تأملي در تاريخ وفات پيامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملي در تاريخ وفات پيامبر (ص) - نسخه متنی

جليل تاري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
تاملي در تاريخ وفات پيامبر(ص)
جليل تاري
تاريخ اسلام شماره 5
تعيين تاريخ وفات پيامبر(ص) يك بحث علمي - تاريخي محض نيست، بلكه داراي ثمراتي است. اين مقاله، بدون تكيه بر يك وايت‏خاص و با بررسي شش واقعه كه در تعيين وفات پيامبر(ص) نقش دارند و با كنار هم قرار دادن آن وقايع، اقوال معروف شيعه و سني را مورد بررسي قرار داده است و با رسم جداول، به طور دقيق اثبات نموده است كه قول معروف و مشهور شيعه مبني بر قرار دادن تاريخ وفات پيامبر(ص) در 28 صفر و قول معروف و مشهور اهل سنت كه آن را 12 ربيع‏الاول دانسته‏اند، هر دو، باطل بوده و تاريخ وفات پيامبر(ص)، همان‏گونه كه در روايت ابومخنف ذكر گرديده است، دوم ربيع‏الاول است.
واژه‏هاي‏كليدي: وفات پيامبر(ص)، غديرخم، اهل سنت، شيعه، ربيع‏الاول.
مقدمه:
بحث از تاريخ وفات پيامبر(ص)، تنها يك بحث علمي - تاريخي محض نيست، بلكه داراي ثمرات مختلفي است; از جمله اين‏كه جميع ملل دنيا، ايام تولد يا وفات بزرگان دين خود را ارج مي‏نهند، و مسلمانان نيز، همه ساله در ايام تولد پيامبر(ص) به شادي، و به خصوص شيعيان در ايام وفات آن حضرت به سوگواري مي‏پردازند; پس دانستن تاريخ وفات پيامبر(ص) مي‏تواند از اين جهت مهم باشد، زيرا از جهات معنوي، پيروان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)، خود را در غم و شادي آنان شريك مي‏دانند، پس دانستن چنين ايامي، از جهت پيوند قلبي مؤثر است.
از جهت ديگر، مشخص شدن تاريخ وفات پيامبر(ص)، داراي ثمرات فقهي نيز مي‏باشد، زيرا چنان‏كه به زودي بحث‏خواهد شد، اين واقعه، با وقايع ديگر در حج، پيوند نزديك دارد، مثلا اگر ثابت‏شود كه عرفه حجه‏الوداع، در روز جمعه بوده، و چون پيامبر(ص) در عرفه نماز ظهر اقامه كردند، معلوم مي‏شود كه نماز جمعه، در موسم حج واجب نيست و اختصاص به زمان عادي دارد. هم‏چنين اگر ثابت‏شود كه واقعه غديرخم در روز جمعه بوده و از آن‏جا كه در آن روز نماز ظهر خوانده شد، پس معلوم مي‏شودكه نماز جمعه، در سفر واجب نيست و اختصاص به حضر دارد.
گذشته از اين موارد، مشخص شدن تاريخ دقيق وقايع مي‏تواند نقش بسيار مهمي در صحت و سقم بسياري از نقل‏هاي تاريخي داشته باشد. به عنوان مثال، اگر ادعا شود شخصي، كاري را در روز خاصي انجام داده است; حال اگر ثابت‏شود كه آن شخص چند روز قبل از آن، درگذشته است، بطلان اين ادعا نيز ثابت مي‏شود و به طبع آن، فروعاتي نيز كه بر آن ادعا مترتب بود، باطل مي‏گردد. بنابراين بحث از تاريخ وفات پيامبر(ص) داراي فوايد بسياري است و فروعات متعددي نيز بر آن استوار است. اكنون پس از اين مقدمه كوتاه، به بحث تاريخ وفات پيامبر اسلام(ص) مي‏پردازيم.
فصل اول: نحوه تعيين تاريخ دقيق وفات پيامبر(ص)
درباره تاريخ وفات پيامبر(ص)، اقوال متعددي وجود دارد، ولي ما در اين بخش، تنها به اقوال معروف و مشهور اشاره مي‏كنيم. معروف‏ترين اين اقوال عبارتند از: بيست و هشتم صفر، اول ربيع‏الاول، دوم ربيع‏الاول و دوازدهم ربيع‏الاول.
در ابتدا روايت ابومخنف را در اين‏باره ذكر مي‏كنيم:
«قبض رسول‏الله(ص) نصف النهار يوم الاثنين لليلتين مضتا من شهر ربيع‏الاول، و بويع ابوبكر يوم الاثنين في اليوم الذي قبض فيه النبي(ص). (1)
«وفات رسول‏الله(ص) در وسط روز دوشنبه، كه دو شب از ماه ربيع‏الاول گذشته بود، واقع گشت و در همان روز دوشنبه كه پيامبر(ص) وفات يافت، با ابوبكر بيعت‏شد».
دراين‏جا، ما قصد داريم بدون در نظر گرفتن روايت ابومخنف، راهي براي به دست آوردن تاريخ دقيق و صحيح وفات پيامبر(ص) ارائه دهيم.
به دست آوردن تاريخ دقيق وفات پيامبر(ص) گاهي از طريق رواياتي است كه با صراحت، تاريخ وفات پيامبر(ص) را ذكر مي‏كنند، مانند روايتي كه از ابومخنف نقل شده است. ولي وجود رواياتي اين‏چنين، كه صريح و معتبر باشد، به اندازه‏اي نيست كه براي همه اطمينان‏آور باشد، وگرنه اين‏همه اختلاف در تاريخ وفات پيامبر(ص) مشاهده نمي‏شد. در نتيجه، براي حصول اطمينان بيشتر بايد از روش در كنار هم قراردادن وقايع تاريخي ديگر و بررسي آن‏ها، براي رسيدن به قولي قطعي، كمك گرفت. اگر چه در چگونگي و تاريخ خود آن وقايع نيز اختلافاتي وجود دارد، ولي در مجموع مي‏توان در اين وقايع، به امور اجماعي يا مشهور نزد هر يك از اهل سنت و شيعه استناد كرد. اين وقايع عبارتند از:
- زمان خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجة‏الوداع;
- روز عرفه;
- زمان نزول آيه اكمال دين «اليوم اكملت لكم دينكم و...» (2) و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص);
- روز غديرخم;
- شروع و مدت بيماري پيامبر(ص);
- روز وفات پيامبر(ص).
در ابتدا به بررسي هر يك از وقايع مي‏پردازيم و سپس با توجه به ديدگاه مشهور و معروف شيعه و اهل سنت درباره اين وقايع، اقوال آنان را درباره تاريخ وفات پيامبر(ص) مورد نقد و بررسي قرار خواهيم داد.
بررسي شش واقعه كه در تعيين وفات پيامبر(ص) نقش دارند
واقعه اول: خارج شدن پيامبر(ص) براي حجة‏الوداع
در اواخر ذي‏قعده سال دهم هجري، پيامبر(ص) به اتفاق جمع زيادي از مسلمانان، براي انجام مراسم حج از مدينه خارج شدند، كه اين حج‏به «حجة‏الوداع‏» يا «حجة‏الاسلام‏» مشهور گشت. اما در مورد اين‏كه به طور دقيق، پيامبر(ص) در چه روزي و چندم ماه ذي‏قعده از مدينه خارج شدند، قول واحدي وجود ندارد. مشهورترين قول نزد اهل سنت آن است كه پيامبر(ص) پنج روز به‏جاي مانده از ذي‏قعده (پنج روز قبل از آغاز ذي‏حجه) از مدينه خارج شدند، كه اين روز را نيز بيشتر مورخان، روز «شنبه‏» دانسته‏اند، (3) و برخي ديگر آن را روز «پنج‏شنبه‏» ذكر كرده‏اند. (4) واقدي در اين‏باره مي‏گويد:
«پيامبر(ص) در روز شنبه، پنج روز به جاي مانده از ذي‏قعده، از مدينه خارج شدند.» (5) و سپس مي‏گويد: «و هذا الثبت عندنا». (6)
از سوي شيعه نيز، شيخ مفيد تاريخ خارج شدن پيامبر(ص) را پنج روز به جاي مانده از ذي‏قعده ذكر كرده است، (7) كه از اين جهت موافق قول مشهور اهل سنت است، ولي هيچ اشاره‏اي به اين‏كه به طور دقيق در چه روزي از هفته بود، نكرده است. اما در صحيحه معاوية‏بن عمار و حلبي از امام صادق(ع)، زمان خارج شدن پيامبر(ص) براي حجة‏الوداع، چهار روز مانده به ذي‏حجه بيان شده است، بدون اين‏كه روز آن مشخص شده باشد. (8)
قدر مسلم آن است كه روز خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجة‏الوداع، روز جمعه نبوده است; به دليل اين‏كه رواياتي، از جمله روايت انس، بيان كننده اين مطلب مي‏باشند كه پيامبر(ص) نماز ظهر را در مدينه خواندند و سپس به قصد حج‏حركت كردند; (9) درحالي‏كه اگر روز جمعه مي‏بود، مي‏بايست نماز جمعه خوانده مي‏شد، نه نماز ظهر، بنابراين، آن روز يا شنبه بوده و يا پنج‏شنبه; چنان‏كه در رواياتي به اين دو روز اشاره شده است. از طرف ديگر، مشخص شدن روز عرفه نيز نقش مهمي در تعيين روز خارج شدن پيامبر(ص) دارد، (10) زيرا اگر روز عرفه، جمعه باشد، در نتيجه، اول ذي‏حجه پنج‏شنبه خواهد بود و پنج روز قبل از آن نيز روز شنبه است. پس بنابر نظريه مشهور اهل سنت، حتما بايد روز خارج شدن پيامبر(ص) را روز شنبه بدانيم، نه پنج‏شنبه; همان‏طور كه ابن‏كثير نيز به همين نتيجه رسيده است. (11)
اما از جانب شيعه چون به روز خاصي اشاره نشده است، بايد با توجه به نظريه آنان در ساير وقايع، روزي را براي خارج شدن پيامبر(ص) در نظر گرفت. درباره اين‏كه بنابر قول شيخ مفيد. تاريخ خارج شدن پيامبر(ص) پنج روز به جاي مانده از ذي‏قعده بوده، و در صحيحه عمار و حلبي، چهار روز به جاي مانده از آن، ذكر شده است، مي‏توان اختلاف اين دو قول را با توجه به ناقص يا كامل بودن ماه ذي‏قعده برطرف كرد.
واقعه دوم: روز عرفه (در حجة‏الوداع)
تعيين روز عرفه كه نهم ذي‏حجه است مي‏تواند ما را در تشخيص دقيق تاريخ وفات پيامبر(ص) كمك نمايد، و اين يكي از شاخصه‏هاي مهم اين بحث‏به شمار مي‏آيد، چون نظر مشهور و معروف اهل سنت، بلكه اجماع آنان بر اين است كه عرفه، روز جمعه بوده است. (12) اين امر ظاهرا به دليل روايتي است كه از خليفه دوم، عمر، دراين‏باره بيان شده است. (13)
پس با مبنا قرار دادن اين امر، مي‏توان جميع اقوال اهل سنت را درباره تاريخ وفات پيامبر(ص)، مورد بررسي قرار داد. از طريق شيعه نيز رواياتي از امامان(ع) نقل شده است كه عرفه را روز جمعه دانسته‏اند، (14) ولي هيچ يك از اين روايات از لحاظ سند صحيح نيستند; (15) افزون بر اين، با روايات صحيحه‏اي كه روز غدير را مشخص مي‏كنند، در تعارض مي‏باشند، زيرا اگر عرفه، يعني نهم ذي‏حجه، جمعه باشد، ديگر هيجدهم ذي‏حجه، جمعه و يا پنج‏شنبه نخواهد بود. (16)
واقعه سوم: زمان نازل شدن آيه اكمال و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص)
مشهور و معروف نزد اهل سنت درباره نزول آيه اكمال، اين است كه اين آيه در روز عرفه كه روز جمعه بوده نازل شده است (17) و فاصله آن تا وفات پيامبر(ص) 81 روز است. (18) اما از ديدگاه شيعه، با توجه به رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد، (19) در مجموع مي‏توان گفت: اين آيه و آيه تبليغ، به تمامه يا جزء به جزء، در چندين مرتبه بر پيامبر(ص) نازل شده و پيامبر(ص) پس از نازل شدن قسمت آخر آيه، يعني: «و الله يعصمك من الناس‏»، (20) در غديرخم مردم را جمع نمودند و رسالت الهي خويش را در معرفي حضرت علي(ع) به عنوان جانشين خود، انجام دادند.
از نظر شيعه، هيچ ترديدي در نزول آيه اكمال در غدير نيست، ولي امكان نزول قبلي آن را نيز نفي نمي‏كنند. شيخ مفيد دراين‏باره مي‏گويد:
«قبلا دراين‏باره بر پيامبر(ص) وحي نازل شده بود، ولي وقت ابلاغ آن معين نگرديد و هنگامي كه به غديرخم رسيدند، آيه تبليغ نازل شد». (21)
بنابراين، از نظر شيعه، مخالفتي در اصل نزول آيه اكمال در عرفه نيست، ولي بحث در اين است كه از ديدگاه شيعه، عرفه نمي‏تواند در روز جمعه بوده باشد، زيرا با جمعه بودن غدير سازگار نيست.
واقعه چهارم: روز غديرخم
واقعه غديرخم كه به هنگام مراجعت پيامبر(ص) از حجة‏الوداع رخ داد، از ديدگاه شيعه از جمله مهم‏ترين مسائل تاريخ اسلام است، زيرا در آن واقعه، پيامبر اسلام(ص) از طرف خداوند مكلف شد تا علي(ع) را به جانشيني خود معرفي كند و پيامبر(ص) نيز دستور توقف در آن منطقه را داده و پس از خطبه‏اي طولاني فرمودند: «من كنت مولاه فعلي مولاه‏» يا «من كنت مولاه فهذا علي مولاه‏». طرق نقل روايات اين واقعه آن‏قدر زياد است كه مي‏توان گفت فراتر از حد تواتر است. (22) با اين وجود، اكثر كتب تاريخي اهل سنت (كه ما از آن‏ها به عنوان منابع اصلي بهره مي‏گيريم) با اين‏كه تمام جزئيات وقايع حجة‏الوداع را ذكر كرده‏اند ، (23) ولي اشاره‏اي به اين واقعه عظيم نكرده‏اند!
در اين ميان، تنها ابن كثير در «البدايه و النهايه‏»، (24) به بحث‏يك طرفه‏اي دراين‏باره پرداخته است و بنا به نظر وي، واقعه غديرخم، در 18 ذي‏حجه و در روز يك‏شنبه بوده است، كه ظاهرا وي روز يك‏شنبه را با توجه به محاسبه و قراردادن روز عرفه در جمعه، به دست آورده است.
درباره تعيين روز غديرخم بايد گفت: شكي نيست كه واقعه غديرخم در 18 ذي‏حجه سال دهم هجري اتفاق افتاده است، ولي اين‏كه در چه روزي بوده، بنا به رواياتي كه دراين باره وجود دارد، از دو حال خارج نيست: يا پنج‏شنبه بوده است و يا جمعه; چنان‏كه در روايتي كه از ابوسعيد خدري - به طرق مختلف - نقل شده است، روز پنج‏شنبه به عنوان روز واقعه غديرخم معرفي گرديده است. (25) علامه اميني نيز در كتاب الغدير، روز واقعه غديرخم را پنج‏شنبه ذكر كرده است. (26) اما در صحيحه ابن‏ابي عمير از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
واقعه غديرخم در 18 ذي‏حجه كه روز جمعه بوده، اتفاق افتاده است. متن آن حديث چنين است: «و يوم غدير افضل الاعياد و هو الثامن عشر من ذي‏الحجه و كان يوم الجمعة‏». (27) بديهي است روايت صحيحه، كه واقعه غديرخم را در روز جمعه مي‏داند، به جهت رجحان سندي مقبول است. پس به نظر ما، روزي كه واقعه غديرخم در آن اتفاق افتاده روز جمعه بوده است.
واقعه پنجم: شروع بيماري پيامبر(ص) و مدت آن
«واقدي‏» دراين‏باره دو روايت نقل كرده است، (28) كه هر دو روايت، شروع بيماري پيامبر(ص) را روز چهارشنبه دانسته است، ولي در يك روايت، تاريخ شروع بيماري، «19 صفر» و در ديگري، «آخر صفر» ذكر شده است، ولي مدت بيماري، در هر دو روايت 13 روز ذكر شده است، كه با اين حساب، بر اساس روايت اول، وفات پيامبر(ص) در «دوم ربيع‏الاول‏» و بر اساس روايت دوم، «دوازدهم ربيع‏الاول‏» خواهد بود.
«سليمان‏بن طرخان تميمي‏» شروع بيماري را روز «شنبه، 22 صفر» و وفات را در روز «دوشنبه 2 ربيع‏الاول دانسته است. (29) بنابراين، مدت بيماري پيامبر(ص) ده روز خواهد بود. بيهقي نيز مدت بيماري پيامبر(ص) را ده روز دانسته است. (30)
دراين‏باره روايات بسياري موجود است كه فقط به ذكر بيمار شدن پيامبر(ص) پرداخته‏اند، بدون اين‏كه متذكر زمان و مدت آن شده باشند. تنها بعضي از اين روايات ذكر مي‏كنند كه كه بيماري پيامبر(ص)، پس از استغفار براي اهل بقيع و مراجعت‏به منزل شروع شده است. (31)
واقعه ششم: روز وفات پيامبر(ص)
اساسي‏ترين مطلب كه مورد اتفاق شيعه و سني است، اين است كه وفات پيامبر(ص) در روز «دوشنبه‏» بوده است. اين موضوع يقيني‏ترين امر در تشخيص تاريخ وفات پيامبر(ص) است. پس بر اين اصل تكيه مي‏شود، و هر روايت و قولي كه نتيجه‏اش غير از وفات در روز دوشنبه باشد، به كلي مردود خواهد بود.
ما در اثبات اين امر كه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، به چند نمونه از اقوال اشاره مي‏كنيم: طبري در اين باره مي‏گويد:
«فلاخلاف بين اهل العلم بالاخبار فيه انه كان يوم الاثنين من شهر ربيع الاول‏». (32)
ابن سعد در «الطبقات الكبري‏» نه روايت در اين باره نقل كرده است كه همگي وفات را روز دوشنبه ذكر كرده‏اند. (33) ابن اسحاق نيز وفات پيامبر(ص) را روز دوشنبه دانسته است. (34) هم‏چنين، يعقوبي (35) و شيخ مفيد (36) نيز وفات پيامبر(ص) را روز دوشنبه ذكر كرده‏اند. در مجموع هيچ ترديدي در اين‏كه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، وجود ندارد.
فصل دوم: بررسي اقوال اهل سنت، با توجه به مسلمات و مشهورات آن‏ها
پس از آن‏كه در تاريخ وقوع اين حوادث تامل نموديم، اكنون براساس مسلمات يا مشهورات هر يك از اهل سنت و شيعه، اقوال آنان را بررسي خواهيم كرد:
آن‏چه از مجموع بحث‏هاي گذشته به دست آمده است، اين است كه مسلمات يا مشهورات اهل سنت‏بدين قرار است:
- وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است;
- عرفه روز جمعه بوده است;
- خارج شدن پيامبر(ص) براي حجة‏الوداع روز دوشنبه، پنج روز به جاي مانده از ذي‏قعده بوده است;
- نازل شدن آيه اكمال در روز عرفه، و فاصله آن تا وفات پيامبر 81 روز بوده است;
- مدت بيماري پيامبر(ص) 10 يا 13 روز بوده است.
با توجه به مطالب فوق، به بررسي اقوال اهل سنت دراين باره مي‏پردازيم:
قول اول: وفات پيامبر(ص) 12 ربيع‏الاول است.
مشهور و معروف نزد اهل سنت اين است كه تاريخ وفات پيامبر(ص) «12 ربيع‏الاول‏» است. بسياري از بزرگان و مورخان، از جمله ابن اسحاق، (37) واقدي، (38) ابن خياط، (39) مسعودي (40) و ديگران اين قول را اختيار كرده‏اند. ابن كثير (41) نيز تصريح مي‏كند كه اين قول، مشهور بين همه اقوال است. از عالمان شيعه نيز كليني (42) و محمدبن جريربن رستم طبري (43) - كه معاصر كليني بود - اين قول را اختيار كرده‏اند.
در ارزيابي اين قول مي‏گوييم: با توجه به امور مسلم و مشهور اهل سنت، تنها در صورتي اين قول ممكن مي‏شود كه اولا: تمام ماه‏هاي ذي‏قعده، ذي‏حجه، محرم و صفر كامل (سي‏روز) باشند، (به جدول شماره 1 نگاه كنيد) كه اين امر، بسيار بعيد و بلكه ممتنع است. ثانيا: با اين فرض هم مطلب درست نمي‏شود، زيرا باز هم وفات در روز دوشنبه قرار نمي‏گيرد، و تنها راهي كه مي‏شود فرض كرد تا اين مطلب درست‏شود، همانا اختلاف رؤيت هلال مكه و مدينه است; يعني اهل مدينه يك روز ديرتر از اهل مكه، هلال ماه ذي‏حجه را ديده‏اند و بنابراين، روز جمعه كه 9 ذي‏حجه در مكه بوده است، در مدينه برابر با 8 ذي‏حجه است. اما اختلاف رؤيت هلال بين مكه و مدينه كه فاصله آن‏ها كمتر از يك درجه است، واقعا غير علمي و غير عرفي است. در مجموع، اين قول سه محذور دارد: يكي، كامل بودن چهار ماه متوالي; ديگري، اختلاف رؤيت هلال بين مكه و مدينه، كه همين دو امر نشان‏گر مردود بودن اين قول است، و محذور سوم اين‏كه طبق اين قول فاصله بين نزول آيه اكمال در عرفه تا وفات پيامبر(ص) ديگر 81 روز نخواهد بود، بلكه 92 روز مي‏شود.
با اين بررسي، مشخص مي‏شود كه قول مشهور اهل سنت كه «12 ربيع‏الاول‏» را تاريخ وفات پيامبر(ص) مي‏داند، هيچ پايه و اساسي ندارد، زيرا به هيچ وجه با ديگر مسلمات و مشهورات نزد آنان سازگار نيست.
جدول شماره (1)
ايام‏هفته ذي‏قعده ذي‏حجه محرم صفر ربيع‏الاول
شنبه 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10
يك‏شنبه 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11
دوشنبه 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12
سه‏شنبه 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6
چهارشنبه 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7
پنج‏شنبه 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8
جمعه 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9
قول دوم: وفات پيامبر دوم ربيع‏الاول است.
تعداد زيادي از عالمان، قائل به وفات پيامبر(ص) در دوم ربيع‏الاول هستند. از جمله آنان، سليمان‏بن طرخان‏تميمي، (44) واقدي به مي‏باشند. سهيلي در «الروض الانف‏» (47) اين قول را بر قول 12 ربيع‏الاول ترجيح داده است. اين قول همان است كه در روايت ابومخنف نيز بيان شده است و ما در ادامه بحث‏با توجه به مسلمات شيعه آن را به تفصيل بررسي خواهيم كرد، ولي اكنون قصد داريم با توجه به مسلمات و مشهورات اهل سنت آن را مورد بررسي قرار دهيم.
با توجه به مبناي اهل سنت، در صورتي اين قول موجه مي‏گردد كه تمامي ماه‏هاي چهارگانه، يعني: ذي‏قعده، ذي‏حجه، محرم و صفر، همگي ناقص باشند. (به جدول شماره 2 نگاه كنيد).
گرچه اين قول، محذورات قول 12 ربيع‏الاول را ندارد، ولي مشكل ديگري دارد و آن ناقص بودن چهار ماه متوالي است كه اين امر نيز بعيد، بلكه ممتنع است. پس اين قول نيز بنابر مبناي اهل سنت، قابل قبول نيست.
جدول شماره(2)
ايام‏هفته ذي‏قعده ذي‏حجه محرم صفر ربيع‏الاول
شنبه 25 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8 15 23 29 7
يك‏شنبه 26 4 11 18 25 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8
دوشنبه 27 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10 17 24 2 9
سه‏شنبه 28 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10
چهارشنبه 29 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11
پنج‏شنبه 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12
جمعه 2 9 16 23 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6
قول سوم: وفات پيامبر اول ربيع‏الاول است.
بعضي ديگر از عالمان، اول ربيع‏الاول راروز وفات پيامبر(ص) ذكر كرده‏اند كه از جمله آنان، عروة‏بن زبير (48) و محمدبن شهاب زهري (49) مي‏باشند. سهيلي در «الروض الانف‏» (50) اين قول را نسبت‏به روايت‏سابق، اقرب دانسته است. اين قول بنابر مبناي اهل سنت قابل قبول‏تر است، زيرا در اين فرض، ماه ذي‏قعده ناقص، ماه ذي‏حجه كامل و ماه‏هاي محرم و صفر نيز ناقص خواهند بود، كه از اين جهت هيچ مشكلي ندارد. هم‏چنين، عرفه در روز جمعه، و وفات پيامبر(ص) در روز دوشنبه خواهد بود، و فاصله بين نزول آيه اكمال در عرفه تا وفات پيامبر(ص) - با احتساب روز عرفه و وفات - 81 روز خواهد بود. (به جدول شماره 3 مراجعه كنيد).
جدول شماره (3)
ايام‏هفته ذي‏قعده ذي‏حجه محرم صفر ربيع‏الاول
شنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 7 14 21 28 6
يك‏شنبه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 1 8 15 22 29 7
دوشنبه 27 5 12 19 26 3 10 17 24 2 9 16 23 1 8
سه‏شنبه 28 6 13 20 27 4 11 18 25 4 10 17 24 2 9
چهارشنبه 29 7 14 21 28 5 12 19 26 4 11 18 25 3 10
پنج‏شنبه 1 8 15 22 29 6 13 20 27 5 12 19 26 4 11
جمعه 2 9 16 23 30 7 14 21 28 6 13 20 27 5 12
توجه به دو نكته:
- با نگاهي به جدول‏هاي سه‏گانه، درمي‏يابيم كه در اين سه فرض، روز غديرخم (18 ذي‏حجه) هرگز در روز «جمعه‏» واقع نمي‏شود.
- از آن‏جا كه در ميان اهل سنت اتفاق نظر است كه وفات پيامبر(ص) در ربيع‏الاول بوده است (51) و هيچ قائلي يافت نشده كه 28 صفر را، كه قول مشهور نزد شيعه است، اختيار كند، بدين سبب، ما اين قول را با مبناي اهل سنت مورد سنجش قرار نداده‏ايم و در فصل بعد آن را با مبناي شيعه بررسي خواهيم كرد. اگر چه با توجيهاتي كه براي قول مشهور اهل سنت - يعني 12 ربيع‏الاول - انجام شد، 28 صفر نيز در روز دوشنبه قرار مي‏گيرد. (به جدول شماره 1 مراجعه كنيد).
فصل سوم: بررسي اقوام شيعه، با توجه به مسلمات و مشهورات آن‏ها
پس از بررسي اقوال گوناگون بنابر مبناي اهل سنت، اكنون مي‏خواهيم با در نظر گرفتن مسلمات و مشهورات شيعه، اين اقوال را مورد بررسي قرار دهيم.
مسلمات و مشهورات شيعه بدين قرار است:
- وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه بوده است;
- واقعه غديرخم روز جمعه، يا پنج‏شنبه بوده است;
- خارج شدن پيامبر براي حجة‏الوداع چهار يا پنج روز باقي مانده از ذي‏قعده بوده است.
اكنون با در نظر گرفتن اين مبنا، اقوال مختلف را مورد سنجش قرار مي‏دهيم.
قول اول: وفات پيامبر 28 صفر است.
نظريه مشهور و معروف نزد شيعه اين است كه وفات پيامبر(ص) در 28 صفر اتفاق افتاده است. بسياري از بزرگان شيعه از جمله شيخ مفيد (52) و شيخ طوسي (53) قائل به اين قول هستند و مي‏توان گفت كه پس از آن دو بزرگوار عموم عالمان شيعه با تبعيت از آنان، اين نظريه را اختيار كرده‏اند; درحالي‏كه معلوم نيست مستند شيخ مفيد و شيخ طوسي در انتخاب اين نظريه چه بوده است; زيرا در اثبات اين نظريه هيچ روايتي ولو ضعيف هم يافت نشده است! (54) بلكه روايات صحيحه، كه به زودي به آن اشاره خواهد شد، برخلاف آن است.
اگرچه اين نظريه، مشهور و معروف نزد شيعه است، ولي اين شهرت مربوط به زمان بعد از شيخ مفيد و طوسي است و قبل از آن دو بزرگوار، نه تنها كسي به آن تصريح نكرده است، (55) بلكه «حسن‏بن موسي نوبختي‏» كه از بزرگان قدماي شيعه است، وفات پيامبر(ص) را در ماه ربيع‏الاول ذكر كرده است، (56) بدون اين‏كه روز آن را تعيين كند; پس نمي‏توان به اين شهرت استدلال كرد. پيش از اين نيز اشاره كرديم كه از عالمان شيعه، كليني و محمدبن جريربن رستم طبري، روز وفات پيامبر(ص) را دوازدهم ربيع‏الاول دانسته‏اند.
مهم‏تر از همه اين‏كه: اين قول، هيچ سازگاري با مبناي شيعه ندارد، زيرا روز غدير خم، يعني هيجدهم ذي‏حجه را، چه جمعه بدانيم يا پنج‏شنبه، در هر دو صورت، 28 صفر هرگز در روز «دوشنبه‏» واقع نمي‏شود، زيرا اگر روز غدير خم جمعه باشد، با در نظر گرفتن ناقص يا كامل بودن ماه‏ها، 28 صفر در روز چهارشنبه يا پنج‏شنبه يا جمعه واقع مي‏شود (57) و اگر روز واقعه غديرخم را «پنج‏شنبه‏» بدانيم، در اين صورت 28 صفر در روز سه‏شنبه يا چهارشنبه يا پنج‏شنبه قرار مي‏گيرد و هرگز در روز «دوشنبه‏» واقع نخواهد شد. (58)
پس در مجموع، اگر چه قائلين اين نظريه شيخ مفيد و شيخ طوسي هستند، ولي چون اين قول با مبناي شيعه سازگاري ندارد و دليلي هم بر اين قول نمي‏توان يافت، بلكه ادله بر خلاف آن است، ما از اين قول صرف‏نظر مي‏كنيم و آن را مردود مي‏دانيم. (59)
قول دوم: وفات پيامبر دوم ربيع‏الاول است.
بنا به روايت ابومخنف، تاريخ وفات پيامبر(ص)، دوم ربيع‏الاول بوده است، و همان طور كه قبلا ذكر شد، عده زيادي از عالمان نيز اين نظريه را پذيرفته‏اند. در تاييد اين قول، روايات معتبري از اهل بيت(ع) نقل شده است; مانند روايتي كه نصربن علي الجهضمي از امام رضا(ع)، از پدرانش، از اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده است كه:
«پيامبر(ص) در ماه ربيع‏الاول، روز دوشنبه، دو شب از ربيع‏الاول گذشته بود، وفات يافت‏»، (60) و روايتي كه ابن خشاب از امام باقر(ع) نقل كرده است كه: «... پيامبر(ص) در ماه ربيع‏الاول، روز دوشنبه، دو شب از ربيع‏الاول گذشته وفات يافت‏». (61)
شيخ عباس قمي نيز به نقل از «كشف الغمه‏» از امام باقر(ع) روايتي نقل مي‏كند كه روز وفات پيامبر(ص) دوم ربيع‏الاول است. اما وي پس از نقل اين روايت، به دليل موافق بودن آن با نظر اهل سنت، آن را حمل بر تقيه مي‏كند. (62) ولي به نظر ما، نمي‏توان اين روايت را حمل برتقيه كرد، زيرا همان‏طور كه قبلا ذكر كرديم، نظريه مشهور و معروف اهل سنت درباره وفات پيامبر(ص)، دوازدهم ربيع‏الاول است، نه دوم ربيع‏الاول; بنابراين، نمي‏توان وجهي براي حمل آن بر تقيه يافت. پس روايت ابومخنف هم از جهت اقوال و هم از جهت روايات، داراي مؤيدات محكمي است.
اما آن‏چه مهم است آن است كه: آيا اين قول، با مسلمات و مشهورات شيعه سازگاري دارد يا خير؟
در پاسخ به اين پرشش بايد گفت: نه تنها روايت ابومخنف با مسلمات و مشهورات شيعه سازگاري دارد، بلكه يگانه طريق جمع بين اين مسلمات و مشهورات به حساب مي‏آيد، زيرا اگر روز واقعه غديرخم را «جمعه‏» بدانيم (كه البته روايت صحيح مؤيد آن است و ما نيز همين نظريه را ترجيح داديم)، به روشني درمي‏يابيم كه با بهترين فرض، دوم ربيع‏الاول در روز «دوشنبه‏» واقع مي‏شود و هيچ محذور و مشكلي ندارد. (به جدول شماره 4 نگاه كنيد)
جدول شماره(4)
ايام‏هفته ذي‏قعده ذي‏حجه محرم صفر ربيع‏الاول
شنبه 20 27 5 12 19 26 3 10 17 24 2 9 16 23 30 7
يك‏شنبه 21 28 6 13 20 27 4 11 18 25 3 10 17 24 1 8
دوشنبه 22 29 7 14 21 28 5 12 19 26 4 11 18 25 2 9
سه‏شنبه 23 1 8 15 22 29 6 13 20 27 5 12 19 26 3 10
چهارشنبه 24 2 9 16 23 30 7 14 21 28 6 13 20 27 4 11
پنج‏شنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 7 14 21 28 5 12
جمعه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 1 8 15 22 29 6 13
با نگاهي به جدول، درمي‏يابيم كه: خارج شدن پيامبر(ص) از مدينه براي حجة‏الوداع، روز پنج‏شنبه،25 ذي‏قعده خواهد بود كه در اين صورت با بعضي از روايات اهل سنت مانند روايت انس (63) كه روز خارج شدن پيامبر(ص) را روزي غير از جمعه دانسته‏اند نيز موافق است. هم‏چنين، با قول بعضي، مانند ابن‏حزم، كه روز خارج شدن پيامبر(ص) را به طور مشخص روز پنج‏شنبه دانسته‏اند (64) موافق است. و نيز روز عرفه در چهارشنبه خواهد بود، كه از اين جهت مخالفتي با مبناي شيعه ندارد، ولي با مبناي اهل نت‏سازگار نيست. ضمن اين‏كه، روز 18 ذي‏حجه كه روز غديرخم است، در جمعه واقع مي‏شود، و روز وفات پيامبر(ص) «دوشنبه، دوم ربيع‏الاول‏» خواهد بود. اين فرض از جهت ناقص و كامل بودن ماه، هيچ محذور و مشكلي ندارد، زيرا هم مي‏شود يك ماه را ناقص و ماه ديگر را كامل فرض كرد، و هم مي‏شود دو ماه متوالي را ناقص و دو ماه ديگر را كامل دانست، كه در هر صورت، دوم ربيع‏الاول در روز دوشنبه قرار مي‏گيرد. هم‏چنين، اگر زمان نازل شدن آيه اكمال را در روز عرفه بدانيم، دقيقا فاصله بين آن تا وفات پيامبر 81 روز خواهد شد، (بدون محاسبه روزهاي وفات و عرفه). و اگر روز وفات را محاسبه كنيم، 82 روز مي‏شود، كه با روايتي كه فخر رازي آن را نقل كرده است تطبيق مي‏كند. (65) ولي اگر زمان نازل شدن آيه اكمال را روز غديرخم بدانيم، فاصله آن تا وفات پيامبر(ص) 72 روز خواهد بود، (بدون محاسبه روز وفات و روز غدير).
اما اكنون اگر «پنج‏شنبه‏» را روز واقعه غديرخم بدانيم، در صورتي دوم ربيع‏الاول در روز دوشنبه واقع مي‏شود كه تمام ماه‏هاي ذي‏حجه، محرم و صفر كامل باشند; (به جدول شماره 5 نگاه كنيد) كه اين امر، به دليل محذوري كه دارد، مي‏تواند يكي از علل ترجيح داشتن روز جمعه بر پنج‏شنبه، براي واقعه غديرخم باشد.
جدول شماره(5)
ايام‏هفته ذي‏قعده ذي‏حجه محرم صفر ربيع‏الاول
شنبه 21 28 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7
يك‏شنبه 22 29 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8
دوشنبه 23 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11 18 25 2 9
سه‏شنبه 24 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12 19 26 3 10
چهارشنبه 25 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13 20 27 4 11
پنج‏شنبه 26 4 11 18 25 2 9 16 23 30 7 14 21 28 5 12
جمعه 27 5 12 19 26 3 10 17 24 1 8 15 22 29 6 13
در پايان، تذكر اين نكته را لازم مي‏دانم كه بنابر مبناي شيعه، 12 ربيع‏الاول هرگز در روز «دوشنبه‏» واقع نمي‏شود. هم‏چنين اول ربيع‏الاول، با فرض جمعه بودن روز غدير، تنها در صورت كامل بودن سه ماه ذي‏حجه، محرم و صفر، در روز دوشنبه قرار مي‏گيرد. ولي با فرض پنج‏شنبه بودن روز غدير، هرگز اول ربيع‏الاول در روز دوشنبه واقع نمي‏شود. (در جدول‏ها دقت‏شود).
از مجموع بحث‏هاي گذشته، اين نتيجه به دست مي‏آيد كه تاريخ وفات پيامبر(ص) دوم ربيع‏الاول است و ساير اقوال با مشكلات و محذورات جدي روبرو مي‏باشند.
پي‏نوشت‏ها:
. محمدبن جريرطبري، تاريخ الطبري، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (چاپ دوم: بيروت، 1387ه) ج 3، ص 200.
. مائده، آيه 3.
. الواقدي، المغازي للواقدي، تحقيق مارسدن جونس (چاپ دوم: بيروت، نوشته الاعلمي للمطبوعات، 1409ه) ص 1088; ابن‏سعد، الطبقات الكبري (بيروت، داربيروت، 1405ه) ج 2، ص 173; ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفي السقا - ابراهيم الابياري - عبدالحفيظ شلبي (قم، انتشارات ايران، 1363ه) ج 4، ص 248; محمدبن جرير طبري، همان، ص 148; ابن كثير، البداية و النهايه، تحقيق محتب تحقيق التراث (چاپ اول: بيروت، مؤسسة التاريخ العربي - داراحياء التراث العربي، 1412ه) ج 5، ص 127; ابن الجوزي، المنتظم، تحقيق عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا (چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1412ه) ج 4، ص 5; ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق مكتب التراث (چاپ چهارم: بيروت، مؤسسة التاريخ العربي، 1414ه) ج 1، ص 651.
. ابن كثير، همان، ص 128، به نقل از ابن حزم.
. الواقدي، همان، ص 1089; (اين مطلب نزد ما روشن است).
. همان.
7. شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجح‏الله علي العباد، تحقيق مؤسسه آل‏البيت لاحياء التراث (قم، چاپ مهر، 1413ه) ج 1، ص 171.
. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، تحقيق علي‏اكبر غفاري (بيروت، دارالاضواء، 1405ه) ج 4، ص 245 و 248.
. البخاري، صحيح البخاري، بحاشية الامام السندي (چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1419ه) ج 1، ص 250.
0. اين بحث‏به زودي خواهد آمد.
1. ابن كثير، همان، ص 129.
2. البخاري، همان، ص 28; محمدبن جريرطبري، تفسيرالطبري (جامع البيان)، بيروت، دارالفكر، 1415ه) ج 4، جزء 6، ص 105، 108 و 110 و فخررازي، التفسير الكبير، (چاپ اول: بيروت، داراحياء التراث العربي، 1995م) ج 4، ص 286.
3. همان و ابن كثير، همان، ص 129 و 195.
4. محمدبن يعقوب كليني، همان، ج 1، ص 290 و محمدبن مسعودبن عياش، تفسير العياشي، تحقيق سيدمحمدهاشم رسولي‏محلاتي (بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1991م)، ج 1 ص 322.
5. محمدجواد شبيري‏زنجاني، تراثنا، سال پنجم، شماره 21، ص 42.
6. براي تطبيق اين مطلب، به جداول 1، 2 و 3 مراجعه شود.
7. البخاري، همان، ص 28; محمدبن جريرطبري، همان; ابن كثير، همان و فخر رازي، همان.
8. محمدبن جريرطبري، همان، ص 106.
9. علامه مجلسي، بحار الانوار (چاپ سوم: بيروت، داراحياء التراث العربي - مؤسسة الوفا، 1403ه) ج 37، ص 165; محمدبن‏محمد الشعيري، جامع الاخبار (نجف، منشورات المكتبة الحيدريه، 1385ه) ص 10 و محمدبن مسعودبن عياش، همان، ص 360.
0. مائده، آيه 67.
1. شيخ مفيد، همان، ص 175.
2. جميع طريق نقل اين روايت در جلد اول كتاب الغدير علامه اميني به طور مفصل ذكر شده است.
3. ابن هشام، همان و محمدبن جريرطبري، تاريخ الطبري، ج 3، ص 148.
4. ابن كثير، همان، ص 227.
5. علامه مجلسي، همان، ص 195.
6. علامه اميني، الغدير (چاپ دوم: تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366ه) ج 1، ص 10.
7. علامه مجلسي، همان، ج 95، ص 27 و ج 97، ص 110.
8. ابن سعد، همان، ص 272.
9. احمدبن الحسن البيهقي، دلائل النبوة، تحقيق عبدالمعطي قلعجي (بيروت، دارالكتب العلميه، 1405ه) ج 7، ص 234 و ابن كثير، همان، ص 275.
0. احمدبن الحسن البيهقي، همان.
1. ابن هشام، همان، ص 292 و بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي (بيروت، دارالفكر، 1417ه) ج 2، ص 715.
2. محمدبن جرير طبري، همان، ص 199; (يعني: هيچ اختلافي ميان اهل علم نيست كه وفات پيامبر(ص) روز دوشنبه و در ماه ربيع‏الاول بوده است).
3. ابن سعد، همان، ص 273.
4. ابن هشام، همان، ص 303.
5. احمدبن ابي‏يعقوب‏بن واضح، تاريخ اليعقوبي (قم، منشورات الشريف الرضي، 1414ه) ج 2، ص 113.
6. شيخ مفيد، همان، ص 189.
7. ابن كثير، همان، ص 276 و احمدبن الحسن البيهقي، همان، ص 235.
8. واقدي، همان، ص 1089 و ابن سعد، همان، ص 272.
9. خليفة‏بن خياط، تاريخ خليفة‏بن خياط، تحقيق سهيل زكار (بيروت، دارالفكر، 1414ه) ص 58.
0. مسعودي، مروج الذهب، تحقيق يوسف اسعد داغر (بيروت، دارالاندلس، 1358ه) ج 2، ص 280.
1. ابن كثير، همان.
2. محمدبن يعقوب كليني، همان، ص 439.
3. رستم طبري، المسترشد، ص 115.
4. احمدبن الحسن البيهقي، همان، ص 234.
5. ابن سعد، همان و بلاذري، همان، ص 746.
6. احمدبن ابي‏يعقوب‏بن واضح، همان.
7. عبدالرحمن السهيلي، الروض الانف، تحقيق عبدالرحمن الوكيل (بيروت، داراحياء التراث العربي، 1412ه) ج 7، ص 579.
8. ابن كثير، همان.
9. همان.
0. عبدالرحمن السهيلي، همان.
1. محمدبن جرير طبري، همان.
2. شيخ مفيد، همان، ص 189.
3. محمدبن الحسن الطوسي، تهذيب الاحكام (بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412ه)، جزء 6، ص 5.
4. محمدجواد شبيري‏زنجاني، همان، ص 43.
5. همان به نقل از محقيق تستري.
6. موسي النوبختي، فرق الشيعه، تحقيق محمدصادق آل‏بحرالعلوم (نجف، مكتبة المرتضوية المرتضوية الحيدريه، 1355ه) ص 2.
7. براي تطبيق، به جدول شماره (4) مراجعه شود.
8. براي تطبيق، به جدول شماره (5) مراجعه شود.
9. ممكن است‏شيخ مفيد رواياتي در اختيار داشته كه ما اكنون آن‏ها را در اختيار نداريم، ولي اين يك احتمال است و نمي‏توان صرفا به خاطر اين احتمال، قول وي را پذيرفت. البته اگر ادله‏اي برخلاف قول او اقامه نمي‏شد، جاي مطرح كردن اين احتمال بود. اگر چه اين احتمال نيز وجود دارد كه در نسخه روايتي كه در اختيار ايشان بوده، به جاي «لليلتين مضتا من شهر ربيع‏الاول‏»، «لليلتين بقيا الي شهر ربيع‏الاول‏» ذكر شده باشد، كه اين احتمال به خاطر نزديك بودن دو كلمه «مضتا» و «بقيا» موجه به نظر مي‏رسد.
0. تاريخ اهل البيت، تحقيق، محمدرضا حسن، (قم، مؤسسة آل‏البيت لاحياء التراث، 1410ه) ص 68.
1. علي‏بن عيسي‏الاربلي، كشف الغمه في معرفة الائمه (قم، نشر ادب الحوزه و كتابفروشي اسلاميه، بي‏تا) ج 1، ص 18.
2. شيخ عباسي‏قمي، منتهي الامال (ايران، انتشارات مهتاب، 1377ش) ج 1، ص 129.
3. البخاري، همان، ص 520.
4. ابن حزم الاندلسي، حجة‏الوداع، تحقيق ابوصهيب الكرمي (رياض، بيت‏الفكار الدوليه للنشر، 1418ه) ص 23.
5. فخر رازي، همان، ص 288.
منابع:
- الطبري، ابوجعفرمحمدبن جرير، تاريخ الطبري، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت، چاپ دوم 1387ه.
- الواقدي، المغازي، تحقيق مارسدن جونس مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت چاپ دوم 1409ه.
- ابن سعد، الطبقات الكبري، داربيروت 1405ه .
- ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفي السقا - ابراهيم الابياري - عبدالحفيظ شلبي، افست مصر انتشارات ايران چاپ مهر قم 1363ش.
- ابن كثير، البداية و النهايه، تحقيق مكتب تحقيق التراث بيروت مؤسسة التاريخ العربي داراحياء التراث العربي چاپ اولي 1412ه .
- ابن الجوزي، المنتظم، تحقيق عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، دارالكتب العلميه بيروت چاپ اول 1412ه .
- ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق مكتب التراث، مؤسسة التاريخ العربي، بيروت، چاپ چهارم 1414ه .
- شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجج‏الله علي العباد، تحقيق مؤسسه آل‏البيت لاحياء التراث چاپ مهر قم 1413ه .
- الكليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تحقيق علي‏اكبر الغفاري دارالاضواء بيروت 1405ه .
- البخاري، صحيح البخاري، بحاشية الامام السندي، دارالكتب العلمية، بيروت 1419 چاپ اول.
- الطبري، محمدبن جرير، تفسير الطبري (جامع البيان)، دارالفكر بيروت 1415ه .
- فخررازي، التفسير الكبير، مكتب تحقيق داراحياء التراث العربي بيروت چاپ اول 1995م.
- عياش، محمدبن مسعودبن، تفسير العياشي، بيروت مؤسسة الاعلمي للمطبوعات تحقيق سيدمحمدهاشم رسولي‏محلاتي 1991م.
- علامه‏مجلسي، بحارالانوار، بيروت داراحياء التراث العربي مؤسسة الوفاء چاپ سوم 1403ه .
- الشعيري، محمدبن‏محمد، جامع الاخبار، منشورات المكتبة الحيدريه النجف 1385ه .
- علامه اميني، الغدير، دارالكتب الاسلاميه، تهران چاپ دوم 1366ش.
- البيهقي، احمدبن الحسن، دلائل النبوة، تحقيق عبدالمعطي قلعجي بيروت دارالكتب العلميه 1405ه .
- بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار ور رياض زركلي، دارالفكر بيروت 1417ه .
- احمدبن‏ابي‏يعقوب ابن‏واضح، تاريخ اليعقوبي، منشورات الشريف الرضي، امير قم، 1414ه .
- خليفة بن خياط، تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق سهيل زكار، بيروت دارالفكر 1414ه .
- مسعودي، مروج الذهب، تحقيق يوسف اسعد داغر، دارالاندلس بيروت 1358ه .
- رستم طبري، المستمر شد، ص 115.
- السهيلي، عبدالرحمن، الروض الانف، تحقيق عبدالرحمن الوكيل بيروت داراحياء التراث العربي 1412ه .
- الطوسي، محمدبن الحسن، تهذيب الاحكام في نشر المقنعه، تحقيق محمدجعفر شمس‏الدين دارالتعارف للمطبوعات 1412ه .
- النوبختي، موسي، فرق الشيعه، تحقيق محمدصادق آل‏بحرالعلوم، نجف مكتبه المرتضويه الحيدريه‏1355ه.
- تاريخ اهل البيت، تحقيق محمدرضا حسيني، مؤسسة آل‏البيت لاحياء التراث قم 1410ه .
- الاربلي، علي‏بن عيسي، كشف الغمه في معرفة الائمه، نشر ادب الحوزه و كتابفروشي اسلاميه قم، بي‏تا.
- قمي، شيخ عباسي، منتهي الآمال، انتشارات مهتاب ايران 1377ش.
- الاندلسي، ابن حزم، حجة‏الوداع، تحقيق ابوصهيب الكرمي، بيت الافكار الدوليه للنشر، الرياض 1418ه .
يادداشت:
) فارغ‏التحصيل كارشناسي ارشد گرايش تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرس قم.
/ 1