ظهور و انعکاس اعمال در قیامت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ظهور و انعکاس اعمال در قیامت - نسخه متنی

جواد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
ظهور و انعکاس اعمال در قيامت
چهره ها و چشمهاي خندان و گريان
سيد جواد حسيني
اشاره
در شماره قبل کساني که در روز قيامت چشمانشان گريان است و همچنين چند مورد از افرادي که چشمان و چهره‌هاي خندان در روز جزا دارند را ذکر کرديم و اکنون ادامه آن را پي مي‌گيريم.
6. عبادت و شب‌زنده‌داري
چشمي که در راه خدا بيدار باشد، يا براي نگهباني در جنگ و جهاد و يا عبادت، اثرش اين است که در روز قيامت، شاد و خندان خواهد بود. پيامبر اکرم(ص) فرمود: «وَ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛(1) تمام چشمها گريان‌اند، جز سه چشم: چشمي كه از خوف خدا گريسته باشد و چشمي كه از [ديدن] محارم خدا بسته شود و چشمي که در راه خدا بيدار بوده است.»
پيامبر اعظم(ص) در ده? سوم ماه مبارک رمضان کاملاً بستر خواب را جمع مي‌کرد و به عبادت مي‌پرداخت. معصومان ديگر نيز اهل شب زنده داري بودند؛ از جمله در زيارت نامه موسي بن جعفر(ع) مي‌خوانيم: «كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الِاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ...؛ (2) او با شب زنده داري شبها را تا سحر احيا مي‌داشت با همراهي و وصل استغفار به سجده طولاني و اشکهاي سرازير... .»

عبادت شبان? امام سجاد(ع)
اسباط نقل مي‌کند که نيمه شبي داخل مسجد کوفه شدم. پس در تاريکي شب متوجه شدم که جواني در سجده با خدا، مناجات مي‌کند و در مناجات خود چنين مي‌گويد: «خدايا! صورتم را براي تو بر خاک نهاده ام و سزاوار است که براي تو صورت بر خاک نهيم.» پس نزديک رفتم و ديم او علي بن الحسين(ع) است. همانجا ماندم و به مناجات او گوش دادم تا وقتي صبح شد، نزد او رفتم و به آن حضرت عرض کردم: «اي فرزند رسول خدا! شما خود را [با اين عبادات و سجده‌ها] در زحمت قرار مي‌دهيد؛ در حالي که خدا شما را [به آنچه که خود مي‌داني] فضيلت داده است.» «ثُمَّ بَكَى ثُمَّ قَالَ حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَرْبَعَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ الله وَ عَيْنٌ فُقِئَتْ فِي سَبِيلِ الله وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ الله وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً سَاجِدَةً يُبَاهِي بِهَا الله الْمَلَائِكَةَ وَ يَقُولُ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِي رُوحُهُ عِنْدِي وَ جَسَدُهُ فِي طَاعَتِي قَدْ جَافَى بَدَنُهُ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونِي خَوْفاً مِنْ عَذَابِي وَ طَمَعاً فِي رَحْمَتِي اِشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ؛(3) سپس حضرت گريه کرد و فرمود: عمرو بن عثمان از اسامه از رسول خدا(ص) نقل کرده است که فرمود: تمام چشمها در روز قيامت گريان‌اند جز چهار چشم: چشمي که از خوف خدا گريسته باشد و چشمي که در راه خدا از حدقه خارج شود و چشمي که از محارم خدا بسته شود و چشمي که در حال بيداري و سجده، شب را صبح کند. خدا به آن چشم نزد ملائکه فخر و مباهات مي‌کند و مي‌گويد: اي ملائکه! به اين بنده من نگاه کنيد. روح او نزد من است و جسدش در حال اطاعت و بندگي من است، بدنش از بستر خواب فاصله گرفته است و مرا با حال ترس از عذابم و طمع به رحمتم مي‌خواند. شاهد باشيد من او را بخشيدم.»

جوان شب زنده دار
روزي رسول خدا(ص) پس از اداي نماز صبح، چشمش به چهره جواني رنگ پريده افتاد که ديدگانش در کاسه سرش فرورفته و تنش نحيف شده بود. پرسيد: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟؛ چگونه صبح کردي [و حالت چگونه است]؟» گفت: «أَصْبَحْتُ مُوقِناً؛ در حال يقين صبح کردم.» فرمود: «علامت يقينت چيست؟» عرض کرد: «يقين من است که مرا در اندوه فرو برده و شبهاي مرا بيدار [در شب زنده داري] و روزهاي مرا تشنه [در حال روزه] قرار داده است و مرا از دنيا و ماديات جدا ساخته است تا آنجا که گويي عرش پروردگار را مي‌بينم که براي رسيدن به حساب مردم نصب شده است و مردم محشور شده‌اند و من در ميان آنها هستم. گويي هم اکنون اهل بهشت را در بهشت، متنعم و اهل دوزخ را در دوزخ، معذّب مي‌بينم، گويي هم اکنون با اين گوشها آواز حرکت آتش جهنم را مي‌شنوم.» رسول اکرم(ص) به اصحاب خود رو کرد و فرمود: «اين شخص، بنده‌اي است که خداوند، قلب او را به نور ايمان منور کرده است.» جوان گفت: «دعا کن که خداوند شهادت را روزي من فرمايد.» طولي نکشيد که غزوه‌اي پيش آمد و جوان در آن شرکت کرد و شهيد شد. (4)

نمونه‌هايي از علماي شب زنده‌دار
الف. نو? وحيد بهبهاني
آقا احمد نو? آيت الله وحيد بهبهاني، دربار? دوران طلبگي و ماجراهاي زمان تحصيل خود مي‌نويسد: «دل را در آن اوقات عجب رأفتي، و سينه را عجب انشراحي بوده و اغلب اوقات تا صبح در مطالعه و نوشتن بودم و اصلاً از آن منزجر نمي‌شدم. اکثر شبهاي جمعه را با طلاب در مسجد کوفه به عبادت مشغول بودم و به مسجد سهله و صعصعه و زيد و مسجد حنانه و به زيارت قبر کميل بن زياد، ميثم تمار، مسلم بن عقيل و هاني بن عروه مي‌رفتم. هر گاه دل، افسرده مي‌شد، به زيارت اهل قبور و مقام صاحب و قبر هود و صالح(ع) که در وادي السلام واقع‌اند، مي‌رفتم، فوراً نشاط و انبساطي حاصل مي‌شد که قلم و زبان از بيان آن عاجز است.» (5)

ب. شيخ مفيد
ابويعلي جعفري، داماد شيخ مفيد و يکي از شاگردان او در وصفش مي‌گويد: «شبها جز اندکي نمي‌خوابيد و باقي را به نماز يا مطالعه يا تدريس و يا تلاوت قرآن مجيد مي‌گذرانيد. آري، اين بزرگواران، مصداق بارز سخن حضرت امير مؤمنان(ع) هستند؛ آنجا که فرمود: «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم...؛ (6) شبها پاهاي خود را براي عبادت جفت مي‌کنند، آيات قرآن را به آرامي و شمرده شمرده تلاوت مي‌کنند. با [زمزم?] آن آيات [و دقت در معناي آنها]، غمي عارفانه در دل خود ايجاد مي‌کنند و دواي دردهاي خويش را بدين وسيله ظاهر مي‌سازند. ...» و حضرت ادامه مي‌دهد: «آنان هر چه از زبان قرآن مي‌شنوند، مثل اين است که به چشم مي‌بينند. هر‌گاه به آيه اي از آيات رحمت مي‌رسند، بدان طمع مي‌بندند و قلبشان از شوق، لبريز مي‌شود و چنين مي‌نمايد که نصب العين آنهاست و آهنگ بالا و پايين رفتن شعله‌هاي جهنم به گوششان مي‌رسد. کمرها را به عبادت خم کرده، پيشانيها و کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها را به خاک مي‌سايند و از خداوند آزادي خويش را مي‌طلبند. همينها که چنين شب زنده‌داري مي‌کنند و روحشان به دنياي ديگر پيوسته است، روزها مرداني هستند اجتماعي، بردبار، دانا، نيک و پارسا.» (7)

چشمي که در مصائب اهل بيت(ع) به ويژه امام حسين(ع) و ياران او اشک ريخته باشد، در قيامت شاد خواهد بود.

7. چشمي که بر مصائب حسين(ع) گريسته
چشمي که در مصائب اهل بيت(ع) به ويژه امام حسين(ع) و ياران او اشک ريخته باشد، در قيامت شاد خواهد بود.
در روايت آمده است که پيامبر اکرم(ص) به دخترش فاطمه(س) خبر شهادت فرزندش (حسين(ع)) را داد. فاطمه، به شدت گريست و عرض کرد: «اي پدرجان! در چه زماني اين اتفاق واقع مي‌شود؟» حضرت فرمود: «در زماني که من و تو و پدرش علي(ع) در دنيا نيستيم.» آن گاه فاطمه(س) بيش‌تر و شديدتر گريست و عرض کرد: «پس چه کساني بر مصيبتهاي او در کربلا گريه مي‌کنند؟ و چه کسي براي او اقامه عزا مي‌کند؟» پيامبر اعظم(ص) فرمود: «يَا فَاطِمَةُ! إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ؛(8) اي فاطمه! به راستي زنان امّت من، براي زنان اهل بيت من گريه مي‌کنند و مردان امت من، براي مردان اهل بيت من مي‌گريند و هر سال نسل اندر نسل، عزاداري را تجديد مي‌کنند. وقتي روز قيامت شد، تو براي زنان شفاعت مي‌کني و من براي مردان [امت] شفاعت مي‌کنم و هر کسي که براي مصيبتهاي حسين(ع) گريه کرده باشد، دستش را مي‌گيريم و او را داخل بهشت مي‌کنيم. اي فاطمه! هر چشمي روز قيامت گريان است؛ مگر چشمي که بر مصيبتهاي حسين(ع) گريه کرده باشد. اين چشم [در روز قيامت] خندان و شاد [و] بشارت داده شده به نعمتهاي بهشت است.»

نمونه‌اي از عزاداران
به سبب عظمت، ثواب و پاداش مذکور است که بزرگان علماي ما سخت به عزاداري امام حسين(ع) پايبند بوده‌اند. اکنون به اين موارد توجه شود:
1. علامه اميني
از ويژگيهاي علامه اميني صاحب الغدير، عشق و ولاي کامل او به آل محمد(ص) بود؛ عشقي زبانزد و مشهور که مي‌توان گفت الغدير نيز اثري از آثار اين عشق بيکران است. وي توجه ويژه‌اي به شنيدن و تامل در مصائب حضرت امام حسين(ع) و اصحاب او داشت. او با صداي بلند بر مصائب آل محمد(ص) مي‌گريست و بسيار اتفاق مي‌افتاد که اهل منبر و نوحه‌خوانان و ديگر حاضران و مستمعان، از مشاهد? انقلاب حال او به هنگام ذکر مصيبت، منقلب مي‌شدند و مانند خود ايشان دردمندانه مي‌گريستند. در هر محفلي که آن بزرگوار بود و مصائب آل محمد(ص) گفته مي‌شد، گويي يکي از آل محمد(ص) در آن محفل حاضر است. اين حالت، هنگامي بيش‌تر اوج مي‌گرفت که گويند? مصيبت به نام بانوي کبرا حضرت فاطم? زهرا(س) مي‌رسيد. اينجا بود که خون در رگهاي پيشاني او متراکم و گونه‌هايش افروخته مي‌شد و مانند کسي که از ظلم بر ناموسش، در برابرش سخن گويند، از چشمانش همراه اشک بي‌امان، شعل? آتش بيرون مي‌زد.» (9)

2. آخوند دربندي
در سرگذشت آخوند دربندي از شاگردان شريف العلماء، استاد شيخ انصاري، نوشته‌اند: «وي در اقام? مصيبت حضرت سيد الشهداء اهتمامي فراوان داشت و بر آن مواظبت مي‌کرد. در اين امر به گونه‌اي بود که گاهي بالاي منبر از شدت گريه غش مي‌کرد و در روز عاشورا، لباسهاي خود را از بدن در مي‌آورد و پارچه‌اي به خود مي‌بست و خاک بر سر مي‌ريخت و گِل به بدن مي‌ماليد و با همان شکل و صورت، بر منبر مي‌رفت و روضه خواني مي‌کرد.» (10)

3. آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حائري
آن مرد بزرگ، دستور مي‌داد، قبل از تدريس قدري مصيبت حضرت سيد الشهداء را بخوانند و سپس درس را شروع مي‌کرد. آيت الله حائري، حتي پس از رسيدن به مرجعيّت، در خيابانها در دسته‌هاي سينه زني و عزاداري اباعبدالله(ع) شرکت مي‌کرد و به سان مردم عادي در عزاي آن حضرت بر سر و سينه مي‌زد. هنگامي که يکي از نزديکانش دليل اين توجه و توسل و شيفتگي فوق‌العاده را مي‌پرسد، در جواب مي‌گويد: «من هر چه دارم از آن حضرت دارم» و سپس ماجراي نجات يافتن خود از مرگ را با شفاعت آن حضرت، شرح مي‌دهد.
نمونه‌هايي در روايات ديده مي‌شود که هر چند صراحت ندارد که صاحبان اين اعمال در قيامت خندان‌اند؛ ولي از تقابل بين گروهي که گريان‌اند، مي‌شود استشمام کرد که اينها بايد شاد باشند. (11)

گريه از خوف خدا
هر کس در اين دنيا از خوف عظمت الهي و يا عذاب شديد قيامت گريه کرده باشد، در روز قيامت، خندان خواهد بود.
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٍ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ...؛ (12) هم? چشمها در روز قيامت گريان‌اند، جز سه چشم، [يکي از آنها] چشمي است که از ترس خدا گريسته است.»
از تقابل ديدگان گريان و خندان، مي‌شود فهميد که اين چشمها شاد هستند. در حديثي كه از امام حسين(ع) نقل شده است، مي‌توان تأييدي بر اين نکته ديد؛ آنجا که به او گفته شد: «مَا أَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ قَالَ لَا يَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي الدُّنْيَا؛(13) چقدر ترس شما از پروردگارت بزرگ [و زياد] است؟ فرمود: روز قيامت ايمن نيست، مگر کسي که در دنيا از خدا ترسيده باشد.»

4. مولا محمد اشرافي
مرحوم مولا محمد اشرافي، از شاگردان سعيد العلما، از نيمه‌هاي شب تا صبح مشغول تضرع و زاري و مناجات با حضرت باري - جلّ و علا - بود و آن قدر بر سر و سينه مي‌زد که هنگام صبح در ضعف و نقاهت بود؛ به گونه‌اي که هر کس او را مي‌ديد مي‌پنداشت که تازه از بستر بيماري برخاسته است. (14)
اينان مصداق سخن مولاي موحدان امير مؤمنان علي(ع) هستند که فرمود: «قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ قَدْ خُولِطُوا...؛ (15) بيم خداوند متعال، آنان را به سان پيکانهاي باريکي که تراشيده شده لاغر و نحيف کرده است. کسي که آنان را مي‌بيند خيال مي‌کند که بيمارند، در حالي که بيماري ندارند [و ترس از جهنّم آنان را لاغر کرده است] و مي‌گويد: اينان ديوانه شده‌اند ....»

5. شيخ جعفر کاشف الغطاء
شهيد محراب مولا محمد تقي برغاني قزويني دربار? او مي‌گويد: «روزي مرحوم شيخ کاشف الغطاء وارد قزوين شد و در منزل يکي از بزرگان رحل اقامت افکند. در آن منزل باغي بود که همه در آن خوابيدند و من هم در گوشه اي از آن باغ خوابيدم. چون پاسي از شب گذشت، ناگهان صدايي به گوشم خورد به دنبال آن روانه شدم، ديدم جناب شيخ جعفر به تضرع و گريه و مناجات مشغول است. صداي ايشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تا‌کنون كه بيست و پنج سال مي‌گذرد، هر شب بر مي‌خيزم و به مناجات مشغول مي‌شوم.» (16)

6. ميرزا جواد ملکي تبريزي
مرحوم ملکي شبها که براي تهجد به پا مي‌خاست، ابتدا در بسترش صدا به گريه بلند مي‌کرد. بعد بيرون مي‌آمد و نگاه به آسمان مي‌کرد و آيات «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...» (17) را مي‌خواند. آن گاه سر به ديوار مي‌گذاشت و مدتي مي‌گريست و پس از تطهير نيز کنار حوض پيش از وضو مي‌نشست و مي‌گريست و خلاصه از هنگام بيدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا مي‌نشست و برمي‌خاست و [از خوف خدا] گريه سر مي‌داد و چون به مصلايش مي‌رسيد، حالش قابل وصف نبود. (18)

چشم پوشي از نامحرم
در ادامه حديث پيش چنين آمده است: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ ... عَيْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ...؛ (19) تمام چشمها گريان است، جز سه چشم (که شاد و خندان‌اند)، چشمي که از آنچه خدا حرام کرده است، فرو بسته شده است (و به نامحرم نگاه نکرده است).»
از تقابل با چشمهاي گريان استفاده مي‌شود آنان که چشم از نامحرم فرو بسته‌اند، شاد و خندان‌اند.

مراقبت از چشم
ملّا عباس تربتي در حين راه براي جمع بودن حواس و حفظ حالت حضور، فقط جلو پايش را نگاه مي‌کرد. خودش به فرزندش گفته بود: «پيش از آنکه با مادرت ازدواج کنم، نام دختري را در کاريزک (يکي از روستاهاي اطراف تربت حيدريه) براي من برده بودند که ازدواج با او سر نگرفت و من هر‌گاه از کوچ? آنها مي‌گذشتم [در طي سالها] حتي [يک بار] به در خان? آنها نگاه نکردم.» (20)

(1)من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق، ج1، ص318.
(2) مفاتيح الجنان، ص 790.
(3) بحارالانوار، ج 46، ص 99.
(4) اصول كافي، ج2،‌ص 53، باب حقيقة الايمان؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد مطهري، صدرا، قم، چاپ نهم، 1357 ش، ص639.
(5) ر.ک: وحيد بهبهاني، ص 339 و سيماي فرزانگان، رضا مختاري، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ شانزدهم، 1386 ش، ص 145.
(6) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 193، معروف به خطبه همام، ص 402.
(7) سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، صدرا، قم، بي تا، ص 92.
(8) بحار الانوار، ج 44، ص 292.
(9) حماسه غدير، ص 298 و سيماي فرزانگان، ص152.
(10) قصص العلماء، ص 109 و سيماي فرزانگان، ص 153.
(11) گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 302 و سيماي فرزانگان، ص 155.
(12) اصول کافي، ج 2، ص 80، ح 2؛ الفقيه، ج 1، ص 318؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 75، ح 877.
(13) بحار الانوار، ج 44، ص 192.
(14) قصص العلماء، ميرزا محمد تنکابني، علميه اسلاميه، تهران، بي تا، ص 123.
(15) نهج البلاغه، ترجمه دشتي، خطبه همّام، شماره 193، ص 28607.
(16) قصص العلماء، ص 193 و سيماي فرزانگان، ص 188 و 189 با تلخيص.
(17) آل عمران/ 190 - 194.
(18) لقاء الله، ملکي تبريزي، ترجمه سيد احمد فهري، نهضت زنان، تهران، ص 128 پاورقي و سيماي فرزانگان، ص 184.
(19) وسائل الشيعه، ج 7، ص 75.
(20) فضيلتهاي فراموش شده، حسين علي راشد، سوم، 1371 ش، ص 148.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 128
/ 1