تبليغ نوشتارى (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبليغ نوشتارى (2) - نسخه متنی

نظيفه سادات مؤذن (باران)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
تبليغ نوشتارى (2)
فن نوشتن يا هنر نويسندگى؟
نظيفه‏ سادات مؤذّن (باران)
اشاره:
در شماره پيش، از اهمّيت و ضرورت تبليغ نوشتارى گفتيم و از رسالت بزرگى كه همه ما در اين عرصه بر دوش داريم. و اينك مطالبى در باب هنر نويسندگى ارائه مى‏كنيم.
* * *
پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله فرمود: «مَنْ مَاتَ وَمِيرَاثُهُ الدَّفَاتِرُ وَالْمَحابِرُ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛(1) هر كه از دنيا برود و ميراثش دفتر و دوات باشد، بهشت بر او واجب خواهد بود.»
زمانى كه تصميم مى‏گيريم به عرصه‏اى وارد شويم، ابتدا بايد آن را بشناسيم و با ويژگيها و آمادگيهايى كه به آن نياز داريم، آشنا شويم.
«نوشتن» دو عنصر اصلى دارد: «معنى» و «قالب معنى» يا «محتوا» و «لفظ». آنها كه به عرصه نوشتن قدم مى‏گذارند، بسته به ميزان توانايى‏اى كه در ارائه اين دو عنصر دارند، موفّق يا ناموفّق مى‏شوند.
لفظ و معنى براى ايجاد يك اثر خوب، ارزش اساسى دارند و هر كدام دچار نقص شوند، به نوشته خلل وارد مى‏كنند.
سخن در اينجاست كه نويسنده حوزوى، نوشتن را به عنوان يك «فنّ» فرا مى‏گيرد يا به چشم «هنر» به آن مى‏نگرد. كسى كه «فنّ نوشتن» را بداند، به‏درستى‏از عهده بيان و نگارش مطلب مورد نظرش برمى‏آيد و معانى ذهنى را در قالب الفاظ بى‏عيب و مناسب مى‏ريزد و عرضه مى‏نمايد. الفاظ او از نظر دستورى و قواعد فصاحت و بلاغت، صحيح و مطابق اصول است. از جهت نگارش و املا هم مشكلى ندارد.
مى‏بينيد كه آموختن اين فنّ براى هر كس در هر رشته‏اى از علوم، لازم است. هر كس بخواهد دست به قلم ببرد و اثرى خلق كند، بايد اصول اين فنّ را آموخته باشد.
بسيارند كسانى كه در يك رشته علمى به جايگاهى مى‏رسند و چون نمى‏توانند دانسته‏هاى خود را راحت و درست بنويسند و نوشته مناسبى عرضه كنند، به آموختن فنّ نوشتن رو مى‏آورند تا اثرى از خود به يادگار بگذارند.
«نوشتن فنّى است آموختنى و اكتسابى» و تنها با تمرين و ممارست و مطالعه و به كار بستن اصول و قواعد، مى‏توان به حدّ مطلوبى از آن رسيد. امّا «هنر نويسندگى» علاوه بر ممارست، نيازمند آن است كه با ذوق و شمّ نويسندگى ممزوج گردد.

نوشته‏هايى وجود دارند كه فكرى تازه و محتوايى نو عرضه مى‏كنند و حكايت از بلوغ فكرى نويسنده خود دارند و آثار ديگرى هستند كه صرفاً بخشهاى مختلفى از افكار و آثار ديگران را برش زده و در كنار هم چيده‏اند و نويسنده هيچ كار فكرى در شيوه ارائه مطلب انجام نداده است و خلاّقيّت و ابتكارى به آن نيفزوده است.

هنر نويسندگى‏
آنچه ما به عنوان كتاب و مقاله مى‏خوانيم و مى‏بينيم، انواع مختلفى دارد. نوشته‏هايى هستند كه هدفشان فقط انتقال حجمى از معلومات و اطّلاعات به خواننده است و در انتخاب شيوه بيان و جمله‏بندى و عبارت‏پردازى، كار خاصّى در آنها انجام نشده است و در مقابل، آثار ديگرى وجود دارند كه به بازى با الفاظ پرداخته‏اند و محتواى قابل توجهى ندارند.
نوشته‏هايى وجود دارند كه فكرى تازه و محتوايى نو عرضه مى‏كنند و حكايت از بلوغ فكرى نويسنده خود دارند و آثار ديگرى هستند كه صرفاً بخشهاى مختلفى از افكار و آثار ديگران را برش زده و در كنار هم چيده‏اند و نويسنده هيچ كار فكرى در شيوه ارائه مطلب انجام نداده است و خلاّقيّت و ابتكارى به آن نيفزوده است.
صد البته كه انواع اين نوشته‏ها از نظر ارزش در يك سطح قرار نمى‏گيرند. ارزشمندترين كار، آن است كه هم در محتوا و هم در شيوه ارائه آن، دنياى تازه را پيش روى مخاطبش بگشايد و شايد بتوان گفت تعريف نويسنده حقيقى اين است: «نويسنده هنرمندى است كه پيامى نو را با بيانى نو عرضه مى‏كند.» (2)
رسيدن به اين مرحله، بر پايه فنّ نوشتن هم استوار است. نوشته‏اى كه با اصول و قواعد منافات دارد و «درست» نيست، «هنرى» هم نيست.
امّا آيا «مبلّغان» در حدّ آموختن فنّ نوشتن بايد به اين عرصه وارد شوند، يا تا رسيدن به «هنر نويسندگى» از پا ننشينند؟

هنر تبليغ نوشتارى ‏
كمتر كسى را مى‏توان يافت كه از تأثير «زيبايى» و «شيوه نو» بى‏خبر باشد. اين مسئله آن‏قدر غيرقابل انكار است كه هر كس در هر موقعيّتى، براى رسيدن به موفّقيّت از اين اصل استفاده مى‏كند. كافى است به «ويترين مغازه‏ها» و «شيوه‏هاى تبليغاتى» نگاهى بيندازيم و «تنوّع‏طلبى» نسل جوان را كه شبانه‏روز پيش چشم ماست، مورد توجّه قرار دهيم.
سخنان مقام معظّم رهبرى، اين ديده‏بان آگاه، كه مسائل و ضرورتهاى جامعه را به بهترين وجه معرّفى مى‏كند، مبيّن وظيفه خطير حوزه است در اين عرصه.
بجاست همان‏گونه كه در تبليغ شفاهى خود سعى مى‏كنيم تمام زيباييها و عوامل جذّابيّت را به تناسب، به كار ببريم، در نوشته‏هاى خود نيز عناصر مورد نياز را شناسايى و استفاده كنيم. البته ما در شماره‏هاى آينده در مورد «راه‏هاى جذب خواننده» سخن خواهيم گفت؛ امّا اجمالاً اين اصل را بايد پذيرفت كه براى دستيابى به موفّقيّت - كه در عرصه تبليغ، رساندن پيامى الهى به مخاطب و اقناع اوست - بايد ابزار مورد نياز را كسب كرد و به‏درستى به كار برد.
البته ذكر اين نكته هم بجاست كه اگر نتوانستيم، يا به هر دليل نخواستيم در وادى هنرى نويسندگى وارد شويم، هرگز نبايد در آموختن فنّ نوشتن و اصول و قواعد آن كم‏كارى كنيم. خواننده، قوّت و ضعف نگارش متن را يكى از معيارهاى ارزيابى علمى نويسنده مى‏داند و واژه‏ها و عبارتهاى نوشته شما، گاهى مانند مدرك تحصيلى عمل مى‏كنند؛ نه تنها در باره حوزويان، بلكه هر كس كه دست به قلم مى‏برد، در لابه‏لاى كلمات و جملات، توان خود را معرّفى مى‏كند.
پس يادگيرى قواعد و اصول نگارش صحيح را بايد لازم دانست؛ زيرا براى هر يك از ما بارها پيش مى‏آيد كه ضرورتاً مطلبى بنويسيم.
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد

پاى نوشته چند نويسنده‏
در پايان بجاست نمونه‏هايى را به شما خوانندگان محترم عرضه كنيم كه نويسندگان با استفاده از جلوه‏هاى ادبى و شيوه‏هاى زيبانويسى، پيام و محتواى اخلاقى را به مخاطب منتقل كرده‏اند. يعنى: «تبليغ نوشتارى» انجام داده‏اند و از تأثيرگذارى غيرقابل انكار ادبيّات استفاده كرده‏اند.
در نمونه اوّل كه بخش پايانى نوشته‏اى است با موضوع «عيد غدير» نويسنده پس از آنكه با بيان بسيار تأثيرگذارش، از مشكلات فراوان شيعيان در زمان ا ئمه‏عليهم‏السلام مى‏گويد و خواننده را به اهميّت جايگاهى كه دارد، متوجّه مى‏كند، اين‏گونه سخن را به پايان مى‏برد:
آن «مرد ناشناس» كه ديروز كوزه آب زنى را آورد، صورتش را روى آتش تنور گرفته: «بچش! اين عذاب كسى است كه از حال بيوه‏زنان و يتيمان غافل شده.» آن «مرد ناشناس» سر بر ديوار نيمه‏خرابى در دل شب دارد مى‏گريد: «آه از ره‏توشه كم! آه از راه دراز!» و ما بى‏آنكه بشناسيمش، همين نزديكيها جايى نشسته‏ايم و تمرين مى‏كنيم كه با نامش شعر بگوييم، خط بنويسيم، آواز بخوانيم و حتّى دم بگيريم و از خود بى‏خود شويم.
عجيب است! مرد، هنوز هم «مرد ناشناس» است! (3)

حال تصوّر كنيد همين پيام را با بيان معمولى چگونه مى‏توان بيان كرد: «هنوز هم ما شيعيان على‏عليه‏السلام را نشناخته‏ايم. هنوز مولا در ميان ما ناشناخته است. مثل همان زمانى كه بعضى مردم كوچه و بازار او را نمى‏شناختند. مثل همان زنى كه على‏عليه‏السلام را نشناخت و حضرت به منزلشان رفت و به امورشان رسيدگى كرد. ما بُعد معنوى شخصيّت حضرت را هم نشناخته‏ايم و از عمق آموزه‏هاى عرفانى او هم چيز زيادى نمى‏دانيم... .»
نمونه‏هاى بسيارى از «تبليغ نوشتارى» در آثار حجت الاسلام «جواد محدّثى» وجود دارد. شايد بتوان گفت يكى از ويژگيهاى آثار ادبى خلق شده توسّط ايشان اين است كه اكثراً قابل استفاده در سخنرانى هم هستند. شيوه بيان و فكر حاكم بر آثار اين نويسنده، با فضاى منبر سازگارى دارد. بخشهايى از نوشته‏هاى ايشان در مورد «عفاف و حجاب» را براى نمونه ذكر مى‏كنيم:
- پشت بعضى از نگاه‏هاى مسموم و محبّتهاى فريبا، درّه هولناكى از سقوط و شب تاريكى از بدبختى است. بعضى قيمت خود را نمى‏شناسند و خود را ارزان مى‏فروشند. همه مدّعيان دوستى و عشق، خريدار نيستند، بلكه فقط قيمت مى‏كنند. (4)
- وقتى چشم، درياى هوس شود، قايق گناه در آن حركت مى‏كند و موج عصيان پديد مى‏آورد. رابطه گناه و نگاه، چقدر است؟ آنان كه از تير نگاه‏هاى مسموم پروا نمى‏كنند، شكار گرگهاى هوسران مى‏شوند. (5)
- آنكه كودك عفاف را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد؛ آنكه يوسف زيبايى را به چند سكّه تقلّبى و بدلى مى‏فروشد، آنكه بدون لباس تقوا به صحنه شعله‏ور گناه مى‏رود، روزى هم پشت ديوار ندامت مى‏نشيند و اشك ندامت بر دامن حسرت مى‏ريزد. سرانجام هم در آخرت، در آتش بى‏پروايى و بى‏تقوايى خود خواهد سوخت. آيا ديدن اين همه طعمه‏هاى تباه شده و پشيمان، كافى نيست كه ديگران، اين راه را دوباره تجربه نكنند؟(6)
- اگر از عفونت مرداب رنج مى‏بريد، اگر از خارستان محيط ناراحتيد، اگر از بى‏فروغى دلها و كوچه‏ها و خيابانها در هراسيد، در بوستان زندگى گلى بكاريد و به جاى دشنام به تاريكى، چراغى روشن كنيد و به جاى نفرين به مرداب و خارستان، گلستان معطّر بسازيد. شما كه باغبان حيا و عفافيد، چند گل زيبا پرورش داده‏ايد؟ هر دختر باايمان و باحجاب و پاك و نجيب كه تربيت كنيد، گامى براى خشكاندن مرداب برداشته‏ايد و ظلمت را شكسته‏ايد. (7)
نويسنده جوان ديگرى با نگاه متفاوت و تازه خود به جهان، آثار دل‏انگيزى آفريده است كه با مخاطب جوان و نوجوان، ارتباط قوى برقرار مى‏كنند.
اكنون نوشته كوتاهى از اين نويسنده خوش‏قلم را ببينيد كه در آن تلنگرى به «خدافراموشى» انسانها مى‏زند و خواننده را در خود فرو مى‏برد:
... آفتابگردان به من گفت: وقتى دهقان، بذر آفتابگردان را مى‏كارد، مطمئن است كه او خورشيد را پيدا خواهد كرد. آفتابگردان هيچ وقت چيزى را با خورشيد اشتباه نمى‏گيرد؛ امّا انسان همه چيز را با خدا اشتباه مى‏گيرد. آفتابگردان راهش را بلد است و كارش را مى‏داند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهميدن خورشيد، كارى ندارد. او همه زندگى‏اش را وقف نور مى‏كند، در نور به دنيا مى‏آيد و در نور مى‏ميرد. دلخوشى آفتابگردان، تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آميخته است و انسان با خدا. بدون آفتاب، آفتابگردان مى‏ميرد؛ بدون خدا، انسان!»... داشتم مى‏رفتم كه نسيمى رد شد و گفت: «نام آفتابگردان، همه را به ياد آفتاب مى‏اندازد. نام انسان آيا كسى را به ياد خدا خواهد انداخت؟»(8)
اين است عرصه دل‏انگيز «تبليغ نوشتارى». اين است دنياى زيبايى كه «مبلّغ» مى‏تواند در آن قدم بگذارد و از دستاوردهاى آن براى رسيدن به اهداف متعالى‏اش بهره ببرد. آيا زمان آن نرسيده است كه خود را به «سلاح قلم» مجهّز كنيم و در جبهه انجام وظيفه، آماده‏تر و كارآمدتر حاضر شويم؟

1) ارشاد القلوب، شيخ ابو محمّد ديلمى، اعلمى، بيروت، چ چهارم، 1398 ق، ص 176.
2) اين بخش برداشتى است از جزوه «كلّيّات نويسندگى» از عبد الرحيم موگهى (شميم).
3) خدا خانه دارد، فاطمه شهيدى، نشر معارف، قم، 1383، ص 87.
4) گل عفاف، جواد محدّثى، انتشارات جامعة الزهراعليهاالسلام، قم، 1386، گلبرگ 4، ص 12.
5) همان، گلبرگ 5، ص 13.
6) همان، گلبرگ 22، ص 30.
7) همان، گلبرگ 39، ص 47.
8) هر قاصدكى يك پيامبر است، عرفان نظرآهارى، نشر افق، تهران، 1384 ش، صص 43 - 45.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره108
/ 1