تبلیغ در نوروز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبلیغ در نوروز - نسخه متنی

محمدمهدى فجرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
تبليغ در نوروز
فرصتهاى طلايى نوروز
محمدمهدى فجرى
كلمه «عيد» از ريشه «عود» به معناى برگشت است. اگر به روزهاى خاصى مثل عيد فطر يا نوروز عيد اطلاق مى شود، از آن جهت است كه شرايط و حالات انسان يا طبيعت در آن روزها دچار تغيير و تحوّل شده و به شرايط ديگرى بازگشت مى كند. مثلا در تبيين مراد از عيد فطر گفته شده كه بازگشت به فطرت انسانى است. عيد نوروز هم، به دليل زنده شدن و بيدار شدن طبيعت پس از خواب زمستانى، بازگشت جهان و اوضاع طبيعى است به حالت قبلى خود.
نوروز از دو كلمه «نو» و «روز» تشكيل شده است و در لغت فارسى مفهوم «روز نو» از آن استفاده مى شود و بر نخستين روز از نخستين ماه شمسى تعلق مى گيرد.
آنچه مى توان از آغاز سال شمسى بدست آورد آن است كه آدمى همپاى نو شدن طبيعت و جايگزينى فصل سبز به جاى فصل سرد، خود و جامعه را به دگرگونى و تحول كشانده و با بهره مندى از مكتب حيات بخش اهل بيت عليهم السلام گامى در جهت بهار شدن دل و احسن حال بردارد.
نوروز در گنجينه معارف اهل بيت عليهم السلام و متون روايى ما از منزلت و جايگاه خاصى برخوردار است؛ به گونه اى كه ايشان بر پاسداشت اين روز سخن رانده و از مناسبتهاى مهم آن ياد كرده اند.
همچنين برخى از علما و فقها اين روز را روز مبارك دانسته و بر اعمال وارد در اين روز تاكيد نموده اند؛ چنانكه مرحوم آيت الله العظمى كاشف الغطاءرحمه الله در اين باره مى فرمايد:
«نوروز مقتضاى جهان است در بشر و حيوان و جماد بلكه در آسمان و زمين و هوا و فضا. بر اين اساس رواياتى از اهل بيت عليهم السلام درباره نوروز به ما رسيده و تاييد نموده عيد گرفتن عرف را و از طريق ائمه عليهم السلام وظايفى به ما رسيده است.»
ايشان در جاى ديگر درباره ادعاى اينكه عيد نوروز از اعياد مجوس است، مى فرمايد: «بايد بدانيم ما چهارگونه عيد داريم:
1. اعياد دينى مانند عيد قربان و فطر.
2. اعياد مذهبى مانند عيد غدير.
3. عيد ملى كه هر مملكت و كشورى براى خود روزى را عيد مى داند.
4. عيد تكوينى كه عالَم عيد مى گيرد، نه آنكه انسان آن را جعل مى كند و عيد قرار مى دهد، مانند عيد نوروز كه عالم خرّم و خوشحال و درختان سبز و شكوفان مى گردند. پس اين عيد، عيد عالَم است نه عيد مجوس يا غير آنها.» (1)
آنچه با درنگ در روايات بدست مى آيد آنست كه «نوروز» سمبل تحوّل و تغيير است. البته تحويل به سمت نيكويى و بهتر شدن؛ چنانچه در يكى از دعاهاى هنگام تحول سال مى خوانيم:
«يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصَارِ، يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ، يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَالْاَحَوَالِ، حَوِّلْ حَالَنَا اِلَى اَحْسَنِ الْحَالِ(2)؛ اى برگرداننده دلها و ديده ها، اى تدبير كننده شب و روز، اى گرداننده حول و احوال، حال ما را به نيكوترين حال برگردان.»
با درنگ در اين دعا بزرگ ترين رهاورد نوروز را مى توان در امور ذيل خلاصه كرد:

الف. تلاش براى تغيير
در دين مبين اسلام يكسان ماندن و تن ندادن به تغيير و تحوّل به شدت نفى شده است؛ آنگونه كه امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: «مَنِ اسْتَوىَ يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ(3)پ؛ هر كس دو روزش يكسان باشد، او مغبون بوده و ضرر كرده است.»

ب. انتخاب راه بهتر
پس از تن دادن به تغيير، مهم، گزينش راه بهتر و نيكو شدن است و لذا آنانى كه فردايشان از روز قبل بدتر است، مورد شماتت خواهند بود، چنانچه رسول مكرّم اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «مَنْ كَانَ غَدُهُ شَرّاً مِنْ يَوْمِهِ فَهُوَ مَلْعُونٌ(4)؛ ملعون است كسى كه فردايش بدتر از آن روزش باشد.»

ج. تبديل بديها به خوبيها و تلاش در بهتر شدن
زيباترين و كامل ترين نوع تغيير، تبديل بديها به خوبيها و جبران خطاها است. شيوه اى كه قرآن كريم براى آدمى ترسيم ساخته است جبران بديها به وسيله خوبيها و توبه از اعمال گذشته است، چنانچه مى فرمايد:
«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(5)؛ «اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، خداوند توبه او را مى پذيرد كه خداوند آمرزنده و مهربان است.»
اين دگرگون شدن و گذر از بدى به خوبى و اصلاح خود، در ادعيه مأثوره كه از ائمه بزرگوار دين به ما رسيده است نيز بسيار مشهود است، چنانچه در يكى از دعاهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيم: «اَللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ(6)؛ خدايا حال بد ما را به حال نيكويت تغيير بده.»
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
«مَنْ لَمْ يَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَيْهِ الْهَوَى وَ مَنْ كَانَ فِي نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ(7)؛ آن كس كه به جبران نقص و بدى خود نپردازد، هواى نفس بر او مستولى خواهد شد و براى كسى كه ناقص بماند [و بى نشاط و فرار كننده از دگرگونى و خوب شدن باشد]، مردن بهتر خواهد بود.»
با اندكى تامل مى توان به فرصتهايى پى برد كه بسيار مورد تاكيد دين بوده اما انسان از آن غافل مانده و نتوانسته است از آن فرصتها به شايستگى استفاده نمايد و تعطيلات نوروزى بهترين زمان براى جبران كوتاهيها و يا عمل به آن دستورات است.

هنگام تحويل سال در مكانهاى مقدس
يكى از مهم ترين اسباب موفقيت، توجّه و توسل به ائمه اطهارعليهم السلام مخصوصاً وجود مسعود حضرت بقية الله الاعظم (عجّل الله تعالى فرجه) و ابا عبدالله الحسين عليه السلام است. همين توسّلات انسان را در تهذيب نفس و ترك گناهان و رفع گرفتاريها و سعادت در دنيا و آخرت يارى مى كند. دين مبين اسلام تاكيد فراوانى بر حضور در اماكن مقدس مثل مساجد، حرم ائمه معصومين عليهم السلام و حرم امام زادگان نموده است؛ چرا كه عنايت الهى در اين مكانها كه محل تردد ملائكة اللَّه و مؤمنان مقرّب مى باشد، بيش تر است. توجه به اين نكته ضرورى است كه يكى از رموز موفقيت علما و بزرگان دين، ارتباط معنوى مستمر با ائمه اطهارعليهم السلام بوده است تا آنجا كه حضور در مشاهد مشرّفه آنان را جزو برنامه هاى خويش مى دانسته اند. چنانچه درباره امام خمينى رحمه الله آمده است كه در تمام مدت اقامت در نجف اشرف جز در موارد استثنايى، برنامه زيارت هر شب ايشان هرگز ترك نشد.
علامه طباطبايى رحمه الله موفقيت خويش را مرهون توسل به اهل بيت عليهم السلام مى دانست و در ماه رمضان روزه خويش را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه عليهاالسلام افطار مى كرد و سپس به خانه مى رفت.
همچنين در يكى از توصيه هاى اخلاقى علامه سيد مرتضى مرعشى نجفى رحمه الله (برادر حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى رحمه الله) به فرزندش آمده است: «سعى كن هر روز حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام را زيارت كنى ولو اينكه زيارت نامه نخوانى.»

نوروز از دو كلمه «نو» و «روز» تشكيل شده است و در لغت فارسى مفهوم «روز نو» از آن استفاده مى شود و بر نخستين روز از نخستين ماه شمسى تعلق مى گيرد.آنچه مى توان از آغاز سال شمسى بدست آورد آن است كه آدمى همپاى نو شدن طبيعت و جايگزينى فصل سبز به جاى فصل سرد، خود و جامعه را به دگرگونى و تحول كشانده و با بهره مندى از مكتب حيات بخش اهل بيت عليهم السلام گامى در جهت بهار شدن دل و احسن حال بردارد.

بنابراين بسيار به جا است كه به هنگام تحويل سال در مساجد و قبور ائمه عليهم السلام و فرزندان پاكشان و يا در كنار قبور كسانى كه جان خويش را در جهت سرافرازى اسلام و مسلمين فدا كرده اند، حضور يافته و به راز و نياز با پروردگار بپردازيم.

وقايع نوروز
اگرچه عيد نوروز از جمله اعياد اسلامى (عيد فطر، قربان، غدير و جمعه) محسوب نمى شود؛ ولى روايات متعددى درباره اهميت و جايگاه آن وارد شده است، كه به عنوان نمونه به يكى از آنهااشاره مى شود:
معلى بن خنيس مى گويد: روز نوروز به خدمت امام صادق عليه السلام رفتم، فرمودند: آيا مى دانى امروز چه روزى است؟ گفتم: فدايت شوم اين روزى است كه عجم آن را بزرگ مى دانند و براى همديگر هديه مى فرستند. امام صادق عليه السلام فرمود: به بيت عتيق سوگند مى خورم كه نوروز از زمان قديم است، تاريخ آن را براى تو باز گويم؟ عرض كردم: مولاى من! دانستن اين مطلب به بركت شما، محبوب تر است نزد من از آنكه مردگان من زنده شوند و دشمنانم بميرند. فرمود: «نوروز روزى است كه در عالم ذَرّ خداوند از بندگانش پيمان گرفت كه تنها او را بپرستند و مشرك نشوند و پيرو رسول او، حجج الهى و اوليائش باشند و اين روز، روزى است كه نخستين بار خورشيد در آن طلوع كرد و بادها در آن جريان گرفت و زمين اولين شكوفه خود را ظاهر كرد، روزى است كه كشتى نوح بر نقطه اى از زمين به نام جودىّ نشست و روزى است كه رسول خداصلى الله عليه وآله، على عليه السلام را بر دوش خود بلند كرد تا اينكه بتهاى قريش را از بالاى خانه كعبه، به زير افكند و از بين برد و نيز ابراهيم خليل عليه السلام بتهاى قومش را در اين روز در هم كوبيد، و آن روزى است كه رسول خداصلى الله عليه وآله اصحابش را امر كرد تا با على بن ابيطالب عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كنند، و آن روزى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله، على عليه السلام را به سرزمين جن فرستاد تا اينكه براى رسول خداصلى الله عليه وآله از آنها بيعت گيرد، و همان روزى است كه براى امير المؤمنين، براى مرتبه دوم بيعت گرفته شد، و آن روزى است كه على عليه السلام بر اهل نهروان پيروز شد و ذالثديه را كشت و آن روزى است كه قائم و واليان امر ما در آن ظهور مى كنند و آن روزى است كه قائم ما بر دجّال پيروز مى گردد و آن را در ميدان كنّاسه كوفه به دار مى زند، و هيچ نوروزى نيست مگر اينكه ما اهل بيت، انتظار فرج را در آن داريم، چرا كه نوروز از روزهاى ما و روزهاى شيعيان ما است كه عجم آن را گرامى داشت و شما آن را ضايع كرديد...»(8) (9)

خانه تكانى دل همراه با خانه تكانى منزل
يكى از برنامه هاى عيد نوروز، خانه تكانى و نظافت محيط زندگى و نيز پوشيدن لباس تميز است. اسلام سفارش بسيارى درباره نظافت و دورى از آلودگيهاى ظاهرى بدن و محل زندگى كرده است و اين مخصوص به عيد نوروز نيست.
امام باقرعليه السلام مى فرمايد: «كَنْسُ الْبُيُوتِ يَنْفِي الْفَقْرَ؛(10) پاكيزه كردن خانه ها، فقر [و بيچارگى ] را از بين مى برد.»
و امام على عليه السلام مى فرمايد: «نَظِّفُوا بُيُوتَكُمْ مِنْ حَوْكِ الْعَنْكَبُوتِ فَإِنَّ تَرْكَهُ فِي الْبَيْتِ يُورِثُ الْفَقْرَ؛(11) خانه هاى خود را از تار عنكبوت خالى و تميز كنيد، زيرا ترك آن در خانه باعث فقر [و تهيدستى ] مى گردد.»
امام صادق عليه السلام نيز درباره عيد نوروز مى فرمايد: «إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّيْرُوزِ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِيَابِك؛(12) در زمانى كه نوروز شد غسل كن و پاكيزه ترين لباسهايت را بپوش!»
همان گونه كه محيط زندگى انسان آلوده و كثيف شده و نياز به نظافت دارد، دل و قلب انسان نيز به غبار معصيت آلوده مى گردد و موجب مى شود تا صاحب خود را از مسير هدايت دور سازد.
شستن و تميز كردن باعث محو آلودگيهاى ظاهرى مى شود و وضو و غسل، طهارت باطنى از حَدَث و خَبَث ايجاد مى كند؛ ولى آلودگى گناه با شستن و تميز كردن و با وضو و غسل برطرف نشده و فقط با توبه واقعى و كفّاره تطهير مى گردد. پس پاكيزه كردن دل از سموم و آفات اخلاقى، به همان اندازه زندگى را لذت بخش و زيبا مى كند، كه بر طرف كردن كثافات و سموم از جسم و منزل.
چنانكه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «تَعَطَّرُوا بِالِاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ؛(13) خودتان را با استغفار [و توبه ] معطر كنيد تا بوى گناهان شما را رسوا نكند.»

سفر
يكى از برنامه هاى عيد نوروز مسافرت است. دين مبين اسلام براى سفر اهميت ويژه اى قائل شده و ائمه بزرگوار دين، دستورات و آداب بسيارى براى آن برشمرده اند.
در احكام اسلامى، با شرايط خاصى نماز در سفر شكسته و روزه در آن صحيح نمى باشد و مقدارى از زكات واجب، به ابن السبيل (حمايت از مسافران در راه مانده) اختصاص يافته است. نكته قابل توجه آنست كه هرگونه سفرى داراى ارزش نيست بلكه طبق احاديث وارده سفرى باارزش است كه در راستاى توشه گيرى براى آخرت يا تقويت اقتصاد زندگى و يا دستيابى به لذتهاى مشروع باشد. (14)
با توجه به اين گفتار، سفرها را مى توان به پنج دسته تقسيم كرد:

الف. سفرهاى زيارتى
مثل زيارت خانه خدا، قبور انبياء الهى و ائمه اطهارعليهم السلام، صله ارحام، ديدار دوستان، بازديد از مناطق جنگى (كه روح مردانگى و آزادگى و ايثار را يادآور مى شود.)

ب. سفرهاى علمى پژوهشى
امام على عليه السلام مى فرمايد: «الشَّاخِصُ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛(15) كسى كه براى آموختن و كسب دانش مسافرت كند مانند مجاهد در راه خداست.»

ج. سفرهاى رزمى
مانند كسانى كه براى دفاع از دين و كمك به ستمديده، خانه و كاشانه خويش را رها كرده و به وظيفه خود عمل مى كنند.

د. سفرهاى اقتصادى
سفرهايى كه با انگيزه تأمين زندگى و در جهت انجام كارهاى شغلى و اقتصادى انجام مى پذيرد. اين گونه سفرها كه براى اداره زندگى و تأمين مخارج زن و فرزند و رهايى از فقر و تنگدستى انجام مى گيرد، از ديدگاه اسلام نوعى عبادت و جهاد در راه خدا شناخته شده است.

ه . سفرهاى تفريحى
سفرهاى تفريحى براى رفع خستگيهاى كارى و رهايى از يكنواختى زندگى صورت مى پذيرد.
البته گاه ممكن است انگيزه ها و اهداف فوق در يك سفر جمع شوند كه بسيار شايسته است.
اما با وجود اين تاكيدات، گاهى سفر براى انسان يا جامعه انسانى زيان بخش است كه اسلام عزيز اين سفرها را مكروه يا حرام دانسته است. به عنوان مثال:
الف. سفرهايى كه ديندارى انسان را به خطر مى افكند يا او را از انجام وظايف دينى خويش بازمى دارد. چنانكه حضرت على عليه السلام فرمود: «لَا يَخْرُجُ الرَّجُلُ فِي سَفَرٍ يَخَافُ فِيهِ عَلَى دِينِهِ وَ صَلَاتِه؛(16) انسان نبايد به سفرى كه مى ترسد به دين يا نمازش آسيب برسد، قدم بگذارد.»
ب. مسافرت فرزند بدون اجازه پدر، و مسافرت همسر بدون اجازه شوهر حرام است؛ مگر به قصد انجام واجب ناچار به آن سفر باشد.
ج. سفرهايى كه براى انجام كار حرام يا فرار از وظيفه شرعى صورت گيرد؛ مثل سفر براى خريد و فروش مواد مخدر، كمك به ظالم، فرار از پرداخت بدهى و...

فوايد سفر
1. سلامتى: رسول خداصلى الله عليه وآله مى فرمايد: «سَافِرُوا تَصِحُّوا؛(17) مسافرت كنيد تا تندرست مانيد.»
2. تأمين زندگى: پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «سَافِرُوا تَصِحُّوا وَ تَرْزِقُوا؛(18) مسافرت كنيد تا تندرست مانيد و روزى كسب كنيد.»
3. كسب علم و دانش.
4. آشنايى با آداب و اخلاق اجتماعى.
5. برخورد با حوادث عبرت انگيز.

صله ارحام
يكى ديگر از برنامه هاى شايسته در ايام نوروز، كه بايد به نحوى در بقيه ايام سال هم ادامه يابد، صله ارحام است.
خويشاوندى بر دو گونه است: نسبى و سببى.
خويشاوندى نسبى پيوندى است كه از طريق وحدت خون و رحم پيدا مى شود مانند پدر، مادر، برادر، خواهر، عمه، عمو، دايى، خاله، جد و جده و فرزندان آنها كه اينها را خويشاوند نسبى و ارحام نامند. و خويشاوندى سببى از طريق ازدواج به وجود مى آيد؛ مانند خويشاوندى ميان زن و شوهر و خويشان دو طرف.
انسان بايد پيوند عاطفى خود را با خويشان نسبى (ارحام) استمرار بخشد و هيچ گاه ارتباط و علاقه خود را با آنها قطع نكند و در برابر هر نياز آنها تا حد توان، پاسخ مثبت و متناسب بدهد. آنچه مسلم است صله ارحام از جمله واجبات الهى و قطع ارتباط با خويشاوندان نسبى از گناهان كبيره است.
خداوند در دومين سوره از قرآن كريم مى فرمايد: «الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»؛(19) «[فاسقان آنها هستند كه ]پيمان خدا را با آنكه محكم بستند، مى شكنند و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مى نمايند و در زمين فساد مى كنند، اينها زيان كارانند.»
گرچه آيه فوق از احترام به همه پيوندهاى الهى سخن مى گويد، اما پيوند خويشاوندى يك مصداق روشن آن است. علامه مجلسى در كتاب شريف بحار الانوار، يكصد و ده حديث درباره اهميت صله رحم آورده است و قبل از همه، آيه فوق «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل» را مورد بحث قرار داده است. (20)
ابوذر غفارى به نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى گويد: «حضرت مرا به صله رحم توصيه كرد، هر چند ارحام از من بريده باشند.» (21)
على عليه السلام صله ارحام را شرط ديندارى معرفى كرده و مى فرمايد:
«إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا ... وَ صِلَة الاَرْحَام... (22)؛ بدرستى كه براى اهل دين علاماتى است كه به آنها شناخته مى شوند... كه يكى از آن علامتها صله ارحام است.»
و رسول خداصلى الله عليه وآله درباره پاداش صله رحم مى فرمايد:
«الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِيَةَ عَشَرَ وَ صِلَةُ الْإِخْوَانِ بِعِشْرِينَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ؛(23) [پاداش ] صدقه ده برابر و [پاداش ] قرض هيجده برابر و رابطه با برادران دينى بيست برابر و ثواب صله رحم بيست و چهار برابر است.»
آنچه مى توان از ميان فرمايشات ائمه معصومين عليهم السلام درباره اهميت صله ارحام به دست آورد آن است كه صله ارحام فرمان الهى است(24) و خداوند از آن بازخواست مى كند(25) و تمام پيامبران الهى بر آن سفارش كرده اند(26) سيره ائمه اطهارعليهم السلام بر آن استقرار يافته است،(27) محبوب ترين عمل مؤمن است،(28) باعث زيادى عمر،(29) زيادى رزق،(30) زيادى مال،(31) فزونى نعمت،(32) رفع فقر،(33) تأمين سلامت در جميع امور،(34) موجب تزكيه اعمال(35) و پالايش روح(36) و بخشش گناهان(37) و تخفيف عقاب(38) مى شود.
در كنار سفارشات مؤكد اسلام بر صله ارحام (اگرچه آنها قطع رابطه كرده باشند)، روايات متعددى درباره آثار منفى قطع رحم وارد شده است كه به عنوان نمونه: قطع رحم نشانه كفران نعمت،(39) ضايع كردن امر خداوند،(40) از گناهان كبيره،(41) باعث زايل شدن اثر اعمال(42) و كاهش عمر(43) و ابتلاء به فقر،(44) اجابت نشدن دعاها(45) و از ميان رفتن نعمتها(46)مشمول لعن حق تعالى(47) و لعن و نفرين جميع رسولان و ملائكه مقرب(48) و... معرفى شده است.
و بالاخره رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله فرمود:
«ثَلَاثَةٌ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم؛(49) سه گروهند كه داخل بهشت نمى شوند: شراب خوار، ساحر، و قطع كننده رحم.»

توجه به يتيمان
يكى از محاسن اخلاقى، سرپرستى ايتام و تفقد و محبت نسبت به آنان است. در زندگى انسانها خلأها و كمبودهايى وجود دارد كه جز از طريق محبّت و دوستى نمى توان آن را جبران نمود و در اين ميان كودكان يتيم بيش ترين نياز را احساس مى كنند. آنها در اثر از دست دادن پدر و يا پدر و مادر از سرچشمه محبّت دور افتاده و بيش از هر چيز به نوازش و محبّت محتاج اند و براى اين احساس عاطفى و روحى، خواه ناخواه در انتظار پاسخ هستند كه اين نياز در ايامى مثل عيد نوروز بيش تر است.
در چنين محيطى براى رفع اين كمبودها بايد پيش بينيهاى لازم را معمول داشت.
دين مقدس اسلام مسئله ايتام را به عنوان يك مسئله اساسى و مهم مطرح كرده و مسلمانان را به سرنوشت آنان از جميع جهات (اقتصادى، عاطفى، آموزشى و تربيتى) مسئول دانسته است.
اين مسئله به قدرى حايز اهميت است كه نه تنها در اسلام بلكه در ساير شرايع پيشين نيز به آن سفارش شده و يكى از پيمانهايى است كه خداوند در اعصار گذشته از بنى اسرائيل گرفته است. قرآن كريم مى فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ...»؛ (50) «و [به ياد آوريد زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد.»
و در آيه 177 سوره بقره رسيدگى به وضع مالى يتيمان نيز مورد سفارش قرار گرفته است:
«وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيل...»؛ «[نيكوكار كسى است كه ] مال [خود] را با همه علاقه اى كه به آن دارد به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان و...انفاق كند.»
آنچه مى توان از قرآن كريم در مورد ايتام استفاده كرد آن است كه:
1. پذيرايى از يتيم يك ارزش و معيار براى انسان تكامل يافته و نيكوكار است. (51)
2. نيكى و رسيدگى به امور مادى و معنوى ايتام به دنبال احسان به والدين و نزديكان قرار داده شده است. (52)
3. احسان و نيكى به ايتام به عنوان يكى از زمينه هاى سازندگى اخلاق و مبارزه با بخل و غرور و مفاسد اخلاقى دانسته شده است. (53)
4. براى ايتام نيازمند در بيت المال واموال مردم حق و سهميه مقرر گرديده است. (54)
5. از راندن و بدرفتارى با يتيمان شديداً نهى شده است. (55)
6. جفا در حق يتيم نشانه تكذيب دين و قيامت است. (56) و ...
مولى الموحدين على عليه السلام در آخرين وصيتهايش پس از ضربت خوردن فرمودند:
«اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُم؛(57) خدا را خدا را درباره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاهى گرسنه بمانند و حقوقشان ضايع گردد.»
و رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «مَنْ اَقْعَدَ الْيَتيِمَ عَلَى خِوَانِهِ وَ يَمْسَحُ رَأْسَهُ يَلِينُ قَلْبُهُ؛(58)كسى كه يتيمى را در كنار سفره خود بنشاند و دست نوازش بر سرش بكشد، رقيق القلب و مهربان مى شود.»
و امام ششم عليه السلام فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يُدْخِلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي رَحْمَتِهِ وَ يُسْكِنَهُ جَنَّتَهُ فَلْيُحْسِنْ خُلُقَهُ وَ لْيُعْطِ النَّصَفَةَ مِنْ نَفْسِهِ وَ لْيَرْحَمِ الْيَتِيم؛(59) هر كس كه بخواهد خداى عز و جل او را در رحمت خود وارد و در بهشت خويش ساكن سازد، بايد اخلاقش را نيكو گرداند و انصاف به خرج دهد و يتيم را مورد رحم [و عطوفت ] قرار دهد.»

توجه به فقراء و مستمندان
يكى از مشكلات مهم جامعه، وجود فقر است كه آيات و روايات متعددى براى ريشه كنى آن وارد شده است. دين مبين اسلام براى رفع تبعيض و درهم شكستن مرزهاى بين فقرا و اغنيا راهكارهايى را در نظر گرفته كه پرداخت زكات واجب و انفاق از اين نمونه است.
اين توجه و تأكيد نسبت به اين قشر در جامعه در ايام نوروز مخصوصاً در خانواده هاى داراى فرزند زياد، بيش تر احساس مى شود.
معصومين عليهم السلام تأكيد فراوانى بر مقام والاى اين گروه در دنيا و آخرت دارند، چنانكه امام صادق عليه السلام به فُضيل مى فرمايد: «يَا فُضَيْلُ لَا تَزْهَدُوا فِي فُقَرَاءِ شِيعَتِنَا فَإِنَّ الْفَقِيرَ مِنْهُمْ لَيَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ؛(60) اى فضيل! در مورد فقيران شيعيان ما زهد نورزيد [و فقيران شيعه ما را دست كم مگيريد] كه يك فقير از اينها در روز قيامت به اندازه قبيله ربيعه و مضر را شفاعت مى كند.»

ديدار و تجليل از بزرگ ترها
شادكردن هر مؤمن مخصوصاً سالخوردگانى كه عمرى را در عبادت و پرستش خداوند متعال گذرانيده اند، بسيار با فضيلت و داراى ثواب و پاداش مى باشد و عيد نوروز يكى از فرصتهاى مناسب براى ديدار از آنها مخصوصاً بزرگان فاميل و افرادى كه در خانه سالمندان مى باشند، خواهد بود. رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ؛(61) يكى از صُوَر تكريم [و تقديس ذات اقدس الهى، [احترام و ]تجليل سالخورده مسلمان است.»
و نيز فرمود: «مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛(62) كسى كه پير مسلمانى را توقير [و تجليل ]نمايد، خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن مى دارد.»
امام صادق عليه السلام فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا وَ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا؛(63) از ما نيست كسى كه بزرگسال ما را احترام نكند و به خردسال ما ترحم ننمايد.»

ديدار دوستان و برادران دينى
يكى از برنامه هاى پسنديده و مورد تاكيد اسلام ديدار از برادران دينى است، و اگرچه نمى توان آن را مختص به زمان خاصى دانست ولى تعطيلات نوروز، زمان مناسبى براى اين امر مهم است.
پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله با تاكيد بر رفت و آمدبين برادران دينى مى فرمايد: «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِي بَيْتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْتَ ضَيْفِي وَ زَائِرِي عَلَيَّ قِرَاكَ وَ قَدْ أَوْجَبْتُ لَكَ الْجَنَّةَ بِحُبِّكَ إِيَّاهُ؛(64) كسى كه براى ديدن برادر دينى اش به خانه او برود، خداوند عز و جل به او مى فرمايد: تو مهمان و زائر من هستى، و بر من است كه تو را احترام كنم، بخاطر دوستى تو با آن برادرت، بهشت را بر تو واجب كردم.»
و امام صادق عليه السلام فرمود: «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِي جَانِبِ الْمِصْرِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ فَهُوَ زَوْرُهُ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ زَوْرَهُ؛(65) كسى كه برادر مؤمنش را بخاطر خشنودى خدا در گوشه اى از شهر زيارت كند، پس او زائر خدا است و بر او است كه زائرش را تكريم كند.»
و امام كاظم عليه السلام فرمود: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي إِخْوَانِنَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا؛(66) كسى كه نمى تواند به زيارت ما بيايد، پس به ديدن دوستداران صالح ما برود. كه ثواب زيارت ما براى او نوشته مى شود.»

اصلاح بين برادران دينى
سعى و كوشش براى اصلاح ميان مردم، يكى ديگر از نكته هاى اخلاقى است كه در قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام اهميت فوق العاده اى به آن داده شده است. قرآن مى فرمايد:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(67)؛ «مؤمنان با يكديگر برادرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد.»
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «اَفْضَلُ الصَّدَقَةِ اِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ؛(68) بالاترين صدقه، اصلاح ميان مردم است.»
اصلاح ميان مؤمنان تا آنجا داراى اهميت است كه امام صادق عليه السلام براى رفع اختلافات مالى شيعيان از مال خود مبلغى را براى رفع و ختم نزاع اختصاص داد و به مفضّل فرمود: «هنگامى كه بين دو تن از پيروان ما نزاعى مى بينى، از مال من غرامت بپرداز تا با يكديگر صلح كنند.» (69)
يكى از آخرين وصاياى اميرمؤمنان عليه السلام به فرزندان خويش سفارش به اصلاح ذات البين است، آن گاه كه مى فرمايد: «... فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِن عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ؛(70) از جد شما «پيامبر خداصلى الله عليه وآله» شنيدم كه فرمود: اصلاح بين مردم از يك سال نماز و روزه افضل است.»
از همه مهم تر اينكه، در قرآن و روايات از دروغ گفتن، بسيار نكوهش شده و يكى از گناهان كبيره به شمار مى آيد، اما يكى از مواردى كه دروغ گفتن جايز و شايد داراى ثواب نيز باشد اصلاح ميان ديگران است. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ المُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ؛(71) مصلح، دروغگو نيست.»
و سرّ اين نكته كه امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر دو نفر با يكديگر قهر كنند، مستوجب لعن خداوند مى شوند» همان است كه خود آن حضرت در جواب سؤال يكى از ياران خود كه پرسيد: در ميان آن دو نفر، آن كه ظلم كرده استحقاق لعنت دارد، اما آنكه مظلوم است چرا مستحق لعن باشد؟ فرمود: «براى اينكه برادر خود را به صلح و آشتى فرا نمى خواند و از گذشته هاى او صرف نظر نمى كند.» (72)
اعياد، بهترين زمان و فرصتهايى مغتنم براى ايجاد صلح و صفا و آشتى ميان انسانهاست. چرا كه طبيعت عيد، تغيير و تحوّل و زدودن كدورتها و افزايش نشاط و شادابى و صلح و صفا است.

توجه به گذر عمر
فرا رسيدن هر عيد نوروز، زنگ خطرى براى انسان است كه اى غافل! يكسال ديگر از عمرت گذشت و يا به عبارت ديگر يكسال از عمرت كم شد؛ چنانكه على عليه السلام مى فرمايد: «السَّاعَاتُ تَنْقُصُ الْأَعْمَار؛(73) ساعتها عمرها را كاهش مى دهند.»
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در يكى از سفارشهايى كه به ابوذر دارد، مى فرمايد: «يَا أَبَا ذَرٍّ كُنْ عَلَى عُمُرِكَ أَشَحَّ مِنْكَ عَلَى دِرْهَمِكَ وَ دِينَارِكَ؛(74) اى ابوذر، بر عمر خويش بخيل تر از درهم و دينارت باش.»
امام صادق صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرُهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ؛(75) مغبون كسى است عمرش ساعت به ساعت هدر رود.»

محاسبه اعمال در كنار محاسبه اموال
يكى از برنامه هايى كه معمولا صاحبان مشاغل آزاد و شركتها و... در نزديكى عيد نوروز انجام مى دهند، بررسى حسابهاى مالى و تعيين سود و زيان اموال است، كه اگر اين عمل براى تعيين حق اللّه (خمس و زكات) نيز باشد، بسيار پسنديده تر خواهد بود.
آنچه لازم است در كنار اين بررسيها به آن نيز توجه شود، محاسبه اعمال و رفتار است كه متأسفانه كم تر مورد توجه قرار مى گيرد. رسول خداصلى الله عليه وآله در يكى از وصاياى خود به ابوذر غفارى مى فرمايد: «يَا أَبَا ذَرٍّ حَاسِبْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبَ فَإِنَّهُ أَهْوَنُ لِحِسَابِكَ غَداً وَ زِنْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُوزَنَ ... َ يَا أَبَا ذَرٍّ لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى يُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِيكِ شَرِيكَه؛(76) اى اباذر! پيش از آنكه مورد محاسبه قرارگيرى، به حساب نفس خود رسيدگى كن؛ زيرا اين كار حساب قيامت تو را آسان تر مى كند؛ و قبل از آنكه تو را ارزيابى كنند خود را ارزيابى كن ... اى اباذر! هيچ كس از پرهيزكاران محسوب نمى شود، جز اينكه نفس خود را محاسبه كند، سخت تر از حسابرسى شريك نسبت به شريك خود.»

كيفيت محاسبه:
شخصى از امير مؤمنان عليه السلام پرسيد: چگونه انسان خود را محاسبه كند؟ فرمود: «وقتى انسان، شب را به روز و روز به شب مى آورد، شبانگاه بايد به خويش بازگردد و به خود بگويد امروزت گذشت و ديگر باز نمى گردد و خداوند از او پرسش خواهد كرد كه اين روز را چگونه سپرى كردى و چه كارى در آن انجام دادى؟ آيا خدا را ياد كردى؟ آيا حمد و سپاس او را بجاى آوردى؟ آيا حق برادر مؤمنت را ادا نمودى؟ آيا گرفتارى او را رفع كردى؟ آيا در نبودش از خانواده و فرزندان او نگهدارى كردى؟ آيا با مايه گذاشتن از آبرويت، ديگران را از بدگويى نسبت به برادر مؤمنت بازداشتى؟ آيا مسلمانى را يارى كردى؟ بالاخره چه كردى در اين روزى كه گذشت؟ پس تمام اعمال خود را بياد آورد، اگر كار خيرى از او سرزده خدا را سپاس گويد و او را بر اين توفيق، تكريم و تعظيم كند، و چنانكه در ميان اعمالش به گناه و تقصيرى برخورد، از خدا آمرزش بخواهد و تصميم بگيرد كه ديگر گِرد گناه نگردد.» (77)

استفاده از طبيعت
سيزده فروردين، روز طبيعت نامگذارى شده است، در اين روز برخى بنابر توهّمى غلط مبنى بر نحس بودن آن و بسيارى براى استفاده از طبيعت در آخرين روز تعطيلات نوروزى به دشت و صحرا، جنگل و كوه مى روند و روزى را به تفريح و گردش مى پردازند كه اگر همراه با معصيت پروردگار نباشد، بسيار پسنديده است.
نكته حائز اهميت اين است كه انسان با ديدن طبيعت كه در فصل زمستان، خشك و مرده بوده و الآن سبز و باطراوت مى باشد، به ياد قيامت بيفتد و مقدارى از اين روز را به ياد خالق آسمان و زمين بوده و با اين فكر، از امكانات طبيعى كه خداوند براى انسان فراهم كرده است، استفاده كند كه خداوند مى فرمايد:
«وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في ذلِكَ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛(78) «خداوند تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است را به تسخير شما در آورد (آفتاب و ماه، باد و باران، كوهها و دره ها، جنگلها و صحراها، درختان و حيوانات، معادن و منابع زير زمينى و خلاصه همه اين موجودات را به خدمت انسان گرفت تا از مواهب آن استفاده كنند) كه در اينها نشانه هايى است براى كسانى كه انديشه و تفكر مى كنند.»
امام على عليه السلام مى فرمايد: «فَاِنَّمَا الْبَصيرُ مَنْ سَمِعَ وَ تَفَكَّرَ و نَظَرَ وَ اَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ؛(79) شخص بصير كسى است كه بشنود و بينديشد، نگاه كند و عبرت گيرد و از آنچه موجب عبرت است، نفع برد.»
قرآن مجيد نيز با اشاره به اينكه فصل بهار نمونه بارز روز رستاخيز است، مى فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ ... وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ»؛(80) «اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد [به اين نكته توجه كنيد كه ] ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (=چيزى شبيه گوشت جويده شده) كه بعضى داراى شكل خلقت است و بعضى بدون شكل، تا براى شما روشن سازيم [كه بر همه چيز قادريم ]... [از سوى ديگر] زمين را [در فصل زمستان ] خشك و مرده مى بينى؛ اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى فرستيم، به حركت در مى آيد و مى رويد و از هر نوع گياهان زيبا مى روياند.»

جهات منفى در نوروز
همان گونه كه گفته شد صله ارحام، دستگيرى از فقرا و احترام سالمندان و تفقّد از ايتام و اصلاح بين برادران دينى و... از جنبه هاى بسيار مثبت عيد نوروز و مورد تاييد و تاكيد اسلام است؛ ولى در مقابل، بعضى رفت و آمدهاى عيد نوروز منجر به گناه و معصيت مى شود، كه بايد به آنها توجه و از بروز آنها اجتناب كرد، تا ايام عيد به گناه آلوده نگردد. مولى الموحدين على عليه السلام فرمود: كُلُّ يَوْمٍ لايُعْصَى اللَّه فَهُوَ عِيدٌ؛(81) هر روزى كه در آن گناه و معصيت پروردگار نشود، آن روز عيد است.»
برخى مصاديق اين امور منفى عبارت است از:

الف. اسراف
در دستورات اسلامى، بر پذيرايى از ميهمان تأكيد فراوانى شده است؛ اَمّا در مقابل، اسراف و ريخت و پاش به شدت نهى شده است.
اسراف در لغت معنى وسيعى دارد كه هر گونه تجاوز و تعدّى از حد را شامل مى شود، اگر چه غالبا در مورد بخششها و هزينه ها و مخارج به كار مى رود. البته بايد توجه داشت كه على رغم تصور عمومى، صرفه جويى و عدم اسراف، كم مصرف كردن نيست بلكه درست و بجا استفاده كردن است.
اسراف يكى از اعمال مذموم از ديدگاه قرآن و سنت است.
قرآن مجيد با نهى از اسراف مى فرمايد: «وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ»(82)؛ «اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.»
و نيز با تعبيرى تكان دهنده تر مى فرمايد: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ»(83)؛ «اسرافكاران اهل آتشند.»
ائمه اطهارعليهم السلام نيز نهى از اسراف را مورد سفارش قرار داده و اسراف را موجب فقر(84) و كم شدن مال بسيار بر شمرده اند.
امام على عليه السلام مى فرمايد: «اَلْاِسْرَافُ يُفْنِى الْجَزيلَ؛(85) اسراف ثروت زياد را بر باد مى دهد.»
همچنين مى فرمايد: «لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَأْكُلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَلْبَسُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَشْتَرِي مَا لَيْسَ لَهُ؛(86) اسراف كار سه نشانه دارد: آنچه فراخور حالش نيست، مى خورد و آنچه در شأن او نيست مى پوشد و آنچه در شأن او نيست (و به آن نياز ندارد) مى خرد.»
و امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ؛(87) كم ترين حد اسراف [و زياده روى ]، به دور ريختن ته مانده ظرف (آب و غذا) و تبديل لباس بيرون به لباس خانه و دم دستى است.»

ب. لهو و لعب
يكى از نيازهاى انسان، نياز به تفريح و سرگرمى است. دين مبين اسلام اين نياز را مورد تأييد قرار داده است.

رسول خداصلى الله عليه وآله مى فرمايد: «اُلْهُو وَ الْعَبُوا فَاِنّى اَكْرَهُ اَنْ يُرىَ فِى دِينِكُمْ غِلْظَةٌ(88)؛ سرگرمى داشته باشيد و تفريح كنيد چرا كه خوش ندارم در دين شما درشتى و سختى ديده شود.»
در روايات متعدّدى بر گردش، شوخى، و برخى تفريحات و مسابقات مثل شنا، اسب سوارى، تيراندازى و كُشتى تأكيد فراوانى شده است.
در مقابل، اسلام انسانها را از تفريحاتى كه انسان را از ياد خدا دور مى سازد، منع مى كند. چنين امورى كه به ظاهر تفريح نام نهاده مى شود، در قرآن و روايات به لهو و لعب تعبير شده است. علامه طباطبايى در ذيل آيه 64 سوره عنكبوت مى فرمايد:
«لهو به معناى هرچيز و هركار بيهوده اى است كه انسان را از كار مهم و مفيدش باز بدارد و به خود مشغول سازد، و لعب كار و يا كارهاى منظمى است كه با نظم خيالى و براى غرض خيالى انجام مى شود؛ مثل بازى بچه ها كه عده اى با حرص و شور و هيجان عجيبى يك بازى را شروع مى كنند و بر سرِ بازى داد و فرياد راه مى اندازند، ولى زود از آن سير شده و از هم جدا مى شوند.» (89)
امام على عليه السلام مى فرمايد: «اُهْجُرِ اللَّهْوَ فَاِنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُو وَ لَمْ تُتْرَكْ سُدىً فَتَلْغُو؛(90) از سرگرمى [و كارهاى غفلت آور] دورى كن؛ زيرا تو بيهوده آفريده نشده اى تا در نتيجه به سرگرمى بپردازى و مهمل رها نشده اى تا بيهودگى كنى.»
و امام باقرعليه السلام مى فرمايد: «لَا يَغُرَّكَ النَّاسُ عَنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ الْأَمْرَ يَصِلُ إِلَيْكَ دُونَهُمْ وَ لَا تَقْطَعَنَّ نَهَارَكَ بِكَذَا وَ كَذَا فَإِنَّ مَعَكَ مَنْ يَحْفَظُ عَلَيْك؛(91) مبادا مردم تو را از خودت غافل گردانند؛ زيرا نتيجه آن به خودت مى رسد نه به آنها، و روز خود را با چه و چه (كارهاى بيهوده) سپرى مكن؛ زيرا همراه تو كسى است كه آنچه از تو سر مى زند ثبت مى كند.»
همچنين امام على عليه السلام مى فرمايد: «مَجَالِسُ اللَّهْوِ تُفْسِدُ الايمَانَ؛(92) مجالس لهو [و گناه ] ايمان را فاسد مى كند.»

ج. غيبت
يكى ديگر از مفاسد بعضى جمعها، غيبت ديگران مى باشد.
اين آفت زيانبار زبان، از گناهان كبيره به شمار رفته و از جمله گناهانى است كه خداوند آن را نمى بخشد، مگر آنكه فرد مورد غيبت آن را ببخشد، چنانكه رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ الْغَيْبَةَ فَإِنَّ الْغَيْبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ يَزْنِي وَ يَتُوبُ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغَيْبَةِ لَا يُغْفَرُ لَهُ حَتَّى يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ؛(93) از غيبت بپرهيزيد كه غيبت از زنا بدتر است؛ زيرا زناكار ممكن است توبه كند و خدا توبه او را بپذيرد، اما غيبت كننده مورد عفو قرار نمى گيرد مگر اينكه طرف او (غيبت شونده) راضى شود.»
امام على عليه السلام مى فرمايد: «اَبْغَضُ الْخَلائِقِ اِلَى ا للَّهِ الْمُغْتَابُ؛(94) دشمن ترين خلائق در نزد خدا، غيبت كننده است.»
البته اين گناه شامل شنونده غيبت نيز مى شود؛ چنانكه فرمود: «اَلسَّامِعُ لِلْغَيْبَةِ كَالْمُغْتَابِ؛(95) شنونده غيبت نيز همانند غيبت كننده است.»
اميد است با استفاده از فرصتهاى طلايى پيش گفته و پرهيز از امورى كه انسان را به گناه مى آلايد، رضاى خدا را كسب كرده، ايّام به كامتان گردد.

1) آداب و رسوم نوروز، رضا شعبانى، مركز مطالعات فرهنگى بين المللى، ص 2-171.
2) مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى.
3) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 75، ص 327.
4) همان.
5) مائده/ 39.
6) مفاتيح الجنان.
7) بحارالأنوار، ج 67، ص 64.
8) مستدرك الوسائل، علامه طبرسى، مؤسسه آل البيت لِاحياء التراث، 1407 ق، ج 6، ص 352.
9) براى بررسى روايت معلى بن خنيس و نظرات علما درباره آن مى توان به كتاب آداب و رسوم نوروز صفحه 178-162 رجوع نمود.
10) وسائل الشيعه، ج 5، ص 317.
11) همان، ص 322.
12) همان، ج 8، ص 172.
13) وسائل الشيعه، حر عاملى، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1409، ج 16، ص 70.
14) همان، ج 11، ص 343.
15) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 1، ص 179.
16) همان، ج 10، ص 108.
17) وسائل الشيعه، حر عاملى، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1409، ج 11، ص 345.
18) ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ترجمه حميدرضا شيخى، دارالحديث، 1379، ج 5، ص 2484.
19) بقره/ 27.
20) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 71، ص 87 به بعد.
21) همان، ص 91.
22) تحف العقول، ابن شعبه، تصحيح على اكبر غفارى، جامعه مدرسين، ص 211.
23) الكافى، ج 4، ص 10.
24) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 71، ص 98.
25) همان، ص 91.
26) همان، ج 14، ص 306.
27) همان، ج 48، ص 101.
28) خصال، ج 1، ص 58، ح 60.
29) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 71، ص 97.
30) وسائل الشيعه، ج 15، ص 347.
31) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 71، ص 97.
32) غرر الحكم، ج 3، ص 238.
33) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 93، ص 159.
34) همان، ج 71، ص 277.
35) همان، ص 10.
36) همان، ص 114.
37) همان، ج 93، ص 159.
38) غرر الحكم، ج 4، ص 635.
39) الكافى، ج 2، ص 154.
40) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 73، ص 34.
41) همان، ج 76، ص 8.
42) همان. ج 71، ص 105.
43) همان، ج 5، ص 141.
44) همان، ج 71، ص 91.
45) همان، ج 90، ص 378.
46) غررالحكم، ج 4، ص 509.
47) بحارالانوار، ج 71، ص 71.
48) همان، ج 74، ص 98.
49) وسائل الشيعه، ج 15 ص 346.
50) بقره/ 83.
51) دهر / 8 - بلد / 15.
52) بقره / 83.
53) نساء / 8 و 36.
54) انفال / 41 - حشر / 7.
55) فجر / 17 - ضحى / 9.
56) ماعون / 2.
57) نهج البلاغه، سيدرضى، ترجمه محمد دشتى، مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين عليه السلام، 1384، نامه 47.
58) سفينة البحار، ج 8، ص 741 (يتيم).
59) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 72، ص 2.
60) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 69، ص 41.
61) الكافى، ج 2، ص 165.
62) وسائل الشيعه، ج 12، ص 99.
63) همان، ص 98.
64) الكافى، ج 2، ص 176.
65) همان.
66) وسائل الشيعه، ج 14، ص 585.
67) حجرات / 10
68) كنز العمال، ج 3، ص 58.
69) الكافى، ج 2، ص 209.
70) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 42، ص 248.
71) الكافى، ج 2، ص 210.
72) همان، ص 344.
73) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 74، ص 239.
74) همان، ص 76.
75) وسائل الشيعه، حر عاملى، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1409، ج 16، ص 94.
76) وسائل الشيعه، ج 16، ص 98.
77) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 67، ص 69-70.
78) جاثيه / 13.
79) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار احياءالتراث العربى، بيروت، ج 74، ص 407.
80) حج / 5.
81) نهج البلاغه، سيدرضى، ترجمه محمد دشتى، مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين عليه السلام، 1384، قصار 428.
82) انعام/ 141.
83) غافر/ 43.
84) فروع الكافى، كلينى، على اكبر غفارى، دار الاضواء، بيروت، ج 4، ص 53.
85) تصنيف غررالحكم و دررالكلم، مصطفى درايتى، انتشارات دفتر تبليغات قم، چاپ دوم، 1378 ش، ص 359.
86) بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بيروت، چ دوم، ج 72، ص 304.
87) همان.
88) نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، دنياى دانش، سوم، تهران، 1380، ص 259.
89) تفسير الميزان، علامه طباطبايى، سيدمحمد باقر موسوى همدانى، جامعه مدرسين، ج 16، ص 224.
90) تصنيف غررالحكم و دررالكلم، مصطفى درايتى، انتشارات دفتر تبليغات، چ دوم، 1378، ص 460.
91) بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، الوفاء، بيروت، چ دوم، ج 75، ص 184.
92) غرر الحكم، ج 6، ص 134.
93) بحارالأنوار، ج 72، ص 222.
94) غرر الحكم، ج 2، ص 424.
95) همان، ج 1، ص 307.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره101
/ 1