بسم اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحيمْ
قالَ رسولُ الله - صلي الله عليه وآله وسلم -: اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثَقلَيْنِ كتابَ اللهِ و عترتي اهلَ بيتي فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوضَ
الحمدُلله وسُبحانَكَ؛ اللّهُمَّ صلعلي محمدٍ وآلهِ مظاهر جمالِك وجلالِك و خزائنِ اسرارِ كتابِكَ الذي تجلّي فيه الأَحديّةُ بِجميعِ اسمائكَ حَتّي المُسْتَأْثَرِ منها الّذي لايَعْلَمُهُ غَيُرك؛ و اللَّعنُ علي ظالِميهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبيثة.
و بعد، اينجانب مناسب ميدانم كه شمه اي كوتاه و قاصر در باب «ثقلين» تذكر دهم؛ نه از حيث مقامات غيبي ومعنوي وعرفاني، كه قلم مثل مني عاجز است از جسارت در مرتبهاي كه عرفان آن برتمام دايرة وجود، از ملك تا ملكوت اعلي و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو نايد، سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشريت گذشته است، از مهجور بودن از حقايق مقام والاي «ثقل اكبر» و«ثقل كبير» كه از هرچيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براي مثل مني ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب ديدم اشارهاي گذرا و بسيار كوتاه ازآنچه براين دو ثقل گذشته است بنمايم. شايد جملة لَنْ يَفْتَرِقا حتّي يَرِدا عَلَيَّ الْحوَض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ هرچه بر يكي از اين دو گذشته است برديگري گذشته است و مهجوريت هر يك مهجوريت ديگري است، تا آنگاه كه اين دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آيا اين «حوض» مقام اتصال كثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دريا است، يا چيز ديگر كه به عقل و عرفان بشر راهي ندارد. و بايد گفت آن ستمي كه از طاغوتيان بر اين دو وديعة رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلكه بر بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجز است.
و ذكر اين نكته لازم است كه حديث «ثقلين» متواتر بين جميع مسلمين است و ] در[ كتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا كتب ديگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مكرره از پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و اين حديث شريف حجت قاطع است برجميع بشر بويژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و بايد همة مسلمانان كه حجت بر آنان تمام است جوابگوي آن باشند؛ و اگرعذري براي جاهلان بيخبر باشد براي علماي مذاهب نيستاكنون ببينيم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعة الهي و ماترك پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگيزي كه بايد براي آن خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت علي (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيلهاي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني؛ و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ دريافت كرده بودند و نداي اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههاي مختلف وتوطئههاي از پيش تهيه شده، آنان راعقب زده و با قرآن، در حقيقت قرآن را ـ كه براي بشريت تا ورود به حوض بزرگترين دستور زندگاني مادي ومعنوي بود و است ـ از صحنه خارج كردند؛ و برحكومت عدل الهي ـ كه يكي از آرمانهاي اين كتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان كشيدند و انحراف از دين خدا وكتاب و سنت الهي را پايه گذاري كردند، تا كار به جايي رسيد كه قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه اين بنيان كج به جلو آمد كجيها و انحرافها افزون شد تا آنجا كه قرآن كريم را كه براي رشد جهانيان و نقطة جمع همة مسلمانان بلكه عائلة بشري، ازمقام شامخ احديت به كشف تام محمدي (ص) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليدة «علم الاسماء» را از شرّ شياطين و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط وعدل رساند و حكومت را به دست اولياء الله، معصومين ـ عليهم صلوات الاولين والآخرين ـ بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد و كار به جايي رسيد كه نقش قرآن به دست حكومتهاي جائر و آخوندهاي خبيثِ بدتر از طاغوتيان وسيلهاي براي اقامة جور و فساد و توجيه ستمگران ومعاندان حق تعالي شد. و معالأسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن اين كتاب سرنوشت ساز، نقشي جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنكه بايد وسيلة جمع مسلمانان و بشريت وكتاب زندگي آنان باشد، وسيلة تفرقه و اختلاف گرديد و يا بكلي از صحنه خارج شد، كه ديديم اگر كسي دم از حكومت اسلامي برميآورد و از سياست، كه نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن ميگفت گويي بزرگترين معصيت را مرتكب شده؛ و كلمة «آخوند سياسي» موازن با آخوند بيدين شده بود و اكنون نيز هست.
و اخيراً قدرتهاي شيطاني بزرگ به وسيلة حكومتهاي منحرفِ خارج از تعليمات اسلامي، كه خود را به دروغ به اسلام بستهاند، براي محو قرآن و تثبيت مقاصد شيطاني ابرقدرتها قرآن را با خط زيبا طبع ميكنند و به اطراف ميفرستند و با اين حيلة شيطاني قرآن را از صحنه خارج ميكنند. ما همه ديديم قرآني را كه محمدرضاخان پهلوي طبع كرد و عدهاي را اغفال كرد و بعض آخوندهاي بيخبر از مقاصد اسلامي هم مداح او بودند. و ميبينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادي از ثروتهاي بيپايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآني ميكند و وهابيت، اين مذهب سراپا بي اساس و خرافاتي را ترويج ميكند؛ و مردم و ملتهاي غافل را سوق به سوي ابرقدرتها ميدهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براي هدم اسلام و قرآن بهرهبرداري ميكند.
ما مفتخريم و ملت عزيز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرو مذهبي است كه ميخواهد حقايق قرآني، كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم ميزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخة نجات دهندة بشر از جميع قيودي كه بر پاي و دست و قلب و عقل او پيچيده است و او را به سوي فنا و نيستي و بردگي و بندگي طاغوتيان ميكشاند نجات دهد.
و ما مفتخريم كه پيرو مذهبي هستيم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالي بوده، و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، اين بندة رها شده از تمام قيود، مأمور رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگيها است .
ما مفتخريم كه كتاب نهجالبلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهاييبخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ما است.
ما مفتخريم كه ائمه معصومين، از علي بن ابيطالب گرفته تا منجي بشر حضرت مهدي صاحب زمان ـ عليهم آلاف التحيات و السلام ـ كه به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمة ما هستند.
ما مفتخريم كه ادعية حياتبخش كه او را «قرآن صاعد» ميخوانند از ائمة معصومين ما است. ما به «مناجات شعبانية» امامان و «دعاي عرفات» حسين بن علي ـ عليهماالسلام ـ و «صحيفة سجاديه» اين زبور آل محمد و «صحيفة فاطميه» كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالي به زهراي مرضيه است از ما است.
ما مفتخريم كه «باقرالعلوم» بالاترين شخصيت تاريخ است و كسي جز خداي تعالي و رسول ـ صلي اللهعليه و آله ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ما است.
و ما مفتخريم كه مذهب ما «جعفري» است كه فقه ما كه درياي بيپايان است، يكي از آثار اوست. و ما مفتخريم كه به همة ائمة معصومين ـ عليهم صلوات الله ـ و متعهد به پيروي آنانيم.
ما مفتخريم كه ائمة معصومين ما ـ صلوات الله و سلامه عليهم ـ در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است، درحبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. وما امروز مفتخريم كه ميخواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفة ملت ما در اين راه بزرگِ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا ميكنند.
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان درصحنههاي فرهنگي و اقتصادي ونظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند؛ و آنان كه توان جنگ دارند، در آموزش نظامي كه براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي از واجبات مهم است شركت، و از محروميتهايي كه توطئة دشمنان و نا آشنايي دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي كه دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بياطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند؛ و آنان كه توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندي كه دل ملت را از شوق وشعف به لرزه درميآورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب ميلرزاند، اشتغال دارند. و ما مكرر ديديم كه زنان بزرگواري زينبگونه ـ عليها سلام الله ـ فرياد ميزنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداي تعالي و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به اين امر؛ و ميدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعيم است، چه رسد به متاع ناچيز دنيا.
و ملت ما بلكه ملتهاي اسلامي و مستضعفان جهان مفتخرند به اينكه دشمنان آنان كه دشمنان خداي بزرگ و قرآن كريم و اسلام عزيزند، درندگاني هستند كه از هيچ جنايت و خيانتي براي مقاصد شوم جنايتكارانة خود دست نميكشند و براي رسيدن به رياست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نميشناسند. و در رأس آنان امريكا اين تروريست بالذات دولتي است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده و هم پيمان او صهيونيست جهاني است كه براي رسيدن به مطامع خود جناياتي مرتكب ميشود كه قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خيال ابلهانة «اسرائيل بزرگ»! آنان را به هر جنايتي ميكشاند. و ملتهاي اسلامي و مستضعفان جهان مفتخرند كه دشمنان آنها حسين اردني اين جنايت پيشة دوره گرد، وحسن و حسني مبارك همآخور با اسرائيل جنايتكارند و در راه خدمت به امريكا و اسرائيل از هيچ خيانتي به ملتهاي خود رويگردان نيستند. و ما مفتخريم كه دشمن ما صدام عفلقي است كه دوست و دشمن او را به جنايتكاري ونقض حقوق بين المللي و حقوق بشر ميشناسند و همه ميدانند كه خيانتكاريِ او به ملت مظلوم عراق و شيخ نشينان خليج، كمتر از خيانت به ملت ايران نباشد.
و ما و ملتهاي مظلوم دنيا مفتخريم كه رسانههاي گروهي و دستگاههاي تبليغات جهاني، ما و همة مظلومان جهان را به هر جنايت و خيانتي كه ابرقدرتهاي جنايتكار دستور ميدهند متهم مي كنند. كدام افتخار بالاتر و والاتر از اينكه امريكا با همة ادعاهايش و همة ساز و برگهاي جنگياش و آنهمه دولتهاي سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهاي بي پايانِ ملتهاي مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانههاي گروهي، در مقابل ملت غيور ايران و كشور حضرت بقية الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است كه نميداند به كه متوسل شود! و رو به هركس ميكند جواب رد ميشنود! و اين نيست جز به مددهاي غيبي حضرت باري تعالي ـ جلَّت عظمتُه ـ كه ملتها را بويژه ملت ايران اسلامي رابيدار نموده واز ظلمات ستمشاهي به نور اسلام هدايت نموده.
من اكنون به ملتهاي شريف ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه ميكنم كه از اين راه مستقيم الهي كه نه به شرق ملحد و نه به غربِ ستمگرِ كافر وابسته است، بلكه به صراطي كه خداوند به آنها نصيب فرموده است محكم و استوار و متعهد و پايدارً پايبند بوده، و لحظه]اي[ از شكر اين نعمت غفلت نكرده و دستهاي ناپاك عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجي و چه عمال داخلي بدتر از خارجي، تزلزلي در نيت پاك و ارادة آهنين آنان رخنه نكند؛ و بدانند كه هرچه رسانههاي گروهي عالم و قدرتهاي شيطاني غرب و شرق اشتلم ميزنند دليل برقدرت الهي آنان است و خداوند بزرگ سزاي آنان را هم در اين عالم و هم درعوالم ديگر خواهد داد. «إنَّه وليُّ النِّعَم وبِيَدِه ملكوتُ كلِّ شيءٍ».
و با كمال جِد و عجز ازملتهاي مسلمان ميخواهم كه از ائمة اطهار و فرهنگ سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طور شايسته و به جان و دل و جانفشاني و نثار عزيزان پيروي كنند. از آن جمله دست از فقه سنتي كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احكام اوليه و چه ثانويه كه هر دو مكتب فقه اسلامي است، ذرهاي منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمي انحرافي، مقدمة سقوط مذهب و احكام اسلامي و حكومت عدل الهي است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت كه بيانگر سياسي نماز است هرگز غفلت نكنند، كه اين نماز جمعه از بزرگترين عنايات حق تعالي بر جمهوري اسلامي ايران است. و از آن جمله مراسم عزاداري ائمة اطهار و بويژه سيد مظلومان و سرور شهيدان، حضرت ابي عبدالله الحسين ـ صلوات وافر الهي و انبيا و ملائكة الله و صلحا بر روح بزرگ حماسي او باد ـ هيچگاه غفلت نكنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ عليهم السلام ـ براي بزرگداشت اين حماسة تاريخي اسلام است و آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل بيت است، تمام فرياد قهرمانانة ملتها است بر سردمداران ستمپيشه در طول تاريخ الي الابد. و ميدانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميه ـلعنة الله عليهم ـ با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن اين فرياد ستمشكن است.
و لازم است در نوحهها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمة حق ـ عليهم سلام الله ـ به طور كوبنده فجايع و ستمگريهاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود؛ و در اين عصر كه عصر مظلوميت جهان اسلام به دست امريكا و شوروي و ساير وابستگان به آنان و از آن جمله آلسعود، اين خائنين به حرم بزرگ الهي _ لعنة الله و ملائكته و رسله عليهم ـ است به طور كوبنده يادآوري و لعن و نفرين شود. و همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسي است كه حافظ ملّيت مسلمين، بويژه شيعيان ائمة اثنيعشر ـ عليهم صلوات الله وسلم ـ ] است[.
و آنچه لازم است تذكر دهم آن است كه وصيت سياسي ـ الهي اينجانب اختصاص به ملت عظيمالشأن ايران ندارد، بلكه توصيه به جميع ملل اسلامي و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب ميباشد.
از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم كه لحظهاي ما و ملت ما را به خود واگذار نكند و از عنايات غيبي خود به اين فرزندان اسلام و رزمندگان عزيز لحظه]اي[ دريغ نفرمايد .
روح الله الموسوي الخميني
بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحيمْ
اهميت انقلاب شكوهمند اسلامي كه دستاورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورد اميد ميليونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدري است كه ارزيابي آن از عهدة قلم و بيان والاتر و برتر است. اينجانب، روح الله موسوي خميني كه از كرم عظيم خداوند متعال با همة خطايا مأيوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگي به كرم كريم مطلق است، به عنوان يك نفر طلبة حقير كه همچون ديگر برادران ايماني اميد به اين انقلاب و بقاي دستاوردهاي آن و به ثمر رسيدن هرچه بيشتر آن دارم، به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسلهاي عزيز آينده مطالبي هر چند تكراري عرض مينمايم. و از خداوند بخشاينده ميخواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد .
1- ما ميدانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد، با تأييدات غيبي الهي پيروز گرديد . اگر نبود دست تواناي خداوند امكان نداشت يك جمعيت 36 ميليوني با آن تبليغات ضدّ اسلامي و ضد روحاني خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكنيهاي بيحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانيها و مجالس و محافل ضداسلامي و ضدملي به صورت مليّت، و آنهمه شعرها و بذله گوييها، و آنهمه مراكز عياشي و فحشا و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براي كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالي و ترقي ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بيتفاوتي در پيشامدهاي خائنانه، كه به دست شاه فاسد و پدر بيفرهنگش و دولتها و مجالس فرمايشي كه از طرف سفارتخانههاي قدرتمندان بر ملت تحميل ميشد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبيرستانها و مراكز آموزشي كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده ميشد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غربزده يا شرقزدة صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامي بلكه ملي صحيح، با نام «مليت» و «ملي گرايي»، گرچه در بين آنان مرداني متعهد و دلسوز بودند، لكن با اقليت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان كار مثبتي نميتوانستند انجام دهند و با اينهمه و دهها مسائل ديگر، از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغاتْ به انحراف فكري كشيدن بسياري از آنان، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايدة واحد و فرياد «الله اكبر» و فداكاريهاي حيرتآور و معجزه آسا تمام قدرتهاي داخل و خارج را كنار زده و خودْ مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همة انقلابها جدا است: هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزة انقلاب و قيام. و ترديد نيست كه اين يك تحفة الهي و هدية غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارتزده عنايت شده است .
2 - اسلام و حكومت اسلامي پديدة الهي است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين ميكند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگريها و چپاولگريها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسانها را به كمال مطلوب خود برساند. و مكتبي است كه برخلاف مكتبهاي غيرتوحيدي، در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته، ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است. اينك كه به توفيق و تأييد خداوند، جمهوري اسلامي با دست تواناي ملت متعهد پايهريزي شده، و آنچه در اين حكومت اسلامي مطرح است اسلام و احكام مترقي آن است، برملت عظيم الشأن ايران است كه درتحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، كه انبياي عظام از آدم ـ عليه السلامـ تا خاتم النبيين ـ صلي الله عليه وآله وسلمـ در راه آن كوشش و فداكاري جانفرسا نمودهاند و هيچ مانعي آنان را از اين فريضة بزرگ باز نداشته؛ و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمة اسلام ـ عليهم صلوات الله ـ با كوششهاي توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيدهاند. و امروز بر ملت ايران، خصوصاً، و بر جميع مسلمانان، عموماً، واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاي اسلامي تابيدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتي نمايند، و دست ابرقدرتهاي عالمخوار و جنايتكاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند.
اينجانب كه نفسهاي آخر عمر را ميكشم به حسب وظيفه، شطري از آنچه در حفظ و بقاي اين وديعة الهي دخالت دارد و شطري از موانع و خطرهايي كه آن را تهديد ميكنند، براي نسل حاضر و نسلهاي آينده عرض ميكنم و توفيق و تأييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم.
الف
بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است؛ و رمز پيروزي را ملت ميداند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزة الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.
اينجانب به همة نسلهاي حاضر و آينده وصيت ميكنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از كشورتان قطع شود، اين انگيزة الهي را كه خداوند تعالي در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد؛ و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزي و بقاي آن است، فراموشي هدف و تفرقه و اختلاف است. بيجهت نيست كه بوقهاي تبليغاتي در سراسر جهان و وليدههاي بومي آنان تمام توان خود را صرف شايعهها و دروغهاي تفرقهافكن نمودهاند و ميلياردها دلار براي آن صرف ميكنند. بيانگيزه نيست سفرهاي دائمي مخالفان جمهوري اسلامي به منطقه. و معالأسف در بين آنان از سردمداران وحكومتهاي بعض كشورهاي اسلامي، كه جز به منافع شخص خود فكر نميكنند و چشم و گوش بسته تسليم امريكا هستند ديده ميشود؛ و بعض از روحانينماها نيز به آنان ملحقند.
امروز و در آتيه نيز آنچه براي ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثي كردن تبليغات تفرقه افكنِ خانه برانداز است. توصية اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه درعصر حاضر، آن است كه در مقابل اين توطئهها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.
ب
از توطئههاي مهمي كه در قرن اخير، خصوصاً در دهههاي معاصر، و بويژه پس از پيروزي انقلاب آشكارا به چشم ميخورد، تبليغات دامنهدار با ابعاد مختلف براي مأيوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهي ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه 1400 سال قبل وضع شده است نميتواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند، يا آنكه اسلام يك دين ارتجاعي است و با هر نوآوري و مظاهر تمدن مخالف است، و درعصر حاضر نميشود كشورها از تمدن جهاني و مظاهر آن كناره گيرند، و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهي موذيانه و شيطنتآميز به گونة طرفداري از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهي سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايي و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداي تعالي نزديك و از دنيا دور ميكند، و حكومت و سياست و سررشتهداري بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است، چه اينها تمام براي تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبياي عظام است! و معالأسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان ومتدينان بيخبر از اسلام تأثير گذاشته كه حتي دخالت در حكومت و سياست را به مثابة يك گناه و فسق ميدانستند و شايد بعضي بدانند! و اين فاجعة بزرگي است كه اسلام مبتلاي به آن بود.
گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا غرضمندانه خود را به بياطلاعي ميزنند. زيرا اجراي قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيري از ستمگري و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجرويها، و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزيرات برميزان عدل براي جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه، و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود. اين دعوي به مثابة آن است كه گفته شود قواعد عقلي و رياضي در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعي بايد جاري شود و از ستمگري و چپاول و قتل بايد جلوگيري شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده! و ادعاي آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان كه محمدرضا پهلوي مخلوع ميگفت كه اينان ميخواهند با چهارپايان در اين عصر سفر كنند ـ يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاي پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد بلكه علم وصنعت مورد تأكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معني است كه بعضي روشنفكران حرفهاي ميگويند كه آزادي در تمام منكرات و فحشا حتي همجنسبازي و از اين قبيل، تمام اديان آسماني و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج ميكنند.
و اما طايفة دوم كه نقشة موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا ميدانند. بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ آنقدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند؛ بلكه بسيار از احكام عبادي اسلام، عبادي ـ سياسي است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بارآورده. پيغمبر اسلام (ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان لكن با انگيزة بسط عدالت اجتماعي. و خلفاي اول اسلامي حكومتهاي وسيع داشتهاند و حكومت عليبن ابيطالب ـ عليهالسلام ـ نيز با همان انگيزه، به طور وسيعتر و گستردهتر از واضحات تاريخ است. و پس از آن بتدريج حكومت به اسم اسلام بوده؛ و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامي به پيروي از اسلام و رسول اكرم ـ صلي الله عليه وآله ـ بسيارند.
اينجانب دراين وصيتنامه با اشاره ميگذرم، ولي اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعهشناسان و تاريخ نويسان، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آورند. و آنچه گفته شده و ميشود كه انبيا ـ عليهم السلام ـ به معنويات كار دارند و حكومت و سررشتهداري دنيايي مطرود است و انبيا و اوليا و بزرگان از آن احتراز ميكردند و ما نيز بايد چنين كنيم، اشتباه تأسفآوري است كه نتايج آن به تباهي كشيدن ملتهاي اسلامي و بازكردن راه براي استعمارگران خونخوار است، زيرا آنچه مردود است حكومتهاي شيطاني و ديكتاتوري و ستمگري است كه براي سلطهجويي و انگيزههاي منحرف و دنيايي كه از آن تحذير نمودهاند؛ جمع آوري ثروت و مال و قدرتطلبي و طاغوت گرايي است و بالاخره دنيايي است كه انسان را از حق تعالي غافل كند. و اما حكومت حق براي نفع مستضعفان و جلوگيري از ظلم و جور و اقامة عدالت اجتماعي، همان است كه مثل سليمان بن داوود و پيامبر عظيم الشأن اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ و اوصياي بزرگوارش براي آن كوشش ميكردند؛ از بزرگترين واجبات و اقامة آن از والاترين عبادات است، چنانچه سياست سالم كه در اين حكومتها بوده از امور لازمه است. بايد ملت بيدار و هوشيار ايران با ديد اسلامي اين توطئهها را خنثي نمايند. و گويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شياطين توطئهگر را قطع نمايند.
ج
و از همين قماش توطئهها و شايد موذيانهتر، شايعههاي وسيع درسطح كشور، و در شهرستانها بيشتر، بر اينكه جمهوري اسلامي هم كاري براي مردم انجام نداد. بيچاره مردم با آن شوق و شعف فداكاري كردند كه از رژيم ظالمانة طاغوت رهايي يابند، گرفتار يك رژيم بدتر شدند! مستكبران مستكبرتر و مستضعفان مستضعفتر شدند! زندانها پر از جوانان كه اميد آتية كشور است ميباشد و شكنجهها از رژيم سابق بدتر و غير انسانيتر است! هر روز عدهاي را اعدام ميكنند به اسم اسلام! و اي كاش اسم اسلام روي اين جمهوري نميگذاشتند! اين زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت وگراني سرسامآور غوطه ميخورند و سردمداران دارند اين رژيم را به رژيمي كمونيستي هدايت مي كنند! اموال مردم مصادره ميشود و آزادي در هر چيز از ملت سلب شده! و بسياري ديگر از اين قبيل امور كه با نقشه اجرا ميشود. و دليل آنكه نقشه و توطئه در كار است آنكه هرچند روز يك امر در هر گوشه و كنار و در هر كوي و برزن سر زبانها ميافتد؛ در تاكسيها همين مطلب واحد و در اتوبوسها نيز همين و در اجتماعات چند نفره باز همين صحبت ميشود؛ و يكي كه قدري كهنه شد يكي ديگر معروف ميشود. و معالأسف بعض روحانيون كه از حيلههاي شيطاني بيخبرند با تماس يكي ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان ميكنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است كه بسياري از آنان كه اين مسائل را ميشنوند و باور ميكنند اطلاع از وضع دنيا و انقلابهاي جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاريهاي عظيم اجتناب ناپذير آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحيح از تحولاتي كه همه به سود اسلام است ندارندـ و چشم بسته و بيخبر امثال اين مطالب را شنيده و خود نيز با غفلت يا عمد به آنان پيوستهاند .
اينجانب توصيه ميكنم كه قبل از مطالعة وضعيت كنوني جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايي با وضعيت كشورها و ملتهايي كه در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه ميگذشته است، و قبل از توجه به گرفتاريهاي اين كشور طاغوتزده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگريهايشان براي اين دولت به ارث گذشتهاند ، از وابستگيهاي عظيم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانهها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشي و مغازههاي مسكرات فروشي و ايجاد بيبندوباري در تمام شئون زندگي و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستانها و دانشگاهها و اوضاع سينماها و عشرتكدهها و وضعيّت جوانها و زنها و وضعيّت روحانيون و متديّنين و آزاديخواهان متعهّد و بانوان عفيف ستمديده و مساجد در زمان طاغوت و رسيدگي به پروندة اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگي به زندانها و كيفيت عملكرد متصديان و رسيدگي به مال سرمايهداران و زمينخواران بزرگ و محتكران و گرانفروشان و رسيدگي به دادگستريها و دادگاههاي انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگستري و قضات و رسيدگي به حال نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي دولت و استاندارها وساير مأمورين كه در اين زمان آمدهاند و مقايسه با زمان سابق و رسيدگي به عملكرد دولت و جهاد سازندگي در روستاهاي محروم از همة مواهب حتي آب آشاميدني و درمانگاه و مقايسه با طول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتاري به جنگ تحميلي و پيامدهاي آن از قبيل آوارگان ميليوني و خانوادههاي شهدا و آسيبديدگان در جنگ و آوارگان ميليوني افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادي و توطئههاي پي در پي آمريكا و وابستگان خارج و داخلش ( اضافه كنيد فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضي شرع) و هرج و مرجهايي كه از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتي دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل ديگر، تقاضا اين است كه قبل از آشنايي به مسائل، به اشكالتراشي و انتقاد كوبنده و فحاشي برنخيزيد؛ و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها و جهل تودهها امروز طفلي تازهپا و وليدهاي است محفوف به دشمنهاي خارج و داخل، رحم كنيد. و شما اشكالتراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاي سركوبي به اصلاح و كمك بكوشيد؛ و به جاي طرفداري از منافقان و ستمگران و سرمايهداران و محتكران بيانصاف از خدا بيخبر، طرفدار مظلومان و ستمديدگان و محرومان باشيد؛ و به جاي گروههاي آشوبگر و تروريستهاي مفسد و طرفداري غير مستقيم از آنان، توجهي به ترورشدگان از روحانيون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟
اينجانب هيچگاه نگفته و نميگويم كه امروز در اين جمهوري به اسلام بزرگ با همة ابعادش عمل ميشود و اشخاصي از روي جهالت و عقده و بيانضباطي بر خلاف مقررات اسلام عمل نميكنند؛ لكن عرض ميكنم كه قوة مقننه و قضاييه و اجراييه با زحمات جانفرسا كوشش در اسلامي كردن اين كشور ميكنند و ملتِ دهها ميليوني نيز طرفدار و مددكار آنان هستند؛ و اگر اين اقليت اشكالتراش و كارشكن به كمك بشتابند، تحقق اين آمال آسانتر و سريعتر خواهد بود. و اگر خداي نخواسته اينان به خود نيايند، چون تودة ميليوني بيدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انساني ـ اسلامي به خواست خداوند متعال جامة عمل به طور چشمگير خواهد پوشيد و كجروان و اشكالتراشان در مقابل اين سيل خروشان نخواهند توانست مقاومت كنند.
من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و تودة ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي ـ صلوات الله و سلامه عليهما ـ ميباشند. آن حجاز كه در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نميكردند و با بهانههايي به جبهه نميرفتند، كه خداوند تعالي در سورة «توبه» با آياتي آنها را توبيخ فرموده و وعدة عذاب داده است. و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل در منبر به آنان نفرين فرمودند. و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آنقدر بدرفتاري كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهدا ـ عليه السلام ـ آن شد كه شد. و آنان كه درشهادت دستْ آلوده نكردند، يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. اما امروز ميبينيم كه ملت ايران از قواي مسلح نظامي و انتظامي و سپاه و بسيج تا قواي مردمي از عشاير و داوطلبان و از قواي در جبههها و مردم پشت جبههها، با كمال شوق و اشتياق چه فداكاريها ميكنند و چه حماسهها ميآفرينند. و ميبينيم كه مردم محترم سراسر كشور چه كمكهاي ارزنده ميكنند. و ميبينيم كه بازماندگان شهدا و آسيبديدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههاي حماسه آفرين و گفتار و كرداري مشتاقانه و اطمينانبخش با ما و شما روبهرو ميشوند. و اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حيات جاويدان . در صورتي كه نه در محضر مبارك رسول اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله عليه ـ. و انگيزة آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزي در ابعاد مختلف است. و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزنداني تربيت نموده، و ما همه مفتخريم كه در چنين عصري در پيشگاه چنين ملتي ميباشيم .
و اينجانب در اينجا يك وصيت به اشخاصي كه به انگيزة مختلف با جمهوري اسلامي مخالفت ميكنند و به جوانان، چه دختران و چه پسراني كه مورد بهرهبرداري منافقان و منحرفان فرصتطلب و سودجو واقع شدهاند مينمايم، كه بيطرفانه و با فكر آزاد به قضاوت بنشينيد و تبليغات آنان كه ميخواهند جمهوري اسلامي ساقط شود و كيفيت عمل آنان و رفتارشان با تودههاي محروم و گروهها و دولتهايي كه از آنان پشتيباني كرده و ميكنند و گروهها و اشخاصي كه در داخل به آنان پيوسته و از آنان پشتيباني مي كنند و اخلاق و رفتارشان در بين خود و هوادارانشان و تغيير موضعهايشان در پيشامدهاي مختلف را، با دقت و بدون هواي نفس بررسي كنيد، ومطالعه كنيد حالات آنان كه در اين جمهوري اسلامي به دست منافقان و منحرفان شهيد شدند، و ارزيابي كنيد بين آنان و دشمنانشان؛ نوارهاي اين شهيدان تا حدي در دست و نوارهاي مخالفان شايد در دست شماها باشد، ببينيد كدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما اين اوراق را قبل از مرگ من نميخوانيد. ممكن است پس از من بخوانيد در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براي كسب مقام و قدرتي با قلبهاي جوان شما بازي كنم. من براي آنكه شما جوانان شايستهاي هستيد علاقه دارم كه جواني خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي صرف كنيد تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. و از خداوند غفور ميخواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و از گذشتة ما و شما با رحمت واسعة خود بگذرد. شماها نيز در خلوتها از خداوند همين را بخواهيد، كه او هادي و رحمان است.
و يك وصيت به ملت شريف ايران و ساير ملتهاي مبتلا به حكومتهاي فاسد و دربند قدرتهاي بزرگ ميكنم؛ اما به ملت عزيز ايران توصيه ميكنم كه نعمتي كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسداري نماييد و در راه آن، كه نعمتي عظيم الهي و امانت بزرگ خداوندي است كوشش كنيد و از مشكلاتي كه در اين صراط مستقيم پيش ميآيد نهراسيد كه إن تَنْصروا الله يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ اَقدامَكُم و درمشكلات دولت جمهوري اسلامي با جان و دل شريك و در رفع آنها كوشا باشيد، و دولت و مجلس را از خود بدانيد، و چون محبوبي گرامي از آن نگهداري كنيد.
و به مجلس و دولت و دستاندركاران توصيه مينمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزاري به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياي نعم همه هستند و جمهوري اسلامي رهاورد آنان و با فداكاريهاي آنان تحقق پيدا كرد و بقاي آن نيز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد و حكومتهاي طاغوتي را كه چپاولگراني بيفرهنگ و زورگوياني تهي مغز بودند و هستند را هميشه محكوم نماييد، البته با اعمال انساني كه شايسته براي يك حكومت اسلامي است.
و اما به ملتهاي اسلامي توصيه مي كنم كه از حكومت جمهوري اسلامي و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومتهاي جائر خود را در صورتي كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاي خود بنشانيد، كه ماية بدبختي مسلمانان ، حكومتهاي وابستة به شرق و غرب ميباشند. و اكيداً توصيه ميكنم كه به بوقهاي تبليغاتي مخالفان اسلام و جمهوري اسلامي گوش فرا ندهيد كه همه كوشش دارند كه اسلام را از صحنه بيرون كنند كه منافع ابرقدرتها تأمين شود.
د
از نقشههاي شيطانيِ قدرتهاي بزرگ استعمار و استثمارگر كه سالهاي طولاني در دست اجرا است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهاي مختلف دنبالهگيري شد، به انزوا كشاندن روحانيت است؛ كه در زمان رضاخان با فشار و سركوبي و خلع لباس و حبس و تبعيد و هتك حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاي ديگر كه يكي از آنها ايجاد عداوت بين دانشگاهيان و روحانيان بود ، كه تبليغات وسيعي در اين زمينه شد؛ و معالأسف به واسطة بيخبري هر دو قشر از توطئة شيطاني ابرقدرتها نتيجة چشمگيري گرفته شد. از يك طرف، از دبستانها تا دانشگاهها كوشش شد كه معلمان و دبيران و اساتيد و رؤساي دانشگاهها از بين غربزدگان يا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و ساير اديان انتخاب و به كار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقليت قرار گيرند كه قشر مؤثر را كه در آتيه حكومت را به دست ميگيرند، از كودكي تا نوجواني و تا جواني طوري تربيت كنند كه از اديان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به اديان خصوصاً روحانيون و مبلغان، متنفر باشند. و اينان را عمال انگليس در آن زمان، و طرفدار سرمايهداران و زمينخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالي در بعد از آن معرفي مينمودند. و از طرف ديگر، با تبليغات سوء، روحانيون و مبلغان و متدينان را از دانشگاه و دانشگاهيان ترسانيده و همه را به بيديني و بيبند و باري و مخالف با مظاهر اسلام و اديان متهم مينمودند. نتيجه آن كه دولتمردانْ مخالف اديان و اسلام و روحانيون و متدينان باشند؛ و تودههاي مردم كه علاقه به دين و روحاني دارند مخالف دولت و حكومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عميق بين دولت و ملت و دانشگاهي و روحاني راه را براي چپاولگران آنچنان باز كند كه تمام شئون كشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخاير ملت در جيب آنان سرازير شود، چنانچه ديديد به سر اين ملت مظلوم چه آمد، و ميرفت كه چه آيد.
اكنون كه به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحاني و دانشگاهي تا بازاري و كارگر و كشاورز و ساير قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شكستند و كشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصية اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامي پيوند دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاي دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنكه فرد يا افرادي را ديدند كه با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند؛ و اگر تأثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارند توطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آساني ميتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتيد كسي پيدا شد كه ميخواهد انحراف ايجاد كند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم ديني است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ويژهاي برخوردار است و هر قشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئهها باشند.
هـ
ازجمله نقشهها كه معالأسف تأثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمار زده از خويش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوريكه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگي به يكي از دو قطب را از فرائض غيرقابل اجتناب معرفي نمودند! و قصة اين امر غمانگيز، طولاني و ضربههايي كه از آن خورده و اكنون نيز مي خوريم كشنده و كوبنده است.
و غمانگيزتر اينكه آنان ملتهاي ستمديدة زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشته و كشورهايي مصرفي بار آوردند و به قدريما را از پيشرفتهاي خود و قدرتهاي شيطانيشان ترساندهاند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكاري نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاي خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم. و اين پوچي و تهي مغزي مصنوعي موجب شده كه در هيچ امري به فكر و دانش خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم، نويسندگان و گويندگان غرب و شرقزدة بيفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومي ما را سركوب و مأيوس نموده و مينمايند و رسوم و آداب اجنبي را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحي و ثناجويي آنها را به خورد ملتها داده و ميدهند. فيالمثل، اگر در كتاب يا نوشته يا گفتاري چند واژة فرنگي باشد، بدون توجه به محتواي آن با اعجاب پذيرفته، و گوينده و نويسندة آن را دانشمند و روشنفكر به حساب ميآورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگريم اگر با واژة غربي و شرقي اسمگذاري شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگي محسوب، و اگر واژههاي بومي خودي به كار رود مطرود و كهنه و واپسزده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربي داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودي دارند سر به زير و عقب افتادهاند. خيابانها، كوچهها، مغازهها، شركتها، داروخانهها، كتابخانهها، پارچهها، و ديگر متاعها، هر چند در داخل تهيه شده بايد نام خارجي داشته باشد تا مردم از آن راضي و به آن اقبال كنند. فرنگي مآبي از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگي موجب افتخار و سربلندي و تمدن و پيشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودي، كهنهپرستي و عقبافتادگي است. در هر مرض و كسالتي ولو جزئي و قابل علاج در داخل، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباي دانشمند خود را محكوم و مأيوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امريكا و مسكو افتخاري پر ارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنهپرستي و عقبماندگي است. بياعتنايي به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانههاي روشنفكري و تمدن، و در مقابل، تعهد به اين امور نشانة عقبماندگي و كهنهپرستي است.
اينجانب نميگويم ما خود همه چيز داريم؛ معلوم است ما را در طول تاريخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سدههاي اخير از هر پيشرفتي محروم كردهاند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوي خصوصاً، و مراكز تبليغاتي عليه دستاوردهاي خودي و نيز خودْ كوچكديدنها و يا ناچيز ديدنها، ما را از هر فعاليتي براي پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان خصوصاً طبقة جوان، به اقسام اجناس وارداتي از قبيل ابزار آرايش و تزئينات و تجملات و بازيهاي كودكانه و به مسابقه كشاندن خانوادهها و مصرفي بارآوردن هر چه بيشتر، كه خود داستانهاي غمانگيز دارد، و سرگرم كردن و به تباهي كشاندن جوانها كه عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراكز فحشا و عشرتكدهها، و دهها از اين مصائب حساب شده، براي عقب نگهداشتن كشورهاست. من وصيت دلسوزانه و خادمانه ميكنم به ملت عزيز كه اكنون كه تا حدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسياري از كارخانهها و وسايل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نميرفت متخصصينِ ايران قادر به راه انداختن كارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوي غرب يا شرق دراز كرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصرة اقتصادي و جنگ تحميلي، خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاي ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مي توانيم.
بايد هوشيار و بيدار ومراقب باشيد كه سياستبازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسههاي شيطاني شما را به سوي اين چپاولگران بينالمللي نكشند؛ و با ارادة مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگيها قيام كنيد.
وبدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروي كم ندارد و اگر خوديِ خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد. و آنچه انسانهاي شبيه به اينان به آن رسيدهاند شما هم خواهيد رسيد به شرط اتكال به خداوند تعالي و اتكا به نفس، و قطع وابستگي به ديگران و تحمل سختيها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطة اجانب.
و بر دولتها و دست اندركاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده كه از متخصصين خود قدرداني كنند و آنان را با كمكهاي مادي و معنوي تشويق به كار نمايند و از ورود كالاهاي مصرفساز و خانه برانداز جلوگيري نمايند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چيز بسازند.
و ازجوانان، دختران و پسران، ميخواهم كه استقلال و آزادي و ارزشهاي انساني را، ولو با تحمل زحمت و رنج، فداي تجملات و عشرتها و بي بند و باريها و حضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بيوطن به شما عرضه ميشود نكنند؛ كه آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهي شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگي كشيدنتان و مصرفي نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نميكنند؛ و ميخواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نيمه وحشي» نگه دارند.
و
از توطئههاي بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و كراراً تذكر دادهام، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصاً دانشگاهها است كه مقدرات كشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانيون و مدارس علوم اسلامي فرق دارد با روشي كه در دانشگاهها و دبيرستانها دارند. نقشة آنان برداشتن روحانيون از سر راه و منزوي كردن آنان است؛ يا با سركوبي و خشونت و هتاكي كه در زمان رضاخان عمل شد ولي نتيجة معكوس گرفته شد؛ يا با تبليغات و تهمتها و نقشههاي شيطاني براي جدا كردن قشر تحصيلكرده و به اصطلاح روشنفكر كه اين هم در زمان رضاخان عمل ميشد و در رديف فشار و سركوبي بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه يافت بدون خشونت ولي موذيانه.
و اما در دانشگاه نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاي خودي منحرف كنند و به سوي شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و برسرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هرچه ميخواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارتزدگي و غربزدگي بكشانند و قشر روحاني با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيري نباشد. و اين بهترين راه است براي عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاي تحت سلطه، زيرا براي ابرقدرتها بيزحمت و بيخرج و در جوامع ملي بي سر و صدا، هرچه هست به جيب آنان ميريزد.
پس اكنون كه دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازي است، برهمه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براي هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود؛ و هرجا انحرافي به چشم خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم. و اين امر حياتي بايد در مرحلة اول با دست پر توان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور وملت است.
و اينجانب به همة نوجوانان و جوانان در مرحلة اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحلة دوم، و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براي كشور در مرحلة بعد وصيت ميكنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگه ميدارد، با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاهها را به نسل بعد بسپريد. و به همة نسلهاي مسلسل توصيه ميكنم كه براي نجات خود و كشور عزيز و اسلامِ آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگي حفظ و پاسداري كنيد، و با اين عمل انساني ـ اسلامي خود دست قدرتهاي بزرگ را از كشور قطع و آنان را نااميد نماييد. خدايتان پشتيبان و نگهدار باد.
ز
از مهمات امور، تعهد وكلاي مجلس شوراي اسلامي است. ما ديديم كه اسلام و كشور ايران چه صدمات بسيار غمانگيزي از مجلس شوراي غير صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژيم جنايتكار پهلوي و از هر زمان بدتر و خطرناكتر در اين رژيم تحميلي فاسد خورد؛ و چه مصيبتها و خسارتهاي جانفرسا از اين جنايتكاران بيارزش و نوكرمآب به كشور و ملت وارد شد. در اين پنجاه سال يك اكثريت قلابي منحرف در مقابل يك اقليت مظلوم موجب شد كه هر چه انگلستان و شوروي و اخيراً امريكا خواستند، با دست همين منحرفانِ از خدا بيخبر انجام دهند و كشور را به تباهي و نيستي كشانند. از بعد از مشروطه، هيچگاه تقريباً به مواد مهم قانون اساسي عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدي غربزدگان و مشتي خان و زمينخواران؛ و در زمان رژيم پهلوي به دست آن رژيم سفاك و وابستگان وحلقه به گوشان آن.
اكنون كه با عنايت پروردگار وهمت ملت عظيمالشأن سرنوشت كشور به دست مردم افتاد و وكلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهاي ولايات به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند، و اميد است كه با تعهد آنان به اسلام و مصالح كشور جلوگيري از هر انحراف بشود. وصيت اينجانب به ملت در حال و آتيه آن است كه با ارادة مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور در هر دوره از انتخابات وكلاي داراي تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين ميباشند و غير منحرف از صراط مستقيم ـ به سوي غرب يا شرق ـ و بدون گرايش به مكتبهاي انحرافي و اشخاص تحصيلكرده ومطلع برمسائل روز و سياستهاي اسلامي، به مجلس بفرستند.
و به جامعة محترم روحانيت خصوصاً مراجع معظم، وصيت ميكنم كه خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئيس جمهور و وكلاي مجلس، كنار نكشند و بيتفاوت نباشند. همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياستبازان پيرو شرق و غرب، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازي سياستبازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطيت و قانون اساسي و كشور و اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولاني دارد.
اكنون كه بحمدالله تعالي موانع رفع گرديده و فضاي آزاد براي دخالت همة طبقات پيشآمده است، هيچ عذري باقي نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودني، مسامحه در امر مسلمين است. هركس به مقدار توانش و حيطة نفوذش لازم است درخدمت اسلام و ميهن باشد؛ و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر وغرب يا شرقزدگان ومنحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايند، و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاي اسلامي كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين المللي هستند، با تدريج و ظرافت دركشور ما و كشورهاي اسلامي ديگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، كشورها را به دام استثمار ميكشانند. بايد با هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدمِ نفوذي به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار ونگهدار باشد.
واز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دراين عصر و عصرهاي آينده ميخواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامة آنان را رد كنند و نگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد.
وبه اقليتهاي مذهبي رسمي وصيت ميكنم كه از دورههاي رژيم پهلوي عبرت بگيرند و وكلاي خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوري اسلامي و غيروابسته به قدرتهاي جهانخوار و بدون گرايش به مكتبهاي الحادي و انحرافي و التقاطي انتخاب نمايند.
و از همة نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادري باهم مجلسان خود رفتار، و همه كوشا باشند كه قوانين خداي نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احكام آسماني آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نايل آييد.
و از شوراي محترم نگهبان ميخواهم و توصيه ميكنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامي و ملي خود را ايفا و تحت تأثير هيچ قدرتي واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسي بدون هيچ ملاحظه جلوگيري نمايند و با ملاحظة ضرورات كشور كه گاهي با احكام ثانويه و گاهي به ولايت فقيه بايد اجرا شود توجه نمايند.
و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات، چه انتخاب رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و چه انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصي كه انتخاب ميكنند روي ضوابطي باشد كه اعتبار ميشود مثلاً در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روي موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند، چه بسا كه خساراتي به اسلام و كشور وارد شود كه جبران پذير نباشد. و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسئول ميباشند.
از اين قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماي بزرگ تا طبقة بازاري و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلام ميباشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آتيه؛ و چه بسا كه در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهي باشد كه در رأس گناهان كبيره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد و الاّ كار از دست همه خارج خواهد شد. و اين حقيقتي است كه بعد از مشروطه لمس نمودهايد و نمودهايم. چه هيچ علاجي بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايي كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامي و قانون اساسي انجام دهد؛ و در تعيين رئيس جمهور و وكلاي مجلس با طبقة تحصيلكردة متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجاري امور و غيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي مشورت كرده، و با علما و روحانيون با تقوا و متعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاي مجلس از طبقهاي باشند؛ كه محروميت و مظلوميت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نميتوانند بفهمند.
و بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، شايسته ومتعهد به اسلام و دلسوز براي كشور و ملت باشند، بسياري از مشكلات پيش نميآيد؛ و مشكلاتي اگر باشد رفع مي شود. و همين معني در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر با ويژگي خاص بايد در نظر گرفته شود؛ كه اگر خبرگان كه با انتخاب ملت تعيين ميشوند از روي كمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماي بزرگ سرتاسر كشور و متدينين و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسياري از مهمات و مشكلات به واسطة تعيين شايستهترين و متعهدترين شخصيتها براي رهبري يا شوراي رهبري پيش نخواهد آمد، يا با شايستگي رفع خواهد شد. و با نظر به اصل يكصد و نهم و يكصد و دهم قانون اساسي، وظيفة سنگين ملت در تعيين خبرگان و نمايندگان در تعيين رهبر يا شوراي رهبري روشن خواهد شد كه اندك مسامحه در انتخاب، چه آسيبي به اسلام و كشور و جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد كه احتمال آن، كه در سطح بالاي از اهميت است براي آنان تكليف الهي ايجاد ميكند.
و وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهوري اسلامي و درحقيقت به اسلام است در پوشش جمهوري اسلامي و درعصرهاي آينده، آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوري اسلامي و محرومان و مستضعفان بنمايند؛ و گمان ننمايند كه رهبري في نفسه براي آنان تحفهاي است و مقام والايي، بلكه وظيفة سنگين و خطرناكي است كه لغزش در آن اگر خداي نخواسته با هواي نفس باشد، ننگ ابدي در اين دنيا و آتش غضب خداي قهار درجهان ديگر در پي دارد.
از خداوند منان هادي با تضرع و ابتهال ميخواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روي سفيد در حضرت خود بپذيرد و نجات دهد و اين خطر قدري خفيفتر براي رؤساي جمهور حال و آينده و دولتها و دستاندركاران، به حسب درجات در مسئوليتها نيز هست كه بايد خداي متعال را حاضر و ناظر و خود را درمحضر مبارك او بدانند. خداوند متعال راهگشاي آنان باشد .
ح
از مهمات امور، مسألة قضاوت است كه سر و كار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري آن است كه در تعيين عاليترين مقام قضايي كه درعهده دارند، كوشش كنند كه اشخاص متعهد سابقهدار و صاحبنظر در امور شرعي و اسلامي و در سياست را نصب نمايند.
و از شورايعالي قضايي ميخواهم امر قضاوت را كه در رژيم سابق به وضع أسفناك و غمانگيزي درآمده بود با جديت سر و سامان دهند؛ و دست كساني كه با جان ومال مردم بازي ميكنند و آنچه نزد آنان مطرح نيست عدالت اسلامي است از اين كرسي پراهميت كوتاه كنند، و با پشتكار و جديت بتدريج دادگستري را متحول نمايند؛ و قضات داراي شرايطي كه، انشاء الله با جديت حوزههاي علميه مخصوصاً حوزة مباركة علمية قم تربيت و تعليم ميشوند و معرفي ميگردند، به جاي قضاتي كه شرايط مقررة اسلامي را ندارند نصب گردند، كه انشاء الله تعالي بزودي قضاوت اسلامي درسراسر كشور جريان پيدا كند.
و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آينده وصيت ميكنم كه با در نظر گرفتن احاديثي كه از معصومين ـ صلوات الله عليهم ـ دراهميت قضا و خطر عظيمي كه قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارة قضاوت به غير حق وارد شده است، اين امر خطير را تصدي نمايند و نگذارند اين مقام به غير اهلش سپرده شود. و كساني كه اهل هستند از تصدي اين امر سرباز نزنند و به اشخاص غير اهل ميدان ندهند؛ و بدانند كه همانطور كه خطر اين مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نيز بزرگ است. و ميدانند كه تصدي قضا براي اهلش واجب كفايي است.
ط
وصيت اينجانب به حوزههاي مقدسة علميه آن است كه كراراً عرض نمودهام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهوري اسلامي كمر به براندازي اسلام بستهاند و از هر راه ممكن براي اين مقصد شيطاني كوشش مينمايند، و يكي از راههاي با اهميت براي مقصد شوم آنان و خطرناك براي اسلام و حوزههاي اسلامي نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزههاي علميه است، كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافي است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شياد كه با آگاهي برعلوم اسلامي و جا زدن خود را در بين تودهها وقشرهاي مردم پاكدل و علاقهمند نمودن آنان را به خويش وضربة مهلك زدن به حوزههاي اسلامي و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب ميباشد. و ميدانيم كه قدرتهاي بزرگ چپاولگر در ميان جامعهها افرادي به صورتهاي مختلف از مليگراها و روشنفكران مصنوعي و روحاني نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسانترند ذخيره دارند كه گاهي سي ـ چهل سال با مشي اسلامي و مقدس مآبي يا «پان ايرانيسم» و وطن پرستي و حيلههاي ديگر، با صبر و بردباري در ميان ملتها زيست ميكنند و در موقع مناسب مأموريت خود را انجام ميدهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزي انقلاب نمونههايي از قبيل «مجاهد خلق» و «فدايي خلق» و «تودهاي»ها و ديگر عناوين ديدهاند، و لازم است همه با هوشياري اين قسم توطئه را خنثي نمايند و از همه لازمتر حوزههاي علميه است كه تنظيم و تصفية آن با مدرسين محترم و افاضل سابقهدار است با تأييد مراجع وقت. و شايد تز «نظم در بينظمي» است از القائات شوم همين نقشهريزان و توطئه گران باشد.
در هرصورت وصيت اينجانب آن است كه در همة اعصار خصوصاً درعصر حاضر كه نقشهها و توطئهها سرعت و قوّت گرفته است، قيام براي نظام دادن به حوزهها لازم و ضروري است؛ كه علما و مدرسين و افاضل عظيمالشأن صرف وقت نموده و با برنامة دقيق صحيح حوزهها را و خصوصاً حوزه علمية قم و ساير حوزههاي بزرگ و با اهميت را در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند.
و لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايي كه مربوط به فقاهت است و حوزههاي فقهي و اصولي از طريقة مشايخ معظم كه تنها راه براي حفظ فقه اسلامي است منحرف شوند، و كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود؛ وفقه سنتي كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است، محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد. و البته در رشتههاي ديگر علوم به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامههايي تهيه خواهد شد و رجالي در آن رشته تربيت بايد شود. و از بالاترين و والاترين حوزههايي كه لازم است به طور همگاني مورد تعليم و تعلم قرار گيرد، علوم معنوي اسلامي]است[، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله ـ رزقنا الله و اياكم ـ كه جهاد اكبر مي باشد.
ي
از اموري كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است قوة اجراييه است. گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غيرصالح كه افتاد آن را مسخ كنند و بر خلاف مقررات يا با كاغذبازيها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كردهاند يا عمداً براي نگران نمودن مردم عمل كنند، كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد ميكند.
وصيت اينجانب به وزراي مسئول در عصر حاضر و در عصرهاي ديگر آن است كه علاوه بر آنكه شماها و كارمندان وزارتخانهها بودجهاي كه از آن ارتزاق ميكنيد مال ملت ، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشيد، و ايجاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداي نخواسته گاهي موجب غضب الهي ميشود، همة شما به پشتيباني ملت احتياج داريد. با پشتيباني مردم خصوصاً طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد و دست ستمشاهي از كشور و ذخائر آن كوتاه گرديد. و اگر روزي از پشتيباني آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته ميشويد و همچون رژيم شاهنشاهي ستمكار به جاي شما ستم پيشگان پستها را اشغال مينمايند. بنابر اين حقيقت ملموس،
بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غيراسلامي ـ انساني احتراز نماييد.
و در همين انگيزه به وزراي كشور در طول تاريخ آينده توصيه ميكنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند اشخاص لايق، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند، تا آرامش در كشور هرچه بيشتر حكمفرما باشد. و بايد دانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانهها مسئوليت در اسلامي كردن و تنظيم امور محل مسئوليت خود دارند لكن بعضي از آنها ويژگي خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه كه مسئوليت سفارتخانهها را در خارج از كشور دارند. اينجانب از ابتداي پيروزي به وزراي خارجه راجع به طاغوتزدگي سفارتخانهها و تحول آنها به سفارتخانههاي مناسب با جمهوري اسلامي توصيههايي نمودم، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتي انجام دهند. و اكنون كه سه سال از پيروزي ميگذرد اگر چه وزير خارجة كنوني اقدام به اين امر نموده است و اميد است با پشتكار و صرف وقت اين امرمهم انجام گيرد.
و وصيت من به وزراي خارجه در اين زمان و زمانهاي بعد آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سياست خارجيِ حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولتهايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبة وابستگي با همة ابعادي كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد. و بايد بدانيد كه وابستگي در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبندهاي داشته باشد يا منفعت و فايدهاي در حال داشته باشد، لكن در نتيجه، ريشة كشور را به تباهي خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست.
و وصيت من به ملتهاي كشورهاي اسلامي است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسي به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند؛ خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق ميبخشد قيام كنيد. و علماي اعلام و خطباي محترم كشورهاي اسلامي دولتها را دعوت كنند كه از وابستگي به قدرتهاي بزرگ خارجي خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند؛ در اين صورت پيروزي را در آغوش خواهند كشيد. و نيز ملتها را دعوت به وحدت كنند؛ و از نژادپرستي كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند؛ و با برادران ايماني خود در هر كشوري و با هر نژادي كه هستند دست برادري دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر اين برادري ايماني با همت دولتها و ملتها و با تأييد خداوند متعال روزي تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل ميدهند. به اميد روزي كه با خواست پروردگار عالم اين برادري و برابري حاصل شود.
و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همة اعصار خصوصاً عصر حاضر كه ويژگي خاصي دارد، آن است كه براي تبليغ حق مقابل باطل و ارائة چهرة حقيقي جمهوري اسلامي كوشش كنند. ما اكنون، دراين زمان كه دست ابرقدرتها را از كشور خود كوتاه كرديم، مورد تهاجم تبليغاتي تمام رسانههاي گروهي وابسته به قدرتهاي بزرگ هستيم . چه دروغها و تهمتها كه گويندگان و نويسندگان وابسته به ابرقدرتها به اين جمهوري اسلامي نوپا نزده و نميزنند.
معالأسف اكثر دولتهاي منطقة اسلامي كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاستهاند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آوردهاند. و قدرت تبليغاتي ما بسيار ضعيف و ناتوان است و ميدانيد كه امروز جهان روي تبليغات ميچرخد. و با كمال تأسف، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوي يكي از دو قطب گرايش دارند، به جاي آنكه در فكر استقلال و آزادي كشور و ملت خود باشند، خودخواهيها و فرصتطلبيها و انحصارجوييها به آنان مجال نميدهد كه لحظهاي تفكر نمايند و مصالح كشور و ملت خود را در نظر بگيرند، و مقايسة بين آزادي و استقلال را در اين جمهوري با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگي شرافتمندانة ارزنده را توأم با بعض آنچه را كه از دست دادهاند، كه رفاه و عيشزدگي است، با آنچه از رژيم ستمشاهي دريافت ميكردند توأم با وابستگي و نوكرمآبي وثناجويي و مداحي از جرثومههاي فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به اين جمهوري تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتيان و ستمپيشگان زبانها و قلمها رابه كار بگيرند.
و مسئلة تبليغ تنها به عهدة وزارت ارشاد نيست بلكه وظيفة همة دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است. بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانهها نشريات تبليغي داشته باشند و چهرة نوراني اسلام را براي جهانيان روشن نمايند؛ كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همة ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كجفهميهاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلامْ جهانگير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصيبت بار و غمانگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه از صدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانستهاند اين گوهر گرانبها را كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند؛ بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهي از آن فرارياند!
ك
از امور بسيار با اهميت و سرنوشتساز مسئلة مراكز تعليم و تربيت از كودكستانها تا دانشگاهها است كه به واسطة اهميت فوقالعادهاش تكرار نموده و با اشاره ميگذرم. بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قرن اخير آنچه به ايران و اسلام ضربة مهلك زده است قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراكز تعليم و تربيتِ ديگر با برنامههاي اسلامي و ملي در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان وجوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروي فرو نميرفت و هرگز قراردادهاي خانه خرابكن بر ملت محروم غارتزده تحميل نميشد و هرگز پاي مستشاران خارجي به ايران باز نميشد و هرگز ذخائر ايران و طلاي سياه اين ملت رنجديده در جيب قدرتهاي شيطاني ريخته نميشد و هرگز دودمان پهلوي و وابستههاي به آن اموال ملت را نميتوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پاركها و ويلاها بر روي اجساد مظلومان بنا كنند و بانكهاي خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشي و هرزگي خود و بستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوة قضاييه و ساير ارگانها از دانشگاههاي اسلامي و ملي سرچشمه ميگرفت ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانهبرانداز نبود. و اگر شخصيتهاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مي كند، از دانشگاهها به مراكز قواي سه گانه راه مييافت، امروز ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن، و محرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا و اعتياد و عشرتكدهها كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود، در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود. و دانشگاهها اگر اسلامي ـ انسانيـ ملي بود، ميتوانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد؛ لكن چه غمانگيز و اسفبار است كه دانشگاهها و دبيرستانها به دست كساني اداره ميشد و عزيزان ما به دست كساني تعليم و تربيت ميديدند كه جز اقليت مظلوم محرومي همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشة ديكته شده در دانشگاهها كرسي داشتند؛ و ناچار جوانان عزيز و مظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به كرسيهاي قانونگذاري و حكومت و قضاوت تكيه ميكردند، و بر وفق دستور آنان، يعني رژيم ستمگر پهلوي عمل ميكردند.
اكنون بحمدالله تعالي دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوري اسلامي است در همة اعصار، كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد و اختيار از دست نرود.
و وصيت اينجانب به جوانان عزيز دانشسراها و دبيرستانها و دانشگاهها آن است كه خودشان شجاعانه درمقابل انحرافات قيام نمايند تا استقلال و آزادي خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.
ل
قواي مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمري و شهرباني تا كميتهها و بسيج و عشاير ويژگي خاص دارند. اينان كه بازوان قوي و قدرتمند جمهوري اسلامي ميباشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنيت و آرامشبخشان به ملت ميباشند، ميبايست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند. و لازم است توجه داشته باشند كه در دنيا آنچه كه مورد بهرهبرداري براي قدرتهاي بزرگ و سياستهاي مخرب، بيشتر از هر چيز و هر گروهي است، قواي مسلح است. قواي مسلح است كه با بازيهاي سياسي، كودتاها و تغيير حكومتها و رژيمها به دست آنان واقع ميشود؛ و سودجويان دغل بعض سران آنان را ميخرند و با دست آنان و توطئههاي فرماندهان بازي خوردة كشورها را به دست ميگيرند، و ملتهاي مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادي را از كشورها سلب ميكنند. و اگر فرماندهان پاكدامن متصدي امر باشند، هرگز براي دشمنان كشورها امكان كودتا يا اشغال يك كشور پيش نميآيد و يا اگر احياناً پيش آيد، به دست فرماندهان متعهد شكسته و ناكام خواهد ماند. و در ايران نيز كه اين معجزة عصر به دست ملت انجام گرفت، قواي مسلح متعهد و فرماندهان پاك و ميهندوست سهم بسزائي داشتند.
و امروز كه جنگ لعنتي و تحميلي صدام تكريتي به امر و كمك امريكا و ساير قدرتها پس از نزديك به دو سال با شكست سياسي و نظامي ارتش متجاوز بعث و پشتيبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبهرو است، باز قواي مسلح نظامي و انتظامي و سپاهي و مردمي با پشتيباني بيدريغ ملت در جبههها و پشت جبههها اين افتخار بزرگ را آفريدند و ايران را سرافراز نمودند؛ و نيز شرارتها وتوطئههاي داخلي را كه به دست عروسكهاي وابسته به غرب وشرق براي براندازي جمهوري اسلامي بسيج شده بودند با دست تواناي جوانان كميتهها و پاسداران بسيج و شهرباني و با كمك ملت غيرتمند در هم شكسته شد. و همين جوانان فداكار عزيزند كه شبها بيدارند تا خانوادهها با آرامش استراحت كنند. خدايشان يار و مددكار باد.
پس وصيت برادرانة من در اين قدمهاي آخرين عمر بر قواي مسلح به طور عموم، آن است كه اي عزيزان كه به اسلام عشق ميورزيد و با عشق لقاء الله به فداكاري در جبههها و در سطح كشور به كار ارزشمند خود ادامه ميدهيد، بيدار باشيد و هوشيار كه بازيگران سياسي و سياستمداران حرفهاي غرب وشرقزده و دستهاي مرموز جنايتكاران پشت پرده لبة تيز سلاح خيانت و جنايتكارشان از هر سو و بيشتر از هر گروه متوجه به شما عزيزان است؛ و ميخواهند از شما عزيزان كه با جانفشاني خود انقلاب را پيروز نموديد و اسلام را زنده كرديد بهرهگيري كرده و جمهوري اسلامي را براندازند؛ و شما را با اسم اسلام و خدمت به ميهن و ملت از اسلام و ملت جدا كرده به دامن يكي از دو قطب جهانخوار بيندازند، و بر زحمات و فداكاريهاي شما با حيلههاي سياسي و ظاهرهاي به صورت اسلامي و ملي خط بطلان بكشند.
وصيت اكيد من به قواي مسلح آن است كه همانطور كه از مقررات نظام ، عدم دخول نظامي در احزاب و گروهها و جبههها است به آن عمل نمايند؛ و قواي مسلح مطلقاً، چه نظامي و انتظامي و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهي وارد نشده و خود را از بازيهاي سياسي دور نگه دارند. در اين صورت ميتوانند قدرت نظامي خود را حفظ و از اختلافات درون گروهي مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند. و چون انقلاب از همة ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شوراي دفاع و مجلس شوراي اسلامي وظيفة شرعي و ميهني آنان است كه اگر قواي مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملي انجام دهند يا در احزاب وارد شوند كه ـ بياشكال به تباهي كشيده ميشوند ـ و يا در بازيهاي سياسي وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند. و بر رهبر و شوراي رهبري است كه با قاطعيت از اين امر جلوگيري نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد.
و من به همة نيروهاي مسلح در اين پايان زندگي خاكي، وصيت مشفقانه ميكنم كه از اسلام كه يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهي است و خداوند متعال همه را با نور هدايت آن به مقام والاي انساني دعوت ميكند، چنانچه امروز وفاداريد، در وفاداري استقامت كنيد كه شما را و كشور و ملت شما را از ننگ وابستگيها و پيوستگيها به قدرتهايي كه همة شما را جز براي بردگي خويش نميخواهند و كشور و ملت عزيزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زير بار ننگين ستمپذيري نگه ميدارند نجات ميدهد، و زندگي انساني شرافتمندانه را ولو با مشكلات بر زندگاني ننگين بردگي اجانب ولو با رفاه حيواني ترجيح دهيد؛ و بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته، دست خود را پيش ديگران دراز كنيد و به دريوزگي عمر را بگذرانيد قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد. و به خوبي و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصادي همانها كه از ساختن هرچيز خود را عاجز ميديدند و از راه انداختن كارخانهها آنان را مأيوس مينمودند، افكار خود را به كار بستند و بسياري از احتياجات ارتش و كارخانهها را خود رفع نمودند. و اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفهاي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاي جهانخواران را خود تحريم كنند و به كوشش و سعي در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود و از دريوزگي ازدشمن نجات يابد.
و هم در اينجا بايد بيفزايم كه احتياج ما پس از اينهمه عقبماندگي مصنوعي به صنعتهاي بزرگ كشورهاي خارجي حقيقتي است انكارناپذير. و اين به آن معني نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكي از دو قطب وابسته شويم. دولت و ارتش بايد كوشش كنند كه دانشجويان متعهد را در كشورهايي كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند بفرستند؛ و از فرستادن به امريكا و شوروي و كشورهاي ديگر كه در مسير اين دو قطب هستند احتراز كنند، مگر انشاءالله روزي برسد كه اين دو قدرت به اشتباه خود پيبرند و در مسير انسانيت و انساندوستي و احترام به حقوق ديگران واقع شوند؛ يا انشاءالله مستضعفان جهان و ملتهاي بيدار و مسلمانان متعهد، آنان را به جاي خود نشانند. به اميد چنين روزي.
م
راديو و تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاي مؤثر تباهي و تخدير ملتها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در اين صد سال اخير بويژه نيمة دوم آن، چه نقشههاي بزرگي از اين ابزار، چه در تبليغ ضد اسلام و ضد روحانيت خدمتگزار، و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق، كشيده شد و از آنها براي درست كردن بازار كالاها خصوصاً تجملي و تزئيني از هر قماش، از تقليد در ساختمانها و تزئينات و تجملات آنها و تقليد در اجناس نوشيدني و پوشيدني و در فرم آنها استفاده كردند، به طوري كه افتخار بزرگِ فرنگي مآب بودن در تمام شئون زندگي از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بويژه در خانمهاي مرفه يا نيمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربي در گفتار و نوشتار به صورتي بود كه فهم آن براي بيشتر مردم غيرممكن، و براي همرديفان نيز مشكل مينمود! فيلمهاي تلويزيون از فرآوردههاي غرب يا شرق بود كه طبقة جوان زن و مرد را از مسير عادي زندگي و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوي بيخبري از خويش و شخصيت خود و يا بدبيني و بدگماني به همه چيز خود و كشور خود، حتي فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشي كه بسياري از آن با دست خيانتكار سودجويان، به كتابخانهها و موزههاي غرب و شرق منتقل گرديده است. مجلهها با مقالهها و عكسهاي افتضاح بار و أسفانگيز، و روزنامهها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگي خويش و ضد اسلامي با افتخار، مردم بويژه طبقة جوان مؤثر را به سوي غرب يا شرق هدايت ميكردند. اضافه كنيد بر آن تبليغ دامنهدار در ترويج مراكز فساد و عشرتكدهها و مراكز قمار و لاتار و مغازههاي فروش كالاهاي تجملاتي و اسباب آرايش و بازيها و مشروبات الكلي بويژه آنچه از غرب وارد ميشد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن ديگر، عروسكها و اسباب بازيها و كالاهاي تجملي وارد ميشد؛ و صدها چيزهايي كه امثال من از آنها بياطلاع هستيم. و اگر خداي نخواسته عمر رژيم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوي ادامه پيدا ميكرد، چيزي نميگذشت كه جوانان برومند ما ـ اين فرزندان اسلام و ميهن كه چشم اميد ملت به آنها است ـ با انواع دسيسهها و نقشههاي شيطاني به دست رژيم فاسد و رسانههاي گروهي و روشنفكران غرب و شرقگرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر ميبستند: يا جواني خود را در مراكز فساد تباه ميكردند؛ و يا به خدمت قدرتهاي جهانخوار درآمده و كشور را به تباهي ميكشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدين و غارتگران نجات داد.
اكنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده و رئيس جمهور و رؤساي جمهور مابعد و به شوراي نگهبان و شوراي قضايي و دولت در هر زمان، آن است كه نگذارند اين دستگاههاي خبري و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند. و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران ميشود، از نظر اسلام و عقل محكوم است. و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است. و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسئول ميباشند. و مردم و جوانان حزباللهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند، خودشان مكلف به جلوگيري هستند . خداوند تعالي مددكار همه باشد.
ن
نصيحت و وصيت من به گروهها و گروهكها و اشخاصي كه در ضديت با ملت و جمهوري اسلامي و اسلام فعاليت ميكنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است كه تجربة طولاني به هر راهي كه اقدام كرديد و به هر توطئهاي كه دست زديد و به هر كشور و مقامي كه توسل پيدا كرديد به شماها كه خود را عالم و عاقل ميدانيد بايد آموخته باشند كه مسير يك ملت فداكار را نميشود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازيهاي بيسر و پا و غير حساب شده منحرف كرد، و هرگز هيچ حكومت و دولتي را نميتوان با اين شيوههاي غير انساني و غير منطقي ساقط نمود، بويژه ملتي مثل ايران را كه از بچههاي خردسالش تا پيرزنها و پيرمردهاي بزرگسالش، در راه هدف و جمهوري اسلامي و قرآن و مذهب جانفشاني و فداكاري ميكنند. شماها كه ميدانيد (و اگر ندانيد بسيار سادهلوحانه فكر ميكنيد) كه ملت با شما نيست و ارتش با شماها دشمن است. و اگر فرض بكنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حركات ناشيانة شما و جناياتي كه با تحريك شما رخ داد آنان را از شما جدا كرد و جز دشمن تراشي كار ديگري نتوانستيد بكنيد.
من وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما ميكنم كه اولاً با اين ملت طاغوتزدة رنج كشيده كه پس از 2500 سال ستمشاهي با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش خود را از زير بار ستم جنايتكاراني همچون رژيم پهلوي و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستيز برخاستهايد. چطور وجدان يك انسان هر چه پليد باشد، راضي ميشود براي احتمال رسيدن به يك مقام با ميهن خود و ملت خود اينگونه رفتار كند و به كوچك و بزرگ آنها رحم نكند؟ من به شما نصيحت ميكنم دست از اين كارهاي بيفايده و غير عاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد. و در هر جا هستيد اگر به جنايتي دست نزديد به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند ارحم الراحمين است؛ و جمهوري اسلامي و ملت از شما انشاءالله ميگذرند. و اگر دست به جنايتي زديد كه حكم خداوند تكليف شما را معين كرده، باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد. و اگر شهامت داريد تن به مجازات داده و با اين عمل خود را از عذاب اليم خداوند نجات دهيد؛ والاّ در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگر مشغول شويد كه صلاح در آن است.
و بعد، به هواداران داخلي و خارجي آنان وصيت ميكنم كه با چه انگيزه جواني خود را براي آنان كه اكنون ثابت است كه براي قدرتمندان جهانخوار خدمت ميكنند و از نقشههاي آنها پيروي ميكنند و ندانسته به دام آنها افتادهاند به هدر ميدهيد؟ و با ملت خود در راه چه كسي جفا ميكنيد؟ شما بازي خوردگان دست آنها هستيد. و اگر در ايران هستيد به عيان مشاهده ميكنيد كه تودههاي ميليوني به جمهوري اسلامي وفادار و براي آن فداكارند؛ و به عيان ميبينيد كه حكومت و رژيم فعلي با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان كه به دروغ ادعاي «خلقي» بودن و «مجاهد» و «فدايي» براي خلق ميكنند، با خلق خدا به دشمني برخاسته و شما پسران و دختران سادهدل را براي مقاصد خود و مقاصد يكي از دو قطب قدرت جهانخوار به بازي گرفته و خود يا در خارج در آغوش يكي از دو قطب جنايتكار به خوشگذراني مشغول و يا در داخل به خانههاي مجلل تيمي با زندگي اشرافي، نظير منازل جنايتكاراني بدبخت به جنايت خود ادامه ميدهند و شما جوانان را به كام مرگ ميفرستند.
نصيحت مشفقانة من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است كه از راه اشتباه برگرديد؛ و با محرومين جامعه كه با جان و دل به جمهوري اسلامي خدمت ميكنند متحد شويد؛ و براي ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشور و ملت از شرّ مخالفين نجات پيدا كند، و همه با هم به زندگي شرافتمندانه ادامه دهيد. تا چه وقت و براي چه گوش به فرمان اشخاصي هستيد كه جز به نفع شخصي خود فكر نميكنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستيز هستند و شما را فداي مقاصد شوم و قدرتطلبي خويش مينمايند؟ شما در اين سالهاي پيروزي انقلاب ديديد كه ادعاهاي آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط براي فريب جوانان صاف دل است. و ميدانيد كه شما قدرتي در مقابل سيل خروشان ملت نداريد و كارهايتان جز به ضرر خودتان و تباهي عمرتان نتيجهاي ندارد. من تكليف خود را كه هدايت است ادا كردم. و اميد است به اين نصيحت كه پس از مرگ من به شما ميرسد و شائبة قدرت طلبي در آن نيست گوش فرا دهيد و خود را از عذاب اليم الهي نجات دهيد. خداوند منان شما را هدايت فرمايد و صراط مستقيم را به شما بنمايد.
وصيت من به چپ گرايان، مثل كمونيستها و چريكهاي فدايي خلق و ديگر گروهها]ي[ متمايل به چپ، آن است كه شماها بدون بررسي صحيح از مكتبها و مكتب اسلام نزد كساني كه از مكتبها و خصوص اسلام اطلاع صحيح دارند، با چه انگيزه خودتان را راضي كرديد به مكتبي كه امروز در دنيا شكست خورده رو آوريد و چه شده كه دل خود را به چند «ايسم» كه محتواي آنها پيش اهل تحقيق پوچ است خوش كردهايد؟ و شما را چه انگيزهاي وادار كرده كه ميخواهيد كشور خود را به دامن شوروي يا چين بكشيد؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستي» به جنگ برخاسته يا به توطئههايي براي نفع اجنبي به ضد كشور خود و تودههاي ستمديده دست زديد؟ شما ميبينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرتطلب و انحصارطلبترين حكومتهاي جهان بوده و هستند. چه ملتهايي زير دست و پاي شوروي مدعي طرفدار تودهها خُرد شدند و از هستي ساقط گرديدند. ملت روسيه، مسلمانان و غير مسلمانان، تاكنون در زير فشار ديكتاتوري حزب كمونيست دست و پا ميزنند و از هر گونه آزادي محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهاي ديكتاتورهاي جهان به سر ميبرند. استالين، كه يكي از چهرههاي به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشريفات آن و اشرافيت او را ديديم. اكنون كه شما فريب خوردگان در عشق آن رژيم جان ميدهيد، مردم مظلوم شوروي و ديگر اقمار او چون افغانستان از ستمگريهاي آنان جان ميسپارند، و آنگاه شما كه مدعي طرفداري از خلق هستيد، بر اين خلق محروم در هر جا كه دستتان رسيده چه جناياتي انجام داديد و با اهالي شريف آمل كه آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفي ميكرديد و عدة بسياري را به فريب به جنگ مردم و دولت فرستاديد و به كشتن داديد، چه جنايتها كه نكرديد. و شما «طرفدار خلق محروم» ميخواهيد خلق مظلوم و محروم ايران را به دست ديكتاتوري شوروي دهيد و چنين خيانتي را با سرپوش «فدايي خلق» و طرفدار محرومين در حال اجرا هستيد، منتها «حزب توده» و رفقاي آن با توطئه و زير ماسك طرفداري از جمهوري اسلامي، و ديگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.
من به شما احزاب و گروهها، چه آنان كه به چپگرايي معروف ـ گرچه بعضي شواهد و قرائن دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايي هستند ـ و چه آنان كه از غرب ارتزاق ميكنند و الهام ميگيرند و چه آنها كه با اسم «خود مختاري» و طرفداري از كرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگر جاها را از هستي ساقط نموده و مانع از خدمتهاي فرهنگي و بهداشتي و اقتصادي و بازسازي دولت جمهوري در آن استانها ميشوند، مثل حزب «دموكرات» و «كومله» وصيت ميكنم كه به ملت بپيوندند. و تاكنون تجربه كردهاند كه كاري جز بدبخت كردن اهالي آن مناطق نكردهاند و نميتوانند بكنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعي نموده و از ياغيگري و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براي آنان هم از قطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است و آرزوهاي انساني خلق را بهتر انجام ميدهد.
و وصيت من به گروههاي مسلمان كه از روي اشتباه به غرب و احياناً به شرق تمايل نشان ميدهند و از منافقان كه اكنون خيانتشان معلوم شد گاهي طرفداري ميكردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روي خطا و اشتباه گاهي لعن ميكردند و طعن ميزدند، آن است كه بر سر اشتباه خود پافشاري نكنند و با شهامت اسلامي به خطاي خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براي رضاي خداوند همصدا و هممسير شده و اين مستضعفان تاريخ را از شرّ مستكبران نجات دهيد؛ و كلام مرحوم مدرس، آن روحاني متعهد پاك سيرت و پاك انديشه را به خاطر بسپريد كه در مجلس افسردة آن روز گفت: اكنون كه بايد از بين برويم چرا با دست خود برويم.
من هم امروز به ياد آن شهيد راه خدا به شما برادران مؤمن عرض ميكنم اگر ما با دست جنايتكار امريكا و شوروي از صفحة روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم، بهتر از آن است كه در زير پرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم. و اين سيره و طريقة انبياي عظام و ائمة مسلمين و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايد از آن تبعيت كنيم، و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملت بخواهند بدون وابستگيها زندگي كنند ميتوانند؛ و قدرتمندان جهان بر يك ملت نميتوانند خلاف ايدة آنان را تحميل كنند.
از افغانستان عبرت بايد گرفت با آنكه دولت غاصب و احزاب چپي با شوروي بوده و هستند، تاكنون نتوانستهاند تودههاي مردم را سركوب نمايند. علاوه بر اين اكنون ملتهاي محروم جهان بيدار شدهاند و طولي نخواهد كشيد كه اين بيداريها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده و خود را از تحت سلطة ستمگران مستكبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانانِ پايبند به ارزشهاي اسلامي ميبينيد كه جدايي و انقطاع از شرق و غرب بركات خود را دارد نشان ميدهد؛ و مغزهاي متفكر بومي به كار افتاده و به سوي خودكفايي پيشروي ميكند و آنچه كارشناسان خائن غربي و شرقي براي ملت ما محال جلوه ميدادند، امروز به طور چشمگيري با دست و فكر ملت انجام گرفته و انشاءالله تعالي در دراز مدت انجام خواهد گرفت. و صد افسوس كه اين انقلاب دير تحقق پيدا كرد و لااقل در اول سلطنت جابرانة كثيف محمدرضا تحقق نيافت؛ و اگر شده بود، ايران غارتزده غير از اين ايران بود.
و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكالتراشان و صاحبعقدگان آن است كه به جاي آنكه وقت خود را در خلاف مسير جمهوري اسلامي صرف كنيد و هرچه توان داريد در بدبيني و بدخواهي و بدگويي از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار بريد، و با اين عمل كشور خود را به سوي ابرقدرتها سوق دهيد، با خداي خود يك شب خلوت كنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزة باطني خود را كه بسيار ميشود خود انسانها از آن بيخبرند بررسي كنيد، ببينيد آيا با كدام معيار و با چه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبههها و در شهرها ناديده ميگيريد و با ملتي كه ميخواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجي و داخلي خارج شود و استقلال و آزادي را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكاري ميخواهد آن را حفظ كند، به جنگ اعصاب برخاستهايد و به اختلافانگيزي و توطئههاي خائنانه دامن ميزنيد و راه را براي مستكبران و ستمگران باز ميكنيد. آيا بهتر نيست كه با فكر و قلم و بيان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمايي براي حفظ ميهن خود نماييد؟ آيا سزاوار نيست كه به اين ملت مظلوم محروم كمك كنيد و با ياري خود حكومت اسلامي را استقرار دهيد؟ آيا اين مجلس و رئيس جمهور و دولت و قوة قضايي را از آنچه در زمان رژيم سابق بود بدتر ميدانيد؟ آيا از ياد بردهايد ستمهايي كه آن رژيم لعنتي بر اين ملت مظلوم و بي پناه روا ميداشت؟ آيا نميدانيد كه كشور اسلامي در آن زمان يك پايگاه نظامي براي امريكا بود و با آن عمل يك مستعمره ميكردند و از مجلس تا دولت و قواي نظامي در قبضة آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با اين ملت و ذخائر آن چه ميكردند؟ آيا اشاعة فحشا در سراسر كشور و مراكز فساد، از عشرتكدهها و قمارخانهها و ميخانهها و مغازههاي مشروب فروشي و سينماها و ديگر مراكز كه هر يك براي تباه كردن نسل جوان عاملي بزرگ بود، از خاطرتان محو شده؟ آيا رسانههاي گروهي و مجلات سراسر فساد انگيز و روزنامههاي آن رژيم را به دست فراموشي سپردهايد؟ و اكنون كه از آن بازارهاي فساد اثري نيست، براي آنكه در چند دادگاه، يا چند جوان كه شايد اكثر از گروههاي منحرف نفوذ كرده و براي بدنام نمودن اسلام و جمهوري اسلامي كارهاي انحرافي انجام ميدهند، و كشتن عده اي كه مفسد فيالارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ميكنند شما را به فرياد در آورده، و با كساني كه با صراحت، اسلام را محكوم ميكنند و بر ضد آن قيام مسلحانه يا قيام با قلم و زبان كه أسفناكتر از قيام مسلحانه است، نمودهاند پيوند ميكنيد و دست برادري ميدهيد؛ و آنان را كه خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم ميخوانيد، و در كنار بازيگراني كه فاجعة چهارده اسفند را بر پا كردند و جوانان بيگناه را با ضرب و شتم كوبيدند نشسته و تماشاگر معركه ميشويد، يك عمل اسلامي و اخلاقي است! و عمل دولت و قوة قضاييه كه معاندين و منحرفين و ملحدين را به جزاي اعمال خويش ميرسانند، شما را به فرياد درآورده و داد مظلوميت ميزنيد؟ من براي شما برادران كه از سوابقتان تا حدي مطلع و علاقهمند به بعضي از شما هستم متأسف هستم، نه براي آنان كه اشراري بودند در لباس خيرخواهي و گرگهايي در پوشش چوپان و بازيگراني بودند كه همه را به باد بازي و مسخره گرفته و در صدد تباه كردن كشور و ملت و خدمتگزاري به يكي از دو قطب چپاولگر بودندـ آنان كه با دست پليد خود جوانان و مردان ارزشمند و علماي مربي جامعه را شهيد نمودند و به كودكان مظلوم مسلمانان رحم نكردند، خود را در جامعه رسوا و در پيشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند كه شيطانِ نفس اماره بر آنان حكومت ميكند.
لكن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس كه كوشش دارد خدمت به محرومين و مظلومين و برادران سر و پا برهنه و از همة مواهب زندگي محروم نمايد چرا كمك نميكنيد و شكايت داريد؟ آيا مقدار خدمت دولت و بنيادهاي جمهوري را با اين گرفتاريها و نابسامانيها كه لازمة هر انقلاب است، و جنگ تحميلي با آنهمه خسارت و ميليونها آوارة خارجي و داخلي و كارشكنيهاي بيرون از حد را در اين مدت كوتاه مقايسه با كارهاي عمراني رژيم سابق نمودهايد؟ آيا نميدانيد كه كارهاي عمراني آن زمان اختصاص داشت تقريباً به شهرها آن هم به محلات مرفه؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهرة ناچيز داشته يا نداشتند؛ و دولت فعلي و بنيادهاي اسلامي براي اين طايفة محروم با جان و دل خدمت ميكنند؟ شما مؤمنان هم پشتيبان دولت باشيد تا كارها زود انجام گيرد و در محضر پروردگار كه خواه ناخواه خواهيد رفت با نشان خدمتگزاري به بندگان او برويد.
س
يكي از اموري كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايهداري ظالمانه و بيحساب و محروم كنندة تودههاي تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را به طور جدي در كتاب و سنت محكوم ميكند و مخالف عدالت اجتماعي ميداند ـ گرچه بعض كجفهمان بياطلاع از رژيم حكومت اسلامي و از مسائل سياسي حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوري وانمود كردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) كه اسلام طرفدار بي مرز و حد سرمايهداري و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نمودهاند چهرة نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند، و آن را رژيمي چون رژيم سرمايهداري غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلامشناسان واقعي با اسلام به معارضه برخاستهاند ـ و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل به اشتراك ميباشند با اختلاف زيادي كه دورههاي قديم تاكنون حتي اشتراك در زن و همجنس بازي بوده و يك ديكتاتوري و استبداد كوبنده در برداشته.
بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف، كه اگر بحق به آن عمل شود چرخهاي اقتصاد سالم به راه ميافتد و عدالت اجتماعي، كه لازمة يك رژيم سالم است تحقق مييابد. در اينجا نيز يك دسته با كج فهميها و بياطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهي با تمسك به بعضي آيات يا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مكتبهاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نمودهاند و توجه به ساير آيات و فقرات نهجالبلاغه ننموده وسرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراكي» را تعقيب ميكنند و از كفر و ديكتاتوري و اختناق كوبنده كه ارزشهاي انساني را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با تودههاي انساني مثل حيوانات عمل ميكنند، حمايت ميكنند.
وصيت من به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراي قضايي آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثير تبليغات بيمحتواي قطب ظالم چپاولگر سرمايهداري و قطب ملحد اشتراكي و كمونيستي واقع نشويد، و به مالكيت و سرمايههاي مشروع با حدود اسلامي احترام گذاريد، و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايهها و فعاليتهاي سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خود كفايي و صنايع سبك و سنگين برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصيت ميكنم كه ثروتهاي عادلانة خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانهها برخيزيد كه اين خود عبادتي ارزشمند است.
و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت ميكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خانخاني در رنج و زحمت بودهاند. و چه نيكو است كه طبقات تمكندار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند. و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است كه يكي بيخانمان و يكي داراي آپارتمانها باشد.
ع
وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحانينماها كه با انگيزههاي مختلف با جمهوري اسلامي و نهادهاي آن مخالفت ميكنند و وقت خود را وقف براندازي آن مينمايند و با مخالفان توطئهگر و بازيگران سياسي كمك، و گاهي به طوري كه نقل ميشود با پولهاي گزافي كه از سرمايهداران بيخبر از خدا دريافت براي اين مقصد ميكنند كمكهاي كلان مينمايند، آن است كه شماها طرْفي از اين غلط كاريها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهتر آن است كه اگر براي دنيا به اين عمل دست زدهايد ـ و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيدـ تا درِ توبه باز است از پيشگاه خداوند عذر بخواهيد و با ملت مستمند مظلوم همصدا شويد و از جمهوري اسلامي كه با فداكاريهاي ملت به دست آمده حمايت كنيد، كه خير دنيا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد. و اما به آن دسته كه از روي بعض اشتباهات يا بعض خطاها، چه عمدي و چه غير عمدي، كه از اشخاص مختلف يا گروهها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهوري اسلامي و حكومت آن مخالفت شديد ميكنند و براي خدا در براندازي آن فعاليت مينمايند و با تصور خودشان اين جمهوري از رژيم سلطنتي بدتر يا مثل آن است، با نيت صادق در خلوات تفكر كنند و از روي انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق. و باز توجه نمايند كه در انقلابهاي دنيا هرج و مرجها و غلطرويها و فرصتطلبيها غير قابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتاريهاي اين جمهوري را در نظر بگيريد ـ از قبيل توطئهها و تبليغات دروغين و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غير قابل اجتناب گروههايي از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاي دولتي به قصد ناراضي كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامي، و تازه كار بودن اكثر يا بسياري از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كساني كه از استفادههاي كلان غير مشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده، و كمبود چشمگير قضات شرع و گرفتاريهاي اقتصادي كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليوني، و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و دهها گرفتاري ديگر، كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بيخبر است ـ و از طرفي اشخاص غرضمند سلطنتطلب سرمايهدار هنگفت كه با رباخواري و سودجويي و با اخراج ارز و گرانفروشي به حد سرسامآور و قاچاق و احتكار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد ميكشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريبكاري آمده و گاهي هم براي باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغي ميدهند و اشك تمساح ميريزند و شما را عصباني كرده به مخالفت برميانگيزانند، كه بسياري از آنان با استفادههاي نامشروع، خون مردم را ميمكند و اقتصاد كشور را به شكست مي كشند.
اينجانب نصيحت متواضعانة برادرانه ميكنم كه آقايان محترم تحت تأثير اينگونه شايعهسازيها قرار نگيرند و براي خدا و حفظ اسلام اين جمهوري را تقويت نمايند. و بايد بدانند كه اگر اين جمهوري اسلامي شكست بخورد به جاي آن يك رژيم اسلامي دلخواه بقية الله ـ روحي فداه ـ يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد، بلكه يك رژيم دلخواه يكي از دو قطب قدرت به حكومت ميرسد و محرومان جهان، كه به اسلام و حكومت اسلامي رو]ي[ آورده و دل باختهاند، مأيوس ميشوند و اسلام براي هميشه منزوي خواهد شد؛ و شماها روزي از كردار خود پشيمان ميشويد كه كار گذشته و ديگر پشيماني سودي ندارد. و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همة امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالي متحول شود يك اشتباه است، و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزهاي روي نداده است و نخواهد داد. و آن روزي كه انشاءالله تعالي مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يكروزه عالم اصلاح شود؛ بلكه با كوششها و فداكاريها ستمكاران سركوب و منزوي ميشوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عاميهاي منحرف، آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا اليه راجعون.
ف
وصيت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهاي خارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير، كه بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همة كشورهاي اسلامي و ساير كشورهاي كوچك باز شده است مشاهده كرديم يا تاريخهاي صحيح براي ما بازگو كردند كه هيچ يك از دوَل حاكم بر اين كشورها در فكر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند؛ بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كردهاند براي منافع شخصي يا گروهي نموده؛ يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همة مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده، و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عياش به كار گرفتهاند و يا آنكه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بودهاند كه براي وابسته كردن كشورها و ملتها هر چه توان داشتهاند به كار گرفته و با حيلههاي مختلف كشورها را بازاري براي شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تأمين نمودهاند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه در حركتند.
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسيد؛ و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم ميكنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن، همة مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است.
ص
يك مرتبة ديگر در خاتمة اين وصيتنامه، به ملت شريف ايران وصيت ميكنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جاننثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علّو رتبة آن است، آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپاخاستيد و دنبال ميكنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و ميكنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيت به معني وسيع آن و ايدة توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است؛ و آن در مكتب محمدي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده؛ و كوشش تمام انبياي عظام ـ عليهم سلام الله ـ و اولياي معظم ـ سلام الله عليهم ـ براي تحقق آن بوده و راهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بينهايت جز با آن ميسر نگردد. آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه براي خاكيان از سير در آن حاصل ميشود براي هيچ موجودي در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.
شما اي ملت مجاهد، در زير پرچمي ميرويد كه در سراسر جهان مادي و معنوي در اهتزاز است، بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را ميرويد كه تنها راه تمام انبيا ـ عليهم سلام الله ـ و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همة اوليا شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را «احلي من العسل» ميدانند؛ و جوانان شما در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد بحق بگوييم « يا ليتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظيماً ». گوارا باد بر آنان آن نسيم دلآرا و آن جلوة شورانگيز.
و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانههاي توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همة كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند جلوه گر است.
و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است كشور عزيز از آسيب دهر انشاءالله تعالي مصون است. و بحمدالله تعالي حوزههاي علميه و دانشگاهها و جوانانِ عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفخة الهي غيبي برخوردارند، و اين مراكز دربست در اختيار آنان است، و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه.
و وصيت من به همه آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي و خودكفايي و استقلال، با همة ابعادش به پيش، و بي ترديد دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشيد و براي ترقي و تعالي كشور اسلامي به روح تعاون ادامه دهيد.
و اينجانب با آنچه در ملت عزيز از بيداري و هوشياري و تعهد و فداكاري و روح مقاومت و صلابت در راه حق ميبينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال اين معاني انساني به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوي جايگاه ابدي سفر ميكنم. و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم. و از خداي رحمان و رحيم ميخواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد.
و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهيها و قصور و تقصيرها بپذيرند. و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار در سدّ آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.
والسلام عليكم و علي عباد الله الصالحين و رحـمة الله و بركاته
26بهمن 1361 – 1 جمادي الاولي 1403
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را پس از مرگ من احمد خميني براي مردم بخواند. و در صورت عذر ، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراي اسلامي يا رئيس محترم ديوان عالي كشور، اين زحمت را بپذيرند. و در صورت عذر، يكي از فقهاي محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
در زير اين وصيتنامه 29 صفحهاي و مقدمه، چند مطلب را تذكر ميدهم:
(1) اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهاي بيواقعيت به من داده ميشود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض ميكنم آنچه به من نسبت داده شده يا ميشود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.
(2) اشخاصي در حال حيات من ادعا نمودهاند كه اعلاميههاي اينجانب را مينوشتهاند. اين مطلب را شديداً تكذيب ميكنم. تاكنون هيچ اعلاميهاي را غيرشخص خودم تهيه كسي نكرده است.
(3) از قرار مذكور، بعضيها ادعا كردهاند كه رفتن من به پاريس به وسيلة آنان بوده، اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولي پاريس اين احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطة سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلي او است.
روح الله الموسوي الخميني