بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در محضر بزرگان نکات اخلاقي از محضر امام خميني رحمه الله «[خداوند] فرموده است كه: «سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود که کي مؤمن است و کي منافق.» همه گروهها، همه مردمي که در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزي هستند، در كارخانهها هستند، يا گروهكهاي مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان...
«[خداوند] فرموده است كه: «سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود که کي مؤمن است و کي منافق.» همه گروهها، همه مردمي که در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزي هستند، در كارخانهها هستند، يا گروهكهاي مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنايي را كه ادعا ميكند در همان امتحان ميشود. همان شخصي كه ميگويد من بشر دوستم، در همان معنا امتحان ميشود. همان شخصي كه ميگويد من طرفدار حقوق بشر هستم، در همان معنا امتحان ميشود. اگر در آن مقامي كه رسيد، با آن وقتي كه قبل از آن مقام بود هر دو مساوي است و نفسش يك طور است و رياست براي او سنگيني نميكند، اين شيعه علي بن ابي طالب است و پيرو او و از امتحان روسفيد بيرون آمده ... . در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنايي را كه ادعا ميكند در همان امتحان ميشود قلمهاي در روزنامهها، دستهايي كه اين قلمها به دستشان است، آنهايي كه در راديو تلويزيون و در ساير جاها سخنراني ميكنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتي كه قلم به دست ميگيريد، بدانيد كه در محضر خدا قلم دست گرفتهايد. آن وقتي كه ميخواهيد تكلم كنيد، بدانيد كه زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت خدا نكنيد. در محضر خدا با هم دعوا نكنيد سر امور باطل و فاني. براي خدا كار بكنيد و براي خدا به پيش برويد. اگر ملت ما براي خدا و براي رضاي پيغمبر اكرمصلياللهعليهوآله به پيش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اين امتحان بزرگ سرفراز و روسفيد بيرون بياورد.» (1)
علما و روحانيون از زيّروحاني خارج نشوند «من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحاني خود ميخواهم كه در زماني كه خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است و اداره كشور بزرگ و تبليغ رسالت انبياء را به آنان محول فرموده است، از زيّ روحاني خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا كه دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهوري اسلامي ايران است، پرهيز كنند و بر حذر باشند كه هيچ آفت و خطري براي روحانيت و براي دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست كه بحمدلله روحانيت متعهد اسلام امتحان زهد گرايي خود را داده است؛ ولي چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانيت بعد از اين براي خدشهدار كردن چهره اين مشعل داران هدايت و نور دست به كار شوند و با كمترين سوژهاي به اعتبار آنان لطمه وارد آورند كه انشاءالله موفق نميشوند.» (2)
اهميّت تربيت انسان «انبيا هم كه آمدهاند از طرف خداي تبارك و تعالي، براي همين تربيت بشر و براي انسان سازي است. تمام كتب انبيا خصوصا كتاب مقدس قرآن كريم كوشش دارند؛ به اينكه اين انسان را تربيت كنند؛ براي اينكه با تربيت انسان، عالم اصلاح ميشود. آنقدر كه انسانِ غير تربيت شده مضر است به جوامع، هيچ شيطاني و هيچ حيواني و هيچ موجودي آنقدر مضر نيست و آنقدر كه انسان تربيت شده مفيد است براي جوامع، هيچ ملائكهاي و هيچ موجودي آنقدر مفيد نيست. اساس عالم بر تربيت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبيا آمدهاند براي اينكه اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجودي الهي بشود كه اين موجود الهي تمام صفات حق تعالي در اوست و جلوهگاه نور مقدس حق تعالي است.» (3)
همه چيز بايد در خدمت پرورش انسان الهي باشد «انسان الهي است كه اگر چنانچه يك چيزي را به او بدهند، ميپرسد از كجاست؟ چه هست؟ استفاده اين آيا صحيح است يا نه؟ اين اتومبيل آيا از راه حلال است يا حرام؟ خيانت است يا امانت؟ اين انسان است كه اين چيزها پيشش مطرح است، ما هم اين را ميخواهيم. اين اشتباه است كه ما ميگفتيم كه يا ميگوئيم كه رژيم نباشد بس است ديگر، استقلال باشد بس است، آزادي باشد بس است، نخير، مسئله اين نيست. ما همه اينها را فداي انسان ميكنيم. ما انسان ميخواهيم، همه فداي انسان. انسان وقتي درست بشود همه چيز درست ميشود. در اين چند سال كوشش كردند كه انسان نباشد، ... نگذارند يك انساني پيدا بشود. اينها ميديدند كه يك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند.» (4)
منيّت را زير پا بگذاريد! «يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواي انقلاب، اميداورم كه انگيزه انقلاب در مردم الهي باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتي را برداريم، يك حكومت ديگر براي خودمان درست كنيم. خودمان ميخواهيم به يك نوايي برسيم ... آن كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگياش، چه در انقلابات ديگرش، نظرش اين باشد. كه يك كار الهي كرده باشد. آن پيش خدا ارزش دارد. مَثَل انبيا همهاش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين «من» را اگر انسان زيرپا گذاشت و «او» شد، اصلاح ميكند همه چيز را.» (5)
يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواي انقلاب، اميداورم كه انگيزه انقلاب در مردم الهي باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتي را برداريم، يك حكومت ديگر براي خودمان درست كنيم. خودمان ميخواهيم به يك نوايي برسيم ... آن كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگياش، چه در انقلابات ديگرش، نظرش اين باشد. كه يك كار الهي كرده باشد. آن پيش خدا ارزش دارد. مَثَل انبيا همهاش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين «من» را اگر انسان زيرپا گذاشت و «او» شد، اصلاح ميكند همه چيز را.
مدح مداحان و ثناي ثناجويان موجب هلاكت انسان است «پسرم! چه خوب است به خود تلقين كني و به باور خود بياوري يك واقعيت را كه مدح مداحان و ثناي ثناجويان، چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند و از تهذيب دور و دورتر سازد. تأثير سوء ثناي جميل در نفس آلوده ما، مايه بدبختيها و دور افتادگيها از پيشگاه مقدس حق «جل و علا» براي ما ضعفاءالنفوس خواهد بود و شايد عيبجوييها و شايعهپراكنيها براي علاج معايب نفساني ما سودمند باشد كه هست، همچون عمل جراحي دردناكي كه موجب سلامت مريض ميشود. آنان كه با ثناهاي خود ما را از جوار حق دور ميكنند دوستاني هستند كه با دوستي خود به ما، دشمني ميكنند و آنان كه پندارند با عيبگويي و فحاشي و شايعه سازي به ما دشمني ميكنند، دشمناني هستند كه با عمل خود، ما را اگر لايق باشيم اصلاح ميكنند و در صورت دشمني به ما، دوستي ميكنند.» (6)
هيچگاه دنبال تحصيل دنيا نباش «پسرم! هيچ گاه دنبال تحصيل دنيا، اگرچه حلال او باشد، مباش كه حب دنيا، گرچه حلالش باشد، رأس همه خطاياست؛ چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنياي حرام ميكشد. تو جواني و با قدرت جواني كه حق داده است ميتواني اولين قدم انحراف را قطع كني و نگذاري به قدمهاي ديگر كشيده شوي كه هر قدمي، قدمهايي در پي دارد و هر گناهي ـ گرچه كوچك ـ به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را ميكشد به طوري كه گناهان بسيار بزرگ در نظر انسان ناچيز آيد؛ بلكه گاهي اشخاص به ارتكاب بعض كبائر [گناهان كبيره] به يكديگر فخر ميكنند و گاهي به واسطه شدت ظلمات و حجابهاي دنيوي، منكر به نظر، معروف و معروف، منكر ميگردد. من از خداوند متعال «جل اسمه» مسئلت ميكنم كه چشم دل تو را به جمال جميل خود روشن فرمايد و حجابها را از پيش چشمت بردارد و از قيود شيطاني و انساني نجاتت دهد تا همچون پدرت پس از گذشت ايام جواني و فرا رسيدن كهولت، برگذشته خويش تأسف نخوري و دل را به حق پيوند دهي كه از هيچ پيشامد، وحشتناك نشوي و از ديگران دل، وارسته كني تا از شرك خفي و اخفي خود را برهاني.» (7)
از علمايي كه بوي تعفنشان اهل جهنم را ميآزارد، نباش! «دخترم! در رفع حجب [حجابها]، كوش نه در جمع كتب، گيرم كتب عرفاني و فلسفي را از بازار به منزل و از محلي به محلي انتقال دادي يا آنكه نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات كردي و در مجالس و محافل، آنچه در چنته داشتي عرضه كردي و حضار را فريفته معلومات خود كردي و با فريب شيطاني و نفس اماره خبيثتر از شيطان، محموله خود را سنگينتر كردي و ملعبه ابليس مجلس آرا شدي و خداي نخواسته غرور علم و عرفان به سراغت آمد كه خواهد آمد. آيا با اين محمولههاي بسيار، به حجب افزودي يا از حجب كاستي؟ خداوند «عزوجل» براي بيداري علما، آيه شريفه «مثل الذين حملوا التوراة...» [سوره جمعه/ آيه 5] را آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرايع و توحيد باشد ـ از حجب نميكاهد، بلكه افزايش دهد و از حجب صغار، او را به حجب كبار ميكشاند. نميگويم از علم و عرفان و فلسفه بگريز و با جهل عمر بگذران، كه اين انحراف است. ميگويم كوشش و مجاهده كن كه انگيزه، الهي و براي دوست باشد. و اگر عرضه كني، براي خدا و تربيت بندگان او باشد نه براي ريا و خودنمايي كه خداي نخواسته، جزو علماي سوء شوي كه بوي تعفنشان اهل جهنم را بيازارد.» (8)
عالم محضر خداست «ايمان عبارت از اين است كه آن مسائلي را كه شما با عقلتان ادراك كردهايد، آن مسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود، باورش بيايد. اين محتاج به يك مجاهدهاي است تا شما به قلب بفهميد، بفهميد كه همه عالم محضر خداست، ما الان در محضر خدا نشستهايم، اگر قلب ما اين معنا را ادراك بكند. ما الان در محضر خدا هستيم، همين مجلس محضر خداست. اگر قلب انسان بيابد اين مطلب را، از معصيت كنار ميرود. تمام معصيتها براي اين است كه انسان نيافته اين مسائل را. برهان هم بر آن دارد، برهان عقلي هم قائم است به اينكه خداي تبارك و تعالي همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبيا گفتهاند: «و هو معكم اينما كنتم» قرآن است، آن با شماست، هرجا هستيد با شماست، ما آن را از قرآن شنيدهايم، به برهان هم ثابت هست لكن به قلب ما نرسيده است. (9) قرآن شنيدهايم، به برهان هم ثابت هست، لكن به قلب ما نرسيده است.» (10)
(1) صحيفه امام، جلد 8، صص 112 و 113. (2) صحيفه نور، ج 20، ص 130. (3) همان، ج14، ص103. (4) همان، ج7، ص 63. (5) امام خمينيرحمهالله، 19/9/1364. (6) نامه امام به حاج سيد احمد خميني، صص31 و32. (7) همان، صص42 تا 44. (8) نامه امام خميني به همسر حاج سيداحمد خميني، خانم فاطمه طباطبايي، صص 9 و 10. (9) صحيفه نور، ج11، ص82. (10) همان.