بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
زندگي شهدا در مکتب شهيدان حسين جوشقانيان انقلاب اسلامي ما در بين دو مقطع مهمّ و اساسي قرار گرفته است؛ از يك طرف عاشورا و از طرف ديگر عصر ظهور، كه عاشورا مبدأ آن و ظهور مقصد آن است. مباني انقلاب عظيم اسلامي ما به عاشورا برميگردد و با الهام از اين مكتب تحقق پيدا كرده و در مقصد هم خود را براي امر ظهور امام زمان عليه السلام آماده ميكند؛ امر ظهوري كه با وعده الهي تحقق مييابد و مرداني از خطّه ايرانزمين جزء برترين ياران حضرت خواهند بود. پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله با نزول آي? «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ »؛ (1) «اي کساني که ايمان آورده ايد! هر کس از شما، از آيين خود باز گردد، [به خدا زياني نمي رساند] خداوند جمعيتي را مي آورد که آنها را دوست دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند.» دست روي دوش سلمان گذاشت و فرمود: «هموطنان او مصداق اين آيهاند». (2) سؤال اين است كه ياوران دين پيامبر صلي الله عليه و آله و منتظران حقيقي امام زمان عليه السلام طبق وعده پيامبر صلي الله عليه و آله با آن رسالت بزرگ در كجا و چگونه تربيت شدهاند؟ اينها كيستند و اوصافشان كدام است؟ براي بناي يك ساختمان عظيم به پايههاي محكم و با استقامت نياز است. اگر حجم بار ساختمان سنگين باشد، حتماً ميبايست ستونها و عمودهايي كه ميخواهند آن همه بار را تحمّل كنند از قدرت و تحمّل بالايي برخوردار باشند. انسانهايي كه در حكومت جهاني امام زمان عليه السلام - كه در بُعد خود بينظير است ـ زير بار اين مسئوليت عظيم ميروند، بايد چنان قرص و محكم باشند كه در رسالت و مأموريت خود تمام سختيها و مشكلات را از پيش خود بردارند و اينها نيستند مگر كساني كه با الهام از مكتب امام حسين عليه السلام و ياران صدّيق حضرتش به تربيت خود پرداختهاند. مقطع دفاع مقدس بهترين بهانه براي تأسيس دانشكدهاي شد تا ياران و ياوران خوب امام زمان عليه السلام در ميان دو موقعيّت مهمّ و كليدي عاشورا و ظهور به پرورش خود پرداخته و آرام آرام مقدّمات امر ظهور حضرت را فراهم كنند تا انشاء الله خود را براي مبارزهاي همهجانبه با نظام سلطه مهيّا سازند. در پي باز شدن اين دانشگاه خودسازي، مردان بزرگي فارغ التحصيل شدند كه مدال زرّين و با افتخار شهادت نصيب آنها گشت، با انتخاب خداي متعال در كهكشان شهادت، ستاره شدند و با تلألؤ خود راه را بر گمشدگان طريق، نماياندند. شهدايي كه با سيرت عاشورايي خود، صورت مسئله زندگي را به بندگي خدا رهنمون داشتند و هر كجا نام و آوازه آنها پيچيد، عطر خدا را با خود به ارمغان آوردند. خاك و يادشان رنگ خدا گرفت: خاك شهيدان عشق گر بشكافي هنوز آيد از آن كشتگان زمزمه دوست دوست شهدا محبّ خدايند خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً »؛ (3) «در ميان مؤمنان مرداني هستند که بر سر عهدي که با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند [و در راه او به شهادت رسيدند] و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي [در عهد و پيمان خود] ندارند.» يعني به عشق او جان باختند؛ پس چرا عطر او را نداشته باشند؟ و چون خدا را دوست داشتند، خدا هم آنها را دوست دارد: «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَة »؛ (4) لذا در اين نوشتار به تبيين اوصاف شهيدان حق و فضيلت ميپردازيم تا بتوانيم از آن الگوهاي عاشورايي مدد گرفته و در عرصه تبليغ خصوصاً براي جوانان عزيز اين بزرگواران را معرفي كنيم.
چه در عصر نبوت و چه در عصر امامت و چه در عصر فقاهت، خط خدا براي حاكميت حق، «خط ولايت» است. چه ولي نبي باشد، چه امام و چه فقيه، ولايت او الهي است؛ لذا با تمام وجود به ولايت عشق ورزيدند؛ عشقي و محبتي از جنس اصحاب امام حسين عليه السلام به سرور و سالارشان، و هر شهيدي كه روي زمين ميافتاد، سفارش امام را به ديگري ميكرد
پيش از آنكه به توصيف آن ستارههاي هدايت بپردازيم، لازم است نكتهاي مورد توجه قرار دهيم و آن اينكه گاهي ميپرسند: چگونه مي شود شهدا براي ما الگو باشند؟ شهدايي كه در حال و هواي خاصّ زندگي ميكردند و سايه مرگ روي سر آنها بوده و در نتيجه تابع شرايط زيستي خاصّ خود، گرايش به ارزشها و معنويت به طور طبيعي براي آنها مورد توجه بوده؛ ولي اينك زمان و مكان عوض شده و شرايط كاملاً متضادّ است. به عبارت ديگر اسوههاي ديروز در پذيرش معنويت مُكرَه بودند؛ يعني به اقتضاي جنگ و مرگ و شهادت، رويكردشان معنوي بود؛ اما منِ جوان امروز چه كنم كه به هر طرف روي ميگردانم، هجمههاي فرهنگي و ناهنجارهاي اخلاقي آلوده امر ميكند؟ در پاسخ بايد گفت: آيا اين معنويت مذكور فقط در دل دفاع مقدس بود؟ و اگر بود، براي چه بود؟ يعني حماسه آفرينان عرصه دفاع مقدس صرفاً نورانيّت و معنويت خود را از جنگ گرفتند؟ يا اينكه در بدترين و سختترين شرايط طاغوت و آلودگيها نيز سر سپرده حق و بنده خدا بودند؟ جنگ، ميدان ظهور و بروز سجاياي الهي و انساني آن رادمرداني شد كه در عرصههاي گوناگون زندگي، دعوت شيطان و طاغوت را نپذيرفتند و اتّفاقاً اينها بودند كه در عبوديت و بندگي به حدّي رسيدند كه چون قلّههاي سر به فلك كشيده، موجودات از آبشار وجودشان در دامنه كوه، بهرهمند شدند و چشمههاي جوشان جان عطشناك تشنهگان را سيراب كردند و اساساً معنويت و نورانيت را بر سفره معنوي دفاع مقدس پررنگتر كردند. آنها در كلاسهاي اين دانشگاه به تعليم و تربيت پرداختند و آموزههاي ديني را به نمايش گذاشتند و از باب «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم ؛ (5) مردم را هدايت كنيد با غير زبانتان»، الگوي عملي ما، براي تربيتشدن در امر ظهور شدند. اوصاف شهيدان 1. شناخت و معرفت شناخت آنها از راه و راهنمايي بود كه در آن و با آن حركت ميكردند. راهشان ولايت و راهنمايشان وليّ بود. دانستند كه در عصر غيبت يله و رها نيستند، چه در عصر نبوت و چه در عصر امامت و چه در عصر فقاهت، خط خدا براي حاكميت حق، «خط ولايت» است. چه ولي نبي باشد، چه امام و چه فقيه، ولايت او الهي است؛ لذا با تمام وجود به ولايت عشق ورزيدند؛ عشقي و محبتي از جنس اصحاب امام حسين عليه السلام به سرور و سالارشان، و هر شهيدي كه روي زمين ميافتاد، سفارش امام را به ديگري ميكرد؛ چنانچه وقتي حبيب بن مظاهر بر بالين مسلم بن عوسجه آمد، مسلم اشاره كرد كه امام تنها نماند، (6)و اين سخن شهيدان ما بود كه ميگفتند: «سلام ما را به امام برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خون و تا آخرين نفس در راه تو جنگيديم». وقتي شهيد عزيز محمدحسن ترابيان، (7) معروف به حسن قمي، از سفر معنوي حجّ برگشت، از آنجا كه حجّ با ولايت معنا پيدا ميكند، بسيار متمايل بود تا به بارگاه قدس رضوي ثامن الحجج عليه السلام رفته و با زيارت آن حضرت توفيق خود را كامل كند. پدر بزرگوارش ميفرمود: «عجيب اشتياق زيارت امام رضا عليه السلام را از جان داشت؛ ولي ميگفت: چون امام فرموده جوانها جبههها را پر كنند، بايد زودتر به جبهه بروم، گفتم: پسرم! 4، 5 روز رفت و برگشت تو به مشهد به جايي برنميخورد، گفت: پدر! اطاعت امر امام خميني واجب است؛ ولي زيارت فعلاً مستحب، برايم دعا كن تا به زودي زيارت نصيبم شود. رفت و عمليات والفجر 8 با رمز «يا فاطمة الزهراءسلام الله عليها» صورت گرفت و محمدحسن به شهادت رسيد و با ساير شهداي عزيز بدن مطهرش به معراج شهداي اهواز منتقل شد، اعلام كردند براي شناسايي بدن او به معراج بياييد. در آنجا 2 روز تمام اجساد مطهر شهدا را بررسي كردم؛ ولي جنازه محمدحسن را نيافتم. خيلي متأثر و ناراحت بودم كه تكليف جنازه محمدحسن چه ميشود؟ نشستم، ناراحت و غمگين و سر در زانوي غم برده بودم كه كسي روي شانه من دست گذاشت و گفت: آقاي ترابيان! ما عذرخواهي ميكنيم، جنازه فرزند عزيز شما اشتباهاً به مشهد رفته است و به زودي برميگردد. به او گفتم: اشتباهي نرفته است. رابطه او با امام رضا عليه السلام از يك طرف، اطاعت او از امام خميني رحمه الله از طرف ديگر كار را به اينجا كشانده است. شهدا زندهاند، اشتباهي كدام است؟» (8) آنانكه در عصر غيبت اين گونه به نائب امام زمان عليه السلام معرفت داشته و تا بدين حدّ از او اطاعت پذيري كردند، قطعاً امام معصوم عليه السلام دست آنها را ميگيرد. او نگاهش به ولايت فقيه، نگاه به ولايت معصوم بود. امام را تابش انوار امام زمان عليه السلام ميديد، ارتباطش با امام معناي ارتباط با امام معصوم به خود داشت، حقيقتاً نگاهش عاشورايي بود و چون مسلم بن عوسجه در لحظه آخر سفارش امام را بر لب داشت و اينك ماييم و پيام اين شهداي عزيز و با كرامت كه با امام خامنهاي (مدّظله العالي) آنگونه باشيم كه آنها با امام خميني رحمه الله بودند. امام، امام است؛ چه خميني و چه خامنهاي، هر دو از كوثر پربهاي قرآن مجيد و تداومبخش و تجلّيبخش ولايت غديرند. ... ادامه دارد
1) مائده / 54. 2) تفسير نمونه، مکارم شيرازي، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، چاپ دهم، تهران، 1370 هـ . ش، ج 4، ص 418. 3) احزاب / 23. 4) مائده / 54. 5) بحار الانوار، علامه مجلسي، انتشارات اسلاميه، تهران، بي تا، ج 67، ص 309. 6) اولين تاريخ كربلا، ابي مخنف، انتشارات دارالکتاب، قم، 1386 هـ . ش، ص 328؛ «اُوصِيكَ بِهَذَا رَحِمَكَ اللهُ». 7) گلزار شهداي علي بن جعفر عليه السلام، قطعه شهداي والفجر8. 8) به نقل از پدر شهيد محمدحسين ترابيان.