فرهنگ اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ اسلامی - نسخه متنی

محمدمهدی فجری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
فرهنگ اسلامي
اهميت نان در اسلام
از آنجايى كه دين مبين اسلام به معاش انسان توجه خاصى دارد، براى تأمين نيازمنديهاى او برنامه‏ريزى كرده است؛ چنانچه مال را مايه «قوام» و تداوم زندگى، و نان را از اسباب برپا داشتن نماز، روزه، حج و ديگر واجبات دانسته است...
محمد مهدي فجري
گندم، مهم‏ترين ماده غذايى بشر است كه تاكنون نتوانسته‏اند براى آن جانشينى بيابند، و از حيث پروتئين و ساير مواد كالرى‏زا در رديف بهترين و سالم‏ترين مواد غذايى قرار دارد.
با توجه به آنچه كه از متون تاريخى برمى‏آيد، استفاده، شناخت، كاشت، داشت و مصرف گندم را بايستى همزاد با تاريخ بشر دانست. شايد همين قدمت استفاده از اين ماده حياتى يكى از دلايل مهمى باشد كه در برخى تفاسير، شجره ممنوعه را گندم، معنا كرده‏اند. 1
اهميت گندم، آن‏چنان واضح است كه آدمى را از پرداختن به آن بى‏نياز مى‏سازد. اگر در تواريخ مى‏خوانيم كه فلان حاكم و يا فلان حكيم، مردم را به ذخيره گندم براى مبارزه با قحطيها و خشكساليها توصيه مى‏كند و اگر يكى از دلايل نجات حضرت يوسف‏عليه‏السلام از زندان و وزير شدن او، تدبير خاصّ وى دربارة ذخيرة گندم بود، همگى بر اهميت ويژه و حياتى اين محصول دلالت دارد.
گندم در ميان تمامى جوامع بشرى از قداست خاصّ برخوردار است.
دين مبين اسلام، سفارش بسيارى درباره نان كرده و اهميت فوق العاده‏اى براى آن قائل شده است. رسول خدا ‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «بارِكْ لَنا فِى الْخُبْزِ وَلا تَفَرَّقَ بَيْنَنا وَبَيْنَه؛2 خدايا! به نان ما بركت بده و ميان ما و آن جدايى ميفكن.»
همچنين مى‏فرمايد: «فَاِنَّ الْخُبْزَ مُبارَكٌ اَرْسَلَ اللَّهُ لَهُ السَّماءَ مِدْراراً وَلَهُ اَنْبَتَ اللَّهُ الْمَرْعَى وَبِهِ صَلَّيْتُمْ؛3 نان مبارك است. خداى بزرگ براى [به دست آمدن‏] آن، آسمان را فرستاد كه بسيار ببارد، و به خاطر نان زمين را روياند. و به وسيله ناناست كه مى‏توانيد، نماز بخوانيد.»
امير مؤمنان‏عليه‏السلام نيز مى‏فرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتِ السَّماءِ وَاَخْرَجَ بَرَكاتِ الْاَرْضِ؛4 نان را اكرام كنيد. همانا خداوند عزيز و جليل، براي آن، برکات آسمان را نازل کرد و برکات زمين را خارج نمود.»
كشور ايران در باره گندم از اهميت خاصى برخوردار بوده و هست. در تاريخ كهن اين سرزمين، وفور و يا كمبود مواد غذايى گندم، نقش تعيين‏كننده‏اى در شرايط سياسى اين كشور داشته است. متأسفانه مصرف نان در ايران به دليل ارزان‏بودن و از بين‏رفتن فرهنگ مصرف اسلامى و تزايد روحيه مصرف‏گرايى واسراف و تبذير، روز به روز رو به تزايد است.
شايسته است كه مسئولان در سياست‏گزاريهاى خود، كيفيت نان را مد نظر داشته باشند. همچنين لازم است كه مسئولان تبليغات كشور؛ اعم از راديو و تلويزيون و مطبوعات، مردم را به پرهيز از اسراف و مصرف صحيح نان تشويق كنند؛ اما وظيفه روحانيان و مبلغان، اين است كه علاوه بر ارشاد مردم درباره اسراف، به نقش و اهميت اين ماده غذايى از ديدگاه اسلام، اشاره كنند و بر سفارش ائمه‏عليهم‏السلام در اين باره تأكيد داشته باشند.
در اسلام، ارزش اين نعمت الهى به قدرى است كه حتى ريزه‏هاى آن نيز قابل احترام است، بزرگ‏ترها از دورانهاى گذشته به فرزندان ياد مى‏دادند كه اگر ريزه‏نانى در مسير راه ديديد، حتماً برداريد و اگر تميز بود براى احترام، آن را بخوريد و گرنه در كنارى بگذاريد تا پايمال نشود.
اهميت نان
از آنجايى كه دين مبين اسلام به معاش انسان توجه خاصى دارد، براى تأمين نيازمنديهاى او برنامه‏ريزى كرده است؛ چنانچه مال را مايه «قوام» و تداوم زندگى، و نان را از اسباب برپا داشتن نماز، روزه، حج و ديگر واجبات دانسته است.
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله در بيانى مى‏فرمايد: «فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صَلَّيْنا وَلا صُمْنا وَلا اَدَّيْنا فَرائِضَ رَبِّنا عَزَّ وَ جَلَّ؛5 اگر نان نبود، نه نماز مى‏خوانديم و نه روزه مى‏گرفتيم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا مى‏كرديم.»
و در جايى ديگر مى‏فرمايد: «وَبِهِ (الْخُبْزِ) حَجَجْتُمْ بَيْتَ رَبِّكُمْ؛6 با نان به حجّ خانه پروردگارتان مى‏توانيد رفت.»
آنچه از روايات ائمه اطهار‏عليهم‏السلام درباره نان به دست مى‏آيد، به شرح ذيل است:
1. سرچشمه زندگى
امام صادق‏عليه‏السلام به مفضل مى‏فرمايد: «وَاعْلَمْ يا مُفَضَّلُ اَنَّ رَأسَ مَعاشِ الْاِنْسانِ وَ حَياتِهِ الْخُبْزُ وَ الْماءُ؛7 اى مفضل! بدان كه سرچشمه زندگى و معاش انسان، نان است و آب.»

2. بهترين طعام
در سخنان گهربار امامان معصوم‏عليهم‏السلام نان، بهترين طعام معرفى شده است. رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «خَيْرُ طَعامِكُمُ الْخُبْزُ وَخَيْرُ فاكِهَتِكُمْ الْعِنَب؛8 بهترين خوراكتان نان و بهترين ميوه‏تان انگور است.»

3. ساختمان بدن و نان
ساختمان وجودى انسان به‏گونه‏اى است كه بدون خوردن نان با مشكل مواجه مى‏شود؛ چنانچه در روايتى از حضرت على‏عليه‏السلام است كه حضرت موسى‏عليه‏السلام گفت: «پروردگارا! هر چه به من از نيكى عطا كنى، نيازمندم.» به خدا سوگند! موسى‏عليه‏السلام جز قرص نانى كه گرسنگى را برطرف سازد، چيز ديگرى نخواست؛ زيرا موسى‏عليه‏السلام از سبزيجات زمين مى‏خورد، تا آنجا كه بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گياه از پشت پرده شكم او آشكار بود.» 9
امام ششم‏عليه‏السلام نيز در تبيين ساختمان وجودى بدن مى‏فرمايد: «اِنَّما بُنِىَ الْجَسَدُ عَلَى الْخُبْزِ؛10 تن آدمى بر نان بنا شده است.»

4. احترام نان
چنانچه ذكر شد، اولياى بزرگوار اسلام‏عليهم‏السلام براى اين نعمت الهى، احترام ويژه‏اى قائل بوده‏اند؛ چرا كه نان براى لذّت بردن و پر خوردن نيست؛ بلكه عاملى براى توان‏يابى و عمل و نشاط و كوشش در ميدانهاى زندگى و تكليف است. به تعبير ديگر، نان، عاملى براى نموّ و رشد، شكوفايى ذخاير فطرى و عاطفى بشرى، تلاشهاى انسان در مزرعه زندگى، نماز و روزه، حج و جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، اجراى عدالت و درگيرى با ظلم، دستگيرى از بيچارگان و زدودن اندوه از دلهاى تيره‏بختان، دانش و پيشرفت، هنر و ادب، سلوك و اخلاق، معرفت خداى متعال و صعود به سوى او، اشاعه خيرات و پرداختن به كارهاى نيك و شايسته، يارى‏كردن دين و رفتن به جنگ و جهاد، در راه خدا سلاح به دست گرفتن، شهادت، رستگار شدن و ملاقات خداوند متعال است. آرى، همه اين موارد برخاسته از نان و قوت بدن و قدرت بر انجام كار است.
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعالى‏ اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اَخْرَجَ بَرَكاتِ الْاَرْضِ مِنْ كَرَامَتِهِ اَنْ لا يُقْطَعَ وَلا يُوطَأ؛11 نان را بزرگ داريد و آن را محترم شماريد كه خداى متعال براى آن، بركاتى از آسمان فرو فرستاده و بركات زمين را بيرون آورده است؛ از جمله احترام‏گزارى به نان، آن است كه آن را نبرند و زير پا نيندازند.»
امام صادق‏‏عليه‏السلام اين حكايت را از رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نقل مى‏كند كه آن حضرت به عده‏اى از همراهانش فرمود: «پيامبرى به نام دانيال بود كه روزى با دادن قرص نانى به صاحب يك كشتى از او خواست تا او را سوار كشتى كند؛ امّا صاحب كشتى، آن را پرتاب كرد و گفت: «نان به چه كار من مى‏آيد؟ نان آن‏قدر فراوان است كه زير پا لگدمال مى‏شود.» وقتى دانيال، اين امر را مشاهده كرد، به آسمان دست بلند كرد و گفت: «خدايا! نان را گرامى بدار. ديدى كه اين بنده با نان چه كرد؟»
خداوند بر اثر اين دعا به آسمان فرمان داد كه باران نبارد و به زمين وحى كرد كه مانند سفال خشكيده شود. در نتيجه، قحطى فرا رسيد تا آنجا كه مردم به جان يكديگر افتادند تا همديگر را بخورند؛ چنانچه دو زن كه هر دو فرزند كوچك داشتند با هم قرار گذاشتند روز اوّل يكى از بچه‏ها و روز دوم، بچه ديگرى را بخورند؛ چون كودك اوّل را خوردند ونوبت به دومى رسيد، مادرش امتناع كرد، پس براى مرافعه نزد دانيال رفتند و مطلب را به او ابلاغ كردند. دانيال با شنيدن اين ماجرا گفت: «يعنى امر گرسنگى شما به اينجا رسيده است كه كودكان خود را مى‏خوريد؟» آن وقت به سوى آسمان، دست بلند كرد و گفت: «خداوندا! فضل و رحمت خود را به ما باز گردان و بى‏گناهان و كودكان را به گناه صاحب آن كشتى و بى‏حرمتى او به نعمت خود، عذاب مكن.» 12

درباره نان و نل اين ماده غذايى، بر چند چيز تأكيد شده است.
1. پايمال نشدن
امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ‏‏صلي‏الله‏عليه‏وآله عَلى‏ عايِشَةَ فَرَأى كِسْرَةً كادَ اَنْ تَطَأها فَاَخَذَها وَاَكَلَها وَقالَ يا حُمَيْراءُ اَكْرِمِى جِوارَ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْکِ فَاِنَّها لَمْ تَنْفِرْ عَنْ قَوْمٍ فَكادَتْ تَعُودُ اِلَيْهِمْ؛13 رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نزد عايشه رفت و تكه نانى ديد كه نزديك بود آن تكه نان زير پايش بماند. حضرت آن را برگرفت و خورد و فرمود: اى حميرا! نعمت خدا را خوش همسايه باش كه از مردمى نگريزد و به آسانى بدانها باز گردد.»

2. نگذاشتن چيزى روى نان
فضل بن يونس مى‏گويد كه ابو الحسن‏عليه‏السلام نزد من صبحانه خورد. در اين هنگام كاسه‏اى آوردند كه زير آن نان بود، فرمود: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ اَنْ يَكُونَ تَحْتَها وَقالَ لِى مُرِ الْغُلامَ اَنْ يُخْرِجَ الرَّغِيفَ مِنْ تَحْتِ الْقَصْعَةِ؛14 نان را گرامى‏تر از آن داريد كه زير كاسه باشد و به من فرمود: به غلام بگو تكه نان را از زير كاسه در آورد.»
در روايت ديگرى مى‏خوانيم كه امام صادق‏عليه‏السلام نهى كرد از اينكه تكه نان را زير كاسه نهند. 15

3. نبريدن نان با چاقو
امام صادق‏عليه‏السلام به نقل از رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «لا تَقْطَعُوا الْخُبْزَ بِالسِّكِّينِ وَلَكِنِ اكْسِرُوهُ بِالْيَدِ وَلْيُكْسَرْ لَكُمْ خالِفُوا الْعَجَمَ؛16 نان را با كارد نبريد و با دست بشكنيد و برايتان شكسته شود، با عجم مخالفت كنيد.»
علامه مجلسى در كتاب بحار الانوار در ذيل اين روايت مى‏فرمايد: «فرمان مخالفت با عجم براى اين بوده است كه در آن روزگار، اينان كافر بوده‏اند.»

4. برکت در هر لقمة نان
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «صَغِّرُوا رُغْفانَكُمْ فَاِنَّهُ مَعَ كُلِّ رَغِيفٍ بَرَكَةً؛17 تكه‏هاي نانتان را كوچك بگيريد كه با هر تكه ناني، بركتى جداگانه است.»

5. شروع غذا با آمدن نان
امير مؤمنان‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى‏ اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتِ السَّماءِ قِيلَ وَما اِكْرامُهُ قال اِذا حَضَرَ لَمْ يُنْتَظَرْ بِهِ غَيْرُهُ؛18 نان را گرامى بداريد كه خداوند عز و جل بركات آسمان را براي آن فرستاده است، پرسيده شد: گرامى داشتن نان چيست؟ فرمود: وقتى (نان) [بر سفره] حاضر شد به انتظار چيز ديگرى نباشيد (به آن، به چشم بى‏اعتنايى ننگريد).»

6. ارزش خرده‏هاى نان
در اسلام، ارزش اين نعمت الهى به قدرى است كه حتى ريزه‏هاى آن نيز قابل احترام است، بزرگ‏ترها از دورانهاى گذشته به فرزندان ياد مى‏دادند كه اگر ريزه‏نانى در مسير راه ديديد، حتماً برداريد و اگر تميز بود براى احترام، آن را بخوريد و گرنه در كنارى بگذاريد تا پايمال نشود.
اين سفارش در دستورهاى اسلامى ريشه دارد؛ چنان‏كه رسول مكرم اسلام‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «مَنْ وَجَدَ كِسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاَكَلَها لَمْ يُفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى‏ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ؛19 هر كه تكه‏اى از نان يا خرما بيابد و آن را بخورد از درونش جدا نشود تا خدايش بيامرزد.»
امير مؤمنان‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «كُلُوا ما يَسْقُطُ مِنَ الْخِوانِ فَاِنَّهُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ بِاِذْنِ اللَّهِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ يَسْتَشْفِىَ بِهِ؛20 بخوريد آنچه را كه از سفره و يا طبق غذا بيفتد و ريخته شود؛ زيرا آن، به اذن خداوند براى كسى كه به قصد شفا يافتن بخورد، وسيله شفا از هر درد و بيمارى است.»
همچنين از آن حضرت روايت شده است: «خوردن خرده‏هاى درون سفره، فقر را مى‏برد و فرزند را زياد كند و درد ذات الجنب را بزدايد، هر كه تكه نانى يابد و بخورد، يك حسنه دارد و اگر آلوده باشد و آن را بشويد و بخورد 70 حسنه دارد.» 21
متأسفانه در جامعه امروز، بسيارى از مردم از اين دستورها آگاهى ندارند و بدين علت، نان به راحتى، دور ريخته مى‏شود. حضرت على‏عليه‏السلام در بيان مواردى كه به فقر، منجر مى‏شود به بى‏اعتنايى به تكه‏هاى نان اشاره كرده، مى‏فرمايد: «عِشْرُونَ خَصْلَةً تُورِثُ الْفَقْرَ... اِهانَةُ الْكِسْرَةِ مِنَ الْخُبْزِ و...؛ 22 بيست خصلت فقر مى‏آورند... [يكى از آنها] بى‏اعتنايى به تكه نان است.»

7. توجه به چگونگى تهيه نان
آنچه قابل تأمل است، دقت در عوامل طبيعى و غير طبيعى براى به دست آوردن نان است. هزاران دست به صورت مستقيم و غير مستقيم در توليد گندم دخالت دارند. از كارگران ذوب آهن، معادن آهن و زغال‏سنگ - كه قطعات آهنى مورد نياز تراكتور و كاميون را مى‏سازند ونيز كارگران تراكتورسازى، كشتى‏سازى و بندر گرفته تا مهندسان شيمى، فيزيولوژى، ژنتيك گياهى، كشاورزى، اعم از: خاك‏شناس و غيره و همچنين از خدمه كشتى، رانندگان كاميون گرفته تا كارگران سيلوها و نانواييها و سرانجام، از كشاورزان گرفته تا كارمندان وزارت كشاورزى و...، همه و همه در توليد گندم و پخت نان دخالت دارند.
رسول اكرم‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فِيهِ ما بَيْنَ الْعَرْشِ اِلى‏ الْاَرْضِ وَما فِيها مِنْ كَثِيرٍ مِنْ خَلْقِهِ؛23 نان را [كه فرآورده كشاورزى است‏]، عزيز داريد؛ چه آنكه عوامل سماوى و ارضى و بسيارى از آفريده‏هاى الهى در ايجاد آن مؤثّر بوده‏اند.»

8. صدقه‏دادن نان
از سخنان گهربار ائمّه اطهار‏عليهم‏السلام به دست مى‏آيد كه يكى از بهترين صدقات، دادن نان به نيازمندان است.
امام رضا‏عليه‏السلام نقل مى‏فرمايد كه در بنى اسرائيل، قحطى شديدى به مدت چند سال متوالى به وجود آمد. در همان زمان، زنى لقمه نانى داشت. همين‏كه آن را در دهانش گذاشت، سائلى گفت: «اى كنيز خدا! گرسنه‏ام.» آن زن با خود گفت: «صدقه در چنين زمانى، خوب است.» و نان را از دهانش درآورد و به سائل داد. اين زن، فرزند كوچكى داشت كه براى جمع‏آورى هيزم به صحرا رفته بود. گرگ آمد و فرزند را ربود. فرزند فرياد كشيد و مادر به دنبال گرگ دويد. خداوند جبرئيل را فرستاد. جبرئيل، فرزند را از دهان گرگ گرفت و به مادر داد. آن‏گاه جبرئيل به مادرش گفت: «اى كنيز خدا! اين لقمه گرگ در مقابل آن لقمه‏اى كه صدقه دادى. آيا راضى شدى؟»24
ابو حمزه ثمالى مى‏گويد: امام زين العابدين‏عليه‏السلام تعداد زيادى نان را برمى‏داشت و در دل شب بر پشت مباركش مى‏نهاد و به فقراى مدينه تصدق مى‏داد و مى‏فرمود: «صدقه پنهانى، غضب خداوند را فرو مى‏نشاند.» 25 وقتى آن حضرت، رحلت فرمود در وقت تغسيل، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت، ظاهر است. از كيفيت آن پرسيدند، گفتند: «انبانهاى آرد را در شب برمى‏داشت و در حالى كه بر دوش مى‏گرفت بر گرد كوچه‏هاى مدينه مى‏گرديد و پنهانى بين فقراى مدينه تقسيم مى‏كرد.» 26
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَصَدَّقُ بِالْكِسْرَةِ تَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ حَتّى‏ تَكُونَ مِثْلَ اُحُدٍ؛27 به راستى، بنده، پاره نانى صدقه مى‏دهد [آن پاره نان‏] نزد خدا بزرگ مى‏شود تا مانند كوه احد شود.»

دهد بنده‏اى صدقه ار قرص نان‏

بزرگش نمايد خدا آن‏چنان‏

كه گردد همانند كوه احد

نگر رحمت و لطف حقّ را توخود

خاتم انبيا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «صَدَقَةُ رَغِيفٍ خَيْرٌ مِنْ نُسُكٍ مَهْزُولٍ؛28 صدقه‏دادن يك قرص نان، از قربانى لاغر بهتر است.»
همچنين از آن حضرت سؤال شد: «اى رسول خدا! اگر كسى به علّت ضعف يا بيمارى و يا زنى كه عذر شرعى دارد، نتواند ماه رجب را روزه بگيرد، چه عملى انجام دهد تا به پاداشهايى برسد كه بشارت داده‏ايد؟»
ايشان فرمودند: «يَتَصَدَّقُ فِى كُلِّ يَوْمٍ بِرَغِيفٍ عَلَى الْمَساكِينِ وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ اِنَّهُ تَصَدَّقَ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ كُلَّ يَوْمٍ يَنالُ ما وَصَفْتُ وَاَكْثَرَ اِنَّهُ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِيعُ الْخَلائِقِ كُلُّهُمْ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ عَلَى اَنْ يُقَدِّرُوا قَدْرَ ثَوابِهِ ما بَلَغُوا عُشْرَ ما يُصِيبُ فِى الْجَنانِ مِنَ الْفَضائِلِ وَالدَّرَجات؛29 در هر روز (از ماه رجب) يك قرص نان به نيازمندان بدهد، سوگند به آن خدايى كه جان من در دست اوست، اگر او اين صدقه را بدهد به تمام آن ثوابهايى كه برشمردم، بلكه به افزون‏تر از آن خواهد رسيد، و اگر تمام ساكنان آسمانها و زمين گرد هم آيند تا ميزان پاداش او را معيّن سازند، نخواهند توانست (حتى) به يك دهم از درجات و فضيلتهاى او در بهشت برسند.»
خلاصه چنانچه گفته شد متأسفانه مصرف نان در ايران به دليل ارزان بودن زياد و از بين رفتن فرهنگ مصرف اسلامى و تزايد روحيه مصرف‏گرايى و اسراف و تبذير، روز به روز رو به افزايش است. از سوى ديگر، عدم نظارت جدى بر كار نانواييها باعث از بين رفتن نانهاى بسيارى شده و نتيجه، آن شده است كه بسيارى از تهيه‏كنندگان و مصرف‏كنندگان از فروش نانهاى غير قابل مصرف به خريداران نان خشك، در آمد بسيارى به دست آورند و حتى برخى مناطق كشور از ارزان بودن نان، سوء استفاده كرده، براى حيوانات خود نان تازه تهيه مى‏كنند. رويه كنونى، به عنوان مصداق بارز كفران نعمت و اسراف، ممكن است عواقب ناگوارى را به دنبال داشته باشد؛ چنانچه امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد كه من پس از غذا انگشتان خود را خوب مى‏ليسم؛ ولى مى‏ترسم خدمتكار گمان كند از پرخورى من است؛ ولى چنين نيست. واقعيت اين است كه (در زمانهاى قديم) قومى معروف به اهل (ثرثار) زندگى مى‏كردند كه خداوند، نعمت را بر آنها تمام كرده بود. آنها از مغز گندم، نان سفيد مى‏پختند و آن‏قدر غرق در نعمت بودند كه كودكان خود را با نان سفيد استنجاء مى‏كردند، تا آنجا كه كوهى از آن نانهاى نجس پديد آمد.
روزى مرد صالحى از آنجا عبور مى‏كرد و ديد زنى براى زدودن نجاست كودكش از نان به جاى كهنه استفاده مى‏كند. به او گفت: «واى بر شما! از خدايى بترسيد كه تغيير دادن نعمت شما براى او آسان است.» آن زن گفت: «گويا تو ما را از گرسنگى و قحطى مى‏ترسانى؟! تا وقتى نهر ثرثار جريان دارد، از گرسنگى بيمى نداريم.»
خداوند عزّ و جلّ از اين كردار آنها به خشم آمد و نهر ثرثار را خشك كرد و بارانى بر آنها نباريد و زمين چيزى نروياند. پس هر چه نان داشتند به مصرف رساندند. وقتى به گرسنگى دچار شدند، به آن نانهاى نجس هم محتاج شدند و آنها را ميان خود با ترازو تقسيم كردند. 30
پي نوشت:
1) تفسير شريف لاهيجى، ج 1، ص 35.
2) كافى، كلينى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 5، ص 73.
3) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، قم، مؤسسة آل البيت‏عليهم‏السلام، 1409 ق، ج 24، ص 393.
4) مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، مؤسسة آل البيت‏عليهم‏السلام، 1408 ق، ج 16، ص 303.
5) كافى، ج 6، ص 287.
6) همان، ص 303.
7) بحار الانوار، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 3، ص 86.
8) مستدرك الوسائل، ج 16، ص 393.
9) حَيْثُ يَقُولُ: رَبِّ اِنِّى لِما اَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ وَاللَّهُ مَا سَأَلَهُ اِلَّا خُبْزاً يَأكُلُهُ لِاَنَّهُ كانَ يَأكُلُ بَقْلَة الْاَرْضِ وَلَقَدْ كانَتْ خَضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَي مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ،‌ لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ: نهج البلاغه، ترجمه دشتى، ص299.
10) كافى، ج 6، ص 286.
11) بحار الانوار، ج 63، ص 270.
12) كافى، ج 6، ص 302.
13) همان، ص 300.
14) وسائل الشيعه، ج 24، ص 390.
15) نَهَى الصَادِقُ‏‏عليه‏السلام عَنْ وَضعِ الرَّغِيفِ تَحْتَ الْقَصْعَةِ: بحار الانوار، ج 59، ص 279.
16) همان، ج 63، ص 270.
17) همان، ص 273.
18) مستدرك الوسائل، ج 16، ص 303.
19) امالى، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه اسلاميه، 1362 ش، ص 299.
20) وسائل الشيعه، ج 24، ص 378.
21) اَنَّهُ يَنْفِى الْفَقْرَ وَيُكْثِرُ الْوَلَدَ وَيَذْهَبُ بِذاتِ الْجَنْبِ وَمَنْ وَجَدَ كِسْرَةً فَاَكَلَها فَلَهُ حَسَنَةٌ وَاِنْ غَسَلَها مِنْ قَدْرِ وَاَكَلَها فَلَهُ سَبْعُونَ حَسَنَة.
22) جامع الاخبار، تاج الدين شعيرى، قم، انتشارات رضى، 1363 ش، ص 124.
23) كافى، ج 6، ص 302.
24) عوالى اللآلى، ابن ابى جمهور احسائى، قم، انتشارات سيد الشهداء‏عليه‏السلام، 1405 ق، ج 1، ص 354.
25) اِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِى‏ءُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، تبريز، چاپ مكتبة بنى هاشمى، 1381 ق، ج 2، ص 77.
26) همان.
27) نهج الفصاحه، ابو القاسم پاينده، تهران، دنياى دانش، چهارم، 1382 ش، ص 285.
28) تهذيب الاحكام، ج 5، ص 211.
29) الاقبال، سيد على بن موسى بن طاووس، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1367، ص 682.
30) كافى، ج 6، ص 301.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 113
/ 1