بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تاريخ اسلام _شماره11 سيره نبوي(ص) در كتاب بحارالانوار حسن حسينزاده شانهچي* سيره نبوي(ص) به لحاظ اهميت نظري و عملي از ديرباز مورد توجه نويسندگان مسلمان بوده است. بيشك تحقيقِ صحيح و موفق در اين باب ميطلبد كه كليه منابع و رواياتِ موجود موردِ نظر و نقد و بررسي قرار گيرند. منابع شيعي در اين زمينه به سبب عوامل مختلفِ سياسي و مذهبي و اجتماعي يا از بين رفته يا شرايط بروز و ظهور نيافتهاند، با اين حال بخش عمدهاي از رواياتِ سيره در منابع شيعي متأخر يافت ميشوند كه براي پالايش و جرح و تعديل روايات متداول در منابع مشهور و متعارف سيره بسيار ارزشمند ميباشند. كتاب بحارالانوار گرچه از منابع متأخر به شمار ميرود، ولي به جهت گردآوري روايات پراكنده منابع متعدد شيعي از اهميت بيشتري برخوردار است. واژههاي كليدي: سيره نگاري، تشيع، روايات و منابع، بحارالانوار، مجلسي. …………………………………………………………………………… *دانشجوي دكتري تاريخ و تمدن ملل اسلامي ـ دانشگاه تهران.? …………………………………………………………………………… نگارش سيره نبوي به لحاظ جنبه ديني ـ نه صرفا تاريخي و با انگيزههاي تاريخنگاري ـ از اواخر قرن اول قمري آغاز شد و هدف اساسي از آن، ثبت آن بخش از حوادث زندگاني رسول خدا(ص) بود كه ميتوانست به نحوي در امور دين و دنياي مردم مفيد و راهنما باشد و اين انديشه برخاسته از آموزه الهي «انّ لكم في رسول اللّه اسوةٌ حسنة» بود. البته نقل روايات و حكايات سيره تا پيش از تدوين به طور شفاهي متداول بود و سرمشق زندگي مسلمانان، اما وقتي كلام «قيِّدوا العلم بالكتابة» آنان را به اهميت ثبت و ضبط متوجه كرد به تدوين سيره دست زدند. با پيدايش تاريخنگاري اسلامي در دهههاي آخرِ قرن اول قمري رواياتِ سيره در آثار تاريخنگاران مسلمان ظاهر شدند. مكتب تاريخنگاري مدينه كه برخي مؤسس آن را ابن شهاب زهري دانستهاند برخلاف مكتب عراق توجه بيشتري به نقل روايات سيره داشت. با اين حال تاريخنگاران مكتب عراق از پرداختن به سيره پيامبر اكرم(ص) يكسره غافل نماندند و با كمي تأخير روايات سيره بيشتر در آثار اين مكتب نمايان شد. جدا از ادبيات تاريخنگاري، احاديث سيره رسول خدا(ص) به فراواني در كتابهاي روايياي كه نگارش آنها از حدود نيمه قرن دوم قمري آغاز شده بود يافت ميشد. اين نوشتهها كه با انگيزههاي خالص ديني و براي تبيين بخشي از سنت پيامبر ـ كه در امور فردي و اجتماعي مسلمانان كاربرد داشت ـ به نگارش درآمده بودند بخش عمدهاي از روايات سيره را در خود داشتند. مهمترين ويژگي آثار مذكور اين بود كه روايات آنها عمدتا با ذكر سلسله سندهايشان نقل شده بودند و اين امر به لحاظ سنجش اعتبار و صحّت و سقم اين روايات اهميت بسيار داشت. با وجود تلاش بسيار براي پالايش احاديث نبوي كه روايات سيره را هم دربر ميگرفت و? نمونه بارز آن نوشتن كتابهاي صحاح بود تدوين سيره دچار تحريفات و دستكاريهايي شد كه از انگيزههاي سياسي و مذهبي ناشي ميشد. اشراف كلي حاكمان بر تدوين از مهمترين عوامل در اين زمينه بود كه ممانعت كلي از تدوين احاديث نبوي ـ كه تا دهههاي نخست قرن دوم ادامه داشت ـ جعل و تحريف احاديث (از جمله معاويه تشويق ميكرد رواياتي عليه علي(ع) و در فضايل عثمان و شيخين نقل كنند) و عملكرد گزينشي در ثبت روايات (سليمانبن عبدالملك كتاب ابانبن عثمان را سوزانيد چون در آن از مناقب انصار ياد شده بود و خالدبن عبدالله قسري از زهري خواست چنان كتابي بنويسد كه جايگاه علي(ع) را در جهنم بنماياند) تحت همين اشراف كلي قرار داشتند، به همه اينها بايد تعصبات مذهبي و جانبداريهاي فرقهاي را افزود كه سبب تحريف و تأويل روايات سيره به شيوههاي دلخواه ميشد. در كنار اين روند كلي نگارش سيره، مكتب تدوين تشيع با هويتي متمايز قرار داشت. شيعيان عليرغم ممانعت از تدوين سنت پيامبر از همان دهههاي آغازين به اين كار مبادرت كردند و در ميان انبوه احاديث، از سيره رسول خدا(ص) هم بسيار روايت ميآوردند. ركن اساسي رواياتي كه شيعيان در باب سيره نقل ميكردند احاديثي بودند كه از زبان امامان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ شنيده بودند. استواري و صحت اين دسته روايات به مقتضاي «اهل البيت ادري بما في البيت» از رواياتِ راويان عثماني و اموي بيشتر بود. امامان ـ عليهم السلام ـ به لحاظ اهميت نظري و عملي سيره نبوي و هم به منظور پالايش روايات سيره و جداسازي غث و سمين آنها به نقل روايات مذكور ميپرداختند. روايات ايشان يا به طور مسند از طريق پدرانشان به امام علي(ع) ميرسد يا به كتابهايي كه آن حضرت نوشته بود. روايات امام علي(ع) نيز بخش عمدهاي از روايات سيره را تشكيل ميدهند كه جدا از منقولات نهجالبلاغه در كتابهاي روايي ديگر به طور پراكنده موجودند.? با اين حال در ميان تأليفات شيعيان در دو قرن نخست قمري به ندرت كتابي ميتوان يافت كه به سيره نبوي اختصاص يافته باشد (مانند كتاب المبعث و المغازي ابانبن عثمان بجلي، متوفي به سال 150ق) و روايات سيره به طور عمده در اصول و كتب روايي ايشان نقل شده بودند، اما با اندكي تأخير همين روايات در كتابهايي كه به سيره معصومين ـ عليهمالسلام ـ اختصاص يافتند (مانند الارشاد شيخ مفيد و اعلام الوري طبرسي) و نيز در جوامع حديثي گرد آمدند. ويژگي خاص اين جوامع حديثي همان حفظ اسانيد روايات بود. از نخستين جوامع حديثي بايد به كتاب الكافي كليني و از متأخرترين آنها به بحارالانوار مجلسي اشاره كرد. بحارالانوار و مؤلف آن محمدباقر مجلسي (1037 ـ 1111ق) فرزند محمد تقي از دانشمندان بنام قرن يازده و دوازده قمري بود كه نسب او از طرف مادري به حافظ ابونعيم اصفهاني (نويسنده حلية الاولياء) ميرسيد. وي تحصيل را در نزد پدرش كه از عالمان عصر خويش بود آغاز كرد و سپس در نزد استاداني چون ملاّمحسن فيض كاشاني، محمد صالح مازندراني، شيخ محمدبن حسن عاملي و... به كسب دانش پرداخت و به زودي در زمره عالمان زمان خود درآمد و به تربيت شاگرداني چون سيدنعمتالله جزايري، ميرزاعبدالله افندي، ميرزا مهدي مشهدي پرداخت. عالمان شيعي در اين زمان كه شرايط سياسي و مذهبي را مساعد ميديدند تلاش بسياري براي گردآوري ميراث علمي شيعه و نشر و گسترش آن به خرج دادند و كتابهاي بسياري در حوزه دين و مذهب به رشته تحرير درآوردند. مجلسي نيز همپاي ديگر دانشمندان شيعه در اين زمينه نقشي فعال داشت به طوري كه از وي بالغ بر پنجاه كتاب و رساله به زبان عربي? و فارسي ذكر شده كه بسياري از آنها باقي ماندهاند، مهمترين تأليفات وي عبارتنداز: مرآة العقول في شرح اخبار الرسول (در شرح اصول كافي)؛ ملاذالاخيار (در شرح كتاب الاستبصار شيخ طوسي)؛ بحارالانوار (مجموعه حديثي)؛ حق اليقين (در اعتقادات به فارسي)؛ حياة القلوب (در اعتقادات و سيره به فارسي). در ميان تأليفات مجلسي كتاب بحارالانوار بزرگترين اثر وي به شمار ميرود كه مجموعه بزرگي از احاديث شيعه در ابواب مختلف اصول و فروع و آداب و سنن ميباشد و تأليف آن حدود چهل سال به طول انجاميد. مجلسي هدف از تأليف اين كتاب را گردآوري احاديث و علوم اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عنوان كرده است كه در كتابهاي مختلف پراكنده بوده و گذشت زمان و حوادث روزگار آنها را در معرض نابودي و نسيان قرار داده بود: «در پي اصول معتبري بر آمدم كه مهجور مانده بودند و در طي ساليان دراز و مدتهاي مديد به حال خود رها شده بودند به جهت استيلاي حاكمانِ مخالف شيعه و رهبران گمراهي يا به علت رواج علوم باطله درميان جاهلان مدعي علم و فضل يا به علت كم توجهي بعضي از متأخرين و اكتفا به كتب مشهور و متداول...». وي اظهار ميدارد كه براي دستيابي به اين كتب در شرق و غرب بلاد اسلامي تلاشِ بسياري به كار بست و تصميم گرفت آنها را در يك كتاب گرد آورد تا از خطر نابودي و نسيان نجات يابند و بدين منظور روايات آنها را كه در ابواب مختلف پراكنده بودند در يك فصلبندي جديد و متناسب در قالب كتاب بحارالانوار جمع نمود. او كتاب خود را در 25 جلد و مشتمل بر 2300 باب تنظيم كرد كه مجلدات و ابواب اوليه به اصول دين و ابواب بعدي به آداب و سنن و فروع فقهي اختصاص يافته است.? نخستين چاپ بحارالانوار به سال 1248 قمري در هندوستان صورت گرفت كه تنها برخي از مجلدات آن منتشر شد. چاپ دوم آن در 1303 قمري به همت حاجمحمدحسن اصفهاني معروف به كمپاني، امين دارالضرب تهران، آغاز و در 1315 قمري يعني يك سال پس از مرگ وي به اتمام رسيد؛ اين چاپ سنگي كه به چاپ كمپاني معروف است در 25 جلد به قطع رحلي در چاپخانههاي تهران و تبريز صورت گرفت. چاپ جديد بحارالانوار در 1376 قمري (1336 ه . ش) در انتشارات كتابفروشي اسلامي و دارالكتب الاسلاميه در يكصدوده جلد انجام شد كه بارها تجديد چاپ شده است و با تحقيق و تعليقات علامه طباطبائي و عبدالرحيم رباني شيرازي و محمدباقر بهبودي و... همراه است، بعدها مؤسسة الوفاء و داراحياء التراث العربي اين چاپ را تجديد كردند. جلد ششم از چاپ قديم بحارالانوار كه منطبق با مجلدات 15 تا 22 چاپ جديد است به سيره نبياكرم(ص) اختصاص يافته است. ابواب كتاب سيره مؤلف بخشِ سيره كتابش را كه «تاريخ پيامبر» ناميده در پنج بخش تنظيم كرده است: ـ ابواب متعلق به ولادت، رشد و نمو، ازدواج، صفات و خصوصيات شخصي رسول خدا؛ ـ ابواب متعلق به معجزات؛ ـ ابواب متعلق به احوالات پيامبر از بعثت تا حوادث دوران مدينه؛ ـ ابواب متعلق به همسران، فرزندان، خويشان و اصحاب پيامبر؛ ـ ابواب متعلق به درگذشت نبياكرم(ص) هر يك از اين بخشها مشتمل بر ابواب متعدد و در مجموع داراي 2655 حديث ميباشند به شرح زير:? بخش نخست شامل هجده باب و 785 حديث است كه عنوانِ كلي مهمترين ابواب آن عبارتاند از: خلقت حضرت محمد(ص) و بيان احوالات پدران و نياكان ايشان و اعراب جاهليت، ذكر بشارتها به ولادت و نبوت پيامبر، تاريخ ولادت و امور مربوط به آن و ظهور معجزات، شيرخوارگي و دوران رشد، ازدواج با خديجه و برخي احوالات وي، نامها و القاب حضرت محمد(ص) و ذكر لوازم شخصي ايشان (سلاح، لباس، انگشتر و...)، بيان معناي برخي آيات در شأن حضرت محمد(ص)، ويژگيهاي شخصي و مكارم اخلاق و اوصاف نفساني، وجوب اطاعت و دوستي و تجليل و بزرگداشت ايشان، درباره عصمت و وجوه آن، سهوالنبي، علم رسول خدا، كتب و وصاياي انبيا كه نزد ايشان بود، فصاحت و بلاغت پيامبر. بخش دوم ابواب مربوط به معجزات رسول خدا(ص) است و مشتمل بر دوازده باب و 342 روايت كه در آن درباره حقيقت معجزه و وجوه اعجاز قرآن و ذكر ديگر معجزاتي كه از آن حضرت نقل شده، مانند اخبار غيبي، زنده كردن مردگان، شفاي بيماران، شقّالقمر و ردّالشمس و... بحث شده است. بخش سوم در 36 باب و شامل 1004 روايت مفصلترين بخش كتاب سيره است كه مهمترين وقايع سيره و مغازي را در خود جاي داده است، ابواب اين بخش شامل: بعثت و اظهار دعوت، نزول وحي و كيفيت آن، معراج، هجرت به حبشه، محاصره در شعب ابوطالب و دعوت قبايل و وفات ابوطالب و خديجه، هجرت به مدينه وليلة المبيت، ورود به مدينه و بناي مسجد و ذكر حوادث تا آغاز غزوات، ذكر غزوات و حوادث تا غزوه بدر كبري، تغيير قبله، غزوه بدر، حوادث بعد از بدر تا غزوه احد، غزوه احد و حمراء الاسد، غزوه رجيع و بئر معونه، غزوه بنينضير، غزوه ذاتالرقاع، بدر صغري و ذكر حوادث تا جنگ خندق و بنيقريظه، غزوه بنيمصطلق و ذكر حوادث تا صلح حديبيه، قصه افك، غزوه حديبيه و بيعت رضوان و عمرة القضا، نامههاي پيامبر به پادشاهان و ذكر حوادث تا غزوه خيبر، غزوه خيبر و فدك، حوادث بعد از خيبرتا جنگ مؤته، جنگ مؤته و حوادث بعد از آن تا جنگ ذات السلاسل، غزوه ذات السلاسل، فتح مكه، حوادث بعد? از فتح تا غزوه حنين، غزوه حنين و طائف و ذكر حوادث تا غزوه تبوك، غزوه تبوك و ماجراي عقبه، مسجد ضرار، نزول سوره برائت، ماجراي مباهله، غزوه عمروبن معديكرب، فرستادن علي(ع) به يمن، آمدن وفود به نزد پيامبر و ذكر حوادث تا حجةالوداع ذكر وقايع تا بازگشت به مدينه و تا زمان وفات رسول خدا، ماجراهاي رسول خدا(ص) با اهل كتاب و مشركان از هجرت به مدينه تا وفات. بخش چهارم شامل چهارده باب و 393 حديث درباره فرزندان پيامبر و احوالات ايشان، همسران پيامبر، احوالاتام سلمه، احوالات عايشه و حفصه، خاندان و خويشان و نزديكان پيامبر، صدقات و اوقاف رسول خدا(ص)، مهاجرين و انصار و ساير اصحاب، احوالات قريش و ديگر قبايل عرب، فضايل سلمان، مقداد و ابوذر و عمار و برخي اصحاب، اسلام آوردن سلمان و احوالات او، احوالات ابوذر، احوالات مقداد و بعضي اصحاب، فضايل امت پيامبر و اخبار مربوط به آينده ايشان ميباشد. بخش پنجم در سه باب و مشتمل بر 131حديث و ابواب آن عبارتاند از: وصيت رسول خدا(ص) به هنگام وفات و خبر تدارك سپاه اسامه، وفات و غسل و نماز و دفن پيامبر، كراماتي كه بعد از وفات آن حضرت ظاهر شدند. منابع و مآخذ مجلسي در ابتداي كتابش نام كليه مصادر خود را همراه نام مؤلفان آنها ذكر كرده است. و سپس به توثيق آنها پرداخته يعني درباره وثاقت و اعتبارشان سخن گفته است و اگر طعن و جرحي بر آنها وارد شده ذكر كرده و اگر مدح و توثيقي صورت گرفته بيان كرده است و چنانچه كتابي به اشتباه به نويسندهاي منتسب شده آن را تصحيح نموده و در برخي موارد به? شرح حال مؤلف و ذكر استادان و مشايخ وي پرداخته است. علاوه بر اينها در توثيق مصادر خود مطالبي را از مقدمه برخي از همين كتابها آورده است كه مؤلفين آنها در توثيق مصادر روايي و اسانيدشان بيان داشتهاند، براي نمونه مقدمه ابن شهرآشوب بر كتابش (مناقب آلابيطالب) را آورده كه در آن مؤلف اسناد و مشايخ روايت خويش را نام برده و روايات و سندهاي مورد اعتمادش را ذكر كرده است،همچنين مقدمه طبرسي را بر كتابش (الاحتجاج) و مقدمه كتاب سليمبن قيس هلالي و چند كتاب ديگر را آورده است كه كمك بسيار به نقد و بررسي روايات آنها مينمايد. مجموع مصادري كه مؤلف در مقدمه بحارالانوار ذكر كرده بالغ بر 450 كتاب و رساله است،ولي به نظر ميرسد شمار تمام منابعي كه از آنها در متن كتاب ياد شده حدود 629 اثر باشد. با توجه به اين كه هدف مؤلف گردآوري آثار شيعي بوده تذكر ميدهد كه به چند منظور از منابع اهل سنت نيز نقل كرده است: براي شرح و توضيح الفاظ و معاني آنها، براي احتجاج بر خودشان و ردّ اشكالات آنها با توجه به منابع ايشان، براي تأييد روايات شيعي از طريق آثار غير شيعي و نقل روايات شيعياي كه در كتابهاي اهل سنت آمده است. مجلسي هر روايت را با ذكر مصدر آن در ابتداي روايت آورده است، وي به منظور اختصار و سهولت كار براي برخي منابع خود كه بيشتر مورد مراجعه بودهاند رمزهايي از حروف الفبا قرار داده است كه به جاي نام كامل كتاب در ابتداي روايت ذكر شدهاند مانند: «ع» براي كتاب علل الشرايع، «ج» براي كتاب احتجاج و «شا» براي كتاب الارشاد. مجموع مصادري كه با رمز مشخص شدهاند 84 كتاب ميباشند، اما كتابهاي كوچكتر يا آنهايي كه كمتر بدانها مراجعه شده يا چندان مورد اعتماد نبودهاندنام كاملشان در ابتداي روايات ذكر شده است. منابعي كه در كتاب سيره از آنها بهره گرفته است بالغ بر هفتاد كتاب و مشتمل بر تفاسير قرآن و نهجالبلاغه و كتابهاي روايي و تاريخي شيعه و برخي منابع اهل سنت ميباشد? و عبارتنداز: ـ تفسير منسوب به امام حسن عسكري(ع)؛ ـ تفسير عليبن ابراهيمقمي (307ق)؛ ـ تفسير محمدبن مسعود عياشي (260ق)؛ ـ تفسير محمدبن ابراهيم نعماني (342ق)؛ ـ تفسير فراتبن ابراهيم كوفي (قرن چهارم ق)؛ ـ تفسير مجمع البيان طبرسي (548ق)؛ ـ نهجالبلاغه؛ ـ كتاب سليمبن قيس؛ ـ صحيفه الرضا(ع)؛ ـ قرب الاسناد ـ ابوجعفر عبدالله حميري (298ق)؛ ـ كتاب المؤمن ـ حسينبن سعيد اهوازي (حدود 250ق)؛ ـ المحاسن ـ احمدبن محمد برقي (280ق)؛ ـ بصائر الدرجات ـ محمدبن حسن صفار (290ق)؛ ـ الغارات ـ ابراهيمبن محمد ثقفي (283ق)؛ ـ الكافي ـ محمدبن يعقوب كليني (329ق)؛ ـ التمحيص ـ محمدبن همامبن سهيل (332ق)؛ ـ الغيبة ـ محمد بن ابراهيم نعماني (342ق)؛ ـ التهذيب ـ محمدبن عليبن بابويه، شيخ صدوق (381ق)؛ ـ من لايحضره الفقيه ـ صدوق؛ ـ الخصال ـ صدوق؛? ـ الامالي ـ صدوق؛ ـ عيون اخبار الرضا ـ صدوق؛ ـ التوحيد ـ صدوق؛ ـ كمالالدين و تمام النعمه ـ صدوق؛ ـ علل الشرايع و الاحكام ـ صدوق؛ ـ معاني الاخبار ـ صدوق؛ ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ـ صدوق؛ ـ كشف الغمه ـ عليبن عيسياربلي (392ق)؛ ـ مقتضب الاثر ـ احمدبن محمدبن عياشجوهري؛ ـ الارشاد ـ محمدبن محمدبن نعمان شيخ مفيد (411ق)؛ ـ الاختصاص ـ شيخ مفيد؛ ـ الامالي ـ شيخ مفيد؛ ـ تنزيه الانبياء ـ عليبن حسين موسوي سيدمرتضي (436ق)؛ ـ الامالي ـ محمدبن حسن طوسي (460ق)؛ ـ مكارم الاخلاق ـ حسنبن فضل طبرسي (قرن پنجم ق)؛ ـ قصص الانبياء ـ فضل اللّه راوندي (بعد از 548ق)؛ ـ اعلام الوري ـ فضل بن حسن طبرسي (548ق)؛ ـ النوادر ـ قطبالدين راوندي (573ق)؛ ـ الخرايج و الجرايح ـ راوندي؛ ـ مناقب آل ابيطالب ـ عليبن شهرآشوب (588ق)؛ ـ الاحتجاج ـ احمدبن علي طبرسي (قرن ششم ق)؛? ـ روضة الواعظين ـ محمدبن حسنبن فارسي (قرن ششم ق)؛ ـ كتاب الشفاء في تعريف المصطفي ـ قاضي عياض (544ق)؛ ـ سعدالسعود ـ عليبن موسيبن طاووس حسيني (668ق)؛ ـ جمالالاسبوع ـ ابن طاووس؛ ـ اقبال الاعمال ـ ابنطاووس؛ ـ فرج المهموم ـ ابن طاووس؛ ـ مصباح الزاير ـ ابن طاووس؛ ـ شرح نهجالبلاغه ـ عبدالحميدبن ابيالحديد (655ق)؛ ـ كتاب الروضه في المعجزات و الفضايل؛ ـ الفضايل ـ جبرئيلبن شاذان (660ق)؛ ـ كتاب المعراج ـ شيخ ابومحمدحسن؛ ـ الكامل في التاريخ ـ ابن اثير (630ق)؛ ـ ارشاد القلوب ـ حسنبن ابيالحسن ديلمي (771ق)؛ ـ العدد القويمه ـ علامه عليبن يوسف حلي (726ق)؛ ـ مختصر بصاير الدرجات ـ حسنبن سليمان حلي (قرن هشتم ق)؛ ـ كتاب الانوار ـ ابوالحسن بكري (952ق)؛ ـ رسايل شهيد ثاني (966ق)؛ ـ المنتقي في مولد المصطفي ـ كازروني؛ ـ الصحاح (في اللغه) - اسماعيلبن حماد جوهري (حدود 400ق)؛ ـ النهايه ـ ابن الاثير الجزري (606ق)؛ ـ قاموس المحيط ـ فيروز آبادي (817ق).? اينها مهمترين مصادري هستند كه مجلسي در باب سيره از آنها نقل كرده است. به جز اينها از كتابها و رسالههاي متعددي در شرح و توضيح روايات يا در بحثهاي اعتقادي كه مطرح كرده، بهره جسته است؛ همچنين از بسياري از كتابها به طور غير مستقيم نقل قول كرده است، مانند نقلهايي از واقدي، ابن اسحق، كلبي، طبري و ديگران كه در كتابهاي كشف الغمه، مناقب آلابي طالب و الفضايل و... آمده و مجلسي آنها را به جاي خود ذكر كرده است. شيوه تدوين ـ نقل آيات: مؤلف در ابتداي هر باب آياتي را كه با عنوان باب متناسب هستند با ذكر نام سوره و شماره آيه ذكر ميكند. بديهي است در برخي ابواب، آياتي متناسب با موضوع آنها وجود ندارد، از آن جمله ابواب 2 و 4 و 6 و 7 و 12 از بخش معجزات رسول خدا(ص) و باب هفدهم و هجدهم از بخش اول. وي پس از ذكر آيات، تفسير كلي آنها را عمدتا از تفسير مجمع البيان طبرسي نقل ميكند و سپس به ذكر روايات ميپردازد. ـ نقل روايات: مؤلف در هر باب كليه رواياتي را كه در موضوع مربوط يافته ذكر كرده است. او در ذكر روايات ترتيب زماني مصادر را رعايت نكرده و گاه روايات مصادر متأخر قبل از مصادر متقدم آمدهاند، ولي به توالي زماني رويدادها توجه داشته است. مجلسي نخست نام مأخذ خود را اغلب به صورت رمز و گاه به طور كامل ـ و اگر يك روايت در چند مأخذ موجود بوده نام يا رمز همه آنها را ـ آورده و سپس سند روايت را ذكر ميكند. با آن كه وي به ذكر سند روايات تأكيد داشته، چنان كه در مقدمه كتاب هم اشاره ميكند،در برخي موارد جهت اختصار از ذكر تمام سند خودداري كرده است. اين موارد در خصوص سندهايي است كه بارها تكرار شدهاند و روايات متعددي از طريق آنها نقل گرديده، وي در مقدمه كتاب اين اسانيد را? ذكر كرده و تذكر داده است كه در متن كتاب، هر يك از اين سندها را فقط با نام اولين راوي آنها مشخص كرده است،براي مثال همه رواياتي كه در كتاب قرب الاسناد از طريق «سنديبن محمد از ابوالبختري وهببن وهب قرشي» نقل شده در متن با عنوان «به سند خود از ابوالبختري» نقل كرده است. مؤلف از ذكر خبرهاي مشابه در يك باب پرهيز كرده است. در مواردي كه يك خبر با سندهاي متفاوت در چند مصدر وجود داشته خبر مذكور را از يكي از مصادر ذكر كرده و سپس تذكر داده است كه همان خبر در كتابي ديگر وجود دارد و سند آن را بدون نقل خبر ذكر ميكندو چنانچه دو خبر مذكور به لحاظ سند و متن كاملاً مشابه هستند پس از بيان روايت يكي از مصادر به ذكر نام مصدر يا مصادر ديگر بسنده ميكندو اگر ميان دو خبر اختلاف ناچيزي باشد اشاره ميكند. در مواردي كه دو روايت متفاوت داراي سند يكسان هستند پس از ذكر مصدر روايت دوم و تأكيد بر اين كه سند آن، همان سند روايت نخست است كل روايت را ذكر مينمايد. مؤلف همچنين به جهت پرهيز از طولاني شدن مباحثِ هر باب، گاه از ذكر كليه اخباري كه در يك مصدر موجود است و با موضوع پيوند دارند خودداري ميكند ضمن اين كه به وجود اين روايات در آن مصدر اشاره مينمايد، براي مثال در ذيل خبري از كتاب سعدالسعود در باب بشارتها ميگويد «وي (ابن طاووس) بشارتهاي بسياري در كتابش آورده كه با بيان آنها سخن را طولاني نميكنيم و همين خبر كه ذكر كرديم بسنده است».در ضمن به ندرت يك خبر را كه با موضوع دو باب مختلف تناسب دارد در هر دو باب ذكر ميكند مثلاً در ذيل روايتي از كتاب احتجاج در باب معجزات ميگويد «اين خبر و شرح آن در جلد چهارم (دهم) آمده، ولي در اين جا هم ذكر كرديم زيرا با موضوع اين جلد تناسب بيشتري دارد». ـ شرح و توضيح: مجلسي ضمنِ ذكر روايات هر جا نياز ديده به شرح و توضيح پرداخته? است. وي در بسياري موارد الفاظ دشوار و اصطلاحات را معنا كرده يا نكات دستورياي را كه در فهم روايات سودمند هستند تذكر داده و در اين زمينه بيشتر از كتابهاي الصحاح جوهري، قاموس المحيط فيروزآبادي و النهايه جزري و كتابهاي ديگر بهره گرفته است. در ذيل بعضي روايات به ترجمه و شرح اشعار موجود در آنها پرداخته است. توضيح درباره اماكن جغرافيايي ذكر شده در روايات نيز اگر چه به ندرت مورد توجه مؤلف بوده است. علاوه بر توضيحات لغوي، مجلسي به شرح روايات و بيان مفاهيم و نكات قابل برداشت از آنها يا تبيين نكات مبهم يا اختلافات و تعارضات احتمالي ميان روايت اقدام كرده و به اشكالات موجود پيرامون آنها پاسخ گفته است، اين توضيحات با عناويني چون «بيانُ»، «اقول»، «تبيين»، «توضيح»، «تذييل»، آغاز ميشوند كه سخن مؤلف را از متن روايات جدا ميسازند. ـ نقد و بررسي: گرچه هدف مؤلف صرفا گردآوري روايات و تبويب آنها بوده، ولي كار او خالي از عنصر نقد و بررسي نيست. وي هم در مقدمه كتاب (هنگام معرفي مصادر) و هم در متن كتاب به اين نكته توجه داشته است. در مقدمه كتاب پس از معرفي اجمالي مصادر خود به توثيق آنها پرداخته است و اگر نكتهاي منفي حيثيت و اعتبار آنها را خدشهدار كرده يادآور شده، مثلاً درباره كتاب احتجاج ميگويد «گرچه بيشتر اخبار آن مرسل هستند ولي از كتابهاي معروف و متداول است...» يا درباره حافظ رجب برسي و كتابهاي او ميگويد «به رواياتي كه فقط وي نقل كرده اعتماد نكردم، زيرا اين دو كتاب او مطالبي را در بر دارد كه موجب غلو و اشتباه ميشوند و تنها رواياتِ موافق با اصول معتبره را از وي اخذ كردهام»و در كنار اينها از كتابهاي معتبر با ستايش و تجليل ياد كرده است. وي در متن كتاب نيز گاه به نقد سند يا متن روايات پرداخته است از آن جمله در ذيل خبري از كتاب الفضايل در باب كودكي پيامبر ميگويد «اين خبر چون از طريق مخالفين نقل? شده زياد مورد اعتماد نيست اما آن را ذكر كرديم، زيرا در آن نكاتي است كه عقل از پذيرشش ابايي ندارد»يا در ذيل روايتي در باب معراج از كتاب امالي ميگويد «اين روايت از روايات آحاد است كه يقيني حاصل نميكند به علاوه تضعيف هم شده است».او فقط به نقد سند روايات بسنده نكرده و به بررسي متن روايت هم توجه داشته است چنان كه پس از ذكر روايتي از كتاب عيون اخبار الرضا در باب تاريخ بعثت ميگويد «اين خبر مخالف با ساير اخبار مستفيضه است...» و سپس وجوهي را در بيان معناي روايت ذكر ميكند. علاوه بر اينها مؤلف به مقابله و مقايسه روايات و موارد اختلاف يا احتمالاً تعارض آنها توجه داشته و به ردّ و ايراد و ذكر وجوهي احتمالي براي جمع ميان روايات و برطرف كردن موارد اختلاف پرداخته است. ـ هماهنگي مطالب: مؤلف هم به جهت رعايت اختصار و پرهيز از تكرار و هم به جهت هماهنگي ميان مطالبِ كتاب و تسهيل دستيابي به مطالب مربوط به هر موضوع در ذيل بسياري از روايات به وجود روايات ديگري در همان موضوع يا موضوعاتي متناسب با آن در ابواب ديگر اشاره كرده است، چنانچه خبري متناسب با موضوع مورد بحث در ابواب قبلي آمده ذكر ميكند و اگر چنين رواياتي در ابواب بعدي خواهد آمد متذكر ميشود، مثلاً در باب احوالات حضرت خديجه ميگويد «بعضي فضايل او در باب احوالات ابوطالب خواهد آمد»يا درباره تاريخ وفاتش ميگويد «تاريخ وفات وي را در باب مبعث خواهيم آورد».در بعضي موارد بخشي از روايت را در بابي ميآورد اما گوشزد ميكند كه تمام خبر در باب خودش خواهد آمد مثلاً در ذيل خبري از جنگ بدر ميگويد «تمام اين روايت همراه با سند آن در كتاب دعا خواهد آمد»و يا اشاره ميكند كه شرح و توضيح روايت در ابواب ديگر موجود است. بدين ترتيب اطلاعات كلي درباره ابواب مختلف و موضوعات آنها را در اختيار خواننده قرار ميدهد و دستيابي به اخبار و روايات مرتبط با هم را براي خواننده آسان ميسازد.? ـ طرح بحثهاي اعتقادي: بسياري از روايات سيره مشتمل بر مطالبي هستند كه ارتباط مستقيم با اصول اعتقادات دارند، از اينرو مؤلف در ذيل اين قبيل روايات بحثهاي اعتقادي و كلامي را مطرح ميكند و در آنها به شرح و توضيح نكات روايات ميپردازد، مثلاً در باب معجزات پيامبر بحث مفصلي درباره حقيقت معجزه و وجوه دلالت معجزات بر حقانيت نبوت پيامبر ارائه ميكند. در اين بحثها اغلب اشكالات و شبهات مخالفان و منكران را مطرح كرده و با ذكر اقوال علما و نظريات خويش به ردّ و جواب آنها پرداخته است و گاه به تصحيح برخي اشتباهات علماي سلف اشاره كرده است؛ از جمله بحثهاي اعتقادي در ابواب سيره ميتوان به اين موارد اشاره كرد: معراج و كيفيت آن،وحي و كيفيت آن،و عصمت. بيشك مبحث سيره نبوي در كتاب بحارالانوار داراي كاستيهايي است كه بيشتر به اهداف مورد نظر در تأليف اين كتاب باز ميگردد. با اين حال بايد اذعان داشت كه مجموعه روايات موجود در اين زمينه در بحارالانوار به لحاظ كثرت و ميزان اعتبار و نيز شرح و توضيحات نويسنده اطلاعات گسترده و ارزندهاي در اختيار محقق قرار ميدهد.? پينوشتها: ? -پايان ص5 ? -پايان ص6 ? -پايان ص7 ? -پايان ص8 ? -پايان ص9 ? -پايان ص10 ? -پايان ص11 ? -پايان ص12 ? -پايان ص13 ? -پايان ص14 ? -پايان ص15 ? -پايان ص16 ? -پايان ص17 ? -پايان ص18 ? -پايان ص19 ? -پايان ص20 ? -پايان ص21 . احزاب (33) آيه 21. . گفته حضرت رسول به نقل از: ابن شعبه، تحف العقول، ص 18. . سيدصادق سجادي و هادي عالمزاده، تاريخنگاري در اسلام، ص 51. . براي اطلاع بيشتر در اين باره نگاه كنيد به: علي شهرستاني، منع تدوين الحديث. . عبدالحميد بن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 11، ص 20 به نقل از ابوالحسن مدائني. . عبدالحميد صائب، علم التاريخ، ص 93، به نقل از الموفقيات، نوشته زبيربن بكار، ص 222. . ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج 22، ص 21. . درباره شرح حال مجلسي نگاه كنيد به: ريحانة الادب، ج 5 و روضات الجنات، ج 1، ص 118، و اعيان الشيعه، ج 9، ص 182. . محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 1، ص 3. . همان، ص 4. . همان، ص 6 ـ 48. . براي نمونه رك: همان، ص 28 ـ 29 و 32. . براي نمونه رك: همان ص 14 و 44 و 45. . همان، ص 62. . همان، ص 74. . همان، ص 76. . رك: همان، ص 24 ـ 25. . گروهي، المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار، ج 1، ص 98. . محمدباقر مجلسي، همان، ج 1، ص 48. . همان جا. . همان، ج 17، ص 225 و 362؛ ج 18، ص 1 و 23 و 144. . رك: همان، ج 17، ص 130 و 156. . همان، ج 1، ص 48. . همان، ص 48 ـ 61. . همان، ص 48. . براي نمونه رك: همان، ج 16 ص 173 و 280 و 314. . براي نمونه: همان، ج 15 ص 340؛ ج 16، ص 99. . براي نمونه: همان، ج 15، ص 132 و 316. . براي نمونه: همان، ج 16، ص 325؛ ج 18، ص 371. . همان، ج 15، ص 241. . همان، ج 17، ص 298. . همان، ج 1، مقدمه مؤلف ص 28. . همان، 10. . همان، ج 15، ص 357. . همان، ج 18، ص 349. . همان، ص 190. . همان، ج 16، ص 2. . همان، ص 20. . همان، ج 19، ص 310. . براي نمونه: همان، ج 16، ص 219. . همان، ج 17، ص 222. . همان، ج 18، ص 289. . همان، ص 248. . همان، ج 17، ص 40. منابع: ـ اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني (بيروت، دارالفكر، بيتا). ـ الحراني، حسنبن عليبن شعبه، تحف العقول (قم، انتشارات بعثت، بيتا). ـ سجادي، سيدصادق و عالمزاده، هادي، تاريخنگاري در اسلام (تهران، انتشارات سمت، 1375). ـ شهرستاني، علي، منع تدوين الحديث (قم مؤسسه الامام علي عليهالسلام، 1418ق). ـ عبدالحميد، صائب، علم التاريخ (بيروت، الغدير، 1421ق). ـ گروهي، المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار (قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1413ق). ـ مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار چاپ دوم (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1362ش). ـ المعتزلي، عبدالحميدبن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه (بيروت، داراحيا التراث العربي، 1386ق).