پاسخ به شبهات در مورد معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به شبهات در مورد معاد - نسخه متنی

ياسر جهاني پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
پاسخ به شبهات در مورد معاد
تجسّم اعمال
ياسر جهاني پور
مقدمه
تجسم اعمال، مسئله اي است كه در هر يك از حوزه هاي كلام، فلسفه، اخلاق و عرفان به نوعي مطرح بوده است. بسياري به اثبات آن پرداخته و سخت از آن طرفداري كرده اند، برخي نيز آن را دور از حكم عقل شمرده و به انكار آن برخاسته اند. عنوان تجسم اعمال بعينه در آيات و احاديث ديده نشده است؛ ولي بي گمان خاستگاه آن، آيات و روايات است. در قرآن و روايات درباره? اعمال انسان، اعم از اعمال ظاهري و باطني، و نقش آن در جزاي اخروي، مطالبي آمده است كه دانشمندان از آن به تجسم اعمال(1) يا تجسد اعمال(2) و يا تمثل اعمال(3) و نظاير آن(4) تعبير كرده اند.
از مجموع آيات و روايات، اين گونه برمي آيد كه اعمال خوب، خلقيات، عادات نيك، اعتقادات و حق افراد در جهان ديگر، با صورتهاي بسيار زيبا و لذت بخش تجسم مي يابد. و اعمال زشت، خلقيات بد و اعتقادات و گرايشهاي باطل، با صورتهايي بسيار زشت و وحشت زا مجسم مي شود. همچنين با بررسي و تأمل در آيات و روايات درمي يابيم كه پاداشها و كيفرها، نعمتها و نقمتها و بهشت و جهنم، همگي حقيقت و چهره باطني اعمال و صفات و عقايد انسان است كه در آخرت به آن صورتها بروز مي كند و همين، معناي تجسم اعمال است.
ممكن است پرسيده شود مسئله تجسم عمل چه مشكلي را حل مي كند و چه نتيجه اي بر آن مترتب است؟ در پاسخ مي توان گفت اين مسئله از اين نظر اهميت دارد كه مي تواند به شبهه اي كه درباره? كيفر برخي اعمال وارد است، پاسخ قانع كننده اي ارائه دهد. به عبارت ديگر گاه اين سؤال مطرح مي شود كه آيا رواست كسي كه در مدت معين و محدودي در حال كفر، شرك، نفاق و نافرماني خداي سبحان به سر برده، براي ابد در عذاب الهي گرفتار باشد؟ اين شبهه نه تنها در اذهان افراد عادي وجود داشته و دارد؛ بلكه در اذهان دانشمندان معروفي همچون برتراند راسل نيز مطرح بوده است. راسل مي گفت: چگونه ممكن است خدايي باشد و ما را در برابر جرمهاي بسيار كوچك مجازات بسيار سنگين كند؟(5) در ادامه، سعي داريم به اين سؤال، پاسخ قانع كننده اي بدهيم.

تعريف
تجسم اعمال به معناي به صورت شكل، جسم و پيكر در آمدن موجودات غير مادي، مانند عقايد، اخلاق، اوصاف، افعال و آثار انسان است. (6) به عبارت ديگر، تجسم عمل، نوعي عينيت ماهوي و اساسي بين پاداش و كيفر اخروي با اعمال دنيوي را ثابت مي كند. «قرآن و روايات دلالت دارند بر اينكه هر عملي كه انسان در اين جهان انجام مي دهد دو صورت و دو ظهور و دو هويت دارد و با يكي از آنها در اين دنيا تمثّل مي كند و با ديگري در آخرت؛ مثلاً نماز در اين دنيا عبارت است از يكسري از ذكرها و حركات كه هويت دنيوي نماز را تشكيل مي دهند؛ ولي همين نماز در آخرت ظهور ديگري دارد و همچنين اعمال ناشايست. براي هر يك از اعمال، دو چهره است كه يكي در دنيا و ديگري در آخرت تمثل مي يابد. خداي سبحان مي فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»(7)؛ «هر كس به ميزان مثقال ذره (به اندازه دانه هاي غبار) عمل خير انجام داده [در قيامت] آن را مي بيند و هركس به ميزان مثقال ذره، عمل شرّ انجام داده آن را مي بيند.» ظاهر آيه، آن است كه خود عمل ديده مي شود و تأويل بردن آن به اينكه جزاي عمل ديده مي شود با ظاهر آيه سازگار نيست.» (8)
پس اعمال، صورتي دنيوي دارند كه ما آنها را مشاهده مي كنيم و نيز صورتي اخروي كه هم اكنون در دل عمل نهفته است. اعمال انسان در روز قيامت، شكل كنوني خود را از دست مي دهد و به صورت واقعيت اخروي جلوه مي كند؛ زيرا اقتضاي اين عالم آن است كه عمل به اين صورت جلوه كند و اقتضاي عالم آخرت آن است كه عمل به شكل اصلي و واقعي خود ظاهر شود. پس در تجسم اعمال، با دو عنوان كلي مواجه هستيم: يكي عينيت فعل و جزا و ديگري همراهي عمل با انسان در برزخ و روز قيامت.
علامه طباطبايي مي فرمايد: «خداوند در آيه 19 سوره احقاف مي فرمايد: «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»؛ «براي هر كس درجاتي در قبال اعمالشان مي باشد و هر آينه خداوند اعمالشان را تماماً به آنها باز مي گرداند در حالي كه ستمي بر آنها روا داشته نمي شود.» كه صدر آيه، از نوعي نسبت خاص حكايت مي كند و عبارت مياني، از اتحاد بين عمل و جزاي آن و ذيل آيه، از جزاي عادلانه كه در واقع، سبب نسبت و اتحاد مذكور است. آيات بسيار ديگري وجود دارند كه دلالت مي كنند بر اينكه اعمال خير و شرّ انسان بعينه به وي برگردانده مي شوند.» (9)
آن گاه در جاي ديگر چنين مي گويد: «ثواب و عقاب كه اموري حقيقي اند و با طاعت و معصيت همراه هستند، لا محاله با انسان خواهند بود و انسان، مجموع بدن و نفس است؛ ولي بدن به تدريج متبدّل مي شود؛ در حالي كه طاعت و معصيت و شقاوت و سعادت به حال خود باقي اند. پس آنچه كه حقيقت مذكور، داير مدار آن است، همان روح، يعني حقيقت انسان خواهد بود.» (10)

نظريات مختلف درباره? تجسم اعمال
بزرگان درباره? مسئله تجسم اعمال، اختلاف دارند. گروهي اين نظريه را پذيرفته و گروهي آن را رد كرده اند. آنان كه تجسم اعمال را قبول دارند به سه گروه تقسيم مي شوند. دليل اين تقسيم بندي ميان قائلان، آن است كه، در كنار بحث از تجسم اعمال كه غالباً ناظر به كردارهاي مربوط به اعضاي انسان است، مسئله ديگري مطرح مي شود كه از آن به تبلور يا تجسم نيّتها و ملكات نفساني تعبير مي شود و مقصود، اين است كه صورت حقيقي انسان، بستگي به همان نيتها، خصلتها و ملكات نفساني او دارد و بر اين اساس، انسانها از نظر صورت ظاهري يكسان اند؛ ولي از نظر صورت باطني يعني خصلتها و ملكات، انواع يا اصناف گوناگوني دارند. (11)
حكيم سبزواري در اين باره مي گويد: «انسان به اعتبار اخلاق و ملكاتش، يا فرشته است يا حيوان، يا درنده و يا شيطان. بنابراين انسان از نظر صورت دنيوي يك نوع بيش نيست؛ ولي از نظر صورت اخروي، چند نوع خواهد بود؛ زيرا اگر شهوت و غضب بر او غلبه كند و كارهاي او، پيوسته از اين دو غريزه صادر شود، صورت اخروي او حيوان و درنده خواهد بود، و اگر اخلاق پسنديده در نفس او رسوخ كرده باشد به صورتهاي زيباي بهشتي تمثل خواهد يافت.» (12)
بنابراين مي توان گفت درباره? مكانيزم تبديل عمل به جزا (يا تجسم اعمال) سه تفسير عمده وجود دارد:
1. «عذاب و نعمتها در آخرت، تجسّم اعمال و ملكات است؛ يعني برخي عذابها از لوازم لاينفك عمل و عقيده و انگيزه هايي است كه آدمي را به ارتكاب گناه وادار مي كند. طبق اين نظريه، انسان در دنيا هر عملي را كه انجام مي دهد، بدون ترديد، مولود انگيزه و نياتي است كه در جانش نقش بسته است. به فرموده قرآن: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ»؛(13) «هر انساني طبق نيّات و تفكرات شكل يافته خود عمل مي كند.»
اساس كار، انديشه و انگيزه است. عملي كه با انگيزه هاي پست حيواني و يا نيات و اهداف متعالي انجام مي گيرد، تصويري در صفحه روان از خود باقي مي گذارد. اگر اين عمل تكرار نشود به تدريج، آن صورت نفساني كمرنگ و محو مي شود؛ ولي اگر تكرار شد به تدريج پرورش يافته، به شكل ملكه راسخه در مي آيد و در صحيفه جان انسان ماندگار مي شود و پس از مرگ، تجسم عيني پيدا مي كند.

2. نظر دوم آن است كه هر عملي دو چهره دارد: يك چهره ظاهري كه گاه در اين دنيا آميخته با لذت، رفاه و ثروت است؛ ولي چهره ديگري به عنوان صورت ملكوتي و باطني است كه در قيامت ظاهر مي شود.

3. نظر سوم، اعتقاد به تفصيل است. طبق اين عقيده، بعضي از اعمال، عقايد و تفكرات انسان به عذاب تبديل مي شود (تجسم اعمال)؛ ولي برخي عذابها در حقيقت، جزاي اعمال انسان است (نه تجسم) ... در نهايت بين گفتار و كردار و فكر و عقيده و پاداش آنها مناسبتهايي است كه در قيامت با حفظ مناسبتها به صورت ثواب و عقاب جلوه گر مي شوند.» (14)
گروهي ديگر از مفسران و متكلمان اسلامي، تجسم اعمال را غيرممكن مي دانند و همه آيات و رواياتِ دالّ بر آن را به گونه اي تأويل مي كنند. عمده دليل آنان بر اين مدعا اين است كه اعمال انسان، از مقوله اعراض است و بر اين اساس نظريه تجسم اعمال مواجه با يك اشكال است و آن اينكه:
چون وجود عرض، قائم به خود نيست و اعمال انسان از سنخ اعراض اند، در نتيجه پس از تحقق يافتن از انسان نابود مي شوند و ديگر چيزي نيست تا اعاده شود. از طرف ديگر، بنابر نظريه تجسم اعمال، خود اعمال بدون تكيه بر جوهر تحقق مي يابند و اين، امري غير ممكن است.
علامه مجلسي پس از نقل نظريه شيخ بهايي درباره تجسم اعمال مي گويد: «محال دانستن انقلاب عرض به جوهر در اين دنيا و ممكن دانستن آن در سراي ديگر، نوعي سفسطه است؛ زيرا دو نشئه دنيا و آخرت با هم تفاوتي ندارند؛ مگر اينكه مرگ و احيا دوباره ميان آن دو فاصله ايجاد كرده است و اين تفاوت نمي تواند وجه اختلاف احكام ياد شده باشد.
حق آن است كه هيچ يك از اين دو اشكال بر نظريه تجسم اعمال وارد نيست؛ زيرا به مقتضاي براهين عقلي آنچه تحقق يافت و لباس هستي بر تن كرد، ديگر به هيچ وجه معدوم نمي شود و در آن مرحله و در ظرف خود كه تحقق يافته است هميشه باقي خواهد ماند و طريان عدم بر آن در آن مرحله، از قبيل اجتماع وجود و عدم است كه محال بودن آن بديهي است.» (15) علاوه بر اين، قرآن مي فرمايد: «همه چيز در امام مبين، ثابت و باقي است و اعمال انسان هم از اين حكم كلي مستثني نخواهد بود»؛ چنان كه مي فرمايد: «از علم پروردگار تو حتي هم وزن ذره اي از آنچه در زمين و آسمان است پنهان نيست و نه چيزي كوچك تر از آن و نه بزرگ تر از آن نيست؛ مگر آنكه در كتاب مبين ثبت و محفوظ است. (16) از طرف ديگر هر چند ما به معاد جسماني معتقديم؛ ولي معناي اين سخن، آن نيست كه همه قوانينِ مربوط به نظام دنيوي در حيات اخروي نيز جريان خواهد داشت (كلام علامه مجلسي) و فرق تنها، فاصله مرگ ميان اين دوست؛ زيرا نظام اين عالم نظام مادي و نظام عالم آخرت، نظام معنوي و روحاني تام است و بين اين دو سنخيتي نيست تا بخواهيم بگوييم قوانين در هر دو عالم يكي است. (17)

تجسم اعمال در آيات قرآن
تجسم اعمال، يك حقيقت قرآني است كه در آيات متعددي به آن اشاره شده است. نمونه هايي از اين آيات را يادآور مي شويم:
1. «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيدا»؛(18) «روزي كه هر انساني هر كار نيك و بدي را كه انجام داده است نزد خود حاضر مي يابد و آرزو مي كند كه ميان او و عمل زشتش فاصله مكاني يا زماني بسياري وجود مي داشت.»

2. «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرا»؛(19) آنان كه از روي ظلم و ستم اموال يتيمان را مي خورند؛ در حقيقت، آتش مي خورند و در آينده، وارد دوزخ خواهند شد.»
شكي نيست كه صورت ظاهري و دنيوي اموال ياد شده آتش نيست؛ بلكه به صورت انواع لذتهاي دنيوي نمايان مي شوند. بنابراين بايد بگوييم اين گونه اعمال، صورت ديگري دارند كه اكنون از چشم ظاهربين پوشيده است؛ ولي در سراي ديگر كه پرده ها بالا مي رود، چهره واقعي اين اعمال نمايان مي شود و آن، چيزي جز آتش نيست.

3. «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم‏»؛(20) «روزي كه مردان و زنان با ايمان را مي بيني كه نور وجود آنان در پيشاپيش و جانب راست آنان در حركت است.» آنچه از ظاهر اين آيه استفاده مي شود، اين است كه در قيامت وجود انسانهاي با ايمان به صورت منبع نوري در مي آيد و اين نور، پيش رو و اطراف آنان را روشن مي سازد.

4. لقمان حكيم در نصايح خود به فرزندش فرمود: «يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ»؛(21) «فرزندم هر كاري كه انسان انجام دهد، هر چند به اندازه سنگيني خردلي در ميان صخره ها و يا آسمانها و زمين باشد، خداوند آن را [در روز رستاخيز] مي آورد.» از ظاهر اين آيه شريفه نيز بر مي آيد كه خداوند، خود عمل انسان را مي آورد و آن را ملاك پاداش و يا كيفر قرار مي دهد.

5. آيات بسياري درباره جزاي اعمال وارد شده است. ظاهر آنها اين است كه خود كارهاي انجام شده در دنيا جزاي عاملانشان خواهد بود؛ از آن جمله اين است كه مي فرمايد: «فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»؛(22)«امروز به كسي ستم نمي شود و جزاي شما چيزي جز اعمالي نيست كه در دنيا انجام داده ايد.»

6. از جمله آيات بيانگر نظريه تجسم اعمال، اين آيه كريمه است: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد»؛(23) «تو از اين روز غافل بودي. پرده غفلت را از تو برگرفتيم، پس ديدگانت تيز شده، [و حقيقتها را درك مي كني].»
كلمه غفلت و كشف غطا مي رساند كه چيزي در دنيا پيوسته با انسان همراه بوده و او از آن غفلت داشته است و همان چيز در روز رستاخيز كه پرده هاي غرور كنار مي رود به روشني مشاهده مي شود. بنابراين، ورايِ اين صورت ظاهري و دنيويِ اعمال، صورتي اخروي وجود دارد كه انسانِ سرگرم به ظواهر زندگي مادي و بي خبر از حقيقت غيبي آفرينش به كلي از آن غافل است؛ ولي آنها را در جهان رستاخيز مشاهده خواهد كرد. (24)

همچنين از امام علي(ع) نقل شده است كه فرمود: «در آخرين لحظه حيات انسان در دنيا، فرزند و مال و عمل در مقابل ديدگان انسان مجسم مي شود. او از هر يك مي پرسد كه برايش چه خواهند كرد؟ مال جواب مي دهد: كفنت از من، فرزند اظهار مي دارد: تو را به قبر مي رسانم، عمل مي گويد: من با تو در قبر و رستاخيز همدم خواهم بود.»

تجسم اعمال در روايات
از تجسم اعمال در روايات نيز ياد شده است؛ از آن جمله مي توان به روايات ذيل اشاره كرد:
امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا بَعَثَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ يَقْدُمُ أَمَامَهُ كُلَّمَا رَأَى الْمُؤْمِنُ هَوْلًا مِنْ أَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ لَهُ الْمِثَالُ: لَا تَفْزَعْ وَ لَا تَحْزَنْ وَ أَبْشِرْ بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُحَاسِبُهُ حِسَاباً يَسِيراً وَ يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمِثَالُ أَمَامَهُ فَيَقُولُ لَهُ الْمُؤْمِنُ: يَرْحَمُكَ اللَّهُ نِعْمَ الْخَارِجُ خَرَجْتَ مَعِي مِنْ قَبْرِي وَ مَا زِلْتَ تُبَشِّرُنِي بِالسُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ مِنَ اللَّهِ حَتَّى رَأَيْتُ ذَلِكَ فَيَقُولُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَيَقُولُ: أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ أَدْخَلْتَ عَلَى أَخِيكَ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا خَلَقَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ لِأُبَشِّرَكَ؛(25) وقتي خداوند، مؤمن را از قبرش [در روز قيامت] بر مي انگيزاند، همراه او [شخص] مثالي خارج مي شود كه پيشاپيش وي حركت مي كند و هرگاه مؤمن هولي از اهوال قيامت را ببيند (و آ ن هول سبب هراس او شود)، آن مثال به وي مي گويد: نگران و محزون مباش، تو را از جانب خداوند بشارت باد به كرامت و خوشحالي. تا اينكه در برابر خداوند جليل ايستاده و حق تعالي از او حسابي آسان كشيده و او را به بهشت امر مي كند؛ در حالي كه [شخص] مثالي در جلو او [در حال حركت] است. مؤمن به او مي گويد: خداوند، تو را رحمت كند. چه خوب با من از قبرم خارج شدي و دائماً مرا به شادي و كرامت از ناحيه خداوند بشارت دادي تا اينكه آن را ديدم. پس مؤمن مي گويد: تو كيستي؟ آن مثال مي گويد: من همان شادي و سروري هستم كه تو آن را بر قلب برادر مؤمنت در دنيا داخل كردي. خداوند جليل مرا از آن سرور خلق كرده است تا تو را خوشحال كنم.»
همچنين در حديث ديگري است كه امام باقر(ع) فرمود: «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ الْقُرْآنَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ صُورَة؛(26) قرآن را بياموزيد. پس همانا قرآن روز قيامت در بهترين صورت حاضر مي شود.»
همچنين منقول است جبرئيل بر پيامبر نازل شد، او را چنين موعظه فرمود: «يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيه؛(27) اي محمد هر چه مي خواهي زندگي كن، همانا [روزي] خواهي مرد و هر چه را مي خواهي دوست داشته باش، [ولي بدان روزي] همانا تو از آن جدا خواهي شد و هر كاري مي خواهي انجام بده، همانا تو آن را ملاقات خواهي كرد.»
عبارت آخر از اين فرمايش در حقيقت همان آيه 7 و 8 سوره زلزال است كه اشاره مي كند انسان در روز قيامت، خود عمل را مشاهده مي كند. لازمه اين ديدن عمل، در واقع، همان تجسم يافتن اعمال و عينيت آنهاست. صراحت در آيات و روايات، ما را به اين مطلب بيش تر رهنمون مي كند كه اگر خداوند در قرآن و يا معصومان(ع) در روايات دربارة عذابهاي دوزخ به ما هشدار داده اند، در حقيقت خواسته اند ما را از انجام اعمال زشتي بترسانند كه روزي گريبان خودمان را خواهد گرفت؛ نه اينكه بخواهند ما را از آتش و حميم به هول و هراس بيندازند.
همچنين از امام علي(ع) نقل شده است كه فرمود: «در آخرين لحظه حيات انسان در دنيا، فرزند و مال و عمل در مقابل ديدگان انسان مجسم مي شود. او از هر يك مي پرسد كه برايش چه خواهند كرد؟ مال جواب مي دهد: كفنت از من، فرزند اظهار مي دارد: تو را به قبر مي رسانم، عمل مي گويد: من با تو در قبر و رستاخيز همدم خواهم بود.» آن گاه آن حضرت مي فرمايد: «اگر از اولياي خدا باشد، عملش در خوش چهره ترين و خوش بوترين و خوش جامه ترين افراد نزدش حاضر مي شود و مي گويد: بشارت باد بر تو، آسودگي از هر همّ و غمي. آن وليّ خدا مي پرسد: تو كيستي؟ پاسخ مي دهد: من عمل صالح تو هستم و اگر از دشمنان خدا باشد، كسي نزد او مي آيد كه از بد لباس ترين و بدقيافه ترين و بدبوترين خلق خداست و به او وعده دوزخ مي دهد.» (28)
از اين روايات و آيات مذكور معلوم مي شود كه عمل در قيامت حاضر مي شود و انسان از آن آگاهي مي يابد و در واقع، همان عمل را مي بيند، نه پاداش و كيفر آن را.
تجسم اعمال از منظر عقل
صدر المتألهين در توضيح و تقريب اين مطلب كه چگونه اعمال و صفات نفساني، بسان ديگر حقايق عالم وجود در مواطن گوناگون داراي ظهورها و آثار گوناگون هستند، به ظهور آب يا جسم مرطوب در سه موطن خارج، خيال و عقل به سه صورت متفاوت مثال زده، مي نويسد: «چنان كه اگر جسم نمناكي را روي ماده خشك نم پذير نهند، آن ماده، رطوبت مي پذيرد و به شكلهاي گوناگون درمي آيد. اگر همين جسم نمناك را روي ماده حس يا خيال، مانند چشم و مغز گذارند، بر فرض پذيرفتن صورت، ديگر شكل نمي پذيرد، با اينكه رطوبت بر آن اثر گذاشته و او هم اين اثر را پذيرفته است. قوه عاقله هم از رطوبت اثر مي پذيرد؛ ولي اين اثر، غير از اثر سابق، يعني به صورت كلي خواهد بود. بنابراين ماهيت مرطوب با وصف اينكه يك ماهيت بيش نيست، هر سه جا، سه گونه اثر مي گذارد: نخستين بار تأثير جسماني، دوم بار در نيروي حس و خيال، صورت محسوس و متخيل، و سوم بار در نيروي عقل، صورت كلي عقلي پديد مي آورد.» (29)
ملاصدرا با تشبيه مذكور خواسته است اختلاف ظهور و تفاوت بروز يك ماهيت را در عوالم مختلف به ذهن نزديك سازد. طبق بيان وي، همان گونه كه يك ماهيت مادي در مواطن گوناگون داراي آثار و جلوه هاي گوناگوني است، صفات، نيات و ملكات انسان نيز در جاهاي مختلف، داراي آثار و لوازم مختلف هستند؛ از اينرو، بعدي ندارد كه صفات و ملكات انسان كه در اين جهان به صور معهود بروز مي كند و آثار خاصي از خود به جاي مي گذارند، در عالم برزخ و قيامت به صورت روح و ريحان يا به صورت مار و كژدم و ... ظاهر شوند. (30)
ملاصدرا(ره) اين مسئله را به نحوي ديگر بررسي كرده است. او مي گويد: «شكي نيست كه هر عملي را اثري است در نفس، و اثري است در خارج، و نفس انسان در مقابل اعمال و رفتار خود متأثر مي شود و همان طور كه اعمال و رفتار هر كس در خارج، داراي آثار وجودي خاص است، در نفس نيز اثري مي گذارد كه مجموعه ملكات و فضايل و رذايل نفساني، محصول اعمال و رفتار و بالجمله اكتسابات انسان است و هر يك از ملكات نفساني را ظهوري است در هر يك از مواطن و قوابل و هر صفت جسماني و يا روحاني در مقام مقارنت و مجاورت با قابلي، اثري در آن قابل مي گذارد و نحوه اثر آن در هر يك از مواطن و قوابل متفاوت است و همان طوري كه اعمال خارجي در نفس اثر مي گذارد، ملكات نفساني نيز در خارج اثر مي كنند و آثاري از فضايل و رذايل نفساني در خارج حاصل مي شود؛ مثلاً غضب، كبر، عجب، حقد و غيره كه از كيفيات و امور نفساني هستند آثاري از آنها در خارج ظاهر مي شود. يكي از مواطن، موطن آخرت است و بعيد نيست كه مثلاً غضب كه يكي از ملكات و صفات نفساني است در نشئه آخرت به صورت نار محرقه مجسم شود و صاحب آن را بسوزاند و همين طور جود و علم و ساير صفات كه از كيفيات نفساني اند به صورت سلسبيل درآيند و آكل مال يتيم ظلماً در نشئه آخرت به صورت آتش در بطون خورندگان آن درآيد و آنها را بسوزاند و بالاخره ملكات فاضله و رذايل كه از مكتسبات نفساني است و از آثار و اعمال انسان است در نشئه دنيوي، بعينه در نشئات ديگر مجسم شوند و نتيجه عمل هر كس بدين طريق براي او نمودار شود.» (31)
با توجه به آنچه گفته شد مي فهميم مهم ترين عامل عذاب، اعمال انسان است؛ زيرا با تعبيرهاي ياد شده، جايي براي اين معنا باقي نمي ماند كه عذابهاي مختلف، نتيجه جدانشدني اعمال زشت خود انسانهاست، نه شكنجه هاي خداوند.

1) عرشيه، صدر الدين شيرازي، تصحيح و ترجمه غلامحسين آهني، انتشارات مولي، تهران، 1361 ش، ص282.
2) جامع السعادات، ملا محمد مهدي نراقي، صحيح و تعليق سيد محمد كلانتر، انتشارات اسماعيليان، چاپ سوم، ج1، ص20.
3) چهل حديث، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، قم، 1373ش، ص439.
4) اربعين، محمد عاملي بهايي، مطبعه صابري، 1357 ش، ص202 و 465.
5) عدل الهي، مرتضي مطهري، انتشارات اسلامي، 1398ق، ص281.
6) تفسير موضوعي قرآن، ج5، معاد در قرآن، جوادي آملي، انتشارات اسراء، 1381 ش، ص47.
7) زلزله/7 و 8.
8) معاد شناسي در پرتو كتاب و سنت و عقل، جعفر سبحاني، ترجمه علي شيرواني، انتشارات الزهراء 1370 ش، ص111.
9) انسان از آغاز تا انجام، محمد حسين طباطبايي، ترجمه و تعليقات صادق لاريجاني، بوستان كتاب، 1387 ش، ص168.
10) همان، ص173.
11) كلام تطبيقي (نبوت، امامت، معاد)، علي ربّاني گلپايگاني، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ ا ول، 1385 ش، ص361 و 362.
12) شرح منظومه، نسخه ناصريه، ملاهادي سبزواري، 1367 ق، بحث معاد.
13) اسراء/84.
14) معاد در نگاه عقل و دين، محمد باقر شريعتي سبزواري، بوستان كتاب، 1385 ش، ص 386 ـ 388.
15) منشور جاويد، ج9، پيرامون معاد و روز بازپسين، جعفر سبحاني، موسسه سيد الشهداء، 1369ش، ص417.
16) يونس/61 و سبأ/3.
17) ر.ك: منشور جاويد، آية الله سبحاني، ج9، ص419 ـ421.
18) آل عمران/30.
19) نساء/10.
20) حديد/13.
21) لقمان/16.
22) يس/54.
23) ق/21.
24) عقايد استدلالي، علي رباني گلپايگاني، انتشارات نصايح، 1380 ش، ج2، ص290 ـ296.
25) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403 ق، ج71، ص290.
26) مستدرك سفين? البحار، علي نمازي، دفتر انتشارات اسلامي، ج6، ص395.
27) ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، دار الحديث، 1416 ق، ج3، ص2139.
28) كافي، كليني، بيروت، دار الصعب، 1401ق، ج3، ص232، ح1.
29) العرشيه، صدر المتألهين، ص282.
30) الشواهد الربوبيه، صدر المتألهين، مشهد، مركز الجامعي للنشر، 1360ش، ص329.
31) ر.ك: المبدأ و المعاد، صدر المتألهين، تصحيح استاد آشتياني، انتشارات انجمن حكمت و فلسفه ايران، 1354ش، ص412.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 123
/ 1