گناه و برخى از آثار آن (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گناه و برخى از آثار آن (1) - نسخه متنی

محمدمهدى فجرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
گناه و برخى از آثار آن (1)
عامل مهم حوادث‏
محمدمهدى فجرى
حوادث و اتفاقات طبيعى و غيرطبيعى، مانند سرماى شديد و برف و يخبندان بى‏سابقه در زمستان، كه علاوه بر از بين رفتن محصولات كشاورزى، سبب خسارات بسيار و بروز مشكلاتى در زندگى مردم مى‏شود، كاهش شديد نزولات آسمانى و به تبع آن خشكسالى و كمبود آب، تورم بى‏سابقه جهانى، فوت دور از انتظار بسيارى از دوستان و آشنايان در سنين پايين، تصادفات فردى و گروهى بسيار، گسترش اختلافات خانوادگى، سردرگمىِ فقير و غنى و دهها مشكل گوناگون ديگر، امورى است كه در اطراف، و زندگى ما رخ مى‏دهد.
با نگاهى گذرا مى‏توان براى هر يك از موارد فوق، يك يا چند علت جستجو كرد و شايد بتوان به راهكارهاى عملى دست يافت كه در اين باره نويسندگان و گويندگان به تفصيل سخن گفته و از آن بحث كرده‏اند. برخى به جاى بررسى علل و عوامل اصلى و زيربنايى، گناه را به گردن عوامل كم‏اهميت مى‏اندازند كه نقش اساسى را به عهده نداشته‏اند و يا عوامل موهوم و خرافى و خيالى را مطرح مى‏كنند.
برخى نيز تمام علت بدبختى خود را به بيگانگان و سياستهاى مخرّب آنها نسبت مى‏دهند و عده‏اى، همه اين حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاك مى‏پندارند. سرانجام، عده‏اى دست به دامن قضا و قدر - به مفهوم تحريف‏يافته‏اش - و يا شانس و طالع و اقبال مى‏زنند و همه حوادث تلخ و شيرين را از اين طريق توجيه مى‏كنند؛ امّا متأسفانه كم‏تر كسى از نگاه دين به اين مسئله پرداخته و آن را تحليل مى‏كند.
از نگاه دين اسلام، بلاها و گرفتاريها علل مختلفى دارد؛ از جمله: آزمايش، شكوفايى، تكامل، تقويت ايمان، هشدار، تأديب، اجر و پاداش و... كه در رابطه با هر يك، آيات و روايات متعددى وجود دارد؛ امّا در اين نوشتار به يكى از مهم‏ترين علل بلاها، يعنى گناه پرداخته شده است.

عامل مهم حوادث‏
اسلام، اعمال بشر را عاملى مهم براى حوادث برمى‏شمارد و بر آن تأكيد مى‏ورزد؛ چنانكه قرآن مى‏فرمايد: «وَ مَآ أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ »؛(1)«هر مصيبتى به شما رسد، به سبب اعمالى است كه انجام داده‏ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏كند.»
در اين آيه، نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت:
1. اين آيه به خوبى نشان مى‏دهد، برخى از مصائبى كه دامنگير آدمى مى‏شود، يك نوع مجازات الهى و هشدار است؛ هر چند استثنائاتى دارد و به اين ترتيب، يكى از دلائل حوادث دردناك و مشكلات زندگى روشن مى‏شود.
جالب اينكه در حديثى از امير مؤمنان على‏عليه‏السلام مى‏خوانيم كه پيامبر گرامى خداصلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «خَيْرُ آيَةٍ فِى كِتَابِ اللّهِ هَذِهِ الْآيَةُ يَا عَلِىُّ مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلاَ نَكْبَةِ قَدَمٍ اِلاَّ بِذَنْبٍ وَمَا عَفَا اللّهُ عَنْهُ فِى الدُّنْيَا فَهُوَ اَكْرَمُ مِنْ أنْ يَعُودَ فِيهِ وَمَا عَاقَبَ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيَا فَهُوَ أعْدَلُ مِنْ أنْ يُثَنِّىَ عَلَى عَبْدِهِ؛(2) اين آيه (وَمَا أصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است. اى على! هر خراشى كه از چوبى [بر تن انسان‏] وارد مى‏شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است [كه از او سر زده است‏] و آنچه خداوند در دنيا عفو مى‏كند، گرامى‏تر از آن است كه [در قيامت‏] در آن تجديد نظر فرمايد، و آنچه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده است، عادل‏تر از آن است كه در آخرت، بار ديگر كيفر دهد.»
2. ظاهر آيه، عام است و همه مصائب را در برمى‏گيرد؛ ولى بايد دانست مصائب و مشكلاتى كه دامنگير انبيا و ائمه اطهارعليهم‏السلام و برخى از اولياء الهى مى‏شده است، براى ترفيع مقام يا آزمايش آنها بوده است. همچنين برخى از گرفتاريهايى كه گريبان افراد غيرمعصوم را مى‏گيرد يا جنبه آزمايش و امتحان دارد؛ چنانكه قرآن به صراحت مى‏فرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْ‏ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّبِرِينَ »؛(3) «قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم و به استقامت‏كنندگان بشارت ده.»
گاهى نيز بر اثر بى‏دقتى، مشورت نكردن و سهل‏انگارى در امور حاصل مى‏شود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است.
3. گاه مصائب، جنبه دسته‏جمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است؛ همان‏گونه كه در قرآن چنين مى‏خوانيم: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ »؛(4) «فساد در خشكى و دريا به سبب اعمال مردم آشكار شد تا نتيجه برخى اعمالشان را به آنها بچشاند؛ شايد باز گردند.»
و در آيه ديگرى چنين آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى‏ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»؛(5)«خداوند، سرنوشت هيچ جمعيتى را تغيير نمى‏دهد؛ مگر اينكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند. و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى [به خاطر اعمالشان‏] كند؛ هيچ چيز مانع آن نخواهد شد.»
گاه ممكن است اين قضيه در باره فرد فرد انسانها صادق و هر كس در مقابل گناهى كه مرتكب مى‏شود به مصيبتى در جسم و جان يا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان‏گونه كه در آيه فوق آمده است. (6)
بر شما هرچه از مصيبت مى‏رسد
زان بود كه كسب كرديد آن به بد

متأسفانه آنچه بلاى اجتماع، خانواده‏ها و به‏ويژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصى جديد و سرگرميهاى متنوع و انحرافات تازه‏اى است كه روز به روز بر آنها افزوده مى‏شود

گناهان جديد و بلاهاى جديد
به راستى اگر نافرمانى از فرمان خدا، عامل اين همه مشكلات فردى و اجتماعى است و اگر گناهِ عده‏اى، گريبانگير همه جامعه مى‏شود، پس چرا به آن بى‏توجه‏اند و گناه‏كاران شرمنده نمى‏شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه كنونى از بين رفته است؟ چرا برخى، ميان مال حلال و حرام فرقى نمى‏گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از يكى از مهم‏ترين واجبات، يعنى امر به معروف و نهى از منكر، خبرى نيست؟ چرا به نماز كه ستون اصلى دين است، بى‏توجهى شده و پرداخت خمس و زكات، به فراموشى سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف كه نقش مهمى در اجتماع دارد، با بى‏توجهى مواجه شده است؟ آيا اختلاط زن و مرد در برخى مجالس، گناهى بزرگ محسوب نمى‏شود و چرا نظارت والدين بر فرزندان، جدى گرفته نمى‏شود؟
متأسفانه آنچه بلاى اجتماع، خانواده‏ها و به‏ويژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصى جديد و سرگرميهاى متنوع و انحرافات تازه‏اى است كه روز به روز بر آنها افزوده مى‏شود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستيهاى پسر و دختر، استفاده از انواع مواد مخدر، استفاده ناصحيح از وسايلى همچون: ماهواره، اينترنت، موبايل و... به مسئله‏اى عادى تبديل شده است؛ همان‏گونه كه مشاهده مى‏شود، گرفتن عكسهاى غيراخلاقى با موبايل و ارسال آن توسط بلوتوس و... به وسايلى براى اشاعه فحشا تبديل شده است و برخى والدين در مقابل هجوم فيلمها و عكسهاى غيراخلاقى و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروريات دين‏اند. حضرت على‏عليه‏السلام در كلامى، گناهان جديد را عامل بلاهاى جديد معرفى كرده، مى‏فرمايد:
«كُلَّمَا اَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاَءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّون؛(7) هرچه مردم گناه تازه بكنند، خداوند بلاى تازه‏اى براى آنها به وجود مى‏آورد كه سابقه نداشته است.»
از طرف ديگر، بى‏توجهى جامعه و والدين باعث شده است تا بسيارى از جوانان از مفاسد مخرب چنين سرگرميهايى بى‏اطلاع باشند كه افزون بر ضررهاى فردى، باعث اشاعه فحشا در جامعه مى‏شود.
قرآن كريم مى‏فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَحِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِى الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »؛(8) «كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانيد.»

اشاعه فحشا
از آنجا كه انسان، يك موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى كه در آن زندگى مى‏كند، از يك نظر همچون خانه او است، و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مى‏شود؛ پاكى جامعه به پاكى او كمك مى‏كند و آلودگى آن به آلودگى‏اش. طبق همين اصل، در اسلام با هر كارى كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند، به شدت مبارزه شده است. اگر مى‏بينيم در آموزه‏هاى دينى، با غيبت به شدت مبارزه شده است، يكى از فلسفه‏هايش اين است كه غيبت، عيوب پنهانى را آشكار مى‏سازد و حرمت جامعه را جريحه‏دار مى‏كند.
اگر مى‏بينيم در اسلام، از تظاهر به گناه(9) به شدت منع شده و دستور عيب‏پوشى داده شده است، يك دليلش اين است كه گناه، همگانى نشود. اگر مى‏بينيم معصيت آشكار، اهميتش بيش از گناه مستور و پنهان است، بر همين اساس است.
اصولاً گناه، همانند آتش است. وقتى اين آتش در نقطه‏اى از جامعه روشن شود، بايد كوشيد تا خاموش، يا دست‏كم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه‏اى به نقطه ديگر برده شود، حريق، همه جا را فرا خواهد گرفت و كسى قادر بر كنترل آن نخواهد بود.
از اين گذشته، پليدى گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگيها، خود سدّ بزرگى در برابر فساد است كه اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، اين سد را مى‏شكند، گناه را كوچك مى‏كند و آلودگى به آن را ساده مى‏نمايد.
در حديثى از پيامبر اسلام‏صلى‏الله‏عليه‏وآله مى‏خوانيم: «اَلْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَالْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه؛(10) فردى كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنكه آن را پنهان مى‏دارد، مشمول آمرزش الهى است.»
ذكر اين نكته نيز لازم است كه «اشاعه فحشا» اَشكال مختلفى دارد:
گاه به اين است كه به دروغ و تهمتى دامن بزنند و براى اين و آن بازگو كنند. زمانى به اين است كه مراكز فساد و نشر فحشا به وجود آيد. گاهى به اين است كه وسائل معصيت در اختيار مردم قرار گيرد و يا به نحوى، آنها را به گناه تشويق كنند. گاه هم به اين است كه پرده حيا دريده و ارتكاب گناه در ملأ عام ترويج شود. همه اينها مصداق «اشاعه فحشا» است.
بر خلاف آنكه برخى در برابر امر به معروف و نهى از منكر ديگران ايستادگى مى‏كنند و آن را مربوط به خود مى‏دانند، اسلام برخى آثار گناه را فردى و برخى را اجتماعى معرفى مى‏كند:

آثار فردى گناه‏
با بررسى آيات و روايات به اين نتيجه مى‏رسيم كه بسيارى از مشكلات در زندگى، متأثر از معصيت الهى است و افراد، بدون در نظر گرفتن اين مهم، فرد يا جامعه را مقصر مشكلات خويش مى‏پندارند. علت اين پندار، آن است كه در برخى موارد، رابطه گناه با مصيبتى كه از آن ناشى مى‏شود، كم و بيش قابل درك است؛ امّا در بسيارى موارد، محسوس نيست و شخص، دنبال علت ديگرى مى‏گردد.
گاه ارتكاب گناه سبب مى‏شود انسان از انجام عبادتى محروم شود؛ چنان‏كه امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّيْلِ وَاِنَّ عَمَلَ السَّيِّى‏ءِ اَسْرَعُ فِى صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِى اللَّحْمِ؛(11) آدمى گاهى گناه مى‏كند و بر اثر آن از نماز شب محروم مى‏شود. تأثير كار زشت در انسان سريع‏تر از تأثير كارد در گوشت است.»
به سبب ارتباط بين محروميتها و مصيبتها و گناه است كه وقتى مشكل براى برخى بزرگان پيش مى‏آمد، فكر مى‏كردند چه خطايى كرده‏اند كه باعث اين مصيبت شده است. قساوت قلب،(12) ذلّت و بيچارگى،(13) گرفتارى و رنج،(14) بسته‏شدن مراكز ادراك،(15) سختى و تنگدستى در زندگى،(16) تغيير نعمتهاى الهى(17) و... برخى از آثار گناه به شمار مى‏رود.

1. سختى و تنگدستى در زندگى‏
بسيار مشاهده مى‏شود كه انسان دست به هر كارى مى‏زند با درهاى بسته رو به رو مى‏شود، و گاهى به عكس به هر جا روى مى‏آورد، خود را در برابر درهاى گشوده مى‏بيند، مقدمات هر كار فراهم است و بن‏بست و گرهى در برابر او نيست.

گاهى تنگى معيشت به اين علت نيست كه درآمد كمى دارد. اى بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولى بخل و حرص و آز، زندگى را بر او تنگ مى‏كند؛ نه تنها ميل ندارد در خانه‏اش باز باشد و ديگران از زندگى او استفاده كنند؛ بلكه گويى نمى‏خواهد آن را به روى خويش بگشايد. چنين فردى، به فرموده على‏عليه‏السلام همچون فقيران زندگى مى‏كند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مى‏دهد.
«عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَيَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى اِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِى الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَراءِ وَيُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْاَغْنِيَاءِ؛(18) از بخيل در شگفتم كه براى رسيدن به فقرى كه از آن گريزان است، شتاب مى‏ورزد و به آن بى‏نيازى كه خواستار آن است دسترسى پيدا نمى‏كند؛ در دنيا همچون فقيران زندگى مى‏كند، و در آخرت بايد حسابى چون حساب ثروتمندان پس دهد.»
قرآن كريم عامل اصلى اين مسائل را اعراض از ياد حق دانسته، مى‏فرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»؛(19) «و هر كس از ياد من روى بگرداند، زندگى [سخت و] تنگى خواهد داشت.»
همان‏گونه كه ياد خدا مايه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش كردن او مايه اضطراب، ترس، نگرانى و سختى در زندگى مى‏شود.
در روايات اسلامى مى‏خوانيم كه از امام صادق‏عليه‏السلام پرسيدند: «منظور از آيه «مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً» چيست؟» فرمود: «اعراض از ولايت امير مؤمنان(عليه‏السلام) است.» (20)
آرى، شخصى كه از حضرت على‏عليه‏السلام الگو بگيرد، زندگى گشاده و وسيعى خواهد داشت؛ زيرا الگويش همان ابرمردى است كه تمام دنيا در نظرش از يك برگ درخت كم‏ارزش‏تر بود. در نتيجه او آن چنان به خدا دل مى‏بندد كه جهان در نظرش كوچك مى‏شود و زندگى‏اش وسعت مى‏يابد؛ اما آنها كه اين الگوها را فراموش كنند، در هر شرايطى، گرفتار زندگى سخت هستند.

2. زنگار قلب‏
قلب برخى انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفاى فطرىِ نخستين را از دست داده است. به همين دليل، چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مى‏درخشد، هرگز در آنان بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در وجودشان منعكس نمى‏شود. قرآن در باره اين افراد مى‏فرمايد: «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى‏ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ »؛(21) «چنين نيست كه آنها مى‏پندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است.»
آيات متعددى از قرآن با صراحت از تأثير گناه در تاريك ساختن دل، سخن به ميان آورده و بر آن تأكيد كرده است؛ چنان‏كه در سوره مؤمن مى‏فرمايد: «كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛(22)«خداوند، اين‏گونه بر قلب هر متكبر طغيانگرى مهر مى‏نهد.»
همچنين در جاى ديگر در باره گروهى از گنه‏كاران لجوج و عنود مى‏فرمايد: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلَى‏ أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ »؛(23) «خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده، و همچنين بر گوشها و بر چشمهايشان پرده‏اى فرو افتاده است و براى آنها عذاب بزرگى است.»
در آيه ديگرى مى‏خوانيم: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْاَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ»؛(24) «چشمهاى ظاهر، نابينا نمى‏شود؛ بلكه دلهايى كه در سينه‏ها جاى دارد، نابينا مى‏شود.»
آرى، بدترين اثر گناه و ادامه آن، تاريك ساختن قلب، و از ميان بردن نور علم و حس تشخيص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوى قلب سرازير مى‏شود، و قلب را به يك باتلاق متعفن و گنديده مبدل مى‏سازد. اينجاست كه آدمى، راه و چاه را تشخيص نمى‏دهد، و مرتكب اشتباهات عجيبى مى‏شود كه همه را حيران مى‏كند؛ يعنى با دست خود تيشه به ريشه سعادت خويش مى‏زند و سرمايه خوشبختى خويش را به باد فنا مى‏دهد.
رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا اَذْنَبَ كَانَتْ نُكْتَةُ سَوْدَاءَ فِى قَلْبِهِ فَاِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبَهُ مِنْه وَاِنْ زَادَ زَادَتْ فَذَلِكَ الرَّيْنُ الَّذِى ذَكَرَهُ اللَّهُ فِى كِتَابِهِ «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»؛(25) هنگامى كه بنده گناه كند، نكته سياهى در قلب او پيدا مى‏شود، اگر توبه كند و از گناه دست بردارد و استغفار كند، قلبش را از گناه صيقل داده است و اگر گناه را زياد كند، سياهى افزون مى‏شود [تا تمام قلبش را فرا مى‏گيرد.] اين، همان زنگارى است كه خداوند در قرآن ذكر كرده است: «چنين نيست كه آنها مى‏پندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است.»

3. كوتاهى عمر
عمر، بزرگ‏ترين سرمايه اهل ايمان براى كسب درجات عاليه است؛ از اينرو اولياى الهى، هميشه طول عمر خويش را از خداوند منان طلب مى‏كرده‏اند؛ چنان‏كه امام حسن عسكرى‏عليه‏السلام از خداوند، اين‏گونه طلب مى‏كند: «اَسْأَلُكَ اَنْ تُطِيلَ عُمُرِى فِى طَاعَتِكَ؛(26) خدايا! از تو مى‏خواهم عمرم را براى اطاعتت طولانى فرمايى.»
طبق روايات متعددى از ائمه اطهارعليهم‏السلام همان‏گونه كه برخى كارها، باعث افزايش عمر انسان مى‏شود، برخى موارد نيز از عمر انسان مى‏كاهد. يكى از آنها، گناه است.
امام صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَتُقَرِّبُ الْآجَالَ وَتُخْلِى الدِّيَارَ وَهِىَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَالْعُقُوقُ وَتَرْكُ الْبِرِّ؛(27) به خدا پناه مى‏بريم از گناهانى كه نابودى را شتاب دهند و مرگها را نزديك سازند و خانه‏ها را ويران كنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانى پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نيكى است.»
و نيز مى‏فرمايد: «مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ؛(28) كسانى كه بر اثر گناهان مى‏ميرند، بيش‏ترند از كسانى كه بر اثر رسيدن اجل مى‏ميرند.»

4. فراموشى‏
گناه، باعث فراموشى مى‏شود. فراموشى، عوامل مختلف فيزيوژيكى و روانى مى‏تواند داشته باشد. نافرمانى خدا، يكى از آن عوامل به شمار مى‏آيد. رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله يكى از عقوبتهاى الهى براى گناهكاران را ضعف قوه يادآورى بيان كرده، مى‏فرمايد: «اِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَيْرَاتِ اِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِى كَانَ قَدْ عَلِمَه؛(29) از گناهان دورى كنيد كه نيكيها را از بين مى‏برد. آدمى مرتكب گناهى مى‏شود و بر اثر آن، علمى كه قبلاً فرا گرفته را فراموش مى‏كند.»
افزون بر اينكه معصيت باعث مى‏شود انسان، خود را از ياد ببرد، سبب فراموشى مرگ و قيامت،(30) گناهان گذشته و(31) نشانه‏هاى الهى(32) مى‏شود و در نتيجه باعث مى‏شود انسان، خداوند متعال را فراموش كند؛ چنان‏كه قرآن كريم در باره چنين افرادى مى‏فرمايد: «نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ»؛(33)«خدا را فراموش كردند، و خدا [نيز] آنها را فراموش كرد [و رحمتش را از آنها قطع كرد].»

5. مستجاب نشدن دعا
دعا مهم‏ترين راه ارتباط با خالق هستى و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خويش است؛ چنان‏كه قرآن مى‏فرمايد: «قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَآؤُكُمْ»؛(34) «بگو: پروردگارم براى شما ارج و ارزشى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد.»
همچنين معصيت، سبب سلب توفيق، از بين رفتن حال معنوى هنگام دعا، و نيز باعث حبس دعا مى‏شود و چنين است كه دعا مستجاب نمى‏شود.
امام باقرعليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللّهَ الْحَاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا اِلَى اَجَلٍ قَرِيبٍ اَوْ اِلَى وَقْتٍ بَطِى‏ءٍ فَيُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللّهُ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ اِيَّاهَا فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِى وَاسْتَوْجَبَ الحِرْمَانَ مِنِّى؛(35) بنده‏اى حاجتى را از خداوند مى‏خواهد، و اقتضاء اين است كه خداوند، حاجت او را يا در وقتى نزديك و يا در مدتى طولانى برآورده كند. [در اين فاصله،] بنده‏اى كه طلب حاجت كرده است، مرتكب گناهى مى‏شود، خداوند به فرشته [مأمور برآوردن خواسته‏هاى او، ]دستور مى‏دهد حاجتش را بر نياور و محرومش كن! زيرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محروميّت از ناحيه من شده است.»

6. الحاد و انكار
رسول اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله در ضمن گفتارى فرمود: «فَاِنَّ الْمَعَاصِىَ يَسْتَوْلِى بِهَا الْخِذْلاَنُ عَلَى صَاحِبِهَا حَتَّى تُوقِعَهُ فِى رَدِّ وَلاَيَةِ وَصِىِّ رَسُولِ اللّهِ‏صلى‏الله‏عليه‏وآله وَرَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِىِّ اللّهِ وَلاَ يَزَالُ اَيْضاً بِذَلِكَ حَتَّى تُوقِعَهُ فِى دَفْعِ تَوْحِيدِ اللّهِ وَالْاِلْحَادِ فِى دِينِ اللّهِ؛(36)همانا گناهان، بى يار و ياورى [و گمراهى‏] را بر گنه‏كار مسلط مى‏كند تا آنجا كه او را به ردّ ولايت و امامت وصى رسول خداصلى‏الله‏عليه‏وآله و انكار نبوت پيامبرصلى‏الله‏عليه‏وآله و به همين منوال، انكار يكتايى خدا و الحاد و كفر در دين خدا، آلوده مى‏سازد.»

7. عذاب الهى در آخرت‏
قرآن مجيد، عذاب سخت و آتش سوزان قيامت را از آثار نافرمانى خدا برشمرده، مى‏فرمايد: «وَ مَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ »؛(37) «و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مى‏شوند [و به آنها گفته مى‏شود] آيا جزايى جز آنچه عمل مى‏كرديد، خواهيد داشت؟!»
در جاى ديگر مى‏فرمايد: «وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏و فَإِنَّ لَهُ‏و نَارَ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا »؛(38) «هر كس خدا و رسولش را نافرمانى كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مى‏ماند.»
شايد برخى ادعا كنند كه ما هر چقدر گناه مى‏كنيم، نه تنها سختى و تنگدستى مشاهده نمى‏كنيم؛ بلكه هر روز زندگى ما بهتر مى‏شود. در جواب اين‏گونه افراد بايد گفت: اوّلاً: بسيارى از نكبتها و كمبودها در زندگى به علت سرپيچى از فرمان خدا پديد مى‏آيد؛ در حالى كه انسان، علت آن را نمى‏داند و ثانياً: اين سؤالى است كه مردى از شعيب پيامبرعليه‏السلام پرسيد و گفت: «چرا من اين همه گناه مى‏كنم؛ ولى خداوند مرا عقوبت نمى‏كند؟» از سوى خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترين عقوبتها هستى و نمى‏دانى.» مولوى اين داستان را اين‏گونه بيان مى‏كند:

آن يكى مى‏گفت در عهد شعيب‏
كه خدا از من بسى ديده است، عيب‏
چند ديد از من گناه و جرمها
وز كرم يزدان نمى‏گيرد مرا
حقتعالى گفت در گوش شعيب‏
در جواب او فصيح از راه غيب‏
كه بگفتى چند كردم من گناه‏
وز كرم نگرفت در جرمم اله‏
عكس مى‏گويى و مغلوب اى سفيه‏
اى رها كرده ره و بگرفته تيه‏
چند چندت گيرم و تو بى‏خبر
در سلاسل مانده‏اى پا تا به سر
زنگ تو بر توست اى ديگ سياه‏
كرد، سيماى درونت را تباه‏
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا كور شد ز اسرارها
يعنى تو بر عكس فكر مى‏كنى. اگر خداوند، تو را عقوبت مى‏كرد و تو قابليت چنين مجازاتى را داشتى، آن وقت ممكن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلكه لطف و رحمت باشد؛ زيرا احياناً سبب بيدارى تو مى‏شد؛ اما آنچه اكنون، گرفتار آن هستى، صد در صد عقوبت است. (39)
ادامه دارد....

1) شورى/ 30.
2) بحار الانوار، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 70، ص 316.
3) بقره/ 155.
4) روم/ 41.
5) رعد/ 11.
6) ر. ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، اوّل، 1374 ش، ج 20، ص 441 - 443.
7) بحار الانوارج 75، ص 322.
8) نور/ 19.
9) مُجاهَرَةُ اللَّهِ سُبْحانَهُ بِالْمَعاصى‏ تُعَجِّلُ النَّقِمَ؛ آشكارا خداى سبحان را نافرمانى كردن، به كيفرها شتاب مى‏بخشد»؛ (غرر الحكم و درر الكلم، ص 100).
10) الكافى، كلينى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ش چهارم، 1365 ش، ج 4، ص 24.
11) المحاسن، محمّد بن خالد برقى، قم، دار الكتب الاسلاميه، دوم، 1371 ش، ج 1، ص 115.
12) انعام/ 42 و 43.
13) بقره/ 61.
14) شورى/ 30.
15) نحل/ 108.
16) طه/ 124.
17) انفال/ 53.
18) نهج البلاغه، حكمت 126.
19) طه/124.
20) تفسير نور الثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، قم، انتشارات اسماعيليان، چهارم، 1415 ق، ج 3، ص 405.
21) مطففين/ 14.
22) مؤمن/ 35.
23) بقره/ 7.
24) حج/ 46.
25) روضة الواعظين، محمّد بن حسن فتال نيشابورى، قم، انتشارات رضى، ج 2، ص 414.
26) بحار الانوار، ج 94، ص 358.
27) الكافى، ج 2، ص 448.
28) الامالى، شيخ طوسى، قم، انتشارات دار الثقافة، 1414 ق، ص 701.
29) بحار الانوار، ج 70، ص 377.
30) اعراف/ 51.
31) مجادله/ 6.
32) طه/ 126.
33) توبه/ 67.
34) فرقان/ 77.
35) الاختصاص، شيخ مفيد، قم، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، 1413 ق، ص 31.
36) مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، مؤسسه آل البيت‏عليهم‏السلام، اوّل، 1408 ق، ج 11، ص 337.
37) نمل/ 90.
38) جن/ 23.
39) عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 160.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره112
/ 1