غفلت (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غفلت (1) - نسخه متنی

جواد حسينى‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
غفلت (1)
غفلت در قرآن كريم
سيد جواد حسينى‏
مقدمه‏
از امور خطرناكى كه ممكن است دامنگير هر كسى شود و او را از سعادت دنيا و آخرت ساقط سازد، «غفلت»، بى‏توجهى و بى‏خبرى است. بارها از طريق رسانه‏هاى عمومى شنيده‏ايم كه شخصى بر اثر يك لحظه غفلت، تمام سرمايه خود را بر اثر آتش سوزى از دست داده است و يا راننده‏اى بر اثر يك لحظه غفلت، جان خود و دهها انسان را به مخاطره انداخته است. در مسير سعادت اخروى نيز اين امكان وجود دارد؛ يعنى ممكن است بر اثر يك لحظه غفلت، فرد تمام اندوخته‏هاى معنوى خويش را از دست بدهد.
رفتم كه خار از پا كشم محمل نهان شد از نظر
يك لحظه غافل گشتم و صد ساله راهم دور شد
آنچه پيش رو داريد، بررسى گذرا و مختصرى در رابطه با اين صفت رذيله از ديدگاه قرآن و روايات و بيان آثار زيانبار آن است.
معناى غفلت ‏
«غفلت» داراى مفهوم وسيع و گسترده‏اى است كه هر گونه بى‏خبرى - از شرايط زمان و مكانى كه انسان در آن زندگى مى‏كند، واقعيت فعلى و آينده و گذشته خويش، صفات و اعمال خود و از پيامها و آيات حق و همچنين هشدارهايى كه حوادث تلخ و شيرين زندگى به انسان مى‏دهد - را شامل مى‏شود. (1)
راغب مى‏گويد: غفلت، سهو و لغزشى است كه انسان را به خاطر كمى مراقبت و هشيارى فرا مى‏گيرد. «رَجُلٌ غُفْلٌ»؛ مرد بى‏تجربه و ناآزموده را گويند. «مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»؛(2) «آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‏ايم.» (3)
در كتاب «التحقيق فى كلمات القرآن» مى‏خوانيم: «غفلت، غايب شدن چيزى از خاطر انسان و عدم توجّه به آن است و گاهى در مورد بى‏توجهى و روگردانى از چيزى نيز استعمال شده است. پس غفلت عبارت است از نبود تذكّر و يادآورى... . و امّا مفهوم ترك و ندانستن، از آثار غفلت است.» (4) در قرآن كريم نيز، غفلت به معناى كم توجهى و بى‏خبرى از حقايق آمده است. (5)
پس مى‏توان چنين نتيجه گرفت كه «غفلت»، بى‏توجّهى و يا كم توجّهى به سرنوشت و سعادت دنيا و آخرت انسان است؛ به گونه‏اى كه فرد غافل، رفتار و اعمال خويش را بدون دقّت و آينده‏نگرى دنبال مى‏كند و به حقايق دنيا و آخرت توجّهى ندارد.

غفلت در قرآن كريم
در قرآن، بيش از 35 مرتبه كلمه «غفلت» به صورتها و شكلهاى مختلف به كار رفته است. گاه به صورت فعل «تغفلون» و گاه به صورت اسم فاعل، «غافل».
در اين آيات سه نشانه مهم براى غافلان ذكر شده است:
1. قلبهايى دارند كه با آن درك و انديشه نمى‏كنند و اساساً با اينكه استعداد تفكر را دارند، اهل تفكر و تدبّر نيستند.
2. چشم دارند؛ امّا با آن چهره حقايق را نمى‏نگرند و همچون نابينايان از كنار آنها مى‏گذرند.
3. با داشتن گوش سالم، سخنان حق را نمى‏شنوند و همچون كران، خود را از شنيدن سخن حق محروم مى‏سازند. (6)
اينك به برخى از آيات قرآن كريم كه در مورد غفلت و بى‏توجهى نازل شده‏اند، اشاره مى‏كنيم:
1. نشانه‏هاى غافلان‏
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّايَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَل-ِكَ كَالأَْنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَل-ِكَ هُمُ الْغَفِلُونَ »؛(7) «به يقين گروه بسيارى از جن و انس را [با توجّه به اعمال و رفتارشان‏] براى دوزخ آفريديم. آنها دلها [و عقلها] يى دارند كه با آن [انديشه نمى‏كنند و] نمى‏فهمند و چشمانى كه با آن [حقايق را] نمى‏بينند و گوشهايى كه با آن [سخن حق را ]نمى‏شنوند. آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراه‏تر! اينان همان غافلان‏اند.»
همچنين قرآن كريم مى‏فرمايد: «سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَتِىَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى الأَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِ‏ّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَىِ‏ّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَفِلِينَ »؛(8) «به زودى كسانى را كه در روى زمين به ناحق تكبّر مى‏ورزند، از [ايمان به ]آيات خود، منصرف مى‏سازم. [آنها چنان‏اند كه‏] اگر هر آيه و نشانه‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى‏آورند. اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‏كنند و اگر راه گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى‏كنند. [همه اينها ]به خاطر آن است كه آنان آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.»
در آيه فوق سه نشانه براى غافلان ذكر شده است: الف. تكبر ورزى؛ ب. ايمان نياوردن به آيات الهى؛ ج. تكذيب آيات الهى.
2. جهنّم جايگاه غافلان‏
«إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا وَ رَضُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَتِنَا غَفِلُونَ * أُولَل-ِكَ مَأْوَلهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ »؛(9) «آنها كه ايمان به ملاقات ما [و روز رستاخيز] ندارند و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند و آنها كه از آيات ما غافل‏اند، [همه‏] آنها جايگاهشان آتش است، به خاطر كارهايى كه انجام مى‏دادند.»
در داستانى از «نعمان بن منذر» - يكى از پادشاهان حيره در عصر جاهليت - نقل شده است: «روزى پادشاه در زير درختى براى گستردن بساط لهو و لعب فرود آمد. يكى از نزديكانش به نام عدى به او گفت: اى پادشاه! اين درخت آوازى دارد. آيا مى‏دانى چه مى‏گويد؟ اين درخت مى‏گويد: چه بسيار سوارانى كه در اطراف ما از مركب فرود آمدند و بساط عيش و نوش گستردند و شراب را با آب زلال آميختند؛ ولى چيزى نگذشت كه طوفانهاى روزگار، آنها را از ميان برداشت و اين گونه است دنيا، هر زمانى بعد از زمانى ديگر.» (10)
3. عذاب دنيوى‏
غفلت، نه تنها در آخرت موجب عذاب است، بلكه در همين دنيا نيز انتقام الهى را به همراه دارد. نمونه بارز آن، انتقام خداوند از فرعون و فرعونيان است:
«فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَهُمْ فِى الْيَمِ‏ّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بَِايَتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَفِلِينَ »؛(11) «سرانجام از آنها انتقام گرفتيم و آنان را در دريا غرق كرديم؛ زيرا آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.»
گفتنى است كه كلمه «بِأَنّهُمْ» به منظور بيان علّت و راز قضيّه است كه هر ملّتى كه دچار تكذيب آيات الهى و غفلت شوند، سرانجام گرفتار انتقام الهى مى‏گردند.
انسان دشمن قسم خورده‏اى دارد كه از شش سمت وى را احاطه كرده و به دنبال زيان رساندن به او است. شيطان از خطورات قلبى و نيّتهاى آدمى نيز آگاه است؛ لذا جا دارد انسان از اين دشمن لحظه‏اى غافل نگردد.
غفلت در روايات
در روايات، تعبيرات تكان‏دهنده‏اى درباره غفلت، عواقب و نشانه‏هاى آن آمده است كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود:
الف. خطر غفلت واهميّت غفلت‏زدايى‏
1. در شب معراج، از سوى خداوند به پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله خطاب شد كه «يا اَحْمَدُ اَنْتَ لا تَغْفَلْ اَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّى لا اُبالِى بِأَىِّ وادٍ هَلَكَ؛(12) اى احمد! هرگز غافل مشو! هر كس از من غافل شود، نسبت به اينكه در كدام راه هلاك مى‏شود اعتنا نمى‏كنم.»
2. على‏عليه‏السلام فرمود: «اَلْغَفْلَةُ ضَلالَةٌ؛(13) غفلت سبب گمراهى است.»
3. ايشان در جاى ديگر مى‏فرمايد: «اَلْغَفْلَةُ اَضَرُّ الْاَعْداءِ؛(14) غفلت زيان رساننده‏ترين دشمنان است.»
4. همچنين على‏عليه‏السلام فرمود: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الْغَفْلَةُ فَنَسِىَ الرِّحْلَةَ وَلَمْ يَسْتَعِدَّ؛(15) واى بر كسى كه غفلت بر او غلبه كند و در نتيجه كوچ كردن [از دنيا ]را فراموش كند و [خود را] آماده [آخرت‏] نسازد.»
حضرت صادق‏عليه‏السلام فرمود: «كَمْ مِنْ غافِلٍ يَنْسَجُ ثَوْباً لِيَلْبَسَهُ وَاِنَّما هُوَ كَفَنُهُ وَيَبْنِىَ بَيْتاً لِيَسْكُنَهُ وَاِنَّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرِهِ؛(16) چه بسيار غافلى كه پارچه‏اى مى‏بافد تا آن را لباس خويش سازد؛ ولى همان كفن او مى‏شود و خانه‏اى بنا مى‏كند كه در آن سكونت گزيند؛ ولى همان مقبره او مى‏شود.»
5. انسان دشمن قسم خورده‏اى دارد كه از شش سمت وى را احاطه كرده و به دنبال زيان رساندن به او است. شيطان از خطورات قلبى و نيّتهاى آدمى نيز آگاه است؛ لذا جا دارد انسان از اين دشمن لحظه‏اى غافل نگردد.
حضرت صادق‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «اِنْ كانَ الشَّيْطانُ عُدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِماذا؛(17) اگر شيطان دشمن [انسان‏] است، پس غفلت براى چيست؟»
6. غفلت‏زدايى را مى‏توان يكى از هدفهاى بعثت پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله دانست. على‏عليه‏السلام درباره پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد: «مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ وَمَواطِنَ الْحَيْرَةِ؛(18) [او طبيبى است كه‏] با داروهاى خود به دنبال موارد غفلت و جايگاههاى حيرت مى‏گردد.»
7. به راستى، غفلت‏زدايى عامل دوام دولتهاست. على‏عليه‏السلام فرمود: «مِنْ دَلائِلِ الدَّوْلَةِ قِلَّةُ الْغَفْلَةِ؛(19) از دلايل [پيشرفت‏] دولتها [يا پيشرفت در امور زندگى مادى و معنوى‏]، كمى غفلت است.»
ب. مصاديق غفلت‏
در روايات به برخى از مصداقهاى غفلت اشاره شده است كه در ذيل بيان مى‏گردد:
1. ترك مسجد و پيروى از مفسد
امام حسن‏عليه‏السلام فرمود: «الْغَفْلَةُ تَرْكُكَ الْمَسْجِدَ وَطاعَتُكَ الْمَفْسِدَ؛(20) غفلت اين است كه مسجد را ترك گويى و از انسان مفسد پيروى كنى.»
2. به سوى غير خدا رفتن
على‏عليه‏السلام فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُم وَالتَّارِكُونَ... مالِى اَراكُمْ عَنِ اللَّهَ ذاهِبينَ وَاِلى‏ غَيْرِهِ راغِبِينَ؛(21) اى مردم كه شما را مورد غفلت قرار نداده و وانگذاشته‏اند! چيست كه مى‏بينم از خدا روى گردانيد و جز او را خواهانيد؟»
ج. نشانه‏هاى غافلان‏
در ضمن آيات و روايات بيان شده، به برخى از نشانه‏هاى غافلان اشاره شد. اكنون به برخى از نشانه‏هاى ديگر اشاره مى‏كنيم:
1. سهو و لهو و نسيان‏
نقل شده است كه حضرت لقمان‏عليه‏السلام به فرزندش چنين موعظه كرد: «يا بُنَىَّ لِكُلِّ شَى‏ءٍ عَلامَةٌ يُعْرَفُ بِها وَيُشْهَدُ عَلَيْها... وَلِلْغافِلِ ثَلاثُ عَلاماتٍ اَلسَّهْوَ وَاللَّهْوَ وَالنِّسْيانَ؛(22) پسرم! براى هر چيز نشانه‏اى است كه با آن شناخته مى‏شود و با همان بر او گواهى داده مى‏شود... و براى غافل [نيز] سه علامت و نشانه است: سهو، لهو و فراموشى.»
مراد از سهو و نسيان، سهو و نسيان غير اختيارى كه گاه بر همه عارض مى‏شود، نيست. مقصود آن، سهو و نسيانى است كه ناشى از عدم مبالات، عدم توجّه و عدم محافظت بر امور دينى است.
در حديث ديگرى آمده است: «عَلامَةُ الْغافِلِ فَاَرْبَعَةٌ اَلْعَمى‏ وَالسَّهْوُ وَاللَّهْوُ وَالنِّسْيان؛(23) علامت غافل چهار چيز است: كوردلى، اشتباه، سرگرمى و فراموش‏كارى.»
2. بى‏توجّهى به عوامل تذكّر دهنده‏
ياد مرگ، گذر از قبرستان و حضور در تشييع جنازه‏ها، مى‏تواند غفلت زدا باشد. غافلان به اين عوامل بى‏اعتنا هستند.
در نهج البلاغه آمده است كه امير مؤمنان على‏عليه‏السلام در تشييع جنازه مؤمنى شركت نموده بود. ناگهان صداى خنده بلند كسى را شنيد. حضرت از اين حركت دلخور شد و فرمود: «كَاَنَّ الْمَوْتَ فِيها عَلى‏ غَيْرِنا كُتِبَ وَكَأَنَّ الْحَقَّ فِيها عَلى‏ غَيْرِنا وَجَبَ وَكَأَنَّ الَّذِى نَرى‏ مِنَ الْاَمْواتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ اِلَيْنا راجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ وَنَأْكُلُ تُراثَمُ كَاَنَّا مُخَلَّدُون بَعْدَهُمْ؛(24) گويى مرگ براى غير ما مقرّر شده و حق [تنها] بر ديگران واجب شده است، وگويى [اين ]مردگانى را كه مى‏بينيم [مثل‏] مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى‏گردند، ما آنها را در قبرشان مى‏گذاريم و ميراثشان را مى‏خوريم، گويى بعد از آنها، عمر جاودان داريم.»
3. صرف كردن عمر به بيهودگى‏
على‏عليه‏السلام فرمود: «كَفى‏ بِالرَّجُلِ عَفْلَةً اَنْ يُضَيِّعَ عُمْرَهُ فِى ما لا يُنْجِيْهِ؛(25) براى غفلت مرد همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مايه نجات او نيست، ضايع كند.»
د. زيانهاى غفلت ‏
غفلت پى‏آمدها و آثار زيانبارى دارد كه با توجّه به روايات به اهمّ آنها اشاره مى‏كنيم:
1. ضلالت و گمراهى‏
على‏عليه‏السلام فرمود: «اَلْغَفْلَةُ ضَلالُ النَّفُوسِ وَعُنْوانُ النُّحُوسِ؛(26) غفلت، گمراهى نفسها و علامت بدبختيها است.»
2. هلاكت‏
على‏عليه‏السلام فرمود: «مَنْ طالَتْ غَفْلَتُهُ تَعَجَّلَتْ هَلَكَتُهُ؛(27) كسى كه غفلتش طولانى شود، هلاكتش زودرس است.»
در حالات حضرت عيسى‏عليه‏السلام آمده است: «از كنار قريه‏اى عبور كرد كه همگى به غضب الهى نابود شده بودند. يكى از آنها را زنده كرد و از او سؤال نمود: اعمال شما چگونه بود كه چنين بلايى دامنتان را گرفت؟ در پاسخ گفت: پرستش بت، محبّت دنيا، ترس كم، آرزوى دراز و غفلت آميخته با لهو و لعب.» (28)
همچنين امام على‏عليه‏السلام فرمودند: «اَلْغَفْلَةُ تَكْسِبُ الْاِغْتِرارَ وَتُدْنِى مِنَ الْبَوارِ؛(29) غفلت فريب‏خوردن را كسب مى‏كند و هلاكت را نزديك مى‏سازد.»
3. مردن روح و قلب‏
از على‏عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود: «مَنْ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الْغَفْلَةُ ماتَ قَلْبُهُ؛(30) كسى كه غفلت بر او فائق آيد، قلب [و روحش‏] بميرد.»
4. از دست دادن بصيرت‏
در اولين آيه مربوط به غفلت در قرآن كريم، خوانديم كه غافلان فاقد بصيرت‏اند. در روايات هم به اين معنى اشاره شده است؛ چنان كه على‏عليه‏السلام فرمود: «دَوامُ الْغَفْلَةِ يُعْمِى الْبَصِيرَةَ؛(31) دوام غفلت، بينايى را نابود مى‏كند.»
5. نابودى اعمال‏
و از على‏عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود: «اِيَّاكَ وَالْغَفْلَةَ وَالْاِغْتِرارَ بِالْمُهْلَةِ فَاِنَّ الْغَفْلَةِ تُفْسِدُ الْاَعْمالِ؛(32)پ بر تو باد دورى كردن از غفلت و مغرور شدن به مهلت [الهى‏]! زيرا غفلت اعمال را فاسد مى‏كند.»
6. تأثيرناپذيرى از مواعظ
على‏عليه‏السلام فرمود: «بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجابٌ مِنَ الْغَفْلَةِ وَالْغِرَّةِ؛(33) ميان شما و ميان پند و نصيحت، پرده‏اى است از غفلت و غرور.»
7. دورى از خدا
غفلت، انسان را از قرب الهى باز مى‏دارد و عامل دورى انسان از خدا مى‏شود.
در بخشى از مناجات شعبانيه، از زبان امير مؤمنان على‏عليه‏السلام مى‏خوانيم: «اِلهِى اِنْ اَنَامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الْاِسْتِعْدادِ لِلِقائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ؛(34) پروردگارا! اگر غفلت مرا به خواب فرو برده و استعداد لقاى تو را از من گرفته، شناخت كرم نعمتهايت، مرا [از اين خواب غفلت‏] بيدار ساخته است.»
8. قساوت قلب‏
هنگامى كه انسان از خدا و آخرت غافل گشت، يقيناً دچار قساوت قلب خواهد شد. امام باقرعليه‏السلام فرمود: «اِيَّاكَ وَالْغَفْلَةَ فَفِيها تَكُونُ قَساوَةُ الْقَلْبِ؛(35) از غفلت بپرهيز كه مايه سنگدلى است.»
9. مسلّط شدن شيطان‏
انسانى كه از ياد حق غافل گشت و دچار قساوت قلب گرديد، يقيناً شيطان بر او مسلط خواهد شد. قرآن كريم اين حقيقت را اين‏گونه بيان مى‏كند: «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَنًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ »؛(36) «و هر كس از ياد خدا روى گردان شود، شيطان را به سراغ او مى‏فرستيم. پس همواره همراه اوست.»
امّا كسى كه تقوا دارد و به ياد خدا است، خداوند حالتى در او ايجاد مى‏كند كه هنگام نفوذ شيطان، متوجّه آن شده، خود را نجات مى‏دهد. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَل-ِفٌ مِّنَ الشَّيْطَنِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ »؛(37) «به درستى كه پرهيزكاران [و خودنگهداران چون گرفتار وسوسه‏هاى شيطان شوند، [به ياد خدا مى‏افتند و] متذكر مى‏شوند و [در پرتو ياد او راه حق را مى‏بينند و] ناگهان بينا مى‏شوند.»

1) پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، و جمعى از فضلا، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالب‏عليه‏السلام، چ اوّل، 1378، ج 2، ص 321.
2) كهف/28.
3) المفردات فى غريب الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، ترجمه سيد غلامرضا خسروى حسينى، انتشارات مرتضوى، چ دوم، 1374، ج‏2، ص 704 - 705.
4) التحقيق فى كلمات القرآن، علّامه مصطفوى، مركز نشر آثار مصطفوى، 1387، ج 7، ص 299 - 300.
5) مفردات راغب، ص 705.
6) ر.ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، ج 7، ص 21.
7) اعراف/179.
8) اعراف/146.
9) يونس/7 و 8.
10) پيام قرآن، ص 328.
11) اعراف/136.
12) ارشاد القلوب، ديلمى، بيروت، دار الفكر، ج‏1، ص 214؛ پيام قرآن، ص 335.
13) منتخب ميزان الحكمة، محمدى رى‏شهرى، سيد حميد حسينى، قم، دار الحديث، 1382، ص 391، ح 4828.
14) شرح فارسى غرر الحكم، ج 1، ص 128، به نقل از پيام قرآن، ص 336.
15) شرح فارسى غرر الحكم، ج 6، ص 227، به نقل از پيام قرآن، ص 336.
16) بحار الانوار، ج 78، ص 190، ح 1؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 391.
17) بحار الانوار، ج 75، ص 190؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 390؛ پيام قرآن، ص 336.
18) نهج البلاغه، خطبه 108، ص 101.
19) شرح فارسى غرر الحكم، ج 7، ص 296، به نقل از پيام قرآن، ج 2، ص 337.
20) بحار الانوار، ج 75، ص 115، ح 10، منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4839.
21) نهج البلاغه، خطبه 175، ص 181، ترجمه شهيدى؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 391.
22) الخصال، صدوق، ص 121، ح 113، به نقل از منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4838.
23) بحار الانوار، ج 1، ص 122.
24) نهج البلاغه، حكمت 122، ص 381.
25) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص‏160، ح‏3063.
26) شرح فارسى غرر الحكم، ج 1، ص 369، به نقل از پيام قرآن، ص 336.
27) منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4840.
28) سفينة البحار، شيخ عباس قمى، مادّه غفل، به نقل از پيام قرآن، ص 337.
29) شرح فارسى غرر الحكم، ج 2، ص 144؛ پيام قرآن، ج 2، ص 336.
30) شرح فارسى غرر الحكم، ج 5، ص 293.
31) منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4842.
32) همان، ص 391.
33) شرح فارسى غرر الحكم، ج 7، ص 296، به نقل از پيام قرآن، ص 337.
34) بحار الانوار، ج 91، ص 96 - 99؛ مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، مناجات شعبانيّه، ص 289.
35) بحار الانوار، ج 75، ص 164.
36) زخرف/36.
37) اعراف/201.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 102
/ 1