بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
غفلت (1) غفلت در قرآن كريم سيد جواد حسينى مقدمه از امور خطرناكى كه ممكن است دامنگير هر كسى شود و او را از سعادت دنيا و آخرت ساقط سازد، «غفلت»، بىتوجهى و بىخبرى است. بارها از طريق رسانههاى عمومى شنيدهايم كه شخصى بر اثر يك لحظه غفلت، تمام سرمايه خود را بر اثر آتش سوزى از دست داده است و يا رانندهاى بر اثر يك لحظه غفلت، جان خود و دهها انسان را به مخاطره انداخته است. در مسير سعادت اخروى نيز اين امكان وجود دارد؛ يعنى ممكن است بر اثر يك لحظه غفلت، فرد تمام اندوختههاى معنوى خويش را از دست بدهد. رفتم كه خار از پا كشم محمل نهان شد از نظر يك لحظه غافل گشتم و صد ساله راهم دور شد آنچه پيش رو داريد، بررسى گذرا و مختصرى در رابطه با اين صفت رذيله از ديدگاه قرآن و روايات و بيان آثار زيانبار آن است. معناى غفلت «غفلت» داراى مفهوم وسيع و گستردهاى است كه هر گونه بىخبرى - از شرايط زمان و مكانى كه انسان در آن زندگى مىكند، واقعيت فعلى و آينده و گذشته خويش، صفات و اعمال خود و از پيامها و آيات حق و همچنين هشدارهايى كه حوادث تلخ و شيرين زندگى به انسان مىدهد - را شامل مىشود. (1) راغب مىگويد: غفلت، سهو و لغزشى است كه انسان را به خاطر كمى مراقبت و هشيارى فرا مىگيرد. «رَجُلٌ غُفْلٌ»؛ مرد بىتجربه و ناآزموده را گويند. «مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»؛(2) «آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساختهايم.» (3) در كتاب «التحقيق فى كلمات القرآن» مىخوانيم: «غفلت، غايب شدن چيزى از خاطر انسان و عدم توجّه به آن است و گاهى در مورد بىتوجهى و روگردانى از چيزى نيز استعمال شده است. پس غفلت عبارت است از نبود تذكّر و يادآورى... . و امّا مفهوم ترك و ندانستن، از آثار غفلت است.» (4) در قرآن كريم نيز، غفلت به معناى كم توجهى و بىخبرى از حقايق آمده است. (5) پس مىتوان چنين نتيجه گرفت كه «غفلت»، بىتوجّهى و يا كم توجّهى به سرنوشت و سعادت دنيا و آخرت انسان است؛ به گونهاى كه فرد غافل، رفتار و اعمال خويش را بدون دقّت و آيندهنگرى دنبال مىكند و به حقايق دنيا و آخرت توجّهى ندارد.
غفلت در قرآن كريم در قرآن، بيش از 35 مرتبه كلمه «غفلت» به صورتها و شكلهاى مختلف به كار رفته است. گاه به صورت فعل «تغفلون» و گاه به صورت اسم فاعل، «غافل». در اين آيات سه نشانه مهم براى غافلان ذكر شده است: 1. قلبهايى دارند كه با آن درك و انديشه نمىكنند و اساساً با اينكه استعداد تفكر را دارند، اهل تفكر و تدبّر نيستند. 2. چشم دارند؛ امّا با آن چهره حقايق را نمىنگرند و همچون نابينايان از كنار آنها مىگذرند. 3. با داشتن گوش سالم، سخنان حق را نمىشنوند و همچون كران، خود را از شنيدن سخن حق محروم مىسازند. (6) اينك به برخى از آيات قرآن كريم كه در مورد غفلت و بىتوجهى نازل شدهاند، اشاره مىكنيم: 1. نشانههاى غافلان «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّايَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَل-ِكَ كَالأَْنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَل-ِكَ هُمُ الْغَفِلُونَ »؛(7) «به يقين گروه بسيارى از جن و انس را [با توجّه به اعمال و رفتارشان] براى دوزخ آفريديم. آنها دلها [و عقلها] يى دارند كه با آن [انديشه نمىكنند و] نمىفهمند و چشمانى كه با آن [حقايق را] نمىبينند و گوشهايى كه با آن [سخن حق را ]نمىشنوند. آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلاناند.» همچنين قرآن كريم مىفرمايد: «سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَتِىَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى الأَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَىِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَفِلِينَ »؛(8) «به زودى كسانى را كه در روى زمين به ناحق تكبّر مىورزند، از [ايمان به ]آيات خود، منصرف مىسازم. [آنها چناناند كه] اگر هر آيه و نشانهاى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند. اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمىكنند و اگر راه گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مىكنند. [همه اينها ]به خاطر آن است كه آنان آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.» در آيه فوق سه نشانه براى غافلان ذكر شده است: الف. تكبر ورزى؛ ب. ايمان نياوردن به آيات الهى؛ ج. تكذيب آيات الهى. 2. جهنّم جايگاه غافلان «إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا وَ رَضُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَتِنَا غَفِلُونَ * أُولَل-ِكَ مَأْوَلهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ »؛(9) «آنها كه ايمان به ملاقات ما [و روز رستاخيز] ندارند و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند و آنها كه از آيات ما غافلاند، [همه] آنها جايگاهشان آتش است، به خاطر كارهايى كه انجام مىدادند.» در داستانى از «نعمان بن منذر» - يكى از پادشاهان حيره در عصر جاهليت - نقل شده است: «روزى پادشاه در زير درختى براى گستردن بساط لهو و لعب فرود آمد. يكى از نزديكانش به نام عدى به او گفت: اى پادشاه! اين درخت آوازى دارد. آيا مىدانى چه مىگويد؟ اين درخت مىگويد: چه بسيار سوارانى كه در اطراف ما از مركب فرود آمدند و بساط عيش و نوش گستردند و شراب را با آب زلال آميختند؛ ولى چيزى نگذشت كه طوفانهاى روزگار، آنها را از ميان برداشت و اين گونه است دنيا، هر زمانى بعد از زمانى ديگر.» (10) 3. عذاب دنيوى غفلت، نه تنها در آخرت موجب عذاب است، بلكه در همين دنيا نيز انتقام الهى را به همراه دارد. نمونه بارز آن، انتقام خداوند از فرعون و فرعونيان است: «فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَهُمْ فِى الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بَِايَتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَفِلِينَ »؛(11) «سرانجام از آنها انتقام گرفتيم و آنان را در دريا غرق كرديم؛ زيرا آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند.» گفتنى است كه كلمه «بِأَنّهُمْ» به منظور بيان علّت و راز قضيّه است كه هر ملّتى كه دچار تكذيب آيات الهى و غفلت شوند، سرانجام گرفتار انتقام الهى مىگردند. انسان دشمن قسم خوردهاى دارد كه از شش سمت وى را احاطه كرده و به دنبال زيان رساندن به او است. شيطان از خطورات قلبى و نيّتهاى آدمى نيز آگاه است؛ لذا جا دارد انسان از اين دشمن لحظهاى غافل نگردد. غفلت در روايات در روايات، تعبيرات تكاندهندهاى درباره غفلت، عواقب و نشانههاى آن آمده است كه به نمونههايى اشاره مىشود: الف. خطر غفلت واهميّت غفلتزدايى 1. در شب معراج، از سوى خداوند به پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله خطاب شد كه «يا اَحْمَدُ اَنْتَ لا تَغْفَلْ اَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّى لا اُبالِى بِأَىِّ وادٍ هَلَكَ؛(12) اى احمد! هرگز غافل مشو! هر كس از من غافل شود، نسبت به اينكه در كدام راه هلاك مىشود اعتنا نمىكنم.» 2. علىعليهالسلام فرمود: «اَلْغَفْلَةُ ضَلالَةٌ؛(13) غفلت سبب گمراهى است.» 3. ايشان در جاى ديگر مىفرمايد: «اَلْغَفْلَةُ اَضَرُّ الْاَعْداءِ؛(14) غفلت زيان رسانندهترين دشمنان است.» 4. همچنين علىعليهالسلام فرمود: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الْغَفْلَةُ فَنَسِىَ الرِّحْلَةَ وَلَمْ يَسْتَعِدَّ؛(15) واى بر كسى كه غفلت بر او غلبه كند و در نتيجه كوچ كردن [از دنيا ]را فراموش كند و [خود را] آماده [آخرت] نسازد.» حضرت صادقعليهالسلام فرمود: «كَمْ مِنْ غافِلٍ يَنْسَجُ ثَوْباً لِيَلْبَسَهُ وَاِنَّما هُوَ كَفَنُهُ وَيَبْنِىَ بَيْتاً لِيَسْكُنَهُ وَاِنَّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرِهِ؛(16) چه بسيار غافلى كه پارچهاى مىبافد تا آن را لباس خويش سازد؛ ولى همان كفن او مىشود و خانهاى بنا مىكند كه در آن سكونت گزيند؛ ولى همان مقبره او مىشود.» 5. انسان دشمن قسم خوردهاى دارد كه از شش سمت وى را احاطه كرده و به دنبال زيان رساندن به او است. شيطان از خطورات قلبى و نيّتهاى آدمى نيز آگاه است؛ لذا جا دارد انسان از اين دشمن لحظهاى غافل نگردد. حضرت صادقعليهالسلام مىفرمايد: «اِنْ كانَ الشَّيْطانُ عُدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِماذا؛(17) اگر شيطان دشمن [انسان] است، پس غفلت براى چيست؟» 6. غفلتزدايى را مىتوان يكى از هدفهاى بعثت پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله دانست. علىعليهالسلام درباره پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ وَمَواطِنَ الْحَيْرَةِ؛(18) [او طبيبى است كه] با داروهاى خود به دنبال موارد غفلت و جايگاههاى حيرت مىگردد.» 7. به راستى، غفلتزدايى عامل دوام دولتهاست. علىعليهالسلام فرمود: «مِنْ دَلائِلِ الدَّوْلَةِ قِلَّةُ الْغَفْلَةِ؛(19) از دلايل [پيشرفت] دولتها [يا پيشرفت در امور زندگى مادى و معنوى]، كمى غفلت است.» ب. مصاديق غفلت در روايات به برخى از مصداقهاى غفلت اشاره شده است كه در ذيل بيان مىگردد: 1. ترك مسجد و پيروى از مفسد امام حسنعليهالسلام فرمود: «الْغَفْلَةُ تَرْكُكَ الْمَسْجِدَ وَطاعَتُكَ الْمَفْسِدَ؛(20) غفلت اين است كه مسجد را ترك گويى و از انسان مفسد پيروى كنى.» 2. به سوى غير خدا رفتن علىعليهالسلام فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُم وَالتَّارِكُونَ... مالِى اَراكُمْ عَنِ اللَّهَ ذاهِبينَ وَاِلى غَيْرِهِ راغِبِينَ؛(21) اى مردم كه شما را مورد غفلت قرار نداده و وانگذاشتهاند! چيست كه مىبينم از خدا روى گردانيد و جز او را خواهانيد؟» ج. نشانههاى غافلان در ضمن آيات و روايات بيان شده، به برخى از نشانههاى غافلان اشاره شد. اكنون به برخى از نشانههاى ديگر اشاره مىكنيم: 1. سهو و لهو و نسيان نقل شده است كه حضرت لقمانعليهالسلام به فرزندش چنين موعظه كرد: «يا بُنَىَّ لِكُلِّ شَىءٍ عَلامَةٌ يُعْرَفُ بِها وَيُشْهَدُ عَلَيْها... وَلِلْغافِلِ ثَلاثُ عَلاماتٍ اَلسَّهْوَ وَاللَّهْوَ وَالنِّسْيانَ؛(22) پسرم! براى هر چيز نشانهاى است كه با آن شناخته مىشود و با همان بر او گواهى داده مىشود... و براى غافل [نيز] سه علامت و نشانه است: سهو، لهو و فراموشى.» مراد از سهو و نسيان، سهو و نسيان غير اختيارى كه گاه بر همه عارض مىشود، نيست. مقصود آن، سهو و نسيانى است كه ناشى از عدم مبالات، عدم توجّه و عدم محافظت بر امور دينى است. در حديث ديگرى آمده است: «عَلامَةُ الْغافِلِ فَاَرْبَعَةٌ اَلْعَمى وَالسَّهْوُ وَاللَّهْوُ وَالنِّسْيان؛(23) علامت غافل چهار چيز است: كوردلى، اشتباه، سرگرمى و فراموشكارى.» 2. بىتوجّهى به عوامل تذكّر دهنده ياد مرگ، گذر از قبرستان و حضور در تشييع جنازهها، مىتواند غفلت زدا باشد. غافلان به اين عوامل بىاعتنا هستند. در نهج البلاغه آمده است كه امير مؤمنان علىعليهالسلام در تشييع جنازه مؤمنى شركت نموده بود. ناگهان صداى خنده بلند كسى را شنيد. حضرت از اين حركت دلخور شد و فرمود: «كَاَنَّ الْمَوْتَ فِيها عَلى غَيْرِنا كُتِبَ وَكَأَنَّ الْحَقَّ فِيها عَلى غَيْرِنا وَجَبَ وَكَأَنَّ الَّذِى نَرى مِنَ الْاَمْواتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ اِلَيْنا راجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ وَنَأْكُلُ تُراثَمُ كَاَنَّا مُخَلَّدُون بَعْدَهُمْ؛(24) گويى مرگ براى غير ما مقرّر شده و حق [تنها] بر ديگران واجب شده است، وگويى [اين ]مردگانى را كه مىبينيم [مثل] مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مىگردند، ما آنها را در قبرشان مىگذاريم و ميراثشان را مىخوريم، گويى بعد از آنها، عمر جاودان داريم.» 3. صرف كردن عمر به بيهودگى علىعليهالسلام فرمود: «كَفى بِالرَّجُلِ عَفْلَةً اَنْ يُضَيِّعَ عُمْرَهُ فِى ما لا يُنْجِيْهِ؛(25) براى غفلت مرد همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مايه نجات او نيست، ضايع كند.» د. زيانهاى غفلت غفلت پىآمدها و آثار زيانبارى دارد كه با توجّه به روايات به اهمّ آنها اشاره مىكنيم: 1. ضلالت و گمراهى علىعليهالسلام فرمود: «اَلْغَفْلَةُ ضَلالُ النَّفُوسِ وَعُنْوانُ النُّحُوسِ؛(26) غفلت، گمراهى نفسها و علامت بدبختيها است.» 2. هلاكت علىعليهالسلام فرمود: «مَنْ طالَتْ غَفْلَتُهُ تَعَجَّلَتْ هَلَكَتُهُ؛(27) كسى كه غفلتش طولانى شود، هلاكتش زودرس است.» در حالات حضرت عيسىعليهالسلام آمده است: «از كنار قريهاى عبور كرد كه همگى به غضب الهى نابود شده بودند. يكى از آنها را زنده كرد و از او سؤال نمود: اعمال شما چگونه بود كه چنين بلايى دامنتان را گرفت؟ در پاسخ گفت: پرستش بت، محبّت دنيا، ترس كم، آرزوى دراز و غفلت آميخته با لهو و لعب.» (28) همچنين امام علىعليهالسلام فرمودند: «اَلْغَفْلَةُ تَكْسِبُ الْاِغْتِرارَ وَتُدْنِى مِنَ الْبَوارِ؛(29) غفلت فريبخوردن را كسب مىكند و هلاكت را نزديك مىسازد.» 3. مردن روح و قلب از علىعليهالسلام نقل شده است كه فرمود: «مَنْ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الْغَفْلَةُ ماتَ قَلْبُهُ؛(30) كسى كه غفلت بر او فائق آيد، قلب [و روحش] بميرد.» 4. از دست دادن بصيرت در اولين آيه مربوط به غفلت در قرآن كريم، خوانديم كه غافلان فاقد بصيرتاند. در روايات هم به اين معنى اشاره شده است؛ چنان كه علىعليهالسلام فرمود: «دَوامُ الْغَفْلَةِ يُعْمِى الْبَصِيرَةَ؛(31) دوام غفلت، بينايى را نابود مىكند.» 5. نابودى اعمال و از علىعليهالسلام نقل شده است كه فرمود: «اِيَّاكَ وَالْغَفْلَةَ وَالْاِغْتِرارَ بِالْمُهْلَةِ فَاِنَّ الْغَفْلَةِ تُفْسِدُ الْاَعْمالِ؛(32)پ بر تو باد دورى كردن از غفلت و مغرور شدن به مهلت [الهى]! زيرا غفلت اعمال را فاسد مىكند.» 6. تأثيرناپذيرى از مواعظ علىعليهالسلام فرمود: «بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجابٌ مِنَ الْغَفْلَةِ وَالْغِرَّةِ؛(33) ميان شما و ميان پند و نصيحت، پردهاى است از غفلت و غرور.» 7. دورى از خدا غفلت، انسان را از قرب الهى باز مىدارد و عامل دورى انسان از خدا مىشود. در بخشى از مناجات شعبانيه، از زبان امير مؤمنان علىعليهالسلام مىخوانيم: «اِلهِى اِنْ اَنَامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الْاِسْتِعْدادِ لِلِقائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ؛(34) پروردگارا! اگر غفلت مرا به خواب فرو برده و استعداد لقاى تو را از من گرفته، شناخت كرم نعمتهايت، مرا [از اين خواب غفلت] بيدار ساخته است.» 8. قساوت قلب هنگامى كه انسان از خدا و آخرت غافل گشت، يقيناً دچار قساوت قلب خواهد شد. امام باقرعليهالسلام فرمود: «اِيَّاكَ وَالْغَفْلَةَ فَفِيها تَكُونُ قَساوَةُ الْقَلْبِ؛(35) از غفلت بپرهيز كه مايه سنگدلى است.» 9. مسلّط شدن شيطان انسانى كه از ياد حق غافل گشت و دچار قساوت قلب گرديد، يقيناً شيطان بر او مسلط خواهد شد. قرآن كريم اين حقيقت را اينگونه بيان مىكند: «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَنًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ »؛(36) «و هر كس از ياد خدا روى گردان شود، شيطان را به سراغ او مىفرستيم. پس همواره همراه اوست.» امّا كسى كه تقوا دارد و به ياد خدا است، خداوند حالتى در او ايجاد مىكند كه هنگام نفوذ شيطان، متوجّه آن شده، خود را نجات مىدهد. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَل-ِفٌ مِّنَ الشَّيْطَنِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ »؛(37) «به درستى كه پرهيزكاران [و خودنگهداران چون گرفتار وسوسههاى شيطان شوند، [به ياد خدا مىافتند و] متذكر مىشوند و [در پرتو ياد او راه حق را مىبينند و] ناگهان بينا مىشوند.»
1) پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، و جمعى از فضلا، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالبعليهالسلام، چ اوّل، 1378، ج 2، ص 321. 2) كهف/28. 3) المفردات فى غريب الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، ترجمه سيد غلامرضا خسروى حسينى، انتشارات مرتضوى، چ دوم، 1374، ج2، ص 704 - 705. 4) التحقيق فى كلمات القرآن، علّامه مصطفوى، مركز نشر آثار مصطفوى، 1387، ج 7، ص 299 - 300. 5) مفردات راغب، ص 705. 6) ر.ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، ج 7، ص 21. 7) اعراف/179. 8) اعراف/146. 9) يونس/7 و 8. 10) پيام قرآن، ص 328. 11) اعراف/136. 12) ارشاد القلوب، ديلمى، بيروت، دار الفكر، ج1، ص 214؛ پيام قرآن، ص 335. 13) منتخب ميزان الحكمة، محمدى رىشهرى، سيد حميد حسينى، قم، دار الحديث، 1382، ص 391، ح 4828. 14) شرح فارسى غرر الحكم، ج 1، ص 128، به نقل از پيام قرآن، ص 336. 15) شرح فارسى غرر الحكم، ج 6، ص 227، به نقل از پيام قرآن، ص 336. 16) بحار الانوار، ج 78، ص 190، ح 1؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 391. 17) بحار الانوار، ج 75، ص 190؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 390؛ پيام قرآن، ص 336. 18) نهج البلاغه، خطبه 108، ص 101. 19) شرح فارسى غرر الحكم، ج 7، ص 296، به نقل از پيام قرآن، ج 2، ص 337. 20) بحار الانوار، ج 75، ص 115، ح 10، منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4839. 21) نهج البلاغه، خطبه 175، ص 181، ترجمه شهيدى؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 391. 22) الخصال، صدوق، ص 121، ح 113، به نقل از منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4838. 23) بحار الانوار، ج 1، ص 122. 24) نهج البلاغه، حكمت 122، ص 381. 25) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص160، ح3063. 26) شرح فارسى غرر الحكم، ج 1، ص 369، به نقل از پيام قرآن، ص 336. 27) منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4840. 28) سفينة البحار، شيخ عباس قمى، مادّه غفل، به نقل از پيام قرآن، ص 337. 29) شرح فارسى غرر الحكم، ج 2، ص 144؛ پيام قرآن، ج 2، ص 336. 30) شرح فارسى غرر الحكم، ج 5، ص 293. 31) منتخب ميزان الحكمة، ص 391، ح 4842. 32) همان، ص 391. 33) شرح فارسى غرر الحكم، ج 7، ص 296، به نقل از پيام قرآن، ص 337. 34) بحار الانوار، ج 91، ص 96 - 99؛ مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، مناجات شعبانيّه، ص 289. 35) بحار الانوار، ج 75، ص 164. 36) زخرف/36. 37) اعراف/201.