آية اللّه احمدى ميانجى اشاره: آنچه پيش رو داريد متن سخنرانى اخلاقى مرحوم آيت اللَّه احمدى ميانجى است كه تقديم حضورتان مىگردد. * * * در روايات آمده كه حق استاد بر شاگرد بسيار زياد است و شاگرد بايد براى كمال و پيشرفت به آن عمل كند. امام سجادعليهالسلام در اين زمينه فرمودند: حق كسى كه به تو علم ياد مىدهد اين است كه «اَلتَّعْظيمُ لَهُ وَ التَّوْقيرُ لِمَجْلِسِهِ؛(1) او را احترام كنى و بزرگش بدارى.» انسان وقتى با بزرگتر از خودش حرف مىزند بايد حرمتدارى كند؛ حالا فرقى نمىكند از نظر سنّى بزرگ باشد يا از نظر فكرى و علمى. در روايات آمده كه وقتى با پدر حرف مىزنى اسم كوچكش را نگو، چون موجب تحقيرش مىشود؛ بلكه «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ؛(2) براى بزرگانتان احترام قائل شويد.» حالا بعضيها در احترام كردن خيلى چيزهاى كوچك را هم مراعات مىكنند، مثلاً پايشان را دراز نمىكنند و يا پيش آنها نمىخوابند، كه اينها احترام فوق العادهاى است و نشان از صفاى دل احترامكننده دارد. در شرح حال مرحوم سيد رضى نوشتهاند كه استادش به او گفته كه خانهتان كوچك است و من خانه بزرگ خودم را به شما مىدهم. سيد با آن عزّت نفس خود، به استاد گفت: من حتى از پدرم صله قبول نمىكنم. استاد پرسيد: حق پدرت بيشتر است يا من كه استادت هستم؟ گفت: حق شما؛ استاد فرمود: پس امر مىكنم كه قبول كن. مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى نيز مىگفتند كه من متكفل كارهاى منزل استادم مرحوم سيد محمّد فشاركى بودم و حتى بعد از مرگ استادم مايحتاج منزلشان را تهيه مىكردم.
از عواقب بىاحترامى كردن با استاد اين است كه عمر را بىبركت و انسان را بىتوفيق مىكند. طلبهاى به استادش آقاى طباطبايى جسارت كرده و در اثر آن عمل، جوانمرگ شده بود؛ اگر هم چنين فردى به مرگ زودهنگام دچار نشود، ديگر عملش فايدهاى ندارد.
از عواقب بىاحترامى كردن با استاد اين است كه عمر را بىبركت و انسان را بىتوفيق مىكند. طلبهاى به استادش آقاى طباطبايى جسارت كرده و در اثر آن عمل، جوانمرگ شده بود؛ اگر هم چنين فردى به مرگ زودهنگام دچار نشود، ديگر عملش فايدهاى ندارد. استادى كه بر گردن انسان حق دارد، بايد در حضور و غياب، احترامش را حفظ كرد و در حرف زدن و نشست و برخاست در مقابل استاد مراقب بود كه بىاحترامى نشود. نوشتهاند منصور دوانيقى در حرم رسول اكرمصلىاللهعليهوآله بلند حرف زد. مالك بن انس گفت: اى امير! آهسته حرف بزن، چون در پيش رسول خدا هستى و رسول اكرم كه حى و ميت ندارد. اينها حقوق است كه خدا در قرآن براى رسول اكرمصلىاللهعليهوآله برشمرده و فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَ تَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى »؛(3) «كسانى كه صداهايشان را نزد رسول خداصلىاللهعليهوآله پايين مىآورند، خداوند قلبشان را براى تقوا امتحان [و آماده] مىكند.» ما هم بايد در مجلس درس، حقوق و احترام اساتيد را مراعات كنيم. من تصور مىكنم شوخى كردن با استاد هم در بعضى مراحل، خلاف ادب است و در روايات آمده است كه با امام شوخى نكنيد. فرمايش امام سجادعليهالسلام در ادامه حديث مىفرمايند: «وَ حُسْنُ الْاِسْتِماعِ لَهُ وَالْاِقْبالُ عَلَيْهِ؛(4) به او رو كردن و خوب گوش كردن.» اصلا يكى از آداب مجالست، حسن استماع است؛ يعنى انسان به حرف طرف مقابلش گوش كند و بىاعتنا نباشد. حالا استاد كه مقامش بس بلند است و ما حتى نبايد به اين طرف و آن طرف نگاه كنيم، اين بىاعتنايى است. حسن استماع معنايش شامل اين هم است كه وقتى قرآن مىخوانيم بايد فكر و حواسمان در قرآن باشد؛ چرا كه خدا دارد با ما حرف مىزند، پس بايد با توجه بخوانيم. در پاى درس اساتيد يا موعظهشان، با حواس جمع گوش دهيم، متوجه استاد باشيم و بدنمان رو به طرف استاد باشد. در روايت است كه رسول خداصلىاللهعليهوآله در حالتى كه بدنشان به يك طرف بود، با كسى صحبت نمىكردند، يعنى رو به رو و با كمال اقبال حرف مىزدند. آن حضرت وقتى با كسى سخن مىگفتند، تمام توجهشان به مخاطب بود و تا زمانى كه فردى حرف مىزد، خداحافظى نمىكردند. من و شما نيز بايد با استاد اينطور باشيم، اگر اساتيدمان از دنيا رفتهاند، بايد به ياد آنها باشيم، اگر مىتوانيم برايشان قرآن بخوانيم و صدقه بدهيم و به زيارت قبرشان برويم.
امام سجادعليهالسلام مىفرمايند: «وَ لَا تُجِيبَ أَحَداً يَسْأَلُهُ عَنْ شَيْءٍ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يُجِيبُ وَ لَا تُحَدِّثَ فِي مَجْلِسِهِ أَحَداً وَ لَا تَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ إِذَا ذُكِرَ عِنْدَكَ بِسُوءٍ وَ أَنْ تَسْتُرَ عُيُوبَهُ وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ وَ لَا تُجَالِسَ لَهُ عَدُوّاً وَ لَا تُعَادِيَ لَهُ وَلِيّاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ شَهِدَتْ لَكَ مَلَائِكَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنَّكَ قَصَدْتَهُ وَ تَعَلَّمْتَ عِلْمَهُ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ اسْمُه؛(5) كسى از استاد چيزى مىپرسد تو جواب نده، تا اينكه استاد خودش جواب بدهد. در نزد استاد با كسى سخن مگو. در حضور استاد غيبت كسى را نكن. اگر كسى غيبت استاد را كرد، شما از او دفاع كن. در استاد عيبى مشاهده كردى افشا مكن، فضايل استاد را اظهار كن، [مثلاً او اهل نماز شب است، مراقبت دارد] و با دشمن استادت مجالست نكن و با دوستانش دشمنى نكن. آن وقت كه اين كارها را انجام دادى، ملائكه شهادت مىدهند كه تو براى خدا قصد او كرده و از او علم آموختى.» البته انسان بايد اين خصوصيت را در برابر تمام مسلمانان مراعات كند. استاد هم انسان است و انسان جايز الخطاست، پس چيزى كه موجب هتك حرمت او باشد و خودت هم ديدى بايد مستورش دارى. در اين صورت علم، وقت، قلم، زبان و قلبت نورانى و با بركت مىشود. البته امروز با اين محيط ماشينى، رعايت اين مسائل كمى سخت شده، ولى به هر حال دستورات معصومينعليهمالسلام است و بايد در حد توان نسبت به عمل به آنها اهتمام ورزيد. نتيجه اين سخنان اين است كه استاتيدمان حقوقى بر گردن ما دارند، پس آنها را ياد كنيم، گاه و بىگاه به خانهشان برويم و اگر مىتوانيم هدايايى برايشان ببريم و اگر از اين نشئه رفتند، با خواندن قرآن و دعا آنها را خشنود سازيم. اينها موجب بركت عمر و بركت علم ما خواهد شد و توفيقات الهى را در پى دارد. آدم گاهى كارهاى بزرگى مىكند كه خودش هم تصور نمىكند. من گمان مىكنم منشأ خيلى از توفيقها و عدم توفيقهايمان همين احترام به اساتيد يا بىاحترامى به آنهاست. انسان بايد كارى كند كه پدر و مادر و اساتيدش او را دعا كنند. خدايا به حق محمّد و آل محمّد به ما توفيق اداى حق آنهايى را كه به نحوى برگردن ما حق دارند، عطا بفرما. والسلام عليكم و رحمة اللَّه. (6)
1) بحار الانوار، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، 1404 ق، ج2، ص42. 2) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، مؤسسه آل البيت، قم، 1409، ه . ق، ج10، ص313. 3) حجرات/3. 4) بحار الانوار، ج 2، ص 42. 5) من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ه . ق، ج2، ص618. 6) به نقل از افق حوزه، 23/2/87.