بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هجرت فوائد، عوامل و موانع هجرت محمد مهدي فجري يکي از دستورهاي سازنده اسلام، هجرت است. هجرت، يکي از مهمترين مسائلي است که نه تنها در آغاز اسلام، اساسيترين نقش را در پيروزي حکومت اسلامي ايفا کرده است؛ بلکه در هر زمان ديگر نيز از اهميت فوق العادهاي برخوردار است؛ چرا که از يک سو مؤمنان را از تسليم در برابر فشار و خفقان محيط باز ميدارد و از سويي ديگر، عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است. جالب اين است که هجرت - آن هم نه براي حفظ خود بلکه براي حفظ آيين اسلام - مبدأ تاريخ مسلمانان است و زيربناي همه حوادث سياسي، تبليغي و اجتماعي ما را تشکيل ميدهد. اهميت هجرت قرآن کريم در آيات متعددي بر مسئله هجرت تأکيد و آن را توأم با ايمان و جهاد ذکر ميکند؛ چنان که ميفرمايد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»؛(1) «آنها که ايمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پيروز و رستگارند.» آنچه در آيه شريفه به وضوح روشن است آنکه ايمان، هجرت و جهاد، همچون تقوا در رأس هم? ارزشهاست و فوز و رستگاري، تنها در ساي? ايمان، هجرت و جهاد است. سپس خداوند متعال در سومين سوره قرآن کريم، اهميت هجرت را اينگونه بيان ميفرمايد: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛(2) «کسي که در راه خدا هجرت کند، جاهاي امنِ فراوان و گستردهاي در زمين مييابد و هر کس به عنوان مهاجرت به سوي خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده و مهربان است.» اين آيه شريفه نيز تأکيد ميکند که مسلمانان مکلّف به وظيفهاند، نه نتيجه. اگر هجرت را وظيفه خويش دانستند بايد به اين وظيفه عمل کنند و از هيچ چيز حتي مرگ نهراسند؛ زيرا پاداش «مهاجر» با خدا و بالاتر از بهشت است. هجرت، درخشندهترين برنامهاي بود که در اسلام پياده شد و سرآغاز فصل جديدي از تاريخ اسلام شد. به نظر ميرسد اگر مسلمانان به فرمان رسول خدا(ص) هجرت نميکردند نه تنها اسلام از محيط مکه فراتر نميرفت؛ بلکه ممکن بود در همان منطقه، دفن و فراموش شود.
انواع هجرت در دين اسلام به چند نوع هجرت اشاره شده است: 1. هجرت دروني مهمترين هجرت، مهاجرت از گناهان و آلودگيهاي دروني است؛ به تعبير ديگر اين هجرت مقدمه ساير هجرتهاست. اگر اين مرحله به درستي انجام نپذيرد آثار ساير هجرتها را نيز زير سؤال خواهد برد. امير مؤمنان علي(ع) ميفرمايد: «وَ يَقُولُ الرَّجُلُ هَاجَرْتُ وَ لَمْ يُهَاجِرْ إِنَّمَا الْمُهَاجِرُونَ الَّذِينَ يَهْجُرُونَ السَّيِّئَاتِ وَ لَمْ يَأْتُوا بِهَا؛(3) بعضي ميگويند مهاجرت کردهايم، در حالي که مهاجرت واقعي نکردهاند. مهاجران واقعي کسانياند که از گناهان هجرت ميکنند و مرتکب آن نميشوند.»
2. هجرت براي حفظ دين خود رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِيقَ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ(ع)؛ (4) کسي که براي حفظ آيين خود از سرزميني به سرزمين ديگر حتي به اندازه يک وجب مهاجرت کند استحقاق بهشت مييابد و يار [و همنشين] محمد و ابراهيم(ع) خواهد بود (زيرا اين دو پيامبر بزرگ، پيشواي مهاجران جهان بودند).» بهترين داستاني که قرآن کريم براي اين هجرت بيان ميکند، داستان اصحاب کهف است. آنان در محيط و زماني ميزيستند که بت پرستي و کفر، آنها را احاطه کرده بود و يک حکومت جبار و ستمگر که معمولاً حافظ و پاسدار شرک، کفر، جهل، غارتگري و جنايت است بر سر آنان سايه شوم افکنده بود؛ اما اين گروه از جوانمردان که به فساد اين آيين پي بردند، تصميم به قيام گرفتند و چون توانايي بر مقابله با آن حکومت جبار و بت پرست را نداشتند ناچار براي نجات خويشتن و يافتن محيطي آماده تر تصميم به هجرت گرفتند؛ البته چنان که از آيه 41 سوره نحل مشخص است نميتوان فوراً ميدان مبارزه را خالي کرد؛ بلکه لازم است تا حد توان، ايستادگي و تحمل کرد؛ اما هنگامي که تحمل آزار دشمن جز جسارت او و تضعيف مؤمنان ثمري نداشته باشد، در اينجا بايد مهاجرت را برگزيد تا با کسب قدرت بيشتر و فراهم ساختن سنگرهاي محکمتر، جهاد در تمام زمينهها از موضع بهتري تعقيب شود و به پيروزي طرفداران حق در زمينههاي نظامي، فرهنگي، تبليغاتي منتهي گردد.
3. هجرت براي آموختن علم و دانش قرآن کريم در آيه 122 سوره توبه از عدهاي از افراد مستعدِ تحصيل دعوت ميکند تا براي تحصيل و تفقه در دين از شهر و ديار خويش خارج شوند: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»؛(5) «شايسته نيست مؤمنان، همگي رهسپار شوند؛ پس چرا از هر گروهي دستهاي رهسپار نميشوند تا از دين [و معارف و احکام اسلام] آگاهي يابند و پس از بازگشت، مردمشان را بيم دهند؟! شايد [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداري کنند.»
4. هجرت براي تقويت دين پس از آنکه تعلم و تفقه در دين، به نحو قابل قبول انجام شد، مهمترين وظيفه، هجرت است تا آموختهها در اختيار ديگران قرار گيرد. اين وظيفهاي است شرعي که خداوند متعال در آيه 122سوره توبه بر آن تصريح ميفرمايد. بررسي تاريخ نشان ميدهد هجرت براي تقويت دين نه فقط در اسلام که در اديان گذشته نيز سابقه داشته است؛ چنان که حضرت ابراهيم(ع) پس از آنکه از آتش نمرود سالم ماند و دلهاي آماده را به سوي خويش جذب کرد، همراه مؤمنان براي گستردن دعوت حق، به سوي شام، فلسطين و مصر (سرزمين فراعنه) روانه شد و توانست در آن مناطق، حقيقت توحيد را تبليغ کند و مؤمنان فراواني را به پرستش خداوند يگانه بخواند. (6) همچنين اکثر پيامبران نيز پيامبران تبليغي بودهاند، نه تشريعي. آنان مروج و مبلّغ شريعتي بودهاند که حاکم بر زمانشان بوده است. پس از پيامبران و ائمه معصوم(ع) که تمام تلاش خود را براي ترويج دين به کار گرفتهاند، وظيفهشناسي و سپس عمل به وظيفه، مهمترين مسئلهاي است که بر عهده عالمان و دانش آموختگان مکتب امام صادق(ع) سپرده شده است.
وظيفه شناسي امروز شاهديم که در گوشه گوشه کشورمان، دشمنان فرهنگي نفوذ کردهاند و با ترفندها و ايجاد شبهه جوانان را منحرف ميسازند. همچنين ديگر فرقههاي ساختگي و نوظهور با زيباترين کلمات در صدد دور کردن جوانان از دين اسلاماند؛ همچنين ديگر روستاهاي بسياري وجود دارد که از نعمت روحاني محروماند و گاه افرادي که از برخي کشورها تأمين ميشوند جاي خالي روحانيان را پر ميکنند و عهده دار نماز و احکام شرعي شيعه و سني ميشوند. اين مسئله در زماني اتفاق ميافتد که روحانيان بسياري از همان منطقه در قم، مشهد، کاشان و ... قصد توطن کردهاند و با اينکه ميدانند وجودشان در اينگونه شهرها اثر مهم و قابل اعتنايي ندارد و ميدانند که مناطق بسياري تشنه يک جرعه از معارف اسلامياند و از نبودِ اين جرعه در حال نابودياند؛ اما در لزوم هجرت و ترک زندگي آرام خود به ترديد افتادهاند؛ در حالي که هزينه کردن زندگي، خانواده و آبرو براي عمل به وظيفه و صيانت از اسلام، سيره علما و پاسبانان دين اسلام بوده است. شهيد آيت الله مدرس(ره) در کتاب زرد خود مينويسد: «در نجف، مرجعيت شيعيان به من پيشنهاد شد، اما خودم فکر ميکردم لازم است به خاطر مسلمانان به هند بروم و به کار تشکيل حوزه و مجامع اسلامي بپردازم. مدتي درنگ کردم، به اين نتيجه رسيدم که ملت ايران هزينه سنگيني را متحمل شده و مرا براي خدمتگزاري به اين مرتبه رسانده است. حال به من نياز دارد و من آنان را رها نميکنم.» (7) نکته قابل تأمل اين است که هر کس در شناخت وظيفه به دو امر توجه داشته باشد: اول: آيا وظيفهاي در قبال هجرت دارد يا نه؟ دوم: اگر وظيفه او هجرت است، اين وظيفه، اقتضاي چه فعاليتي و چه مکاني را دارد؟ در جواب اين دو سؤال، به بيان يک نمونه اکتفا ميکنم: يکي از دوستان در يک سال براي تدريس دروس حوزوي در دو شهر دعوت شد. يکي از اين شهرها از شهرهاي مهم حوزوي بود که اساتيد متعدد و روحانيان بسياري داشت و ديگر شهري بود که تعداد روحانيان بسيار کمي داشت. وقتي اين استاد براي انتخاب اين دو گزينه با من مشورت ميکرد به ايشان گفتم شما در هر دو منطقه موفق، و استقبال مردمي نيز در هر دو شهر از شما خوب خواهد بود؛ اما ميزان موفقيت شما و نياز مردم در شهر دوم دهها برابر شهر اول است. افزون بر اين، حضور نيافتن شما در شهر اول به علم آموزي و تربيت طلاب لطمه نميزند و روحانيان بسياري در اين منطقه هستند تا به بيان احکام ديني در ميان مردم بپردازند؛ اما با حضور شما در منطقه دوم علاوه بر استفاده طلاب، مردم نيز از فيض وجودتان بهره ميبرند. خلاصه آنکه تشخيص وظيفه، مسئلهاي شخصي است و هر کس بايد وظيفه خود را بشناسد و بر طبق آن عمل کند و در قبال آن پاسخگو باشد. روحانيان، مرزداراني هستند که اگر وظيفه خويش را نشناسند و طبق آن عمل نکنند، فرصت نفوذ را در اختيار دشمنان قرار داده و به نوعي آنان را در رسيدن به اهدافشان ياري کرده اند. امام صادق(ع) ميفرمايد: «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ ... أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ؛(8) علماي شيعيان ما در مرزي هستند که در سوي ديگر آن، ابليس و دار و دستهاش هستند. اينان مانع ميشوند که شياطين بر ضعفاي شيعيان ما حمله کنند و ابليس و پيروان ناصبياش بر آنان مسلّط شوند. آگاه باشيد، هر کس از شيعه ما خود را به اين مرزداري بگمارد، مقامش از کساني که با روميان و ... جهاد کردند هزار هزار بار بالاتر است، بدان سبب که چنين مرزداري از دين دوستان ما دفاع ميکند، در صورتي که آنان از بدن ايشان دفاع ميکنند.»
مهمترين هجرت، مهاجرت از گناهان و آلودگيهاي دروني است؛اين هجرت مقدمه ساير هجرتهاست. اگر اين مرحله به درستي انجام نپذيرد آثار ساير هجرتها را نيز زير سؤال خواهد برد. مهاجران واقعي کسانياند که از گناهان هجرت ميکنند و مرتکب آن نميشوند.»
فوايد هجرت پس از نبوت رسول خدا(ص) هجرت، سرمايه اي براي تقويت اسلام شد. پيامبر اکرم(ص) با اعزام سفيران و مبلغان به نقاط مختلف جزيرة العرب و ديگر نقاط جهان (ايران، روم شرقي، مصر، يمن و ...) دو هدف عمده را تعقيب ميکرد: اولين هدف، دعوت به توحيد و رساندن پيام توحيد به اقصي نقاط عالم، و هدف ديگر اين بود که مردمي که سالها در جزيرة العرب و در يک قبيله با فکر قبيلهاي بزرگ شده اند، حصارهاي قبيلهاي را بشکنند و دنياي خارج از مرزها را ببينند و مطالعه کنند. اين اقدام اسلام باعث شد تا مسلمانان با فرهنگها و انسانهاي مختلف روبه رو شوند و رشد فکري داشته باشند. در بررسي تواناييهاي روحانيان، به ويژه در نظام جمهوري اسلامي و نيز مرور کارنامه درخشان مبلغان گرامي، به ظرفيتهاي فوق العادهاي برميخوريم که به جرأت ميتوان نام اکمال نعمت بر آن نهاد و عدم شکرگزاري عملي در برابر اين نعمت را باعث عواقب ناگوار دانست. به يقين هجرت، بهترين راه براي به فعليت رساندن اين ظرفيتها است؛ البته ناگفته نماند که استفاده از اين ظرفيتها براي برخي در شهرهاي حوزوي نيز فراهم است؛ اما به يقين، آثار استفاده از اين تواناييها در هجرت، غير قابل مقايسه با قم و ... خواهد بود؛ چرا که يک استاد يا امام جماعت در قم خواهد توانست حداکثر از يک يا دو ظرفيت خود در راه تبليغ دين استفاده کند و مهمتر آنکه ديگران، نبودن اين شخص را در قم جبران ميکنند؛ اما حضور چنين شخصي در منطقه ديگر، عاملي براي استفاده از تمام ظرفيتها خواهد شد و زمينه را براي استفاده فرصت طلبان خواهد بست؛ زيرا آنان به دنبال کمترين رخنه ميگردند تا به اهداف شوم خود برسند. در اين مجال به برخي از ظرفيتها اشاره ميشود که در وجود هر روحاني وجود دارد و در هجرت به منصه ظهور ميرسد:
1. تربيت طلاب يکي از ثمرات پربرکت زندگي مبلغ، حضور در حوزه هاي علميه شهرستانها به عنوان مدير يا استاد است. سالهاي متمادي است که با حوزه علميه شهرهاي مختلف در ارتباطم و ثمرات خدمت خالصانه مديران و اساتيد موفق را مشاهده کردهام. بر اين اساس اعتقاد دارم که فعاليت آموزشي و پرورشي در حوزه علميه، درخت پر ثمري است که به جز آيه شريفه «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»؛(9) «کلمه پاک و نيکو مانند درخت پاک نيکو است که ريشه آن ثابت و استوار و شاخههايش در آسمان است و ثمرات و ميوههايش را در همه وقت به اذن پروردگارش عطا ميکند»، مصداقي ندارد؛ براي نمونه، هجرت مرحوم آيت الله يثربي(ره) به کاشان، پيش از انقلاب به کارهاي فرهنگي فراوان و بينظيري منجر شد و تأسيس حوزه علميه به دست ايشان، ثمرات فوق العادهاي داشت که قابل مقايسه با ديگر خدمات نيست. امروز بسياري از فارغ التحصيلان آن حوزه پس از طي مراحل علمي در قم، مسئوليتهاي مختلف فرهنگي از جمله امامت جمعه، استاد و مدير حوزههاي علميه را به عهده گرفتهاند. اکنون که با شاگردان آنان در شهرهاي مختلف تماس دارم، از طرفي موفقيت هر يک را ثمره همان شجره طيبه ميبينم و بر روح آن مؤسس بزرگ درود ميفرستم و از طرف ديگر از خود ميپرسم اگر آيت الله يثربي(ره) به اين هجرت - که با سختيهاي فراواني مواجه بود - تن نميداد و در حوزه علميه قم ميماند، چه مقدار از اين موفقيتها را در پرونده خويش به ثبت ميرساند؟ تنها يکي از شاگردان آن فرزانه، تأسيس چندين حوزه علميه، تأسيس مدارس راهنمايي و دبيرستان ويژه ايتام و کودکان مستمند - با جهت گيري فرهنگي و تربيتي - احداث چندين مرکز فرهنگي و خدماتي براي ترويج اسلام ناب محمدي(ص) را در پرونده خويش دارد. چنين است که شهيد مطهري(ره) ميفرمود: «اگر بگويم مقام تبليغ اسلام، رساندن پيام اسلام به عموم مردم، معرفي و شناساندن اسلام به صورت يک مکتب، از مرجعيت تقليد کمتر نيست، تعجب نکنيد؛ مقامي است در همان حد.» (10) شايد به همين علت است که اکثر علما مهمترين وظيفه خود را تربيت طلاب علوم حوزوي ميدانستند و بر تأسيس حوزه علميه اصرار ميورزيدند.
2. انذار مردم يکي از مهمترين علل فرستادن انبيا و رسل الهي، انذار و تربيت مردم بوده است. رسول خدا(ص) در طول 23 سال رسالت خويش به دنبال چنين وظيفهاي بود؛ وظيفهاي که بهراحتي و ارزان به انجام نرسيد؛ بنابراين پس از آنکه يک روحاني، به تربيت علمي و اخلاقي خويش پرداخت، مهمترين وظيفهاش اصلاح امور ديني و دنيوي مردم است. امام صادق(ع) ذيل آيه شريفه «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»(11) ميفرمايد: «مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْيَاهَا وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا؛(12) هر کس نفسي را از گمراهي خارج و به هدايت وارد کند مانند اين است که آن نفس را زنده کرده و هر کس آن نفس را از هدايت خارج کرده و به گمراهي بکشاند، به تحقيق که او را کشته است.» امام راحل ميفرمود: «توجه داشته باشيد که آخوند، شغلش بزرگترين شغلها و مسئوليتش بزرگترين مسئوليتهاست. يک شخص روحاني ميتواند يک ملت را نجات بدهد و يک شخص روحاني ميتواند يک ملت را به تباهي بکشد. توجه داشته باشيد که مبادا از آن اشخاص بشويد که يک ملت را به تباهي بکشيد. از آن اشخاص باشيد که يک ملت را به سعادت برسانيد يا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند؛ با ارشاد شما مردم هدايت بشوند.» (13) همچنين ميفرمود: «اگر در يک محل، يک روحاني متعهد باشد، آن محل را تصفيه ميکند و اگر در هر يک از بلاد چند نفر روحاني باشند که آنها آن طور که بايد، آن طور که دستور اسلام است باشند، از باب اينکه مردم تبعيت از آنها ميکنند، مردم هم اصلاح ميشوند و با اصلاح مردم يک جامعه صحيح پيش ميآيد.» (14) بنابراين اگر بالاترين متخصصان رشتههاي مختلف پزشکي را در نظر بگيريم خواهيم ديد آنان وظيفه دارند نهايت تلاش خويش را در راه نجات جان چند انسان به خرج دهند و آنان را از خطر مرگ يا نقص عضو نجات دهند و اين عمل که در اسلام، کاري بس مهم است، در حيطه تخصص آنان و به شرط مراجعه بيمار به آنها است؛ اما روحاني جانشين انبيا و اولياي الهي است که وظيفه خودسازي و سپس انسان سازي را بر عهده دارد. ظرفيت وجودي يک روحاني همانند انبيا، همه انسانها و همه سلايق را شامل شده است و وظيفه دارد در راهبرد اهداف خويش به دنبال مردم برود و آنان را با وظايفشان - که اولين قدم در راه معالجه روح است - آگاه سازد. در طول تاريخ نيز اين انبيا و ائمه(ع) و جانشينان آنان بودهاند که در پي ارشاد مردم رهسپار ميشدهاند و احدي از آنان در انتظار درخواست و يا دعوت مردم نبوده است. مناسب ميدانم که در اين مجال به ذکر خاطرهاي اشاره کنم که هم تفاوت بين کار روحاني و متخصصان علوم پزشکي - که هر دو براي سلامت جامعه زحمت ميکشند - روشنتر شود و هم معناي آيه 32 سوره مائده به وضوح آشکار شود. يکي از مبلغان در يکي از شهرها، کانون قرآني تأسيس کرد و از همه ظرفيتها براي شرکت مردم به ويژه جوانان در برنامههاي قرآني استفاده جست. جذابيت برنامه ها به گونه اي ادامه يافت تا روزي يکي از جوانان، دوست خوش صدا و ترانه خوان مراسم عروسي را همراه خود به کانون آورد و مورد استقبال گرم مسئول کانون قرار گرفت و اين جوان، کم کم جزء اعضاي کانون قرار گرفت. اکنون، آن ترانه خوان مجالس لهو و لعب، يکي از بهترين قاريان قرآن در سطح آن استان و مشغول فعاليتهاي قرآني و فرهنگي است و شايد تاکنون جوانان بسياري را همانند خود به سوي قرآن و دين جذب کرده باشد.
3. خدمت رساني از ديگر برنامههاي انبيا، اوليا و علما، خدمت رساني به مردم بوده است. وقتي امام سجاد(ع) را غسل ميدادند، ديدند علاوه بر هفت موضع سجد? ايشان که پينه بسته بود، پشت حضرت نيز پينه بسته است. معناي آثار پينه در پشت آن بزرگوار، اين است که در مسير خدمت به مردم نيز مانند مسير عبادت بايد بسيار تلاش کرد. در اين صورت است که تبليغ، اثرگذار خواهد بود. خدمترساني علاوه بر ثواب و پاداش بسياري که بر آن مترتب است آثار و برکات فراواني در موفقيت روحاني و جلب مردم به سوي دين دارد. يک روحاني ميتواند علاوه بر خدمت فکري و فرهنگي، خدمت رساني اجتماعي، حمايت از محرومان و مشکل گشايي از مردم را در رأس برنامههاي خويش قرار دهد که اين کار از بزرگترين برنامههايي است که وي ميتواند انجام دهد. يکي از مبلّغان از جمله کارهاي يک ساله خويش در يکي از روستاهاي محروم را رفع مشکل آب روستا بيان ميکرد که با پيگيريهاي مکرر به سرانجام رسيده است؛ به يقين، تلاش يک مبلّغ براي رفع مشکل يک روستا از صدها سخنراني و دعوت جوانان به سوي دين مؤثرتر است. اين لطف، محبت و رسيدگي عاطفي به مردم از مهمترين دستورهاي امير مؤمنان(ع) به مالک اشتر است: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ؛(15) دل خويش را سرشار از مهرباني و محبت و لطف به مردم و زيردستان کن.» بر همين اساس در سراسر زندگي علماي بزرگوار دين، روح خدمت رساني را به عيان مشاهده ميکنيم. مرحوم آيت الله خادمي(ره) علاوه بر تشکيل پرجمعيتترين و پرمايهترين مجالس درس و تربيت شاگردان بسيار در اصفهان، خدمات فرهنگي و عمراني فراواني را از خود به يادگار نهاد که تأسيس چندين کتابخانه، مسجد و انجمن خيريه، جمعآوري کمک براي رسيدگي به محرومان جامعه و حتي مسلمانان خارج از کشور و نيز رسيدگي به خانوادههاي زندانيان و تبعيديان دوران ستم شاهي از جمله آن است. (16) همچني همواره در خدمت مردم بودن، يکي از خصوصيات اخلاقي شهيد محراب آيت الله مدني(ره) در طول زندگي حتي در دوران تبعيد بود. ايشان به هر شهر يا روستايي که ميرفت براي رفع نيازهاي فردي و اجتماعي مردم تلاش ميکرد که براي نمونه، احداث مهديه در همدان، احداث درمانگاه، راهاندازي صندوق قرض الحسنه، احداث حسينيه و حمام در دره مراد بيک همدان، احداث مدرسه و راهاندازي صندوق قرض الحسنه در قصر شيرين و احداث هيجده دستگاه خانه در يکي از روستاهاي بويين زهرا از جمله آنهاست. هجرت شهيد محراب حضرت آيت الله صدوقي(ره) به استان يزد قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز آثار بسياري را به همراه داشته است. بنا و تعمير 18 مسجد، 19 مدرسه علوم ديني، تأسيس چند خيريه، بيمارستان، مکتب الزهراء(س)، صندوق قرض الحسنه، درمانگاه و مرکز تحقيقات اعصاب و روان، نمونههايي از خدمات ايشان است؛(17) در حالي که هزاران نفر از دوستان آيت الله صدوقي، مدني، خادمي و ... تا آخر عمر در قم، مشهد و ... ماندند و خدمت چنداني در راه اسلام انجام ندادند و سنت حسنهاي را پايهگذاري نکردند. يکي از شاگران آيت الله يثربي(ره) در منطقه تبليغي خود، بيش از پانزده سال قبل، سنتي مبارک را پايه ريزي کرد که از شب اول ماه مبارک رمضان، هر شب يکصد غذاي گرم بين خانوادههاي محروم و آبرومند - که توسط هيئت امناي مساجد معرفي ميشدند - پخش ميشد. در سال دوم يکصد و پنجاه غذا، سال سوم سيصد غذا، سال چهارم پانصد غذا، سال پنجم شبي هزار غذا طبح و طبق برنامه، ميان نيازمندان پخش شد که در طول ماه مبارک به تناوب به هر خانوار، چهار شب غذا تحويل ميشد. نکته مهم اينکه پس از گذشت پانزده سال از آن اقدام، همچنان اين برنامه در ميان خيّرين آن منطقه ادامه دارد و چه زيباست کلام رسول خدا(ص) که فرمود: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ؛(18) هر کس سيره و روش خوبي را در جامعه بنيان نهد اجر آن سيره و اجر کساني که تا قيامت به آن سيره عمل ميکنند براي او خواهد بود؛ بدون آنکه از اجر عاملان به آن، چيزي کاسته شود.» زيباتر آنکه مردم، سالهاي سال از اين خدمات استفاده ميکنند و آن را نه به نام يک فرد، که از آن به نام اسلام و روحانيت ياد ميکنند. اينها نمونهاي از هزار نمونه کارهايي است که يک مبلّغ در محل تبليغ خود ميتواند انجام دهد، در حالي که روي گرداندن از هجرت، استعدادها و توانايي آنها را خاموش ميکند. ادامه دارد... .
(1) توبه/ 20. (2) نساء/ 100. (3) بحار الانوار، علامه مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 68، ص 232 و الغارات، ابراهيم بن محمد ثقفي، قم، موسسه دارالکتاب، چاپ اول، 1410 ق، ج 2، ص 343. (4) تفسير نور الثقلين، عروسي حويزي، قم، انتشارات اسماعيليان، چهارم، 1415 ق، ج 1، ص 541. (5) توبه/ 122. (6) برگفته از: تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، 1374 ش، ج 10، ص 403. (7) درسهاي مدرس، تحقيق محمد مهدي فجري، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني?، بي تا، ص 19. (8) الاحتجاج، علامه طبرسي، نشر مرتضي، مشهد مقدس، 1403 ق، ج 1، ص 17. (9) کلمه طيبه» (و گفتار پاکيزه) را به درخت پاکيزهاي تشبيه کرده که ريشه آن (در زمين) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان ميوه خود را به اذن پروردگارش ميدهد. (ابراهيم/ 24 و 25). (10) مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، ج 17، ص 413. (11) مائده/ 32. (12) الکافي، ثقه الاسلام کليني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 2، ص 210. (13) صحيفه نور، ج 8، ص 262. (14) همان، ج 11، ص 394. (15) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، موسسه تحقيقاتي امير المؤمنين(ع)، قم، بوستان کتاب، نامه 53. (16) يتيمان سرافراز، محمد مهدي فجري، قم، انتشارات مهر امير المومنين(ع)، چاپ سوم، ص133. (17) همان، ص 185. (18) الکافي، ج 5، ص 9.