انواع متصوره نسخ در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انواع متصوره نسخ در قرآن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انواع متصوره نسخ در قرآن



نسخ در آيات قرآني را به چند گونه تصور كرده اند، كه برخي مورد قبول و برخي مردود است:
1. نسخ آيه و محتوا با هم: بدين گونه كه آيه مشتمل بر حكمي شرعي به طور كلي منسوخ شود، الفاظ آيه از قرآن برداشته شود، حكمي كه محتواي آيه را تشكيل مي داده نيز منسوخ گردد.
2. نسخ آيه بدون محتوا: بدين معنا كه الفاظ و عبارات آيه از قرآن برداشته شود، ولي حكمي كه در محتواي آيه بوده، هم چنان باقي بماند و منسوخ نگردد.
3. نسخ محتوا بدون آيه: يعني الفاظ و عبارات آيه هم چنان در قرآن ثبت است ومورد تلاوت قرار مي گيرد، ولي حكمي كه محتواي آيه را تشكيل مي داده منسوخ ‌شده باشد.
4. نسخ مشروط: همين صورت سوم است با اين اضافه كه با اعاده شرايط تشريع نخستين، حكم منسوخ دوباره زنده شود و به اجرا درآيد در نتيجه دو حكم منسوخ ‌و ناسخ، هر يك به شرايط خود بستگي دارند اين در مقابل صورت سوم است كه نسخ، مطلق بوده و حكم منسوخ براي هميشه قابل اعاده نيست.
تفصيل و بيان اين انواع به شرح زير است ضمنا متذكر مي شويم كه دو صورت نخست از ديدگاه ما مردود شناخته شده اند، آن چه معقول است گونه هاي سوم وچهارم است.
1. نسخ لفظ و محتوا
اين گونه نسخ از نظر ما مردود شناخته شده است، زيرا دلايلي كه بر اين مدعااقامه كرده اند موجب بي اعتباري قرآن مي گردد مواردي را كه شاهد گرفته اند مستلزم تحريف قرآن و تحول و تغيير قرآن پس از وفات پيامبر اكرم (ص) مي باشد پس ازوفات پيامبر نسخ، امكان ندارد و هرگونه احتمال اسقاط آيه در اين حال تحريف قرآن كريم است.
در قرآن از مساله «حرمت ناشي از رضاع» [1] سخن به ميان نيامده است، ولي از عايشه نقل كرده اند كه آيه اي در اين باره وجود داشته و تا پس از وفات پيامبر(ص)تلاوت مي شده، كه با جويدن بز خانگي از ميان رفت او مي گويد: در قرآن آيه اي بوده بدين مضمون: «عشر رضعات معلومات يحرمن، ده بار شير خوردن موجب حرمت مي گردد» سپس اين آيه به آيه ديگري بدين مضمون: «خمس رضعات معلومات يحرمن، پنج بار شيرخوردن موجب حرمت مي گردد» منسوخ گرديدگويد: «اين دو آيه (ناسخ و منسوخ) در ورقه اي نوشته شده بود و زير تخت خواب من بودما از آن غفلت ورزيده، بز خانگي داخل اطاق خواب گرديد و آن ورقه را جويد واز ميان رفت» عجيب آن كه مي گويد: «فتوفي رسول اللّه (ص) و هن مما يقرا من القرآن، فدخل داجن البيت فاكلهن[2]، هنگامي كه پيامبر(ص) وفات نمود، اين آيات مورد تلاوت بودند، كه حيوان دست پرورده خانگي آن را جويد وخورد» .[3]
البته اين نسبتي ناروا است، چگونه ممكن است آيه اي از قرآن با جويدن بزي ازميان برود؟!
طبق اين نقل آيه ياد شده مورد تلاوت اصحاب بوده، يعني نبايستي تنهادر آن ورقه ثبت شده باشد پس نبايستي با نابود شدن يك نوشته، اصل آيه كه محفوظ ذهن همگان است از ميان برود اساسا قرآني كه با جويدن بزي از ميان برودهمان به كه از اول نباشد.
شگفت آورتر آن كه برخي از بزرگان فقهاي اهل سنت به صحت سند اين روايات نظر داده، مورد فتوا قرار داده اند مانند «ابن حزم اندلسي» در كتاب «المحلي» كه هم روايات را صحيح دانسته و هم طبق آن فتوا داده است[4] برخي از معاصرين نيزبر اين باورند مانند «زرقاني» در «مناهل العرفان» [5] در اين زمينه در كتاب «صيانة القرآن من التحريف» به تفصيل سخن گفته ايم[6] آيه كريمه «انا نحن نزلناالذكر و انا له لحافظون[7]، همانا ما قرآن را نازل كرده ايم و ما خود نگهبان آنيم» وآيه «لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد[8]، هرگز تباهي نه در حال و نه در آينده به آن راه نمي يابد (زيرا) از جانب كسي نازل گشته كه فرزانه ستوده است» بر همه اين پندارها خط بطلان مي كشد «واللّه غالب علي امره و لكن اكثرالناس لا يعلمون[9]، خداوند بر كار خويش چيره است، ولي بيش تر مردم نمي دانند» .
2. نسخ لفظ و بقاي محتوا
بدين معنا كه در قرآن آيه اي وجود داشته كه مشتمل بر حكمي از احكام شرعي بوده، سپس لفظ و عبارت آيه برداشته شده (منسوخ گرديده) گرچه محتواي آن كه يك حكم شرعي است، هم چنان ثابت مانده و نسخ نگرديده است.
براي شاهد، آياتي شمرده اند، از جمله آيه رجم «الشيخ و الشيخة اذا زنيافارجموهما البتة نكالا من اللّه و اللّه عزيز حكيم» [10] خليفه دوم اصرار داشت كه اين آيه از قرآن است و زيد بن ثابت بي جهت آن را در قرآن ثبت نكرد و تا آخرين روزحيات خود بر همين عقيده بود، گرچه هيچ يك از صحابه از وي نپذيرفت.
در قرآن كريم، تنها مساله جلد زاني (100 تازيانه) بر ارتكاب زنا مطرح است ولي عمر عقيده داشت كه مساله رجم زاني طبق آيه فرض شده نيز مطرح بوده است ولي عبارت «شيخ و شيخة» به معناي پيرمرد و پيرزن است كه هرگاه مرتكب زنا شدندسنگ سار مي شوند.
كساني كه اين گمان را از عمر باور كرده اند، در تفسير «شيخ و شيخه» مانده اند كه چرا سنگ سار شدن ويژه پيران باشد؟! لذا مالك بن انس (پيش واي فرقه مالكيه) دركتاب «الموطا» آن را به ثيب و ثيبة (مرد و زني كه هم سر گرفته اند) تفسير كرده است[11] ولي آن هم درست نيست، زيرا «رجم» مخصوص «محصن و محصنه» (مرد و زني كه هم سر دارند) است اين اخص از «ثيب و ثيبه» است كه هم سر گرفته باشند، زيرا هم سر گرفته بر كسي كه هم سر خود را رها كرده باشد نيز صادق است.
اساسا اين باوري بوده كه عمر گمان داشته و هيچ يك از صحابه آن را نپذيرفته است حتي زيد كه با دستور ابوبكر و سرپرستي عمر به جمع آوري قرآن پرداخت، آن را از عمر نپذيرفت، زيرا قرآن با خبر واحد ثابت نمي گردد آيات ديگري نيز ازعمر نقل كرده اند، مانند آيه رغبت او مي گويد: ما آيه اي را در قرآن مي خوانديم كه اكنون در آن وجود ندارد و آن «ان لا ترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم» [12] موردديگر آيه جهاد است عبدالرحمان بن عوف گفت: آيا در قرآن نمي يابي «ان جاهدواكما جاهدتم اول مرة» ؟
در جواب گفت: اين آيه در ضمن آيات ديگر از قرآن اسقاطگرديده است[13] نيز آيه فراش «الولد للفراش و للعاهر الحجر» كه گمان مي بردآيه اي بوده و از قرآن اسقاط شده است. [14]
در جاي خود آورده ايم كه احتمال مي رود عمر عبارات موزون و داراي سجع كه از پيامبر شنيده گمان برده كه قرآن است[15] اما بايد دانست كه با اين گونه گمان هانمي توان چيزي را اثبات نمود.
شگفت آن است كه برخي از بزرگان اهل سنت چنين گمان هايي را باور داشته به آن فتوي داده اند ابوبكر محمد بن احمد سرخسي، فقيه و اصولي معروف اين گونه نسخ را پذيرفته است او به مساله «تتابع صيام ثلاثة ايام» ـ كه بدل از هدي در حج تمتع است ـ به استناد قرائت ابن مسعود «فصيام ثلاثة ايام متتابعات» فتوي داده است او مي گويد: اين قرائت تا عصر ابوحنيفه رواج داشته، و در عدالت ودرستي ابن مسعود شكي نيست لذا آن را بايد پذيرفت[16] ابن حزم اندلسي نيزدر كتاب «المحلي» [17] همين مطلب را بيان مي كند.
براساس گفتار فوق آيات يادشده پس از وفات پيامبر منسوخ گرديده است لذا دراين مورد بايد گفت كه اساسا معقول به نظر نمي رسد يك آيه كه سند حكم شرعي ودليل اثباتي آن است، از قرآن برداشته شود (منسوخ گردد) و محتواي آن كه حكم شرعي ثابت است بدون مستند باقي بماند! ازاين رو فقهاي اماميه ـ همگان ـ به چنين روايات بي اساسي بها نداده و مورد استناد فقهي خود قرار نداده اند.
3. نسخ حكم و بقاي آيه
بدين معنا كه در قرآن آيه اي باشد و محتواي آن كه يك حكم شرعي است منسوخ گرديده باشد اين گونه نسخ ـ في الجمله ـ مورد پذيرش علما است و آن را به سه نوع تقسيم كرده اند:
الف ـ محتواي آيه به دليل اجماع يا سنت قطعي نسخ شده باشد.
ب ـ نسخ آيه به آيه ديگر ناظر به آن، صورت گرفته باشد.
ج ـ نسخ آيه به آيه ديگر كه ناظر به آن نيست، انجام شده است جز آن كه اين نسخ ‌به جهت تنافي ميان دو آيه و به دليل تاخر آيه دوم نسبت به آيه نخست محقق شده است.
استاد آيت اللّه خويي ـ طاب ثراه ـ تنها صورت دوم را پذيرفته اند و براي صورت اول شاهدي نيافته و صورت سوم را ممتنع دانسته اند، زيرا وجود آيات متنافي درقرآن كريم امكان ندارد خداي متعال فرموده: «افلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غيراللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» [18] در اين آيه گوشزد مي كند كه در قرآن هيچ گونه دوگانگي و اختلاف ميان آيات وجود ندارد آيه مذكور عدم وجود اختلاف را دليل وحياني بودن قرآن گرفته است به اين معنا كه اگر قرآن كلام بشر بود هرآينه تنافي بسيار در آن راه مي يافت. [19]
قايلين به نسخ براي هر سه فرض مثال آورده اند در فرض نخست آيه تمتع را «والذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا، وصية لا زواجهم متاعا الي الحول غير اخراج فان خرج ن فلا جناح عليكم فيما فعلن في انفسهن من معروف و اللّه عزير حكيم» [20] ـ شاهدگرفته اند ترجمه آيه چنين است: كساني كه وفات يافته و هم سراني از خود باقي مي گذارند، از جانب خداوند سفارش است كه هم سران تا يك سال از تركه شوهر (اموال باقي مانده شوهر) بهره مند شوند و از خانه اي كه در آن سكونت داشته اندرانده نشوند و اگر خود بيرون رفتند باكي نيست.
گويند: اين آيه طبق سنت پيشين، حق ميراث زن از شوهر، همان بهره بردن ازتركه شوهر خود تا يك سال بوده و بيش از آن ارثي نمي برد و عده زنان شوهر مرده نيز تا يك سال بوده است سپس با تشريع ارث هم سران شوهر مرده، به ميزان يك چهارم اموال باقي مانده، در صورت نداشتن فرزند، و يك هشتم، در صورت فرزند داشتن شوهران[21]، و نيز با تشريع عده وفات به چهار ماه و ده روز[22]، آيه ياد شده منسوخ گرديد يعني محتواي آن نسخ شده گرچه لفظ آن باقي مانده است.[23][1]. ارضاع: شيردادن است كه موجب علقه مادري و فرزندي يا برادري و خواهري مي گردد و نامحرم محرم، ودر نتيجه موجب حرمت ازدواج مي شود.
[2]. داجن به حيواني گويند كه در خانه پرورده شود.
[3]. ر ك: صحيح مسلم، ج 4، ص 167 صحيح ترمذي، ج 3، ص 456 صحيح دارمي، ج 2، ص 157 صحيح ابوداود، ج 1، ص 224 و ديگر كتب حديثي و فقهي اهل سنت كه برآن صحه گذارده اند.
[4]. ر ك: ابن حزم، المحلي، ج 10، ص 16 ـ 15.
[5]. زرقاني، مناهل العرفان، ج 2، ص 216 ـ 214.
[6]. ر ك: صيانة القرآن، ص 162 ـ 159 و نيز ج 2 التمهيد، ص 289 ـ 285.
[7]. حجر 15: 9.
[8]. فصلت 41: 42.
[9]. يوسف 12: 21.
[10]. ابن حزم، المحلي، ج 11، ص 236 ـ 234 صحيح بخاري، ج 8، ص 211 ـ 208 صحيح مسلم، ج 4، ص 167و ج 5، ص 116 مسند احمد، ج 1، ص 23 و ج 5، ص 132 و 138 و ابوداود، الحدود/ 23 و ترمذي، الحدود/7ابن ماجه، الحدود/ 9 دارمي، الحدود/ 16 موطا مالك، الحدود/ 10.
[11]. ر ك: جلال الدين سيوطي، تنوير الحوالك، شرح موطا، ج 3، ص 42 و نيز ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، در شرح بخاري، ج 12، ص 127.
[12]. صحيح بخاري، ج 8، ص 211 ـ 208 صحيح مسلم، ج 4، ص 167 و ج 5، ص 116.
[13]. ر ك: جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور، ج 1، ص 106.
[14]. همان.
[15]. ر ك: صيانة القرآن من التحريف، ص 162 ـ 159.
[16]. سرخسي، كتاب «الاصول» ، ج 2، ص 81.
[17]. ج 11، ص 236 ـ 234.
[18]. نساء4: 82.
[19]. ر ك: آقاي خويي، البيان، چاپ دوم، ص 306.
[20]. اين تفصيل در آيه 12 سوره نساء آمده.
[21]. آيه تربص اربعة اشهر و عشرا ـ سوره بقره: 234.
[22]. ر ك: فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 1، ص 204.
[23]. تفسير شبر، چاپ قاهره، ص 76.

البته ميان آيات ميراث و عده و آيه تمتع، بر حسب ظاهر تنافي وجود ندارد وامكان دارد كه آيه تمتع يك امر استحبابي باشد ـ چنان چه استاد فرموده اند ـ و آيه ميراث و آيه عده اصل فريضه را بيان داشته است ولي مفسران دعوي اجماع (اتفاق اهل نظر) نموده اند كه محتواي آيه تمتع كاملا منسوخ گرديده است سيد عبداللّه شبرمي گويد: «هذه الاية منسوخة بالاجماع» [1] علاوه براين، روايات بسياري منسوخ بودن آيه را تاييد كرده است[2] ازاين رو منسوخ بودن آيه فوق الذكر رابه دليل اجماع و روايات ثابت نموده اند.
دراين جا اين نكته قابل تذكر است كه در آيه «امتاع» عبارت الزام آوري به چشم نمي خورد و عده يك سال از آيه به دست نمي آيد صرفا مستفاد از آيه آن است كه برورثه شايسته است كه زن پدر خود را تا يك سال از خانه سكونتي وي بيرون نكنند، تا از زندگي اي كه داشته هم چنان بهره مند شود به ويژه عبارت «فان خرجن فلا جناح» مي رساند كه نشستن در خانه براي زن ياد شده الزامي نيست از ظاهر آيه، نه ميراث و نه عده يك سال فهميده نمي شود، جز با كمك اجماع و روايات ياد شده.
ولي طبق موازين علم اصول اين اجماع مدركي مي نمايد[3] ـ يعني اجماع كنندگان به روايات نظر دارند ـ و خود دليل مستقلي به شمار نمي آيد اين روايات ازلحاظ سند فاقد اعتبارند و تنها در تفسير معروف به تفسير نعماني (كه مجهول الانتساب است) و در تفسير قمي (كه هم چنين مجهول الانتساب است) و در تفسيرعياشي (كه مقطوع السند مي باشد) آمده است.
از اين رو ـ گرچه در نوشته هاي پيشين خود[4] راه مشهور را رفته ايم ـ اكنون راي استاد را ترجيح مي دهيم كه فرمودند: «مفاد آيه امتاع يك دستور استحبابي است نه الزامي و هيچ گونه منافاتي با آيه ميراث و آيه عده ندارد و اجماع و روايات فاقد اعتبارند» در نتيجه آيه اي كه محتواي آن به دليل اجماع يا سنت قطعي نسخ ‌شده باشد ـ ظاهرا ـ وجود ندارد، گرچه امكان آن قابل انكار نيست، ولي براي وقوع آن شاهدي نداريم.
در فرض دوم كه آيه ناسخ به آيه منسوخ ناظر باشد، آيه «نجوي» را مثال آورده اند: «يا ايهاالذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجواكم صدقة ذلك خيرلكم و اطهر فان لم تجدوا فان اللّه غفور رحيم» . [5]
بيش تر مردم آن روز، گاه وبي گاه مزاحم اوقات پيامبر(ص) مي شدند و بيش ترمسائلي را با او در ميان مي گذاشتند كه در شان پيامبر نبود يا بسيار ناچيز و گاهي بيهوده بود از اين رو دستور آمد براي طرح نمودن هر سؤال بايد مقداري صدقه داده آن گاه سؤال كنند تا به اين سبب سؤال ها محدود شده و مهم ترين آن ها مطرح گرددولي با اين دستور همگي و به طور كلي از پرسش خودداري نمودند تنها مولااميرمؤمنان (ع) يك دينار داشت كه آن را به ده درهم فروخت و آن را صرف مسايل ضروري در پيش گاه پيامبر اكرم (ص) نمود تا آن كه دستور وارد در آيه ـ جهت فرونشستن همگان از پرسش ـ نسخ گرديد: «اشفقتم ان تقدموا بين يدي نجواكم صدقات فاذلم تفعلوا و تاب اللّه عليكم فاقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و اطيعوا اللّه و رسوله واللّه خبير بماتعملون[6]، آيا ترسيديد كه پيش از هر سؤال صدقه هايي بپردازيد حال كه چنين نكرديد و خدا (هم) بر شما بخشود پس نماز را بر پا داريد و زكات را بپردازيد و ازخداوند و پيامبرش اطاعت كنيد، و خداوند به آن چه مي كنيد آگاه است» .
پر روشن است كه آيه دوم ناظر به آيه نخست است و اصولا معيار در ناظر بودن آن است كه اگر حكم پيشين نباشد، آيه دوم حالت ابهام پيدا كند، زيرا آيه دوم به گونه اي مطرح شده كه حالت تكميلي يا تدارك گذشته را دارد.
در اين گونه موارد ـ كه آيه ناسخ به آيه منسوخ نظر داشته باشد ـ جاي ترديدنيست و همگي آن را پذيرفته اند، از جمله نظر استاد ـ طاب ثراه ـ براين است كه يگانه موردي كه نسخ در آن تحقق يافته همان نسخ ناظر است. [7]
آيه ديگري در اين زمينه نيز مي توان شاهد آورد و آن آيه عدد مقاتلين است درباره قتال و جنگ با دشمنان اسلام ابتدا دستور آمد كه هر يك از مؤمنان معادل ده نفر از كافران مي باشد لذا اگر عدد مقاتلين (جنگ جويان) كافران ده برابرجنگ جويان مؤمنان باشد، بر مؤمنان واجب است به پا خيزند و با آنان ستيز كنند وبر آنان پيروز مي گردند آيه چنين است:
«يا ايهاالنبي حرض المؤمنين علي القتال ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين وان يكن منكم مائة يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون[8]، اي پيامبر!مؤمنان را بر جنگ وادار و ترغيب نما هرگاه بيست تن از شما شكيبا باشند، بردويست تن غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد تن باشند، بر هزار تن از كافران غلبه خواهند كرد زيرا آنان مردمي هستند كه چيزي در نمي يابند (و فاقد هدفند ونمي دانند براي چه مي جنگند)».
ولي مؤمنان از انجام چنين دستوري تعلل ورزيدند و جرات اقدام از خود نشان ندادند لذا خداوند به جهت ناتواني و ضعف ايمان ايشان در تكليف صادره تخفيف داده، دستور مقابله يك با دو را صادر فرمود:
«الان خفف اللّه عنكم و علم ان فيكم ضعفا، فان يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و ان يكن منكم الف يغلبوا الفين باذن اللّه[9]، اكنون خداوند، تخفيفي (در تكليف) رواداشت و دانست كه در نهاد شما سستي وجود دارد، پس هر صد تن از شما كه شكيبا باشد با دويست نفر و هر هزار نفر با دوهزار نفر مقابله ورزند و در اين صورت با اذن و مشيت الهي پيروز مي گردند» .
اين آيه نيز ناظر به آيه نخست است، وگرنه جاي «الا ن خفف اللّه عنكم و علم ان فيكم ضعفا» نبود، زيرا از اين آيه معلوم مي گردد كه پس از دستور نخست مسلمانان كوتاهي كردند و سستي از خود نشان دادند، تا موجب تخفيف ثانوي گرديد لذا آيه دوم ناسخ آيه نخست مي باشد و از قسم نسخ ناظر به شمار مي رود امام صادق (ع)مي فرمايد: «نسخ الرجلان العشرة[10]، تكليف مقابله با دو نفر، تكليف مقابله باده نفر را نسخ نمود» .
ولي در عين حال استاد، در اين مورد منكر نسخ است و مي گويد: روشن نيست كه آيه دوم با فاصله زماني پس از آيه نخست نازل گرديده باشد و احتمال مي رود هردو آيه با هم نازل شده باشند علاوه در نسخ بايستي به آيه منسوخ عمل شده باشدوگرنه در تشريع نخست لغويت حاصل مي گردد در نسخ شرط است مدتي بگذرد وبه تكليف سابق عمل شده باشد، آن گاه نسخ انجام گردد هم چنين اضافه مي كند: «سياق دو آيه خود شاهد بر اين است كه هر دو آيه با هم نازل گرديده اند در نتيجه تكليف نخست، جنبه فضيلت و استحباب را دارد و تكليف دوم جنبه فرض ووجوب» . [11]
البته شاهدي كه دلالت سياق دو آيه را بر وحدت نزول تاييد كند ارائه نفرموده اند بلكه به عكس، سياق و لحن آيه دوم بر تاخر نزول شهادت مي دهد، زيرادلالت برآن دارد كه مدتي گذشته و مسلمانان از خود ضعف و سستي نشان داده اند، تا موجب گرديده خداوند تخفيف دهد و تكليف را سبك نمايد هم چنين در موردشرط عمل در مساله نسخ بايد توجه داشت كه ضرورت ندارد كه عمل مثبتي انجام گيرد، بلكه عمل منفي نيز مي تواند مصحح نسخ گردد.
در فرض سوم كه آيه ناسخ به آيه منسوخ ناظر نباشد، موارد زيادي را گفته اند، از جمله آيه مجازات فحشا درمورد عقوبت مرتكبين زنا، نخست دستور آمد كه زنان (شوهردار)[12] اگر مرتكب فحشا شدند در خانه نگاه داشته شوند تا موقع فرارسيدن مرگ آنان يا آن كه دستور ديگري درباره آنان صادر گردد: «واللاتي ياتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعة منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتي يتوفاهن الموت او يجعل اللّه لهن سبيلا» [13] و درباره دو جوان (دختر و پسر) كه مرتكب فحشا شوند، آنان را مورد نكوهش و آزار قرار دهيد، اگر پشيمان شده توبه نمودند آنان را رها كنيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است: «و اللذان ياتيانهامنكم فذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان اللّه كان توابا رحيما» . [14]
از امام صادق (ع) روايت است كه هر دو آيه منسوخ است و ناسخ آن دستور جلد(100 تازيانه) و رجم (سنگ سار) است روايات در اين باره فراوان است و مفسران جملگي اتفاق نظر دارند[15] برخي در اين جا نيز مناقشه دارند، از جمله استاد طاب ثراه ـ كه تفصيل آن را در «التمهيد» (ج 2، ص 308) آورده ايم.
آيه ديگري كه مي توان در اين زمينه شاهد آورد، آيه «ارث بر اساس اخوت ايماني» است كه در آغاز هجرت تشريع گرديد كه وارث هر مؤمن مهاجر، برادرايماني او است نه خويشاوندان كافر يا غير مهاجر امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «كان المسلمون يتوارثون بالمؤاخاة الاولي، نخست مسلمانان بر اساس عقد اخوت از يك ديگر ارث مي بردند» [16] آيه چنين است: «ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدواباموالهم و انفسهم في سبيل اللّه و الذين آووا و نصروا اولئك بعضهم اوليابعض» [17] «اوليا» در آيه، جمع «ولي» به معناي بستگان نزديك است كه از ورثه نيز محسوب مي شوند صدر آيه درباره مهاجرين است و ذيل آيه به انصار (مردم مدينه) نظر دارد كه پيامبر اكرم (ص) ميان هر دو نفر از آنان عقد اخوت بست اين دستور هم چنان پا برجا بود تا موقع نزول سوره احزاب كه آيه «و اولوا الا رحام بعضهم اولي ببعض في كتاب اللّه من المؤمنين و المهاجرين» [18] نازل گرديد و مساله «ولايت» در توارث را منحصر در بستگان نسبي (رحم بودن) دانست و مساله توارث به سبب هجرت و ايمان را منتفي گردانيد بر اين مطلب، مفسران اتفاق نظر دارند. [19][1]. ر ك وسايل الشيعه، باب 30، (ابواب عدد)، ج 22، ص 239 ـ 237 سيوطي، الدرالمنثور، ج 1، ص 309.
[2]. در علم اصول فقه، اجماعي را مورد اعتبار مي دانند و قابل استناد است كه حالت استقلال داشته باشد و به دلايل موجود متكي نباشد كه در صورت اخير اين دلايل بايد مورد بررسي قرار گيرند نه اجماع متكي برآن وچنين اجماعي را اصطلاحا «مدركي» مي نامند و از صلاحيت استناد به عنوان يك دليل مستقل ساقط مي گرد.
[3]. ر ك: التمهيد، ج 2، ص 306 ـ 305.
[4]. مجادله 58: 12.
[5]. مجادله 58: 13.
[6]. ر ك: البيان، ص 305 و 402 ـ 395.
[7]. انفال 8: 65.
[8]. انفال 8: 66.
[9]. تفسير صافي، ج 1، ص 676.
[10]. البيان، ص 376 ـ 375.
[11]. اين قيد بر حسب استظهار برخي است تا منافات ميان اين آيه و آيه پس از آن برداشته شود.
[12]. نساء 4: 15.
[13]. نساء 4: 16.
[14]. ر ك: طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 20 عياشي، ج 1، ص 228 ـ 227 صافي، ج 1، ص 339 جصاص، احكام القرآن، ج 2، ص 107 سيوطي، الدر المنشور، ج2، ص 130.
[15]. مجمع البيان، ج 4، ص 561.
[16]. انفال 8: 72.
[17]. احزاب 33: 6.
[18]. ر ك: بحارالانوار، ج 93، ص 8 و ديگر تفاسير.
[19]. جاثيه 45: 14.

4. نسخ مشروط
اين گونه نسخ شايد براي برخي تازگي داشته باشد ولي با تامل در بسياري ازآياتي كه منسوخ شمرده شده اند، مي توان دريافت كه نسخ آن ها نسخ مطلق نبوده، بلكه به شرايط خاص همان دوران بستگي داشته است به اين معنا كه با تغيير آن شرايط و بهبود وضع، حكم سابق منسوخ گرديده و حكمي متناسب با شرايطجديد تشريع گرديده است و اگر احيانا همان شرايط زماني و مكاني پيش آيد، آيات مربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است.
روشن ترين شاهد براي نسخ مشروط آيات صفح (گذشت) و چشم پوشي از آزارمشركان و معاندان اسلام است مسلمانان صدر اسلام به ويژه در مكه دستور يافتند تادر مقابل آزار مشركان خويشتن داري كنند و صبر و بردباري از خود نشان دهند، زيراآنان در مكه در موضع ضعف قرار داشتند ودر صورت مقابله به مثل، امكان نابودي آنان مي رفت در سوره جاثيه ـ كه شصت و پنجمين سوره مكي است ـ آمده: «قل للذين آمنوا يغفروا للذين لا يرجون ايام اللّه[1]، (اي پيامبر) به كساني كه ايمان آورده اند بگو تا از كساني كه از ايام اللّه بيمي ندارند درگذرند» مقصود از «ايام اللّه» وقايع هول ناك و كنايه از عقوبت هاي سخت الهي است چنان چه دراين آيه آمده: «وذكرهم بايام اللّه، آنان را به ياد ايام اللّه بينداز» يعني بيم ده به عقوبت هاي به موقع الهي[2] و كساني كه بيم عقوبت الهي را ندارند، يعني از خدا ترسي ندارندو جانب عقوبت الهي را وقعي نمي نهند، هرگز مستوجب گذشت و رافت اسلامي نيستند لذا دستور گذشت در اين آيه صرفا به جهت ضعف موضع مسلمانان بوده كه بايد رعايت مي كردند موقعي كه جامعه اسلامي شوكت و قدرت خود را يافت، اذن در قتال صادر شد: «اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان اللّه علي نصرهم لقدير، به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت (جهاد) داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته اند و البته خدا بر پيروزي آنان سخت تواناست» [3] سپس دستورمقابله آمد و آيه «حرض المؤمنين علي القتال، مؤمنان را به جهاد برانگيز» [4] و نيزآيه «فاعتدوا عليه بمثل مااعتدي عليكم، همان گونه كه بر شما تعدي كرده، بر او تعدي كنيد» [5] و آيه «فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم، مشركان را هر كجا يافتيدبكشيد» [6] صدور يافت تمامي اين آيات در سوره هاي مدني است. هم چنين در رويارويي با يهود مدينه ابتدا دستور گذشت آمد، ولي در عين حال مشخص نموده كه اين گذشت موقت است «فاعفوا و اصفحوا حتي ياتي اللّه بامره، پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد» [7] ولي پس از قدرت يافتن اسلام و توسعه يافتن توطئه هاي يهود پيرامون مدينه دستور جنگ با آنان صادر گشت تا هنگامي كه خفت جزيه دادن را بپذيرند «حتي يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون، تا با (كمال) خواري به دست خود جزيه دهند» [8] برخي اين گذشت را بر روح تسامح ديني حمل كرده اند، كه بايد روح گذشت و چشم پوشي برمسلمانان حاكم باشد، لذا آيات صفح را منسوخ نمي دانند[9] ولي همان گونه كه متذكر شديم، گذشت در مقابل بي شرمي دشمن غدار، يك گونه سازش و تساهل به شمار مي رود كه با روح عزت اسلامي منافات دارد، مگر آن كه موقعيت ايجاب كند تا آمادگي لازم فراهم گردد.
اين گونه آيات را با عنوان «نسخ مشروط» مطرح ساختيم، بدين جهت كه آيات منسوخه مربوط به شرايط خاص زماني و مكاني خويش است و چنان چه در رقعه مكاني يا برهه زماني آن گونه شرايط پيش آيد، آيات صفح قوت يافته و حاكم خواهدبود از همين قبيل است آياتي كه برخي احكام را تدريجا تشريع نموده است به اين ترتيب كه ابتدا با لحني ملايم حكمي بيان شده، سپس شديد وشديدتر گرديده است مانند آيات تشريع قتال كه از مرحله اذن در قتال شروع شده[10]، سپس مقاتله با كفار معتدي و متجاوز را شامل شده است[11] آن گاه كفار مجاور و نزديك به حوزه اسلامي را در بر گرفته[12] و بالاخره اعلام استيصال (نابود كردن مطلق) كفار و مشركين صادر شده است. [13]
اين مراحل ممكن است امروز هم اتفاق بيفتد و هر دستوري متناسب با شرايطزماني و مكاني خود حاكم است لذا در اين قبيل آيات، نسخ مطلق انجام نگرفته است آيات مراحل تحريم خمر نيز از همين قبيل شمرده مي شود هم چنين مطلق احكامي كه تدريجا و مرحله به مرحله تشريع گرديده، در هيچ كدام نسخ، مطلق نيست و همه آن ها نسخ مشروط‌اند.


[1]. ابراهيم 5: 14.
[2]. ر ك: مجمع البيان، ج 9، ص 75 و ج 6، ص 304.
[3]. حج، 22: 39.
[4]. انفال 8: 65.
[5]. بقره 2: 194.
[6]. توبه 9: 5.
[7]. بقره 2: 109 (نزول سوره بقره از سال دوم هجري آغاز شد) و اولين سوره مدني به شمار مي رود.
[8]. توبه 9: 29 كه در سال هاي پاياني هجرت نازل گشته است.
[9]. ر ك: آقاي خويي، البيان، ص 308.
[10]. حج22: 4039.
[11]. انفال 8: 61 نساء 4: 91.
[12]. توبه 9: 123.
[13]. توبه 9: 5 و 36.

/ 1