بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
فرهنگ اسلامي اهميت نان در اسلام از آنجايى كه دين مبين اسلام به معاش انسان توجه خاصى دارد، براى تأمين نيازمنديهاى او برنامهريزى كرده است؛ چنانچه مال را مايه «قوام» و تداوم زندگى، و نان را از اسباب برپا داشتن نماز، روزه، حج و ديگر واجبات دانسته است... محمد مهدي فجري گندم، مهمترين ماده غذايى بشر است كه تاكنون نتوانستهاند براى آن جانشينى بيابند، و از حيث پروتئين و ساير مواد كالرىزا در رديف بهترين و سالمترين مواد غذايى قرار دارد. با توجه به آنچه كه از متون تاريخى برمىآيد، استفاده، شناخت، كاشت، داشت و مصرف گندم را بايستى همزاد با تاريخ بشر دانست. شايد همين قدمت استفاده از اين ماده حياتى يكى از دلايل مهمى باشد كه در برخى تفاسير، شجره ممنوعه را گندم، معنا كردهاند. 1 اهميت گندم، آنچنان واضح است كه آدمى را از پرداختن به آن بىنياز مىسازد. اگر در تواريخ مىخوانيم كه فلان حاكم و يا فلان حكيم، مردم را به ذخيره گندم براى مبارزه با قحطيها و خشكساليها توصيه مىكند و اگر يكى از دلايل نجات حضرت يوسفعليهالسلام از زندان و وزير شدن او، تدبير خاصّ وى دربارة ذخيرة گندم بود، همگى بر اهميت ويژه و حياتى اين محصول دلالت دارد. گندم در ميان تمامى جوامع بشرى از قداست خاصّ برخوردار است. دين مبين اسلام، سفارش بسيارى درباره نان كرده و اهميت فوق العادهاى براى آن قائل شده است. رسول خدا صلياللهعليهوآله مىفرمايد: «بارِكْ لَنا فِى الْخُبْزِ وَلا تَفَرَّقَ بَيْنَنا وَبَيْنَه؛2 خدايا! به نان ما بركت بده و ميان ما و آن جدايى ميفكن.» همچنين مىفرمايد: «فَاِنَّ الْخُبْزَ مُبارَكٌ اَرْسَلَ اللَّهُ لَهُ السَّماءَ مِدْراراً وَلَهُ اَنْبَتَ اللَّهُ الْمَرْعَى وَبِهِ صَلَّيْتُمْ؛3 نان مبارك است. خداى بزرگ براى [به دست آمدن] آن، آسمان را فرستاد كه بسيار ببارد، و به خاطر نان زمين را روياند. و به وسيله ناناست كه مىتوانيد، نماز بخوانيد.» امير مؤمنانعليهالسلام نيز مىفرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتِ السَّماءِ وَاَخْرَجَ بَرَكاتِ الْاَرْضِ؛4 نان را اكرام كنيد. همانا خداوند عزيز و جليل، براي آن، برکات آسمان را نازل کرد و برکات زمين را خارج نمود.» كشور ايران در باره گندم از اهميت خاصى برخوردار بوده و هست. در تاريخ كهن اين سرزمين، وفور و يا كمبود مواد غذايى گندم، نقش تعيينكنندهاى در شرايط سياسى اين كشور داشته است. متأسفانه مصرف نان در ايران به دليل ارزانبودن و از بينرفتن فرهنگ مصرف اسلامى و تزايد روحيه مصرفگرايى واسراف و تبذير، روز به روز رو به تزايد است. شايسته است كه مسئولان در سياستگزاريهاى خود، كيفيت نان را مد نظر داشته باشند. همچنين لازم است كه مسئولان تبليغات كشور؛ اعم از راديو و تلويزيون و مطبوعات، مردم را به پرهيز از اسراف و مصرف صحيح نان تشويق كنند؛ اما وظيفه روحانيان و مبلغان، اين است كه علاوه بر ارشاد مردم درباره اسراف، به نقش و اهميت اين ماده غذايى از ديدگاه اسلام، اشاره كنند و بر سفارش ائمهعليهمالسلام در اين باره تأكيد داشته باشند. در اسلام، ارزش اين نعمت الهى به قدرى است كه حتى ريزههاى آن نيز قابل احترام است، بزرگترها از دورانهاى گذشته به فرزندان ياد مىدادند كه اگر ريزهنانى در مسير راه ديديد، حتماً برداريد و اگر تميز بود براى احترام، آن را بخوريد و گرنه در كنارى بگذاريد تا پايمال نشود. اهميت نان از آنجايى كه دين مبين اسلام به معاش انسان توجه خاصى دارد، براى تأمين نيازمنديهاى او برنامهريزى كرده است؛ چنانچه مال را مايه «قوام» و تداوم زندگى، و نان را از اسباب برپا داشتن نماز، روزه، حج و ديگر واجبات دانسته است. رسول خداصلياللهعليهوآله در بيانى مىفرمايد: «فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صَلَّيْنا وَلا صُمْنا وَلا اَدَّيْنا فَرائِضَ رَبِّنا عَزَّ وَ جَلَّ؛5 اگر نان نبود، نه نماز مىخوانديم و نه روزه مىگرفتيم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا مىكرديم.» و در جايى ديگر مىفرمايد: «وَبِهِ (الْخُبْزِ) حَجَجْتُمْ بَيْتَ رَبِّكُمْ؛6 با نان به حجّ خانه پروردگارتان مىتوانيد رفت.» آنچه از روايات ائمه اطهارعليهمالسلام درباره نان به دست مىآيد، به شرح ذيل است: 1. سرچشمه زندگى امام صادقعليهالسلام به مفضل مىفرمايد: «وَاعْلَمْ يا مُفَضَّلُ اَنَّ رَأسَ مَعاشِ الْاِنْسانِ وَ حَياتِهِ الْخُبْزُ وَ الْماءُ؛7 اى مفضل! بدان كه سرچشمه زندگى و معاش انسان، نان است و آب.»
2. بهترين طعام در سخنان گهربار امامان معصومعليهمالسلام نان، بهترين طعام معرفى شده است. رسول خداصلياللهعليهوآله فرمود: «خَيْرُ طَعامِكُمُ الْخُبْزُ وَخَيْرُ فاكِهَتِكُمْ الْعِنَب؛8 بهترين خوراكتان نان و بهترين ميوهتان انگور است.»
3. ساختمان بدن و نان ساختمان وجودى انسان بهگونهاى است كه بدون خوردن نان با مشكل مواجه مىشود؛ چنانچه در روايتى از حضرت علىعليهالسلام است كه حضرت موسىعليهالسلام گفت: «پروردگارا! هر چه به من از نيكى عطا كنى، نيازمندم.» به خدا سوگند! موسىعليهالسلام جز قرص نانى كه گرسنگى را برطرف سازد، چيز ديگرى نخواست؛ زيرا موسىعليهالسلام از سبزيجات زمين مىخورد، تا آنجا كه بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گياه از پشت پرده شكم او آشكار بود.» 9 امام ششمعليهالسلام نيز در تبيين ساختمان وجودى بدن مىفرمايد: «اِنَّما بُنِىَ الْجَسَدُ عَلَى الْخُبْزِ؛10 تن آدمى بر نان بنا شده است.»
4. احترام نان چنانچه ذكر شد، اولياى بزرگوار اسلامعليهمالسلام براى اين نعمت الهى، احترام ويژهاى قائل بودهاند؛ چرا كه نان براى لذّت بردن و پر خوردن نيست؛ بلكه عاملى براى توانيابى و عمل و نشاط و كوشش در ميدانهاى زندگى و تكليف است. به تعبير ديگر، نان، عاملى براى نموّ و رشد، شكوفايى ذخاير فطرى و عاطفى بشرى، تلاشهاى انسان در مزرعه زندگى، نماز و روزه، حج و جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، اجراى عدالت و درگيرى با ظلم، دستگيرى از بيچارگان و زدودن اندوه از دلهاى تيرهبختان، دانش و پيشرفت، هنر و ادب، سلوك و اخلاق، معرفت خداى متعال و صعود به سوى او، اشاعه خيرات و پرداختن به كارهاى نيك و شايسته، يارىكردن دين و رفتن به جنگ و جهاد، در راه خدا سلاح به دست گرفتن، شهادت، رستگار شدن و ملاقات خداوند متعال است. آرى، همه اين موارد برخاسته از نان و قوت بدن و قدرت بر انجام كار است. رسول خداصلياللهعليهوآله مىفرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعالى اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اَخْرَجَ بَرَكاتِ الْاَرْضِ مِنْ كَرَامَتِهِ اَنْ لا يُقْطَعَ وَلا يُوطَأ؛11 نان را بزرگ داريد و آن را محترم شماريد كه خداى متعال براى آن، بركاتى از آسمان فرو فرستاده و بركات زمين را بيرون آورده است؛ از جمله احترامگزارى به نان، آن است كه آن را نبرند و زير پا نيندازند.» امام صادقعليهالسلام اين حكايت را از رسول خداصلياللهعليهوآله نقل مىكند كه آن حضرت به عدهاى از همراهانش فرمود: «پيامبرى به نام دانيال بود كه روزى با دادن قرص نانى به صاحب يك كشتى از او خواست تا او را سوار كشتى كند؛ امّا صاحب كشتى، آن را پرتاب كرد و گفت: «نان به چه كار من مىآيد؟ نان آنقدر فراوان است كه زير پا لگدمال مىشود.» وقتى دانيال، اين امر را مشاهده كرد، به آسمان دست بلند كرد و گفت: «خدايا! نان را گرامى بدار. ديدى كه اين بنده با نان چه كرد؟» خداوند بر اثر اين دعا به آسمان فرمان داد كه باران نبارد و به زمين وحى كرد كه مانند سفال خشكيده شود. در نتيجه، قحطى فرا رسيد تا آنجا كه مردم به جان يكديگر افتادند تا همديگر را بخورند؛ چنانچه دو زن كه هر دو فرزند كوچك داشتند با هم قرار گذاشتند روز اوّل يكى از بچهها و روز دوم، بچه ديگرى را بخورند؛ چون كودك اوّل را خوردند ونوبت به دومى رسيد، مادرش امتناع كرد، پس براى مرافعه نزد دانيال رفتند و مطلب را به او ابلاغ كردند. دانيال با شنيدن اين ماجرا گفت: «يعنى امر گرسنگى شما به اينجا رسيده است كه كودكان خود را مىخوريد؟» آن وقت به سوى آسمان، دست بلند كرد و گفت: «خداوندا! فضل و رحمت خود را به ما باز گردان و بىگناهان و كودكان را به گناه صاحب آن كشتى و بىحرمتى او به نعمت خود، عذاب مكن.» 12
درباره نان و نل اين ماده غذايى، بر چند چيز تأكيد شده است. 1. پايمال نشدن امام صادقعليهالسلام مىفرمايد: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِصلياللهعليهوآله عَلى عايِشَةَ فَرَأى كِسْرَةً كادَ اَنْ تَطَأها فَاَخَذَها وَاَكَلَها وَقالَ يا حُمَيْراءُ اَكْرِمِى جِوارَ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْکِ فَاِنَّها لَمْ تَنْفِرْ عَنْ قَوْمٍ فَكادَتْ تَعُودُ اِلَيْهِمْ؛13 رسول خداصلياللهعليهوآله نزد عايشه رفت و تكه نانى ديد كه نزديك بود آن تكه نان زير پايش بماند. حضرت آن را برگرفت و خورد و فرمود: اى حميرا! نعمت خدا را خوش همسايه باش كه از مردمى نگريزد و به آسانى بدانها باز گردد.»
2. نگذاشتن چيزى روى نان فضل بن يونس مىگويد كه ابو الحسنعليهالسلام نزد من صبحانه خورد. در اين هنگام كاسهاى آوردند كه زير آن نان بود، فرمود: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ اَنْ يَكُونَ تَحْتَها وَقالَ لِى مُرِ الْغُلامَ اَنْ يُخْرِجَ الرَّغِيفَ مِنْ تَحْتِ الْقَصْعَةِ؛14 نان را گرامىتر از آن داريد كه زير كاسه باشد و به من فرمود: به غلام بگو تكه نان را از زير كاسه در آورد.» در روايت ديگرى مىخوانيم كه امام صادقعليهالسلام نهى كرد از اينكه تكه نان را زير كاسه نهند. 15
3. نبريدن نان با چاقو امام صادقعليهالسلام به نقل از رسول خداصلياللهعليهوآله مىفرمايد: «لا تَقْطَعُوا الْخُبْزَ بِالسِّكِّينِ وَلَكِنِ اكْسِرُوهُ بِالْيَدِ وَلْيُكْسَرْ لَكُمْ خالِفُوا الْعَجَمَ؛16 نان را با كارد نبريد و با دست بشكنيد و برايتان شكسته شود، با عجم مخالفت كنيد.» علامه مجلسى در كتاب بحار الانوار در ذيل اين روايت مىفرمايد: «فرمان مخالفت با عجم براى اين بوده است كه در آن روزگار، اينان كافر بودهاند.»
4. برکت در هر لقمة نان رسول خداصلياللهعليهوآله فرمود: «صَغِّرُوا رُغْفانَكُمْ فَاِنَّهُ مَعَ كُلِّ رَغِيفٍ بَرَكَةً؛17 تكههاي نانتان را كوچك بگيريد كه با هر تكه ناني، بركتى جداگانه است.»
5. شروع غذا با آمدن نان امير مؤمنانعليهالسلام مىفرمايد: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى اَنْزَلَ لَهُ بَرَكاتِ السَّماءِ قِيلَ وَما اِكْرامُهُ قال اِذا حَضَرَ لَمْ يُنْتَظَرْ بِهِ غَيْرُهُ؛18 نان را گرامى بداريد كه خداوند عز و جل بركات آسمان را براي آن فرستاده است، پرسيده شد: گرامى داشتن نان چيست؟ فرمود: وقتى (نان) [بر سفره] حاضر شد به انتظار چيز ديگرى نباشيد (به آن، به چشم بىاعتنايى ننگريد).»
6. ارزش خردههاى نان در اسلام، ارزش اين نعمت الهى به قدرى است كه حتى ريزههاى آن نيز قابل احترام است، بزرگترها از دورانهاى گذشته به فرزندان ياد مىدادند كه اگر ريزهنانى در مسير راه ديديد، حتماً برداريد و اگر تميز بود براى احترام، آن را بخوريد و گرنه در كنارى بگذاريد تا پايمال نشود. اين سفارش در دستورهاى اسلامى ريشه دارد؛ چنانكه رسول مكرم اسلامصلياللهعليهوآله مىفرمايد: «مَنْ وَجَدَ كِسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاَكَلَها لَمْ يُفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ؛19 هر كه تكهاى از نان يا خرما بيابد و آن را بخورد از درونش جدا نشود تا خدايش بيامرزد.» امير مؤمنانعليهالسلام مىفرمايد: «كُلُوا ما يَسْقُطُ مِنَ الْخِوانِ فَاِنَّهُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ بِاِذْنِ اللَّهِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ يَسْتَشْفِىَ بِهِ؛20 بخوريد آنچه را كه از سفره و يا طبق غذا بيفتد و ريخته شود؛ زيرا آن، به اذن خداوند براى كسى كه به قصد شفا يافتن بخورد، وسيله شفا از هر درد و بيمارى است.» همچنين از آن حضرت روايت شده است: «خوردن خردههاى درون سفره، فقر را مىبرد و فرزند را زياد كند و درد ذات الجنب را بزدايد، هر كه تكه نانى يابد و بخورد، يك حسنه دارد و اگر آلوده باشد و آن را بشويد و بخورد 70 حسنه دارد.» 21 متأسفانه در جامعه امروز، بسيارى از مردم از اين دستورها آگاهى ندارند و بدين علت، نان به راحتى، دور ريخته مىشود. حضرت علىعليهالسلام در بيان مواردى كه به فقر، منجر مىشود به بىاعتنايى به تكههاى نان اشاره كرده، مىفرمايد: «عِشْرُونَ خَصْلَةً تُورِثُ الْفَقْرَ... اِهانَةُ الْكِسْرَةِ مِنَ الْخُبْزِ و...؛ 22 بيست خصلت فقر مىآورند... [يكى از آنها] بىاعتنايى به تكه نان است.»
7. توجه به چگونگى تهيه نان آنچه قابل تأمل است، دقت در عوامل طبيعى و غير طبيعى براى به دست آوردن نان است. هزاران دست به صورت مستقيم و غير مستقيم در توليد گندم دخالت دارند. از كارگران ذوب آهن، معادن آهن و زغالسنگ - كه قطعات آهنى مورد نياز تراكتور و كاميون را مىسازند ونيز كارگران تراكتورسازى، كشتىسازى و بندر گرفته تا مهندسان شيمى، فيزيولوژى، ژنتيك گياهى، كشاورزى، اعم از: خاكشناس و غيره و همچنين از خدمه كشتى، رانندگان كاميون گرفته تا كارگران سيلوها و نانواييها و سرانجام، از كشاورزان گرفته تا كارمندان وزارت كشاورزى و...، همه و همه در توليد گندم و پخت نان دخالت دارند. رسول اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «اَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَاِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فِيهِ ما بَيْنَ الْعَرْشِ اِلى الْاَرْضِ وَما فِيها مِنْ كَثِيرٍ مِنْ خَلْقِهِ؛23 نان را [كه فرآورده كشاورزى است]، عزيز داريد؛ چه آنكه عوامل سماوى و ارضى و بسيارى از آفريدههاى الهى در ايجاد آن مؤثّر بودهاند.»
8. صدقهدادن نان از سخنان گهربار ائمّه اطهارعليهمالسلام به دست مىآيد كه يكى از بهترين صدقات، دادن نان به نيازمندان است. امام رضاعليهالسلام نقل مىفرمايد كه در بنى اسرائيل، قحطى شديدى به مدت چند سال متوالى به وجود آمد. در همان زمان، زنى لقمه نانى داشت. همينكه آن را در دهانش گذاشت، سائلى گفت: «اى كنيز خدا! گرسنهام.» آن زن با خود گفت: «صدقه در چنين زمانى، خوب است.» و نان را از دهانش درآورد و به سائل داد. اين زن، فرزند كوچكى داشت كه براى جمعآورى هيزم به صحرا رفته بود. گرگ آمد و فرزند را ربود. فرزند فرياد كشيد و مادر به دنبال گرگ دويد. خداوند جبرئيل را فرستاد. جبرئيل، فرزند را از دهان گرگ گرفت و به مادر داد. آنگاه جبرئيل به مادرش گفت: «اى كنيز خدا! اين لقمه گرگ در مقابل آن لقمهاى كه صدقه دادى. آيا راضى شدى؟»24 ابو حمزه ثمالى مىگويد: امام زين العابدينعليهالسلام تعداد زيادى نان را برمىداشت و در دل شب بر پشت مباركش مىنهاد و به فقراى مدينه تصدق مىداد و مىفرمود: «صدقه پنهانى، غضب خداوند را فرو مىنشاند.» 25 وقتى آن حضرت، رحلت فرمود در وقت تغسيل، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت، ظاهر است. از كيفيت آن پرسيدند، گفتند: «انبانهاى آرد را در شب برمىداشت و در حالى كه بر دوش مىگرفت بر گرد كوچههاى مدينه مىگرديد و پنهانى بين فقراى مدينه تقسيم مىكرد.» 26 رسول خداصلياللهعليهوآله مىفرمايد: «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَصَدَّقُ بِالْكِسْرَةِ تَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ حَتّى تَكُونَ مِثْلَ اُحُدٍ؛27 به راستى، بنده، پاره نانى صدقه مىدهد [آن پاره نان] نزد خدا بزرگ مىشود تا مانند كوه احد شود.»
دهد بندهاى صدقه ار قرص نان
بزرگش نمايد خدا آنچنان
كه گردد همانند كوه احد
نگر رحمت و لطف حقّ را توخود
خاتم انبياصلياللهعليهوآله مىفرمايد: «صَدَقَةُ رَغِيفٍ خَيْرٌ مِنْ نُسُكٍ مَهْزُولٍ؛28 صدقهدادن يك قرص نان، از قربانى لاغر بهتر است.» همچنين از آن حضرت سؤال شد: «اى رسول خدا! اگر كسى به علّت ضعف يا بيمارى و يا زنى كه عذر شرعى دارد، نتواند ماه رجب را روزه بگيرد، چه عملى انجام دهد تا به پاداشهايى برسد كه بشارت دادهايد؟» ايشان فرمودند: «يَتَصَدَّقُ فِى كُلِّ يَوْمٍ بِرَغِيفٍ عَلَى الْمَساكِينِ وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ اِنَّهُ تَصَدَّقَ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ كُلَّ يَوْمٍ يَنالُ ما وَصَفْتُ وَاَكْثَرَ اِنَّهُ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِيعُ الْخَلائِقِ كُلُّهُمْ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ عَلَى اَنْ يُقَدِّرُوا قَدْرَ ثَوابِهِ ما بَلَغُوا عُشْرَ ما يُصِيبُ فِى الْجَنانِ مِنَ الْفَضائِلِ وَالدَّرَجات؛29 در هر روز (از ماه رجب) يك قرص نان به نيازمندان بدهد، سوگند به آن خدايى كه جان من در دست اوست، اگر او اين صدقه را بدهد به تمام آن ثوابهايى كه برشمردم، بلكه به افزونتر از آن خواهد رسيد، و اگر تمام ساكنان آسمانها و زمين گرد هم آيند تا ميزان پاداش او را معيّن سازند، نخواهند توانست (حتى) به يك دهم از درجات و فضيلتهاى او در بهشت برسند.» خلاصه چنانچه گفته شد متأسفانه مصرف نان در ايران به دليل ارزان بودن زياد و از بين رفتن فرهنگ مصرف اسلامى و تزايد روحيه مصرفگرايى و اسراف و تبذير، روز به روز رو به افزايش است. از سوى ديگر، عدم نظارت جدى بر كار نانواييها باعث از بين رفتن نانهاى بسيارى شده و نتيجه، آن شده است كه بسيارى از تهيهكنندگان و مصرفكنندگان از فروش نانهاى غير قابل مصرف به خريداران نان خشك، در آمد بسيارى به دست آورند و حتى برخى مناطق كشور از ارزان بودن نان، سوء استفاده كرده، براى حيوانات خود نان تازه تهيه مىكنند. رويه كنونى، به عنوان مصداق بارز كفران نعمت و اسراف، ممكن است عواقب ناگوارى را به دنبال داشته باشد؛ چنانچه امام صادقعليهالسلام مىفرمايد كه من پس از غذا انگشتان خود را خوب مىليسم؛ ولى مىترسم خدمتكار گمان كند از پرخورى من است؛ ولى چنين نيست. واقعيت اين است كه (در زمانهاى قديم) قومى معروف به اهل (ثرثار) زندگى مىكردند كه خداوند، نعمت را بر آنها تمام كرده بود. آنها از مغز گندم، نان سفيد مىپختند و آنقدر غرق در نعمت بودند كه كودكان خود را با نان سفيد استنجاء مىكردند، تا آنجا كه كوهى از آن نانهاى نجس پديد آمد. روزى مرد صالحى از آنجا عبور مىكرد و ديد زنى براى زدودن نجاست كودكش از نان به جاى كهنه استفاده مىكند. به او گفت: «واى بر شما! از خدايى بترسيد كه تغيير دادن نعمت شما براى او آسان است.» آن زن گفت: «گويا تو ما را از گرسنگى و قحطى مىترسانى؟! تا وقتى نهر ثرثار جريان دارد، از گرسنگى بيمى نداريم.» خداوند عزّ و جلّ از اين كردار آنها به خشم آمد و نهر ثرثار را خشك كرد و بارانى بر آنها نباريد و زمين چيزى نروياند. پس هر چه نان داشتند به مصرف رساندند. وقتى به گرسنگى دچار شدند، به آن نانهاى نجس هم محتاج شدند و آنها را ميان خود با ترازو تقسيم كردند. 30 پي نوشت: 1) تفسير شريف لاهيجى، ج 1، ص 35. 2) كافى، كلينى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 5، ص 73. 3) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، قم، مؤسسة آل البيتعليهمالسلام، 1409 ق، ج 24، ص 393. 4) مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، مؤسسة آل البيتعليهمالسلام، 1408 ق، ج 16، ص 303. 5) كافى، ج 6، ص 287. 6) همان، ص 303. 7) بحار الانوار، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 3، ص 86. 8) مستدرك الوسائل، ج 16، ص 393. 9) حَيْثُ يَقُولُ: رَبِّ اِنِّى لِما اَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ وَاللَّهُ مَا سَأَلَهُ اِلَّا خُبْزاً يَأكُلُهُ لِاَنَّهُ كانَ يَأكُلُ بَقْلَة الْاَرْضِ وَلَقَدْ كانَتْ خَضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَي مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ: نهج البلاغه، ترجمه دشتى، ص299. 10) كافى، ج 6، ص 286. 11) بحار الانوار، ج 63، ص 270. 12) كافى، ج 6، ص 302. 13) همان، ص 300. 14) وسائل الشيعه، ج 24، ص 390. 15) نَهَى الصَادِقُعليهالسلام عَنْ وَضعِ الرَّغِيفِ تَحْتَ الْقَصْعَةِ: بحار الانوار، ج 59، ص 279. 16) همان، ج 63، ص 270. 17) همان، ص 273. 18) مستدرك الوسائل، ج 16، ص 303. 19) امالى، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه اسلاميه، 1362 ش، ص 299. 20) وسائل الشيعه، ج 24، ص 378. 21) اَنَّهُ يَنْفِى الْفَقْرَ وَيُكْثِرُ الْوَلَدَ وَيَذْهَبُ بِذاتِ الْجَنْبِ وَمَنْ وَجَدَ كِسْرَةً فَاَكَلَها فَلَهُ حَسَنَةٌ وَاِنْ غَسَلَها مِنْ قَدْرِ وَاَكَلَها فَلَهُ سَبْعُونَ حَسَنَة. 22) جامع الاخبار، تاج الدين شعيرى، قم، انتشارات رضى، 1363 ش، ص 124. 23) كافى، ج 6، ص 302. 24) عوالى اللآلى، ابن ابى جمهور احسائى، قم، انتشارات سيد الشهداءعليهالسلام، 1405 ق، ج 1، ص 354. 25) اِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِىءُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، تبريز، چاپ مكتبة بنى هاشمى، 1381 ق، ج 2، ص 77. 26) همان. 27) نهج الفصاحه، ابو القاسم پاينده، تهران، دنياى دانش، چهارم، 1382 ش، ص 285. 28) تهذيب الاحكام، ج 5، ص 211. 29) الاقبال، سيد على بن موسى بن طاووس، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1367، ص 682. 30) كافى، ج 6، ص 301.