بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
الگوي مصرف در اسلام (3) راههاي اصلاح الگوي مصرف سيدمحمود طاهري اشاره در شماره هاي پيشين، بحثهايي درباره اصلاح الگوي مصرف، از جمله: موانع اصلاح الگوي مصرف به ساحت شما خواننده صاحبنظر تقديم شد. در اين شماره به «عوامل اصلاح الگوي مصرف» پرداخته خواهد شد.
راههاي اصلاح الگوي مصرف طرقي كه ما را در جهت استفاده هرچه بهتر از امكانات و نعمتهاي الهي كمك مي كند از اين قرار است: 1. احساس مسئوليت در مصرف فايده بزرگ احساس مسئوليت، اصلاح رفتار انسان و تنظيم آن بر اساس شرع و عقل است. انساني كه خود را مسئول مي داند، به حكم آنكه از وجداني بيدار و آگاه برخوردار است، نه به خود زياني مي رساند و نه به ديگران، و همه كارهاي او براي سامان بخشيدن و شكوفايي دنيا و آخرت است؛ از اين رهگذر براي تحقق بخشيدن به «اصلاح الگوي مصرف» پيش از هر چيز بايد به پرورش احساس مسئوليت و فرهنگ سازي آن به صورت يك گفتمان رايج، در جامعه بپردازيم. خداوند در قرآن كريم آن گاه كه از احوال ستمگران در روز قيامت سخن مي گويد، آنها را به دليل مسئوليت گريزي، سزاوار عذاب و بازداشت دانسته، مي فرمايد: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»؛(1) «متوقفشان كنيد كه آنها مسئول اند.» حضرت علي عليه السلام انسانها را مسئول همه چيز، حتي آباديها و حيوانات دانسته، در سخني زيبا مي فرمايد: «اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم؛(2) درباره مردمان و شهرها از خدا پروا داشته باشيد؛ زيرا شما حتي درباره آباديها و حيوانات مسئول هستيد.» «در اين كلام والاي امام علي عليه السلام قلمرو مسئوليت و تعهد انسان، از جامعه انساني به عالم حيوانات، شهرها و مكانها نيز كشيده شده است. انسان نه تنها در برابر انسان ديگر مسئول است؛ بلكه در برابر حيوانات و سرزمينها و همه نعمتهاي خدادادي مسئوليت دارد. آباديها نبايد تخريب شود، يا در برابر سيل، زلزله، تجاوز و هر حادثه ديگري رها شود، و نبايد انسانها به آنها بي اعتنا باشند. نمي توان با مسئوليت گريزي نعمتهاي خداوند را درست و متعادل مصرف كرد و نيز نمي توان مسئوليت گريز بود و الگوي مصرف خويش را اصلاح كرد. (3) 2. مديريت درست از پيامدهاي گماشته شدن افراد نامتخصص در كارها، اتلاف بيت المال، خرج تراشي بيهوده و هدردادن سرمايه هاي ملّي كشور است، كه هر كدام از اين پيامدها به تنهايي مي تواند آسيب قابل توجهي به پايه هاي اقتصادي كشور وارد آورد. نداشتن تخصّص در كارها، به ويژه در كارهاي اقتصادي، يا به عقيم ماندن آنها، آن هم پس از صرف هزينه فراوان از بيت المال مي انجامد، و يا به دليل فقدان محكم كاري و كيفيت مداريِ برآمده از نداشتن تخصّص، بارها و بارها آن عمل و پروژه تكرار مي شود و هر بار نيز بر اثر اين تكرار، بخشي از ثروت ملّي به هدر مي رود؛ نمونه هايي از اين تكرارها را همواره در جاده سازي، كانال كشي خيابانها، جدول گذاري خيابانها، سدسازيها و ... شاهديم. امام صادق عليه السلام در حديثي دلنشين مي فرمايد: «مَا أُبَالِي إِلَى مَنِ ائْتَمَنْتُ خَائِناً أَوْ مُضَيِّعاً؛(4) از نظر من، تفاوتي نمي كند كه به خائن اعتماد كنم، يا به ضايع كننده (نامتخصص).» اين سخن امام صادق عليه السلام به صراحت، دستوري بزرگ مي دهد كه بايد براي همه مردم، به خصوص براي مأموران اداري و صاحبكاران به صورت منشور درآيد. در اين تعليم «نابود كردن و تضييع كار» در رديف «خيانت در كار» ذكر شده است. تضييع در كار، يا از بي اطلاعي درباره آن و فقدان تخصّص ناشي مي شود، و يا از نداشتن تعهد و تقيد به اصول و موازين، و نبودن وجدان كار. پس اين تعليم، از لحاظ تربيت، اجتماع، اقتصاد، انسانيّت، پيشرفت، تمدّن، سلامت زندگي، بهتر شدن كارها و پيشرفت صنايع، حايز اهميتي بزرگ است. (5) يكي از عوامل مديريت ناكارآمد، همين نداشتن تخصّص است، كه شخص بر اثر آن، نه تنها قادر به استفاده بهينه از نيروها و انرژيهاي تحت تصرّف خود نيست؛ بلكه اين سرمايه هاي ملّي را نابود خواهد كرد. بايد به اين نكته توجه داشت كه جهت ندادن نيروهاي جامعه به سوي مبرم ترين نيازها، باعث هدر رفتن منابع و نيروها مي شود؛ چه بسا انرژيها و نيروهايي كه به كار گرفته نمي شود، به اين دليل كه نمي دانيم چگونه آنها را مديريت كنيم، و چه بسا انرژيها و نيروهايي كه از بين رفتند و هدف خود را تحقق ندادند؛ به اين سبب كه به برخورد با نيروهاي ديگري پرداختند كه از همان منشأ بيرون آمده و به سوي همان هدف، جهت گيري كرده بودند. بنابراين در جهت بخشي و مديريت كارآمد، پرهيز از اسراف در انرژي و زمان نهفته است. ميليونها بازوي كارورز و خردهاي انديشه ورز در كشورهاي اسلامي وجود دارند كه در هر زمان براي به كار گرفته شدن مناسب اند؛ اما مسئله مهم، اين است كه چگونه اين نيروهاي سترگ را در بهترين موقعيت زماني و توليدي به كار اندازيم. (6) سعدي شيرازي در توصيه به تخصص مداري چه زيبا سروده است: اميد عافيت آنگه بوَد موافق عقل كه نبض را به طبيعت شناس بنمايي(7)
3. كيفيّت مداري و محكم كاري محكم كاري و كيفيت بخشي درباره پروژه هاي اقتصادي، افزون بر آنكه به استفاده كننده ايمني مي بخشد، عمر اين پروژه ها را نيز دراز مي كند. آري، براي كارهاي با كيفيّت بايد هزينه درخور توجهي كرد؛ اما بايد به ياد داشته باشيم كه كيفيّت شايسته ي برآمده از اين هزينه، مانع از هزينه هاي هنگفت و سرسام آورِ دوباره كاريهايي خواهد شد كه حاصل انجام كارهاي بي كيفيت است. بر اين اساس، كيفيت مداري و محكم كاري در كارها در رديف عوامل اصلاحي الگوي مصرف قرار گرفته، به تعديل، بهبود مصرف و حفظ سرمايه هاي كشور از هدر رفتن خواهد انجاميد. قابل توجه آنكه وقتي در قرآن كريم، سخن از ذوالقرنين و ساختن سدّ به وسيله او براي رهايي از خطر يأجوج و مأجوج به ميان مي آيد، كيفيّت مداريِ ذوالقرنين در ساختن سد، اين گونه به تصوير كشيده مي شود كه ذوالقرنين گفت: «آتُوني زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرا* فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا؛(8) [اكنون] قطعات [بزرگ] آهن برايم بياوريد، تا آن گاه كه [ذوالقرنين] ميان آن دو كوه را [با قطعه هاي بزرگ آهن] هموار ساخت، گفت: [اكنون آتش بياوريد و در آن آهن] بدميد؛ [و آنان به دستور او دميدند] تا آن گاه كه آن [پاره آهنها] را [يكپارچه] آتش ساخت، گفت: اينك مس گداخته برايم بياوريد تا روي آنرا بريزم* و آن گاه بود كه [يأجوج و مأجوج و پيروان تبهكار آنان] نتوانستند از آن [سدّ عظيم] بالا روند، و نه امكان يافتند در آن شكافي پديد آورند.» مرحوم امين الاسلام طبرسي در مجمع البيان، ذيل اين آيات مي نويسد: «اين آيات، نشانگر اين نكته است كه ذوالقرنين، كار خود را با تدبير و دقت آغاز كرد و هماهنگ و با دقيق ترين شيوه هاي مهندسي، آن را پيش برد، و به بهترين صورت به انجام رسانيد، و در همه مراحل، اصل استحكام و كيفيّت در كارها و محكم كاري، راه و رسم او بود.» (9)
از پيامدهاي گماشته شدن افراد نامتخصص در كارها، اتلاف بيت المال، خرج تراشي بيهوده و هدردادن سرمايه هاي ملّي كشور است .
حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود: «انّ الله يُحِبُّ عَبْداً اِذا عَمِلَ عَمَلاً اَحْكَمَهُ؛(10) خداوند، بنده اي را دوست دارد كه وقتي عملي را انجام مي دهد، استحكامش مي بخشد.»
4. ميانه روي و اعتدال اسلام در كنار اصل توصيه به بهره وري و استفاده از نعمتها، پيروانش را از فرو لغزيدن در افراط و تفريط در مصرف باز داشته است. از نگاه اسلام، هم سختگيري بر خود در استفاده از نعمتهاي حلال خدا نارواست، و هم زياده روي و اسراف در مصرف؛ چرا كه اولي به محروم ماندن شخص از لذتهاي حلالي كه حق طبيعي اوست، و دومي به هدر دادن اموال و لرزان ساختن پايه هاي اقتصادي شخص و جامعه مي انجامد. اسلام، الگوي مصرف را با ميانه روي اصلاح مي كند؛ نه با افراط و تفريط در مصرف. شخصي مي گويد: «اسْتَأْذَنْتُ الرِّضَا عليه السلام فِي النَّفَقَةِ عَلَى الْعِيَالِ فَقَالَ بَيْنَ الْمَكْرُوهَيْنِ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَعْرِفُ الْمَكْرُوهَيْنِ قَالَ فَقَالَ لِي يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَ مَا تَعْرِفُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِهَ الْإِسْرَافَ وَ كَرِهَ الْإِقْتَارَ فَقَالَ وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛(11) از امام رضا عليه السلام درباره چگونگي مخارج خانواده جويا شدم، فرمود: [مخارج خانواده حدّ وسط است،] ميان دو [روش] ناپسند. گفتم: فدايت شوم! به خدا سوگند! نمي دانم اين دو ناپسند چيست؟ فرمود: رحمت الهي بر تو باد! آيا نمي داني كه خداوند بزرگ اسراف (زياده روي) و اقتار (سختگيري) را ناخوشايند دارد، و در قرآن مي فرمايد: آنان كه هر گاه چيزي ببخشند، نه زياده روي مي كنند و نه خِسَّت مي ورزند، و ميانگين اين دو را قوام ببخشند.» (12) بي گمان از لوازم ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط در مصرف، اجتناب از هدر دادن اموال است، كه مصداق آشكار افراط در مصرف به شمار مي آيد كه در سخنان معصومان: به اين مسئله نيز اشاره شده است، چنانچه امام رضا عليه السلام مي فرمايد: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى؛(13) تكه تكه كردن درهم و دينار [يا هر پول ديگر كه آنها را از استفاده بيندازد] و دور افكندن هسته خرما، از جمله كارهاي فاسد [و نادرست] است.» از آن حضرت در حديثي ديگر چنين نقل شده است: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ؛(14) خداوند، بگو و مگو و تباه كردن و هدر دادن دارايي را دشمن دارد.» امام رضا عليه السلام در اين احاديث با توجه به همه ابعاد زندگي و در ارتباط با قوانين عام آفرينش، استواري و پايندگي زندگي را، در رعايت حدّ ميانه و محوريت «قواميت» و پرهيز از اتلاف اموال مي داند، و اين راه خير و سعادت دنيا و آخرت را به جامعه انساني نشان مي دهد. با توجه به مشكلاتي كه زندگي فردي و اجتماعي انسان ديروز و امروز و فردا دچار آنهاست، و عامل اصلي آن، زياده روي يا كمبود يعني تكاثر و فقر است، اهميت اين تعليم حياتبخش كاملاً روشن مي شود(15)
5. رعايت اولويتها رعايت اولويتها در تخصيص درآمد و مصرف، براي دستيابي به الگوي مصرف مناسب، و جلوگيري از نارساييها و تضييع حقوق افراد، امري ضروري و اجتناب ناپذير است. ضرورت اين كار براي افرادي كه درآمدي محدود دارند، نمود بيش تري مي يابد. تعيين اولويتهاي تخصيص درآمد از دو جنبه ارزيابي مي شود: نخست: از نظر نوع و مقدار كالاهاي مصرفي و خدمات. روشن است كه انسان در زندگي، نيازمنديهاي گوناگوني دارد؛ برخي از اين نيازمنديها، نيازهاي اساسي و ضروري زندگي است و برخي در درجه بعدي قرار مي گيرد. پاره اي از مصارف نيز تنها براي تأمين يا افزايش رفاه و آسايش زندگي است. بي گمان تا زماني كه نيازهاي اساسي فرد و جامعه به شايستگي، برآورده نشود، نوبت به مصارف رفاهي و كالاهاي تجملاتي نمي رسد.
دوم: تعيين اولويتها بر اساس افراد و گروههاي مصرف كننده بر اساس آموزه هاي ديني در شرايط عادي، تأمين نيازمنديهاي شخصي انسان در اولويت است. پس از آنكه نيازهاي اوليه و اساسي فرد تأمين شد، رفع نيازهاي پدر و مادر، فرزند، همسر و آن گاه خويشاوندان نيازمند و سپس ساير نيازمندان و نيز مشاركت در خدمات اجتماعي و امور خيريه، در مراحل بعدي جاي مي گيرد. (16) كيفيت مداري و محكم كاري در كارها در رديف عوامل اصلاحي الگوي مصرف قرار گرفته، به تعديل، بهبود مصرف و حفظ سرمايه هاي كشور از هدر رفتن خواهد انجاميد روزي مردي دو دينار خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آورد و گفت: «اي رسول خدا! مي خواهم اين دو دينار را در راه خدا مصرف كنم.» حضرت فرمود: «آيا پدر و مادر داري؟» گفت: «آري.» فرمود: «اين پول را براي آنان هزينه كن كه از مصرف آن در راه خدا بهتر است. چندي بعد، آن مرد بازگشت؛ در حالي كه دو دينار ديگر به همراه آورده بود تا در راه خدا خرج كند. اين بار، حضرت به او دستور داد آن را براي فرزندش خرج كند. وي بار سوم دو دينار آورد. پيامبر صلي الله عليه و آله مصرف آن را براي همسرش سفارش فرمود؛ و بار چهارم براي خادمش... حضرت، آخرين بار اجازه داد كه پولش را در راه خدا صرف كند و فرمود كه: مصرف آن در راه خدا، فضيلتي بيش از مصرف آن در راههاي پيشين نداشت.» (17)
6. پرداخت حقوق ديگران كه در اموال انسانها است. در هر مال و ثروتي كه به دست انسان مي رسد و فراتر از نياز اوست، حقوقي از سوي نيازمندان وجود دارد كه در روايات اهل بيت عليهم السلام از پرداخت اين حقوق به عنوان عاملي براي پايداري نعمتها، تعديل ثروتها و كم شدن فاصله طبقاتي ياد شده است. اين حقوق كه در قالب خمس، زكات و ... پرداخت مي شود، نقش فراواني در سامان دادن اقتصاد جامعه، و برخوردار ساختن همه انسانها از نعمتهاي خداوند دارد. امام رضا عليه السلام دغدغه خويش را درباره پرداخت حقوقي كه از ديگران در اموال اوست، اين گونه بيان مي دارد: «إِنَّ صَاحِبَ النِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقُ اللَّهِ فِيهَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَتَكُونُ عَلَيَّ النِّعَمُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ - وَ حَرَّكَ يَدَهُ - حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ الْحُقُوقِ الَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ عَلَيَّ فِيهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا قَالَ نَعَمْ فَأَحْمَدُ رَبِّي عَلَى مَا مَنَّ بِهِ عَلَيَّ؛(18) صاحب نعمت در خطر است؛ چون حقوق خدايي در آن [نعمتها] واجب شده است. به خدا سوگند كه نعمتهايي از خداوند به من مي رسد و من همواره از آن بيمناكم ـ [در اين جمله امام] دستش را حركت داد ـ تا حقوقي كه از ناحيه خدا در آن نعمتها بر من واجب است را خارج كنم. [راوي حديث مي گويد:] گفتم: فدايت شوم شما با مقامي كه داري از اين امر هراسناكي؟ امام فرمود: آري، و خداي را سپاس مي گزارم بر اينكه [با حساس كردنم نسبت به اداي تكليف] به من منّت گذاشت.» اين نكته را نيز در اينجا بيفزاييم كه در آموزه هاي ديني، از حقوق كم رنگي نيز ياد شده است، كه در گستره حقوق واجب قرار نمي گيرد؛ ولي خداوند، توصيه هاي فراواني به اداي آنها كرده است. انفاق و صدقه، نمونه اي از آن است و در مسير رعايتِ كاملِ اصل آزادي و اختيار انسان و فراهم آوردن زمينه كامل براي انجام كار نيك، تنها براي رضاي خداوند و نه از سر ترس از قانون و دوزخ است. در حقيقت، توصيه به پرداخت اين حقوق، تأثير فراواني در رشد و شكوفايي اقتصاد جامعه دارد، و مي تواند به سطح اقتصاد جامعه ارتقا ببخشد. در هر مال و ثروتي كه به دست انسان مي رسد و فراتر از نياز اوست، حقوقي وجود دارد كه در روايات اهل بيت عليهم السلام از پرداخت اين حقوق به عنوان عاملي براي پايداري نعمتها، تعديل ثروتها و كم شدن فاصله طبقاتي ياد شده است در حقيقت، اسلام در عين حال كه مالكيت خصوصي را اجازه داده است، از راههاي گوناگون با اختلاف طبقاتي و تجمّع ثروت در دست يك اقليت معدود مبارزه كرده است. يكي از اين راهها، برقراري مالياتهايي مانند زكات و خمس است. راه ديگر، دادن اختيار به حكومت اسلامي است تا هر وقت لازم شد براي مصلحت جامعه قوانين اقتصادي خاصّي وضع كند؛ اما راه سوم، توصيه به انفاق است كه اسلام از مسلمانان خواسته است تا آزادانه و آگاهانه، بدون ترس از حكومت و قانون و براي رضاي خدا به مستمندان كمك كنند. اسلام، همان گونه كه براي ايجاد رونق اقتصادي، انگيزه انسانيِ «مالكيت خصوصي» را ناديده نگرفته است، براي تعديل ثروت و مبارزه با اختلاف طبقاتي، انفاق و انگيزه انساني رحم و دستگيري از همنوعان را كه در هر انساني وجود دارد فراموش نكرده است. (19)
7. كار و تلاش آيات و اخبار فراواني در آموزه هاي ديني، درباره توصيه به كار و آثار مثبت بسيار آن آمده است. صرف نظر از آثار معنوي كار و نقش آن در پرورش روح و حفظ انسان از بسياري از لغزشها، كار، رمز اصلي توسعه اقتصادي شخص و جامعه است. بي گمان اگر مصرف، هماهنگ با كار و تلاش نباشد، پيامد آن فقر و تهيدستي خواهد بود، و براي كسي كه دغدغه اصلاح الگوي مصرف را دارد، كار و كوشش از اولويتهاي لازم براي شكل دهي به اين سياست اقتصادي خواهد بود. بارزترين اثر كار، اثر اقتصادي آن است. نقش تعيين كننده كار در رشد و توسعه اقتصادي و فقرزدايي، بر كسي پوشيده نيست. بيكاري و كم كاري، افزون بر آثار فردي منفي همچون فقر و كاهش درآمد، پيامدهاي ناگواري بر اقتصاد ملي بر جاي مي گذارد. كاهش توليد، كاهش تقاضا و حاكميت نوعي كسادي در نتيجه كاهش درآمد افراد بيكار، و در پايان، ركود فعاليتهاي اقتصادي و كاهش سرمايه گذاري براي دوره هاي بعد، از جمله اين پيامدهاست. (20) اميرمؤمنان عليه السلام در بياني تشبيه گونه، تنبلي و ناتواني را عاملي براي فقر و عقب ماندگي بر شمرده، فرمودند: «إِنَّ الْأَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْز فَنَتَجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرُ؛(21) آن گاه كه اشياء با يكديگر جفت شدند، تنبلي و ناتواني با هم ازدواج كردند و از آنها فقر متولد شد.
(1) صافات/24. (2) نهج البلاغه، خ167. (3) معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي عليه السلام، محمد حكيمي، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، قم، چاپ دوم، 1376 ش، ص412. (4) الحياة، محمد رضا، محمد و علي حكيمي، مترجم: احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ دوم، 1378 ش، ج5، ص540. (5) همان. (6) ر.ك: جستارهايي در جامعه شناسي معاصر، غلامعباس توسلي، حكايت قلم نوين، تهران، چاپ دوم، 1386 ش، ص189 و 190. (7) كليات سعدي، تصحيح: محمد علي فروغي، ناهيد، تهران، چاپ اول، 1375 ش، ص170. (8) كهف/96و97. (9) تفسير مجمع البيان، ابو علي الفضل بن الحسن الطبرسي، ترجمه آيات، تحقيق و نگارش: علي كرمي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1380ش، ج8، ص520. (10) همان. (11) الحياة، ج4، ص205. (12) فرقان/67. (13) من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، چاپ سوم، 1413 ق، ج3، ص167. (14) تحف العقول، ابو محمد حسن بي علي بن حسين بن شعبه حرّاني، ترجمه و تحقيق: صادق حسن زاده، آل علي، قم، چاپ اول، 1383ش، ص804. (15) معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي عليه السلام، ص96. (16) اخلاق اقتصادي از ديدگاه قرآن و حديث، جواد ايرواني، دانشگاه علوم اسلامي رضوي عليه السلام، مشهد، 1384ش، ص284. (17) تهذيب الاحكام، محمد بن حسن طوسي، دار الكتب الاسلاميّة، تهران، 1365 ش، ج6، ص171. (18) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، مؤسسه ي آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، قم، چاپ سوم، 1416 ق، ج9، ص 43 و 44. (19) درسهايي از قرآن، غلامعلي حداد عادل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ اول، 1384 ش، ص229. (20) اخلاق اقتصادي از ديدگاه قرآن و حديث، ص70 و 71. (21) ميزان الحكمه، ج11، ص5184.