جهاد اقتصادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهاد اقتصادی - نسخه متنی

فاطمه فرهادیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
جهاد اقتصادي
نقش روحانيون و مبلّغين در تبيين و تحقّق جهاد اقتصادي
شناخت و پياده شدن اقتصاد اسلامي، از اهداف مكتب اسلام است و رسيدن به اين هدف، موجب شكوفايي جامعه، زدودن فقر و ايجاد رفاه و عدالت مي گردد، اين نياز حس مي شود كه بايد جهاد عظيمي در جهت شناخت اقتصاد اسلامي و حركت به اين سمت صورت گيرد. در اين راستا روحانيون و مبلّغين، به عنوان سفيران دين و فرهنگ، مي توانند نقش به سزايي در تبيين و تحقّق جهاد اقتصادي داشته باشند.

فاطمه فرهاديان

شناخت و پياده شدن اقتصاد اسلامي، از اهداف مكتب اسلام است و رسيدن به اين هدف، موجب شكوفايي جامعه، زدودن فقر و ايجاد رفاه و عدالت مي گردد، اين نياز حس مي شود كه بايد جهاد عظيمي در جهت شناخت اقتصاد اسلامي و حركت به اين سمت صورت گيرد. در اين راستا روحانيون و مبلّغين، به عنوان سفيران دين و فرهنگ، مي توانند نقش به سزايي در تبيين و تحقّق جهاد اقتصادي داشته باشند.
در اينجا اصولي که در اقتصاد اسلامي وجود دارد و در جامعه کمرنگ گرديده را با زباني ساده بيان مي کنيم؛ لکن قبل از هر چيز ابتدا بايد مفهوم جهاد و اقتصاد و عبارت «جهاد اقتصادي» مورد بررسي قرار داد تا ضرورت پرداختن به اين بحث روشن شود:

مفهوم جهاد
كلمة «جهاد» معمولاً به نوعي تلاش مقدّس اطلاق مي شود و يكي از واژه هايي است كه در گفتمان ديني ما معنا پيدا مي كند و هميشه صبغ? تقدّس را در درون خودش دارد.

مفهوم اقتصاد
«اقتصاد» از ريشة قصد به معني راستي راه است.
اقتصاد در لغت: به دو معني است؛ يكي از آن دو پسنديده است كه حد وسط و ميانة افراط و تفريط است، مانند جود كه حدّ وسط اسراف و بخل محسوب مي شود يا شجاعت كه حدّ وسط تهوّر و ترس است و به همين معني در قرآن به كار رفته است (( وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ))؛(1) «در رفتارت ميانه را برگزين.» و دوم به امري اطلاق مي گردد كه بين پسنديده و ناپسند در نوسان است، مانند آنچه كه بين عدل و جود قريب و بعيد فرض مي شود؛ آي? شريف? (( فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ))؛ (2) «بعضي از آنان بر خود ستم كردند و بعضي راه ميانه را برگزيدند.» به همين معني اشاره دارد.
اقتصاد در اصطلاح: حالت ميانه و اعتدال بين زياده روي و خسّت ورزي را اقتصاد مي گويند. (3) خداوند مي فرمايد: (( وَالَّذِينَ إِذَا اَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا لَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً ))؛(4) «و آنان هستند كه هنگام انفاق به مسكينان اسراف نكرده و بخل هم نورزند؛ بلكه در احسان ميانه رو و معتدل باشند.»
و همين مفهوم در كلام اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، به لفظ اقتصاد تعبير شده است، آنجا که امام (عليه السلام) مي فرمايد: «لَنْ يَهْلِكَ مَنْ اقْتَصَدَ؛ (5) آن كس كه ميانه روي در پيش گيرد هرگز هلاك نگردد.» .... «مَا عَالَ مَنْ اقْتَصَدَ؛(6) هر كس ميانه روي پيشه كند، (صرفه جويي كند)، نيازمند نگردد.» و يا مي فرمايد: «مَنْ اقْتَصَدَ خَفَّتْ عَلَيْهِ الْمَؤُونَ؛(7) هر كس ميانه رو باشد (صرفه جويي كند)، هزينه اش سبك گردد.»
بنابراين روشن مي شود كه قصد، روش معقول و راه استوار بين افراط و تفريط است و كلمة قصد و مشتقات آن در جاي جاي نهج البلاغه به همين معنا به كار رفته است.
يونانيها اقتصاد را «ايكوس نوموس» مي گويند كه به مفهوم تدبير منزل ـ اداره و تنظيم امور خانه ـ است.
جان مارشال جيفني، در تعريف اقتصاد مي گويد: علمي است كه چگونگي ايجاد، توزيع و هزينه كردن ثروت را مورد بررسي قرار مي دهد. (8)
عبارت جهاد اقتصادي كه در آن ابعاد دنيوي با ابعاد مقدّس اسلامي، حكيمانه و مبدبّرانه همگون و درهم آميخته شده است، از تركيب دو واژة جهاد و اقتصاد تشكيل گرديده و در واقع به نوعي تلاش مقدّس و با انگيزه الهي، در اقتصاد و معيشت اشاره دارد. (9)
از اينرو مهم ترين مبحثي كه يك مبلّغ و روحاني مي تواند در زمينة روشنگري و هدايت مردم در راستاي جهاد اقتصادي، مورد توجه قرار دهد اين است كه بتواند اصولي را كه در اقتصاد اسلامي به وجود دارد و بر اساس آن مي توان جامعه اي سالم و پررونق داشت، بيان نمايد. در اين زمينه توجه به اين نكات راه گشاست:
1. اقتصاد اسلامي مبتني بر اخلاق و انسانيت
اسلام در رسيدن به همة اهداف اقتصادي و مالي، از چهارچوب ارزشهاي اخلاقي، خارج نمي شود و هرگز براي تحقّق آن اهداف از توجه به اخلاق و انسانيت و معنويت غافل نمي گردد.
رعايت اخلاق و روابط انساني در تثبيت نهادهاي اخلاقي ـ عملي در جامعه و به عنوان يك حركت كارساز در پديد آمدن فرهنگ اسلامي و بالا بردن بهره وري و داشتن اقتصادي پويا، نقش اساسي دارد.
در روايت از حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده: «اِنَّ اَطْيَبُ الْكَسْبِ كَسْبُ التُّجَّارِ الَّذِينَ اِذَا حَدَثُوا لَمْ يَكْذِبُوا، وَ اِذَا ائْتَمَنُوا لَمْ يَخُونُوا، وَ اِذَا اشْتَرَوْا لَمْ يَذُمُّوا، وَاِذَا بَاعُوا لَمْ يَطْرُوا، وَ اِذَا كَانَ عَلَيْهِمْ لَمْ يَمْطُلُوا، وَاِذَا كَانَ لَهُمْ لَمْ يُعَسِّرُوا؛(10) همانا پاكيزه ترين شغل، شغل بازرگاني است، كه چون سخني گويند دروغ نگويند و هرگاه امانتي به آنها سپرده شود، خيانت نكنند و وقتي چيزي مي خرند، از آن نكوهش نكنند و وقتي چيزي مي فروشند، تعريف و تبليغ نكنند و هر گاه بدهكارند (در پرداخت بدهي خود) تعلّل نورزند و هرگاه طلبكار باشند (براي گرفتن طلب خود) فشار نياورند.»
باز در آداب تجارت و كسب و كار حضرت علي (عليه السلام) آمده که در بازار کوفه مي ايستاد و فرياد مي زد: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ قَدِّمُوا الِاسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّكُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُتَبَايِعِينَ وَ تَزَيَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْكَذِبِ وَ الْيَمِينِ وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِينَ وَ...؛ (11) اي جماعت بازرگانان پيش از شروع كسب و كار از خداوند خير و نيكي طلبيد و با آسان گيري در معامله از خداوند بركت جوييد، به خريداران نزديك شويد، به زيور بردباري آراسته شويد، از دروغ گفتن و قسم خوردن بپرهيزيد، از ستم كردن و اجحاف بترسيد، با مظلومان به انصاف و عدالت رفتار كنيد و... .»
با دقت در روايات در مي يابيم، تأکيد اسلام بر رعايت مسايل اخلاقي و انساني در معاملات، (همچون: وفا در عقود، رعايت عدل و انصاف، عدم اكل به باطل، قاعده لا ضرر و لا ضرار و ....) نشان دهندة توجه اسلام به اين امر، حتي در مسايل مادي است. و چنانچه اين امر در جامعه، عملياتي گردد، موجب برقراري اقتصادي سالم در جامعه مي شود، که ترويج اين فرهنگ بر عهدة مبلّغين و روحانيون است.
‌‌
اسلام در رسيدن به همة اهداف اقتصادي و مالي، از چهارچوب ارزشهاي اخلاقي، خارج نمي شود و هرگز براي تحقّق آن اهداف از توجه به اخلاق و انسانيت و معنويت غافل نمي گردد

2. اقتصاد اسلامي و توصيه به داشتن روحية كار و تلاش
يكي از عوامل بسيار مهمي كه مي تواند به رشد و توسعة اقتصاد و افزايش كارآمدي در جامعه كمك نمايد، احياي فرهنگِ غنيِ كار، تلاش، و همّت و توجّه به آموزه هاي ديني و ارزشهاي معنوي كار است. هر چه همّت، تلاش و كار با انگيزة معنوي درآميزد و رنگ و لعاب الهي به خود گيرد، موجب احياي اين فرهنگ غني خواهد شد. همچنين بايد دانست، در جامعه اي كه نگاه منفي و نادرست براي به دست آوردن درآمد و ثروتمند شدن وجود داشته باشد، در آن جامعه روح كار و تلاش و جهد و جدّيت مي ميرد و تن پروري و كم كاري فرهنگ غالب مي شود. پس اگر فرهنگ كار و تلاش در جامعه، آنچنان كه سيرة عملي و گفتاري ائمّة اطهار (عليهم السلام) بوده است، نهادينه شود، به طور يقين پيشرفت و رونق اقتصاديِ كشور را در پي خواهد داشت.
از اينرو براي احياي فرهنگ كار، بايد هنجار بودن كار و تلاش و ناهنجار بودن بيكاري، تنبلي و سستي در جامعه تبيين گردد. در اين راستا بهره گيري از آيات و روايات و سيرة معصومين (عليهم السلام)، مي تواند ما را در جامعه اي كه دين مدار و حق محور است و از ميزان پذيرش والاي اين گونه آموزه ها در ميان مردم برخوردار است رهنمون سازد. در اين زمينه مي توان به روايات و سيرة عملي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمة معصومين (عليهم السلام) كه همواره بر پايه كار و تلاش و دوري از تنبلي و بيكاري بوده است اشاره كرد، از جمله:
پيامبر عظيم الشأن (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: «لَوْ اَنَّ رَجُلاً اَخَذَ حَبْلاً فَيَأتِي بِجَزْمِهِ حَطَبَ عَلَي ظَهْرِهِ، فَيَبِيعُهَا فَيَكُفَ بِهَا وَجْهَهُ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأل؛ (12) اگر انسان ريسماني بگيرد، پشته اي هيزم را بر دوش كشد و آن را بفروشد و از اين رهگذر نيازهاي زندگي خود را برآورد، بسي بهتر است از اينكه از ديگران درخواست كمك كند.»
همچنين باز پيامبر عظيم الشأن اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «مَنْ اَكَلَ مِنْ كَدِّ يَدِهِ، كَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي اَعْدَادِ الْاَنْبِيَاءِ وَيَاْخُذُ ثَوَابَ الْاَنْبِيَاءِ؛ (13) هر كس از دسترنج خود ارتزاق کند، روز قيامت در شمار انبياء قرار گيرد و از ثواب انبياء بهره خواهد برد.»
البتّه در طلب روزي، نكاتي را بايد مورد توجّه قرار داد، يكي اينكه در به دست آوردن مال و تلاش براي روزي، نبايد از اصل تقدير رزق و روزي به دست خداوند و توكّل بر او غافل شد كه روايات گوياي اين مهم مي باشند.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: «لَا يَمْلِكُ اَمْسَاكَ الْاَرْزَاقِ وَاَدْرَارَهَا اِلَّا الرَّازِقِ؛(14) اختيار كم و زياد شدن روزيها جز در دست روزي رسان نيست.»
و باز مي فرمايد: «عِيَالُهُ الْخَلَائِقِ ضَمَنَ اَرْزَاقَهُمْ وَقَدَّرَ اَقْوَالَهُمْ؛(15) مردم نان خورهاي خدايند، خداوند روزي آنها را ضمانت و خوراكشان را مقدر كرده است.»
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ كَثِيراً مَا يَقُولُ اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَثُرَتْ نِكَايَتُهُ أَکْثَرَ مِمَّا قَدَّرَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْمَرْءِ عَلَي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ مَا کُتِبَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ؛(16) اميرالمؤمنين (عليه السلام) بارها مي فرمود: اي مردم به يقين بدانيد كه خداي تعالي قرار نداده براي بنده بيشتر از آنچه در قرآن كريم برايش مقدّر شده؛ هرچند سخت بكوشد و با تمام توان چاره انديشد و ترفند زند و زياد باشد پيروزي او؛ چنانچه حائل نشود بين مرد و آنچه در قرآن کريم برايش مقدر شده است؛ هرچند ناتوان و کم تدبير باشد.»
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) نيز مي فرمايد: «فَإِنَّ الرِّزْقَ لَا يَسُوقُهُ حِرْصُ حَرِيصٍ وَ لَا يَرُدُّهُ كُرْهُ كَارِهٍ؛(17) نه حرص زدن حريص، روزي را به طرف او مي كشاند و نه ناخوش داشتن كسي از روزي، آن را از او باز مي دارد.»
نكتة ديگري که از روايات فهميده مي شود، اين است که تلاش و كار نبايد ما را از توجّه به امور واجب همچون نماز باز دارد؛ و عدم دقّت در اين زمينه، موجب بي بركتي در رزق و روزي مي گردد.
حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: «لَا يَشْغُلُكَ رِزْقٌ مَضْمَونِ عَنْ عَمَلِ مَفْرُوض؛(18) مبادا روزي ضمانت شده تو را از كار واجبي بازدارد.»

3. اقتصاد اسلامي و فرهنگ تقواي كاري
منظور از مفهوم واژة «تقواي كاري» عبارت است از: رعايت حدود شرعي و قانوني كار؛ هر كس تا آنجا كه براي او مقدور است، اين حدود را مورد توجه قرار دهد و در ميدان كار آنها را زير پا نگذارد. (19)
يكي از ابعاد رعايت تقواي كاري، به دست آوردن مال از راه حلال و مراقبت بر اعمال در معاملات و مناسبات كاري و پرهيز از انجام حرام، از جمله ربا، رشوه و... و همچنين رعايت تمام جوانب و ابعاد ديني مرتبط با كار و اشتغال، از جمله درستكاري، ايثار و گذشت و كمك به هم نوع و ... مي باشد.
خوردن مال حرام، و احتراز نكردن از آن، باعث هلاكت و ضرر و زيان به افراد جامعه و اقتصاد مي گردد؛ در اين زمينه بيان رواياتي كه بر طلب روزي حلال تأكيد كرده اند، مي تواند مفيد باشد:
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اين باور بود كه: «اَلْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً اَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ؛(20) عبادت خداوند هفتاد جزء است و بهترين آنها طلب روزي حلال است.»
همچنين فرمودند: «هر كه از دست رنج خود بخورد، خدا به او نظر رحمت مي كند، و هرگز او را عذاب نمي كند.» (21)
باز از آن حضرت (صلي الله عليه و آله) مروي است كه مي فرمايد: «مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ؛(22) هر كه چهل روز حلال بخورد خداي تعالي دل او را روشن مي كند.»
توجّه به حلّيّت و دقّت در كسب درآمد، سبب مي شود كه در هيچ مرحله اي از مراحل زندگي، خيانتي صورت نگيرد و اين خود اعتماد را در جامعه تقويت مي كند و باعث اهتمام بيشتر به كار و بالا رفتن كيفيت آن مي گردد و همين امر موجب رونق در اقتصادِ جامعه مي گردد.
در مقابل، ربا، رشوه، احتكار و كم فروشي و... از مصاديق كسبهاي حرام و مخرّب اقتصاد محسوب مي گردند كه در اسلام از آنها نهي اكيد گرديده و توجّه دادن آحاد مردم به اين مطلب ضروري مي باشد.
در تحريم عمل زشت ربا و رشوه، روايات بسيار و گسترده اي است كه در منابع مختلف وارد شده است. در اين روايات تعبيرات بسيار تكان دهنده اي در مورد اين اعمال اقتصادي ظالمانه و غير انساني آمده است كه دربارة كم تر گناهي ديده مي شود.

رباخواري
تجربه نشان داده كه اموال حاصل از ربا دوام و بقا و بركتي ندارد و ربا خواران گرفتار سرنوشتهاي شومي مي شوند و با وضع بدي از دنيا مي روند.
رباخواري فقر و بدبختي مي آفريند و جامعه را به تباهي مي كشد، تباهي جامعه ماية درد و رنج همه است، رباخواران نيز در آتش فقري كه براي جامعه فراهم كرده اند مي سوزند.
تحميل ربا، عملي ظالمانه است كه تمام هستي فرد را به باد مي دهد و به همين علّت است كه با اعمال منافي عفّت مقايسه و از آن بدتر شمرده شده است؛ چرا كه رباخواري يكي از عوامل اصلي فقر و اختلاف طبقاتي به شمار مي آيد. در حديثي مي خوانيم كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «يَا عَلِيُ دِرْهَمُ رِبَا اَعْظَمُ عِنْدَ اللهِ مِنْ سَبْعِينَ زَنِيَّةِ...؛ (23) اي علي! يك درهم از ربا [از نظر گناه و معصيت] نزد خداوند بدتر از هفتاد بار زنا است.»
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد: «لَعَنَ رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه و آله) الرِّبَا وَ آكِلَهُ وَ بَايِعَهُ وَ مُشْتَرِيهِ وَكَاتِبَهُ وَشَاهِدَيْهِ؛(24) پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) ربا و خورنده و خوراننده و فروشنده و خريدار و نويسنده و دو شاهد آن را لعنت کرده است.»
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) در اين روايت، ربا و پنج طايفه را [ كه در ارتباط با ربا هستند] لعنت كرده است: 1. رباخوار. 2. فروشند? ربا.3. خريدار ربا. 4. نويسند? ربا (كسي كه ربا را محاسبه مي كند). 5. شهود قرارداد ربا.
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «اَخْبَثَ الْمَكَاسِبِ كَسْبُ الرِّبَا؛(25) كثيف ترين معاملات، معاملات ربوي است.» حتّي از شراب فروشي و قمار و فحشاء، كثيف تر است.
در حديث ديگر مي خوانيم: «وَ مِنْ أَلْفَاظِ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله): شَرُّ الْمَكَاسِبِ كَسْبُ الرِّبَا؛(26) از فرموده هاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است که رباخواري بدترين نوع كسبها است.»

رشوه
رشوه، يكي از گناهان بزرگي است كه مفاسد اجتماعي متعدّدي را به دنبال دارد، از جمله: حذف عدالت، يأس و نااميدي ضعفا، جرأت و جسارت اقويا، فساد و تباهي حاكم و قاضي، از بين رفتن اعتماد عمومي.
قرآن كريم مي فرمايد: (( وَلَا تَأكُلُوا اَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا اِلَي الْحُكَّامِ لِتَأكُلُوا فَرِيقاً مِنْ اَمْوَالِ النَّاسِ بِالْاِثْمِ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُون ))؛(27) «و اموال يكديگر را به باطل [و ناحقّ] در ميان خودتان نخوريد و اموال را به [عنوان رشوه، به كيسه] حاكمان و قاضيها سرازير نكنيد تا بخشي از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالي كه خود مي دانيد [كه خلاف مي كنيد].»
رشوه دهندگان، دنياداراني هستند كه با رشوه دادن به قضات و ساير حُكّام و كارمندان، مي خواهند اموال ساير مردم را بخورند، كارمندان دولت به ويژه مسئولان رده بالاي اجرايي و قضايي را با رشوه به خدمت مطامع پليد خود در آورده، اموال اشخاص ديگر يا اموال عمومي را تصرّف و تصاحب كنند. اين را خداوند خوردن گناه و رزانه بخشي از اموال مردم مي نامد. بنابراين رشوه وسيله اي است براي ارتكاب حرامخواري و خوردن اموال مردم به باطل و مي توان آن را به اختصار «مال مردم خوري» ناميد.
با توجّه به اين آثار و عوارض منفي، در روايات شديداً از اين عمل انتقاد شده است:
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) خطاب به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «يَا عَلِي! ثَمَنُ الْمَيْتَةِ وَالْكَلْبِ وَالْخَمْرِ وَ مَهْرِ الزَانِيَةِ وَ الرُشْوَةِ فِي الْحُكْمِ؛(28) اي علي (عليه السلام)! درآمد حاصل از فروش مردار، سگ، شراب، زنا و رشوه يكسان [و حرام] است.»
همچنين علي (عليه السلام) در ذيل آية شريفة (( اَكَّالُونَ لِلْسُّحْتِ ))؛(29) مي فرمايد: «هُوَ الرَّجُلُ يَقْضِي لِأَخِيهِ الْحَاجَةَ ثُمَّ يَقْبَلُ هَدِيَّتَهُ؛(30) (رشوه خور) کسي است که براي برادر ديني خود کاري انجام دهد و سپس از او هديه بپذيرد.»
امام صادق (عليه السلام) رشوه را در حدّ كفر به خدا مي داند. و مي فرمايد: «اِيَّاكُمْ وَ الرِّشْوَةَ فَإِنَّهَا مَحْضُ الْكُفْرِ وَ لَا يَشَمُّ صَاحِبُ الرِّشْوَةِ رِيحَ الْجَنَّةِ؛(31) از رشوه بپرهيزيد که کفر خالص است و صاحب رشوه بوي بهشت را نمي شنود.»
در حديث ديگر مي خوانيم:
«هر حاكمي كه نسبت به گرفتاريهاي مردم بي تفاوت باشد، خداوند لطفش را نسبت به او مي پوشاند و اگر هديه قبول كند تا كار مردم را انجام دهد، در زنجير است و اگر رشوه بگيرد، مشرك مي باشد.» (32)
حضرت علي (عليه السلام) رشوه گيرنده را از حقّ ولايت محروم مي داند و مي فرمايد: «لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي ... وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْم؛(33) سزاوار نيست که ولي و حاکم ... رشوه دريافت کند در حکم دادن.» و در جاي ديگر آن حضرت فرمودند: «هيچ گروهي گرفتار رشوه نشدند، مگر آنكه گرفتار ترس و اضطراب و نگراني شدند!» (34)

بعضي براي توجيه خلاف خود، نامهاي مختلف بر رشوه مي گذارند، از جمله: هديه، تحفه، حقّ الزحمه، چشم روشني و... .

شخصي به نام «أشعث بن قيس»، حلوايي به در خانة علي (عليه السلام) به عنوان هديه آورد تا در محكمه، شايد امام به نفع او حكم صادر كند. امام فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ(35)؛ به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با هر چه زير آسمان دارد، بر من ببخشند تا پوست جوي را [به ناحقّ] از دهان مورچه اي بگيرم اين كار را نخواهم كرد.»
شخصي به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) گفت: من متصدّي و مسئول كاري هستم، مردم برايم هدايايي مي آورند، چگونه است؟! حضرت در جواب فرمود: «چه شده است كه عُمّال ما از هدايا سخن مي گويند! آيا اگر در خانه مي نشستند كسي به آنان هديه مي داد؟!»(36)

احتكار
يکي ديگر از مفاسد اجتماعي که مورد نهي قرآن کريم مي باشد، احتکار است؛ چنانچه مي فرمايد:
(( يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اِنَّ كَثِيراً مِنَ الْاَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأكُلُونَ اَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ اَلِيمٍ ))؛(37) «اي كساني كه ايمان آورده ايد! بسياري از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعيّت خود)، اموال مردم را به ناحق مي خورند و آنان را از راه خدا باز مي دارند و كساني كه طلا و نقره مي اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمي كنند، پس آنان را به عذابي دردناك، بشارت بده.»
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «اَلاِحْتِکَارُ دَاعِيَ?ُ الْحِرْمَانِ؛ احتكار موجب محروميت [مردم] مي شود.» (38) و يا آن حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: «اَلاِحْتِکُارُ شِيَمُ الاَشْرَارِ؛(39) احتكار رويه اشرار است.»
آن حضرت به قاضي خود در اهواز دستور مي دهند: «احتكار را ممنوع كن. مرتكبش را تعزير كن و علاوه بر آن با افشاي احتكارش او را كيفر بده.» (40)
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با اطّلاعي كه از غيب به او مي رسد، مي فرمايد: «در يكي از دركات جهنم (برزخي) سه گروه اجتماعي گرد آمده اند: محتكران، دائم الخمرها، و قوادان.» (41)

كم فروشي و گران فروشي
كم فروشي از عوامل فساد در زمين شمرده شده است؛(42) در آيات قرآن مجيد بارها از كم فروشي نكوهش شده؛ يکي از آن موارد در داستان شعيب (عليه السلام) است، آنجا كه قوم خود را مخاطب ساخته، مي گويد: (( اَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْاَرْضِ مُفْسِدِينَ ))؛(43) «حق پيمانه را ادا كنيد، و ديگران را به خسارت نيفكنيد، با ترازوي صحيح وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد.» و به اين ترتيب كم فروشي و ترك عدالت به هنگام پيمانه و وزن را در رديف فساد در زمين شمرده، و اين خود دليلي به ابعاد مفاسد اجتماعي و اقتصادي اين كار است.
همچنين قرآن در جاي ديگر مي فرمايد: (( وَاِذَا كَالُوهُمْ اَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَ لَا يَظُنُّ اُولَئِكَ اَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ كَلَّا اِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَمَا اَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ كَتَابٌ مَرْقُومٌ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ وَ... ))؛ (44) «واي بر كم فروشان، آن كساني كه چون پيمانه از آدميان مي ستانند، پر مي ستانند و چون به آنان پيمانه دهند يا براي آنان وزن كنند، كم مي دهند. آيا اينان گمان نمي كنند كه برانگيخته خواهند شد براي دوراني سهمگين؟ دوراني كه آدميان در پيشگاه پروردگار عالميان و آفريدگان بپا مي ايستند؟ نه چنان است كه پندارند. بي گمان دفتر وجود بدكاران در آن اسارتگاه باشد، و تو چه داني كه آن زندان تنگ چه باشد؟ دفتري است رقم خورده. واي بر تكذيب كنندگان در آن روز، [آنان كه دوران حساب را دروغ مي شمردند].»
در روايت معروف اصبغ بن نباته آمده است كه مي گويد: «از علي (عليه السلام) شنيدم كه بر فراز منبر مي فرمود: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ! الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ؛ اي گروه تجار! اوّل فقه بياموزيد، و سپس تجارت كنيد.» و اين سخن را امام (عليه السلام) سه بار تكرار فرمود... و در پايان اين كلام فرمود: «التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ؛(45) تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است، مگر آنها كه به حق از مردم بگيرند و حق مردم را بپردازند.»
پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين باره مي فرمايد: «وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِكْيَالُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِينَ وَ النَّقْصِ؛ هرگاه كم فروشي كنند، خداوند به قحط و کمبود گرفتارشان کند!» (46)
از مجموع آنچه گفته شد، استفاده مي شود كه: يكي از عوامل مهم نابودي و عذاب بعضي از اقوام گذشته، مسئلة كم فروشي بوده است كه موجب به هم خوردن نظام اقتصادي آنها، و نزول عذاب الهي شده است.

فروش كالاهاي تقلّبي، حيله گري در خريد و فروش، و كلاهبرداري
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِي شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الْيَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمِينَ؛(47) هر كس كه در خريد و فروش حيله گري كند از ما (امت اسلامي) نيست و در قيامت، با يهود محشور مي شود؛ چون آنها در معامله با مسلمانان از هر كسي حيله گرترند.»
امام صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايد: «مغبون كردن مؤمن حرام است.» (48)
بنابراين رعايت تقوا و پرهيزكاري در كار، نقش مهمي در شكل دادن به رفتار اقتصادي انسان دارد. به علاوه اينكه، اين انگيزة معنوي مي تواند قواي جسمي و روحي را در فعاليتهاي اقتصادي آحاد جامعه چند برابر نمايد؛ و پويايي اقتصاد جامعه را به دنبال داشته باشد.

اقتصاد اسلامي و توجه به فرهنگ احساس تعهد و وجدان كاري
وجدان كاري را مي توان چنين تعريف كرد: «عاملي كه سبب مي شود فرد بدون وجود هيچ كنترل خارجي و به دنبال انگيزه اي دروني، كارش را به نحو ا حسن انجام دهد.» (49) يا به عبارت ديگر «وجدان كاري عاملي است كه موجب مي شود فرد صرف نظر از هر گونه تشويق يا تنبيهي كارش را به بهترين صورت ممكن انجام دهد.» (50) البته روشن است در فردي كه از ايمان برخوردار است زمينة گسترده تري براي ايجاد وجدان كاري وجود دارد.
اين مفهوم در نهان خود دو عنصر را به يك نسبت شامل مي شود: يكي امانت و درستكاري و رعايت حدود شرعي و قانوني كار و ديگري توان و مهارت كاري؛ وجدان كاري در روابط كاري مي طلبد كه نسبت به آن كار هم درست كار و امين باشد و هم توانمند و با مهارت.
به طور طبيعي هر مقدار كه فرد مهارت بيشتري در حفظ امانت و درستكاري داشته باشد، مي تواند خدمت بيش تري به جامعه ارائه دهد؛ چرا كه وجدان كاري و احساس تعهّد در فرد، او را از هدر دادن وقت و فرار از كار و عدم ارائه كار مفيد باز مي دارد.
در حديثي از حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) است كه مي فرمايد: «اِنَّ اللهَ تَعَالَي يُحِبُّ اِذَا عَمِلَ اَحَدُكُمْ عَمَلاً يَتْقَنُهُ؛(51) خداوند دوست دارد اگر كسي كاري را انجام مي دهد آن را درست انجام دهد.»
در روايت ديگري از حضرت علي (عليه السلام) آمده است: «قِيْمَةُ كَلِّ امْرِءٍ مَا يُحْسِنُهُ؛(52) ارزش هر فردي به اندازه حس عمل و درستكاري او است.»
در آموزه هاي نبوي خدا دوست دار كسي است كه كار و تلاش را خوب به پايان برساند. (53) و نيز در حديث ديگري آمده است: «جَمَالُ الْمَعْرُوفِ اِتْمَامُهُ؛(54) زيبايي كار خوب به اتمام و پايان رسانيدن آن است.»
كار مفيد به عنوان يك خدمت به جامعه، به هر مقدار و ميزان، پسنديده و مورد تقدير است؛ بنابراين، هر كس به هر مقدار كه مي تواند از اين طريق به جامعه كمك كند، حتي اگر به مقدار ناچيز باشد، نبايد فروگذار نمايد، زيرا محروميت از همين مقدار كم، خود موجب ضرر و محروميت جامعه مي گردد.
رعايت اين نكته در سطح جامعه، سبب ظهور و بروز استعدادها و سرمايه ها است. اگر اين امر مبناي عملكرد نظام اقتصادي يك جامعه باشد، بي ترديد، بهره برداري از بركات مادي و معنوي آن و بهره مند شدن آحاد جامعه، نتيجه مورد انتظار آن خواهد بود.

اقتصاد اسلامي و فلسفه پرداخت زكات و خمس
با مختصر مطالعه در تاريخ و «تعليقات» اسلام روشن مي شود كه اسلام تنها يك سلسله دستورها و مقرّرات اخلاقي و عقايد مربوط به مبدأ و معاد نيست، بلكه دستوراتي (تحت يک حکومت) همراه خود دارد كه هم? نيازمنديهاي يك جامعة پاك و مترقّي را تضمين مي كند و مسلّماً يكي از اركان چنين حكومتي تشكيل «بيت المال» براي رفع نيازمنديهاي اقتصادي بوده است.
«بيت المال اسلامي كه از بدو ورود پيامبر (صلي الله عليه و آله) در مدينه و تشكيل حكومت اسلامي به وجود آمد، مشتمل بر اموالي بود كه از منابع متعدّدي همچون: خمس، زکات و ... گردآوري مي شد.» (55)
قرآن كريم تأمين آبرومندانه و كريمانة نياز تهي دستان و ناتوانان و رسانيدن آنان به سرحد خودكفايي را يكي از موارد مصرف خمس(56) و زكات(57) مي داند: (( وَالَّذِينَ فِي اَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ ))؛(58) «و آنها كه در اموالشان حق معلومي است براي تقاضا كنندگان و محرومان.»
در متون ديني، تأمين زندگي نيازمندان جامعه از بيش ترين و مؤكدترين سفارشها برخوردار است. خداوند متعال به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: (( وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالغَدَاوَةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مَنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِين ))؛(59) «و كساني را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مي خوانند، در حالي كه رضاي او را مي طلبند، از خود مران. چيزي از حساب آنان بر عهدة تو نيست، و از حساب تو نيز چيزي بر عهدة آنان نيست كه طردشان كني و در نتيجه از ستمگران شوي.»
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) نيز وظيفة الهي خويش را تأمين زندگي نيازمندان از اموال ثروتمندان اعلام مي كند: «اُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الصَّدَقَةِ مِنْ اَغْنِيَائِكُمْ وَاَرِدْهَا اِلَي فُقَرَائِكُمْ؛(60) امر کردم که از اغنياء صدقه بگيريد و آن را به فقراء ببخشيد.»
امام كاظم (عليه السلام) دربارة سبب تشريع زكات مي فرمايد: «اِنَّمَا وُضِعْتَ الزَّكَاةَ قُوتاً لِلْفُقَرَاءِ؛(61) به درستي كه خداوند زكات را قوت قرار داد براي فقرا.»

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «اِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَي اَغْنِيَاءِ النَّاسِ فِي اَمْوَالِهِمْ الْقَدْرَ الَّذِي يَسَعُ فُقَرَائِهِمْ (( ألَا اِنَّ اللهَ يُحَاسِبُهُمْ حِسَاباً شَدِيداً وَيُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً اَلِيماً ))؛(62) خداوند در مال مردم [مسلمانانِ] ثروتمند، به مقداري زكات واجب كرده كه كفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! همانا خداوند آنان را [اگر به وظيف? خود عمل نكنند] حسابرسي شديد مي كند و عذاب مي کند عذاب دردناکي.» همچنين مي فرمايند: «چون مردم زكاة خود را منع كنند، زمين نيز بركات خود را منع مي كند.» (63)
همچنين در روايت آمده حضرت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «و هر صاحب شتر يا گوسفند يا گاوي كه زكاة آن را نداده باشد، خداي تعالي او را در روز قيامت در صحراي همواري محبوس كند. و هر حيوان سُم داري او را پايمال نمايد. و هر صاحب نيشي او را بگزد و هر صاحب زراعتي، از: خرما يا انگور يا غله كه زكاة آن را نداده باشد خداي تعالي زمين آن را تا هفت طبقه طوق كند و بر گردن او افكند.» (64)
آن حضرت همچنين فرمود كه: «هر كه يك "قيراط" از زكات خود را منع كند، نه مؤمن است و نه مسلمان.» (65) و فرمود كه: «هيچ كس فقير نشد و گرسنه نگشت و برهنه و محتاج نماند، مگر به واسطة گناه مال داران، كه زكات خود را ندادند. و حق است بر خدا كه رحمت خود را منع كند از هر كه حق خدا را در مال خود منع كند. و قسم به آن خدايي كه خلق را آفريد و ايشان را روزي داد، كه هيچ مالي در صحرا يا دريا ضايع نشد مگر به ندادن زكات آن.» (66)
خداوند متعال در آية 41 سورة انفال مي فرمايد: (( وَاعْلَمُوا اَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ اِنْ كَنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا اَنْزَلْنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ التَّقَي الْجَمْعَانِ وَاللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ))؛ «بدانيد كه ره نفعي كه به شما عايد مي شود، خمس آن مال خدا و پيغمبر و ذوي القربي و ايتام و مساكين و ابن السبيل است. بايد آن را به ايشان برسانيد اگر ايمان آورده ايد به خدا و به روز قيامت و آنچه به بندة خود نازل كرده ايم.»
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود كه: «شفاعت من حقي است ثابت از براي هر كه ذرّيه مرا اعانت كند به دست و زبان و مال.» (67)

اقتصاد اسلامي و تقبيح اسراف و تجمّل گرايي
يكي از تدابير مهم اسلامي براي تأمين زندگي و جلوگيري از فقر، ارائة الگوي صحيح است. امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «ضمانت مي كنم كسي كه ميانه روي كند، فقير نشود.» (68)
زندگي اسرافگرانه وتجمّلاتي علاوه بر اينكه روح عاطفي و انساني را از بين مي برد، از نظر اقتصادي نيز به شخص مسرف و بلكه به اجتماع آسيب مي رساند؛ چرا كه سرمايه ها را پايان مي بخشد و فرد و جامعه را به نابودي مي كشاند.
قرآن ميانه روي و اعتدال را الگوي صحيح مصرف و عامل پايداري خانواده و جامعه معرفي مي كند: (( وَالَّذِينَ اِذَا اَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً ))؛(69) «آنان كه هر گاه انفاق كنند ، نه از حد گذرند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو روش اعتدال دارند.» قوام به معناي حد وسط و اعتدال است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: «هر كس اعتدال و ميانه روي را خوب رعايت نكند، در اثر اسرافگري به نابودي كشيده مي شود.» (70)
امام علي (عليه السلام) همچنين در اين باره فرموده اند: «ناديده گرفتن برنامة اعتدال در زندگي، باعث فقر و بدبختي مي گردد.» (71)
رعايت اعتدال در هزينه هاي زندگي به قدري مهم است كه امام علي (عليه السلام) درك لذت ايمان واقعي را منوط به آن دانسته و فرموده اند: «لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزَايَا؛(72) هيچ بنده اي به حقيقت ايمان نمي رسد مگر اينکه در او سه خصلت باشد: فهم و درک در مسائل دين و احکام، برنامه ريزي درست در امور زندگي و صبر در مصيبتها.»
امام كاظم (عليه السلام) نيز فرموده اند: «هيچ انساني با ميانه روي نيازمند نمي شود.» (73)
همچنين گفتني است اسلام علاوه بر اينكه مسلمانان را به زيبايي و آراستگي دعوت مي كند، به ساده زيستي و پرهيز از تجمّل گرايي توصيه مي نمايد. چرا كه رفاه طلبي و خوش گذراني و تجمّل گرايي ـ كه بعضاً از چشم و هم چشمي نيز نشأت مي گيرد ـ چنان انسان را سرمست مي كند كه گاه براي مسائل انساني و اخلاقي ارزش قائل نمي شود، از اينرو مي توان از خطرناك ترين مصاديق اسراف، افراط در رفاه طلبي و تجمّل گرايي نام برد كه در قرآن و روايات نيز نسبت به آن هشدار داده شده است:
(( وَمَا اَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ اِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا اِنَّا بِمَا اُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ اَكْثَرُ اَمْوَالاً وَاَوْلَاداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذِّبِينَ ))؛(74) «و ما در هيچ دياري هشدار دهنده اي نفرستاديم مگر آنكه افراد خوشگذران گفتند: حتماً ما به آنچه بدان فرستاده شده ايد، كافريم.»
در روايتي امام حسن عسکري (عليه السلام) مي فرمايد: «عَلَيْكَ بِالِاقْتِصَادِ وَ إِيَّاكَ وَ الْإِسْرَافَ فَإِنَّهُ مِنْ فِعْلِ الشَّيْطَنَةِ؛(75) سفارشت مي كنم به ميانه روي و از اسراف و زياده روي دوري کن؛ چرا كه اسراف از كارهاي شيطاني است.»
بنابراين راه نجات و پيشرفت در داشتن اعتدال است و اين روش باعث ثبات و موفّقيّت مي شود و عدم توجّه به آن، جامعه را به سوي مصرف گرايي سوق داده و موجب خلل در اقتصاد مي گردد. از اينرو اين نكته بايد مورد توجه مبلّغين قرار گيرد و مردم را در اين زمينه آگاه سازند.

كلام آخر
بايد دانست كه ضروري است اقتصاد اسلامي به عنوان يك الگوي صحيح، جامع و تمام عيار براي مردم تبيين و روشن گردد و همة ابعاد و زواياي آن شناخته شود تا بتوان نقص و كاستيهاي جامعه را شناسايي كرد و در جهت رفع آن گام برداشت و جامعه را به سمت پيشرفت و موفقيت سوق داد؛ اين امر ميسر نمي گردد مگر با كمك و همكاري هم? نهادها و افراد جامعه، و راهنماييهاي روحانيون و گرامي.

1) لقمان/ 19.
2) فاطر/ 32.
3) مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهاني، تحقيق صفوان، عدنان داوودي، انتشارات دار الاسلاميه، بيروت، 1992م، ص 404.
4) فرقان / 67.
5) غرر الحكم و دررالکلم، عبدالواحد آمدي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1366ش، ج5، ص 70.
6) نهج البلاغه، كلمات قصار، 140.
7) غرر الحكم و دررالکلم، ج 5، ص 474.
8) اقتصاد سياسي، جيفرنس، ص 7، به نقل از انديشه‌هاي اقتصادي در نهج البلاغه، سيد محسن حائري، ترجمه عبد العلي آل بويه لنگرودي.
9) همان، ص 25.
10) كنز العمال في سنن الاقوال والافعال، حسام الدين المتقي هندي، ضبط حسن رزوق، مکتب? التراث الاسلامي، بيروت، 1389 ق، ص 9341 ـ 9340، ح 10516.
11) بحار الانوار، علامه مجلسي، انتشارات مکتب الاسلاميه، تهران، 1366، ج 78، ص 54، ح100.
12) بحار الانوار، ج 93، ص 158.
13) نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، انتشارات خاتم الانبيا، اصفهان، چاپ 4، 1385ش، ص18.
14) غرر الحكم، آمدي، ح 10838.
15) نهج البلاغه، خطبه 91.
16) بحار الانوار، ج 103، ص 33، ح 69.
17) بحار الانوار، ج 77، ص 68، ح 7.
18) بحار الانوار، ج 78، ص 374، ح 22.
19) مقاله كار، حسن نظري، اشتغال و توليد، سايت حوزه نت.
20) نهج الفصاحه، پاينده، ص 10.
21) بحار الانوار، ج 103، ص 10، ح 41.
22) محجة البيضاء، فيض کاشاني، مکتب? الصدوق، تهران، 1342 ش، ج 3، ص 204.
23) روضة المتقين، علامه مجلسي، بي‏نا، بي‏تا، ج7، ص 272.
24) مستدرك الوسائل، محدث نوري، مؤسسه آل‏البيت(ع)، قم، 1408 ق، ج 13، ابواب الربا، باب 1، ح 8.
25) كافي، کليني، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1365 ش، ج 5، ص 148.
26) من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق، ج 4، ص 378.
27) بقره/ 188.
28) بحار الانوار، ج 77، ص 54.
29) «مال حرام فراوان مي‏خورند.» مائده/ 42.
30) بحار الانوار، ج 104، ص 273.
31) جامع الاخبار، تاج الدين شعيري، نشر رضي، قم، 1405 ق، چاپ اول، ص156.
32) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، تصحيح رباني شيرازي، انتشارات مکتب? الاسلامي?، تهران، 1384 ق، ج 12، ص 63.
33) نهج البلاغه، خطبه 131.
34) نهج الفصاحه، ح 2693.
35) تفسير نور، محسن قرائتي، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن، تهران، 1383 ش، ج 1، ص298.
36) نهج الفصاحه، ح 539.
37) توبه/ 34.
38) غرر الحكم، ص 15.
39) همان، ص 21.
40) دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تميمي مغربي، دار المعارف، مصر، 1385 ق، ج 2، ص36.
41) وسائل الشيعه، ج 12، ص 315 ـ 314.
42) تفسير نمونه، ج 26، ص 250.
43) شعراء / 181 ـ 183.
44) مطففين / 1 ـ 10.
45) بحارالانوار، علامه مجلسي، ج70، ص369.
46) وسائل الشيعه، ابواب التجارة، باب 7، ج 12، ص 290.
47) سفينة البحار، شيخ عباس قمي، مؤسس? الوفاء بيروت، بي‏تا، ج 2، ص 318.
48) كافي، کليني، ج 5، ص 380.
49) فرهنگ اصطلاحات علمي و اجتماعي، محمد آراسته خو، انتشارات چاپخش، تهران، 1381 ش، ص 1125.
50) فرهنگ علوم اجتماعي، جوليوس گولد، ل. كولب ويليام، ترجمه مصطفي ازکيا و ديگران، نشر مازيار، تهران، 1376 ش، ص 342.
51) نهج الفصاحه، پاينده، ص 416.
52) نهج البلاغه، محمد دشتي، حكمت 122.
53) «اِنّ اللهَ يُحِبُّ مِنَ الْعَامِلِ اِذَا عَمِلَ اَنْ يُحْسِن»،
54) غرر الحكم، آمدي، ص 383، ح 8701.
55) خمس پشتوان? استقلال بيت المال، مكارم شيرازي و همكاران، انتشارات مدرسة الامام علي بن ابي طالب(عليه السلام)، چاپ چهارم، 1379ش، ص8.
56) (( وَاعْلَمُوا اَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ‌ شَيْءٍ فَاَنّ‌َ‌ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ اِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا اَنْزَلَنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ وَاللهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٍ ))؛ انفال/41.
57) (( اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ‌عَلَيْهَا وَالْمُؤَلِّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ‌ وَفِي سَبِيلِ اللهِ‌ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ))؛ توبه / 60.

58)معارج / 24 ـ 25.
59)انعام / 52.
60)تفسير قرطبي، ابي عبدالله بن محمد بن احمد الانصاري القرطبي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق، ج 3، ص 337.
61) وسايل الشيعه، شيخ حرّ‌ عاملي، ج 6، ص 4.
62)الحيا?، اخوان حکيمي، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1380 ش، ج6، ص397.
63)محجة البيضاء، فيض کاشاني، ج 2، ص 66.
64)بحار الانوار،‌ علامه مجلسي، ج 96، ص 16، ح 37.
65)وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، ج 6، ص18، ح 3.
66)وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 6، ص 4.
67) جامع الاخبار، باب 2، فصل 6.
68)كافي، کليني، ج 2، ص 139، ح 9.
69)فرقان/67.
70)كافي‌، کليني، ج 4، ص 52، ح 4،‌ و غررالحكم، آمدي، ح 515 و ح 335.
71) مضمون غرر الحكم، آمدي، ح 5529.
72) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج64، ص300.
73)مضمون كافي، کليني، ج 1، ص 18، ح 12، و تحف العقول، ص 403.
74)سبا / 34 و 35.
75)غرر الحكم، آمدي، ح 5188.


منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره142
/ 1