بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
منبرهاي کوتاه مواردي براي يك مبلّغ پيش ميآيد كه، براي مطالعه وقت ندارد و بايد يك منبر فوري و جمع و جور ارائه كند؛ مثلاً گاه، جلسهي ختمي برقرار ميشود كه سخنران دعوت شده نيامده و يا گاهي صاحب جلسه دير به سخنران خبر ميدهد و وي، هيچ وقتي براي مطالعه ندارد. گاهي نيز ممكن است شخصي از مكّه برگشته و يا از كربلا آمده و جلسه وليمه تشكيل داده؛ ولي به روحاني محل زودتر خبر نداده باشد كه براي سخنراني آماده شود. و يا گاهي نيز در همان جلسه به روحاني پيشنهاد منبر داده ميشود.
سيدجواد حسيني
مواردي براي يك مبلّغ پيش ميآيد كه، براي مطالعه وقت ندارد و بايد يك منبر فوري و جمع و جور ارائه كند؛ مثلاً گاه، جلسهي ختمي برقرار ميشود كه سخنران دعوت شده نيامده و يا گاهي صاحب جلسه دير به سخنران خبر ميدهد و وي، هيچ وقتي براي مطالعه ندارد. گاهي نيز ممكن است شخصي از مكّه برگشته و يا از كربلا آمده و جلسه وليمه تشكيل داده؛ ولي به روحاني محل زودتر خبر نداده باشد كه براي سخنراني آماده شود. و يا گاهي نيز در همان جلسه به روحاني پيشنهاد منبر داده ميشود. (1) در اين موارد اوّلاً: خوب است مبلّغ محترم در موضوعات مورد نياز، دستكم، يك منبر و روضه، آماده داشته باشد؛ ثانياً: چنانچه از آن يك منبر، قبلاً استفاده كرده و منبر ديگري نداشته باشد، بايد از احاديث موجود دربارهي موضوع استفاده شود. در اين مقال، احاديث دستهبندي شده، دعاهايي كه نكات مهم دارد و ... براي سخنرانيهاي فوري ارائه ميشود. (2)
علل بينشاطي در نماز مكرّر مردم، خصوصاً جوانان ميپرسند كه چرا در نماز حال پيدا نميكنيم؟ و چرا در نماز آن لذّتي را كه بايد ببريم، نميبريم؟ حضرت سجادعليهالسلام در دعاي ابوحمزه ثمالي پاسخ اين پرسش را در ضمن چند «لعّل» بيان نموده است. حضرت عرضه ميدارد: «اَللَّهُمَّ اِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَاجَيْتُ أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ وَ سَلَبْتَنِي مُنَاجَاتَكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ؛(3) خدايا! براستي من هرگاه با [خودم] گفتم كه مهيا و آماده شوم [براي يك نماز با حال] و براي نماز در پيشگاه تو و مناجات با تو ايستادم؛ چرت (و بيحالي) بر من عارض نمودي، آن هم در حال نماز، و از من (و دلم) حال مناجات با خودت (و راز و نياز) را گرفتي؛ در حالي كه من با تو مناجات ميكردم، چه شده است هر وقت ميگويم باطنم اصلاح شده و همنشيني من با توبهكاران نزديك شده است، گرفتاري برايم رخ ميدهد كه قدمهايم ميلرزد [و حال نماز و نزديكي به توبهكاران از من گرفته ميشود] و بين من و خدمت تو [و حضور قلب و همنشيني با پاكان] حائل ايجاد ميشود. [راستي راز اين بيحاليها چيست؟]» آنگاه با استفاده از علوم الهي خود به بيان عوامل اين بيحالي ميپردازد: 1. «سَيِّدِي! لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي وَ عَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي؛ آقاي من! شايد مرا از درگاهت راندهاي و از خدمت (و بودن در محضرت) دورم كردهاي.»
2. «اَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي؛ يا شايد ديدي من حق [طاعت و بندگي] تو را سبك شمردم؛ پس [مرا از خود و ارتباط با خود در نماز و مناجات] دور نمودهاي.»
3. «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِي؛ يا شايد ديدي مرا كه از تو رو گردان بودم [و اعراض از خدا زندگي تلخي را به دنبال دارد؛(4) چرا كه] تو مرا بَدداشتي [و از من روگردان شدي].»
4. «أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقَامِ الْكَاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِي؛ يا شايد مرا در مقام دروغگويان يافتي پس مرا از خود دور نمودي.»
5. «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي؛ يا شايد ديدي كه [اين همه] نعمتهاي تو را شكر نگفتم [و در مسير درست به كار نبردم]، پس مرا محروم ساختي.» شكر نعمت، نعمتت افزون كند كفر نعمت از كفت بيرون كند
6. «أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي؛ يا شايد مرا در مجالس علما نيافتي؛ پس خوارم داشتي(5) [و حال مناجات و نمازم را از من گرفتي].»
7. «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي؛ يا شايد ديدي بين غافلان به سر ميبرم؛ پس مرا از رحمت خود؛ مأيوس كردي [تا با همان غافلان همنشين باشم].»
8. «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلَفُ مَجَالِسَ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي؛ يا شايد ديدي كه با اهل باطل و بيهودگان مأنوس و دمسازم؛ پس مرا به آنها واگذاشتي [و گفتي برو با همانها خوش باش! تو را با نماز و مناجات و راز و نياز چه كار؟].»
9. «أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِي فَبَاعَدْتَنِي؛ يا شايد [آن قدر گناه كردم] كه دوست نداري صداي [مناجات و راز نياز و] دعاي مرا بشنوي؛ پس [با گرفتن حال] مرا [از خود] دور نمودي.»
10. «أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَ جَرِيرَتِي كَافَيْتَنِي؛ يا شايد به خاطر جرم و گناهم كيفرم دادي [و اثر گناهم اين بود كه حال نماز و مناجات را از من بگيري؛ همچون غيبت و عمل نكردن به علم كه حال نماز و ... را از انسان ميگيرد].»
11. «أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيَائِي مِنْكَ جَازَيْتَنِي؛ يا شايد بخاطر كمي حياي من از تو [و حال آنكه از مردم حيا كردم؛ ولي تو را بر خود حاضر ندانستم] مرا مجازات كردي [و حال نماز و دعا را از من گرفتي].»
در اين يازده فقره به عوامل بيحالي در نماز، و دعا، مناجات و بيتوفيقي اشاره شده است: 1. دور شدن از در خانهي خدا؛ 2. سبك شمردن حق طاعت و بندگي خدا؛ 3. اعراض نمودن از خدا و ياد او؛ 4. دروغگويي؛ 5. شكر نعمت الهي را بجا نياوردن و نعمتهاي او را درست و صحيح و بجا مصرف نكردن؛ 6. نرفتن به محضر علما و حاضر نشدن در مجالس وعظ و سخنراني آنان؛ 7. همراه بودن با رفقاي بد؛ همچون غافلان، مرفهين بيدرد، اهل لهو و لعب؛ 8. نفرت پيدا كردن خداوند از بنده بر اثر گناهان؛ 9. زياد شدن گناهان و معاصي؛ 10. حيا نكردن از خداوند و عالم را محضر خدا ندانستن... .
توبهي واقعي (6) درست است كه توبه به مقدار لازم چهار شرط اساسي و دو ركن تكميلي دارد؛ چهار شرط عبارتند از: پشيماني از گذشته، تصميم جدّي بر اينكه دوباره به معصيت برنگردد، اداي حقوق الهي، و اداي حقوق مردم (اعم از مالي، عرضي و بدني). و دو شرط تكميلي: چشيدن رنج عبادت، و ذوب كردن گوشتهاي روييده در دوران معصيت؛ ولي توبه واقعي و همه جانبه، گسترهي وسيعتر از موارد پيش گفته دارد كه در كلام عميق و جامع پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله آمده است. حضرت فرمود: «أَ تَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ؟ فَقَالُوا: اللَّهُمَّ لَا قَالَ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ يُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ مَجْلِسَهُ وَ طَعَامَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَزِدْ فِي الْعِبَادَةِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ لِبَاسَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ يُوَسِّعْ كَفَّهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ يَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ يُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَلَيْسَ بِتَائِبٍ وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ فَذَاكَ التَّائِب(7)؛ آيا ميدانيد توبه كار كيست؟ پس گفتند: بخدا! نه. فرمود: هرگاه بندهاي توبهكار شاكيها [و طلبكارها]ي خود را راضي نكند، توبه كار نيست. و كسي كه توبه كند و مجلس و غذايش را تغيير ندهد توبه كار نيست. و كسي كه توبه كند و رفقاي [دوران گناه] خويش را تغيير ندهد، توبه كننده نيست. و كسي كه توبه كند و بر عبادتش نيفزايد توبهكار نيست. و كسي كه توبه كند و لباس [گناه آلوده]اش را تغيير ندهد، تائب نيست. و كسي كه توبه كند و فرش و تكيهگاه [دوران گناه] خود را عوض نكند، تائب نيست. و كسي كه توبه كند و قلبش باز نشود (و دريادل نگردد) و دستش [در انفاق] توسعه نيابد، توبه كار نيست. و كسي كه توبه كند و آرزوهاي [نارواي] خود را كوتاه نكند و زبانش را حفظ نكند، تائب نيست. و كسي كه توبه كند و اضافه غذاي خود را تقديم [به فقراء] نكند، تائب نيست. و هر گاه بر اين اوصاف استقامت ورزيد اين تائب [كامل و واقعي] است.»
بهترين اعمال در شب قدر (8) زمانها و مكانهاي مقدّسي وجود دارد كه براي بهرهبرداري از آنها گاه وقت فراوان در اختيار نداريم. براي اينكه بتوانيم بهترين و بيشترين بهره را از چنين زمانها و يا مكانها ببريم، خوب است از انبيا و اولياي الهي و رهنمودهاي آنان كمك بگيريم. يكي از اين زمانهاي مقدس كه با هزار ماه (يعني حدود هشتاد سال) برابري ميكند، شب قدر است. براي استفادهي بهينه از چنين شبي به اين رهنمود گرانسنگ حضرت موسيعليهالسلام كه از زبان پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله نقل شده است، توجه شود: «عَنِ النَّبِيِّ صلياللهعليهوآله قَالَ قَالَ مُوسَىعليهالسلام إِلَهِي أُرِيدُ قُرْبَكَ قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رَحْمَتَكَ قَالَ رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَيْلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَةً فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ ذَلِكَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رِضَاكَ قَالَ رِضَايَ لِمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ؛(9) پيامبرصلياللهعليهوآله فرمود: حضرت موسيعليهالسلام عرضه داشت: خدايا! قرب و نزديكي به شما را ميخواهم، خداوند فرمود: كسي به من نزديك ميشود كه شب قدر بيدار باشد. عرض كرد: خدايا! رحمتت را خواهانم، فرمود: رحمتم شامل كسي ميشود كه در شب قدر به فقرا و درماندگان ترحّم كند. عرض كرد: خدايا! گذشتن از [پل] صراط را ميخواهم. فرمود: عبور از صراط براي كسي است كه در شب قدر صدقهاي بدهد. عرض كرد: خدايا! از درختان و ميوههاي بهشت ميخواهم. فرمود: آن هم به كسي ميرسد كه شب قدر تسبيحي بگويد. عرض كرد: خدايا! نجات را خواهانم. فرمود: [منظورت] نجات از آتش جهنّم است؟ عرض كرد: بله. فرمود: اين [نجات] براي كسي است كه در شب قدر استغفار كند. عرض كرد: خدايا! رضايت را طالبم. فرمود: رضايت من براي كسي كه در شب قدر دو ركعت نماز بخواند متحقق ميشود.» از اين روايت استفاده ميشود كه در شب قدر انجام اين امور بسيار مهم است.
1. براي رسيدن به قرب خدا، بيدار بودن در آن موضوعيّت دارد؛ لذا حضرت فاطمهعليهاالسلام در شب بيست و سوم كودكان را نيز با برنامهي خاص بيدار نگه ميداشت. 2. براي رسيدن به رحمت خدا، ترحم به فقرا خوب و مفيد است. 3. صدقه دادن كه باعث راحت گذشتن از پل صراط ميشود. 4. تسبيح خدا كه باعث رسيدن به نعمتهاي بهشتي ميشود. 5. استغفار كه عامل رهايي از آتش جهنّم ميشود.
آرزوي جبرئيل برخي امور مهمّ در زندگيِ ما وجود دارد كه كمتر به آن توجه داريم. انبيا و پيشوايان ديني، يكي از كارهاي مهمّي كه انجام ميدادند، اين بود كه مردم را از زبان شخصيّتهاي والا و با عظمت به اين امور متوجه كنند. پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «يَا عَلِيُّ! تَمَنَّي جَبْرئِيلُ اَنْ يَكُونَ مِنْ بَنِي آدَمَ بِسَبْعِ خِصَالٍ وَ هِيَ الصَّلَو?ُ فِي الْجَمَاعَ?ِ وَ مُجَالَسَتُهُ الْعُلَمَاءَ وَالصُّلْحُ بَيْنَ الاِثْنَيْنِ وَ اِكْرَامُ الْيَتِيمِ وَ عِيَادَ?ُ الْمَرِيضِ وَ تَشْيِيعُ الْجَنَاز?ِ وَ سَقيُ الْمَاءِ فِي الْحَجِّ فَاحْرُصْ عَلَي ذَلِكَ؛(10) اي علي! جبرئيل به سبب هفت خصلت، آرزو داشت كه از فرزندان آدم باشد. آن خصلتها [عبارت است از:] نماز را به جماعت خواندن، همنشيني او با دانشمندان، آشتي دادن بين دو نفر، احترام نهادن [و خدمت به] يتيم، عيادت بيمار، و تشييع جنازه كردن و آب دادن در حج. پس [علي جان!] بر [حفظ] اين خصلتها حريص باش.» حديث فوق، به امور مهمّي از عبادات و مسائل اجتماعي و اخلاقي اشاره كرده است كه با شرح مختصر هر يك از آنها در يك فرصت كوتاه ميتوان در افراد تأثير گذاشت. (11) عناوين اين امور عبارت است از: 1. شركت در نماز جماعت؛ 2. همنشيني با علما و شركت در مجالس و منابر آنها؛ 3. آشتي دادن بين دو نفر، دو گروه و دو دسته از مردم كه پاداش فراواني دارد؛ 4. احترام يتيم و رسيدگي به امور آنان كه از مهمترين فعاليّت امامان معصوم ما بوده است؛ 5. سر زدن به بيماران و دلجويي از آنان، به ويژه معلولان و كهنسالان؛ 6. شركت در تشييع جنازهها و درس عبرت گرفتن از آن و دلجويي از بازماندگان؛ 7. آبرساني به مردم و سيراب كردن تشنگان، به ويژه در ايام حج و... .
خير دنيا و آخرت طبق نقل حضرت عليعليهالسلام مردي نزد پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله آمد و عرض كرد: «عملي به من ياد بده كه با انجام آن محبوب خداوند قرار گيرم و همينطور، مردم [هم] مرا دوست بدارند، و خداوند، مالم را افزايش دهد، و بدنم سالم، و عمرم طولاني شود و در روز قيامت نيز با خودت [اي رسول خدا] محشور شوم.» «فَقَالَ: سِتُّ خِصَالٍ مُحْتَاجٌ إِلَى سِتِّ خِصَال: اِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَيْهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُثْرِيَ اللَّهُ مَالَكَ فَزَكِّهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُصِحَّ اللَّهُ بَدَنَكَ فَأَكْثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُطِيلَ اللَّهُ عُمُرَكَ فَصِلْ ذَوِي أَرْحَامِكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يَحْشُرَكَ اللَّهُ مَعِي فَأَطِلِ السُّجُودَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار؛(12) پس فرمود: شش خصلت است كه نياز به شش خصلت [ديگر] دارد: 1. هرگاه خواستي خدا تو را دوست بدارد، پس از او بترس و تقواي الهي [و پرواپيشگي] داشته باش؛ 2. هرگاه خواستي مردم تو را دوست بدارند، پس به آنها احسان كن و به آنچه در دست آنهاست، چشم طمع نداشته باش؛ 3. اگر خواستي خداوند، مالت را افزايش دهد، زكات [و خمس] مالت را بپردازد؛ 4. و اگر خواستي خدا بدنت را سالم كند [علاوه بر مراعات مسائل بهداشتي]، [در راه خدا] زياد صدقه بده؛ 5. اگر ميخواهي خدا عمرت را طولاني كند با بستگان [نَسَبي] ارتباط داشته باش (و صلهي ارحام انجام بده)؛ 6. اگر ميخواهي [در روز قيامت] خدا تو را با منِ [پيغمبر] محشور كند، سجده[هاي نمازت] را در پيشگاه خداي يكتاي غالب، طولاني كن.» (13)
بسياري از مردم گرفتاريهايي دارند كه سخت حيراناند كه چرا بر طَرَف نميشود. بارها ميپرسند كه چرا مال ما بيبركت است و نيز چرا دعاي ما مستجاب نميشود؟ براي چه آثار اجر و پاداش اعمال خود را مشاهده نميكنيم؟ چرا حتي از بزرگان و مقربان درگاه الهي درخواست دعا كرديم؛ ولي مفيد واقع نشد؟ و ... . بايد توجه داشت كه گره كور اكثر اين گرفتاريها با مهم شمردن نماز باز ميشود.
شش چيز در شش جا گاه سؤالاتي در زندگي انسان مطرح است كه اين حديث به پاسخ اهمّ آنها پرداخته است: 1. چرا در دنيا مشكلات داريم؟ 2. چرا دعاهاي ما مستجاب نميشود؟ 3. چرا به علم و عزّت نميرسيم؟ 4. چرا به ثروت و مال نميرسيم؟ خداوند بلند مرتبه به موسي بن عمرانعليهالسلام چنين وحي كرد: «اي موسي! شش چيز را در شش محل پنهان كردهام؛ ولي مردم در جاي ديگر دنبال آن ميگردند؛ ولي هرگز [آنها را در آنجا] نخواهند يافت: «إنّي وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا، اِنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَع، إنّي وَضَعْتُ الْعِزَّ?َ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي اَبْوَابِ السَّلَاطِينَ، إِنّي وَضَعْتُ الرَّفْعَ?َ وَالدَّرَجَ?َ فِي التَّوَاضُعِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي التَّكَبُّرِ، إنّي وَضَعْتُ اِجَابَ?َ الدُّعَاءِ فِي لُقْمَ?ِ الْحَلَالِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي الْقِيلِ وَ الْقَالِ، إنّي وَضَعْتُ الْغِنَي فِي الْقَنَاعَ?ِ وَالنَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي كَثْرَ?ِ الْمَعْرُوضِ وَلَمْ يَجِدُوهُ اَبَداً؛(14) 1. به راستي راحتي [مطلق] را در بهشت قرار دادم؛ ولي مردم در دنيا دنبال آن ميگردند؛ 2. به راستي من دانش [و فراگيري آن] را در گرسنگي و تلاش قرار دادم؛ ولي مردم در سيربودن دنبال آن ميگردند؛ 3. به راستي من عزَت (و شرف) را در شببيداري (و نماز شب) قرار دادم؛ ولي مردم عزت را در خانهي شاهان ميجويند؛(15) 4. به راستي من بلندمرتبگي و مقام را در فروتني قرار دادم؛ ولي مردم در تكبّر و خودبرتر بيني، دنبال آن ميگردند؛(16) 5. به راستي، اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم؛ ولي مردم در قيل و قال [و داد و فرياد]، دنبال اجابت دعا ميگردند؛ 6. به راستي من بينيازي را در قناعت قرار دادم؛ ولي مردم آن را در زيادي مال و ثروت جستجو ميكنند، و هرگز آن را نخواهند يافت (و موفق به آنچه ميخواهند نخواهند شد).»
پيامدهاي زنا پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ إِيَّاكُمْ وَ الزِّنَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سِتَّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ فِي الدُّنْيَا وَ ثَلَاثٌ فِي الْآخِرَةِ فَأَمَّا الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَإِنَّهُ يُذْهِبُ الْبَهَاءَ وَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ يَنْقُصُ الْعُمُرَ وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ يُوجِبُ سَخَطَ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُوءَ الْحِسَابِ وَ الْخُلُودَ فِي النَّار؛(17) اي گروه مسلمانان! بر شما باد كه از زنا دوري كنيد. پس به راستي در آن شش خصلت (و پيامد) است: سه خصلت در دنيا، و سه خصلت در آخرت: پس آنچه در دنيا [ست و دامنگير زانيميشود،] به راستي ارزش (و شخصيّت او) از بين ميرود و فقر [و بيچارگي] دامنگير او ميشود و عمرش كم ميشود و امّا آنچه در آخرت است [و بدان گرفتار ميشود] آن كه به راستي خشم پروردگار و بدي حساب را در پي ميآورد [و نيز اگر توبه نكند] هميشه در جهنم خواهد بود.»
در برابر حوادث مختلف دنيا با حوادث تلخ و شيرين، و گوارا و ناگواري همراه است. آنچه ميتواند انسان را در برابر آنها استوار نگهدارد، ياد خدا و ذكر اوست. البته هر حادثهاي ذكر خاص خود را ميطلبد كه در حديث ذيل بدان اشاره شده است: رسول اكرمصلياللهعليهوآله به نقل از خداوند متعال فرمود: «أَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخَاءٍ الشُّكْرُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ أُعْجُوبَةٍ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لِكُلِّ مُصِيبَةٍ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَ لِكُلِّ ضِيقٍ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ قَضَاءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِكُلِّ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم؛(18) براي هر ترسي لا اله الّا الله و براي هر غم و اندوهي ماشاءالله و براي هر نعمتي الحمدُلله و براي هر آسايشي اَلشّكرُ لِله و براي هر چيز شگفتآوري سبحان الله و براي هر گناهي، استغفرالله و براي هر مصيبتي اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُون و براي هر تنگي و دشواري حسبي الله و براي هر قضا و قدري توكّلتُ علي الله و براي هر دشمني اعتصَمْتُ بِالله و براي هر طاعت و گناهي لاَ حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِالله العلي العظيم آماده كردهام.» اين حديث اذكار مفيدي را براي امور مختلف زندگي ارائه كرده است.
كارهاي مفيد براي پس از مرگ بسياري ميپرسند بعداز مرگ ما چه كارهايي انجام گيرد، مفيد است. در حديث ذيل به شش مورد اشاره شده است كه بعد از مرگ انسان بسيار مفيد است و درآمد آن، مرتّب به حساب جاري انسان واريز ميشود: امام صادقعليهالسلام فرمود: «سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يُقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ؛(19) مؤمن از شش [عمل و] خصلت، بعد از مرگش سود ميبرد: 1. فرزند صالح كه براي او اسغفار كند؛ 2. قرآني كه از طرف او خوانده ميشود؛ 3. چاهي را كه حفر كرده است؛ 4. و درختي را كه كاشته است [و مردم از آن و ميوهي آن استفاده ميبرند]؛ 5. [وقف كردن] و صدقه قرار دادن آبي كه جاري ساخته است؛ 6. سنّت نيكويي كه [پايهگذاري كرده است و] مردم بدان پس از او عمل ميكنند.» حديث فوق ميرساند كه با وجود خصلتهاي مذكور، دفتر اعمال انسان پس از مرگ مفتوح است و صدقات جاريه فوق هر روز به حساب اعمال او واريز ميشود. (20)
عواقب سبك شمردن نماز بسياري از مردم گرفتاريهايي دارند كه سخت حيراناند كه چرا بر طَرَف نميشود. بارها ميپرسند كه چرا مال ما بيبركت است و نيز چرا دعاي ما مستجاب نميشود؟ براي چه آثار اجر و پاداش اعمال خود را مشاهده نميكنيم؟ چرا حتي از بزرگان و مقربان درگاه الهي درخواست دعا كرديم؛ ولي مفيد واقع نشد؟ و ... . بايد توجه داشت كه گره كور اكثر اين گرفتاريها با مهم شمردن نماز باز ميشود. فاطمه زهراعليهاالسلام از پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله نقل ميكند كه آن حضرت فرمود: «هر كه نماز را سبك شمارد؛ از زن و مرد به پانزده بلا گرفتار ميشود. شش بلا در دنيا دامنگير او ميشود كه عبارت است از: 1. «يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ؛ خداوند، بركت را از عمرش بر ميدارد»؛ 2. «وَ يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ؛ و خداوند بركت را از روزي او برميدارد»؛ 3. «وَ يَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِيمَاءَ الصَّالِحِينَ مِنْ وَجْهِهِ؛ و خداوند سيماي [نوراني] صالحان را از چهرهي او محو ميكند»؛ 4. «وَ كُلُّ عَمَلٍ يَعْمَلُهُ لَا يُؤْجَرُ عَلَيْه؛ و هر عملي كه انجام ميدهد پاداش داده نميشود [؛ زيرا قبولي نماز، شرط قبولي اعمال ديگر نيز است]»؛ 5. «وَ لَا يَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلَى السَّمَاءِ؛ و دعاي او به سوي آسمان بالا نميرود (و مستجاب نميشود)»؛ 6. «وَ السَّادِسَ?ُ لَيْسَ لَهُ حَظٌّ فِي دُعَاءِ الصَّالِحِينَ؛ و ششم اينكه براي او بهرهاي در دعاي صالحان نيست (دعاي خوبان شامل او نميشود)». و سه بلا در موقع جان دادن دامنگير او ميشود: 1. «أَنَّهُ يَمُوتُ ذَلِيلاً؛ ذليل ميميرد»؛ 2. «وَ الثَّانِيَةُ يَمُوتُ جَائِعاً؛ گرسنه ميميرد»؛ 3. «وَ الثَّالِثَةُ يَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِيَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْيَا لَمْ يَرْوَ عَطَشُهُ؛ تشنه ميميرد، هر چند از تمام نهرهاي دنيا او را سيراب كنند، تشنگياش برطرف نميشود؛»
و سه بلا در قبر شامل حال او ميشود: 1. «يُوَكِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً يُزْعِجُهُ فِي قَبْرِه؛ خداوند، ملكي را مقرر ميكند تا او را در قبر آزار دهد»؛ 2. «وَ الثَّانِيَةُ يُضَيَّقُ عَلَيْهِ قَبْرُه؛ دوم اينكه قبرش بر او تنگ خواهد بود»؛ 3. «وَ الثَّالِثَةُ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فِي قَبْرِهِ؛ سوم اينكه تاريكي در قبرش خواهد شد»؛
و سه بلا [نيز] در روز قيامت دامنگير او خواهد شد: 1. «أَنْ يُوَكِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً يَسْحَبُهُ عَلَى وَجْهِه؛ خداوند ملكي مأمور ميكند او را با صورت بكشد»؛ 2. «وَ الثَّانِيَةُ يُحَاسَبُ حِسَاباً شَدِيداً؛ دوم اينكه حسابرسي شديدي ميشود»؛ 3. «وَ الثَّالِثَةُ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ لَا يُزَكِّيهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ و سوم اينكه خداوند به او نظر [رحمت] نميكند و او را پاكيزه نميسازد، و براي او عذاب دردناكي است.» (21) توجه شود آمار بينمازي و بدنمازي در جامعه در حَد نامطلوبي قرار دارد. توضيح دادن درباره اين حديث در وادار كردن مردم به نماز بسيار مفيد است. اين حقير بارها تجربه كردهام.
خواص و وظايف آنها مردم در جامعه به طبقات مختلفي تقسيم ميشوند. گروهي از آنها به نام خواص ياد ميشوند. اكنون سؤال اين است كه خواص چه افرادي را شامل ميشوند و آنها چه مسئوليتها و وظايفي را بر دوش دارند؟ در حديث ذيل به آنها اشاره شده است. پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «لاَ تَصْلَحُ عَوامُّ اُمَّتِي إلَّا بِخَواصِّهَا. قيل: مَا خَواصُّ اُمَّتِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: خَوَاصُّ اُمَّتِي أَرْبَعَةٌ: اَلْمُلُوكُ، وَ الْعُلَمَاءُ، وَ الْعُبَّادُ، وَ التُّجَّارُ. قِيلَ: كَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَصلياللهعليهوآله: اَلْمُلُوكُ رُعَاةُ الْخَلْقِ؛ فَإِذَا كَانَ الرَّاعِي ذِئْباً فَمَنْ يَرْعَى الْغِنَمَ؟وَ الْعُلَمَاءُ أَطِبَّاءُ الْخَلْقِ؛ فَإِذَا كَانَ الطَّبِيبُ مَرِيضاً فَمَنْ يُدَاوِي الْمَريِضَ؟ وَ الْعُبَّادُ دَليِلُ الْخَلْقِ؛ فَإِذَا كَانَ الدَّلِيلُ ضَالّاً فَمَنْ يَهْدِي السَّالِكَ؟ وَ التُّجَّارُ اُمَنَاءُ اللهِ فِي الْخَلْقِ؛ فَإِذَا كَانَ الْأَمِينُ خَائِناً فَمَنْ يُعْتَمَدُ؛(22) عوام [و تودهي] امّت من اصلاح نميشوند؛ مگر به ياري خواص امت. عرض شد: اي رسول خدا! خواص امّت شما چه كساني هستند؟ حضرت فرمود: خواص امتم چهار گروهاند: پادشاهان [عادل]، علما، عابدان و تاجران. گفته شد: [چگونه اصلاح عوام بستگي به اصلاح خواص دارد و] كيفيّت آن چيست؟ حضرتصلياللهعليهوآله فرمود: شاهان نگهبانان خلقاند. پس زماني كه نگهبان گرگ [صفت] باشد، پس گلّه را چه كسي نگهباني كند؟ و دانشمندان طبيبان مردماند. پس زماني كه [خود] طبيب بيمار باشد، پس چه كسي مريض را مداوا كند؟ و عابدان (و زاهدان) راهنماي مردم [به سوي خداوند] هستند پس هنگامي كه راهنما گمراه باشد، چه كسي سالك (و روندهي به سوي خدا) را راهنمايي كند؟ و تاجران امينهاي خدا در ميان مردماند، پس زماني كه امين (و درستكار) خيانت ورزد، به چه كسي اعتماد ميشود.» (23) اگر چهار گروه اصلاح شوند كل جامعه اصلاح شده است: 1. شاهان و حاكمان و رؤسا كه مردم به رفتار آنها اقتدا ميكنند: «الناسُ عَلي دينِ مُلوكهِم»؛ 2. علما كه نبض آگاهي و فرهنگي كشور به دست آنها است اگر صالح باشند جامعه را اصلاح ميكنند و اگر خداي نكرده فاسد شدند جامعه را به فساد ميكشانند؛ 3. تاجران نبض اقتصادي جامعهاند و بازار در دست آنان است و اگر اصلاح شوند، وضعيّت اقتصادي جامعه بهبود مييابد و فساد مالي از بين ميرود؛ 4. عابدان به عنوان الگوهاي معنوي جامعه اگر لباس ريا و مريد بازي را كنار بگذارند، مردم، بهتر هدايت ميشوند.
سايه خدا بر سر هفت گروه روز حساب و واپسين، روز دشوار و سختي است. و در چنان روزي، هفت گروه از رحمت خاص و ويژهي الهي بهره ميبرند؛ چنان كه در حديث ذيل ميخوانيم. پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ إِمَامٌ عَادِلٌ وَ شَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجُلٌ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِالْمَسْجِدِ إِذَا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى يَعُودَ إِلَيْهِ وَ رَجُلَانِ تَحَابَّا فِي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَمَعَا عَلَى ذَلِكَ وَ اِفْترَقَا وَ رَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِياً فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ رَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ حَسَبٍ وَ جَمَالٍ فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمينُهُ؛(24) خداوند در روزي كه سايهاي جز سايهي او وجود ندارد بر هفت گروه سايه ميافكند: 1. پيشواي عادل؛ 2. جواني كه با عبادت خداوند رشد كرده است [و جواني را با عبادت گذرانده است]؛ 3. مرد [و انساني] كه دلبسته به مسجد است؛ [به گونهاي كه] وقتي از آن خارج ميشود [منتظر ميماند] تا برگردد؛ 4. دو مرد [و انساني] كه براي خدا با هم دوستي ميكنند، پس بر آن [محبّت الهي] جمع ميشوند و [بر همان محور] از هم جدا ميشوند؛ 5. مردي كه در خلوتها خدا را ياد كند، پس [با ياد خدا] از دو چشمش اشك جاري شود؛ 6. مردي كه زني داراي مقام و زيبايي او را [به كار خلاف عفّت] دعوت كند، پس [جواب او را يوسف گونه] بگويد: من از خداي پروردگار جهانيان [ كه در همه جا حضور دارد] ميترسم؛ 7. مردي كه صدقهاي داده است پس [آن چنان] آن را مخفي كرده است كه [گويا] حتّي دست چپ نفهميده است آنچه دست راستش انفاق كرده است.» (25)
نداي هر روز قبر ياد قبر و قيامت و همين طور مرگ و حساب، در فاصله گرفتن انسان از دنيا و سازندگي روح انسان، نقش مهمّي دارد؛ از اين گذشته، عامل تعيينكنندهاي است براي آمادگي مرگ و قيامت كه در روايات از آن به «استعداد للموت» ياد شده است؛ به ويژه اگر نيازهاي آن عالم بيان شود. پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمود: «اَلْقَبْرُ يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ بِخَمْسِ كَلِمَاتٍ، اَنَا بَيْتُ الْوَحْدَ?ِ فَاحْمِلُوا اِلَيَّ اَنِيساً، وَ أَنَا بَيْتُ الظَّلَمَ?ِ فَاحْمِلُوا اِلَيَّ سِرَاجاً اَنَا بَيْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَيَّ فِرَاشاً، اَنَا بَيْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَيَّ كَنْزاً، وَ اَنَا بَيْتُ الْحَيَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَيَّ تَرْيَاقاً، وَ اَمَّا الْاَنِيسُ فَتِلَاوَ?ُ الْقُرْآنِ، اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَو?ُ اللَّيْلِ وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ وَ اَمَّا الْكَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله وَ اَمَّا التَّرْيَاقُ فَالصَّدَقَ?ُ؛(26)و(27) قبر هر روز با پنج جمله، ندا ميدهد: من خانهي تنهايي هستم، پس انيس و همرازي به سوي من بياوريد. من خانهي تاريكي هستم، پس به سوي من چراغ همراه آوريد. من خانه خاكي هستم پس فرش همراه داشته باشيد، من خانه فقر و نداري هستم، پس [سرمايه و] گنج همراه بياوريد و من خانهي مارها هستم پس پادزهر با خود حمل كنيد؛ اما همراز، تلاوت قرآن ميباشد، امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،و اما فرش، پس عمل نيك، و گنج [عالم قبر] [كلمه توحيد و گفتن] لا اِله اِلّا الله است، و پادزهر آن، صدقه است.
پاداش شهدا شهادت، مقام بس والايي است كه به عنوان بهترين آرزوها براي پيشوايان و پاكان و اولياي الهي مطرح بوده است. در ماه رمضان كه دعا مستجاب است ـ در اعمال شبهاي ماه رمضان ـ يكي از دعاها اين است: «وَ قَتْلاً في سَبيلِكِ فَوَفّقْ لَنا؛(28) توفيق شهادت در راه خودت را به ما عنايت كن.» زنده بودن فرهنگ شهادت در جامعه هم آثار دنيوي دارد؛ چرا كه جامعه را هميشه در مقابل دشمن زنده نگه ميدارد و از دنيا فاصله ميدهد و هم آثار گرانسنگ اخروي دارد؛ چرا كه به شدّت، انسان را براي رفتن به آن دنيا آماده ميسازد. زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ياد شهدا، راههاي مختلفي دارد. يكي از آنها بيان ثواب و فضايل شهادت و شهدا است. رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: «لِلشَّهِيدِ سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ كُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِيَةُ يَقَعُ رَأْسُهُ فِي حَجْرِ زَوْجَتَيْهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولَانِ مَرْحَباً بِكَ وَ يَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِكَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَةُ يُكْسَى مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ الرَّابِعَةُ يَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِكُلِّ رِيحٍ طَيِّبَةٍ أَيُّهُمْ يَأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ يَرَى مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَةُ يُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَةُ أَنْ يَنْظُرَ فِي وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّهَا لَرَاحَةٌ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَ شَهِيدٍ؛(29) براي شهيد، هفت خصلت است [كه] از طرف خداوند [عطا ميشود]: 1. اولين قطره از خون او [كه ريخته ميشود،] خداوند، تمام گناهان او را ميبخشد؛ 2. دوم اينكه سرش بر دامن دو همسرش از حور العين قرار ميگيرد. و غبار را از چهره او پاك ميكنند و ميگويند مرحبا بر شما و شهيد نيز اين جمله را به آن دو ميگويد؛ 3. سوم اينكه كسوتي از كسوتهاي بهشت بر او پوشانده ميشود؛ 4. چهارم اينكه نگهبانان بهشت هر يك با رائحه خوشبوي بهشتي به استقبال او ميشتابند؛ 5. پنجم اينكه جايگاهش را [در بهشت] ميبيند؛ 6. ششم اينكه به روح او گفته ميشود در بهشت هر جا ميخواهي گردش كن؛ 7. هفتم اينكه به وجه الهي نظر ميكند كه اين نگاه باعث راحتي هر پيامبر و شهيدي ميشود.» (30)
ثواب زيارت امام حسينعليهالسلام از امتيازات بزرگ تشيّع، توجّه شديد به زيارت قبور پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله و ائمه اطهارعليهمالسلام است؛ هر چند زيارت اهل قبور و پاكان به شيعه اختصاص ندارد و اهل سنت، غير از وهابيت نيز به اين امر، توجّه و علاقه دارند. زيارت امامان، آثار شگرفي دارد كه ميتواند در آگاهي و سازندگي افراد و جامعه مؤثر باشد. زيارت، باعث آگاهي و آشنايي با سيره امامان و احوال آنها ميشود كه در واقع، رفتار آنها اسلام مجسّم است و باعث قرب روحي به آنها ميشود و همين طور، پاك شدن از گناهان و ثوابهاي فراوان را در پي دارد. امام باقرعليهالسلام فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَ مَا فِيهِ؟ قَالَ مَنْ أَتَاهُ تَشَوُّقاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَ لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً سَنَتَهُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ أَهْوَنُهَا الشَّيْطَانُ وَ وُكِّلَ بِهِ مَلَكٌ كَرِيمٌ يَحْفَظُهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمِهِ فَإِنْ مَاتَ سَنَتَهُ حَضَرَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ يَحْضُرُونَ غُسْلَهُ وَ أَكْفَانَهُ وَ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ يُشَيِّعُونَهُ إِلَى قَبْرِهِ بِالِاسْتِغْفَارِ لَهُ وَ يُفْسَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يُؤْمِنُهُ اللَّهُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ وَ مِنْ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ أَنْ يُرَوِّعَانِهِ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يُعْطَى كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ يُعْطَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ نُوراً يُضِيءُ لِنُورِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ يُنَادِي مُنَادٍ هَذَا مِنْ زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ شَوْقاً إِلَيْهِ فَلَا يَبْقَى أَحَدٌ فِي الْقِيَامَةِ إِلَّا تَمَنَّى يَوْمَئِذٍ أَنَّهُ كَانَ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَيْن؛(31) اگر مردم ميدانستند كه چه فضيلتي در زيارت حسينعليهالسلام است از شدت اشتياق [به زيارتش] ميمردند و از حَسرَت آن، جانهايشان از بدنها جدا ميشد. [راوي ميگويد] گفتم كه چه [فضيلتي] است. امام باقرعليهالسلام [در بيان ثواب زيارت آن حضرت] فرمود: هر كس از روي اشتياق براي زيارت آن حضرت برود، خداوند براي او ثواب هزار حج قبول شده و هزار عمرهي پذيرفته شده، و ثواب هزار شهيد از شهداي جنگ بدر، و ثواب هزار روزهدار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد كردن در راه خدا براي او مينويسد و در آن سال از هر آفت و بلايي محفوظ ميماند كه كمترين آنها شيطان است و براي او ملكي گماشته ميشود كه او را از مقابل رُو و پشت سر و راست و چپ و بالاي سر و زير پايش حفظ ميكند. و اگر همان سال بميرد، ملائكه رحمت الهي در حالي كه غسل و كفن ميشود نزد او حاضر ميشوند و براي او از خداوند طلب مغفرت ميكنند و او را تا قبرش استغفار گويان تشييع ميكنند؛ و قبرش تا جايي كه چشمش ميبيند توسعه مييابد و خداوند او را ايمن ميكند از فشار قبر و از اينكه وي را نكير و منكر بترسانند و دري به سوي بهشت براي او گشوده ميشود و [در روز قيامت] نامهي اعمالش به دست راستش داده ميشود، و نوري در روز قيامت به او عطا ميشود كه آن نور بين مشرق و مغرب را روشن ميكند، آن گاه منادي ندا ميكند: اين شخص [با اين همه منزلت] از زوار قبر حسين بن عليعليهماالسلام است كه با اشتياق، او را زيارت كرده است. پس احدي در قيامت باقي نميماند؛ مگر آنكه آرزو ميكند: اي كاش! از زوّار حسينعليهالسلام بود.» عروج معرفت، بام حسين است لبم لبريز از جام حسين است اگر جراح قلبم را شكافد ميان سينهام نام حسين است
(1) ماه مبارك رمضان نيز با توجه به فرصتهاي متعددي كه براي ارائه مطالب ديني وجود دارد، در برخي مجالس ميتواند از مواردي باشد كه مبلّغ نياز به مطالب و منبرهاي فوري و اضطراري پيدا كند. (2) خوب است مبلّغان عزيز، دفترچه جيبي داشته باشند و اين گونه احاديث را در آن يادداشت كنند. (3) مفاتيج الجنان، شيخ عباس قمي، قم، انتشارات مطبوعات ديني، 1377 دعاي ابو حمزه ثمالي. (4) «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا.» (5) معلوم ميشود در اين عالم خيلي چيزها با هم ربط دارند و ما بيخبريم؛ آري مجالس علما تازيانه سلوك و حال پيدا نمودن در نماز است كه وقتي نباشد، حال ميرود. (6) بارها پيش آمده است كه ناگهان از طرف زندان ميآيند و از روحاني ميخواهند كه براي سخنراني برود، و يا سخنراني را آماده كردهايم، بعد چهرههايي را در مجلس ميبينيم كه بهتر است درباره توبه صحبت شود. يك لحظه چنين تصميمي ميگيريم. حديث ذيل براي چنين مواردي مناسب است. (7) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري (محدث نوري) قم، مؤسسه آل البيت، 1408 هـ . ق، ج12، ص131، ح3، (شماره 1370) باب 87 از باب وجوب اخلاص التوبه؛ بحار الانوار، مجلسي، بيروت، ج6، ص35 ـ36. (8) گاه پيش ميآيد كه منبري براي شب قدر آماده شده است؛ ولي جلسات در مسجد و يا منازل و حسينيّه متعدد ميشود و مستمعان هم همه يكي، و فرصتي براي مطالعه بيشتر نيست. امثال حديث فوق براي موارد اضطراري اين چنين مفيد است. برخي مساجد اوّل و آخر شب سخنراني دارند، گاهي روحاني متوجه رسم آنجا نيست، باز از اينگونه حديث ميشود استفاده كرد. (9) وسائل الشيعه، حر عاملي، قم، آل البيت، 1409 هـ. ق، ج8، ص20. (10) مواعظ العدديه، علي مشكيني، نشر الهادي، قم، ص195. (11) اين حديث براي تشويق به جماعت، صلح بين افراد، تشييع جنازه و .. مناسب است. (12) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، آلالبيت، قم، 1408 ق، ج4، ص474؛ سفينةالبحار، شيخ عباس قمي، ج1، ص599 و الحكم الزاهرة، علي رضا صابري، جامعه مدرسين، قم، ج1، ص375. (13) اين حديث در مجالس مختلف قابل استفاده است. (14) مستدرك الوسائل، ج12، ص 173، باب 101؛ نوادر و اثني عشريه، سيدمحمد حسيني عاملي، ص155. (15) هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ/از يمن دعاي شب و ورد سحري بود. (16) افتادهگي آموز اگر طالب فيضي/هرگز نخورد آب زميني كه بلند است. (17) خصال، صدوق، ترجمه مدرِّس گيلاني، انتشارات جاويدان، ص261، ح 675 و من لايحضره الفقيه، صدوق، النشر الاسلامي، قم، 1413ق، ج3، ص573، روايت 4960. (18) كفعمي، مصباح، فصل 43، ص514، و بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، مؤسسةالوفاء، بيروت، ج87، باب 47، ص5، ح 8. (19) بحار الانوار، ج71، ص257 و امالي، شيخ صدوق، ص143و الحكم الزاهر?، علي رضا صابري، ج1، ص377. (20) اين حديث در ختمها و ... مناسب است. (21) الحكم الزاهر?، علي رضا صابري، ج1، ص145؛ بحار الانوار، ج80 ص21 و فلاح السائل، ص19. (22) مواعظ العدديه، ص 125. (23) اين حديث براي مجالس علما، مسئولان، بازاريان و ... مناسب است. (24) خصال، صدوق، ص280، روايت 718. (25) اين حديث براي مدارس، جوانها و ... مناسب است. (26) مجموعه ورّام، ابي الحسين ورام، ص200 و الدعوات، قطب الدين الراوندي، مدرسة الامام المهديعجلاللهتعاليفرجهالشريف، قم، 1407 ق، ص258. (27) اين حديث براي مجالس وعظ و ختم مناسب است. (28) مفاتيج الجنان، شيخ عباس قمي، اعمال شبهاي ماه رمضان. (29) تهذيب، شيخ طوسي، دار الكتب الاسلاميّه، تهران، 1365 ش، ج6، ص121، باب 54، فصل جهاد، ح3. (30) اين حديث براي جلسه و ختم شهدا مناسب است. (31) كامل الزيارات، ابن قولويه قمي، دار المرتضويه، نجف،1356ق، باب 56، ح3، ص143.