هجرت؛ حرکتی سازنده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هجرت؛ حرکتی سازنده - نسخه متنی

جواد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
هجرت حرکتي سازنده
اوصاف مهاجران راستين
سيدجواد حسيني
در تاريخ بشريت، كساني بيشترين نقش سازنده را داشته اند كه حركت و هجرت كرده اند. هجرت آدم عليه السلام تاريخ بشر را، هجرت موسي عليه السلام تاريخ يهوديت را و هجرت مسيح عليه السلام سرنوشت مسيحيت را رقم زد و هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سرآغاز فصل نويني براي بشريت شد و حيات جاودانه و ابدي به كالبد بي جان انسان بخشيد و هجرت علي عليه السلام از مدينه به كوفه و هجرت حسين بن علي عليهماالسلام از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا، موجي شد كه تمام حركتها و موجها و هجرت گذشتگان در او جمع آمد و همين طور ائمه ديگر.
هجرت فقط يك حادثه تاريخي صدر اسلام نيست، بلكه هم چنان بر قوت خود باقي است و آثار و بركاتش همانند چشمه اي زلال و جوشان نصيب انسان مي شود. علي عليه السلام درباره بقاي هجرت مي فرمايد: «وَالهِجرَةُ قائمَة عَلي حَدِّها الاوَّل؛ (1) هجرت بر جايگاه نخستين خود استوار است. »
در مجله مبلغان شماره 53، «جايگاه هجرت در اسلام» تبيين گرديد و آنچه پيش رو داريد نگاهي است به اوصاف مهاجران شايسته و راستين؛ آنها كه در بستر تاريخ هميشه حركت زا و موج آفرين بوده اند.

الف. ايمان و اخلاص
«نيت» اساس خوبيها و بديها است. انگيزه انسان براي انجام افعال اختياري، گوناگون است؛ بعضي از انگيزه ها براي تأمين نيازمنديهاي مادي و غرايز حيواني است، و بعضي از آنها براي ارضاي عواطف اجتماعي و گاه انگيزه كارها و اقدامات انسان، رضايت خداوند و خشنودي او است. اولين ويژگي مهاجران راستين، اخلاص و انگيزه الهي است كه از ايمان آنها سرچشمه مي گيرد. بعضي آيات و روايات را در اين زمينه مي خوانيم:
1. در چند آيه از قرآن قيد «في سبيل اللّه؛ در راه خدا» براي هجرت مهاجران ذكر شده است؛ مانند «هاجَروا وَجاهَدوُا في سَبيلِ اللّه » ؛ (2) «در راه خدا هجرت و جهاد كردند. » و «مَن يهاجِر في سَبيلِ اللّه يجِدْ في الارضِ مُراغَما» (3) ؛ «كسي كه در راه خدا هجرت كند، در زمين جاهاي امن... مي يابد. » و مانند «وَالذينَ امَنوُا وَهاجَروُا... في سَبيلِ اللّه » (4) ؛ «كساني كه ايمان آوردند و هجرت كردند... در راه خدا. »
پيامبر اكرم فرمود: «أيها النّاسُ اِنَّما الاَعْمالُ بِالنّياتِ و اِنَّما لِكُلِّ امْري ءٍ ما نَوي، فَمَنْ كانَتْ هِجْرَتُهُ الي اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَي اللّه ِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كانَتْ هِجْرَتُهُ اِلي دُنْيا يصيبُها اَوْ اِمرَأةٍ يتَزَوَّجُها فَهِجْرَتُهُ اِلي ما هاجَرَ اِليهِ؛ (5) اي مردم! [ارزش و عدم ارزش [اعمال فقط با انگيزه ها است و فقط براي هر كس همان مي ماند كه نيت كرده است. پس كسي كه هجرتش به سوي خدا و رسولش باشد، پس هجرتش به سوي خدا و رسول او است و كسي كه هجرتش به سوي دنيايي باشد كه به آن برسد، و يا زني كه با او ازدواج كند، هجرتش به سوي همان چيزي است كه به سوي آن هجرت كرده است. »
به همين جهت است كه ابراهيم عليه السلام اعلان مي دارد «اِنّي مُهاجِرٌ الي رَبِّي» (6) ؛ «به راستي به سوي خدايم هجرت مي كنم. » و «اِنّي ذاهِبٌ اِلي رَبّي» (7) ؛ «من به سوي خداي خود مي روم. » آري مهم ترين صفت و ويژگي مهاجر آن است كه هجرتش، تلاشش، تبليغش و... همه براي خدا باشد و ايمانش از سر تسليم و رضايت خداوند: «مَنْ دَخَلَ في الاِسلامِ طَوْعا فَهُو مُهاجِرٌ؛ (8) هر كس داوطلبانه [و از سر تسليم در مقابل رضايت خداوندي [به اسلام در آيد، مهاجر است. »
2. دنبال خشنودي الهي رفتن: «لِلفُقراء المُهاجِرينَ الذّينَ أُخرِجوُا مِنْ ديارِهِمْ و َ اَموالِهِم يبتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَ رِضْوانا و ينْصُروُنَ اللّه وَ رَسُولَهُ» (9) ؛ « [اين اموال] براي فقيران مهاجري است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شده اند، در حالي كه فضل الهي و رضاي او را مي طلبند و خدا و رسولش را ياري مي كنند. »
در اين آيه سه صفت براي مهاجران خدايي ذكر شده است: دنبال فضل الهي بودن، خشنودي او را در خواست نمودن، و خدا و رسول او را ياري كردن؛ ولي در واقع همه اين صفات به يك هدف؛ يعني، اخلاص برمي گردد.
3. حفظ ايمان: قرآن كريم درباره اصحاب كهف؛ جوانمردان مهاجر خداجو مي فرمايد: «وَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأَهُمْ بِالحَقِّ اِنّهُم فِتْيةٌ امَنوُا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُمْ هُدي وَ رَبَطْنا علي قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَ الاْرْضِ» (10) ؛ «ما داستان آنها را به حق براي تو بازگو مي كنيم، آنها جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم و دلهاي آنها را محكم ساختيم، در آن هنگام كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است. »
آيات فوق سراسر ايمان و توحيد و انگيزه الهي جوانان مهاجر كهف را بيان مي كند، و نكات بس زيبايي در آن نهفته است كه مجال بيان آن نيست.

ب. پاكيزگي و طهارت دروني
مبلغ مهاجر آن گاه سخنانش به دلها راه خواهد يافت كه از دل پاك برآيد. به همين جهت است كه پيامبران، از جمله خاتم پيغمبران، آن گاه وحي را تلقي و دريافت مي كنند كه به اوج پاكي رسيده باشند. و براي رسيدن به اين مرحله بايد:
اربعين ها گريه و زاري كنند //بهر آنكه روح را صافي كنند
و بعد از دريافت وحي و راه يابي به عمق كتاب تدوين، دستور راه يابي به قلب كتاب تكوين، يعني انسان را مي يابند و به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در روزهاي اول بعثت دستور چنين هجرتي داده مي شود. «وَالرُّجْزَ فاهْجُرْ» (11) ؛ «و از پليدي دوري كن. »
هر چند اين فرمان جنبه دفعي دارد نه رفعي؛ ولي به اين مقدار اين پيام را همراه دارد كه مبلغان مهاجر بايد هجرتي از گناهان داشته باشند و برخوردار از طهارت و پاكي روحي باشند.
بدان جهت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «أَشْرَفُ الْهِجْرَةِ أنْ تَهْجُرَ السَّيئاتِ؛ (12) برترين هجرت آن است كه از گناهان هجرت كني.»
آري يكي از بارزترين صفات مهاجران ـ كه حتي نام هجرت به خود گرفته ـ دوري از گناه و تمايلات نفساني است. » پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «ألهِجْرَةُ هِجْرَتانِ: اِحْداهُما أَنْ تَهْجُرَ السَّيئاتِ وَ الاُخْري أَنْ تُهاجِرَ الي اللّه ِ تَعالي وَ رَسُولِهِ وَ لاتَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوْبَةُ؛ هجرت دو گونه است: يكي از آنها اينكه از بديها دوري كني و ديگري آن است كه به سوي خداوند متعال و رسولش هجرت كني و تا زماني كه توبه پذيرفته مي شود، هجرت قطع نمي شود. » (13)
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «أَفْضَلُ الهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ ما كَرِهَ اللّه؛ (14) برترين هجرت آن است كه فاصله بگيري از چيزي كه خدا بد مي داند. »
و فرمود: «أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ السُّوء؛ برترين هجرت آن است كه از بدي هجرت كني. » (15)
و فرمود: «أَلْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الخَطايا وَ الذُّنُوبَ؛ مهاجر كسي است كه [از [خطاها و گناهان هجرت كند. » در اينجا به صورت حصر مي فرمايد تنها مهاجر كسي است كه از خطاها و گناهان هجرت كند.
اين نكته را هم اضافه كنيم كه در هجرت و دوري از گناه، هجرت ديگري نهان است و آن هجرت از شهوات و تمايلات مي باشد. علي عليه السلام فرمود: «أُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُكُمْ الي رُكُوب ِ الذُّنُوبِ و التَهَجُّمِ علي السَّيئاتِ؛ از شهوات هجرت و دوري كنيد، زيرا شهوات شما را به سوي ارتكاب گناهان و هجوم بردن بر زشتيها هدايت مي كند. » (16)

خداوند به پيامبرش ـ كه كوه صبر بود ـ به عنوان مبلغ دستور مي دهد: «وَاصْبِرْ عَلي ما يقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِيلاً»؛ «و در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) مي گويند شكيبا باش و با طرز زيبايي از آنها هجرت و دوري نما. »

تائب كيست؟
روايات پيش گفته مي گويند: مهاجر كسي است كه تائب باشد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «المُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيئاتِ و تابَ الي اللّه ِ؛ (17) مهاجر كسي است كه از بديها هجرت كرده و به سوي خدا توبه كند. » حال بايد ديد كه تائب چه كسي است؟
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «أَتَدْرونَ مَنِ التّائِبُ؟ قالُوا: اللّهُمَّ لا. قالَ: اِذا تابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ يرْضَ الْخُصَماءَ فَلَيسَ بِتائِبٍ، و مَنْ تابَ وَ لَمْ يزِدْ فِي الْعِبادَةِ فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يغَيرْ لِباسَهُ فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يغَيرْ رُفَقاءَهُ فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يغَيرْ مَجْلِسَهُ [وَ طَعامَهُ] فَلَيسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يغَيرْ فِراشَهُ وَ وِسادَتَهُ فَلَيسَ بِتائِبٍ و مَنْ تابَ و لَمْ يغَيرْ خُلْقَهُ وَ نِيتَهُ فَلَيسَ بتائِبٍ و مَنْ تابَ و لَمْ يفْتَحْ قَلْبَهُ و لَمْ يوَسِّعْ كَفَّهُ فَلَيسَ بتائِبٍ و مَنْ تابَ و لَمْ يقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ يحْفَظْ لِسانَهُ فَلَيسَ بتائِبٍ و مَنْ تابَ و لَمْ يقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَدَنِهِ فَلَيسَ بتائِبٍ و اِذَا اسْتَقامَ عَلي هَذِهِ الْخِصالِ فَذاكَ التَّائِبُ؛ (18) آيا مي دانيد توبه كننده كيست؟ گفتند: خدايا نه. فرمود: وقتي بنده توبه كند و طلب كاران را راضي نكند تائب نيست. و كسي كه توبه كند و بر عبادت نيفزايد تائب نيست. و كسي كه توبه كند و لباس [نامناسب [خود را تغيير ندهد پس تائب نيست. و كسي كه توبه كند و رفقاي خود را تغيير ندهد [و از دوستان ناباب فاصله نگيرد] تائب نيست. و كسي كه توبه كند و محل نشستن و غذاي خود را تغيير ندهد پس تائب نيست. و كسي كه توبه كند و فرش و تكيه گاه خود را تغيير ندهد توبه كار نيست و كسي كه توبه كند و خوي و نيتش را تغيير ندهد توبه كار نيست. و كسي كه توبه كند و قلبش را باز نكند (سعه صدر پيدا نكند) و دستش را توسعه ندهد (انفاق و سخاوت نداشته باشد) تائب نيست. و كسي كه توبه كند ولي آرزوي خود را كوتاه نكند و زبان خود را حفظ ننمايد تائب نيست. و كسي كه توبه كند و اضافه قوت و غذاي خود را [به فقراء [ندهد تائب نيست و زماني كه [توبه كار] بر اين اوصاف استقامت ورزيد، پس او تائب است. »

ج. امام شناسي و ولايت مداري
مسئله امامت و ولايت از مهم ترين مسائل اسلامي، بلكه اساس و ريشه آن است. بدين جهت امامت و شناخت امام در همه جا مطرح است، و همه مسائل به نوعي با مسئله امامت و ولايت مرتبط مي باشد. رسالت پيامبر، اكمال دين، تمام شدن نعمتها و حتي تأمين هدف خلقت، بستگي به شناخت امام و امامت دارد. امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «مردم بيدار باشيد، خداوند بندگان را نيافريد مگر براي اينكه او را بشناسند، آن گاه كه او را شناختند، پرستش كنند، وقتي كه پرستش كردند از عبادت ديگران بي نياز مي شوند. » يكي از ياران پرسيد: «فَما مَعْرِفَةُ اللّه ِ؟ قالَ: مِعْرِفَةُ أَهلِ كُلِّ زمانٍ اِمامَهُمُ الَّذي يجِبُ عَلَيهِمْ طاعَتُهُ؛ (19) پس شناخت خداوند چيست؟ فرمود: « [شناخت خداوند به اين است كه [اهل تمام زمانها، امامشان را بشناسند. [امامي كه] بر آنها اطاعت و پيروي از او واجب است. »
و در مسئله هجرت، يكي از ويژگيهاي مهم مهاجر، مخصوصا مبلغان مهاجر، امامت و ولايت شناسي است. علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «لايقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلي أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ في الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ؛ نام مهاجر را بر كسي نمي توان گذاشت جز آنكه حجت [خدا] بر روي زمين را بشناسد، هر كس او را شناخت و به او اقرار كرد، مهاجر است. » (20)

خاطره
برادري روحاني مي گفت: براي تبليغ مي رفتم، مردم از منبر و سخنرانيها خيلي استقبال نمي كردند، با بزرگي مشورت كردم، فرمود: توجهي به قطب عالم امكان، امام زمان عليه السلام در منبرها داشته باش و اين امر فراموش نشود. طبق دستور او تصميم گرفتم بعد از آن روز در ابتداي منبرم دعاي فرج «اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيكَ.... » را بخوانم. اتفاقا ديدم جمعيت هر روز بيشتر مي شود. به قدري استقبال شديد شد كه عده اي از مردم و پيرمردها از من سؤال كردند: حاج آقا چه كار كرده اي كه اين گونه جمعيت هجوم آورده اند؟ من داستان توجه به امام زمان عليه السلام را به آنها گفتم.
آري امام زمان شناسي و توجه به او بايد در سر لوحه كار مبلغان مهاجر باشد. ابا صلت هروي مدت يك سال در زندان بود. با تمام توسلات در طول يك سال، آن گاه زمينه آزادي او فراهم مي شود كه به امام زمان خويش، جواد الائمه عليه السلام توسل پيدا مي كند، بلافاصله حضرت در زندان حاضر و او را از حبس نجات مي دهد. (21)

د. مكان مناسب
امام علي عليه السلام فرمود: «لَيسَ بَلَدٌ بِاَحَقٍّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيرُ البِلادِ ما حَمَلَكَ؛ (22) هيچ شهري براي تو شايسته تر از شهر ديگري نيست، بهترين شهرها آن [شهري] است كه تو را پذيرا گردد. [و وسائل پيشرفت تو را فراهم سازد] . »
ولي با اين همه سفارشها و يا دقت در انتخاب مكانها، هجرت مشكلاتي را در پي دارد كه بايد با صبر و بردباري آنها را تحمل كرد.

ه. صبر و بردباري و تحمّل مشكلات
قرآن كريم مي فرمايد: «فَالَّذينَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مَنْ دِيارِهِمْ وَأوُذوا في سَبِيلي وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئاتِهِم» (23) ؛ «آنها كه هجرت كردند و از سرزمين خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند و جنگ كردند و كشته شدند [ولي همه را تحمل كردند [به يقين گناهان شان را مي بخشم. »
و در آيه ديگري در توصيف مهاجران فرمود: «اَلَّذينَ صَبَروُا»؛ (24) «آنها كساني هستند كه صبر و استقامت پيشه كردند. »
خداوند به پيامبرش ـ كه كوه صبر بود ـ به عنوان مبلغ دستور مي دهد: «وَاصْبِرْ عَلي ما يقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِيلاً»؛ (25) «و در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) مي گويند شكيبا باش و با طرز زيبايي از آنها هجرت و دوري نما. »
مرحوم طبرسي مي گويد: «اين آيه دلالت مي كند بر اينكه مبلغين [مهاجر [اسلام و دعوت كنندگان به سوي قرآن، بايد در مقابل ناملايمات شكيبايي پيشه كنند و با حُسن خلق و مدارا، با مردم معاشرت نمايند تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود. » (26)

و. توكل و اميدواري
از ديگر ويژگيهاي مهاجران ـ كه تقويت كننده اوصاف پيش گفته مخصوصا صبر است ـ توكل و اعتماد بر خداوند متعال مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «وَالَّذينَ هاجَرُوا وَجاهَدُوا في سَبِيلِ اللّه ِ اُولئِكَ يرْجُونَ رَحْمَتَ اللّه ِ وَاللّه ُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ (27) «و كساني كه هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند، و خداوند آمرزنده و مهربان است. »
چنان كه حضرت موسي عليه السلام هنگام هجرت به مَدْين، سخنش توكل بر خدا بود. قرآن مي گويد: «هنگامي كه متوجه جانب مدين شد، گفت: اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند. » (28)

ز. صداقت در عمل
يكي ديگر از صفات مهاجران كه در موفقيت و نفوذ اجتماعي آنها نقش بسزاي دارد، راست گويي و صداقت پيشگي است. پيامبران مخصوصا پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله يكي از راه هاي موفقيتشان راست گويي بود؛ تا آنجا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله معروف به «امين» شده بود؛ يعني، در همه چيز و همه جا مورد اطمينان بود، و گفتار او سراسر صداقت بود. قرآن درباره اين ويژگي مي فرمايد: «لِلْفُقَراء الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ.... اُؤلئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛ (29) « [اين اموال [براي مهاجران فقيري است كه از سرزمين خود بيرون رانده شدند... آنها راستگويانند. »
نقش و كاربرد اين صفت درباره مبلغان مهاجر بيشتر ظاهر مي شود؛ چرا كه نقل روايات، ترجمه آنها، ترجمه آيات، و همچنين روضه هايي كه خوانده مي شود، بايد به دور از تحريف و خلاف واقع باشد. در يك كلام، يك مبلّغ مهاجر، در گفتار و رفتار خود بايد صادق و راستگو باشد، و عالم و مبلّغ راستين كسي است كه رفتار او گفتارش را تصديق كند و راستي آن را آشكار سازد.
علي عليه السلام در توضيح سخن خداوند كه مي فرمايد: «اِنَّما يخْشَي اللّه َ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ «از ميان بندگان خدا فقط علماء و دانشمندان از خدا مي ترسند. » (30) فرمود: «يعْني بِالعُلَماء مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يصَّدِقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيسَ بِعالِمٍ؛ مقصود از علما كسي است كه رفتار او گفتارش را تصديق كند و كسي كه رفتارش سخنش را تصديق نكند، پس عالم نيست. » (31)
محصّل سخن اين است كه مهاجران راستين، داراي اخلاص برخواسته از ايمان و انگيزه هاي الهي، در مسير امامت و ولايت و عارف و آشنا با مقام امامت، بردبار و صبور، متوكل و اميدوار به خداوند و صادق و راستگو هستند.

1) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 370، خطبه 189.
2) بقره/ 218.
3) نساء / 100.
4) انفال / 72 و 74.
5) محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، دار الكتب الاسلاميه، ج 19، ص 38 الي 39.
6) عنكبوت / 26.
7) صافات / 99.
8) كافي، ج 8، ص 148، حديث 126.
9) حشر / 8.
10) كهف / 13 و 14.
11) مدّثر / 5.
12) محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه، قم، دارالحديث، 1422، ص 521.
13) همان، ص 521، روايت 6338؛ ميزان الحكمه، ج 13، ص 6602.
14) منتخب ميزان الحكمة، ص 521.
15) همان.
16) غرر الحكم، حديث 2505.
17) محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ه. ق 1983 م، ج 12، ص 28، باب 2.
18) همان، ج6، ص35 ـ 36، روايت 52.
19) شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 9، حديث 1؛ محمد بن علي كراجكي، كنز الفوائد، ص 151؛ محمد دشتي، فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 92.
20) نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه 189، ص 372.
21) حسين مظاهري، چهارده معصوم، كانون پرورش فكري، ص 131.
22) نهج البلاغه، حكمت 442.
23) آل عمران/ 195.
24) نحل/42 و 110.
25) مزمّل/10.
26) ابو علي طبرسي، مجمع البيان، ج 10، ص379.
27) بقره / 218.
28) قصص / 22 ـ 20.
29) متن كامل آيه قبلاً گذشت.
30) فاطر / 28.
31) محسن فيض كاشاني، المحجة البيضاء، تهران، مكتبة الصدوق، ج 1، ص 135.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 65
/ 1