پام ساندلین از طریق گفتگو با کودکان به این نکته پی بردیم که آنها میتوانند صادقانه و با مهارت درباره محیط کتابخانه خود اظهار نظر کنند. کارساختمان کتابخانه مرکزی جدید شهر دنور در بهار سال ۱۹۹۳ آغاز شد. کارکنان کتابخانه در همه سطوح در تجربه مستعمر طراحی آن مشارکت داشتند. این فرصتی بود برای کارکنان بخش کودک تا درباره آفرینش و طراحی این بخش دوباره بیندیشند.آفریدن کتابخانه کودکی که به آینده تعلق داشته باشد، مستلزم همکاری ذوقهای گوناگون است. از طریق گفت وگو با کودکان به این نکته پی بردیم که آنها میتوانند صادقانه و با مهارت درباره محیط کتابخانه خود اظهار نظر کنند. کارکنانی که مستقیماً با کودکان درتماس هستند کار خود را با رویابافی درباره محیطی راحت و شاد، متنوع، جذاب و گرم و صمیمی آغاز کردهاند. زیرا تنها چنین فضایی میتواند به موادی که هر روز سخاوتمندانه و به گونهای هدفمند و با احساس مسؤولیت عرضه میشود جان بخشند. ارائه این آرمانها به مهندسین مسؤول طرح در گروه مایکل گریوز و شرکت کلیپ سبب شکلگیری تجربه مشترک نهایی شد. شکل، عملکرد، فلسفه، هنر و آگاهی و تخیل به همایشی رنگین مبدل شد. در نتیجه، کتابخانه عمومی دنور محیطی خواهد بود که تصور از کتابخانه و تجربه کار با کودکان را دگرگون خواهد کرد. ما ابتدا کار خود را با تحقیق درباره فضای کتابخانه و معماری آن برای کودکان آغاز کردیم و دریافتیم که درباره طراحی ساختمان کتابخانههای کودکان چقدر اطلاعات مدون اندک است. مدیران کتابخانه به منظور مشاهده بنای کتابخانههای کودکان سفری را به سراسر مملکت ترتیب دادند و دریافتند که حتی جذابترین کتابخانههای موجود کودک هم معمولاً چیزی جز مینیاتوری از کتابخانههای بزرگسالان نیست. تنها تعداد معدودی کتابخانه بود که ورای دید سنتی عمل کرده بود، آن هم تنها با افزودن رنگ و استفاده از قفسهبندیهای کوتاه و میز و صندلیهای کوچک. در اینجا بود که اختلاف نظر درباره اینکه کتابخانه کودکان چگونه باید باشد ظاهر شد. ویل متلی، رئیس کتابخانه عمومی تمب، بخش بزرگی از فضا و بودجه کتابخانه خود را به خدمات برای کودکان اختصاص داده بود، ولی انتظار داشت که فضای کتابخانه کودک نیز محیطی ساکت وسنگین باشد. از طرف دیگر کتابخانه عمومی ویل امکانات و محیطی را فراهم آورده بود که کودکان را به انواع فعالیتهای فیزیکی ترغیب میکرد و همین امر سبب بروز اعتراض کارکنان نسبت به سروصدا و آشفتگی در درون کتابخانه شده بود. پس کتابخانه کودک باید چه شکل و حال وهوایی داشته باشد؟ و نقش آن در زندگی کودکان چیست؟ در سال ۱۹۹۰، ما برای یافتن پاسخ سؤالهای خود به تشکیل پنج گروه تحقیق پرداختیم. اعضای این گروهها در گوشه و کنار شهر به انتخاب کودکان و والدین آنها پرداختند، کودکانی در گروههای سنی مختلف و با تعلّقات فرهنگی و اجتماعی گوناگون موجود در شهر، هدف از این تحقیق آن بود که بفهمیم کودکان چگونه از کتابخانه استفاده میکنند و نظر آنها درباره پدیدههای فنّی جدید و نوآوری در ارائه خدمات چیست؟ کودکان پاسخهای گوناگونی به ما دادند که پارهای از آنها آرزوهای غریبی بود . اما رویهمرفته آنها به هیچ وجه از محیط مدرسه گونهای که بر کتابخانهها حاکم بود راضی نبودند . ذهنها و جسمهای فعّال آنها دربرابر فضای منفعل کتابخانهها واکنش منفی نشان میداد. آنها خواهان محرّکهای دیداری و وسایل و امکانات راحت و برنامهریزی فعّال بودند که با علایق زنده و روحیه کنجکاو آنها برای بیشتر دانستن درباره جهان هماهنگ باشد. آنها میخواستند سروصدا کنند، نه به حد افراط ولی در حدّی که به دلیل صحبت کردن مورد سرزنش قرار نگیرند. خلوت و راحت دو مسأله مهم برای کودکان بود. آنها فضاهایی را میخواستند که بتوانند از دیگران کناره بگیرند و خود را جمع کنند و کتاب بخوانند. آنها تونلهایی را پیشنهاد کردند با تشکچه و نور کافی و جایی برای عرضه خوراکیها در مدّتی که آنها سرگرم خواندن هستند، درست نظیر شرایط « در خانه بودن» که در رختخواب خود فرو میروند کتاب میخوانند. کودکان خواهان تشکچههای شنی و آبی، راحتیها و کففرش شده در همه جای کتابخانه بودند. آنها صندلیهای متحّرک میخواستند، دختربچهها صندلیهای متحرکی طراحی کرده بودند که به شکل دانیاسور و خرس بود. بزرگترها با قاطعیت خواستار فضایی بودند که متعلق به خود آنها باشد و بزرگسالان در آن راهی نداشته باشند. آنها برای اتاقهای خودشان فضایی را ابداع کرده بودند که در آن میشد نقاشی کشید، کتاب خواند، و صحبت کرد. آنها برای تمیز نگهداشتن و قابل استفاده کردن اتاقهایشان مقررّاتی را نیز پیشنهاد میکردند. شیوه تنظیم مواد کتابخانه هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان گیجکننده بود. هردو گروه سنی در استفاده از فهرستهای ماشینی مشکل داشتند. کوچکترها حتی در تشخیص ابتداییترین ردهبندی یعنی تقسیم منابع به داستان و غیرداستان هم ناتوان بودند. کودکان میخواستند داستانها براساس موضوع طبقهبندی شود نه براساس نام نویسنده. شمارههای ردهبندی دیویی به نظر کودکان یک معما بود . گرچه آنها میدانستند که کتابها بر اساس نوعی قانونمند منظم شده است اما نمیتوانستند رابطه میان شمارههای دیویی و موضوع کتابها را درک کنند. پیشنهاد آنها این بود که موضوع به صورت برچسبی نه به زبان اعداد، بلکه با استفاده از کلمه بر عطف کتاب زده شود. مثلاً اگر موضوع کتابی خفّاش است، کلمه خفاش برعطف کتاب نوشته شود. پسرها در مورد برگرداندن کتابها به قفسهها بسیار نگران بودند و همینطور در مورد کتابهایی که برمیداشتند اما نمیخواستند امانت بگیرند. بنابراین پیشنهاد کردند که در آخر هر ردیف کتاب، جعبهای پیشبینی شود تا آنها این گونه کتابها را در آن قرار بدهند. پسرها بخصوص خیلی فنی بودند. آنها کامپیوتر، دستگاههای ضبط ویدئویی، گوشی و لیزر و نمایشگاه دائمی از ابزارها و دستگاهها را طلب میکردند. آنها خواهان حیوانات زنده، اتاق هنر و صنایع دستی با امکانات وسیع و کتابهایی بودند که به آنها کاردستی بیاموزد. آزمایشگاه علوم و مکانی برای رویاندن گیاه نیز مطلوب آنها بود. بیشتر کودکانی که مورد مصاحبه قرار گرفته بودند اصلاً دوست نداشتند از کتابداران کمک بخواهند. بعضی از آنها به این نکته اشاره میکردند که کتابداران بیشتر به بزرگسالان کمک میکنند و وقتی به کودکان میرسند برخوردی آزار دهنده دارند. آنها میخواستند کتابخانه مکانی برای تفریح باشد حتّی زندهدلان پیشنهاد میکردند که ورودی کتابخانه به صورت سرسره ساخته شود یا کتابها بوسیله تسمه نقالّه جابهجا شود. دخترها علاقهمند بودند بتوانند گربهها و خرگوشها راهم برای پانزده دقیقه به امانت بگیرند تا در هنگام کتابخواندن آنها را نوازش کنند. چند پیام قوی و صریح توسّط کودکان شرکتکننده در این گروههای تحقیق به ما رسید؛ آنها میخواستند کتابخانه شاد و فعال قابل دستیابی باشد ودر آنجا با آنها با احترام رفتار شود. منظورشان این نبود که با آنها مثل بزرگسالان رفتار کنند ، بلکه انتظار داشتند که به طور مساوی از خدمات کتابخانه بهرهمند شوند. ما از میزان آموختههای خود از کودکان شرکتکننده در گروه تحقیق در شگفت شدیم به طوری که از خومان پرسیدیم چرا در فرهنگ ما به آنچه کودکان میگویند چندان توجهی نمیشود. ما از کودکان انتظار داریم جامعهای را که توسّط بزرگسالان ایجاد و اداره میشود بپذیرند، بدون آنکه در بسیاری موارد به نیازهای تحولی و فکری آنها کوچکترین توجهی بشود. بعضی از اعضای گروه تحقیق نظرات کودکان را به دلیل پیشنهادهای عجیب و غریب و غیرعملیشان نفی میکردند. اما ما از کودکان خواسته بودیم تا عنان خیال را رها کنند واز آرمانهای خود با ما سخن بگویند. آنها میدانستند که همه پیشنهادهای آنها محمل عملی ندارد. ما به اساس نظرات آنها گوش میسپردیم و کوشش میکردیم که فضاها و خدمات کتابخانه را بر محور این نیازها طراحی کنیم.
چرا در فرهنگ ما به آنچه کودکان میگویند چندان توجهی نمیشود. حتی جذّابترین کتابخانههای موجود کودک هم معمولاً چیزی جز مینیاتوری از کتابخانههای بزرگسالان نیست.
مرحله طراحی ساختمان اخیراً در شرف به پایان بردن کار تدوین مدارک مربوط به ساختمان هستیم. کارکردن با گروه مهندسان مایکل گریوز و شرکت کلیپ از نظر ایجاد ارتباط، در زمان خود برای ما یک هماوردجویی بود. کارکنان کتابخانه زمانی را صرف کردند و کوشیدند اطلاعات معماری خود را بالا ببرند و مهندسان نیز وقتی را برای شناختن کتابخانه، بخصوص کتابخانه کودکان، اختصاص دادند. ورای آموختن شیوههای ایجاد ارتباط با یکدیگر، هر دو گروه تلاش کردند تا نگرشی نو نسبت به آنچه کتابخانه کودک باید باشد بیافرینند. کارکنان کتابخانه فرصت طرّاحی بخش کودک کتابخانه مرکزی شهر را با جان ودل پذیرفتند و قبل از آنکه با گروه مهندسان وارد گفتگو شوند چندین بار دورهم جمع شدند تا مقدمات بحث گروهی را فراهم آورند. در اولین تماس، با این امید که بتوانیم باب گفتگو را با آنها بگشاییم و بنیانهای فلسفی نیازهای ساختمانی خود را برای آنها تشریح کنیم به جلسه قدم گذاشتیم. ما درباره چگونگی استفاده کودکان از فضای کتابخانه و ایجاد محیطی امن و قابل اعتماد و راحت و جذاب برای تمام سنین با آنها صحبت کردیم. ما انتظار داشتیم که بنا منعکسکننده و گسترشدهنده ارتباط متقابلی باشد که ما برای ارائه خدمات خود به مراجعهکنندگان درنظر داشتیم ما میخواستیم فضاها را به گونهای طراحی کنیم که دسترسی به پدیدههای فنی جدید به هر شکل و اندازهای که باشد بیآنکه حتی بدانیم این شکل در آینده چگونه خواهد بود ممکن شود. ما به فضاهای انعطافپذیری نیاز داشتیم که بتوانیم به آسانی آنها را برای موارد مختلف مورد استفاده قرار بدهیم و از همه مهمتر میخواستیم کتابخانهای طراحی کنیم که به بهترین شکل ممکن کتابهای جذاب و هنرمندانه کودکان را در آن عرضه نماییم. به همین منظور ما دو کتاب را با خود به جلسه آوردیم : یکی کثیف و نامرتب با روکش پارچهای زرد پاره و دیگری جذّاب و درخشان و رنگین با روکش سرخابی و بنفش و نارنجی، پیام این بود: به ما کمک کنید تا از کتابخانه قدیمی به طرح و فضای نویی برسیم که خدمات ما را همانگونه که جلد این کتاب زیبا آن را معرفی میکند به مراجعهکنندگان عرضه نماید. در اولین دیدار، پی بردیم که گروه مهندسان انتظار داستان دیگری را داشتند. زیرا سایر بخشهای کتابخانه مرکزی تنها به اظهارنظر درباره مسائل کلی طراحی بنای اصلی اکتفا میکردند. به همین دلیل ، شیوه برخورد ما مهندسان را شگفتزده کرد. ما قبل از آنکه در مورد مسائل اساسی کار به توافق برسیم مایل نبودیم که درباره چگونگی طراحی دیوارها و درها صحبت کنیم . تفاوت در انتظارات در همین اولین نشست، ما را برآن داشت که تلاش کنیم تا از در دیگری وارد شویم . ما نیازمند آن بودیم که دیدگاه متفاوت خود را به آنها منتقل کنیم . اما نمیدانستیم چگونه چیزی را که هنوز وجود ندارد عرضه کنیم . تا اینکه متوجه شدیم مهندسان تنها زبان تصویر را خوب درک میکنند. بنابراین یکی از کارکنان به جستجوی تصویرهای کلیدی پرداخت و بزودی با عکسهایی از پنجرههای بزرگ برآمده که کنار آنها جای نشستن را حتی تعبیه شده بود و تصویرهایی از کودکان درحال صعود در موزه کودکان و یک نسخه از نقشه صدهکتاری جنگل کتاب وینیپو بازگشت. عرضه این تصویرها ما را از اولین بنبست رهایی بخشید و به ما امکان داد که با مهندسان به توافقی ضمنی برسیم. جان دییبول یکی از مهندسان گروه مایکل گریوز تصویرها را تا کرد ودر کیف دستیاش فرو برد و طراح اصلی کتابخانه کودک ما شد. در طول هشت ماهی که از این ملاقات میگذشت خانمهای کتابخانه کودک به عنوان گروهی زن شناخته شده بودند که با آستینهای بالا زده و جورابهای پایین آمده در اتاقهای پشتی ساختمان جمع میشوند وسعی میکنند به راههایی دست بیابند. سرانجام علیرغم فشار مالی و محدودیت مربوط به فضا، راه خود را برای گسترش بخش کودکان تا حد ممکن یافتیم. سالهای سال کودکان به کتابخانه ما خواهند آمد و از این محیط لذت خواهند برد و درباره ابداع آن درشگفت خواهند ماند. عدهآی کتابدار شیفه را با گروهی مهندس خلاق مخلوط کنید، حاصل کارشان ماجراجویی در کتابخانهای است مملو از حوادث مرموز با وعه گشودن گره از رمز ورازهای نهفته و ناگشوده.
طــــرح طبقه اصلی کتابخانه کودک با فضای باز و بزرگی آغاز میشود. در این محیط ما چند بخش منحصر به فرد پیشبینی کردهایم که هریک هویت خاص خود را یافته است. این فضاها بازتاب نیازهای کودکان به فضاهای دنج و ساکت است که البته با برداشتهای بزرگسالان بسیار متفاوت است. فضاهایی برای مطالعه، کار با کامپیوتر، فعالیتهای گروهی و برنامههای گوناگون.
فضای ورودی کتابخانه کودکان در سالن بزرگ طبقه اول واقع شده است. نمایشگاهی که در بیرون سالن بزرگ و درست در قسمت ورودی بخش کودک قرار دارد جو ماجراجویانهای به کتابخانه خواهد بخشید. این کتابخانه بعدها به سبب همین نمایشگاه دائمی که نوعی احساس امنیت و خودمانی بودن را در کودکان برمیانگیزد مشهود خواهد شد. در داخل قسمت ورودی، محلی برای نگهداری لباسها و کولهپشتیهای بچهها پیشبینی شده است.
قسمت کتابخانه تصویری کتابهای تصویری در نیم دایره بزرگی درست نزدیک به در ورودی کتابخانه جای گرفتهاند. دوردیف قفسه موازی با یک سایبان به هم مربوط شده است و فضای مدور غرفه مانندی را برای کودکان تشکیل میدهد. برای دیوار مقابل کتابهای تصویری پرده بزرگی که از سقف تا زمین را میپوشاند طراحی شده است. این دیوار رؤیایی به ما امکان میدهد که تصویرهای بزرگی از صفحات کتاب را به روی پرده بیندازیم این تصویرها به میل کتابدار و کودک قابل تغییر است. این تأکید بر روی کار هنری و تصویری به ما امکان میدهد که محیط خود را به مقتضای نیاز برای برانگیختن حالات مختلف تغییر بدهیم. کتابهای تصویری، ادبیات عامیانه و کتابهای آسان برای استفاده کودکان و پدران و مادران در این فضای راحت جای خواهد گرفت. صندلیهای تابی و همچنین راحتیهای دوتایی در مخزن کتابخانه پیشبینی و نصب خواهد شد تا والدین و کودکان یا کودکان و دوستانشان بتوانند با هم بنشینند و کتاب بخوانند. مبلمان متحرک و انعطافپذیر است تا کودکان بتوانند به دلخواه خود فضاها و رؤیاهای خود را بیافرینند. صندلیها و میزها را میتوان با تغییر موقعیت به صورت ردیفی چید یا به محیطی برای مهمانی چای یا جلسه کتابخوانی تبدیل نمود. ردیف کتابهای تصویری که از روی جلدشان به نمایش گذاشته شدهاند در هماهنگی کامل با فضای نمایشگاه و جعبه اسباببازی ترکیب خواهند شد.
بخش غیرداستان قفسه کتابهای غیرداستان براساس موضوعهای کلی موجود در کتابخانه منظم میشود. گرچه ما هنوز از روش دیویی استفاده خواهیم کرد اما تقسیمبندیهای طبیعی هم به وجود خواهد آمد و قسمتهایی مثل ستارهشناسی، دایناسورها، حیوانات، کاردستیها و تاریخ دارای غرفههای خاص خواهند شد. هر غرفه دارای نشانههای تصویری خواهد بود تا به کودکان کمک کند که کتابها را در آن مکان بازیابی کنند. مثلاً غرفه کتابهای مربوط به حیوانات ممکن است با یک مار چوبی چمبرهزده که بر بالای قفسه قرار میگیرد مشخص شود. یا بخش کتابهای جغرافیا با یک ردیف پرچمهای کوچک متمایز گردد و . . . در درون قفسهها هم با استفاده از نمونههای کوچک دایناسورها، حشرات وپروانهها، فضای جالب و درعین حال هدایت کنندهای به وجود خواهد آمد. این طرح که با استفاده از نشانههای تصویری و شیوههای نمایشی جذاب و چشمگیر کتابها را منظم و عرضه میکند به طور همزمان سبب میشود که کتابخانه هم سرگرمکننده باشد و هم قابل استفاده. علاوه بر این بخشهای مرجع و نشریات ادواری و زبانهای خارجی نیز جزیی از کتابهای غیرداستان خواهند بود.
بخش داستــــان بخش داستان کتابخانه بر علاقه کودکان بزرگتر برای داشتن فضایی آزاد وراحت برای خواندن تأکید میورزد. دیوار شمالی را قفسههای ادبیات داستانی احاطه میکنند. نمایشگاه مخصوص برای عرضه تصویری کتابهای جلد نازک طراحی شده است تا هرچه بیشتر جذابیتهای تصویری روی جلد این کتابها را در معرض دید قرار دهد. به منظور تأمین آسایش کودکان، مکانهای نشستن در این قسمت به طور سفارشی طراحی شده است و شامل راحتیهای پای پنجره برای کسانی است که دوست دارند در این صندلیها فرو بروند و با راحتی در شرایطی کهگاهی به منظره پارک مرکزی نگاهی میاندازند به مطالعه بپردازند. رنگها در این فضا آرامشبخش و عمیق انتخاب شدهاند.
کودکان میخواستند داستانها براساس موضوع طبقهبندی شود نه براساس نام نویسنده.
غرفه بـــرنامههـــا کلاهفرنگی هشت ضلعی که با باغچهای احاطه شده مکانی است برای برنامههای گوناگون. بازدید دستهجمعی، قصهگویی، نمایشگاه آثار هنری، برنامه دیدار با نویسندگان، نمایشگاه عملی تنها بعضی از برنامههایی است که برای استفاده رسمی از این غرفه درنظر گرفته شده است. علاوه بر این، در زمانی که این مکان برای فعالیتهای فوق مورد استفاده قرار نگیرد میتواند برای آنها که میخواهند مطالعه کنند به صورت گوشهای دنج و راحت دربیاید. راحتیهای کنار پنجرههای بزرگ نیمدایره مکانی است برای مطالعه در آفتاب، یا تماشای برنامههای تفریحی ویدیویی با استفاده از گوشی. ضمناً والدینی که فرزندانشان سرگرم تماشای برنامه هستند یا کتاب میخوانند میتوانند دراین محل به مطالعه روزنامه بپردازند. درست خارج از این کلاه فرنگی، برای کسانی که دوست دارند از فضای باز و ایمن بیرون لذت ببرند یک بهارخواب (تراس) طراحی شده است. بچهها هم میتوانند از این مکان برای خوردن ناهار استفاده کنند، کتاب بخوانند و با کمی سروصدا بازی کنند.
اتاق کاردستــــی بچهها از ما خواسته بودند اتاقی برای کارهای هنری و دستی داشته باشند، و این فضا به همین منظور طراحی شده است تا کودکان سنین بالاتر جایی از آن خود داشته باشند و به نقاشی و کاردستی بپردازند. در یک طرف تابلوی بسیار بزرگی برای نقاشیهای دیوار کودکان پیشبینی شده است. ضمناً دراین فضا کودکان میتوانند هرقدر که میخواهند برای خود بازی درآورند. دورهم جمع شوند، و به صدای بلند حرف بزنند بیآنکه نگران ایجاد مزاحمت برای کسانی باشند که میخواهند در سکوت مطالعه کنند. فضای این اتاق میتواند به تناسب کودکان استفادهکننده گسترش یابد و با وجود آنکه برای استفاده خصوصی کودکان طراحی شده درعین حال نزدیک محل کارکنان است تا مراقب امنیت کودکان باشند. البته این فضا برای برنامههای دیگری نظیر آموزش کاردستی مثل برش با کاغذ یا کتابسازی نیز درنظر گرفته شده است.
اتـــاق سمعی و بصری و کامپیوتــر استفاده از کامپیوتر پدیده فراگیری در فرهنگ ما شده است. کودکان از سنین نخستین کودکی با آن آشنا میشوند و برای سرگرمی و آموزش از آن استفاده میکنند. آنها از این وسیله برای انجام تکالیف درسی و حل مسایل خود بهره میگیرند. استفاده از نمونههای متنوع کامپیوتر برای هدفهای مختلف در کتابخانه پیشبینی شده است. هدف دیگر ما این است که کودکان با این ابزار فنی بیشتر آشنا شوند و با شیوههای مؤثرتری از آنها در کتابخانه استفاده کنند. متأسفانه فهرستهای جدید کامپیوتری به منطق کودکان پاسخ درست نمیدهد. به همین دلیل، کتابخانه عمومی دنور با کمک برنامهنویسان مؤسسه کامل یک گروه مشترک تشکیل دادهاند تا «فهرست ماشینی کودکان » را براساس شیوه بازیابی مکینتاش طراحی کنند. این فهرست، رنگی و جذاب است و کودکان را به سیر در دنیای پرتحرک اطلاعات که به شکل نشانههای تصویر رنگی عرضه میشود دعوت میکند. این طرح با پشتیبانی مالی مؤسسه « کتابخانه فردای آپل » به اجرا درآمده است. وقتی کودکان از کامپیوتر خسته میشوند یا صف انتظار طولانی است میتوانند در نزدیکی این محل موسیقی یا کتابهای گویا گوش بدهند. برای نگهداری دستگاههای ویدیویی، دیسکها، نوارهای کاست، قفسهبندیهای خاصی طراحی و سفارش شده است که در نزدیکی محل شنیدن تعبیه میشوند.
نتیجــــه طراحی درحال اتمام است ولی هنوز جا برای پذیرش نظرات جدید وجود دارد. این کتابخانه حتی قبل از ساخته شدن کمکم برای خود هویتی پیدا میکند. « فصلنامه کتابخانه عمومی »، در سال ۱۹۹۵ یعنی سال پایان گرفتن طرح، دوباره از آن دیدن خواهد کرد. موفقیت این کتابخانه را با احساس استقلال و آسودگی و رضایتمندی کودکان که از آن استفاده خواهند کرد میتوان سنجید. تردیدی نیست که باید در تصویر سنتی کتابخانه به عنوان مکانی ملالآور که باید در آن ساکت بود تغییر به وجود آورد. انتظار داریم که کودکان به کتابخانه به چشم مکانی برای جستجوی ماجراجویی، شیطنت و مکانی برای مراجعه مستمر و جایی که همیشه با روی باز از آنها استقبال میشود نگاه کنند زیرا متعلق به خود آنهاست. برگردان: ثریا قزل ایاغ منبع: منبع: ساندلین، پام. طراحی یک کتابخانه کودک. ترجمه ثریا قزل ایاغ. فصلنامه پیام کتابخانه،س۳، ش۲و۳ (تابستان و پاییز ۱۳۷۲): ۱۲۴- ۱۲۹. منبع: Pam Sandlian , '' Designing a Children’s Library’s Library: A Review '' . Public Library Quarterly, Vol. 13 (1) 1993