بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پرتوي از جلوه هاي آبِروباني در اسلام (3) جلوههاي آبروباني در روايات عليرضا وزيري بخش دوم: جلوههاي آبروباني در روايات آبرو با توجه به جنبهها و قلمروهاي مختلف زندگي آدمي، ميتواند انواع گوناگوني داشته باشد كه شامل آبروي اخلاقي، معنوي، خانوادگي، اجتماعي و ... است. اسلام، راههاي كسب آبرو و موانع و پيامدهاي آبروريزي را بيان كرده است تا انسانها به اهميت آبروباني خود و ديگران پي ببرند و اين سرماية بيبديل را از دست ندهند. مسلمانان بايد همواره مراقب عزّت خود و ديگر برادران ايماني خود باشند و كاري نكنند كه ماية ذلت خود و آنان شود. اكنون به راههاي حفظ آبرو از ديدگاه روايات ميپردازيم: 1. پرهيز از جدال و نزاع حضرت علي عليه السلام دربارة حفظ آبرو ميفرمايد: «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدْعِ الْمِرَاءِ؛ (39) هر كس از آبروي خود بيمناك است [و ميخواهد آن را حفظ كند]، از جدال بپرهيزد.» 2. برنامهريزي و تدبير معيشت برنامهريزي جهت تدبير زندگاني و نحوة صرف درآمدها در زندگي به حفظ آبرو كمك ميكند. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پيامد حفظ آبرو را سربلندي و روسفيدي نزد خدا ميداند و ميفرمايد: «مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا حَلاَلاً اِستِعْفاَفاً عَنِ المَسْألَةِ وَسَعْياً عَلَي عَيَالِهِ وَتَعطُّفاً عَلَي جَارِهِ لَقِيَ اللهَ وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرُ لَيْلَةَ الْبَدْر؛ (40) كسي كه از پيِ مال مشروع برود، براي آنكه آبروي خود را از ذلت سؤال (درخواست از ديگران) مصون نگه دارد، عائلة خويش را اداره كند و به همساية خود كمك كند، در پيشگاه خداوند سربلند و روسفيد است و صورتش مانند ماه تمام ميدرخشد.» كسب مال حلال، انتخاب شغل مناسب و يا درست انجام دادن كارها، موجب تأمين زندگي و حفظ آبرو ميشود. اگر كسي انجام كاري را به عهده بگيرد؛ ولي وجدان كاري نداشته باشد، و آن را خوب انجام ندهد، هم وجدان خود را ميآزارد، هم سرمايهاش را ميبازد، و هم شخصيت و آبرويش را مخدوش ميكند.
3. دعاي حفظ آبرو حفظ آبرو از نظر اسلام آن قدر مهم است كه از ائمة معصومين عليهم السلام دعاهايي دربارة محفوظ ماندن آبرو رسيده است. به عنوان نمونه، امام سجاد عليه السلام به خداوند عرض ميكند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصُن وَجْهِي بِالْيَسَار، وَلاَ تَبْتَذِل جَاهِي بِالاِقْتَار فَاَسْتَرزِقَ أهْلَ رِزْقِكَ، وَاسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ... ؛ (41) بارالها! ... آبرويم را به توانگري [و بينيازي و معيشت آسان] حفظ فرما، و با تنگدستي [شخصيت و قدر و منزلتم را نزد مردم] پست و خوار نساز تا آنكه از روزيخواران تو روزي خواهم، و دست نياز به سوي بدترين خلق تو دراز كنم...». مشابه همين تعبير از حضرت علي عليه السلام نيز رسيده است. (42)
4. قناعت و درخواست نكردن روحية قناعت كردن و قناعتورزي، ثروتي بيپايان است كه آدمي را از درخواست كردن بينياز ميكند؛ اما رو زدن به ديگران و درخواست از آنان، كاخ يخي از آبرو را قطره قطره آب ميكند و ذلّتآفرين ميگردد. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ السُّؤَال، فَانْظُر عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ؛ (43)آبروي تو همچون يخي جامد است كه درخواست، آن را قطره قطره آب ميكند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسي فرو ميريزي؟» و در جاي ديگر ميفرمايد: «از هر كار پنهاني كه از آشكار شدنش شرم داري، پرهيز كن! از هر كاري كه اگر از كنندة آن پرسش كنند، انكار كند يا عذرخواهي نمايد، دوري كن و آبروي خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده!» (44)
5. رعايت حيا و عفت شرم و حيا و عيبپوشي زيباست. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «مَنْكَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَةُ، لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ؛(45) آن كس كه لباس حيا بپوشد، كسي عيب او را نبيند.»
عوامل آسيبرسان به آبرو جدال و نزاع، بيبرنامگي و عدم تدبير در معيشت، قناعت نكردن و درخواست بيجا و نادرست و غيرضروري از ديگران، بيدقتي در انتخاب دوست و همكار و شريك زندگي، بيحيايي و خويشتنداري نكردن در خلوت و جمع، حقناشناسي و باطلگرايي، و ... از عوامل آسيب رساننده به آبرو هستند كه بايد به شدت از آنها دوري كنيم.
آبروباني در سيرة معصومان عليهم السلام 1. آبروباني امام علي عليه السلام آبرو قابل قيمتگذاري نيست! اميرمؤمنان عليه السلام مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براي مردي فرستاد. آن مرد شخصي آبرومند بود و از كسي درخواست كمك نميكرد. شخصي در آنجا بود، به علي عليه السلام عرض كرد: آن مرد كه درخواست كمك نكرد، چرا براي او خرما فرستادي؟ به علاوه يك وسق براي او كافي بود. اميرمؤمنان علي عليه السلام به او فرمود: خداوند امثال تو را در جامعة ما زياد نكند! من ميدهم، تو بخل ميورزي؟ اگر من آنچه را كه مورد حاجت او است، پس از سؤال او به او بدهم، چيزي به او ندادهام؛ بلكه قيمت آبرويي را كه به من داده، به او دادهام؛ زيرا اگر صبر كنم تا او سؤال كند، در حقيقت او را وادار كردهام كه آبرويش را به من بدهد، آن آبرويي را كه در هنگام عبادت خداي خود و خداي من به خاك ميساييد.» (46) اين كار حضرت علي عليه السلام الگويي رفتاري براي ماست كه نيازمندان واقعي را قبل از وارد شدنشان به ابراز نياز شناسايي و به آنان در حدّ توانمان كمك كنيم يا زمينة كمكرساني آبرومندانه به آنان را فراهم كنيم.
2. آبروباني بزرگوارانة امام حسين عليه السلام الف. نيازت را بنويس همانطور كه ميدانيم، ما انسانها بسياري از سخنان و خواستههايمان را با نوشتن ميتوانيم ابراز كنيم، در حالي كه به صورت حضوري و مستقيم نميتوانيم، يا اگر هم بتوانيم رو در رو بگوييم، براي ما پيامدهاي روحي دارد كه چه بسا مطلوب نباشد؛ لذا «گفتن مكتوب» از «شفاهي گفتن» آسانتر است. مردي از مسلمانان مدينه به شخصي بدهكار شد و نتوانست قرض خود را ادا كند. از طرفي طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد. آن مرد براي چارهجويي به حضور امام حسين عليه السلام آمد. هنوز سخني نگفته بود كه امام حسين عليه السلام دريافت او براي حاجتي آمده است، براي اينكه آبروي او حفظ شود، به او فرمود: آبروي خود را از سؤال و درخواست روياروي و مستقيم نگهدار، نياز خود را در نامهاي بنويس كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند، به تو خواهم داد. او در نامهاي نوشت: اي ابا عبد الله! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار ميكند كه طلبش را بگيرد، لطفاً با او صحبت نماييد كه تا وقتي پولدار شوم، به من مهلت دهد. امام حسين عليه السلام پس از خواندن نامة او به منزل خود رفت و كيسهاي محتوي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود: با پانصد دينار بدهكاري خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سر و سامان بده. (47)
ب. نيازمان را به چه كسي بگوييم؟
امام حسين عليه السلام فرمود: حاجت خود را فقط به اين سه نفر بگو و ديگر هيچ: 1. مؤمن و ديندار؛ چرا كه دين نگهبان او است. 2. جوانمرد؛ كه به خاطر جوانمردي حيا ميكند. 3. صاحب اصالت خانوادگي؛ كه ميداند تو به خاطر نيازت، دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي، او شخصيت تو را حفظ ميكند و حاجتت را روا ميسازد. (48) 3. آبروباني بزرگوارانة امام رضا عليه السلام: نديدن شرمندگي درخواست «يسع بن حمزه» ميگويد: در مجلس حضرت رضا عليه السلام بودم و جمعيت بسياري در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سؤال ميكردند و از احكام حلال و حرام ميپرسيدند و امام عليه السلام پاسخ آنها را ميداد. در اين ميان ناگهان مرد بلندقامت و گندمگوني وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم عليه السلام عرض نمود: من از دوستان شما و دوستان پدر و اجداد پاك شما هستم. در سفر حج پولم تمام شد و خرجي راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امكان دارد، خرجي راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمتهايش برخوردار نموده است، وقتي به وطن رسيدم، آنچه به من دادهاي معادل آن، از جانب شما صدقه ميدهم؛ چون خودم مستحق صدقه نيستم. امام رضا عليه السلام به او وفرمود: بنشين، خدا به تو لطف كند.» سپس امام عليه السلام به مردم رو كرد و به پاسخ سؤالهاي آنها پرداخت. وقتي همة مردم رفتند و تنها آن مرد مسافر و من و سليمان جعفري و خثيمه در خدمت امام مانديم، امام عليه السلام به ما فرمود: اجازه ميدهيد به اندرون خانه بروم؟ سليمان عرض كرد: خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است. حضرت برخاست و وارد حجرهاي شد و پس از چند دقيقه بازگشت و از پشت در فرمود: آن مرد مسافر خراساني كجاست؟ خراساني برخاست و گفت: اينجا هستم. امام عليه السلام از بالاي در دستش را به سوي مسافر دراز كرد و فرمود: اين مقدار دينار را بگير و خرجي راه خود را با آن تأمين كن و اين مبلغ مال خودت باشد. ديگر لازم نيست از ناحية من، معادل آن را صدقه بدهي، حالا برو كه نه تو مرا ببيني و نه من تو را ببينم. مسافر خراساني پول را گرفت و رفت. سليمان به امام رضا عليه السلام عرض كرد: فدايت گردم كه عطا كردي و مهرباني فرمودي؛ ولي چرا هنگام پول دادن به مسافر خود را نشان ندادي و پشت در خود را مستور نمودي؟ امام رضا عليه السلام در پاسخ فرمود: «مَخَافَةً أنْ أرَي ذلَّ السُؤالِ فِي وَجْهِهِ لِقَضَائِي حَاجَتَهُ؛ از آن ترسيدم كه چون حاجتش را برآورم، شرمندگي درخواست را در چهرة او ببينم.» (49) ادامه دارد...
39) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، انتشارات مجتبي، اوّل، 1379 ش، حكمت 362، ص 714. 40) مستدرك الوسائل، محدث نوري، قم، مؤسسه آل البيت، 1408 ه. ق، ج 13، ص 17. 41) صحيفه كامله سجاديه، امام علي بن الحسين(ع)، ترجمه محمد تقي خلجي، قم، ميثم تمار، بيتا، ص 126. 42) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 225، ص 460. 43) همان، حكمت 346، ص 710. 44) همان، ص 611، نامه 69. 45) همان، حكمت، 223، ص 677. 46) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ق، ج 9، ص 456. 47) تحف العقول، حسن بن شعبه حراني، انتشارات جامعه مدرّسين، قم، 1404 ق، ص247. 48) همان. 49) الكافي، ثقة الاسلام كليني، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1365 ق، ج 4، ص 24.