بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خطابه و خطيبان جمعه (?) آداب خطبه خواني از ويژگيهاي نماز عبادي - سياسي جمعه، وجود دو خطبه است و همين موضوع موجب گرديده است تا اين عبادت از لحاظ سياسي و اجتماعي در موقعيت خاصي قرار بگيرد؛ زيرا خطبه ها براي خطيب جمعه، فرصتهايي را فراهم مي سازد تا او بتواند از اين جايگاه در هر جمعه با مردم سخن بگويد و مطالب هدايتي، تربيتي، اعتقادي و سياسي خود را در قالبهاي توصيه به تقوا، موعظه، تبيين معارف ديني و تحليل مسائل سياسي بيان كند از ويژگيهاي نماز عبادي - سياسي جمعه، وجود دو خطبه است و همين موضوع موجب گرديده است تا اين عبادت از لحاظ سياسي و اجتماعي در موقعيت خاصي قرار بگيرد؛ زيرا خطبه ها براي خطيب جمعه، فرصتهايي را فراهم مي سازد تا او بتواند از اين جايگاه در هر جمعه با مردم سخن بگويد و مطالب هدايتي، تربيتي، اعتقادي و سياسي خود را در قالبهاي توصيه به تقوا، موعظه، تبيين معارف ديني و تحليل مسائل سياسي بيان كند و از اين طريق، جامعه اسلامي را با خط فكري و سياسي مورد نظر آشنا سازد. چنان كه پيش از اين هم اشاره كرديم، اسلام در خطبه و خطابه تحول چشمگيري را ايجاد كرد؛ زيرا: اوّلاً، براي خطبه چنان ارجي قائل گرديد كه آن را به عنوان يك امر عبادي جزء نماز قرار داد. در روايتي حضرت صادق عليه السلام فرمود: "لَا جُمُعَةَ إِلَّا بِخُطْبَةٍ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَكْعَتَيْنِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ؛(1) نماز جمعه بدون خطبه، نماز نيست و اينكه نماز جمعه دو ركعت است؛ چون دو خطبه دارد كه به جاي دو ركعت حساب مي شود." ثانياً، از لحاظ محتوا در مقايسه با زمان جاهليت، تغييراتي به وجود آورد كه خطابه هاي دوران اسلامي را با دوران جاهليت از يكديگر جدا مي سازد. "عصري كه اسلام ظهور كرد، اعراب در عالي ترين مدارج فصاحت و بلاغت بودند و در انشاء و شعر و ايراد خط به مسابقه مي دارند كه در تاريخ ثبت است. با اين حال، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله كه سيّد فصي و رهبر بلغا بود، كلامش دلپذير، لهجه اش شيرين و روشن، دلايل بيانش قوي و قانع كننده و از هر كس به شيوه هاي خطابه داناتر و با تأييدات الهي و عنايات رباني مؤيد بود و به بهترين راه صواب، هدايت مي فرمود: زمينه هاي پيام در اين خطابه ها را مي توان در موارد ذيل خلاصه كرد: 1. حمد و ثناي آفريدگار و بيان اسما و صفات او جهت شناسايي بيشتر مسلمين نسبت به خالق. 2. توصيف بهشت و دوزخ بر اساس آيات قرآن و يا آنچه به صورت روايات از قلب فياض آن حضرت مي تراويد. 3. تعاليم و احكام و عبادات و معاملات و وظايف فردي و اجتماعي. 4. زمينه هاي اخلاقي كه ميدان گسترده اي داشت و تربيت افراد بر اساس آن انجام مي گرفت. 5. مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي، نظامي، جهاد و دفاع و حقوق متقابل مردم با يكديگر كه به طور كلي در چارچوب مسائل اجتماعي جاي مي گرفت. 6. بيان اخبار و وقايع و ذكر حوادث تاريخي و آنچه در زمينه سرگذشتها و جايگاههاي افراد در چارچوب اهداف تبليغ رسالت بود." (2) بر اساس تعاليم پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام خطبه هاي نماز قالبهاي مشخصي پيدا كرد؛ به طوري كه در طول تاريخ اسلام، امامان جمعه، خطابه هاي خود را با همان آداب و در همان قالبها ايراد كرده اند و تخطي از آن را جايز ندانسته و نمي دانند. ما در اينجا، با تكيه بر منابع اسلامي، سبك و سياق و آداب خطبه خواني را به طور مختصر توضيح مي دهيم:
الف. حمد و ثناي الهي خطيب جمعه بايد خطابه خود را با نام خداي متعال و حمد و ثناي پروردگار آغاز كند؛ البته فقط اين خطبه نماز جمعه نيست كه بايد با نام خداوند آغاز گردد، در فرهنگ اسلامي انسان مسلمان هر اقدامي را با نام حضرت باري تعالي آغاز مي كند و اين مطلبي است كه خداوند خواسته و بشر را به آن راهنمايي كرده است. روزي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مبعوث به پيامبري به آن حضرت فرمان داده شد تا ابلاغ پيام خدا را با نام خدا آغاز كند: "اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ"؛(3) "بخوان به نام پروردگارت كه همه موجودات را آفريد." حضرت سليمان عليه السلام نامه اي به وسيله هدهد براي بلقيس، ملكه سبا، مي فرستد و او را به خداي يكتا دعوت مي كندو او نامه اش را با ياد خدا شروع كرده، مي نويسد: "اِنَّهُ مِنْ سُلِيْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ"؛(4) "اين نامه از سليمان است و آغازش "به نام خداوند بخشند0 مهربان" است." پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در موارد مختلف و با تعابير گوناگون مسلمانان را به اين موضوع راهنمايي فرموده كه هر گفتار و كردار ارزشمندي را با ياد و نام خداي متعال آغاز كنيد؛ چنان كه فرموده است: "كُلُّ كَلامٍ اَوْ اَمْرٍ ذِي بالٍ لا يُفْتَحُ بِذِكْرِاللَّهِ فَهُوَ اَبْتَرُ؛(5) هر گفتار و كردار ارزشمندي كه با نام و ياد خداوند متعال شروع نشود، ناتمام و ابتر است." حضرت علي عليه السلام نيز همانند پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بر بردن نام خداوند در آغاز هر كاري تأكيد دارند و فرموده اند: "قُولُوا عِنْدَ افْتِتاحِ كُلٍّ اَمْرٍ صَغيرٍ اَوْ عَظيمٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم؛(6) در آغاز هر كاري، كوچك باشد يا بزرگ، بگوييد: بسم الله الرحمن الرحيم." در خطبه هاي نماز جمعه، خطيب بعد از "بسم الله الرحمن ارحيم" حمد الهي را بر زبان جاري مي كند و در آغاز خطابه، كلام خود را با ذكر حمد زينت مي بخشد. "كُلُّ كَلامٍ لا يُبْدَ أُفيهِ بِالْحَمْدِ لِلَّهِ فَهُوَ اَجْذَمُ؛(7) هر كلامي كه با حمد و سپاسگزاري از خداوند آغاز نگردد، چون دست بريده، ناتمام و ناقص است." امام باقرعليه السلام جهت تعليم اصحاب خود، خطبه نماز جمعه را در حضور آنان با حمد الهي ايراد كرد؛ چنان كه نقل شده است: "وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلي حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ؛(8) و خطبه اي را آن حضرت ارائه فرمود كه مشتمل بر حمد و ثناي پروردگار بود." بعد از اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از مكّه به مدينه هجرت كرد، در همان روزهاي آغاز ورودش به مدينه، "مسجد قبا" را پايه گزاري نمود و روز جمعه، نماز جمعه را اقامه فرمود. او در نخستين نماز جمعه، خطبه اش را با حمد و ثناي پروردگار شروع كرد و فرمود: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْمَدُهُ وَ أَسْتَعِينُهُ وَ أَسْتَغْفِرُهُ وَ أَسْتَهْدِيهِ وَ أُومِنُ بِهِ وَ لَا أَكْفُرُهُ وَ أُعَادِي مَنْ يَكْفُرُهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَه..." (9) حضرت امير المؤمنان علي عليه السلام همانند پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله با درود بر خداي متعال خطبه هاي نماز را آغاز مي كرد كه به عنوان نمونه فرازي از يك خطبه آن حضرت را مي آوريم: "الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ... ." (10) و امام باقرعليه السلام در خطبه روز جمعه، خطابه را با حمد و ثناي الهي آغاز كرد و فرمود: "الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِي اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ... ." (11)
عصري كه اسلام ظهور كرد، اعراب در عالي ترين مدارج فصاحت و بلاغت بودند و در انشاء و شعر و ايراد خط به مسابقه مي دارند كه در تاريخ ثبت است. با اين حال، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله كه سيّد فصي و رهبر بلغا بود، كلامش دلپذير، لهجه اش شيرين و روشن، دلايل بيانش قوي و قانع كننده و از هر كس به شيوه هاي خطابه داناتر و با تأييدات الهي و عنايات رباني مؤيد بود و به بهترين راه صواب، هدايت مي فرمود
تذكر اين نكته لازم است كه در فرهنگ اسلامي و سيره نبوي هر خطبه و خطابه اي، اعم از: خطابه هاي حمالي يا جنگي، خطابه هاي موعظتي، خطابه هاي آموزشي و معرفتي، خطبه عقد ازدواج و يا خطبه هاي نماز جمعه، بعد از نام خدا (بسم الله) با حمد وثناي الهي شروع مي شود و اين مطلب اختصاص به خطبه هاي نماز جمعه ندارد.
ب. درود بر پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندانش عليهم السلام از ديگر آداب و شرايطي كه خطيب جمعه بايد به هنگام ايراد خطابه، بعد از حمد و ثناي پروردگار، رعايت كند، اقرار به نبوت خاتم انبيا حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه وآله اقرار، تكريم و تعظيم خود را نسبت به پيامبرصلي الله عليه وآله و اهلبيتش عليه السلام كه برگزيدگان خداي متعال هستند، در قالب سلام و صلوات بر آنان، اعلام بدارد. اقرار به نبوت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله در خطبه هاي جمعه و اشاره به بركات نبوت، و اعلام همبستگي با ادامه دهندگان حقيقي اين راه نوراني (معصومين عليهم السلام) از چنان اهميتي بر خوردار است كه حتّي اگر خطيب، شخص پيامبرصلي الله عليه وآله و يا حضرت علي عليه السلام هم باشد، بايد اين نكته را در خطبه خود مدّ نظر قرار بدهد. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در نخستين نماز جمعه اي كه خود خطيب آن بود، بعد از حمد ذات باري تعالي و شهادت به يگانگي خداوند، فرمود:"وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدَي وَ النُّورِ وَ الْمَوْعِظَةِ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ رَشَدَ وَ مَنْ يَعْصِهِمَا فَقَدْ غَوَي وَ فَرَّطَ وَ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيداً." (12) حضرت علي عليه السلام نيز همانند بني اكرم صلي الله عليه وآله اقرار مي كرد و بر رسول خداصلي الله عليه وآله و خاندانش درود مي فرستاد و "... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُصْطَفَي وَ رَسُولُهُ الْمُجْتَبَي وَ أَمِينُهُ الْمُرْتَضَي أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ دَاعِياً إِلَيْهِ وَ سِرَاجاً مُنِيراً... فَصَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الآْخِرِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْمَ الدِّينِ." (13) خداوند به همراه فرشتگان بر پيامبرصلي الله عليه وآله درود مي فرستد و از مؤمنان مي خواهد تا آنان نيز از خداوند متعال و فرشتگان تبعيت كنند و بر پيامبر عظيم الشأن صلي الله عليه وآله درود بفرستند: "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً"؛(14) "همانا خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مي فرستند. اي مؤمنان! شما نيز بر پيامبر درود بفرستيد و بر او سلامي كامل و نيكو كنيد!" درود بر پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندانش عليه السلام در هر مكان و زماني توصيه شده است، ولي در نماز مورد تأكيد بيشتري قرار گرفته است. پيامبر خدا فرمود: "مَنْ صَلَّي صَلَاةً لَمْ يُصَلِّ فِيهَا عَلَيَّ وَ لا عَلَي أَهْلِ بَيْتِي لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ(15) هر كس نماز گزارد و در آن نماز برمن و خاندان من درود و صلوات نفرستد، بدرگاه باري تعالي از او پذيرفته نمي شود." جابر بن عبد الله انصاري كه از اصحاب پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به شمار مي آيد و در هيجده غزوه دو شادوش پيامبرصلي الله عليه وآله جنگيده و در دوران حكومت علي عليه السلام جزء ياران آن حضرت بود و مسئوليت "شرطة الخميس" يا رئيس شهرباني حكومت علوي را بر عهده داشت و تا زمان امام باقرعليه السلام زنده بود، گفته است: "لَوْ صَلَّيْتِ صَلَاةً لَمْ فِيْهَا عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ مَا رَأَيْتُ اَنَّهَا تُقْبَلُ؛(16) اگر نمازي به جاي آورم و در آن نماز بر محمدصلي الله عليه وآله و آل اوعليه السلام درود نفرستم، اينطور مي بينم كه آن نماز مورد قبول واقع نشده است." همين مفهوم را "محمد بن ادريس شافعي" متوفالي سال 204 ه ق در قالب دو بيت شعر بيان داشته است: يَا اَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّكُمُ فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِي الْقُرْآنِ اَنْزَلَهُ كَفَا كُمُ مِنْ عَظِيمِ الْقَدْرِ اِنَّكُمُ مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ لَا صَلَاةَ لَهُ(17) يعني "اي خاندان پيامبر خدا! دوستي و محبت شما، طبق آنچه خداوند در قرآن بر پيامبرش نازل كرده، واجب است. براي عظمت والاي شما همين موضوع كافي است كه هر كس در نماز خود بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش پذيرفته نخواهد شد." درود بر پيامبرصلي الله عليه وآله و اهل بيت گرامي اش عليهم السلام در روز جمعه، مورد تأكيد بيشتري قرار گرفته است. "پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "اَكْثِرُوا عَلَيَّ الصَّلَاةَ يَوْمَ الْجُمُعَةَ؛(18) روز جمعه درود و صلوات بر من را افزايش بدهيد!" همچنين تأكيد شده است كه مجالس و محافل خودمان را با درود بر پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندان اوعليهم السلام زينت ببخشيم: "زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ فَاِنَّ صَلَاتَكُمْ عَلَيَّ نُورٌ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛(19) مجالس خودتان را با صلوات بر من زينت ببخشيد؛ زيرا صلوات و درود شما بر من، روز قيامت براي شما نور خواهد بود." طبق روايتي از امام صادق عليه السلام، كه فرمود: نماز جمعه موجب سر افكندگي منافقان و زدودن پديده شوم نفاق از جامعه مي شود (تَوْبِيخاً لِلْمُنَافِقِينَ)، (20) صلوات بر محمدصلي الله عليه وآله و صلوات بر پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندانش عليه السلام كار كردي مشابه دارند. "پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "الصَّلَاةُ عَلَيَّ وَ عَلَي أَهْلِ بَيْتِي تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ؛(21) صلوات بر من و اهل بيت من، نفاق و دو چهرگي را از بين مي برد."
ج. سفارش به تقوا از رسالتهاي نماز جمعه، نشر و گسترش مايه هاي تقوا در جامعه است و اين رسالت خطير تا حدود زيادي بر عهده خطيب جمعه مي باشد. خطيب جمعه بعد از حمد الهي و درود و تكريم نسبت به پيامبرصلي الله عليه وآله و اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام نخستين سخني را كه با مردم در ميان مي گذارد، دعوت آنان به تقوا است. او خطبه ها را با آهنگ توصيه به تقوا آغاز مي كند و اين آهنگ گوش نواز، بايد از آغاز تا پايان خطبه مترنم باشد. بانگاهي كوتاه به آيات قرآني و روايات اسلامي، حاصل جماعت جمعه، چيزي جز تحكيم و گسترش مظاهر ونمادهاي تقوا در سطح جامعه نيست، اصرار و پافشاري فراواني كه در تعليمات اسلامي بر تقوا شده است، بر امور ديگر نشده است. شايد يكي از دلايل اصرار اين باشد كه تقوا سنگر مطمئن مؤمن در برابر همه دشمن و وسيله اي براي نجات انسان از هلاكت و نردباني براي صعود بر بام بلند سعادت است. "راغب اصفهاني" كه از قرآن پژوهان اسلامي، به ويژه در امر واژه شناسي قرآن مي باشد، تقوا را اين طور معني مي كند: "التَّقْوَي جَعْلُ النَّفْسِ فِي وِقَايَةٍ مِمَّا يَخَافُ؛ تقوا يعني اينكه انسان روح و و جان خود را در سنگري مطمئن قرار بدهد و از آنچه كه بيم زيان مي رود، حفظ كند." امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام در تبيين واژه تقوا تعابير جالبي دارد كه هر كدام از اين تعابير، بعدي از ابعاد تقوا را معرفي مي كند و ما در اينجا، براي نمونه به چند فراز از سخنان آن حضرت اشاره مي كنيم: "اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَي دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ؛(22) بندگان خدا! بدانيد تقوا دژي پولادين و نفوذناپذير است." در جاي ديگر فرموده اند: "عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَي اللَّهِ... فَإِنَّ التَّقْوَي فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَي الْجَنَّةِ؛(23) بندگان خدا! شما را به تقواي الهي سفارش مي كنم...؛ زيرا تقوا در زندگي امروز شما، سپر و نگهبان در برابر گناهان است و در فردا، راهي براي رفتن به بهشت است." در تعبير ديگري مي فرمايند: "فَإِنَّ تَقْوَي اللَّهِ... عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ؛(24) تقوا وسيله آزادي از بند هر بندگي و نجات از هر هلاكتي است." از نگاه ديگر، تقوا داروي مؤثر دردهاي روحي و رواني است: "فَإِنَّ تَقْوَي اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ؛(25)تقواي الهي دواي دردهاي دلهاي شماست." از نظر حضرت علي عليه السلام بركات تقوا براي كسي است كه تقوا را بخواهد و در مسير تقوا گام بردارد: "التَّقْوَي حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ؛(26) تقوا دژ پولادين و پناهگاي مطمئن است براي كسي كه به آن پناه ببرد." تقوا، ملكه اي است در جان انسان كه نه تنها او را از لغزشها و انحرافها نگه داري مي كند، بلكه نورانيتي در نهاد انسان متقي به وجود مي آورد كه سختيها برايش آسان و بن بستها گشوده و راههاي دست يابي به سعادت و پيروزي همواره مي گردد. قرآن كريم در آيات متعدد به اين معنا اشاره كرده است:
1. تقوا، بينش انسان را در تشخيص حق از باطل چنان توانمند مي كند كه به دام خطا و اشتباه گرفتار نشود و به تعبير خداوند متعال، تقوا، انسان متقي را به "فرقان" مي رساند: "إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً"؛(27) "اگر تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما وسيله جدا ساختن حق از باطل قرار مي دهد."
2. تقوا، موجب مي گردد تا كارها به سهولت و آساني پيش برود و سختيها و دشواريها از سر راه پرواپيشگان برداشته شود: "وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً"؛(28) "و هر كس تقواي الهي پيشه كند، خداوند كار را بر او آسان مي سازد."
4. تقوا، بهترين و فاخرترين لباس براي روح و جان انسان است و او را نه تنها از زشتيها مي پوشاند، بلكه از آسيبهاي اخلاقي و رواني نيز محافظت مي كند: "وَ لِباسُ التَّقْوي ذلِكَ خَيْرٌ"؛(30) "و لباس تقوا بهتر است."
5. تقوا، بهترين توشه براي كسي است كه در مسير سفر آخرت قرار دارد. همچنين عارف در سير الي الله، زاد و توشه اي ارزشمندتر از تقوا نمي شناسد و لذا در اين گونه سفرها توشه تقوا به همراه دارد: "وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي "؛(31) "زاد و توشه تهيه كنيد! كه بهترين زاد و توشه تقواست."
6. تقوا، فرد متقي را تا به آن درجه رفعت مي بخشد كه محبوب خدا شود و خداوند متعال با صراحت و تأكيد اعلام مي دارد كه متقيان را دوست دارد: "إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ"؛(32) "همانا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد."
7. سرانجام، انسانهاي متقي پيروزند و از فرجامي نيك برخوردار هستند: "وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ"؛(33) "و سرانجام [نيك ]براي پرهيزكاران است." "وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوي "؛(34) "و سرانجام [نيك ] براي پرهيزكاري است." تا اينجا به بخش اندكي از بسيار، در مورد بركات تقوا اشاره كرديم و گرنه خوبيها و خيرهايي كه در سايه تقوا نصيب فرد و جامعه مي شود و خداوند متعال در قرآن كريم و پيشوايان معصوم عليهم السلام در سنت بر آنها تأكيد و تشويق فرموده اند، تا حدي است كه با اين چند فراز نمي توان حق مطلب را ادا كرد. از طرف ديگر، بايد به اين نكته هم توجه داشت كه دست يابي به گوهر گران بهاي تقوا، اخلاص بي بديل و تلاش ارزشمند را مي طلبد تا انسان به مرتبه اي از مراتب والاي تقوا برسد. رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آية الله خامنه اي، در فرازي از سخنان خود ائمه جمعه كشور را در مورد خطاب قرار مي دهند و مي فرمايند: "به نظر من يكي از مشكل ترين كارهايي كه به عهده ما ائمه جمعه گذاشته شده، امر به تقواست كه از همه كارها سخت تر همين است. امر به تقواست كه از همه كارها سخت تر همين است. امر به تقوا براي كسي كه خودش در آن حدي از تقوا نباشد كه بخواهد مردم را امر به تقوا كند، خيلي كار سختي است؛ يعني انسان وقتي مي خواهد امر به تقوا كند، ناگهان ببيند مصداق آيه شريفه "أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ"(35) قرار گرفته؛ لذا يكي از سخت ترين كارها امر به تقواست." (36) تقوا از چنان اهميتي برخوردار است كه امام جمعه در خطبه هاي نماز جمعه، بايد مردم را به رعايت تقوا دعوت كند. امام صادق عليه السلام فرمود: "يَخْطُبُ يَعْنِي إِمَامَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَي اللَّهِ؛(37) امام جمعه در حالي كه ايستاده است خطبه مي خواند. نخست حمد و ثناي الهي را ايراد مي كند و سپس نمازگزاران را به پروا پيشگي و تقوا توصيه مي نمايد." فقهاي عظام توصيه به تقوا را در يك يا هر دو خطبه واجب دانسته اند و خطيب جمعه بايد بعد از حمد و ثناي الهي و درود و سلام به پيشگاه پيامبرا كرم صلي الله عليه وآله و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام، مردم را به تقوا سفارش كند و از آنان بخواهد كه امور مربوط به تقوا را رعايت كنند. امام خميني رحمه الله در كتاب تحرير الوسيله، ج اول، آنجا كه پيرامون "شرايط نماز جمعه" سخن مي گويد، در مسئله هفت مي فرمايد: "يَجِبُ فِي كُلٍّ مِنَ الْخُطْبَتَيْنٍ التَّحْمِيدُ... وَ الصَّلَاةُ عَلَي النَّبِيِّ... وَ الاِيصَاءُ بِتَقْوَي اللَّهِ تَعَالَي فِي الْاُولَي عَلَي الْاَقْوَي وَ فِي الثَّانِيَةِ عَلَي الْاَحْوَطِ؛(38) بر خطيب جمعه واجب است در هر دو خطبه، حمد خداي متعال را به جا آورد و بر پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله درود بفرستد و همچنين در خطبه اول بنا بر اقوي و در خطبه دوم بنا بر احوط مردم را به تقواي الهي توصيه كند." توصيه به تقوا به عنوان يك واجب در خطبه هاي نماز جمعه، دليلي بر عظمت و جايگاه والاي تقواست كه اسلام براي پرواپيشگي و خويشتن باني قائل است؛ زيرا: "هر يك از عبادات از جايگاه ويژه اي در معارف اسلامي برخوردار است؛ مثلاً نماز ستون خيمه دين و چهره آن است: "الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ..."؛ (39) "لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَجْهٌ وَ وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاةُ." (40) روزه، سپر آتش جهنم است: "الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ." (41) زكات، زايل كننده گناهان است و پيوسته همراه با نماز ذكري مي شود: "الزَّكَاةُ لِأَنَّهَا قَرَنَهَا بِهَا وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله الزَّكَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ." (42) جهاد، كوهان عظمت اسلام است: "... وَ ذِرْوَةُ سَنَامِهِ الْجِهَادُ." (43) امر به معروف و نهي از منكر كه تمام اعمال نيك بندگان و حتي جهاد در راه او در برابر آن دو، به اندازه نم دهان در مقابل دريايي پهناور است: "وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ." (44) ولايت كه نه تنها افضل از نماز، روزه، زكات و حج است، بلكه كليد آنها شمرده مي شود: "الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ." (45) با همه اهميتي كه اين عبادات و ساير عباداتها دارد، هيچ فقيهي فتوا به وجوب يا استحباب خاص نسبت به توصيه به نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، زكات و... در خطبه هاي نماز جمعه كه همايش هفتگي مسلمانان است، نداده است؛ در حالي كه توصيه به تقوا را در يك خطبه يا هر دو خطبه واجب دانسته اند. سرّش در بيان امام متقيان عليه السلام آمده است كه تقوا و پروا پيشگي، رئيس اخلاق [و ريشه آنها ]است: "التُّقَي رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ." (46) و امام صادق عليه السلام نيز آن را خلاصه و عصاره انجام واجبات و ترك محرمات معرفي كرده است: "أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاكَ." (47) بدين ترتيب، توصيه به تقوا در واقع توصيه به نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و خلاصه توصيه به انجام همه واجبات و ترك جميع محرمات است؛ چنان كه حضرت علي عليه السلام هنگامي كه "شريح بن هاني" را به فرماندهي لشكر خود نصب كرد، تمام اخلاق فرماندهي (صبر، متانت، بردباري، وقار، انصاف، عدالت و...) را در يك توصيه جمع كرد و فرمود: "اتَّقِ اللَّهَ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ؛(48) در هر صبح و شب (هميشه) از خدا پروا داشته باش!"
د. موعظه يكي از رسالتهاي خطيب نماز جمعه در ايراد خطبه، تربيت و ريشه روان انسانهاست. خطيب بايد خطابه اش سرشار از نكات موعظتي و كلامش آميخته با تذكار باشد تا بدين وسيله انقلاب و تحولي در روح و روان نمازگزاران به وجود آورد و با اثري گزاري بر جان مخاطب، در رفتار انسانها تغيير ايجاد كند. همان گونه كه جسم انسان به غذا نيازمند است، روح و جان انسان نيز به غذا نياز دارد و همان طور كه به غذاي جسم بايد انديشيد، نسبت به غذاي روح بايد حساسيت نشان داد؛ چنان كه امام حسن مجتبي عليه السلام فرموده اند: "عَجبت لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي مَأْكُولِهِ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيهِ؛(49) در شگفتم از كسي كه در باره غذاي جسم خود فكر مي كند [كه چه غذايي را بخورد و چه غذايي را نخورد]، ولي در غذاي روحي و معنوي خويش نمي انديشد؛ پس شكمش را از خوراك مضر حفظ مي كند، اما روح و روان خود را از افكار و انديشه هاي پليد غذا مي دهد." يكي از انواع غذاهاي معنوي كه نيازهاي روحي و رواني انسان را تأمين مي كند، "موعظه" است. در فرهنگ تربيتي اسلام "موعظه" از موقعيت بسيار بالايي برخوردار مي باشد؛ چنان كه در تعبيري از حضرت علي عليه السلام آمده است: "اَلْمَواعِظُ حَيَاةُ الْقُلُوبِ؛(50) موعظه ها مايه حيات دلها هستند." و در تعبير ديگري مي فرمايد: "اَلْمَواعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ وَ جَلَاءُ الْقُلُوبِ؛(51) موعظه ها موجب صيقل جانها و روشنايي دلهايند." همچنين در وصيت خود به فرزندش كه او را موعظه مي كرد، فرمود: "أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ؛(52) دل خود را با موعظه زنده كن!"
در اهميت و نقش تربيتي موعظه همين اندازه كافي است كه خداوند متعال قرآن را كتاب "موعظه" معرفي مي كند و مواعظ و اندرزهايش را شفاي دردها مي داند و مي فرمايد: "يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ"؛(53) "اي مردم! به يقين شما را از جانب پروردگارتان موعظه اي آمده است كه شفاي بيماري دلهاي شماست و همچنين هدايت و رحمت براي مؤمنان است." پيامبران الهي از طرف خداوند مبعوث شدند تا انسانها را موعظه كنند؛ چنان كه به پيامبرش فرموده است: "قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ"؛(54) "اي پيامبر! به مردم بگو: من شما را به سخني موعظه مي كنم." قرآن كريم، مواعظ لقمان حكيم را در قالب چند آيه براي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بيان مي كند و در آيه اي مي فرمايد: "وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ..."؛ (55) زماني كه لقمان به فرزندنش گفت و او را موعظه مي كرد... ." يكي از ابزار مؤثر دعوت پيامبران الهي موعظه بوده است و خداوند به پيامبرش مي فرمايد: "ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ"؛(56) "اي پيامبر! مردم را به وسيله حكمت و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن و به بهترين وجه با آنها به بحث و مناظره بپرداز!" شهيد مطهري رحمه الله در توضيح دو واژه "حكمت" و "موعظه" به جنبه هاي كاربردي موعظه پرداخته و كاركرد هر يك از اين دو واژه را با عباراتي زيبا اين طور بيان مي دارد: "تفاوت موعظه و حكمت در اين است كه حكمت تعليم است و موعظه تذكار، حكمت براي آگاهي است و موعظه براي بيداري، حكمت مبارزه با جهل است و موعظه مبارزه با غفلت، سر و كار حكمت با عقل و فكر است و سر و كار موعظه با دل و عاطفه، حكمت ياد مي دهد و موعظه ياد آوري مي كند، حكمت بر موجودي ذهني مي افزايد و موعظه ذهن را براي بهره برداري از موجودي خود آماده مي سازد، حكمت چراغ است و موعظه باز كردن چشم است براي ديدن، حكمت براي انديشيدن است و موعظه براي به خود آمدن، حكمت زبان عقل است و موعظه پيام روح." (57) حضرت علي عليه السلام كار كرد موعظه را در جمله هايي كوتاه اين طور بيان فرموده است: "ثَمَرَةُ الْوَعْظِ الْاِنْتِبَاهُ؛(58) نتيجه موعظه و تذكار، بيداري جان است." و نيز فرموده است: "بِالْمَواعِظِ تَنْجَلِي الْغَفْلَةُ؛(59) به وسيله موعظه ها، غفلت و بي خبري آشكار مي شود." با توجه به نقش سازنده "موعظه" و عظمت و اهميتي كه خطابه هاي موعظتي در تربيتي نفوس دارد، خطيب جمعه بايد بخشي از خطبه هاي خود را اختصاص به موعظه بدهد و از اين طريق، خود را به خانه دلهاي مخاطبين وارد سازد؛ چنان كه حضرت امام باقرعليه السلام در خطبه روز جمعه "ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَي حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَي اللَّهِ وَ الْوَعْظِ؛(60) خطبه اي ايراد كرد كه مشتمل بر حمد و ثناي پروردگار و سفارش به تقواي الهي موعظه و تذكار بود." حضرت رضاعليه السلام نيز يكي از علل تشريع خطبه در نماز جمعه را موعظه مي داند و در اين مورد مي فرمايد: "إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَي مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ؛(61) همانا خطبه در نماز جمعه از اين جهت تشريع گرديده است كه نماز جمعه محل اجتماع مردم و روز جمعه روز همگاني است و خداوند خواسته است تا امام و حاكم اسلامي بدين وسيله فرصتي در اختيار داشته باشد براي موعظه كردن مردم و تشويق آنان به نيكيها و پرهيز دادن از بديها." آن كس كه در مسند والاي امامت قرار مي گيرد، بايد به عنوان وظيفه در موقعيتهاي مناسب، مردم را موعظه كند و با پند و تذكار، جان و روان آنان را بيدار نمايد؛ چنان كه "إِنَّهُ لَيْسَ عَلَي الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ؛(62) بي گمان، تكليفي بر عهده امام نيست، مگر اينكه خداوند آن را بر دوشش نهاده است. از جمله مسئوليتهايي كه در برابر مردم دارد، ابلاغ پيامهاي موعظتي، كوشش در نصيحت كردن و خيرخواهي و زنده كردن سنت نبوي صلي الله عليه وآله است."
1) وسائل الشيعة، ج 5، ص 16. 2) پژوهشي در تبليغ، ص 357. 3) علق / 1. 4) نمل / 30. 5) مسند احمد حنبل، ج 3، ص 281. 6) بحارالانوار، ج 92، ص 242. 7) همان، ج 93، ص 216؛ كنزل العمال، ج 1، ص 558. 8) وسائل الشيعة، ج 5، ص 38، ح 9531. 9) مجمع البيان، ج 10، ص 284؛ بحار الانوار، ج 89، ص 232؛ مدينة البلاغة، ج 1، ص 41. 10) صلاة الجمعة و العيدين، ص 163؛ من لا پجضره الفقيه، ج 2، ص 105، ح 1263. 11) صلاة الجمعة و العيدين، ص 422. 12) مجمع البيان، ج 10، ص 284. 13) صلاة الجمعة و العيدين، ص 159؛ بحارالانوار، ج 89، ص 234. 14) احزاب / 56. 15) فضائل الخمة، ج 1، ص 208. 16) همان. 17) همان. 18) محجة البيضاء، ج 2، ص 311. 19) كيف نصلّي علي خاتم النبيين قم، سلمان غفاري، نشر مشّاق، ص 87،. 20) مستدرت الوسائل، ج 6، ص 6. 21) محجة البيضاء، ج 2، ص 313. 22) نهج البلاغة، خ 157. 23) همان، خ 191. 24) همان، خ 230. 25) همان، خ 198. 26) غرر الحكم، ج 2، ص 2. 27) انفال / 29. 28) طلاق / 4. 29) همان / 2. 30) اعراف / 26. 31) بقره / 197. 32) توبه / 4. 33) اعراف / 128. 34) طه / 132. 35) بقره / 44. 36) نماز جمعه و مطالبات رهبري، ص 314. 37) وسائل الشيعة، ج 5، ص 38. 38) تحرير الوسيلة، ج 1، ص 233. 39) بحار الانوار، ج 82، ص 218. 40) همان، ص 227. 41) همان، ج 68، ص 333. 42) همان، ص 332. 43) همان، ص 331. 44) نهج البلاغة، حكمت 374. 45) بحار الانوار، ج 68، ص 332. 46) نهج البلاغة، حكمت 410. 47) بحار الانوار، ج 67، 285. 48) ادب فناي مقربان، شرح زيارت جامعه كبيره، ج اول، ص 394. 49) سفينة البحار، ماده طعم. 50) غرر الحكم، 321. 51) همان، ح 1354. 52) نهج البلاغة، نامه 31. 53) يونس / 57. 54) سبأ / 46. 55) لقمان / 13. 56) نحل / 125. 57) سيري در نهج البلاغة، شهيد مطهري، ص 193. 58) غرر الحكم، ح 4588. 59) همان، ص 419. 60) وسائل الشيعة، ج 5، ص 38. 61) وسائل الشيعة، ج 5، ص 39. 62) نهج البلاغة، خ 105.