بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
علامه امینی، جرعه نوش ولایت (2) ۶ـ راست گویی و امانتداری امانت داری، جوهره اصلی در نوشتههایی است که بر پایه نقل بنا نهاده میشود و اگر در این گونه کتابها امانتدار نباشیم، آن کتاب ارزش علمی و پژوهشی نخواهد داشت.
علامه امینی مصداق برجسته راست گویی و امانت داری است و کسانی را که راست گو نبودند و به نقلهای دروغین یا برداشتهای موضعی دست میزدند، رسوا میکرد.
علامه در تمام پژوهشهای خویش به ویژه در کتاب ارزش مند الغدیر این ویژگی را کاملا رعایت کرده است به گونهای که تا کتاب و مأخذی را نمیدید مطلبی از آن نقل نمیکرد. مثلا در کتاب الغدیر، موردی از نقل نامعتبر، خیانت در نقل، دقت نداشتن در نقل قول، اعتماد به نسخههای نا معتبر، برداشتهای موضعی و نقل وارونه، دیده نمیشود.
علامه برای این که مطلبی را به طور نقل مستقیم در کتابش بیاورد دشواریهای بسیار و سفرهای طولانی را تحمل میکرد و حتی در مواردی که از دست یافتن به مأخذ اصلی ناامید میگشت. به مولایش علی متوسل میشد و حاجت خود را میگرفت.
داستان زیر نمونهای از تلاش او در رعایت صدق و امانتداری در پژوهشهایش است. علامه نقل میکند: به کتاب تفسیر سوره هل اتی که نوشته یکی از عالمان اهل سنت است، نیاز داشتم. روزی آن شخص را دیدم و کتابش را از او خواستم و خیلی التماس کردم ، ولی او قبول نکرد. گفتم: پس کتاب را در دست خود بگیر و فقط همان صفحهای را که لازم دارم به من نشان بده تا ببینم نسبتی که به شما میدهند ، درست است یا خیر؛ چون بنا ندارم از کسی نقل قول کنم و میخواهم خود عبارت را ببینم. باز آن شخص قبول نکرد.
همان هفته به کربلا رفتم و یکی از دوستان قدیمیام را در آنجا دیدم. گفت: شما شب جمعه میآمدید، الآن وسط هفته چه شده است که به کربلا آمدهاید؟ گفتم: دلم گرفته بود، آمدم کربلا و به کتابی نیاز دارم. گفت: به منزل ما بیا. پدرم کتابخانهای داشت و گفت اگر خواستی کتابها را بفروشی ، مانعی ندارد. البته یک صندوق کتاب بود که گفت: این را نفروش ؛ این حتما رمزی دارد. آن صندوقچه را در ا ختیار تو میگذارم، اگر کتاب مفیدی پیدا کردی، از آن استفاده کن. پیش از صرف ناهار گفتم: اول صندوقچه را بیاور. وقتی صندوقچه را آورد، دیدم ۵ جلد کتاب در آن است؛ دو جلد آن همان تفسیر سوره هل اتی بود و سه جلد دیگر، کتابهایی بود که بعدها مورد نیاز شد.[۳۱]
هم چنین ایشان به فرزندش سفارش میکند: واجب است امانت را در تألیف رعایت کنی؛ هر چیزی خواستی نقل کنی، همان گونه نقل کن که نوشته شده است و از تصرف در کتب تاریخی بپرهیز.[۳۲]
۷ـ پشتکار علمی
علامه امینی، مجاهدی خستگی ناپذیر در خدمت به دین و اهل بیت (علیهم السلام) بود. ولی در طول عمر، با کتاب و کتابخانه انس گرفته و تمامی لذتهای زندگی دنیوی را ترک کرده بود.
سالهای سال گذشت و علامه برای غذا خود، اهمیتی قائل نمیشد و قوت روزانهاش را تناول نمیکرد، مگر بعد از نداهای خسته کننده کسانی که در انتظار او سر سفره نشسته بودند. شوق او به تألیف باعث میشد که به کارهای دیگر توجه نکند.[۳۳]
پس از صرف صبحانه ، به کتاب خانه ویژه خود میرفت و تا وقتی که شاگردانش میآمدند، مطالعه میکرد. پس از تدریس و خوردن ناهار نیز یک ساعت استراحت میکرد. سپس تا نیمههای شب ، به مطالعه و نوشتن میپرداخت.
علامه امینی در فقه، اصول ، تفسیر ، حدیث، تاریخ و رجال، صاحب نظر بود و خصوصا در علم فقه تاریخ، از همه محققان ، گوی سبقت را ربود.[۳۴] چنان که از ایشان به عنوان فقیه تاریخ یاد میکنند، مانند ابن خلدون که به فیلسوف تاریخ معروف است.[۳۵]
آیت الله سید احمد اشکوری در مورد پشتکار علامه ، داستان زیر را نقل میکند: آیت الله کاشف الغطا کتاب خانهای داشت که رو به آفتاب بود و درهای آن که به حیاط باز میشد، همگی از شیشه بود و مانع تابیدن آفتاب نمیشد و این در گرمای سوزان نجف بسیار طاقت فرسا بود. در آنجا، فرشهایی از لیف خرما به نام کمبار درست میکردند که به سادگی از بین نمیرفت. مرحوم امینی به آن جا میرفت و بدون هیچ وسیله خنک کنندهای، روی این کمبارها مینشست و به مطالعه میپرداخت. گاهی تا ۴ ساعت مطالعه میکرد، به گونهای که وقتی از جا بلند میشد، تمام جای پای ایشان، از عرق تر میشد، ولی او این گرما را تحمل میکرد برای این که کاری انجام دهد.[۳۶] ایشان تنها در نگارش الغدیر، ده هزار کتاب به طور کامل خوانده بود و به صد هزار کتاب، مراجعههای پی در پی داشت[۳۷] و به طور میانگین، روزی ۱۶ ساعت برای نوشتن الغدیر ، به پژوهش میپرداخت.[۳۸]
به گفته فرزندانشان ، علامه در مدت نوشتن الغدیر ، زمانی خوشحال میشد که به کتاب مورد نیازشان، دست مییافت یا میتوانست اسناد احادیث نبوی را که مورد استشهادشان بود، تصحیح کند یا شرح حال صحابی یا محدث مجهولی را بیابد و سند حدیث مرسلی را بجوید. گاهی برای پی بردن به شرح حال راویان یا سند حدیثی نبوی یا تصحیح واژههای آن، بیش از ۱۰ شبانه روز وقت صرف میکرد.[۳۹] اگر به کتابی تازه دست مییافت، تا تمام نمیکرد، از آن دست بر نمیداشت.
دکتر سید جعفر شهیدی مینویسد: سال ۱۳۲۶ شمسی، راجه محمود آباد ـ از بزرگان هند ـ برای زیارت به نجف آمد. مردی روحانی به نام مولوی سبط الحسن همراه ایشان بود که کتاب خانه راجه را اداره میکرد. قرار شد با هم دیدن به علامه امینی برویم. سبط الحسن، کتابی در تاریخ کتاب خانههای شیعه نوشته بود و میخواست مرحوم امینی نامی بر آن بگذارد. اندکی بعد از مغرب به خانه علامه امینی رفتیم. سبط الحسن کتاب را به او داد. کتاب در حدود ۳۰۰ صفحه و به زبان اردو بود، ولی مؤلف گاه گاه عبارتهایی به عربی یا فارسی یا نام کتابهایی را به عربی یا فارسی در متن و حاشیه نوشته بود. مرحوم امینی اردو نمیدانست؛ کتاب را از سبط الحسن گرفت و به خواندن عبارتهای عربی و فارسی آن پرداخت. دو ساعت و نیم یا سه ساعت از شب میگذشت که علامه به آخر کتاب رسید و آن را بر زمین گذاشت ؛ یعنی تا تمام آن عبارتها و نام کتابها را به دقت نخواند ، کتاب را رها نکرد! عشق به کتاب و تحقیق در تار و پود علامه عجین شده بود. به همین، کم تر در مجالس عمومی دیده میشد و روز و شب به خواندن و نوشتن میپرداخت.[۴۰]
یکی از ویژگیهای علامه، سرعت در مطالعه و مهارت در پیدا کردن مطلب مورد نیاز بود. با این ویژگیهای برجسته و کار خستگی ناپذیر، نوشتن الغدیر ۴۰ سال طول کشید. البته آن چه گفته شد تنها گوشههایی از تلاش این مرد بزرگ است.
۸ـ قدرت خطابه
خطابه و سخنرانی، از موهبتهای خداوندی به علامه بود؛ حافظه قوی ، سیمای با هیبت و صدای رسایی داشت و با اندوختههای فراوان علمیشان شگفتی زا نبود اگر دهها هزار نفر را گرد آورد و تحت تأثیر قرار دهد.[۴۱]
هنگام سخن گفتن، روح آدمی را جلا میبخشید و بیش ترین تلاشش این بود که به هر بیان و زبانی که شده، از ناموس الهی ـ ولایت ـ دفاع کند. سخنرانیهایش مانند سید جمال الدین اسدآبادی بود؛[۴۲] چون به سخن او گوش فرا میدادی، میگفتی قرنهای اسلامی ، دهان گشودهاند تا با تو سخن گویند.[۴۳]
به شهری که سفر میکرد ، با سخنانش ، مردم را از ـ چشمه زلال معرفت و دانش خویش سیراب میساخت. مثلا در هند، بیش از ده هزار نفر در جلسه سخنرانی او که گاهی تا ۲ ساعت به طول میانجامید، شرکت میکردند و آن عالم وارسته ، آنان را به وحدت و برادری اسلامی زیر پرچم سبز اهل بیت (علیهم السلام)، فرا میخواند.
استاد حکیمی میگوید: در تابستان سال ۱۳۳۸ شمسی که علامه در مشهد بود، به درخواست مردم ، مجلسی بزرگ و تاریخی در مدرسه نواب برپا شد. چون منبر آغاز میگشت ، سیل جمعیت ـ به معنای راستین این تعبیر ـ به سوی مجلس سرازیر میشد. شبهای آخر، پس از پر شدن مدرسه و اتاقهای بالا، عدهای از مردم بر بام بلند مدرسه بالا میرفتند.[۴۴]
۹ـ عشق به اهل بیت (علیهم السلام)
مهم ترین ویژگی علامه امینی را باید عشق و محبت کامل وی به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) دانست و هنوز صدای گریهها و توسل ایشان در حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، طنین انداز است. او به امامان معصوم (علیهم السلام) بسیار متوسل میشد و هیچگاه زیارت عتبات عالیات را ترک نمیکرد و هنگام ورود به حرم امامان (علیهم السلام) ، با صدای بلند میگریست. گریهها و نالههایش در رثای اهل بیت (علیهم السلام)، همگان را دگرگون میکرد. این حالت هنگامی بیشتر اوج میگرفت که از مصیبت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) یاد میشد؛ در این حال چهرهاش سرخ و گونهاش افروخته میگشت.[۴۵]
آیت الله نجومی میگوید: در ایام عاشورا و فاطمیه حالش متغیر میشد و با صدای بلند میگریست. کم تر عالمی را دیدم که این گونه بگرید.[۴۶]
زیارت جامعه کبیره را حفظ بود و پیوسته زیارت امین الله را میخواند و زیارتشان بیش از یک ساعت طول میکشید.[۴۷] زیارت کربلا را در شبهای جمعه ترک نمیکرد. گاه مسافت ۷۸ کیلومتری نجف ـ کربلا را به همراه دوستانشان در مدت ۳ روز یا بیش تر با پای پیاده میپیمود و در طول راه، مردم روستاهای اطراف را ارشاد میکرد.
تمام همتش این بود که علی (علیهالسلام) و خاندانش را به مردم معرفی کند تا زیر پرچم سبز علوی، با پیروی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) رستگار شوند. او به راستی، مظلومیت علی (علیهالسلام) را دریافته بود. از این رو، بسیار بر آن گریه میکرد. در آخرین روزهای عمرش، وقتی از او پرسیدند: چه آرزویی دارید؟ گفت: من فقط یک آرزو دارم و آن این که خدا به من یک عمر طولانی بدهد و من در این عمر از همه کنار گرفته و در گوشه بیابانی چادر بزنم و آن جا ساکن شوم و تا آخر عمر بر مظلومیت علی (علیهالسلام) گریه کنم! اساسا بازگشت علامه به نجف پس از ۲ سال سکونت در تبریز، تنها به دلیل عشق او به امامان معصوم (علیهم السلام)، به ویژه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود؛ زیرا با توجه به شناخت مردم تبریز از او و پدرانش و نیز مقام علمی ـ اخلاقی علامه، وی میتوانست بدون هیچ مشکل مالی و اقتصادی در آن جا بماند، ولی عشق شدید او به ولایت، آن عاشق شوریده را به سوی معشوق کشاند.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در این زمینه میگوید: از خصوصیات علامه ، محبت و ارادت کامل به محمد و آل محمد (علیهم السلام)، زبانزد همه است و میتوان گفت الغدیر اثری از آثار آن محبتها است. به خاطر همین علاقه به اهل بیت (علیهم السلام) است که ایشان علاقه خاصی به شنیدن مصایب امام حسین و اصحابش دارند و به حقیقت میتوان گفت مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مصیبت آل محمد میشود، گویا یکی از آل محمد (علیهم السلام) در آن مجلس حاضر میباشد.[۴۸]
۱۰ـ شناخت عنصر زمان
علامه به شناخت زمان و برهه خاص جهان توجه داشت و با خشک اندیشی دینی و دور بودن از واقعیتهای معاصر مخالفت میکرد. وی میفرمود: اگر من مرجع بودم و وجوهات شرعی به دست من میرسید، همه را به طلاب میدادم تا سفر کنند؛ میگفتم: این هزینه! بروید و جهان و انسان را بشناسید.[۴۹]
علامه با جریانهای فکری ، فلسفی ، سیاسی و اجتماعی معاصر آشنا بود و میدید که دشمنان چگونه اسلام را تهدید میکنند. به همین دلیل: میگفت باید از گنجینههای اسلام و تشیع به بهترین روش پاسداری شود. او همه را به مبارزه و عمل به رسالت و وظیفه فرا میخواند و معتقد بود درغیر این صورت، شعلههای حماسه تشیع فروکش میکند و شیعه ـ که جریان اصیل اسلام است در برابر استعمار جهانی امپریالیسم وضربات استعمار یهود، قدرت تعهد و مقاومت را از دست میدهد.[۵۰]
۱۱ـ کمک به نیازمندان
ایشان با وجود آن همه مشغله فکری ، هیچ گاه مسئولیت اجتماعی خویش را فراموش نکرد، بلکه بسیار نیکوکار و بخشنده بود. به گونهای که هیچ سائلی را رد نمیکرد و هیچ آرزومندی را ناامید نمیساخت، بلکه خود را به زحمت میانداخت تا مشکل فقیر و نیازمندی را حل کند.[۵۱] هم چنین از اوضاع و احوال نیازمندان پرس و جو میکرد و با مشکلات آنها آشنا میشد و در صدد رفع حاجتهای آنان بر میآمد. علامه میگوید: روزی برای خرید به بازار رفتم و میخواستم گوشت تهیه کنم. در کنار مغازه قصابی، دکان یک سید ضعیفی بود. وقتی سید ، مرا دید نزد من آمد و خواست مشکل خودش را بیان کند، ولی چون طلبهها گرد مرا گرفته بودند، از بیان مشکلش خودداری کرد. وقتی به خانه برگشتم، یادم افتاد که گویا آن سید مشکلی داشت و نتوانست مطرح کند. به سراغ او رفتم. وقتی داخل مغازه سید شدم، گفت: غیر از این عبا لباس دیگری ندارم و دخترانم فقط یک چادر دارند و لباس دیگری ندارند. وقتی گفتار سید را شنیدم، گفتم: کجایند سرمایهداران و صاحبان حقوق شرعی! سپس دست او را گرفتم تا او را به خدمت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ببرم و از کسانی که حقوق شرعی را نمیپردازند، شکایت کنم. هنوز به در صحن نرسیده بودم که یک نفر آمد و سی دینار به من داد که در آن زمان برای زندگی یک سال یک خانواده کافی بود و گفت: این را یکی از عشایر داده تا به شما بدهم. من آن مبلغ را به آن سید دادم و گفتم: بگیر که این حواله جدت امیرالمؤمنین است. سید آن مبلغ را گرفت و با خوشحالی برگشت.[۵۲]
دیدگاه و آرمانها
۱ـ خانه نویسندگان
روحیه دانش پژوهشی علامه و دشواریهایی که در کار نگارش و پژوهش کشیده بود، او را به فکر پایهگذاری خانه نویسندگان انداخت؛ مکانی برای پژهشگران رشتههای گوناگون با تجهیزات فراوان تا با تلاش علمی، اسلام و تشیع را به جهانیان بشناسانند. البته این فکر در زمان علامه عملی نگشت.
علامه درباره تأسیس خانه نویسندگان میفرمود: در کنار کتاب خانه امیرالمؤمنین در نجف، محلی زیبا و بهداشتی و مدرن و مجهز به همه وسایل ساخته شود با اتاقهایی که هر یک در اختیار محقق و نویسندهای قرار گیرد و همه گونه نیازمندیهای شخصی محقق تأمین گردد. ... وقتی مؤلفی با چنین شرایطی به تألیفی دست زد که مناسب حوزه کار کتاب خانه بود، کتاب خانه خود به چاپ و نشر آن اثر اقدام میکند.[۵۳]
۲ـ بررسی نشریههای جهانی درباره اسلام
مؤسسهها و مراکز پژوهشی بسیاری، از سالیان پیش ایجاد گشتهاند و در زمینه دین، فرهنگ و تمدن اسلامی تحقیق میکنند. در این میان، بیگانگان با هدف تنش آفرینی میان فرقههای اسلامی، مطالبی غیر واقعی و تحریف شده را به نام اسلام در دسترس مردم قرار میدهند.
یکی از آرزوهای علامه امینی، رسیدگی به این گونه نوشتهها بود. وی میکوشید با این کار، حق اسلام و مسلمانان را ادا کند و از روی اشتباههای ـ با انگیزه یا بی انگیزه ـ خاورشناسان، پرده بردارد. علامه در این باره میگوید: [باید] گروهی از طلاب و دانشجویان فاضل و با استعداد، در زمینه علوم و فرهنگ اسلامی، تا مرتبه اجتهاد و تحقیق، تربیت شوند. آنگاه مرکزی با وسایل کافی و کتاب خانه مجهز برای آنها تهیه شود. از سوی دیگر پیوسته با مراکز علمی جهان، در ارتباط باشند و در هر گوشه جهان (دانشگاه، مؤسسه تحقیقاتی، کتاب و مقاله) که سخنی درباره اسلام و تشیع منتشر میشود، به دست آید و در اختیار گروههای ویژه هر رشته گذارده شود. پس از آن که نشریهها رسیدگی شدند و اشکالها و اشتباهات و مدرک آنها، برداشت شد، گروه باید پاسخ آن را برای شخص یا مرکز مربوطه بفرستد... اگر آن شخص یا مرکز ترتیت اثر نداد، گروه باید توضیحات را در سطح جهان منتشر سازد.[۵۴]
این طرح ارزش مند میتواند تمدن اسلامی را از هجوم همه جانبه دشمن، نگاه دارد.
۳ـ آیین نقابت
یکی از آرمانهای والای علامه امینی، زنده کردن دوباره آیین نقابت بود. نقابت به اداره کردن شئون گوناگون زندگی سادات و مراقبت زندگی فردی و اجتماعی آنان گفته میشود که برای حفظ جایگاه اجتماعی ایشان از نظر انتساب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) صورت میگیرد.[۵۵]
به طور کلی، احترام گزاردن به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اساس آیات قرآن و احادیث، امری بس ارزش مند و خطیر است و مسلمانان به برکت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و زحمتهای ایشان، هدایت یافتند و در مسیر رستگاری قرار گرفتند. از این رو، شایسته است در پاسخ به آن همه از خود گذشتگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پس از رحلت ایشان به خاندانش احترام بگزارند و آنان را عزیز بدارند.
در روزگاران قدیم، آیین نقابت و رسیدگی به وضع فردی ـ اجتماعی سادات، از شئون اجتماعی کشورهای اسلامی بود و همواره بزرگ ترین سادات زمان که عالمی بزرگوار نیز بود، به مقام نقابت برگزیده میشد. هر چند این آیین در کشورهای اسلامی کم رنگ شده بود، ولی علامه به احیای آن، اعتقاد کامل داشت و این اعتقاد از ایمان عمیق و احترام عظیمی که به سادات و آل محمد (صلی الله علیه و آله) داشت،[۵۶] سرچشمه میگرفت.
۴ـ علامه امینی و حوزه
ایشان با نگاهی فراتر از عصر خود، به جهان و جهانیان مینگریست و میدانست که در آینده، مسأله ولایت نه تنها در میان مسلمانان، بلکه در بین نامسلمانان نیز مطرح خواهد شد. در نتیجه، از این که بحث ولایت در میان شیعیان به ویژه در حوزههای علمیه کم تر بررسی میشود ، ناراحت بود.
او معتقد بود بحث ولایت و مسائل مربوط به آن، باید مانند درسهای ادبی منطقی، فقهی و فلسفی، در حوزههای علمیه تدریس شود تا بدین وسیله ، مردم از روح قرآن بهره مند شوند.
علامه در این زمینه میفرمود: باید درسی تحت عنوان ولایت غیر از آن چه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح میشود ، به طلاب آموزش داده شود.[۵۷]
ولایت، شناخت واقعی و تحلیلی مقام امامان معصوم (علیهم السلام) و پی بردن به شخصیت تاریخی و آموزههای اسلامی ایشان است و این که چگونه و چرا آنان در اسلام حکومت و مولویت دارند. به دلیل همین معنای عمیق ولایت بود که علامه با گله مندی میپرسد. چرا در حوزههای روحانی، مسأله ولایت و تاریخ تشیع مطرح نیست؟[۵۸]
۵ـ وحدت مسلمانان
وحدت و یکپارچگی مسلمانان، آرزوی قلبی علامه بود و امید داشت روزی صفهای پراکنده ملتهای مسلمان، در یک صف واحد گرد هم آیند.
میدانید که درباره وحدت میان فرقههای اسلامی به ویژه شیعه و سنی، دیدگاههای افراطی و تفریطی وجود دارد، ولی علامه به آن نظرها باور داشت، بلکه معتقد بود شیعه باید با بحثهای استدلالی، بر اساس قرآن و روایت و تاریخ صحیح اهل سنت و کتابهای معتبر شیعی (از نظر اهل سنت)، مسیر وحدت اسلامی را هموار سازد.
از دیدگاه علامه، اهل سنت باید توجه کند که شیعه، جریان اصلی اسلام و به تعبیری خود اسلام است، نه فرقهای بدعت گزار که پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایجاد شده باشد.
ایشان در سخنرانیها، مذاکرههای علمی و سراسر کتاب الغدیر، بارها تأکید میکند که خواهان وحدت گروههای اسلامی است. او حتی با انتقاد از کتابهایی که وحدت مسلمانان را سست میکند، مینویسد: آیا هیچ تبلیغی برای ایجاد شکاف بین صفوف مسلمین و پارگی جمعشان و فساد در نظم اجتماعیشان و از بین بردن وحدت عربیشان و گسستن رشته برادری اسلامیشان و برانگیختن کینههای نهفتهشان و به هیجان آوردن آتش بدبینی در نفوس ملل اسلامی و دمیدن در آتش عداوت بین فرق اسلامی، نیرومندتر از این کتب میتواند وجود داشته باشد؟[۵۹]
علامه امینی نمیخواست با نوشتن الغدیر، شیعه و سنی را از هم دور کند، بلکه وی تهمتهای ناروایی را که به شیعه نسبت داده میشد و اهل سنت را از نزدیکی به شیعه باز میداشت، با استدلال و منطق قوی، رد کرد و امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را که همه ملتهای مسلمان و نامسلمان ، با پیروی از او میتوانند به خوش بختی دنیا و آخرت برسند، به همگان شناساند.
تلاشهای علامه در نزدیک کردن دو فرقه بزرگ اسلامی بسیار سودمند بود چنان که اندیشمندان و روشن فکران اهل سنت، با فرستادن نامههایی بیان داشتند که علامه امینی راه را برای نزدیکی شیعه و سنی هموار کرده است.[۶۰] ادامه دارد....
________________________________
پى نوشت ها:
[۳۱] - یادنامه: ص ۱۴۶. [۳۲] - ربع قرن مع العلامه: ص ۲۷۰. [۳۳] - یادنامه: ص ۳۴. [۳۴] - ترجمه الغدیر: ج ۱، ص ۱۵۸. [۳۵] - حماسه غدیر: ص ۱۹۳. [۳۶] - یادنامه: ص ۱۴۰ و ۱۴۱. [۳۷] - جرعه نوش غدیر: ص ۱۵۴. [۳۸] - ربع قرن مع العلامه: ص ۳۹. [۳۹] - حماسه غدیر: صص ۴۸۰ ـ ۴۸۱. [۴۰] - حماسه غدیر: ص ۴۸۰. [۴۱] - حماسه غدیر: ص ۳۴۱. [۴۲] - همان. [۴۳] - همان. [۴۴] - همان: صص ۳۴۱، ۳۴۲ ـ ۳۴۳. [۴۵] - حماسه غدیر: ص ۲۹۸. [۴۶] - ربع قرن مع العلامه: ص ۲۸۱. [۴۷] - همان. [۴۸] - جرعه نوش غدیر: ص ۸۴. [۴۹] - حماسه غدیر: ص ۲۸۵. [۵۰] - یادنامه: ص ۲۳. [۵۱] - یادنامه: ص ۲۳. [۵۲] - ربع قرن مع العلامه: صص ۵۲ ـ ۵۳. [۵۳] - حماسه غدیر: صص ۲۲۶ ـ ۲۲۷. [۵۴] - حماسه غدیر: ص ۲۶۱. [۵۵] - حماسه غدیر: ص ۲۷۱. [۵۶] - همان: ص ۲۸۲. [۵۷] - گلشن ابرار: ج ۲، ص ۷۳۴. [۵۸] - حماسه غدیر: ص ۲۸۳. [۵۹] - ترجمه الغدیر: ج ۶، ص ۱۹۶. [۶۰] - درباره الغدیر: بحث وحدت اسلامی و نیز دیدگاههای بزرگان اهل سنت در این مورد، در فصلهای آینده بحث میکنیم.