ساختار حكومت پيامبر (ص) (قسمت دوم) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ساختار حكومت پيامبر (ص) (قسمت دوم) - نسخه متنی

صمصام الدين قوامي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
ساختار حكومت پيامبر (ص) (فصل دوم )
سيد صمصام الدين قوامي -
فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 23
خبرگزاري فارس: اين مقاله درصدد اثبات ساختار حكومتي براي حكومت نبي اكرم در مدينة‏الرسول (ص) است، تا ساختار حكومت اسلامي اثبات شود، زيرا بديهي است اگر رسول اكرم (ص) ساختار دولتي مبتني بر وحي داشته باشد، كافي است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آن‏گاه سيره حكومتي اميرمؤمنان مؤيد آن خواهد شد.
- امور
سياست‏خارجي حكومت اسلامي را پيامبر (ص) با ارسال نامه‏هايي به سران كشورها ترسيم نمود و مشخص كرد هدف پيامبر كشورگشايي نيست، بلكه ابلاغ پيام است . در سال هفتم هجري نامه‏هايي به بعضي از سران كشورها ارسال كرد و از آنها دعوت نمود اسلام را بپذيرند و تذكر داد اگر مسلمان شدند، در سلم و امان خواهند بود و گرنه مسؤوليت گمراهي مردم نيز به عهده آنهاست . اين نامه‏ها به عنوان اسناد سياسي اسلام در كتب تاريخ مضبوط است و در كتاب «جمهرة رسائل العرب‏» و «مكاتيب الرسول‏» آمده است . در اين نامه‏ها خطوط كلي سياست‏خارجي اسلام ترسيم گرديده است . (165) به نظر برخي، پس از آنكه دولت اسلامي شكل و پا گرفت، رسول‏اكرم (ص) تحرك سياسي را شروع كرد و در خلال شش سال دوم بعد از صلح حديبيه، با پادشاهان و سران مكاتبه داشت . (166)
سفراي پيامبر (ص) عبارتند از:
- عبدالله بن‏حذافة السهمي كه نزد كسري پادشاه فارس فرستاده شد . (167)
- حاطب بن‏ابي‏بلتعه به سمت مقوقس، عظيم و بزرگ قبط ارسال شد . (168)
- دحية بن‏خليفه كلبي به سمت هرقل، پادشاه روم و عظيم بصري فرستاده شد . (169)
- جعفر بن‏ابي‏طالب، به سوي نجاشي سلطان حبشه . (170)
- شجاع بن‏وهب به سمت‏حارث غساني، پادشاه تخوم شام . (171)
- سليط بن‏عمر به سوي هوذة بن‏علي حنفي، پادشاه يمامه . (172)
7 - عمرو بن‏عاص سهمي به سمت «جعفر» و «عبد» سلطانهاي عمان . (173)
- علاء بن‏حضرمي به سوي پادشاه بحرين . (174)
- مهاجر بن‏ابي‏امية به سمت‏حارث، يكي از ملوك يمن . (175)
0 - حارث بن‏عمير به سمت‏شام (ملك روم) . (176)
1 - واحد بن‏سليط عامر بن‏لؤي، سفير يمامه . (177)
علاوه بر سفيران رسمي فوق، بعضي مواقع ماموريت ويژه خارجي داده مي‏شد . ابن‏اسحاق مي‏گويد پيامبر (ص) عمرو بن‏امية القهري را با دو كشتي فرستاد و شانزده نفر كه در راس آنها جفر بن‏ابي‏طالب بود، آنها را تحويل گرفتند . (178)
عمده اين ماموريتها در سال نه هجري يعني اواخر حكومت رسول‏اكرم (ص) واقع شد كه جنبه‏هاي جهان‏شمولي حكومت جلوه‏گر شده بود . (179)
سفيران پيامبر اكرم (ص) از نظم و سازماندهي خوبي بهره مي‏بردند .
اكنون به نحوه پذيرش وفود و هياتها و مسؤولاني كه به منظور پذيرايي از وفود توسط پيامبر (ص) تعيين شده بودند مي‏پردازيم:
زيد بن ثابت‏سمت مترجم را داشت، زيرا به زبانهاي فارسي، رومي، قبطي و حبشي آشنا بود و همه اينها را در مدينه آموخته بود، چون مدينه اقليتهايي از فارس و روم و مصر و حبشه داشت . از اين رو در گفتگو بين رسول‏اكرم (ص) و هياتهاي وارده ترجمه مي‏كرد . (180) خانه رمله دختر حارث النجاويه مهمانسرا و دارالضيافه و «علي ثبوبان‏» منصوب شد كه از وفود و هياتهاي سياسي وارده پذيرايي كند . (181)
مغيرة بن‏شعبه مامور بود به ميهمانان و وفود بياموزد چگونه به رسول خدا (ص) تحيت‏بگويند . داستان او با وفد ثقيف معروف است . (182)
وقتي وفود بر پيامبر (ص) وارد مي‏شدند، ابوبكر هياتهاي به استقبال آنان مي‏فرستاد تا به آنها آموزش دهد و آنان را به سكينه و وقار نزد رسول‏خدا (ص) امر مي‏كرد، كه در حقيقت‏يك نوع مسؤوليت تشريفات بود . (183)
گاهي مواقع پيامبر (ص) متواضعانه از وفود پذيرايي مي‏كرد . اين امر در خصوص وفد نجاشي و شخص او در تاريخ ثبت است . (184)
اين امر جلوه‏اي كامل از تقسيم كار در بعد ديپلماسي است . ملاحظه شد كه پيامبر (ص) سفيراني را رسما به خارج اعزام و منصوب مي‏كرد و هيات خارجي مي‏پذيرفت، كه براي هر دو منظور ديپلماتهايي در نظر مي‏گرفت و مترجم داشت . چنان‏كه آداب ديپلماتيك را رعايت مي‏نمودند و مسؤول تشريفات وجود داشت . همه اين مهره‏چيني و گزينش‏ها حاكي از تقسيم كار است .
7 - جهاز عسگري
در بعد نظامي، پيامبر (ص) شفاف‏ترين تقسيم كار را داشته است:
الف - جانشينان پيامبر (ص) در مدينه
تعاد سراياي پيامبر (ص) مورد اختلاف است . 35، 36، 47، 48، 52 و غيره شمارش شده است . (185) همين امر حاكي از نصب فرمانده نظامي در راس اين سرايا، نيز تقسيم كار در بعد نظامي است كه چون حضرت امكان شركت مستقيم در بعضي جنگها را نداشت، فرماندهي را نصب مي‏كرد و وقتي خود به جنگ مي‏رفت، باز نصب وجود داشت . يك بار به عنوان جانشين خويش در مدينه براي اداره آن، طبق يك نقل محمد بن‏سلمه انصاري را گماشت . (186) سيزده بار ام‏مكتوم را به جاي خويش در مدينه گمارد . حتي در تبوك و خروج براي حجة‏الوداع و جنگ بدر (187) بعد از ام‏مكتوم، ابا لبابه منصوب بود . (188) جعال بن‏سراقه ظمري همين منصب را در غزوه بني‏المصطلق داشت . (189)
سباع بن‏عرفطة الغناري در غزوه خيبر و تبوك، (190) ابي‏دهم الغفاري در غزوه فتح (191) جانشينان نبي (ص) در مدينه بودند . در مورد اميرالمؤمنين (ع) اختلاف است . بعضي فقط او را در جنگ تبوك خليفه مدينه مي‏دانند . (192) بعضي در اكثر غزوات چنين نظري مي‏دهند . (193) در محاضرات، ابن‏عربي فهرستي از خلفاي پيامبر (ص) در مدينه را نام مي‏برد كه عبارتند از: ابولبابه، بشير بن‏منذر، عثمان بن‏عفان، عبدالله بن ام‏مكتوم، ابوذر، عبدالله بن‏عبدالله، ابن‏ابي‏سلول، سباع بن‏عرفطه، نميلة بن‏عبدالله ليثي، عريف بن‏اضبط ديلمي، ابورهم، محمد بن‏سلمه انصاري، زيد بن‏حارثه، سائب بن‏عثمان بن‏مظعون، ابوسلمة بن‏عبدالاسد، سعد بن‏عباده و ابودجانه ساعدي، كه وظيفه هر كدام را توضيح داده است . اينان علاوه بر غزوه در عمره هم جانشين پيامبر (ص) مي‏شدند . (194)
ب - مستنفر
كسي كه نيروي انساني براي جنگ جمع مي‏كند و آنان را به اين امر تشويق مي‏نمايد . بسر بن‏سفيان خزاعي و بديل بن‏ام اصرم مردم خزاعه را از طرف پيامبر (ص) براي جنگ با اهل مكه در عام‏الفتح استنفار مي‏كردند . (195) برخي بديل را مامور استنفار ابي‏كعب مي‏دانند، (196) همين‏طور بسر بن‏سفيان را . (197) ابي‏رهم غفاري مبعوث بود طايفه ابن‏سعد را استنفار نمايد (198) و چنين ماموريتي را براي مردم «اسلم‏» بريده بن‏حصيب به عهده داشت . (199)
صاحب لواء (علمدار و پرچمدار)
بريده بعد از ملحق شدن به اسلام از طرف پيامبر (ص) ماموريت‏يافت وقتي وارد مدينه مي‏شود، پرچم داشته باشد . او عمامه‏شا را بر نيزه‏اش پيچيد و جلوي روي خويش گرفت تا وارد مدينه شد . (200) و علي (ع)، ابوبكر و عمر و زبير بن‏عوام و سعد بن‏معاذ و سعد بن‏عباده و قيس بن‏سعد عباده و مصعب بن‏عمير از جمله پرچمداران پيامبر (ص) در نبردها بودند . (201) ابن‏اسحاق معتقد است پيامبر (ص) اولين رايت را به عبيدة بن‏الحرث بن‏المطلب داده است . (202) برخي حمزة بن‏عبدالمطلب را اولين پرچمدار مي‏دانند، (203) برخي عبدالله بن‏جحش را . (204) پيامبر (ص) ابازرعه را مبعوث كرد به سمت قوم خود برود و ابلاغ هر كس زير اين پرچم جمع شود، مؤمن است . (205)
د - سازماندهي نيروهاي نظامي
عرب جيش را به عنوان خميس مي‏شناخت، چون بر پنج قسم تقسيم مي‏شد: قلب و ميمنه و ميسره و مقدمه و ساقه، كلام ابن‏اسحاق به رعايت اين امر توسط رسول‏اكرم (ص) اشعار دارد . (206) در يك نقل است كه وقتي وارد مكه شد، سپاهش را به گردانها (كتائب) تقسيم كرد و فرماندهي همچون زبير بن‏عوام، سعد بن‏عباده، خالد و ابوعبيده جراح را بر آن كتائب گماشت . (207)
ه - امير الرماة (فرمانده تيراندازان)
عبدالله بن‏جبير فرمانده تيراندازان در جنگ احد بود . (208) عبدالله بن‏جعفر هم، چنين وظيفه‏اي در برخي جنگها داشت . (209)
و - بدل
كسي كه براي فريب دشمن شبيه پيامبر (ص) مي‏شد و به جاي ايشان در قلب لشكر قرار مي‏گرفت . . كعب بن‏مالك روز احد زره رسول‏خدا (ص) را پوشيد و زره خويش را به ايشان داد و يازده زخم برداشت . (210) حفاظت پيامبر (ص) در جنگها يك اصل مهم بود . شبيه اين كار را علي (ع) در قصه هجرت انجام داد كه معروف است . (211)
ز - وازع
يعني كسي كه به گروهان و گردان نظم و انسجام و آرايش و نظام جمع مي‏دهد و عقب و جلو مي‏كند . پيامبر اكرم (ص) وقتي مردي را براي اين كار نصب كرد، فرمود: او خيل را عقب و جلو مي‏كند (نظام جمع مي‏دهد) . (212) گاهي با يك چوب كه به دست اصحاب مي‏داد، آنان را براي كمك به نظم دعوت مي‏كرد (213) يا خود با چوب صفوف را مرتب مي‏نمود .
ح - خريدار اسب و سلاح
سعد بن‏زيد بن‏مالك اشهلي انصاري از طرف رسول‏خدا (ص) مامور شد دسته‏اي از اسراي بني‏قريظه را به نجد ببرد و معادل قيمت آنها سلاح و اسب خريد كند . (214) يعني مسؤول تهيه سلاح بود، كه در اصطلاح امروز، امور تداركات يا لجستيك مي‏گويند .
ط - مسرج (مركب‏دار)
كسي كه مركب رسول‏خدا (ص) را آماده مي‏كرد و زين (سرج) مي‏گذاشت‏يا ركاب آن را مي‏گرفت . بلال، مسرج رسول‏خدا (ص) بود . (215) عبدالله بن‏بشر ركابدار حضرت بود و كمك مي‏كرد ايشان سوار اسب شوند . (216)
ابن‏عمر زمام اسب رسول‏خدا (ص) را مي‏گرفت و جلو مي‏برد و به اصطلاح «سائق‏» بود . (217) سهل بن‏سعد ساعدي و ابواسيد ساعدي همين سمت را داشتند . (218) اسلم بن‏شريد بن‏عوف مسؤول نگهداري اسب حضرت بود و اصطلاحا به او صاحب‏الراحله والناقة مي‏گفتند; (219) يعني زين آن را برمي‏داشت و مي‏گذاشت . مردي به نام اسلع نيز چنين وظيفه‏اي داشت . (220) عقبة بن‏عامر الجهني صاحب بغله (قاطردار) بود . (221) بعضي گفته‏اند چون رسول‏خدا (ص) در حركت نافله مي‏خواند، فردي را مسؤول مركب خويش نمود . (222) ايشان جمال داشته است . (223) وقتي در جنگ صحبت مي‏فرمود، «دابه‏» و «ناقه‏» او را نگه مي‏داشتند كه حركت نكند . (224) در جنگ خيبر عباس بن‏عبدالمطلب چنين سمتي داشت . (225) بلال حبشي طبق يك نقل ناقه او را موقع خطبه مي‏گرفت . خالد بن سيار غفاري، سائق شتر رسول‏خدا (ص) بود . عمرو بن خارج هم همين‏طور . (226)
اين افراد خدمات مربوط به مركبهاي رسول‏خدا (ص) را انجام مي‏دادند، اعم از جمل ناقه اسب و قاطر كه حاكي از خدمات ويژه فرماندهي نظامي است تا او با خيال راحت‏بتواند فرماندهي كند و دليل بر تجمل و تكلف نمي‏باشد . به هر حل مهم اثبات اين مطلب است كه عده‏اي در اين جهت نصب شده بودند .
ي - صاحب‏السلاح
كسي كه خدمت و وظيفه او به اسلحه مربوط مي‏شد . سعيد بن‏زيد مبعوث بود از نجد خيل و سلاح بخرد . (227) ضحاك بن‏سفيان، سياف بود; يعني با شمشير بالاي سر پيامبر (ص) مي‏ايستاد و مراقبت مي‏كرد و به اندازه صد مرد جنگي نيرو داشت . (228) علي بن‏ابي‏طالب (ع) و زبير و مقداد و محمد بن‏مسلمه و عاصم بن‏ثابت و زاد بن‏القيم و ضحاك بن‏سفيان الكلايي مقابل رسول‏خدا (ص) گردن مي‏زدند . (229) فردي به نام مرزوق ملقب به صيقل مامور جلا دادن شمشير پيامبر (ص) بود . (230)
اينها شمشير زنان و خدمه سلاح رسول‏خدا (ص) بودند و وظايف تهيه سلاح، نگهداري و كاربرد آن را در شكلهاي مختلف به عهده داشته و به اين امور منصوب بودند .
ك - راهنماي جنگ
كسي كه اطلاعاتي در خصوص زمان، زمين و موقعيتهاي مختلف دوست و دشمن داشت و رسول‏خدا (ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده مي‏برد . مردي از هذيل موقع هجرت، راهنماي رسول‏خدا (ص) بود . (231) ابوحثمة بن‏الحرث در احد و مردي از اسلم در جنگ حديبيه و سعد العرفي موقع هجرت به مدينه اين سمت را از طرف رسول‏خدا (ص) داشتند . (232) تبيع حميري هم از راهنماها شمرده شده است . همچنين ثابت‏بن‏ضحاك در خندق و حمراءالاسد، جبارالثعلبي در غطفان، جميل الاشجعي در خيبر و در استيعاب از غالب بن‏عبدالله الليثي (234) به عنوان مسهل طريق ياد مي‏كند كه بعضي آن را جاسوس معنا نموده‏اند و (235) چه بسا كسي كه راه را باز مي‏كند و خطرات را گزارش مي‏دهد . در عرف نظامي، واحد تخريب يا اطلاعات و عمليات يا مهندسي رزمي اين وظيفه را به عهده دارد .
ل - حارس و محافظ
سعد بن‏ابي‏وقاص و سعد بن‏معاذ در جنگ بدر، ابوايوب انصاري و (236) عمر بن‏خطاب در مكه موقع نماز، ادرع سلمي و خشرم بن‏حباب انصاري (237) از جمله محافظان رسول‏خدا (ص) بودند كه تاريخ از آنها نام مي‏برد كه عمدتا در جنگ، حضرت را حفظ مي‏كردند . عمار بن‏ياسر و عبادة بن‏بشر در غزوه ذات‏الرقاع به موقع شب و به امر رسول‏خدا (ص) پاسداري و محافظت مي‏كردند . (238) عمرو قرظي در غزوه بني‏قريظه و محمد بن‏مسلمه در غزوه فتح از رسول‏خدا (ص) در حين شب پاسباني مي‏كردند . (239) بعضي مواقع تعداد اين پاسداران بيدار زياد بود كه ابوسفيان از ديدن آنها ترسيده و توسط اينان دستگير شده بود . (240) انس بن‏ابي‏مرثد غنوي در غزوه حنين (241) چنين ماموريتي داشت .
همه اين محافظتها توسط صحابه قبل از نزول آيه «والله يعصمك من الناس‏» بود . پس از آن همه را منع كرد كه او را حفظ كنند . مضروب شدن ايشان در جنگ احد قبل از نزول آيه است‏يا مراد حفظ رسول‏خدا (ص) از قتل مي‏باشد . (242)
م - سپاه
سليط بن‏سفيان اسلمي و دو نفر ديگر از طرف رسول‏خدا (ص) جهت تعقيب مشركان در جنگ احد مامور بودند . (243)
ن - جاسوس جنگي
بسيسه مامور شد از قافله ابي‏سفيان اطلاع كسب كند . (244) عدي بن‏ابي‏زعباء جهني در جنگ بدر همراه او بود كه اطلاعاتي را از موقعيت ابوسفيان براي رسول‏خدا (ص) بياورند . (245) بعد از خبر آوردن، علي (ع) و زبير و سعد بن‏ابي‏وقاص و چند نفر ديگر را براي كسب اطلاعات فرستاد . (246) طلحة بن‏عبدالله و سعيد بن‏زيد مامور خبرگيري از طريق شام بودند . (247) حذيفة بن‏يمان در جنگ خندق اخبار قريش را براي رسول‏خدا (ص) مي‏آورد . (248) عبدالله بن‏حدود در قصه هوازن از آن قبيله خبرچيني مي‏كرد . (249) امية بن‏خويلد را رسول‏خدا (ص) به تنهايي براي خبرگيري از قريش مامور كرد . (250) بشر بن‏سفيان عتكي اخبار قريش را از مكه مي‏آورد . (251) جبلة بن‏عامر بلوي، جاسوس جنگ احزاب بود . (252) خبيب بن‏عدي انصاري همين سمت را داشت . (253) گاهي رسول‏خدا (ص) چند گروه جاسوس مي‏فرستاد و فرمانده آنها را عاصم بن‏ثابت قرار مي‏داد، (254) مثل يك گروه متشكل اطلاعات و عمليات . تخريج‏بن‏ابي‏شبيه هم جزء جاسوسان از قريش است . (255) عباس بن‏عبدالمطلب عموي پيامبر (ص) كه قبل از فتح خيبر مسلمان شد و اسلامش را كتمان مي‏كرد، بين مشركان مي‏رفت و خبر مي‏آورد . (256)
پيامبر (ص) علاوه بر عيون و جاسوسان، عده‏اي را به عنوان مخذل منصوب كرد; يعني كساني كه روحيه دشمن را با كيد و سياست تخريب مي‏كردند و آنها را مهياي شكست نظامي مي‏نمودند و به اصطلاح جنگ رواني راه مي‏انداختند . از جمله اين افراد نعيم بن‏مسعود بن‏عامر اشجعي است كه در جنگ احزاب چنين ماموريتي داشته است . او در جنگ خندق مسلمان شده بود و بني‏قريظه را با نقشه، تخريب روحيه كرد . وي بين دو سپاه قريظه و غطفان در جنگ خندق اختلاف انداخت تا از مدينه رفتند . رسول‏خدا (ص) فرمود: «الحرب خدعه; (257) جنگ فريب است .»
ملاحظه مي‏شود افراد گوناگوني در جنگ و غير آن از قريش و غير آنان كه دشمن بودند، اطلاعاتي كسب مي‏كردند . در بدر و خندق و احد و احزاب و فتح مكه اين جاسوسان از طرف رسول‏خدا (ص) منصوب و فعال بودند . البته ممكن است‏برخي عيون ماموريتي غير جنگي داشته‏اند، ولي در آن زمان وضع مدينة‏النبي (ص) عمدتا نظامي بود و هيچ خبرچيني كارش جدا از مسايل نظامي محسوب نمي‏شد .
ص - امور غنائم
عبدالله بن‏كعب بن‏عمرو بن‏عوف و اباسفيان بن‏حرب و بديل بن‏ورقا مسؤول حفاظت از غنائم بودند كه اعم از اسرا و اموال بود . (258) معيقب بن‏فاطمه آمار غنائم را ثبت مي‏كرد . (259) دو نفر به نام سعد مسؤول فروش غنائم بودند . (260)
ف - تبليغات جنگ
عبدالله بن‏رواحه و زيد بن‏حارثه مسؤول تبليغات جنگ بودند كه به مردم بشارت پيروزي مي‏دادند . (261) گاهي رسول‏خدا (ص) قافله و گروهي را مسؤول تبليغات جنگ مي‏نمود . (262) رسول‏خدا (ص) در جنگ شعارهايي مانند «لا اله الا الله، وحده لا شريك له، له الملك و له‏الحمد و هو علي كل شي‏ء قدير» سر مي‏داد . (263) اين كار در روحيه دوست و دشمن تاثير عميق داشت .
ع - ماموريتهاي ويژه
پيش از فتح مكه، پيامبر (ص) سپاهي را براي فتح مكه گسيل كرد و مايل بود مخفي باشد . يكي از مسلمانان ضعيف‏الايمان به نام حاطب، زني را با نامه روانه نمود و قريش را مطلع كرد . پيامبر (ص)، علي (ع) را فرستاد و نامه را وسط راه از او گرفت . (264) ابي‏عمرو و دو نفر ديگر را ماموريت داد فرماندهي كساني كه مشركان را در جنگ احد تعقيب مي‏كردند، عهده‏دار باشند . (265)
خ - حفاظت اطلاعات
پيامبر هر فرماندهي را مي‏گماشت، يكي را مامور مي‏كرد را كنترل كند . (266)
م - استفاده از زنان
از زنان در جراحي زخميان استفاده مي‏شد . (267)
گ - آموزش نظامي از كفار (268)
از مجموعه مباحث گذشته تحت عنوان دستگاه نظامي يا امور نظامي روشن شد دقيق‏ترين وامروزي‏ترين نوع تقسيم كار توسط نبي‏اكرم (ص) انجام گرفته است; يعني داشتن ارتش، سازماندهي آن، نصب فرمانده، دادن ماموريتهاي ويژه، حفاظت اطلاعات، اطلاعات عمليات، تهيه سلاح، نگهداري سلاح، (زرادخانه)، تامين و گزينش نيرو، علمدار، فرمانده ارشد و نظام وظيفه; به رغم اينكه برخي اصرار دارند بگويند پيامبر (ص)، ارتش موظف و منظم نداشت و همه مردم موظف به جنگ و جهاد بودند . (269) اگر همه مردم سرباز و مجاهد بودند، ولي حين جنگ نظمي متين و سازماني دقيق مي‏گرفتند . به هر حال امور نظامي شاخص‏ترين بعد تقسيم كار رسول‏خدا (ص) بود . پيامبر در منابر و مواقع مختلف، مردم را به برخورداري از قوه و نيرو و تيراندازي تشويق مي‏نمود (270) و خود از منجنيق در جنگ استفاده مي‏كرد . (271) پيامبر كه دشمنان زيادي داشت و براي نجات همه انسانها در همه جا دفاع مي‏كرد، نمي‏توانست غافل از يك سپاه منظم باشد، هر چند امدادهاي غيبي همواره او را نصرت مي‏كرد، ولي امدادات غيبي و نصرهاي الهي هيچ گاه مانع از نظم نظامي در نظام اسلامي نيست .
دستگاه تبليغاتي
منذر بن‏عمر و چهل نفر از بزرگان مسلمان كه بهترين حافظان و قاريان قرآن بودند، مامور شدند به نجد بروند و مردم را به اسلام دعوت كنند . (272) پيامبر (ص) شش نفر را به سمت مردم «عضل‏» و «قاره‏» مبعوث كرد تا براي تازه مسلمانها مبادي دين و قرائت قرآن را تعليم دهند . (273) گاهي مواقع يك نفر از نو مسلمانهاي يك منطقه كه ممتاز بود جهت تبليغ و ترويج دين اسلام مامور مي‏شد مانند عبدالله بن‏سلام كه از احبار يهودي بني‏قينقاع بود و مسلمان شد و مردمش را به اسلام دعوت مي‏كرد . (274) بلال كه مؤذن رسمي بود كاري تبليغي انجام مي‏داد . اذان باعث‏شد اسلام از يهود و نصارا متمايز شود چون آنها از بوق و ناقوس استفاده مي‏كردند . (275) ابن‏مكتوم و عياض از مؤذنان بودند . ابومخدوره در مكه اذان مي‏گفت . از كسان ديگري نيز نام برده شده است . (276) در مدينه نه مسجد بود و همه مؤذنان اذانها را با اذان بلال هماهنگ مي‏كردند كه در مسجد جامع حضور داشت . (277) در مدينه نه مسجد بود و همه مؤذنان اذانها را با اذان بلا هماهنگ مي‏كردند كه در مسجد جامع حضور داشت . (278) او مؤذن اصلي بود . بلا مسؤول مرتب كردن صفوف جماعت هم بود و گاهي مواقع در اين جهت تازيانه هم به كار مي‏برد . (279)
عبدالله بن‏رواحه و حسان بن‏ثابت از شاعران رسمي رسول‏خدا (ص) بودند كه در جنگ و غير جنگ براي تقويت روحيه مسلمانان و تخريب روحيه مشركان شعر مي‏سرودند و مي‏خواندند . گاهي اشعار را دسته‏جمعي مي‏خواندند تا بر خستگي غالب شوند و روحيه خوبي حاكم شود . (280) كتب سيره بحثهايي مستقل در مورد درگيري شعراي اسلام و شرك دارند كه حاكي از نقش مؤثر تبليغ و شعر و هنر در دفاع از اسلام است كه نظمي مخصوص را موجب مي‏شد . (281) يكي از شعراي پيامبر (ص)، كعب بن‏مالك بود . (282) پيامبر (ص) به شعر جهت مي‏داد و گاهي اشعار شاعران در جهت اهداف عاليه اسلام تغيير مي‏يافت . (283)
يك نفر نصب شده بود تا صداي پيامبر (ص) را با صوت رسا تكرار كند و به گوش مردم برساند . (284) او ربيعة بن‏خلف نام داشت . چند نفر به عنوان منادي منصوب بودند تا فرمايشات رسول‏خدا (ص) را به مردم ابلاغ كنند . (285) علي (ع) مامور ابلاغ آيات قتال در حج‏شد . (286)
بنابراين سازمان تبليغي رسول‏خدا (ص) با عناصر و وظايفي همچون مؤذن، مبلغ، منادي، شاعر (287) و غيره تشكيل يافته و وظايف بين افراد تقسيم شده بود . در يك ديدگاه مي‏توان مثلث «مؤذن، مسجد و منبر» را يك سازمان تبليغات جامع دانست كه داخل مجتمع اسلامي فعال بود و به خارج از مجتمع افرادي گسيل مي‏شدند; مجموعه عوامل و دستگاه تبليغي كه وظيفه يك رسانه را براي رساندن صداي پيامبر (ص) به مردم داخل و خارج مدينه داشته‏اند .
چون از بعد تقسيم كار بحث مي‏كنيم، به افرادي كه بر امور تبليغي منصوب شده‏اند اشارت كرديم وگرنه اموري از قبيل سالم‏سازي محيط مسجد و تنظيم نور و نظافت و بهداشت و زينت آن، نيز تنظيم صفوف نماز جماعت مسؤولاني داشته است و چون دين اسلام فرهنگي و تبليغي است، به ترتيب و اعزام مبلغ اهميت فراوان داده است . قبلا در بحث از سازمان نظامي پيامبر (ص)، و از تبليغات جنگ بحث كرديم . هدف، اثبات تقسيم كار بود .
- دستگاه امنيتي
قبلا در باره تشكيلات نظامي و امور امنيتي و نظامي و جنگي بحث داشته‏ايم و اكنون به ابعاد غير نظامي و عمدتا سياسي مي‏پردازيم .
اصولا خبرچيني و كارهاي اطلاعاتي، بازتاب مثبتي در افكار و افواه عامه مردم ندارد، ولي به علت لزوم و ضرورت اجتناب‏ناپذير آن در حكومت، رسول خدا (ص) به آن اهتمام مي‏ورزيد و به شكل يك عمل منظم و مؤثر به آن نگاه مي‏كرد و افرادي را در اين جهت استخدام و منصوب مي‏نمود . حذيفة بن يمان و معاون او عمار ياسر كه داراي خصوصيات اطلاعاتي بودند، به امر رسول خدا به اين كار منصوب و مشغول شدند و افراد اخلالگر را شناسايي مي‏كردند و مسلمانان را از آنها باز مي‏داشتند (288) زيد بن حارثه هم چنين سمتي داشته است . (289) عباس بن عبدالمطلب قبل از فتح خيبر اسلام آورده بود، اما اسلامش را پنهان مي‏كرد . وي اخبار مشركان را براي رسول خدا مي‏آورد . او مي‏خواست از مكه به مدينه هجرت كند كه پيامبر خدا فرمود: در مكه بماني بهتر است . (290) عبدالله بن ابي حدود الاسلمي و بريدة بن الحصيب الاسلمي هم از منصوبان اطلاعات - امنيتي خارجي بودند (291) انيس بن ابي مرشد در اوطاس جاسوس بود كه سرزميني در هوازان بود . واقعه حنين در آن‏جا اتفاق افتاد . (292) منذربن عمرو بن خنيس الخزرجي جاسوس رسول خدا ميان اهل نجد بود . (293)
طلحة بن عبيدالله در راس يك گروه از اصحاب پيامبر (ص) مامور آتش زدن خانه سويلم يهودي شد كه مركز توطئه براي تضعيف مسلمانان در جنگ تبوك شده بود زيرا قبلا دستگاه اطلاعاتي به پيامبر (ص) خبر داده بودند . (294)
حذيفه يمان مبعوث بود كساني را كه قصد كشتن رسول خدا را داشتند شناسائي كند (295) . داستان آن صخره معروف است .
بعضي امور حسبيه را هم جزء امور امنيتي محسوب كرده‏اند كه علي (ع) و حمزه بر آن گماشته بودند و از بازار مراقبت مي‏كردند و به آن نظم مي‏بخشيدند .
برخي آن را زير مجموعه دستگاه قضايي محسوب كرده‏اند و بعضي آن را مستقل دانسته‏اند .
ملاحظه شد كه كارها بين ده دستگاه تقسيم شده بود . البته بحث مي‏تواند گسترده‏تر از اين باشد، به گونه‏اي كه مي‏توانستيم كارهاي ديگري را كه به شكل ريزتر بين افراد توزيع مي‏شد، نام ببريم، ولي مطلوب در اين فصل اثبات تقسيم كار در دولت رسول (ص) است . ما مهم‏ترين و درشت‏ترين كارها را نام برديم و به ركني اصيل از سازماندهي در دولت رسول دست‏يافتيم .
اين كه تقسيم كار و سازماندهي در تشكيلات اسلام مبتني بر نص و وحي است‏يا اين‏كه از افعال نبي (ص) است كه حجيت و لزوم پيروي ندارد، بحثي اصولي است كه به نظر گونه دوم است . البته در عين حال بايد اثبات كنيم اين تشكيلات مبتني بر وحي است، چنان كه افرادي مثل دكتر صبحي الصالح چنين اعتقادي داشته‏اند .
/ 1