بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تاملي در تاريخ وفات پيامبر(ص) جليل تاري تاريخ اسلام شماره 5 تعيين تاريخ وفات پيامبر(ص) يك بحث علمي - تاريخي محض نيست، بلكه داراي ثمراتي است. اين مقاله، بدون تكيه بر يك وايتخاص و با بررسي شش واقعه كه در تعيين وفات پيامبر(ص) نقش دارند و با كنار هم قرار دادن آن وقايع، اقوال معروف شيعه و سني را مورد بررسي قرار داده است و با رسم جداول، به طور دقيق اثبات نموده است كه قول معروف و مشهور شيعه مبني بر قرار دادن تاريخ وفات پيامبر(ص) در 28 صفر و قول معروف و مشهور اهل سنت كه آن را 12 ربيعالاول دانستهاند، هر دو، باطل بوده و تاريخ وفات پيامبر(ص)، همانگونه كه در روايت ابومخنف ذكر گرديده است، دوم ربيعالاول است. واژههايكليدي: وفات پيامبر(ص)، غديرخم، اهل سنت، شيعه، ربيعالاول. مقدمه: بحث از تاريخ وفات پيامبر(ص)، تنها يك بحث علمي - تاريخي محض نيست، بلكه داراي ثمرات مختلفي است; از جمله اينكه جميع ملل دنيا، ايام تولد يا وفات بزرگان دين خود را ارج مينهند، و مسلمانان نيز، همه ساله در ايام تولد پيامبر(ص) به شادي، و به خصوص شيعيان در ايام وفات آن حضرت به سوگواري ميپردازند; پس دانستن تاريخ وفات پيامبر(ص) ميتواند از اين جهت مهم باشد، زيرا از جهات معنوي، پيروان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)، خود را در غم و شادي آنان شريك ميدانند، پس دانستن چنين ايامي، از جهت پيوند قلبي مؤثر است. از جهت ديگر، مشخص شدن تاريخ وفات پيامبر(ص)، داراي ثمرات فقهي نيز ميباشد، زيرا چنانكه به زودي بحثخواهد شد، اين واقعه، با وقايع ديگر در حج، پيوند نزديك دارد، مثلا اگر ثابتشود كه عرفه حجهالوداع، در روز جمعه بوده، و چون پيامبر(ص) در عرفه نماز ظهر اقامه كردند، معلوم ميشود كه نماز جمعه، در موسم حج واجب نيست و اختصاص به زمان عادي دارد. همچنين اگر ثابتشود كه واقعه غديرخم در روز جمعه بوده و از آنجا كه در آن روز نماز ظهر خوانده شد، پس معلوم ميشودكه نماز جمعه، در سفر واجب نيست و اختصاص به حضر دارد. گذشته از اين موارد، مشخص شدن تاريخ دقيق وقايع ميتواند نقش بسيار مهمي در صحت و سقم بسياري از نقلهاي تاريخي داشته باشد. به عنوان مثال، اگر ادعا شود شخصي، كاري را در روز خاصي انجام داده است; حال اگر ثابتشود كه آن شخص چند روز قبل از آن، درگذشته است، بطلان اين ادعا نيز ثابت ميشود و به طبع آن، فروعاتي نيز كه بر آن ادعا مترتب بود، باطل ميگردد. بنابراين بحث از تاريخ وفات پيامبر(ص) داراي فوايد بسياري است و فروعات متعددي نيز بر آن استوار است. اكنون پس از اين مقدمه كوتاه، به بحث تاريخ وفات پيامبر اسلام(ص) ميپردازيم. فصل اول: نحوه تعيين تاريخ دقيق وفات پيامبر(ص) درباره تاريخ وفات پيامبر(ص)، اقوال متعددي وجود دارد، ولي ما در اين بخش، تنها به اقوال معروف و مشهور اشاره ميكنيم. معروفترين اين اقوال عبارتند از: بيست و هشتم صفر، اول ربيعالاول، دوم ربيعالاول و دوازدهم ربيعالاول. در ابتدا روايت ابومخنف را در اينباره ذكر ميكنيم: «قبض رسولالله(ص) نصف النهار يوم الاثنين لليلتين مضتا من شهر ربيعالاول، و بويع ابوبكر يوم الاثنين في اليوم الذي قبض فيه النبي(ص). (1) «وفات رسولالله(ص) در وسط روز دوشنبه، كه دو شب از ماه ربيعالاول گذشته بود، واقع گشت و در همان روز دوشنبه كه پيامبر(ص) وفات يافت، با ابوبكر بيعتشد». دراينجا، ما قصد داريم بدون در نظر گرفتن روايت ابومخنف، راهي براي به دست آوردن تاريخ دقيق و صحيح وفات پيامبر(ص) ارائه دهيم. به دست آوردن تاريخ دقيق وفات پيامبر(ص) گاهي از طريق رواياتي است كه با صراحت، تاريخ وفات پيامبر(ص) را ذكر ميكنند، مانند روايتي كه از ابومخنف نقل شده است. ولي وجود رواياتي اينچنين، كه صريح و معتبر باشد، به اندازهاي نيست كه براي همه اطمينانآور باشد، وگرنه اينهمه اختلاف در تاريخ وفات پيامبر(ص) مشاهده نميشد. در نتيجه، براي حصول اطمينان بيشتر بايد از روش در كنار هم قراردادن وقايع تاريخي ديگر و بررسي آنها، براي رسيدن به قولي قطعي، كمك گرفت. اگر چه در چگونگي و تاريخ خود آن وقايع نيز اختلافاتي وجود دارد، ولي در مجموع ميتوان در اين وقايع، به امور اجماعي يا مشهور نزد هر يك از اهل سنت و شيعه استناد كرد. اين وقايع عبارتند از: - زمان خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجةالوداع; - روز عرفه; - زمان نزول آيه اكمال دين «اليوم اكملت لكم دينكم و...» (2) و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص); - روز غديرخم; - شروع و مدت بيماري پيامبر(ص); - روز وفات پيامبر(ص). در ابتدا به بررسي هر يك از وقايع ميپردازيم و سپس با توجه به ديدگاه مشهور و معروف شيعه و اهل سنت درباره اين وقايع، اقوال آنان را درباره تاريخ وفات پيامبر(ص) مورد نقد و بررسي قرار خواهيم داد. بررسي شش واقعه كه در تعيين وفات پيامبر(ص) نقش دارند واقعه اول: خارج شدن پيامبر(ص) براي حجةالوداع در اواخر ذيقعده سال دهم هجري، پيامبر(ص) به اتفاق جمع زيادي از مسلمانان، براي انجام مراسم حج از مدينه خارج شدند، كه اين حجبه «حجةالوداع» يا «حجةالاسلام» مشهور گشت. اما در مورد اينكه به طور دقيق، پيامبر(ص) در چه روزي و چندم ماه ذيقعده از مدينه خارج شدند، قول واحدي وجود ندارد. مشهورترين قول نزد اهل سنت آن است كه پيامبر(ص) پنج روز بهجاي مانده از ذيقعده (پنج روز قبل از آغاز ذيحجه) از مدينه خارج شدند، كه اين روز را نيز بيشتر مورخان، روز «شنبه» دانستهاند، (3) و برخي ديگر آن را روز «پنجشنبه» ذكر كردهاند. (4) واقدي در اينباره ميگويد: «پيامبر(ص) در روز شنبه، پنج روز به جاي مانده از ذيقعده، از مدينه خارج شدند.» (5) و سپس ميگويد: «و هذا الثبت عندنا». (6) از سوي شيعه نيز، شيخ مفيد تاريخ خارج شدن پيامبر(ص) را پنج روز به جاي مانده از ذيقعده ذكر كرده است، (7) كه از اين جهت موافق قول مشهور اهل سنت است، ولي هيچ اشارهاي به اينكه به طور دقيق در چه روزي از هفته بود، نكرده است. اما در صحيحه معاويةبن عمار و حلبي از امام صادق(ع)، زمان خارج شدن پيامبر(ص) براي حجةالوداع، چهار روز مانده به ذيحجه بيان شده است، بدون اينكه روز آن مشخص شده باشد. (8) قدر مسلم آن است كه روز خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجةالوداع، روز جمعه نبوده است; به دليل اينكه رواياتي، از جمله روايت انس، بيان كننده اين مطلب ميباشند كه پيامبر(ص) نماز ظهر را در مدينه خواندند و سپس به قصد حجحركت كردند; (9) درحاليكه اگر روز جمعه ميبود، ميبايست نماز جمعه خوانده ميشد، نه نماز ظهر، بنابراين، آن روز يا شنبه بوده و يا پنجشنبه; چنانكه در رواياتي به اين دو روز اشاره شده است. از طرف ديگر، مشخص شدن روز عرفه نيز نقش مهمي در تعيين روز خارج شدن پيامبر(ص) دارد، (10) زيرا اگر روز عرفه، جمعه باشد، در نتيجه، اول ذيحجه پنجشنبه خواهد بود و پنج روز قبل از آن نيز روز شنبه است. پس بنابر نظريه مشهور اهل سنت، حتما بايد روز خارج شدن پيامبر(ص) را روز شنبه بدانيم، نه پنجشنبه; همانطور كه ابنكثير نيز به همين نتيجه رسيده است. (11) اما از جانب شيعه چون به روز خاصي اشاره نشده است، بايد با توجه به نظريه آنان در ساير وقايع، روزي را براي خارج شدن پيامبر(ص) در نظر گرفت. درباره اينكه بنابر قول شيخ مفيد. تاريخ خارج شدن پيامبر(ص) پنج روز به جاي مانده از ذيقعده بوده، و در صحيحه عمار و حلبي، چهار روز به جاي مانده از آن، ذكر شده است، ميتوان اختلاف اين دو قول را با توجه به ناقص يا كامل بودن ماه ذيقعده برطرف كرد. واقعه دوم: روز عرفه (در حجةالوداع) تعيين روز عرفه كه نهم ذيحجه است ميتواند ما را در تشخيص دقيق تاريخ وفات پيامبر(ص) كمك نمايد، و اين يكي از شاخصههاي مهم اين بحثبه شمار ميآيد، چون نظر مشهور و معروف اهل سنت، بلكه اجماع آنان بر اين است كه عرفه، روز جمعه بوده است. (12) اين امر ظاهرا به دليل روايتي است كه از خليفه دوم، عمر، دراينباره بيان شده است. (13) پس با مبنا قرار دادن اين امر، ميتوان جميع اقوال اهل سنت را درباره تاريخ وفات پيامبر(ص)، مورد بررسي قرار داد. از طريق شيعه نيز رواياتي از امامان(ع) نقل شده است كه عرفه را روز جمعه دانستهاند، (14) ولي هيچ يك از اين روايات از لحاظ سند صحيح نيستند; (15) افزون بر اين، با روايات صحيحهاي كه روز غدير را مشخص ميكنند، در تعارض ميباشند، زيرا اگر عرفه، يعني نهم ذيحجه، جمعه باشد، ديگر هيجدهم ذيحجه، جمعه و يا پنجشنبه نخواهد بود. (16) واقعه سوم: زمان نازل شدن آيه اكمال و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص) مشهور و معروف نزد اهل سنت درباره نزول آيه اكمال، اين است كه اين آيه در روز عرفه كه روز جمعه بوده نازل شده است (17) و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص) 81 روز است. (18) اما از ديدگاه شيعه، با توجه به رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد، (19) در مجموع ميتوان گفت: اين آيه و آيه تبليغ، به تمامه يا جزء به جزء، در چندين مرتبه بر پيامبر(ص) نازل شده و پيامبر(ص) پس از نازل شدن قسمت آخر آيه، يعني: «و الله يعصمك من الناس»، (20) در غديرخم مردم را جمع نمودند و رسالت الهي خويش را در معرفي حضرت علي(ع) به عنوان جانشين خود، انجام دادند. از نظر شيعه، هيچ ترديدي در نزول آيه اكمال در غدير نيست، ولي امكان نزول قبلي آن را نيز نفي نميكنند. شيخ مفيد دراينباره ميگويد: «قبلا دراينباره بر پيامبر(ص) وحي نازل شده بود، ولي وقت ابلاغ آن معين نگرديد و هنگامي كه به غديرخم رسيدند، آيه تبليغ نازل شد». (21) بنابراين، از نظر شيعه، مخالفتي در اصل نزول آيه اكمال در عرفه نيست، ولي بحث در اين است كه از ديدگاه شيعه، عرفه نميتواند در روز جمعه بوده باشد، زيرا با جمعه بودن غدير سازگار نيست. واقعه چهارم: روز غديرخم واقعه غديرخم كه به هنگام مراجعت پيامبر(ص) از حجةالوداع رخ داد، از ديدگاه شيعه از جمله مهمترين مسائل تاريخ اسلام است، زيرا در آن واقعه، پيامبر اسلام(ص) از طرف خداوند مكلف شد تا علي(ع) را به جانشيني خود معرفي كند و پيامبر(ص) نيز دستور توقف در آن منطقه را داده و پس از خطبهاي طولاني فرمودند: «من كنت مولاه فعلي مولاه» يا «من كنت مولاه فهذا علي مولاه». طرق نقل روايات اين واقعه آنقدر زياد است كه ميتوان گفت فراتر از حد تواتر است. (22) با اين وجود، اكثر كتب تاريخي اهل سنت (كه ما از آنها به عنوان منابع اصلي بهره ميگيريم) با اينكه تمام جزئيات وقايع حجةالوداع را ذكر كردهاند ، (23) ولي اشارهاي به اين واقعه عظيم نكردهاند! در اين ميان، تنها ابن كثير در «البدايه و النهايه»، (24) به بحثيك طرفهاي دراينباره پرداخته است و بنا به نظر وي، واقعه غديرخم، در 18 ذيحجه و در روز يكشنبه بوده است، كه ظاهرا وي روز يكشنبه را با توجه به محاسبه و قراردادن روز عرفه در جمعه، به دست آورده است. درباره تعيين روز غديرخم بايد گفت: شكي نيست كه واقعه غديرخم در 18 ذيحجه سال دهم هجري اتفاق افتاده است، ولي اينكه در چه روزي بوده، بنا به رواياتي كه دراين باره وجود دارد، از دو حال خارج نيست: يا پنجشنبه بوده است و يا جمعه; چنانكه در روايتي كه از ابوسعيد خدري - به طرق مختلف - نقل شده است، روز پنجشنبه به عنوان روز واقعه غديرخم معرفي گرديده است. (25) علامه اميني نيز در كتاب الغدير، روز واقعه غديرخم را پنجشنبه ذكر كرده است. (26) اما در صحيحه ابنابي عمير از امام صادق(ع) نقل شده است كه: واقعه غديرخم در 18 ذيحجه كه روز جمعه بوده، اتفاق افتاده است. متن آن حديث چنين است: «و يوم غدير افضل الاعياد و هو الثامن عشر من ذيالحجه و كان يوم الجمعة». (27) بديهي است روايت صحيحه، كه واقعه غديرخم را در روز جمعه ميداند، به جهت رجحان سندي مقبول است. پس به نظر ما، روزي كه واقعه غديرخم در آن اتفاق افتاده روز جمعه بوده است. واقعه پنجم: شروع بيماري پيامبر(ص) و مدت آن «واقدي» دراينباره دو روايت نقل كرده است، (28) كه هر دو روايت، شروع بيماري پيامبر(ص) را روز چهارشنبه دانسته است، ولي در يك روايت، تاريخ شروع بيماري، «19 صفر» و در ديگري، «آخر صفر» ذكر شده است، ولي مدت بيماري، در هر دو روايت 13 روز ذكر شده است، كه با اين حساب، بر اساس روايت اول، وفات پيامبر(ص) در «دوم ربيعالاول» و بر اساس روايت دوم، «دوازدهم ربيعالاول» خواهد بود. «سليمانبن طرخان تميمي» شروع بيماري را روز «شنبه، 22 صفر» و وفات را در روز «دوشنبه 2 ربيعالاول دانسته است. (29) بنابراين، مدت بيماري پيامبر(ص) ده روز خواهد بود. بيهقي نيز مدت بيماري پيامبر(ص) را ده روز دانسته است. (30) دراينباره روايات بسياري موجود است كه فقط به ذكر بيمار شدن پيامبر(ص) پرداختهاند، بدون اينكه متذكر زمان و مدت آن شده باشند. تنها بعضي از اين روايات ذكر ميكنند كه كه بيماري پيامبر(ص)، پس از استغفار براي اهل بقيع و مراجعتبه منزل شروع شده است. (31) واقعه ششم: روز وفات پيامبر(ص) اساسيترين مطلب كه مورد اتفاق شيعه و سني است، اين است كه وفات پيامبر(ص) در روز «دوشنبه» بوده است. اين موضوع يقينيترين امر در تشخيص تاريخ وفات پيامبر(ص) است. پس بر اين اصل تكيه ميشود، و هر روايت و قولي كه نتيجهاش غير از وفات در روز دوشنبه باشد، به كلي مردود خواهد بود. ما در اثبات اين امر كه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، به چند نمونه از اقوال اشاره ميكنيم: طبري در اين باره ميگويد: «فلاخلاف بين اهل العلم بالاخبار فيه انه كان يوم الاثنين من شهر ربيع الاول». (32) ابن سعد در «الطبقات الكبري» نه روايت در اين باره نقل كرده است كه همگي وفات را روز دوشنبه ذكر كردهاند. (33) ابن اسحاق نيز وفات پيامبر(ص) را روز دوشنبه دانسته است. (34) همچنين، يعقوبي (35) و شيخ مفيد (36) نيز وفات پيامبر(ص) را روز دوشنبه ذكر كردهاند. در مجموع هيچ ترديدي در اينكه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، وجود ندارد. فصل دوم: بررسي اقوال اهل سنت، با توجه به مسلمات و مشهورات آنها پس از آنكه در تاريخ وقوع اين حوادث تامل نموديم، اكنون براساس مسلمات يا مشهورات هر يك از اهل سنت و شيعه، اقوال آنان را بررسي خواهيم كرد: آنچه از مجموع بحثهاي گذشته به دست آمده است، اين است كه مسلمات يا مشهورات اهل سنتبدين قرار است: - وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است; - عرفه روز جمعه بوده است; - خارج شدن پيامبر(ص) براي حجةالوداع روز دوشنبه، پنج روز به جاي مانده از ذيقعده بوده است; - نازل شدن آيه اكمال در روز عرفه، و فاصله آن تا وفات پيامبر 81 روز بوده است; - مدت بيماري پيامبر(ص) 10 يا 13 روز بوده است. با توجه به مطالب فوق، به بررسي اقوال اهل سنت دراين باره ميپردازيم: قول اول: وفات پيامبر(ص) 12 ربيعالاول است. مشهور و معروف نزد اهل سنت اين است كه تاريخ وفات پيامبر(ص) «12 ربيعالاول» است. بسياري از بزرگان و مورخان، از جمله ابن اسحاق، (37) واقدي، (38) ابن خياط، (39) مسعودي (40) و ديگران اين قول را اختيار كردهاند. ابن كثير (41) نيز تصريح ميكند كه اين قول، مشهور بين همه اقوال است. از عالمان شيعه نيز كليني (42) و محمدبن جريربن رستم طبري (43) - كه معاصر كليني بود - اين قول را اختيار كردهاند. در ارزيابي اين قول ميگوييم: با توجه به امور مسلم و مشهور اهل سنت، تنها در صورتي اين قول ممكن ميشود كه اولا: تمام ماههاي ذيقعده، ذيحجه، محرم و صفر كامل (سيروز) باشند، (به جدول شماره 1 نگاه كنيد) كه اين امر، بسيار بعيد و بلكه ممتنع است. ثانيا: با اين فرض هم مطلب درست نميشود، زيرا باز هم وفات در روز دوشنبه قرار نميگيرد، و تنها راهي كه ميشود فرض كرد تا اين مطلب درستشود، همانا اختلاف رؤيت هلال مكه و مدينه است; يعني اهل مدينه يك روز ديرتر از اهل مكه، هلال ماه ذيحجه را ديدهاند و بنابراين، روز جمعه كه 9 ذيحجه در مكه بوده است، در مدينه برابر با 8 ذيحجه است. اما اختلاف رؤيت هلال بين مكه و مدينه كه فاصله آنها كمتر از يك درجه است، واقعا غير علمي و غير عرفي است. در مجموع، اين قول سه محذور دارد: يكي، كامل بودن چهار ماه متوالي; ديگري، اختلاف رؤيت هلال بين مكه و مدينه، كه همين دو امر نشانگر مردود بودن اين قول است، و محذور سوم اينكه طبق اين قول فاصله بين نزول آيه اكمال در عرفه تا وفات پيامبر(ص) ديگر 81 روز نخواهد بود، بلكه 92 روز ميشود. با اين بررسي، مشخص ميشود كه قول مشهور اهل سنت كه «12 ربيعالاول» را تاريخ وفات پيامبر(ص) ميداند، هيچ پايه و اساسي ندارد، زيرا به هيچ وجه با ديگر مسلمات و مشهورات نزد آنان سازگار نيست. جدول شماره (1) ايامهفته ذيقعده ذيحجه محرم صفر ربيعالاول شنبه 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 يكشنبه 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 دوشنبه 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 سهشنبه 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 چهارشنبه 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 پنجشنبه 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 جمعه 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 قول دوم: وفات پيامبر دوم ربيعالاول است. تعداد زيادي از عالمان، قائل به وفات پيامبر(ص) در دوم ربيعالاول هستند. از جمله آنان، سليمانبن طرخانتميمي، (44) واقدي به ميباشند. سهيلي در «الروض الانف» (47) اين قول را بر قول 12 ربيعالاول ترجيح داده است. اين قول همان است كه در روايت ابومخنف نيز بيان شده است و ما در ادامه بحثبا توجه به مسلمات شيعه آن را به تفصيل بررسي خواهيم كرد، ولي اكنون قصد داريم با توجه به مسلمات و مشهورات اهل سنت آن را مورد بررسي قرار دهيم. با توجه به مبناي اهل سنت، در صورتي اين قول موجه ميگردد كه تمامي ماههاي چهارگانه، يعني: ذيقعده، ذيحجه، محرم و صفر، همگي ناقص باشند. (به جدول شماره 2 نگاه كنيد). گرچه اين قول، محذورات قول 12 ربيعالاول را ندارد، ولي مشكل ديگري دارد و آن ناقص بودن چهار ماه متوالي است كه اين امر نيز بعيد، بلكه ممتنع است. پس اين قول نيز بنابر مبناي اهل سنت، قابل قبول نيست. جدول شماره(2) ايامهفته ذيقعده ذيحجه محرم صفر ربيعالاول شنبه 25 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8 15 23 29 7 يكشنبه 26 4 11 18 25 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8 دوشنبه 27 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10 17 24 2 9 سهشنبه 28 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10 چهارشنبه 29 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11 پنجشنبه 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12 جمعه 2 9 16 23 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6 قول سوم: وفات پيامبر اول ربيعالاول است. بعضي ديگر از عالمان، اول ربيعالاول راروز وفات پيامبر(ص) ذكر كردهاند كه از جمله آنان، عروةبن زبير (48) و محمدبن شهاب زهري (49) ميباشند. سهيلي در «الروض الانف» (50) اين قول را نسبتبه روايتسابق، اقرب دانسته است. اين قول بنابر مبناي اهل سنت قابل قبولتر است، زيرا در اين فرض، ماه ذيقعده ناقص، ماه ذيحجه كامل و ماههاي محرم و صفر نيز ناقص خواهند بود، كه از اين جهت هيچ مشكلي ندارد. همچنين، عرفه در روز جمعه، و وفات پيامبر(ص) در روز دوشنبه خواهد بود، و فاصله بين نزول آيه اكمال در عرفه تا وفات پيامبر(ص) - با احتساب روز عرفه و وفات - 81 روز خواهد بود. (به جدول شماره 3 مراجعه كنيد). جدول شماره (3) ايامهفته ذيقعده ذيحجه محرم صفر ربيعالاول شنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6 يكشنبه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 1 8 15 22 29 7 دوشنبه 27 5 12 19 26 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8 سهشنبه 28 6 13 20 27 4 11 18 25 4 10 17 24 2 9 چهارشنبه 29 7 14 21 28 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10 پنجشنبه 1 8 15 22 29 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11 جمعه 2 9 16 23 30 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12 توجه به دو نكته: - با نگاهي به جدولهاي سهگانه، درمييابيم كه در اين سه فرض، روز غديرخم (18 ذيحجه) هرگز در روز «جمعه» واقع نميشود. - از آنجا كه در ميان اهل سنت اتفاق نظر است كه وفات پيامبر(ص) در ربيعالاول بوده است (51) و هيچ قائلي يافت نشده كه 28 صفر را، كه قول مشهور نزد شيعه است، اختيار كند، بدين سبب، ما اين قول را با مبناي اهل سنت مورد سنجش قرار ندادهايم و در فصل بعد آن را با مبناي شيعه بررسي خواهيم كرد. اگر چه با توجيهاتي كه براي قول مشهور اهل سنت - يعني 12 ربيعالاول - انجام شد، 28 صفر نيز در روز دوشنبه قرار ميگيرد. (به جدول شماره 1 مراجعه كنيد). فصل سوم: بررسي اقوام شيعه، با توجه به مسلمات و مشهورات آنها پس از بررسي اقوال گوناگون بنابر مبناي اهل سنت، اكنون ميخواهيم با در نظر گرفتن مسلمات و مشهورات شيعه، اين اقوال را مورد بررسي قرار دهيم. مسلمات و مشهورات شيعه بدين قرار است: - وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است; - واقعه غديرخم روز جمعه، يا پنجشنبه بوده است; - خارج شدن پيامبر براي حجةالوداع چهار يا پنج روز باقي مانده از ذيقعده بوده است. اكنون با در نظر گرفتن اين مبنا، اقوال مختلف را مورد سنجش قرار ميدهيم. قول اول: وفات پيامبر 28 صفر است. نظريه مشهور و معروف نزد شيعه اين است كه وفات پيامبر(ص) در 28 صفر اتفاق افتاده است. بسياري از بزرگان شيعه از جمله شيخ مفيد (52) و شيخ طوسي (53) قائل به اين قول هستند و ميتوان گفت كه پس از آن دو بزرگوار عموم عالمان شيعه با تبعيت از آنان، اين نظريه را اختيار كردهاند; درحاليكه معلوم نيست مستند شيخ مفيد و شيخ طوسي در انتخاب اين نظريه چه بوده است; زيرا در اثبات اين نظريه هيچ روايتي ولو ضعيف هم يافت نشده است! (54) بلكه روايات صحيحه، كه به زودي به آن اشاره خواهد شد، برخلاف آن است. اگرچه اين نظريه، مشهور و معروف نزد شيعه است، ولي اين شهرت مربوط به زمان بعد از شيخ مفيد و طوسي است و قبل از آن دو بزرگوار، نه تنها كسي به آن تصريح نكرده است، (55) بلكه «حسنبن موسي نوبختي» كه از بزرگان قدماي شيعه است، وفات پيامبر(ص) را در ماه ربيعالاول ذكر كرده است، (56) بدون اينكه روز آن را تعيين كند; پس نميتوان به اين شهرت استدلال كرد. پيش از اين نيز اشاره كرديم كه از عالمان شيعه، كليني و محمدبن جريربن رستم طبري، روز وفات پيامبر(ص) را دوازدهم ربيعالاول دانستهاند. مهمتر از همه اينكه: اين قول، هيچ سازگاري با مبناي شيعه ندارد، زيرا روز غدير خم، يعني هيجدهم ذيحجه را، چه جمعه بدانيم يا پنجشنبه، در هر دو صورت، 28 صفر هرگز در روز «دوشنبه» واقع نميشود، زيرا اگر روز غدير خم جمعه باشد، با در نظر گرفتن ناقص يا كامل بودن ماهها، 28 صفر در روز چهارشنبه يا پنجشنبه يا جمعه واقع ميشود (57) و اگر روز واقعه غديرخم را «پنجشنبه» بدانيم، در اين صورت 28 صفر در روز سهشنبه يا چهارشنبه يا پنجشنبه قرار ميگيرد و هرگز در روز «دوشنبه» واقع نخواهد شد. (58) پس در مجموع، اگر چه قائلين اين نظريه شيخ مفيد و شيخ طوسي هستند، ولي چون اين قول با مبناي شيعه سازگاري ندارد و دليلي هم بر اين قول نميتوان يافت، بلكه ادله بر خلاف آن است، ما از اين قول صرفنظر ميكنيم و آن را مردود ميدانيم. (59) قول دوم: وفات پيامبر دوم ربيعالاول است. بنا به روايت ابومخنف، تاريخ وفات پيامبر(ص)، دوم ربيعالاول بوده است، و همان طور كه قبلا ذكر شد، عده زيادي از عالمان نيز اين نظريه را پذيرفتهاند. در تاييد اين قول، روايات معتبري از اهل بيت(ع) نقل شده است; مانند روايتي كه نصربن علي الجهضمي از امام رضا(ع)، از پدرانش، از اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده است كه: «پيامبر(ص) در ماه ربيعالاول، روز دوشنبه، دو شب از ربيعالاول گذشته بود، وفات يافت»، (60) و روايتي كه ابن خشاب از امام باقر(ع) نقل كرده است كه: «... پيامبر(ص) در ماه ربيعالاول، روز دوشنبه، دو شب از ربيعالاول گذشته وفات يافت». (61) شيخ عباس قمي نيز به نقل از «كشف الغمه» از امام باقر(ع) روايتي نقل ميكند كه روز وفات پيامبر(ص) دوم ربيعالاول است. اما وي پس از نقل اين روايت، به دليل موافق بودن آن با نظر اهل سنت، آن را حمل بر تقيه ميكند. (62) ولي به نظر ما، نميتوان اين روايت را حمل برتقيه كرد، زيرا همانطور كه قبلا ذكر كرديم، نظريه مشهور و معروف اهل سنت درباره وفات پيامبر(ص)، دوازدهم ربيعالاول است، نه دوم ربيعالاول; بنابراين، نميتوان وجهي براي حمل آن بر تقيه يافت. پس روايت ابومخنف هم از جهت اقوال و هم از جهت روايات، داراي مؤيدات محكمي است. اما آنچه مهم است آن است كه: آيا اين قول، با مسلمات و مشهورات شيعه سازگاري دارد يا خير؟ در پاسخ به اين پرشش بايد گفت: نه تنها روايت ابومخنف با مسلمات و مشهورات شيعه سازگاري دارد، بلكه يگانه طريق جمع بين اين مسلمات و مشهورات به حساب ميآيد، زيرا اگر روز واقعه غديرخم را «جمعه» بدانيم (كه البته روايت صحيح مؤيد آن است و ما نيز همين نظريه را ترجيح داديم)، به روشني درمييابيم كه با بهترين فرض، دوم ربيعالاول در روز «دوشنبه» واقع ميشود و هيچ محذور و مشكلي ندارد. (به جدول شماره 4 نگاه كنيد) جدول شماره(4) ايامهفته ذيقعده ذيحجه محرم صفر ربيعالاول شنبه 20 27 5 12 19 26 3 10 17 24 2 9 16 23 30 7 يكشنبه 21 28 6 13 20 27 4 11 18 25 3 10 17 24 1 8 دوشنبه 22 29 7 14 21 28 5 12 19 26 4 11 18 25 2 9 سهشنبه 23 1 8 15 22 29 6 13 20 27 5 12 19 26 3 10 چهارشنبه 24 2 9 16 23 30 7 14 21 28 6 13 20 27 4 11 پنجشنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 7 14 21 28 5 12 جمعه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 1 8 15 22 29 6 13 با نگاهي به جدول، درمييابيم كه: خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجةالوداع، روز پنجشنبه،25 ذيقعده خواهد بود كه در اين صورت با بعضي از روايات اهل سنت مانند روايت انس (63) كه روز خارج شدن پيامبر(ص) را روزي غير از جمعه دانستهاند نيز موافق است. همچنين، با قول بعضي، مانند ابنحزم، كه روز خارج شدن پيامبر(ص) را به طور مشخص روز پنجشنبه دانستهاند (64) موافق است. و نيز روز عرفه در چهارشنبه خواهد بود، كه از اين جهت مخالفتي با مبناي شيعه ندارد، ولي با مبناي اهل نتسازگار نيست. ضمن اينكه، روز 18 ذيحجه كه روز غديرخم است، در جمعه واقع ميشود، و روز وفات پيامبر(ص) «دوشنبه، دوم ربيعالاول» خواهد بود. اين فرض از جهت ناقص و كامل بودن ماه، هيچ محذور و مشكلي ندارد، زيرا هم ميشود يك ماه را ناقص و ماه ديگر را كامل فرض كرد، و هم ميشود دو ماه متوالي را ناقص و دو ماه ديگر را كامل دانست، كه در هر صورت، دوم ربيعالاول در روز دوشنبه قرار ميگيرد. همچنين، اگر زمان نازل شدن آيه اكمال را در روز عرفه بدانيم، دقيقا فاصله بين آن تا وفات پيامبر 81 روز خواهد شد، (بدون محاسبه روزهاي وفات و عرفه). و اگر روز وفات را محاسبه كنيم، 82 روز ميشود، كه با روايتي كه فخر رازي آن را نقل كرده است تطبيق ميكند. (65) ولي اگر زمان نازل شدن آيه اكمال را روز غديرخم بدانيم، فاصله آن تا وفات پيامبر(ص) 72 روز خواهد بود، (بدون محاسبه روز وفات و روز غدير). اما اكنون اگر «پنجشنبه» را روز واقعه غديرخم بدانيم، در صورتي دوم ربيعالاول در روز دوشنبه واقع ميشود كه تمام ماههاي ذيحجه، محرم و صفر كامل باشند; (به جدول شماره 5 نگاه كنيد) كه اين امر، به دليل محذوري كه دارد، ميتواند يكي از علل ترجيح داشتن روز جمعه بر پنجشنبه، براي واقعه غديرخم باشد. جدول شماره(5) ايامهفته ذيقعده ذيحجه محرم صفر ربيعالاول شنبه 21 28 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 يكشنبه 22 29 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 دوشنبه 23 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 سهشنبه 24 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 چهارشنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 پنجشنبه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 جمعه 27 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13 در پايان، تذكر اين نكته را لازم ميدانم كه بنابر مبناي شيعه، 12 ربيعالاول هرگز در روز «دوشنبه» واقع نميشود. همچنين اول ربيعالاول، با فرض جمعه بودن روز غدير، تنها در صورت كامل بودن سه ماه ذيحجه، محرم و صفر، در روز دوشنبه قرار ميگيرد. ولي با فرض پنجشنبه بودن روز غدير، هرگز اول ربيعالاول در روز دوشنبه واقع نميشود. (در جدولها دقتشود). از مجموع بحثهاي گذشته، اين نتيجه به دست ميآيد كه تاريخ وفات پيامبر(ص) دوم ربيعالاول است و ساير اقوال با مشكلات و محذورات جدي روبرو ميباشند. پينوشتها: . محمدبن جريرطبري، تاريخ الطبري، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (چاپ دوم: بيروت، 1387ه) ج 3، ص 200. . مائده، آيه 3. . الواقدي، المغازي للواقدي، تحقيق مارسدن جونس (چاپ دوم: بيروت، نوشته الاعلمي للمطبوعات، 1409ه) ص 1088; ابنسعد، الطبقات الكبري (بيروت، داربيروت، 1405ه) ج 2، ص 173; ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفي السقا - ابراهيم الابياري - عبدالحفيظ شلبي (قم، انتشارات ايران، 1363ه) ج 4، ص 248; محمدبن جرير طبري، همان، ص 148; ابن كثير، البداية و النهايه، تحقيق محتب تحقيق التراث (چاپ اول: بيروت، مؤسسة التاريخ العربي - داراحياء التراث العربي، 1412ه) ج 5، ص 127; ابن الجوزي، المنتظم، تحقيق عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا (چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1412ه) ج 4، ص 5; ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق مكتب التراث (چاپ چهارم: بيروت، مؤسسة التاريخ العربي، 1414ه) ج 1، ص 651. . ابن كثير، همان، ص 128، به نقل از ابن حزم. . الواقدي، همان، ص 1089; (اين مطلب نزد ما روشن است). . همان. 7. شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجحالله علي العباد، تحقيق مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث (قم، چاپ مهر، 1413ه) ج 1، ص 171. . محمدبن يعقوب كليني، الكافي، تحقيق علياكبر غفاري (بيروت، دارالاضواء، 1405ه) ج 4، ص 245 و 248. . البخاري، صحيح البخاري، بحاشية الامام السندي (چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1419ه) ج 1، ص 250. 0. اين بحثبه زودي خواهد آمد. 1. ابن كثير، همان، ص 129. 2. البخاري، همان، ص 28; محمدبن جريرطبري، تفسيرالطبري (جامع البيان)، بيروت، دارالفكر، 1415ه) ج 4، جزء 6، ص 105، 108 و 110 و فخررازي، التفسير الكبير، (چاپ اول: بيروت، داراحياء التراث العربي، 1995م) ج 4، ص 286. 3. همان و ابن كثير، همان، ص 129 و 195. 4. محمدبن يعقوب كليني، همان، ج 1، ص 290 و محمدبن مسعودبن عياش، تفسير العياشي، تحقيق سيدمحمدهاشم رسوليمحلاتي (بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1991م)، ج 1 ص 322. 5. محمدجواد شبيريزنجاني، تراثنا، سال پنجم، شماره 21، ص 42. 6. براي تطبيق اين مطلب، به جداول 1، 2 و 3 مراجعه شود. 7. البخاري، همان، ص 28; محمدبن جريرطبري، همان; ابن كثير، همان و فخر رازي، همان. 8. محمدبن جريرطبري، همان، ص 106. 9. علامه مجلسي، بحار الانوار (چاپ سوم: بيروت، داراحياء التراث العربي - مؤسسة الوفا، 1403ه) ج 37، ص 165; محمدبنمحمد الشعيري، جامع الاخبار (نجف، منشورات المكتبة الحيدريه، 1385ه) ص 10 و محمدبن مسعودبن عياش، همان، ص 360. 0. مائده، آيه 67. 1. شيخ مفيد، همان، ص 175. 2. جميع طريق نقل اين روايت در جلد اول كتاب الغدير علامه اميني به طور مفصل ذكر شده است. 3. ابن هشام، همان و محمدبن جريرطبري، تاريخ الطبري، ج 3، ص 148. 4. ابن كثير، همان، ص 227. 5. علامه مجلسي، همان، ص 195. 6. علامه اميني، الغدير (چاپ دوم: تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366ه) ج 1، ص 10. 7. علامه مجلسي، همان، ج 95، ص 27 و ج 97، ص 110. 8. ابن سعد، همان، ص 272. 9. احمدبن الحسن البيهقي، دلائل النبوة، تحقيق عبدالمعطي قلعجي (بيروت، دارالكتب العلميه، 1405ه) ج 7، ص 234 و ابن كثير، همان، ص 275. 0. احمدبن الحسن البيهقي، همان. 1. ابن هشام، همان، ص 292 و بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي (بيروت، دارالفكر، 1417ه) ج 2، ص 715. 2. محمدبن جرير طبري، همان، ص 199; (يعني: هيچ اختلافي ميان اهل علم نيست كه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه و در ماه ربيعالاول بوده است). 3. ابن سعد، همان، ص 273. 4. ابن هشام، همان، ص 303. 5. احمدبن ابييعقوببن واضح، تاريخ اليعقوبي (قم، منشورات الشريف الرضي، 1414ه) ج 2، ص 113. 6. شيخ مفيد، همان، ص 189. 7. ابن كثير، همان، ص 276 و احمدبن الحسن البيهقي، همان، ص 235. 8. واقدي، همان، ص 1089 و ابن سعد، همان، ص 272. 9. خليفةبن خياط، تاريخ خليفةبن خياط، تحقيق سهيل زكار (بيروت، دارالفكر، 1414ه) ص 58. 0. مسعودي، مروج الذهب، تحقيق يوسف اسعد داغر (بيروت، دارالاندلس، 1358ه) ج 2، ص 280. 1. ابن كثير، همان. 2. محمدبن يعقوب كليني، همان، ص 439. 3. رستم طبري، المسترشد، ص 115. 4. احمدبن الحسن البيهقي، همان، ص 234. 5. ابن سعد، همان و بلاذري، همان، ص 746. 6. احمدبن ابييعقوببن واضح، همان. 7. عبدالرحمن السهيلي، الروض الانف، تحقيق عبدالرحمن الوكيل (بيروت، داراحياء التراث العربي، 1412ه) ج 7، ص 579. 8. ابن كثير، همان. 9. همان. 0. عبدالرحمن السهيلي، همان. 1. محمدبن جرير طبري، همان. 2. شيخ مفيد، همان، ص 189. 3. محمدبن الحسن الطوسي، تهذيب الاحكام (بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412ه)، جزء 6، ص 5. 4. محمدجواد شبيريزنجاني، همان، ص 43. 5. همان به نقل از محقيق تستري. 6. موسي النوبختي، فرق الشيعه، تحقيق محمدصادق آلبحرالعلوم (نجف، مكتبة المرتضوية المرتضوية الحيدريه، 1355ه) ص 2. 7. براي تطبيق، به جدول شماره (4) مراجعه شود. 8. براي تطبيق، به جدول شماره (5) مراجعه شود. 9. ممكن استشيخ مفيد رواياتي در اختيار داشته كه ما اكنون آنها را در اختيار نداريم، ولي اين يك احتمال است و نميتوان صرفا به خاطر اين احتمال، قول وي را پذيرفت. البته اگر ادلهاي برخلاف قول او اقامه نميشد، جاي مطرح كردن اين احتمال بود. اگر چه اين احتمال نيز وجود دارد كه در نسخه روايتي كه در اختيار ايشان بوده، به جاي «لليلتين مضتا من شهر ربيعالاول»، «لليلتين بقيا الي شهر ربيعالاول» ذكر شده باشد، كه اين احتمال به خاطر نزديك بودن دو كلمه «مضتا» و «بقيا» موجه به نظر ميرسد. 0. تاريخ اهل البيت، تحقيق، محمدرضا حسن، (قم، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث، 1410ه) ص 68. 1. عليبن عيسيالاربلي، كشف الغمه في معرفة الائمه (قم، نشر ادب الحوزه و كتابفروشي اسلاميه، بيتا) ج 1، ص 18. 2. شيخ عباسيقمي، منتهي الامال (ايران، انتشارات مهتاب، 1377ش) ج 1، ص 129. 3. البخاري، همان، ص 520. 4. ابن حزم الاندلسي، حجةالوداع، تحقيق ابوصهيب الكرمي (رياض، بيتالفكار الدوليه للنشر، 1418ه) ص 23. 5. فخر رازي، همان، ص 288. منابع: - الطبري، ابوجعفرمحمدبن جرير، تاريخ الطبري، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت، چاپ دوم 1387ه. - الواقدي، المغازي، تحقيق مارسدن جونس مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت چاپ دوم 1409ه. - ابن سعد، الطبقات الكبري، داربيروت 1405ه . - ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفي السقا - ابراهيم الابياري - عبدالحفيظ شلبي، افست مصر انتشارات ايران چاپ مهر قم 1363ش. - ابن كثير، البداية و النهايه، تحقيق مكتب تحقيق التراث بيروت مؤسسة التاريخ العربي داراحياء التراث العربي چاپ اولي 1412ه . - ابن الجوزي، المنتظم، تحقيق عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، دارالكتب العلميه بيروت چاپ اول 1412ه . - ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق مكتب التراث، مؤسسة التاريخ العربي، بيروت، چاپ چهارم 1414ه . - شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حججالله علي العباد، تحقيق مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث چاپ مهر قم 1413ه . - الكليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تحقيق علياكبر الغفاري دارالاضواء بيروت 1405ه . - البخاري، صحيح البخاري، بحاشية الامام السندي، دارالكتب العلمية، بيروت 1419 چاپ اول. - الطبري، محمدبن جرير، تفسير الطبري (جامع البيان)، دارالفكر بيروت 1415ه . - فخررازي، التفسير الكبير، مكتب تحقيق داراحياء التراث العربي بيروت چاپ اول 1995م. - عياش، محمدبن مسعودبن، تفسير العياشي، بيروت مؤسسة الاعلمي للمطبوعات تحقيق سيدمحمدهاشم رسوليمحلاتي 1991م. - علامهمجلسي، بحارالانوار، بيروت داراحياء التراث العربي مؤسسة الوفاء چاپ سوم 1403ه . - الشعيري، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، منشورات المكتبة الحيدريه النجف 1385ه . - علامه اميني، الغدير، دارالكتب الاسلاميه، تهران چاپ دوم 1366ش. - البيهقي، احمدبن الحسن، دلائل النبوة، تحقيق عبدالمعطي قلعجي بيروت دارالكتب العلميه 1405ه . - بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار ور رياض زركلي، دارالفكر بيروت 1417ه . - احمدبنابييعقوب ابنواضح، تاريخ اليعقوبي، منشورات الشريف الرضي، امير قم، 1414ه . - خليفة بن خياط، تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق سهيل زكار، بيروت دارالفكر 1414ه . - مسعودي، مروج الذهب، تحقيق يوسف اسعد داغر، دارالاندلس بيروت 1358ه . - رستم طبري، المستمر شد، ص 115. - السهيلي، عبدالرحمن، الروض الانف، تحقيق عبدالرحمن الوكيل بيروت داراحياء التراث العربي 1412ه . - الطوسي، محمدبن الحسن، تهذيب الاحكام في نشر المقنعه، تحقيق محمدجعفر شمسالدين دارالتعارف للمطبوعات 1412ه . - النوبختي، موسي، فرق الشيعه، تحقيق محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف مكتبه المرتضويه الحيدريه1355ه. - تاريخ اهل البيت، تحقيق محمدرضا حسيني، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث قم 1410ه . - الاربلي، عليبن عيسي، كشف الغمه في معرفة الائمه، نشر ادب الحوزه و كتابفروشي اسلاميه قم، بيتا. - قمي، شيخ عباسي، منتهي الآمال، انتشارات مهتاب ايران 1377ش. - الاندلسي، ابن حزم، حجةالوداع، تحقيق ابوصهيب الكرمي، بيت الافكار الدوليه للنشر، الرياض 1418ه . يادداشت: ) فارغالتحصيل كارشناسي ارشد گرايش تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرس قم.