان سواد. ولي با اعتراف به مطلب مزبور، مسلمانان پيامبر اسلام را به حكم آيه «اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاُمِّيَّ; همان ها كه از فرستاده (خدا) پيامبر امّي پيروي مي كنند»(2) امّي به همان معنا كه گفته شد مي دانند. نويسنده هندي در تفسير معناي «امّي» و علّت توصيف پيامبر با اين صفت دچار دو اشتباه شده، يكي اين كه تصوّر كرده است علّت امّي دانستن پيامبر براي حفظ قرآن از هرگونه دخل و تصرّف از ناحيه پيامبر بوده، در صورتي كه علّت غير اين بوده، دوّم اين كه خيال كرده معناي «امّي» بي سواد بودن است، در حالي كه معناي آن درس نخوانده و به اصطلاح پيشوايان لغت عربي، كسي كه «لا يقرأ و لا يكتب; نمي خواند و نمي نويسد»(3) مي باشد و فاصله اين دو معنا از هم زياد است. - او مي گويد: قرآن پيامبر را چنين معرّفي مي كند: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَة; و به آنها كتاب و حكمت بياموزد»(4) و حدّاقلّ شايستگي كسي كه مي خواهد محتويات دانش يك كتاب را بياموزد آن است كه بتواند قلم به كار ببندد و يا دست كم آنچه را با قلم نوشته شود، بخواند. پاسخ: ممكن است كسي بگويد كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) قادر به خواندن و نوشتن بود اگر چه مطلقاً حتّي پس از بعثت نيز از اين قدرت بهره برداري نكرده است ولي با اين اعتراف، اين آيه مدّعاي نويسنده را ثابت نمي كند; زيرا طرز تعليم انبيا با روش آموزگاران مدارس فرق دارد; زيرا پيامبر اسلام با خواندن آيات الهي از حفظ، و به وسيله بيانات شيرين و راهنمايي هاي علمي، وظيفه سنگين خود (تعليم و تربيت) را انجام مي داد و اين طرز آموزش و پرورش، در گرو خواندن كتاب و نوشتن روي صفحه كاغذ يا تخته سياه نيست. اشتباه نامبرده اين جاست كه تصوّر كرده طرز تعليم و تربيت پيامبران بسان آموزگاران و دبيران مدارس است، در صورتي كه زندگي پر افتخار پيامبران - خصوصاً زندگي رسول خدا - برخلاف اين مطلب گواهي مي دهد. - او مي گويد: قرآن مجيد طرفدار مقام علم و قلم است و چنين فرموده: «اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الاِنْسانَ مِا لَمْ يَعْلَمْ; همان كسي كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمي دانست ياد داد.»(5) تا آن جا كه نام يكي از سوره هايي كه در مكّه نازل گرديده سوره «قلم» است; بنابر اين، آيا مي توان باور كرد كه با اين همه طرفداري از قلم، پيامبر كه مأمور تعليم قرآن بوده از به كار بردن قلم اجتناب ميورزيد! پاسخ: بطور مسلّم چنان كه گفتيم قدرت بر خواندن و نوشتن خود كمالي است كه پيامبر واجد آن بوده، اعمال و به كار بردن و استعمال آن كمالي است ديگر، ولي روي يك سلسله مصالح بزرگ، پيامبر اسلام از به كار بردن قلم اجتناب ميورزيد. زيرا، اگر او بسان مردم ديگر درس مي خواند و نامه مي نوشت، مخالفان نبوّت او آن را دستاويز قرار داده و چنين وانمود مي كردند كه آيين توحيد او و شرايع و احكام وي زاييده افكار و نتيجه مطالعات و بررسي هاي كتاب هاي پيشينيان است و ارتباطي با جهان وحي و خداوند ندارد. قرآن اين حقيقت را با روشن ترين عبارت بيان كرده است و مي فرمايد: «ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينكَ اِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ; تو هرگز پيش از اين كتابي نمي خواني و با دست خود چيزي نمي نوشتي، مبادا كساني كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند».(6) با اين كه صفحات زندگي او گواهي مي دهد كه درس نخوانده بود - مع الوصف - گروهي از يهوديان پيامبر را متّهم كردند كه اين مطالب را از روي كتاب هاي پيشين برداشته است، چنان كه قرآن اين تهمت را از آنان نقل مي فرمايد: «و قالُوا اَساطِيرُ الاَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُملَي عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ اَصِيلا* قُلْ اَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَواتِ وَ الاَرْضِ اِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً; و گفتند: اين همان افسانه هاي پيشينيان است كه وي آن را رونويس كرده و هر صبح و شام بر او املا مي شود. بگو: كسي آن را نازل كرده كه اسرار آسمان ها و زمين را مي داند; او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است».(7) او با اين همه دوري كه از خواندن و نوشتن داشت، باز از نيش تهمت حسودان آسوده نبود; اگر فرضاً دو روز كتابي به دست مي گرفت، صفحاتي را مي نوشت، حربه اي به دست مخالفان و دشمنان او مي افتاد، ديگر آنچه مي خواستند مي گفتند و نسبت مي دادند! پيامبر در سنّ دوازده سالگي دقايقي چند همراه كاروان قريش با راهبي كه در راه شام بود ملاقات نمود، اكنون خاور شناسان آن را دستاويز قرار داده و جنجالي به راه انداخته اند و با كمال گستاخي مدّعي هستند كه «محمّد» اين حقايق را در آن چند لحظه از راهب شامي آموخته است! - او مي گويد: قرآن، پيامبر را چنين معرّفي مي نمايد: «رَسُولٌ مِنَ الللهِ يَتْلُوا صُحُفَاً مُطَهّرَةً; پيامبري از سوي خدا (بيايد) كه صحيفه هاي پاكي را (بر آنها) بخواند»(8) و ظاهر آيه اين است كه پيامبر قرآن را از رو مي خوانده نه از حفظ. پاسخ: جاي گفتگو نيست كه پيك وحي (جبرئيل) قرآن را از روي نوشته نمي خواند و آن را بر روح و روان و به اصطلاح بر قلب پاك پيامبر (بدون اين كه نوشته اي در كار باشد) نازل مي كرد، چنان كه مي فرمايد: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمينُ * عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذَرينَ; روح الامين آن را نازل كرده است، بر قلب (پاك) تو تا از انذار كنندگان باشي».(9) اكنون بايد ديد اين نوشته اي كه نويسنده نامبرده مدّعي است كه پيامبر از روي آن مي خواند چه نوشته اي بود؟ آيا جبرئيل امين نوشته اي به دست پيامبر داد؟ اين مطلب كه با صريح آيه فوق مخالف است، زيرا مركز نزول قرآن روح و قلب مبارك آن حضرت بوده است; و يا اين كه خود پيامبر مي نوشت، و يا اين كه پيامبر املا مي كرد و ديگران مي نوشتند و پيامبر از روي آن تلاوت مي كرد؟ بطور مسلّم پيامبري كه به فرمان و خواست خدا حافظ آياتي بود كه بر او نازل مي گرديد، احتياجي نداشت كه خود بنويسد و يا املا كند كه ديگري براي او بنويسد و نويسندگان وحي، قرآن را براي خود و ساير مسلمانان مي نوشتند نه براي پيامبر. لذا در هيچ يك از تواريخ اسلام چنين مطلبي نيست كه پيامبر قرآن را مي نوشت و مي خواند، يا دستور مي داد بنويسند تا از روي آن بخواند; روي اين اصل، مقصود از تلاوت صحف از آيه، همان تلاوت از حفظ است; و تلاوت صحيفه و به اصطلاح «خواندن كتاب» در عرف و لغت در هر دو معنادستان - از حفظ و از روي نوشته - به كار برده مي شود. بنابر اين، لفظ «تلاوت» دليل بر خواندن از روي نوشته نيست. آيا در زبان فارسي به كسي كه اشعار فردوسي و سعدي را از حفظ بخواند، نمي گوييم فلاني يك صفحه يا چند صفحه از شاهنامه و بوستان را خواند، اگر كسي پيام فرماندهي را براي زير دستان از حفظ بخواند، نمي گويند فلاني پيام فرماندهي را خواند؟ آيه ياد شده بسان آيه هاي ديگري است كه درباره پيامبر نازل گرديده و او را چنين معرّفي كرده است: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ; كه آيات او را بر آنها بخواند».(10) اين حقيقت مخصوصاً با توجّه به تاريخ زندگي پيامبر كه همواره قرآن و وحي را از حفظ مي خواند بخوبي روشن مي شود. - نويسنده نامبره تحت عنوان «پيامبر معلّم است» يك سلسله روايات و متون تاريخي آورده كه اسلام و پيامبر طرفدار علم و دانش و نوشتن بود; مثلا، طلب دانش را بر هر مرد و زن لازم شمرده، حتّي معلّمان و دانش طلبان را بر كساني كه مشغول عبادت هاي مستحبّي بودند ترجيح داده و در كنار مسجد آموزشگاهي (صفّه) تشكيل داده بوده كه افراد مسلمان در آن جا دانش بياموزند و خود او نيز برنامه كلاس را به عهده مي گرفت و در جنگ «بدر» از اسراي جنگي خواست كه هريك به ده نفر از مسلمانان نوشتن بياموزند و آزاد شوند. وي پس از نقل اين مطالب نتيجه مي گيرد كه: آيا مي توان تصوّر كرد چنين رهبري كه اين همه در فكر تعليم و آموزش پيروانش بوده، خود را از فوايد خواندن و نوشتن محروم ساخته باشد؟! پاسخ: آنچه نويسنده محترم از شواهد تاريخي و آثار اسلامي نقل كرده همه صحيح است; ولي هرگز مدّعاي او را (پيامبر اسلام پيش از بعثت و پس از آن مي خواند و مي نوشت) ثابت نمي كند; زيرا طرفداري اسلام از علم و دانش از طرق گوناگون، بر كسي پوشيده نيست. و بحث در اين است كه آيا پيامبر اسلام پيش از بعثت و پس از آن از اين توانايي استفاده مي كرد و بر خلاف صريح آيه 48 سوره عنكبوت، دست به خواندن و نوشتن مي زد؟ و آيا طرز تعليم پيامبر بسان معلّمان امروز بوده كه از روي كتاب تدريس كند؟ يا اين كه طرز آموزش و پرورش با خواندن آيات قرآن از حفظ و تعليم حلال و حرام و دادن تعليمات عالي اسلام و اندرزها و نصايح بوده است؟ براي توضيح بيشتر به كتاب «در مكتب وحي» كه بحث مبسوط و گسترده اي پيرامون «امّي» بودن پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله)نموده است، مراجعه فرماييد. -------------------------------------------------------------------------------- . بحارالانوار، جلد 16، صفحه 136. . سوره اعراف، آيه 157. . به تفسير المنار، جلد 9، صفحه 234 مراجعه شود. . سوره آل عمران، آيه 164. . سوره علق، آيه 4 و 5. . سوره عنكبوت، آيه 48. 7. سوره فرقان، آيه 5 و 6. . سوره بينه، آيه 2. . سوره شعراء، آيه 193 و 194. 0. سوره آل عمران، آيه 164. پايگاه دفتر آيت العظمي مكارم شيرازي مدظله