سيماى زكات در اسلام (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سيماى زكات در اسلام (2) - نسخه متنی

محمدمهدى فجرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
سيماى زكات در اسلام (2)
آثار اجتماعى زكات
زكات به عنوان يك اصل اجتماعى، در ميان قوانين اجتماعى اسلام، بى‏نظير است؛ چرا كه نقش تعيين كننده‏اى را در پيشبرد اهداف اسلام، به خصوص در برنامه اقتصادى ايفا مى‏كند.
محمدمهدى فجرى‏
اشاره:
در شماره قبل، اهمّيت، فلسفه، موارد مصرف و آثار فردى زكات را مورد بررسى قرار داديم. در ادامه، آثار اجتماعى زكات و آثار عدم پرداخت آن را بحث مى‏كنيم.
ب. آثار اجتماعى زكات ‏
زكات به عنوان يك اصل اجتماعى، در ميان قوانين اجتماعى اسلام، بى‏نظير است؛ چرا كه نقش تعيين كننده‏اى را در پيشبرد اهداف اسلام، به خصوص در برنامه اقتصادى ايفا مى‏كند.
با بررسى آثار پرداخت زكات در بعد اجتماعى به اين نتيجه مى‏رسيم كه زكات، علاوه بر اينكه فقرا را از انزوا، گوشه‏گيرى، بدبينى، نااميدى و حس حقارت دور مى‏كند، موجب برادرى و دوستى در بين مسلمين شده و به واسطه حل مشكلات فقرا، بخشى از مفاسد اجتماعى را كه برخاسته از فقر حاكم بر جامعه است نيز از بين مى‏برد.
از آثار اجتماعى زكات مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. دفع بلا از امت‏
يكى از آثار اجتماعى زكات، دفع انواع بلاها و خطرات از امت است و شايد بتوان بعضى از بلاها را ناشى از عدم توجه به اين واجب الهى دانست؛ چنانكه امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايند: «اِنَّ اللَّهَ لَيَدْفَعُ لِمَنْ يُزَكِّى مِنْ شِيعَتِنا عَمَّنْ لا يُزَكِّى وَلَوْ اَجْمَعُوا عَلى‏ تَرْكِ الزَّكاةِ لَهَلَكُوا؛(1) قطعاً خداوند به خاطر كسانى از شيعيان ما كه زكات مى‏دهند، [انواع بلاها و خطرات را] از سايرين نيز دفع مى‏كند و اگر همه پرداخت زكات را ترك مى‏كردند، نابود مى‏شدند.»

2. فقرزدايى‏
يكى از مسائل مهم جامعه، وجود فقر و يكى از راههاى مبارزه با آن، پرداخت زكات و انفاق است. هدف اسلام از تشريع زكات، كم كردن فاصله‏هاى بين فقرا و اغنيا است.
در همين راستا، روايات بسيارى از ائمه معصومين‏عليهم‏السلام به ما رسيده كه مضمون همه آنها دستور به پرداخت زكات به فقرا تا سرحد بى‏نيازى آنان است و بدين طريق خواستار يك توازن اجتماعى در بين مسلمانان مى‏باشد.
امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنَّما وُضِعَتِ الزَّكاةُ اِخْتِباراً لِلْاَغْنِياءِ وَمَعُونَةً لِلْفُقَراءِ وَلَوْ اَنَّ النَّاسَ اَدَّوْا زَكاةَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِىَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتاجاً وَلَاسْتَغْنى‏ بِما فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ وَاِنَّ النَّاسَ ما افْتَقَرُوا وَلَا احْتاجُوا وَلا جاعُوا وَلا عَرُوا اِلَّا بِذُنُوبِ الْاَغْنِياءِ؛(2) زكات به منظور آزمودن توانگران و كمك به مستمندان وضع شده است. اگر مردم زكات اموال خود را مى‏پرداختند، هيچ مسلمانى، فقير و نيازمند نمى‏ماند و به سبب آنچه خداوند عزّ وجل براى او واجب كرده است، بى‏نياز مى‏شد. مردم، فقير و نيازمند و گرسنه و برهنه نشدند، مگر به سبب گناهان ثروتمندان.»
صرف نظر از اينكه زكات دور كننده فقر از جامعه اسلامى است، مفاسدى را كه گريبان‏گير جامعه است نيز كاهش مى‏دهد، چرا كه هم ازدياد سرمايه، زمينه ساز فساد است و هم فقر ممكن است زمينه مفاسد اجتماعى مثل وقوع سرقت، دريافت رشوه، خيانت و امثال آن را فراهم آورد كه زكات، از راههاى تعديل كننده ثروت و از بين برنده بسيارى از مفاسد مى‏باشد.
آرى، اغنيا مى‏توانند عقل و لياقت مال خود را در يكى از اين دو راه بيازمايند:
الف. ثروت خود را صرف هزينه تجملات و خريد وسايلى كه موجبات تفاخر بر ديگران را فراهم مى‏كند بنمايند و منفور خلق و خالق شوند.
ب. و يا با پرداخت بخشى از سرمايه خود، در راه نجات انسانها در بعد مادّى و معنوى سهيم باشند و با دادن حقوق الهى محبوب خالق شوند.
آنچه مسلّم و بديهى است، اين است كه راه دوم با عقل و منطق سازگارتر و در نظر عرف پسنديده‏تر است؛ به همين خاطر است كه در روايت فوق، زكات، وسيله آزمايش اغنيا معرفى شده است.
قرآن كريم نيز در آيه 141 سوره انعام با صراحت اعلام مى‏دارد كه همه محصولات يك كشتزار، باغ يا نخلستان، براى مصرف شخصى نيست و در آن حقى براى فقرا و مساكين منظور شده است.
«وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛(3) «اوست كه باغهاى معروش (باغهايى كه درختانش روى داربستها قرار دارد) و باغهاى غيرمعروش را آفريد. همچنين نخل و انواع زراعت را كه از نظر طعم و ميوه با هم متفاوتند. و [نيز ]درخت زيتون و اَنار را، كه از جهتى با هم شبيه و از جهتى تفاوت دارند. از ميوه آن وقتى به ثمر مى‏رسد، بخوريد و حق آن را به هنگام درو، بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.»

در حقيقت، يكى از اهداف تشريع زكات، غير از پاكى روح از بخل، دنيا پرستى و مال دوستى، پرداخت حقوقى است كه اسلام در مال اغنيا قرار داده است.


3. تقويت بنيه دينى مردم‏
همانطور كه اشاره شد، مصرف زكات، در مسائل اقتصادى صِرف خلاصه نمى‏شود؛ بلكه جامعيت آن باعث شده است تا در كليه امورى كه به نوعى موجب تقويت بنيه‏هاى دينى دوست‏داران اهل بيت‏عليهم‏السلام مى‏گردد نيز، مصرف شود كه ساخت مسجد، مدرسه، كتابخانه، انجام تبليغات اسلامى، انجام امور دينى، اصلاح و آشتى بين مسلمين، از جمله آنها است. امام على بن موسى الرضاعليه‏السلام فرمود: «اِنَّ عِلَّةَ الزَّكاةِ مِنْ اَجْلِ قُوتِ الفُقَراء... وَالْمَعُونَةِ لَهُمْ عَلى‏ اَمْرِ الدِّينِ؛(4) دليل پرداخت زكات، قوت فقرا،... و كمك‏رسانى به آنان در امور دينى [آنها ]است.»

آثار عدم پرداخت زكات
همان‏گونه كه زكات موجب آثار و بركات فردى و اجتماعى است - كه به نمونه‏هايى از آن اشاره شد - نپرداختن آن نيز آثار سوئى را بر فرد و جامعه بر جاى مى‏گذارد.
آثار عدم پرداخت زكات را در يك تقسيم بندى كُلّى مى‏توان به آثار دنيوى و اُخروى تقسيم كرد.
الف. آثار دنيوى‏
با بررسى آيات و رواياتى كه از طرف شارع مقدس اسلام و ائمه طاهرين‏عليهم‏السلام به ما رسيده است، اين نكته به دست مى‏آيد كه بسيارى از اوامر و نواهى، رابطه مستقيم با زندگى دنيوى انسان در بعد فردى و اجتماعى دارد.
بارها اين مسئله تجربه شده است كه انجام فعل حرام و يا ترك واجب، غير از عذاب اخروى، آثار خود را در اين دنيا نيز بر جاى گذارده است. اصولاً از ديدگاه اسلام اموالى كه مخلوط با حق ديگران بوده و حق اللّه (خمس و زكات) و حق الناس از آن جدا نگرديده است، اموالى نكبت‏بار است كه بدبختى، درد، رنج و عذاب را براى صاحب خود به همراه دارد؛ چنان كه پيغمبر خداصلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مالٌ لا يُزَكّى‏؛(5) مالى كه زكات آن پرداخت نشده، ملعون و مورد نفرين است.» و نيز فرمود: «ما حَبَسَ عَبْدٌ زَكاةً فَزادَتْ فِى مالِهِ؛(6) ممكن نيست بنده‏اى زكات مالش را حبس كند؛ اما مال او فزونى [واقعى‏] پيدا كند.»
در حقيقت، يكى از اهداف تشريع زكات، غير از پاكى روح از بخل، دنيا پرستى و مال دوستى، پرداخت حقوقى است كه اسلام در مال اغنيا قرار داده است. و عدم پرداخت آن، آثار سوئى را به همراه دارد كه به برخى از آن اشاره مى‏شود:
1. تلف شدن اموال‏
همان‏طور كه پرداخت زكات موجب بركت و ازدياد رزق مى‏شود و ائمه معصومين‏عليهم‏السلام كم نشدن مال زكات داده شده را تضمين كرده‏اند، در مقابل، يكى از دلايل تلف شدن اموال به واسطه حوادث طبيعى و غير آن را عدم پرداخت زكات دانسته‏اند. امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايند: «ما ضاعَ مالٌ فِى بَرٍّ وَلا بَحْرٍ اِلَّا بِتَضْيِيعِ الزَّكاةِ؛(7) هيچ مالى در خشكى و در دريا ضايع و تلف نمى‏شود، مگر به خاطر آنكه زكات آن تضييع شده باشد.»
سؤالى كه در اينجا مطرح مى‏شود، اين است كه چرا عده‏اى با اينكه در پرداخت حقوق الهى كوتاهى مى‏كنند، نه تنها از ثروتشان كاسته نمى‏شود، بلكه همواره بر آن افزوده مى‏گردد؟!
پاسخ اين است كه اوّلاً، خداوند متعال وسايل ارشاد و هدايت تمام بندگان خود را فراهم ساخته و توسط پيامبران و ائمه طاهرين‏عليهم‏السلام با آنان اتمام حجت كرده است. حال اگر در گمراهى خويش باقى ماندند و همچنان به هتك حرمت خدا پرداختند و مقررات و دستورات الهى را ناچيز انگاشتند، آنها را به خويشتن واگذارده، به وسيله مال و اولاد زياد، آنان را در ناز و نعمت و خوشى قرار مى‏دهد و در عالم آخرت به عذاب سختى گرفتارشان مى‏كند؛ چنان كه قرآن كريم مى‏فرمايد: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ »؛(8) «آنها كه كافر شدند [و راه طغيان پيش گرفتند ]تصور نكنند اگر به آنها مهلت مى‏دهيم برايشان بهتر است. ما به آنها مهلت مى‏دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها عذاب خوار كننده‏اى [آماده شده‏] است.»
ثانياً، اگر چه برخى از افرادى كه فقط به فكر زر اندوزى بوده و به حقوقى كه خداوند بر آنها واجب كرده توجهى نمى‏كنند، در ظاهر در ناز و نعمت و خوش‏گذرانى مشغول‏اند، ولى باطنى پر از اضطراب آنها را احاطه كرده است و حتى نمى‏توانند يك شب را با آرامش به صبح رسانند.

2. كمبود و قحطى و بى‏بركتى
رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله وسلم مى‏فرمايند: «اذا مُنِعَتِ الزَّكوةُ مُنِعَتِ الْاَرْضُ بَرَكاتِها؛(9) هر گاه زكات پرداخت نشود، زمين از بركاتش بازداشته مى‏شود.»
و نيز در جايى ديگر مى‏فرمايد: «لا تَزالُ اُمَّتِى بِخَيْرٍ ما تَحابُّوا... وَاَقامُوا الصَّلوةَ وَآتَوُ الزَّكوةَ فَاِذا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَالسِّنِينَ؛(10) امت من تا مادامى كه يكديگر را دوست بدارند... و نماز را به پا دارند و زكات را بپردازند، در خير و سعادت به سر مى‏برند؛ ولى اگر اينها را انجام ندهند، گرفتار قحطى و خشكسالى مى‏شوند.»
امام باقرعليه‏السلام نيز مى‏فرمايد: «اِذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الْاَرْضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرْعِ وَالثِّمارِ وَالْمَعادِنِ كُلَّها؛(11) اگر زكات را پرداخت نكنند، زمين بركتش را از كشاورزى و ميوه‏ها و معادن بر مى‏دارد.»

3. محروم شدن از رحمت‏
همان‏گونه كه قرآن پرداخت زكات را موجب جلب رحمت الهى بر مى‏شمرد، در مقابل، عدم پرداخت اين فريضه موجب دورى از رحمت الهى خواهد شد، چنان كه امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اَنْ يَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِى مالِهِ؛(12) كسى كه حق خدا در مالش را نپردازد، سزاوار است كه خداوند رحمت خود را از او دريغ كند.»

4. هزينه شدن مال در راه باطل‏
امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «ما مِنْ رَجُلٍ يَمْنَعُ دِرْهَماً فِى حَقِّهِ اِلَّا اَنْفَقَ اِثْنَيْنِ فِى غَيْرِ حَقِّهِ؛(13) كسى كه مال خود را در راه حقش [و اطاعت خدا] صرف نكند، دو برابر آن را در راه معصيت خداوند هزينه مى‏كند.» و در روايتى ديگر مى‏خوانيم: «مَنْ مَنَعَ حَقّاً لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اَنْفَقَ فِى باطِلٍ مِثْلَيْهِ؛(14) كسى كه حق خدا را نپردازد [و در راه حق، مال خود را صرف نكند]، دو برابر آن مقدار را در راه باطل صرف خواهد كرد.»

5. عدم قبولى نماز
چنان كه قبلاً نيز اشاره شد، در اسلام نماز و زكات با يكديگر قرين و پيوسته بوده و طبق آيات و روايات متعددى قبولى تمام اعمال وابسته به قبولى نماز است و قبولى نماز وابسته به پرداخت زكات مى‏باشد.
رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «فَاِنْ بَخِلَ بِزَكاتِهِ وَلَمْ يُؤَدِّها اُمِرَ بِالصَّلوةِ فَرُدَّتْ اِلَيْهِ وَلُفَّتْ كَما يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلْقُ ثُمَّ يُضْرَبُ بِها وَجْهُهُ»؛(15) «كسى كه در پرداخت زكات بخل ورزد و آن را ادا نكند، به نمازش امر شده و به او برگردانده مى‏شود و مانند لباس كهنه پيچيده و به صورتش زده مى‏شود.»
آن حضرت در خطبه وداع فرمود: «اَيُّهَا النَّاسُ اَدُّوا زَكاةَ اَمْوالِكُمْ فَمَنْ لا يُزَكِّى لا صَلاةَ لَهُ وَمَنْ لا صَلاةَ لَهُ لا دِينَ لَهُ وَمَنْ لا دِينَ لَهُ لا حَجَّ وَلا جِهادَ لَهُ؛(16) اى مردم! زكات اموالتان را بپردازيد؛ زيرا كسى كه زكات نپردازد، نماز او مورد قبول نخواهد بود و كسى كه نمازش مورد قبول نباشد، دين ندارد و كسى كه دين ندارد، حج و جهادى برايش نيست [و از او قبول نمى‏شود.]»

6. استحقاق اخراج از مسجد
اهميت مسئله زكات به حدى است كه اسلام مانع زكات را كافر به آخرت(17)، منافق(18)، هم‏رديف رباخوار(19) و كار او را موجب شرك به خدا(20) معرفى كرده و موجب مى‏شود تا رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله تعدادى را به خاطر عدم پرداخت زكات از مسجد بيرون كند؛ چنان‏كه امام باقرعليه‏السلام مى‏فرمايد: «بَيْنا رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏عليه‏وآله فِى الْمَسْجِدِ اِذْ قالَ قُمْ يا فُلانُ قُمْ يا فُلانُ قُمْ يا فُلانُ حَتّى‏ اَخْرَجَ خَمْسَةَ نَفَرٍ فَقالَ اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنا لا تُصَلُّوا فِيهِ وَاَنْتُمْ لا تُزَكُّونَ؛(21) روزى در مسجد، پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: بلند شو اى فلانى، بلند شو اى فلانى و تا پنج نفر را [از بين جماعت‏] بيرون آورد. سپس فرمود: از مسجد ما خارج شويد و تا وقتى زكات نمى‏پردازيد در آن نماز نخوانيد.»

ب. آثار اخروى‏
عدم پرداخت زكات علاوه بر آثار دنيوى كه گفته شد، آثار اُخروى را نيز در پى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
1. عذاب دردناك‏
يكى از مسلّمات دين اسلام، وجوب پرداخت زكات طبق شرايطى كه در كتب فقهى ذكر شده است، مى‏باشد. و ترك آن از گناهان كبيره محسوب مى‏شود؛ چنان‏كه در روايات متعددى به آيات 35 - 34 سوره توبه استدلال شده كه خداوند مى‏فرمايد: «... الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»؛ «...كسانى كه گنج مى‏اندوزند و طلا و نقره را ذخيره مى‏كنند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند، پس ايشان را به عذاب دردناكى بشارت ده. روزى كه حرارت داده مى‏شود به آن مالها [و در آتش جهنم سرخ كرده مى‏شود]، پس پيشانيها [كه در وقت ديدن فقرا گره زده و روترش مى‏كردند] و پهلوها و پشتهايشان را داغ مى‏كنند [و به آنها مى‏گويند:] اين همان مالهايى است كه براى خود ذخيره كرده‏ايد؛ پس بچشيد چيزى را كه براى خود اندوخته‏ايد.»
اين آيات مبارك كه مورد استدلال ائمه معصومين‏عليهم‏السلام نيز قرار گرفته، صريحاً ثروت اندوزى و گنجينه‏سازى اموال را تحريم كرده و به مسلمانان دستور مى‏دهد كه مقدارى از اموال خويش را در راه خدا انفاق كرده و از اندوختن و ذخيره كردن آن به شدّت بپرهيزيد كه در غير اين صورت، بايد منتظر عذاب دردناكى باشيد. (22)
آنچه از روايات معصومين‏عليهم‏السلام استنباط مى‏شود، آن است كه مراد از «كنز» كه در آيه شريفه آمده است، هر مالى است كه زكات و ساير حقوق واجب آن پرداخت نشده باشد؛ چنان‏كه امام رضاعليه‏السلام مى‏فرمايد: «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنْفِقُونَهَا» قَالَ رَسُولُ اللّهُ‏صلى‏الله‏عليه‏وآله كُلُّ مَالٍ يُؤَدّى‏ زَكَاتُهُ فَلَيْسَ بِكَنْزٍ وَاِنْ كَانَ تَحْتَ سَبْعِينَ اَرَضِينَ وَكُلُّ مَالٍ لاَ يُؤَدّى‏ زَكَاتُهُ فَهُوَ كَنْزٌ وَاِنْ كَانَ فَوْقَ الْآرْضَ؛(23) زمانى كه اين آيه شريفه كه مى‏فرمايد: «و كسانى كه گنج مى‏اندوزند و طلا و نقره ذخيره مى‏كنند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند» نازل شد، رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: هر مالى كه زكاتش پرداخت شده باشد، كنز (گنج) محسوب نمى‏شود؛ اگر چه در اعماق زمين باشد. و هر مالى كه زكاتش داده نشده باشد، كنز ناميده مى‏شود؛ اگر چه در روى زمين باشد.»
همچنين شايد علت داغ‏نهادن بر پيشانى، پهلو و پشت كه در آيه 35 سوره توبه به آن تصريح شده است، اشاره به آن ثروتمندانى باشد كه از اداى حقّ فقرا و مستمندان دورى مى‏كنند، در برخورد با آنان، صورت و پيشانى در هم كشيده و از نشستن كنار آنها ابا دارند و وقتى با آنان برخورد مى‏كنند، پشت به آنها كرده و آنها را مورد تحقير و بى‏مهرى قرار مى‏دهند.
امام باقرعليه‏السلام مى‏فرمايد: «مَا مِنْ عَبْدٍ مَنَعَ مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ شَيْئاً اِلاَّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ ذَلِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ يُطَوَّقُ فِى عُنُقِهِ يَنْهَشُ مِنْ لَحْمِهِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛(24) بنده‏اى نيست كه زكات مالش را نپردازد، مگر آنكه در روز قيامت خداوند آن زكات را [كه بر عهده او است‏] به صورت مار بزرگ آتشينى در آورده و به گردنش انداخته مى‏شود و آن مار آتشين به گزيدن گوشت او مى‏پردازد تا خداوند از كار حساب [بندگان خود] فراغت يابد. و اين است معنى كلام خداوند عزيز و جليل كه مى‏فرمايد: "به زودى در روز قيامت آنچه در بخشيدنش بخل مى‏ورزيدند، همانند طوقى به گردنشان مى‏افكنند."»
گنج را از دل برون كن مال را بفكن ز چشم‏
مال تو مارست در معنا و گنجت اژدها

2. در زمره كفّار قرار گرفتن‏
كسى كه در پرداخت زكات كوتاهى مى‏كند، هنگام مرگ، مسلمان از دنيا نمى‏رود.
امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «مَنْ مَنَعَ قَيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلْيَمُتْ اِنْ شَاءَ يَهُودِيّاً اَوْ نَصْرَانِيّاً؛(25) كسى كه به مقدار قيراطى (يك پنجم گرم) از زكات را ندهد، پس بايد به دين يهودى يا دين نصارا بميرد.»
همچنين آن بزرگوار مى‏فرمايد: «مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُسْلِمٍ وَسَأَلَ الرَّجْعَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «حَتَّى اِذَا جَاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ»؛(26) كسى كه به مقدار قيراطى از زكات را نپردازد، نه مؤمن است و نه مسلمان و به هنگام مرگ آرزو مى‏كند كه او را بازگردانند [تا خود را از عذاب دوزخ برهاند] و اين همان كلام خداوند است كه مى‏فرمايد: "وقتى زمان مرگ يكى از آنها فرا مى‏رسد، مى‏گويد: پروردگارا! من را بازگردانيد، شايد در آنچه ترك كرده‏ام [و كوتاهى نمودم ]عمل صالحى انجام دهم."»



نكاتى در مورد پرداخت زكات‏
الف. پرداخت زكات واجب، شامل غلات چهارگانه (گندم، جو، خرما، كشمش)، دام (شتر، گاو، گوسفند) و درصد معيّنى از نقدين (طلا و نقره مسكوك) مى‏شود.
ب. جهت كسب پاداش، علاوه بر انجام وظيفه، پرداخت زكات بايد برخاسته از رضايت قلبى و طيب خاطر باشد؛ چنان‏كه رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «فَاِنَّ مَنْ اَعْطَى زَكَاةَ مَالِهِ طَيِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ اَعْطَاهُ اللّهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا قَصْراً فِى الْجَنَّةِ مِنْ ذَهَبٍ وَقَصْراً مِنْ فِضَّةٍ؛(27)هر كس زكات مال خود را با طيب نفس بپردازد، خداوند در مقابل هر دانه [گندم و جو و...] قصرى از طلا در بهشت و قصرى از نقره به او عطا مى‏فرمايد.»
ج. اگر زكات به فقير داده شود، لازم است اين كار با كمال احترام صورت پذيرد تا او از گرفتن آن احساس حقارت نكند. دين اسلام به اندازه‏اى براى عزّت و آبروى انسان مؤمن احترام قائل است كه به زكات‏دهنده اجازه مى‏دهد اگر مستحق، از گرفتن مالى با عنوان زكات شرمنده مى‏شود و امتناع مى‏كند، بدون آنكه اسمى از زكات ببرد، آن را با كمال احترام به او تقديم كند.
ابن بصير مى‏گويد كه به امام باقرعليه‏السلام گفتم: «مردى از اصحاب ما از گرفتن زكات حيا مى‏كند. [آيا مى‏توانيم‏] زكات را به او بدهيم بدون آنكه اسمى از آن ببريم؟» امام‏عليه‏السلام فرمود: «اَعْطِهِ وَلاَ تُسَمِّ لَهُ وَلاَ تُذِلُّ الْمُؤْمِنَ؛(28) زكات را به او بده؛ ولى نامى از آن مبر تا مؤمن ذليل و خوار نشود.»

د. از آنجايى كه زكات يكى از واجبات مى‏باشد، در نيّت آن قصد قربت امرى لازم است؛ اگر چه گفتن آن به گيرنده ضرورتى ندارد.

ه . سفارش اسلام بر اين است كه زكات به سرعت به دست افراد نيازمند برسد؛ چراكه سرعت در پرداخت زكات، عشق و علاقه فرد را نسبت به تكاليف الهى نشان مى‏دهد و در نتيجه، آبروى فقير به واسطه درخواست از ديگران از بين نمى‏رود و راه را به روى وسوسه‏هاى شيطان و افراد بخيل و پيش‏آمد حوادثى كه ممكن است مانع پرداخت زكات شود، مى‏بندد. رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله به حضرت على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنَّ مِنْ اَخْلاَقِ الْمُؤْمِنِينَ يَا عَلِىّ اَلْمُسَارِعُونَ اِلَى الزَّكَاةِ؛(29) اى على! يكى از اخلاق مؤمنين، سرعت گرفتن بر يكديگر در پرداخت زكات است.»

و. اسلام تأكيد بسيارى بر اين نكته دارد كه زكات از مال مرغوب و اجناس دلپسند باشد. قرآن با اشاره بر اين مطلب مى‏فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّآ أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بَِاخِذِيهِ إِلَّآ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ»؛(30) «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه [از طريق تجارت‏] به دست آورده‏ايد و از آنچه از زمين براى شما خارج ساخته‏ايم، [مثل محصولات زراعى، منابع و معادن‏] انفاق كنيد و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد، در حالى كه خود شما [به هنگام پذيرش اموال‏] حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت. و بدانيد خداوند بى‏نياز و شايسته ستايش است.»

ز. در احاديث اسلامى، اقوام و خويشاوندان(31) - كه پرداخت نفقه بر آنها واجب نيست - ، كسانى كه از ديگران درخواست كمك نمى‏كنند و خجالت مى‏كشند،(32) طرفداران مكتب اهل بيت‏عليهم‏السلام، و... در اولويت گرفتن زكات قرار دارند.

ح. با وجود اينكه گرفتن زكات از جمله وظايف حكومت اسلامى است، ولى اگر دولت در زمينه جمع‏آورى آن اقدام نكند، اغنيا همچنان بايد تعهد خويش را ادا كرده و آن را بپردازند؛ چرا كه پرداختن زكات غير از آثار فردى و اجتماعى، يك واجب الهى (همانند نماز و روزه) و نشانه سپاسگزارى از خداوند است.

نتيجه سخن‏
اوّلاً: هرچه در اختيار انسان است و مايه پيشرفت مادّى او در دنيا به حساب مى‏آيد، همه داده‏هاى خداوند است: «وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ»؛(33) «هر نعمتى كه شما بندگان داريد، همه از خدا است.»
و وظيفه انسان، بهره‏بردارى صحيح از آنها است. و در صورتى مى‏تواند شرط بندگى را عمل كند كه تكاليف الهى و از جمله آنها زكات را انجام دهد.

ثانياً: از كلمه زكات معناى «رشد و پاكيزگى» به دست مى‏آيد؛ پس نبايد خيال كرد كه پرداخت قسمتى از اموال يا درآمد، كاهش آنها را در پى دارد؛ بلكه حقيقت امر، افزايش كمّى يا كيفى سرمايه‏هاى انسان است، چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم؛ يعنى با جلوگيرى از آفات و بلايا.

ثالثاً: فراموش نكنيم كه اگر توفيقى در فعاليتهاى كشاورزى و اقتصادى به دست بيايد (مثل خودكفايى گندم)، در پرتو عمل به وظايف شرعى و ايمان و توكّل مؤمنانه است، نه‏فقط به خاطر ابزار پيشرفته يا بارش باران كافى و امثال آن. و كيست كه نداند باران را بايد خدا بفرستد و ابزار و اسباب را او فراهم نمايد.

1) كافى، كلينى، دار الكتب الاسلاميه، قم، 1365، چ چهارم، ج 2، ص 451.
2) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 7.
3) توبه/ 103.
4) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 8.
5) وسائل الشيعه، ج 9، ص 26.
6) همان.
7) همان، ص 28.
8) آل عمران/178.
9) وسائل الشيعه، ج 9، ص 26.
10) همان، ج 15، ص 254.
11) همان، ج 2، ص 374.
12) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 7.
13) وسائل الشيعه، ج 9، ص 43.
14) همان.
15) بحار الانوار، ج 27، ص 188.
16) مستدرك الوسائل، ج 7، ص 11.
17) ر.ك: فصلت/6 و 7.
18) ر.ك: توبه/67.
19) ر.ك: مستدرك الوسائل، ج 7، ص 24.
20) ر.ك: همان.
21) وسائل الشيعه، ج 9، ص 23.
22) ر.ك: بحار الانوار، ج 70، ص 135 - 142.
23) وسائل الشيعه، ج 9، ص 30.
24) الكافى، ج 3، ص 504.
25) همان، ص 33.
26) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 12.
27) مستدرك الوسائل، ج 7، ص 10.
28) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 13.
29) بحار الانوار، ج 80، ص 207.
30) بقره/ 267.
31) ر. ك: وسائل الشيعة، ج 9، ص 245.
32) ر. ك: الكافى، ج 3، ص 550.
33) نحل/ 53.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره108
/ 1