بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
امام هدايت هدايت و تبليغ در گفتار و رفتار امام صادق عليه السلام امام صادق عليه السلام كه خود به دليل مقام امامت داراي شان هدايتگري است، همين شان را براي عالمان ديني نيز قائل است
محمد عابدي
مقدمه آموزه هاي الهي گوياي اين است كه يگانه رسالت انبياء الهي و جانشينان آنها هدايت مردم به سوي پروردگار است. خداوند متعال به پيامبرش فرمود: «وما ارسلناك الا مبشرا ونذيرا»؛ (1) «و ما تو را نفرستاديم مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده..» و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «رحم الله خلفائي، فقيل يا رسول الله من خلفائك؟ قال: الذين يحيون سنتي ويعلمونها عباد الله؛ (2) خدا جانشينان مرا رحمت كند. سؤال كردند: يا رسول الله! جانشينان شما كيستند؟ فرمود: كساني كه روش مرا احيا مي كنند و به بندگان خدا ياد مي دهند..» امام صادق عليه السلام كه خود به دليل مقام امامت داراي شان هدايتگري است، همين شان را براي عالمان ديني نيز قائل است و مي فرمايد: «الراوية لحديثنا يشد به قلوب شيعتنا افضل من الف عابد؛ (3) كسي كه احاديث ما را روايت و دلهاي شيعيان ما را به وسيله آن محكم كند، از هزار عابد بهتر است..» از اين روي، اينك كه در آستانه شهادت (4) آن امام هدايت قرار گرفته ايم، شايسته است نگاهي گذرا به شيوه هاي هدايتگري آن حضرت بيندازيم؛ شيوه هايي كه سايه به سايه قرآن كريم پيش رفته و به پيروي از قرآن كريم هدايت را در شكلها و شيوه هاي متناسب به مسلمانان عرضه نموده است. ناگفته نماند كه شيوه هاي امام در هدايت و تبليغ و تبشير و ارشاد و دعوت و... كه در راستاي وظائف و شان امامت انجام مي شد، تاثيرات عميقي در جامعه آن روز برجاي گذاشت. به گونه اي كه علي رغم فراهم نبودن امكان براي اقدامات نظامي و براندازي علني، همين دست فعاليتهاي تبليغي و هدايتي حضرت، خلفاي وقت را به شدت هراسان ساخته و اركان حكومت آنان را لرزان كرده بود. از اين روست كه در مقابل اقدامات اين امام هدايت، خليفه وقت (منصور) مي گويد: «وكان امره وان كان ممن لا يخرج بسيف اغلظ عندي و اهم علي من امر عبدالله ابن الحسن فقد كنت اعلم هذا منه ومن آبائه علي عهد بني امية؛ (5) كار جعفر بن محمد اگرچه با شمشير قيام نمي كند، اما برايم سخت تر و مهم تر است از قيام عبدالله بن الحسن. من اين را از او و پدرانش در زمان بني اميه مي دانم..»
شيوه هاي هدايتگري امام صادق عليه السلام 1. استفاده از تشكيلات و انسجام و تربيت و تخصص امام صادق عليه السلام مؤمنان را به انسجام و تبليغ گروهي تشويق مي كرد. آن حضرت مي فرمودند: «رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذكرا امرنا؛ (6) خدا رحمت كند بنده اي را كه با ديگري همراه شود تا امر ما را يادآوري (تبليغ) كنند..» آن حضرت با سازماندهي فكري مكتب، تربيت شاگردان و متخصص كردن آنها در رشته هاي خاص، معرفي خط مشي تشيع، ايجاد تشكلها با هويت شيعي و... اين انسجام را عمق بخشيد. نمونه اي از اين انسجام و استفاده از متخصصين را به نقل از هشام بن حكم مي خوانيم: «مردي از اهالي شام وارد شد و به امام صادق عليه السلام گفت: مي خواهم چند سؤال بكنم. پرسيد: درباره چه مي خواهي بپرسي؟ گفت: از قرآن، حروف مقطعه، سكون، رفع، نصب و جر. امام فرمود: اي حمران! تو جواب بده. مرد گفت: مي خواهم با خودتان بحث كنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه كردي، بر من پيروز شده اي. مرد شامي آن قدر سؤال كرد و پاسخ صحيح شنيد كه خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانايي است. هرچه پرسيدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالي پرسيد كه او جوابي نداشت. مرد اين بار تقاضاي پرسش درباره نحو كرد. امام او را به «ابان.» حواله داد و در فقه به «زرارة بن اعين.» و در كلام به «مؤمن الطاق.» و در استطاعت به «حمزة بن محمد» و در توحيد به «هشام بن سالم.» و در امامت به من معرفي كرد و او در همه مغلوب شد. امام چنان خنديد كه دندانش ظاهر شد. مرد شامي گفت: گويا مي خواستي به من بفهماني كه در ميان شيعيان چنين مردمي داري؟ امام فرمود: همين طور است. آن مرد به جرگه شيعيان پيوست..» (7) اين رويداد ايجاد انسجام و اقدام گروهي توسط امام صادق عليه السلام را به تصوير مي كشد.
2. ذكر آثار و نتايج روش ديگري كه امام صادق عليه السلام در مسير هدايت استفاده مي كند، ذكر آثار و نتايج مثبت و منفي كارها و نعمتها و... است. در سيره و سخن امام صادق عليه السلام چنين روشي به روشني ديده مي شود. از جمله، در وصيتش به ابن جندب مي فرمايد: «يا ابن جندب لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكة ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاكلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم وما سالوا الله شيئا الا اعطاهم؛ (8) اي پسر جندب! اگر شيعيان ما استقامت كنند، ملائكه با آنان مصافحه مي كنند و ابرها بر آنان سايه مي اندازند و همانند روز روشن مي درخشند و از بالا و پايين روزي مي خورند و چيزي از خدا نمي خواهند، مگر اينكه به آنها عطا مي كند..» آن حضرت آثار «نيكي به مؤمن و اداي نماز» و اثر منفي ترك آنها را نيز چنين توضيح مي دهد: «يا ابن جندب ان للشيطان مصائد يصطادبها فتحاموا شباكه ومصائده، قلت يابن رسول الله وماهي؟ قال اما مصائده فصد عن بر الاخوان واما شباكه فنوم عن قضاء الصلوات التي فرضها الله. اما انه ما يعبد الله بمثل نقل الاقدام الي بر الاخوان وزيارتهم. ويل للساهين عن الصلوات، النائمين في الخلوات، المستهزئين بالله وآياته في الفترات. اولئك الذين «لا خلاق لهم في الآخرة ولا يكلمهم الله يوم القيامة ولا يزكيهم ولهم (10) اي پسر جندب! شيطان مكانهايي براي شكار دارد؛ پس مواظب دامها و شكارگاههاي او باشيد. عبدالله مي گويد: پرسيدم: اي پسر رسول خدا، آنها چيست؟ فرمود ابزار شكارش باز داشتن از نيكي به برادران و دام او خفتن از انجام نمازهاي واجب است. آگاه باش! همانا خداوند به چيزي مانند گام برداشتن در راه نيكي به برادران و ديدار آنها بندگي نمي شود. واي بر كوتاهي كنندگان بر نمازها، خواب رفته گان در خلوتها و آنها كه در زمان ضعف دين، خدا و آياتش را مسخره مي كنند. آنها هيچ بهره اي در آخرت ندارند. خداوند در روز قيامت با آنها سخن نمي گويد و آنها را نمي بخشد و براي آنها عذابي دردناك است..» آن حضرت اثر ترك دنيا محوري را نيز چنين يادآور مي شود: «ان احببت ان تجاور الجليل في داره وتسكن الفردوس في جواره فلتهن عليك الدنيا واجعل الموت نصب عينك ولا تدخر شيئا لغد واعلم ان لك ما قدمت وعليك ما اخرت؛ (11) اگر دوست داري در درگاه الهي با خداوند همنشين شوي و در بهشت در جوار او مسكن گزيني، بايد دنيا در نظرت بي مقدار باشد و مرگ را همواره جلوي چشمت داشته باشي و براي فردا چيزي نيندوزي و بدان، آنچه قبلا تقديم داشته اي براي توست و به خاطر كارهاي [نيكي] كه به تاخير انداخته اي ضرر خواهي كرد..»
3. تحريك عواطف انساني داستاني زيبا از امام صادق عليه السلام را بشنويم كه در آن حضرت از روش تحريك عواطف سود برده است: شقراني فردي شراب خوار بود و نمي توانست به دلائلي از دربار منصور دوانيقي سهم و حقوق خود را بگيرد؛ اما امام كه براي كاري نزد منصور رفت، سهم او را نيز گرفت و به وي داد و هنگام دادن حقوقش با لحني ملاطفت آميز به او فرمود: «كار خوب از هر كسي خوب است، ولي از تو بهتر و كار بد از هر كسي بد است، ولي از تو به خاطر انتساب به ما زشت تر..» بعد از آنكه امام از نزد شقراني رفت، او شديدا متاثر شد و خود را ملامت كرد. (12) در موضعي ديگر امام صادق عليه السلام سعي كرد با نشان دادن عمق نفرت خود از همكاري با بني عباس، يكي از شيعيان را از همكاري با آنان باز دارد؛ لذا فرمود: «ما احب اني عقدت لهم عقدة او وكيت لهم وكاء وان لي ما بين لا بتيها، لا ولا مدة بقلم ان اعوان الظلمة يوم القيامة في سرادق من نار حتي يحكم الله بين العباد؛ (13) من دوست ندارم براي آنها (بني عباس) گرهي بزنم، يا در مشكي را ببندم. هرچند در برابر آن ثروت زيادي به دستم برسد، نه، حتي دوست ندارم قلمي براي آنها بر صفحه اي بكشم. همانا كمك كنندگان به ستمگران د ر روز قيامت در سراپرده اي از آتش قرار داده مي شوند تا خداوند بين بندگان حكم كند..»
4. بيدار سازي وجدانها آموزه هاي الهي نشان مي دهد كه انسان هرچند ممكن است در ظاهر حقايق را فراموش كند، اما از درون هرگز دچار فراموشي حقايق نمي شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او مي توان او را نجات داد و به خود آورد. خداوند مي فرمايد: اگر از آنها بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را خلق كرد و خورشيد و ماه را به تسخير درآورد، به يقين مي گويند خدا؛ «ولئن سالتهم من خلق السموات والارض وسخر الشمس والقمر ليقولن الله.» ؛ (14) و نيز اگر بپرسي چه كسي از آسمان آب مي فرستد كه زمين را بعد از مرگش زنده كند، به يقين مي گويند خدا؛ «ولئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحيا به الارض بعد موتها ليقولن الله.» (15) اين روش را در سيره امام صادق عليه السلام هم مي بينيم؛ روشي كه در آن، امام از مخاطبش مي خواهد خود را در موقعيت فرض شده ببيند و ببيند فطرتش چه مي جويد و چه مي خواهد. مردي به خدمت امام صادق عليه السلام آمد و گفت: اي زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا كن. خدا چيست؟ مجادله كنندگان بر من چيره شده اند و سرگردانم كرده اند. امام فرمود: «يا عبد الله هل ركبت سفينة قط؟ قال نعم. قال: فهل كسر بك حيث لا سفينة تنجيك ولا سباحة تغنيك؟ قال: نعم، قال: هل تعلق قلبك هنالك ان شيئا من الاشياء قادر علي ان يخلصك من ورطتك؟ قال: نعم. قال: فذالك الشي ء هو الله القادر علي الانجاء حيث لا منجي وعلي الاغاثة حيث لا مغيث؛ (16) اي بنده خدا! آيا تا به حال سوار كشتي شده اي؟ گفت: آري. فرمود: آيا شده كه كشتي بشكند و كشتي ديگري براي نجات تو نباشد و امكان نجات با شنا را هم نداشته باشي؟ گفت: آري. فرمود: آيا در چنين حالتي به چيزي كه بتواند از آن گرفتاري نجاتت دهد، دلبسته بودي؟ گفت: آري. فرمود: آن چيز همان خداست كه قادر بر نجات است؛ آنجا كه نجات دهنده اي نيست. او فرياد رس است؛ آنجا كه فريادرسي نيست..»
5. ارائه الگو و نمونه قرآن كريم دوبار ابراهيم عليه السلام را به عنوان الگو معرفي مي كند و همچنين درباره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة.» ؛ (17) «رسول خدا براي شما الگوي نيكويي است..» و حتي زن فرعون را نمونه معرفي مي كند: «ضرب الله مثلا للذين آمنوا امراة فرعون.» ؛ (18) «خدا براي مؤمنين همسر فرعون را مثل مي زند..» و... اين همه براي آن است كه مخاطبان كلام الهي بتوانند الگويي درك كردني از انسان مطلوب الهي را بشناسند و بفهمند كه آنچه خدا مي خواهد، در عالم واقع و خارج چگونه بايد باشد. امام صادق عليه السلام، قرآن كريم، رسول خدا صلي الله عليه و آله، امام علي عليه السلام و شيعيان واقعي را به عنوان الگو معرفي مي كند.
براي اينكه خداي تبارك و تعالي آن را براي زمان يا مردم خاصي قرار نداده است، پس در هر زمان تازه است و نزد هر قومي شاداب است تا روز قيامت
مثلا مي فرمايد: «عليكم بالقرآن، فما وجدتم آية نجابها من كان قبلكم فاعملوا به وما وجدتموه هلك من كان قبلكم فاجتنبوه؛ (19) بر شما باد قرآن! هر آيه اي را يافتيد كه گذشتگان با [عمل به] آن آيه نجات يافتند، شما هم به آن عمل كنيد و هر آيه را ديديد كه بيانگر هلاكت پيشينيان است، شما هم از آن بپرهيزيد..» ، «الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة؛ (20) كسي كه حافظ قرآن و عمل كننده به آن باشد، همراه با سفيران والا مقام و نيكوكار [الهي] خواهد بود..» آن حضرت در كلامي ديگر پيرامون راز ماندگاري و جاودانگي و ميثاق عمل بودن قرآن تا قيامت چنين مي فرمايد: «لان الله تبارك وتعالي لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو في كل زمان جديد وعند كل قوم غض الي يوم القيامة؛ (21) براي اينكه خداي تبارك و تعالي آن را براي زمان يا مردم خاصي قرار نداده است، پس در هر زمان تازه است و نزد هر قومي شاداب است تا روز قيامت..» درباره الگو معرفي كردن پيامبر صلي الله عليه و آله از زبان امام صادق عليه السلام هم به روايت ابا هارون توجه مي كنيم. وي مي گويد: «به حضور امام شرفياب شدم. فرمود: اي اباهارون! چند روزي است تو را نديده ام. گفتم: خداوند پسري به من عطا كرد. حضرت فرمود: خدا او را براي تو مبارك گرداند. چه نام نهادي؟ گفتم: محمد. امام صورت مباركش را (به نشانه احترام) به زمين خم كرد تاجايي كه نزديك بود به زمين بخورد و زير لب فرمود: محمد، محمد، محمد، جان خودم، فرزندانم، پدرم و جميع اهل زمين فداي رسول خدا باد! او را دشنام مده، كتك مزن، بدي به او نرسان! بدان در روي زمين خانه اي نيست كه در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر اينكه آن خانه در تمام ايام مبارك خواهد بود..» (22)
6. تشبيه و تمثيل و محسوس كردن معقول از كاراترين روشهاي هدايت، سود بردن از تشبيه و تمثيل است؛ زيرا مردم امور محسوس را با حواس ظاهري خود به راحتي درك مي كنند، به خلاف مسائل عقلي كه نياز به زحمت فكري و درك عقلي دارند. از اين روي، خداوند متعال در آيات متعددي از مثل استفاده مي كند و مي فرمايد: «ويضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون.» ؛ (23) «و خدا براي مردم مثالها مي زند. اميد است كه متذكر شوند..» و «ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل.» ؛ (24) «در اين قرآن براي مردم از هر مثلي استفاده كرديم..» از مثالهاي قرآني هم مي توان به تشبيه «وجود خدا» به «نور» (25) ، «بطلان بخشش با منت.» به «از بين رفتن بذري كه روي سنگ كاشته اند»، (26) و «بخشش و انفاق.» به «رويش هفتصد دانه گندم از يك دانه.» (27) اشاره كرد. امام صادق عليه السلام به طور متعدد از اين روش استفاده كرده است. ذكر نمونه هايي از آن ما را با كاربرد بيشتر اين روش آشنا مي سازد: الف. تشبيه براي اثبات مصنوع بودن بشر امام صادق عليه السلام به ابن ابي العوجاء فرمود: «تو مصنوعي (ساخته شده به دست يك علت) يا غيرمصنوع؟ گفت: من غيرمصنوع هستم. (كسي مرا به وجود نياورده و خود به خود به وجود آمده ام) . امام پرسيد: به من بگو اگر مصنوع بودي؛ چگونه مي شدي؟ او مدتي سر به زير انداخت، ولي پاسخي نيافت براي همين با چوبي كه فرا رويش بود، ور مي رفت و مي گفت: دراز، پهن، عميق، كوتاه، متحرك، ساكن (همه اينها صفات مصنوع بودن اوست) ! امام فرمود: پس اگر تو ويژگي مصنوع و مخلوق بودن را اينها مي داني، خود را مصنوع قرار بده، همانگونه كه اكنون خود را پديد آمده از آنها مي يابي... بگو بدانم اگر كيسه اي از جواهر باشد و كسي بگويد: آيا در كيسه ديناري هست؟ و تو بگويي: نه. آنگاه او بپرسد كه دينار را تعريف كن، و تو دينار را نشناسي، آيا رواست كه تو نادانسته، بودن دينار در كيسه را نفي كني؟ گفت: نه. امام فرمود: جهان هستي كه بزرگ تر و درازتر و پهن تر از كيسه است. شايد در اين جهان هستي صنعتي باشد؛ زيرا كه تو تعريف صنعت و غيرصنعت را نمي داني. عبدالكريم درمانده شد و عده اي از يارانش همان جا به اسلام روي آوردند..» (28)
ب. تمثيل براي جواز دو نام براي خدا هشام بن حكم مي گويد: ابوشاكر ديصاني گفت: در قرآن آيه اي هست كه ديدگاه مارا تقويت مي كند؛ آيه اي كه مي گويد: «هو الذي في السماء اله وفي الارض اله.» (29) ؛ «اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست..» ، من پاسخش را ندانستم تا آنكه به حج رفتم و امام صادق عليه السلام را از آن آگاه ساختم. فرمود: «اين سخن زنديقي خبيث است. هرگاه به سوي او برگشتي، بگو: نام تو در كوفه چيست؟ مي گويد: فلان، بگو: نامت در بصره چيست؟ مي گويد: فلان. تو بگو: پروردگار ما نيز به اين گونه هم در آسمان «اله.» ناميده مي شود و هم در زمين و هم در دريا. او در همه مكانها «اله.» ناميده مي شود..» وقتي نزد ابوشاكر آمدم و جواب را دادم، گفت: اين پاسخ از حجاز به اينجا رسيده است. (30)
ج. تمثيل براي تجديد عذاب انسان ابن ابي العوجاء به امام صادق عليه السلام گفت: درباره اين آيه چه مي گويي: «كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها»؛ «هربار پوستهايشان بريان گردد، پوستهاي ديگري جايگزين مي كنيم..» فرض كنيم كه اين پوستها گناه كرده و عذاب هم بشوند، گناه پوستهاي ديگر چيست؟! امام فرمود: واي برتو! او هم خود آن است و هم غير آن. ابن ابي العوجاء گفت: اين سخن را براي من عقلي (قابل فهم) كن! امام فرمود: بگو بدانم، اگر كسي خشتي را بشكند و بعد به آب آغشته و به گل تبديل كند و دوباره به شكل اول (خشت) برگرداند، آيا او خود آن و غير آن نيست؟ گفت: چرا، خدا عمرت دهد. (31)
7. برهان، جدل، مناظره قرآن كريم آكنده از برهان و استدلال و... است و چنين مي فرمايد: «قل هاتوا برهانكم.» ؛ (32) «بگو برهانتان را بياوريد..» ، «ادع الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة.» ؛ (33) «با حكمت و پند نيكو به سوي پروردگارت دعوت كن..» ، «وجادلهم بالتي هي احسن.» ؛ (34) «با چيزي كه بهتر است با آنان مجادله كن..» امام صادق عليه السلام علاوه بر آنچه از مناظرات و... گذشت، در مورد جدال احسن نيز مي فرمود: «مجادله احسن، مانند مطلبي است كه در آخر سوره يس در مورد منكران معاد آمده است. هنگامي كه استخوان پوسيده را در مقابل پيامبر صلي الله عليه و آله قرار دادند و گفتند: چه كسي قدرت دارد آن را زنده كند؟ فرمود: «يحييها الذي انشاها اول مرة.» ؛ (35) «كسي كه اولين بار زنده اش كرد، زنده اش مي كند..» امام صادق عليه السلام مناظرات علمي فراواني انجام مي داد، در عين حال از مناظرات غيراصولي پرهيز داشت؛ لذا طيار، يكي از دوستان امام صادق عليه السلام به حضرت گفت: خبردار شده ام كه از مناظره با مخالفان ناخشنوديد! فرمود: اما كسي كه مثل تو باشد، اشكالي ندارد؛ كساني كه وقتي پرواز مي كنند و اوج مي گيرند، به خوبي مي توانند بنشينند و هنگامي كه مي نشينند، به خوبي مي توانند پرواز كنند و اوج گيرند. كسي كه چنين باشد ما از مناظره كردن با او ناخشنود نيستيم..» (36)
1)- اسرا/105. 2)- الحياة، ج 2، ص 281. 3)- اصول كافي، ج 1، ص 33. 4)- يادآوري مي شود تا كنون 4 مقاله درباره امام صادق عليه السلام در شماره هاي 5 (پاسدار حريم ولايت) ؛ 12 (غروب آفتاب دانش، حضرت صادق عليه السلام) ؛ 24 (منشور نسل جوان در سيره امام صادق عليه السلام) و 36 (برخي از ويژگيهاي مورد انتظار از مؤمنان در كلام امام صادق عليه السلام) ماهنامه مبلغان منتشر شده است. 5)- بحارالانوار، ج 47، ص 199. 6)- همان، ج 1، ص 200. 7)- تهذيب الكمال، ج 5، ص 79؛ سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 258؛ بحارالانوار، ج 47، ص 217. 8)- تحف العقول، ص 302، وصيت ابي عبدالله عليه السلام به ابن جندب. 9)- آل عمران/77. 10)- تحف العقول، همان. 11)- تحف العقول، ص 304. 12)- بحارالانوار، ج 47، ص 349. 13)- وسايل الشيعه، ج 12، ص 129. 14)- عنكبوت/61. 15)- همان/63؛ ر. ك: نساء/21. 16)- بحارالانوار، ج 3، ص 41؛ نمونه ديگر: همان، ص 50. 17)- احزاب/21. 18)- تحريم/11؛ درباره الگوهاي بد، ر. ك: تحريم/10؛ قلم/48. 19)- الحياة، ج 2، ص 116. 20)- همان، ص 152. 21)- بحارالانوار، ج 89، ص 15. 22)- بحارالانوار، ج 17، ص 30. 23)- ابراهيم/25. 24)- روم/58. 25)- نور/35. 26)- بقره/264. 27)- همان/261. 28)- اصول كافي، ج 1، كتاب توحيد، باب 1، ص 76، ذيل حديث 2. 29)- زخرف/84. 30)- الميزان، ج 18، ص 128؛ سفينة البحار، ج 1، ص 474 و بحارالانوار، ج 3، ص 323. 31)- بحارالانوار، ج 7، ص 39، ح 7. 32)- بقره/111. 33)- نحل/125؛ و ر. ك: بقره/258؛ نساء/34؛ مائده/91؛ توبه/103؛ طه/14 و.... 34)- نحل/125. 35)- تفسير نمونه، ج 16، ص 300. 36)- همان، ج 12، ص 16 تا 20.