بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گناه و برخى از آثار آن (1) عامل مهم حوادث محمدمهدى فجرى حوادث و اتفاقات طبيعى و غيرطبيعى، مانند سرماى شديد و برف و يخبندان بىسابقه در زمستان، كه علاوه بر از بين رفتن محصولات كشاورزى، سبب خسارات بسيار و بروز مشكلاتى در زندگى مردم مىشود، كاهش شديد نزولات آسمانى و به تبع آن خشكسالى و كمبود آب، تورم بىسابقه جهانى، فوت دور از انتظار بسيارى از دوستان و آشنايان در سنين پايين، تصادفات فردى و گروهى بسيار، گسترش اختلافات خانوادگى، سردرگمىِ فقير و غنى و دهها مشكل گوناگون ديگر، امورى است كه در اطراف، و زندگى ما رخ مىدهد. با نگاهى گذرا مىتوان براى هر يك از موارد فوق، يك يا چند علت جستجو كرد و شايد بتوان به راهكارهاى عملى دست يافت كه در اين باره نويسندگان و گويندگان به تفصيل سخن گفته و از آن بحث كردهاند. برخى به جاى بررسى علل و عوامل اصلى و زيربنايى، گناه را به گردن عوامل كماهميت مىاندازند كه نقش اساسى را به عهده نداشتهاند و يا عوامل موهوم و خرافى و خيالى را مطرح مىكنند. برخى نيز تمام علت بدبختى خود را به بيگانگان و سياستهاى مخرّب آنها نسبت مىدهند و عدهاى، همه اين حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاك مىپندارند. سرانجام، عدهاى دست به دامن قضا و قدر - به مفهوم تحريفيافتهاش - و يا شانس و طالع و اقبال مىزنند و همه حوادث تلخ و شيرين را از اين طريق توجيه مىكنند؛ امّا متأسفانه كمتر كسى از نگاه دين به اين مسئله پرداخته و آن را تحليل مىكند. از نگاه دين اسلام، بلاها و گرفتاريها علل مختلفى دارد؛ از جمله: آزمايش، شكوفايى، تكامل، تقويت ايمان، هشدار، تأديب، اجر و پاداش و... كه در رابطه با هر يك، آيات و روايات متعددى وجود دارد؛ امّا در اين نوشتار به يكى از مهمترين علل بلاها، يعنى گناه پرداخته شده است.
عامل مهم حوادث اسلام، اعمال بشر را عاملى مهم براى حوادث برمىشمارد و بر آن تأكيد مىورزد؛ چنانكه قرآن مىفرمايد: «وَ مَآ أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ »؛(1)«هر مصيبتى به شما رسد، به سبب اعمالى است كه انجام دادهايد، و بسيارى را نيز عفو مىكند.» در اين آيه، نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت: 1. اين آيه به خوبى نشان مىدهد، برخى از مصائبى كه دامنگير آدمى مىشود، يك نوع مجازات الهى و هشدار است؛ هر چند استثنائاتى دارد و به اين ترتيب، يكى از دلائل حوادث دردناك و مشكلات زندگى روشن مىشود. جالب اينكه در حديثى از امير مؤمنان علىعليهالسلام مىخوانيم كه پيامبر گرامى خداصلىاللهعليهوآله فرمود: «خَيْرُ آيَةٍ فِى كِتَابِ اللّهِ هَذِهِ الْآيَةُ يَا عَلِىُّ مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلاَ نَكْبَةِ قَدَمٍ اِلاَّ بِذَنْبٍ وَمَا عَفَا اللّهُ عَنْهُ فِى الدُّنْيَا فَهُوَ اَكْرَمُ مِنْ أنْ يَعُودَ فِيهِ وَمَا عَاقَبَ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيَا فَهُوَ أعْدَلُ مِنْ أنْ يُثَنِّىَ عَلَى عَبْدِهِ؛(2) اين آيه (وَمَا أصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است. اى على! هر خراشى كه از چوبى [بر تن انسان] وارد مىشود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است [كه از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنيا عفو مىكند، گرامىتر از آن است كه [در قيامت] در آن تجديد نظر فرمايد، و آنچه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده است، عادلتر از آن است كه در آخرت، بار ديگر كيفر دهد.» 2. ظاهر آيه، عام است و همه مصائب را در برمىگيرد؛ ولى بايد دانست مصائب و مشكلاتى كه دامنگير انبيا و ائمه اطهارعليهمالسلام و برخى از اولياء الهى مىشده است، براى ترفيع مقام يا آزمايش آنها بوده است. همچنين برخى از گرفتاريهايى كه گريبان افراد غيرمعصوم را مىگيرد يا جنبه آزمايش و امتحان دارد؛ چنانكه قرآن به صراحت مىفرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّبِرِينَ »؛(3) «قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم و به استقامتكنندگان بشارت ده.» گاهى نيز بر اثر بىدقتى، مشورت نكردن و سهلانگارى در امور حاصل مىشود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است. 3. گاه مصائب، جنبه دستهجمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است؛ همانگونه كه در قرآن چنين مىخوانيم: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ »؛(4) «فساد در خشكى و دريا به سبب اعمال مردم آشكار شد تا نتيجه برخى اعمالشان را به آنها بچشاند؛ شايد باز گردند.» و در آيه ديگرى چنين آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»؛(5)«خداوند، سرنوشت هيچ جمعيتى را تغيير نمىدهد؛ مگر اينكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند. و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى [به خاطر اعمالشان] كند؛ هيچ چيز مانع آن نخواهد شد.» گاه ممكن است اين قضيه در باره فرد فرد انسانها صادق و هر كس در مقابل گناهى كه مرتكب مىشود به مصيبتى در جسم و جان يا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همانگونه كه در آيه فوق آمده است. (6) بر شما هرچه از مصيبت مىرسد زان بود كه كسب كرديد آن به بد
متأسفانه آنچه بلاى اجتماع، خانوادهها و بهويژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصى جديد و سرگرميهاى متنوع و انحرافات تازهاى است كه روز به روز بر آنها افزوده مىشود
گناهان جديد و بلاهاى جديد به راستى اگر نافرمانى از فرمان خدا، عامل اين همه مشكلات فردى و اجتماعى است و اگر گناهِ عدهاى، گريبانگير همه جامعه مىشود، پس چرا به آن بىتوجهاند و گناهكاران شرمنده نمىشوند؟ چرا قبح گناه در جامعه كنونى از بين رفته است؟ چرا برخى، ميان مال حلال و حرام فرقى نمىگذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از يكى از مهمترين واجبات، يعنى امر به معروف و نهى از منكر، خبرى نيست؟ چرا به نماز كه ستون اصلى دين است، بىتوجهى شده و پرداخت خمس و زكات، به فراموشى سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف كه نقش مهمى در اجتماع دارد، با بىتوجهى مواجه شده است؟ آيا اختلاط زن و مرد در برخى مجالس، گناهى بزرگ محسوب نمىشود و چرا نظارت والدين بر فرزندان، جدى گرفته نمىشود؟ متأسفانه آنچه بلاى اجتماع، خانوادهها و بهويژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصى جديد و سرگرميهاى متنوع و انحرافات تازهاى است كه روز به روز بر آنها افزوده مىشود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستيهاى پسر و دختر، استفاده از انواع مواد مخدر، استفاده ناصحيح از وسايلى همچون: ماهواره، اينترنت، موبايل و... به مسئلهاى عادى تبديل شده است؛ همانگونه كه مشاهده مىشود، گرفتن عكسهاى غيراخلاقى با موبايل و ارسال آن توسط بلوتوس و... به وسايلى براى اشاعه فحشا تبديل شده است و برخى والدين در مقابل هجوم فيلمها و عكسهاى غيراخلاقى و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروريات ديناند. حضرت علىعليهالسلام در كلامى، گناهان جديد را عامل بلاهاى جديد معرفى كرده، مىفرمايد: «كُلَّمَا اَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاَءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّون؛(7) هرچه مردم گناه تازه بكنند، خداوند بلاى تازهاى براى آنها به وجود مىآورد كه سابقه نداشته است.» از طرف ديگر، بىتوجهى جامعه و والدين باعث شده است تا بسيارى از جوانان از مفاسد مخرب چنين سرگرميهايى بىاطلاع باشند كه افزون بر ضررهاى فردى، باعث اشاعه فحشا در جامعه مىشود. قرآن كريم مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَحِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِى الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »؛(8) «كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است و خداوند مىداند و شما نمىدانيد.»
اشاعه فحشا از آنجا كه انسان، يك موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى كه در آن زندگى مىكند، از يك نظر همچون خانه او است، و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مىشود؛ پاكى جامعه به پاكى او كمك مىكند و آلودگى آن به آلودگىاش. طبق همين اصل، در اسلام با هر كارى كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند، به شدت مبارزه شده است. اگر مىبينيم در آموزههاى دينى، با غيبت به شدت مبارزه شده است، يكى از فلسفههايش اين است كه غيبت، عيوب پنهانى را آشكار مىسازد و حرمت جامعه را جريحهدار مىكند. اگر مىبينيم در اسلام، از تظاهر به گناه(9) به شدت منع شده و دستور عيبپوشى داده شده است، يك دليلش اين است كه گناه، همگانى نشود. اگر مىبينيم معصيت آشكار، اهميتش بيش از گناه مستور و پنهان است، بر همين اساس است. اصولاً گناه، همانند آتش است. وقتى اين آتش در نقطهاى از جامعه روشن شود، بايد كوشيد تا خاموش، يا دستكم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطهاى به نقطه ديگر برده شود، حريق، همه جا را فرا خواهد گرفت و كسى قادر بر كنترل آن نخواهد بود. از اين گذشته، پليدى گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگيها، خود سدّ بزرگى در برابر فساد است كه اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، اين سد را مىشكند، گناه را كوچك مىكند و آلودگى به آن را ساده مىنمايد. در حديثى از پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآله مىخوانيم: «اَلْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَالْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه؛(10) فردى كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنكه آن را پنهان مىدارد، مشمول آمرزش الهى است.» ذكر اين نكته نيز لازم است كه «اشاعه فحشا» اَشكال مختلفى دارد: گاه به اين است كه به دروغ و تهمتى دامن بزنند و براى اين و آن بازگو كنند. زمانى به اين است كه مراكز فساد و نشر فحشا به وجود آيد. گاهى به اين است كه وسائل معصيت در اختيار مردم قرار گيرد و يا به نحوى، آنها را به گناه تشويق كنند. گاه هم به اين است كه پرده حيا دريده و ارتكاب گناه در ملأ عام ترويج شود. همه اينها مصداق «اشاعه فحشا» است. بر خلاف آنكه برخى در برابر امر به معروف و نهى از منكر ديگران ايستادگى مىكنند و آن را مربوط به خود مىدانند، اسلام برخى آثار گناه را فردى و برخى را اجتماعى معرفى مىكند:
آثار فردى گناه با بررسى آيات و روايات به اين نتيجه مىرسيم كه بسيارى از مشكلات در زندگى، متأثر از معصيت الهى است و افراد، بدون در نظر گرفتن اين مهم، فرد يا جامعه را مقصر مشكلات خويش مىپندارند. علت اين پندار، آن است كه در برخى موارد، رابطه گناه با مصيبتى كه از آن ناشى مىشود، كم و بيش قابل درك است؛ امّا در بسيارى موارد، محسوس نيست و شخص، دنبال علت ديگرى مىگردد. گاه ارتكاب گناه سبب مىشود انسان از انجام عبادتى محروم شود؛ چنانكه امام صادقعليهالسلام مىفرمايد: «اِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّيْلِ وَاِنَّ عَمَلَ السَّيِّىءِ اَسْرَعُ فِى صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِى اللَّحْمِ؛(11) آدمى گاهى گناه مىكند و بر اثر آن از نماز شب محروم مىشود. تأثير كار زشت در انسان سريعتر از تأثير كارد در گوشت است.» به سبب ارتباط بين محروميتها و مصيبتها و گناه است كه وقتى مشكل براى برخى بزرگان پيش مىآمد، فكر مىكردند چه خطايى كردهاند كه باعث اين مصيبت شده است. قساوت قلب،(12) ذلّت و بيچارگى،(13) گرفتارى و رنج،(14) بستهشدن مراكز ادراك،(15) سختى و تنگدستى در زندگى،(16) تغيير نعمتهاى الهى(17) و... برخى از آثار گناه به شمار مىرود.
1. سختى و تنگدستى در زندگى بسيار مشاهده مىشود كه انسان دست به هر كارى مىزند با درهاى بسته رو به رو مىشود، و گاهى به عكس به هر جا روى مىآورد، خود را در برابر درهاى گشوده مىبيند، مقدمات هر كار فراهم است و بنبست و گرهى در برابر او نيست.
گاهى تنگى معيشت به اين علت نيست كه درآمد كمى دارد. اى بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولى بخل و حرص و آز، زندگى را بر او تنگ مىكند؛ نه تنها ميل ندارد در خانهاش باز باشد و ديگران از زندگى او استفاده كنند؛ بلكه گويى نمىخواهد آن را به روى خويش بگشايد. چنين فردى، به فرموده علىعليهالسلام همچون فقيران زندگى مىكند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مىدهد. «عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَيَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى اِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِى الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَراءِ وَيُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْاَغْنِيَاءِ؛(18) از بخيل در شگفتم كه براى رسيدن به فقرى كه از آن گريزان است، شتاب مىورزد و به آن بىنيازى كه خواستار آن است دسترسى پيدا نمىكند؛ در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند، و در آخرت بايد حسابى چون حساب ثروتمندان پس دهد.» قرآن كريم عامل اصلى اين مسائل را اعراض از ياد حق دانسته، مىفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»؛(19) «و هر كس از ياد من روى بگرداند، زندگى [سخت و] تنگى خواهد داشت.» همانگونه كه ياد خدا مايه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش كردن او مايه اضطراب، ترس، نگرانى و سختى در زندگى مىشود. در روايات اسلامى مىخوانيم كه از امام صادقعليهالسلام پرسيدند: «منظور از آيه «مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً» چيست؟» فرمود: «اعراض از ولايت امير مؤمنان(عليهالسلام) است.» (20) آرى، شخصى كه از حضرت علىعليهالسلام الگو بگيرد، زندگى گشاده و وسيعى خواهد داشت؛ زيرا الگويش همان ابرمردى است كه تمام دنيا در نظرش از يك برگ درخت كمارزشتر بود. در نتيجه او آن چنان به خدا دل مىبندد كه جهان در نظرش كوچك مىشود و زندگىاش وسعت مىيابد؛ اما آنها كه اين الگوها را فراموش كنند، در هر شرايطى، گرفتار زندگى سخت هستند.
2. زنگار قلب قلب برخى انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفاى فطرىِ نخستين را از دست داده است. به همين دليل، چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مىدرخشد، هرگز در آنان بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در وجودشان منعكس نمىشود. قرآن در باره اين افراد مىفرمايد: «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ »؛(21) «چنين نيست كه آنها مىپندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است.» آيات متعددى از قرآن با صراحت از تأثير گناه در تاريك ساختن دل، سخن به ميان آورده و بر آن تأكيد كرده است؛ چنانكه در سوره مؤمن مىفرمايد: «كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛(22)«خداوند، اينگونه بر قلب هر متكبر طغيانگرى مهر مىنهد.» همچنين در جاى ديگر در باره گروهى از گنهكاران لجوج و عنود مىفرمايد: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ »؛(23) «خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده، و همچنين بر گوشها و بر چشمهايشان پردهاى فرو افتاده است و براى آنها عذاب بزرگى است.» در آيه ديگرى مىخوانيم: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْاَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ»؛(24) «چشمهاى ظاهر، نابينا نمىشود؛ بلكه دلهايى كه در سينهها جاى دارد، نابينا مىشود.» آرى، بدترين اثر گناه و ادامه آن، تاريك ساختن قلب، و از ميان بردن نور علم و حس تشخيص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوى قلب سرازير مىشود، و قلب را به يك باتلاق متعفن و گنديده مبدل مىسازد. اينجاست كه آدمى، راه و چاه را تشخيص نمىدهد، و مرتكب اشتباهات عجيبى مىشود كه همه را حيران مىكند؛ يعنى با دست خود تيشه به ريشه سعادت خويش مىزند و سرمايه خوشبختى خويش را به باد فنا مىدهد. رسول خداصلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا اَذْنَبَ كَانَتْ نُكْتَةُ سَوْدَاءَ فِى قَلْبِهِ فَاِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبَهُ مِنْه وَاِنْ زَادَ زَادَتْ فَذَلِكَ الرَّيْنُ الَّذِى ذَكَرَهُ اللَّهُ فِى كِتَابِهِ «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»؛(25) هنگامى كه بنده گناه كند، نكته سياهى در قلب او پيدا مىشود، اگر توبه كند و از گناه دست بردارد و استغفار كند، قلبش را از گناه صيقل داده است و اگر گناه را زياد كند، سياهى افزون مىشود [تا تمام قلبش را فرا مىگيرد.] اين، همان زنگارى است كه خداوند در قرآن ذكر كرده است: «چنين نيست كه آنها مىپندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است.»
3. كوتاهى عمر عمر، بزرگترين سرمايه اهل ايمان براى كسب درجات عاليه است؛ از اينرو اولياى الهى، هميشه طول عمر خويش را از خداوند منان طلب مىكردهاند؛ چنانكه امام حسن عسكرىعليهالسلام از خداوند، اينگونه طلب مىكند: «اَسْأَلُكَ اَنْ تُطِيلَ عُمُرِى فِى طَاعَتِكَ؛(26) خدايا! از تو مىخواهم عمرم را براى اطاعتت طولانى فرمايى.» طبق روايات متعددى از ائمه اطهارعليهمالسلام همانگونه كه برخى كارها، باعث افزايش عمر انسان مىشود، برخى موارد نيز از عمر انسان مىكاهد. يكى از آنها، گناه است. امام صادقعليهالسلام مىفرمايد: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَتُقَرِّبُ الْآجَالَ وَتُخْلِى الدِّيَارَ وَهِىَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَالْعُقُوقُ وَتَرْكُ الْبِرِّ؛(27) به خدا پناه مىبريم از گناهانى كه نابودى را شتاب دهند و مرگها را نزديك سازند و خانهها را ويران كنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانى پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نيكى است.» و نيز مىفرمايد: «مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ؛(28) كسانى كه بر اثر گناهان مىميرند، بيشترند از كسانى كه بر اثر رسيدن اجل مىميرند.»
4. فراموشى گناه، باعث فراموشى مىشود. فراموشى، عوامل مختلف فيزيوژيكى و روانى مىتواند داشته باشد. نافرمانى خدا، يكى از آن عوامل به شمار مىآيد. رسول خداصلىاللهعليهوآله يكى از عقوبتهاى الهى براى گناهكاران را ضعف قوه يادآورى بيان كرده، مىفرمايد: «اِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَيْرَاتِ اِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِى كَانَ قَدْ عَلِمَه؛(29) از گناهان دورى كنيد كه نيكيها را از بين مىبرد. آدمى مرتكب گناهى مىشود و بر اثر آن، علمى كه قبلاً فرا گرفته را فراموش مىكند.» افزون بر اينكه معصيت باعث مىشود انسان، خود را از ياد ببرد، سبب فراموشى مرگ و قيامت،(30) گناهان گذشته و(31) نشانههاى الهى(32) مىشود و در نتيجه باعث مىشود انسان، خداوند متعال را فراموش كند؛ چنانكه قرآن كريم در باره چنين افرادى مىفرمايد: «نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ»؛(33)«خدا را فراموش كردند، و خدا [نيز] آنها را فراموش كرد [و رحمتش را از آنها قطع كرد].»
5. مستجاب نشدن دعا دعا مهمترين راه ارتباط با خالق هستى و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خويش است؛ چنانكه قرآن مىفرمايد: «قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَآؤُكُمْ»؛(34) «بگو: پروردگارم براى شما ارج و ارزشى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد.» همچنين معصيت، سبب سلب توفيق، از بين رفتن حال معنوى هنگام دعا، و نيز باعث حبس دعا مىشود و چنين است كه دعا مستجاب نمىشود. امام باقرعليهالسلام مىفرمايد: «اِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللّهَ الْحَاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا اِلَى اَجَلٍ قَرِيبٍ اَوْ اِلَى وَقْتٍ بَطِىءٍ فَيُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللّهُ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ اِيَّاهَا فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِى وَاسْتَوْجَبَ الحِرْمَانَ مِنِّى؛(35) بندهاى حاجتى را از خداوند مىخواهد، و اقتضاء اين است كه خداوند، حاجت او را يا در وقتى نزديك و يا در مدتى طولانى برآورده كند. [در اين فاصله،] بندهاى كه طلب حاجت كرده است، مرتكب گناهى مىشود، خداوند به فرشته [مأمور برآوردن خواستههاى او، ]دستور مىدهد حاجتش را بر نياور و محرومش كن! زيرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محروميّت از ناحيه من شده است.»
6. الحاد و انكار رسول اكرمصلىاللهعليهوآله در ضمن گفتارى فرمود: «فَاِنَّ الْمَعَاصِىَ يَسْتَوْلِى بِهَا الْخِذْلاَنُ عَلَى صَاحِبِهَا حَتَّى تُوقِعَهُ فِى رَدِّ وَلاَيَةِ وَصِىِّ رَسُولِ اللّهِصلىاللهعليهوآله وَرَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِىِّ اللّهِ وَلاَ يَزَالُ اَيْضاً بِذَلِكَ حَتَّى تُوقِعَهُ فِى دَفْعِ تَوْحِيدِ اللّهِ وَالْاِلْحَادِ فِى دِينِ اللّهِ؛(36)همانا گناهان، بى يار و ياورى [و گمراهى] را بر گنهكار مسلط مىكند تا آنجا كه او را به ردّ ولايت و امامت وصى رسول خداصلىاللهعليهوآله و انكار نبوت پيامبرصلىاللهعليهوآله و به همين منوال، انكار يكتايى خدا و الحاد و كفر در دين خدا، آلوده مىسازد.»
7. عذاب الهى در آخرت قرآن مجيد، عذاب سخت و آتش سوزان قيامت را از آثار نافرمانى خدا برشمرده، مىفرمايد: «وَ مَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ »؛(37) «و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مىشوند [و به آنها گفته مىشود] آيا جزايى جز آنچه عمل مىكرديد، خواهيد داشت؟!» در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُو فَإِنَّ لَهُو نَارَ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا »؛(38) «هر كس خدا و رسولش را نافرمانى كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مىماند.» شايد برخى ادعا كنند كه ما هر چقدر گناه مىكنيم، نه تنها سختى و تنگدستى مشاهده نمىكنيم؛ بلكه هر روز زندگى ما بهتر مىشود. در جواب اينگونه افراد بايد گفت: اوّلاً: بسيارى از نكبتها و كمبودها در زندگى به علت سرپيچى از فرمان خدا پديد مىآيد؛ در حالى كه انسان، علت آن را نمىداند و ثانياً: اين سؤالى است كه مردى از شعيب پيامبرعليهالسلام پرسيد و گفت: «چرا من اين همه گناه مىكنم؛ ولى خداوند مرا عقوبت نمىكند؟» از سوى خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترين عقوبتها هستى و نمىدانى.» مولوى اين داستان را اينگونه بيان مىكند:
آن يكى مىگفت در عهد شعيب كه خدا از من بسى ديده است، عيب چند ديد از من گناه و جرمها وز كرم يزدان نمىگيرد مرا حقتعالى گفت در گوش شعيب در جواب او فصيح از راه غيب كه بگفتى چند كردم من گناه وز كرم نگرفت در جرمم اله عكس مىگويى و مغلوب اى سفيه اى رها كرده ره و بگرفته تيه چند چندت گيرم و تو بىخبر در سلاسل ماندهاى پا تا به سر زنگ تو بر توست اى ديگ سياه كرد، سيماى درونت را تباه بر دلت زنگار بر زنگارها جمع شد تا كور شد ز اسرارها يعنى تو بر عكس فكر مىكنى. اگر خداوند، تو را عقوبت مىكرد و تو قابليت چنين مجازاتى را داشتى، آن وقت ممكن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلكه لطف و رحمت باشد؛ زيرا احياناً سبب بيدارى تو مىشد؛ اما آنچه اكنون، گرفتار آن هستى، صد در صد عقوبت است. (39) ادامه دارد....
1) شورى/ 30. 2) بحار الانوار، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 70، ص 316. 3) بقره/ 155. 4) روم/ 41. 5) رعد/ 11. 6) ر. ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، اوّل، 1374 ش، ج 20، ص 441 - 443. 7) بحار الانوارج 75، ص 322. 8) نور/ 19. 9) مُجاهَرَةُ اللَّهِ سُبْحانَهُ بِالْمَعاصى تُعَجِّلُ النَّقِمَ؛ آشكارا خداى سبحان را نافرمانى كردن، به كيفرها شتاب مىبخشد»؛ (غرر الحكم و درر الكلم، ص 100). 10) الكافى، كلينى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ش چهارم، 1365 ش، ج 4، ص 24. 11) المحاسن، محمّد بن خالد برقى، قم، دار الكتب الاسلاميه، دوم، 1371 ش، ج 1، ص 115. 12) انعام/ 42 و 43. 13) بقره/ 61. 14) شورى/ 30. 15) نحل/ 108. 16) طه/ 124. 17) انفال/ 53. 18) نهج البلاغه، حكمت 126. 19) طه/124. 20) تفسير نور الثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، قم، انتشارات اسماعيليان، چهارم، 1415 ق، ج 3، ص 405. 21) مطففين/ 14. 22) مؤمن/ 35. 23) بقره/ 7. 24) حج/ 46. 25) روضة الواعظين، محمّد بن حسن فتال نيشابورى، قم، انتشارات رضى، ج 2، ص 414. 26) بحار الانوار، ج 94، ص 358. 27) الكافى، ج 2، ص 448. 28) الامالى، شيخ طوسى، قم، انتشارات دار الثقافة، 1414 ق، ص 701. 29) بحار الانوار، ج 70، ص 377. 30) اعراف/ 51. 31) مجادله/ 6. 32) طه/ 126. 33) توبه/ 67. 34) فرقان/ 77. 35) الاختصاص، شيخ مفيد، قم، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، 1413 ق، ص 31. 36) مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، مؤسسه آل البيتعليهمالسلام، اوّل، 1408 ق، ج 11، ص 337. 37) نمل/ 90. 38) جن/ 23. 39) عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 160.