بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نيايش در قرآن (1) رابطه خالق و مخلوق زيباترين جلوه هستي عبدالکريم پاک نيا مروري بر آيات قرآن نشان مي دهد كه بخش عظيمي از پيامهاي كلام وحي در مورد ارتباط انسان با خداست. اين رابطه خالق و مخلوق زيباترين جلوه هستي است كه انسان تشنه را، از زلال رحمت و بركات حضرت حق سيراب مي سازد. قرآن، كتاب خدا، با كلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه مي يابد و اين بيانگر اهميت رابطه خدا و مردم است. در آيه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره كرده و اين اوج ارتباط و پيوند خداوند متعال با بندگان است. البته انسان فطرتاً به سوي ارتباط با مبدأ كمال متمايل است؛ چرا كه كشش فطري در درون انسان او را به سوي بي نهايت سوق مي دهد. اين تمايل نامحدود به غير از ارتباط با كمال مطلق و نيروي بي انتهاي خالق هستي اقناع نمي شود. عبادت و دعا و نيايش بهترين راه شكوفايي اين تمايل فطري و استعداد دروني انسان است، به همين علت خداوند متعال ارزش و جايگاه واقعي انسان را در بارگاه خويش بوسيله دعا و نيايش او تعيين مي كند و مي فرمايد: «قُلْ ما يعْبَؤُا بِكُمْ رَبّي لَوْلا دُعاؤُكُمْ»؛ (1) بگو: پروردگارم براي شما ارزشي قائل نيست، اگر دعاي شما نباشد.» طبق اين پيام قرآني، ارزش واقعي انسان در بارگاه الهي و معيار ارزش معنوي افراد، براساس بندگي، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفريدگار جهان هستي است. افرادي كه از دعا و گفتگوي همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز مي زنند و در مقابل خداوند متعال روحيه مستكبرانه اي دارند، نه تنها از رحمت الهي بدورند؛ بلكه مستوجب آتش جهنم و قهر الهي خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به اين نكته پرداخته، مي فرمايد: «وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُوني اَسْتَجَبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرينَ»؛ (2) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، كساني كه از پرستش من كبر مي ورزند، به زودي خوار در دوزخ در مي آيند.» حافظ در تفسير اين آيه مي گويد: در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند // اقرار بندگي كن و اظهار چاكري پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي فرمايد: «اِنَّ اللَّهَ لَيمْسِكُ الْخَيرَ الْكَثيرَ عَنْ عَبْدِهِ فَيقُولُ لااُعْطيهِ حَتّي يسْأَلَني؛ (3) خداوند متعال عطاي بسياري [از نعمتها و بركاتش] را به بندگان منوط به سؤال و دعاي آنان كرده و مي فرمايد: تا بنده ام از من نخواهد و سؤال نكند، به او عطا نمي كنم.» با توجه به اهميت و ارزش دعا نزد پروردگار متعال، شايسته است شرايط دعا، مقدمات و انواع استجابت آن را در كلام وحي بررسي كنيم. شخصيت معنوي انسان در گرو دعا و ارتباط خاضعانه و عاشقانه او با خداوند عالميان است، انسان نيازمند، هر چقدر در محضر خداوند متعال پر سوزتر، خاشع تر و ذليلانه تر نجوا كند، به همان مقدار، ارزش و اهميتش در درگاه خداوند بالا خواهد رفت. خوشا به حال آنان كه بر چشمه دعا و مناجاتهاي شبانه نشسته و از كوثر زلال ادعيه نوربخش، روح تشنه خود را سيراب مي سازند! آنان بر اين باورند كه: هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ // از يمن دعاي شب و ورد سحري بود و: دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است // بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي در همين راستا خداوند متعال مردم را به ارتباط و دعا فراخوانده و مژده اجابت مي دهد. «وِ اِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ فَلْيسْتَجيبوُا لي وَلْيؤمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يرْشُدوُنَ»؛ (4) «و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاي دعا كننده را - به هنگامي كه مرا بخواند - اجابت مي كنم؛ پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.»
شرايط و زمينه هاي دعا نياز به خداوند انسان نيايشگر با انتخاب نزديك ترين و شايسته ترين راه ارتباطي با آفريدگار هستي، خود را در معرض رحمتها و بركات حضرت حق قرار مي دهد. او با عبور از مقدمات و شرايط پر پيچ و خم زندگي مادي، دست به دعا بلند كرده و در هر شرايط و زماني خود را به قدرت لايزال جهان آفرينش عرضه مي كند و به راحتي با معبود خود به گفتگو مي پردازد، چرا كه خداوند فرموده است «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ واسعٌ عَليمٌ»؛ (5) «و مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو كنيد، آنجا روي [به] خداست. آري، خدا گشايشگر داناست.» بنده محتاج در هر لحظه و در هر مكان كه بخواهد، مي تواند دست به دعا برداشته و رفع حوائجش را از او بخواهد. احساس نياز، بهترين نعمت الهي است كه انسان نيازمند را به سوي خدا مي كشاند و هر قدر وي نيازمندتر باشد، بيشتر به خداوند نزديك است. در آستانه حضرت دوست عشق و شور لازم است و اين بالاترين سرمايه يك انسان خداجو و كمال خواه است. اگر درد، آه و نياز نباشد دعا چه اثري خواهد داشت. بالاترين سرمايه يك نيايشگر راستين، توجه عميق همراه با ارادت قلبي است كه از نياز و عشق واقعي او بر مي خيزد و در قالب عباراتي سوزناك و دلربا بيان مي گردد. حافظ مي گويد: دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند // دعاي نيم شبي دفع صد بلا بكند طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك // چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار // كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند احساس نياز موجب مي شود كه دعا كننده با تمام وجود دعا كند و قلبش با زبانش يكي باشد و دعاي حقيقي محقق شود. به همين جهت در سوره فاطر به انسانهاي نيازمند يادآوري مي شود كه: «يا اَيها النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَني الْحَميدُ»؛ (6) «اي مردم، شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بي نياز ستوده است.» مولوي گفته است: هر چه روييد از پي محتاج رُست // تا بيابد طالبي چيزي كه جست حق تعالي گر سماوات آفريد // از براي دفع حاجات آفريد هر كجا دردي دوا آنجا رود // هر كجا فقري نوا آنجا رود هر كجا مشكل جواب آنجا رود // هر كجا كشتي (7) است آب آنجا رود آب كم جو تشنگي آور بدست // تا بجوشد آبت از بالا و پست (8) فقر ذاتي انسان، او را ب ه سوي خدا مي كشاند و او خداوند را مي خواند. امّا اگر احساس نياز، نباشد و انسان، خدا را نخواند، خداوند متعال هم به او توجهي نخواهد كرد، مانند بيماري كه احساس درد و رنج نكند و به پزشك مراجعه ننمايد، بنابراين بيماري نيز درمان نخواهد شد. انسان اگر بخواهد به كمال برسد، لازمه اش تلاش و كوشش و انگيزه اي قوي در وجود اوست، بنابراين در دعا، علاوه بر شناختن مقام ربوبي و باور يقيني به توحيد، بايد احساس نياز كرد و تلاش نمود وگرنه انسان گمراه، بدون اينكه از مبدأ قدرت مطلق الهي ياري بگيرد، راه به جايي نخواهد برد. چنين انساني روي آرامش واقعي را نخواهد ديد و از همه بركات رواني، اجتماعي، تربيتي و معنوي دعا محروم خواهد ماند. نيايشگر محتاج، همواره از عمق وجودش مي نالد كه: الهي بي پناهان را پناهي // به سوي خسته حالان كن نگاهي مرا شرح پريشاني چه حاجت // كه بر حال پريشانم گواهي از آنجا كه نياز انسان به خداوند بهترين وسيله ارتباط و نزديكي او به درگاه حضرت پروردگار است، رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله فرمود: «اَلْفَقْرُ فَخْري وَ بِهِ اَفْتَخِرُ»؛ (9) نياز من [به خداوند] مايه افتخار من است و به آن مي بالم.» حضرت رسول صلي الله عليه وآله در دعاهاي خود از خداوند متعال درخواست مي نمود كه: «اَللَّهُمَّ اَحْيني مِسْكيناً وَ اَمِتْني مِسْكيناً وَاحْشُرني في زُمْرَةِ الْمَساكينِ؛ (10) پروردگارا! مرا همواره نيازمند [به خود] زنده دار و اين گونه بميران و در روز قيامت در زمره نيازمندان محشور گردان!» آن بنده صالح پروردگار به همين علت، ساده زيستي، دلبسته نبودن به مظاهر دنيوي و نيازمندي به درگاه حق را انتخاب كرد. امام صادق عليه السلام در اين زمينه مي فرمايد: «روزي فرشته اي از سوي خداوند متعال به نزد رسول خداصلي الله عليه وآله آمد و گفت: اي محمد! پروردگارت سلام مي رساند و مي گويد: اگر دوست داري، سنگريزه هاي بيابان مكه را برايت به طلا و جواهرات تبديل كنم! آن گرامي سرش را بلند كرد و گفت: «يا رَبِّ لا، وَ لكِنْ اَشْبَعُ يوماً وَ اَجُوعُ يوماً، فَاِذا شَبَعْتُ حَمِدْتُكَ وَ شَكَرْتُكَ وَ اِذا جُعْتُ دَعَوْتُكَ وَ ذَكَرْتُكَ؛ (11) خداوندا! نه؛ [بي نيازي از تو را در دنيا نمي خواهم] ولي روزي سيرم و روز بعد گرسنه ام، هنگام سيري، حمد و ثناي تو گويم و در هنگام گرسنگي، تو را ياد مي كنم.»
فقر از آفاتي كه در زندگيهاي مرفه وجود دارد و براي انسانهاي كمال جو توجه به آنها لازم است، تنزل درجات و فاصله گرفتن انسانهاي تشريفاتي از درگاه الهي است. اين گونه اشخاص در اثر آلوده شدن به دنيا و گرايش به سوي آن، بين خود و خدايشان فاصله ها و موانع ايجاد مي كنند و روحيه احساس نياز به خداوند در وجودشان كم رنگ و ضعيف مي شود، چرا كه به سببهاي ظاهري دلبسته و از سبب ساز واقعي غافل مي شوند و گاهي تصور بي نيازي به آنان دست مي دهد؛ چرا كه «انَّ الْاِنْسانَ لَيطْغي اَنْ رَاهُ اسْتَغْني»؛ (12) «البته كه انسان اگر خود را بي نياز احساس كند طغيان خواهد كرد.» آنان به همين علت به راحتي نمي توانند به مقامات عاليه معنوي دسترسي پيدا كنند. خداوند متعال اين حقيقت روشن را در قرآن كريم اين چنين توضيح مي دهد: «مَنْ كانَ يريدُ حَرْثَ الدُنيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مالَهُ في الْاخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ» (13) ؛ «كسي كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم و [لي] در آخرت او را نصيبي نيست.» از شاخص ترين خصلتهاي رسولان الهي اجتناب از تجمل و زندگي اشرافي است. آنان بر اين باور الهي تأكيد مي ورزيدند كه خداوند متعال ساده زيستي و بي تكلف بودن را دوست دارد و تشريفات و امتيازات طبقاتي را خوش نمي دارد. آنان با اينكه مي توانستند در رفاه كامل زندگي كنند؛ هيچ گاه خود را به تجملات نيالودند. آنان به زندگي ساده كه در آن احساس نياز به خداوند تقويت شده و فاصله ميان بنده و خدا به حداقل رسد؛ تأكيد مي ورزيدند. در روايت آمده است كه: روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله روي حصيري خوابيد و نشانه هاي زبري حصير بر بدن مباركش ماند. عايشه از روي دلسوزي به حضرت عرض كرد يا رسول اللّه! «كسري» و «قيصر: (پادشاهان ايران و روم) كشورهاي وسيعي را تحت سلطه خود دارند و از همه گونه نعمت دنيوي برخوردارند؛ ولي شما كه پيامبر الهي هستيد، از متاع دنيوي چيزي در اختيار نداريد؛ روي حصير مي خوابيد و لباس ارزان قيمت مي پوشيد! پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: عايشه! چه خيال مي كني! هر گاه من بخواهم، كوهها طلا مي شوند و در اختيار من قرار مي گيرند! روزي جبرئيل عليه السلام بر من نازل شد و كليد گنجينه هاي جهان را در اختيار من گذاشت؛ امّا من نپذيرفتم! حضرت آنگاه فرمود: اي عايشه! حصير را بلند كن! او نيز سخن پيامبر را اطاعت كرد و با كمال شگفتي مشاهده نمود كه در هر گوشه آن مقدار زيادي طلا است كه يك مرد به تنهايي قدرت حمل آن را ندارد. سپس به عايشه فرمود: نگاه كن! و طلاها را از نزديك مشاهده نما، امّا بدان كه دنيا و تمام زيباييهاي فريبنده و ظاهري آن از نظر خداي تعالي به اندازه بال پشه اي ارزش و اعتبار ندارد. (14) خدايا! به من انقطاع كامل به درگاهت عنايت فرما و ديده هاي باطني دلهايمان را با تابش نور خودت روشن فرما تا اينكه ديده هاي حقيقت بين و روشن ما حجابهاي نور را شكافته به سرچشمه عظمت [و شكوه درگاهت] برسد و ارواح ما به مقام عزيز و مقدست تعلق داشته باشد
خداوند دوست دارد بندگانش به زندگي دنيا دل نبندند و به اين دنيا و مظاهر مادي آن به عنوان وسيله اي براي رسيدن به كمال و قرب الهي بنگرند. در همين راستا اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَيتِ فَلْيسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جُلْباباً؛ (15) هر كس ما اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله را دوست دارد، بايد براي فقر [و محروميت] لباسي تهيه كند.» البته فقر و نيازمندي اولياي الهي، حاكي از كمال روحاني است كه با ترك دنيا و لذائذ زودگذر آن آغاز مي شود و با فنا شدن در ذات احديت ادامه مي يابد. پس انسان براي رسيدن به مقام فقر حقيقي بايد از هر چه غير خداست دل بكند و همه چيز را از آن حق تعالي بداند و حتي براي خودش موجوديت قائل نباشد. يعني انسان خود را در برابر آفريدگار جهان، نيازمند مطلق بداند. اين احساس نيازمندي در پيشگاه الهي كه علامت كمال و رشد انسان است، بارها در قرآن مطرح شده و خداوند متعال اولياء خود و پيامبران را به اين خصلت مي ستايد. در سوره قصص از زبان حضرت موسي عليه السلام مي فرمايد: «رَبِّ اِنّي لِما اَنْزَلْتَ اِلي مِنْ خَيرٍ فَقيرٌ»؛ (16) «پروردگارا، من به هر خيري كه به سويم بفرستي سخت نيازمندم.» (17) البته ناگفته نماند كه فقر منفي كه مورد نكوهش پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله واقع شده و فرموده: «كادَ الْفَقْرُ اَنْ يكُونَ كُفراً؛ (18) فقر و نيازمندي انسان را به مرز كفر و بي ديني مي كشاند» ضد كمال بوده و هرگز مورد پسند نيست. اين گونه فقر و نيازمندي كه در جوامع عقب مانده و يا در ميان ساير جوامع وجود دارد و حاكي از سيطره ظلم و ستم و بيدادگري مستكبران در روابط اجتماعي است، هيچ گونه حسني ندارد؛ بلكه عين نقص و زشتي است. يعني در حقيقت، احساس نياز در مقابل خداوند متعال عين كمال است و احساس نيازمندي در مقابل ارباب زر و زور و تزوير امري ناپسند و زشت تلقي مي شود. اولياء الهي و رهبران آسماني، مأموريت داشتند تا چهره كريه اين گونه فقر و ناعدالتي را از چهره جامعه بزدايند و زمينه را براي گسترش عدالت و معنويت آماده سازند. رسول گرامي اسلام از اين گونه فقر و فلاكت همواره به خدا پناه برده و در دعاي روز عرفه به خداوند عرضه مي داشت: «اَللَّهُمَّ اِنّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ الْفَقْرِ؛ (19) خدايا! من از فقر به تو پناه مي برم!» آن حضرت در دعاي ديگري در همين رابطه اين گونه راز و نياز مي كند: «اَللَّهُمَّ وَارْزُقْني يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ يا قريبَ الرَّحْمَةِ مِنْ فَضْلِكَ الْواسِعِ رِزْقاً هَنيئاً وَ لاتُفْقِرْني بَعْدَهُ اَبَداً رِزْقاً اَصُونُ بِهِ ماءَ وَجْهي ما اَحْييتَني اَبَداً؛ (20) پروردگارا! اي كه غفران [و آمرزش] او فراگير و رحمت [و لطفش به بندگان] نزديك است! مرا از بخششهاي بي منتهايت روزي گوارا عنايت كن و بعد از آن هرگز مرا نيازمند نساز، آن چنان روزي كه آبرويم را با آن حفظ كنم تا زماني كه مرا زنده مي داري.» در هر صورت نيازمندي به خداوند متعال، عزت و افتخار و بالاترين درجه كمال معنوي است. امّا محتاج بودن به خلق بدون اينكه صبر و شكيبايي باشد و دست ذلت به سوي مخلوق دراز كردن، بدترين و پست ترين حالات انساني است. صائب تبريزي مي گويد: دست نياز چو پيش كسان مي كني دراز // پل بسته اي كه بگذري از آبروي خويش غناي واقعي، فقر و ذلت در مقابل خداوند است و فقر و محروميت حقيقي بي نيازي از محضر ربوبي است. از رسول خداصلي الله عليه وآله دعاي ديگري در اين رابطه نقل شده كه: «اَللَّهُمَّ اَغْنِني بِالاِْفْتِقارِ اِلَيكَ وَ لاتُفْقِرْني بِالاِْسْتِغْناءِ عَنْكَ؛ (21) خدايا! مرا با محتاج نمودن به خودت، غني و بي نياز گردان و با استغنا از خودت محروم و فقير مساز.»
حضور قلب و اخلاص از ديگر شرايط و زمينه هاي دعاي مطلوب، داشتن حضور قلب و خلوص نيت در راز و نياز با آفريدگار جهان است. دعا اگر بدون توجه به مبدأ هستي و از روي غفلت و جهل باشد، هرگز به اجابت نمي رسد. امام صادق عليه السلام با اشاره به اين نكته مهم فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لايسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قاسٍ؛ (22) بدون ترديد خداوند عزيز و جليل دعاي انسانهاي سنگدل را به اجابت نخواهد رساند!» امير مؤمنان علي عليه السلام به اين شرط مهم دعا توجه كرده و فرمود: «وَ بِالْاِخْلاصِ يكُونُ الْخَلاصُ فَاِذا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَاِلَي اللَّهِ الْمَفْزَعُ؛ (23) و با اخلاص انسان از گرفتاريها خلاص مي شود و هر گاه فشارهاي زندگي بر شما سخت شد به خدا پناه ببريد.» در آيات وحياني، اخلاص، شرط اساسي دعا قلمداد شده است. خداوند در سوره اعراف مي فرمايد:.».. وَ اَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ اَدْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ...»؛ (24) «و [اينكه] در هر مسجدي روي خود را مستقيم [به سوي قبله] كنيد و در حالي كه دين خود را براي او خالص گردانيده ايد، وي را بخوانيد.» خداوند متعال كساني را كه فقط در هنگام نزول بلا و سختي خلوص نيت پيدا مي كنند و دست به دعا بر مي دارند مورد سرزنش قرار داده و مي فرمايد: «وَ اذا غَشِيهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَي الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يجْهَدُ بِآياتِنا اِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ»؛ (25) «و چون موجي كوه آسا آنان را فراگيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براي او خالص گردانند، و [لي] چون نجاتشان داد و به خشكي رساند، برخي از آنان ميانه رو هستند، و نشانه هاي ما را جز هر خائن ناسپاسگزاري انكار نمي كند.» قرآن كريم در سوره غافر پس از توصيف اسماء حسناي خداوند متعال و شمارش برخي نعمتهاي آفريدگار هستي، به ارتباط مخلصانه با خداوند فرمان داده و يادآور مي شود كه: «هُوَ الْحَي لا اِلهَ اِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ» (26) ؛ «زنده واقعي خداست. معبودي جز او نيست، پس در حالي كه دين خود را براي او خالص كرده ايد او را بخوانيد.» به راستي اگر انسان با خلوص نيت و حضور قلب، دعاهاي وارده از اهل بيت عليهم السلام را با آن مضامين عاليه بخواند و روح و روان خود را با كوثر زلال ادعيه شستشو دهد، به چه مقامات عاليه اي دست پيدا خواهد كرد! در مناجات شعبانيه كه از اميرمؤمنان علي عليه السلام به ما رسيده، جملات عارفانه بسيار ظريف و با عظمتي وجود دارد كه اگر با خلوص و عشق خوانده شود مسلماً انسان را به مراحل و مقامات عاليه اي خواهد رساند. معروف ترين فراز اين دعا چنين است: «اِلهي هَبْ لي كَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَيكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضياءِ نَظَرِها اِليكَ حَتَّي تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ؛ (27) خدايا! به من انقطاع كامل به درگاهت عنايت فرما و ديده هاي باطني دلهايمان را با تابش نور خودت روشن فرما تا اينكه ديده هاي حقيقت بين و روشن ما حجابهاي نور را شكافته به سرچشمه عظمت [و شكوه درگاهت] برسد و ارواح ما به مقام عزيز و مقدست تعلق داشته باشد.» همچنين در دعاي عرفه كه از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام صادر شده عبارات بلند و باشكوهي بيان مي شود كه سالكان مخلص با آن جملات توحيدي، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان با صفاي حقيقت گام بر مي دارند و دل به دلدار مي سپارند. در آن دعا خطاب به پروردگار آمده است: «اَيكُونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُهُورِ ما لَيسَ لَكَ حَتَّي يكُونَ هُوَ الْمُظْهِر لَكَ مَتي غِبْتَ، حَتَّي تَحْتاجَ اِلي دَليلٍ يدُلُّ عَلَيكَ وَ مَتي بَعُدْتَ حَتَّي تَكُونَ الآثارُ هِي الَّتي تُوصِلُ اِلَيكَ؛ (28) [معبودا!] آيا براي غير تو ظهوري هست كه براي تو نيست، تا او تو را آشكار و ظاهر سازد؟ تو كي غائب بوده اي كه نياز به راهنما و دليلي داشته باشي كه به سوي تو رهنمون گردد؟ كي دور بوده اي تا نشانه ها و آثار، [بندگان را] به سوي تو رسانند؟» كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را // كي گشته اي نهفته كه پيدا كنم تو را غايب نگشته اي كه شوم طالب حضور// پنهان نبوده اي كه هويدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدي كه من // با صد هزار ديده تماشا كنم تو را امام حسين عليه السلام با اين جمله دلنشين خويش، معرفت و رسيدن به خدا را بوسيله ذات مقدسش بيان مي كند و اين همان از خدا به خدا رسيدن است.
امام سجادعليه السلام نيز در دعاي ابوحمزه ثمالي به اين نكته عميق عرفاني اشاره دارد؛ آنجا كه مي فرمايد: «وَ اَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلَّا اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْاَعْمالُ دُونَكَ؛ (29) [خدايا!] تو از مردم پنهان نيستي؛ بلكه اعمال [ناشايست و آرزوهاي طولاني] آنان را از تو جدا كرده است.» اگر انسان بتواند با خشوع و آمادگي كامل اين دعاها را زمزمه كند، بدون ترديد در خودسازي و صفاي باطن پيشرفت غير قابل تصوري خواهد كرد. به همين علت حضرت امام خميني، آن عارف به خدا پيوسته بر اين باور بود كه اين دعاها انسان را از بتكده خودخواهيها خلاص مي كند و از ظلمتكده دنيا به عالم نور و معنويت مي رساند. آن بزرگوار به نقل از استادان خود مي فرمود: «قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پايين و دعا از پايين به بالا مي رود، اين قرآن صاعد است. اين ادعيه با يك زبان خاصي كه در دعاها هست، اينها اين انسان را دستش را مي گيرد و مي بردش به بالا، آن بالايي كه من و شما نمي توانيم بفهميم. اين دعاهايي كه در ماهها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان، اينها انسان را همچو تقويت روحي مي كند، اگر كسي اهلش باشد - ما ها كه نيستيم - نورافكن است براي اينكه اين بشر را از اين ظلمت ها بيرون بياورد و وارد نور بكند كه معجزه آساست. به اين دعاها عنايت بكنيد. سبكبار مي كند انسان را و از اين ظلمتكده مي كشد او را بيرون. و نفس را از آن گرفتاريها و سرگشتگيهايي كه دارد خارج مي كند، اين ادعيه اي است كه از ائمه ما وارد شده اند.» (30) تزكيه نفس، تعليم مبارزه، شيوه حكومت داري، آموزشهاي اخلاقي، اعتماد به نفس، ايجاد تعادل و آرامش، رهايي از وابستگيها و علائق دنيوي، از جمله ره آورد دعاهاي مخلصانه است. ناگفته نماند كه گريه در حال دعا نشانه رقت قلب است و رقت قلب هم نشانه خلوص نيت و برقراري ارتباط معنوي با حضرت باري تعالي است.
1) فرقان / 77. 2) غافر / 60. 3) مستدرك الوسائل، محدث نوري، مؤسسه آل البيت قم، ج 5، ص 175. 4) بقره / 186. 5) بقره / 115. 6) فاطر / 15. 7) كشتزار و زراعت. 8) مثنوي، دفتر سوم، جلال الدين محمد بلخي، به اهتمام رينولدالين نيكلسون، ص 183. 9) جامع الاخبار، تاج الدين شعيري، انتشارات رضي، ص 111. 10) عوالي اللئالي، ابن ابي جمهور احسائي، چاپ سيد الشهداء، قم، ج 1، ص 39. 11) امالي، شيخ محمد بن حسن طوسي، مؤسسه البعثه، ص 693. 12) علق / 6 و 7. 13) شوري / 20. 14) حليه الاولياء، ابو نعيم اصفهاني، ج 8، ص 138. 15) نهج البلاغه، نشر ائمه عليهم السلام، حكمت 112. 16) قصص / 24. 17) همان. 18) خصال، شيخ صدوق، نشر اسلامي، ج 1، ص 12. 19) من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين، ج 2، ص 542. 20) بلد الامين، ابراهيم كفعمي، چاپ سنگي، ص 422. 21) ميزان الحكمه، ج 3، ص 2438. 22) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، مؤسسه آل البيت، ج 7، ص 72 و 73. 23) همان. 24) اعراف / 29. 25) لقمان / 32. 26) غافر / 65. 27) مفاتيح الجنان، اعمال ماه شعبان. 28) اقبال الاعمال، سيد ابن طاووس، دار الكتب الاسلامية، ج 2، ص 74. 29) مصباح المتهجد، شيخ طوسي، مؤسسه فقه الشيعه، بيروت، ص 583. 30) صحيفه نور، حضرت امام خميني رحمه الله، سازمان انتشارات انقلاب اسلامي، 1376 ش، ج 13، ص 34.