بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هجرت فوائد، عوامل و موانع هجرت (2) محمدمهدي فجري عوامل هجرت چنان كه بيان شد هجرت وظيفهاي انكارناپذير براي بيشتر روحانيان است و عوامل متعددي براي ورود به اين عرصه وجود دارد؛ اما در اين مقاله عواملي را مورد بررسي قرار ميدهيم که ناديده گرفتن آنها، نقش بسزايي در تجمع روحانيان در مراكز حوزوي و تمايل نداشتن آنان به هجرت دارد: 1. فرهنگسازي فرهنگسازي، نقش مهم و اساسي در ايجاد انگيزه براي بسياري از امور دارد. هجرت نيز از مسائل مهمي است كه به فرهنگسازي نياز دارد. متأسفانه بايد به اين امر اعتراف كنيم كه درباره بحث هجرت و لزوم آن در حوزهها فرهنگسازي جدي صورت نپذيرفته است؛ به عبارت ديگر، سالهاي ابتدايي حوزه، بهترين زمان براي آگاه كردن طلاب در تبيين نقش تبليغ و هجرت است كه به آن توجه نشده است. اگر اين فرهنگسازي - كه مدتي است در برخي مراکز آغاز شده است و دانشپژوه با هدف تحصيل و سپس تعهد به تبليغ وارد حوزه ميشود - در سطح تمامي حوزههاي علميه اجرا ميشد، اكنون با مشكل حضور بيش از حد روحانيان در شهرهاي حوزوي مواجه نبوديم. مدير يكي از حوزههاي علميه - كه در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي راهاندازي شد - از ابتداي ورود دانشپژوهان به حوزه، به تبيين تشكيل حوزه علميه پرداخت و از همان ابتدا اين فرهنگ را به آنان شناساند كه تنها هدف حوزه، تحصيل و علم آموزي صِرف نيست؛ بلكه هر يك در قبال مردم و جامعه مسئوليت دارند. بر اساس چنين ديدگاهي، از سال دوم، برنامه فن خطابه و سخنراني، جزء برنامه درسي طلاب قرار گرفت و پس از آن، تمامي طلاب در تابستان همان سال، فعاليت تبليغي در مناطق خود را تجربه كردند. آنان در قالب گروههاي تبليغي به ميان عشاير و برخي روستاها ميرفتند و به بيان احكام ميپرداختند. جالب آنكه هر فرد موظف بود پس از اتمام برنامه به چادر گروه - كه در همان منطقه برپا شده بود - برگردد و هر شب با حضور يكي از اساتيد به بيان مشكلات روزانه خود بپردازد و راهكارهاي استاد و دوستان خود را بشنود. هم اكنون بر اساس همان برنامه، كمتر كسي از محصلين آن حوزه، در قم حضور دارد و اكثر آنها در مناطق مختلف كشور مشغول فعاليت تبليغياند. البته منظور از فرهنگسازي، تبيين چند مسئله مهم است كه فقدان هر يك، مانع از انگيزه براي هجرت خواهد شد: الف. بيان اهميت تبليغ و هجرت درباره اهميت تبليغ، سخنان بسياري گفته و كتابهاي زيادي نگاشتهاند؛ اما فرهنگسازي در اين باره و بيان دستاوردهاي تبليغ، نكته مهم ديگري است كه مسئولان بايد به آن عنايت داشته باشند. بسيار مناسب است كه خاطرات هجرت بزرگان فعلي حوزه، خاطرات مبلغان موفق در عرصههاي مختلف (امام جمعه، مدير حوزه، استاد حوزه، روحانيان مستقر در مناطق مختلف و ...) معرفي مبلغان موفق به ويژه مبلغان جوان و نيز بيان دستاوردهاي تبليغي در بروشورهاي كوچك، در اختيار طلاب قم و ديگر مراكز مهم حوزوي قرار گيرد. همچنين تهيه روزنامه ديواري ماهيانه از همين بروشورها براي نصب در حوزههاي علميه تأثير بسياري در تبيين اهميت هجرت خواهد داشت. ناگفته نماند كه چند سالي است در بخشي از حوزه، برنامههاي متنوع و تلاشهاي مؤثري براي هجرت روحانيان تدارک ميشود؛ اما به نظر ميرسد اگر اين گونه فرهنگسازيها بيشتر شود و علاوه بر قم در ساير شهرهاي حوزوي مهم همچون اصفهان، مشهد، كاشان و ... نيز گسترش يابد، آثار مؤثرتري به دست خواهد آمد.
ب. اخلاص يكي از مسائل ضروري براي طلاب علوم ديني، اخلاص و خلوص نيت است. اگر طلبه از ابتدا به قصد شهرت، مقام و ... وارد حوزه شود در آينده به هيچ وجهي قادر به انجام وظيفه نخواهد بود؛ به همين سبب، يكي از مديران مدارس علميه، به هيچ وجه از افرادي كه در كنكور سراسري دانشگاهها شركت كرده بودند و امتياز لازم را كسب نكرده بودند پذيرش نميكرد. وقتي برخي به ايشان اعتراض ميكردند كه چرا چنين افرادي را نميپذيريد ميفرمود: «بسياري از اين افراد با عشق و علاقه و براي تحصيل و ترويج احكام اسلام پا به حوزه نميگذارند؛ بلكه چون در كنكور دانشگاه موفق نشده و يا با مشكل سربازي مواجه شدهاند حوزه را انتخاب كردهاند.» ايشان ميفرمود: «كم نيستند افرادي كه با عشق و هدف والا پس از اتمام ديپلم بدون شركت در كنكور و يا حتي پس از قبولي در كنكور، وارد حوزه ميشوند و ورود چنين افرادي با ارزش و ثمربخش است.» بنابراين لازم است فرهنگسازي در زمينه اخلاص از بدو ورود به حوزه آغاز شود و تا مراحل پاياني سطوح و بالاتر ادامه يابد. اگر انسان از ابتدا با اخلاص وارد حوزه شود و بر اين انگيزه استمرار بخشد و هدف والايي داشته باشد نتايج پرثمري كسب خواهد كرد. در يكي از ايام تبليغي در دفتر يكي از ائمه جمعه بودم كه يكي از روحانيان اعزامي از قم وارد شد. امامجمعه، ورود ايشان را خوش آمد گفت؛ اما چون از طريقه سخنراني و فن بيان او آگاهي نداشت از وي خواست تا چند جمله در مقابل ساير مبلغان سخن بگويد. برخي، از اين برنامه امام جمعه ناراحت شدند؛ اما اين روحاني با متانت كامل، مدت زماني را سخنراني كرد. امام جمعه به من فرمود: «ايشان با چنين سخنراني، مناسب فلان روستاي بزرگ است.» اين روحاني كه معلوم بود از معلومات بالايي برخوردار بود به روستاي مورد نظر فرستاده شد؛ اما پس از چند ساعتي برگشت. وقتي از او پرسيديم: «چرا برگشتي؟» بدون هيچ ناراحتي عنوان كرد كه چند نفر از شوراي روستا گفتند: «ما روحاني نميخواهيم، مسجد نيز كسي نميآيد. جايي براي استراحت شما هم نداريم. با همين ماشيني كه آمدهاي برگرد.» امام جمعه كه از برخورد اعضاي شورا ناراحت شده بود به روحاني فرمود: «اگر بخواهيد شما را جاي ديگري براي تبليغ ميفرستم؛ ولي مناسب است شما يك بيست ليتري نفت - از دفتر امام جمعه - برداريد و با همين ماشين كه آمده و با همين ساك كه هنوز باز نكردهايد برگرديد. وقتي به همان روستا رسيديد به مسجد برويد و هر كس با شما درباره مكان صحبت كرد بگوييد امام جمعه به شما سلام رسانده و مرا براي تبليغ فرستاده است. من بخاري مسجد را روشن ميكنم و همين جا نيز استراحت ميكنم. هر كس دوست داشت براي نماز جماعت به مسجد بيايد.» مبلّغ بزرگوار و با اخلاص پذيرفت و رفت. چند روز بعد، يك نفر به آن روستا رفت و برگشت و گفت: «از روحاني استقبال خوبي شده و تنها يك شب را در مسجد گذرانيده است و الآن براي بردن روحاني به خانهها دعوا شده است و بدين سبب، مردم ثبت نام كردهاند تا در هر شب يك نفر ميزبان ايشان شود.» سالها بعد، از آن امام جمعه درباره اعزام روحاني به آن روستا پرسيدم كه فرمود: «آن روستا تنها محلي است كه در ايام تبليغي، فردي را به طور مستقيم از قم دعوت ميكنند؛ در حالي كه ساير روستاها از دفتر امام جمعه روحاني درخواست ميكنند.» همان زمان با خود گفتم: «اگر اخلاص اين روحاني وارسته و راهنمايي آن امام جمعه نبود، اهالي اين روستا، سالها از نعمت روحاني و شنيدن احكام اسلامي محروم ميشدند. مبلّغان ما، با صبر، استقامت، ايثار، فداكاري و حركت پيامبرگونه، همراه اخلاص ميتوانند براي هدايت مردم و نجات آنها از جهالت و بيخبري تلاش كرده، در سختترين شرايط به ياري خداوند، قلوب انسانها را تسخير و ظرف جان آنها را از معارف بلند توحيدي لبريز كنند.
2. تجهيز علمي روحانيان يكي از عواملي كه ميتواند راهگشاي هجرت باشد تجهيز علمي و آشنايي با فنون و روشهاي تبليغي است. دراين باره برخي از سازمانها و تشکيلات حوزوي اقدامات مفيدي براي آشنايي روحانيان با مسائل روز همچون: برگزاري کلاسهاي روانشناسي، آشنايي با فِرَق، پاسخ به شبهات و ... انجام دادهاند؛ اما تنوع و گسترش اين گونه برنامهها در شهرهاي مهم حوزوي در ترغيب افراد به سوي تبليغ مؤثر است. همچنين از آنجايي كه يكي از مهمترين اهداف حوزه، تبليغ دين بوده، مناسب است آموزش تبليغ و مسائل پيرامون آن در برنامه طلاب مدارس قرار گيرد.
3. تشويق يكي از مسائل تأثيرگذار در هر انساني، مسئله تشويق است. دين مبين اسلام در بسياري از موارد با بيان امور مادي و معنوي، دنيوي و اخروي، انسانها را تشويق كرده است. حضرت عليعليهالسلام در ضمن بعضي از نامههاي رسمي، از تشويق نيكوكاران سخن گفته و انجام اين وظيفه مؤثّر تربيتي را به مأموران عالي رتبه دولت خود، صريحاً خاطر نشان فرموده است؛ از آن جمله به مالك اشتر مينويسد: «فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ؛(1) پس آرزوي سپاهيان را برآور و همواره از آنان به نيكي ياد كن و ابتلائات و سختيهاي آنها را به حساب [و در نظر] بياور؛ زيرا يادآوري كارهاي ارزشمند آنان، شجاعان را برميانگيزاند و عاجزها را به تلاش واميدارد.» آنچه امروز درحوزه، مخصوصا عرصه تبليغ ديده ميشود فقدان توجه جدي به مسئله تشويق است. اخلاص و نيت خالص، اصلي مهم و اساسي در حوزه به حساب ميآيد و بدون آن هيچ كاري در اين عرصه ارزش ندارد؛ اما اين مسئله، وظيفه مسئولان را كم نخواهد كرد. امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: «ثَلَاثَةٌ تَجِبُ عَلَى السُّلْطَانِ لِلْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ مُكَافَاةُ الْمُحْسِنِ بِالْإِحْسَانِ لِيَزْدَادُوا رَغْبَةً فِيهِ؛(2) بر فرمانروايان فرض است كه همواره سه وظيفه را درباره خواص و عامه مردم انجام دهند: يكي آنكه نيكوكاران را با پاداش نيك تشويق كنند و از اين راه ميل درستكاري را در آنان افزايش دهند....» برخي از مواردي كه ميتواند به عنوان تشويق روحانيان مهاجر مورد استفاده قرار گيرد عبارت است از: الف. شناسايي و معرفي مبلّغان موفق كه در شهرهاي غير حوزوي مشغول فعاليت تبليغياند. در اين باره، يکي از بخشهاي حوزه، فراخواني را براي شناسايي مبلغان نمونه به عمل آورده است؛ اما وقتي من براي معرفي برخي افراد كه سالهاست از قم هجرت كردهاند رفتم، گفتند كه لازم است شخص مبلغ مراجعه كند و ضمن پر كردن فرم مورد نظر، مداركي را ارائه دهد. به آنان گفتم اگر اين مبلّغان به دنبال معرفي و شناساندن خود به ديگران بودند، تاكنون اقدام ميكردند. مهم اين است كه با معرفي يك مبلغ، شما به تحقيق درباره او بپردازيد و وي را به جامعه حوزوي بشناسانيد.
ب. تشويق مبلغان بررسي تاريخ نشان ميدهد مهاجران صدر اسلام به سبب هجرت از احترام ويژهاي برخوردار بودند. قرآن، آنان را هم تشويق مادي ميكند، چنان كه در سوره حشر آيه 9 شاهد آنيم و هم تشويق معنوي كرده، ميفرمايد: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»؛(3) پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كساني كه به نيكي از آنها پيروي كردند، خداوند از آنها خشنود شد و آنها [نيز] از او خشنود شدند و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جاري است. جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزي بزرگ.» گرچه هجرت مسلمانانِ صدر اسلام با اين هجرت متفاوت است؛ اما مهم اين است كه هر دو هجرت بر اساس وظيفه شرعي انجام پذيرفته است؛ اما سؤال اين است آيا مبلغان از حمايت مادي و معنوي خاصي برخورداند؟ آيا همان گونه كه حافظان قرآن از امتيازات متعدد برخوردارند، روحانيان مهاجر نيز برخوردارند.
ج. خانوادههاي مبلغان هجرت، سختيهاي بسياري دارد و مبلغان با فشارهاي متعدد، مشكلات را بر اساس وظيفه و اخلاص تحمل ميكنند؛ اما در اين ميان، گاهي نقش اساسي خانوادهها ناديده گرفته شده است. به يقين اگر همراهي، صبر و استقامت خانوادهها نباشد، انجام تبليغ براي مبلغان امكانپذير نيست. يكي از مبلغان از اوايل انقلاب با دارا بودن خانه و امكانات مناسب زندگي در قم به قصد تبليغ هجرت كرد و هر مدتي را در جايي مشغول خدمت شد و تاكنون بيش از ده بار جا به جايي منزل داشته است. آيا چنين شخصي بدون مساعدت و حمايت خانواده قادر بر انجام وظيفه بوده است؟ آيا استاد حوزه علميه قم كه با دارا بودن امكانات مادي، قم را رها و به دورترين نقطه كشور هجرت ميكند تا مدرسهاي را مديريت كند و خانوادهاش در سختترين شرايط زندگي ميكنند و سالي بيش از يك يا دو بار نميتوانند به ديدار والدين يا فرزندان خود بيايند، تشويق شدهاند؟ بنابراين بسيار مناسب است خانوادههاي مبلغان نيز مورد توجه و تشويق جدي مسئولان عرصه فرهنگي قرار گيرند؛ براي نمونه اهداي امتياز فيش حج عمره و ... يكي از نمونههايي است كه ميتواند مبلغان موفق و خانواده آنها را خوشحال كند، ضمن آنكه براي نهادهاي تبليغي، هزينهاي در بر ندارد. همچنين اهداي برخي لوازم كوچك منزل و يا كارتهاي هديه و يا تقدير از دانشآموزان ممتاز آنان و صدها مورد ديگر، مشوقهايي است كه تأثير بسزايي در هجرت و تداوم آن دارد.
4. حمايت از مبلغ حمايت مادي و معنوي از فردي كه براي احياي ارزشهاي اسلامي از محل زندگي خود كوچ ميكند، نقش مهمي در استمرار برنامه هجرت براي مبلغ، دوستان او و خانواده آنها دارد. همراهي مسئولان تبليغي براي معارفه مبلغ به مردم در محل تبليغ، آگاهي دادن مردم به اهميت حضور يك روحاني و سفارش آنان در همراهي مبلغ، سركشي مداوم مسئولان تبليغي و ارائه راهكار براي حل مشكلات مبلغ ميتواند مشوقي براي هجرت شود و موجبات دلگرمي مبلغان را به وجود آورد؛ به تعبير ديگر همان گونه كه مسئولان تبليغي براي تهيه گزارش از عملكرد روحانيان سركشي ميكنند زماني را نيز براي شنيدن مشكلات متعدد روحاني در مناطق اختصاص دهند و تا حد توان در صدد رفع آن برآيند. که البته اين مهم در برنامه هجرت بلندمدت حوزه تا حدود زيادي صورت گرفته است.
سيره ائمه معصوم عليهمالسلام نشان ميدهد كه در راه ترويج دين از جان و مال و خانواده خود گذشتهاند تا اين دين را پاسداري كنند. امام حسين عليه السلام براي حفظ دين با همه خانواده رفت و فرزندانش را نيز در اين راه نثار كرد.
موانع هجرت (4) از جمله معضلات مهم حوزههاي علميه و به تبع آن مشكل فراروي تبليغ، توقف بيش از حد برخي روحانيان در شهرهاي مهم حوزوي است؛ چرا كه افراد بسياري، حوزههاي بزرگ، مخصوصاً حوزه علميه قم را به عنوان ام القراي جهان تشيع براي استفاده از درس علماي بزرگ برميگزينند؛ اما پس از كسب معارف الهي و اسلامي، ماندن در آن را انتخاب و براي هميشه در آن سكني ميگزينند؛ به تعبير ديگر، آنان قسمت اول آيه شريفه 122 توبه را به خوبي عملي ساخته و با سختيهاي فروان، خود را به حوزههاي علميه رسانده و در اين هجرت، دوري از والدين و اقوام را به جان خريدهاند تا گامي براي تقويت اسلام بردارند؛ اما متأسفانه برخي از آنان، قسمت دوم اين آيه كه سخن از بازگشت به شهر و ديار و قوم خود است را فراموش كردهاند. در ريشهيابي علل اين موضوع به چند نكته ميتوان اشاره كرد: اول. تحصيل بسياري از روحانيان، توانايي علمي و قوه استنباط احكام را در خود احساس كردهاند و در راه ادامه فقه پوياي مذهب جعفري تلاش ميكنند و يا در مراكز تخصصي حوزه در حال فراگيري علوم مورد نياز جامعهاند تا پس از آن در خدمت به اسلام به كار بندند. شايد بتوان حضور اين گروه را در مراكزي علمي؛ همچون قم تكليفي بر عهده آنان دانست؛ اما در مقابل، افرادي نيز هستند كه تحصيل دروس فقه و اصول را بهانهاي براي حضور مادامالعمر خويش در قم قرار دادهاند. برخي از اين افراد، دروس تخصصي و غير تخصصي را به پايان رسانده و يا در طول ساليان متمادي، پيشرفت قابل ملاحظهاي در هيچ يك از علوم اسلامي نداشته و اگر اين افراد پيشرفتي نيز داشتهاند از استفاده آن در جهت تقويت دين و هدايت ديگران دريغ ورزيدهاند؛ در حالي كه امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: «إِنَّ لِكُلِّ شَيءٍ زَكَاةٌ وً زَكَاةُ العِلمِ أن تُعَلِّمَهُ أهلَه؛(5) به درستي كه براي هر چيزي زكات است و زكات علم اين است كه به اهلش تعليم دهي.» استاد ما، مرحوم آيت الله يثربيرحمهالله از جمله كساني است كه در جواني به كاشان هجرت كرد. ايشان در اين باره ميفرمود كه خدمت مرحوم آيت الله بروجرديرحمهالله رسيدم، ايشان گفتند: «چرا شما قم هستيد؟» گفتم: «من هنوز مستقر نشدهام و ميل دارم كه در حوزه بمانم.» ايشان گفتند: «در حوزه بمانيد كه تحصيل كنيد و در آينده خدمت كنيد؟! خوب الآن كه زمينه خدمت فراهم است»؛ از اينرو من در برابر ايشان تسليم شدم و به كاشان رفتم. (6)
دوم. اشتغال به كار دستهاي ديگر، اشتغال به كار را بهانه حضور در قم و ... ميدانند؛ در حالي كه بسياري از آنان، توانايي فوقالعادهاي در امر تدريس و تبليغ دارند و حضورشان در هر منطقه ميتواند آثار بسياري داشته باشد. آنان به بهانه شاغل بودن، از حداقل تبليغ در ايام رمضان و محرم نيز محروماند. دوستان بسياري را ميشناسيم كه توان مديريتي و اداره فرهنگي يك شهر بزرگ را دارند و در جذب جوانان، بسيار موفقاند؛ اما انجام امور اداري يك حوزه علميه و يا ... آنان را به خود مشغول ساخته است. اسفبارتر آنكه اين افراد به كارهايي مشغولاند كه حوزوي بودن و عدم آن، هيچ گونه تأثيري در آن كار ندارد و اگر علوم حوزوي نيز در آن كار مؤثر باشد از عهده هر طلبه و با هر سطح علمي برميآيد. ناگفته نماند كه نقش برخي از روحانيان در بعضي كارها، نقش كليدي است و حضورشان در قم مؤثرتر و سودمندتر از تبليغ در يك منطقه است. دوستان بسياري را ميشناسيم كه - حتي به عنوان يك كارمند يك مركز حوزوي - به نظريهپردازي، توليد علم و به تعبير ديگر به عنوان اتاق فكر يك مجموعه مشغول فعاليتاند و هدايت بسياري از فعاليتهاي ديني مذهبي را در سطح گسترده به عهده دارند.
سوم. مشکلات هجرت برخي ديگر نيز هجرت را داراي مشكلات ميدانند و به بهانههاي مختلف از زير بار اين وظيفه فرار ميكنند؛ در حالي كه اولا از زمان حضرت ابراهيمعليهالسلام تاكنون، هيچ هجرت و تبليغي بدون سختي نبوده است؛ چنان كه رسول خداصلياللهعليهوآله فرمود: «ما أوذِيَ نَبِيٌّ مِثلَ مَا أوذيت؛(7) هيچ پيامبري مثل من اذيت نشد.» گفت پيغبمر به هر كُهل و صبي مثل ما اوذيت ما أوذي نبي آن اذيتها كه شد وارد به من كس نداند جز خداي ذو المنن هجرت امامرحمهالله از نجف به پاريس درس بزرگي براي همه شاگردان مكتب امام صادقعليهالسلام است. آن بزرگوار در نجف، بين دو راه مخير بودند: يا بايد در نجف ميماندند و به حرف حكومت رژيم بعثي گوش ميسپردند و هر نوع تحركي را از خود سلب ميكردند و يا اينكه هجرت ميكردند و نهضت را ادامه ميدادند. اگر امام در نجف ميماندند و مثل بسياري از افراد ديگر، عافيتطلبي را برميگزيدند و ميگفتند: اين اواخر عمر و در اين سن پيري، كنار مرقد جدّ بزرگوارمان امير مؤمنانعليهالسلام قرار گرفتهايم، چرا خود را به دردسر بيندازيم؛ آيا نهضت ادامه پيدا ميكرد و انقلابي محقق ميشد؟ آن بزرگمرد با اينكه هيچ سنخيت و علقهاي با پاريس نداشت و هيچ تناسبي بين آن عالم روحاني معنوي و عارف بزرگ با پاريس وجود نداشت، از نجف اشرف - كه همه علقهاش به نجف و كربلا بود - به پاريس مهاجرت كرد.
چهارم. همراهي نكردن برخي خانوادهها افرادي نيز خانواده و يا همراهي نكردن آنان را دليلي بر ماندن در قم برميشمرند. علت اكثر مخالفتها، بياطلاعي خانوادهها از آثار تبليغ است. آنان بايد به اين مسئله توجيه شوند كه اگر ثواب همراهي و كمك به مبلغ، بيش از خود او نباشد، به يقين، كمتر از او نخواهد بود؛ چرا كه خانواده با پذيرفتن مشكلات تبليغ، شرايط مساعدي را براي همسر فراهم كرده، او را در اين امر ياري ميكنند. در خاطرات زندگي مرحوم آيت الله كوهستانيرحمهالله آمده است كه پس از اتمام دروس حوزوي در نجف اشرف به ايران هجرت كرد و روستاي خود را براي سكونت برگزيد تا به وظيفه شرعي خويش عمل كند. آن بزرگوار در بدو ورود، بخشي از املاك شخصي خود را براي احداث چند ساختمان كاهگلي براي حوزه علميه اختصاص داد و به همسرش اين گونه پيشنهاد داد كه آيا حاضري در كنار من در حق طلاب، مادري كني و با تربيت آنها نزد خداوند متعال روسفيد شوي؟ آن زن با ايمان، عاقل و فداكار، جواب مثبت ميدهد و هر روز براي كارگراني كه مشغول ساخت مدرسه بودند، غذا درست ميكند. در يكي از اين روزها يكي از فرزندانش به شدت بيمار ميشود؛ اما درمان فرزندش اثر نميبخشد. عواطف مادري، روح او را رنجور ميسازد؛ اما براي آنكه به شخصيت همسرش لطمهاي وارد نشود و برنامه ساخت مدرسه ادامه پيدا كند، باز هم به پخت غذا پرداخت. همسر آيت الله كوهستاني اين ماجرا را اين گونه توصيف ميكند: اهميت حفظ حيثيت آيت الله و پيشبرد كار روزانه بناي مدرسه را از وظايف انساني و اسلامي دانستم و مانند دِيني در اداي آن شتاب داشتم. در هر حال، فرزندم جان به جان آفرين تسليم كرد و به جوار رحمت الهي پيوست. من نيز خود را اين گونه تسلي دادم كه گر چه بچهام در لحظات واپسين عمر از عاطفه مادري محروم شد و داغي بود كه بر سينهام سنگيني ميكرد؛ اما مسرور بودم كه به وظيفه الهي و شرعي خويش عمل كردم و از خدمت به آيت الله كوهستاني و حوزهاي كه بنيان نهاده بود، شانه خالي نكرده بودم. (8) سيره ائمه معصومعليهمالسلام نشان ميدهد كه در راه ترويج دين از جان و مال و خانواده خود گذشتهاند تا اين دين را پاسداري كنند. امام حسينعليهالسلام براي حفظ دين با همه خانواده رفت و فرزندانش را نيز در اين راه نثار كرد؛ البته ذكر اين نكته ضروري است كه گرچه هميشه هجرت با محروميّت و كمبود امكانات رفاهي همراه بوده است؛ اما اين بدان معنا نيست كه مبلغ، امكانات معيشتي مناسب در محل تبليغ را براي آسايش خانواده فراهم نياورد و آنان را در فشار و سختي قرار دهد؛ بلكه لازم است نهايت سعي و توان خويش را براي فراهم كردن امكانات لازم و ضروري فراهم كند.
پنجم. فقدان خودباوري از آنجايي كه در حدود 30 سال است با روحانيان شهرهاي مختلف كشور در ارتباطم به كمتر كسي برخورد كردهام كه توان تدريس يا تبليغ نداشته باشد و يا توان و استعداد لازم براي اداره فرهنگي يك شهر را دارا نباشد؛ اما متأسفانه در اين ميان، عدهاي به بهانههاي واهي همچون نداشتن توانايي، عدم مديريت، نداشتن لياقت و ... از زير بار مسئوليت شانه خالي ميكنند؛ در حالي كه اگر بر زندگي كساني گذر كنيم كه «مهاجرا الي الله» زندگي آرام خود را رها كردند و در پي انجام وظيفه، رفتند، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه خداوند متعال و ائمه اطهارعليهمالسلام مخصوصاً امام زمانعليهالسلام عنايت ويژهاي به اين گروه دارند و به آنان ياري ميرسانند. مؤيد اين سخن، مرور برنامه مبلغاني است كه به عشق ترويج احكام ناب محمديصلياللهعليهوآله هجرت كرده و به موفقيتهايي دست يافتهاند كه باور نكردني است. سالها پيش يكي از روحانيان به تصور اينكه توانايي تبليغ و انجام وظيفه شرعي ندارد از حوزه خارج و به كار آزاد مشغول شد. پس از مدتي با يكي از اساتيد خود رو به رو و مجبور ميشود علت كنار گذاردن درس و بحث و مشغول شدن به كار آزاد را بيان كند. با شناختي كه استاد از وضعيت درسي و استعداد اين جوان داشت او را مجبور ميكند تا به يكي از مناطق هجرت كند و يكي از برنامههاي فرهنگي را همچون مديريت حوزه علميه يا مسئوليت كانون فرهنگي بپذيرد. استاد نيز قول ميدهد در مشكلات، او را ياري كند. حضور اين روحاني در آن شهر باعث شد تا علاوه بر تدريس و مديريت حوزه و برنامههاي متعدد در منطقه، جلسهاي را با جوانان تقبل كند. در اين جلسه هفتگي كه حدود 100 نفر شركت ميكردند بحثهاي مختلف اعتقادي مطرح و به سؤالات جوانان پاسخ داده ميشد. هم اكنون تعدادي از آن جمع، جذب حوزه علميه قم و بقيه، جذب مراكز فرهنگي شدهاند. لازم ميدانم به اين نكته اشاره كنم كه هم اكنون اين روحاني، در يكي از پستهاي بالاي مديريتي حوزه علميه قم مشغول خدمت است؛ بنابراين خودباوري، وظيفه شناسي و عمل به وظيفه، حتي در شرايط سخت ميتواند زندگي پر خير و بركتي را براي يك سرباز امام زمانعليهالسلام فراهم سازد.
ششم. نشناختن ظرفيتها يكي ديگر از آسيبهايي كه باعث حضور مداوم در قم و برخي شهرهاي حوزوي شده است، نشناختن ظرفيتهاست. حضرت عليعليهالسلام مهمترين اشكال انسان را فقدان شناخت خود دانسته، ميفرمايد: «أَلَا إِنَّ الْخَيْرَ كُلَّ الْخَيْرِ فِيمَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا يَعْرِفَ قَدْرَهُ؛(9) هر كس به قدر و منزلت خود پي ببرد از همه خيرات بهرهمند ميشود و براي آشكار شدن نادانيِ شخص همين بس كه اندازه [و ارج] خويش را نشناسد.» چنان كه در بخش نخست به مواردي از آن اشاره شد يك روحاني از چنان ظرفيتي براي كار و تلاش در عرصه ترويج دين و رساندن احكام ناب محمديصلياللهعليهوآله به ويژه در نظام مقدس جمهوري اسلامي برخوردار است كه كمتر كسي چنين ظرفيتي را دارد؛ براي نمونه با مبلغي، افتخار آشنايي دارم كه از قبل از انقلاب و پس از چند سال درس خارج، مسير خود را در ترويج دين قرار داد و وارد عرصه تبليغ شد. قبل از انقلاب در يكي از شهرها مغازهاي را اجاره و با كمك يكي از مراجع تقليد كتابفروشي بزرگي را راه اندازي كرد و علاوه بر اينكه خود در آن شهر و اطراف به تبليغ مشغول بود، فروش كتب ديني را نيز بر عهده داشت تا اينكه ساواك، اين روحاني را دستگير كرد. وي در اوايل انقلاب به يكي از شهرهايي كه بسياري از كمونيستها و ضد انقلابها در آن شهر فعاليت داشتند هجرت و برنامههاي مختلف فرهنگي را آغاز كرد. اين فعاليتها باعث شد تا برخي از افراد در كنار خانه اين مبلغ، مواد منفجرهاي را جاسازي كنند تا او و خانوادهاش را بترسانند و او را از ادامه فعاليتش منصرف سازند؛ اما اين روحاني جوان نه تنها از فعاليتش نكاست؛ بلكه به ادامه فعّاليت مصممتر شد. ايشان در آن زمان با گشتن در روستاهاي منطقه و صحبت با جوانان، حدود صد نفر را آماده ورود به حوزه كرد و در آن شهر، حوزه علميهاي برپا كرد. وضعيت منطقه به گونهاي بود كه منافقان شبانه به مدرسه هم حمله و خساراتي به مدرسه وارد كردند؛ اما طبق وظيفه، كار ادامه پيدا كرد و با عزم راسخ، توطئه كساني كه در صدد تعطيلي حوزه بودند، خنثي شد. ايشان ميفرمود: «در آن زمان براي رفتن به روستاها ناچار بودم پس از ساعتها ايستادن در كنار جاده، به ناچار، پشت وانت بار سوار شوم؛ چرا كه ماشينهاي ديگر، روحاني را سوار نميكردند. امروز بيش از شصت نفر از آن طلاب در شهرهاي مختلف كشور مشغول فعاليتهاي تبليغي و آموزشياند و تعدادي نيز در مسير تبليغ دين در جبههها به شهادت رسيدند.» اين مبلغ، علاوه بر اين حوزه، حوزههاي مختلفي را در شهرهاي ديگر راهاندازي كرد و هم اكنون، طلاب بسياري در آنها مشغول به تحصيلاند. زيباتر آنكه سال گذشته يكي از روحانياني كه شاگرد اين مبلغ وارد حوزه كرده است به من ميفرمود كه در يك ماه مبارك رمضان توانستم 25 نوجوان را به حوزه علميه علاقهمند و وارد حوزه كنم كه اگر تنها چند نفر از آنان نيز در اين مسير قرار گيرند افتخارآميز است و حتي اگر بقيه نيز در حوزه نمانند در مسير اسلامي قرار ميگيرند و كمتر كسي است كه از حوزه جدا شود و به كار خلاف دين كشيده شود.
خلاصه آنكه 1. به يقين، انتخاب سربازي امام زمانعليهالسلام جزء بهترين انتخابها و ظرفيتي كه در انجام وظيفه در آن فراهم است در هيچ شغلي فراهم نيست. در مقابل، بيتحركي و نپذيرفتن مشكل و بهانهتراشيهاي بيمورد، انسان را از لذت و بركات تبليغ بيبهره ميسازد.
2. متأسفانه امروز برخي بر اثر فراموش كردن اين اصل مهم اسلامي (هجرت) غالبا در شهرهاي حوزوي ماندهاند؛ در حالي كه مبشران مسيحي و مبلغان فِرق ضاله و مذاهب استعماري به شرق، غرب، شمال و جنوب دنيا حتي به ميان قبايل وحشي و آدمخوار و حتي به مناطق قطب شمال و جنوب زمين، مهاجرت ميكنند؛ در حالي كه در اطراف شهرهاي بزرگ ما، روستاهاي زيادي وجود دارد كه از مسائل اسلامي بيخبر و گاه حتي رنگ يك مبلغ اسلامي را به خود نديدهاند.
3. البته به ياد داشته باشيم تنها رمز موفقيت در تبليغ، اخلاص است. بدون امكانات و هزينه، زندگي با مشكلات متعددي رو به رو است؛ اما بايد دانست تبليغ نيز با اهداف دنيوي هيچ گونه اثرگذاري نخواهد داشت. به يقين اگر تلاش ما با اخلاص همراه باشد، خداوند از جايي كه گمان برده نميشود كمك ميكند؛ چنان كه قرآن ميفرمايد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً»؛(10) «و او را از جايي كه گمان ندارد روزي ميدهد و هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را ميكند. خداوند فرمان خود را به انجام ميرساند و خدا براي هر چيزي اندازهاي قرار داده است.» صد البته مسئولان عرصه تبليغ نيز وظيفه دارند شرايط لازم را براي زندگي متعادل يك مبلغ فراهم و او را در اين عرصه ياري كنند.
4. متأسفانه در حوزه، هجرت به شايستگي معرفي نشده است. بر اين اساس، نام هجرت را بر كساني شايسته ميدانند كه در يك روستايي ساكن شوند و به فعاليت بپردازند؛ در حالي كه هجرت و تبليغ، هر نوع برنامهاي است كه براي ترويج احكام اسلام انجام پذيرد. امامت جمعه، مدير و استاد حوزه، مسئول كانون قرآن و مجري برنامههاي فرهنگي، مسئولان امور فرهنگي دانشگاهها و مراكز نظامي و انتظامي و دهها عنوان ديگر، مهاجراني هستند كه مراكز حوزوي را رها كرده و «مهاجرا الي الله» به شهر ديگري هجرت كردهاند كه هر يك قابل تقدير است.
كلام آخر: اگر مسئله تبليغ و هجرت جدي گرفته نشود و منافع مادي بر رضاي خدا مقدم شمرده شود و دلبستگيهاي زياد به زن، فرزند، مال، ثروت و تجملات زندگي، ما را از فداكاري در راه تبليغ اسلام باز دارد، ميراث گذشته و افتخارات به دست آمده و خونهاي ريخته شده از شهيد اول و شهيد ثاني تا شهداي انقلاب در خطر است.
(1) نهج البلاغه، نامه 53. (2) بحار الانوار، علامه مجلسي، مؤسس? الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج75، ص222. (3) توبه/100. (4) آسيبهايي كه به عنوان موانع هجرت بيان شده است، ناظر به روحانياني است كه مراحل سطح را گذرانيده و در حد نياز در محضر علماي بزرگ شاگردي كردهاند. (5) مشكاة الأنوار، ابوالفضل علي بن حسن طبرسي، نجف اشرف، كتابخانه حيدريه، 1385 ق، ص 139. (6) حضور آيت الله يثربي) در كاشان به اندازهاي خيرات و بركات به همراه داشت كه توصيف آن در چند مقاله و كتاب نميگنجد و شايد اگر از قم هجرت نميكرد و به مرجعيت نيز ميرسيد نميتوانست به اين اندازه به اسلام خدمت كند. (7) المناقب، ابن شهر آشوب مازندراني، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379 ق، ج 3، ص247. (8) يتيمان سرافراز، ص 111 و 112. (9) امالي، شيخ طوسي، قم، انتشارات دارالثقافه، 1414 ق، ص 235. (10) طلاق/ 3.