بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نگاهي به ويژگيهاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبتبه پيامبر (ص) محمد ميانجي اشاره: دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پايان بر 25 سال همراهي خديجه، بانوي آسماني با رسول خدا صلي الله عليه و آله بود; بانويي مباركه، (1) طاهره، راضيه، مرضيه، زكيه، صديقه، كبري، (2) شامخه، (3) فاضله، كامله (4) و عفيفه (5) كه 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربيعالاول) در كنار برگزيده الهي قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قريب 25 سال همراهي و همگامي، در 65 سالگي چشم از جهان فرو بست و رسول الهي را در فراقي جانسوز تنها گذاشت. اين واقعه دردناك كه به فاصله اندكي از وفات ابوطالب عليه السلام روي داد، چنان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را متاثر كرد كه آن سال را «عامالحزن» ناميد. به نقل علامه مجلسي بعد از اين واقعه خانهنشين شده و كمتر از خانه بيرون ميرفت. (6) مروري بر نحوه خاكسپاري خديجه عليها السلام و يادكرد دايمي پيامبر از وي، ميزان اين حزن و اندوه را به خوبي نشان ميدهد: وقتي خديجه وفات يافت، پيامبر به شدت گريه كرد و زماني كه قبر آن بانوي بزرگوار حاضر شد، پيامبر همانگونه كه اشك از چشمانش ريزان بود، وارد قبر شد و خوابيد و افزونتر از قبل گريست، (7) او را دعا كرد و برخاست و با دستخويش همسرش را در قبر گذاشت. (8) پيامبر در سالگرد وفاتش نيز گريه كرد (9) و به زنانش فرمود: گمان نكنيد مقامتان از او بالاتر است. زماني كه كافر بوديد، ايمان آورد و مادر فرزندانم است.» (10) حتي سالها بعد كه ميخواستند خبر خواستگاري علي عليه السلام از فاطمه عليها السلام را به پيامبر بدهند و يادي از خديجه شد، چشمانش پر از اشك شد و زماني كه ام سلمه از علت گريهاش پرسيد، فرمود: «خديجه و اين مثل خديجة صدقتني حين يكذبني الناس و ايدتني علي دين الله و اعانتني عليه بمالها ان الله عز و جل امرني ان ابشر خديجة ببيت في الجنة من قصر الزمرد لا صعب فيه و لا نصب; (11) خديجه و كجاست مثل خديجه؟ زماني كه مردم تكذيبم كردند، مرا تصديق كرد. بر دين خدا ياريام كرد و با مالش به كمكم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصري زمردين در بهشت كه سختي و محنتي در آن نيست، بشارت دهم.» اين همه تجليل و بزرگداشت از مقام خديجه عليها السلام ما را بر آن ميدارد كه اندكي پيرامون شخصيتخديجه عليها السلام سخن بگوييم و شاخصههايي كه خديجه عليها السلام را به چنين مرتبهاي رسانده استبرشماريم. در اين مقاله پيرامون ويژگيهاي رفتاري خديجه عليها السلام نسبتبه پيامبر صلي الله عليه و آله سخن خواهيم گفت. - نگرش ارزشي اولين ويژگي حضرت خديجه عليها السلام نسبتبه پيامبر، درك ارزشهاي واقعي او در برابر فريبندگيهاي ظاهري و دنيوي بود. او معناي كمالات انساني را به خوبي شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پيامبر اكرم بيابد، حاضر شد تمام شخصيت و دارايي خود را براي درك آن فدا كند. او در اين راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعيت اجتماعياش. خديجه براي درك اين كمال واقعي، قالبهاي جاهلي را شكست و بهايي سنگين از جمله قطع رابطه زنان، حتي تا زمان تولد حضرت فاطمه عليها السلام را به جان خريد. خديجه عليها السلام اين نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمايل به ازدواج، اين گونه با پيامبر مطرح كرد: «يابن عم اني رغبت فيك لقرابتك و سعلتك في قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك; (12) اي پسر عمو، من به خاطر خويشاوندي، شرافت تو در بين مردم، امانتداري، خوشخلقي و راستگوييات به تو تمايل پيدا كردم.» اين نوع نگرش و رفتار، در جامعهاي كه عموم تودهها براساس ظواهر و زرق و برقهاي دنيوي روابط خود را پايهريزي ميكنند، نميتوانستبدون پيآمدهاي تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصلهاي اندك از پخش خبر ازدواج وي با امين قريش، گروهي از زنان به عيب جويي از وي روي آوردند و در محافل خود او را سرزنش كردند. آنان ميگفتند: «او با اين همه حشمت و شوكتبا يتيم ابوطالب كه جواني فقير است ازدواج كرد. چه ننگ بزرگي!» خديجه عليها السلام در مقابل اين جهالتها ساكت ننشست و آنها را به صرف نهار دعوت كرد و بعد از پايان مراسم گفت: «اي زنان! شنيدهام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلي الله عليه و آله خرده گرفتهايد و عيبجويي ميكنيد، من از خود شما ميپرسم آيا در ميان شما، شخصيتي مثل محمد وجود دارد؟ آيا در گستره مكه و اطراف آن شخصيتي در فضائل و اخلاق نيك، مانند او سراغ داريد؟ من به خاطر اين ويژگيها با او ازدواج كردم و چيزهايي از او ديدهام كه بسيار عالي است. پس شايسته نيستشما اين گونه سخن بگوييد و نسبتهاي ناروا به ديگران دهيد.» زنان قريش بعد از اين سخنان خديجه، همگي سكوت اختيار كردند و به تدريج پراكنده شدند. (13) اين شيوه استدلال خديجه هر چند عمق ارزشگرايي در انتخابها را نشان ميداد، براي جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درك نمينمود، لذا زنان لجوج قريش به حالت قهر با او رفتار ميكردند. آنها ديگر به خديجه سلام نميكردند و نزد او نميرفتند حتي تا سال پنجم بعثت كه حضرت زهرا عليها السلام متولد شد، نيز اين شيوه رفتاري همچنان پا برجا بود. لذا حتي هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پيام فرستادند كه: «تو با ما مخالفت و با يتيم ابوطالب ازدواج كردي، ما هرگز نزد تو نميآييم و در هيچ كاري كمك نميكنيم!!» اين حجم از كينهورزيها دل خديجه را آزرد تا آن جا كه خداوند چهار بانوي پاكيزه (ساره، آسيه، مريم، صفورا دختر شعيب پيامبر) را به ياري او فرستاد و به اينسان خديجه پاداش عشق و علاقه به كمالات انساني را دريافت كرد و فرزندش فاطمه زهرا عليها السلام را نيز به دنيا آورد. (14) - احترام به شخصيت پيامبر خديجه به رغم اموال فراوان و موقعيت اجتماعي ويژهاي كه داشت، در برخورد با رسول اكرم همواره حرمت او را پاس ميداشت و كوچكترين رفتاري كه نشاني از اظهار برتري دهد از خود بروز نميداد. جلوهاي عالي از اين رفتار را ميتوان در ماجراي عروسي آن دو سراغ گرفت. آن گاه كه مراسم عقد و جشن پايان يافته بود و پيامبر ميخواستبه خانه عمويش ابوطالب برگردد، ملكه بطحا و بانوي قريش كه اينك همسر او شده بود، اين گونه او را مخاطب قرار ميدهد: «الي بيتك فبيتي بيتك و انا جاريتك; (15) به خانه خودتان وارد شويد، خانه من خانه شماست و من كنيز شما هستم.» و البته اين همه احترام و پاسداشتبه خاطر عقيده و ايمان او به توحيد بود و بس. (16) - تلاش براي جلب رضايت خديجه عليها السلام تمام توان خود را به كار ميبرد تا امور منزل را مطابق ميل پيامبر اداره كند. از جمله چون به ميزان علاقه پيامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار ميكرد كه پيامبر به راحتي به عبادت و راز و نيازش مشغول باشد و حضور خديجه را مانعي براي عباداتش نداند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نيز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفكر و عبادت خداوند ميگذراند (17) و اين عمل بعد از ازدواج نيز ادامه داشت. لذا امام هادي عليه السلام ميفرمود: «پيامبر اسلام پس از سفر تجاري شام، درآمدش را بين فقرا تقسيم كرد و هر روز بامداد به فراز كوه حرا ميرفت و به تماشاي شگفتيهاي خلقت مشغول ميشد و تحت تاثير عظمتخدا قرار ميگرفت و خدا را آن گونه كه شايسته بود عبادت ميكرد.» (18) خديجه عليها السلام با درك چنين روحياتي از پيامبر، هرگز براي او مزاحمتي ايجاد نميكرد و هميشه با همدلي و همراهي او را بدرقه ميكرد، غذايش را به وسيله حضرت علي عليه السلام به بالاي كوه ميفرستاد و گاه خود نيز با حضرت همراه ميشد. علامه مجلسي به نقل از صحاح اهل سنت مينويسد: «در آن ماه رمضان كه پيامبر در كوه حرا به سر ميبرد و وحي و بعثت آغاز ميشد، حضرت علي و خديجه و يكي از غلامان در حضورش بودند.» (19) براي نمونه تنها يكي از اين عبادتهاي پيامبر 40 روز به درازا كشيد كه خديجه عليها السلام تمام اين مدت را به تنهايي گذراند. چنين عبادتهاي طولاني به طور طبيعي ميتوانست موجب ناراحتي، دلشورهها و نگرانيهاي مختلفي براي خديجه شود، اما او نه تنها اعتراض نميكرد بلكه با رسول خدا همراهي نيز مينمود، لذا پيامبر صلي الله عليه و آله كه خود متوجه نگرانيهاي خديجه بود، عمار ياسر را نزد خديجه فرستاد و پيام داد كه: «اي خديجه! گمان نكن كنارهگيري من به خاطر بياعتنايي به تو است، بلكه پروردگارم چنين فرمود تا امر خود را اجرا كند. جز خير و سعادت فكر ديگري نكن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات ميكند. پس وقتي شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت كن.» (20) همراهي و همدلي خديجه و تلاش او براي كسب رضايت رسول اكرم به حدي بود كه وقتي هنگام وفات در ضمن وصيتهايش به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: «من در حق شما كوتاهي كردم، مرا عفو كن»، پيامبر فرمود: «هرگز از تو تقصيري نديدم و تو نهايت تلاش خود را به كار بردي و در خانه من بسيار خسته شدي.» (21) - تصديق و تاييد پيامبر روايات بسياري از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است كه گوياي اهميت رويكرد خديجه به پيامبر در آن فضاي جاهلي و غربت رسول اكرم صلي الله عليه و آله است. وقتي كه حتي بسياري از بستگان رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز پيامبر را تنها گذاشتند و حتي كمر همتبه نابودي او بستند، خديجه به محمد صلي الله عليه و آله روي آورد و با او پيماني جاوداني بست و تا لحظه آخر زندگي بر عهد و پيمانش استوار ماند. پيامبر نيز با درك چنين فضيلتي از خديجه بود كه همواره تاكيد ميكرد «اين مثل خديجة» از جمله زماني كه هاله، خواهر خديجه براي زيارت رسول اكرم صلي الله عليه و آله به مدينه آمد، پيامبر با ديدن او به ياد خديجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزيد. بعد از رفتن او، عايشه پرسيد: چه قدر از پير زن قريش كه سالخوردگي صورتش را چروكين و سرخ كرده بود ياد ميكني با اين كه امروز روزگار او را نابود كرده و خداوند همسري بهتر به شما بخشيده است!؟ پيامبر فرمود: «هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خديجه هيچگاه نصيبم نشد، او هنگامي به من ايمان آورد كه مردم مرا تكذيب ميكردند و ... .» (22) عبدالله بن مسعود نمونهاي از مشاهدات خود پيرامون ايمان خديجه را آن زمان كه هيچ كسي به پيامبر ايمان نياورده بود، اينگونه بيان ميكند: «نخستين چيزي كه از اسلام دانستم اين بود كه با عموهايم و تعدادي از اعضاي قبيله، وارد مكه شديم. چون ميخواستيم مقداري عطر بخريم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمايي كردند. او بالاي چاه زمزم، در كنار كعبه نشسته بود. زماني كه پيش او نشسته بوديم، ديديم مردي كه دو لباس سفيد پوشيده بود و گيسوان و ريش پر و دندانهاي سفيد و ... داشت و چهرهاش مثل ماه ميدرخشيد، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او يك نوجوان و پشتسرش بانويي پوشيده را ديدم. آنها كنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست كشيد، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف كعبه مشغول شدند. وقتي هفتبار طواف كردند، كنار حجر اسماعيل آمدند و نماز جماعتخواندند. آن مرد هنگام تكبير دستهايش را تا كنار گوشش بلند ميكرد تا به قنوت نماز رسيدند. قنوت را طولاني كردند تا آن كه نماز تمام شد. من كه چنين چيزي نديده بودم، از ابن عباس پرسيدم: آيا دين جديدي به مكه آمده است؟ من چنين ديني را در مكه نديده بودم؟ گفت: اين مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده ديگرم علي بن ابيطالب و آن خانم هم همسر محمد; خديجه دختر خويلد است. به خدا قسم غير از اين سه نفر كسي در روي زمين به اين دين اعتقاد ندارد.» (23) - انفاق اموال پيرامون مظاهر ثروت خديجه نوشتهاند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاري او را حمل و نقل ميكردند، بارگاهي از حرير سبز با ابريشم بر بام خانهاش برافراشته بودند كه مردم رفت و آمد ميكردند و به فقرا كمك ميشد، چهار صد غلام و كنيز امور اقتصادي و شخصي او را اداره ميكردند.» (24) با اين همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمويش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراواني به او داد و گفت: اينها را نزد محمد صلي الله عليه و آله ببر و بگو اين اموال هديه به شماست و هرگونه بخواهي در آنها تصرف كن و هر چه غلام و كنيز و ثروت و ملك دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشيدم. ورقة بن نوفل نيز كنار كعبه آمد و بين زمزم و مقام ابراهيم ايستاد و با صداي بلند گفت: اي عرب! بدانيد كه خديجه شما را شاهد ميگيرد كه خود و همه ثروت خود از غلامان، كنيزان، املاك، دامها، مهريه و هدايايش را به محمد صلي الله عليه و آله بخشيده است و همه آنها هديهاي است كه محمد آن را پذيرفته است و اين كار خديجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلي الله عليه و آله است. شما در اين باره گواه باشيد و گواهي دهيد.» (25) دامنه اين ياري مالي به سالهاي اوليه ازدواج ختم نيافتبلكه هنگام محاصره اقتصادي در شعب ابيطالب و حتي بعد از آن نيز اموال خديجه نقش اساسي در نجات اسلام و مسلمانان از نابودي ايفا كرد تا آنجا كه پيامبر در ماجراي شعب فرمود: «هيچ ثروتي، هرگز مثل ثروت خديجه به من سود نرساند.» (26) طبق بعضي روايات در ماجراي محاصره، از اموال خديجه چيزي نماند و به نقل از حضرت خديجه عليها السلام «چيزي جز دو پوستباقي نماند كه هنگام استراحتيكي را زيرانداز و ديگري را روانداز قرار ميدهيم». در اين مدت ابوالعاص بن ربيع، داماد حضرت خديجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهاي مختلف به آنها ميرساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خديجه تامين ميشد. (27) - تحملپذيري و صبر خديجه صبر و تحمل را در زندگي با رسول خدا صلي الله عليه و آله پيشه خود ساخت و در برابر فشارهاي مختلف همسايههاي مشرك، زنان متعصب، محاصره اقتصادي و... بردباري و تحملپذيري ويژهاي از خود نشان ميداد. از جمله اين وقايع ميتوان به واقعه شعب اشاره كرد كه نقش مهمي نيز در تحليل قواي جسماني خديجه عليها السلام داشت، به اندازهاي كه به فاصله اندكي از پايان محاصره، آن بانوي بزرگوار وفات يافت. در اين محاصره ياران پيامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرماي داغ تابستان و بيابان خشك و... تحمل ميكردند و در اين زمان بانوي محمد كه 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نيز در شمار محاصره شدگان بود. ميزان فشاري را كه بر محاصرهشدگان وارد ميشد ميتوان از گزارش سعد وقاص فهميد. او ميگفت: شبي از دره بيرون آمدم، از شدت گرسنگي تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوستخشكيده شتري افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و كوبيدن، با آب خمير مخلوط كردم و سه روزي با آن به سر بردم.» (28) بنت الشاطي از نويسندگان عرب در مورد ميزان تحمل خديجه عليها السلام در اين دوران مينويسد: خديجه در سني نبود كه تحمل آن همه رنجبرايش آسان باشد، و از كساني نبود كه در جريان زندگي با تنگي معيشتخو گرفته باشد. اما در عين حال و با وجود كهولتسن، سختيهايي را كه در اثر محاصره در شعب وارد ميشد تا سر حد مرگ تحمل كرد. (29) در اين دوره حتي برخي بستگان پيامبر نيز با بيرحمي تمام بر اين فشارها ميافزودند كه از جمله آنها ميتوان از ابوجهل نام برد كه مانع ميشد تا حكيم بن حزام براي عمهاش خديجه عليها السلام كه در شعب بود، حتي از اموال خود خديجه آذوقه برساند. (30) 7 - انيس و غمزداي پيامبر با اين همه سختي و فشار، خديجه خم به ابرو نميآورد و در تمام دوران زندگي قبل و بعد از بعثتبه سان بانويي شفيق، بر گرد وجود پيامبر ميگشت و با سيماي خندان خود غمها را از رخ پيامبر ميزدود و در اين بين بهسان ياور، وزير و كمكرساني توانمند او را ياري ميكرد. ابن هشام مينويسد: خديجه به پيامبر ايمان آورد، گفتارش را تصديق كرد و او را ياري داد و ... خداوند به وسيله او به پيامبرش آرامش داد به نحوي كه هيچ خبر ناراحتكنندهاي از قبيل رد و تكذيب را نميشنيد مگر اين كه خداوند به وسيله خديجه گشايش برايش ايجاد ميكرد. وقتي خدا پيامبرش را به خديجه برميگرداند، دشواريها را بر او آسان ميكرد و تصديقش كرده، اعمال مردم را (كه موجب آزار شده بود) بياهميت جلوه ميداد. رحمتخدا بر او باد. (31) حجم سنگين فشارهاي قريش و مشركان با اين سخن پيامبر روشن ميشود كه: «ما اوذي نبي بمثل ما اوذيت; (32) هيچ پيامبري مثل من آزار نديد.» و خديجه عليها السلام در تمام اين آزارها، يار و غمزداي پيامبر بود. علامه مجلسي مينويسد: در سالهاي آغازين بعثتبود كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله با سيمايي غمگين و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خديجه عليها السلام ميگويد، به پيامبر گفتم: نشانه اندوه در چهرهات ميبينم، چه شده است؟ فرمود: علي از من جدا شده و معلوم نيست كجاست؟ [ عدهاي از مسلمانان به خاطر پرهيز از گزند مشركان پراكنده شده بودند و ميان علي عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز فاصله افتاده بود] در مورد آسيب رساني مشركان به وي نگرانم! به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كردم: بر شترم سوار ميشوم، يا او را مييابم و يا مرگ بين من و او فاصله مياندازد. خديجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن كه قيافه كسي را ديده بر او سلام كرد و از صداي جوابش فهميد علي است ... آن گاه به سوي خانه برگشت و با دادن خبر سلامتي علي، پيامبر را خوشحال كرد به اندازهاي كه پيامبر يازده بار شكرا للمجيب گفت. - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلي الله عليه و آله از مصاديق مجاهدت خديجه عليها السلام ميتوان به موضوع پذيرش اسلام در سالهاي جهل و گمراهي و نيز تقيه شديد در شرايط خوفناك و وحشتناك آن عصر اشاره كرد. ميزان خطرات پذيرش اسلام در آن دوره به حدي بود كه امام صادق عليه السلام ميفرمود: پيامبر خدا پنجسال در مكه به طور پنهاني ميزيست، علي و خديجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقيه ميكردند. (33) علاوه بر اين خديجه عليها السلام در مقام دفاع از پيامبر نيز برميآمد. از جمله اصبغ بن نباته ميگويد: عصر روز جمعه در مسجد در حضور علي عليه السلام بوديم كه مردي بلند قامتبه نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبي گفت: از يمن سوار شتر شدم و به سوي مكه آمدم. با نخستين كسي كه روبهرو شدم ابوسفيان بود. بر او سلام كردم و پيرامون خاندان قريش پرسيدم، گفت: مشكلي نيست فقط يتيم ابوطالب دين ما را فاسد كرده است. گفتم نام او چيست؟ گفت: محمد و احمد. پرسيدم كجاست؟ گفتبا خديجه دختر خويلد ازدواج كرده و در خانه اوست. مهار شتر را كشيدم و به خانه خديجه رفتم و در زدم. خديجه پشت در آمد و پرسيد: كيستي؟ خود را معرفي كردم و گفتم: ميخواهم با محمد ملاقات كنم. او اين گونه پاسخ داد: «اذهب الي عملك ماتذرون محمدا ياويه ظل بيت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الي عملك; به دنبال كار خود برو، محمد را رها نميكنيد تا در پناه خانهاش بياسايد. شما او را از خود دور كرديد و فراري داديد و در مقابلش سنگربندي كرديد، برو به دنبال كارت.» پيامبر فرمود: اي خديجه در را بگشا، وقتي وارد شدم سيماي نوراني پيامبر را ديدم و به رسالت او ايمان آوردم و بعد از وداع به يمن برگشتم. (34) يك بار هم كه جهال عرب با سنگپراني حضرت را زخمي كردند و در پي او تا خانه خديجه آمدند و خانه را سنگباران كردند، خديجه بيرون آمد و گفت: آيا از سنگباران كردن خانه زني كه نجيبترين قوم شماست، شرم نداريد؟ و مردم با شنيدن اين سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خديجه به مداواي همسرش شتافت. در همين واقعه بود كه پيامبر از سوي خداوند به او سلام رساند و خديجه در برابر سلام الهي گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علي جبرئيل السلام و عليك يا رسول الله السلام و بركاته.» (35) پينوشتها: ) بحارالانوار، ج 21، ص 352. ) همان، ج 102، ص 272. ) همان، ج 16، ص 69. ) همان، ج 75، ص 56. ) همان، ج 16، ص 69. ) همان، ج 19، ص 21. 7) سيره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11; كشف الغمه، ج 1، ص 511. ) تاريخ طبري، ج 4، ص 593. ) سفينةالبحار، ج 1، ص 380. 0) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 199. 1) سفينة البحار، ج 1، ص 381. 2) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 201; تاريخ طبري، ج 1، ص 521. 3) بحارالانوار، ج 16، ص 81; ج 103، ص 374. 4) همان، ص 80. 5) بحارالانوار، ج 1، ص 4. 6) سفينة البحار، ج 2، ص 570; وفات الزهرا، مقرم، ص 7. 7) شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 208. 8) بحارالانوار، ج 17، ص 309. 9) همان، ج 15، ص 363. 0) بحارالانوار، ج 16، ص 79 و 80. 1) شجره طوبي، ج 2، ص 235. 2) قاموس الرجال، ج 10، ص 432. 3) شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج 13، ص 225. 4) بحارالانوار، ج 16، ص 22. 5) همان، ج 16، ص 75 تا 77. 6) همان، ج 19، ص 63. 7) رياحين الشريعه، ج 2، ص 211. 8) سيره ابن هشام، ج 1، ص 379; تاريخ طبري، ج 2، ص 79. 9) خديجه كبري، نمونه زن مجاهد مسلمان. 0) سيره ابن هشام، ج 1، ص 335; بحارالانوار، ج 19، ص 18. 1) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 249; استيعاب، ج 4، ص 1820; با اختلاف اندك. 2) بحارالانوار، ج 39، ص 1. 3) كمال الدين، ص 197; نمونههايي از مجاهدت اين بانو در ماهنامه مبلغان ش 11، ص 8 به بعد مطالعه كنيد. 4) اختصاص مفيد، ص 181; بحارالانوار، ج 18، ص 98. 5) استيعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719; اسد الغابة، ج 5، ص 438. مبلغان شماره 23