بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وحدت اسلامي و پيامبر اكرم (ص) سيدحسين حسيني سايت بلاغ «قل هذه سبيلي أدعوا إلي الله علي بصيرة أنا و من اتبعني» (1) ضرورت طرح مساله وحدت اسلامي در بررسي تاريخ اسلام، سيره نبوي همواره از جمله موضوعات مهم و مورد مطالعه انديشمندان مسلمان بوده است. تحليل رويدادها و حوادث ويژه تاريخ اسلام و نيز بازشناسي كيفيت موضعگيريهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در برابر رخدادهاي گوناگون زمان، همواره موضوع مطالعه تحليلگران تاريخ اسلام بوده است. مساله «وحدت اسلامي» و نقش مؤثر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در ايجاد و گسترش آن در همين راستا قابل توجه است. ضرورت طرح چنين موضوعي را از سه منظر ميتوان ارزيابي كرد: الف - اهميتسيرهشناسي مساله وحدت اسلامي و نقش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در ايجاد آن در تحليل و بررسي سيره نبوي از جمله موضوعات بسيار مهمي است كه هر متفكر اسلامي در آغاز مطالعه با آن مواجه ميشود. بدون ترديد، موضعگيريهاي پيامبر صلي الله عليه و آله در اين مورد، در نقش مقام نبوت و رسالت، داراي ارزش ويژهاي براي مسلمانان خواهد بود; چرا كه خداوند ميفرمايد: «لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجو الله واليوم الآخر وذكرالله كثيرا» (احزاب: 21) (2) «اسوه» يعني پيشوا، راهنما و نمونه و «تاسي» به معناي چيزي يا كسي را نمونه گرفتن است. (3) بنابراين، طبق مفاد اين آيه كريمه، اين رويدادها مانند تمامي وقايع تاريخي مرتبط با پيامبر صلي الله عليه و آله در بردارنده نحوه عملكرد، كيفيت تصميمگيري و حيات دنيوي آن حضرت است و از اينرو، داراي اهميتبوده و به عنوان حجت و شاخص شناخته شده است. مسلمانان نيز موظف به تعقل و تفكر در ابعاد حيات حضرت رسول صلي الله عليه و آله شدهاند. (4) علامه طباطبائي(ره) مينويسند: «كلمه «اسوه» به معناي اقتدا و پيروي است ... اسوه در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله عبارت از پيروي اوست و اگر تعبير به «لكم في رسول الله» (شما در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله تاسي داريد) كرد، كه استقرار و استمرار در گذشته را افاده ميكند، براي اين بود كه اشاره كند .... شما هميشه بايد به آنجناب تاسي كنيد. و معناي آيه اين است كه به او تاسي كنيد، هم در گفتارش و هم در رفتارش.»(5) بنابراين، بررسي سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در تحقق وحدت اسلامي، به عنوان يكي از زير مجموعههاي بررسي سيره نبوي، ضرورت مييابد. ب - ضرورت تبيين سيره سياسي نقشآفريني پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسائل سياسي جامعه، فلسفهيابي و پيجويي حكمتها و اهداف آنها، گوياي سيره سياسي نبوي است. از اين زاويه، تدابير نبوي در هدايت، ولايت و رهبري جامعه اسلامي، مشخصكننده راهبردهاي اداره سياسي جامعه است و چون مساله «وحدت امت» موضوعي سياسي است، تحليل و بررسي نقش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز درباره آن، بهترين راه براي تبيين سيره سياسي نبوي تلقي ميگردد. تاثير وحدت اسلامي در ساخت امت اسلام و رهآورد روشن آن براي آينده مسلمانان، نشاندهنده كاركرد سياسي اين موضوع است و بيشك، نظر به نقش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين مسير، ميتواند راهي فراروي تحليل سيره سياسي آن حضرت به روي ما بگشايد و مقدمهاي براي الگوگيري و نيز اطاعت از خواست و اراده نبوي باشد. «من يطع الرسول فقد اطاع الله ومن تولي فما ارسلناك عليهم حفيظا» (نساء: 80) (6) ج - شناسايي سيره وحدت سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در ايجاد امت واحد، ميتواند مبين و مفسر اصول و معيارهايي براي وضعيت كنوني جهان اسلام باشد. بدين ترتيب، مساله وحدت اسلامي نه تنها در مجموعه مباحثسيره نبوي يا سيره سياسي، بلكه به عنوان موضوعي كه اكنون مورد ابتلاي جوامع اسلامي است، مورد توجه قرار ميگيرد. از اينرو، با نظري به تاريخ اسلام و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، استخراج و استنباط دستورالعملهاي لازم براي به كارگيري در زمان معاصر ممكن خواهد شد. «يا ايها النبي انا ارسلناك شاهدا ومبشرا ونذيرا» (7) مفاهيم و واژهها الف - وحدت امت اسلامي سيره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در ايجاد وحدت امت، از زواياي گوناگوني قابل بررسي است. بازشناسي اين عنوان راهي براي دستيابي به آن ابعاد خواهد بود. «وحدت امت اسلامي» به معناي تحقق وحدت اسلامي در مجموعه كلي امت اسلام و به صورت كلان، در سرتاسر جهان است، بهگونهاي كه در نهايت، نويد تشكل امت واحد اسلامي به گوش رسد. «وان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاتقون» (مؤمنون: 52) (8) با دقت در اين مفهوم، روشن ميشود كه وحدت امت اسلامي قابل تجزيه و تحليل به مفاهيم ديگري نيز هست: اولا، تحقق وحدت امت، نشان از يك آرمان واحد و مطلوب ديني دارد; يعني «امت واحد اسلامي». ثانيا، وحدت امت اسلامي، هدف و آرماني نهايي براي وضعيت موجود و كنوني مسلمانان است. قطعا تحقق وحدت متبدون نظر به شرايط كنوني ملتهاي مسلمان ممكن نيست; زيرا امت اسلامي، همان مجموعه جوامع اسلامي باحفظ خصوصيت ويژه وحدت اسلامي ميباشد. ثالثا، از مفهوم «وحدت امت اسلامي» ميتوان مفهوم ديگري نيز اخذ كرد و آن واژه «وحدت اسلامي» است. چنانكه وحدت امت را به عنوان حلقه وصل و محور زيربنايي امت واحده جهاني (در قلمرو حكومت الهي جهاني) در نظر آوريم، محتاج راهحلها و راهبردهايي براي تغيير وضعيت موجود به سمت كمال مطلوب (وحدت امت) هستيم و اين جزهمان «وحدت اسلامي» نخواهد بود. بدينسان، ضرورت تفكيك و تعريف سه مفهوم بنيادين به منظور بررسي سيره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله (در موضوع بحث) روشن ميشود; يعني جامعهاسلامي، امت واحد اسلامي و وحدت اسلامي. (بحث تفصيلي در اينباره ما را از مقصد اين مقاله خارج ميسازد. بنابراين، تنها مروري اجمالي و گذرا به هر يك از اين واژهها خواهيم داشت.) ب - جامعه اسلامي جامعه اسلامي مجموعه متشكل از مردم مسلمان در يك قلمرو حكومتي و مرز خاص جغرافيايي است كه داراي اعتقادات و آرمانهاي ديني باشند. در واقع، ميتوان جامعه اسلامي را تحقق نظام الهي در يك قلمرو خاص دانست، همانگونه كه حضرت ابراهيم عليه السلام ميفرمايد: «... و من ذريتنا امة مسلمة لك ..» (بقره: 128) (9) وقتي سخن از «نظام» به ميان ميآيد، مجموعهاي مركب از افراد، اركان و روابط اجتماعي خاصي مورد نظر است كه بر اساس يك مبناي وحدتبخش، هدف و جهتخاصي را ميپيمايند. بدين ترتيب، مفهوم جامعه با ويژگي «نظاممندبودن» در برابر مفهوم فرد، قرار ميگيرد. بنابراين، جامعه را نميتوان جمع عددي افراد و تنها يك تجمع صرف از انسانها دانست; آنگونه كه برخي واژه «جامعه» را در استعمال متداول خود مخصوص تجمع افراد انساني در يكجا دانسته و چنين گفتهاند: «مهمترين پيوند و مبناي اين گروه و معناي اساسي اين ارتباطات، جمعبودن آنها در يكجاست» (10) برخي نيز گفتهاند: «جامعه منشا مليت را تجمع - يعني، از همزيستي با همزيستن - گرفته است ...». (11) بنابراين، هر جامعهاي داراي نظام اجتماعي خاص است كه ساختارهاي اجتماعي را بر محور آن شكل ميدهد. شبيه اين كلام را با تفاوتهايي پنهان، (12) در كتاب نقد دينداري و مدرنيسم ميخوانيم: «جامعه يك تجمع صرف از انسانها نيست، بلكه دو خصوصيت مهم جامعه را همراهي ميكند: اول، جامعه داراي يك ساختار (نظم) اجتماعي است (Social Order) دوم، نظم اجتماعي جامعه ميتواند منشا صدور فعل اجتماعي (دسته جمعي) باشد. (13) با اين همه، آنچه روابط انسان را با انسانها از ساير روابط بشري با موجودات ديگر متمايز ميسازد، شاخصه «حب» و فرآيند «تولي انساني» است: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثي وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم ان الله عليم خبير.» (14) بدين ترتيب، تمايلات و گرايشهاي انساني زمينه تعامل اجتماعي را به وجود ميآورد و اين خود منشا صدور فعل اجتماعي است. از اين رهيافتبه «نظام ولايت اجتماعي» تعبير ميشود. پس ترديدي نيست كه نظم اجتماعي جامعه، منشا صدور فعل اجتماعي نيز خواهد بود; يعني، مفهوم نظام با مفهوم ولايت اجتماعي همسو ميگردد و آشكار است كه قيد «الهي» صبغه ديني و رويكرد ارزشي تعلقات جامعه اسلامي را نشان ميدهد. البته بحث از «حب» در دين و نقش «تولي انساني» در جامعه، موضوعي دامنهدار است، ولي اجمالا ميتوان گفت: بر اساس آيات الهي، «محبت»، يكي از شاخصهاي مهم تمايز انساني بهشمار ميآيد. محبت در اوج تعالي خود تنها به ذات احديت تعلق ميگيرد; زيرا انسان حقيقتي ماوراي تعلق و كشش به خدا ندارد: «انا لله وانا اليه راجعون» (15) از همين روست كه ميفرمايد: «الا بذكر الله تطمئن القلوب» (16) پس محبت، مبدا اتصال و حركت تكاملي انسان به سوي خداست. همچنين محبت مايه تشكيل نظام اجتماعي هست: «ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها وجعل بينكم مودة ورحمة»; (17) بر اين اساس، ملاك تجمع خانوادگي و حتي تجمع بزرگ انساني ( جامعه)، بر محور محبت و مودت است. (18) در حديثي زيبا از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره جامعه مؤمنان، همين كليتبا قيد آثار ايمان مطرح شده است: «مثل المؤمنين في توادهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل جسد واحد.» (19) در نهج البلاغه ميخوانيم: «ايها الناس، انما يجمع الناس الرضا والسخط وانما عقد ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لماعموه بالرضا. فقال سبحانه: فعقدوها فاصبحوا نادمين ...» اي مردم، محور اجتماع آدميان خشنودي و خشم است. آري، تنها يك نفر بود كه ناقه ثمود را پي كرد، اما چون تمامي قوم ثمود به كار او رضا دادند، خداوند همه ايشان راسزاوار عذاب ساخت. و اين سخن خداي سبحان است كه «پس آن ناقه را پي كردند و همگي پشيمان شدند.» (20) نكتهاي كه بايد درباره تعريف جامعه اسلامي افزود اينكه در اين ديدگاه، بين «جامعه ديني» و «جامعه اسلامي» تفاوت است. در واقع، جامعه ديني، جامعه آرماني دين است كه تعريف آن نيز ناظر به بيان ويژگيها و مطلوبيتهاي نهايي دين خواهد بود، (21) در حالي كه جامعه اسلامي، تحقق آموزههاي جامعه آرماني در وضعيت موجود جوامع مسلمان است كه به سبب اعتقاد امتيا سازگاري نسبي نظامهاي اجتماعي با اهداف ديني، عنوان «اسلامي» به خود گرفته است. اينكه در فرهنگ لغات «جماعة» را به «گروه مردم» معنا ميكنند نيز شاهدي بر اين مدعاست. (22) بعضي نيز مفهوم «جامعه اسلامي» را با واژه «امت» در فرهنگ سياسي اسلام يكسان قلمداد كرده و گفتهاند: «امت (جامعه اسلامي) عبارت از جامعه منظم و هماهنگي است كه افراد آن داراي هدف و مقصد مشترك باشند ... بنابراين، در امت هيچ مرز و مبنايي به جز عقيده و ايمان، كه اساس هدف و راه مشترك افراد آن جامعه است، وجود ندارد.» (23) اما با قتبيشتر بايد اين دو واژه را از يكديگر تفكيك كرد. (24) ج - امت واحد اسلامي مفهوم «امت واحده اسلامي» نيز با توضيحاتي كه گذشت، روشن ميشود. در واقع، ميتوان امت واحده اسلامي را مجموعه متشكل از جوامع اسلامي در سطح جهاني دانست كه داراي ويژگي عينيتيابي وحدت امم مسلمان است. در اين صورت، امت واحده، جريان و تحقق نظاممند وحدت امت اسلامي در جوامع جهاني خواهد بود. امت واحده اسلامي، تسري همان هويتحقيقي جامعه اسلامي در شعاع گسترده و جهان شمول است; يعني، تحقق و وجود نظام ولايت اجتماعي الهي در سطح جهاني با حفظ ويژگيها و ساز و كارهاي خاص خودش: «ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاعبدون.» (انبياء: 92) (25) همانگونه كه گفته شد و اين كريمه نيز به خوبي نشان ميدهد، تعبير «امة واحده» حكايت از آن دارد كه جامعه اسلامي (و جوامع) در مسير تحقق وحدت، بايد به جايي برسد كه يك امت واحد اسلامي تشكيل دهد. (26) و اصولا اين آرمان بلند در متن هدف خلقت انسان نهادينه شده است: «ولو شاء ربك لجعل الناس امة واحدة ولا يزالون مختلفين الا من رحم ربك ولذلك خلقهم» (27) توضيح اينكه «ذلك (در اين آيه) اشاره دارد به امت واحدبودن; يعني، اين آرمان كه همه مردم پيرو ملت واحد ميباشند و خداوند مردم را براي اين آرمان والا آفريده است. (28) حضرت امام خميني(ره) ميفرمود: «اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، از عرب و عجم و ترك و فارس، با هم متحد كند و يك امتبزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كند.»(29) اين بعد آرمانخواهي (امت واحدبودن) در كلام شيواي مثنوي نيز تحت عنوان «نفس واحدبودن مؤمنان» مطرح ميشود كه خود، گوياي جامعه آرماني ديني است: «مؤمنان معدود ليك ايمان يكي جسمشان معدود ليكن جان يكي چون نماند خانهها را قاعده مؤمنان مانند نفس واحده چون از ايشان مجتمع بيني دو يار هم يكي باشند و هم ششصد هزار تفرقه در روح حيواني بود نفس واحد روح انساني بود» (30) نكته ديگري كه قابل ذكر است اينكه واژه «امت» در لغت، به «ملت» و «گروه وابسته» معنا شده (با جمع امم) و در اصطلاح متكلمان، به پيروان پيامبران صلي الله عليه و آله مانند امت محمدي و امت مسيح اطلاق ميگردد. (31) در قرآن نيز به معاني گروه و جماعت (قصص: 23)، روش و طريقت و گروه همكيش و متحد (بقره: 213)، مقتدا و پيشوا و اسوه (بقره: 143) و اجل و مدت (هود: 8) آمده است. در روايتي، ابوبصير از امام صادق عليه السلام درباره آيه «ان هذه امتكم امة واحدة» سؤال ميكند: من امته؟ آن حضرت پاسخ ميفرمايد: «امت وي مؤمنان هستند كه آنچه از سوي پروردگار خويش آورده، به جان ميپذيرند و همراه دو امانت گرانمايه او (ثقلين) كه به دستور خدا بايد همراه آنها پيش بروند، ره ميپويند.» (32) د - وحدت اسلامي وحدت اسلامي نيز به كارگيري ابزار تحقق امت واحد به عنوان يك آرمان نهايي، در سطح جوامع اسلامي و جهان اسلام خواهد بود: «واعتصموا بالله هو موليكم فنعم المولي ونعم النصير» (حج: 78) (23) بنابراين، بار مفهومي وحدت اسلامي، در روش و ابزارمندي آن است و از اين جهت، شامل تمامي تصميمات، سياستگذاريها و تدابيري ميشود كه پيامد آنها سبب تحقق وحدت امت اسلامي و در راستاي تبديل جوامع اسلامي به امت واحد الهي است. از اينرو، خداوند ميفرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (34) به بيان استاد شيخ محمد غزالي، دين امر به زدودن شقاق و نزاع ميكند و به وحدت و همبستگي دعوت مينمايد، چه اينكه خداوند ميفرمايد: «واعتصموا بحبل الله ...» و نيز ميفرمايد: «ولا تنازعوا فتغسلوا...» (35) اكنون با مروري بر واژههاو مفاهيم مزبور، نكاتي آشكار ميشود: اولا، تفكيك مفهومي اين عناوين، بررسي سيره پيامبر صلي الله عليه و آله را در ايجاد وحدت امت، دقيقتر و روشنتر خواهد ساخت. تحليل يك موضوع عام، به موضوعات و مسائل خرد بهترين راه براي نظامبخشيدن به پرسشهاي مطرح شده در مساله مورد بررسي و پاسخ بدانهاست. ثانيا، با دقت در مفاهيم مزبور، در مييابيم كه هر يك از اين مفاهيم تداعيكننده يك مفهوم بنيادين و جوهري هستند. در حقيقت، اين سه واژه داراي سه نهادگاه اصلياند كه با تهيشدن از آن هسته اصلي، تعاريف، نه تنها از درون متلاشي ميشوند، بلكه از بيرون نيز انسجام منطقيشان گسسته خواهد شد. در تعريف «جامعه اسلامي»، به وضعيت موجود و شرايط اجتماعي خاص زماني و مكاني نظر بود. «امت واحده» بر وضعيت مطلوب، آرمانخواهي و مطلوبيتطلبي تاكيد داشت و بالاخره، «وحدت اسلامي» نوعي ابزار و عامل تغيير وضعيت موجود به سمت وضعيت مطلوب تلقي گرديد; يعني، محور قرارگرفتن ابزارمندي و به كاربستن راه حلها و چارهجوييها. تبيين اين خاستگاهها ما را در تعيين نقش ويژه و منحصر به فرد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در هريك از اين موضوعات، ياري خواهد داد. درباره جوهره اصلي واژههاي «امت واحده» و «وحدت ديني» نيز نكاتي قابل ذكر است: واژه «امت» در قرآن كريم قريب 51 بار با معاني گوناگون به كار رفته و در قالبهاي لفظي: «امة»، «امة واحدة» «امة مقتصدة»، «امة وسط»، «امة مسلمة» ومانند آن آمده است. ولي چنانچه در كاربردهاي استعمال «امة واحدة» دقت كنيم، شايد بتوانيم چنين برداشت كنيم كه گويا در اين مورد، قرآن از نوعي مطلوبيتگرايي و آرمانخواهي سخن ميگويد و در اين ديدگاه، انسانها بايد به وحدت در فطرت توحيدي و ناب خود باز گردند تا آرمان امت واحد براي بشريت محقق گردد. (36) به عنوان نمونه، خداوند ميفرمايد: «كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه» (37) «وما كان الناس الا امة واحدة فاختلفوا» (يونس: 19) (38) «لكل جعلنا منكم شرعة ومنهاجا ولوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم في ما اتاكم فاستبقوا الخيرات الي الله مرجعكم جميعا» (مائده: 48) (39) آيات 93 نحل، 52 مؤمنون، 92 انبياء، 8 شوري، 33 زخرف و 118 هود نيز در اين زمينه جالب توجه است. آيات وحدت كلمه در قرآن كريم ظاهرا وحدت ديني و اسلامي را به عنوان يك راه و ابزار براي تحقق مقاصد ديني و الهي تلقي ميكنند و از اينرو، اعتصام به حبل الهي را مقدمه نجات جامعه از هلاكت و نيز سعادت و هدايت جامعه اسلامي ميدانند: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمتة اخوانا وكنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون» (آل عمران: 103) (40) همچنين تفرقه و اختلاف در دين را با اقامه دين حق و آيين توحيدي منافي دانسته و ميفرمايد: «شرع لكم منالدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليك وما وصينا به ابراهيم وموسي وعيسي ان اقيموا الدين ولا تفرقوا فيه» (شوري:13) (41) همچنين با مذمت از تفرقه و اختلاف بين مسلمانان (عدم به كارگيري وحدت اسلامي)، آن را مانند ملل پيشين قلمداد نموده كه پس از هدايت الهي، باز به سمت اختلاف تمايل يافتند و سزاوار عذاب عظيم شدند: «ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا من بعد ما جائتهم البينات واولئك لهم عذابعظيم»(آلعمران:105) (42) ثالثا، مشخص است كه حركاتاصلاحي مصلحان تاريخ در جامعه خود نيز بر محور موضوعات سهگانه مذكور دور ميزند; يعني، ايجاد تغيير و تحول در ظرفيت كنوني جامعه، ترسيم آرمانها و مطلوبيتهاي مصلحانه خود و نيز به كارگيري عوامل و معادلات اصلاحي براي تحركجامعه آسيبديده بهسمت جامعه آرماني بهينه. اصلاح و بازپروري جوامع توسط مصلحان، همواره بسته به سه عامل اساسي بوده است: نخست ايجاد انقلاب اصلاحي - يعني تغيير و تحول ساختسياسي موجود - سپس ارائه و ترسيم ارزشها و قوانين مصلحانه و آنگاه، به كاربستن برنامه شايسته. انبياي الهي و به خصوص پيامبر اكرم اسلام صلي الله عليه و آله كه در صف اول مصلحان عالم و تاريخ بشريت قرار دارند، اين سه عامل را به بهترين وجه معقول و در نهايت توانمندي فوق بشري خود و در محدوده پذيرش زمانه، به كار بستهاند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز» (نساء: 159) (43) رابعا، تحقق سعادت جوامع و اصلاحطلبي درباره آنها به فرآيند مجموعه به كارگيري عوامل سهگانه باز ميگردد و از اين جهت، بررسي نقش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درمسير پايهگذاري امت واحد نيز نميتواند بدون كاوش در اين راهها كامل باشد. قطعا بالندگي جامعه اسلامي و هدايت آن به سوي امت واحد الهي، بستگي به تدبيري نظاميافته در سه ساختار سياسي، فرهنگي و ارزشي جامعه دارد. (44) از اينرو، با بررسي و تحليل كيفيت عملكرد پيامبر عزيز صلي الله عليه و آله در اين مقولهها، ميتوان گام مهمي در نماياندن سيره سياسي آن حضرت درباره مساله «وحدت ديني» برداشت. خامسا، بر اين نكته تاكيد ميورزيم كه تصميمات و سياستگذاريهاي برگزيده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نه تنها در محيط دروني جامعه اسلامي آن زمان، بلكه به دليل «ولايت تاريخي» آن حضرت، داراي آثار و پيامدهايي پايدار در طول تاريخ نيز بوده است: «وما ارسلناك الا رحمة للعالمين قل انما يوحي الي انما الهكم اله واحد فهل انتم مسلمون» (46) و از همينرو، نبايد نقش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را منحصر در يك فضاي خاص زماني دانست: «يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعا» (اعراف: 158) (47) البته اين مساله عاملي براي الگوگيري مسلمانان در تمام دورههاي بشري نيز ميباشد كه: «وما ارسلناك الا كافة للناس بشيرا ونذيرا» (سبا: 28) (48) بدين ترتيب، دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دعوتي عمومي و جهاني است كه تقيد به زمان، خاص و يا مكان ويژهاي ندارد: «ان هو الا ذكر للعالمين» (بقره: 213)(49) بنابراين، راهكارهاي انتخابي آن حضرت بايد به عنوان يك «نماد الوهي» مورد توجه قرار گيرد. نقشها و كاركردها با توجه به تفكيك واژهها و مفاهيم مزبور، نقش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در ايجاد وحدت امت، در سه محور قابل تحليل است: نخست راهبردهاي سياسي و حكومتي،سپس راهبردهاي فرهنگي و عقيدتي و در نهايت، راهبردهاي ارزشي و اجتماعي. آنچه در اين مقاله مورد بحث قرار ميگيرد، تنها محورهاي اول و دوم خواهد بود. الف - راهبردهاي سياسي و حكومتي راهكارهاي دعوت سياسي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در جامعه اسلامي زمان خود را ميتوان از بارزترين نقشهاي آن حضرت براي ايجاد وحدت امت دانست كه به معناي ايجاد تحرك و دگرگوني در جامعه آن زمان به سمت ايجاد وحدت امت (به عنوان يك آرمان مشترك) است. تمام مسائلي كه در اين بخش مورد ملاحظه قرار ميگيرند، به نوعي از موضعگيريها و كاركردهاي سياسي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله باءهدف پالايش و آمادهسازي وضعيتبالفعل و شرايط خاص جامعه اسلامي شمرده ميشوند. پيش از اين نيز يادآور شديم كه اين نوع تلاشها شامل سياستهايي است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در بستر جامعه آن زمان (پيش يا پس از هجرت) به جهت دستيابي به امت واحد اتخاذ كردهاند; تدابيري كه نزد قرآن مجيد در راستاي اهداف بزرگ انبيا: تلقي ميشوند; چه اينكه فرمود: «كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيمااختلفوا فيه» (بقره: 213) (50) برخي از اين روشها و الگوهاي سياسي عبارتند از: مبارزه و انقلاب سياسي: جلوگيري از تشتت و پراكندگي جامعه آن روز و در مقابل، ايجاد نوعي وحدت سياسي، راهي براي تحقق «جامعه اسلامي» است تا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از طريق آن، امكان اعتلاي نداي «وحدت امت اسلام» را به دست آورد. در واقع، اين سياستگذاري را بايد اولين قدم در مسير تحقق امت واحد دانست. بدون پيادهكردن الگوي امت در سطح يك جامعه مدني خاص، نه داعيه وحدت بخش امم قابل پذيرش است، نه چنين چيزي امكان عيني و عملي مييابد. وضعيتسياسي عربستان پيش از اسلام نشان ميدهد كه هيچگونه حاكميتسياسي واحد و منسجمي بر آن حكمفرما نبوده و تنها قبايل متعدد با حالت ملوك الطوايفي، به صورتي مجزاي از يكديگر وجود داشتهاند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در نخستين حركتها، دستبه يك انقلاب سياسي براي مبارزه با وضعيت جامعه متفرق آن زمان و ايجاد يك وحدت سياسي زدند. مبارزه و جنبش سياسي پيامبر صلي الله عليه و آله به دليل جلوگيري از گسستگي سياسي حاكم بر زندگي اعراب جاهلي و تلاش براي ايجاد پيوند سياسي جديد، شاهدي گويا بر راهكار وحدت ديني است. جامعه جاهلي به دليل فقدان هرگونه قوانين حكومتي و ضوابط سياسي، دچار آشفتگي و ويرانگري شده و وجود آزاديهاي مفرط و نيز سنتهاي نارواي اجدادي سرآمدي براي تشديد آن بوده است. در يكي از مدارك تاريخي اين دوره، از زبان جعفربن ابيطالب (در برابر پادشاه حبشه)،وضعيتسياسي جامعه آن زمان و اهميت دعوت و مبارزه سياسي آن حضرت، به خوبي قابل فهم است: «پادشاها، ما مردمي بوديم كه در دوران جاهليت، بتها را پرستش ميكرديم، مردار ميخورديم، كارهاي زشت انجام ميداديم، قطع رحم ميكرديم، با همسايگان و همپيمانان خود بدرفتاري داشتيم، نيرومند ما ناتوان ما را ميخورد، وضع ما همين بود تا خدا پيامبري از خودمان كه راستي، امانت و پاكدامني او را ميشناسيم به سوي ما فرستاد. او ما را به سوي خدا دعوت كرد تا او را به يگانگي بشناسيم و پرستش كنيم...» (51) تشكيل نظام حكومتي: تلاش سياسي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله تنها در يك مبارزه منفي براي جلوگيري از تفرق سياسي حاكم منحصر نميگردد، بلكه تثبيتشرايط اجتماعي و وحدت بخشي به آن به صورت نظاممند و البته در چارچوب يك نظام حكومتي را نيز به دنبال دارد. پيريزي يك نظام واحد سياسي مهمترين عامل در ايجاد وحدت اسلامي خواهد بود. علاوه بر اين، زمينهاي براي تشكيل امت واحد است; زيرا بدون داشتن حكومت ديني و دايتسياسي جامعه توسط رهبري واحد، جامعه اسلامي (اصولا) وجود ندارد و بدون آن نيز، سخن از جوامع مسلمان در سرتاسر عالم و زمينهسازي فكري و عيني وحدت امت اسلام بيمعناست: «ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين» (52) دوران دهساله حضور پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مدينه يعني مجموعه تلاشهاي سالهاي پس از هجرت را ميتوان به عنوان شاهدي بر اين مساله عنوان كرد. تصميم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مبني بر ايجاد يك حاكميت الهي در جامعه عربستان آن زمان از امور قطعي تاريخ اسلام شمرده ميشود. جداي از استدلالهاي كلامي و عقيدتي (در توجه به ويژگيهاي مكتب و جامعيت دين اسلام و مساله تامين نيازهاي فردي و اجتماعي انسان) قراين فراوان تاريخي پيش روي ما قرار دارد. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بارها و به زبانهاي گوناگون ميفرمودند: «الجماعة رحمة والفرقة عذاب» (53) ، «به حكم اسلام، بايد مردم از بربريت (صحرانشيني) دستبردارند و به سوي اجتماع و سواد اعظم روي آورند. ديرنشيني و رهبانيت در اسلام نيست و دستخدا همراه با جماعت است.» از اين احاديث اهتمام رسول الله صلي الله عليه و آله به تمدن و زندگي اجتماعي مسلمانان معلوم ميشود. (54) همچنين در اصولكافي ميخوانيم: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ثلاث لايغل عليهن قلب مسلم: اخلاص العمل لله والنصيحة لائمة المسلمين واللزوم لجماعتهم، فان دعوتهم محيطة من ورائهم، المسلمون اخوة ...» (55) از سوي ديگر، سعي پيامبر صلي الله عليه و آله در حذف انگيزههاي عشيرهاي و قبيلهاي امت عرب در حضور اجتماعي آنان و نيز جايگزيني علايق و تمايلات اصيل و مذهبي، راهي براي تشكيل يك نظم واحد سياسي با حاكميت قانون الهي است: «انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا» (مائده: 55) (56) پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پس از آغاز مبارزه سياسي در محيط متشنج و ناهمگون مردم جاهلي، به دنبال ايجاد يك محور واحد و كوشش براي جلب انگيزههاي اجتماعي مردم آن روزگار بود: «ان الحكم الا لله يقص الحق وهو خير الفاصلين» (انعام: 57) (57) البته، تاكيد بر اينكه تنها قانون حاكم بايد از سوي خداي متعال و رسول معظم او باشد، در همين راستا قابل تفسير است: «ما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضي الله ورسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم ومن يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا» (احزاب: 36) از شواهد ديگر تشكيل حكومتسياسي، اجمالا ميتوان به اين موارد اشاره كرد: - دستور پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به هجرت تمامي مسلمانان از همه مناطق عربستان به مدينه، با هدف گردآوري يك تجمع واحد و تاسيس حاكميتسياسي بود. (59) همچنين تاكيد قرآن و رسول اكرم صلي الله عليه و آله بر اهميت هجرت در آن مقطع خاص زماني را نبايد از نظر دور داشت: «ان الذين آمنوا وهاجروا وجاهدوا باموالهم وانفسهم في سبيل الله والذين آووا ونصروا اولئك بعضهم اولياء بعض والذين آمنوا ولم يهاجروا مالكم من ولايتهم من شيء حتي يهاجروا» (انفال: 72) (60) سپس با فاصله كوتاهي، ميفرمايد: «والذين آمنوا وهاجروا وجاهدوا في سبيل الله والذين آووا ونصروا اولئك هم المؤمنون حقا لهم مغفرة ورزق كريم» (انفال: 74) (61) - برگزيدن نمايندگان و كارگزاران سياسي (حكومتي) در ماجراي بيعت عقبه كه در متون تاريخي از آنان به «نقيب» تعبير شده است. در همين زمينه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «اخرجوا الي منكم اثني عشر نقيبا ليكونوا علي قومهم بما فيهم» (62) درباره پيمان عقبه، طبري در كتاب خود، تاريخ الرسل والملوك، نكته جالبي دارد كه حكايت از نحوه برداشت مردم از حضور وحدتآفرين پيامبر صلي الله عليه و آله در جمع آنان ميكند. او ميگويد: «آن روز كه شش تن پيامبر صلي الله عليه و آله را در نزديكي عقبه ديدند و سخنان او را شنيدند، گفتند: اميد استخدا تو را وسيلتي سازد تا مردم ما را با هم آشتي دهي و متحد سازي.» (63) - تنظيم و اجراي عهدنامهها و معاهدات بين گروههاي مختلف در مدينه و نيز برقراري پيمان مؤاخاة بين مسلمانان (كه از آنها سخن خواهيم گفت.) - اجراي احكام سياسي، اجتماعي و اقتصادي مانند اخذ زكات و مصرف آن، فرمان جهاد و دفاع از سرزمين اسلامي، بيعتبا مردم در برقراري و تثبيت پيوند سياسي مردم با رهبري، تنظيم صلحنامهها و معاهدات با غير مسلمانان و نيز تقسيم وظايف و تكاليف سياسي و حكومتي بين افراد كه حاكي از برقراري نظام اداري و تشكيلاتي بوده است. حاكميت اسلام: گسترش و توسعه وحدت سياسي در عربستان را بايد از جمله اهداف و سياستگذاريهاي حكومتي پيامبر صلي الله عليه و آله تلقي كرد كه زمينهساز وحدت اسلامي بود. قلمرو نفوذ و حاكميت دولت اسلامي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از محدوده جغرافيايي مدينه فراتر رفت; نخست، محل شبه جزيره را دربر گرفت و سپس دامنه اين حركت (به خصوص در سالهاي پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله) تا مرزهاي جغرافيايي خارج از عربستان نيز سرايت پيدا كرد: «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون» (انبياء: 105) (64) و بيترديد، اين حاكميت - يعني خلافت و وراثت (امت) عهدي - از سوي خداي حاكم مقتدر است: «وهوالذي جعلكم خلائف الارض ورفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم في ما آتيكم» (انعام: 165) (65) بدين ترتيب، خط مشي سياسي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نه تنها وحدت بخشي به يك جمعيت در محيط مساعد يثرب آن زمان بود، بلكه در سراسر سرزمين عربستان گسترش يافت و سپس تلاش در جهت دعوت توحيدي - سياسي ساير ملتها براي الحاق به جامعه اسلامي و در نهايت، تشكيل يك امت جهاني واحد بود; زيرا «ان الدين عندالله الاسلام» (آلعمران: 19) (66) با مروري به دوران درخشان تاريخ اسلام، به خوبي ميتوان رويكرد وحدت سياسي توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را در ابعاد داخلي جزيرة العرب و دامنه خارجي آن ملاحظه نمود. اين هردو، از فرآيندهاي بالندگي وحدت اسلامي در فضاي يك سرزمين واحد و ديگر مناطق است. با نزديكشدن به سالهاي آخر حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سيطره رسمي و فراگير اسلام در عربستان آن زمان به اوج اقتدار و انسجام ملي خود ميرسيد. برخي از خطمشيها و سياستهاي اصولي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كه در طول اين ايام با انگيزه حاكميت اسلام در عربستان صورت گرفته، عبارت است از: - براندازي قدرت جمعي مشركان و دشمنان ستيزهجوي اسلام و مسلمانان: «لتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا» (مائده: 82) (67) - اعلان برائت از مشركان و ايجاد محدوديتبراي آنها و نيز فرمان تطهير قاطع جامعه اسلامي از شرك و بتپرستي: «برائة من الله ورسوله الي الذين عاهدتم من المشركين» (توبه: 1) (68) و نيز فرمود: «واذان من الله ورسوله الي الناس يوم الحج الاكبر ان الله بري من المشركين ورسوله» (توبه:3) (69) - دستور ويرانسازي مسجد ضرار براي حفظ وحدت سياسي جامعه و جلوگيري از تفرقه و تشتتسياسي كه در پي آن، موجوديت نيروهاي نفاق نيز دچار يك بحران اساسي و جدي شد. قرآن كريم به زيبايي تمام فرمود: «والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا وتفريقا بين المؤمنين وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل» (توبه: 107) (70) چون پديد آمد كه آن مسجد نبود خانه حيلتبد و دام جهود پس نبي فرمود كان را بر كنيد مطرحه خاشاك و خاكستر كنيد. (71) از جمله ابعاد خارجي آن - يعني، گسترش اسلام، رونق همبستگي سياسي، ديني و قلمرو بيروني - ميتوان به ارسال نامههاي رسول الله صلي الله عليه و آله به ملوك و سلاطين آن زمان اشاره كرد: «قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواء بيننا وبينكم الا نعبد الا الله ولا نشرك به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» (آلعمران: 64) (72) دعوت از رؤساي دولتهاي مجاور مانند پادشاه بحرين، غسان، اردن، عمان، يمن، حبشه (نجاشي)، مقوقس در اسكندريه (مصر)، روم (قيصر) ايران (خسروپرويز) و ديگران كه از اواخر سال ششم هجري به صورت يك دعوت عمومي و جهاني آغاز گرديد، در راستاي تثبيت وحدت جهان اسلام بود. (73) اين رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دين حق او بود: «هوالذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله ولوكره المشركون» (توبه: 33) (74) در بين اين نامهها، مكتوبي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مقوقس، حاكم مسيحي مصر (اسكندريه) و نيز نامهاي كه به قيصر، پادشاه روم، فرستاد قابل توجه است; زيرا در آنها به وحدت مسيحيان با مسلمانان (در امر توحيد) اشاره شده بود. (75) - انگيزه پيامبر صلي الله عليه و آله در برپايي جنگ موته و جنگ تبوك را نيز ميتوان در همين راستا بيان نمود. تدابير دفاعي و جهادي: سياستهاي دفاعي و جهادي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براي حفظ و دفاع از وحدت سياسي حاكم بر جامعه اسلامي و همچنين تحكيم پايههاي آن، از جمله اموري است كه راه را براي تحقق زمينههاي وحدت امت اسلامي در بستر دروني عربستان و نيز مسلمانان مناطق دوردست فراهم ميكرد: «واعدولهم ماستطعتم من قوة ومن رباط الخيل ترهبون به عدوالله وعدوكم وآخرين من دونهم لاتعلمونهم الله يعلمهم» (انفال: 60) (76) موضعگيريهاي تهاجمي پيامبر صلي الله عليه و آله در درگيري با كاروانهاي اقتصادي كفار قريش، كه يكي از آنها منتهي به جنگ بدر گرديد، علاوه بر اينكه با هدف ضربه اقتصادي به مشركان و بازپسگيري اموال مهاجران پيريزي ميشد، در نوع خود، حركتي سياسي براي نگهداري، تداوم و توسعه وحدت سياسي جامعه اسلامي نيز بود: «يا ايها النبي حرض المؤمنين علي القتال» (انفال: 65). (77) البته هدف نهايي از قتال (جهاد) را نيز جهاني شدن دينخدايي برميشمرد: «وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدينكلهلله» (انفال: 39) (87) نزاع لفظي مسلمانان در تقسيم غنايم جنگ بدر و عكسالعمل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با الهام از دستور قرآن كريم مبني بر اصلاح ذات البين نيز واقعهاي مهم و شاهدي بر حساسيت پيامبر صلي الله عليه و آله در حفظ همدلي در صفوف جنگي است. در اينباره، در بخش ديگري سخن خواهيم گفت. همچنين از جمله سياستهاي تهاجمي - دفاعي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميتوان به حركت نظامي براي مقابله با قبايل شورشي اطراف مركز حكومت اسلامي و نيز در برابر بعضي از طوايف يهوديان مانند يهود بنيقريظه، ماجراي بني قينقاع و يهوديان قلعههاي خيبر، نيز سياستهاي مشخصا دفاعي، شبيه آنچه در جنگ احد براي مقابله با حملات مشركان و يا در غزوه خندق (احزاب) در برابر عدهاي از يهوديان بنينضير و يا حتي پس از فتح مكه در جريان حادثه حنين اتخاذ نمود اشاره كرد. دستور ويژه قرآن پس از واقعه احد مبني بر عدم توبيخ برخي از مسلمانان براي ايجاد زمينه تحكيم و پيوند قلوب و پايههاي اعتقادي و ديني، شاهد ديگري بر اين مدعا است. ب - راهبردهاي فرهنگي و عقيدتي راهبردهاي فرهنگي و عقيدتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شامل همه تلاشهاي آن حضرت در ترسيم دورنماي مطلوب امت واحد اسلامي ميشود. اينها موضعگيرها و تصميماتي است كه در ساختار فرهنگي جامعه واقع شده و محتواي دعوت فكري رسول خدا صلي الله عليه و آله را دربر ميگيرد; مجموعه رهنمودهايي كه افكار جامعه (اسلامي) را به سوي ترسيم يك امت واحد سوق داده و الگوي وحدت امت را در شكل مطلوب ديني خود براي آنها نمايان ميكند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسير تحقق امت جهاني اسلام نه تنها بايد علايق سياسي آحاد افراد را به يك تجمع و مركز اقتدار هدايت كند، بلكه آن مقصد نهايي بدون آگاهي افكار، بصيرت عقلاني و جايگزيني يك آرمان سنجيده عقيدتي با سياق جهاني و فراملي، هرگز عملي نبود و اين فرمان خداي عزيز حكيم بود كه: «رسلا مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل وكان الله عزيزا حكيما». (79) در اينجا، اجمالا به برخي از اين موارد اشاره ميگردد: نهضت فرهنگي اسلام: مبارزه فرهنگي پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر جامعه جاهلي آن زمان از دوران حضور ده ساله در مكه مكرمه آغاز ميشود. اين انقلاب فرهنگي كه به منظور مبارزه با انديشههاي شركآلود و غير توحيدي صورت ميپذيرفت، زمينهساز به وجودآمدن نوعي وحدت فرهنگي در محيط آن زمان شد و تشتت و تخالف اعتقادي جاي خود را به پيدايش هويت واحد فكري داد. قطعا ظهور چنين پيكره مشتركي به ترسيم درست امت واحد از جامعه اسلامي كمك مؤثري خواهد كرد و از همين زاويه، تدابير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در ايجاد وحدت فرهنگي امت اسلام نيز روشن ميشود. مبارزه فرهنگي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در اين دوران، شامل برخورد فكري با عقايد مشركان در محدوده مباحث جهانبيني و رويارويي و ضديتبا مظاهر شرك و بتپرستي و طرح عدم انتفاع و بيبهرهمندي انسان از آنها بوده است: «واتخذوا من دونه آلهة لايخلقون شيئا وهم يخلقون ولا يملكون لانفسهم ضرا ولا نفعا ولا يملكون موتا ولا حيوة ولا نشورا» (فرقان: 3) (80) فضاي اعتقادي جامعه جاهلي آن زمان، حاكي از نوعي خلا فكري و فقدان تفكرهاي منطقي و استدلالي حتي در نازلترين سطح خود ميباشد و نهضت فرهنگي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براي شكستن همين معتقدات ناهمگون و شركآلود و البته زمينهساز تفكر توحيدي بوده است. اين بينشهاي نارواي جاهلي بعدها نيز از ناحيه دين (مكررا) مورد مذمت قرار ميگرفت و اصولا پندارهاي غلط جاهلي درباره خداوند، تمثيلي براي انديشههاي غير حق است: «يظنون بالله غير الحق ظن الجاهلية» (آلعمران: 154) (81) نكته قابل توجه اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با طرح گفتگوهاي اعتقادي، برهان توحيدي خود را در افكار مردمان پرورانده و زمينههاي دروني و فطري تفكر سالم انسانها را بيدار و آنها را به تحرك عقلاني بهينه وا ميداشت. در اين تعامل و برخورد فكري، در واقع، اقامه برهان و دليل نيز نوعي دعوت به وحدتگرايي بود كه از حوزه انديشه و تفكر آغاز ميشد; زيرا برهان حق همواره رو به سوي وحدت و الفت دارد، نه تشتت و تخالف (82) : «يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم وانزلنا اليكم نورا مبينا» (نساء: 174) (83) آرمان توحيدگرايي و يكتاپرستي: در همين راستا، طرح توحيد و وحدانيت الهي موضوعيت مييابد. تكيه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر توحيد و به ويژه اتصال رسالت اعتقادي خود با پايههاي دين ابراهيمي، بهترين استفاده از ظرفيت اجتماعي آن زمان در ايجاد وحدت فكري و توجهدادن به دورنماي اعتقادي امت واحد است. قرآن فرمود: «قل انني هداني ربي الي صراط مستقيم دينا قيما ملة ابراهيم وما كان من المشركين» (انعام: 161). (84) در جامعه جاهلي آن زمان، هنوز گروهي از اعراب معتقد به دين ابراهيم عليه السلام بودند و هنر استفاده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از واژه و مفهوم «حنيف» كارآمدترين راه براي ايجاد چنين پيوندي بود. آن حضرت اعلام ميداشت: «جئتبالحنيفية دين ابراهيم.» پيامبر صلي الله عليه و آله با اين سياست فرهنگي، نه تنها محتواي دعوت خود را تا گستره يك پيشينه تاريخي و عقيدتي محكم و ماندگار (نزد اعراب) امتداد ميبخشيد، بلكه از آن امكان بالقوه، در مسير تحقق و پويايي آرمان فكري مشترك نيز استفاده ميكرد و با اين همه، القاي يك تصوير معقول و ممكن جلوهدادن ايجاد امت واحد نيز رهآورد ديگر سياست وي بود. به وجودآوردن شرايط تسهيل براي يك جامعه، كه در امكان عقلي و امكان عملي،رسيدن به آرمانهاي مطلوب خود دچار دغدغه و تشويش خاطر نشود، يكي از وظايف مهم رهبران دورانديش است و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با اقتدار تمام و انتخاب نيكوترين زمينههاي همگرايي - يعني، دين حنيف ابراهيمي - اين رسالت الهي را دنبال ميكند: «ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابراهيم حنيفا وما كان من المشركين» (نحل: 123). (85) اين كلام پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و تكيه بر دين حنيف سهل و ساده نيز ميتواند گوياي همين بر نهاد باشد كه فرمود: «بعثتبالحنيفية السهلة السمحة» عظمت تلاش و سياستهاي رسول الله صلي الله عليه و آله وقتي بيشتر آشكار ميگردد كه دريابيم همه اين مسائل در محيطي دنبال شده كه تقريبا لايههاي اعتقادي جامعه از يكديگر گسسته و هرگونه دوري از آداب و رسوم پيشينيان نوعي انحطاط، شكست فكري و نفي ارزشهاي گذشته قلمداد ميشده است. قرآن كريم از اين پايبندي نابجا به پندارهاي پدران و اجداد، در برابر دعوت توحيدگرايي رسولان چنين ياد ميكند: «قالت رسلهم افي الله شك فاطر السموات والارض يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم ويؤخركم الي اجل مسمي قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تريدون ان تصدونا عما كان يعبد آباؤنا فاتونا بسلطان مبين» (ابراهيم: 10). (86) «وحدت همان چيزي است كه در قرآن درباره آن سفارش شده است و ائمه، مسلمين را به اين مساله دعوت كردهاند و اصلا دعوت به اسلام، دعوت وحدت است. (87) هويت واحد فرهنگي: يكي از ارزشمندترين راهبردهاي انتخابي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسير تحقق وحدت امت و ترسيم دورنماي امت واحد، تلاش براي ايجاد هويت واحد فرهنگي با مرزبندي اعتقادي است. مبارزه فكري با شرك و بتپرستي و تكيه بر توحيد و وحدانيتبايد با يك حركت كارآمد ديگري به مرحله فرآهمآوري يك اجتماع فرهنگي - ديني برسد كه نقطه آغازين آن، پيدايش هويت واحد فكري و اعتقادي است; آنگونه كه افراد را در يك نظام فكري، به يكديگر پيوند زند: «واعتصموا بالله هو موليكم فنعم المولي ونعم النصير». (88) اين امر نيز با دعوت علني رسول اكرم صلي الله عليه و آله در همان دوران ده ساله مكه شروع ميشود. اولين مخاطبان آن حضرت، اقارب و عشيره نزديك ايشان بودند: «وانذر عشيرتك الاقربين.» (شعراء: 214). (89) اين دعوت به انگيزه ايجاد يك حلقه عقيدتي مشترك با صبغه توحيدي (بر اساس دعوت اسلام) انجام پذيرفت كه همراهي با قرابت عشيرهاي آن ميتوانست زيربناي نخستين هسته مركزي هويت واحد فرهنگي را تداعيگر باشد و دقيقا از همينرو، پيامبر صلي الله عليه و آله مامور به گشايش بالهاي رحمت الهي بر مؤمنان است; زيرا پس از كريمه پيش (آيه انذار) بلافاصله، ميفرمايد: «واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين» (شعراء: 215). (90) اگرچه خاندان قريش استقبال چشمگيري از اين هدايت و دعوت رسول خدا صلي الله عليه و آله نكردند، ولي بايد در نظر داشت كه: اولا، سياست ويژه پيامبر صلي الله عليه و آله به بهترين صورت، داراي چنين توان و امكاني بود. ثانيا، با صبر و پيگيري و تداوم حركت از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله چنين هستهاي فرهنگي در درون جامعه جاهلي (در طول زمان) تشكيل شد و پيكره اجتماع را با نوعي مرزبندي اعتقادي و ارزشي روبهرو كرد. و البته هدف از فرآيند هويت واحد فرهنگي در مراحل تولد و بلوغ خود، چيزي جز اين نيست. بخشي از دستاوردهاي اين هويت مشترك، ترسيم آرمانهاي نهايي امت واحد بوده است. به نقل برخي از مورخان، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در انذار عشيره، به ايجاد نوعي مرزبندي در درون خاندان (نسبتبه رسالت عام خود) اشاره داشتند; آنجا كه فرمودند: «...والله الذي لا اله الا هو اني رسول الله اليكم خاصة والي الناس عامة» (91) پس از اين، مرحله ديگري از دعوت آشكار را شاهد هستيم كه يكي از اهداف آن در همين راستا قابل تحليل است; يعني، «فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين انا كفيناك المستهزئين.» (92) تلاش در ايجاد چنين نهاد و هويت واحدي را (در اين مقطع دعوت)، كلام پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به خوبي آشكار ميكند كه فرمود: «يا معشر قريش ويا معشر العرب، ادعوكم الي عبادة الله (وحده) وخلع الانداد والاصنام وادعوكم الي شهادة ان لااله الا الله واني رسول الله» (93) با نظري به دهه تاريخساز حضور پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مكه، شواهد ديگري نيز دستيافتني است: نخست آنكه كوشش براي ظهور چنين هويت مشترك فكري در مكه، زمينهساز تشكيل حكومت در مدينه ميگردد; چرا كه بيشترين هدف پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه، نيروسازي و تربيت اعتقادي افراد براي به وجودآوردن يك تجمع سياسي و واگذاري مسؤوليتهاي بعدي بود. بنابراين، بعضي از تاريخنويسان از اين دوران، به دوره «فردسازي» تعبير كردهاند. نكته ديگر آنكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين دوره، مجاز به بهرهبري از هرگونه اهرم نظامي و رزمي نبودند. سياست پيامبر صلي الله عليه و آله در اين مرحله، به صورت مطلق، عدم استفاده از قدرت و ساز و كار نظامي در برابر مشركان و بتپرستان بود و به اين ترتيب، اصحاب و ياران آن حضرت حتي حق دفاع در برابر آزار و شكنجهها را نيز نداشتند: «فاصبر ان وعدالله حق ولا يستخفنك الذين لايوقنون» (روم: 60) (94) انتخاب چنين شيوهاي، امكان ايجاد نوعي وفاق فكري و فرهنگي و نياز به هويت مشترك اعتقادي را فراهم كرد كه قطعا با برخوردهاي عملي و صوري مستقيم بين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و مشركان، محيط و شرايط را براي جنگ و درگيري آماده ميساخت و در نتيجه، چنين فضايي، نميتوانست جوابگوي آن هدف باشد. اينگونه درگيريها نه فقط نيروهاي تازه مسلمان را از حيث كمي نابود ميساخت، بلكه بابههم زدن ثبات نسبي موجود، محيط قضاوت اجتماعي را نيز دستخوش شك و ترديد ميكرد و امكان پيوستن افراد جديد به هسته اوليه را كاهش ميداد. برخي متفكران از مساله عدم برخورد مسلحانه در دوره مكه، به عنوان ملاحظه شرايط خاص سياسي توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ياد كرده و آن را در رديف عوامل موفقيت و پيشرفتسريع نهضت اسلام، پس از ايمان قاطع، لياقت و كارداني پيامبر صلي الله عليه و آله ذكر ميكنند: «در طول سيزده سال كه پيغمبر صلي الله عليه و آله در مكه بود - جز در يكي دو نوبت كه آن هم يك دعوا و كتككاري بيش نبوده است - هرگز برخورد مسلحانهاي ميان مسلمانها و غير مسلمانها رخ نداد ... پيغمبر صلي الله عليه و آله در تمام مدت آن سيزدهسال كه در مكه زندگي و دعوت به اسلام ميكرد، شرايط سياسي آن سيزدهسال را كاملا رعايت كرد.» (95) مواظبت و درايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين مساله تا بدانجا پيش رفت كه حتي در سال سيزده بعثت، هنگامي كه عدهاي از مردم مدينه به بيعتبا پيامبر صلي الله عليه و آله (در مكه) مبادرت ورزيدند و در فرداي آن روز (در مني) اجازه آمادهسازي و تجهيز نيرو، سلاح و شمشيرهاي خود را از پيامبر صلي الله عليه و آله خواستند، آن حضرت در جواب فرمود: «من هنوز به اين كار امر نشدهام!» نقش وحياني پيامبر صلي الله عليه و آله: تاثير غير بشري پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با استفاده از وحي الهي نيز در بررسي راهبردهاي فرهنگي نكتهاي قابل توجه است. به عبارت ديگر، نقش قرآن مجيد و نحوه به كارگيري آن توسط پيامبر صلي الله عليه و آله در ترسيم دورنماي مطلوب امت واحد كارآيي بسزايي داشته است و پيامبران: موظف به به كارگيري آيات الهياند: «يا بني آدم اما ياتينكم رسل منكم يقصون عليكم آياتي فمن اتقي واصلح فلا خوف عليهم ولا هم يحزنون» (اعراف: 35). (96) تكيه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر قرآن و بهرهگيري به جا و به موقع از آن به عنوان يكي از تدابير سياسي مخصوص آن حضرت براي ترسيم دورنماي مطلوب بوده است. تاكيداتي كه قرآن در موضوع وحدت و به خصوص، اعتلاي كلمه حق و ديانت اسلام دارد، بهترين درون مايهها را در اختيار ميگذارد كه فرمود: «كان الناس امة واحدة» (بقره: 213) (97) آنچه سياستهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را در اين مورد سرعت و شدت بيشتري ميبخشيد، تاثير جنبه اعجاز قرآن مجيد بود. پيامبر صلي الله عليه و آله جز به وحي قرآني سخن نميگويد و محتواي نطق او نيز بايد با مهر وحي الوهي تاييد گردد تا از هرگونه آميزه ديگري، پاك و پيراسته بماند: «ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي علمه شديد القوي» (نجم: 3 - 5) (98) و چه زيبا، مثنوي «ني» را نماد انسان كامل دانسته كه از هر لايه و رنگ خود بودن (منيت) تهي است و از اين رو، محمل نداي اعجازبرانگيز وحي الهي: «كيست ني؟ آن كس كه گويد دم بدم من نيم جز موج درياي قدم از وجود خود چو ني گشتم تهي نيست از غير خدايم آگهي چونكه من من نيم، اين دم زهوست پيش اين دم، هركه دم زد كافر اوست» (99) بدين ترتيب، اعجاز قرآن به عنوان محتواي اصيل دعوت فرهنگي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله تاثير حركت آن حضرت را دوچندان ميكند و در تحليل تاثير وحياني پيامبر صلي الله عليه و آله نسبتبه تبيين الگوي امت واحد، توجه به ابعاد فوق طبيعي خارقالعاده حقيقت قرآن ضروري مينمايد; حقيقتي كه قرآن نيز خود بدان اشاره دارد: «والذي اوحينا اليك من الكتاب هو الحق» (فاطر: 31) (100) و هشداردهي به تمام مردم را به وسيله آن از پيامبر صلي الله عليه و آله ميطلبد: «وكذلك اوحينا اليك قرآنا عربيا لتنذر ام القري ومن حولها» (شوري: 7). (101) در اينباره، مواردي چند در تاريخ اسلام به چشم ميخورد كه اگرچه به صورت استقلالي نميتوان آنها را جزو سياستهاي فرهنگي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در تحقق وحدت به حساب آورد، ولي يادآوري اجمالي آنها نيز خالي از لطف نيست. تاثير اعجازگونه قرآن بر مردم يثرب يكي از آنهاست. در زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و پس از پيمان عقبه اولي، با تلاوت قرآن (براي مردم) توسط افرادي مانند مصعببن عمير، تغيير و تحول محيط اجتماعي آن زمان به سمت ايجاد يك وحدت سياسي به پيش ميرفت; آنگونه كه مورخان و سيرهنويسان نوشتهاند: «فتحت المدينة بالقرآن» (102) نسبتهاي نارواي سحر و ساحري كه مشركان و مخالفان در برابر تاثير چشمگير قرآن به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميدادند و نيز عناد و لجاجت آنها در اين مورد، خود حاكي از ميزان نفوذ و جلب قلوب و آراء مردم توسط محتواي قرآن و نيز ايجاد نوعي وحدت اعتقادي و سياسي بر محور كلام الهي بود. چنين نسبتهاي نادرستي و شدت ترس و وحشت مشركان، بهترين شاهد بر نقش اعجازآميز قرآن در تجمع افكار و عقايد و وحدتبخشي آنها بوده است; زيرا اين كتاب از خداي عزيز حكيم سرچشمه ميگيرد: «حم، تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم» (جاثيه: 1 - 2). (103) روش نشر دين: كيفيت ترويج دين و سياست نشر و تبليغ آن توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز در جهت ايجاد امت واحده و همسو با آن بوده است: «قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيرة انا ومن اتبعني» (يوسف: 108) (104) از روش دعوت فكري پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين برميآيد كه آن حضرت، ظرفيتهاي روحي و ذهني مردم را كاملا مورد نظر داشته و محتواي دعوت خود را متناسب با همان بستر اجتماعي خاص قرار ميداده است تا به اين ترتيب، زمينه فراگيري پيام خود را به آحاد مردم فراهم كند و علاوه بر اين، پايهگذار وحدت فرهنگي و سياسي باشد. بدينسان، شكي نيست كه رعايتسير تدريجي (در امر هدايت و رسالت) را بايد در همين راستا تحليل كرد. پايبندي به اصل «تدريج»، جامعه را دچار شقاق زودهنگام و تشتت دروني نميسازد و وحدت نسبي پيشين را تا حدي حفظ خواهد كرد. بنابراين، راهي است تا بتوان شرايط به وجودآمدن وحدت فرهنگي و سياسي مطلوب را فراهم كرد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با به كارگيري چنين سياست فرهنگي، نه تنها به تدريج، دورنماي امت اسلامي آرماني خود را تبيين مينمود، بلكه طريقي براي ايجاد وحدت ديني در جامعه اعراب آن زمان نيز به حساب ميآمد. سياست تدريج در زمينه تبيين اعتقادات و نيز احكام و فروع ديني رعايت ميشد به گونهاي كه در دوران ده ساله مكه، اصول كلي جهانبيني مانند توحيد، نبوت و معاد و سپس در مدينه، آيات احكام نازل گرديد. قرآن كريم ميفرمايد: «وقرآنا فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث ونزلناه تنزيلا» (اسراء: 106). (105) رعايت مبناي تدريج نه فقط در القا و انتقال محتواي دعوت، بلكه شامل روشها و كيفيت دعوت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز ميشد. اين مساله ما را به نكته ديگري درباره مشي سياسي پيامبر صلي الله عليه و آله در نحوه اعلان رسالت الهي خود نيز رهنمون ميسازد كه به دليل تناسب با بحث تدريج، در اين قسمت ذكر گرديده است: مرحله اول، دعوت سري پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است كه قريب سه سال به طول انجاميد. مرحله دوم، شامل دعوت عشيره و خاندان نزديك بود. مرحله سوم، دعوت عمومي و همگاني از اعراب مكه تا سايران را در بر ميگيرد. مرحله چهارم، دعوت نهايي جامعه بشريتبا ارسال نامه به سران كشورهاي غير عرب است. با نگاهي گذرا، ولي تحليلي، درمييابيم كه اينگونه دعوت، نشان از نوعي مشي سياسي ويژه در ايجاد توسعه وحدت سياسي و فرهنگي دارد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از اين طريق، اولا، آمادگي فكري هدايتشدهاي را در افرادي كه دعوت او را پذيرا شدند، ايجاد كرد. ثانيا، مركزيتسياسيواحدي را پايه نهاد كه در مواقع ضروري به حمايت ازآن حضرت درجهت تحقق آرمانهاي الهياش بپردازد (به خصوص كه پيوند نسبي با قريش نيز اقتضاي اين موضوع را داشت). در مرحله اول، با پذيرش و تولي افرادي معدود، نوعي وحدت در تعلقات و تمايلات نفساني و نيز بينش و نگرشهاي مشترك به وجود آورد. سپس اين وحدت آغازين در چارچوب نظام قبيلهاي مستحكم شد و شاكله مركزيت اوليه وحدت سياسي و فرهنگي پيريزي شد، پس از آن، هدف اصلي، عموميتدادن و تسري شعاع پوششي اين هسته مركزي در سطح جامعهاي بزرگتر بود و در نهايت، جهانينمودن سيطره چنين وحدت سياسي و فرهنگي. بنابراين، بايد گفت هدف نهايي تدابير حكيمانه و الهي پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله، ايجاد وحدت سياسي، فرهنگي و سپس، تشكيل حكومت اسلامي و به دنبال آن، ايجاد حكومت جهاني اسلام بوده است. -------------------------------------------------------------------------------- پينوشتها - «بگو راه و رسم من و پيروانم اين است كه خلق را با بينايي و بصيرت به سوي خداوند دعوت كنيم.» - « به راستي كه براي شما و براي كسي كه به خداوند و روز باز پسين اميد [و ايمان] دارد و خداوند را بسيار ياد ميكند، در پيامبر خدا سرمشق نيكويي هست.» - ابن منظور، لسان العرب، ماده «اسوه». - ر. ك. به: جوان و مشكلات فكري، قم، خرم، 1370، ص 20. - سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، تهران، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، ج 16، ص 451. استاد مطهري نيز در سيري در سيره نبوي پس از اشاره، به همين آيه كريمه و اينكه رفتارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز مانند سخنان آن حضرت، داراي معاني و تفسير است، آورده: «قرآن ميگويد در وجود پيغمبر، اسوه و تاسياي ستبراي شما و وجود پيغمبر كانوني است كه ما از آن كانون بايد روش زندگي استخراج كنيم. پس همينطور كه گفتار پيغمبر نياز به تعمق و تفسير سير دارد، (رفتار او هم چنين است) ... رفتار پيغمبر ما آنقدر عميق است كه از جزئيترين كار او ميشود قوانين استخراج كرد ... .» ر. ك. به: مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، تهران، صدرا، 1367، ص 44 - 46. - «هر كس از پيامبر اطاعت كند، در حقيقت، از خداوند اطاعت كرده است، و هر كسي سرپيچد[بدان] كه تو را نگهبان ايشان نفرستادهايم.» 7- «اي پيامبر، ما تو را گواه و مژدهرسان و هشداردهنده فرستادهايم.» - «و همانا اين امتشماست، امتي يگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا كنيد.» - «و از زاد و رود ما امتي فرمانبردار خويش پديد آور.» 0- علي شريعتي، امت و امامتبه نقل از بولتن انديشه 5 - 7 تهران، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، 1375، ص 142. 1- محمدعلي زكريايي، فلسفه و جامعهشناسي سياسي، (قسمت دوم) تهران، الهام، 1373، ص 343. 2- بررسي تفاوتها در مباني و ساير آراء مرتبط با اين مفهوم مربوط به مباحثخاص جامعهشناختي است. در اينباره ر. ك. به: محمدجواد لاريجاني، نقد دينداري و مدرنيسم (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه اطلاعات 1372، مقاله «جامعه ديني و مدرنيسم» / همو، حكومت، مباحثي در مشروعيت و كارآمدي، تهران، سروش، 131373- محمدجواد لاريجاني، همان، ص 120 - 121 و 144. 4- «هان اي مردم، همانا ما شما را از يك مرد و يك زن آفريدهايم و شما را به هيئت اقوام و قبايلي در آوردهايم تا با يكديگر انس و آشنايي يابيد. بيگمان گراميترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست. خداوند داناي آگاه است.» 5- «ما از خداييم و به سوي خدا باز ميگرديم.» 6- «بدانيد كه با ياد خداست كه دلها آرام ميگيرد.» 7- «و از جمله آيات او اين است كه براي شما از نوع خودتان، همسراني آفريد كه با آنان آرام گيريد و در ميان شما، دوستي و مهرباني افكند.» 8- برايتفصيلاين بحث،ر.ك.به:نگارنده «عرفان ديني» (جزوه درسي)، 1376. 9- علاءالدين هندي، كنزالعمال في سنن الاقوال والافعال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1985 م، ج 1، ص 143 و 149، حديث 694 و 695 و نيز ر. ك. به: حاج سيدجوادي و ديگران، دايرة المعارف تشيع، تهران، سازمان دايرة المعارف تشيع، 1366، ج 2، ص 154. 0- عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب (فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه)، تهران، نشر ذره، 1372، ج 4، ص 1820. 1- محمدعلي زكريايي، همان، «جامعه ايدهآل». 2- ر. ك. به: كريم زماني جعفري، فرهنگ لغات نهج البلاغه، تهران، كيهان، 1367، ص 519 - 520. 3- هدايتالله ستوده، تاريخ انديشههاي اجتماعي در اسلام، تهران، آواي نور، 1374، ص 39. 4- شايد بتوان واژه «ملت» را در معناي متداول آن (نه آنگونه كه در قرآن به معناي راه، روش و مكتب آمده) برابر با مفهوم «جامعه» نيز دانست. «ملت» را به يك واحد اجتماعي كه داراي سابقه تاريخي واحد و قانون و حكومت واحد و با آمال و آرمانهاي مشترك نيز معنا كردهاند. 5- «و اين امتشماست كه امتي يگانه است و من پروردگار شما هستم. پس مرا بپرستيد.» 6- ر. ك. به: مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس وحدت اسلامي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1368، ص 94. 7- «و اگر پروردگارت ميخواست مردم را امتيگانهاي قرار ميداد، ولي همچنان اختلاف ميورزند، مگر كساني كه خداوند [بر آنان] رحمت آورد. و براي همين آنان را آفريده است.» 8- ر. ك. به: قرآن كريم، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، ص 235. ايشان در ذيل اين آيه، توضيحات قابل توجهي آورده است، كه مراجعه به آن خالي از لطف نيست. 9- صحيفه نور، ج 13، ص 163، سخنراني 16/ 8/ 59، امام خميني;. مقاله «همراه با وحدتانديشان» در مجله تقريب، اعتقاد امام پيرامون اين مساله را بيان ميكند. 0- جلالالدين محمد مولي بلخي، دفتر چهارم، ابيان 408 - 418. 1- بعضي از نويسندگان نيز در يك نگاه جامعهشناختي، «امت» را چنين تعريف كردهاند: «امت عبارت است از جامعه انساني از همه افرادي كه در يك هدف مشتركاند تا براساس يك رهبري مشترك، به سوي ايدهآل خويش حركت كنند.» (بولتن انديشه) شماره 5 - 7 2- ر. ك. به: دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 494، واژه «امت» قرآن كريم، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، ص 281. 3- آيات پيش از اين كريمه نيز بسيار قابل توجه است; فرمود: او شما را برگزيده و براي شما در دينتان رنجي قرار نداده است; كه آيين پدرتان ابراهيم است; همو كه شما را از پيش مسلمان ناميد و در اين «كتاب» هم [مسلمان ناميده شدهايد]، تا سرانجام، پيامبر گواه بر شما و شما گواه بر مردمان باشيد. پس نماز برپا داريد و زكات بدهيد و به خداوند پناه بريد. او سرور شماست، چه نيكو سروري و چه نيكو ياوري. (حج: 78) 4- «و همگي به ريسمان محكم الهي در آويزيد و پراكنده نشويد.» مفسران در معناي «حبل الله»، دين اسلام، كتاب الله، و عهد الهي را بر شمردهاند. ر. ك. به: قرآن كريم، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، ص 63). 5- مجله تقريب، ش 8 - 9، ص 12. 6- اين بعد آرمانخواهي در واژه «امت واحده» در ديدگاه برخي از نويسندگان ديگر نيز به صورت ضعيفتري، آمده است (ر. ك. به: محمدعلي زكريايي،همان، ص 343). 7- «[در آغاز] مردم امتيگانهاي بودند. آنگاه خداوند پيامبران مژدهآور و هشدار دهنده برانگيخت و بر آنان به حق كتابهاي آسماني نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف ميورزند، در ميان مردم داوري كند.» 8- «مردم جز امتي واحده نبودند سپس اختلاف كردند.» 9- «براي هر يك از شما راه و روشي معين داشتهايم و اگر خداوند ميخواست،شما را امتيگانهاي قرار ميداد. ولي [چنين كرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است، بيازمايد. پس به انجام خيرات بشتابيد. بازگشت همگي شما به سوي خداست.» 0- «و همگي به رشته الهي در آويزيد و پراكنده نشويد و نعمتخداوند را بر خود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و او ميان دلهاي شما الفت انداخت و به نعمت او با يكديگر دوستشديد و بر لبه پرتگاه آتش بوديد و او شما را باز رهاند. خداوند بدينسان آيات خويش را براي شما به روشني بيان ميدارد تا هدايت گرديد. همچنين ر. ك. به: حج: 78. 1- «در دين شما، هرآنچه به نوح سفارش كرده بود، مقرر داشت و نيز آنچه، تو وحي كردهايم و آنچه به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كردهايم، كه دين را بر پا بداريد و در آن اختلاف نورزيد. 2- «و همانند كساني نباشيد كه پس از آنكه روشنگريها فرا راهشان آمد، پراكنده شدند و اختلاف كردند. و اينان عذابي سهمگين [در پيش] دارند.» 3- «به راستي كه پيامبرانمان را همراه با پديدههاي روشنگر فرستاديم و همراه آنان كتاب آسماني و ميزان فرو فرستاديم تا مردم به دادگري برخيزند، و آهن را فرود آورديم كه در آن [مايه] ستيز و صلابت و نيز سودهايي براي مردم است تا سرانجام، خداوند معلوم بدارد كه چه كسي در نهان، او و پيامبرانش را ياري ميدهد. بيگمان خداوند نيرومند پيروزمند است. 4- از مرحوم علامه كاشف الغطا نقل شده است كه: «بني الاسلام علي كلمتين، كلمة التوحيد و توحيد الكلمة» (ر. ك. به: مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس وحدت اسلامي، ص 95). 5- پيرامون بحث ولايت تاريخي نبي صلي الله عليه و آله نگاه كنيد به: نگارنده، «ولايت و سرپرستي در نظام اسلامي»، مجله مشكوة، ش 51، ص 65 6- «و ما تو را جز مايه رحمتبراي جهانيان نفرستاديم. بگو همين به من وحي ميشود كه خداي شما خداي يگانه است. پس آيا شما پذيرندهايد؟» 7- «بگو اي مردم، من پيامبر الهي به سوي همه شما هستم». 8- «و تو را جز مژدهآور و هشداردهنده براي همگي مردم نفرستادهايم». براي تفسير اجمالي اين آيات ر. ك. به: عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، 1364، ج 2، ص 668. 9- «آن جز پندآموزي براي جهانيان نيست». 0- ر. ك. به: بقره: 213، مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس وحدت اسلامي، ص 14 و 15. 1- محمدابراهيم، آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، 1366، ص 147. 2- «و ما ميخواهيم كه بر كساني كه در روي زمين به زبوني كشيده شدهاند، منت نهيم (و نعمت دهيم) و ايشان را پيشوايان و وارثان گردانيم». 3- علاءالدين هندي، همان، ج 7، ص 577. 4- دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 154. 5- محمدبن يعقوب كليني;، الاصول من الكافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363، ج 1، ص 403، مرتضي مطهري، همان، ص 280. 6- «همانا سرور شما خداوند است و پيامبر او و مؤمناني كه ...» 7- بگو «...حكم جز به دستخداوند نيست كه گوياي حق و حقيقت و بهترين داوران است.» 8- «و هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد كه چون خداوند و پيامبرش امري را مقرر دارند، آنان در كارشان اختيار [و چون و چرايي] باشد. و هر كس از [امر]خداوند و پيامبر او سرپيچي كند، در گمراهي آشكاري افتاده است». اگرچه مفسران عامه و خاصه اين آيه را در مورد ازدواج زينتبنت جحش و زيدبن حارثه دانستهاند، ولي اين منافاتي با اطلاق عمومي آيه ندارد. 9- در اينباره ر. ك. به: مجله مشكوة، ش 51، ص 22. 0- «كساني كه ايمان آورده و هجرت كردهاند و در راه خدا به مال و جان جهاد كردهاند، همچنين كساني كه ايشان را جا و پناه و ياري دادهاند، اينان دوستان يكديگرند. و كساني كه ايمان آوردهاند، ولي هجرت نكردهاند، شما از دوستي [و تورات] آنان برخوردار نميشويد، مگر آنكه هجرت كنند». 1- «و كساني كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خداوند جهاد كردهاند و كساني كه ايشان را جا و پناه و ياري دادهاند، اينانند كه به راستي مؤمناند. براي ايشان آمرزش [الهي] و روزي پاك مقرر است». 2- از ميان خود دوازده نفر نقيب برگزينيد تا مسؤول و مراقب باشند بدانچه درميان قومشان ميگذرد.(محمدابراهيم آيتي، همان، ص 198). 3- محمدبن جرير طبري، تاريخ الامم والملوك، بيروت، دارالكتب العلميه، 1988 م، ج 3، ص 1210 / دايرة المعارف تشيع، ج 3، ص 584 (بيعت دوم عقبه)، / محمدابراهيم آيتي، همان، ص 179. 4- «و به راستي، در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث ميبرند.» 5- «و او كسي است كه شما را جانشينان (الهي) بر روي زمين برگماشت و بعضي را بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داد تا شما را در آنچه بر شما بخشيده استبيازمايد.» ميبدي مينويسد: اين آيت، امت محمد صلي الله عليه و آله را تهنيت است و هم مدحت، و هم بشارت و تهنيت استبه سزا و مدحت نيكو و بشارت تمام. خداوند خبر ميدهد كه شما امت محمد صلي الله عليه و آله وارثان زمين هستيد و خليفههاي مردم و بهينه ذريه آدم و امت پيغمبري كه مهينه خلق عالم ... و ببينيد كه ما در ازل، منشور كائنات، بهنام امت محمد صلي الله عليه و آله ثبت و در زبور نوشتيم كه وارث زمين بندگان شايسته من هستند. (كشف الاسرار، ج 1، ص 318) 6- «دين خداپسند همانا اسلام است.» 7- «يهوديان و مشركان را دشمنترين مردم نسبتبه مؤمنان [مسلمانان] مييابي» 8- «اين برائتخداوند و پيامبر اوست. از مشركاني كه با آنان پيمان بستهايد.» 9- «و اين اعلامي از سوي خداوند و پيامبر اوستبه مردم در روز حج اكبر كه [بدانند] خداوند و پيامبر او از مشركان بري و بيزارند.» 70- «و كساني هستند كه مسجد را دستاويز زيانرساندن و كفر و تفرقهاندازي بين مؤمنان و نيز كمينگاهي براي كساني كه پيش از آن با خداوند و پيامبر او به محاربه برخاسته بودند، ساختند.» ماجراي تاريخي مسجد ضرار را در تاريخ پيامبر اسلام، دكتر آيتي، ص 635، دنبال كنيد. 71- جلالالدينمحمد مولويبلخي، همان، دفتردوم،ابيات 3016-3017. 72- «بگو اي اهل كتاب، بياييد بر سر سخني كه بين ما و شما يكسان استبايستيم كه جز خداوند را نپرستيم و براي او هيچگونه شريكي نياوريم و هيچ كس از ما ديگري را به جاي خداوند به خدايي برنگيرد.» 73- ر. ك. به: محمدابراهيم آيتي، همان، ص 479 - 500. 74- او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاده است تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند، هرچند مشركان ناخوش داشته باشند. 75- درباره متن اين نامهها و مسائل مربوط به آنها ر. ك. به: محمدابراهيم آيتي، همان، ص 483 و 494. 76- «و در برابر آنان، هر نيرويي كه ميتوانيد از جمله نگاهداري اسبان، فراهم آوريد تا به آن وسيله، دشمن خدا و دشمن خود را بترسانيد، همچنين ديگراني را نيز غير از آنان كه شما ايشان را نميشناسيد و خداوند آنها را ميشناسد.» 77- «اي پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز.» 78- «و با آنان كارزار كنيد تا آنكه فتنه شرك باقي نماند و دين، همهاش خدايي باشد.» بهاءالدين خرمشاهي در ص 181 ترجمه خود خود از قرآن مينويسد: «شيخ طوسي، زمخشري، ابوالفتوح و بسياري ديگر، فتنه رادراينجا به كفرياشرك معناكردهاند كه درقرآن سابقه هم دارد.» 79- [اينان] پيامبراني مژدهآور و هشداردهنده هستند تا پس از [فرستادن] پيامبران، مردم را بر خداوند حجتي نباشد و خداوند پيروزمند فرزانه است.» 0- «[مشركان] به جاي او، خداياني را به پرستش گرفتهاند كه چيزي نيافريدهاند و خود آفريده شدهاند و براي خود اختيار زيان و سودي ندارند و اختيار ميراندن و زندهداشتن و برانگيختن ندارند.» 1- «و انديشههاي ناسزاواري درباره خداوند داشتند كه همچون پندارهاي جاهليتبود.» 2- ر. ك. به: مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس وحدت اسلامي، ص 52. 3- «اي مردم به راستي برهاني از سوي پروردگارتان براي شما نازل شده است و براي شما نوري آشكار فرو فرستادهايم.» 4- «بگو مرا پروردگارم به راهي است، كه دين استوار و آيين پاك ابراهيم است - كه هرگز از مشركان نبود - رهنمايي كرده است.» 5- «سپس به تو وحي كرديم كه از آيين ابراهيم پاكدين پيروي كن كه از مشركان نبود.» 6- «پيامبرانشان گفتند: آيا در خداوندي كه پديد آورنده آسمانها و زمين است، شكي هست كه شما را ميخواند كه گناهانتان را بيامرزد و شما را تا مهلتي معين واپس دارد؟ گفتند: شما جز انسانهايي همانند ما نيستند كه ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدهاند، باز داريد [اگر چنين نيست] پس براي ما برهاني آشكار بياوريد.» 7- صحيفه نور، ج 15، ص 282، سخنراني 23/10/60، امام خميني;. 8- ر. ك. به: حج: 78. 9- «و خاندان خويشاوندانت را هشدار ده.» 0- «و در برابر مؤمناني كه از تو پيروي ميكنند، مهربان و فروتن باش.» 1- به نقل كامل ابن اثير كه اين عبارت را پس از حمد و ثناي الهي و اعلام بيم و خطر عمومي حضرت محمد صلي الله عليه و آله در ماجراي انذار عشيره نقل ميكند. درباره مسايل تاريخي اين واقعه، همچنين ر. ك. به: محمدابراهيم آيتي، همان، ص 100 - 104. 2- «پس آنچه دستوريافتهاي آشكار كن و از مشركان روي بگردان. ما تو را از [شر] ريشخندكنندگان كفايت [و حمايت] ميكنيم.» و نيز ر. ك. به: محمدابراهيم آيتي، همان، ص 104 - 108. 3- پيشين، ص 104، به نقل از: اعلام الوري، ص 49. 4- «شكيبايي پيشه كن و بدان كه وعده الهي حق است و نامؤمنان تو را از راه به درنبرند.» 5- سيدمحمد بهشتي، محيط پيدايش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلام، 1367، ص 144 - 145. 6- «اي فرزندان آدم، چون پيامبراني از خودتان به سوي شما آمدند و آيات مرا بر شما خواندند [بدانيد] كساني كه تقوا و صلاح پيشه كنند، نه بيمي بر آنهاست و نه اندوهگين شوند. 7- ر. ك. به: بقره: 213. 8- «و از سر هواي نفس سخن نميگويد. آن جز وحيي نيست كه بر او فرستاده ميشود. [فرشته] نيرومند به او آموخته است.» 9- حسين الهي قمشهاي، گيرنده فيه ما فيه، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1374، ص 104. 00- «و آنچه از كتاب [آسماني] به توي وحي كردهايم، حق است.» 01- «و بدينسان، قرآن عربي [شيوا] بر تو وحي كرديم تا [اهل] مكه و پيرامونيان آن را هشدار دهي.» 02- محمدابراهيم آيتي، همان، ص 183 - 187. 03- «حم، كتابي است فرو فرستاده از سوي خداوند پيروزمند فرزانه.» اين آيه عينا در سوره زمر: 1 و احقاف: 2 آمده است. 04- ر. ك. به: يوسف: 108. 05- «و اين قرآني است كه آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانكه بايد و شايد نازل كردهايم تا آن را به آهستگي و درنگ بر مردم بخواني.»