بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اطعام آثار فردي و اجتماعي اطعام محمدمهدي فجري
اطعام، يكي از مسائلي مهمي است كه در اسلام به آن سفارش شده است و خداوند متعال به آن عنايت ويژه دارد؛ در فضيلت آن همين بس كه خداوند متعال به سبب اطعام و نماز شب، از حضرت ابراهيم(ع) به عنوان دوست خود ياد ميفرمايد؛ چنان كه رسول خدا(ص) ميفرمايد: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ الصَّلَاةِ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ؛ (1) خداوند متعال، حضرت ابراهيم را دوست و خليل خود قرار نداد، مگر به سبب اطعام و نماز شب، در زماني كه مردم خواب بودند.» همچنين خداوند متعال، اطعام خاندان رسالت را به شايستهترين وجه ميستايد؛ چنان كه ميفرمايد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»؛ (2) «غذاي خود را با اينكه به آن علاقه و نياز دارند به مسكين و يتيم و اسير ميدهند و ميگويند: ما براي خدا شما را اطعام ميكنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نميخواهيم.» قرآن کريم افزون بر تأکيد بر اين سنت، به ويژه اطعام مستمندان و ايتام، تحريض و ترغيب بر اين امر را نيز سفارش ميکند و بي توجهي به آن را از آثار انکار معاد (3) و هم رديف ايمان نداشتن به خداوند ميشمرد؛ چنان که مي فرمايد: «إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ»؛ (4) «او به خداوند بزرگ ايمان نميآورد و ديگران را به اطعام متسمندان تشويق نميکند.» جالب توجه اينکه در اين آيات، سخن از اطعام نکردن نيست؛ بلکه اشاره اين آيات به اطعام گرسنه براي نجات از گرسنگي و نوعي واجب کفايي است. و تنها اطعام يک يا چند مسکين، مشکل مستمندان را حل نميکند؛ بلکه مردم بايد يکديگر را به اين کار خير تشويق کنند تا اين سنّت در جامعه گسترش يابد.
اهميت اطعام اطعام در آموزههاي قرآني، سنّت پيامبران بوده است. براي نمونه در آيات قرآني از اطعام حضرت ابراهيم(ع) سخن به ميان آمده است؛ چنان که وقتي براي آن حضرت، مسافر و مهماني ناشناس (قوم منکرون) آمد، نخستين کاري که پس از سلام و درود انجام ميداد، فراهم کردن طعام براي ايشان بود. قرآن کريم ميفرمايد: «هَل أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ»؛ (5) «آيا خبر مهمانهاي بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است؟ در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: بر شما که جمعيّتي ناشناخته ايد. سپس پنهاني به سوي خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شدهاي را براي آنها) آورد.» جايگاه اطعام در دين اسلام بدان اندازه است که به عنوان جايگزيني براي کفاره بسياري از گناهان قرار داده شده است. قرار دادن اطعام به عنوان کفاره روزه، شکستن قسم، ناتواني بر گرفتن روزه، کفاره ظهار و ... ميتواند بهتري دليل بر اهميت اين سنّت الهي باشد. ائمه اطهار(ع) نيز در دعاهاي خويش، توفيق طعام دادن به ديگران را از پروردگار باري تعالي درخواست ميکردهاند. رسول خدا(ص) در دعاي هشتمين روز ماه مبارک رمضان ميفرمايد: «اللَّهمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَام؛ (6) پروردگارا! (توفيق) مهرباني با ايتام و اطعام را به من عنايت فرما.» از ديدگاه اسلام، ريش? اطعام به ديگران در حقيقت، دوستي و محبّت به خدايي است که اين همه نعمت در اختيار بشر قرار داده و او را بي نياز ساخته است. اهميت اين مسئله تا بدانجا است که گروهي از يمن به حضور رسول خدا(ص) رسيدند، در ميان آنان، مردي بود که در بحث و گفتگو با حضرت، بيش از ديگران درشتي و تندي ميکرد. آن بزرگوار از اين برخورد نامناسب غضبناک شد؛ چنان که رنگ چهرهاش تغيير کرد و چشم خود را به زمين دوخت. در همين حال جبرئيل نازل شد و عرض کرد: «پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد: اين مرد، فردي سخاوتمند است که ديگران را اطعام ميکند.» خشم پيامبر(ص) با اين پيام تسکين يافت. سپس سر را بلند کرد و فرمود: «اگر نه اين بود که اکنون جبرئيل از خداوند برايم خبر آورد که تو مرد سخاوتمندي هستي و به ديگران غذا ميدهي، همانا تو را آن چنان از خود ميراندم که از تو به بدي ياد کنند.» (7) هيچ چيزي معادل زيارت مؤمن نيست، مگر اطعام او، و بر خداوند متعال لازم است که با طعام بهشتي از اطعام کنند? مؤمن پذيرايي کند
آثار اطعام غذا دادن و اطعام در مکتب اسلام، تنها به عنوان کفاره و يا سير کردن فقرا مطرح نشده است؛ بلکه به اطعام مؤمنان (هرچند بينياز باشند) عنايت خاصي شده است. اين مسئله نشان ميدهد که هدف از اطعام، افزون بر رفع نيازمنديها، جلب محبّت، تحکيم پيوندهاي دوستي و صميميت، و بهانه اي براي دور کردن کدورتها است. اين عمل بر اساس منويات امامان معصوم(ع) باعث نزول خير و برکت به سوي خانهاي است که سفر? ميهماني در آن گسترده ميشود؛ چنان که رسول خدا(ص) ميفرمايد: «الْخَيْرُ أَسْرَعُ إِلَى الْبَيْتِ الَّذِي يُطْعَمُ فِيهِ الطَّعَامُ مِنَ الشَّفْرَةِ فِي سَنَامِ الْبَعِيرِ؛ (8) شتاب خير و روزي به سوي خانهاي که در آن غذا داده ميشد، بيشتر است از تيغ لاکي در کوهان شتر.» فردي به امام صادق(ع) عرض کرد: برادر (ديني) من به منزلم آمد. او را با غذا پذيرايي کردم و خانواده و خادم منزلم در خدمت او بوديم. منّت کدام يک از من و برادرم بر ديگري بيشتر است؟ حضرت فرمود: «منّت او بيشتر است.» به حضرت عرض کرد: فدايت شوم او به منزل من آمده و از غذاي من ميل کرده است و علاوه بر اينکه من به او خدمت کردهام، خانواده و خادم من نيز در خدمت او بودهاند. (چگونه) منّت او بر من بيشتر است؟ حضرت(ع) فرمود: «زيرا او رزق و روزي را به سوي تو آورده و گناهان را از تو دور کرده است.» (9) همچنين اطعام، بهانهاي مناسب براي اجراي بهتر برنامههاي ديني و جلسات مذهبي و برنامهريزي براي کارهاي فرهنگي است. برنامه اطعام در جشن ولادت ائمه(ع) و يا شهادت آنان ميتواند به بهتر برگزار شدن مراسم کمک کند. رسول مکرم اسلام(ص) نيز رسالت خويش را با اطعام آغاز کرد؛ چنان که پس از آنکه آي? «أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِين» (10) نازل شد، رسول خدا(ص) به حضرت علي(ع) فرمود طعامي آماده سازد و چهل نفر از اقوام نزديکش همچون ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب را دعوت کند. در اين برنامه پس از صرف غذا ابولهب با بر هم زدن جلسه اجازه سخن گفتن به پيامبر(ص) نداد. آن حضرت براي بار دوم نيز حضرت علي(ع) را مأمور کرد تا طعامي ديگر آماده سازد و هم? آن افراد را دعوت کرد. (11) در سخنان پيشوايان دين آثار متعددي براي اطعام بيان شده است که نشانگر جايگاه اين سنت در اسلام است. سدير، يکي از شاگردان امام باقر(ع) بود. او ميگويد که حضرت به من فرمود: «اي سدير! آيا روزانه يک برده آزاد ميکني؟» عرض کردم: نه. امام(ع) فرمود: «در هر ماه چطور؟» عرض کردم: نه. امام(ع) فرمود: «در هر سال چطور؟» عرض کردم: نه. امام(ع) گفت: «سبحان الله، آيا دست يکي از شيعيان ما را مي گيري و به خانه ببري و به او غذا دهي تا سير شود؟ به خدا سوگند اين کار بهتر از آزاد کردن بردهاي است که از فرزندان اسماعيل باشد.» (12) در نگاهي گذرا به سخنان پيشوايان معصوم، به آثار متعددي از غذا دادن به مؤمنان برميخوريم که قابل تأمل است:
1. بهترين اعمال نزد خدا در روايت است که مردي دهن? اسب رسول خدا(ص) را گرفت و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ: إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِطْيَابُ الْكَلَامِ؛ (13) (در ميان اعمال) کدام عمل بهتر است؟ حضرت فرمود: غذا دادن و خوب سخن گفتن.»
2. باعث مغفرت پروردگار رسول خدا مي فرمايد: «مِنْ مُوجِبَاتِ مَغْفِرَةِ الرَّبِّ إِطْعَامُ الطَّعَامِ؛ (14) اطعام، باعث بخشش پروردگار ميشود.»
4. اطعام بهشتي امام صادق(ع) طعام بهشتي را پاداش غذا دادن به مؤمنان معرفي ميکند و مي فرمايد: «مَا أَرَى شَيْئاً يَعْدِلُ زِيَارَةَ الْمُؤْمِنِ إِلَّا إِطْعَامَهُ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُطْعِمَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ؛ (16) هيچ چيزي معادل زيارت مؤمن نيست، مگر اطعام او، و بر خداوند متعال لازم است که با طعام بهشتي از اطعام کنند? مؤمن پذيرايي کند.»
5. نشان? ايمان امام صادق(ع) اطعام و حسن خلق را نشان? ايمان دانسته، مي فرمايد: «مِنَ الْإِيمَانِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ؛ (17) از نشانه هاي ايمان، اخلاق نيکو و اِطعام غذا است.»
6. نجات دهنده از آتش امام صادق(ع) فرمود: «الْمُنْجِيَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ الصَّلَاةُ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ؛ (18) سه چيز است که سبب نجات [انسان از عذاب] ميشود: اطعام و بلند سلام کردن و نماز شب در زماني که مردم در خواب هستند.» در سير? پيشوايان دين، اطعام به عنوان سنتي حسنه مطرح بوده است و معصومان(ع) در صدد ترويج اين سنّت حسنه بودهاند تا مؤمنان به بهان? اطعام، گرد هم آيند و اتحاد و همدلي بين خويش را مستحکم تر کنند. به همين علّت، پيامبر اکرم(ص) سفارش مي کرد که هيچ گاه اطعام را ترک نکنيد و مي فرمود: «أَفْضَلُکُم مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَ اَيَمَّ الله! لاَ أَتْرُکُ إِطْعَامَ الطَّعَامِ أَبَداً؛ (19) بهترين شما کسي است که اطعام کند. شما را به خدا قسم هيچ گاه اطعام را ترک نکنيد.» متأسفانه در اين زمان به سبب کار بيش از حد و برخي تجمّلات در ميهمانيها، رفت و آمدها کمتر شده و اين امر از صفا و صميميتهاي موجود در چند ده? اخير ميان اقوام و دوستان کاسته است. اگر در کلمات گهر بار رسول خدا(ص) به اين نکته برميخوريم که در پاسخ اين سؤال که منظور از اطعام چيست؟ ميفرمايد: «کُلَّ مَنْ قَاتَ عِيَالُهُ وَ أَطْعَمُهُمْ؛ (20) از همان چيزي که خانواده خويش را با آن سير ميکنيد (ميهمان را اطعام کنيد).» تشريفات و تجملات، خواه ناخواه رابطهها را کم و يا به طور کلي قطع ميکند. در تاريخ آمده است که روزي شخصي حضرت علي(ع) را به اطعام دعوت کرد. آن بزرگوار، دعوت او را به سه شرط پذيرفت: «لَا تُدْخِلْ عَلَيَّ شَيْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لَا تَدَّخِرْ عَنِّي شَيْئاً فِي الْبَيْتِ وَ لَا تُجْحِفْ بِالْعِيَالِ؛ (21) [براي پذيرايي] چيزي از خارج منزل تهيه نکني، و از آنچه در درون منزل هست، مضايقه نکني، و خانوادهات را به زحمت نيندازي.»
انواع اطعام: گرچه اطعام در اسلام، امري پسنديده است و جايگاه ويژهاي دارد؛ اما در سيره پيشوايان معصوم(ع) بر چند نوع اطعام، بيشتر تأکيد شده است: 1. اطعام مؤمنان از برجستهترين خصلتهاي نيک مردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است که ديگران را اسير محبّت و احسان مي کند. آيين اسلام براي افراد ميهمان نواز – در هر عقيده و مذهبي که باشند – اهمّيت و احترام ويژهاي قائل است. اين احسان، زماني به اوج خود ميرسد که با دعوت و پذيرايي با غذا همراه شود. رسول خدا(ص) مي فرمود: «أَضِفْ بِطَعَامِكَ مَنْ تُحِبُّ فِي اللَّهِ؛ (22) با هر کس براي خدا پيوند دوستي برقرار کرده اي، از او با طعام پذيرايي کن.» امام علي(ع) لذّت انسانهاي بزرگوار و بخشنده را در اطعام ميداند و مي فرمايد: «لَذَّةُ الْكِرَامِ فِي الْإِطْعَامِ وَ لَذَّةُ اللِّئَامِ فِي الطَّعَامِ؛ (23) بزرگوران از اطعام ديگران لذت ميبرند و فرومايگان لذت را در خوردن ميبينند.» در تاريخ آمده است که برخي اميرمؤمنان(ع) را غمگين و افسرده ديدند. وقتي علت اندوه ايشان را جويا شدند، حضرت فرمود: «لِسَبْعٍ أَتَتْ لَمْ يُضَفْ إِلَيْنَا ضَيْفٌ؛ (24) چون هفت روز بر ما گذشته و مهماني بر ما وارد نشده است.» امام صادق(ع) در مقابل اين سخنان گهربار، يکي از حقوق برادر مسلمان را قبول دعوت او ذکر کرده است؛ چنان که مي فرمايد: «إِنَّ مِنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ الْوَاجِبِ عَلَى أَخِيهِ إِجَابَةَ دَعْوَتِهِ؛ (25) از جمله حقوق واجب مسلمان بر برادر مؤمنش اين است که دعوت او را قبول کند.»
2. وليمه اطعام به عنوان وليمه در چند مورد جزو سنّتهاي حسنه است که در سير? پيشوايان معصوم(ع) بدان سفارش شده است. اين موارد عبارت اند از: الف. وليمه ازدواج يکي از سنّتهاي حسنهاي که رسول خدا(ص) بدان عنايت خاص دارند، اطعام در شب عروسي است. در سخنان آن بزرگوار، وليمه به عنوان سنّت هم? فرستادگان الهي معرفي شده است. (26) آن حضرت ميفرمود: «أَنَا أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ مِنْ سُنَّةِ أُمَّتِيَ الطَّعَامُ عِنْدَ النِّكَاحِ؛ (27) من دوست دارم يکي از سنّتهاي امتم، غذا دادن هنگام ازدواج باشد.» آن حضرت هم براي ازدواج خويش وليمه داد (28) و هم در شب ازدواج اميرمؤمنان(ع) با حضرت فاطمه(س) دستور داد بلال، گوسفندي آماده کند و سپس تمام مهاجران و انصار را براي آن دعوت کرد. (29)
ب. وليمه تولد (عقيقه) در ارزش و اهميت عقيقه، همين بس که امام صادق(ع) ميفرمايد: «كُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِالْعَقِيقَةِ؛ (30) هر مولودي در گرو عقيقه خود است.» به عبارت ديگر، عقيقه نکردن سبب ميشود انسان در معرض انواع بلاها قرار گيرد. همچنين اهميت اين عمل مستحب، تا بدانجاست که رسول خدا(ص) پس از نبوت نيز براي خويش عقيقهاي داد. (31) امام صادق(ع) ميفرمايد: «الْعَقِيقَةُ لَازِمَةٌ لِمَنْ كَانَ غَنِيّاً وَ مَنْ كَانَ فَقِيراً إِذَا أَيْسَرَ فَعَلَ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى ذَلِكَ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ؛ (32) عقيقه براي هر فرد بينيازي لازم است، و کسي که فقير است اگر توانايي بر انجام عقيقه داشت، انجام دهد و اگر قدرت (مالي) بر انجام عقيقه نداشت چيزي بر او نيست.»
ج. ختنه اطفال ختنه از سنّتهاي أنبياي الهي است و نخستين کسي که به آن عمل کرد، حضرت ابراهيم خليل الرحمن(ع) بود. (33) در اسلام، اطعام براي ختنه فرزند سفارش شده است. (34) د. وليمه سفر بزرگان دين بر دعوت از مؤمنان و اطعام پس از برگشت از سفر بيت الله الحرام، تأکيد و عنايت دارند؛ علاوه بر اين اطعام، بر وليمه پس از هر سفر نيز عنايت شده است؛ چنان که در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است: «وَ الْإِيَابِ وَ هُوَ الرَّجُلُ يَدْعُو إِخْوَانَهُ إِذَا آبَ مِنْ غَيْبَتِهِ؛ (35) وليمه بازگشت در زماني است که پس از مدتي غيبت (و نبودن در وطن) دوستان خويش را دعوت ميکند.» البته به نظر ميرسد اين وليمه پس از سفر مکه معظمه، ناظر به سفرهاي طولاني است و سفرهاي کوتاه و مستمر امروزه را شامل نميشود.
هـ . وليمه خانه نو دعوت از مؤمنان و اطعام براي خريد خانه نو از رسوم بسيار خوبي است که انجام مي پذيرد. رسول خدا(ص) در ضمن بر شمردن پنج نوع وليمه در اسلام به «وليمه وِکار» اشاره مي کند و مي فرمايد: «وَ الْوِكَارُ فِي بِنَاءِ الدَّارِ وَ شِرَائِهَا؛ (36) وِکار (وليمهاي است که) در زمان خريد يا ساخت خانه داده ميشود.» البته توجه به دو نکته درباره وليمه قابل دقت است: 1. بر وليمهاي تأکيد شده است که در آن، فقير و غني حضور داشته باشند و فقرا بدون آنکه شناخته شوند از آن غذا بهرهمند شوند. رسول خدا(ص) پس از آنکه قبول نکردن دعوت مؤمن براي اطعام، کاري ناروا معرفي مي کند، مي فرمايد: «يُكْرَهُ إِجَابَةُ مَنْ يَشْهَدُ وَلِيمَتَهُ الْأَغْنِيَاءُ دُونَ الْفُقَرَاءِ؛ (37) قبول دعوت وليمه اي که فقط اغنيا در آن حضور دارند و فقرا به آن دعوت نشده اند، مکروه است.» در سخني ديگر، آن بزرگوار، بدترين اطعام را وليمهاي ميداند که افراد سير (توانگر) به آن دعوت شوند و افراد گرسنه (تهيدست) از خوردن آن محروم باشند و هر کس، دعوت افراد تهيدست را ترک کند از فرمان خدا و رسولش سرپيچي کرده است: «شَرُّ الطَّعَامِ طَعَامُ الْوَلِيمَ?ِ يُدْعَي لَهَا الْاَغْنِيَاءُ وَ يَتْرُکُ الْفُقَرَاءُ وَ مَنْ تَرَکَ الدَّعْوَ?ُ فَقَدْ عَصَي اللهُ وَ رَسُولُهُ(ص).» (38)
2. گرچه دربار? وليمه سفارش بسياري شده است؛ اما تکرار بيش از دو روز نوعي خودنمايي است. امام باقر(ع) فرمود: «الْوَلِيمَةُ يَوْمٌ وَ يَوْمَانِ مَكْرُمَةٌ وَ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ رِيَاءٌ وَ سُمْعَةٌ؛ (39) وليمه يک روز است و روز دوم باعث تکريم است؛ (اما) روز سوم، نوعي ريا و شهرتطلبي است.» چنين غذايي است که سبب مي شود خداوند متعال از صديد (زرد آب و چرک) دوزخ به صاحب غذا بخوراند و اين طعام در شکمش به صورت آتش درآيد. (40) اگر چه در زمان کنوني، برخي وليمههايِ يک هفته اي، به عنوان رسم و رسوم و بدون شهرت طلبي انجام مي پذيرد؛ اما اين رسم غلط باعث شده است مشکلات متعددي براي صاحب وليمه ايجاد شود و گاه مشاهده شده است برخي زوار بيت الله الحرام به سبب هزينههاي اطعام پس از سفر، از اصل سفر صرف نظر ميکنند.
3. غذا به نيازمندان در شرع مقدس اسلام، سير کردن گرسنگان، ويژگي منحصر به فردي دارد. به همين علت در اسلام به هر بهانه اي سخن از سير کردن گرسنگان به ميان آمده است. خداوند در آي? 89 سور? مائده، اطعام ده نفر مستمند را بهانهاي براي شکستن قسم عنوان کرده مي فرمايد: «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ»؛ «خداوند شما را براي سوگندهاي بيهوده (و خالي از اراده) مؤاخذه نميکند، ولي در برابر سوگندهايي که (از روي اراده) محکم کرده ايد، مؤاخذه ميکند. کفاره اينگونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاي معمولي است که به خانواده خود ميدهيد.» همچنين دربار? کفاره ظهار به اطعام شصت مسکين اشاره مي کند. (41) در سيره رسول خدا(ص) اطعام نيازمندان، يکي از خصلتهاي انسان مؤمن معرفي شده است. آن بزرگوار مي فرمود: «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكْمُلْ إِيمَانُه؛ (42) کساني که به اين خصلتها (که يکي از آنان اطعام نيازمندان است) بيتوجهي کنند، ايمانشان کامل نخواهد بود.» ابوحمزه ثمالي ميگويد که نماز صبح روز جمعه را در مدينه با حضرت علي بن حسين(ع) خواندم. وقتي آن حضرت از نماز و تسبيحات فارغ شد، از جا برخاستيم و به اتفاق به طرف منزل آن حضرت حرکت کرديم. زماني که به منزل حضرت رسيديم، ايشان کنيز خود به نام سکينه را صدا زد و به او فرمود: «هر سائلي که از در منزل من عبور کرد حتماً به او طعام بدهيد، چه آنکه امروز، روز جمعه است.» کنيز عرضه داشت: «هر سائلي که مستحق نيست؟» حضرت فرمود: «ميترسم برخي از سائلان مستحق باشند؛ ولي ما با آنها طعام ندهيم.» پس آنچه به يعقوب نازل شد به ما اهل بيت نيز نازل شد. بنابراين به هر سائلي اطعام کنيد و حتماً او را بهرهمند کند. (سپس آن حضرت فرمود:) جناب يعقوب هر روز قوچي را سر ميبريد و از آن صدقه ميداد و خود و عيالش نيز از آن تناول ميکردند. شب جمعهاي هنگام غروب در وقتي که حضرت يعقوب ميخواست افطار کند، سائل مؤمني که روزهدار و مستحق بود از در خانه آن حضرت عبور کرد و فرياد زد: سائلي غريب و گرسنه هستم. از زيادي طعام خود به من نيز بدهيد. سائل چند بار اين مطلب را تکرار کرد و جناب يعقوب و اهل خانهاش آن را ميشنيدند و چون به استحقاقش واقف نبودند کلامش را تصديق نميکردند. وقتي سائل از احسان آنها مأيوس شد و شب فرا رسيد، کلمه استرجاع بر زبان جاري کرد و اشک ريخت و از گرسنگي خود به حق تعالي شکايت کرد و آن را با گرسنگي به صبح رساند و روز بعد را با گرسنگي روزه داشت؛ در حالي که حمد خداي را بجا ميآورد. از آن طرف يعقوب و اهل بيتش با شکم پر، شب را به صبح رساندند؛ در حالي که غذاي زيادي نزدشان بود. خداوند عزّ و جلّ در صبح آن شب به يعقوب وحي نمود: اي يعقوب! بنده مرا خوار و ذليل کردي و بدين وسيله غضب مرا فراهم کردي و خود و فرزندانت مستوجب عقوبت و تنبيه من شديد. اي يعقوب! محبوب ترين انبيا و مکرمترين آنها نزد من، آن است که به مساکين از بندگانم ترحِم کنند و آنها را به خود نزديک کنند و طعام بدهد و مکان و منزل براي آنها فراهم کند؛ چرا شب گذشته به بند? ما که در پرستش و عبادت ما سخت کوشا بود و از ظاهر دنيا به اندکي بسنده کرده بود و هنگام افطار به در منزلت رسيد و فرياد زد: به سائل غريب و بند? قانع ترحم کرده، طعام دهيد، طعام ندادي و به او رحم نکردي؟ او پس از آنکه مأيوس از خان? تو رد شد، کلمه استرجاع «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» بر زبان جاري کرد و اشک ريخت و سپس شکايت حالش را نزد من آورد، شب را با گرسنگي در حال حمد و ستايش من به سر برد و صبح کرد؛ در حالي که روزه دار بود و تو اي يعقوب! با فرزندانت سير خوابيديد و صبح کرديد و حال آنکه از زيادي طعام شب نزدتان مانده بود، آيا نميداني که عقوبت و مؤاخذه من نسبت به دوستانم سريعتر و زودتر از تنبيه و عقوبت دشمنانم است؟ و اين نيست مگر حسن نظر من به دوستان و در استدراج قرار دادن دشمنان. به عزّت و جلالم سوگند! بر تو گرفتاري نازل خواهم کرد، تو و فرزندانت را در معرض مصيبت قرار خواهم داد و با عقوبتم آزار و اذيتت خواهم کرد. پس آماده بلا و سختي باشيد و به قضاي من راضي و در مصائب شکيبا باشيد.» راوي ميگويد که محضر مبارک علي بن حسين(ع) عرض کردم: «فدايت شوم! يوسف در چه وقت و زماني، آن خواب را ديد؟» امام(ع) فرمود: «در همان شبي که يعقوب و اهل بيتش سير خوابيدند و آن فقير با شکمي خالي و گرسنه، شب را سپري کرد، يوسف آن خواب را ديد، و بامداد، آن را بر پدرش يعقوب تعريف کرد. يعقوب وقتي خواب را شنيد، وحي خداوند متعال به نظرش آمد و ناراحت و غمگين شد و به يوسف فرمود: خوابت را بر برادرانت تعريف مکن چون ميترسم براي تو مکر و حيلهاي کنند.» (43)
4. اطعام صاحبان عزا غذا بردن براي خانواده مصيبت ديده و صاحبان عزا از ديگر دستورهاي اسلام است. در تاريخ ميبينيم زماني که جعفر بن ابي طالب(ع) به شهادت ميرسد، رسول خدا(ص) به فاطمه(س) ميفرمايد تا سه روز براي اسماء بنت عميس غذا تهيه کنيد و براي او ببريد. از آن زمان، پخت غذا براي اهل مصيبت تا سه روز، سنت شد. (44) متأسفانه بيان نکردن برخي سنّتهاي اسلامي باعث شده است سنّتهاي غلط جاي سنّتهاي اسلامي را بگيرد؛ براي نمونه امروزه شاهد آن هستيم که به جاي آنکه غذا براي صاحبان عزا ببرند، روزهاي متوالي در خانه صاحبان عزا ميمانند و غذا ميخورند؛ به گونه که چنين رسمي در برخي خانوادهها مصيبتي بر مصيبت آنان است. امام صادق(ع) مي فرمايد: «يَنْبَغِي لِجِيرَانِ صَاحِبِ الْمُصِيبَةِ أَنْ يُطْعِمُوا الطَّعَامَ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ؛ (45) سزاوار است همسايگان صاحب عزا تا سه روز، آنان را اطعام کنند.» امام صادق(ع) در سخني ديگر مي فرمايد: «الْأَكْلُ عِنْدَ أَهْلِ الْمُصِيبَةِ مِنْ عَمَلِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ السُّنَّةُ الْبَعْثُ إِلَيْهِمْ بِالطَّعَامِ كَمَا أَمَرَ بِهِ النَّبِيُّ(ص) فِي آلِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَّا جَاءَ نَعْيُهُ؛ (46) غذا خوردن نزد خانواده مصيبت ديده از کارهاي دوران جاهليت است، و سنت، بردن غذا براي صاحبان عزا است؛ چنان که وقتي رسول خدا(ص) خبر شهادت جعفر بن طالب را شنيد دربار? خانواده او چنين کرد.»
5. اطعام همسايه در متون ديني، رسيدگي و سرکشي به همسايگان، داشتن رفتاري نيک با آنان، آزار نرساندن به ايشان و صبوري از ناملايماتي که از سوي آنها سر مي زند، از جمله دستورهاي موکد اسلام است. اين دستورها باعث حقوق متقابلي شده است که ميان همسايگان وجود دارد و هر يک در قبال يکديگر مسئوليت بسياري دارند. يکي از آن حقوق، کلام نوراني پيامبر خدا(ص) است که فرمود: «مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِع؛ هر کس سير بخوابد، در حالي که همسايه مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است.» حضرت در ادامه فرمود: «وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْيَةٍ يَبِيتُ وَ فِيهِمْ جَائِعٌ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (47) هيچ اهل آباديي نيستند که در ميان ايشان کسي گرسنه بخوابد، و خدا در روز قيامت به آنان نظر افکند.» اهميت اطعام همسايه به نيازمندان نيز ختم نميشود؛ بلکه رسول خدا(ص) به بردن غذا براي همسايه بي نياز نيز سفارش ميکند؛ چنان که رسول خدا(ص) به ابي ذر ميفرمايد: «إذَا طَبَخْتَ مَرَقَةً فَأَكثر مَاءَهَا وَ أَغْرِفْ لِجِيرَانِكَ مِنْهَا؛ (48) هر گاه کسي آب گوشتي پخت، آبش را زياد کند تا به همسايگان هم بدهد.» آن حضرت به خانوادهاش نيز سفارش ميکرد که مقداري آب غذا را زياد کنند تا به همسايگان بدهند؛ (49) در پايان لازم است به اين نکته توجه شود که اطعام از اجر و پاداش بسيار خوبي برخوردار است؛ اما به يقين ثواب و پاداش اطعام، نخواهد توانست گناه اسراف و دور ريختن غذاهاي بسيار در برخي ميهمانيها را جبران کند. ثانياً: تأکيد اسلام بر بهترين پذيرايي از ميهمان به معناي اسراف و خودنماييهاي امروزه نيست؛ بلکه دستور اسلام، بهتري طعام از غذايي است که در آن خانه استفاده ميشود؛ چنان که رسول خدا(ص) منظور از اطعام را اطعام از همان غذايي ميدانست که صاحب خانه، خانواده خويش را با آن سير ميکند. (50) با کمال تأسف سفرههاي رنگارنگ در برخي ميهمانيها علاوه بر اسراف، نوعي خودنمايي و شهرتطلبي نيز است. گاهي هم نوع غذا، محل اطعام و کيفيت سفره چيدن، تظاهر و خودنمايي است و گاه مهمانهاي خاص و دعوت شدگان با انگيزههاي رياکارانه و حسابگرانه و مصلحت انديشانه دعوت ميشوند. رسول مکرم اسلام(ص) ميفرمايد: «مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِئَاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ صَدِيدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِكَ الطَّعَامَ نَاراً فِي بَطْنِهِ حَتَّى يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (51) هر کس از روي ريا و خودنمايي اطعام کند، خداوند از صديد (زرد آب و چرک) دوزخ به او مي خوراند و اين طعام در شکمش به صورت آتش خواهد بود تا زماني که رسيدگي به اعمال مردم در قيامت به پايان برسد.» کلام آخر اينکه اهميت اين دستور اسلامي از يک سو و دوري دنياي امروز از موازين اخلاقي، زماني آشکار ميشود که بدانيم در دنياي به ظاهر متمدن امروز هر سال ميليونها نفر از گرسنگي ميميرند؛ در حالي که در مناطق ديگر دنيا، آن قدر غذاي اضافي به زباله دانها مي ريزند که حسابي براي آن نيست.
1) تفسير نور الثقلين، هويزي، اسماعيليان، قم، چهارم، 1415 ق، ج 1، ص 555. 2) انسان/ 8 و 9. 3) ماعون/ 1 و 3. 4) الحاقه / 33 و 34. 5) ذاريات/ 24 – 26. 6) مصباح، ابراهيم کفعمي، انتشارات رضي، قم، چاپ دوم، 1405 ق، ص 613. 7) الکافي، ابوجعفر کليني، تصحيح علي اکبر غفاري، دارالاضواء، بيروت، 1378 ق، ج 4، ص39. 8) المحاسن، محمد بن خالد برقي، دارالکتب الاسلاميه، قم، چاپ دوم، ج 2، ص 390. 9) قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): الْأَخُ لِي أُدْخِلُهُ فِي مَنْزِلِي فَأُطْعِمُهُ طَعَامِي وَ أُخْدِمُهُ أَهْلِي وَ خَادِمِي أَيُّنَا أَعْظَمُ مِنَّةً عَلَى صَاحِبِهِ قَالَ هُوَ عَلَيْكَ أَعْظَمُ مِنَّةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُدْخِلُهُ مَنْزِلِي وَ أُطْعِمُهُ طَعَامِي وَ أَخْدُمُهُ بِنَفْسِي وَ يَخْدُمُهُ أَهْلِي وَ خَادِمِي وَ يَكُونُ أَعْظَمَ مِنَّةً عَلَيَّ مِنِّي عَلَيْهِ قَالَ: نَعَمْ لِأَنَّهُ يَسُوقُ عَلَيْكَ الرِّزْقَ وَ يَحْمِلُ عَنْكَ الذُّنُوبَ: المحاسن، ج 2، ص390. 10) «و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!» شعراء/214. 11) دلائل النبو?، بيهقي، تحقيق عبدالمعطي قلعجي، دار الکتب العلمي?، بيروت، چاپ اول، 1405 ق، ج2، ص 179 و 180. 12) قصههاي تربيتي چهارده معصوم ، محمدرضا اکبري، انتشارات امير کبير، چاپ سوم، 1385 ش، ص 108. 13) المحاسن، ج 2، ص 387. 14) همان، ص 389. 15) مسند احمد، دار صادر، بيروت، ج 3، ص325 و عوالي اللالي، ابن ابي جمهور احسائي، سيد الشهداء(ع)، قم، چاپ اول، 1405 ق، ج 4، ص33. 16) وسائل الشيع?، حر عاملي، مؤسسه آلبيت(ع)، لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1411 ق، ج 24، ص306. 17) الکافي، ج 4، ص 50. 18) وسائل الشيعه، ج 9، ص 469. 19) کنز العمال، متقي هندي، تصحيح صفو? السقا، مؤسسه الرساله، بيروت، چاپ پينجم، 1405 ق، ج13، ص 439. 20) کنز العمال، ج 15، ص 885، ش 43508. 21) وسائل الشيعه، ج 25، ص 27. 22) همان، ج 24، ص 275 و کنز العمال، ج 9، ص249. 23) تصنيف غررالحکم، تحقيق مصطفي درايتي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ دوم، 1387 ش، ص 377. 24) مناقب آل أبي طالب(ع)، ابن شهر آشوب مازندراني، 4 جلدي، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 ق، ج 2، ص 73. 25) الکافي، ج 6، ص 275. 26) تهذيب الأحکام، شيخ طوسي، دارالکتب الإسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1365 ش، ج 7، ص 409. 27) کشف الغم?، علي بن عيسي إربلي، مکتب? بني هاشمي، تبريز، 1381 ق، ج 1، ص 350. 28) محاسن، ج 2، ص 418. 29) سب الهدي و الرشاد، صالحي شامي، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلمي?، 1414 ق، ج 11، ص42. 30) من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق، ج 3، ص 485. 31) سبل الهدي و الرشاد، ج 1، ص 367. 32) من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 485. 33) الإحتجاج، علامه طبرسي، نشر مرتضي، مشهد مقدس، 1403 ق، ج 2، ص 346. 34) الکافي، ج 6، ص 281. 35) محاسن، ج 2، ص 417. 36) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 356. 37) دعوات، قطب الدين راوندي، انتشارات مدرسه امام مهدي(ع)، قم، چاپ اول، 1407 ق، ص141. 38) صحيح، بخاري، تحقيق عبدالله بن باز، دار الفکر، بيروت، 1414 ق، ج 6، ص 175. 39) الکافي، ج 5، ص 368. 40) مستدرک الوسائل، ميرزا حسين نوري، قم، مؤسسه آل البيت ، چاپ اول، ج 16، ص254. 41) مجادله/ 4. 42) امالي، شيخ صدوق، انتشارات کتابخانه اسلاميه، چاپ چهارم، 1362 ش، ص 547. 43) علل الشرائع، شيخ صدوق، انتشارات مکتب? الداوري، قم، ج 1، ص 45 و 46 و بحارالانوار، علامه مجلسي، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ق، ج 12، ص 271. 44) الکافي، ج 3، ص 217 و تاريخ يعقوبي، دار صادر، بيروت، ج 2، ص 65. 45) وسائل الشيعه، ج 3، ص 237. 46) همان. 47) الکافي، ج 2، ص 668. 48) سبل الهدي، ج 7، ص 166. 49) همان. 50) کنز العمال، ج 15، ص 885، ض 43508. 51) مستدرک الوسائل، ج 16، ص 254.