اقتصاد اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اقتصاد اسلامی - نسخه متنی

مهدى عزيزان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
اقتصاد اسلامي
عوامل كاهش روزى
مهدى عزيزان
اسلام و فقر
پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله فرمود: «اَللَّهُمَّ احْشُرْنِى فِى زُمْرَةِ الْمَساكِين يَوْمَ الْقِيامَةِ؛(1) خداوندا! روز قيامت مرا با مستمندان محشور فرما» و نيز آن حضرت درباره گرامى داشتن فقرا مى فرمايد: «مَنْ اَكْرَمَ فَقِيراً مُسْلِماً لَقَى اللَّهَ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ؛(2) هر كس، فقير مسلمانى را گرامى دارد، روز قيامت، خداوند را ملاقات كند، در حالى كه از وى راضى است.»
چه بسا آنان كه از حكمت تعاليم انبيا و وصاياى آنان، آگاه نيستند، با ديدن موارد مذكور، شتابزده قضاوت كرده، اديان آسمانى را به اعراض از دنيا و ترغيب افراد به فقر، متهم كنند؛ در حالى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در موارد زيادى، فقر را همسان كفر دانسته، از آن به خدا پناهنده مى شود: «اَللَّهُمَّ اِنِّى اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ، فَقالَ رَجُلٌ: اَ يَعْدِلانِ؟ قالَ: نَعَمْ؛(3) خدايا از كفر و فقر به تو پناه مى برم، مردى گفت: آيا اين دو در كنار هم هستند؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: بله.» و در روايتى، علت آن را چنين بيان مى كند: «لَولا رَحْمَةُ رَبِّى عَلى فُقَراءِ اُمَّتِى كادَ الْفَقْرُ اَنْ يَكُونَ كُفْراً؛(4) اگر رحمت [و شفقت ]پروردگارم شامل فقيران امتم نبود، نزديك بود كه فقر، [باعث ] كفر شود.»
و در دعاى ديگرى فرموده است: «اللَّهُمَّ بارِكْ لَنا فِى الْخُبْزِ وَلا تُفَرِّقْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُ، فَلَولَا الْخُبْزُ ما صَلَّيْنا وَلا صُمْنا وَلا اَدَّيْنا فَرائِضَ رَبِّنا عَزَّ وَجَلَّ؛(5) خداوندا در نان براى ما با بركت قرار ده، و ميان ما و نان جدايى مينداز كه اگر نان نبود، نماز نمى گزارديم و روزه نمى گرفتيم و ديگر واجبات پروردگار عزيز و جليل را انجام نمى داديم.»
چگونه فقر مى تواند محبوب پيامبرصلى الله عليه وآله باشد؛ در حالى كه آن حضرت از جناب ابراهيم خليل عليه السلام چنين نقل مى كند: «يا رَبِّ! الْفَقْرُ اَشَدُّ مِنْ نارِ نَمْرُود؛(6) پروردگارا! فقر از آتش نمرود، سخت تر است.»
همچنين خود آن بزرگوار مى فرمود: اَلْفَقْرُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ؛(7) فقر، سخت تر از مرگ است.»
بنابراين اگر رواياتى در ظاهر با مطلب مذكور تفاوت دارند، بايد با توجه به اين رواياتى كه فقر را مذموم مى دانند، معنا شوند.
مطالعه تاريخ زندگى پيامبران، امامان و اولياى خدا نيز نشان مى دهد كه آنان براى تسكين آلام و كاهش پريشانى تهيدستان، زندگى شخصى خود را در سطح ايشان، قرار مى دادند؛ ولى در صدد بودند با فكر و تدبير، نيازمندى را محو، و زندگى شرافتمندانه را براى همه پديد بياورند.

فقر، پديده اى تحميلى
از دير زمان، صاحبان قدرت و ثروت به اشكال مختلف، با تراشيدن فلسفه هاى گوناگون كوشيده اند تا اين باور را رواج دهند كه امكانات و منابع جامعه، محدود و نيازهاى بشر نامحدود است. بنابراين به طور طبيعى، عده اى از دسترسى به نيازمنديهاى زندگى، محروم خواهند بود؛ پس پسنديده آن است كه هر كس به هر آنچه طبيعت به او عطا كرده است، راضى باشد و بپذيرد كه گرسنه ماندن عده اى، بهتر از فقر عمومى است.
سرانجام، اين گونه افراد چنين نتيجه مى گيرند كه نه فقرا به ديده ظلم و خيانت به اغنيا بنگرند و نه اغنيا از حضور تهيدستان و محرومان، آزرده خاطر شوند؛ چون در مسابقه اى كه يك جايزه بيشتر ندارد، تنها يك نفر كامياب خواهد داشت. (8)
خداوند متعال، طى آيات متعددى، تفكر «فقر طبيعت» را باطل دانسته، ريشه همه بدبختيها را، نه در كمبود امكانات و محدود بودن طبيعت، بلكه در اعمال زشت و ظالمانه انسانها مى داند. اين آيات را در پنج مرحله، مى توان تقسيم كرد:
مرحله اوّل: خداوند بى همانند، وعده داده است كه روزى هر جنبنده اى را فراهم مى كند: «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَبٍ مُّبِينٍ »؛(9) «هيچ جنبنده اى در زمين نيست؛ مگر اينكه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل رفت و آمدش را مى داند، همه اينها در كتاب آشكارى ثبت است.»

مرحله دوم: خداوند به عنوان يك سنت هميشگى اعلام كرده است كه به هيچ وجه از وعده خود تخلف نمى كند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ »؛(10) «به يقين خداوند در وعده خود تخلف نمى كند.»

مرحله سوم: خداوند، راه كسب روزى را نمايانده و به انسانها پيام داده است كه خزاين رزق، همه به دست خداست و او اندازه روزى همگان را مى داند: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَ سِىَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِ شَىْ ءٍ مَّوْزُونٍ * وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَيِشَ وَ مَن لَّسْتُمْ لَهُ و بِرَازِقِينَ * وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآلِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ »؛(11) «و زمين را گسترديم و در آن كوههاى ثابتى افكنديم و از هر گياه موزون در آن رويانيديم، و براى شما انواع وسايل زندگى در آن قرار داديم؛ هم چنين براى كسانى كه شما نمى توانيد به آنها روزى دهيد. هيچ چيزى نيست مگر اينكه خزاين آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معين، نازل نمى كنيم.»

مرحله چهارم: به انسانها خبر داده است، هر آنچه براى زندگى لازم داريد، به اندازه فراوان آماده است: «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ ى مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّكُمْ...* وَآتاكُمْ مِّن كُلِ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَآ »؛(12) «خداوند، همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان، آبى فرستاد و با آن ميوه ها[ى مختلف را براى روزى شما [از زمين ] بيرون آورد... و از هر چيزى كه از او خواستيد (نيازمند بوديد) به شما داد و اگر [بخواهيد ]نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد.»

مرحله پنجم: در اين مرحله، پروردگار عالميان، روشن ساخت كه اگر فساد و بدبختى به وجود مى آيد، نتيجه اعمال ناشايست خود انسانهاست: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ »؛(13) «فساد در خشكى و دريا به سبب كارهايى كه مردم انجام داده اند، آشكار شده است. خدا مى خواهد نتيجه بعضى اعمالشان را به آنها بچشاند، شايد (به سوى حق) بازگردند.»
نتيجه اينكه، خداوند، طبق تعاليم اسلام و قرآن، وعده كرده است روزى همه موجودات را برساند و اين كار را انجام داده است و هرگونه كاستى و كمبود، ناشى از اعمال و رفتار انسانهاست. بنابراين تنگدستى گروهى از انسانها، نه به خِسَّت طبيعت، بلكه به رفتار خود آنان يا گروهى ديگر از بنى آدم مرتبط است و پديده تهيدستى، نه حقيقتى ذاتى و حتمى، بلكه پديده اى عارضى و تحميلى است.
بر همين اساس است كه امام على عليه السلام فرمود: «ما جاعَ فَقِيرٌ اِلَّا بِما مَنَعَ غَنِىّ؛(14) هيچ فقيرى گرسنه نماند؛ مگر آنكه توانگرى از دادن حق او ممانعت كرد» و همچنين فرمود: «اِنَّ النَّاسَ ما افْتَقَرُوا وَلا احْتاجُوا وَلا جاعُوا وَلَاعَرُوا اِلَّا بِذُنُوبِ الْاَغْنِياء؛ (15) همانا مردم جز به اثر گناه ثروتمندان، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند.»

مهم ترين عامل نيازمندى، ساختار ناسالم نظام اقتصادى حاكم بر جوامع و وجود روابط ظالمانه بين افراد است. برخى عوامل به وجود آمدن نظامهاى اقتصادى ناسالم عبارت اند از: مالكيت خصوصى نامحدود، آزادى اقتصادى نامحدود، توزيع ناعادلانه درآمد، رواج گناه و اعمال ناشايست و بى اعتنايى به نيازمندان.

عوامل فقر
از قرآن و روايات استفاده مى شود، عوامل متعددى در پديد آمدن فقر نقش دارد. برخى از اين عوامل، اختيارى و برخى غيراختيارى است؛ چنان كه برخى مربوط به جامعه و برخى مربوط به فرد است.
مهم ترين عامل نيازمندى، ساختار ناسالم نظام اقتصادى حاكم بر جوامع و وجود روابط ظالمانه بين افراد است. برخى عوامل به وجود آمدن نظامهاى اقتصادى ناسالم عبارت اند از: مالكيت خصوصى نامحدود، آزادى اقتصادى نامحدود، توزيع ناعادلانه درآمد، رواج گناه و اعمال ناشايست و بى اعتنايى به نيازمندان.
شرح اين عوامل و بيان راه حلهايى كه سيستم اقتصادى اسلام براى هر يك از آنها دارد، از حوصله اين نوشته خارج است. هدف اين نوشتار، بيان عوامل فردى كاهش نعمت است.

عوامل فردى كاهش روزى
با مراجعه به آيات و روايات، مشاهده مى كنيم كه عواملى، همچون: بيكارى، تنبلى، بى تدبيرى، اخلاق بد، گناه و... از عوامل كاستى رزق هستند.
نكته جالب توجه آن است كه با مقايسه عوامل افزايش دهنده و كاهش دهنده روزى، بسيارى از آنها در نقطه مقابل و متناظر با يكديگر قرار دارند؛ براى مثال، كار و تلاش، سبب افزايش و بيكارى و تنبلى سبب كاهش آن قلمداد شده است. همچنين است عوامل متقابلى، چون: ازدواج و زنا، توكل بر خدا و بر مردم، اخلاق خوب و بد، امانتدارى و خيانت در امانت و... .
پيش تر طى مقالاتى درباره هر يك از عوامل فزاينده روزى در مجله مبلغان به تفصيل سخن گفته ايم، در اين بخش براى رعايت اختصار و با تكيه بر توضيحات پيش گفته، عوامل كاهنده رزق، به طور گذرا بيان مى شود.

1. بيكارى و تنبلى
همچنان كه كار و تلاش، عامل افزايش نعمت است؛ تنبلى، كسالت و تن پرورى، عامل تنگدستى است. بنا به فرموده امام صادق عليه السلام: «مَنْ كَسَلَ عَنْ طَهُورِهِ وَصَلاتِهِ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ لِاَمْرِ آخِرَتِهِ وَمَنْ كَسِلَ عَمَّا يَصْلَح بِهِ اَمْرُ مَعِيشَتِهِ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ لِاَمْرِ دُنْياهُ؛(16) كسى كه نسبت به پاكيزگى و نماز خود، تنبلى و كسالت ورزد، در او خيرى براى آخرتش نيست، و كسى كه نسبت به انجام امورى كه معاشش را اصلاح مى كند تنبلى ورزد، در او خيرى براى دنيايش نيست.»
همچنين آن حضرت، ياران و پيروان خود را از اين امر برحذر داشتند كه در تأمين معاش خود وابسته و سربار ديگران باشند و آنان را به جنبش و فعاليت براى تأمين رزق خود دعوت كردند: «وَلا تَكْسِلْ عَنْ مَعِيشَتِكَ فَتَكُونُ كَلّاً عَلى غَيْرِك؛(17) در معيشت خود، كسالت و تنبلى پيشه مكن، در غير اين صورت، سربار ديگران خواهى شد.»
امام على عليه السلام در تشبيه لطيفى، فقر را محصول ازدواج بى حوصلگى و ناتوانى برشمردند: «اِنَّ الْاَشْياءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ اِزْدَوَجَ الْكَسِلُ وَالْعَجْزُ فَنَتَجا بَيْنَهُما الْفَقْر؛(18) هنگامى كه اشيا با يكديگر ازدواج كردند، كسالت و ناتوانى با هم ازدواج كردند و از آنان فقر متولد شد.»
يكى از مصاديق كسالت، خواب بين الطلوعين است كه افزون بر آثار منفى بر جسم، سبب كاهش نعمت نيز مى شود: «نَوْمُ الْغَداةِ مَشْؤُمَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَتَصْفَرُ اللَّوْنَ وَتُقَبِّحُهُ وَتُغَيِّرُهُ... اِنَّ اللَّهَ تَعالى يُقَسِّمُ الْاَرْزاقَ ما بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ اِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَاِيَّاكُمْ وَتِلْكَ النَّوْمَةَ؛(19) خواب صبح (بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد) شوم است و باعث طرد رزق، زشتى و زردى چهره و تغيير آن مى شود... . خداوند، ارزاق را بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد تقسيم مى كند. از خوابيدن در اين هنگام پرهيز كنيد.»
در تأمين معاش خود نه تنها نبايد زحمت خود را بر دوش مردم انداخت؛ بلكه نبايد تنبلى و كسالت در امر كسب معاش ورزى، فرد را وادار كند تا دعا را جايگزين فعاليت در اين زمينه سازد؛ زيرا چنين دعايى هرگز مستجاب نخواهد شد:
امام صادق عليه السلام فرموده است: «ثَلاثَةٌ تَرُدُّ عَلَيْهِمْ دَعْوَتُهُمْ... وَرَجُلٌ جَلَسَ فِى بَيْتِهِ وَقالَ يا رَبِّ ارْزُقْنِى فَيُقالُ لَهُ: اَلَمْ اَجْعَلْ لَكَ السَّبِيلَ اِلى طَلَبِ الرِّزْقِ؛(20) دعاى سه گروه مستجاب نخواهد شد:... و دعاى مردى كه در خانه خود بنشيند و بگويد: خدايا! روزى مرا برسان. پس به او خطاب شود: آيا راهى براى تأمين رزقت، قرار نداده ام؟»

2. بى برنامگى

همچنان كه تدبير و برنامه ريزى در زندگى، نشان كمال شخصيت آدمى و از اسباب فزونى روزى است، در نقطه مقابل آن، بى تدبيرى و بى برنامگى در زندگى، باعث تهيدستى مى شود.
امام على عليه السلام همين نكته را از جمله عوامل فقرآور دانسته اند. «وَتَرْكُ التَّقْدِيرِ فِى الْمَعيشَةِ يُورِثُ الْفَقْرَ؛(21) «[برنامه ريزى نكردن و] عدم اندازه گيرى در معاش، موجب فقر مى شود.»
همچنين آن امام همام مى فرمايد: «حُسْنُ التَّدْبِيرِ يَنْمِى قَلِيلَ الْمالِ وَسُوءُ التَّدْبِيرِ يَفْنِى كَثيرَهُ؛(22) برنامه ريزى نيكو در امور [اقتصادى ]، مال اندك را افزايش مى دهد و برنامه ريزى بد، مال فراوان را نابود مى كند.»

3. توكل بر غير خدا
رزق همه مخلوقات به دست خالق رازق است. افرادى كه نيازهاى خود را از سرچشمه و مبدأ آن جويا شوند، به آن مى رسند؛ امّا آنان كه آن را نزد مخلوقات بجويند، به جاى آب به سراب مى رسند و گمشده خود را نخواهند يافت. از همين رو، توكل بر خدا باعث افزايش روزى و توكل بر خلق خدا، سبب كاهش آن خواهد شد. امام على عليه السلام به نقل از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله فرمود: «يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مامِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِى اِلَّا قَطَعْتُ اَسْبابَ السَّموات وَاَسْبابَ الْاَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَاِنْ سَاَلَنِى لَمْ اَعْطِهِ وَاِنْ دَعانِى لَمْ اَجِبْهُ وَما مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِى دُونَ خَلْقِى، اِلَّا ضَمِنْتُ اَسْبابَ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ رِزْقَهُ، فَاِنْ دَعانِى اَجِبْتُهُ وِاِنْ سَاَلَنِى اَعْطَيْتُهُ وَاِنْ اِسْتَغْفَرَ غَفَرتُ لَهُ؛(23) خداوند عزّ و جل مى فرمايد: هر كس كه نه بر من، بلكه بر مخلوق من تكيه كند، اسباب آسمانها و زمين را براى او قطع مى كنم. پس اگر از من چيزى بخواهد به او نمى بخشم و اگر مرا بخواند پاسخش را نمى دهم و هر كس كه نه بر بنده من، بلكه بر خود من تكيه كند، اسباب آسمانها و زمين را پشتوانه رزق او قرار مى دهم. پس اگر مرا بخواند پاسخش مى دهم واگر از من چيزى بخواهد، به او عطا مى كنم و اگر از من پوزش بخواهد، از او درگذرم.»
خداوند، سبب ساز و سبب سوز است. اگر فردى در انجام كارهايش بر او توكل كند، علل و اسباب كارهاى او را فراهم مى كند؛ اما اگر شخصى به جاى خالق اسباب، به خود اسباب چنگ زند، از كارآيى كامل اسباب و وسايل نيز محروم خواهد شد.
درخواست از خداوند، كليد خزاين رحمت الهى است كه با آن مى توان گنجينه هاى نعمت خداوند را گشود و از مواهب آن برخوردار شد. در نقطه مقابل؛ خواهش و درخواست از مردم، باعث بسته ماندن گنجينه هاى رحمت بر روى انسان و برخوردار نشدن او از نعمتهاى خداوند است. كسى كه درهاى رحمت الهى را با دعا نگشايد، تنگدستى و رنج روزگار او را به كوبيدن درهاى خلق خدا و خواهش و التماس از اين و آن وا مى دارد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَسْاَلِ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِفْتَقَرَ؛(24) فردى كه از فضل خدا درخواست نكند، به فقر دچار مى شود» و امام على عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ فَتَحَ عَلى نَفْسِهِ باباً مِنَ الْمَسْأَلَةِ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ باباً مِنَ الْفَقْرِ؛(25) شخصى كه بر روى خود درِ خواهش از مردم را بگشايد، خداوند بر روى او، درى از فقر خواهد گشود.»

4. گناه و نافرمانى
نافرمانى خداوند، رابطه خالق و مخلوق را تيره مى كند و تغيير رفتار مخلوق، باعث تغيير نعمتهاى الهى مى شود و از آن مواهب مى كاهد. شايد با اين كيفر، بنده از تقصير خود آگاه شود و عذر به درگاه خدا آورد.
امام على عليه السلام فرمودند: «تَوَقُّوا الذُّنُوبَ فَمَا بَلِيَّةٌ اَشَدُّ وَأفْظَعُ مِنْهَا وَلاَ يَحْرُمُ الرِّزْقُ اِلاَّ بِذَنْبٍ حَتَّى الْخَدْشِ وَالنَّكْبَةِ وَالْمُصِيبَةِ. قَالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَمَا أصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَنْ كَثِير؛(26) از گناهان دورى كنيد كه هيچ بلايى شديدتر و زشت تر از آن نيست و رزق باز داشته نمى شود، مگر به دليل انجام گناهى، حتى در حدّ ايجاد خراش و جراحت و ناراحتى [در ديگران ]؛ چرا كه خداوند فرمود: هر مصيبتى كه به شما رسد، به سبب اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى را نيز عفو مى كند.»
از همين رو است كه تنگى در رزق و روزى، يكى از كفّاره هاى گناهان و شرط ورود به بهشت دانسته شده است. رسول حق صلى الله عليه وآله چنين نقل مى فرمايد: «قَالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَا مِنْ عَبْدٍ اُرِيدُ أنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ إلاَّ ابْتَلَيْتُهُ فِى جَسَدِهِ. فَإنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَإلاَّ ضَيَّقْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَإنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَإلاَّ شَدَدْتُ عَلَيْهِ الْمَوْتَ حَتَّى يَأتِينى وَلاَ ذَنْبَ لَهُ ثُمَّ أُدْخِلُهُ الْجَنَّة؛(27) خداوند فرمود: هر بنده [گنه كارى ] را كه بخواهم به بهشت وارد كنم، او را به مشكلات جسمانى دچار مى كنم. اگر اين مشكلات، كفاره گناهان او شدند [او را داخل بهشت كنم ] وگرنه، رزق او را تنگ مى سازم. اگر اين تنگى و سختى در روزى، كفّاره گناهان او شدند [او را داخل بهشت مى كنم ]وگرنه، مرگ را بر او سخت مى گيرم تا او بدون گناه، نزد من آيد و سپس او را به بهشت داخل كنم.»
گناهان بسيارى را مى توان برشمرد كه موجب كاهش روزى انسان هستند. به عنوان نمونه به گناه بسيار زشت زنا اشاره اى مى كنيم. همچنان كه ازدواج و برقرارى رابطه سالم و مشروع، باعث افزايش رزق و رفع تهيدستى مى شود، عمل نامشروع و ناسالم زنا نيز باعث محروم شدن از نعمتها و الطاف الهى مى شود. در روايتى از رسول خداصلى الله عليه وآله شش پيامد منفى در دنيا و آخرت براى عمل پليد زنا، شمارش شده است:
«إيَّاكُمْ وَالزِّنَا فَإنَّ فِيهِ سِتَّ خِصَال: ثَلاَثَ فِى الدُّنْيَا وَثَلاَثَ فِى الْآخِرَة، فَاَمَّا اللَّوَاتِى فِى الدُّنْيَا: فَإنَّهُ يَذْهَبُ بِالْبَهَاء وَيَقْطَعُ الرِّزْقَ مِنَ السَّمَاءِ وَيَعْجِلُ الْقَضَاءَ وَاَمَّا اللَّوَاتِى فِى الْآخِرَةِ: فَسُوءُ الْحِسَابِ وَسَخَطُ الرَّبِّ وَخُلُودُ النَّارِ؛(28) از زنا برحذر باشيد كه شش ويژگى [منفى ] دارد: سه مورد در دنيا و سه مورد در آخرت؛ امّا پيامدهاى دنيايى آن: آبروى انسان را مى برد، رزق را از آسمان قطع و مرگ را نزديك مى كند؛ امّا پيامدهاى اُخروى آن: سختى حساب، خشم خداوند و خلود در آتش (عذاب طولانى) است.»
عبارت «بريده شدن رزق از آسمان» حاكى از آن است كه مطابق اصل اوليه و رحمت عام خداوند، روزى فرد زانى نيز مانند همه موجودات ديگر از آسمان رحمت خداوند بر او مى بارد؛ امّا اين عمل ناشايست اوست كه از رحمت خداوند جلوگيرى كرده، باعث قطع شدن نعمت او مى شود.
مؤيد اين برداشت، آيه شريفه «ذَلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعَمَهُ اَنْعَمَها عَلى قَومٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(29) است كه بر اساس اين اصل مستحكم قرآنى، تا وقتى انسانها خود باعث سلب نعمتى از خود نشوند، خداوند آنان را از نعمتِ پيوسته و مداوم خويش، محروم نخواهد كرد.
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام، عمل شنيع زنا باعث «محبوس شدن رزق»(30) است. «وَالذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا؛ [از] گناهانى كه باعث محبوس شدن روزى مى شود، زنا است.» بر اساس اين روايت نيز روزى افراد بر اثر بدكردارى، نابود نمى شود؛ بلكه محبوس و زندانى مى گردد. كليد اين زندان نيز به دست انسان است تا با تجديد نظر در رفتار خويشتن، و برداشتن موانع، جُوى روزى خويش را به جريان اندازد و درخت زندگى اش را از آن سيراب كند.
گناه ديگرى كه موجب كاهش ورزى است، خيانت در امانت مى باشد.
همچنان كه امانتدارى و حفظ حرمت مال مردم، سبب افزايش رزق است، خيانت در امانت و بى حرمتى به مال مردم، باعث كاهش نعمت خواهد شد. پيامبر مكرّم اسلام صلى الله عليه وآله در اين باره فرمود: «ألْاَمَانَةُ تَجْلِبُ الْغِنَاءَ وَالْخِيَانَةُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ؛(31) امانتدارى باعث بى نيازى و خيانت [در امانت،] سبب فقر مى شود.»

5. اخلاق بد
همچنان كه اخلاق خوب، باعث جلب رحمت و محبت خداوند، محبوبيت بين مردم، افزايش رزق و بركت در زندگى خواهد شد، اخلاق بد نيز سبب ناخشنودى خداوند، ناخرسندى مردم و بى بركتى در زندگى مى شود. امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد: «مَنْ سَاءَ خُلْقُهُ ضَاقَ رِزْقُهُ؛(32) هركس بد اخلاق باشد، رزقش تنگ مى شود.»
و بنا بر روايتى ديگر: «مَنْ فَحَشَ عَلَى اَخِيهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللّهُ مِنْهُ بَرَكَة رِزْقِهِ وَوَكَّلَهُ اِلَى نَفْسِهِ وَأَفْسَدَ عَلَيْهِ مَعِيشَتَهُ؛(33) هركس به برادر مسلمانش فحاشى كند، خداوند بركت روزيش را از او بر مى دارد و او را به خودش وامى گذارد و زندگيش را تباه مى كند.»

6. اسراف در مصرف و انفاق
ميانه روى و مشى معتدل در تمام ابعاد زندگى، از جمله ويژگيهاى مؤمنان خردمند است. در نقطه مقابل تندروى يا كندروى، افراط يا تفريط و اسراف يا بخل ورزيدن از ويژگيهاى نابخردان به شمار مى رود.
اسراف و تندروى در هر زمينه اى، حتى در صفات پسنديده، ناپسند است. انفاق و بخشش مال نيز از اين قاعده، مستثنى نيست. قرآن كريم ضمن آنكه مؤمنان را به انفاق مالشان توصيه مى كند، آنان را از اين برحذر داشته است كه خود را بر اثر زياده روى در بخشش مال به گرفتارى بيندازند: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إلَى عُنَقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»؛(34) «هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن [و ترك انفاق و بخشش منما] و بيش از حد [نيز] دست خود را مگشاى تا سرزنش شوى و از كار فرو مانى.»
چناچه فردى به سبب افراط و اسراف، ثروت خود را از دست دهد و دچار مشكل شود، چاره اى ندارد و ثروت از دست رفته را با «دعا و نيايش» نمى توان باز گرداند؛ چرا كه خودكرده را تدبير نيست:
«ثَلاَثَةٌ تَرِدُ عَلَيْهِمْ دَعْوَتُهُم: رَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مَالاً فَاَنْفَقَهُ فِى غَيْرِ وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ ارْزُقْنِى. فَيُقَالُ لَهُ: ألَمْ أرْزُقْكَ...؛ (35) دعاى سه گروه مستجاب نمى شود: كسى كه خداوند به او ثروتى روزى كرده است؛ امّا آن را در غير جاى خود انفاق مى كند. سپس دعا مى كند: خدايا! رزق مرا برسان. پس به او خطاب شود: آيا به تو روزى ندادم؟!... .»
روايتى مشابه، دعاى گروهى را مردود مى داند كه بر اثر ميانه روى نكردن در مصرف، مال خود را تباه كرده و سپس جبران آن را خواهان اند. (36)

7. شرم ناروا
لازمه كار تجارى و اقتصادى، قدرت چانه زنى و صراحت لهجه است. فروشنده يا خريدارى كه چنين نباشد يا به دليل كم رويى و يا احترام گذاشتن بيش از حد، از بيان قيمت مطلوب خويش، خوددارى كند، و يا به نسيه فروشى روى آورد و يا اينكه كالا را به هر قيمتى - ولو گزاف - ارائه كردند، بخرد، رفته رفته از درآمدش كاسته خواهد شد و مخارج او بر درآمدهايش غلبه خواهد كرد. اين همه، در شرمهاى نابجا و قرار گرفتن در محظورات اخلاقى، ريشه دارد.
راه چاره، آن است كه در تبعيت از سيره پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله كه گفتار و رفتار خود را بدون تكلّف و مشقّت انجام مى داد، مسلمانان نيز در بازار كار، ضمن برخوردارى از ارزشهاى دينى و اخلاقى، از افراط در نگه داشتن حرمتهاى اخلاقى بپرهيزند و به صورت صريح و شفّاف، مطالبات اقتصادى خود را بيان كنند.
از همين رو است كه در فرهنگ دينى ما، حياى بى جا يكى از عوامل كاهش رزق معرفى شده است. امام على عليه السلام مى فرمودند: «اَلْحَيَاءُ يَمْنَعُ الرِّزْقَ؛(37) حياى [نابجا] از رزق جلوگيرى مى كند.»

8. ساير عوامل
در پايان اين بحث، به ذكر دو روايت جامع در اين زمينه مى پردازيم كه شمارى از عوامل كاهش رزق را بيان كرده اند. شمارى از اين عوامل، در ضمن مباحث گذشته بيان شده است؛ امّا شمار ديگرى از آنها ناگفته مانده است.
1. امام على عليه السلام چنين فرموده است: «تَرِكُ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ فِى الْبُيُوتِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالْبُولُ فِى الْحَمَّامِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالْاَكْلُ عَلَى الْجِنَابَةِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالتَّخَلُّلُ بِالطَّرْفَاءِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالتَّمَشُّطُ مِنْ قِيَامٍ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَتَرْكُ الْقَمَامَةِ فِى الْبَيْتِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالْيَمِينُ الْفَاجِرَةُ تُورِثُ الْفَقْرَ، وَالزِّنَا يُورِثُ الْفَقْرَ، وَإظْهَارُ الْحِرْصِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالنَّوْمُ بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَالنَّوْمُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَتَرْكُ التَّقْدِيرِ فِى الْمَعِيشَةِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَقَطِيعَةُ الرَّحِمِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَإعْتِيُادُ الْكِذْبِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَكَثْرَةُ الْاِسْتِمَاعِ إلَى الْغِنَاءِ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَرَدُّ السَّائِلِ الذَّكَرِ بِاللَّيْلِ يُورِثُ الْفَقْرَ؛(38) رها كردن تار عنكبوت در منزل، بول كردن در حمام، خوردن در حال جنابت، خلال كردن دندان با شاخه درخت گز، شانه زدن در حالت ايستاده، باقى گذاشتن خاكروبه در خانه، قسم دروغ، زنا، اظهار حرص، خوابيدن بين دو نماز مغرب و عشا و قبل از طلوع خورشيد، نداشتن برنامه ريزى در زندگى، قطع ارتباط با خويشاوندان، عادت به دروغگويى، زياد گوش دادن به غنا و رد كردن مرد فقير در شب، باعث فقر است.»

2. خاتم انبياصلى الله عليه وآله مى فرمايد: «عِشْرُونَ خَصْلَةً تُورِثُ الْفَقْرَ أوَّلُهَا الْقِيَامُ مِنَ الْفِرَاشِ لِلْبُولِ عُرْيَاناً، وَالْاَكْلُ جُنُباً، وَتَرْكُ غَسْلِ الْيَدَيْنِ عِنْدَ الْاَكْلِ، وَإهَانَةُ الْكَسْرَةِ مِنَ الْخُبْزِ، وَإحْرَاقُ الثَّوْمَ وَالْبَصَلِ، وَالْقُعُودُ عَلَى أسْكِفَةِ الْبَيْتِ، وَكَنْسُ الْبَيْتِ بِاللَّيْلِ وَبِالثَّوْبِ، وَغَسْلُ الْاَعْضَاءِ فِى مَوْضِعِ الْاِسْتِنْجَاءِ، وَمَسْحُ الْاَعْضَاءِ الْمَغْسُولَةِ بِالْمِنْدِيلِ وَالْكُم، وَوَضْعُ الْقِصَاعِ وَالْاَوَانِى غَيْرُ مَغْسُولَةٍ، وَوَضْعُ أَوَانِى الْمَاءِ غَيْرُ مَغْطاةِ الرُّؤُوسِ، وَتَرْكُ بُيُوتِ الْعَنْكَبُوتِ فِى الْمَنْزِلِ، وَالْاِسْتِخْفَافُ بِالصَّلاَةِ، وَتَعْجِيلُ الْخُرُوج مِن َالْمَسْجِدِ، وَالْبكُورُ إلَى السُّوْقِ، وَتَأخِيرُ الرُّجُوع عَنْهُ إلَى الْعِشَاءِ، وَشِرَاءُ الْخُبْزِ مِنَ الْفُقَرَاءِ، وَاللَّعْنُ عَلَى الْاَوْلاَد، وَالْكِذْبُ، وَخِيَاطَةُ الثَّوْبِ عَلَى الْبَدَنِ، وَإطْفَاءُالسِّرَاجِ بِالنَّفْسِ؛(39) بيست خصلت، باعث تنگدستى مى شود: عريان برخاستن از رختخواب براى رفتن به دستشويى، خوردن در حال جنابت، نَشُستن دستها هنگام خوردن، بى اعتنايى به نان ريزه، سوزاندن سير و پياز، نِشستن در آستانه در، جاروب كردن منزل در شب و به وسيله لباس، شستن بدن در توالت، كشيدن حوله و آستين جامه بر اعضاى شسته شده، نَشُسته ماندن ظروف، رو باز بودن ظروف آب، رها كردن تار عنكبوت در منزل، سبك شمردن نماز، زود خارج شدن از مسجد، صبح زود به بازار رفتن و دير باز گشتن از آن تا هنگام نماز عشا، خريدن نان از فقرا، نفرين بر فرزندان، دروغگويى، دوختن لباس در حال بر تن داشتن آن، و خاموش كردن چراغ با فوت.»

1) ميزان الحكمة، (4 جلدى)، محمّد محمدى رى شهرى، قم، دار الحديث، اوّل، بى تا، ج 3، ص 2442.
2) همان، ص 2446.
3) همان، 2438.
4) همان.
5) الحياة، محمدرضا، محمّد و على حكيمى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، اوّل، 1380، ج 3، ص 291 و 292.
6) ميزان الحكمة، ج 3، ص 2442.
7) همان، ص 2441.
8) براى بررسى اين قبيل نظريات ر.ك: ظهور و سقوط ليبراليسم، آنتونى آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، بى جا، بى نا، بى تا، ص 374 - 390.
9) هود/6.
10) رعد/31.
11) حجر/19 - 21.
12) ابراهيم/32 - 34.
13) روم/41.
14) نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، حكمت 320.
15) الحياة، محمدرضا حكيمى - على حكيمى، ترجمه احمد آرام، نشر دليل ما، بى جا، 1384، ج 4، ص 329.
16) وسائل الشيعه (30 جلدى)، حرّ عاملى، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، دوم، 1414 ق، ج 17، ص 59.
17) همان.
18) همان، ص 60.
19) مكارم الاخلاق، طبرسى، بى جا، منشورات الشريف الرضى، ششم، 1392 ق، ص 305.
20) كافى (8 جلدى)، محمّد بن يعقوب كلينى، تحقيق على اكبر غفارى، بى جا، دار الكتب الاسلامية، سوم، 1388 ق، ج 2، ص 511.
21) خصال، شيخ صدوق، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، بى تا، ص 504.
22) الحياة، ج 4، ص 488.
23) اعلام الدين فى صفات المؤمنين، حسن بن ابى حسن ديلمى، قم، مؤسسة آل البيت، بى تا، ص 213.
24) بحار الانوار، علامه مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج 76، ص 316.
25) همان، ج 103، ص 20.
26) مكارم الاخلاق، ص 147.
27) معارج اليقين فى اصول الدين، محمد بن محمد سبزوارى، تحقيق علاء آل جعفر، بى جا، مؤسسة آل البيت، اوّل، 1413 ق، ص 311.
28) همان، ص 408.
29) انفال/53: اين براى آن است كه خداوند، هيچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغيير نمى دهد، جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند.
30) اختصاص، شيخ مفيد، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرّسين، بى تا، ص 238.
31) بحار الانوار، ج 75، ص 114.
32) همان، ص.
33) كافى، ج 2، ص 326.
34) اسراء/29.
35) كافى، ج 2، ص 511.
36) همان، ج 4، ص 56: امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «أرْبَعَةٌ لاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ: أحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَاَفْسَدَهُ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ ارْزُقْنِى. فَيَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: ألَمْ آمُرْكَ بِالْاِقْتِصَادِ...؛ چهار گروه هستند كه دعايشان استجابت نمى شود: يكى از آنها كسى است كه ثروتى دارد و آن را [در اثر اسراف و تبذير] تباه مى كند و سپس مى گويد: خدايا! روزى مرا برسان. پس خداوند عزيز و جليل مى فرمايد: آيا تو را امر به ميانه روى [در معيشت ] نكردم؟!... .»
37) غرر الحكم و دررالكلم، آمدى، ترجمه محمدعلى انصارى، قم، تهران، بى تا، هشتم، بى تا، .
38) خصال، ص 504.
39) معارج اليقين فى اصول الدين، ص 343.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره106
/ 1