بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
فرهنگ اسلامي محيط زيست سالم، نعمت بزرگ خداوندى عسكرى اسلامپور كريمى مقدمه به طور قطع يكى از امورى كه زمينه ساز سعادت و كمال انسان در دنيا و آخرت مى باشد، داشتن محيطى سالم و أمن است كه انسان بتواند در آن به تربيت جسم و جان خويش بپردازد. اصولاً يكى از وظايف مهم بشر كه حفظ جان است، جز با زيستن در محيط سالم امكان پذير نيست. شرط اوّليه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نيز فقط زمانى حاصل مى شود كه انسان از محيط زيست طبيعى و سالم بهره مند باشد. افسردگى و افزايش بيماريهاى روحى و روانى انسان امروز، بدون ارتباط با محيط زيست نيست. هيچ كس نمى تواند منكر شود كه تخريب محيط زيست تأثير منفى بر شيوه رفتار آدميان دارد، و اثرات ويرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مى گذارد. در اين نوشتار برآنيم تا سه عنصر از عناصر موجود در محيط زيست؛ يعنى آب، هوا و گياهان و درختان را از نگاه آيات و روايات مورد بررسى قرار دهيم و ارزش و اهميت آنها را در زندگى خويش بازشناسيم. آب: آب در قرآن كريم با واژه «ماء» 63 بار به كار رفته و توجّه ويژه اى به آن شده است. همچنين در منابع روايى از پيشوايان معصوم عليهم السلام درباره اين نعمت بزرگ خدادادى، روايات ارزنده اى نقل شده است كه حجم زياد آيات و روايات، بيانگر اهميت آن در گستره حيات است. قرآن كريم در آيات زيادى ريشه زندگى را هم در منشأ و پيدايش و هم در صحنه هستى و تداوم حيات از آب مى داند. همچنين آغاز آفرينش انسان را از آب دانسته است. «وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا »؛(1) «و او است كه از آب بشرى آفريد.» و در آيه اى ديگر نه تنها انسان، كه مبدأ آفرينش هر جنبنده اى را آب معرفى كرده است: «وَاللَّهُ كُلَّ خَلَقَ دابَّةٍ مِنْ ماءٍ»؛(2) «و خدا است كه هر جنبده اى را [نخست ] از آب آفريد.» و در آيه اى ديگر، به صورت كلى تر، مبدأ آفرينش هر موجود زنده اى را آب مى داند: «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَى ءٍ حَىٍّ»؛(3) «و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم.» پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «كُلَّ شَىْ ءٍ خَلَقَ مِنَ الْماءِ؛(4) [خداوند] همه چيز را از آب خلق كرد.» در حديث نبوى، طعم آب، طعم زندگى قلمداد گشته است. پيامبر گرامى اسلام در اين باره مى فرمايند: «اَلْماءُ سَيِّدُ الشَّرابِ فىِ الدُّنيا وَالْآخِرَةِ وَطَعْمُهُ طَعْمُ الْحَياةِ؛(5) آب سرور همه نوشيدنيها در دنيا و آخرت است و طعم آب، طعم زندگى است.» يافته هاى امروز نيز منشأ حيات بودن آب را اثبات مى كند. براساس اين يافته ها «اصل حيات، ريشه در آب دارد و نخستين موجود يا موجودات زنده به صورت حيوان بسيط تك سلولى از آب دريا پديد آمده اند.» (6) علامه طباطبايى اين ادعا را «معجزه جاويد قرآن» مى داند و مى فرمايد: «مسئله ارتباط حيات با آب كه امروزه در ديگر بررسيهاى علمى جديد روشن شده، معجزه ماندنى قرآن كريم است.» (7) آب نه تنها مايه آفرينش همه موجودات مادّى است، بلكه عامل اساسى براى استمرار حيات آنها نيز هست؛ به طورى كه امام صادق عليه السلام فرمود: «زمين را قوامى نيست، مگر به آب.» (8) يعنى، قوام و بقاى موجودات، مرهون آب است؛ زيرا اين اكسير حيات، مهم ترين عنصر تشكيل دهنده هر موجود زنده است و در همه فعل و انفعالات درون آن نقش بسزايى دارد. براى نمونه، بدن انسان به اسفنجى مى ماند كه آب، آن را فراگرفته است كه ميزان اين آب در يك انسان بالغ، 58 تا 68 درصد بدن او است كه اگر به ميزان 10 درصد از آن كاسته شود، پيامدهاى ناگوارى براى او به بار خواهد آورد و اگر به 20 درصد برسد، ممكن است موجب مرگ وى شود.» (9) از ديگر فوايد ارزشمند آب، پاكى و پاك كنندگى است. بر اين اساس، در آموزه هاى اسلامى علاوه بر ذكر نقش حياتى آب بر موجودات زنده، از آن به عنوان «طَهُور» ياد شده است: قرآن كريم مى فرمايد: «وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَآءِ مَآءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ »؛(10) «و از آسمان بارانى بر شما فرو مى فرستد تا شما را با آن پاك گرداند.» و در آيه اى ديگر مى فرمايد: «وَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»؛(11) «ما آب پاك و پاك كننده را از آسمان فرو فرستاديم.» به هر حال، آب مظهر پاكيزگى و پاك كننده زشتيها و آلودگيها و نويدبخش سلامت و بهزيستى انسان و محيط زيست او مى باشد. در روايات نيز از آن به «طَهُور» تعبير شده است: «فَالْماءُ طَهُورٌ لِكُلِّ شَىْ ءٍ.» (12) نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست، پاكيزگى و عظمت است. آب وسيله اى است كه زمينه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مى سازد. در شريعت اسلامى هيچ كس نمى تواند در آستان قدس الهى به نماز ايستد، مگر اينكه خود را با آب شستشو دهد(13) و اين شستشو با آب داراى خصوصيات و ويژگيهايى است كه اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مى گيرد. هيچ مسلمانى نمى تواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آنكه زمينه آن را با آب فراهم آورده باشد و نيز تماس با خطوط قرآن كريم جايز نيست، مگر اينكه قبلاً با زلال آب تماس گرفته باشد؛ بنابراين، آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مى دهد، بلكه پاك كننده روح نيز هست. چه بسيار از آلودگيهاى روحى كه با انجام غسل و وضو و پاكيزگى لباس از انسان دور مى شود. امام صادق عليه السلام در باره شستشوى لباس و نقش آن در زدودن اندوه و شرط راه يافتن به حريم مقدسات دينى مانند نماز مى فرمايد: «غَسْلُ الثِّيابِ يُذْهِبُ الْهَمَّ وَالْحَزَنَ وَهُوَ طَهُورٌ لِلصَّلاةِ؛(14) شستشوى لباسها، غم و اندوه را برطرف مى سازد و موجب دستيابى به طهارت براى نماز است.» بدين سان آب با وصف پاك كنندگى، چهره اى مقدس به خود مى گيرد كه رفتن به حضور خالق يكتا بدون آن ميسّر نمى شود. تماشاى آب، شكر و سپاس الهى را مى طلبد. در روايات نگاه به آب جارى توصيه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنايى آن دانسته اند؛ امام كاظم عليه السلام فرمود: «ثَلاثُ يَجْلِينَ الْبَصَرَ النَّظَرُ اِلَى الْخُضْرَةِ وَالنَّظَرُ اِلَى الْماءِ الْجارِى وَالنَّظَرُ اِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ؛(15) سه چيز چشم را جلا و روشنايى مى دهد: نگاه به سبزه [و چمن ]، نگاه به آب جارى و نگاه به چهره نيكو [و زيبا].» افزون بر آنچه گذشت، امروزه آب نقشى اساسى در بخشهاى گوناگون اقتصاد، كشاورزى و تجارت و حمل و نقل ايفا مى كند. در هر صورت، سوگند به بادها نشان از نقش عظيم آنها در زندگى بشر و تأثير آن بر جسم و جان انسانها دارد. روايات اسلامى اين نكته را به روشنى بيان كرده و متذكر شده اند كه بادها باعث عدم تعفّن اشياى روى زمين هستند و اگر بادها وجود نداشتند، تعفّن اشيا و آلودگى محيط زيست بشر، مشكلات بسيارى را براى انسان به وجود مى آورد. هوا : كره زمين به وسيله قشرى از هوا كه جوّ ناميده مى شود، احاطه گرديده است. وجود اين قشر از هوا براى انسان، حيوان و گياه شرط لازم زندگى است. هوا، مخلوطى است بى رنگ و بى بو كه از عناصر مختلفى همچون 21 درصد اكسيژن، 78 درصد ازت، 1 درصد ساير گازها و موادّى مثل دى اكسيد كربن، آب و گازهاى كميابى همچون: كريبتون، نئون، گزفون، آرگون و غيره تشكيل شده است؛ بنابراين، مقصود از هوا، جوّ زمين يا قشر ضخيمى از تركيبات انواع گازها است كه كره زمين را احاطه كرده است. اگر به نقش حياتى اين قشر ضخيم هوا كه زمين را از هر سو احاطه كرده است، بينديشيم، نقش آن را در فراهم سازى فضايى سالم براى زندگى و تنفس انسانها و ساير موجودات كره زمين به راحتى در خواهيم يافت. اين قشر ضخيم كه همچون سقفى بلورين اطراف ما را احاطه كرده، در عين اينكه مانع تابش نور خورشيد نيست، به قدرى محكم و مقاوم است كه از يك سدّ پولادين ضخيم نيز محكم تر است. مفهوم برخى از آيات قرآن كريم نيز مؤيّد همين مطلب است، مانند: «وَجَعَلْنَا السَّماء سَقْفاً مَحْفُوظاً»؛(16) «آسمان را سقف محفوظى قرار داديم.» مراد از واژه «سماء» در اين آيه شريفه همان جوّ زمين است؛ يعنى قشر هواى متراكمى كه دور تا دور كره زمين را فرا گرفته است و ضخامت آن صدها كيلومتر مى باشد. (17) جوّ زمين آن قدر ضخامت و غلظت دارد كه همچون زرهى، زمين را از شرّ مجموعه مرگبار بيست ميليون سنگ آسمانى كه در روز با سرعتى حدود 50 كيلومتر در ثانيه به آن برخورد مى كنند، محفوظ مى دارد. اگر هواى محيط زمين اندكى از آنچه هست رقيق تر شود، اجرام آسمانى كه هر روز به مقدار چند ميليون عدد به آن اصابت مى كند و در همان فضاى خارج منفجر و نابود مى شود، به سطح زمين مى رسند و هر گوشه آن را مورد اصابت قرار مى دهند. (18) هوا يا اكسيژن، لازمه حيات است و نياز به آن بيش از آب و غذا مى باشد. در اهميت هوا همين بس كه آدمى مى تواند بدون غذا چند روز يا حتّى چند ماه زنده بماند، ولى بدون هوا چند دقيقه بيش تر نمى تواند زنده بماند. اين عامل حياتى اطراف زمين را فرا گرفته است و ما اكسيژن مورد نياز خود را به وسيله تنفس از هوا مى گيريم. در بيانات حضرات معصومان عليهم السلام از تأثير شگرف هوا بر جسم و جان سخن به ميان آمده و آثار مخصوص هواى هر فصل بيان شده است. در منابع روايى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نيز در قرآن و روايات «بادها» با اهميت تلقى شده اند. پيدا است كه باد چيزى جز هوا نيست و اگر هوا حالت وزش به خود گيرد، باد ناميده مى شود. (19) امام على عليه السلام درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «تَوَقُّوا الْبَرْدَ فِى اَوَّلِهِ وَتَلَقَّوْهُ فِى آخِرِهِ فَاِنَّهُ يَفْعَلُ فِى الْاَبْدانِ كَفِعْلِهِ فِى الْاَشْجارِ اَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَآخِرُهُ يُورِقُ؛(20) از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهيز كنيد و در پايان آن (فصل بهار) به استقبال آن بشتابيد (در پاييز خود را بپوشانيد و در آغاز بهار از لباسهاى خود كم كنيد)؛ زيرا تأثير سرما بر بدنها و درختان يكسان است. اوّل سرما [درختان را] مى سوزاند [و باعث ريزش برگها و خشكاندن درختان مى شود] و پايان آن مى روياند [و درختان را به برگ و بار مى آورد].» گر چه به ظاهر سرماى ابتداى پاييز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت يكسان مى نمايد و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مى آورند، ولى تأثير اين دو كاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف يكديگر دارند. ابن ميثم بحرانى در شرح اين مطلب مى نويسد: «پرهيز از اوّل سرما كه ابتداى پاييز است به اين دليل است كه تابستان و پاييز هر دو از جهت خشكى [يبوست ]مشترك هستند و بدنها با حرارت تابستان خو گرفته اند؛ از اينرو، هنگامى كه با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نيروى برودت و يبوست كه طبيعت ضعف و فنا است، در بدن قوى مى شود و به همين دليل درختان خشك شده و برگهاى آنها مى سوزد و بدنها ضعيف و لاغر مى شود؛... اما سرما در آخر زمستان و طليعه بهار اثرى به عكس دارد؛ زيرا زمستان و بهار در طبيعت رطوبت اشتراك دارند؛ ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از اينرو، سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدّت سرما كاسته مى شود و اين اعتدال حرارت همراه با رطوبت، زمينه مناسبى براى ايجاد طبيعت حيات و زندگى است و سبب رشد گياهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقويت بدن انسانها مى شود.» (21) امام صادق عليه السلام در گفتگو با «مفضّل بن عمر» به سودمندى سرما و گرما در طول سال اشاره فرموده و آن را سبب عبرت بشر و دليل محكمى بر تدبير حكيمانه الهى دانسته اند: «اعْتَبِرْ بِهذِهِ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ كَيْفَ يَتَعاوَرانِ الْعالَمَ وَيَتَصَرَّفانِ هذا التَّصَرُّفَ مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ وَالْاِعْتِدالِ لِاِقامَةِ هذِهِ الْاَزْمِنَةِ الْاَرْبَعَةِ مِنَ السَّنَةِ وَما فِيهِما مِنَ الْمَصالِحِ ثُمَّ هُما بَعْدَ دِباغِ الْاَبْدانِ الَّتِى عَلَيْها بَقاؤُها وَفِيها صَلاحُها فَاِنَّهُ لَوْلا الْحَرُّ وَالْبَرْدُ وَتَداوُلُهُما الْاَبْدانِ لَفَسَدَتْ وَاَخْوَتْ وَانْتَكَثَتْ فَكِّرْ فِى دُخُولِ اَحَدِهِما عَلَى الْآخَرِ بِهذا التَّدْرِيجِ وَالتَّرَسُّلِ فَاِنَّكَ تَرَى اَحَدَهُما يَنْقُصُ شَيْئاً بَعْدَ شَىْ ءٍ وَالْآخَرُ يَزِيدُ مِثْلَ ذلِكَ حَتّى يَنْتَهِىَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُما مُنْتَهاهُ فِى الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ وَلَوْ كانَ اِحْدَاهُما عَلَى الْاُخْرى مُفاجاةً لَاَضَرَّ ذلِكَ بِالْاَبْدانِ وَاَسْقَمَها؛(22) [اى مفضّل!] به گرما و سرما با ديده عبرت بنگر كه پياپى بر اين عالم وارد مى شوند. اين دو دما، با فزونى و كاستى و تعادل باعث شده اند كه فصول چهارگانه و تنوع هوا در سال پديد آيد و مصالح فراوان را در پى داشته باشند. اين دو (گرما و سرما) بدنها را دباغى كرده و باعث پايدارى و استحكام آنها مى گردند. اگر سرما و گرما و تداول و تناوب آنها نسبت به بدنها نبود، هر آينه بدنها فاسد مى شدند و از بين مى رفتند. تأمّل كن كه چگونه يكى از آن دو به تدريج وارد ديگرى مى شود . تو مى بينى كه يكى از آن دو اندك اندك كم مى شود و ديگرى آرام آرام افزوده مى شود تا هر يك به منتهى درجه خود در فزونى و كاستى برسند؛ اگر يكى از آن دو، ناگهان وارد ديگرى مى شد، باعث زيان و بيمارى بدنها مى گرديد.» در قرآن و روايات اسلامى از تأثير مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظيم آن در عدم تعفّن اشياى روى زمين سخن به ميان آمده است. خداوند متعال در سوره مباركه ذاريات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مى كند: «وَالذارِيات ذَرواً»؛ كه همه مفسّران قرآن، مراد از آن را بادها دانسته اند(23) و دليل آن را بيان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله(24) و حديث امام على عليه السلام(25) در پاسخ سؤال «ابن كوا» بيان مى دارند. شيخ طوسى رحمه الله پس از بيان اينكه شايد مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مى گويد: «اگر قسم به خود بادها باشد، دليل آن عظمت مهمّى است كه در سكون و وزش بادها، براى پراكندن ابرها و گرده افشانى ميوه ها و غذاها نهفته است.» (26) مرحوم طبرسى دليل قسم به بادها را دو چيز دانسته است: «نخست، سودمنديهاى فراوان در بادها براى بندگان و دوم، اينكه بادها دليلى بر وحدانيت خداوند و نوآورى آفرينش او است».(27) جالب اين است كه خداوند پس از سوگند به بادها، به سه چيز ديگر سوگند خورده است: «فَالْحامِلاتِ وِقْراً فَالْجارِياتِ يُسْراً فَالْمُقَسِّمات اَمْراً»؛(28) گر چه مراد از آنها را ابرهاى حامل باران و كشتيها و ملائكه دانسته اند، اما بعيد نشمرده اند كه مراد از اين سه نيز بادها باشند و فخر رازى اين احتمال را نزديك تر به واقع دانسته است؛ زيرا بادها افزون بر پراكنده كردن ابرها و گرده افشانى غذاها، ابرها را حمل و جابجا كرده و در فضا به آسانى جريان داشته و ابرها را براى نقاط مختلف زمين تقسيم مى كند. (29) در هر صورت، سوگند به بادها نشان از نقش عظيم آنها در زندگى بشر و تأثير آن بر جسم و جان انسانها دارد. روايات اسلامى اين نكته را به روشنى بيان كرده و متذكر شده اند كه بادها باعث عدم تعفّن اشياى روى زمين هستند و اگر بادها وجود نداشتند، تعفّن اشيا و آلودگى محيط زيست بشر، مشكلات بسيارى را براى انسان به وجود مى آورد. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: «الرِّيْحُ لَوْ حُبِسَتْ اَيَّاماً، لَفَسَدَتِ الْاَشْياءُ جَمِيعاً وَتَغَيَّرَتْ؛(30) اگر چند روز بادها حبس شده و نوزند، همه چيز تغيير پيدا كرده و فاسد مى شوند.» علامه مجلسى در شرح اين حديث مى نويسد: «بادها باعث دفع فساد از اشياى روى زمين مى شوند و به منزله روح و بدن هستند كه هر گاه روح از بدن خارج شود، بدن متعفّن مى شود؛ چنان كه اگر باد نوزد، فساد و تعفّن روى زمين را فرا خواهد گرفت.» (31) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «اَلَسْتَ تَرَى رُكُودَها اِذا رَكَدَتْ كَيْفَ يُحْدِثُ الْكَرْبَ الَّذِى يَكادُ اَنْ يَأْتِى عَلَى النُّفُوسِ وَيُحَرِّضُ الْاَصِحَّاءَ وَيَنْهَكُ الْمَرْضَى، وَيُفْسِدُ الثَّمارَ وَيَعْفِنُ الْبُقُولَ وَيُعَقِّبُ الْوَباءَ فِى الْاَبْدانِ وَالْاَفَةَ فِى الْغَلَّاتِ؛(32) [ اى مفضّل!] نمى نگرى هنگامى كه باد مى ايستد و ركود مى يابد چگونه مصيبت برپا مى كند كه جانها را در معرض هلاكت مى افكند، سالمان را بيمار و بيماران را ناكار و ميوه ها را فاسد و سبزيها را متعفّن مى گرداند. و وبا را در بدن انسانها به دنبال دارد و غلاّت را آفت زده مى كند.» ابن عباس باد را لشكر بزرگ خداوند دانسته است. از وى نقل شده است كه آب و باد دو لشكر از لشكرهاى الهى اند و باد لشكر بزرگ خدا است. (33) گياهان : گياهان و درختان، سهمى بسزا و نقشى بسيار مهم در زندگى بشر دارند. تلطيف هوا، تعادل دماى محيط، حفاظت از خاك و تأمين بخشى از مواد غذايى مورد نياز انسان و ساير موجودات، بخشى از سودمنديهاى فراوان آنها است. افزون بر اينها، گياهان و به طور كلى فضاى سبز كه شامل مراتع و جنگلها و پاركها مى شود، تأثير بسيار مثبتى بر روح و روان آدمى دارند. تماشاى گلبرگهاى لطيف وخوش رنگ، غنچه هاى زيبا و بانشاط، شكوفه هاى دلربا و جذّاب، گلهاى رنگارنگ و با طراوت، تركيب موزون برگها، چشم انداز بهجت آور بوستانها و جنگلها، انسان را غرق در لذّت و شادى مى كند. افسردگيها و غمها را مى زدايد و در وى تازگى سرورآميز مى آفريند. تماشاى گياهان خرّم و سرسبز و نگاه به مناظر جذّاب آنها، از مواردى است كه شريعت اسلام بدان دعوت نموده است. تعبيرهاى پيشوايان معصوم عليهم السلام نيز در بيان فوايد فراوان اين نعمتهاى خدادادى (گياهان)، بسيار حيرت انگيز است. قرآن كريم در چندين آيه، گياهان را «شادى آفرين» دانسته و آنها را به «بهجت انگيزى» توصيف مى كند كه به جهت اختصار به يك آيه شريفه اشاره مى كنيم: قرآن كريم مى فرمايد: « وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِن كُلِ زَوْجِ بَهِيجٍ »؛(34) «زمين را مرده و فسرده مى بينى و چون آب باران بر آن فرستيم، بجنبد و بر دمد و انواع گياهان زيبا و شادى آفرين بروياند.» اين طراوت، نشاط و بهجت انگيزى گياهان و درختان در انسان انگيزه ايجاد مى كند و او را به سمت عمران و آبادانى زمين و اميدوارى به زندگى سوق مى دهد؛ چنان كه علامه شعرانى رحمه الله در اين باره مى نويسد: «خرّمى گياه سبز و درخت و گل و شكوفه كه در اين آيات ذكر شده است، در انسان رغبت و نشاطى به وجود مى آورد كه زمين را آباد كند و كشت و زرع بسيار شود و روزى مردم فراخ گردد.» (35) در سخنان زيباى معصومان عليهم السلام نيز در رابطه با تأثير بسيار مثبت گياهان و درختان در جسم و روح آدمى، تعبيرهاى گوناگونى آمده است. در برخى از روايات، از تأثير مناظر سرسبز بر تقويت ديده و بصيرت انسان و زدودن افسردگيها و از بين رفتن بيماريهاى روحى و روانى، سخن به ميان آمده است كه به جهت اختصار به برخى از آنها اشاره مى كنيم: در روايتى از امام رضاعليه السلام نقل شده كه فرمود: «الطِّيِبُ نُشْرَةٌ وَالْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَالرُّكُوبُ نُشْرَةٌ والنَّظَرُ اِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ؛(36) بوى خوش، عسل، سواركارى و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادى مى شود.» بر طبق اين نقل، نگاه به مناظر جذّاب و سرسبز گياهان، برخى از بيماريهاى روحى و روانى را از بين مى برد و افسردگيها و غمها را مى زدايد؛ چنانكه تشريح معناى واژه «نشره» مؤيد آن است: «نشره، چيزى است كه موجب آرامش و راحتى اعصاب مى شود، پس از آنكه دچار بيمارى و افسردگى شده است.» از اين روايت و روايات مشابه درمى يابيم كه تماشاى سرسبزى و خرّمى گياهان و درختان لذت بخش و شادى آفرين است؛ به گونه اى كه گاه شگفتى و حيرت انسان را برمى انگيزد و با ديگر لذتها و خوشيها رقابتى پيروزمندانه مى كند. امام صادق عليه السلام، در ابتدا، منافع فراوان گياهان و درختان و استفاده بيش تر از آنها را متذكر مى شود و آن گاه به «مفضّل بن عمر» مى فرمايد: «مَعَ ما فِى النَّباتِ مِن التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ مَنْظَرِهِ وَنَظارَتِهِ الَّتِى لا يُعَدُّ لَها شَىْ ءٌ مِنْ مَناظِرِ الْعالَمِ وَمَلاهِيه؛(37) با آنچه از لذت كه در نگاه كردن به گياهان وجود دارد كه هيچ يك از مناظر عالم و لذتهاى آن با اين لذت برابرى نمى كند.» در منابع روايى اسلام بر اين نكته تأكيد شده كه سفره هاى خويش را با سبزى آراسته كنيد و نهادن سبزى در سفره، در كنار «بسم اللّه» ذكر شده است: «خَضِّرُوا مَوَائِدَكُمْ بِالْبَقْلِ فَاِنَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّيْطانِ مَعَ التَّسْمِيَةِ؛(38) سفره هاى خود را با سبزى، سرسبز كنيد؛ زيرا وجود سبزى در سفره همراه با بسم اللّه، دور كننده شيطان است.» در روايت ديگرى، «حنّان» گزارش مى كند كه: «من همراه امام صادق عليه السلام بر سر سفره بوديم. حضرت سبزى ميل فرمود؛ ولى من به دليلى سبزى مصرف نمى كردم. امام به من فرمود: مگر نمى دانى كه هيچ گاه براى امير المؤمنين، على عليه السلام غذا نمى آوردند، مگر اينكه در كنار آن سبزى وجود داشت؟ گفتم چرا؟ حضرت فرمود: «لِاَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ خَضِرَةٌ فَهِىَ تَحِنُّ اِلَى شَكْلِها؛(39) دلهاى مؤمنان سبز است و به سبزى اشتياق دارد.» براساس روايت ديگرى امام كاظم عليه السلام فرمود: «اَما عَلِمْتَ اَنَّى لا آكُلُ عَلَى مَائِدَةٍ لَيْسَ فِيها خُضْرَةٌ؛(40) آيا نمى دانى كه من از سفره اى غذا نمى خورم كه در آن سبزى نباشد.» برخى از روايات گلها و درختان ويژه اى را برشمرده اند كه استشمام آنها تأثير مثبت و شگرفى بر روان آدمى دارد؛ چنانكه امر به استشمام گل سرخ، نرگس و... شده است و بوى عطرآگين ملائكه به بوى خوش گل تشبيه شده است. امام كاظم عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل مى كند كه حضرت فرمود: «وَرائِحَةُ الْمَلائِكَةِ رائِحَةُ الْوَرْدِ؛(41) بوى خوش فرشتگان الهى، بوى [دل انگيز] گل است.» پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در اهميت استشمام گل سرخ فرمود: «مَنْ اَرَادَ اَنْ يَشَمَّ رَائِحَتِى فَلْيَشَمَّ الْوَرْدَ الْاَحْمَرَ؛(42) هر كس مى خواهد بوى عطرآگين مرا ببويد، گل سرخ را استشمام كند.» درباره گل نرگس نيز از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله نقل شده كه فرمود: «شَمُّوا النَّرجِسَ وَلَوْ فِى الْيَوْمِ مَرَّةً وَلَوْ فِى الْاُسْبُوعِ مَرَّةً وَلَوْ فِى الشَّهْرِ مَرَّةً وَلَوْ فِى السَّنَةِ مَرَّةً وَلَوْ فِى الدَّهْرِ مَرَّةً فَاِنَّ فِى الْقَلْبِ حَبَّةً مِنَ الْجُنُونِ وَالْجُذامِ وَالْبَرَصِ وَ شَمُّهُ يَقْلَعُها؛(43) گل نرگس را حداقل در هر روز يا در هر هفته يا در هر ماه يا در هر سال و يا در طول عمر يك بار ببوييد؛ زيرا در دل انسان مايه اى از جنون و جذام و برص وجود دارد كه استشمام گل نرگس آن را ريشه كن مى كند.» در روايتى از امام رضاعليه السلام نيز نقل شده كه فرمود: «لا تُؤَخِّرْ شَمَّ النَّرْجِسِ فَاِنَّهُ يَمْنَعُ الزُّكامَ فِى مُدَّةِ اَيَّامِ الشِّتاءِ؛(44)استشمام گل نرگس را به تأخير نينداز. همانا بوييدن آن مانع از ابتلا به زكام در زمستان است.» در حديث ديگرى چنين آمده است: «شَمَّ النَّرْجِسِ يَؤمِنُ مِنَ الزُّكامِ؛(45) استشمام گل نرگس [بدن را] در مقابل زكام ايمن مى سازد.» بديهى است كه اين گونه روايات بيانگر اهميت استشمام گل، به ويژه گل سرخ و گل نرگس و بيان كننده تأثير مهم و شگرف آن بر جسم و جان آدمى است. از آنچه گذشت درمى يابيم كه غنچه ها، شكوفه ها، درختان، جنگلها و مراتع از زيباييهاى طبيعت اند كه خداوند در زمين به وديعت نهاده است. حال كه اين چنين سلامت و طراوت جسم و جان ما در گرو محيط و طبيعتى است كه در آن زندگى مى كنيم، سزاوار است با جديّت تمام در حفظ محيط زيست سالم، كوشا باشيم.
1) فرقان/54. 2) نور/45. 3) انبياء/30. 4) بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، ج 54، ص 208. 5) بحار الانوار، ج 59، ص 285. 6) دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب، چاپ اوّل، 1382، ج 1، ص 40. 7) تفسير الميزان، علامه طباطبايى، قم، انتشارات اسلامى، چاپ سوم، 1383 ق، ج 14، ص 279. 8) ر.ك: تحف العقول، ص 371. 9) آب، ميشل راپينا، برگردان صادق حداد كاوه، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ اوّل، 1372، ص 10 و 11. 10) انفال/11. 11) فرقان/48. 12) كنز العمال، حسام الدين هندى، چاپ بيروت، مؤسسة الرسالة، ج 9، ص 372. 13) داشتن وضو يا غسل شرط تكاليف واجب است و براى انجام دعاها و تكليفهاى مستحبى، مستحب است و اصولاً وضو داشتن در تمام حالات در اسلام امرى نيكو است. (ر.ك: عروة الوثقى، ج 1، ص 141؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 258.) 14) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، دار احياء التراث العربى، بيروت، بيست جلدى، ج 5، ص 14. 15) همان، ج 10، ص 246، و ج 59، ص 144. 16) انبياء/32. 17) تفسير نمونه، ج 1، ص 120. 18) همان، ج 3، ص 400. 19) در گفتگو بين امام صادق عليه السلام و مفضل نيز به اين نكته اشاره شده است: «وَمِنْهُ [الْهَواء] الرِّيحُ الْهابَّةِ؛ و بادهاى شديد از جنس هوا است.»، (بحار الانوار، ج 3، ص 120.) 20) نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1146، حكمت 123؛ نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 491، حكمت 128. 21) شرح نهج البلاغه، كمال الدين هيثم بن على بن ميثم بحرانى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم، ج 5، ص 311. 22) بحار الانوار، ج 3، ص 118. 23) ر.ك: تفسير روح المعانى، ج 27 و 28، ص 2؛ مجمع البيان، ج 9، ص 254؛ التبيان، ج 9، ص 379؛ تفسير شبّر، ص 486؛ تفسير كشاف، ج 4،ص 394. 24) روح المعانى، ج 27 و 28، ص 2. 25) تفسير كشاف، ج 4، ص 394. 26) التبيان، ج 9، ص 379. 27) مجمع البيان، ج 9، ص 254. 28) ذاريات/2 - 4. 29) تفسير الميزان، ج 18، ص 369؛ تفسير كشاف، ج 4، ص 394. 30) بحار الانوار، ج 57، ص 15. 31) همان. 32) بحار الانوار، ج 3، ص 119. 33) ر. ك: همان، ج 57، ص 18: «الْماءُ وَالرِّيحُ جُنْدانِ مِنْ جُنُودِ اللَّهِ وَالرِّيحُ جُنْدُ اللَّهِ الْاَعْظَمِ.» 34) حج/5. 35) نثر طوبى، علامه شعرانى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، چاپ دوم، 1398 ق، ص 97. 36) بحار الانوار، ج 76، ص 289. 37) همان، ج 3، ص 129. 38) مكارم الاخلاق، ص 176. 39) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، چاپ بيروت، ج 16، ص 513. 40) وسائل الشيعه، ج 16، ص 531. 41) بحار الانوار، ج 66، ص 177. 42) همان، ج 73، ص 147، وج 62، ص 299، با اندكى اختلاف. 43) بحار الانوار، ج 62، ص 99. 44) همان، ج 62، ص 324. 45) همان، ص 351.