حزن و اندوه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حزن و اندوه - نسخه متنی

رضا اخوي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
حزن و اندوه
عوامل حزن و اندوه و رفع آن
رضا اخوي
مقدمه
برخي اوقات انسان بدون هيچ دليل و بهانه‌اي احساس گرفتگي، بي‌حالي، دلتنگي و بي‌حوصلگي مي‌كند و غمي ناآشنا درون او را مي‌آزارد. برخي بر اين باورند كه يكي از عوامل اصلي اين بي حالي و اندوه، فاصله گرفتن از جمع دوستان و نزديكان و پناه بردن به خلوت و انزوا است؛ در حالي كه نمي توان اين سخن را به عنوان دليل كامل و صحيحي تلقي كرد؛ زيرا چه بسا ممكن است انسان در ميان جمع باشد؛ ولي احساس غربت و دلتنگي نمايد.
البته قابل انكار نيست كه به طور حتم برخي عوامل ظاهري همچون: مرگ بستگان يا دوستان، شكستها و ناموفقيتهاي تحصيلي، شغلي و خانوادگي، و دارا بودن برخي روحيات و رفتارهاي منفي همچون: حس بدبيني، غرور و تكبر، خود برتر بيني، ارضا نشدن برخي تمايلات و خواسته‌ها، مشكلات مالي و اقتصادي و ... نيز جزء عواملي به شمار مي‌روند كه در ايجاد ناراحتي دروني، بي‌حالي و كسالت رواني انسان نقش به‌سزايي ايفا مي‌‌كنند؛ ولي بحث در اين است كه گاهي اوقات انسان به ظاهر هيچ گونه مشكل خاصي در زندگي احساس نمي‌كند؛ ولي با اين همه، بي حالي و گرفتگي دروني، روح و روان او را تحت فشار قرار مي‌دهد، به گونه‌اي كه خود انسان نيز براي آن دليل و علتي نمي‌يابد.
به‌راستي چه عواملي در بروز دلتنگي و غم دروني انسان نقش دارند؟ در اين نوشتار سعي شده است تا به بررسي برخي عوامل معنوي (و غير ظاهري) حزن و اندوه دروني انسان از دريچ? روايات معصومين‏عليهم‏السلام پرداخته شود، بدين اميد كه با رعايت احكام و آموزه‌هاي ديني در برطرف كردن عوامل حزن و اندوه، در زندگي لحظات خوشي همراه با نشاط و شادكامي داشته باشيم.

عوامل حزن و اندوه از ديدگاه روايات
الف: گناه و معصيت: يكي از اصلي‌ترين عوامل بروز مشكلات، گرفتاريها و ناراحتيهاي روحي و معنوي انسان، گناه و خروج از داير? عبوديت و بندگي حق تعالي است كه انسان را به انواع مصائب دچار مي‌سازد. نكت? قابل توجه در اين بحث اين است كه خداوند متعال از روي لطف و محبتي كه نسبت به بندگان خود دارد، با آنان بر اساس ظرفيت و توان آنها برخورد نموده و هميشه درِ رحمت و مغفرت خود را بر بندگان گشوده است؛ از اينرو در مقابل نافرمانيها و گناهان بندگان، از راههاي گوناگون همانند: ابتلا به انواع بيماريها، مشكلات معيشتي و... نسبت به توجه دادن و بازگشت انسان اقدام مي‌نمايد، تا شايد انسان متنبه شده و به ساحت رُبوبي و جايگاه واقعي خود برگردد. در اين زمينه يكي از راههاي توجه دادن انسان نسبت به گناه و تلاش براي جبران آن، دچار شدن به ناراحتيها و دلتنگيهايي است كه انسان در طول زندگي با آن مواجه شده و در بسياري مواقع علت و دليل آن را نيز نمي‌داند.
امام صادق‏عليه‏السلام در اين باره مي‌فرمايد:
«إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُ المُؤمِنِ وَ لَمْ يَكُن لَهُ العَمَلُ ما يُكَفِّرُهَا اِبْتَلاهُ اللهُ بالْحُزنِ لِيُكَفِّرَهَا بِهِ عَنْهُ؛(1)‌ هرگاه گناه مؤمن زياد باشد و عملي نيز نداشته باشد كه كفاره آنها گردد، خداوند او را به [ناراحتيها و] اندوه‌[هايي] مبتلا مي‌سازد تا به وسيله آن گناهانش را از او بپوشاند [و او را بيامرزد].»
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نيز چنين فرمود:
«ساعاتُ الهُمُومِ ساعاتُ الكَفّاراتِ وَ لا يزالُ الهَمُّ بِالمؤمنِ حتّي يَدَعَهُ و ما لَهُ مِنْ ذَنْبٍ؛(2) لحظه‌هاي غم و اندوه، لحظه‌هاي پوشاندن گناهان است و فرد مؤمن پيوسته گرفتار غم و اندوه مي‌شود تا آنكه از هم? گناهانش پاك گردد.»
امام رضا‏عليه‏السلام نيز فرمود: «هيچ يك از شيعيان علي‏عليه‏السلام نيست كه در روز، بدي يا گناهي مرتكب شود؛ مگر اينكه در شب اندوهي به او مي‌رسد كه آن بدي و گناه را فرو مي‌ريزد. (3)
همچنين در روايات از گناه به عنوان عامل بروز مشكلات اقتصادي ياد شده است: رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود:
«إنَّ مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبَاً لا يُكَفِّرُهَا صلاةٌ و لا صومٌ . قيل: يا رسول الله! فَمَا يُكَفِّرُهَا؟ قال: اَلْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة؛(4)ِ برخي گناهان هستند كه هيچ نماز و روزه‌اي آنها را نمي پوشاند. عرض شد:‌ اي رسول خدا ! پس چه چيز آنها را مي‌پوشاند [و از بين مي‌برد؟] حضرت فرمود: اندوه براي كسب درآمد و گذران زندگي.»

ب. دلبستگي به دنيا: امام صادق‏عليه‏السلام مي‌فرمايد:
«الرَّغْبَةُ في الدُّنيا تُورِثُ الْغَمَّ وَالحُزْنَ؛‌(5) دنيا خواهي غم و اندوه مي‌آورد.»
پيامبر اعظم‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نيز فرمودند: «اَنَا زَعِيمٌ لِمَنْ اَكَبَّ عَلَي الْدُّنْيا بِفَقْرٍ لا غِنَاءَ لَهُ وَ بِشُغْلٍ لا فِراغَ لَهُ وَ حُزْنٍ لا اِنْقِطاعَ لَهُ؛ كسي كه به دنيا بچسبد، من [سه چيز را] براي او قطعي مي‌دانم: ‌فقري كه بي‌نيازي برايش نيست، ‌گرفتاريي‌اي كه از آن خلاصي نيست و غم و اندوهي كه به پايان نمي‌رسد.» (6)

ج. كوتاهي در عمل: علي‏عليه‏السلام مي‌فرمايد: «مَنْ قَصَّرَ في العَمَلِ اُبْتُلِيَ بِالْهَمِّ؛(7) هر كه در عمل كوتاهي كند به اندوه گرفتار آيد.»
از اينرو در روايات تأكيد فراوان شده است كه قدر فرصتهاي زندگي را بدانيد و از لحظات و دقايق آن به بهترين وجه بهره ببريد. امام علي‏عليه‏السلام مي‌فرمايد: «بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أنْ تَكُونَ غُصَّ?ً؛(8) فرصت را قبل از آنكه به اندوه تبديل شود، درياب.»

هـ . جزع و فزع: بي‌تابي كردن و صبر و قرار از كف دادن در هجوم مشكلات زندگي نيز يكي ديگر از عواملي است كه باعث ايجاد حزن و اندوه در افراد مي‌شود. اميرمؤمنان‏عليه‏السلام مي‌فرمايد: «‌ايَّاكَ والْجَزَعَ فَإنَّهُ يَقْطَعُ الامَلَ وَ يُضْعِفُ العَمَلَ وَ يُوِرثُ الْهَمَّ؛(9) از بي‌تابي كردن بپرهيز! كه آن اميد را قطع مي‌كند و عمل را ضعيف مي‌گرداند و اندوه به همراه مي‌آورد.»
نكت? قابل توجه اينكه، برخي گمان مي‌كنند با اظهار فقر و نداري، و عجز و لابه نزد ديگران، مي‌توانند مشكل خود را برطرف نمايند؛ در حالي كه در اين گونه موارد نه تنها گِرِهي از كارشان گشوده نمي‌شود؛ بلكه از قدر و منزلت‌شان كاسته شده و به فقر و فلاكت بيش‌تري براي آن دچار مي‌گردند؛ چرا كه رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود:
«مَنْ تَفَاقَرَ اِفْتَقَرَ؛‌(10) هر كس اظهار فقر و نداري كند، به فقر مبتلا مي‌گردد.»

د. توجه به امكانات ديگران: رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود:‌
«مَنْ نَظَرَ اِلَي ما في أيْدِي النَّاسِ طالَ حُزْنُهُ وَ دامَ أسَفُهُ؛‌(11) كسي كه چشمش به آنچه در دست مردم است (امكانات و داراييها) باشد، اندوهش طولاني و افسوسش پايدار خواهد شد.»
اين واقعيتي است كه به روشني در ميان برخي مردم مشاهده مي‌كنيم؛ افرادي كه به‌دنبال چشم و هم چشمي و كم نياوردن در مقابل فاميل، همسايه يا دوستان خود هستند ، با اينكه نهايت سعي و تلاش خود را به كار مي‌گيرند تا نسبت به دارايي و امكانات ديگران كمبودي احساس نكنند و حتي رتب? نخست را در مسابق? پول جمع كردن بدست بياورند؛ ولي با اين همه، باز هم احساس مي‌كنند كه از برخي ديگر عقب افتاده و كمبود دارند؛ از اينرو، غم و اندوه آنان ادامه داشته و رهايشان نمي‌سازد.
همچنين در حديث وارد شده است: هنگامي كه آي? «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ اِلَي ما مَتَّعْنَا بِهِ أزْوَاجَاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ»(12)؛ «هرگز چشم خود را به نعمتهاي [مادّي] كه به گروههايي از آنها (كفّار) داديم، ميفكن؛ و به خاطر آنچه دارند؛ غمگين مباش» نازل شد، پيامبر خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «كسي كه به دلداري و توجه خداوند دلخوش و صبور نباشد ، جانش بر دنيا حسرتها خورد و هر كه چشم به داراييهاي ديگران داشته باشد، اندوهش بسيار شود و ناراحتيش بهبود نيابد.» (13)

هـ . شهوت راني: رسول گرامي اسلام‏صلي‏الله‏عليه‏وآله فرمود:
«رُبَّ شَهْوَة ِساعَةٍ تُورِثُ حُزْنَاً طَوِيلَاً؛‌(14)چه بسا خواهش و لذتي زودگذر كه اندوهي دراز بر جاي گذارد.»‌
حضرت علي‏عليه‏السلام نيز فرمود: «‌رُبَّ لَذَّةٍ فِيهَا الْحِمَام؛(15) چه بسا لذتي كه پيامدش مرگ است.»

و. غضب بي‌جا: امام علي‏عليه‏السلام فرمودند:‌
«مَنْ غَضِبَ عَلَي مَنْ لا يَقْدِرُ أنْ يَضُرَّهُ طالَ حُزْنُهُ وَ عَذَّبَ نَفْسَهُ؛(16) ‌هر كه بر كسي خشم گيرد كه توان آسيب رساندن به او را ندارد، اندوهش طولاني گردد و خود را عذاب دهد.»

ز. منفي نگري: امام كاظم‏عليه‏السلام مي‌فرمايد:
«‌مَنِ اغْتَمَّ كانَ لِلْغَمِّ اَهْلَاً؛(17)‌ آنكه غم خورد، شايست? غم و اندوه است.»
رسول اعظم‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نيز فرمود:‌ «اِنَّ اللهَ بِحُكْمِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ الرُّوحَ وَ الْفَرَجَ فِي الْيَقين وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الهَمَّ وَ الْحُزْنَ فِي الشَّكِّ وَ السَّخَطِ؛ خداوند از روي حكمت و فضل خويش، آسايش و شادماني را در يقين و راضي بودن به قضاي الهي قرار داد و غم و اندوه را در شك و ناخشنودي.» (18)

رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله در روايتي با اشاره به همين نكته فرمودند: «مَنْ أكْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ كُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ كُلّّ ضِيقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛ هر كس زياد استغفار كند، خداوند گِرِ? غمهاي او را بگشايد و از هر تنگنايي بيرونش بَرَد و از آنجا كه گمانش را هم نمي‌برد، روزيش رساند.»

عوامل رفع حزن و دلتنگي
براي درمان و رفع دلتنگي، كم حوصلگي و حزن و اندوه دروني، دو نوع برخورد و درمان امكان دارد:
گون? اول، آن است كه به درمان ظاهري آن پرداخته و با مشغول ساختن خود به تفريحات و كارهاي مورد علاقه، حضور در جمع دوستان و آشنايان، و امثال آن، لحظات، دقايق و حتي ساعاتي خود را از آن وضع كسل كننده و دلتنگي نجات دهيم.
گون? دوم، اين است كه با شناخت دقيق علت اين بي‌حالي و دلتنگي، به درمان اساسي و واقعي آن بپردازيم. در اين نوشتار به دنبال ارائ? راه حلهايي هستيم.
الف. استغفار: در نگاهي كلي و برخاسته از متون و آموزه‌هاي ديني، عمده مشكلات انسان، نشأت گرفته از نافرمانيها و گناهاني است كه عواقب شوم آن به شيوه‌هاي گوناگون معيشتي، جسمي، روحي - رواني، فكري و ... بروز يافته و انسان را به درماندگي مي‌كشاند.
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله در روايتي با اشاره به همين نكته فرمودند: «مَنْ أكْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ كُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ كُلّّ ضِيقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛ هر كس زياد استغفار كند، خداوند گِرِ? غمهاي او را بگشايد و از هر تنگنايي بيرونش بَرَد و از آنجا كه گمانش را هم نمي‌برد، روزيش رساند.» (19)

ب. دوستي با خدا: به طور حتم داشتن ايماني خالصانه و از روي علم و يقين كه در اعماق وجود انسان نفوذ كرده و تمامي اعضا و جوارح را تحت كنترل و اراد? خود در آورده باشد، از مهم‌ترين عوامل رفع حزن و اندوه به شمار مي رود؛ زيرا انساني كه به مقامي چنين رفيع دست يازيده باشد، داراي يقيني صادق، صبر و تحملي شگفت و توكل و اعتمادي تحسين برانگيز بوده و همه چيز را زيبا و خواستني مي‌بيند و چيزي در عالم هستي براي او ناخوش و دلگير كننده به شمار نمي‌رود.‌ به همين علت است كه حضرت زينب‏عليهاالسلام در اوج گرفتاريها و مصيبتهاي كربلا در پاسخ يزيد مي‌فرمايد:
«‌ما رَاَيْتُ اِلَّا جَمِيلَاً؛(20)‌من جز زيبايي چيزي نديدم.»
خداوند متعال نيز در قرآن كريم يكي از نشانه‌هاي مؤمنان راستين و دوستان واقعي خود را چنين بر مي شمارد: «‌اَلا إنَّ أوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنوُن»؛(21) «بدانيد كه دوستان خدا را هراسي نيست و اندوهگين نمي‌شوند.»

ج. راضي بودن به تقدير الهي: امام صادق‏عليه‏السلام مي‌فرمايد:
«إنْ كانَ كُلُّ شئٍ بِقَضاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَاذَا؟؛ اگر همه چيز بنابر قضا و قدر است؛ پس اندوه چرا؟»(22) اميرمؤمنان‏عليه‏السلام نيز مي‌فرمايد: نِعْمَ الطَّارِدُ لِلْهَمِّ اَلاِ تّكالُ عَلَي الْقَدَرِ؛‌چه نيكو غم زدايي است توكل كردن به تقدير (الهي).» (23)

د. برخي ذكرها: ذكر گفتن، به ياد خدا بودن و استعانت طلبيدن از ذات پاك اوست كه به واسط? برخي اذكار، بر زبان جاري شده و حلقه وصل خالق و مخلوق مي‌گردد. در روايات براي رفع حزن و اندوه، ذكر «حوقله» بسيار سفارش شده است.
امام صادق‏عليه‏السلام مي‌فرمايد:‌ «اِذَا حَزَنَك اَمْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ اَوْ غَيْرِهِ فَاَكْثِر مِنْ قَولِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللهِ» فَاِنَّها مِفْتَاحُ الفَرَجِ وَ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجنَّةِ؛ هر گاه از سوي حاكمي يا ديگران اندوهي به تو رسيد، «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» را فراوان بگو! ‌كه آن كليد گشايش و گنجي از گنجهاي بهشت است.» (24) و فرمود: «إذا نَزَلَتِ الْهُمُومُ فَعَلَيْكَ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ؛ هر گاه غمها [بر تو] فرود آمد، بر تو باد به گفتن ذكر لا حول و لا قوة الا بالله.» (25)
رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله نيز فرمودند: «‌اَمَانٌ لِاُمَّتي مِنَ الْهَمِّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ، لا مَلْجَأ وَ لا مَنْجَي‏ مِنَ اللهِ إلَّا إلَيْهِ؛ [گفتن اين دو جمله:] هيچ جنبش و نيرويي مگر به اتكاي خدا نيست و پناه و گريزي از خدا جز به سوي او نيست، امت مرا از غم و اندوه در امان مي‌دارد.» (26)

هـ . صبر و تحمل
گاهي در زندگي مشكلاتي به وجود مي‌آيد كه حلّ‌ آنها از توان انسان بيرون است و دلسردي و ناخرسندي به دنبال مي‌آورد. در چنين مواقعي كنار آمدن با مشكلات، گاهي اوقات بهترين درمان و راه حل است و اينكه انسان توجه داشته باشد كه همه چيز به دست خداوند متعال است و برخي اوقات به دلايل گوناگون و بر اساس مصلحت، مشكلات و مصائبي براي انسان پديد مي‌آيد كه راضي بودن به رضاي الهي، موجب آرامش و صبر شده، انسان را ياري مي‌نمايد تا حوادث ناگوار را تحمل كند. علي‏عليه‏السلام مي‌فرمايد: «وَالدَّهْرُ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ. فَإذَا كانَ لَكَ فَلا تَبْطَرْ وَ إذَا كانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ؛ زمانه دو روز است: روزي با تو و به نفع توست و ديگر روز بر عليه تو. اگر با توباشد سرمست مشو و اگر بر تو باشد [دلگير و دلتنگ مباش و] صبر نما.» (27)
امير‌مؤمنان‏عليه‏السلام فرمود: «اِطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهمُومَ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْيَقيِنِ؛(28) اندوههئاي كه بر تو وارد مي‌شود با صبر قاطع و يقين نيكو دور ساز.»

و. رفاقت (جلسات انس)
از اموري كه در انبساط روح و روان، آرامش و زدودن غم و اندوه در انسان مؤثر است، داشتن دوستان باصفا و اهل معرفت، شادي و برقراري جلسات انس و گفتگوهاي صميمانه با آنان است؛ زيرا صفاي زندگي را در همدمي با رفيق نيك مي‌توان يافت.
گفت حكيمي كه مفرِّح بود
آب و مي و لحن خوش دوستان
هست و ليكن نبود نزد عقل
هيچ مفرِّح چو رُخ دوستان(29)
امير مؤمنان علي‏عليه‏السلام دوست خوب را نجات‌بخش انسان از تنهايي و غم و اندوه مي‌داند و مي‌فرمايد: «الإخْوَانُ جَلاءُ الْهُمُومِ وَ الأحْزَانِ؛ برادران، برطرف كننده زنگار غم و اندوه‌اند.» (30)
به قول رودكي:
هيچ شادي نيست اندر اين جهان
برتر از ديدار روي دوستان
هيچ تلخي نيست بر دل تلخ‌تر
از فراق دوستان پُر هنر

ز . نظافت: نظيف بودن و آراستگي ظاهر(چهره، لباس و...) از جمله چيزهايي است كه در آموزه‌هاي ديني نسبت به آن سفارش فراوان شده است؛ كه البته با كمال تأسف امروزه برخي به بهان? اسراف و توجيهات اشتباه ديگر، با ظاهري ژوليده و چه بسا زننده مشاهده مي‌شوند كه به نظر مي‌رسد تميزي و نظافت را با به روز بودن و لباسهاي گرانقيمت پوشيدن و امثال آن اشتباه گرفته‌اند. در هر صورت ما به روايات مراجعه كرده و قضاوت را بر عهد? خواننده مي‌گذاريم.
در روايتي از امام صادق‏عليه‏السلام آمده است: «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّل وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُس، فَاِنَّ اللهَ اِذَا اَنْعَمَ عَلَي عَبْدِهِ نِعْمَةً أَحَبَّ اَنْ يَرَي عَلَيْهِ اَثَرَهَا. قِيلَ: كَيْفَ ذَلكَ؟ قالَ: يُنَظِّف ثَوْبَهُ وَ يُطَيِّب رِيحَهُ وَ يُجَصِّص دارَهُ وَ يَكنِس اَفْنِيَتَهُ؛(31) خداوند زيبايي و آراستگي را دوست دارد و كثيفي و ژوليدگي را دشمن دارد، خداوند دوست دارد وقتي به بنده خود نعمتي مي‌دهد اثر آن را در او مشاهده كند [و بنده آن نعمت را نمايان سازد.] پرسيدند: اين ظاهر كردن نعمت به چه چيز است؟ فرمود: لباسش را تميز كند، خود را معطر سازد، و خانه‌اش را گچ‌كاري كند و فضاي جلوي خانه را جارو كند... .»
اميرمؤمنان‏عليه‏السلام مي‌فرمايد: «غُسْلُ الثِّيابِ يَذْهَبُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ؛ شستن جامه‌ها غم و اندوه را از بين مي‌برد.» (32)
همچنين استفاده از لباسهاي رنگ روشن و نيز استحمام و شستشو، مسواك زدن(33)، پيرايش مو(34) و ... از موارد اندوه‌زاي ديگري است كه در روايات بدانها سفارش شده است.

ح. برخي خوراكيها: پس از طوفان نوح‏عليه‏السلام، زماني كه آب فروكش كرد و استخوانهاي مردگان نمايان شد، حضرت نوح‏عليه‏السلام با ديدن آن صحنه بسيار بي‌تاب و اندوهگين گشت؛ پس خداي تعالي به او وحي كرد كه: انگور سياه بخور تا غمت زدوده شود.» (35)
امام صادق‏عليه‏السلام نيز مي‌فرمايد: «شَكَي نَبِيٌّ مِنَ الْاَنْبِيَاءِ اِلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَمَّ، فَأمَرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَكْلِ الْعِنَب؛ يكي از پيامبران از غم و اندوه به درگاه خداوند شكوه كرد؛ خداوند به او دستور داد انگور تناول كند.» (36)
همچنين خوردن كشمش،(37) روغن زيتون،(38) گلابي(39) و... براي زدودن غم و اندوه سفارش شده است.

ط. گردش در طبيعت
حضرت علي‏عليه‏السلام با اشاره به فرح بخشي جلوه‌هاي گوناگون طبيعت مي‌فرمايد: «فَهِيَ تَبْهَجُ بِزِينَةِ رِيَاضِهَا وَ تَزْدًهِي بِمَا اُلْبِسَتْهُ مِنْ رَيْطِ أزَاهِيرِهَا وَ حِلْيَةِ مَا سُمِطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أنْوَارِهَا وَ...؛ زمين به وسيل? باغهاي زيباي خود، همگان را به سرور و شادي دعوت مي‌كند و با لباس نازك گلبرگها كه بر خود پوشيده است، هر بيننده‌اي را به شگفتي وا‌مي‌دارد و با زينت و زيوري كه از گلوبند گلهاي گوناگون خود را آراسته است، هر بيننده‌اي را به نشاط و وجد مي‌آورد.» (40)
همچنين مي‌فرمايد: «النَّظَرُ إلَي الْخُضْرَهِ نُشْرَةٌ؛ نگريستن به سبزه‌ها ماي? شادماني است.» (41)
اي دل چو زمانه مي‌كند غمناكت
ناگه برود زتن روان پاكت
بر سبزه نشين و خوش ِبزي روزي چند
زان پيش كه سبزه بر دَمَد از خاكت

همراهي غم و شادي
واقعيت اين است كه غم و شادي از يكديگر جدايي ناپذير بوده و در هر زمان و مكاني كه شادي حضور يابد، در كنار آن يا لحظاتي پس از آن غم و اندوه نيز رخ خواهد نمود. به راستي چرا چنين است؟
در روايات نيز به همراهي غم و شادي اشاره شده است. رسول خدا‏صلي‏الله‏عليه‏وآله مي‌فرمايد: «ما مِنْ دَارٍ فيها فَرْحَةٌ إلا يَتْبَعُهَا تَرْحَةٌ؛ هيچ خانه‌اي نيست كه در آن شادي باشد؛ جز اينكه در پي آن غمي بدان رسد.» (42)
و فرمود: «مَعَ كُلِّ فَرْحَهٍ تَرْحَهٌ؛(43) با هر شادي، غمي است.»
اميرمؤمنان‏عليه‏السلام نيز مي‌فرمايد: «كُلُّ سُرورٍ مُتَنَغِّصٌ؛(44) هر نوشي را نيشي است.»
علامه مجلسي در حاشي? كتاب شريف «بحار الانوار» بعد از ذكر اين روايت، در تبيين معناي آن، دليل همراهي غم و شادي را چنين بيان مي‌كند: «معناي حديث اين است كه هر سرور و خوشي در دنيا، غمي را به دنبال خواهد داشت؛ گويا خداوند با اين همراهي مي‌خواهد انسان را از غفلت زدگي و دل بستن به خوشيهاي زودگذر دنيايي برهاند.» (45)
و ما مِنْ فَرْحَةٍ إلا سَتُعَقِّبُ تَرْحَةً
وَما عامِرٍ إلا وَشِيكَاً سَيَخْرِبُ
هيچ خوشي نيست؛ مگر اينكه به دنبال خود غم و اندوه مي‌آورد و هيچ عمران و آبادي نيست؛ مگر اينكه به زودي خراب خواهد شد. (46)

صائب تبريزي مي‌گويد:
اي دل از پست و بلند روزگار انديشه كن
در برومندي ز قحط برگ و بار انديشه كن
از نسيمي دفتر ايام بر هم مي‌خورد
از ورق گرداني ليل و نهار انديشه كن
روي در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام
چون شود جام تو لبريز از خمار، انديشه كن
اي كه مي‌خندي چو گل در بوستان بي‌اختيار
وز گلاب گريه بي‌اختيار، انديشه كن
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
ايمني خواهي ز اوج اعتبار انديشه كن
صائب تبريزي در جايي ديگر همراهي غم و شادي را اين گونه به تصوير مي‌كشد:
ماتم و سور جهان با يكدگر آميخته است
آب مي‌گردد به چشم، از خنده بي‌اختيار
از اينرو در روايات براي پيشگيري از وقوع حادث? ناگوارِ پس از شادي، راهكاري بيان شده است و آن اين است كه انسان پس از شادي و خنده بگويد: «اللهُمَّ لا تَمْقُتْنِي؛ خدايا! بر من خشم مگير.» (47)
اندوه پسنديده
«جابر جُعفي» يكي از ياران باوفاي امام باقر‏عليه‏السلام مي‌گويد:‌ «در حضور امام باقر‏عليه‏السلام دلم گرفت. به حضرت عرض كردم: ‌فدايت شوم! گاهي اوقات بدون آنكه مصيبتي يا گرفتاريي به من رسد، اندوهگين مي‌شوم؛ چندان كه همسرم و دوستم آن را در چهره‌ام مي‌خوانند. حضرت فرمود:‌ آري، اي جابر! خداي عز و جل مؤمنان را از طينت بهشتي آفريد و از نسيم روح خويش در آنها جاري ساخت؛ از اينروست كه مؤمن برادر تني و واقعي مؤمن است. پس هرگاه به يكي از آن ارواح در شهري اندوهي رسد آن روح ديگر اندوهگين شود؛ زيرا او نيز از جنس اوست.» (48)
همچنين از امام رضا‏عليه‏السلام سؤال شد: «چرا فردي غمگين مي‌شود، بي‌آنكه علت اندوه خود را بداند؟
حضرت فرمود: ‌اگر اندوهي به او رسد بداند كه برادرش غمي دارد، همچنين است اگر بي دليل شاد شود.» (49)
يكي ديگر از مصاديق اندوه و حزن پسنديده در موارد ذكر مصائب ائمه‏عليهم‏السلام است كه آثار و فوايد بسيار زيادي بر آن مترتب مي‌باشد كه در روايات بدانها تصريح شده است. امام صادق‏عليه‏السلام فرمود:
«نَفَسُ الْمَهُمومِ لَنا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسبِيحٌ وَ هَمُّهُ لِأمْرِنَا عِبَادَةٌ؛(50) كسي كه براي ما نگران باشد و به خاطر ستمي كه بر ما رفته، غمگين شود،‌ نفس كشيدنش تسبيح است و غمخواريش براي ما عبادت است.»
ابو بصير مي‌گويد: «با يكي از ياران خدمت امام صادق‏عليه‏السلام رسيديم. به آن حضرت عرض كردم: ‌فدايت شوم، يابن رسول الله! من گاه بدون آنكه بدانم دليلش چيست، غمگين و اندوهناك مي‌شوم!
امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: ‌آن غم و شادي از ما به شما مي‌رسد؛ ‌زيرا اگر اندوه يا سروري به ما برسد بر شما نيز وارد مي‌گردد؛ چون ما و شما از نور خداي عزوجلّ هستيم.» (51)
به تعبير ديگر، هستي شيعه متأثر از حزن و سرور ائمه معصومين‏عليهم‏السلام مي‌باشد.

(1) الدعوات، قطب راوندي، مؤسسه امام مهدي‏عليه‏السلام، چاپ اول، قم، 1407، ص120؛ بحار‌الانوار، ج70، ص 157.
(2) بحار الانوار، محمدتقي مجلسي، بيروت، مؤسسه وفاء، چ 2، 1403، ج64، ص 244.
(3) بحار الانوار، ج65،‌ص 146.
(4) الدعوات، قطب راوندي‌، ص56؛ مستدرك الوسائل، محقق نوري طبرسي‌، نشر آل البيت، 1408، چاپ اول، ج13،ص 13.
(5) بحارالانوار، محمد تقي مجلسي، ج75، ص240؛ ميزان‌الحكمه، محمد محمدي ري شهري، دارالحديث، قم، چاپ اول، ج1، ص610.
(6) بحارالانوار، ج70،ص81.
(7) نهج البلاغه، سيد رضي، ترجمه دشتي، مشهد، نشر امامت، چ1، 1384، كلمات قصار،127.
(8) همان، خطبه 31.
(9) مستدرك الوسائل، محقق نوري طبرسي، ج 2، ص 421؛ بحارالانوار، ج 73،‌ص 144.
(10) تحف العقول، ابن شعبه حرّاني، تحقيق علي اكبر غفاري، جامعه مدرسين، چاپ دوم، قم، 1363، ص42؛ بحار الانوار، ج73‌، ص 316.
(11) بحار الانوار، ج 74،ص 172.
(12) حجر/88.
(13) بحار الانوار، ج 70، ص 89؛ ميزان الحكمه، ج1، ‌ص 611.
(14) ميزان الحكمه، ج4، ص3480.
(15) همان، ص3477.
(16) كافي، شيخ كليني، 8 جلدي، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه (آخوندي)، چاپ سوم، 1388 و چاپ چهارم، 1365، ج 8، ص24؛ تحف العقول، ص 99.
(17) بحار الانوار، ج 68،‌ص 153.
(18) تحف العقول، ‌ص 6.
(19) عدة الداعي،‌ ابن فهد حلّي، قم، نشر وجداني، ص 49؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص 277.
(20) بحار الانوار،ج 45، ص 115.
(21) يونس/62.
(22) خصال، شيخ صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، قم، جامعه مدرسين، ص 450؛ بحار الانوار، ج75، ‌ص190.
(23) ميزان الحكمه، ج 1، ص611.
(24) بحا ر الانوار، ج 75، ص 227.
(25) ميزان الحكمه، ج 1، ص 613.
(26) بحار الانوار، ج 74، ‌ص 58.
(27) نهج البلاغه، كلمات قصار، 396.
(28) نهج البلاغه، نامه 31.
(29) سنايي غزنوي.
(30) عيون الحكم والمواعظ، علي بن محمد الليثي الواسطي، تحقيق حسين حسني بيرجندي، قم، دارالحديث، چ1، 1376ش، ص 65.
(31) امالي، شيخ طوسي، دارالثقافة، قم، چ1، 1414، ص275؛ مكارم الاخلاق، شيخ طبرسي، نشر شريف رضي، چ6، 1392، ص 41.
(32) وسائل الشيعة، ج5، ص 14.
(33) همان، ‌ص 566.
(34) كافي، ج6، ص 485.
(35) كافي، ج 6،‌ ص 350؛ وسائل الشيعه، ج 25، ص 150.
(36) كافي، ج6،‌ ص 351؛ وسائل الشيعه، ج 25، ص 150.
(37) خصال، ص 344.
(38) عيون اخبار الرضا‏عليه‏السلام، شيخ صدوق، نشر اعلمي، بيروت، چ1، 1404، ج 1، ‌ص 39.
(39) وسائل الشيعه، ج 25، ص166.
(40) نهج البلاغه، خطبه 91.
(41) وسائل الشيعه، ج2، ص 143.
(42) بحارالانوار، ج 68، ص 242.
(43) همان، ج 74، ص 164.
(44) ميزان الحكمه، ج1، ص 613.
(45) بحارالانوار، ج74، ص 164.
(46) كتاب العين، خليل فراهيدي، دار الهجره، چ2، 1409، ج3،‌ ص 190.
(47) كافي، ج2، ص 664.
(48) كافي، ج2، ‌ص 166.
(49) بحار الانوار، ج 71،‌ ص 227.
(50) كافي، ج2،‌ص226.
(51) بحار الانوار، ج 58، ص 145.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 121
/ 1