بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اصلاح الگوي مصرف الگوي مصرف در اسلام (2) سيدمحمد طاهري اشاره همان گونه كه در شماره پيشين اشاره كرديم «اصلاح الگوي مصرف» از توصيه هاي جدّي دين مقدس اسلام است. متأسفانه بر خلاف آن همه سفارشهايي كه از سوي قرآن كريم و اهل بيت عليهم السلام درباره مسئله ميانه روي در مصرف و پرهيز از اسراف و ريخت و پاش شده است، جامعه ما تا رسيدن به آن نقطه ايده آل در مصرف ـ كه اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط باشد ـ فاصله زيادي دارد. اصلاح الگوي مصرف، به فرهنگ سازي درباره چگونگي مصرف نيازمند است. و فرهنگ سازي در اين باره نيز نياز به تلاش پيگير از سوي همه مسئولان و دست اندركاران كارهاي فرهنگي دارد، تا در بستر گذر زمان، راه رسيدن به قله اعتدال را هموار سازند. نمونه اي از اين فرهنگ سازي در سيره عملي و گفتاري مقام معظم رهبري(مدظله العالي) مشاهده مي شود كه هم در زندگي شخصي و هم در سخنان خويش، الگويي از يك مصرف درست و همراه قناعت و ساده زيستي را ارائه كرده است. از سخنان ايشان درباره ضرورت «اصلاح الگوي مصرف» اين است: «لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله صرفه جويي را در خطوط اساسي برنامه ريزيهايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. جامعه ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگي در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ما از لحاظ مصرف، وضع خوبي نيست. در مصارف گوناگون شخصي و خانوادگي، اسراف فردي صورت مي گيرد، تجمل گراييها، چشم و همچشميها، هوسراني افراد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاي غير لازم خريدن، اينها از موارد اسراف است. وسايل تجملات، وسايل آرايش، مبلمان خانه، تزئينات داخل خانه، اينها چيزهايي است كه ما براي آنها پول صرف مي كنيم. عادتهاي ما، سنتهاي ما، روشهاي غلطي كه از اين و آن ياد گرفته ايم ما را سوق داده است به زياده روي در مصرف به نحو اسراف.» (1) «ما در زمينه مصرف، در زمينه هزينه كردن منابع مالي كشور كه به وسيله خود ما و به وسيله همه برادران هم ميهن ما، به وسيله مسئولان كشور با زحمت زياد به وجود مي آيد، دچار نوعي بي توجهي هستيم كه بايستي اين را تبديل كنيم به يك توجه و اهتمام خاص. ما دچار اسراف هستيم، ما دچار ولخرجي و ولنگاري در مصرف هستيم.» (2) نوشتار حاضر كه ادامه نوشتار پيشين است به ابعاد ديگري از مسئله مهم «اصلاح الگوي مصرف» مي پردازد.»
موانع اصلاح الگوي مصرف 1. اسراف براي اصلاح الگوي مصرف، پيش از هر چيز بايد از اسراف به دور بود. جامعه اسرافكار نه تنها هرگز براي اصلاح الگوي مصرف توفيق نخواهد يافت؛ بلكه همواره در معرض تهيدستي و فقر مادي و فرهنگي قرار دارد. از دعاهاي امام سجاد عليه السلام اين بوده است: «وَ امْنَعْنِي مِنَ السَّرَفِ ، وَ حَصِّنْ رِزْقِي مِنَ التَّلَفِ، وَ وَفِّرْ مَلَكَتِي بِالْبَرَكَةِ فِيهِ، وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ؛(3) و مرا از زياده روي و اسراف باز دار، و روزي ام را از تلف شدن محافظت كن، و دارايي ام را با بركت دادن به آن افزون فرما و راه مصرف آن را در كارهاي خير به من بنمايان.» با تأملي اندك درباره اسراف، در مي يابيم كه اسراف، مصرفِ بي ادبانه نعمتهاي خداوند است. آن كه در فراهم آوردن هر نعمت، دستهاي پنهان و آشكار دهها وسيله مادي و معنوي را مي بيند، هيچ گاه نعمتي را بيهوده هدر نخواهد داد و هرگز پيرامون اسراف نخواهد گشت. او پاسخ احسان را با احسان مي دهد و با ميانه روي و قدرداني نعمتها و پرهيز از اسراف و تبذير، دستهاي مادي و معنوي روزي ساز را به گرمي مي فشارد. شخص اسرافكار، با آفريدگار جهان سرگران است و نعمتهاي او را عملاً و با اسرافكاري و ريخت و پاش به بازي مي گيرد؛ بي خبر از آنكه ميانه روي رمز پايايي، ما نايي و افزايش نعمتها و اسراف عامل كاهش و نابودي نعمتهاست. اين حقيقت از احاديث زير استفاده مي شود: امام علي عليه السلام فرمودند: «الْقَصْدُ مَثْرَاةٌ وَ السَّرَفُ مَتْوَاةٌ؛(4) ميانه روي، افزاينده ثروت است و اسراف، نابود كننده آن.» امام كاظم عليه السلام فرمودند: «مَنِ اقْتَصَدَ وَ قَنِعَ بَقِيَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَةُ وَ مَنْ بَذَّرَ وَ أَسْرَفَ زَالَتْ عَنْهُ النِّعْمَة؛(5) هر كه ميانه رو و قانع باشد، نعمت در دست او باقي مي ماند و هر كس به تبذير و اسراف روي آورد، نعمت از او زايل مي شود.» نكته ديگر درباره اسراف اين كه اسراف، دهن كجي و بي حرمتي به افراد جامعه نيز است؛ چرا كه هر نعمتي را كه انسان هدر مي دهد، براي فراهم آمدن آن نعمت، افزون بر عوامل طبيعي همانند: آب، خاك، خورشيد و ...، عوامل انساني نيز در خدمت او بوده اند. به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري: «مواد خام اولي، قبل از انجام كار به همه تعلق داشته است، بعد از انجام كار تعلقش به ديگران سلب نمي شود. كار سبب مي شود كه شخص نسبت به ديگران اولويتي نسبت به آن شيء پيدا كند. در اثر اين اولويت است كه حق دارد استفاده مشروع ـ يعني استفاده اي كه با هدفهاي طبيعت و فطرت هماهنگ باشد ـ ببرد؛ اما حق ندارد آن را معدوم كند و از بين ببرد يا استفاده نامشروع از آن ببرد؛ چون در عين حال، اين مال به جامعه تعلق دارد. اسراف و تبذير و هر گونه استفاده نامشروع، از آن جهت جايز نيست كه تصرف در حق غير است بدون مجوز. انسان، خودش محصول اجتماع است. او خودش واجب الوجود بالذات نيست، فردي است قائم به اجتماع كه اجتماع در نيروهاي علمي و فكري و بدني او دخيل است؛ پس آن قوا، تنها مال خودش نيست؛ بلكه اجتماع در آنها ذي حق است. از اينرو حق اسراف ندارد.» (6)
2. هدر دان و تلف كردن مال همان گونه كه پيش تر اشاره شد، امام سجاد عليه السلام از خداوند مي خواهد كه در كنار بازداشتن وي از اسراف، اموالش را نيز از تلف شدن مصون دارد: «...وَ حَصِّنْ رِزْقِي مِنَ التَّلَف؛(7) رزق مرا از تلف، مصون بدار.» در حقيقت، اصلاح الگوي مصرف، با هدر دادن و تلف كردن مال، ناممكن است. اهل بيت عليهم السلام در راستاي سامان دادن به مصرف پيروانشان، آنان را از هدر دادن بيهوده اموالشان بازداشته، به مراقبت از داراييهايشان توصيه كردند؛ براي مثال امام رضا عليه السلام مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤَال؛(8) همانا خداوند از قيل و قال، و از تباه كردن مال و از افزوني سؤال (زياد درخواست و تقاضا كردن) بيزار است.» امام علي عليه السلام مي فرمايد: «مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّاد؛(9) تباه كردن زاد (مال) از (مصاديق) فساد است.» همچنين در حديثي از امام رضا عليه السلام مي خوانيم: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى؛(10) تكه تكه كردن درهم و دينار (يا هر پول ديگر و دور افكندن هسته خرما از مصاديق فساد است، [و نادرست] است. همچنين از امام صادق عليه السلام كه مي فرمايد: «اِنَّ مِنَ الْاِسْرَافِ هِرَاقَ?ُ فَضْلِ الْاِنَاءِ وَابْتِذَالُ ثَوْبِ الصُّونِ وَ اِنْقَاءُ النَّوَي؛(11) از مصاديق اسراف، ريختن آب اضافي، پوشيدن لباس ميهماني در منزل و دور انداختن هسته خرماست البته در جايي كه امكان استفاده از آن هست).» ناصر خسرو چه زيبا سروده است: تخم دادي مرا كه كشت كنم نفكنم تخم به شورستان نكته آخر در اين باره آنكه در توصيه هاي اقتصادي اسلام، از راكد نگه داشتن اموال، نهي شده است، كه اين مسئله خود مي تواند در حكم هدر دادن داراييها باشد؛ چرا كه عملاً هيچ استفاده اي از چنين مالي نمي شود، و ثمره اي در رونق اقتصادي شخص نيز ندارد. امام صادق عليه السلام فرمود: «مَا يُخَلِّفُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ شَيْئاً أَشَدَّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَالِ الصَّامِت قَالَ (راوي حديث) قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يَضَعُهُ فِي الْحَائِطِ وَ الْبُسْتَانِ وَ الدَّار؛(12) آدمي پس از خود چيزي بر جاي نمي گذارد كه براي او سخت تراز مال صامت (بيكار) باشد. (راوي حديث)مي گويد: پرسيدم، يعني چه مي كند؟ فرمود: آن مال را درون ديوار و باغ و خانه مي گذارد (و به كسي نمي دهد و به كاري نمي زند.)» حديث زير از امام علي عليه السلام نيز در هشدار به آنان كه سرمايه خويش را راكد گذاشته اند و بهره اي از آن نمي برند، شنيدني است: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه؛(13) هر كس زمين و آب بيابد، (و نكوشد و كشت نكند) و نيازمند و فقير شود، از رحمت خدا دور باد.» با آب و زمين عذر زدهقان نپذيرند تقصير مكن! دانه خود را شجري كن(14) مدگرايي و مدپرستي، مانعي جدي بر سر راه اصلاح الگوي مصرف است. ذهن انسان بر اثر درگير شدن با مدپرستي، از انديشه هاي پيش برنده به ويژه در زمينه هاي اقتصادي باز خواهد ماند، و هر روز دريچه اي جديد از مصرف گرايي به سوي انسان گشوده خواهد شد.
3. تجمل پرستي آن را كه ديبه ي(15) هنر و علم در بر است فرش سراي او چه غم ارزان كه بورياست تجمل پرستي و روي آوردن به تشريفات، يكي از موانع جدّي بر سر راه اصلاح الگوي مصرف است. تجمل پرستي، آتشي بر هيزم مصرف است كه حاصل آن چيزي جز بازماندن از توليد و پيشرفتهاي اقتصادي نيست. قرآن كريم در راستاي فرهنگ سازي براي درست مصرف كردن و ايمن كردن مسلمانان از فرو افتادن در دام تشريفات و تجملات، به پيروانش دستور مي دهد كه ديدگان خود را به ثروت اشراف و زراندوزان ندوزند؛ مبادا شوق به تجمل پرستي در جان آنها شعله زند و آنها را به سوي تشريفات، سوق دهد. در اين باره در قرآن كريم مي خوانيم: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»؛(16) «و زنهار به سوي آنچه اصنافي از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگي دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود را مدوز، و [بدان كه] روزي پرودگار تو بهتر و پايدارتر است.» در آيه ديگري در اين باره مي خوانيم: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنين»؛(17) «چشم مدوز به آنچه ما دسته هايي از آنان را بدان برخوردار ساخته ايم، و برايشان اندوه مخور، و بال خويش را براي مؤمنان فرو گستر.» بي گمان، سادگي، زهد و پرهيز از زرق و برق و تجملات و جلوه هاي فريبنده دنيوي، يكي از بارزترين ويژگيهاي رهبران مكاتب آسماني به ويژه اسلام است. اين مسئله، افزون بر آنكه يكي از عوامل محبوبيّت اين رهبران الهي در دلهاي مردم بوده است، همواره به عنوان يكي از عوامل سامان بخش به اقتصاد مردم نيز به شمار مي آمده است. شهيد مطهري رحمه الله درباره ساده زيستي و لزوم پرهيز از تشريفات و تجملات و نقش آن در پيشرفتهاي اقتصادي مي نويسد: «ما در شرح حال رسول اكرم صلي الله عليه وآله مي خوانيم: كان رسول الله خفيف المؤونة. اولين چيزي كه در سيره پيغمبر صلي الله عليه وآله به چشم مي خورد اين است كه مردي بود سبك خرج، لباس و خوراكش و همچنين در نشست و برخاست و مسافرت، بسيار ساده بود.» (18) اساساً مؤمن از نگاه اسلام، كم مصرف و پر بازده است، و يكي از رازهاي پيشرفتهاي اقتصادي يك جامعه را نيز بايد در همين ويژگي ياد شده جستجو كرد. به تعبير استاد شهيد مطهري رحمه الله: «ميان كم برداشت كردن و كم مصرف كردن از يك طرف و زياد بازدهي از طرف ديگر رابطه اي موجود است؛ بازدهيهاي انساني انسان چه در بخش عاطفه و اخلاق، و چه در قسمت تعاونيها و همكاريهاي اجتماعي و چه از نظر اقتصادي و چه از نظر شرافت و حيثيت انساني و چه از نظر عروج و صعود روحي، همه و همه رابطه معكوس دارند با برداشتها و برخورداريهاي مادي. انسان اين ويژگي را دارد كه برداشت و برخورداري زياد از ماده و طبيعت و تنعم و اسراف در لذات، او را از آنچه هنر و كمال انساني ناميده مي شود، ضعيف تر و بي بارتر مي سازد.» (19)
4. مدگرايي مدگرايي و مدپرستي، مانعي جدي بر سر راه اصلاح الگوي مصرف است. ذهن انسان بر اثر درگير شدن با مدپرستي، از انديشه هاي پيش برنده به ويژه در زمينه هاي اقتصادي باز خواهد ماند، و هر روز دريچه اي جديد از مصرف گرايي به سوي انسان گشوده خواهد شد. امروزه مد به يكي از معضلات فرهنگي جامعه ديني ما تبديل شده است. تيپهاي مختلف از كشورهاي غربي به سرعت وارد جامعه مي شود و برخي گروههاي جامعه به ويژه جوانان و نوجوانان با شور و شوق خاصي آن را مي پذيرند. دامنه گسترش اين حركت به گونه اي است كه همه جنبه هاي زندگي افراد از رنگ لباس گرفته تا بلند و كوتاه كردن مو، گفتگوي روزانه و حتي سبك زندگي را در بر مي گيرد. «مُد فرهنگ نيست. تبي است كه امروز اوج گرفته و فردا فرو مي نشيند. بزرگ ترين دشمن فرهنگ، مد است كه باعث از بين رفتن ارزشهاي واقعي فرهنگ جامعه مي گردد. هر قدر مديريتهاي فرهنگي جوامع بشري پيرامون اين موضوعِ حساس؛ يعني تضاد مدگرايي با فرهنگ اصيل پويا و هدفدار، تحقيقات لازم و كافي و اقدامات به موقع انجام دهند، بشريت را بيش تر از مُهلك ترين بلاي خوشايند به نام مدگرايي نجات خواهند داد.» (20) «بي گمان هر گاه مد، حالت جلوه گري پيدا كند نابرابري اجتماعي را بيش تر به نمايش مي گذارد، و به اختلافهاي طبقاتي و ركود اقتصادي دامن خواهد زد؛ چرا كه اشراف تلاش خواهند كرد با لباسهاي گران قيمت و متنوع خود، كه در هر مجلسي يكي را به تن مي كنند، و با ايجاد تغيير در نوع خانه، مدل اتومبيل، سبك زندگي، پوشاك و آرايش، مال و دارايي خود را به رخ ديگران بكشند و وضع مادي خود را به ديگران اعلام و تحميل كنند؛ اما بيچاره عوام الناس و طبقه متوسط مردم! كه سرگردان به دنبال اين طبقه مي دوند، و در واقع از طريق مد در دست آنان اسيرند؛ بدين ترتيب كه قشر مرفه و بي درد جامعه دائماً براي خودنمايي، خود را از شكل معمول جماعت خارج مي كند و با انتخاب يك مد تازه، نظر ديگران را به سوي خود جلب مي نمايد، توده عوام نيز به شوق تشبّه به اشراف، به همان مد تازه هجوم مي آورد، و در نتيجه آن مد تازه به سرعت، همگاني مي شود و درست به همين دليل براي اشراف، بي خاصيت مي شود؛ چون آنها دنبال چيزي هستند كه آنان را از ديگران جدا كند. بنابراين بلافاصله دنبال يك مد تازه مي روند، و عوام كه هنوز از عهده خرج مد قبلي برنيامده اند، خود را در ميدان جاذبه يك مد ديگر مي بينند، و باز دوباره به دنبال سليقه قشر مرفه و ثروتمند مي روند.» (21) البته براي رهانيدن جامعه از آفت مدگرايي و تعديل مصرف بر اثر تعديل مدگرايي، پيش از هر چيز بايد به ريشه هاي مدگرايي توجّه كرد و با پرورش فرهنگ و روح خود باوري و اعتماد به نفس در جامعه، آن خلأ معنوي و كمبود روحي را ـ كه از عوامل اصلي مدپرستي است ـ برطرف كرد. بدين گونه مي توان زمينه هاي افراطي مدپرستي را از بين برد. «در حقيقت عقده هاي روحي، ميل به انگشت نما شدن، تفاخر و اعلام ميزان مال و ثروت، از ريشه هاي رواني مدپرستي است. در جامعه اي كه باران پاك معنويت، آلايش برتري طلبي و خود كم بيني را از دل مردم پاك نكرده باشد، همه سعي مي كنند با گرايش به مد، خود را گرانقدر و بالا و برتر نشان دهند.» (22) نكته: مد و مدگرايي، في نفسه، مسئله اي ناهنجار و مذموم نيست. مدگرايي، هم مي تواند شكل مثبت و پيش برنده اي پيدا كند، و هم مي تواند منفي و باز دارنده باشد. بي گمان اگر مد، با هنجارها و ارزشهاي ديني جامعه در تضاد باشد، و جز ايستايي فرهنگي و اقتصادي ثمره اي ديگر نداشته باشد، ضدّ ارزش به شمار مي آيد؛ همانند مدهايي كه ساخته و پرداخته كشورهاي بيگانه و استعمارگر و به انگيزه تخريب روح معنوي و ديني جامعه ما است. در مقابل، آن دسته از مدهايي كه مصداق نوآوري و حاصل ابتكار در عمل، و هماهنگ با ارزشهاي ملي ـ مذهبي كشور است، افزون بر آنكه ارزشمند و تحسين برانگيز خواهند بود، از پويايي و شادابي جامعه خبر مي دهند. اين نوع مدها در ابتدا براساس علاقه و انتخاب خود مردم پديد مي آيد. سپس به صورت عادت در مي آيد، و هر اندازه كه با باورهاي سنّتي، فرهنگي و ديني جامعه همسويي داشته باشد، سريع تر جاي خود را ميان مردم باز مي كند، و به نماد فرهنگي تبديل مي شود؛ براي مثال، چادر مشكي، ابتدا در جامعه به صورت مد رواج پيدا كرد و پس از اندك زماني با پذيرش عمومي به نماد ارزشمند فرهنگي تبديل و ماندگار شد. مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در اين باره مي فرمايد: «بنده با مد موافقم. جزو آدمهايي هستم كه به مد گرايش دارم؛ اما مدي كه از داخل جوشيده باشد؛ چون مد يعني ابتكار و نوآوري، نه چيزي كه از بيرون بيايد، متأسفانه مد آرايش مو و لباس و حرف زدن ما همه اش دارد از بيرون مي آيد. اگر كسي توي بحر اين كارها برود، مي بيند چقدر سرمايه و فكر و همت و هنر دارد صرف اينها مي شود كه گاهي بسياري از آنها بيهوده است.» (23) بي گمان اگر مد و مدگرايي تعديل شده با فرهنگ ديني و ملي ما هماهنگ باشد، مي تواند از عوامل زايش و گردش ثروت نيز به شمار آيد، به تعبير حاج مهديقلي هدايت: «مد نيز مي تواند وسيله انتشار ثروت باشد؛ در صورتي كه از متاع داخله باشد نه از جنس خارجه؛ و نه منحصر به ثروتمندان و نه بلاي جان بي ثروتان و عامل ايجاد رشك و حسادت.» (24)
5. الگوپذيري نادرست از بيگانگان از اصول تأكيد شده در آموزه هاي ديني، پرهيز از الگو قرار دادن بيگانگان و به ويژه دشمنان جامعه اسلامي است. امام باقر عليه السلام در حديثي زيبا مي فرمايد: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ أَنْ قُلْ لِقَوْمِكَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تُشَاكِلُوا بِمَا شَاكَلَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي؛(25) خداوند به پيامبري از پيامبران وحي فرمود كه به قومت بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاي آنان را نخورند و به شكل آنها ظاهر نشوند كه در اين صورت، همانند آنها، دشمن من خواهند بود.» «الگوپذيري از بيگانگان در نوع و مقدار كالاهاي مصرفي، از جنبه هاي گوناگون به جامعه اسلامي زيان مي رساند؛ از جنبه اقتصادي، اين كار، بيش تر موجب ترويج مصرف كالاهاي خارجي و بي توجهي به توليدات و كالاهاي داخلي مي شود كه افزون بر خارج ساختن سرمايه از كشور، بر توليد و اقتصاد ملي نيز ضربه مي زند. از جنبه اجتماعي و فرهنگي نيز، نوعي تبليغ عملي و ترويج فرهنگ بيگانه و تهديدي براي اصالتهاي فرهنگي و حتي ديني در جامعه به شمار مي رود؛ به ويژه آنكه الگوپذيري در مصرف، ناخواسته الگوپذيري در اخلاق و رفتار را نيز در پي خواهد داشت.» (26) رسول خدا صلي الله عليه وآله در حديثي با اشاره به اين نكته مي فرمايد: «لا يُشْبِهُ الزّيُّ بالزِّيِّ، حَتّي يُشْبِهُ الْخُلْقُ بِالْخُلْقِ، وَ مَنْ تَشَبَّه بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ؛(27) شكل و هيئت لباس پوشيدنها [و مدهاي مصرفي] به يكديگر همانند نمي شود؛ جز آنكه خُلق و خوها به هم نزديك شود؛ و هر كس خود را شبيه گروهي سازد، از آنان به شمار مي رود.»
ادامه دارد...
(1) سخنراني مقام معظم رهبري، در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام ، 1/1/1388 ش. (2) پيام نوروزي رهبر انقلاب به مناسبت آغاز سال 1388 ش، 1/1/1388ش. (3) صحيفه سجاديه، دعاي بيستم. (4) الحياة، محمد رضا، محمد و علي حكيمي، ترجمه: احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1381 ش، ج4، ص314. (5) تحف العقول، ابو محمد حسن بن علي بن حسين بن شعبه حرّاني، ترجمه و تحقيق: صادق حسن زاده، آل علي، قم، چاپ سوم، 1383 ش، ص747. (6) نظري به نظام اقتصادي اسلام، شهيد مطهري، صدرا، تهران، چاپ سيزدهم، 1385 ش، ص163 و 164. (7) صحيفه سجاديه، دعاي بيستم. (8) تحف العقول، ص804. (9) نهج البلاغه، نامه 31. (10) ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، دار الحديث، قم، چاپ اول، 1416 ق، ج3، ص2422. (11) الكافي، كليني، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1367، چاپ سوم، ج 6، ص460. (12) همان، ص69. (13) الحياة، ج4، ص493. (14) پروين اعتصامي. (15) ديبا. (16) طه/131. (17) حجر/88. (18) احياي تفكر اسلامي، شهيد مطهري، صدرا، تهران، چاپ بيست و يكم، 1383 ش، ص92. (19) سيري در نهج البلاغه، شهيد مطهري، صدرا، تهران، چاپ نوزدهم، 1378ش، ص260 و 261. (20) مباني جامعه شناسي، علي باقي نصر آبادي، ياقوت، قم، چاپ اول، 1382 ش، ص121. (21) فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، غلامعلي حداد عادل، سروش، تهران، چاپ اول، 1359 ش، ص46. (22) همان، ص45. (23) نكته هاي ناب (گزيده بيانات مقام معظم رهبري)، تدوين و تنظيم: حسن قدوسي زاده، معارف ، تهران، چاپ اول، 1384 ش، ص96. (24) خاطرات و خطرات، حاج مهديقلي هدايت، زوار، تهران، چاپ چهارم، 1375 ش، ص392. (25) جامع الاحاديث، آيت الله بروجردي، ناشر: مؤلف، قم، 1372ش، ج23، ص276. (26) اخلاق اقتصادي از ديدگاه قرآن و حديث، جواد ايرواني، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، مشهد، 1384 ش، ص287. (27) الفردوس بمأثور الخطاب، ديلمي همداني، تحقيق: سعيد بن بسيوني زغلول، ج5، ص162 و 168، به نقل از: اخلاق اقتصادي از ديدگاه قرآن و حديث، جواد ايرواني، ص287.