بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مصاحبه گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين سيد احمد خاتمي
مديريت تبليغ • حضرت استاد: وضعيت دستگاههاي فرهنگي و تبليغي موجود كشور را چگونه ارزيابي مي كنيد و آيا وضعيت موجود را مناسب مي دانيد؟ اگر نه چه توصيه ها و پيشنهاداتي داريد؟
o بسم الله الرحمن الرحيم والصلاة والسلام علي رسول الله وآله. مطلق گرايي در قضاوت امري منفي است. اينكه ما نهاد و تشكيلاتي را مطلقا خوب ببينيم، يا بد ببينيم، اين يك جانبه نگري است. دستگاههاي فرهنگي و تبليغي كشور در حد توانشان كارهايي را انجام داده اند، اما اگر قرار باشد كه ما پيوسته از وضعيت موجود راضي و قانع باشيم، رو به رشد نخواهيم بود. من در مجموع معتقدم كه دستگاههاي فرهنگي و تبليغي موجود در كشور مي شود بيشتر از اين كار كنند و ثمر دهي بيشتري داشته باشند. اجازه دهيد از عظيم ترين رسانه فرهنگي كه امام نامش را دانشگاه گذاشت؛ يعني صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران شروع كنيم. در اينكه صدا و سيما در حوزه هايي موفق بوده است، جاي ترديد نيست؛ در حوزه سياسي، در حوزه تشويق مردم به حضور در صحنه ها آنجا كه حضور مردم ضروري بوده است، صدا و سيما خوب عمل كرده است، در هشت سال دفاع مقدس صدا و سيما به عنوان تريبون نظام به خوبي ايفاي وظيفه نموده است. در دعوت به راهپيماييهاي كلان سراسري مثل بيست و دو بهمن، روز قدس خوب عمل كرده و در حوادثي كه براي كشور پيش آمد مثل زلزله بم و كمك به زلزله زده گان موفق بوده است. در اين حوزه ها ما منكر عملكرد قابل تقدير صدا و سيما نيستيم، اما در حوزه فرهنگي و ارزش سازي گمان نكنم كه مسئولين صدا و سيما نمره بالايي به خودشان بدهند. در رابطه با فساد اخلاقي، بي حجابي و ابتذال قطعا صدا و سيما مي توانسته است بهتر از اين عمل كند و مي توانسته است با ساختن فيلمهاي مفيد و ارزنده ارزش حجاب و عفاف را به نمايش بگذارد و ضدارزشي بودن بي حجابي و بدحجابي را.... من تا به حال سراغ ندارم كه صدا وسيما يك فيلم ساخته باشد و عاقبت بدحجابي و بي حجابي را به مردم نشان داده باشد. اگر معارف ديني و ارزشي را به صورت فيلم به نمايش در بياورند بسيار تأثيرگذار است؛ چنان كه در عرصه هايي كه صدا و سيما خوب وارد مي شود تأثير گذار است. البته اينجا من نظر صريحم را عرض مي كنم و معتقدم كه هم مسئول گذشته صدا و سيما و هم مسئول فعلي جناب آقاي ضرغامي سوز اصلاح دارند و دلشان مي خواهد در اين عرصه ها گامهاي مثبتي بردارند؛ اما واقعيت اين است كه ما نتوانسته ايم از اين رسانه عظيم آن چنان كه بايد و شايد در جهت گسترش فرهنگ و ارزشهاي اسلامي استفاده كنيم. باز تأكيد مي كنم كه صدا و سيما برنامه هاي ارزشي بسياري دارد، شبكه قرآن، راديو قرآن و راديو معارف دائماً به تبيين معارف اسلامي مي پردازند، اما سخن در اين است كه دستگاههاي فرهنگي و تبليغي موجود كشور را چطور ارزيابي مي كنيد؟ در ارزيابي معمول است كه نقاط مثبت و نقاط ضعف بيان شود تا اصلاحات واقعي صورت گيرد.
امروز مسئله مبارزه با اسلام در سايتهاي اينترنتي به حالت تهاجمي است. در گذشته، هفته ها و ماهها مي آمد و مي رفت تا مقاله اي عليه دين نوشته مي شد؛ اما امروز ثانيه به ثانيه و لحظه به لحظه عليه دين ما به صورت تشكيلاتي و زنجيره اي شبهه افكني مي كنند. حوزه و دفتر تبليغات اسلامي و سازمان تبليغات نيز در عرصه فرهنگ و تبليغ گامهاي بلندي برداشته اند. در رشته تخصصي تبليغ با برنامه اي منظم مبلغان را مسلح به معارف اسلامي مي كنند و دفتر تبليغات و سازمان تبليغات گامهاي ارزشمندي را جهت ساماندهي تبليغ، محتوا بخشي تبليغ و به روز كردن تبليغات ديني بر داشته اند. ره توشه هايي كه در آستانه تبليغ منتشر مي شود كار ارزشمندي است براي اينكه افرادي كه تبليغ مي روند دستشان خالي نباشد. كتابهايي كه حوزه در بخش معارف اسلامي منتشر كرده است نيز كار فرهنگي عظيمي است. متأسفانه كارهاي فرهنگي حوزه درست معرفي نمي شود و من عقيده دارم كه در بخش خبرهاي فرهنگي علمي تلويزيون بايد بخشي مربوط به حوزه باشد و هر هفته كتابهاي جديد منتشر شده و تحقيقات جديد را معرفي كند. بنابراين نبايد نقش موفق حوزه را در تبيين معارف اسلامي و در گسترش معارف انكار كرد؛ اما حوزه ما در گذشته اين افتخار را داشت كه از زمان جلو بود و قبل از اينكه شبهه اي پيدا شود به استقبال شبهه مي رفت. ما در مباحث فقهي و اصولي مي گوييم «كُلَّما قيلَ وَ يمْكِنُ اَنْ يقالُ؛ هر مطلبي كه در اين فرع گفته شده است و يا مي شود گفت.» اين، يعني به استقبال طرح اشكال رفتن و با آغوش باز شبهه را تحويل گرفتن. ما احساس مي كنيم حوزه ديروز ما؛ يعني حوزه شيخ مفيد، حوزه شيخ طوسي، حوزه علامه حلي رحمه الله و... از زمانشان جلوتر بودند؛ ولي متأسفانه حوزه امروز به نظر ما از زمان جلو نيست. ما الان بايد تشكيلات عظيمي داشته باشيم با نيروهاي بسيار ورزيده كه اشكالات و شبهات را مدام رصد كنند و به تمام سايتهاي اينترنتي كه عليه دين و مذهب شبهه پراكني دارند، بلافاصله جواب دهند و معطّل نمانند. نخبگان ما بايد بتوانند با برنامه ريزي و مديريت منظم بلافاصله پاسخ دهند. امروز مسئله مبارزه با اسلام در سايتهاي اينترنتي به حالت تهاجمي است. در گذشته، هفته ها و ماهها مي آمد و مي رفت تا مقاله اي عليه دين نوشته مي شد؛ اما امروز ثانيه به ثانيه و لحظه به لحظه عليه دين ما به صورت تشكيلاتي و زنجيره اي شبهه افكني مي كنند. مسئولان محترم بايد قدري درنگ كنند و مشي افتخار آميز از زمان جلو بودن حوزه ديروز را دوباره احيا كنند. من منكر اين نيستم كه كارهايي در گوشه و كنار به صورت مقطعي انجام مي گيرد؛ ولي سخن اين است كه سيل گسترده و عظيم شبهات با كار مقطعي و متفرق سد نمي شود و واكنش در برابر اين سيل بي امان شبهات، مديريت سامانه اي و تشكيلاتي بالا مي خواهد و ما بايستي سدهاي محكم و نفوذ ناپذيري درست كنيم. من افتخار مي كنم كه خودم حوزوي هستم و حوزوي بودنم را با چيزي معاوضه نمي كنم؛ ولي از حوزه بزرگ علميه مي پرسم ما بعد از انقلاب چند كتاب درباره ورزش نوشتيم؟ ورزش حلال كدام است و ورزش حرام كدام؟ فروعات بحث ورزش منقح نشده است؛ بله گوشه و كنار آقايي ورزش در اسلام و كليات ورزش را مورد بحث قرار داده است كه اسلام مي گويد تن سالم داشته باشيد و امثال اينها؛ اما كار گسترده كليدي نشده است. همچنين در رابطه با حجاب و لباس و كيفيت پوشش مرد و زن و دهها مسئله مورد نياز ديگر كاري جدي صورت نگرفته است. آيا واقعا بعد از انقلاب كاري در سطح كتاب مسئله حجاب شهيد مطهري شده است؟ اين در حالي است كه كتاب شهيد مطهري در حدود چهل سال پيش نوشته شده و در اين چهل سال طرحهاي فراواني پيدا شده و ما متأسفانه شاهد حوزه علميه فعال پاسخگو نيستيم. حوزه علميه بايد براي گسترش حجاب در سطوح مختلف كتاب مي نوشت، براي دختر خانمهاي نه ساله جزوات كوچك به روز چاپ مي كرد، و در زمان ثبت نام و نام نويسي مدارس اين جزوات به آنها داده مي شد و با شيوه هاي جذاب و روانشناسانه روي نوشته ها كار مي كرد. در عين اينكه از خدمات حوزه تجليل مي كنيم اين انتظار را از مسئولان حوزه بزرگمان داريم كه برنامه اي بريزند تا از حالت انفعالي در بياييم و در حوزه فرهنگي حالت تهاجمي داشته باشيم.
• نظر شما در مورد تمركز تبليغات ديني چيست؟ آيا وضعيت فعلي مؤثرتر است يا بايد تبليغات در يك جا متمركز باشد؟ در صورت تمركز پيشنهاد شما در مورد شكل و جاي آن چيست؟ o به نظر مي رسد كه سؤال شما بيشتر مربوط به اعزام باشد. حساب اعزام با حساب كارهاي ديگر جداست و الان نهادهاي مختلفي اعزام مبلغ دارند؛ سپاه، نيروهاي مسلح، نيروي انتظامي، اداره اوقاف، اداره زندانها، دفتر و سازمان تبليغات، معاونت تبليغ حوزه و... تصديق مي فرماييد كه اين پراكندگي مطلوب نيست و گاهي هم زيان بار است. معتقد به تمركز هستم، اما نه به صورت تمركز دولتي. معتقدم كه اين نهادها باشند و اعزام رقابتي هم داشته باشند؛ اما يك مركزي جهت هماهنگي و سياستگذاري لازم است. حالا اين مركز هماهنگي و سياستگذاري چگونه باشد بايد كارشناسي شود و به صورت يك سياست اجرايي به مرحله عمل بنشيند. يكي از راه ها اين است كه مقام معظم رهبري نهادي پيشنهاد كنند و به همه نهادها دستور دهند كه با اين نهاد هماهنگ باشند. من معتقد به تمركز هستم؛ اما نه به معناي اينكه اين نهادها جمع شوند، بلكه هر كدام بايد ك ار خودشان را بكنند. در واقع ما نيازمند يك سامانه هدايتي جهت سازماندهي امورات تبليغي هستيم. يك ستاد هماهنگي بين مسئولان اعزامها ايجاد شود كه هماهنگ عمل كنند؛ تا شاهد ترافيك اعزام مبلغ در برخي جاها و خلاء وجود مبلغ در برخي نقاط نباشيم. در بخش كار نرم افزاري براي اقدامات تبليغي و فعاليتهاي فرهنگي هم دقيقا نياز به هماهنگي هست كه هر نهادي بخشي از كارها را بعهده بگيرد تا كارهاي تكراري انجام نشود. ما در بخش هنري ضعيف هستيم و يك نهاد بايد اين بخش را تقويت كند. در بخش تحقيقات روز بايد كار بيشتري صورت دهيم. در شبهه شناسي و پاسخ به شبهات بايد حوزه را بسيج كنيم و يك تشكيلات ممحّض در اين مورد كار كند تا كار گسترده اي صورت گيرد. در واقع كار فرهنگي نياز به تشكيلات و سامانه منظم و هماهنگ دارد. چرا در حوزه تحقيقات، تفسير كنزالدقائق را هم انتشارات جامعه مدرسين تحقيق و چاپ كند و هم انتشارات وزارت ارشاد آن را به چاپ برساند؟ چه ضرورتي است كه كتاب رياض المسائل را انتشارات اسلامي جامعه مدرسين تحقيق و چاپ كند و انتشارات آل البيت هم تحقيق و چاپ نمايد. چرا در مورد يك كتاب دو نهاد زحمت بكشند؟ اگر ما يك ستاد هماهنگي داشتيم؛ چه بسيار كتابهايي كه روي چاپ به خودش نديده است چاپ مي شد و كتابهاي بسياري كه يك بار چاپ شده است و در زمان خودش نيز چاپ خوبي بوده است ولي الان آن چاپ مطلوب نيست، مجدداً اصلاح و چاپ مي شد. مثلا كتاب جامع الروات مرحوم اردبيلي كار بسيار نفيسي است و شنيدم كه وقتي مرحوم آيت الله بروجردي در صدد چاپ كتاب رجالي خود بودند؛ به اين كتاب برخورد كردند و با ديدن آن از چاپ كتاب خود منصرف شدند و گفتند كه آنچه من مي خواستم، در اين كتاب هست؛ از اين رو اين كتاب را چاپ كردند. اين كتاب در آن زمان به صورت حروف بسيار ريز چاپ شده است و نسبت به الان ديگر چاپ خوبي نيست و بايد به عنوان يك كتاب نفيس رجالي احياء شود. در مجموع معتقد به تمركز هستم، نه تمركزي كه سد راه تلاش افرادي شود كه مي خواهند اهل تلاش باشند. ميدان را باز بگذارند واين تمركز هم سرعت بگيرد.
• آيا وضعيت اعزام مبلغ را در شرايط فعلي مناسب مي دانيد و چه توصيه هايي در اين زمينه داريد؟ o نه تنها اعزام مبلغ در شرايط فعلي مناسب است، بلكه ضرورت است و زكات علم ما در حقيقت همين تبليغ است «وَ زَكاةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللَّهِ» بخشي از پاسخ را در سؤال قبل گفتيم، منتهي من معتقدم كه اعزام مبلغ بايد سازماندهي شده باشد، ما الان در زمينه اعزام مبلغ شناسنامه جغرافياي فرهنگي، سياسي و تبليغي نداريم. دفتر تبليغات، سازمان تبليغات و نهادهاي ديگر براي مبلغين پرونده دارند؛ اما اينكه جايي كه ما مي خواهيم تبليغ برويم چه خصوصياتي دارد؟ مشكل فرهنگي آنجا چيست؟ مشكل سياسي آن چيست؟ آدمهاي مؤثر فرهنگي آن چه كساني هستند؟ انحرافات فرهنگي در اين مكان تبليغي كدام است؟ اينها اطلاعاتي است كه مبلغ بايد بداند و در اختيار او گذاشت. بايد چنين شناسنامه تبليغي داشته باشيم و مبلغان اعزامي با شناخت كامل رفت وآمد كنند و فرم شناسايي را هم به وسيله خود مبلغين هر سال به روز كنيم. گاهي وقتها مبلغان را به منطقه اي مي فرستيم كه صوفي گري در آنجا بازار گرمي دارد، اگر مبلّغ نداند صوفي گري چيست، چگونه مي تواند در آنجا مؤثر باشد؟ اگر يك هفته قبل از اعزام اين اطلاع را به او بدهند كه صوفيها در اينجا تلاش مي كنند، مطالعه مي كند و چه بسا با متخصصان فن هم مي نشيند و اطلاعات بيشتري به دست مي آورد و با بصيرت به تبليغ مي رود. منظور ما اين نيست كه بفهميم اين روستا چقدر جمعيت تحصيلكرده و چقدر آدم بي سواد دارد و.... اين مورد نظر نيست. منظور شناسنامه فرهنگي، سياسي و اجتماعي است، كه نياز به تحقيقات ميداني دارد. اصلا بايد بانك اطلاعات داشته باشيم به صورتي كه اگر فلان اداره خواست مبلّغ اعزام كند، به صورت نرم افزاري او را تغذيه كنيم. اين باعث مي شود كه تبليغ ما پربارتر شود.
• چه انتظاري از بخش تبليغ حوزه علميه قم داريد؟ o من كم و بيش و از دور با فعاليتهاي معاونت تبليغ و رشته تخصصي تبليغ حوزه آشنا هستم. انتظار ما اين است كه اولاً، اين بخش حوزه خطيب پرور باشد. الان در رشته تخصصي تبليغ آقايان يك دوره تفسير را مي بينند كه كار بسيار ارزشمندي است. ولي اينكه تفسير الميزان و اين معارف ارزشمند را چگونه مي خواهند القا كنند، و براي جوانها چگونه بايد آنها را بيان كرد، و براي طلبه ها چگونه بگويند، اين نياز به فن خطابه دارد. متأسفانه چنين ذهنيتي براي عموم پيدا شده است كه هر كس توانست دهن گرمي كند خطيب است؛ در حالي كه خطابه خودش يك فن است، فني كه هم بايستي در آن آموزش ديد و تجربيات را شنيد و مطالعه كرد، و هم نزد اهلش تمرين نمود. قبل از انقلاب آقاي فلسفي رحمه الله، آيت اللَّه مكارم دامت بركاته، آيت الله خزعلي حفظه اللَّه، استاد فن خطابه بودند و طلبه مي آمد منبر مي رفت و نقاط ضعف و قوت را مي گفتند. اينكه دفتر تبليغات به خاطر يك پرونده سازي بگويد آقا يك منبر پيش من برو كه منبرت چطور است؟ اين خطابه نشد. بايد دوره هاي پيوسته خطابه برگزار شود و در طول اين دوره هر فردي چندين بار پيش استاد فن خطابه منبر برود تا نقاط ضعف و قوت او معلوم گردد. فن خطابه بايد مثل رسائل و مكاسب و كفايه در حوزه جا بيافتد و به عنوان يك نياز جاي خود را باز كند. ما امروز بيش از 400 و خورده اي امام جمعه داريم، از اينها چقدر خطيب هستند؟ به گونه اي كه هم فصاحت و هم بلاغت داشته باشند؟ هم در استخدام كلمات هنرمند باشند و هم اينكه بدانند در هر زماني چه چيزي بايد گفت. در نماز جمعه اي شركت مي كردم، ديدم در روز دوم عيد نوروز خطيب جمعه در مقوله مضرات استمناء صحبت مي كند، انصاف دهيد اين آقا خطيب است؟ در خطابه جمعه پيرمرد 80 ساله هست، بچه ده ساله هست و جوانها هم هستند، اين نشان مي دهد كه متأسفانه فن خطابه در غربت است. وقتي خطبه اول يك ساعت و خطبه دوم هم يك ساعت است، اين سبب مي شود كه نماز جمعه افت كند. من نه خودم را خطيب و نه استاد خطابه مي دانم، هنوز اندر خم يك كوچه ام؛ اما مي فهمم كه خطيب كيست؟ خطيب كسي است كه در كمترين وقت بيشترين مطالب را به صورت گويا بيان كند. بنابراين انتظاري كه از بخش تبليغي حوزه داريم اين است كه همانگونه كه در بخش محتوايي خوب كار مي كنند، در بخش اثباتي هم از حالت تشريفاتي قصه را خارج سازند. قبل از انقلاب فقط منبر بود و الان ما راديو و تلويزيون و شبكه هاي مختلف داريم. رسانه اي صحبت كردن خودش آموزش مي خواهد؛ هم آموزش علمي، و هم آموزش تجربي، بايد يك جوري باشد كه ما دهها خطيب رسانه اي داشته باشيم كه راديو و تلويزيون بتواند از اينها استفاده كند. جاي اينها در معاونت تبليغ است. • در رشته تخصصي تبليغ، در مقطع كارشناسي سه واحد درسي روش سخنوري ارائه مي شود يعني سه تا 16 ساعت بحث تئوريك دارند و در مدت سه سال؛ يعني شش ترم تحصيلي افراد در گروههاي مهارتي شركت مي كنند و گروهها هم ده نفره هستند و براي هر ترمي يك هدف مشخص شده است كه مثلا اين قطعه خطابه مد نظر است و طلاب زير نظر استاد كار مي كنند تا با ممارست و تمرين در اين قسمتها تخصص يابند. در مقطع كارشناسي ارشد، اين روند تخصصي مي شود و اين فرد كه در مقطع كارشناسي خطيب شده است، عميق تر كار را پي گيري مي كند.
o هر دوره اي چند نفر مي آيند؟ • در هر كلاس حدود سي يا چهل نفر شركت مي كنند و تا به حال چندين دوره برگزار شده است؛ حدود پانصد، ششصد نفر را پرورش داده اند. o اين تعداد را پرورانديد؛ ولي در يك حوزه 40 هزار نفري من حرفم اين است كه از اين تعداد فقط دو سه هزار نفر در وادي فقه هستند و باقي سمت رايجشان تبليغ است. معاونت تبليغ حوزه و رشته تخصصي تبليغ بايد از پوسته اينكه 600 نفر را پروريده است در بيايد و اين بستر را فراهم كند كه همه طلاب حوزه آموزش خطابه به صورت تخصصي ببينند. و البته لازمه اين كار اين است كه خطباي برجسته كه مي توانند خطيب بپرورند را شناسايي كنند، با آنها بنشينند و برنامه ريزي كنند و از تجربياتشان استفاده ببرند. انتظار ديگر ما از معاونت تبليغ اين است و سخت معتقديم كه معاونت تبليغ همان اندازه كه در حوزه تبليغ بياني كار مي كند، در حوزه تبليغ بناني هم كار كند و نويسنده بپرورد، نويسندگان برجسته را تشويق كند و همانگونه كه در رشته تبليغ چه بسا بيان گويا به نحو الزام است، بنان و قلم هم الزامي باشد؛ چرا كه ماندگاري معارف اسلامي به بركت قلم است.
• نظر شما در مورد حوزه و مقوله صدا و سيما چيست؟ در اين مورد چه پيشنهادي داريد؟ o روشن است كه صدا و سيما منبري است بسيار بزرگ و تأثيرگذار. حتما بايستي كه حوزه در صدا و سيما وارد شود و فعال هم باشد. بخش معارف اسلامي صدا و سيما كار تخصصي حوزه است. پيشنهادي خدمت مقام معظم رهبري گفتم كه بايد در صدا و سيماي ما يك نهاد روحاني شكل بگيرد؛ كار اين نهاد چه باشد، اولا: فضلاي رسانه اي در حوزه هاي مختلف نه تنها در قم؛ بلكه در كل كشور را شناسايي كنند؛ ثانياً: آموزش رسانه اي صورت گيرد؛ ثالثاً: سامان دادن به امر خطابه و امر مداحي در صدا و سيما در مناسبتهاي ويژه و مسائل جنبي ديگر كه در مصاحبه صلاح نمي دانم بگويم. حوزه بايد وارد شود و نبض فرهنگ سازي ديني را به دست بگيرد. • تا چه اندازه ورود طلاب در تبليغات اينترنتي را مؤثر مي دانيد و چه توصيه هايي داريد؟ o ما براي نشر دين از همه ابزارهاي جديد كارا و شرعي بايد استفاده كنيم. از يكي از بزرگان شنيده شده است كه «لا ينْتَشَرُ الْهُدي اِلاَّ مِنْ حَيثُ ينْتَشَرُ الضَّلالُ» از همه ابزارهايي كه دشمن براي رساندن پيامش استفاده مي كند، ما هم بايد استفاده كنيم به قيد حلال بودن آن. دشمن كاري به دروغ و راست ندارد، ولي ما راست بگوييم. دشمن كاري به حلال و حرامش ندارد ولي ما به حلالش بچسبيم. پس بنابراين من معتقدم كه در حوزه اينترنتي هر چه علما قوي تر وارد شوند بسيار مفيد خواهد بود.
• نظر شما در مورد مجله مبلّغان چيست و تا چه اندازه آن را مفيد و مؤثر مي دانيد؟ o من مجله مبلّغان را به صورت پراكنده ديده ام. آنچه كه ديدم مفيد بود و مطالب ارزشمندي براي مبلغان دارد؛ اما توصيه ام اين است كه براي هر مجله اي از جمله مجله شما، همان گونه كه گفته شد، ستاد هماهنگي وجود داشته باشد. بگذاريد مبلغان اين مجله را مجله خودشان بدانند. بايد به ويژه نامه هاي تخصصي فكر كنيد، مثلا امسال سال پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله است، يك ويژه نامه تخصصي سال پيامبر منتشر كنيد. از همه مبلغاني كه تحت پوشش شما هستند بخواهيد مطلب بنويسند و يا در صحن حوزه از همه فضلا بخواهيد كه شما را كمك كنند. منظور من اين است كه كاري كنيد تا خود مبلغ بنويسد؛ يعني مجله شما بستري براي شكوفايي استعداد مبلغان و بالا بردن سطح كيفي در حوزه پرورش خطيب و مبلغ باشد. • از اينكه وقت خود را در اختيار مجله مبلغان قرار داديد، از شما تشكر مي كنيم. o انشاء اللَّه موفق و پيروز باشيد.