نقد کتاب مقدس (١) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد کتاب مقدس (١) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
نقد کتاب مقدس (1)
كتاب مقدس
مقدمه
"كتاب مقدس" عنوان مجموعه اي از نوشته هاي كوچك و بزرگ است كه مسيحيان همه، و يهوديان بخشي از آن را "كتاب آسماني و الهي" خود مي دانند.
عنوان معروف اين مجموعه در زبان انگليسي و بيش تر زبانهاي اروپايي "بايبل" )Bible( و يا كلمه هاي هم خانواده آن است كه از كلمه يوناني )Biblia( به معناي "كتابها" گرفته شده است و به آن عهدين هم مي گويند.
اين عنوان به اين اعتقاد مسيحيان اشاره دارد كه خداوند براي نجات انسانها دو عهد و پيمان(1) با آنها بسته است:
1. عهد قديم(2): براساس اين عهد، خداوند از انسان پيمان گرفته است كه براي نجات، به شريعت الهي پايبند باشد و از راه عمل به شريعت و احكام الهي، خود را به خداوند نزديك سازد و موجبات رضايت او را فراهم آورد.
2. عهد جديد(3): با ظهور حضرت عيسي عليه السلام و فدا شدن و مصلوب گشتن او، خداوند عهد ديگري با انسان بست كه براساس آن، نجات انسان از راه ايمان به پسر خدا بودن حضرت عيسي عليه السلام و قرباني شدن او به عنوان كفاره گناهان انسانهاست.
"انجيل" به معناي بشارت(4) است و در حقيقت، پيام عهد جديد بشارت به اين است كه: "با ايمان به مسيح عليه السلام و قرباني شدن او، به رستگاري برسيد!"
با توجه به اين تقسيم، مسيحيان كتابهاي مربوط به دوره اوّل را "عهد قديم" و كتابهاي مربوط به دوره دوم را "عهد جديد" مي خوانند و هر دو قسمت را مقدّس و معتبر مي شمارند. (5)
مسيحيان با اينكه زمان عهد قديم و شريعت را با آمدن مسيح عليه السلام پايان يافته مي دانند، ولي كتاب عهد قديم را معتبر و مقدّس مي شمارند و از مطالب آن استفاده مي كنند؛ امّا احكام و فرايض موجود در عهد قديم را نسخ شده مي شمارند و آن احكام و فرايض را كه همان شريعت حضرت موسي عليه السلام است، مقدمه اي براي ظهور حضرت عيسي عليه السلام مي دانند.
يهوديان بر خلاف مسيحيان معتقدند كه خدا تنها يك پيمان با انسان بسته و آن هم پيمان "شريعت" است و يگانه راه نجات، عمل به شريعت و احكام الهي مي باشد. بر اين اساس، آنها تنها بخش "عهد قديم" را - كه "عهد" مي نامند - قبول دارند.
آشنايي با كتب عهد قديم و جديد
عهد قديم كه تنها بخش مورد اعتقاد يهوديان و قسمتي از كتاب مسيحيان است، قريب به سه چهارم كتاب مقدّس را در بر مي گيرد. اين مجموعه، به پيامبران يا اوليايي منسوب است كه تا 397 سال(6) يا 420 سال(7)قبل از ميلاد مسيح عليه السلام مي زيسته اند.
عهد عتيق مجموعاً 39 كتاب است كه شامل 17 كتاب تاريخ و احكام، 5 كتاب مواعظ و حكم و نيايش و 17 كتاب نبوات (پيشگوييها) مي باشد. اين مجموعه به عبري و بعضاً كلداني نگاشته شده است. عهد عتيق امروزي نيز شامل 39 كتاب (سفر) مي باشد. و عهد جديد مشتمل بر چهار انجيل، اعمال رسولان، سيزده نامه منسوب به پولس، رساله به عبرانيان، يك نامه منسوب به يعقوب، دو نامه منسوب به پطرس، سه نامه منسوب به يوحنّا، يك نامه منسوب به يهودا و مكاشفه يوحنّا است. حضرت عيسي عليه السلام هيچ يك از اين كتابها را ننوشت و عهد جديد تماماً بعد از وفات ايشان نوشته شده است. چهار انجيل، از قديم الايام به متي، مرقس، لوقا و يوحنّا نسبت داده مي شوند.
اقسام نقد
به طور كلي، محورهايي را كه در جريان نقد كتاب مقدّس به آنها پرداخته اند، مي توان به دو بخش تقسيم كرد: برخي از اين محورها درباره ظاهر كتاب مقدّس است و به اموري از قبيل: نويسنده، تاريخ نگارش و لغت شناسي مي پردازد. برخي ديگر، سخن و محتواي كتاب مقدّس را بررسي، تحليل و نقد مي كند. پس، اين دو بخش را مي توان "نقد ظاهري" و "نقد محتوايي" كتاب مقدّس ناميد. در اين شماره به صورت مختصر به نقد ظاهري كتاب مقدّس مي پردازيم:
نقد ظاهري
بررسي نويسندگان عهد عتيق
مجموعه كتابهاي عهد عتيق، به برخي از انبياي بزرگ الهي همچون: حضرت موسي، يوشع، سموئيل، سليمان عليهم السلام نسبت داده مي شود. كشيشان مسيحي معتقدند كه عهد عتيق، وحي خدا به پيامبران است و ايشان، اين كتابها را با الهام خداوند به رشته تحرير در آورده اند.
مسيحيان با اينكه زمان عهد قديم و شريعت را با آمدن مسيح عليه السلام پايان يافته مي دانند، ولي كتاب عهد قديم را معتبر و مقدّس مي شمارند و از مطالب آن استفاده مي كنند؛ امّا احكام و فرايض موجود در عهد قديم را نسخ شده مي شمارند و آن احكام و فرايض را كه همان شريعت حضرت موسي عليه السلام است، مقدمه اي براي ظهور حضرت عيسي عليه السلام مي دانند. يهوديان بر خلاف مسيحيان معتقدند كه خدا تنها يك پيمان با انسان بسته و آن هم پيمان "شريعت" است و يگانه راه نجات، عمل به شريعت و احكام الهي مي باشد. بر اين اساس، آنها تنها بخش "عهد قديم" را - كه "عهد" مي نامند - قبول دارند.
براي بررسي اين موضوع، نخست بايد ديد كه خود كتاب مقدّس اين ديدگاه را مي پذيرد يا خير؟
نويسنده تورات
ابتدا درباره نويسنده اسفار پنج گانه (تورات) كه عموماً تصوّر مي شود حضرت موسي عليه السلام بوده است، سخن مي گوييم. ارباب كليسا آن قدر درباره هويّت نويسنده اسفار پنج گانه با قاطعيت سخن مي گويند كه هر كس را كه با آنان در اين موضوع مخالفت نمايد، بدعت گذار به حساب مي آورند.
براي نخستين بار، ابن عزرا، دانشمند يهودي، پرده از اين راز بزرگ برداشت كه نويسنده اسفار پنج گانه كسي جز حضرت موسي عليه السلام است؛ ولي چون جرأت آشكار نمودن عقايدش را نداشت، گفتار خود را محدود به اشاراتي مبهم نمود. او مي گويد كه در اينجا رمزي وجود دارد كه اگر كسي آن را بفهمد، بايد ساكت بماند. قرنها بعد، باروخ اسپينوزا، دانشمند مشهور از سخنان ابن عزرا رمزگشايي كرد و خود نيز مطالبي به آن افزود. مجموعه تحقيقات وي اثبات مي كند كه اسفار پنج گانه، نوشته حضرت موسي عليه السلام نيست.
در تورات (كتابي كه به حضرت موسي عليه السلام منسوب است)، داستان مرگ ايشان ذكر شده است. اين تاريخ نه تنها نحوه مرگ موسي عليه السلام، بلكه جزئيات عزاداري و محل دفن و حتي گم شدن مكان قبر وي را نيز ذكر مي كند. در آخر سفر تثنيه مي خوانيم: "پس موسي بنده خدا در آنجا به زمين موآب بر حسب قول مرد." (8)
و درباره محل دفن او آمده است: "و او را در زمين موآب در مقابل بيت فعور در دره دفن كرد و احدي قبر او را تا امروز ندانسته است." (9)
لحن اين سخن، بدون ترديد از گذشته دوري حكايت دارد و نويسنده اين سطور بايد دهها سال پس از موسي عليه السلام زندگي كرده باشد تا بتواند بگويد كه "و احدي قبر او را تا امروز ندانسته است."
نكته غير قابل ترديد اين است كه نويسنده به جزئيات مراسم دفن و عزاداري حضرت موسي عليه السلام اشاره مي كند و مي گويد كه بني اسرائيل سي روز براي موسي عليه السلام ماتم گرفتند. غافل از اينكه خود حضرت موسي عليه السلام نمي توانسته اين گونه سخن بگويد: "و بني اسرائيل براي موسي در عربات موآب سي روز ماتم گرفتند. پس روزهاي ماتم و نوحه گري براي موسي سپري گشت." (10)
نويسنده ديگر كتب عهد عتيق
كتب ديگر عهد عتيق وضعي مناسب تر از تورات ندارند؛ مثلاً در استناد كتابهاي يوشع، عزرا، اشعيا، ارميا، زكريا، داود، سليمان، حزقيال و دانيال به اين افراد، هيچ سندي در دست نيست و دليل روشني وجود ندارد و اين استناد، در حد گمان و ظنّ است. خود كشيشان مسيحي هم نتوانسته اند دليلي قانع كننده براي اين مسئله بيابند. براي نمونه به وضعيّت صحيفه يوشع عليه السلام از جهت تأليف مي پردازيم:
صحيفه يوشع عليه السلام
يوشع عليه السلام پيامبري است كه بعد از حضرت موسي عليه السلام به نبوت رسيد و فرماندهي بني اسرائيل را به عهده گرفت. اولين كتاب بعد از اسفار پنج گانه به وي منسوب است. ارباب كليسا، با قاطعيّت اين كتاب را نوشته يوشع عليه السلام مي دانند. اسپينوزا در ادامه تحقيقاتش، در مورد صحيفه يوشع عليه السلام مي نويسد كه نويسنده اين كتاب نمي تواند خود يوشع عليه السلام باشد؛ زيرا بايد شخص ديگري غير از يوشع عليه السلام درباره او شهادت بدهد. (11)
به علاوه، در صحيفه يوشع عليه السلام، به داستان مرگ نويسنده كتاب و مكان دفن او اشاره شده است. عباراتي كه به هيچ وجه نمي تواند توسط خود يوشع عليه السلام نوشته شده باشند: "بعد از اين امور واقع شد كه يوشع بن نون، بنده خداوند، چون صد و ده ساله بود، مرد و او را در حدود ملك خودش در تمنه سارح كه در كوهستان افرايم به طرف شمال كوه جاعش است، دفن كردند." (12)
حتي حوادثي را كه بعد از مرگ يوشع عليه السلام اتفاق مي افتد، ذكر مي كند؛ مثلاً نقل مي كند كه مشايخ بني اسرائيل بعد از يوشع عليه السلام به كارهاي وي ادامه دادند و خداوند را عبادت كردند. (13)
همچنين در اين كتاب، داستان بندگي كنعانيان و پرداخت جزيه آنان نيز نقل مي شود؛ ماجرايي كه دهها سال پس از يوشع عليه السلام اتفاق افتاد: "كنعانيان را كه در جازر ساكن بودند، بيرون نكردند. پس كنعانيان تا امروز در ميان افرايم ساكن اند و براي جزيه بندگان شدند."
در حالي كه داستان بندگي كنعانيان و جزيه دادنشان در عهد داوران، يعني 200 سال پس از يوشع عليه السلام واقع شده و در سفر داوران چگونگي آن بيان شده است. (14)
مفقود شدن كتاب مقدّس (15)
از مندرجات عهد عتيق چنين برمي آيد كه تورات در چندين مقطع از مقاطع تاريخي، در جريان برخي حوادث به كلي مفقود شده بود و هيچ كس از آن اطلاعي نداشت تا اينكه فردي مدعي يافتن يا مأمور بازنويسي آن شد و مسلماً در چنين شرايطي نمي توان به تورات اعتماد صد در صد داشت.
در كتاب مقدّس آمده است كه در زمان سليمان عليه السلام مردم بت پرست شدند و در زير هر درختي بتي آويختند. پس از سليمان عليه السلام در زمان پسرش رحبعام نيز بت پرستي شايع بود و چون يوشا بر سلطنت نشست، در سال هفدهم سلطنت او كاهني به نام حليقا ادعا كرد كه كتاب مقدّس را يافته است:
"در سال هجدهم سلطنت خود، بعد از آنكه زمين و خانه را طاهر ساخته بود، شافان بن اصليا و معسيا رئيس شهر و يَوآخ بن يوآحاز وقايع نگار را براي تعمير خانه يهوه خداي خود فرستاد و نزد حلقيّاي رئيس كهنه آمدند و نقره اي را كه به خانه خدا درآورده مَنَسَّي و اَفرايم و تمامي بقيه اسرائيل و تمامي يهودا و بنيامين و ساكنان اورشليم جمع كرده بودند، به او تسليم نمودند.
... و چون نقره اي را كه به خانه خداوند آورده شده بود، بيرون مي بردند، حلقيّاي كاهن، كتاب تورات خداوند را كه به واسطه موسي نازل شده بود، پيدا كرد و حلقيّا شافان كاتب را خطاب كرده، گفت: "كتاب تورات را در خانه خداوند يافته ام." و حلقيّا آن كتاب را به شافان داد و شافان آن كتاب را نزد پادشاه برد و نيز به پادشاه خبر رسانيده، گفت: "هر آنچه به دست بندگانت سپرده شده است، آن را به جا مي آورند." و نقره اي را كه در خانه يافت شد، بيرون آوردند و آن را به دست سركاران و به دست عمله ها دادند و شافان كاتب پادشاه را خبر داده، گفت: "حلقيّاي كاهن كتابي به من داده است." پس شافان آن را به حضور پادشاه خواند و چون پادشاه سخنان تورات را شنيد، لباس خود را دريد." (16)
اين جملات نشان مي دهند كه در آن زمان تورات مفقود شده بود و نمي توان نسبت به ادعاي كاهني كه ادعاي يافتن آن را دارد، اعتماد چنداني داشت.
از اين گذشته، در زمان حمله بخت النصر به اورشليم، همه آنچه در هيكل سليمان عليه السلام بود، تخريب و سوزانده شد و بني اسرائيل به همراه اشياي داخل هيكل به اسارت به بابل رفتند و چون كتاب مقدّس داخل هيكل نگه داري مي شد، يا سوزانده شد و يا به غارت رفت. اگر فرض به غارت رفتن آن را صحيح بدانيم، مي بايست(17) در موقع بازگشت بني اسرائيل، كتاب مقدّس به هيكل برگردانده مي شد كه اين امر اتفاق نيفتاد و بسياري معتقدند بعد از اين بازگشت است كه شخصي به نام عزرا مأمور تهيه و تدوين كتاب مقدّس مي شود. (18)
از اينرو همچنين بسياري بر اين باورند كه وقتي تورات مفقود مي شود، برخي از كاهنان براي جمع كردن بني اسرائيل، شروع به بازنويسي آن از روي محفوظات خود مي كنند و طبعاً چون سالياني از متن اصلي دور بودند، افسانه ها و داستانهايي را وارد متن اصلي مي كنند كه منجر به تحريف در كتاب مقدّس مي شود.
نقد مختصر عهد جديد
گفتيم كه كتاب مقدّس از دو قسمت عهد جديد و عهد عتيق تشكيل شده است. عهد جديد شامل 27 كتاب و نامه است كه عبات اند از: 1. اناجيل چهار گانه كه شرح حال زندگي حضرت عيسي عليه السلام از زبان مؤلّفين آنهاست؛ 2. اعمال رسولان كه شرح حال زندگاني حواريون و رسولان بعد از مسيح عليه السلام مي باشد؛ 3. مجموعه نامه هايي كه پولس و حواريون به ديگران نوشتند؛ 4. كتاب مكاشفه يوحنّا.
برخلاف تصور برخي مسيحيان، هرگز عيسي عليه السلام كتابي به نام انجيل نياورد. آوردن وحي توسط عيسي عليه السلام به گونه اي كه مسلمانان در مورد قرآن و پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله معتقدند، در مسيحيت جايي ندارد. مسيحيان، عيسي عليه السلام را تجسم وحي ا لهي مي دانند. به عقيده آنان، وي نه حامل پيام، بلكه عين پيام مي باشد. مسيحيان مي گويند كه اين كتابها توسط برخي از حواريون و پولس رسول - كه از حواريون نيست - سالياني بعد از حضرت عيسي عليه السلام به رشته تحرير درآمده اند؛ چرا كه به گزارش تاريخ، در حدود سي سال پس از عروج حضرت عيسي عليه السلام هيچ كتابي وجود نداشت. چندين دهه بعد از آن، مكتوباتي به وجود آمد كه به عنوان متون ارزشمندي دست به دست مي گشت. در اين زمان، دهها انجيل و رساله به وجود آمد و مجموعه عهد جديد پس از چندين شورا تشكيل شد و رسميت يافت. البته لازم به يادآوري است كه همه اناجيل موجود با تفاوتهايي كه دارند، براي مسيحيان مورد احترام هستند.
امكان خطاي نويسندگان اناجيل
سالها پس از زندگي مسيح عليه السلام و در خوشبينانه ترين احتمال، در حدود سالهاي 20 الي 70 م اين كتابها به رشته تحرير درآمد. طبعاً گذشت چنين زماني مسائلي را به وجود مي آورد. چند نفر كه ادعا مي شود دو تن از ايشان حواري بودند و دو نفر ديگر از شاگردان حواريون - كه خود شاهد عيني زندگي مسيح عليه السلام نبودند - دست به قلم بردند. در خوشبينانه ترين حالت مي توان گفت كه نويسنده اين كتابها افراد مؤمن و عاشق مسيح عليه السلام بودند و با هدف گسترش پيام مسيح عليه السلام دست به تأليف چنين كتابهايي زدند و سعي كردند كه اين كتابها را صحيح و بي خطا بنگارند؛ ولي باز نكاتي وجود دارد كه توجه به آنها ضروري مي نمايد:
اوّل اينكه آيا اين افراد معصوم بودند يا امكان خطا و اشتباه هم داشتند؟ خود مسيحيان چنين ادعايي درباره ايشان ندارند. مطمئناً كسي درباره اين افراد ادعاي عصمت نكرده و اگر هم ادعا كند، دليلي براي اثباتش ندارد؛ مگر اينكه بگويد: اين افراد تحت حمايت روح القدس اين كتابها را نگاشته اند. در آن حال، باور اين سخن براي محقق بي طرفي كه سخت مي تواند به گفته كليسا اعتماد پيدا كند، محال است و طبيعي است كه ايشان، گرچه سعي خود را براي بي خطا بودن نوشته هايشان كردند، ولي چون بشر بودند، امكان اشتباه در نوشته هايشان وجود داشته است.
و نكته دوم اينكه خود نويسندگان عهد جديد، اين كتابها را به عنوان كتاب مقدّس ننوشتند؛ بلكه اكثر اين كتابها، نامه هاي شخصي اي بوده است كه براي مؤمنان ديگر مي نوشتند. بنابراين، وقتي نويسنده كتاب، خود ادعاي مقدّس بودن نوشته اش را به عنوان كلام الهي ندارد، چرا ما بايد چنين ادعايي را در مورد وي مطرح كنيم؟
اشكال دور و حجيّت كتاب مقدّس
در قرنهاي اوّل و دوم ميلادي، بيش از صد انجيل در شرح حال حضرت عيسي عليه السلام و تعاليم او نوشته شد. در نتيجه، عقايد متفاوت و مختلفي هم پيدا شد. اين امر، كليسا را بر آن داشت تا شوراهاي متعددي را براي تنقيح و تهذيب اين كتابها و عقايد ناشي از آنها، تشكيل دهد. اولين شورايي كه در اين راستا تشكيل شد، شورايي بود كه با حضور 300 اسقف و به دعوت قسطنطين، نخستين قيصر مسيحي، در شهر نيقيّه آسياي صغير در سال 325 م تشكيل شد. در اين شوراها، قانونهاي مختلفي به تصويب رسيد؛ از جمله اينكه تعداد كتابهاي عهد جديد به طور رسمي اعلام شد و از بين كتابهاي متعدد، 27 كتاب به عنوان كتابهايي كه با الهام الهي نوشته شده اند، انتخاب گرديد و بقيّه آنها كنار گذاشته شد و كليسا آنها را به رسميت نشناخت. (19) البته به رسميت شناخته شدن اين كتابها، در يك شورا نبوده است؛ بلكه در خلال تشكيل چند شورا اين كتابها به طور رسمي مورد قبول كليسا قرار گرفت.
يكي از مهم ترين سؤالهايي كه درباره اعتبار عهد جديد مطرح است، اين سؤال است كه چرا با وجود دهها انجيل، چهار انجيل متي، مَرقُس، لوقا و يوحنّا برگزيده مي شود؟ آيا واقعاً فقط همين چهار كتاب مقدّس بودند و بقيه مقدّس نبودند؟ مگر چه برتري در اين چهار كتاب وجود داشته است؟ مسيحيان در پاسخ مي گويند كه كليسا و شوراهاي كليسايي به اين كتابها رسميّت و حجيّت داد و ديگر كتابها را غيررسمي اعلام كردند؛ حال اين سؤال به وجود مي آيد كه چرا كليسا از ميان اين همه انجيل، فقط به همين چهار كتاب حجيّت داد؟
و اين خود يك دور باطلي است كه درباره حجيّت كتاب مقدّس وجود دارد؛ زيرا خود كليسا بايد حجّيتش را از كتاب مقدّس بگيرد و اين كتاب مقدّس است كه به كليسا حجيّت مي دهد و از طرفي، باز اين كليسا است كه از ميان دهها انجيل، به اين چهار انجيل و 27 كتاب حجيّت داد و بقيه كتابها را از دور خارج كرد. حال سؤال اينجاست كه چگونه كليسايي كه حجيّتش را بايد از كتاب مقدّس بگيرد، مي تواند به خود كتاب مقدّس حجيّت بدهد؟
ادامه دارد... .

1) Testament
2) old Testament
3) New Testament
4) Evanglion
5) قاموس كتاب مقدس، جيمزهاكس، انتشارات اساطير، دوم، 1383 ه . ش، ص 9.
6) الهدي الي دين المصطفي، محمد جواد بلاغي، انتشارات المكتبة الحيدرية، 1379 ه . ش، چاپ اوّل، ج 1، ص 34.
7) انيس الاعلام في نصرة الاسلام، محمدصادق فخر الاسلام، انتشارات مرتضوي، 1364 ه . ش، دوّم، ج 1، ص 116.
8) سفر تثنيه، 34: 5.
9) همان: 6.
10) همان: 8.
11) از هر چه موسي امر فرموده بود، حرفي نبود كه يوشع به حضور تمام جماعت اسرائيل با زنان و اطفال و غريباني كه در ميان ايشان مي رفتند، نخواند." (يوشع، 8: 35.)
12) صحيفه يوشع، 24: 29 و 30.
13) واسرائيل در همه ايام يوشع و همه روزهاي مشايخي كه بعد از يوشع زنده ماندند و تمام عملي كه خداوند براي اسرائيل كرده بود، دانستند، خداوند را عبادت نمودند." (همان: 31.)
14) و چون اسرائيل قوي شدند، بر كنعانيان جزيه نهادند؛ ليكن ايشان را تماماً بيرون نكردند و افرايم، كنعانياني را كه در جازر ساكن بودند، بيرون نكرد. پس كنعانيان در ميان ايشان در جازر ساكن ماندند و زيولون ساكنان فطرون و ساكنان نهلول را بيرون نكرد. پس كنعانيان در ميان ايشان ساكن ماندند و جزيه بر آنها گذارده شد." (كتاب داوران، 1: 28 - 30.)
15) جالب است بدانيم كه قديمي ترين نسخه هاي موجود تورات و انجيل، مربوط به چند قرن بعد از نوشته شدن آنها توسط كاتبين ادعايي اهل كتاب مي باشد. معلوم نيست كه در اين چند قرن آيا همان متن اصلي بازنويسي شده است و يا به عقيده برخي از محققين، تورات اصلي كاملاً از بين رفته است و بعداً كاهنان، سنتهاي شفاهي خود را به عنوان كتاب مقدّس به مردم ارائه داده اند. در صفحه 136 كتاب "آشنايي با اديان بزرگ" مي خوانيم: "قديمي ترين نسخه هاي عهد عتيق مربوط به 2000 سال پيش (1300 سال بعد از مرگ نويسنده ادعايي تورات - حضرت موسي عليه السلام - كه قرن 13 پيش از ميلاد فوت كرد) و قديمي ترين نسخه هاي عهد جديد براي 1600 سال قبل (حدود 350 سال بعد از مرگ نويسندگان اناجيل) مي باشد. البته تعداد اين نسخه ها و اينكه تواتر بر كذب در همين نسخه ها چطور است و اينكه آيا نسخه هاي 2000 ساله متواترند يا نه را هم بايد بررسي كرد."كني كات" از محققين عهد عتيق مي گويد: "تمام نسخه هاي عهد عتيق كنوني، بين 1000 و 1400 ميلادي يعني 2300 الي 2700 سال پس از مرگ حضرت موسي عليه السلام نوشته شده است." يكي ديگر از انديشمندان به نام "والتن" مي نويسد: "نسخه هاي شش قرن پيش بسيار كمياب است و نسخه هاي 7 قرن يا 8 قرن پيش در نهايت كميابي است."عالم ديگري به نام "فيليستين شاله" مي گويد: "هيچ يك از كتابهاي اصلي خطي كتاب مقدّس اكنون به زبان عبري موجود نيست... قديمي ترين نسخه خطي عبري كه در دست است، از قرن دهم بعد از ميلاد (1000م) تجاوزنمي كند." "ريس" در كتابش كه با همكاري عده اي از محققان نگاشته، مي آورد: "تمام نسخه هايي كه در قرن 7 يا 8 ميلادي نوشته شده بود، به دستور شوراي يهود نابود شد؛ چرا كه با نسخه هاي مورد توجه آنان مخالفت فراواني داشت. كتاب مقدّس فعلي مصوبه شوراي ترنت (1546 م) است كه اهل كتاب بايد آن را وحي آسماني بدانند."براي مطالعه بيشتر در اين شاخه از نقّادي كتاب مقدّس، مي توانيد به كتابهاي: اظهار الحق، الهدي الي دين المصطفي، مفهوم تومارهاي بحر الميت، سير تاريخي تورات، تاريخ يك ارتداد، رساله اي در الهيات و سياست و خود كتاب مقدّس رجوع كنيد.
16) دوم تواريخ، 34: 8 - 20.
17) در كتاب دوم تواريخ چنين آمده است: "پس پادشاه كلدانيان [نبوكد نصر] را كه جوانان ايشان را در خانه مقدّس ايشان به شمشير كشت و بر جوانان و دوشيزگان و پيران و ريش سفيدان ترحّم ننمود، بر ايشان آورد و همه را به دست او تسليم كرد و او ساير ظروف خانه خدا از بزرگ و كوچك و خزانه هاي خانه خداوند و گنجهاي پادشاه سرورانش را تماماً به بابل برد و خانه خدا را سوزانيدند و حصار اورشليم را منهدم ساختند و همه قصرهايش را به آتش سوزانيدند و جميع آلات نفيسه آنها را ضايع كردند و بقيّه السّيف را به بابل به اسيري برد كه ايشان تا زمان سلطنت پادشاهان فارس او را و پسرانش را بنده بودند." (دوم تواريخ ايام، 36: 17 - 20.)
18) فصلنامه تخصصي هفت آسمان، مقاله مصنف واقعي اسفار پنج گانه، باروخ اسپينوزا، انتشارات اديان و مذاهب، اوّل، بهار 1378، شماره يك، ص 113.
19) تاريخ كليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ويليام ميلر، ترجمه علي نخستين، ص 244؛ آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، ص 147؛ هبة السماء، علي الشيخ، صص 50 - 51.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره98
/ 1