بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آثار دعا تأثير دعا در کاهش فشارهاي رواني دعا و نيايش يكي از بزرگ ترين عواملي است كه در شرائط سخت و دشوار زندگي، توان روحي انسان را افزايش مي دهد و او را براي بردباري و مقابله با فشارهاي رواني آماده مي سازد. مهدي مرداني يكي از مسائلي كه تمامي انسانها با آن دست به گريبان اند و پيوسته با آن مواجه مي باشند، مسئله رنج و سختي حاصل از مشكلات زندگي است كه به تصريح آيه شريفه "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ"(1) خلقت انسان با آن عجين شده است و هيچ روزي بر آدمي نمي گذرد، مگر آنكه قبل و يا بعد از آن با ابتلائات و امتحاناتي رو به رو گرديده است؛ چرا كه اساساً بناي اين نشئه بر رنج و مشقت است و آدمي در اين دنيا بدون بلا نمي تواند باشد و به فرموده امير المؤمنين عليه السلام: "[الدُّنْيَا ]دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛(2) دنيا سرايي است كه با بلا و سختي پيچيده شده است." و كسي را ياراي گريز از آن نيست. بنابراين، گرفتاريها و مشكلات زندگي اموري هستند اجتناب ناپذير كه بايد با آن رو به رو شد؛ اما بايد خردمندانه با آنها برخورد كرد. از اين رو، پيشوايان دين كه برترين اسوه هاي زندگاني به شمار مي روند، راهكارهايي را براي كنترل و مديريت شرائط سخت و دشوار زندگي به ما آموخته اند. مهم ترين راهبردي كه دين براي مقابله با سختيها و فشارهاي زندگي معرفي كرده، "صبر" است كه در ميان متون ديني (قرآن و روايات) از جايگاه والايي برخوردار مي باشد؛ لكن براي دست يافتن به اين راهبرد و عَمَلي كردن آن، نيازمند مهارتها و راهكارهايي هستيم كه اهل بيت عليهم السلام اين روشها را نيز به ما آموخته اند و سيره آنان در بردارنده مهارتها و روشهاي مقابله با فشارهاي رواني است. يكي از اين راهكارها، كمك گرفتن و استعانت جستن از منابع عظيم تقويت روح و روان است؛ چرا كه يكي از اثراتي كه شرائط سخت و موقعيتهاي ناخوشايند در انسان مي گذارد، كاهش توان تحمل انسان است كه نتيجه آن عدم صبوري شخص در برابر سختيهاست. از اين رو، چنين فردي نيازمند قدرتي است كه ناتواني او را جبران كند و توان بردباري وي را تقويت نمايد. از جمله اين عوامل، صبر و نماز مي باشد كه قرآن كريم نيز به صراحت از اين دو به عنوان دو منبع مهم استعانت ياد كرده است: "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ"؛(3) "اي افرادي كه ايمان آورده ايد! از صبر و نماز كمك بگيريد! [زيرا خداوند با صابران است." اما يكي ديگر از اين عوامل تقويت توان روحي، "دعا" مي باشد.
تعريف دعا دعا در لغت به معناي خواندن و صدا زدن مي باشد. "دَعَوتُ فلاناً"، يعني او را صدا زدم. و در اصطلاح، طلب كردن فرد پايين و پست از فرد بالا و برتر با حالت خضوع را گويند. (4) و در فرهنگ اصطلاحات (نفايس الفنون) نيز چنين تعريف شده است: "دعا، طلب حاجت است از حضرت باري تعالي به تضرع و اخلاص." (5) همان گونه كه بيان شد، دعا و نيايش يكي از بزرگ ترين عواملي است كه در شرائط سخت و دشوار زندگي، توان روحي انسان را افزايش مي دهد و او را براي بردباري و مقابله با فشارهاي رواني آماده مي سازد؛ لكن براي رسيدن به اين باور و درك ميزان كاركرد اين عواملِ توانمندي، لازم است كه ابتدا با جايگاه آن آشنا شويم. براي اين منظور، اين مقوله را از سه منظر قرآن، روايات و سيره پيشوايان معصوم عليهم السلام مورد بررسي قرار مي دهيم.
دعا در قرآن برخي از آياتي كه مرتبط با موضوع مورد بحث مي باشند، از اين قرارند: الف. "وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ"؛(6) "هر گاه بندگانم از تو درباره من سؤال كردند، [بگو] من نزديكم، دعاي دعا كننده را به هنگامي كه مرا مي خواند، پاسخ مي گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا هدايت يابند [و به مقصود برسند]." در روايتي در ذيل اين آيه شريفه آمده است: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي... كَانَ إِذَا بَعَثَ نَبِيّاً قَالَ لَهُ إِذَا أَحْزَنَكَ أَمْرٌ تَكْرَهُهُ فَادْعُنِي أَسْتَجِبْ لَكَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي أَعْطَي أُمَّتِي ذَلِكَ حَيْثُ يَقُولُ أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛(7) خداي تبارك و تعالي... هر گاه پيامبري را مي فرستاد، به او مي فرمود: هر گاه امر ناخوشايندي تو را اندوهگين ساخت، مرا بخوان! پا سخت را مي دهم. و خداوند متعال اين موهبت را به امت من نيز داد كه فرمود: بخوانيد مرا تا شما را اجابت كنم." بنا بر آنچه در اين كلام نوراني به خوبي بيان شده است، زمان پيشامد امور ناخوشايند، از جمله مواقعي است كه دعا در آن نقشي اساسي دارد؛ زيرا اين دعاست كه مي تواند در آن شرائط ناگوار به انسان آرامش دهد و به او نيروي مقاومت و صبر در برابر ناملايمات ببخشد. و از كلام حضرت استفاده مي شود كه فضيلت دعا در گذشته مخصوص پيامبران بوده است؛ اما خداوند متعال از روي فضل و كرم خود آن را به امت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله نيز عنايت فرموده؛ چنان كه در روايت ديگري از رسول اكرم صلي الله عليه وآله به اين نكته اشاره شده است كه فرمود: "از آنچه خداوند به امّت من عنايت فرمود و آنها را بدان سبب بر امّتهاي ديگر برتري داد، اين است كه به آنها سه خصلت بخشيد كه فقط به پيامبران عطا فرموده بود: 1. خداوند هر گاه پيامبري را بر مي انگيخت، مي فرمود: "در دينت بكوش و حَرَجي بر تو نيست." و اين را به امّت من داده است كه مي فرمايد: "در دين بر شما حرجي نگذاشت." 2. هر زمان پيامبري را بر مي انگيخت، مي فرمود: "هر گاه چيزي كه آن را نمي پسندي تو را غمگين كرد، مرا بخوان تا براي تو اجابت كنم." و اين را به امّت من داده كه مي فرمايد: "مرا بخوانيد تا براي شما اجابت كنم." 3. و هر گاه پيامبري را بر مي انگيخت، او را گواه قوم خود قرار مي داد و خداوند امّت مرا گواهان مردم قرار داد كه مي فرمايد: "تا پيامبر گواه شما باشد و شما گواهان مردم." (8) اما برخي از نكات ديگري كه در آيه شريفه فوق وجود دارد، از اين قرار است: اول: خداوند متعال در پاسخ نفرمود: بگو من نزديكم (به مناسبت اينكه اول آيه خطاب به پيامبرصلي الله عليه وآله است)، بلكه جهت تسريع در پاسخ بندگان كلمه بگو را حذف كرده، مستقيماً فرمود: "من نزديكم." دوم: پروردگار سبحان خودش مستقيماً پاسخ داد و اين نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اقدس اوست. سوم: بنا بر ظاهر، كلام وحي مي بايست چنين باشد كه دعا كنيد تا اجابت نمايم؛ در حالي كه خداوند متعال اجابت را بر دعا كردن مقدم داشته است: "أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ"؛ "اجابت مي كنم دعاي دعا كننده را." و اين اشاره به حتمي بودن اجابت است. چهارم: پروردگار متعال در اين آيه با جمله "فَلْيَسْتَجيبُوا لي "؛ "پس بايد مرا اجابت كنند." به دعا كردن بندگان امر كرده است. پنجم: با ذكر جمله "لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ"؛ "باشد كه آنان هدايت يابند." گويا به بندگان خود چنين بشارت مي دهد كه دعايتان اجابت شد؛ چون "رشاد" به راه هدايتي گويند كه به مطلوب و مقصود مي رسد. ب. آيه ديگري كه مي توان از آن در موضوع مورد بحث استفاده كرد، آيه ذيل مي باشد: "ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها"؛(9) "رحمتي را كه خدا بر مردم بگشايد، كسي نتواند كه بازش دارد." بنابر روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است، مراد از رحمت در اين آيه "دعا" مي باشد. (10) به خوبي معلوم است كه وجه ارتباط دعا و رحمت چيست؛ زيرا در آن زمان كه انسان در كوران فشار و تنگناي مشكلات قرار مي گيرد و هيچ يك از اسباب دنيا نمي تواند او را از آن شرائط سخت نجات دهد، تنها اين دعا و ارتباط با خداست كه همچون نسيمي روح نواز غبار اندوه را از چهره جان او مي زدايد و به او آرامش خاطر مي بخشد.
دعا و نيايش يكي از بزرگ ترين عواملي است كه در شرائط سخت و دشوار زندگي، توان روحي انسان را افزايش مي دهد و او را براي بردباري و مقابله با فشارهاي رواني آماده مي سازد؛ لكن براي رسيدن به اين باور و درك ميزان كاركرد اين عواملِ توانمندي، لازم است كه ابتدا با جايگاه آن آشنا شويم.
ج. همچنين اگر در برخي از دعاهايي كه قرآن كريم از لسان انبيا نقل كرده است، دقت كنيم، متوجه مي شويم كه اصل استعانت از دعا در ميان آنان نيز جاري بوده است و هر گاه كه رسولان الهي دچار ضعف و كاهش توان روحي مي شدند، به وسيله دعا و اتصال به ملكوت در صدد جبران توان روحي خود بوده اند. خواه اين ضعف و شكست ناشي از ناراحتيهايي بوده كه از اهل دنيا به آنها رسيده بود، همانند دعاي حضرت ايوب، نوح و موسي عليهم السلام و خواه به خاطر اندوههاي معنوي بوده كه بر اثر ترك اولي ايجاد شده بود، مانند دعاي حضرت آدم و يونس عليهما السلام. نمونه هايي از اين دعاها عبارت است از: - دعاي حضرت ايوب عليه السلام: "وَ أَيُّوبَ إِذْ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْري لِلْعابِدينَ"؛(11) "و ايّوب را [به ياد آور] آن زمان كه پروردگارش را خواند [و عرضه داشت ]: بد حالي و مشكلات به من روي آورده و تو مهربان ترين مهرباناني! ما دعاي او را مستجاب كرديم و ناراحتيهايي را كه داشت، برطرف ساختيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را بر آنها افزوديم تا رحمتي از سوي ما و تذكّري براي عبادت كنندگان باشد." - دعاي حضرت نوح عليه السلام: "وَ نُوحاً إِذْ نادي مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ"؛(12) "و نوح را [به ياد آور] هنگامي كه پيش از آن [زمان پروردگار خود را ]خواند! ما دعاي او را مستجاب كرديم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم." - دعاي حضرت موسي عليه السلام: "رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ"؛(13) "پروردگارا! هر خير و نيكي كه بر من فرستي، به آن نيازمندم." - دعاي حضرت آدم و حواعليهم السلام پس از تخلف از فرمان الهي: "قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ"؛(14) "گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني، از زيانكاران خواهيم بود." - دعاي حضرت يونس عليه السلام: "فَنادي فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ"؛(15) "پس در آن ظلمتها [ي متراكم ] صدا زد: [خداوندا!] جز تو معبودي نيست. منزّهي تو! من از ستمكاران بودم. پس ما دعاي او را به اجابت رسانديم و از آن اندوه نجاتش بخشيديم و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم." نكته قابل توجهي كه در آيه آخر وجود دارد، اين است كه خداوند متعال با عبارت "وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ" در واقع، يك اصل كاربردي را كه براي تمامي مؤمنين قابل اجرا مي باشد، مطرح كرده است و آن اينكه هر آن كس كه دچار غم و اندوه گردد، اگر خدا را به ياد آورد و او را بخواند، خداوند او را از آن غم نجات مي بخشد. بنابراين، با مطالعه اين آيات به خوبي در مي يابيم كه انبيا و رسولان الهي نيز هنگامي كه در شرائط سخت و ناگوار قرا مي گرفتند، از دعا و مناجات با خدا براي جبران ضعف توان خود كمك مي گرفتند و اساساً از اين طريق، يعني ارتباط با منبع عظيم وحي بوده است كه مي توانستند وظيفه سنگين رسالت را به انجام رسانند.
دعا در روايات همان طور كه بيان گرديد، يكي از مهم ترين تأثيرات دعا كه در هنگام بروز حوادث ناگوار براي شخص دعا كننده حاصل مي گردد، افزايش توان روحي و جبران ضعف رواني است و اين واقعيتي است كه در كلمات معصومين عليهم السلام نيز بدان اشاره شده و روايات بسياري بر آن دلالت مي كند كه به عنوان نمونه، به برخي از آنها اشاره مي كنيم: الف. يكي از تعبيراتي كه در روايات مربوط به دعا به كار رفته است و بر اين مهم دلالت مي كند، تعبير "سلاح" مي باشد: 1. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: "أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَي سِلَاحٍ يُنْجيُكُمْ مِنْ أَعْدائِكُمْ وَ يُدِرُّ أَرْزَاقَكُمْ قَالُوا بَلَي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ؛(16) آيا سلاحي را به شما نشان دهم كه از دشمنان نجاتتان مي دهد و روزيتان را زياد مي كند؟ عرض كردند: آري، اي رسول خدا! فرمود: شب و روز پروردگارتان را بخوانيد؛ زيرا كه سلاح مؤمن دعاست." 2. امام صادق عليه السلام فرمود: "إِنَّ الدُّعَاءَ أَنْفَذُ مِنْ سِلَاحِ الْحَدِيدِ؛(17) همانا دعا از سلاحِ تيز كارگرتر است." 3. و امام علي عليه السلام فرمود: "الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ؛(18)دعا سپر مؤمن است." به خوبي معلوم است كه كاربرد سلاح، مقابله با خطرات و دفاع در برابر حملات مي باشد و كسي كه در موقعيت خطرناكي قرار گرفته است، با داشتن اسلحه احساس ايمني بيشتري مي كند و نسبت به حفظ جان و مال و عرض خود اطمينان خاطر فزون تري خواهد داشت. همين طور كسي كه به خاطر پيامدهاي ناگوار زندگي در يك شرائط سخت و دشوار روحي قرار گرفته است، با داشتن اسلحه دعا و كمك گرفتن از امدادهاي غيبي، اعتماد به نفس پيدا مي كند و در جهت مديريت و كنترل موقعيت پيش آمده، ثبات و ايستادگي بيشتري از خود نشان مي دهد و در واقع، دعا ابزاري است كه او را از شكست و ناكامي در مقابل مشكلات حفظ مي كند. ب. موضوع ديگري كه در روايات مربوط به دعا بر آن تأكيد شده است، مسئله "ايمني از بلايا" مي باشد: 1. حضرت علي عليه السلام فرمود: "اِنَّ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ سَطَواتٍ وَ نَقَمَاتٍ فَاِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ فَادْفَعُوهَا بِالدُّعَاءِ فَاِنَّهُ لَا يَدْفَعُ الْبَلَاءَ اِلَّا الدُّعَاءُ؛(19) همانا خداي سبحان را خشمها و كيفرهايي است. پس هر گاه بر شما فرود آمدند، آنها را با دعا دور سازيد؛ زيرا كه بلا را چيزي جز دعا دور نمي كند." 2. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "إِدْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ؛(20) درهاي بلا را با دعا ببنديد!" 3. همچنين آن حضرت فرمود: "لَا يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ؛(21) قضاء (خواسته حتمي خدا) را چيزي جز دعا بر نمي گرداند." به خوبي آشكار است كه آدمي در اين دنيا پيوسته با انواع بلاها و مصيبتها مواجه مي باشد؛ چه بلاهاي مادي و طبيعي و چه بلاهاي معنوي كه معاصي و گناهان باشد. از سوي ديگر، انسان نيز موجودي است ضعيف و ناتوان كه قدرت تحمل و كنترل انبوه غم و فشارهاي سخت را ندارد؛ لذا نيازمند قدرتي است كه او را در اين موقعيتهاي ناگوار ياري رساند و اين قدرت و نيروي معنوي چيزي جز دعا نيست كه حتي توان دفع كردن سخت ترين و حتمي ترين بلاها را نيز دارد و اين تعبيرات به كار رفته در لسان روايات در حقيقت اشاره اي است به نقش مؤثر و كاربردي دعا در زندگي انسان.
دعا در سيره پيشوايان عليهم السلام مسئله دعا و نيايش يكي از مهم ترين مسائلي است كه در مكتب تشيع جايگاه خاصي داشته است و اهل بيت عصمت و طهارت نيز پيوسته آن را در سيره عَمَلي خود تبليغ و ترويج نموده اند. گواه و شاهد بر اين امر، ادعيه بسياري است كه از جانب ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده است؛ دعاهايي چون: دعاي كميل، مناجات شعبانيه، دعا عرفه، ابو حمزه ثمالي، صحيفه سجاديه و ديگر ادعيه مأثوره. الف. يكي از مواقعي كه اهل بيت عليهم السلام به دعا و استمداد از قدرت لا يزال الهي روي مي آوردند، هنگام خطرات و پيشامدهاي ناگوار و سخت بوده است كه "ميدانهاي نبرد و مبارزه" از جمله اين مواقع است: 1. در ماجراي جنگ بدر - كه نخستين و سخت ترين جنگ بزرگ مسلمانان با مشركان بود - ابن عباس چنين نقل مي كند: شبي كه در روز آن جنگ بدر رخ داد، پيامبرصلي الله عليه وآله به همراه مسلمين به مناجات و راز و نياز به درگاه الهي پرداختند. (22) رسول خداصلي الله عليه وآله رو به قبله ايستاده و دستهايش را به سوي آسمان بلند كرده بود و همچنان به نيايش و استغاثه ادامه مي داد تا آنجا كه عبا از دوشش به زمين افتاد. ايشان در دعايش عرض مي كرد: "خدايا! وعده اي را كه به من داده اي، تحقق بخش! پروردگارا! اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد." (23) 2. درباره جنگ احد نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: زماني كه مردم در روز جنگ احد پيامبرصلي الله عليه وآله را رها كردند و از اطراف ايشان متفرق شدند، رسول خداصلي الله عليه وآله دست به دعا برداشته، عرض كردند: "اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَي وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ...؛ (24) بارخدايا! سپاس مخصوص توست. به سوي تو شكوه مي آورم و از تو ياري مي جويم."
3. همچنين امام علي عليه السلام در مواقع حساسِ ميدانهاي جنگ، به وسيله دعا كردن از خداوند استمداد مي جستند؛ از جمله در "يوم الهرير" كه سخت ترين روز نبرد صفين بود و جنگ بر دوستان امير المؤمنين عليه السلام شدّت گرفته بود، دعاي "كَرْب" را قرائت كردند و آن دعايي است كه اگر شخص گرفتار و غمگين بخواند، خداوند او را از آن غم نجات مي بخشد: "دَعَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَوْمَ الْهَرِيرِ حِينَ اشْتَدَّ عَلَي أَوْلِيَائِهِ الْأَمْرُ دُعَاءَ الْكَرْبِ مَنْ دَعَا بِهِ وَ هُوَ فِي أَمْرٍ قَدْ كَرَبَهُ وَ غَمَّهُ نَجَّاهُ اللَّهُ مِنْهُ." (25)
4. نمونه بارز ديگر اين أمر، حضرت سيد الشهداءعليه السلام مي باشد؛ همان وجود نازنيني كه وقتي در كربلا و در سخت ترين شرائط قرار گرفت، تنها پروردگار خود را خواند و از او ياري خواست. - از جمله وقتي در عصر تاسوعا، سپاهيان "عُمر سعد" قصد آغاز حمله را داشتند، امام عليه السلام خطاب به برادر خود، حضرت ابو الفضل عليه السلام فرمود: "إِرْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَي غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الاِْسْتِغْفَارِ؛(26) به سوي آنان باز گرد و اگر توانستي، امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز، مناجات و استغفار با پروردگارمان بپردازيم؛ زيرا خدا مي داند كه من به نماز براي او و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار علاقه دارم." - در صبح روز عاشورا آن هنگام كه "عمر سعد" مشغول آرايش صفوف لشكر خويش بود، چون چشمان امام عليه السلام به انبوه لشكر دشمن افتاد و سيل عظيم صفوف دشمن را در مقابل خويش ديدند كه كمر به قتل وي بسته اند، دستها را به سوي آسمان بلند كرده، اين دعا را خواندند: "اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ؛(27) بار خدايا! تو در هر غم و اندوهي، تكيه گاه و در هر پيشامد ناگواري، مايه اميد من هستي." - و بنا بر نقل شيخ طوسي در "مصباح المتهجد" و سيد بن طاوس در "اقبال"، امام عليه السلام در آخرين دقايق حيات خود چشمان مبارك را باز كرده و به سوي آسمان متوجه گرديده، براي آخرين بار با پروردگار خويش چنين مناجات نمودند: "اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ غَنِيٌّ عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِيضَ الْكِبْرِيَاءِ...؛ (28) اي خدايي كه مقامت بس بلند، غضبت شديد و نيرويت بالاتر از هر نيرو است! از مخلوقات خويش بي نياز هستي و در كبريا و عظمت خويش فراگير." ب. همچنين از ديگر مواردي كه ائمه عليهم السلام متوجه بارگاه قدس ربوبي شده، به مناجات با خدا مي پرداختند، لحظاتي بود كه از سوي دشمنان "تهديد به مرگ مي شدند" و جان گراميشان در معرض خطر قرار مي گرفت: 1. از جمله اين ادعيه، دعاي امام صادق عليه السلام است. آن هنگام كه منصور (خليفه عباسي) حضرت را فرا خوانده بود و قصد كشتن ايشان را داشت: "فَلَمَّا أَدْخَلْتُهُ إِلَيْهِ رَأَيْتُهُ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَي سَرِيرِهِ وَ فِي يَدِهِ عَمُودُ حَدِيدٍ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَهُ بِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَي جَعْفَرٍعليه السلام وَ هُوَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ فَلَمْ أَشُكَّ أَنَّهُ قَاتِلُهُ وَ لَمْ أَفْهَمِ الْكَلَامَ الَّذِي كَانَ جَعْفَرٌعليه السلام يُحَرِّكُ بِهِ شَفَتَيْهِ بِهِ...؛ (29)[ راوي مي گويد: ]زماني كه امام عليه السلام را نزد منصور بردم، او را ديدم كه بر روي تختش نشسته و در دستش عمود آهنيني است كه مي خواهد با آن امام را به قتل برساند. در اين بين، به جعفر [بن محمد]عليهما السلام نگاه كردم و ديدم كه دو لبانش حركت مي كند؛ پس شك نكردم كه منصور او را مي كشد، اما كلام جعفرعليه السلام را نفهميدم ... ." 2. همچنين در مرتبه ديگري كه امام صادق عليه السلام به دربار منصور احضار شده بودند، ولي با سلامت از نزد او بيرون آمدند، در پاسخ كسي كه از علت اين امر شگفت سؤال كرده بود، فرمودند: "دعاي جدم امام حسين عليه السلام را خواندم." ربيع كه راوي اين جريان است، مي گويد: "به خدا سوگند! هيچ گاه در گرفتاريها اين دعا را نخواندم، مگر آنكه مشكلم بر طرف شد." (30) 3. و از اين قسم است دعاي امام كاظم عليه السلام آن هنگام كه آن حضرت را در گودال حيوانات درنده انداختند: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ...؛ (31) به نام خداوند بخشاينده مهربان. خدايي جز او نيست، تنهاي تنهاست، وعده اش را تحقق بخشيد و بنده اش را ياري كرد، به لشكريانش عزت عطا فرمود، تمام گروهها[ي كفر و شرك ]را به تنهايي شكست داد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است." در خاتمه، اين نكته را يادآور مي شويم كه اگر چه دعا در پيشامدهاي ناگوار و مواقع نياز مؤثر بوده و بدان سفارش شده است، لكن اين گونه نيست كه تنها محدود به چنين موقعيتهاي خاص باشد؛ چرا كه مسئله دعا و مناجات با پروردگار از امور فطري بشر است كه در همه انسانها - از هر دين و آييني كه باشند - به نحوي بروز و ظهور دارد. از اين رو، بايد بكوشيم كه اين حالت فطري را كه ممكن است در اعماق ضمير انسان مدفون گشته و تنها در حالات اضطرار و نياز رخ بنمايد، به صورت عنصري فعال در صحنه زندگي خود آشكار سازيم و آن را يكي از ضروريات زندگي معنوي خود به شمار آوريم؛ چنان كه در فرهنگ قرآني ما نيز "دعا" از امور ضروري در حيات ايماني معرفي شده است كه دوري از آن پيامدِ تنزل شخصيت و مهجوريت انسان از رحمت الهي را خواهد داشت: "وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرينَ"؛(32)"پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا [دعاي ] شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر مي ورزند، به زودي با ذلت وارد دوزخ مي شوند."
1) بلد / 4: "به تحقيق ما انسان را در رنج و سختي آفريديم." 2) نهج البلاغة، خ 226. 3) بقره / 153. 4) عدة الداعي، ابن فهد حلي، تحقيق: احمد موحدي قمي، قم، مكتبة الوجداني، ص 9. 5) فرهنگ اصطلاحات و تعريفات (نفايس الفنون)، بهروز ثروتيان، تبريز، انتشارات دانشگاه، چاپ اول، 1352 ش، ص 128. 6) بقره / 186. 7) ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، دار الحديث، چاپ اول، 1377 ش، ج 4، ص 1654، ح 5574. 8) بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت، دار الاحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق، ج 90، ص 290. 9) فاطر / 2. 10) ميزان الحكمة، ج 4، ص 1654، ح 5575. 11) انبياء / 83 - 84. 12) همان / 76. 13) قصص / 24. 14) اعراف / 23. 15) انبياء / 87 - 88. 16) ميزان الحكمة، ص 1648، ح 5538. 17) همان، ح 5542. 18) همان، ح 5544. 19) همان، ص 1650، ح 5559. 20) همان، ح 5560. 21) همان، ص 1648، ح 5549. 22) چنان كه آيه 9 سوره انفال نيز به اين مطلب اشاره دارد: "إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ". 23) مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 4، ص 437، ذيل آيه 9 سوره انفال. 24) بحارالانوار، ج 88، ص 209. 25) مان، ص 238. 26) سخنان حسين بن علي از مدينه تا كربلا، محمد صادق نجمي، قم، جامعه مدرسين، حوزه علميه، 1378 ش، ص 141. 27) همان، ص 160. 28) همان، ص 263. 29) بحارالأنوار، ج 88، ص 281. 30) مكارم الاخلاق، فضل بن حسن طبرسي، منشورات شريف رضي، چاپ ششم، 1392 ق، ص 350. 31) بحارالانوار، ج 88، ص 328. 32) غافر / 60.