بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آداب اسلامي عوامل ابتلا به لقمه حرام (در معاملات) محمدمهدي فجري مقدمه در مقاله «لقمه حلال و حرام» (مجله شماره 132) تأثيرات لقمه بر زندگي انسان مورد بررسي قرار گرفت. در اين ميان عوامل ورود لقمه حرام به زندگي انسان و بيان مصاديق آن، امري مهم و ضروري به نظر ميرسد. تصور برخي بر اين است كه لقمه حرام در زندگي آنها جايگاهي ندارد؛ چرا كه آنان از دسترنج خود بهره ميبرند و به مال ديگران دستاندازي نميکنند؛ در حالي كه شيطان از راههايي انسانها را گمراه ميكند كه تصور نميشود. بنابراين، تشخيص درآمد حرام از حلال، مهمترين راه براي دوري از لقمه حرام است؛ بسياري از افراد از حرام بودن درآمد خود آگاهي ندارند و يا در قبال آن بيتفاوتند، اين بيتوجهي آنان را وارد حرام خوري ميکند.
برخي از عوامل ابتلاء به درآمد حرام (1)
1. تت آگاهي از مسائل شرعي، كمك بسيار زيادي در شناخت لقمه حلال و حرام دارد. برخي افراد؛ به خصوص اهل بازار، از احكام معامله مطلع نيستند و ناخواسته مال حرام يا شبههناك را وارد زندگي خويش مينمايند؛ در حالي كه در روايت آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «مَنْ اَرَادَ التِّجَارَةَ فَلْيَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لِيَعْلَمَ بِذَلِكَ مَا يَحِلُّ لَهُ مِمَّا يَحْرُمُ عَلَيْهِ، وَمَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ ثُمَّ اتَّجَرَ تَوَرَّطَ الشُّبُهَاتِ؛ (2) هر كس بخواهد تجارت كند، بايد احكام دين خود را بياموزد تا حلال را از حرام بازشناسد. كسي كه احكام دين خود را نياموزد وتجارت كند، در كام شبهات فرو خواهد رفت.» «اصبغ بن نباته» ميگويد: «از اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم كه بالاي منبر ميفرمود: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ! اَلْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَاللهِ لَلرِّبَا فِي هَذِهِ الْاُمَّةِ دَبِيبٌ اَخْفَي مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَي الصَّفَا؛ (3) اي صنف تاجر و كاسب! اوّل فقه بعد تجارت! اوّل فقه بعد تجارت! به خدا سوگند، «ربا» در اين امّت جنبندهاي است که [حرکتش] مخفيتر از [اثر] حرکت مورچه بر سنگ صاف ميباشد.» بايد توجه داشت كه درآمدهاي ناشي از ربا، رشوه، دروغ گفتن در مورد جنس يا قيمت، كم گذاردن از كار، مخلوط نمودن جنس بد با جنس خوب (غِشّ در معامله)، كم فروشي، تعريف و مذمت بيجا از جنس، احتكار و... از جمله مواردي است كه مال حرام را به زندگي انسان وارد مينمايد. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَي اُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ وَالشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةِ وَالرِّبَا؛ (4) همانا چيزي كه بيشتراز هر چيز ديگر براي بعد از خودم نسبت به اين امت خوف دارم، مكاسب حرام و شهوت پنهان و رباخواري است.» به همين علت آن بزرگوار بر دقت در كسب و بهدست آوردن كسب حلال سفارش مينمود: «اَطِبْ كَسَبَكَ تُسْتَجَبْ دَعْوَتُكَ، فَاِنَّ الرَّجُلَ يَرْفَعُ اللُّقْمَةَ اِلَي فِيهِ (حَرَاماً) فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ دَعْوَةٌ اَرْبَعِينَ يَوْماً؛ (5) در آمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هر گاه آدمي لقمه [حرام] به دهان خود ببرد، تا چهل روز دعايي از او پذيرفته نميشود.» متأسفانه در زمان كنوني، بيشتر سنتهاي حسنه رو به فراموشي است و وظيفه روحانيان است تا به بهترين نحو به ترويج سنتهاي حسنه گذشته اقدام نمايند. در گذشته در شهرهاي مذهبي يك حوزه علميهاي درون بازار قرار داشت. در اين حوزهها علاوه بر آنكه طلاب به درس مشغول بودند، روحانيون در مكاني در دسترس مردم و بازاريان قرار داشتند، تا به مسائل شرعي آنان پاسخ گويند، ساعتي از روز (مثل صبح قبل از باز شدن بازار) بازاريان در حوزه علميه جمع ميشدند و احكام تجارت و خريد و فروش را ميآموختند و پاسخ سؤالات خود را ميگرفتند. گرچه احكام معاملات و تجارت بسيار است؛ اما در اين مختصر تنها به چند مصداق از مصاديق كسب مال حرام اشاره مينماييم.
الف. غش در معامله غِشّدر لغت به معناي خيانت، نيرنگ، ناراستي و تقلّب است. (6) و در معامله، عبارت است از مخفي كردن عيب چيزي و فروختن آن به اسم صحيح و سالم. با كمال تأسف امروزه برخي از افراد، با اطلاع از اين كه جنس معيوب است، آن را به مشتري عرضه ميكنند و به او تأكيد ميكنند كه جنس فروخته شده پس گرفته نميشود. در اين ميان مشتري كه از عيب جنس آگاهي ندارد، و ظاهر سالم آن را ميبيند، جنس را خريده و زماني از عيب جنس آگاه ميشود كه راهي براي برهم زدن معامله ندارد. مخلوط كردن برنج خارجي با ايراني، فروختن جنس ايراني به اسم خارجي، تبليغ و تخفيفويژه براي فروش بيشتر (در حالي كه تخفيفي ندارد)، دست چين كردن ميوه مرغوب روي جعبه (براي اينكه تصور كنند ميوههاي زير نيز مرغوب است)، استفاده از برچسب تقلبي، آب زدن به سبزيِ مانده براي اينكه تازه جلوه كند، برخي از مصاديق غِشّ در معامله است. شاعري درباره چنين معاملاتي ميگويد: گفت پيغمبر سرافراز انام غش مسلم هست بر مسلم حرام هر كه غشي با مسلماني كند نامسلماني است سلماني كند هر كه بفريبد مسلماني بفن نيست او را بهره از اسلام من هر كه بدهد يك مسلمان را فريب باشد از اسلام يكسر بي نصيب نيست در ما غش و از ما نيست غاش چون كه از ما نيست نابود است لاش چون مسلماني است مقصود از وجود نامسلمان را ببين بودش نبود در مسلماني است چون حس مآل نامسلمان را بگو بر خود مبال
ب. كمفروشي در اسلام مكرر بر مسئله مبارزه با كمفروشي در وزن و پيمانه تكيه و تأكيد شده است. در يك جا رعايت اين نظم را در رديف نظام آفرينش در پهنه جهان هستي گذارده ميگويد:(وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ اَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ)؛ (7) «خداوند آسمان را برافراشت و ميزان و حساب [در همه چيز] گذاشت، تاشما در وزن و حساب تعدي و طغيان نكنيد.» اشاره به اينكه مسئله رعايت عدالت در كيل و وزن، مسئله كوچك و كم اهميتي نيست؛ بلكه جزئي از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستي است. علامه طباطبايي رحمه الله ذيل اين آيه ميفرمايد: «خداوند ميان شما ميزان وضع كرده، معنايش اين است كه شما بايد در كشيدن و سنجيدن سنگينيها رعايت عدالت را بكنيد، و در آن طغيان روا مداريد، (كه وقتي جنس را ميخريد، با سنگي سنگينتر بكشيد، و چون ميفروشيد، با سنگي سبكتر بفروشيد) (8).» قرآن در جايي ديگر، و با لحني شديدتر ميگويد: (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ اِذَا اكْتَالُوا عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَاِذَا كَالُوهُمْ اَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * اَلَا يَظُنُّ اُولَئِكَ اَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ)؛ (9)«واي بر كمفروشان! آنها كه به هنگام کيل و وزن کردن [در زمان خريد]، حق خود را بهطور كامل ميگيرند، و به هنگام کيل و وزن کردن [در زمان فروش] كم ميگذارند. آيا آنها گمان نميكنند كه در روز عظيمي (روز رستاخيز در دادگاه عدل خدا) برانگيخته خواهند شد؟» حتي در حالات بعضي از پيامبران در قرآن مجيد ميخوانيم كه لبه تيز مبارزه آنها بعد از مسئله شرك متوجه كمفروشي بود، و سرانجام آن قوم ستمگر اعتنايي نكردند و به عذاب شديد الهي گرفتار و نابود شدند. (10) لازم به ذكر است كه از نظر حقوقي، كمفروش ضامن بوده و به خريدار بدهكار است؛ و لذا توبه كم فروش جز به اداي حقوقي كه غصب كرده، ممكن نيست؛ حتي اگر صاحبانش را نشناسد، بايد معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلي به مستمندان بدهد. (11) فروختن بيش از اندازه استخوان همراه با گوشت، كم كردن از متراژ پارچه، آب در شير كردن و در آب گذاردن مرغ و ماهي و ميوه، سبزيجات و... براي افزايش وزن، برخي از نمونههاي كمفروشي است.
ج. احتكار «مال اندوزي» يك بلاي اجتماعي است و بدتر از آن «حرص» است و بدتر از آن «احتكار» و پنهان كردن اجناس مورد نياز مردم؛ چرا كه محتكر براي گردآوري مبلغ بيشتري از مال دنيا، مشكلات بسياري را براي جامعه فراهم ميكند. گرچه احتكار كننده به ظاهر درآمدي به دست ميآورد؛ ولي خداوند از منافع ديگري او را محروم ميكند. امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد: «اَلْمُحْتَكِرُ مَحْرُومٌ [مِنْ] نِعْمَتِهِ؛ (12) احتكاركننده از نعمتهاي الهي كه قسمت خودش بوده، محروم است.» از نظر اسلام احتكار و انبار كردن مواد غذايي مورد نياز و ضرورت مسلمانان، براي گران شدن و بالا رفتن قيمت آن حرام است. در سخنان معصومين عليهم السلام احتكار به خوي اشرار و خصلت فاجران معروف، و محتكر فردي ملعون (13) معرفي شده است. امام علي عليه السلام ميفرمايد: «الاِحْتِكَارُ شِيْمَةُ الْفُجَّارِ؛ (14) احتكار خصلت فاجران است.»
د. دروغ در دين اسلام دروغ به عنوان يكي از بدترين گناهان معرفي شده است. رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «كُلُّ خَصْلَةٍ يُطْبَعُ اَوْ يُطْوَي عَلَيْهَا الْمؤْمِنُ اِلَّا الْخِيَانَةَ وَالْكَذِبَ؛ مؤمن به هر خصلتي ممكن است خو بگيرد، و در باطن وي باشد، جز خيانت و دروغ.» حسن بن محبوب ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: ممكن است شخص مؤمن بخيل باشد؟ فرمود: بله. گفتم: ممكن است شخص مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بله. گفتم: امكان دارد شخص مؤمن دروغ بگويد؟ فرمود: «لَا وَلَا جَافِياً ثُمَّ قَالَ جُبِلَ الْمُؤْمِنُ عَلَي كُلِّ طَبِيعَةٍ اِلَّا الْخِيَانَةَ وَالْكَذِبَ؛ (15)نه و جفا کننده نيست سپس فرمود: مؤمن [ممکن است] بر هر طبيعتي خو بگيرد مگر خيانت و دروغ.» متأسفانه برخي از افراد به خاطر كمترين درآمدي به هر وسيلهاي متوسل ميشوند و نه تنها براي جلب نظر مشتري دروغ ميگويند؛ بلكه براي فروختن يك كالا حتي از گفتن قسم دروغ نيز ابايي ندارند. به قول شهيد مطهري: «برخي افراد اخلاق را مصرف ميكنند تا پول بگيرند.» (16) به عنوان مثال: برخي به دروغ ميگويند: اين جنس بهترين جنس است، يا ميگويند: اين جنس مربوط به فلان منطقه يا فلان كشور است؛ در حالي كه ميدانند از آن منطقه نيست. يا ميگويند: اين وسيله سالم است؛ در حالي كه ميدانند معيوب است. يا بازگو ميكنند: تمام شهر را بگرديد، ارزانتر از اينجا پيدا نميكنيد. برخي نيز قسم ميخورند كه در اين جنس، اين مبلغ بيشتر سود ندارد يا اصلاً به قيمت خريد فروخته ميشود. رسول خدا صلي الله عليه و آلهفرمود: «وَيْلٌ لِتُجَّارِ اُمَّتِي مِنْ لَا وَاللهِ وَبَلَي وَاللهِ؛ (17)واي بر بازرگانان و كاسبان امّت من از [قسم خوردن در خريد و فروش]«نه به خدا قسم» و «آري به خدا قسم» گفتن.»
هـ . خريد و فروش چيزي كه منافع معمولي آن حرام باشد از نظر شارع مقدس اسلام، هر چيزي كه منفعت و استفاده از آن حرام باشد، خريد و فروش آن نيز حرام است. بر اين اساس، خريد و فروش: مشروبات الكلي، آلات قمار (18)، مال دزدي، عكس و فيلمهاي مستهجن، كتابهاي گمراه كننده، اجرت جهت تكثير فيلم و نوارهاي مبتذل (19)، و... از آن نمونه ميباشد. همچنين طبق فتاواي علما: خريد و فروش انگور به افرادي كه يقين داريم آن را براي تهيه شراب خريداري ميكنند (20)، و خريد و فروش سگ غير شكاري نيز حرام است. (21)
حسن بن محبوب ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: ممكن است شخص مؤمن بخيل باشد؟ فرمود: بله. گفتم: ممكن است شخص مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بله. گفتم: امكان دارد شخص مؤمن دروغ بگويد؟ فرمود: «لَا وَلَا جَافِياً ثُمَّ قَالَ جُبِلَ الْمُؤْمِنُ عَلَي كُلِّ طَبِيعَةٍ اِلَّا الْخِيَانَةَ وَالْكَذِبَ؛نه و جفا کننده نيست سپس فرمود: مؤمن [ممکن است] بر هر طبيعتي خو بگيرد مگر خيانت و دروغ.»
نكته مهمي كه نبايد از آن غفلت نمود اين است كه علاوه بر حرمت كسبهاي حرام و آثار فردي و اجتماعي آن، حق الناس متوجه انسان ميگردد؛ چرا كه انسان حق ندارد در قبال كار حرام پول بگيرد، و اگر پولي بگيرد، مالك آن پول نميشود و حق استفاده از آن را ندارد. و بايد توجه داشت كه حق الناس سختتر از حق الله است؛ زيرا ميتوان اميد داشت كه در حق الله با توبه و راز و نياز، خداوند به لطف و كرمش از حق خود درگذرد و انسان را مورد عنايت خويش قرار دهد؛ لكن از حق مردم در هيچ حالتي صرف نظر نميكند. (22)
و. ربا ربا نيز يكي ديگر از مصاديق لقمه حرام است. ربا، در لغت به معناي زيادي و افزايش است، (23) و در شريعت اسلام به معناي زياده گرفتن در وام يا بيع است. دين مبين اسلام به شدت با پديده رباخواري به مبارزه پرداخته است. قرآن كريم ميفرمايد:(الَّذِينَ يَأكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِاَنَّهُمُ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَاَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا)؛ (24)«كساني كه ربا ميخورند، (در قيامت) برنميخيزند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماسّ شيطان، ديوانه شده [و نميتواند تعادل خود را حفظ كند؛ گاهي زمين ميخورد، گاهي بپا ميخيزد]. اين، به خاطر آن است كه گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتي ميان آن دو نيست.)؛ در حالي كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! [زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.].» مورد ربا، يا پول است يا جنس. گاهي پول قرض داده ميشود و بيش از آنچه داده شده، پس گرفته ميشود، كه اين رباي قرضي است و گاهي جنسي را ميدهد و مقدار بيشتري از همان جنس را تحويل ميگيرد، كه اين نيز در مواردي ربا ميشود. با كمال تأسف بايد اعتراف كنيم كه در روزگار ما، رباخواري از حالت آن گناه بسيار زشت و پليد بيرون آمده است و حتي برخي انسانهاي به ظاهر مؤمن و با تقوا، با اسمهاي مختلف، ربا ميگيرند و يا ربا ميدهند؛ در حالي كه رباخواري در ميان همه پيروان اديان و از نظر همه كتابهاي آسماني حرام بوده است. (25) از ديدگاه اسلام رباخواري موجب اعلام جنگ خدا و پيامبر با رباخوار است. (26) در روايات اسلامي تعبيراتي بسيار تكاندهنده در اين زمينه ديده ميشود. در روايت است كه پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «إِنَّ الدِّرْهَمَ يُصِيبُهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبَا أعْظَمُ عِنْدَ اللهِ فِي الْخَطِيئَةِ مِنْ سِتٍّ وَثَلَاثِينَ زَنْيَةً يَزْنِيهَا الرَّجُلُ ...؛ (27) درهمي كه انسان از ربا به دست ميآورد، گناهش نزد خدا از سي و شش زنا بزرگتر است!... !» چند نمونه از موارد ربا:
1. در معاوضات اگر مقداري از جنسي را كه با وزن يا پيمانه ميفروشند، به زيادتر از همان جنس بفروشند، ربا و حرام است. مثلاً يك من گندم را به يك من و نيم گندم بفروشد، ربا و حرام است؛ بلكه اگر يكي از دو جنس سالم و ديگري معيوب، يا جنس يكي خوب و جنس ديگري بد باشد، يا با يكديگر تفاوت قيمت داشته باشند، چنانچه بيشتر از مقداري كه ميدهد بگيرد، باز هم ربا و حرام است. پس اگر مِس درست را بدهد و بيشتر از آن، مِس شكسته بگيرد، يا برنج صدري را بدهد و بيشتر از آن برنج گرده بگيرد...، ربا و حرام ميباشد. (28) همچنين معاوضه طلاي شكسته باطلاي ساخته شده به همراه اجرت ساخت، ربا است؛ مثلاً 500 گرم طلاي شكسته به زرگر داده ميشود و 500 گرم طلاي ساخته شده گرفته ميشود و مبلغي به عنوان اجرت ساخت به زرگر پرداخت ميشود. اين گونه موارد لازم استجنس معيوب به قيمت خودش فروخته شود و در معامله جداگانه جنس سالم خريداري شود. (29) جو و گندم در ربا يك جنس حساب ميشود، پس اگر يك من گندم بدهد ويك من و پنج سير جو بگيرد، ربا و حرام است. (30)
2. پول نزول برخي، پولي را به شخصيقرض ميدهند و در تاريخ معيني اصل پول و مقدار معيني پول اضافه بازپسميگيرند؛ مثلاً يك ميليون تومان ميدهد و پس از مدتي يك ميليون و صد هزار تومان ميگيرد. اين پول اضافه، از مصاديق بارز ربا ميباشد.
3. سود ماهيانه بدون عقد قرار داد شرعي برخي، مقداري پول به كاسب ميدهند و گيرنده متعهد ميشود كه ماهيانه مبلغ معيني را به صاحب پول به عنوان سود پول بپردازد؛ اما شرط نميكنند كه اين پول را در كسب هزينه نمايد و مقداري از سود حاصل از كسب را به آنان بدهد. در اين صورت اگر كاسب پول را در جاي ديگري هزينه كند و درصدي سود به پول دهنده بدهد، سود اين پول ربا و حرام است. بنابراين وقتي گرفتن سود جايز است كه در قالب يكي از عقود شرعي مثل مضاربه، مزارعه و... باشد و مقدار معين و مشخصي را به عنوان سود ماهيانه و يا سالانه تعيين نکرده باشد. (31)
2. عدم آگاهي به احكام الهي الف. خمس يكي از مواردي كه به عنوان حق الله مطرح شده و در قرآن و در سخنان اهلبيت عليهم السلام بر آن تأكيد بسيار شده، خمس است. قرآن كريم ميفرمايد: (وَاعْلَمُوا أنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ)؛ (32) «بدانيد هر گونه غنيمتي به دست آوريد، خمس آن براي خدا، پيامبر صلي الله عليه و آله، ذي القربي، يتيمان، مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و ... ايمان داريد.» آنچه در اين آيه شريفه بهخوبي بيان شده است، يك پنجم از اضافه سود درآمد يكسال هر شخص، مربوط به ديگران ميباشد كه لازم است در اختيار رهبر حكومت اسلامي و مراجع تقليد قرار گيرد تا در راستاي ترويج دين اسلام و كساني كه در آيه به آن اشاره شده است، صرف نمايند. حال كسي كه خمس مال خويش را نميدهد، به اين معني است كه در حق ديگران تصرف كرده و حاضر نيست حق فقيران و ديگراني كه در اموال او شريكند به آنان بدهد. به همين خاطر است كه همه علما بر اين حكم اتفاق نظر دارند كه تصرف در مالي كه خمس به آن تعلق گرفته است؛ حتي به عنوان قرض جايز نيست؛ مگر آنكه حاكم شرع اجازه تصرف داده باشد. (33) گاهي شخص مال حرام كسب نميكند و در به دست آوردن لقمه حلال تلاش مينمايد؛ اما پس از كسب مال و وجوب خمس، حقوقي را كه خداوند واجب نموده است، فراموش ميكند و سبب ميگردد كل تصرفات در اموالش، حرام گردد.
عمران بن موسي ميگويد: نزد امام موسي بن جعفر عليه السلام آيه خمس را تلاوت نمودم. حضرت فرمود: ... «لَقَدْ يَسَّرَ اللهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ اَرْزَاقَهُمْ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَاَكَلُوا اَرْبَعَةً اَحِلَّاءَ ثُمَّ قَالَ: هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَعْمَلُ بِهِ وَلَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ اِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْاِيمَانِ؛ (34) همانا خداوند روزي مؤمنان را در پنج درهم ميسر كرده است، آنان يك درهم را براي خدا قرار ميدهند و چهار درهم را حلال مصرف ميكنند سپس فرمود: اين مطلب از گفتار ما و [عمل به آن] سخت و دشوار است که تنها کسي به آن عمل ميکند و صبر را پيشه مينمايد که قلبش امتحان ايمان را [خوب] داده باشد.»
ب. حجاب متأسفانه استفاده ابزاري از زن كه برگرفته از فرهنگ غرب ميباشد، به روشي معمول درآمده است. برخي از افراد براي جلب مشتري، از دختران و زنان استفاده ميكنند و از آن بدتر آنكه برخي از بانوان ميخواهند با آرايش و يا ظاهري غير اسلامي مشتريان را به سوي محل كسبشان بكشانند. حجه الاسلام نقويان نقل ميكردند: «در كيش خانمي از من پرسيد: من در جايي كار ميكنم كه صاحب آن شرط نموده كه براي جذب مشتري مقداري از موهايت را بيرون بگذاري، من نيز ناچاراً مقداري از موهايم را بيرون ميگذارم.» اين رويه كه انسان با گناه و به شرط انجام كار حرام، درآمد كسب نمايد، باعث حرام نمودن لقمههايي است كه گاه با زحمت بسيار به دست ميآيد.
ج. عدم تخصص يكي ديگر از راههاي كسب لقمه حرام، ضرر زدن به ديگران به خاطر عدم تخصص در كارها است. به عنوان نمونه: تعميركاري كه از عيب دستگاه سر در نميآورد و به اين خاطر چند جنس را تعويض نموده و هزينه مضاعفي علاوه بر اجرت تعمير بر دوش صاحب وسيله ميگذارد، به نوعي مرتکب کسب حرام شده است. خلاصه آنكه كاسب مؤمن، بر دوري از مال حرام دقت ميكند و براي كسب درآمد از دين خود مايه نميگذارد و از تعريف و مذمت بيجا پرهيز مينمايد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «مَنْ بَاعَ وَاشْتَرَي فَلْيَجْتَنِبْ خَمْسَ خِصَالٍ وَاِلَّا فَلَا يَبِيعَنَّ وَلَا يَشْتَرِيَنَّ الرِّبَا وَالْحَلْفَ وَكِتْمَانَ الْعَيْبِ وَالْمَدْحَ اِذَا بَاعَ وَالذَّمَّ اِذَا اشْتَرَي؛ (35) هر كس بفروشد يا بخرد، بايد از پنج چيز خودداري كند، وگرنه، نه بفروشد و نه بخرد؛ ربا خوردن، سوگند ياد كردن، عيب كالا را پوشيده داشتن، ستودن كالا به هنگام فروش، و بدگويي از كالا به هنگام خريد.»
1) بحث درباره هر يك از عوامل ابتلاء به حرام نياز به نوشتاري مجزا دارد و بيان آن در اين نوشتار تنها به منظور بيان مصاديق درآمد حرام است. 2) المقنعة، شيخ مفيد، انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد، قم، 1413 ق، ص 591. 3) تهذيب الاحكام، شيخ طوسي، دار الكتب الاسلامية، تهران، چهارم، 1365 ش، ج 7، ص6. 4) النوادر، سيد فضل الله راوندي، مؤسسه دارالكتاب، قم، ص 17. 5) مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسي، شريف رضي، قم، چهارم، 1412 ق، ص 275. 6) ترجم? المنجد، مصطفي رحيمي، انتشارات صبا، تهران، 1377 ش، چ اوّل، ص 773. 7) الرحمن/7 – 8. 8) الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، دفتر انتشارات اسلامي، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، پنجم، 1417 ق، ج 19، ص 97. 9) مطففين/1 – 4. 10) تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، دار الكتب الاسلامية، تهران، اوّل، 1374 ش، ج 6، ص 249 ذيل آيه 85 سوره اعراف. 11) برگرفته از تفسير نمونه، ج 12، ص 112 – 113. 12) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، اول، ج 13، ص 276. 13) الاستبصار، ابو جعفر محمد بن حسن طوسي، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1390 ق، اوّل، ج3، ص 114. 14) مستدرك الوسائل، ج 13، ص 276. 15) الاختصاص، شيخ مفيد، انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد، قم، 1413 ق، اوّل، ص 231. 16) مجموعه آثار استاد مطهري، ج 15، ص 441. 17) من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 160. 18) توضيح المسائل، مراجع، ج 2، ص 202. 19) همان، ص 195. 20) توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 212. 21) برخي از علما خريد و فروش سگ گله و محافظ باغ و بستان را كه به قصد همين كار خريد و فروش شود جايز دانستهاند و گفتهاند: در غير اين صورت خريد و فروش سگ براي استفادههاي ديگر حرام و درآمد حاصل از فروش اين حيوان، حرام و مصاديق لقمه حرام است. 22) برگرفته از كتاب روزي حلال، محمد علي قاسمي، نور الزهراء، قم، دوم، 1388 ش، ص118 و 122. 23) مصباح المنير، مادة «رَبَوَ»؛ ترجم? المنجد، ص344. 24) بقره / 275. 25) روزي حلال، ص 104. 26) بقره / 278 – 279. 27) مجموعه ورام، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم، ج 1، ص 116. 28) توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 215، مسئله 2072. 29) درآمدهاي حلال و حرام، ص 252. 30) توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 219، مسئله 2079. 31) براي اطلاع از چگونگي هر يك از عقود شرعي و احكام مختص به آنها، رجوع هر يك از مؤمنين به رساله توضيح المسائل مرجع تقليد خويش ضروري است. 32) انفال / 41. 33) درآمدهاي حلال و حرام، ص 37. 34) وسائل الشيعة، حر عاملي، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، قم، اول، 1409 ق، ج 9، ص 485. 35) الخصال، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، دوم، 1403 ق، ج 1، ص 286.