مردان خدایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان خدایی - نسخه متنی

مهدى سلطانى رنانى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
مردان خدايي
شهيد دستغيب، اسوه تبليغ و مجاهدت‏
مهدى سلطانى رنانى‏‏
تولد
در عاشوراى سال 1332 ه . ق در شيراز كودكى به دنيا آمد كه چون آن ايام، روزهاى پرسوز شهادت سالار شهيدان، امام حسين‏عليه‏السلام بود، نامش را «عبد الحسين» نهادند. (1) خاندان وى از سادات حسنى و حسينى به شمار مى‏رفتند كه از چهار قرن پيش در شيراز به «دستغيب» معروف شده بودند. سيادت، نشان افتخار اين خانواده بود و حلقه‏هاى نورانى، پيوند او را با 32 واسطه، به حضرت «زيد شهيد» فرزند امام سجادعليه‏السلام مى‏رساند. (2)
تحصيل و اساتيد
شهيد محراب آية اللّه دستغيب‏رحمه الله درس را از مكتب‏خانه شروع كرد و با فراگيرى قرآن و نصاب الصبيان و خواندن چند كتاب منظوم و منثور فارسى، دوره مكتب را پشت سر گذاشت.
سپس تحصيل در علوم اسلامى را آغاز نمود و دروس اوليه و مقدماتى حوزه را نزد پدرش خواند و از محبتهاى استادانه پدرش بهره‏مند شد. در سال 1342 ه . ق در حالى كه يازده ساله بود، پدر را از دست داد و اين چنين در نوجوانى روح لطيفش سخت آزرده گشت. (3)
وى پس از اين واقعه، تحصيلات را در مدرسه خان شيراز ادامه داد و از روحانيت و نورانيت مدرسه نيز بهره برد. مدتها دراين مدرسه به تحصيل پرداخت و نزد اساتيدى همچون شيخ اسماعيل، ملا احمد دارابى و آية اللّه ملا على‏اكبر ارسنجانى دوره مقدمات و سطح را به پايان رساند.
پايان يافتن دروس سطح حوزه او همزمان با غائله كشف حجاب رضاخانى بود و شهيد دستغيب در سن جوانى (حدود 25 سالگى) به مبارزه با اين تهاجم بزرگ پرداخت؛ اما مأموران او را زير فشار قرار دادند و او نيز در سال 1314 ه . ش مجبور به حركت به سوى نجف شد. (4)
در نجف اشرف تحصيلات خود را ادامه داد و با تلاش پى‏گير در طول هفت سال به مقام شامخ اجتهاد نايل آمد.
از اساتيد علمى آن روحانى مبرّز و مبلّغ نمونه در حوزه نجف مى‏توان به آيات عظام: سيد ابو الحسن اصفهانى، آقا ضياء عراقى، آقا سيد باقر اصطهباناتى و شيخ محمد كاظم شيرازى اشاره نمود. (5)
روح جستجوگر آن شهيد فرزانه، وى را بر آن داشت كه در پى يافتن صاحبدلى باشد كه او را به وادى ايمن رسانده، در معرفت خويش و خداى خود به كمال برساند. بدين جهت، در همان ايام، اين توفيق و موهبت نصيب وى گشت و به محضر پرفيض استاد اخلاق حوزه نجف، عارف بالله و سالك الى اللّه، حضرت آية اللّه سيد ميرزا على قاضى طباطبايى‏رحمه الله راه يافت و در مكتب عرفانى او رشد كرد.
پس از گذشت چند سال مرحوم قاضى به سراى باقى شتافت و او به محضر آية اللّه شيخ محمدجواد انصارى همدانى‏رحمه الله راه يافت و مدتها تحت نظر وى راههاى ظريف و لطيف معرفت نفس را طى كرد. (6)

همراهى و همگامى ايشان با حضرت امام خمينى‏رحمه الله به عنوان يك سرباز راستين و مطيع آن رهبر فرزانه در قيام عليه طاغوت و در حركتهاى انقلابى از سال 1341 ه . ش و نقش مؤثّر ايشان در دعوت مردم شيراز به مقابله و قيام عليه طاغوتيان

اقدامات و مجاهدتها
آيت خدايى و عارف سالك شيرازى در سال 1321 ه . ش به توصيه استادانش به ايران بازگشت. وى كه با گرفتن اجازه اجتهاد از استادانش به شيراز مراجعت نمود، از ابتدا در مسجد طالبيون به اقامه نماز جماعت و ايراد منبر پرداخت. (7)
پس از چندين سال تلاش پى گير آية اللّه دستغيب‏رحمه الله و مردم خوب شيراز كار تكميل بناى مسجد جامع عتيق پايان يافت. سپس ايشان كار فرهنگى وسيعى را در آنجا آغاز كرد و با فعاليتها و منابر غنى خويش و با پشتوانه عظيم اخلاقى‏اش بسيارى از انسانها را بدان محيط جذب نمود.
از ديگر خدمات ايشان به مردم شيراز و به ميهن عزيز اسلامى مى‏توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. بازسازى مسجد جامع شيراز؛
2. نوسازى مدرسه علميه حكيم؛
3. تأسيس حوزه علميه آية اللّه دستغيب؛
4. ساخت مسجد الرضاعليه‏السلام، مسجد شهيد خليل دسغيب، مسجد المهدى‏عليه‏السلام، مسجد روح اللّه، مسجد فرج آل رسول‏عليه‏السلام و مسجد امام حسين‏عليه‏السلام در شيراز؛
5. كمك در ساخت و تكميل مجتمع خاتم الاوصياءعليه‏السلام و مجتمع مرد اوّل و ايجاد شهرك شهيد دستغيب. (8)
6. همراهى و همگامى ايشان با حضرت امام خمينى‏رحمه الله به عنوان يك سرباز راستين و مطيع آن رهبر فرزانه در قيام عليه طاغوت و در حركتهاى انقلابى از سال 1341 ه . ش و نقش مؤثّر ايشان در دعوت مردم شيراز به مقابله و قيام عليه طاغوتيان.
اين مبارزات و اقدامات شجاعانه تا پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز ادامه داشت تا اينكه در سال 1358 ه . ش حضرت امام‏رحمه الله ايشان را به امامت جمعه شيراز منصوب كردند كه تا آخرين لحظات حيات در سنگر مقدس نماز جمعه به دفاع از ارزشهاى نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران پرداخت. (9)

ويژگيها و نمودهاى تبليغى
شهيد محراب آية اللّه دستغيب‏رحمه الله علاوه بر اقدامات فرهنگى و مبارزاتى و بسيارى از كارهاى خير و حسنه در شيراز، از مشرب تبليغى والايى برخوردار بود و با منبرهاى غنى از معارف الهى و ارزشهاى اخلاقى بدين مهم نيز مبادرت ورزيد. از ويژگيها و نمودهاى تبليغى‏اش مى‏توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. استعانت دائمى از خداوند و واگذارى امور خود به حق تعالى در همه سخنرانيها، طرحها و اقدامات تبليغى.
2. ذكر مطالب مفيد دينى و دستورات الهى به مردم، تا آنجا كه بسيارى از سوره‏هاى قرآن را براى آنان تفسير كرد و بدين وسيله زمينه تربيت بسيارى را فراهم نمود. (10)
3. هميشه به برنامه‏ريزيهاى تبليغى مختصر و مفيد و به دور از پيچيدگى تأكيد داشت و در سخنرانيهاى خويش نيز به جهت رعايت حال مردم، خلاصه و پُرمحتوا سخن مى‏گفت.
4. در سير تبليغى خويش هميشه اهتمام جدى به مجالس اخلاق و برپايى آن داشت. پس از تأكيد امام امّت‏رحمه الله به وحدت دانشجو و روحانى، آن شهيد بزرگوار كه سخت به منويّات امام اهتمام داشت، از جوانان دانشجو درخواست نمود تا در جلسه اخلاق كه پنج‏شنبه‏هاى هر هفته در مدرسه علميه حسنيه قوام تشكيل مى‏شد و خود با سخنرانيهاى نورانى و اخلاقى‏اش آن را اداره مى‏نمود، شركت نمايند. (11)
5. هميشه معتقد بود كه تبليغ سازنده وكارساز، آن تبليغى است كه مبلّغ با خودشناسى و خداشناسى مسير را آغاز و ابتدا از خويشتن شروع كند تا بتواند در اعضاى اجتماع مؤثر بوده و تبليغ وى سودمند و نتيجه بخش باشد. (12)
6. هميشه با مردم با دوستى، محبّت و مدارا برخورد مى‏نمود و در سخنرانيهاى خويش نيز بر اين نكته تأكيد داشت و مى‏فرمود: «با رأفت، مهربانى و دوستى، مى‏توان هدايتگر مردم به سوى خدا و دين الهى بود.» هميشه نيز به آيه «لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ »؛(13) اشاره مى‏نمود و پيامبر اعظم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله را اسوه حقيقى تبليغ و مجاهدت در راه خدا مى‏دانست. (14)
7. برخوردهاى آن شهيد فرزانه در مسير تبليغى، چه برخوردهاى اجتماعى و چه برخوردهاى خانوادگى و تربيتى مخلصانه و حسن خلقش، همه از خودسازيهاى پيوسته در طول عمر با بركتش حكايت دارد. همچنين روح بزرگ و سعه صدر كه از اركان مهم تبليغ و ابزار مهمّ يك مبلّغ نمونه به شمار مى‏آيد، در وجود شهيد محراب آية اللّه دستغيب‏رحمه الله متجلّى و نمايان بود. (15)او در اين مسير هميشه صبور و مقاوم بود.
8. خود را به ساده زيستن عادت داده و هميشه معتقد بود كه مبلّغ و دعوت‏كننده مردم به سوى حق بايد از هوا و هوس و زرق و برق دنيا دور باشدو وصل به ياد حق، با سلاح دعاو مناجات باشد. شايستگيهاى روحى و كرامات معنوى آن شهيد سرافراز محراب خود گواه مدّعا و موفّقيت وى در عرصه تبليغ و سخنرانيهاى تبليغى بود. فرزند ايشان در اين خصوص چنين مى‏گويد: «ايشان معتقد بود كه ما بايد از همه مردم سطح زندگى‏مان پايين‏تر باشد تا مردم به روحانيت شيعه بدبين نشوند.» (16)
9. ايشان مردم دار، نسبت به امور مردم كوشا و در حلّ مشكلات آنها جدّى بود.
در اوصاف و احوالات معنوى و كرامات آن شهيد در اين خصوص چنين آمده است:
يكى از طلاب حوزه علميه شيراز مى‏گويد: «من در حوزه شيراز درس مى‏خواندم و انديشه ازدواج در سر داشتم؛ اما از نظر اقتصادى دچار مشكل بودم و آية اللّه دستغيب‏رحمه الله نيز مرا خوب نمى‏شناخت تا از ايشان استمداد كنم. با خود انديشيدم كه نامه‏اى بى‏نام و نشان خدمت آقا نوشته، درد دل خود را با ايشان در ميان بگذارم. اين كار را كردم؛ ولى دلهره‏اى داشتم.
چند روز بعد آقا به مدرسه آمدند و از طلاب احوال‏پرسى و دل‏جويى كردند. هنگام رفتن رو به من كردند و گفتند: «آقاى... حاجتت برآورده است. بعداً به منزل بياييد!» دهانم از تعجّب باز ماند. اگر چه در دل غرق سرور شده بودم؛ ولى نمى‏دانستم كه او چطور فهميده و از كجا خبر داشته كه نامه را من نوشتم.
بعداً به منزل آقا رفتم و ايشان مقدارى پول مرحمت فرمودند. با آن پول ازدواج كردم و ديدم مقدار پولى كه آقا داده‏اند، درست به اندازه مخارج ازدواج است؛ نه كم تر و نه زيادتر.» (17)
1. ايشان معتقد بودند كه نور ايمان و يقين به معاد را جز با معنويت كامل نمى‏توان در افراد ايجاد كرد؛ زيرا به قدرى مزاحمات و اشتغالات مادى زياد است كه تبليغات معمولى اثرى در حد دفاع و جلوگيرى از آلودگى بيشتر نمى‏تواند داشته باشد و لذا هميشه مقيّد به كاربرد و استفاده از آيات قرآن و احاديث اهل بيت‏عليهم‏السلام در سخنرانيهاى خويش بودند و مى‏فرمودند: اگر از نورانيت قرآن كريم كه ثقل اكبر و معجزه باقى پيامبر اسلام‏صلى‏الله‏عليه‏وآله است، استفاده گردد، خود همين آيات، در دلهاى صاف و تشنه هدايت، اثر كافى مى‏گذارد و سخنان و ابزارهاى تبليغ مؤثّر خواهد بود. (18)
11. هميشه در سخنرانيهاى خويش بر روان و ساده‏گويى مطالب و قابل فهم بودن براى عموم مستمعين تكيه داشت و اين شيوه را از روشهاى موفقيت‏آميز در هدايت و ارشاد و از شرايط مطلوب و مهمّ تبليغ و سخنرانى ايده‏آل مى‏دانست و هميشه آن را كمالى براى مبلّغ قلمداد مى‏كرد و آسان‏گويى را از شيوه‏هاى تربيتى قرآن به شمار مى‏آورد. (19)
12. در سخنرانيها و آثار وزين خويش، هميشه در تبيين مطالب از تمثيل و تشبيه استفاده مى‏نمود و به وعّاظ و روحانيون نيز توجّه به اين شيوه را توصيه مى‏كرد و مى‏فرمود: «مبلّغ نمونه كسى است كه اين روش سخن گفتن را الگوى خود قرار دهد.» (20)
13. از شيوه‏هاى ارزشمند تبليغى ايشان قصه‏گويى و تكيه بر داستان در سخنرانيها و منابر بود. داستانها و قصه‏هاى تربيتى ايشان اكثراً حقيقى و در مسير رشد و كمال مخاطب و مايه عبرت آنها مى‏باشد. ايشان هميشه از داستان در مسير هدايت و رشد معنوى مستمعين استفاده مى‏كرد و از اينكه داستانها را ابزار سرگرمى و تخدير سخن خويش براى مردم قرار دهد، پرهيز مى‏نمود. (21)
14. روحيه پرسشگرى و بشارت و انذار نيز در سخنرانيهاى اين مبلّغ نمونه و شهيد سرافراز محراب، هويداست. (22) اين امر موجب بهره‏گيرى مخاطب از حقايق و عبرتهاى تاريخى مى‏گردد و ذهن آنان را تحليلگر و پويا مى‏نمايد. همچنين باعث مى‏شود كه مطالب مستدل و به دور از خستگى، تكرارگويى و اتلاف وقت، بيان گردد و مطالب، مجهول و ناگفته نماند.
15. معرّفى الگوها و تحريك عواطف فطرى در مسير تبليغ و سخنرانى نيز از شيوه‏هاى كارساز و مطلوب است كه آن شهيد بزرگوار بر آن تكيه داشتند و اين شيوه را در سير تبليغ و هدايت مردم بسيار ايده‏آل مى‏دانستند. كتب سيد الشهداءعليه‏السلام، قيامت و قرآن، قلب قرآن، و اخلاق اسلامى ايشان به خوبى نمايانگر اين ويژگى در سير تبليغى و سخنرانيهاى پرمحتواى ايشان است.

مسلخ عشق‏
در سال 1360 ه . ش منافقين طرح ترور آية اللّه دستغيب‏رحمه الله را تهيه كرده، مدتها براى جمع‏آورى اطلاعات تلاش كردند. تشكيلات منافقين زمان ترور را روز جمعه 13 آبان 1360 ه . ش تصويب كرد؛ اما اين برنامه ناكام ماند. آنها در پى فرصتى ديگر برآمده، نقشه يك ترور انتحارى را كشيدند.
حالات و واردات روحى شهيد محراب آية اللّه دستغيب‏رحمه الله به او خبر از يك واقعه مهم مى‏داد. گاهى به ايشان گفته مى‏شد: آقا! بيشتر مواظب خودتان باشيد! مى‏گفت: «شهادت افتخار است. مگر شما حسودى‏تان مى‏شود كه من به اين مقام برسم و افتخارى نصيبم شود!»
ايشان معمولاً شبها در ساعت معينى از خواب برمى‏خاستند؛ ولى شب جمعه پس از ساعتى استراحت، ناگهان از خواب بيدار مى‏شوند، سرشان را در دستانشان مى‏گيرند و مرتب «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ» مى‏گويند. همسرش مى‏گويد: آقا! آب مى‏خواهيد؟ ناراحتى داريد؟ جوابى نمى‏شنود. اصرار مى‏كند و آقا مى‏گويد: «ديگر جز به اشاره سخن نمى‏گويم!»
مشهدى حيدر خادم مى‏گويد: «صبحها كه مى‏رفتم، ايشان هميشه پشت ميز نشسته بود؛ ولى آن روز جمعه در اتاق قدم مى‏زد و «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ» مى‏گفت.»
همه اين حالات حكايت از اين داشت كه گويا بار سنگين معرفتى در جانش ريخته‏اند و او در تحمّل آن از زلال ياد حق استمداد مى‏كند. و همسرش مى‏گويد: آن‏گاه كه خواست براى نماز جمعه خارج شود، دو اشاره كرد كه من بعدها فهميدم يعنى چه. و آن دو اشاره، يكى به خود و ديگرى به سوى آسمان بود؛ يعنى كه روز پرواز من به آسمان فرا رسيده است.
آقا روز جمعه بيستم آذرماه به طرف نماز جمعه حركت كرد. ناگهان در بين راه خانمى از در خانه‏اى به طرف آقا آمد. چون معمولاً افراد در راه به آقا نامه مى‏دادند و آقا سخت پروا داشت كه پاسداران مانع شوند. آن خانم خيلى سريع خود را به آقا رساند و در ساعت 25/11 دقيقه بود كه در يك لحظه زمين و زمان و كوچه پس كوچه‏هاى اطراف خانه آقا مملوّ از آتش شد. انفجارى مهيب رخ داد و پس از لحظه‏اى آقا غرق در خون شد و آيت نيك كردار حق، دستغيب، صدپاره به سوى دوست عروج كرد. (23)

1) ر.ك: گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم، قم، نشر معروف، دوم، 1382 ش، ج 2، ص 874.
2) اين سلسله را شهيد دستغيب در پايان كتاب «قلب سليم» آورده است.
3) گلشن ابرار، ج 2، ص 875.
4) مجله پيام انقلاب، ش 99، صص 16 و 54، مصاحبه با آية اللّه دستغيب.
5) روزنامه جمهورى اسلامى، 20/9/1369، ص 2، مصاحبه با سيد هاشم دستغيب.
6) مجله اعتصام، ش 8، ص 66، مصاحبه با سيد هاشم دستغيب.
7) گلشن ابرار، ج 2، صص 877 - 879.
8) همان، ص 878.
9) ر.ك: يادداشتهاى جناب آقاى سودبخش از ياران ديرين شهيد دستغيب، صص 6 - 5 وصص 20 - 11؛ صحيفه نور، بيانات حضرت امام خمينى‏رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى‏رحمه الله، ج 8، ص 222.
10) مصاحبه با سيد هاشم دستغيب، فرزند شهيد آية اللّه دستغيب در يادواره شهيد دستغيب.
11) ر.ك: اخلاق اسلامى، شهيد محراب آية اللّه سيد عبد الحسين دستغيب، قم، انتشارات اسلامى، دهم، 1378 ش، صص 13 - 12.
12) اخلاق اسلامى، ص 13.
13) توبه/128: «به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر [هدايت‏] شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.»
14) ر.ك: اخلاق اسلامى، صص 10 - 8.
15) گلشن ابرار، ج 2، ص 878.
16) مجله زن روز، ش 895، مصاحبه با خانم مائده‏سادات دستغيب.
17) ر.ك: منشور يادواره شهيد دستغيب، سيد هاشم دستغيب، صص 23 - 22.
18) ر.ك: قيامت و قرآن، سيد عبد الحسين دستغيب، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، پنجم، پاييز 1374، صص 5 - 4.
19) توجّه به آثار علمى به جامانده از ايشان و منابر حاكى از سخنان ساده و روان و در عين حال محكم و مستدل، خود گواه اين مدعاست.
20) به عنوان نمونه مى‏توانيد به كتاب داستانهاى شگفت ايشان مراجعه نماييد كه بسيارى از مطالب در قالب تمثيل و تشبيه يا داستانهاى شيوا تبيين و نتيجه‏گيرى شده است.
21) ر.ك: داستانهاى شگفت، آية اللّه دستغيب.
22) كتب: «82 پرسش» و «سيد الشهداءعليه‏السلام»، شهيد محراب آية اللّه دستغيب گواه اين مدعاست.
23) گلشن ابرار، ج‏2، صص 883 - 884.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره110
/ 1