قرآن کتاب هدایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن کتاب هدایت - نسخه متنی

محمدمهدي فجري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
قرآن کتاب هدايت
معجزه جاويدان
چهارده قرن پيش، هنگامى كه تيرگيهاى شرك و جهل و حكومت خدايان مصنوعى، سراسر گيتى را فرا گرفته بود و مردم روم و ايران از ظلم و تبعيضهاى نارواى دو امپراتورى بزرگ به ستوه آمده بودند و سايه يأس و نوميدى، آسمان ملتهاى جهان را تيره و تار ساخته بود، در يك سرزمين خشك و سوزان و دورافتاده از تمدّن و علم، امّا از خاندانى شريف، مردى برخاست و خود را رهبر ملتهاى جهان، پاره‏كننده زنجيرهاى اسارت، حامى مظلومان و افتادگان،خواستار عدل و داد،طرفدار علم و دانش و...،خواند و خود را خاتم پيامبران و آيين خود را خاتم آيينها دانست.

محمدمهدي فجري

مقدمه
چهارده قرن پيش، هنگامى كه تيرگيهاى شرك و جهل و حكومت خدايان مصنوعى، سراسر گيتى را فرا گرفته بود و مردم روم و ايران از ظلم و تبعيضهاى نارواى دو امپراتورى بزرگ به ستوه آمده بودند و سايه يأس و نوميدى، آسمان ملتهاى جهان را تيره و تار ساخته بود، در يك سرزمين خشك و سوزان و دورافتاده از تمدّن و علم، امّا از خاندانى شريف، مردى برخاست و خود را رهبر ملتهاى جهان، پاره كننده زنجيرهاى اسارت، حامى مظلومان و افتادگان،(1) خواستار عدل و داد،(2) طرفدار علم و دانش و...، (3) خواند و خود را خاتم پيامبران و آيين خود را خاتم آيينها دانست. (4)
ايشان براى اثبات سخن خويش، معجزات متعدّدى ارائه كرد؛ اما معجزه جاويدان آن بزرگوار يعنى قرآن، در مقايسه با ديگر موارد، مثل: «شق القمر»(5) (دو نيم كردن ماه)، «تسبيح گفتن سنگ در دست ايشان»،(6) «حركت درخت به امر آن حضرت و...» (7) از برترى و درخشش خاصى برخوردار است تا جايى كه مى توان اين كتاب آسمانى را معجزه اى بى نظير و يگانه در ميان همه معجزات انبياى الهى دانست.
قرآن، كتابى است فوق افكار بشر، سندى است گويا، برنامه اى است جهانى و دايمى، قانونى است جامع و روحانى، معجزه اى بى همتا كه نياز به معرفى ندارد؛ چرا كه محتواى غنى آن بهترين معرفى كننده آن است و قرنها پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله همانند زمان حيات آن بزرگوار، به دعوت خود ادامه مى دهد؛ در حالى كه سخن گفتن حضرت عيسى عليه السلام در گهواره،(8) زنده نمودن مردگان،(9) عصاى حضرت موسى عليه السلام و همانند آن،(10) در زمان و مكان خاص و در برابر اشخاص معينى بوده و اعجاز آن بدون حضور آن بزرگواران امكان پذير نيست؛ ولى قرآن زمان و مكان را در هم شكسته و گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش، ما را در بهتر شناختن اين معجزه كمك مى كند؛ زيرا قرآن، ابعاد مختلفى از اعجاز را در خود جاى داده و هر كس از هر زاويه اى به آن بنگرد، مى تواند با تعمّق و دقت، بخشى از پيامهاى اعجازآميز آن را دريافت نمايد. از اينرو است كه حتى غيرمسلمانان و مخالفان قرآن - در گذشته و حال - نتوانسته اند عظمت و بى مانندى قرآن را انكار كنند و در سخن خويش به اين موضوع اقرار كرده اند.
ابو العلاى معرّى (متّهم به مبارزه با قرآن) مى گويد: «اين سخن در ميان همه مردم - اعم از مسلمان و غيرمسلمان - مورد اتفاق است كه كتابى كه [حضرت ] محمد[ صلي الله عليه وآله ] آورده است، عقلها را در برابر خود مغلوب ساخته و تا كنون كسى نتوانسته است مانند آن را بياورد. سبك اين كتاب با هيچ يك از سبكهاى معمول ميان عرب اعم از خطابه، رجز، شعر و سجع كاهنان شباهت ندارد. امتياز و جاذبه اين كتاب به قدرى است كه اگر يك آيه از آن در ميان كلمات ديگران قرار گيرد، همچون ستاره اى فروزان در شب تاريك مى درخشد.» (11)
گوته، شاعر و دانشمند آلمانى مى گويد: «ساليان درازى كشيشان از خدا بى خبر ما را از پى بردن به حقايق قرآن مقدّس وعظمت آورنده آن، محمّد [ صلي الله عليه وآله] دور نگاه داشته بودند؛ اما هر قدر كه ما قدم در جاده علم و دانش بگذاريم، پرده هاى جهل و تعصب نابجا از بين مى رود و به زودى اين كتاب توصيف ناپذير (قرآن) عالم را به خود جلب نموده، تأثير عميقى در علم و جهان [ايجاد] مى كند و سرانجام مهد افكار مردم جهان مى گردد!»
وى همچنين مى گويد: «ما در ابتدا از قرآن روگردان بوديم، اما طولى نكشيد كه اين كتاب توجه ما را به خود جلب كرد و ما را دچار حيرت ساخت تا آنجا كه در برابر اصول و قوانين علمى بزرگ آن سر تسليم فرود آورديم.» (12)
سيد قطب در تفسير «فى ضلال القرآن» مى گويد: «جمعى از مادّيون در روسيه شوروى هنگامى كه مى خواستند در كنگره مستشرقين - كه در سال 1954 م تشكيل شد - بر قرآن خرده گيرند، چنين مى گفتند: اين كتاب نمى تواند تراوش مغز يك انسان بوده باشد، بلكه بايد نتيجه تلاش و كوشش جمعيت بزرگى باشد! حتى نمى توان باور كرد كه همه آنها در جزيرة العرب نوشته شده باشد، بلكه به طور قطع قسمتهايى از آن در خارج جزيرة العرب نوشته شده است.» (13)
سيد قطب علت اين رأى مضحك را انكار وجود خدا و مسئله وحى مى داند و علت اين گفته در قرن بيستم را با استفاده از خود آيات قرآن پاسخ مى دهد «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِايَتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ »؛(14) «به يقين كسانى كه به آيات الهى ايمان نمى آورند، خدا آنها را هدايت نمى كند و براى آنان عذاب دردناكى است.»

بى ترديد قرآن كريم مؤثّرترين كتاب در سرنوشت جهانيان و فرهنگ و تمدن آنان مى باشد؛ از اينرو، نياز است كه به عنوان عامل اعجازگر در سرنوشت ملل جهان مورد كنكاش قرار بگيرد.

ضرورت شناخت اعجاز قرآن
شناخت اعجاز قرآن از ابتدايى ترين، اصيل ترين و ضرورى ترين شناختها است؛ چرا كه:
1. مسلمانان بر اين باورند كه قرآن معجزه است. اين باور بايد آگاهانه و داراى دليل باشد؛ نه تقليدى وتعبّدى؛ لذا براى فهم دقيق چگونگى اعجاز قرآن، نيازمند به استدلال و برهان هستيم؛

2. قرآن سند نبوّت پيامبر گرامى اسلام است. سنديت خود قرآن نيز متّكى به معجزه بودن آن است؛ بدين معنى، اعجاز قرآن هم سند قرآن است وهم سند نبوّت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله؛

3. تصديق معجزه بودن قرآن، علاوه بر تصديق رسالت رسول اكرم صلي الله عليه وآله، تصديق امامت ائمه اطهار عليهم السلام است؛

4. بى ترديد قرآن كريم مؤثّرترين كتاب در سرنوشت جهانيان و فرهنگ و تمدن آنان مى باشد؛ از اينرو، نياز است كه به عنوان عامل اعجازگر در سرنوشت ملل جهان مورد كنكاش قرار بگيرد؛

5. درك و شناخت آگاهانه اعجاز قرآن، پذيرش دستورات آن را آسان مى كند و برتريها و شگفتيهايش را آشكار مى سازد.

اعجاز قرآن
هر يك از مفسّرين ومحققين علوم قرانى كه توانسته اند تواناييهاى خود را درباره قلمروهاى معجزه بودن قرآن بكار گيرند، در نهايت به كامل نبودن نوشتار خود اذعان نموده اند؛ چرا كه جستجو در اعماق اين اقيانوس بى كران، از عهده انسان خارج است.
خداوند كريم به دفعات انسان را به آوردن كتابى همانند قرآن يا حتى سوره و آيه اى مثل آن دعوت كرده است؛ چنان كه مى فرمايد: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَلهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»؛(15)«آنها مى گويند: او به دروغ اين (قرآن) را [به خدا] نسبت داده [و ساختگى] است. بگو: اگر راست مى گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مى توانيد - غير از خدا - [براى اين كار] دعوت كنيد.»
در مرتبه دوم، تحدّى از ده سوره به يك سوره تقليل يافته است؛ چنان كه مى فرمايد: «وَ إِن كُنتُمْ فِى رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ ى وَ ادْعُوا شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ»؛(16) «اگر درباره آنچه بر بنده خود [پيامبر ]نازل كرده ايم، شك و ترديد داريد، [حداقل ] يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را - غير از خدا - براى اين كار فراخوانيد، اگر راست مى گوييد.»
پس از آنكه قرآن كريم انسانها را در آوردن مثل و شبيهى براى خود، فرا مى خواند، آوردن همانند اين كتاب را از جن و انس نفى مى كند كه اين خبراز آينده، مهم ترين معجزه غيبى قرآن به شمار مى رود؛ چنان كه مى فرمايد: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ ى وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »؛(17) «بگو: اگر انسانها و اَجِنَّه اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را [در اين كار] كمك كنند.»
علاوه بر محتوا و نحوه بيان قرآن كريم، جنبه ديگر اعجاز اين كتاب آسمانى، اعجاز به لحاظ آورنده آن است.
به گواهى تاريخ اوّلاً جامعه عربستان در زمان حضرت رسول صلي الله عليه وآله، يك جامعه عقب مانده و نيمه وحشى بوده و هيچ چيزى كه مايه پيشرفت و ترقى باشد، در آن منطقه يافت نمى شده است. ثانياً، آن بزرگوار مطلقاً خواندن و نوشتن نمى دانسته است. چگونه ممكن است كسي كه در چنين محيطي كه افراد باسواد در آن كمياب بوده، درس خوانده باشد و در عين حال، مشخص نشود و هيچ يك از مردم او و استادش را نشناسند؟ و چگونه تصوّر مى شود چنين كسى با كمال صراحت در برابر تمام مردم بگويد: من درس نخوانده ام و «امّى» هستم و كسى به او اعتراض نكند؟!(18) گرچه اين موضوع (بى سواد بودن پيامبر صلي الله عليه وآله) در ابتدا نقص به نظر مى رسد، ولى در مورد شخص ايشان يك نكته قوّت است؛ چرا كه بعد از نزول قرآن با آن عبارات و محتوا و معارف عالى، ديگر جاى شك در اين موضوع نبود كه اين كتاب از ناحيه خدا است، نه زاييده فكر يك انسان درس نخوانده.
قرآن كريم در اين رابطه مى فرمايد: «وَ مَا كُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ ى مِن كِتَبٍ وَ لَا تَخُطُّهُ و بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»؛(19) «تو هرگز پيش از اين كتابى نمى خواندى، و با دست خود چيزى نمى نوشتى. مبادا كسانى كه در صدد [تكذيب ] و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند!»

الف. اعجاز ساختارى قرآن
1. فصاحت و بلاغت
از آنجايى كه پيامبران الهى براى اثبات مدعاى خود معجزاتى هماهنگ و هم سنخ با آنچه در زمان آنان رايج بوده، مى آورده اند تا اعجاز به روشن ترين وجه اثبات شود، بر اين اساس در عصر سحر و جادو، حضرت موسى عليه السلام با معجزه اى همسان با سحر رايج آن زمان (تبديل عصا به اژدها) نبوّت خويش را اثبات نمود و در عصرى كه علم پزشكى در بالاترين سطح فرهنگ آن جامعه قرار داشت، زنده كردن مردگان و شفا دادن كور مادرزاد توسط حضرت عيسى عليه السلام معجزه اى براى نبوّت آن حضرت بود. در زمان نزول قرآن نيز فصاحت - شيوايى كلمات و روانى تلفّظ آنها - و بلاغت - رسايى و گويايى و دقت تعابير در فهماندن مقصود - به بالاترين حد خود رسيده بود و لازم بود تا معجزه پيامبر اسلام نيز مطابق با آن ظهور پيدا كند تا بتواند مخاطبان خود را به مبارزه بطلبد؛ چرا كه اگر معجزه هر عصرى نتواند با علوم آن عصر همخوانى داشته باشد، هدف از معجزه و هماوردخواهى آن بى فايده خواهد بود.
از سوى ديگر، مخالفان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و مدعيان نبوّت در عصر آن حضرت و اندكى پس از آن، در مقام همانند آورى قرآن بر اين بُعد (فصاحت و بلاغت) آن تكيه داشته اند. اين ويژگى ممتاز موجب شد تا در زمان آن حضرت، اشخاصى كه از نظر فصاحت و بلاغت و به طور كلّى در ادبيات عرب ممتاز و خبره شناخته مى شدند، به فكر فرو روند. و چون قادر به انكار آن كلمات نبودند، آن را سحر معرفى كردند. قرآن كريم با اشاره به يكي از اين افراد مى فرمايد: «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ * ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ * فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ * إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ »؛(20) «او (براى مبارزه با قرآن) انديشه و اندازه گيري كرد، پس كشته باد چگونه اندازه گيري كرد، سپس كشته باد چگونه اندازه گيري كرد. پس انديشيد، بعد چهره در هم كشيد و [عجولانه] دست به كار شد. سپس پشت [به حق ] كرد و تكبّر ورزيد و سرانجام گفت: اين [قرآن ]چيزى جز افسون و سحرى اثر گذاشته شده نيست! اين فقط سخن انسان است [نه گفتار خدا].»

2. عدم اختلاف
يكى ديگر از جنبه هاى اعجاز اين كتاب، هماهنگى آيات وعدم اختلاف در آنها است. قرآن كريم مى فرمايد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَفًا كَثِيرًا »؛(21) «آيا درباره قرآن نمى انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى يافتند.»
تدبّر در قرآن ما را به اين نكته رهنمون مى سازد كه كتابى كه سالهاى متمادى در مكانهاى مختلف و در زمانهاى گوناگون و در حالتهاى متفاوت، گاهى در سختى و صعوبت و گاهى در سهولت و آسانى، گاه در جنگ و گاه در صلح، گاه در فقر و گاه در پيروزى و جمع غنايم جنگى، گاهى در سفر و گاهى در حضر، گاه در مكه و گاه در مدينه، زمانى در برخورد با دشمنان و زمانى در رابطه با دوستان و از همه مهم تر اينكه در مدت زمان طولانى23 سال - نازل شده است، نمى تواند توسط شخصى تنظيم شده باشد و در عين حال در آن اختلافى يافت نشود؛(22) در حالى كه روحيات انسان دايم متغير مى باشد. قانون تكامل در شرايط عادى به گونه اى است كه دايماً با گذشت زمان، زبان، فكر و سخنان انسان نيز در حال دگرگونى است و نه تنها نوشته هاى يك نويسنده در گذر ايام، يكسان نيست، بلكه آغاز و انجام يك كتاب نيز متفاوت است.
اما قرآن كتابى است كه در مدت 23 سال بر طبق احتياجات و نيازمنديهاى تربيتى مردم نازل شد و به گفته مورّخ سرشناس غربى، دكتر گوستاولبون: «قرآن كتاب آسمانى مسلمانان منحصر به تعاليم و دستورات مذهبى تنها نيست، بلكه دستورهاى سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج است.» (23) چنين كتابى با اين مشخصات عادتاً ممكن نيست خالى از تضاد و تناقض و مختلف گويى باشد؛ ولى هنگامى كه مى بينيم همه آيات آن هماهنگ و خالى از هرگونه تضاد و اختلاف و ناموزونى است، پس نمى تواند زاييده افكار بشر باشد.

3. جذبه و روحانيت خاص
از همان اوايل بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله تأثير شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود. به طورى كه مشركين عرب، مردم را از گوش دادن به قرآن منع مى كردند تا جذب كلام الهى نشوند. اعرابى هم كه به دور از چشم مشركين به اين آيات گوش مى سپردند، ناخواسته جذب معنويت و روحانيت آن مى شدند. گيرايى، زيبايى و تأثير شگرف از ابعاد اعجاز و ويژگيهاى بى مانند اين كتاب آسمانى است. اين نفوذ نه تنها در فكر بشر، بلكه در قلب او نيز اثر كرده بود و موجب شد تا عرب دوران جاهليت تحت تأثير جاذبه شگفت و تأثير انقلاب ساز قرآن مجيد دگرگون شود و نكته جالب آنكه در سيزده سال آغازين اسلام در مكه، تنها عامل جذّاب در كنار اخلاق پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، آيات قرآن بود كه اين خود بزرگ ترين اعجاز است. به عنوان نمونه، بسيارى از مفسّرين - از جمله علامه طبرسى در مجمع البيان - نقل كرده اند كه هنگامى كه آيات سوره غافر نازل شد، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در مسجد الحرام به نماز ايستاده بود، وليد بن مغيره مخزومى - مرد معروف و سرشناس مكه كه سران قريش به عقل و درايت او اعتماد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى پرداختند - نزديك حضرت بود و تلاوت آيات ايشان را مى شنيد. هنگامى كه پيامبر صلي الله عليه وآله متوجه اين موضوع شد، آيات را تكرار كرد. اين آيات سخت «وليد» را تكان داد و هنگامى كه به مجلس قومش «طايفه بنى مخزوم» بازگشت، گفت: به خدا قسم! هم اكنون كلامى از محمّد [ صلي الله عليه وآله وسلم ] شنيدم كه نه شباهت به سخن انسانها دارد و نه به پريان. «اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً وَاِنَّ عَلَيْهِمْ لَطَلاوَةً وَاِنَّ اَعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَاِنَّ اَسْفَلَهُ لَمُغْدِقٌ وَاِنَّهُ لَيَعْلُوا وَلا يُعْلى ؛(24) گفتار او شيرينى خاصى دارد و زيبايى و طراوت فوق العاده، و شاخه هاى پرميوه و ريشه هايش پرمايه و سخنى است كه از هر سخن ديگر بالاتر مى رود و هيچ سخنى بر آن برترى نمى يابد.»
امروزه نيز پس از گذشت قرنها از نزول قرآن، روحانيت اين كتاب را معجزه خاص آن مى دانند كه هيچ كس توان آوردن كلامى با چنين تأثيرات شگرفى را ندارد.

ب. اعجاز در جامعيت و استحكام قوانين
نظام تشريع و قانون گذارى قرآن از چنان متانت و استوارى برخوردار است كه هيچ كس قادر نيست همانند آن را بياورد؛ بلكه هر قانونى كه توسط انسان و افراد خبره وضع مى شود، پس از گذشت چندى، اشكالات و سستى اش آشكار مى گردد و به ناچار به تغيير آن مى پردازند. حال آنكه با توجه به معلومات محدود انسان و با توجه به اينكه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله در محيطى پرورش يافته بود كه از همان علم ودانش محدود بشرى آن زمان نيز خبرى نبود، آيا وجود اين همه محتواى متنوع در زمينه مسائل توحيدى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى، نظامى و... دليل بر اين نيست كه قرآن كريم از مغز انسان بلكه انسانها تراوش نشده، بلكه از ناحيه خدا است؟
در آيه 90 سوره نحل مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ وَ إِيتَآىِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»؛(25) «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى دهد و از فحشا و منكر و ستم نهى مى كند. خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذكّر شويد.»
از همان اوايل بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله تأثير شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود. به طورى كه مشركين عرب، مردم را از گوش دادن به قرآن منع مى كردند تا جذب كلام الهى نشوند
مفسر معاصر، آيت اللّه جوادى آملى مى فرمايد: «اين آيه ظرفيت دارد كه ده ها قانون امر و نهى و... از آن استخراج و استنباط شود.» (26)
«آلبر ماله» مورّخ و دانشمند فرانسوى، در كتاب «تاريخ عمومى» در مورد عظمت قرآن مى نويسد: «قرآن، كتاب به تمام معنا ممتازى است كه جايگزين ساير كتابهاى عالى و محتوى كليه علوم است. كتابى است كه هم داراى دستورهاى مذهبى و هم قوانين مدنى امروز و هم نسخه راهنماى يك قاضى و هم كمال مطلوب يك پيشواى روحانى است.» (27)
از سوي ديگر خطابهاى قرآن مربوط به همه انسانها است و حتى يك مورد هم خطاب «يا اهل العرب» در آن ديده نمى شود. بدين ترتيب مخاطبين قرآن همه جهانيان، و قوانين آن ناظر به همه انسانها است.
اگر تمام دانشمندان امروز و متخصّصان علوم مختلف جمع شوند و دائرة المعارفى تنظيم نمايند و آن را در بهترين قالبها بريزند، ممكن است اين مجموعه براى برطرف كردن نيازهاى جامعه امروز جامعيت داشته باشد؛ اما مسلماً براى 50 سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است، بلكه آثار كهنگى از آن مى بارد. در حالى كه قرآن در هر عصر و زمان كه خوانده شود، گويى براى همان عصر نازل شده است.

ج. اعجاز قرآن و اخبار غيبى
خبرهاي غيبي قرآن شامل موارد زير است:
1. اخبار گوناگونى از خداوند و اوصاف او، فرشتگان، اجنّه، عالم برزخ و آخرت، بهشت و جهنّم، چگونگى برپا شدن قيامت، رسيدگى به اعمال بندگان و... .

2. اخبار غيبى از امّتهاى گذشته و سرگذشت آنها كه در قرآن كريم وجود دارد.
در عصرى كه هيچ كسى اطلاع دقيقى از گذشته نداشته و هيچ يك از وسايل اطلاع رسانى و يا علوم باستان شناسى موجود نبوده است، قرآن دقيقاً به بيان اخبار گذشته مى پردازد و پس از قرنها، امروزه بر اثر كاوشهاى باستان شناسى، نشانه هايى از آنها يافت مى شود كه به عنوان نمونه مى توان به سرگذشت قوم سبا اشاره كرد. در حالى كه تا قرن 19 م. مورّخان، جهان از وجود چنين قوم و تمدنى اظهار بى اطلاعى مى كردند. (28)
و جالب اينكه قبل از اكتشافات جديد، نامى از سلسله ملوك سبا و تمدن عظيم آن برده نمى شد و مورّخان «سبا» را فقط شخصى افسانه اى مى دانستند كه مؤسس دولت «حمير» بوده است. در حالى كه قرآن ضمن نام نهادن سوره اى به نام اين قوم، به يكى از مظاهر تمدّن آنها نيز كه بناى سد تاريخى مأرب است، اشاره مى كند و قرنها بعد، پس از كشف آثار تاريخى اين قوم در يمن، عقيده دانشمندان دگرگون مى شود. (29)
نكته جالب توجه آن است كه يكى از علل عدم استخراج آثار تمدن سبا تا قرن 19 م.، سختى راه و گرماى شديد هوا بوده است تا اينكه عده معدودى از باستان شناسان به خاطر علاقه شديدى كه نسبت به كشف اسرار آثار سبا داشتند، توانستند به قلب شهر «مأرب» و نواحى آن وارد شوند و از آثار و خطوط ونقوش فراوانى كه بر روى سنگها ثبت شده بود، نمونه بردارى كنند و به جزئيات اين قوم و حتى تاريخ بناى سد مأرب و خصوصيات ديگر پى بردند و براى غربيان ثابت شد كه آنچه را قرآن، قرنها قبل در اين زمينه بيان كرد، يك افسانه نيست، بلكه يك واقعيت تاريخى مى باشد كه آنها از آن بى خبر بوده اند. (30)

3. اخبار قطعى از آينده دور يا نزديك و روند تاريخ از ديگر ابعاد اعجاز قرآن است. نكته مهم آن است كه همه اين پيشگوييها قاطع، محكم و بدون هيچ گونه ترديدى بيان شده است. در حالى كه اگر اين اخبار از طرف شخص پيامبر صلي الله عليه وآله بدون واسطه وحى مى بود، بايد با ترديد بيان مى شد؛ چرا كه در صورت خلاف، مردم به نبوّت ايشان بدبين شده و از اطرافش پراكنده مى شدند.
مهم ترين پيشگويى قرآن، آياتى است كه غلبه ناپذيرى قرآن را در همه اعصار و قرون نفى كرده، مى فرمايد: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»؛(31) «بگو:اگر انسانها و اَجنّه اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را [در اين كار] كمك كنند.»
و در آيه اى ديگر، ضمن اينكه همگان را به آوردن سوره اى همانند قرآن دعوت مى كند، مى فرمايد: «فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَفِرِينَ»؛(32) «پس اگر چنين نكنيد كه هرگز نخواهيد كرد، از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم [گنهكار] و سنگها (بتها) است و براى کافران آماده شده است.»
در آيه كريمه فوق «لَنْ تَفْعَلُوا» به معناى نفى هميشگى است. اين پيشگويى از 1400 سال پيش تاكنون ادامه يافته و تاكنون دشمنان نتوانسته اند همانند يك سوره را بياورند كه اگر توانسته بودند، سريعاً آن را گسترش داده، عليه اسلام و قرآن تبليغات مى كردند.
مهم آن است كه تحدى قرآن اختصاص به هيچ عصر و نسل و گروهى ندارد و هم اكنون نيز قرآن كريم براى اثبات معجزه بودن خود و حقانيت رسالت رسول اكرم صلي الله عليه وآله همگان را - اعم از توده مردم، محققان و نوادر - به هماورد و مبارزه مى طلبد.
پيشگوييهاى قرآن بسيار است كه برخى پس از مدت كوتاهى به وقوع پيوست (مانند وعده پيروزى در بعضى جنگها) و برخى نيز پس از سالها و يا قرنها واقع شده و ما شاهد بعضى از آنها هستيم و برخى نيز مربوط به آينده است؛ اما در اين مجال به عنوان نمونه به چند آيه اشاره مى كنيم:
اوّل: «غُلِبَتِ الرُّومُ * فِى أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُم مِّنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِى بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»؛(33) «روميان مغلوب شدند [و اين شكست ] در سرزمين نزديكى رخ داد؛ امّا آنان پس از [اين] مغلوبيت، به زودى غلبه خواهند كرد. در چند سال. همه كارها از آن خدا است، چه قبل و چه بعد [از اين شكست و پيروزى ]. و در آن روز، مؤمنان [به خاطر پيروزى ديگر] خوشحال خواهند شد.»
در اين آيات چند پيشگويى وجود دارد:
الف. شكست روميان و پيروزى مجدد آنها؛
ب. مكان شكست آنان كه در سرزمين نزديك شما (نزديك مكه) است؛
ج. زمان وقوع اين حادثه (فِى بِضْعِ سِنينَ) كه بِضْع اشاره به حداقل سه و حداكثر نُه سال دارد؛
د. خبر از پيروزى ديگرى براى مسلمانان بر كفار كه مى فرمايد: «وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ».
تاريخ نشان مى دهد كه هنوز نُه سال نگذشته بود كه اين دو حادثه به وقوع پيوست. روميان كه در مقابل ايرانيان شكست خورده بودند، در نبرد جديدى بر آنها پيروز و مقارن همان زمان، مسلمانان با صلح حديبيه پيروزى چشمگيرى در برابر دشمنانشان به دست آوردند.
اكنون اين سؤال مطرح است كه آيا در زمانى كه ايران در اوج توانايى و روم در اوج ضعف و ناتوانى بود، يك انسان با علم عادى مى تواند پيروزى كشور بزرگى همچون كشور روم را بدون تكيه بر ماوراى طبيعت و علم بى پايان خداوند خبر دهد و پيش بينى نمايد؟!

دوم: «وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»؛(34) «همچنين اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد و چيزهايى مى آفريند كه نمى دانيد.»
خداوند در اين آيه بعد از آنكه به گروهى از حيوانات كه براى جابجايى انسان آفريده شده اند، اشاره مى كند، افكار را به وسايل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار مى گيرد، متوجه مى سازد كه بهتر و خوب تر از اين حيوانات مى تواند مؤثّر باشند. (35)
تعبير ظريفى كه در اين آيه به چشم مى خورد، كلمه «يَخْلُقُ» است و منظور از آن، اين است كه اختراعات انسان، در حقيقت جفت و جور كردن و به هم پيوستن اشيا بوده و مولود استعدادى مى باشد كه خداوند متعال به او عنايت فرموده است. در واقع، ماشين و قطار و هواپيما مخلوق خدا است نه بشر. و كيست كه نداند عقل و استعداد و طريقه استفاده صحيح از آن را خداوند به انسان مرحمت فرموده است؟!

سوم: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ * وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ»؛(36) «اين [قرآن تذكّرى براى همه جهانيان است و خبر آن را بعد از مدتى مى شنويد.»
آيات فوق در اوج ضعف اسلام، خبر از گسترش و جهانى شدن آن در آينده مى دهد و به مخالفان اسلام گوشزد مى كند كه ممكن است شما اين سخنان را جدّى نگيريد و بى اعتنا از كنار آن بگذريد؛ امّا به زودى صدق اين گفتار آشكار خواهد شد.
علامه طباطبايى، خبر پيشگويى قرآن در اين آيه را وعد و وعيد الهي و غلبه اسلام بر همه اديان ذكر مى كند. (37)

د. معجزات علمى قرآن
يكى ديگر از ابعاد اعجاز قرآن، بيان اسرار خلقت (اعجاز علمى) است كه برخى از آن اسرار در قرون اخير ظاهر شده و بسيارى از متخصصان را به شگفتى واداشته است و برخى نيز از عهده بشر امروز بيرون مى باشد و شايد آيندگان به آن پى ببرند. نكته قابل ذكر آنكه مراد از اعجاز علمى، تحميل نظريات و فرضيه هاى علم جديد بر آيات شريفه قرآن و يا تفسير به اصطلاح علمى آيات، به هر قيمت و هر صورت نيست؛ بلكه مقصود بيان برخى معجزات علمى است كه در قرآن مطرح شده است.
گزاره هاى علمى مثل: زوجيت گياهان(38)، حركت زمين(39)، حركت منظم ماه و خورشيد(40)، نقش كوهها در اعتدال زمين(41)، كمبود اكسيژن در فراسوى زمين(42)، امكان پرواز در آسمان(43)، مسئله تلقيح(44)، اثر عميق شب بر روى سلسله اعصاب(45)، مسئله جاذبه(46)، نور خواندن ماه و چراغ ناميدن خورشيد(47)، (اشاره به مستقل نبودن نور ماه)، مراحل انعقاد نطفه و رشد جنين(48) و دهها مطلب ديگر، از جمله مواردى است كه انسان تا قرنها بعد از نزول قرآن بدان مطالب دسترسى نداشته و يا به نظريه هاى خلاف قرآن (مثل نظريه بطليموس) (49) معتقد بوده و بعدها به اشتباه خود پى برده است. و مهم تر آنكه كسى نمى تواند در اين زمان و يا هر زمان ديگر ادعا كند كه به تمام اسرار اين كتاب پى برده است.
بررسى ابعاد مختلف اعجاز علمى قرآن كه انسان تا اين زمان به آن رسيده و در كتب تفسيرى و علمى به آن تصريح شده است، بسيار و از حد اين نوشتار خارج است؛ اما به عنوان نمونه به چند آيه در ابعاد مختلف علمى اشاره مى شود:
اوّل: مراحل انعقاد نطفه
يكى از پيچيده ترين مسايل علمى پزشكى كه در چهارده قرن قبل، قرآن به آن اشاره كرده و دقيقاً با علم پزشكى روز مطابقت دارد، مراحل انعقاد نطفه و رشد جنين در رحم مادر است.
قرآن مجيد در تشريح اين مراحل مى فرمايد: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن سُلَلَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِينَ »؛(50) «و ما انسان را از عصاره اى از گِل آفريديم، سپس او را نطفه اى در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم، سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته ]، و علقه را به صورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده ] و مضغه را به صورت استخوانهايى در آورديم و بر استخوانها گوشت پوشانيديم، سپس آن را آفرينش تازه اى داديم؛ پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است.»
اين آيات ضمن توصيف اينكه خلقت اوليه انسان - با همه عظمت و استعداد و شايستگى اش - از خاك بى ارزش مى باشد، به چند نكته مهم اشاره مى كند:
الف. تداوم نسل انسان از طريق تركيب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن آن در قرارگاه امن (رحم مادر) است؛ چرا كه موقعيت خاص رحم در بدن مادران، آن را به محفوظترين نقطه در بدن تبديل كرده است. به گونه اى كه جنين از هر طرف به خوبى حفاظت مى شود. ستون فقرات از يك سو، استخوان نيرومند لگن از سوى ديگر، پوششهاى متعدد شكم از سوى سوم و حفاظتى كه از سوي دستها به عمل مى آيد، شواهدى است كه دلالت بر اين قرارگاه امن دارد.
ب. ذكر چهار مرحله متفاوت در آيه كه به همراه مرحله نطفه بودن مراحل پنجگانه را تشكيل مى دهد، مملو از شگفتيهايى است كه در علم جنين شناسى مورد بررسى قرار گرفته، و پيرامون آن كتابهاى فراوانى نوشته شده است؛ ولى قرآن زمانى از اين مراحل مختلف خلقت جنين انسان و شگفتيهاى آن سخن به ميان آورد كه اثرى از اين علم و دانش نبوده و حتى در فكر انسان جايگاهى نداشته است.

دوم: غذ اى كودك در رحم مادر
«وَ إِنَّ لَكُمْ فِى الْأَنْعَمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِى بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآلِغًا لِّلشَّرِبِينَ »؛(51) «و در وجود چهارپايان، براى شما [درسهاى ]عبرتى است، از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضم شده معده و خون، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم.»
فيزيولوژى امروز اين مطلب را ثابت كرده است كه هنگامى كه غذا در معده هضم و آماده جذب مى گردد، در سطح بسيار وسيع و گسترده در داخل معده و روده ها در برابر ميليونها رگ موئين قرار مى گيرد و آن رگها عناصر مفيد لازم غذا را جذب كرده و به سينه مادر مى رسانند.
مادر غذا مى خورد و عصاره اش به خون وارد شده و بچه در شكم مادر تغذيه مى كند؛ اما همين كه از مادر جدا شد، مادر ديگر نمى تواند خون خود را به نوزاد برساند، از اينرو، بايد تغيير حالت و تصفيه اى انجام پذيرد تا محصول جديد را براى نوزاد، گوارا و سازگار سازد. اينجا است كه شير گوارا از ميان فرث و دم به وجود مى آيد. (52)
آيا هيچ عقل سليمى باور مى كند كه چنين نكته مهمّي كه پس از قرنها از تصريح قرآن، دانشمندان قرن اخير به آن رسيده اند، ساخته و پرداخته شخصى درس نخوانده باشد و آيا مى توان ارتباط او را با منبع وحى انكار كرد؟!

سوم: گردش زمين
آنچه از بررسى تاريخ به دست مى آيد، آن است كه در زمان نزول قرآن سكون و مركزيت زمين جزء عقايد مسلّم مردم جهان - اعم از دانشمندان و غير آنها - بوده و در آن محيط كسى نمى توانسته غير از اين فكر كند. در چنين زمانى - يعنى اوايل قرن هفتم ميلادى - قرآن پرده از روى اين حقيقت برداشته و مى فرمايد: «وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»؛(53) «كوه ها را مى بينى، و آنها را ساكن و جامد مى پندارى؛ در حالى كه مانند ابرها در حركت هستند.»
واضح است كه حركت كوهها بدون حركت زمين معنى ندارد و به اين ترتيب منظور از اين آيه، حركت زمين همانند حركت ابرها است. نخستين دانشمندانى كه حركت كردن زمين را كشف كردند، گاليله و كپرنيك در اواخر قرآن 16 و اوايل قرن 17 ميلادى - يعنى حدود ده قرن پس از نزول قرآن - بودند. (54)
پس از اين نظريه، مجمع كليساى روم، كپرنيك را ملحد شناخت و از خواندن كتاب او جلوگيرى نمود؛ ولى قرآن حدود هزار سال پيش از گاليله و كپرنيك، پرده از روى اين حقيقت برداشت و حركت زمين را به صورت فوق به عنوان يك نشانه توحيدى مطرح ساخت.
جالب آنكه تشبيه حركت زمين به حركت ابرها در اين آيه شريفه، به حركتى يك نواخت و نرم و بى سر و صدا اشاره دارد.

چهارم: زوجيت ماده
«وَ مِن كُلِ الثَّمَرَ تِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ»؛(55) «و در آن از تمام ميوه ها دو جفت آفريد.»
اين آيه شريفه، با اشاره به اين مطلب كه ميوه ها نيز موجودات زنده اى هستند كه داراى نطفه نر و ماده مى باشند، يكى ديگر از معجزات علمى قرآن را به نمايش مي گذارد، و زمانى همگان را به حيرت وامى دارد كه «لينه» دانشمند و گياه شناس سوئدى در اواسط قرن 18 ميلادى موفق به كشف اين مسئله مى شود كه زوجيت در جهان گياهان تقريباً يك قانون عمومى و همگانى است و گياهان نيز همچون حيوانات از طريق آميزش نطفه نر و ماده بارور مى شوند. (56)
البته قبل از لينه نيز برخى از دانشمندان به وجود نر و ماده در بعضى گياهان پى برده بودند؛ اما هيچ كس همگانى بودن اين قانون را نمى دانست تا اينكه لينه موفق به كشف آن شد.


هـ . قرآن و معجزه عددى
برخى از نويسندگان و صاحب نظران، بُعد ديگرى براى اعجاز قرآن بيان كرده اند و آن اعجاز عددى قرآن است. اين راز علمى كه تا چند سال قبل پنهان مانده بود، با ظهور رايانه و با سرعت و دقتى كه در آن مى باشد، كشف شد و بدين طريق پرده از روى نظم رياضى قرآن برداشته شد و اعجاز اين كتاب، بار ديگر بر جهانيان ثابت گرديد. يكى از نويسندگان معاصر عرب به نام «عبد الرازق نوفل» اين تناسب و تقابل عدد واژه هاى قرآنى را كشف كرد و گوشه اى از اين يافته را در كتاب «اعجاز العدد للقرآن الكريم» ذكر كرده است كه به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:
1. در قرآن واژه «يوم» (روز) 365 بار تكرار شده كه هماهنگ با روزهاى سال است؛
2. واژه «شهر» (ماه) 12 بار آمده است كه به تعداد ماه هاى سال است؛
3. واژه تثنيه و جمع «يوم» 30 بار تكرار شده كه هماهنگ با روزهاى ماه است؛
4. واژه «فعل» (كار) 108 بار ذكر شده است كه به همين تعداد واژه «اجر» (مزد) آمده است؛
5. واژه «شدت» (سختى) و نيز واژه «صبر» و متعلقاتش هر كدام 102 بار در قرآن بيان شده اند؛
6. واژه هاى «ملائكه» و «شياطين» هر كدام 88 بار، «دنيا» و «آخرت» هر كدام 115 بار، «حساب» و «عدل» و «قسط» هر يك 29 بار، به طور مساوى ذكر شده اند؛
7. از آسمانهاى هفت گانه، هفت بار سخن به ميان آمده است؛
8. قرآن از واژه «جزا» 117 بار سخن به ميان مى آورد؛ در حالى كه واژه «مغفرت» و هم خانواده اش را دو برابر يعنى 234 بار تكرار مى كند؛
9. واژه هاى «الحياة» (زندگى) و «الموت» (مرگ) هر يك 145 مرتبه تكرار شده اند؛
10. در قرآن از واژه «يسر» (آسانى) سه برابر واژه «عُسر» (سختى) سخن به ميان آمده است؛
11. هر كدام از الفاظ «بصر» (چشم ظاهر) و «بصيرة» (چشم باطن) 148 مرتبه در قرآن تكرار شده اند؛
12. واژه هاى «عقل» و «نور» همراه با مشتقّاتشان هر كدام 49 بار ذكر شده اند؛
13. هر كدام از الفاظ «زكات» و «بركت» 32 مرتبه تكرار شده اند؛
14. كلمات «السلطان» (پادشاه)، «منافق» (دورو) و «بلا» (گرفتارى) همراه با مشتقاتشان 37 بار ذكر شده اند. (57)
دقت در اين محاسبات ما را به اين مطلب رهنمون مى سازد كه در قرآن مجيد حتى يك كلمه و يك حرف هم كم و زياد نشده است. وگرنه، به طور مسلّم چنين محاسباتى بر روى قرآن صحيح در نمى آمد و اين موضوع مهم ترين معجزه در اخبار غيبى قرآن است؛ چنان كه مى فرمايد: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَاِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛(58) «ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم.»

نتيجه گيرى
نتيجه آنكه: قرآن كريم، نه تنها يك معجزه براى اثبات رسالت حضرت خاتم الانبيا صلي الله عليه وآله و متناسب با نياز و شرايط عصر بعثت مى باشد؛ بلكه جنبه هاى مختلف اعجاز اين كتاب الهى، در هر عصر و هر شرايطى و براى هر نسل و هر انسانى، گوياى عظمت و بى مانندى خالق اين آيات و حقانيت آورنده اين كتاب است و در همه ابعاد به ناتوانى مخاطبان در آوردن نظير براى قرآن شهادت و تأكيد دارد.
ديگر آنكه: شناخت اين ابعاد و تبيين آنها، در افزايش سطح باورهاى انسانها و اعتراف به حقانيت دين اسلام و پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله، امامت ائمه هدى عليهم السلامنقش مؤثّري خواهد داشت.
و بالاخره آنكه: بى ترديد قرآن كريم سرنوشت سازترين كتاب در زندگى مردم جهان بوده است. قرآن نه تنها در سرنوشت مسلمانان تأثير ژرف داشته، بلكه در فرهنگ و تمدن ساير مردم جهان تأثيرگذار بوده است؛ پس بر مبلّغين گرامى وظيفه است تا با بيان ساده و شيواى اعجاز قرآن براى نسل نو، باعث درك و شناخت آگاهانه آنها از اعجاز قرآن شوند كه اين امر، پذيرش اسلام و دستورات آن را آسان خواهد نمود و آنها را در برابر تهاجم فرهنگى دشمنان محفوظ خواهد داشت.

(1) ر. ك: نور/ 55.
(2) ر. ك: مائده/ 8.
(3) ر. ك: زمر/ 9.
(4) ر. ك: احزاب/ 40.
(5) ر. ك: قمر/ 1.
(6) احتجاج، احمد بن على طبرسى، نشر مرتضى، مشهد، 1403 ق، چاپ اوّل، ج 1، ص 225.
(7) نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، مؤسسه بوستان كتاب، قم، چاپ اوّل، 1384، ص 284، خطبه 192.
(8) بقره/ 73.
(9) همان.
(10) طه/ 17 - 21.
(11) تفسير نمونه، جمعى از نويسندگان، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1374، ج 1، ص 135.
(12) همان، ج 1، ص 137.
(13) تفسير فى ضلال القرآن، سيد بن قطب شاذلى، دار الشروق، بيروت، 1412 هـ . ق، ج 4، ص2196.
(14) نحل/104.
(15) هود/13.
(16) بقره/23.
(17) إسراء/88.
(18) قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1375، ص 32 و 33.
(19) عنكبوت/48.
(20) مدّثّر/18 - 25.
(21) نساء/82.
(22) تفسير موضوعى قرآن كريم (قرآن در قرآن)، عبد اللّه جوادى آملى، مركز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1378، ج 1، ص 139.
(23) قرآن و آخرين پيامبر، ص 309.
(24) بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404 هـ . ق، ج 9، ص 167.
(25) نحل/90.
(26) تفسير موضوعى قرآن كريم «وحى و نبوت در قرآن»، عبد اللّه جوادى آملى، مركز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1384، ج 3، ص 335.
(27) همان، ص 336.
(28) قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صدر الدين بلاغى، چاپخانه سپهر، تهران، چاپ دوازدهم، 1360، ص 378، ماده سبأ.
(29) همان.
(30) براى آگاهى بيش تر از كاشفين آثار قوم سبأ، تمدن و دين آن قوم، علت ساختن سد مأرب و علت ويران شدن آن [كه در قرآن به آن اشاره شده] به كتاب قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صفحات 377 تا 382 مراجعه شود.
(31) إسراء/88.
(32) بقره/24.
(33) روم/ 2 - 4.
(34) نحل/ 8.
(35) مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى، نشر نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361، ج 7، ص 167.
(36) ص/ 87 - 88.
(37) الميزان فى تفسير القرآن، علامه طباطبايى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، 1417هـ . ق، قم، ج 17، ص 228.
(38) ذاريات/49.
(39) نمل/81.
(40) لقمان/29 و ابراهيم/33.
(41) نبأ/7 و رعد/3.
(42) انعام/125.
(43) الرحمن/33.
(44) حجر/22.
(45) غافر/61 و نمل/ 86.
(46) رعد/2 و لقمان / 10.
(47) نوح/16.
(48) حج/5، مؤمنون/14 و غافر/67.
(49) ر.ك: الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص154.
(50) مؤمنون/12 - 14.
(51) نحل/66.
(52) اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، سيد رضا پاك نژاد، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 6، ص 84.
(53) نمل/ 88.
(54) پرتوى از قرآن، سيد محمود طالقانى، شركت سهامى انتشار، تهران، 1362، ج 3، ص 167.
(55) رعد/ 3.
(56) تفسير نور، محسن قرائتى، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، تهران، 1383، ج 6، ص 186.
(57) معجزه اعداد در قرآن كريم، عبد الرازق نوفل، ترجمه و تحقق سعيد همايون، بوستان كتاب، قم، چاپ اوّل، 1383.
(58) حجر/ 9.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 119
/ 1