بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ساختار حكومت پيامبر (ص) (فصل دوم ) سيد صمصام الدين قوامي - فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 23 خبرگزاري فارس: اين مقاله درصدد اثبات ساختار حكومتي براي حكومت نبي اكرم در مدينةالرسول (ص) است، تا ساختار حكومت اسلامي اثبات شود، زيرا بديهي است اگر رسول اكرم (ص) ساختار دولتي مبتني بر وحي داشته باشد، كافي است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آنگاه سيره حكومتي اميرمؤمنان مؤيد آن خواهد شد. - امور سياستخارجي حكومت اسلامي را پيامبر (ص) با ارسال نامههايي به سران كشورها ترسيم نمود و مشخص كرد هدف پيامبر كشورگشايي نيست، بلكه ابلاغ پيام است . در سال هفتم هجري نامههايي به بعضي از سران كشورها ارسال كرد و از آنها دعوت نمود اسلام را بپذيرند و تذكر داد اگر مسلمان شدند، در سلم و امان خواهند بود و گرنه مسؤوليت گمراهي مردم نيز به عهده آنهاست . اين نامهها به عنوان اسناد سياسي اسلام در كتب تاريخ مضبوط است و در كتاب «جمهرة رسائل العرب» و «مكاتيب الرسول» آمده است . در اين نامهها خطوط كلي سياستخارجي اسلام ترسيم گرديده است . (165) به نظر برخي، پس از آنكه دولت اسلامي شكل و پا گرفت، رسولاكرم (ص) تحرك سياسي را شروع كرد و در خلال شش سال دوم بعد از صلح حديبيه، با پادشاهان و سران مكاتبه داشت . (166) سفراي پيامبر (ص) عبارتند از: - عبدالله بنحذافة السهمي كه نزد كسري پادشاه فارس فرستاده شد . (167) - حاطب بنابيبلتعه به سمت مقوقس، عظيم و بزرگ قبط ارسال شد . (168) - دحية بنخليفه كلبي به سمت هرقل، پادشاه روم و عظيم بصري فرستاده شد . (169) - جعفر بنابيطالب، به سوي نجاشي سلطان حبشه . (170) - شجاع بنوهب به سمتحارث غساني، پادشاه تخوم شام . (171) - سليط بنعمر به سوي هوذة بنعلي حنفي، پادشاه يمامه . (172) 7 - عمرو بنعاص سهمي به سمت «جعفر» و «عبد» سلطانهاي عمان . (173) - علاء بنحضرمي به سوي پادشاه بحرين . (174) - مهاجر بنابيامية به سمتحارث، يكي از ملوك يمن . (175) 0 - حارث بنعمير به سمتشام (ملك روم) . (176) 1 - واحد بنسليط عامر بنلؤي، سفير يمامه . (177) علاوه بر سفيران رسمي فوق، بعضي مواقع ماموريت ويژه خارجي داده ميشد . ابناسحاق ميگويد پيامبر (ص) عمرو بنامية القهري را با دو كشتي فرستاد و شانزده نفر كه در راس آنها جفر بنابيطالب بود، آنها را تحويل گرفتند . (178) عمده اين ماموريتها در سال نه هجري يعني اواخر حكومت رسولاكرم (ص) واقع شد كه جنبههاي جهانشمولي حكومت جلوهگر شده بود . (179) سفيران پيامبر اكرم (ص) از نظم و سازماندهي خوبي بهره ميبردند . اكنون به نحوه پذيرش وفود و هياتها و مسؤولاني كه به منظور پذيرايي از وفود توسط پيامبر (ص) تعيين شده بودند ميپردازيم: زيد بن ثابتسمت مترجم را داشت، زيرا به زبانهاي فارسي، رومي، قبطي و حبشي آشنا بود و همه اينها را در مدينه آموخته بود، چون مدينه اقليتهايي از فارس و روم و مصر و حبشه داشت . از اين رو در گفتگو بين رسولاكرم (ص) و هياتهاي وارده ترجمه ميكرد . (180) خانه رمله دختر حارث النجاويه مهمانسرا و دارالضيافه و «علي ثبوبان» منصوب شد كه از وفود و هياتهاي سياسي وارده پذيرايي كند . (181) مغيرة بنشعبه مامور بود به ميهمانان و وفود بياموزد چگونه به رسول خدا (ص) تحيتبگويند . داستان او با وفد ثقيف معروف است . (182) وقتي وفود بر پيامبر (ص) وارد ميشدند، ابوبكر هياتهاي به استقبال آنان ميفرستاد تا به آنها آموزش دهد و آنان را به سكينه و وقار نزد رسولخدا (ص) امر ميكرد، كه در حقيقتيك نوع مسؤوليت تشريفات بود . (183) گاهي مواقع پيامبر (ص) متواضعانه از وفود پذيرايي ميكرد . اين امر در خصوص وفد نجاشي و شخص او در تاريخ ثبت است . (184) اين امر جلوهاي كامل از تقسيم كار در بعد ديپلماسي است . ملاحظه شد كه پيامبر (ص) سفيراني را رسما به خارج اعزام و منصوب ميكرد و هيات خارجي ميپذيرفت، كه براي هر دو منظور ديپلماتهايي در نظر ميگرفت و مترجم داشت . چنانكه آداب ديپلماتيك را رعايت مينمودند و مسؤول تشريفات وجود داشت . همه اين مهرهچيني و گزينشها حاكي از تقسيم كار است . 7 - جهاز عسگري در بعد نظامي، پيامبر (ص) شفافترين تقسيم كار را داشته است: الف - جانشينان پيامبر (ص) در مدينه تعاد سراياي پيامبر (ص) مورد اختلاف است . 35، 36، 47، 48، 52 و غيره شمارش شده است . (185) همين امر حاكي از نصب فرمانده نظامي در راس اين سرايا، نيز تقسيم كار در بعد نظامي است كه چون حضرت امكان شركت مستقيم در بعضي جنگها را نداشت، فرماندهي را نصب ميكرد و وقتي خود به جنگ ميرفت، باز نصب وجود داشت . يك بار به عنوان جانشين خويش در مدينه براي اداره آن، طبق يك نقل محمد بنسلمه انصاري را گماشت . (186) سيزده بار اممكتوم را به جاي خويش در مدينه گمارد . حتي در تبوك و خروج براي حجةالوداع و جنگ بدر (187) بعد از اممكتوم، ابا لبابه منصوب بود . (188) جعال بنسراقه ظمري همين منصب را در غزوه بنيالمصطلق داشت . (189) سباع بنعرفطة الغناري در غزوه خيبر و تبوك، (190) ابيدهم الغفاري در غزوه فتح (191) جانشينان نبي (ص) در مدينه بودند . در مورد اميرالمؤمنين (ع) اختلاف است . بعضي فقط او را در جنگ تبوك خليفه مدينه ميدانند . (192) بعضي در اكثر غزوات چنين نظري ميدهند . (193) در محاضرات، ابنعربي فهرستي از خلفاي پيامبر (ص) در مدينه را نام ميبرد كه عبارتند از: ابولبابه، بشير بنمنذر، عثمان بنعفان، عبدالله بن اممكتوم، ابوذر، عبدالله بنعبدالله، ابنابيسلول، سباع بنعرفطه، نميلة بنعبدالله ليثي، عريف بناضبط ديلمي، ابورهم، محمد بنسلمه انصاري، زيد بنحارثه، سائب بنعثمان بنمظعون، ابوسلمة بنعبدالاسد، سعد بنعباده و ابودجانه ساعدي، كه وظيفه هر كدام را توضيح داده است . اينان علاوه بر غزوه در عمره هم جانشين پيامبر (ص) ميشدند . (194) ب - مستنفر كسي كه نيروي انساني براي جنگ جمع ميكند و آنان را به اين امر تشويق مينمايد . بسر بنسفيان خزاعي و بديل بنام اصرم مردم خزاعه را از طرف پيامبر (ص) براي جنگ با اهل مكه در عامالفتح استنفار ميكردند . (195) برخي بديل را مامور استنفار ابيكعب ميدانند، (196) همينطور بسر بنسفيان را . (197) ابيرهم غفاري مبعوث بود طايفه ابنسعد را استنفار نمايد (198) و چنين ماموريتي را براي مردم «اسلم» بريده بنحصيب به عهده داشت . (199) صاحب لواء (علمدار و پرچمدار) بريده بعد از ملحق شدن به اسلام از طرف پيامبر (ص) ماموريتيافت وقتي وارد مدينه ميشود، پرچم داشته باشد . او عمامهشا را بر نيزهاش پيچيد و جلوي روي خويش گرفت تا وارد مدينه شد . (200) و علي (ع)، ابوبكر و عمر و زبير بنعوام و سعد بنمعاذ و سعد بنعباده و قيس بنسعد عباده و مصعب بنعمير از جمله پرچمداران پيامبر (ص) در نبردها بودند . (201) ابناسحاق معتقد است پيامبر (ص) اولين رايت را به عبيدة بنالحرث بنالمطلب داده است . (202) برخي حمزة بنعبدالمطلب را اولين پرچمدار ميدانند، (203) برخي عبدالله بنجحش را . (204) پيامبر (ص) ابازرعه را مبعوث كرد به سمت قوم خود برود و ابلاغ هر كس زير اين پرچم جمع شود، مؤمن است . (205) د - سازماندهي نيروهاي نظامي عرب جيش را به عنوان خميس ميشناخت، چون بر پنج قسم تقسيم ميشد: قلب و ميمنه و ميسره و مقدمه و ساقه، كلام ابناسحاق به رعايت اين امر توسط رسولاكرم (ص) اشعار دارد . (206) در يك نقل است كه وقتي وارد مكه شد، سپاهش را به گردانها (كتائب) تقسيم كرد و فرماندهي همچون زبير بنعوام، سعد بنعباده، خالد و ابوعبيده جراح را بر آن كتائب گماشت . (207) ه - امير الرماة (فرمانده تيراندازان) عبدالله بنجبير فرمانده تيراندازان در جنگ احد بود . (208) عبدالله بنجعفر هم، چنين وظيفهاي در برخي جنگها داشت . (209) و - بدل كسي كه براي فريب دشمن شبيه پيامبر (ص) ميشد و به جاي ايشان در قلب لشكر قرار ميگرفت . . كعب بنمالك روز احد زره رسولخدا (ص) را پوشيد و زره خويش را به ايشان داد و يازده زخم برداشت . (210) حفاظت پيامبر (ص) در جنگها يك اصل مهم بود . شبيه اين كار را علي (ع) در قصه هجرت انجام داد كه معروف است . (211) ز - وازع يعني كسي كه به گروهان و گردان نظم و انسجام و آرايش و نظام جمع ميدهد و عقب و جلو ميكند . پيامبر اكرم (ص) وقتي مردي را براي اين كار نصب كرد، فرمود: او خيل را عقب و جلو ميكند (نظام جمع ميدهد) . (212) گاهي با يك چوب كه به دست اصحاب ميداد، آنان را براي كمك به نظم دعوت ميكرد (213) يا خود با چوب صفوف را مرتب مينمود . ح - خريدار اسب و سلاح سعد بنزيد بنمالك اشهلي انصاري از طرف رسولخدا (ص) مامور شد دستهاي از اسراي بنيقريظه را به نجد ببرد و معادل قيمت آنها سلاح و اسب خريد كند . (214) يعني مسؤول تهيه سلاح بود، كه در اصطلاح امروز، امور تداركات يا لجستيك ميگويند . ط - مسرج (مركبدار) كسي كه مركب رسولخدا (ص) را آماده ميكرد و زين (سرج) ميگذاشتيا ركاب آن را ميگرفت . بلال، مسرج رسولخدا (ص) بود . (215) عبدالله بنبشر ركابدار حضرت بود و كمك ميكرد ايشان سوار اسب شوند . (216) ابنعمر زمام اسب رسولخدا (ص) را ميگرفت و جلو ميبرد و به اصطلاح «سائق» بود . (217) سهل بنسعد ساعدي و ابواسيد ساعدي همين سمت را داشتند . (218) اسلم بنشريد بنعوف مسؤول نگهداري اسب حضرت بود و اصطلاحا به او صاحبالراحله والناقة ميگفتند; (219) يعني زين آن را برميداشت و ميگذاشت . مردي به نام اسلع نيز چنين وظيفهاي داشت . (220) عقبة بنعامر الجهني صاحب بغله (قاطردار) بود . (221) بعضي گفتهاند چون رسولخدا (ص) در حركت نافله ميخواند، فردي را مسؤول مركب خويش نمود . (222) ايشان جمال داشته است . (223) وقتي در جنگ صحبت ميفرمود، «دابه» و «ناقه» او را نگه ميداشتند كه حركت نكند . (224) در جنگ خيبر عباس بنعبدالمطلب چنين سمتي داشت . (225) بلال حبشي طبق يك نقل ناقه او را موقع خطبه ميگرفت . خالد بن سيار غفاري، سائق شتر رسولخدا (ص) بود . عمرو بن خارج هم همينطور . (226) اين افراد خدمات مربوط به مركبهاي رسولخدا (ص) را انجام ميدادند، اعم از جمل ناقه اسب و قاطر كه حاكي از خدمات ويژه فرماندهي نظامي است تا او با خيال راحتبتواند فرماندهي كند و دليل بر تجمل و تكلف نميباشد . به هر حل مهم اثبات اين مطلب است كه عدهاي در اين جهت نصب شده بودند . ي - صاحبالسلاح كسي كه خدمت و وظيفه او به اسلحه مربوط ميشد . سعيد بنزيد مبعوث بود از نجد خيل و سلاح بخرد . (227) ضحاك بنسفيان، سياف بود; يعني با شمشير بالاي سر پيامبر (ص) ميايستاد و مراقبت ميكرد و به اندازه صد مرد جنگي نيرو داشت . (228) علي بنابيطالب (ع) و زبير و مقداد و محمد بنمسلمه و عاصم بنثابت و زاد بنالقيم و ضحاك بنسفيان الكلايي مقابل رسولخدا (ص) گردن ميزدند . (229) فردي به نام مرزوق ملقب به صيقل مامور جلا دادن شمشير پيامبر (ص) بود . (230) اينها شمشير زنان و خدمه سلاح رسولخدا (ص) بودند و وظايف تهيه سلاح، نگهداري و كاربرد آن را در شكلهاي مختلف به عهده داشته و به اين امور منصوب بودند . ك - راهنماي جنگ كسي كه اطلاعاتي در خصوص زمان، زمين و موقعيتهاي مختلف دوست و دشمن داشت و رسولخدا (ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده ميبرد . مردي از هذيل موقع هجرت، راهنماي رسولخدا (ص) بود . (231) ابوحثمة بنالحرث در احد و مردي از اسلم در جنگ حديبيه و سعد العرفي موقع هجرت به مدينه اين سمت را از طرف رسولخدا (ص) داشتند . (232) تبيع حميري هم از راهنماها شمرده شده است . همچنين ثابتبنضحاك در خندق و حمراءالاسد، جبارالثعلبي در غطفان، جميل الاشجعي در خيبر و در استيعاب از غالب بنعبدالله الليثي (234) به عنوان مسهل طريق ياد ميكند كه بعضي آن را جاسوس معنا نمودهاند و (235) چه بسا كسي كه راه را باز ميكند و خطرات را گزارش ميدهد . در عرف نظامي، واحد تخريب يا اطلاعات و عمليات يا مهندسي رزمي اين وظيفه را به عهده دارد . ل - حارس و محافظ سعد بنابيوقاص و سعد بنمعاذ در جنگ بدر، ابوايوب انصاري و (236) عمر بنخطاب در مكه موقع نماز، ادرع سلمي و خشرم بنحباب انصاري (237) از جمله محافظان رسولخدا (ص) بودند كه تاريخ از آنها نام ميبرد كه عمدتا در جنگ، حضرت را حفظ ميكردند . عمار بنياسر و عبادة بنبشر در غزوه ذاتالرقاع به موقع شب و به امر رسولخدا (ص) پاسداري و محافظت ميكردند . (238) عمرو قرظي در غزوه بنيقريظه و محمد بنمسلمه در غزوه فتح از رسولخدا (ص) در حين شب پاسباني ميكردند . (239) بعضي مواقع تعداد اين پاسداران بيدار زياد بود كه ابوسفيان از ديدن آنها ترسيده و توسط اينان دستگير شده بود . (240) انس بنابيمرثد غنوي در غزوه حنين (241) چنين ماموريتي داشت . همه اين محافظتها توسط صحابه قبل از نزول آيه «والله يعصمك من الناس» بود . پس از آن همه را منع كرد كه او را حفظ كنند . مضروب شدن ايشان در جنگ احد قبل از نزول آيه استيا مراد حفظ رسولخدا (ص) از قتل ميباشد . (242) م - سپاه سليط بنسفيان اسلمي و دو نفر ديگر از طرف رسولخدا (ص) جهت تعقيب مشركان در جنگ احد مامور بودند . (243) ن - جاسوس جنگي بسيسه مامور شد از قافله ابيسفيان اطلاع كسب كند . (244) عدي بنابيزعباء جهني در جنگ بدر همراه او بود كه اطلاعاتي را از موقعيت ابوسفيان براي رسولخدا (ص) بياورند . (245) بعد از خبر آوردن، علي (ع) و زبير و سعد بنابيوقاص و چند نفر ديگر را براي كسب اطلاعات فرستاد . (246) طلحة بنعبدالله و سعيد بنزيد مامور خبرگيري از طريق شام بودند . (247) حذيفة بنيمان در جنگ خندق اخبار قريش را براي رسولخدا (ص) ميآورد . (248) عبدالله بنحدود در قصه هوازن از آن قبيله خبرچيني ميكرد . (249) امية بنخويلد را رسولخدا (ص) به تنهايي براي خبرگيري از قريش مامور كرد . (250) بشر بنسفيان عتكي اخبار قريش را از مكه ميآورد . (251) جبلة بنعامر بلوي، جاسوس جنگ احزاب بود . (252) خبيب بنعدي انصاري همين سمت را داشت . (253) گاهي رسولخدا (ص) چند گروه جاسوس ميفرستاد و فرمانده آنها را عاصم بنثابت قرار ميداد، (254) مثل يك گروه متشكل اطلاعات و عمليات . تخريجبنابيشبيه هم جزء جاسوسان از قريش است . (255) عباس بنعبدالمطلب عموي پيامبر (ص) كه قبل از فتح خيبر مسلمان شد و اسلامش را كتمان ميكرد، بين مشركان ميرفت و خبر ميآورد . (256) پيامبر (ص) علاوه بر عيون و جاسوسان، عدهاي را به عنوان مخذل منصوب كرد; يعني كساني كه روحيه دشمن را با كيد و سياست تخريب ميكردند و آنها را مهياي شكست نظامي مينمودند و به اصطلاح جنگ رواني راه ميانداختند . از جمله اين افراد نعيم بنمسعود بنعامر اشجعي است كه در جنگ احزاب چنين ماموريتي داشته است . او در جنگ خندق مسلمان شده بود و بنيقريظه را با نقشه، تخريب روحيه كرد . وي بين دو سپاه قريظه و غطفان در جنگ خندق اختلاف انداخت تا از مدينه رفتند . رسولخدا (ص) فرمود: «الحرب خدعه; (257) جنگ فريب است .» ملاحظه ميشود افراد گوناگوني در جنگ و غير آن از قريش و غير آنان كه دشمن بودند، اطلاعاتي كسب ميكردند . در بدر و خندق و احد و احزاب و فتح مكه اين جاسوسان از طرف رسولخدا (ص) منصوب و فعال بودند . البته ممكن استبرخي عيون ماموريتي غير جنگي داشتهاند، ولي در آن زمان وضع مدينةالنبي (ص) عمدتا نظامي بود و هيچ خبرچيني كارش جدا از مسايل نظامي محسوب نميشد . ص - امور غنائم عبدالله بنكعب بنعمرو بنعوف و اباسفيان بنحرب و بديل بنورقا مسؤول حفاظت از غنائم بودند كه اعم از اسرا و اموال بود . (258) معيقب بنفاطمه آمار غنائم را ثبت ميكرد . (259) دو نفر به نام سعد مسؤول فروش غنائم بودند . (260) ف - تبليغات جنگ عبدالله بنرواحه و زيد بنحارثه مسؤول تبليغات جنگ بودند كه به مردم بشارت پيروزي ميدادند . (261) گاهي رسولخدا (ص) قافله و گروهي را مسؤول تبليغات جنگ مينمود . (262) رسولخدا (ص) در جنگ شعارهايي مانند «لا اله الا الله، وحده لا شريك له، له الملك و لهالحمد و هو علي كل شيء قدير» سر ميداد . (263) اين كار در روحيه دوست و دشمن تاثير عميق داشت . ع - ماموريتهاي ويژه پيش از فتح مكه، پيامبر (ص) سپاهي را براي فتح مكه گسيل كرد و مايل بود مخفي باشد . يكي از مسلمانان ضعيفالايمان به نام حاطب، زني را با نامه روانه نمود و قريش را مطلع كرد . پيامبر (ص)، علي (ع) را فرستاد و نامه را وسط راه از او گرفت . (264) ابيعمرو و دو نفر ديگر را ماموريت داد فرماندهي كساني كه مشركان را در جنگ احد تعقيب ميكردند، عهدهدار باشند . (265) خ - حفاظت اطلاعات پيامبر هر فرماندهي را ميگماشت، يكي را مامور ميكرد را كنترل كند . (266) م - استفاده از زنان از زنان در جراحي زخميان استفاده ميشد . (267) گ - آموزش نظامي از كفار (268) از مجموعه مباحث گذشته تحت عنوان دستگاه نظامي يا امور نظامي روشن شد دقيقترين وامروزيترين نوع تقسيم كار توسط نبياكرم (ص) انجام گرفته است; يعني داشتن ارتش، سازماندهي آن، نصب فرمانده، دادن ماموريتهاي ويژه، حفاظت اطلاعات، اطلاعات عمليات، تهيه سلاح، نگهداري سلاح، (زرادخانه)، تامين و گزينش نيرو، علمدار، فرمانده ارشد و نظام وظيفه; به رغم اينكه برخي اصرار دارند بگويند پيامبر (ص)، ارتش موظف و منظم نداشت و همه مردم موظف به جنگ و جهاد بودند . (269) اگر همه مردم سرباز و مجاهد بودند، ولي حين جنگ نظمي متين و سازماني دقيق ميگرفتند . به هر حال امور نظامي شاخصترين بعد تقسيم كار رسولخدا (ص) بود . پيامبر در منابر و مواقع مختلف، مردم را به برخورداري از قوه و نيرو و تيراندازي تشويق مينمود (270) و خود از منجنيق در جنگ استفاده ميكرد . (271) پيامبر كه دشمنان زيادي داشت و براي نجات همه انسانها در همه جا دفاع ميكرد، نميتوانست غافل از يك سپاه منظم باشد، هر چند امدادهاي غيبي همواره او را نصرت ميكرد، ولي امدادات غيبي و نصرهاي الهي هيچ گاه مانع از نظم نظامي در نظام اسلامي نيست . دستگاه تبليغاتي منذر بنعمر و چهل نفر از بزرگان مسلمان كه بهترين حافظان و قاريان قرآن بودند، مامور شدند به نجد بروند و مردم را به اسلام دعوت كنند . (272) پيامبر (ص) شش نفر را به سمت مردم «عضل» و «قاره» مبعوث كرد تا براي تازه مسلمانها مبادي دين و قرائت قرآن را تعليم دهند . (273) گاهي مواقع يك نفر از نو مسلمانهاي يك منطقه كه ممتاز بود جهت تبليغ و ترويج دين اسلام مامور ميشد مانند عبدالله بنسلام كه از احبار يهودي بنيقينقاع بود و مسلمان شد و مردمش را به اسلام دعوت ميكرد . (274) بلال كه مؤذن رسمي بود كاري تبليغي انجام ميداد . اذان باعثشد اسلام از يهود و نصارا متمايز شود چون آنها از بوق و ناقوس استفاده ميكردند . (275) ابنمكتوم و عياض از مؤذنان بودند . ابومخدوره در مكه اذان ميگفت . از كسان ديگري نيز نام برده شده است . (276) در مدينه نه مسجد بود و همه مؤذنان اذانها را با اذان بلال هماهنگ ميكردند كه در مسجد جامع حضور داشت . (277) در مدينه نه مسجد بود و همه مؤذنان اذانها را با اذان بلا هماهنگ ميكردند كه در مسجد جامع حضور داشت . (278) او مؤذن اصلي بود . بلا مسؤول مرتب كردن صفوف جماعت هم بود و گاهي مواقع در اين جهت تازيانه هم به كار ميبرد . (279) عبدالله بنرواحه و حسان بنثابت از شاعران رسمي رسولخدا (ص) بودند كه در جنگ و غير جنگ براي تقويت روحيه مسلمانان و تخريب روحيه مشركان شعر ميسرودند و ميخواندند . گاهي اشعار را دستهجمعي ميخواندند تا بر خستگي غالب شوند و روحيه خوبي حاكم شود . (280) كتب سيره بحثهايي مستقل در مورد درگيري شعراي اسلام و شرك دارند كه حاكي از نقش مؤثر تبليغ و شعر و هنر در دفاع از اسلام است كه نظمي مخصوص را موجب ميشد . (281) يكي از شعراي پيامبر (ص)، كعب بنمالك بود . (282) پيامبر (ص) به شعر جهت ميداد و گاهي اشعار شاعران در جهت اهداف عاليه اسلام تغيير مييافت . (283) يك نفر نصب شده بود تا صداي پيامبر (ص) را با صوت رسا تكرار كند و به گوش مردم برساند . (284) او ربيعة بنخلف نام داشت . چند نفر به عنوان منادي منصوب بودند تا فرمايشات رسولخدا (ص) را به مردم ابلاغ كنند . (285) علي (ع) مامور ابلاغ آيات قتال در حجشد . (286) بنابراين سازمان تبليغي رسولخدا (ص) با عناصر و وظايفي همچون مؤذن، مبلغ، منادي، شاعر (287) و غيره تشكيل يافته و وظايف بين افراد تقسيم شده بود . در يك ديدگاه ميتوان مثلث «مؤذن، مسجد و منبر» را يك سازمان تبليغات جامع دانست كه داخل مجتمع اسلامي فعال بود و به خارج از مجتمع افرادي گسيل ميشدند; مجموعه عوامل و دستگاه تبليغي كه وظيفه يك رسانه را براي رساندن صداي پيامبر (ص) به مردم داخل و خارج مدينه داشتهاند . چون از بعد تقسيم كار بحث ميكنيم، به افرادي كه بر امور تبليغي منصوب شدهاند اشارت كرديم وگرنه اموري از قبيل سالمسازي محيط مسجد و تنظيم نور و نظافت و بهداشت و زينت آن، نيز تنظيم صفوف نماز جماعت مسؤولاني داشته است و چون دين اسلام فرهنگي و تبليغي است، به ترتيب و اعزام مبلغ اهميت فراوان داده است . قبلا در بحث از سازمان نظامي پيامبر (ص)، و از تبليغات جنگ بحث كرديم . هدف، اثبات تقسيم كار بود . - دستگاه امنيتي قبلا در باره تشكيلات نظامي و امور امنيتي و نظامي و جنگي بحث داشتهايم و اكنون به ابعاد غير نظامي و عمدتا سياسي ميپردازيم . اصولا خبرچيني و كارهاي اطلاعاتي، بازتاب مثبتي در افكار و افواه عامه مردم ندارد، ولي به علت لزوم و ضرورت اجتنابناپذير آن در حكومت، رسول خدا (ص) به آن اهتمام ميورزيد و به شكل يك عمل منظم و مؤثر به آن نگاه ميكرد و افرادي را در اين جهت استخدام و منصوب مينمود . حذيفة بن يمان و معاون او عمار ياسر كه داراي خصوصيات اطلاعاتي بودند، به امر رسول خدا به اين كار منصوب و مشغول شدند و افراد اخلالگر را شناسايي ميكردند و مسلمانان را از آنها باز ميداشتند (288) زيد بن حارثه هم چنين سمتي داشته است . (289) عباس بن عبدالمطلب قبل از فتح خيبر اسلام آورده بود، اما اسلامش را پنهان ميكرد . وي اخبار مشركان را براي رسول خدا ميآورد . او ميخواست از مكه به مدينه هجرت كند كه پيامبر خدا فرمود: در مكه بماني بهتر است . (290) عبدالله بن ابي حدود الاسلمي و بريدة بن الحصيب الاسلمي هم از منصوبان اطلاعات - امنيتي خارجي بودند (291) انيس بن ابي مرشد در اوطاس جاسوس بود كه سرزميني در هوازان بود . واقعه حنين در آنجا اتفاق افتاد . (292) منذربن عمرو بن خنيس الخزرجي جاسوس رسول خدا ميان اهل نجد بود . (293) طلحة بن عبيدالله در راس يك گروه از اصحاب پيامبر (ص) مامور آتش زدن خانه سويلم يهودي شد كه مركز توطئه براي تضعيف مسلمانان در جنگ تبوك شده بود زيرا قبلا دستگاه اطلاعاتي به پيامبر (ص) خبر داده بودند . (294) حذيفه يمان مبعوث بود كساني را كه قصد كشتن رسول خدا را داشتند شناسائي كند (295) . داستان آن صخره معروف است . بعضي امور حسبيه را هم جزء امور امنيتي محسوب كردهاند كه علي (ع) و حمزه بر آن گماشته بودند و از بازار مراقبت ميكردند و به آن نظم ميبخشيدند . برخي آن را زير مجموعه دستگاه قضايي محسوب كردهاند و بعضي آن را مستقل دانستهاند . ملاحظه شد كه كارها بين ده دستگاه تقسيم شده بود . البته بحث ميتواند گستردهتر از اين باشد، به گونهاي كه ميتوانستيم كارهاي ديگري را كه به شكل ريزتر بين افراد توزيع ميشد، نام ببريم، ولي مطلوب در اين فصل اثبات تقسيم كار در دولت رسول (ص) است . ما مهمترين و درشتترين كارها را نام برديم و به ركني اصيل از سازماندهي در دولت رسول دستيافتيم . اين كه تقسيم كار و سازماندهي در تشكيلات اسلام مبتني بر نص و وحي استيا اينكه از افعال نبي (ص) است كه حجيت و لزوم پيروي ندارد، بحثي اصولي است كه به نظر گونه دوم است . البته در عين حال بايد اثبات كنيم اين تشكيلات مبتني بر وحي است، چنان كه افرادي مثل دكتر صبحي الصالح چنين اعتقادي داشتهاند .