بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
روش بيان روشهاي متنوع بيان تفسير کوتاه علي رجبي تنوع مخاطب و سليقه هاي متفاوت، روشهاي مختلف بيان تفسير را مي طلبد. اين مجموعه با رويکرد ارائه روشها و شيوه هاي نوين بيان تفسير کوتاه براي مخاطبان و گروههاي سني مختلف، از عموم مردم گرفته تا دانش آموزان و قشر تحصيل کرده و فرهنگي جامعه، جمع آوري شده است. يکي از ثمرات اين روش، ايجاد انگيزه و فعال شدن مخاطب و مربي نسبت به مراجعه به متون ديني و کتابهاي مختلف مي باشد. مثلاً در روش زيارتي با اجراي چند جلسه، مربي و مخاطب نسبت به زيارتهاي مختلف و تعاليم بلند آنچه در کتب دعا از ائمه(ع) به ما رسيده، فعال شده و پي گير آن خواهد شد؛ مراجعه به زيارت جامعه کبيره که توصيه شده توسط ائمه(ع) است، زيارت آل يس، زيارتنامه ائمه و امامزادگان(ع)، زيارت امين الله و... خواهد کرد که زمينه رشد و تعالي خواهد بود. يا در مورد شعر که يکي از ثمرات آن، ايجاد انگيزه در مربي و مخاطب جهت مراجعه به اشعار زيباي مفاخر شعر و ادب مي باشد. همين طور در روشهاي علمي، شأن نزولي و... .
نحوه استفاده و ارائه موضوعات توسط مربيان و مبلّغان: 1. قبل از تدريس، جهت پر بار شدن جلسه، بهتر است که مربي و مبلّغ اطلاعات جنبي از موضوع آيه داشته باشد، از طرفي توصيه مي شود، قبل از بيان هر آيه، با مراجعه به تفاسير موجود، تفسير آيات قبل و بعد هم مشاهده شود.
2. جهت تثبيت مطالب گفته شده در هر جلسه، در صورت امکان، مناسب است مربي از تابلو استفاده کند، و موضوع، آيه و حديث را روي تابلو بنويسد و از مخاطبين بخواهد که در جلسه آينده، آيه و حديث را حفظ کنند و براي تشويق هدايايي را براي آنها در نظر بگيرد.
3. مبلّغان و مربيان گرامي، متناسب با ذوق و استعداد خود و همچنين متناسب با نوع مخاطب، يکي از روشها را انتخاب مي کنند. مثلا؛ موضوع داستان، براي عموم مردم، موضوع علمي؛ براي قشر تحصيل کرده، موضوع شعر و تمثيلي براي قشر فرهنگي و... .
مبلّغان و مربيان گرامي، متناسب با ذوق و استعداد خود و همچنين متناسب با نوع مخاطب، يکي از روشها را انتخاب مي کنند
كنترل خشم روش بيان تفسير: ترکيبي روش تاريخي (1) روزي يكي از خدمتكاران امام سجاد(ع) در موقع شستشوي سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام(ع) را زخمي كرد. حضرت به او نگاهي كرد. او دريافت كه امام ناراحت شده است؛ بلافاصله گفت: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ». امام سجاد(ع) فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ». امام فرمود: تو را عفو كردم. خدمتكار گفت: «وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ». حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي. روش علمي دكتر شهيد پاك نژاد، يكي از عوامل ايجاد زخم معده را خشمگين شدن و مزاج عصبي و ناراحتيهاي روحي ميداند؛ در هنگام خشم، معده، اسيدي ترشح ميكند كه ميتواند ايجاد زخم معده كند. (2) يكي از محقّقان، طي آزمايشي به اين نتيجه رسيد كه عصبانيت و افسردگي، در ترشح مقدار اسيد معده، اختلال وارد ميكند و معده قادر به انجام كامل وظيف? خود نيست. محقّقان ميگويند: فرو بردن خشم نسبت به كساني كه شما را رنجاندهاند، نقش مؤثّري در سلامت جسم و روان شما دارد. (3) حديث پيامبر فرمود: «مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمْرِهِ؛ (4) هر كس پرگذشت باشد، عمرش طولاني ميشود.» آيه «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ (5) «همانها كه در توانگري و تنگدستي، انفاق ميكنند و خشم خود را فرو ميبرند و از خطاي مردم در ميگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»
پيامهاي آيه (6) 1. متّقين، محكوم غرايز نيستند؛ آنان، حاكم و مالك خويشتناند؛ «اَلْكَاظِمينَ الْغَيْظَ». 2. تقوا، از سعة صدر، جدا نيست؛ «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ». 3. در عفو خطاكار، ايمان او شرط نيست؛ «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ». 4. انفاق به محرومان و گذشت از خطاي مردم، از مصاديق احسان و نيكوكاري است؛ «يُنْفِقُونَ»، «الْكَاظِمِينَ»، «العَافِينَ»، «الْمُحْسِنِينَ». 5. «كظم» در لغت به معني بستن سر مشكي است كه از آب، پر شده باشد و به طور كنايه، در مورد كساني كه از خشم و غضب پر ميشوند و از اعمال آن خودداري مينمايند، به كار ميرود. 6. «غيظ» به معني شدت غضب و حالت برافروختگي و هيجان فوق العاده روحي است، كه بعد از مشاهده ناملايمات، به انسان دست ميدهد. 7. حالت خشم و غضب، از خطرناكترين حالات است و اگر جلوي آن گرفته نشود، در شكل يك نوع جنون و ديوانگي و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خودنمايي ميكند؛ بسياري از جنايات و تصميمهاي خطرناكي كه انسان، يك عمر بايد كفاره و جريمه آن را بپردازد، در چنين حالي انجام ميشود؛ و لذا در آيه فوق، دومين صفت برجسته پرهيزكاران را فرو بردن خشم معرفي كرده است. 8. فرو بردن خشم، بسيار خوب است؛ اما به تنهايي كافي نيست؛ زيرا ممكن است كينه و عداوت را از قلب انسان ريشهكن نكند؛ در اين حال، براي پايان دادن به حالت عداوت، بايد »كظم غيظ» توأم با «عفو و بخشش» گردد؛ «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ».
حبّ دنيا روش بيان تفسير: تمثيلي نمونه حريص بر دنيا، مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر بر خود ابريشم ميتند و ميپيچد، راه بيرون رفتن خود را دورتر و بستهتر مينمايد تا از غم و اندوه ميميرد. (7)
حديث امام صادق(ع) فرمود: ««رَأسُ کُلَّ خَطِيئَةِ حُبُّ الدُّنيَا؛ (8) منشأ هر خطا و بدبختي دوستي دنياست.»
آيه «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ يَسخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ»؛ (9) «زندگي دنيا براي كافران زينت داده شده است؛ از اينرو افراد با ايمان را [كه گاهي دستشان تهي است،] مسخره ميكنند، در حالي كه پرهيزكاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند؛ [چرا كه ارزشهاي حقيقي در آنجا آشكار ميگردد و صورت عيني به خود ميگيرد] و خداوند، هركس را بخواهد بدون حساب روزي ميدهد.»
پيامهاي آيه (10) 1. كفر، دنيا را در نظر انسان زيبا جلوه ميدهد؛ «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا» آري، دنيا براي كساني جلوه ميكند كه به الطاف و نعمتهاي بيحساب قيامت، اعتقادي ندارند؛ ولي در نظر مؤمن، دنيا كجا و بهشت كجا!؟ 2. دنياگرايي، عامل تحقير و استهزاء ديگران ميشود؛ «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا»، «يَسْخَرُونَ». 3. مسخره كردن تهيدستان، شيوه دائمي اهل كتاب است؛ «يَسْخَرُونَ». 4. رزق بيحساب، نشانه لطف خدا است؛ نه آنكه خداوند حساب آن را ندارد و يا حكيمانه تقسيم نميكند.
بشارتهاي الهي روش بيان تفسير: رؤيايي زماني كه حضرت امام در نجف به سر ميبردند، حاج آقا مصطفي به درس اخلاق آيت الله سيد عبد الكريم كشميري ميرود و از ايشان به حضرت امام تعريف بسيار ميكند. امام ميفرمايد: چيزهايي كه ميگويي صحيح است، ولي من دليل هم ميخواهم؛ برو به ايشان بگو من در فلان تاريخ چه خوابي ديدهام. حاج آقا مصطفي، جريان را براي استاد تعريف ميكند. ايشان ميگويد: به پدر خود بگو در عالم رؤيا مشاهده كرديد كه از دنيا رفتهايد و در حالي كه پيكر شما در قبر قرار گرفت، زير سر شما سنگ يا خشتي مزاحم بود، در آن حال، حضرت علي(ع) تشريف آوردند، آن را برداشته و آن وقت شما راحت شديد. وقتي اينها به امام گفته ميشود، ميفرمايد: كاملاً صحّت دارد. برو از ايشان تعبير خواب را هم بپرس. آيت الله كشميري جواب ميدهد: به پدرتان بگوييد نجف همچون قبر براي شما است؛ زيرا دولتهاي عراق و ايران براي جلوگيري از فعاليتهاي سياسي، فشار بسياري به شما وارد ميكنند. آن سنگ يا خشت، موانعي است كه دركار شما پديد آمده است كه انشاء الله با عنايت اميرالمؤمنين(ع) اين موانع برطرف ميشود و شما به ايران باز ميگرديد و به هدفتان ميرسيد و در آنجا رحلت ميكنيد. (11)
حديث پيامبر(ص) فرمود: ««الرُّؤيَا لَا تُقَصُّ اِلَّا عَلَي مُؤمِنٍ خَلَا مِنَ الحَسَدِ وَ البَغيِ؛ (12) رؤيا را فقط براي مؤمني كه از حسادت و فساد مبرّا است بايد بازگو كرد.»
آيه «لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فى الاَخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكلِمَتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»؛ (13) «در زندگي دنيا و در آخرت، شاد [و مسرور] هستند؛ وعدههاي الهي تخلّفناپذير است؛ اين است آن رستگاري بزرگ.»
پيامهاي آيه (14) 1. بشارت اهل ايمان و تقوا، در دنيا از طريق خوابها و رؤياهاي صادقه، الهامات الهي، نزول آرامش و سكينه، خنثي شدن توطئهها، مستجاب شدن دعاها و ديدار معصومين(ع) به هنگام مرگ است و در آخرت نيز دريافت نعمتهاي الهي ميباشد. 2. تنها اولياء خدا، هم دنيا دارند و هم آخرت «لَهُمُ البُشرَي فِي الحَيَاةِ الدُّنيَا... فِي الآخِرَةِ». 3. وعده هاي الهي، قطعي و حتمي است؛ «لا تَبْدِيلَ لِكلِمَتِ اللَّهِ»
اولي الامر روش بيان تفسير: زيارتي شيخ صدوق از موسي بن عبدالله نخعي، روايت کرده که گفت: خدمت امام هادي(ع) عرض کردم که يابن رسول الله! مرا زيارتي با بلاغت تعليم فرما که کامل باشد و هرگاه خواستم يکي از شما را زيارت کنم، آن را بخوانم؛ امام هم اين زيارت را تعليم فرمودند: «مَن اَطَاعَکُم فَقَد اَطَاعَ اللهَ وَ مَن عَصَاکُم فَقَد عَصَي اللهَ وَ مَن اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللهَ وَ مَن اَبغَضَکُم فَقَد اَبغَضَ اللهَ؛ (15) هر کس شما را اطاعت کند، همانا از خدا اطاعت کرده است و هر کس از شما سرپيچي کند، قطعاً سرپيچي از دستورات الهي را مرتکب شده است و هر کس شما را دوست بدارد، محقّقا خدا را دوست داشته و هر کس با شما کينه و خشم ورزد، با خدا خشم و کينه ورزيده است.»
حديث ابو بصير مي گويد: از امام صادق(ع) درباره قول خداوند که فرمود: «قُل اَطِيعُوا اللهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاَمرِ مِنکُم...» پرسيدم؛ امام در جواب فرمود: درباره علي بن ابي طالب و حسن و حسين(ع) نازل شده است. به حضرت عرض کردم: مردم مي گويند: چرا نام علي(ع) و خانواده اش در کتاب خداوند عزّ وجلّ برده نشده است؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز بر پيامبر(ص) نازل شد و در قرآن ذکر نشد که سه رکعتي باشد يا چهار رکعتي، تا اينکه پيامبر(ص) براي مردم بيان کرد. آيه زکات بر آن حضرت نازل شد و بيان نشد که از چهل درهم يک درهم است، تا اينکه پيامبر(ص) آن را براي مردم شرح داد و امر حج نازل شد و بيان نشد که هفت دور طواف کنيد، تا اينکه پيامبر(ص) بيان فرمود و آيه «اَطِيعُوا اللهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاَمرِ مِنکُم...» نازل شد درباره علي و حسن و حسين(ع) پس پيامبر(ص) فرمود: «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِيٌّ مَولَاه.» (16)
آيه «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا اَطِيعُوا اللهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاَمرِ مِنکُم...»؛ (17) «اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياي پيامبر] را!»
پيامهاي آيه (18) 1. با وجود سه مرجع «خدا»، «پيامبر» و «اولي الامر»، هرگز مردم در بن بست قرار نمي گيرند. 2. آمدن اين سه مرجع براي اطاعت، با توحيد قرآني منافات ندارد؛ اطاعت از پيامبر(ص) و اولي الامر(ع) نيز، شعاعي از اطاعت خدا و در طول آن است، نه در عرض آن، و به فرمان خداوند اطاعت از اين دو لازم است. 3. وقتي پيامبر اسلام(ص)، هنگام عزيمت به تبوک، علي(ع) را در مدينه به جاي خود نهاد و فرمود: «اَنتَ مِنِّي بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَي» (19) آيه فوق نازل شد. 4. اسلام مکتبي است که عقايد و سياستش به هم آميخته است. اطاعت از رسول(ص) و اولي الامر(ع) که امري سياسي است، به ايمان به خدا و قيامت که امري اعتقادي است، آميخته است؛ «اَطِيعُوا اللهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاَمرِ». 5. اولي الامر بايد همچون پيامبر، معصوم باشند، تا اطاعت از آنها در رديف اطاعت پيامبر(ص)، بي چون و چرا باشد.
فضيلت نماز جماعت روش بيان تفسير: سؤالي (20) 1. کدام نماز است که بايد به جماعت خوانده شود؟ نماز جمعه. 2. کدام نماز است که مي توان آن را به جماعت خواند؟ نماز يوميه. 3. کدام نماز است که نمي توان آن را به جماعت خواند؟ نماز مستحبي.
حديث «مَن مَشَي اِلَي مَسجِدٍ يَطلُبُ فِيهِ الجَمَاعَةَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطوَةٍ سَبعُونَ اَلفَ حَسَنَةٍ وَ يَرفَعُ لَهُ مِن الدَّرَجَاتِ مِثلُ َلِکَ؛ (21) هر که براي شرکت در نماز جماعت به مسجدي رود، براي هر قدمي که برمي دارد، هفتاد هزار حسنه برايش منظور مي شود و به همان اندازه، درجاتش بالا رود.»
آيه «وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّكِعِينَ»؛ (22) «و نماز را به پا داريد و زکات را بپردازيد و همراه رکوع کنندگان، رکوع کنيد [و نماز را با جماعت بگزاريد].»
پيامهاي آيه (23) 1. با اينکه دستور اخير، اشاره به مسئله نماز جماعت است؛ ولي، از ميان تمام افعال نماز، تنها «رکوع» را بيان کرده و مي گويد: «با رکوع کنندگان، رکوع کنيد» اين تعبير، شايد به خاطر آن باشد که نماز يهود، مطلقا داراي رکوع نبود؛ اين نماز مسلمانان است که يکي از ارکان اصلي آن، رکوع محسوب مي شود. 2. رابطه با خدا، از طريق نماز و کمک به خلق خدا، از طريق زکات و همراهي با ديگران، يک مثلّث مقدّس است؛ «أقِيمُوا»، «آتُوا»، «ارکَعُوا».
حفظ آبروي مؤمن روش بيان تفسير: شأن نزولي «ثابت بن قيس» گوشهايش سنگين بود و هنگامي که وارد مسجد مي شد، کنار دست پيامبر(ص) براي او جايي باز مي کردند تا سخن حضرت را بشنود. روزي وارد مسجد شد در حالي که مردم از نماز فراغت پيدا کرده و جاي خود نشسته بودند؛ او جمعيّت را مي شکافت و مي گفت: جا بدهيد! جا بدهيد! تا به يکي از مسلمانان رسيد و او گفت: همين جا بنشين! او پشت سرش نشست؛ اما خشمگين شد. هنگامي که هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: کيستي؟ او نام خود را بُرد و گفت: فلان کس هستم. «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتي که در جاهليّت مي بردند ياد کرد. آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت. آيه اي نازل شد و مسلمانان را از اين گونه کارهاي زشت نهي کرد. (24)
حديث امام صادق(ع) فرمود: «لَا يَطمَئِنَّ المُستَهزِيءُ بِالنَّاسِ فِي صِدقِ المَوَدَّةِ؛ (25) کسي که مردم را مسخره مي کند، نبايد به دوستي خالصانه آنها چشم اميد بندد.»
آيه «يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا يَسخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسى أَن يَكُونُوا خَيراً مِّنهُمْ وَ لا نِساءٌ مِّن نِّساءٍ عَسى أَن يَكُنَّ خَيراً مِّنهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنفُسكمْ وَ لا تَنَابَزُوا بِالأَلْقَبِ بِئْس الاسمُ الْفُسوقُ بَعْدَ الايمَنِ وَ مَن لَّمْ يَتُب فَأُولَئك هُمُ الظلِمُونَ»؛ (26) «اي کساني که ايمان آورده ايد! نبايد گروهي از مردان شما، گروه ديگر را مسخره کنند؛ شايد آنها از اينها بهتر باشند و نه زناني زنان ديگر را؛ شايد آنان بهتر از اينان باشند و يکديگر را مورد طعن و عيب جويي قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يکديگر را ياد نکنيد. بسيار بد است که بر کسي پس از ايمان، نام کفرآميز بگذاريد و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگر هستند.!»
پيامهاي آيه (27) 1. «لمز» عيب جويي در روبرو و «همز» عيب جويي در پشت سر است و «تنابز» صدا زدن ديگران با لقب بد است. 2. يکي از کارهاي مبارک رسول خدا(ص) تغيير نام افراد و مناطقي بود که داراي نام زشت بودند؛ زيرا نام بد، وسيله اي براي تحقير و تمسخر است. 3. ايمان، با مسخره کردن بنده هاي خدا، سازگار نيست؛ «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسخَر...». 4. مسخره کردن، کليد فتنه، و دشمني است. 5. ريشه مسخره کردن، احساس خودبرتربيني است که قرآن، اين ريشه را مي خشکاند و مي فرمايد: «شايد او بهتر از شما باشد.»
نه افراط، نه تفريط روش بيان تفسير: شادماني يک نفر اعرابي بيابان گرد، خدمت پيامبر(ص) آمد، هديه اي تقديم کرد، اما هنگام رفتن، رو به آن حضرت کرد و گفت: پول هديه مرا بده. رسول خدا(ص) خنديد و از آن روز هرگاه اندوهگين مي شدند، مي فرمودند: کجا است آن اعرابي؟ اي کاش الآن نزد ما بود و ما را مي خنداند! (28)
حديث امام صادق(ع) فرمود: «کَفّارَةُ الضِّحکِ «اللَّهُمَّ لَا تَمقُتنِي»؛ (29) کفاره خنديدن گفتن اين دعا است: «پروردگارا! مرا کم خرد و بي تدبير مگردان.»
آيه «وَ أَنَّ إِلى رَبِّك الْمُنتهَى * وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَك وَ أَبْكَى»؛ (30) «امور به پروردگارت منتهي مي گردد و اينکه او است که مي خنداند و مي گرياند.»
پيامهاي آيه (31) 1. در غم و شادي، به آخر کار بينديشيد؛ «إِلى رَبِّك الْمُنتهَى». 2. خنده و گريه، هر دو، لازم است و نبايد در حالات احساسي و عاطفي، مانع خنده و گريه شد. 3. زندگي بايد متعادل باشد، نه افراط و نه تفريط؛ «أَضحَك وَ أَبْكَى».
قرآن روش بيان تفسير: داستان زني به حضور پيامبر(ص) آمد و گفت: مرا به ازدواج کسي درآوريد. پيامبر(ص) به حاضران فرمودند: چه کسي حاضر است با اين زن ازدواج کند؟ مردي برخاست و گفت من حاضرم. حضرت به او فرمود: چه مقدار مهريه مي دهي؟ گفت: چيزي ندارم. پيامبر(ص) فرمود: آيا چيزي از قرآن مي داني؟ گفت: آري. حضرت فرمود: اين زن را به ازدواج تو در آوردم، در برابر آنچه که قرآن مي داني که به او بياموزي و همين مهريه او باشد. (32)
حديث رسول خدا(ص) فرمود: «خَيرُکُم مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلَّمَهُ؛ (33) بهترين شما کسي است که قآن را بياموزد و به ديگران تعليم دهد.»
آيه «شهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ»؛ (34) «ماه رمضان، ماهي است که قرآن در آن نازل شده و قرآن کتابي است که هدايتگر مردم است همراه با دلايل روشن و وسيله تشخيص حق از باطل.»
پيامهاي آيه (35) 1. ماه رمضان، ماه نزول قرآن است و پيامبر(ص) فرمودند: «تمام کتابهاي آسماني، در ماه مبارک رمضان نازل شده اند.» 2. ارزش ماه رمضان به خاطر قرآن است؛ ارزش انسانها هم، به مقدار نفوذ قرآن در وجود آنها است.
جهاد اکبر روش بيان تفسير: دعا «اِلَهِي اِلَيکَ اَشکُو نَفساً بِالسُّوءِ اَمَّارَةً وَ اِلَي الخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيکَ مُولِعَةً وَ لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً ... اِلَهِي اَشکُو قَلباً قَاسِياً ... وَلَا نَجَاهُ لِي مِن مَکَارِهِ الدُّنيَا اِلَّا بِعِصمَتِکَ؛ (36) خدايا! به تو شکايت مي کنم از نفسم که مرا بسيار به بديها وامي دارد و به هر خطا سبقت مي گيرد و به معصيت بسيار حريص است و مرا به معرض خشم و غضب تو مي افکند ... خدايا! به تو شکايت مي کنم از قساوت قلبم ... و براي من راه نجاتي از آلام و ناگواريهاي دنيا نيست مگر حفظ تو.»
حديث علي(ع) فرمود: «جَاهِد نَفسَکَ وَاعمَل لِلآخِرَةِ جُهدَکَ؛ (37) با نفس خويش بستيز و توان و کوشش خود را براي آخرت به کار گير.»
آيه «وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لأَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ (38) «من هرگز خودم را تبرئه نمي کنم، که نفس [سرکش] بسيار به بديها امر مي کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند.»
پيامهاي آيه (39) 1. در قرآن براي نفس، حالاتي بيان شده است از جمله: الف. نفس امّاره که انسان را به سوي زشتيها سوق مي دهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان يکباره سقوط مي کند. ب. نفس لوّامه، حالتي است که انسان خلافکار، خود را ملامت و سرزنش و اقدام به توبه و عذرخواهي مي کند و در سوره قيامت از آن ياد شده است. ج. نفس مطمئنه، حالتي است که تنها انبيا و اوليا و تربيت شدگان واقعي آنان دارند و در هر وسوسه و حادثه اي، پيروزمندانه بيرون مي آيند؛ چرا که دلبسته خدا هستند. 2. هرگز خود را به پاکي ستايش نکنيم و تبرئه ننماييم؛ «وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسى». 3. خطر هواي نفس جدّي است؛ آن را ساده ننگريد؛ «إِنَّ النَّفْس لأَمَّارَةُ بِالسوءِ».
توبه روش بيان تفسير: شعر (40) از بسکه شکستم و بستم توبه فرياد همي کند ز دستم توبه ديروز به توبه اي شکستم ساغر امروز به ساغري شکستم توبه (41) ××××××× از هر چه نه از بهر تو کردم توبه ور بي تو غمي خوردم، از آن غم توبه و ان نيز که بعد از اين براي تو کنم گر بهتر از آن توان، از آن هم توبه (42) حديث امام صادق(ع) مي فرمايد: «اِذَا تَابَ العَبدُ تَوبَةً نَصُوحاً اَحَبَّهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَيهِ فِي الدُّنيَا وَ الآخِرَة، فَقُلتُ: وَکَيفَ يَستُرُ عَلَيهِ؟ قَالَ: يُنسِي مَلَکَيهِ مَا کَتَبَا عَلَيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ يُوحِي اِلَي جَوَارِحِهِ اُکتُمِي عَلَيهِ ذُنُوبَهُ وَ يُوحِي اِلَي بِقَاعِ الأرضِ اُکتُمِي مَا کَانَ يَعمَلُ عَلَيکِ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلقَي اللهُ حِينَ يَلقَاهُ وَ لَيسَ شَيءٌ يَشهَدُ عَلَيهِ بِشَيءٍ مِنَ الذُنُوبِ؛ (43) هر زمان بنده اي توبه [نصوح] کند، خداوند او را دوست داشته و در دنيا و آخرت گناه و خطاي او را مي پوشاند. راوي مي گويد: پرسيدم: چگونه؟ فرمود: گناه او را از دهن دو ملکي که آن را نوشته بودند، محو مي کند و به اعضاء و جوارح او امر مي کند که گناه او را کتمان کنند و به زميني هم که در آن گناه شده، امر مي کند آنچه او روي تو انجام داد، کتمان کن؛ پس او (بنده) آن زمان که خدا را ملاقات خواهد کرد، هيچ کس و هيچ چيز، به گناهان او شهادت نخواهد داد.»
آيه «يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا تُوبُوا إِلى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَرُ...»؛ (44) «اي کساني که ايمان آورده ايد! به سوي خدا توبه کنيد، توبه اي خالص اميد است [با اين کار] پروردگارتان، گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است، وارد کند.»
پيامهاي آيه (45) 1. «نصوح» از «نُصح» به معناي خلوص و صدق است. در تفاسير، براي توبه نصوح، مواردي آمده؛ از قبيل: پشيماني، استغفار، ترک گناه، تصميم بر ترک گناه در آينده، ترس از پذيرفته نشدن، گناه را در برابر خود ديدن و شرمنده شدن، گريه، پرداختن حقوق مردم و... . 2. گاهي از مؤمن، گناه سر مي زند که بايد توبه کند. 3. توبه، بايد به درگاه خدا باشد، نه افشاي گناه نزد بندگان؛ «تُوبُوا اِلَي الله». 4. نتيجه توبه، دو چيز است: محو گذشته؛ «يکفر عنکم سيئاتکم» و تأمين آينده، «يدخلکم جنات».
سفر شيوه بيان تفسير: ضرب المثل (46) کباب پخته نگردد مگر به گرديدن. (سفر و سياحت، انسانها را با تجربه مي سازد). بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي.
حديث پيامبر(ص) فرمود: «سَافِرُوا تَصِحُّوا؛ (47) مسافرت کنيد تا تندرست بمانيد.»
آيه «قُلْ سِيرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا كيْف بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشأَةَ الاَخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كلّ شىْ ءٍ قَدِيرٌ»؛ (48) «بگو: در زمين سير کنيد و بنگريد که چگونه خدا موجودات را آفريده! سپس، خداوند [به همين گونه] جهان آخرت را ايجاد مي کند؛ يقيناً خداوند بر هر چيزي توانا است.»
پيامهاي آيه (49) 1. جهانگردي، سير و سفر، مطالعه طبيعت و گردشهاي هدفدار، يک وظيفه و ارزش است؛ «قُلْ سِيرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا». 2. گردش در طبيعت، انسان را به فکر وا مي دارد؛ «قُل سِيرُوا ... فَانظُرُوا». 3. با مطالعه دقيق در آفرينش، شکّ و ترديد خود را بر طرف کرده و خدا را بهتر مي توانيم بشناسيم؛ «فَانظُرُوا». 4. بهترين دليل معاد، قدرتنمايي خداوند در پديد آوردن موجودات در نخستين مرتبه است؛ «كيْف بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشأَةَ الاَخِرَةَ». 5. حفظ آثار عبرت انگيز براي آيندگان، لازم است؛ «سِيرُوا ... فَانظُرُوا». 6. تاريخ از منابع شناخت است. مطالعه تاريخ و بهره گيري از حوادث گذشته، چراغ راه آينده است؛ «فَانظُرُوا». 7. سنّتها و قوانين حاکم بر تاريخ، ثابت است. با مطالعه علل حوادث ديروز، مي توان راه امروز را شناسايي کرد؛ «فَانظُرُوا».
باران روش بيان تفسير: علمي دانشمندان علم زمين شناسي، در طي چند دهه اخير با ضبط و ثبت مقدار باران نازل شده در سطح جهان، به مطلب شگفت آوري دست يافته اند. طبق محاسبات در هر ثانيه بر روي کره زمين، 17 ميليون تن باران مي بارد که مساوي با 536 تريليون (536000 ميليارد) تن در سال است و اين رقم، در هر سال ثابت بوده و تغيير نمي کند. (50)
حديث امام باقر(ع) فرمود: «اِنَّهُ مَا مِن سَنَةٍ اَقَلَّ مَطَراً مِن سَنَةٍ وَلَکِنَّ اللهَ يَضَعُهُ حَيثُ يَشَاءُ اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ اِذَا عَمِلَ قَومٌ بِالمَعَاصِي صَرَفَ عَنهُم مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُم مَنَ المَطَرِ فِي تِلکَ السَّنَةِ؛ (51) «هيچ سالي کم بارش تر از سال ديگر نيست؛ بلکه خداوند، باران را هر جا که خواهد مي بارد؛ اما هرگاه مردمي مرتکب گناهان شوند، خداوند عزّ وجلّ ، باراني را که براي آنان در آن سال مقدّر کرده بوده، از ايشان باز دارد.» «وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَسكَنَّهُ فى الأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهَابِ بِهِ لَقَدِرُونَ»؛ (52) «و از آسمان، آبي به اندازه معيّن نازل کرديم و آن را در زمين [در جايگاه مخصوصي] ساکن نموديم و ما بر از بين بردن آن، کاملاً قادريم.»
پيامهاي آيه (53) 1. قدرت خداوند، در دادن و گرفتن نعمتها يکسان است؛ «وَ أَنزَلْنَا ... ذَهَابِ». 2. قطره هاي باران، حساب و کتاب دارد؛ باران يک پديده طبيعي بي هدف و بي حساب نيست؛ «بِقَدَرٍ». 3. ذخيرسازي آب از الطاف الهي و نشانه غافل نبودن خدا از خلق است؛ «وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَسكَنَّهُ». 4. خداوند بر پديده ها حاکم است؛ «وَ إِنَّا عَلى ذَهَابِ». 5. فکر نکنيم نعمتها هميشگي است؛ «عَلى ذَهَابِ بِهِ لَقَدِرُونَ».
موعظه روش بيان تفسير: بلاغي حضرت علي(ع) به فرزندش امام حسن(ع) وقتي از جنگ صفين باز مي گشتند، سفارش مي کند: «فَاِنِّي اُوصِيکَ بِتَقوَي اللهِ ـ أي بُنَيَّ ـ وَ لُزُومِ أمرِهِ، وَ عِمَارَةَ قَلبِکَ بِذِکرِهِ، وَ الاِعتِصَامِ بِحَبلِهِ، وَ أيُّ سَبَبٍ أوثَقُ مِن سَبَبٍ بَينَکَ وَبَينَ اللهِ اِن اَنتَ اَخَذتَ بِهِ. اَحيِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ، وَ أمِتهُ بِالزُّهَادَة، وَ قُوَّةِ بِاليَقِينِ، وَ نَوِّرهُ بِالحِکمَةِ، وَ ذَلِّلهُ بِذَکرِ المَوتِ، وَ قَرِّرهُ بِالفَنَاءِ، وَ بَصِّرهُ فَجَائِعَ الدُّنيَا، وَ حَذِّرهُ صَولَةَ الدَّهرِ، وَ فُحشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الأيَّام، وَ اَعرِض عَلَيهِ اَخبَارَ المَاضِين، وَ ذَکِّرهُ بِمَا اَصَابَ مَن کَانَ قَبلَکَ مِن الأوَّلِين؛ (54) پسرم! همانا تو را به تقواي از خدا سفارش مي کنم که پيوسته در فرمان او باشي و دلت را با ياد خدا زنده کني و به ريسمان او چنگ زني. چه وسيله اي مطمئن تر از رابطه تو با خدا است اگر سر رشته آن را در دست گيري؟ دلت را با اندرز نيکو زنده کن، هواي نفس را با بي اعتنايي به حرام بميران، جان را با يقين نيرومند کن و با نور حکمت روشنايي بخش و با ياد مرگ آرام کن، به نابودي از او اعتراف گير و با بررسي تحولات ناگوار دنيا، به او آگاهي بخش و از دگرگوني روزگار و زشتيهاي گردش شب و روز، او را بترسان. تاريخ گذشتگان را بر او بنما و آنچه که بر سر پيشينيان آمده، به يادش آور.»
حديث علي(ع) فرمود: «مَن تَذَکَّرَ بُعدَ السَّفَرِ اِستَعَدَّ؛ (55) هر که به فکر دوري راه باشد، خود را آماده مي کند.»
آيه «يَبُنىَّ إِنهَا إِن تَك مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الأَرْضِ يَأْتِ بهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»؛ (56) «پسرم! اگر به اندازه سنگيني دانه خردلي [کار نيک يا بد] باشد و در دلِ سنگي يا در [گوشه اي از] آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را [در قيامت براي حساب] مي آورد. خداوند دقيق و آگاه است.»
پيامهاي آيه (57) 1. «خردل» گياهي است با دانه هاي سياه رنگ و بسيار کوچک که دانه هاي آن در کوچکي و حقارت ضرب المثل است. 2. توجّه دادن فرزند به علم و قدرت الهي، نشانه حکمت است؛ «آتَينَاه لُقمَانَ الحِکمَة ... يَا بُنىَّ». 3. در موعظه، براي هر توصيه اي، نام مخاطب را تکرار کنيم؛ (تکرار «يَا بُنَي» در اين سوره و تکرار «يَا اَبَتِ» در سوره مريم، آيات 40 تا 45). 4. ايمان انسان به حضور عملش در قيامت، سرچشمه اصلاح او است؛ «اِن تَکُ مِثقَالَ حَبَّةٍ ... يَأتِ بِهَا اللهُ».
جنسيت فرزند روش بيان تفسير: قضايي دو زن در مورد دو کودک شيرخوار، که يکي دختر و ديگري پسر بود، نزاع داشتند و هر دو ادعا مي کردند که پسر مال او است [چون دختر را نمي خواستند]. زمان خلافت عمر بن خطاب بود. نزد او براي قضاوت آمدند. عمر براي حل مشکل، درمانه شد و گفت: ابو الحسن علي(ع) که زداينده اندوه است، کجاست؟! شخصي به سراغ حضرت رفت و علي(ع) حاضر شد. بعد از تعريف جريان، حضرت فرمود: دو شيشه (استکان) بياوريد؛ آوردند؛ آنها را وزن کرد، سپس فرمود: هر کدام از استکانها را به يکي از زنها بدهيد تا هر دو با شير خود آن دو را پر کنند. آنها چنين کردند؛ حضرت استکانها را وزن کرد، يکي از آنها سنگين تر بودم. فرمود: کودک پسر، از آن آن زني است که شيرش سنگين تر است و دختر از زني که شيرش سبک تر است مي باشد. عمر گفت: يا ابا الحسن! اين قضاوت را بر چه اساسي مي فرمايي؟ علي(ع) فرمود: زيرا خداوند در ارث، حق مرد را دو برابر زن قرار داده است، اطبا اين امر را ميزان استدلال بر مشخص کردن پسر و دختر قرار داده اند. (58)
حديث از ابراهيم کرخي نقل شده است: «تَزَوَّجتُ بِالمَدِينَةِ فَقَالَ لِي اَبُو عَبدِ الله(ع): کَيفَ رَأيتَ؟ قُلتُ مَا رَاَي رَجُلٌ مِن خَيرٍ فِي اِمرأةٍ اِلَّا وَقَد رَأيتُهُ فِيهَا وَلَکِن خَانَتنِي فَقَالَ وَمَا هُو؟ قُلتُ وَلَدَت جَارِيةً قَالَ لَعَلَّکَ کَرِهتَهَا اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: «ءَابَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَب لَكمْ نَفْعاً»؛ (59) من در مدينه ازدواج کردم، امام صادق(ع) به من فرمود: همسرت را چگونه ديدي؟ عرض کردم: هر خير و خوبي که هر مردي در زن مي بيند، من هم در او ديدم؛ ليکن به من خيانت کرد. حضرت فرمود: چه خيانتي؟ گفتم: دختر زاييد. فرمود: به نظر مي رسد که از دختر خوشت نمي آيد. خداوند عزّ وجلّ مي فرمايد: شما نمي دانيد پدران و پسرانتان، کداميک براي شما سودمندتر هستند!» (60)
آيه «لِّلَّهِ مُلْك السمَوَتِ وَ الأَرْضِ يخْلُقُ مَا يَشاءُ يهَب لِمَن يَشاءُ إِنَثاً وَ يَهَب لِمَن يَشاءُ الذُّكُورَ»؛ (61) «مالکيت و حاکميت آسمانها و زمين از آن خدا است؛ هر چه را بخواهد مي آفريند، به هر کس اراده کند دختر مي بخشد و به هر کس بخواهد پسر.»
پيامهاي آيه (62) 1 . فرزند، هديه الهي است. 2. پسر يا دختر بودن فرزند را به او واگذار کنيم، او بهتر مي داند. 3. ناخرسندي از داشتن فرزند دختر يا پسر، کفران نعمت الهي و هديه او است.
نسل کوثر روش بيان تفسير: آماري معاون بقاع اماکن متبرکه و مساجد سازمان اوقاف و امور خيريه، از وجود بيش از هشت هزار امامزاده در کشور خبر داد و گفت: از اين تعداد، حدود 500 امامزاده، شاخص هستند و افزايش برنامه هاي فرهنگي در آنها، نتايج بسيار درخشاني به همراه دارد. وجود اين تعداد امامزاده در کشور، فرصت بسيار خوبي را براي گسترش فعاليتهاي معنوي و مذهبي در آنها فراهم مي کند، ضمن اينکه گسترش فعاليتهاي فرهنگي در آنها نيز يک امر بسيار مطلوب است. (63) مهاجرت سادات حسني و حسيني به نقاط امن سرزمينهاي شرقي اسلامي، از همان صدر اسلام در حکومت جابرانه امويان و خاصّه در عهد حجاج بن يوسف خونخوار و تسلّط او بر عراقين، از سوي امويان (95 ـ 75 ق) که بيدادگريها و سفاکيهاي فراواني نسبت به فرزندان علي(ع) روا مي داشتند، آغاز شده بود. از نظر کلي، اين مهاجران بزرگوار را به چهار گروه مي توان تقسم کرد: گروه نخستين؛ آن دسته هستند که براي فرار از بيدادگريها و ستمهاي امويان و به خصوص «حجاج» راه مشرق را پيش گرفتند. گروه دوم؛ آنها هستند که به هنگام ولايت عهدي امام رضا(ع) بدين سرزمين رسيدند. گروه سوم؛ آنها هستند که در خروج برخي از فرزندان علي(ع) بر خلفاي عباسي و اموي شرکت داشتند و پس از شکست آنها بدين حدود گريختند. گروه چهارم؛ که نسبت به سه گروه ديگر فزوني داشتند، آن دسته هستند که در زمان حکومت علويان در مازندران، روي به دربار ايشان نهادند. (64)
حديث پيامبر(ص) فرمود: «فَاطِمَةُ بَضعَةُ مِنِّي مَن سَرَّهَا فَقَد سَرَّنِي وَمَن سَاءَهَا فَقَد سَاءَنِي فَاطِمَةُ اَعَزُّ النَّاس عَلَيَّ؛ (65) فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است. فاطمه عزيزترين فرد براي من است.»
آيه «إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ * فَصلّ لِرَبِّك وَ انحَرْ * إِنَّ شانِئَك هُوَ الأَبْترُ»؛ (66) «ما به تو کوثر (خير و برکت فراوان) عطا کرديم! پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن [و بدان] دشمن تو قطعاً بريده نسل و بي عقب است.»
پيامهاي آيه (67) 1. «کوثر» از کثرت گرفته شده و به معناي خير کثير و فراوان است. آيه آخر سوره، مي تواند شاهدي بر اين باشد که مراد از کوثر، نسل مبارک پيامبر(ص) است، که بدون شک از طريق حضرت زهرا(س) مي باشد. 2. «ابتر» در اصطلاح به کسي گفته مي شود که نسلي از او به يادگار نمانده باشد؛ از آنجا که فرزندان پسر پيامبر(ص) در کودکي از دنيا رفتند، دشمنان مي گفتند او ديگر نسلي ندارد. 3. فخر رازي، در تفسير کبير مي گويد: چه نسلي با برکت تر از نسل فاطمه(س) که مثل باقر(ع) و صادق(ع) و رضا(ع) از آن برخاسته و با آنکه تعداد بسياري از آنان را در طول تاريخ به خصوص در زمان حکومت بني اميه و بني عباس شهيد کردند؛ اما باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشورهاي اسلامي زندگي مي کنند. 4. تاريخ و آمار، بهترين شاهد بر کوثر بودن اين عطيه الهي است. هيچ نسلي در هيچ قومي در جهان، به اندازه نسل فاطمه(س) رشد و شکوفايي نداشته است؛ خصوصاً اگر کساني را که مادرشان سيّد است از سادات حساب آوريم، آمار سادات در جهان، نشانه معجزه اين خبر غيبي است.
1) تفسير نور، قرائتي، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، تهران، 1384 ش، چ 11، ج 2، ص 156. 2) «اولين دانشگاه، آخرين پيامبر»، دكتر سيّد رضا پاكنژاد، انتشارات اسلاميه، تهران، 1361 ش، ج 3، ص 80. 3) سلامتي و طول عمر در احكام اسلام، مهدي طاهري، انتشارات عصر جوان، قم، 1385 ش، ص 196. 4) ميزان الحكمه، ري شهري، ترجمه حميدرضا شيخي، دار الحديث، قم، 1384 ش، چ 5، ج 8، ص 3834، ح 13184. 5) آل عمران/ 134. 6) تفسير نمونه، مكارم شيرازي، دار الكتب الاسلاميه، 1385 ش، چ 37، ج 3، ص 130؛ تفسير نور، قرائتي، ج 2، ص 156. 7) اصول كافي، شيخ كليني، ترجمه سيّد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهلبيت?، تهران، 1345 ش، ج 4، ص 4، ح 7. 8) ميزان الحكمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 4، ص 1702، ح 5815. 9) بقره/ 212. 10) تفسيرنمونه، قرائتي، ج 1، ص 331. 11) آفتاب خوبان، سيد علي اكبر صداقت، نشر بكا، قم، 1387 ش، چ 1، ص 44. 12) ميزان الحكمه، ري شهري، ج 4، ص 1932، ح 6759. 13) يونس/ 64. 14) تفسير نور، قرائتي، ج 5، ص 235. 15) مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، ترجمه الهي قمشهاي، مؤسّسه جهاني خدمات اسلامي، تهران، 1369 ش، زيارت جامعه کبيره، ص998. 16) اصول کافي، کليني، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج 2، ص 40. 17) نساء / 59. 18) تفسير نور، قرائتي، ج 2، ص 311. 19) تو براي من، به منزلة هاروني براي موسي(ع). 20) احکام جوانان، محمود اکبري، بوستان کتاب، قم، 1382 ش، ص 140. 21) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 5، ص 2392، ح 8302. 22) بقره / 43. 23) تفسير نمونه، مکارم، ج 1، ص 253؛ تفسير نور، قرائتي، ج 1، ص 102. 24) تفسير نمونه، مکارم، ج 22، ص 186. 25) ميزان الحکمة، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 5، ص 2422، ح 8348. 26) حجرات / 11. 27) تفسير نور، قرائتي، ج 11، ص 182. 28) «خنده، شوخي، شادماني»، احمد لقماني، نشر سابقون، قم، 1380 ش، ص 38. 29) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 11، ص 5206، ح 17727. 30) نجم / 43 و 42. 31) تفسير نور، قرائتي، ج 11، ص 334. 32) فروع کافي، کليني، دار الکتب اسلاميه، تهران، 1362 ش، چ 2، ج 5، ص 380. 33) ميزان الحکمه، ري شهري، ج 10، ص 4814، ح 16458. 34) بقره / 185. 35) تفسير نور، قرائتي، ج 1، ص 287. 36) مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، ترجمه الهي قمشهاي، مناجات خمس عشر، مناجات الشّاکين، ص 219. 37) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 1، ص 58، ح 124. 38) يوسف / 53. 39) تفسير نور، قرائتي، ج 6، ص 99. 40) کشکول شيخ بهايي، ترجمه عزيز الله کاسب، انتشارات گلي، تهران، 1374 ش، چ 1، ص104. 41) سلمان ساوهاي، متوفي 778 ق. 42) خواجه نصير طوسي، 597 ـ 672 ق. 43) اصول کافي، کليني، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج 5، باب التوبه، ص 508، ح 1. 44) تحريم / 8. 45) تفسير نور، قرائتي، چ 1، ج 12، ص 133. 46) ضرب المثلهاي مشهور ايراني، محمد ملکيفر، نشر عصر غيبت، قم، 1383 ش، چ 1، ص 155. 47) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 5، ص 2484، ح 8597. 48) عنکبوت / 20. 49) تفسير نور، قرائتي، ج 9، ص 127. 50) قرآن و طبيعت، سعيد حميدي کليجي، انتشارات حلم، قم، 1386 ش، چ 2، ص 54. 51) کافي، کليني، ترجمه سيد جواد مصطفوي، نشر مسجد، تهران، 1345 ش، ج 3، باب الذنوب، ص 373، ح 15. 52) مؤمنون / 18. 53) تفسير نور، قرائتي، ج 8، ص 89. 54) نهج البلاغه، ترجمه دشتي، نامه 31، نشر طلوع مهر، قم، 1384 ش، چ 3، ص 370. 55) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 5، ص 2492، ح 8639. 56) لقمان / 16. 57) تفسير نور، قرائتي، ج 9، ص 259. 58) داستانهايي از قضاوت و عدالت امام علي(ع)، عباس عزيزي، انتشارات سلسله، قم، 1379 ش، چ 1، ص 68. 59) نساء / 11. 60) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 14، ص 7086، ح 22649. 61) شوري / 49. 62) تفسير نور، قرائتي، ج 10، ص 425. 63) برگرفته از سايت: aty news، کد خبر: 7922، هشتم فروردين 1389. 64) سايت سازمان تبليغات اسلامي استان تهران، 7/2/1390، www.tebyan – Tehran.ir. 65) ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 1، ص 282، ح 1098. 66) سوره کوثر. 67) تفسير نور، قرائتي، ج 12، ص 610.