نگاهي به ويژگي‏ هاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبت به پيامبر (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهي به ويژگي‏ هاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبت به پيامبر (ص) - نسخه متنی

محمد ميانجي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
نگاهي به ويژگي‏هاي رفتاري اولين بانوي مسلمان نسبت‏به پيامبر (ص)
محمد ميانجي
اشاره:
دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پايان بر 25 سال همراهي خديجه، بانوي آسماني با رسول خدا صلي الله عليه و آله بود; بانويي مباركه، (1) طاهره، راضيه، مرضيه، زكيه، صديقه، كبري، (2) شامخه، (3) فاضله، كامله (4) و عفيفه (5) كه 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربيع‏الاول) در كنار برگزيده الهي قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قريب 25 سال همراهي و همگامي، در 65 سالگي چشم از جهان فرو بست و رسول الهي را در فراقي جانسوز تنها گذاشت.
اين واقعه دردناك كه به فاصله اندكي از وفات ابوطالب عليه السلام روي داد، چنان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را متاثر كرد كه آن سال را «عام‏الحزن‏» ناميد. به نقل علامه مجلسي بعد از اين واقعه خانه‏نشين شده و كمتر از خانه بيرون مي‏رفت. (6)
مروري بر نحوه خاكسپاري خديجه عليها السلام و يادكرد دايمي پيامبر از وي، ميزان اين حزن و اندوه را به خوبي نشان مي‏دهد: وقتي خديجه وفات يافت، پيامبر به شدت گريه كرد و زماني كه قبر آن بانوي بزرگوار حاضر شد، پيامبر همان‏گونه كه اشك از چشمانش ريزان بود، وارد قبر شد و خوابيد و افزون‏تر از قبل گريست، (7) او را دعا كرد و برخاست و با دست‏خويش همسرش را در قبر گذاشت. (8) پيامبر در سالگرد وفاتش نيز گريه كرد (9) و به زنانش فرمود: گمان نكنيد مقامتان از او بالاتر است. زماني كه كافر بوديد، ايمان آورد و مادر فرزندانم است.» (10)
حتي سال‏ها بعد كه مي‏خواستند خبر خواستگاري علي عليه السلام از فاطمه عليها السلام را به پيامبر بدهند و يادي از خديجه شد، چشمانش پر از اشك شد و زماني كه ام سلمه از علت گريه‏اش پرسيد، فرمود: «خديجه و اين مثل خديجة صدقتني حين يكذبني الناس و ايدتني علي دين الله و اعانتني عليه بمالها ان الله عز و جل امرني ان ابشر خديجة ببيت في الجنة من قصر الزمرد لا صعب فيه و لا نصب; (11)
خديجه و كجاست مثل خديجه؟ زماني كه مردم تكذيبم كردند، مرا تصديق كرد. بر دين خدا ياري‏ام كرد و با مالش به كمكم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصري زمردين در بهشت كه سختي و محنتي در آن نيست، بشارت دهم.»
اين همه تجليل و بزرگداشت از مقام خديجه عليها السلام ما را بر آن مي‏دارد كه اندكي پيرامون شخصيت‏خديجه عليها السلام سخن بگوييم و شاخصه‏هايي كه خديجه عليها السلام را به چنين مرتبه‏اي رسانده است‏برشماريم.
در اين مقاله پيرامون ويژگي‏هاي رفتاري خديجه عليها السلام نسبت‏به پيامبر صلي الله عليه و آله سخن خواهيم گفت.
- نگرش ارزشي
اولين ويژگي حضرت خديجه عليها السلام نسبت‏به پيامبر، درك ارزش‏هاي واقعي او در برابر فريبندگي‏هاي ظاهري و دنيوي بود. او معناي كمالات انساني را به خوبي شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پيامبر اكرم بيابد، حاضر شد تمام شخصيت و دارايي خود را براي درك آن فدا كند. او در اين راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعيت اجتماعي‏اش. خديجه براي درك اين كمال واقعي، قالب‏هاي جاهلي را شكست و بهايي سنگين از جمله قطع رابطه زنان، حتي تا زمان تولد حضرت فاطمه عليها السلام را به جان خريد. خديجه عليها السلام اين نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمايل به ازدواج، اين گونه با پيامبر مطرح كرد:
«يابن عم اني رغبت فيك لقرابتك و سعلتك في قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك; (12) اي پسر عمو، من به خاطر خويشاوندي، شرافت تو در بين مردم، امانت‏داري، خوش‏خلقي و راستگويي‏ات به تو تمايل پيدا كردم.»
اين نوع نگرش و رفتار، در جامعه‏اي كه عموم توده‏ها براساس ظواهر و زرق و برق‏هاي دنيوي روابط خود را پايه‏ريزي مي‏كنند، نمي‏توانست‏بدون پي‏آمدهاي تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله‏اي اندك از پخش خبر ازدواج وي با امين قريش، گروهي از زنان به عيب جويي از وي روي آوردند و در محافل خود او را سرزنش كردند. آنان مي‏گفتند: «او با اين همه حشمت و شوكت‏با يتيم ابوطالب كه جواني فقير است ازدواج كرد. چه ننگ بزرگي!» خديجه عليها السلام در مقابل اين جهالت‏ها ساكت ننشست و آن‏ها را به صرف نهار دعوت كرد و بعد از پايان مراسم گفت: «اي زنان! شنيده‏ام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلي الله عليه و آله خرده گرفته‏ايد و عيب‏جويي مي‏كنيد، من از خود شما مي‏پرسم آيا در ميان شما، شخصيتي مثل محمد وجود دارد؟ آيا در گستره مكه و اطراف آن شخصيتي در فضائل و اخلاق نيك، مانند او سراغ داريد؟ من به خاطر اين ويژگي‏ها با او ازدواج كردم و چيزهايي از او ديده‏ام كه بسيار عالي است. پس شايسته نيست‏شما اين گونه سخن بگوييد و نسبت‏هاي ناروا به ديگران دهيد.»
زنان قريش بعد از اين سخنان خديجه، همگي سكوت اختيار كردند و به تدريج پراكنده شدند. (13)
اين شيوه استدلال خديجه هر چند عمق ارزش‏گرايي در انتخاب‏ها را نشان مي‏داد، براي جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درك نمي‏نمود، لذا زنان لجوج قريش به حالت قهر با او رفتار مي‏كردند. آن‏ها ديگر به خديجه سلام نمي‏كردند و نزد او نمي‏رفتند حتي تا سال پنجم بعثت كه حضرت زهرا عليها السلام متولد شد، نيز اين شيوه رفتاري همچنان پا برجا بود. لذا حتي هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پيام فرستادند كه: «تو با ما مخالفت و با يتيم ابوطالب ازدواج كردي، ما هرگز نزد تو نمي‏آييم و در هيچ كاري كمك نمي‏كنيم!!» اين حجم از كينه‏ورزي‏ها دل خديجه را آزرد تا آن جا كه خداوند چهار بانوي پاكيزه (ساره، آسيه، مريم، صفورا دختر شعيب پيامبر) را به ياري او فرستاد و به اين‏سان خديجه پاداش عشق و علاقه به كمالات انساني را دريافت كرد و فرزندش فاطمه زهرا عليها السلام را نيز به دنيا آورد. (14)
- احترام به شخصيت پيامبر
خديجه به رغم اموال فراوان و موقعيت اجتماعي ويژه‏اي كه داشت، در برخورد با رسول اكرم همواره حرمت او را پاس مي‏داشت و كوچك‏ترين رفتاري كه نشاني از اظهار برتري دهد از خود بروز نمي‏داد. جلوه‏اي عالي از اين رفتار را مي‏توان در ماجراي عروسي آن دو سراغ گرفت. آن گاه كه مراسم عقد و جشن پايان يافته بود و پيامبر مي‏خواست‏به خانه عمويش ابوطالب برگردد، ملكه بطحا و بانوي قريش كه اينك همسر او شده بود، اين گونه او را مخاطب قرار مي‏دهد: «الي بيتك فبيتي بيتك و انا جاريتك; (15) به خانه خودتان وارد شويد، خانه من خانه شماست و من كنيز شما هستم.» و البته اين همه احترام و پاسداشت‏به خاطر عقيده و ايمان او به توحيد بود و بس. (16)
- تلاش براي جلب رضايت
خديجه عليها السلام تمام توان خود را به كار مي‏برد تا امور منزل را مطابق ميل پيامبر اداره كند. از جمله چون به ميزان علاقه پيامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار مي‏كرد كه پيامبر به راحتي به عبادت و راز و نيازش مشغول باشد و حضور خديجه را مانعي براي عباداتش نداند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نيز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفكر و عبادت خداوند مي‏گذراند (17) و اين عمل بعد از ازدواج نيز ادامه داشت. لذا امام هادي عليه السلام مي‏فرمود: «پيامبر اسلام پس از سفر تجاري شام، درآمدش را بين فقرا تقسيم كرد و هر روز بامداد به فراز كوه حرا مي‏رفت و به تماشاي شگفتي‏هاي خلقت مشغول مي‏شد و تحت تاثير عظمت‏خدا قرار مي‏گرفت و خدا را آن گونه كه شايسته بود عبادت مي‏كرد.» (18)
خديجه عليها السلام با درك چنين روحياتي از پيامبر، هرگز براي او مزاحمتي ايجاد نمي‏كرد و هميشه با همدلي و همراهي او را بدرقه مي‏كرد، غذايش را به وسيله حضرت علي عليه السلام به بالاي كوه مي‏فرستاد و گاه خود نيز با حضرت همراه مي‏شد. علامه مجلسي به نقل از صحاح اهل سنت مي‏نويسد: «در آن ماه رمضان كه پيامبر در كوه حرا به سر مي‏برد و وحي و بعثت آغاز مي‏شد، حضرت علي و خديجه و يكي از غلامان در حضورش بودند.» (19)
براي نمونه تنها يكي از اين عبادت‏هاي پيامبر 40 روز به درازا كشيد كه خديجه عليها السلام تمام اين مدت را به تنهايي گذراند.
چنين عبادت‏هاي طولاني به طور طبيعي مي‏توانست موجب ناراحتي، دلشوره‏ها و نگراني‏هاي مختلفي براي خديجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمي‏كرد بلكه با رسول خدا همراهي نيز مي‏نمود، لذا پيامبر صلي الله عليه و آله كه خود متوجه نگراني‏هاي خديجه بود، عمار ياسر را نزد خديجه فرستاد و پيام داد كه: «اي خديجه! گمان نكن كناره‏گيري من به خاطر بي‏اعتنايي به تو است، بلكه پروردگارم چنين فرمود تا امر خود را اجرا كند. جز خير و سعادت فكر ديگري نكن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات مي‏كند. پس وقتي شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت كن.» (20)
همراهي و همدلي خديجه و تلاش او براي كسب رضايت رسول اكرم به حدي بود كه وقتي هنگام وفات در ضمن وصيت‏هايش به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: «من در حق شما كوتاهي كردم، مرا عفو كن‏»، پيامبر فرمود: «هرگز از تو تقصيري نديدم و تو نهايت تلاش خود را به كار بردي و در خانه من بسيار خسته شدي.» (21)
- تصديق و تاييد پيامبر
روايات بسياري از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است كه گوياي اهميت رويكرد خديجه به پيامبر در آن فضاي جاهلي و غربت رسول اكرم صلي الله عليه و آله است. وقتي كه حتي بسياري از بستگان رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز پيامبر را تنها گذاشتند و حتي كمر همت‏به نابودي او بستند، خديجه به محمد صلي الله عليه و آله روي آورد و با او پيماني جاوداني بست و تا لحظه آخر زندگي بر عهد و پيمانش استوار ماند. پيامبر نيز با درك چنين فضيلتي از خديجه بود كه همواره تاكيد مي‏كرد «اين مثل خديجة‏» از جمله زماني كه هاله، خواهر خديجه براي زيارت رسول اكرم صلي الله عليه و آله به مدينه آمد، پيامبر با ديدن او به ياد خديجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزيد. بعد از رفتن او، عايشه پرسيد: چه قدر از پير زن قريش كه سال‏خوردگي صورتش را چروكين و سرخ كرده بود ياد مي‏كني با اين كه امروز روزگار او را نابود كرده و خداوند همسري بهتر به شما بخشيده است!؟ پيامبر فرمود:
«هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خديجه هيچ‏گاه نصيبم نشد، او هنگامي به من ايمان آورد كه مردم مرا تكذيب مي‏كردند و ... .» (22)
عبدالله بن مسعود نمونه‏اي از مشاهدات خود پيرامون ايمان خديجه را آن زمان كه هيچ كسي به پيامبر ايمان نياورده بود، اينگونه بيان مي‏كند: «نخستين چيزي كه از اسلام دانستم اين بود كه با عموهايم و تعدادي از اعضاي قبيله، وارد مكه شديم. چون مي‏خواستيم مقداري عطر بخريم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمايي كردند. او بالاي چاه زمزم، در كنار كعبه نشسته بود. زماني كه پيش او نشسته بوديم، ديديم مردي كه دو لباس سفيد پوشيده بود و گيسوان و ريش پر و دندان‏هاي سفيد و ... داشت و چهره‏اش مثل ماه مي‏درخشيد، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او يك نوجوان و پشت‏سرش بانويي پوشيده را ديدم. آن‏ها كنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست كشيد، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف كعبه مشغول شدند. وقتي هفت‏بار طواف كردند، كنار حجر اسماعيل آمدند و نماز جماعت‏خواندند. آن مرد هنگام تكبير دست‏هايش را تا كنار گوشش بلند مي‏كرد تا به قنوت نماز رسيدند. قنوت را طولاني كردند تا آن كه نماز تمام شد. من كه چنين چيزي نديده بودم، از ابن عباس پرسيدم: آيا دين جديدي به مكه آمده است؟ من چنين ديني را در مكه نديده بودم؟ گفت: اين مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده ديگرم علي بن ابي‏طالب و آن خانم هم همسر محمد; خديجه دختر خويلد است. به خدا قسم غير از اين سه نفر كسي در روي زمين به اين دين اعتقاد ندارد.» (23)
- انفاق اموال
پيرامون مظاهر ثروت خديجه نوشته‏اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاري او را حمل و نقل مي‏كردند، بارگاهي از حرير سبز با ابريشم بر بام خانه‏اش برافراشته بودند كه مردم رفت و آمد مي‏كردند و به فقرا كمك مي‏شد، چهار صد غلام و كنيز امور اقتصادي و شخصي او را اداره مي‏كردند.» (24) با اين همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمويش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراواني به او داد و گفت: اين‏ها را نزد محمد صلي الله عليه و آله ببر و بگو اين اموال هديه به شماست و هرگونه بخواهي در آن‏ها تصرف كن و هر چه غلام و كنيز و ثروت و ملك دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشيدم. ورقة بن نوفل نيز كنار كعبه آمد و بين زمزم و مقام ابراهيم ايستاد و با صداي بلند گفت: اي عرب! بدانيد كه خديجه شما را شاهد مي‏گيرد كه خود و همه ثروت خود از غلامان، كنيزان، املاك، دام‏ها، مهريه و هدايايش را به محمد صلي الله عليه و آله بخشيده است و همه آن‏ها هديه‏اي است كه محمد آن را پذيرفته است و اين كار خديجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلي الله عليه و آله است. شما در اين باره گواه باشيد و گواهي دهيد.» (25)
دامنه اين ياري مالي به سال‏هاي اوليه ازدواج ختم نيافت‏بلكه هنگام محاصره اقتصادي در شعب ابي‏طالب و حتي بعد از آن نيز اموال خديجه نقش اساسي در نجات اسلام و مسلمانان از نابودي ايفا كرد تا آنجا كه پيامبر در ماجراي شعب فرمود: «هيچ ثروتي، هرگز مثل ثروت خديجه به من سود نرساند.» (26)
طبق بعضي روايات در ماجراي محاصره، از اموال خديجه چيزي نماند و به نقل از حضرت خديجه عليها السلام «چيزي جز دو پوست‏باقي نماند كه هنگام استراحت‏يكي را زيرانداز و ديگري را روانداز قرار مي‏دهيم‏». در اين مدت ابوالعاص بن ربيع، داماد حضرت خديجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهاي مختلف به آن‏ها مي‏رساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خديجه تامين مي‏شد. (27)
- تحمل‏پذيري و صبر
خديجه صبر و تحمل را در زندگي با رسول خدا صلي الله عليه و آله پيشه خود ساخت و در برابر فشارهاي مختلف همسايه‏هاي مشرك، زنان متعصب، محاصره اقتصادي و... بردباري و تحمل‏پذيري ويژه‏اي از خود نشان مي‏داد. از جمله اين وقايع مي‏توان به واقعه شعب اشاره كرد كه نقش مهمي نيز در تحليل قواي جسماني خديجه عليها السلام داشت، به اندازه‏اي كه به فاصله اندكي از پايان محاصره، آن بانوي بزرگوار وفات يافت. در اين محاصره ياران پيامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرماي داغ تابستان و بيابان خشك و... تحمل مي‏كردند و در اين زمان بانوي محمد كه 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نيز در شمار محاصره شدگان بود.
ميزان فشاري را كه بر محاصره‏شدگان وارد مي‏شد مي‏توان از گزارش سعد وقاص فهميد. او مي‏گفت: شبي از دره بيرون آمدم، از شدت گرسنگي تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوست‏خشكيده شتري افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و كوبيدن، با آب خمير مخلوط كردم و سه روزي با آن به سر بردم.» (28)
بنت الشاطي از نويسندگان عرب در مورد ميزان تحمل خديجه عليها السلام در اين دوران مي‏نويسد: خديجه در سني نبود كه تحمل آن همه رنج‏برايش آسان باشد، و از كساني نبود كه در جريان زندگي با تنگي معيشت‏خو گرفته باشد. اما در عين حال و با وجود كهولت‏سن، سختي‏هايي را كه در اثر محاصره در شعب وارد مي‏شد تا سر حد مرگ تحمل كرد. (29)
در اين دوره حتي برخي بستگان پيامبر نيز با بي‏رحمي تمام بر اين فشارها مي‏افزودند كه از جمله آن‏ها مي‏توان از ابوجهل نام برد كه مانع مي‏شد تا حكيم بن حزام براي عمه‏اش خديجه عليها السلام كه در شعب بود، حتي از اموال خود خديجه آذوقه برساند. (30)
7 - انيس و غم‏زداي پيامبر
با اين همه سختي و فشار، خديجه خم به ابرو نمي‏آورد و در تمام دوران زندگي قبل و بعد از بعثت‏به سان بانويي شفيق، بر گرد وجود پيامبر مي‏گشت و با سيماي خندان خود غم‏ها را از رخ پيامبر مي‏زدود و در اين بين به‏سان ياور، وزير و كمك‏رساني توانمند او را ياري مي‏كرد.
ابن هشام مي‏نويسد: خديجه به پيامبر ايمان آورد، گفتارش را تصديق كرد و او را ياري داد و ...
خداوند به وسيله او به پيامبرش آرامش داد به نحوي كه هيچ خبر ناراحت‏كننده‏اي از قبيل رد و تكذيب را نمي‏شنيد مگر اين كه خداوند به وسيله خديجه گشايش برايش ايجاد مي‏كرد. وقتي خدا پيامبرش را به خديجه برمي‏گرداند، دشواري‏ها را بر او آسان مي‏كرد و تصديقش كرده، اعمال مردم را (كه موجب آزار شده بود) بي‏اهميت جلوه مي‏داد. رحمت‏خدا بر او باد. (31)
حجم سنگين فشارهاي قريش و مشركان با اين سخن پيامبر روشن مي‏شود كه: «ما اوذي نبي بمثل ما اوذيت; (32) هيچ پيامبري مثل من آزار نديد.» و خديجه عليها السلام در تمام اين آزارها، يار و غم‏زداي پيامبر بود.
علامه مجلسي مي‏نويسد: در سال‏هاي آغازين بعثت‏بود كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله با سيمايي غمگين و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خديجه عليها السلام مي‏گويد، به پيامبر گفتم: نشانه اندوه در چهره‏ات مي‏بينم، چه شده است؟ فرمود: علي از من جدا شده و معلوم نيست كجاست؟ [ عده‏اي از مسلمانان به خاطر پرهيز از گزند مشركان پراكنده شده بودند و ميان علي عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز فاصله افتاده بود] در مورد آسيب رساني مشركان به وي نگرانم!
به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كردم: بر شترم سوار مي‏شوم، يا او را مي‏يابم و يا مرگ بين من و او فاصله مي‏اندازد.
خديجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن كه قيافه كسي را ديده بر او سلام كرد و از صداي جوابش فهميد علي است ... آن گاه به سوي خانه برگشت و با دادن خبر سلامتي علي، پيامبر را خوشحال كرد به اندازه‏اي كه پيامبر يازده بار شكرا للمجيب گفت.
- مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلي الله عليه و آله
از مصاديق مجاهدت خديجه عليها السلام مي‏توان به موضوع پذيرش اسلام در سال‏هاي جهل و گمراهي و نيز تقيه شديد در شرايط خوفناك و وحشتناك آن عصر اشاره كرد. ميزان خطرات پذيرش اسلام در آن دوره به حدي بود كه امام صادق عليه السلام مي‏فرمود: پيامبر خدا پنج‏سال در مكه به طور پنهاني مي‏زيست، علي و خديجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقيه مي‏كردند. (33)
علاوه بر اين خديجه عليها السلام در مقام دفاع از پيامبر نيز برمي‏آمد. از جمله اصبغ بن نباته مي‏گويد: عصر روز جمعه در مسجد در حضور علي عليه السلام بوديم كه مردي بلند قامت‏به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبي گفت: از يمن سوار شتر شدم و به سوي مكه آمدم. با نخستين كسي كه روبه‏رو شدم ابوسفيان بود. بر او سلام كردم و پيرامون خاندان قريش پرسيدم، گفت: مشكلي نيست فقط يتيم ابوطالب دين ما را فاسد كرده است.
گفتم نام او چيست؟ گفت: محمد و احمد. پرسيدم كجاست؟ گفت‏با خديجه دختر خويلد ازدواج كرده و در خانه اوست. مهار شتر را كشيدم و به خانه خديجه رفتم و در زدم. خديجه پشت در آمد و پرسيد: كيستي؟ خود را معرفي كردم و گفتم: مي‏خواهم با محمد ملاقات كنم.
او اين گونه پاسخ داد: «اذهب الي عملك ماتذرون محمدا ياويه ظل بيت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الي عملك;
به دنبال كار خود برو، محمد را رها نمي‏كنيد تا در پناه خانه‏اش بياسايد. شما او را از خود دور كرديد و فراري داديد و در مقابلش سنگربندي كرديد، برو به دنبال كارت.»
پيامبر فرمود: اي خديجه در را بگشا، وقتي وارد شدم سيماي نوراني پيامبر را ديدم و به رسالت او ايمان آوردم و بعد از وداع به يمن برگشتم. (34)
يك بار هم كه جهال عرب با سنگ‏پراني حضرت را زخمي كردند و در پي او تا خانه خديجه آمدند و خانه را سنگ‏باران كردند، خديجه بيرون آمد و گفت: آيا از سنگباران كردن خانه زني كه نجيب‏ترين قوم شماست، شرم نداريد؟ و مردم با شنيدن اين سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خديجه به مداواي همسرش شتافت. در همين واقعه بود كه پيامبر از سوي خداوند به او سلام رساند و خديجه در برابر سلام الهي گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علي جبرئيل السلام و عليك يا رسول الله السلام و بركاته.» (35)
پي‏نوشت‏ها:
) بحارالانوار، ج 21، ص 352.
) همان، ج 102، ص 272.
) همان، ج 16، ص 69.
) همان، ج 75، ص 56.
) همان، ج 16، ص 69.
) همان، ج 19، ص 21.
7) سيره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11; كشف الغمه، ج 1، ص 511.
) تاريخ طبري، ج 4، ص 593.
) سفينة‏البحار، ج 1، ص 380.
0) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 199.
1) سفينة البحار، ج 1، ص 381.
2) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 201; تاريخ طبري، ج 1، ص 521.
3) بحارالانوار، ج 16، ص 81; ج 103، ص 374.
4) همان، ص 80.
5) بحارالانوار، ج 1، ص 4.
6) سفينة البحار، ج 2، ص 570; وفات الزهرا، مقرم، ص 7.
7) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 208.
8) بحارالانوار، ج 17، ص 309.
9) همان، ج 15، ص 363.
0) بحارالانوار، ج 16، ص 79 و 80.
1) شجره طوبي، ج 2، ص 235.
2) قاموس الرجال، ج 10، ص 432.
3) شرح نهج البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 13، ص 225.
4) بحارالانوار، ج 16، ص 22.
5) همان، ج 16، ص 75 تا 77.
6) همان، ج 19، ص 63.
7) رياحين الشريعه، ج 2، ص 211.
8) سيره ابن هشام، ج 1، ص 379; تاريخ طبري، ج 2، ص 79.
9) خديجه كبري، نمونه زن مجاهد مسلمان.
0) سيره ابن هشام، ج 1، ص 335; بحارالانوار، ج 19، ص 18.
1) سيره نبوي، ابن هشام، ج 1، ص 249; استيعاب، ج 4، ص 1820; با اختلاف اندك.
2) بحارالانوار، ج 39، ص 1.
3) كمال الدين، ص 197; نمونه‏هايي از مجاهدت اين بانو در ماهنامه مبلغان ش 11، ص 8 به بعد مطالعه كنيد.
4) اختصاص مفيد، ص 181; بحارالانوار، ج 18، ص 98.
5) استيعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719; اسد الغابة، ج 5، ص 438.
مبلغان شماره 23
/ 1