الروضه من الكافى يا گلستان آل محمد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الروضه من الكافى يا گلستان آل محمد - نسخه متنی

ابى جعفر محمد بن يعقوب بن اسحق كلينى رازى؛ مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حديث شماره : 260


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِى الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ وَ زَادَ فِيهِ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ جَوْهَراً وَ جَوْهَرُ وُلْدِ آدَمَ مُحَمَّدٌ ص وَ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا بَعْدَنَا حَبَّذَا شِيعَتُنَا مَا أَقْرَبَهُمْ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحْسَنَ صُنْعَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ يَتَعَاظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ أَوْ يَدْخُلَهُمْ زَهْوٌ لَسَلَّمَتْ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ قُبُلًا وَ اللَّهِ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَتْلُو الْقُرْآنَ فِى صَلَاتِهِ قَائِماً إِلَّا وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَ لَا قَرَأَ فِى صَلَوَاتِهِ جَالِساً إِلَّا وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ خَمْسُونَ حَسَنَةً وَ لَا فِى غَيْرِ صَلَاةٍ إِلَّا وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ إِنَّ لِلصَّامِتِ مِنْ شِيعَتِنَا لَأَجْرُ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ مِمَّنْ خَالَفَهُ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى فُرُشِكُمْ نِيَامٌ لَكُمْ أَجْرُ الْمُجَاهِدِينَ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِى صَلَاتِكُمْ لَكُمْ أَجْرُ الصَّافِّينَ فِى سَبِيلِهِ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَزَعْنا ما فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ إِنَّمَا شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْيُنِ عَيْنَانِ فِى الرَّأْسِ وَ عَيْنَانِ فِى الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَكُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ
((260- و نيز عمرو بن ابى المقدام در حديث ديگرى مانند حديث فوق را از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ودر آن افزوده :
آگاه باشيد كه به راستى هر چيزى را گوهرى است و گوهر فرزندان آدم محمد (صلى الله عليه و آله ) است و پس از آن حضرت ما و شيعيانمان هستيم ، خوشا بر شيعيان ما كه چه نزديكند به عرش خداى عزوجل ، و چه نيكو است رفتار خداى عزوجل نسبت بدانان در روز قيامت .
به خدا سوگند اگر بر مردم بزرگ و گران نمى آمد و خود شيعيان را خود بينى فرا نمى گرفت فرشتگان رو در رو به آنها سلام مى كردند. به خدا سوگند هيچ بنده اى از شيعيان ما نيست كه قرآن را ايستاده در حال نماز بخواند جز آنكه در برابر هر حرفى از آن صد حسنه به او دهند، و اگر نشسته در نماز قرآن بخواند به هر حرفى پنجاه حسنه به او دهند، و شخص خموش از شيعيان ما ثواب قرآن خوان مخالفين را دارد، شما به خدا سوگند در بسترهاى خود خفته ايد و مزد مجاهدان (در راه خدا) را داريد، و شماها در نماز هستيد و ثواب صف بستگان در راه خدا را داريد، شمائيد به خدا قسم آن كسانيكه خداى عزوجل درباره شان فرموده : (كينه اى كه در سينه شان بوده كنده ايم و برادرانه بر تختها روبروى هم هستند) (سوره حجر آيه 47).
به راستى كه شيعيان ما چهار چشم دارند، دو چشم در سر، و دو چشم در دل ، آگاه باشيد كه همه اينطورند ولى خداى عزوجل چشمهاى شما را بينا كرده و چشمهاى آنان را كور كرده است . ))


حديث شماره : 261


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ أَشْكُو إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِى وَ تَقَلْقُلِى بَيْنَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ حَتَّى تَقْدَمُوا وَ أَرَاكُمْ وَ آنَسَ بِكُمْ فَلَيْتَ هَذِهِ الطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِى فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِى الطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِيَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا يَجِي ءَ مِنْ نَاحِيَتِنَا مَكْرُوهٌ أَبَداً
((261- عنبسة بن مصعب گويد: شنيدم از امام صادق (عليه السلام ) كه مى فرمودند: من از تنهائى و پريشانى خود درميان مردم مدينه به درگاه خداى عزوجل شكايت خويش مى برم تا وقتى شماها به مدينه بيائيد و من شما را ببينم و با شما مانوس شوم ، اى كاش اين حكومت ياغى و سركش به من اجازه مى داد تا خانه اى در طائف مى گرفتم و در آنجا سكونت مى كردم و شماها را نيز با خودم در آنجا جاى مى دادم ، و در پيش او تعهد مى كردم كه از ناحيه ما هيچگاه بدى به او نرسد (و زيانى نبيند). ))


حديث شماره : 262


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ أَنْشَدَ الْكُمَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع شِعْراً فَقَالَ أَخْلَصَ اللَّهُ لِى هَوَايَ فَمَا أُغْرِقُ نَزْعاً وَ لَا تَطِيشُ سِهَامِى فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَقُلْ هَكَذَا فَمَا أُغْرِقُ نَزْعاً وَ لَكِنْ قُلْ فَقَدْ أُغْرِقَ نَزْعاً وَ لَا تَطِيشُ سِهَامِى
((262- يونس بن يعقوب گويد: كميت (شاعر) اين شعر را براى امام صادق (عليه السلام ) سروده و گفت :
اخلص الله لى هواى فما    
     اغرق نزعا و لا تطيش سهامى
(يعنى خداوند عشق مرا براى شما پاك گرداند كه زه كمان را نكشيده تيرم به خطا نرود).
امام (عليه السلام ) به او فرمود: اينطور نگو كه (زه كمان را نكشيده ...) بلكه بگو: (زه را به خوبى كشيده تيرم بخطا نرود).
شرح :
مجلسى (رحمة الله عليه ) در شرح اين حديث چند معنى ذكر كرده كه از آنجمله است اينكه : چون مداحان مدح كسى را گويند معمولا از حق به دور شده و راه مبالغه و دروغ را پيش گيرند، و مقصود امام (عليه السلام ) اين است كه درباره ما مطلب اينطور نيست بلكه به هر اندازه هم كه مبالغه شود از حق و راستى به دور نرفته اى و مطابق واقع است (پايان كلام مجلسى (رحمة الله عليه ).
و روى احتمال مجلسى (رحمة الله عليه )شايد منظور امام اين باشد كه بخواهد او را از مبالغه گوئى و دروغ جلوگيرى كند و به او بفرمايد در اشعار خود از طريقه صدق و راستى منحرف مشو و نگو: زه نكشيده تيرم به هدف خورد بلكه بگو زه را به خوبى كشيده و تيرم نيز به خطا نرود، يعنى در راه محبت و عشق به شما راه درستى را پيموده و با سعادت و كاميابى هم قرين خواهم بود.
و فيض (رحمة الله عليه ) نيز احتمالى در معناى اين حديث داده است كه نقل آن خالى از فائده نيست او گويد:
شايد مراد كميت اين باشد كه بخواهد سپاسگزارى خداى تعالى را بجا آورد بر اينكه بدون سعى و كوشش خداوند حالش را بر وفق مرادش كرده و اين مطلب را بر سبيل استعارة و تمثيل ذكر كرده باشد، و معناى شعر چنين است كه : خداى عزوجل خواسته مرا برايم به خوبى و پاكى انجام داده بى آنكه من تلاش و كوششى كنم ، و چنان است كه من كوششى كمان به سوى هدف نمى كنم و با اين وصف تيرم به هدف مى خورد، و كارها بر وفق مراد انجام مى گيرد .
حضرت صادق (عليه السلام ) او را از اين دعا نهى فرموده و مى خواهد به او بفهماند كه هر كس دلش مى خواهد كه كارها بر وفق مراد او انجام گردد و در اين باره تلاش و كوشش هم مى كند و خداى تعالى نيز هميشه بدون اسباب و علل طبيعى كارى را انجام نمى دهد، پس بهتر آنست كه توفيق خداى سبحان را بر تلاش و كوشش و اجابت خداى تعالى را بر طبق خواسته و ميلت سبب كامروائى و نيل به مقصود و به هدف خوردن تير قرار دهى و اين منت را از خداى سبحان بپذيرى كه تلاش و كوششت را بى ثمر نگذارده و گناهت را آمرزيده . ))


حديث شماره : 263


سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِى دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ مُصْعَبٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قُولُوا لِأُمِّ فَرْوَةَ تَجِى ءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا قَالَ فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ السِّتْرِ ثُمَّ قَالَ أَنْشِدْنَا قَالَ فَقُلْتُ فَرْوُ جُودِى بِدَمْعِكِ الْمَسْكُوبِ قَالَ فَصَاحَتْ وَ صِحْنَ النِّسَاءُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَابَ الْبَابَ فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ عَلَى الْبَابِ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَبِيٌّ لَنَا غُشِيَ عَلَيْهِ فَصِحْنَ النِّسَاءُ
((263- سفيان بن مصعب عبدى گويد: به محضر امام صادق (عليه السلام ) شرفياب شدم حضرت فرمود: به ام فروة بگوئيد بيايد و بشنود كه با جدش ‍ چه كردند!
سفيان گويد:ام فروة آمد و در پس پرده نشست سپس امام صادق (عليه السلام ) به من فرمود: براى ما مرثيه بخوان ، گويد، گفتم :
(اى ام فروة ! نثار كن اشك ريزانت را).
ام فروة كه اين بيت را شنيد شيون كرد و زنان ديگر هم كه در خانه بودند صداى شيونشان بلند شد، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: در خانه را! در خانه را! (شايد مقصود اين باشد كه در را ببنديد كه دشمنان فهمند در اينجا مجلس سوگوارى حسين (عليه السلام ) برپا شده ) پس مردم مدينه بر در خانه جمع شدند (كه ببينند چه خبر است ) امام صادق (عليه السلام ) شخصى را به نزد آنان فرستاد و او به مردم گفت : بچه اى از ما غش كرده بود و زنها بدان خاطر شيون كردند.
شرح :
سفيان بن مصعب عبدى يكى از شعراى كوفه و از شيعيان اهل بيت بود و سماعة در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه حضرت فرمود: اى گروه شيعه به فرزندان خويش شعر عبدى را بياموزيد كه او بر دين خدا است .
و ام فروة دختر امام صادق (عليه السلام ) است ، و مادرش فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) است چنانچه مفيد (رحمة الله عليه ) در ارشاد فرموده ، و مقصود حضرت از اينكه فرمود: (ما صنع بجدها) جد مادرى او حضرت حسين بن على (عليهما السلام ) بوده ، و از اين روايت مى توان فهميد كه كار سخت گيرى حكومت مدينه و مخالفين در امر سوگوارى بر حسين بن على (عليهما السلام ) تا چه حد بوده است . ))


حديث شماره : 264


سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا حَفَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ الْخَنْدَقَ مَرُّوا بِكُدْيَةٍ فَتَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ الْمِعْوَلَ مِنْ يَدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَوْ مِنْ يَدِ سَلْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَضَرَبَ بِهَا ضَرْبَةً فَتَفَرَّقَتْ بِثَلَاثِ فِرَقٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَقَدْ فُتِحَ عَلَيَّ فِي ضَرْبَتِي هَذِهِ كُنُوزُ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ يَعِدُنَا بِكُنُوزِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ مَا يَقْدِرُ أَحَدُنَا أَنْ يَخْرُجَ يَتَخَلَّى
((264- از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: هنگامى كه (در جنگ خندق ) رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خندق را حفر مى كرد مسلمانان به سنگ سختى رسيدند (كه كلنگ در آن اثر نمى كرد) رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كلنگ را از دست اميرمؤ منان (عليه السلام ) - يا از دست سلمان رضى الله عنه - گرفت و ضربتى بدان سنگ زد كه سه تكه شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: در اين ضربتى كه زدم گنجهاى پادشاه ايران و روم براى من فتح شد، يكى از آندو (اولى و دومى ) به رفيقش گفت : به ما وعده گنجهاى پادشاه ايران و روم را مى دهد با اينكه (از شدت ترسى كه ما از دست اين يك مشت دشمن اندك داريم ) قادر نيستيم براى قضاى حاجت از اينجا دور شويم . ))


حديث شماره : 265


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِى يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رِيحاً يُقَالُ لَهَا الْأَزْيَبُ لَوْ أَرْسَلَ مِنْهَا مِقْدَارَ مَنْخِرِ ثَوْرٍ لَأَثَارَتْ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هِيَ الْجَنُوبُ
((265- و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: خداى تبارك و تعالى را بادى است كه بدان (ازيب ) گويند، و اگر به اندازه سوراخ بينى گاوى از آن باد بفرستد هر آنچه را ميان زمين و آسمان است از جا بركند، و همان باد جنوب است . ))


حديث شماره : 266


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ رُزَيْقٍ أَبِى الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَى قَوْمٌ رَسُولَ اللَّهِ ص ‍ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ بِلَادَنَا قَدْ قُحِطَتْ وَ تَوَالَتِ السِّنُونَ عَلَيْنَا فَادْعُ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْنَا فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ بِالْمِنْبَرِ فَأُخْرِجَ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَعَا وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُؤَمِّنُوا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرِ النَّاسَ أَنَّ رَبَّكَ قَدْ وَعَدَهُمْ أَنْ يُمْطَرُوا يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا وَ كَذَا فَلَمْ يَزَلِ النَّاسُ يَنْتَظِرُونَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ تِلْكَ السَّاعَةَ حَتَّى إِذَا كَانَتْ تِلْكَ السَّاعَةُ أَهَاجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِيحاً فَأَثَارَتْ سَحَاباً وَ جَلَّلَتِ السَّمَاءَ وَ أَرْخَتْ عَزَالِيَهَا فَجَاءَ أُولَئِكَ النَّفَرُ بِأَعْيَانِهِمْ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ لَنَا أَنْ يَكُفَّ السَّمَاءَ عَنَّا فَإِنَّا كِدْنَا أَنْ نَغْرَقَ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ وَ دَعَا النَّبِيُّ ص وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُؤَمِّنُوا عَلَى دُعَائِهِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَسْمِعْنَا فَإِنَّ كُلَّ مَا تَقُولُ لَيْسَ نَسْمَعُ فَقَالَ قُولُوا اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَ لَا عَلَيْنَا اللَّهُمَّ صُبَّهَا فِى بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ وَ فِى نَبَاتِ الشَّجَرِ وَ حَيْثُ يَرْعَى أَهْلُ الْوَبَرِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا رَحْمَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا عَذَاباً
((266- ابوالعباس زريق از امام صادق (عليه السلام ) روايت كند كه فرمود: جمعى به نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمده گفتند: اى رسول خدا همانا بلاد ما دچار قحطى شده و چند سال پى در پى خشكسالى است خداى تبارك و تعالى را بخوان تا باران بر ما بفرستد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دستور داد منبرى گذاردند و از خانه بيرون آمد به منبر رفت و مردم نيز اجتماع كردند، پس آن حضرت به منبر رفت و دعا كرد و به مردم نيز دستور داد آمين بگويند، طولى نكشيد كه جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمد به مردم بگو خداوند وعده كرده در روز فلان و در ساعت فلان باران بر شما بيايد، مردم به انتظار آن روز و آن ساعت روز شمارى كردند تا چون ساعت مقرر فرا رسيد خداى عزوجل بادى فرستاد، و آن باد ابرى را با خود آورد و آسمان را پوشانيد و دهنه خود را رها كرد (كنايه از شدت باران است ).
همان مردم جمع شدند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آمده گفتند: اى رسول خدا بخواه تا جلوى باران را بگيرد كه ما نزديك است غرق شويم !
همه مردم جمع شدند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دوباره دست به دعا بر داشت و به مردم نيز فرمان داد آمين بگويند، مردى (از ميان جمعيت ) صدا زد، اى رسول خدا دعا را بلند بخوان كه ما هم بشنويم زيرا همه دعائى را كه تو مى خوانى ما نمى شنويم ، فرمود: بگوئيد: خدايا اطراف ما ببارد نه بر ما، خدايا اين باران را بر شكم دشت ها بريز و در پاى درخت ها و مرتعهائى كه گله داران رمه هاى خود را مى چرانند خدايا آن را رحمت قرارش ده و عذاب قرارش مده . ))


حديث شماره : 267


جَعْفَرُ بْنُ بَشِيرٍ عَنْ رُزَيْقٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا أَبْرَقَتْ قَطُّ فِى ظُلْمَةِ لَيْلٍ وَ لَا ضَوْءِ نَهَارٍ إِلَّا وَ هِيَ مَاطِرَةٌ
((267- زريق از امام صادق (عليه السلام ) روايت كند كه فرمود: هيچگاه برقى (از ابر) نجهد چه در تاريكى شب و چه در روشنائى روز جز آنكه باران همراه دارد. ))


حديث شماره : 268


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ الْعَزْرَمِيِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ سُئِلَ عَنِ السَّحَابِ أَيْنَ يَكُونُ قَالَ يَكُونُ عَلَى شَجَرٍ عَلَى كَثِيبٍ عَلَى شَاطِئِ الْبَحْرِ يَأْوِى إِلَيْهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُرْسِلَهُ أَرْسَلَ رِيحاً فَأَثَارَتْهُ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَائِكَةً يَضْرِبُوهُ بِالْمَخَارِيقِ وَ هُوَ الْبَرْقُ فَيَرْتَفِعُ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ اللّهُ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ الْآيَةَ وَ الْمَلَكُ اسْمُهُ الرَّعْدُ
((268- ابن عرزمى در حديث مرفوعى روايت كند كه از اميرمؤ منان (عليه السلام ) پرسيدند: ابرها در كجا است ؟فرمود: بر درختى و روى تلى است در كنار دريا كه در آنجا ماءوى كند و چون خداى عزوجل اراده كند كه آن را به جائى روان كند بادى بفرستد تا آن را براند و فرشتگانى بر آن بگمارد تا آن را با شلاقها بزنند و آنها همان برق است (كه شما مى بينيد) و آن ابر بدين ترتيب بالا رود، سپس اين آيه را قرائت نمود: (سوره فاطر آيه 9) و نام آن فرشته (كه ابر را براند) رعد است .
مترجم گويد:
اين حديث ابى عن العزرمى عن ابيه عن حارث الاعور عن امير المؤ منين (عليه السلام ) قال اميرالمؤ منين و سئل عن الحساب اين يكون ؟ قال : على شجر كثيف على ساحل البحر على شاطى ء البحر ياوى اليه ، فاذا اراد الله عزوجل ان يرسله ارسل ريحا فاثاره و وكل به ملائكة يصزبونه بالمخاريث و هو البرق غير تفع و برخى از دانشمندان مسلمان پارسى زبان براى تطبيق دادن اين حديث با علوم روز آنرا اينگونه ترجمه كرده اند:
از حضرتش (عليه السلام ) راجع به ابر سؤ ال كردند كه در كجا است ؟ گفت : در جنگل انبوه بر ساحل دريا كه به آن سمت مسكن گزيند (جمع شدن هواى دم دار بر روى دريا و داخل جنگلهاى استوائى و ساحلى ) پس هر گاه كه خدا اراده نمايد آنرا برساند بادى را مى فرستد، باد ايجاد آشفتگى و برانگيختگى در آن مى كند، و فرشتگانى را مى گمارد (مبداء نيروها و عوامل طبيعت ) با ترناهائى بزنند و آن برق است آنگاه ابر اوج مى گيرد (همانطور كه مى دانيم چگونه وزش شديد و مالش باد و غبار و مه ايجاد طوفان و توليد و تخليه الكتريسيته مى نمايد كه توام با بالا رفتن ابر و دانه بندى باران است ).
با توجه به حديث على بن ابراهيم احتمال جمله :(يكون على شجر على كثيب ...) كه در روايت كلينى است ، همان (يكون على شجر كثيف ...) بوده باشد كه در حديث على بن ابراهيم است و دچار تصحيف و تحريف شده باشد احتمال خيلى دورى نيست ، ولى باز كردن راه تاويل و ارتكاب خلاف ظاهر مانند اينكه فرشته را به (مبداء نيروها و عوامل طبيعت ) تاويل كردن و امثال اينگونه تاويلاتى كه اخيرا براى تطبيق دادن آيات و روايات با علوم روز كه زائيده مغزهاى محدود بشرى است ميان متجددين ديندار مد شده و مترجم مزبور نيز بدان دست زده است كار خطرناكى است كه بايد متدينين به مذهب حقه شيعه اثنى عشرى از آن بركنار باشند، و هرچه را بفهم و خرد خويش از آيات و روايات درك نكردند علم آن را بخود اهل بيت و ائمه اطهار واگذارند چنانچه خود آنها دستور فرموده اند و چه بسا روزى ، برسد كه پيشرفت شگرف علم بشرى پرده از روى آنها بردارد. ))


حديث شماره : 269


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَا عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِى رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِى عُمُرِهِ
((269- مثنى حناط و محمدبن مسلم گويند: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كه زبانش راست گويد كردارش پاك خواهد بود، و هر كه نيتش ‍ خوب باشد خداى عزوجل روزيش را بيفزايد، و هر كه با خانواده اش ‍ خوشرفتارى كند خداوند در عمرش بيفزايد. ))


حديث شماره : 270


الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِى جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِابْنِ آدَمَ إِنْ نَازَعَكَ بَصَرُكَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ فَقَدْ أَعَنْتُكَ عَلَيْهِ بِطَبَقَيْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَنْظُرْ وَ إِنْ نَازَعَكَ لِسَانُكَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ فَقَدْ أَعَنْتُكَ عَلَيْهِ بِطَبَقَيْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَكَلَّمْ وَ إِنْ نَازَعَكَ فَرْجُكَ إِلَى بَعْضِ مَا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ فَقَدْ أَعَنْتُكَ عَلَيْهِ بِطَبَقَيْنِ فَأَطْبِقْ وَ لَا تَأْتِ حَرَاماً
((270- امام صادق (عليه السلام ) از جدش على (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت كرده كه خداى تبارك و تعالى به فرزند آدم گويد: اگر چشمت در ديدن برخى از آنچه را بر تو حرام كرده ام با تو به ستيزه برخيزد پس من تو را بوسيله دو پلك بالا و پائين بر او يارى داده ام ، پس آن دو را بر هم نه و نگاه مكن . و اگر زبانت با تو ستيزه كرد در گفتن برخى از آنچه من بر تو حرام كرده ام پس من آن را با دو طبقه لبها بر او يارى داده ام پس آن دو را بر هم نه و سخن مگوى ، و اگر عورتت با تو ستيزه كرد به برخى از آنچه من بر تو حرام كرده ام من تو را بوسيله دو طبق بر او يارى داده ام پس آن دو را بر هم نه و كار حرامى انجام مده (مجلسى (رحمة الله عليه ) گويد: شايد مقصود از دو طبق در جمله اخير رانها باشد، و مرحوم فيض (رحمة الله عليه ) نيز احتمالى داده كه در جلد 3 وافى (جزء 14) اول باب مواعظ الله سبحانه آن را ذكر كرده است ). ))


حديث شماره : 271


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِى هَاشِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَلَا يُرْجَ خَيْرُهُ مَنْ لَمْ يَسْتَحِ مِنَ الْعَيْبِ وَ يَخْشَ اللَّهَ بِالْغَيْبِ وَ يَرْعَوِ عِنْدَ الشَّيْبِ
((271- يكى از وابستگان بنى هاشم از امام صادق (عليه السلام ) روايت كند كه آنحضرت فرمود: سه چيز است كه اگردر كسى بود به خوبى او اميدى نرود: كسى كه از عيب شرم ندارد، و در نهان از خدا نترسد، و در پيرى (از گناه ) دست نكشد. ))


حديث شماره : 272


أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَجَّالِ قَالَ قُلْتُ لِجَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاكُمْ شَرِيفُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ وَ مَا الشَّرِيفُ قَالَ قَدْ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الشَّرِيفُ مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ قَالَ قُلْتُ فَمَا الْحَسِيبُ قَالَ الَّذِى يَفْعَلُ الْأَفْعَالَ الْحَسَنَةَ بِمَالِهِ وَ غَيْرِ مَالِهِ قُلْتُ فَمَا الْكَرَمُ قَالَ التَّقْوَى
((272- حجال گويد: به جميل بن دراج گفتم : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرموده : هرگاه شريف يك قومى نزدشما آمد او را گرامى داريد، گفت : آرى ، گفتم : شريف چه كسى است ؟ گفت : من اين مطلب را از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم و آن حضرت فرمود: شريف كسى است كه دارائى داشته باشد، پرسيدم : شخص حسيب (حسب دار) چه كسى است ؟ فرمود: آن كس كه بوسيله دارائى خود و يا غير دارائى خود كارهاى خوب انجام دهد، پرسيدم : كرم و بزرگوارى چيست ؟ فرمود: تقوى و پرهيزكارى . ))


حديث شماره : 273


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَشَدَّ حُزْنَ النِّسَاءِ وَ أَبْعَدَ فِرَاقَ الْمَوْتِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ فَقْرٌ يَتَمَلَّقُ صَاحِبُهُ ثُمَّ لَا يُعْطَى شَيْئاً
((273- سكونى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: چه بسيارسخت است غم و اندوه زنان ، و چه دور است جدائى مرگ (يعنى آن جدائى كه با مرگ حاصل شود) و سخت تر از اينها همه آن فقر و تندگدستى است كه صاحبش (در برابر كسى ) تملق و چاپلوسى كند (كه شايد چيزى به او دهند) ولى چيزى به او ندهند. ))


حديث شماره : 274


(حَدِيثُ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ )
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْخَلْقِ فَقَالَ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِى الْبَرِّ وَ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِى الْبَحْرِ وَ أَجْنَاسُ بَنِى آدَمَ سَبْعُونَ جِنْساً وَ النَّاسُ وُلْدُ آدَمَ مَا خَلَا يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ
((داستان ياءجوج و ماءجوج :
274- ابن عباس گويد: از امير مؤ منان درباره خلق پرسش شد؟ حضرت فرمود: خداوند هزار و دويست مخلوق درخشكى آفريد و هزار و دويست خلق در دريا، و فرزندان آدم هفتاد جنس است ، و مردم همگى فرزندان آدمند جز ياجوج و ماءجوج . ))


حديث شماره : 275


الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ [ إِنَّ ] النَّاسَ طَبَقَاتٌ ثَلَاثٌ طَبَقَةٌ هُمْ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ طَبَقَةٌ يَتَزَيَّنُونَ بِنَا وَ طَبَقَةٌ يَأْكُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً [ بِنَا ]
((275- ابوبصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كند كه فرمود: مردم سه گروهند: گروهى هستند كه آنها از مايند وما نيز از آنهائيم ، و گروهى هستند كه خود را با انتساب به ما بيارايند، و گروه سوم آن كسانى هستند همديگر را بوسيله ما بخورند (و به نام ما از مردم استفاده مادى برند). ))


حديث شماره : 276


عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا رَأَيْتَ الْفَاقَةَ وَ الْحَاجَةَ قَدْ كَثُرَتْ وَ أَنْكَرَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَعِنْدَ ذَلِكَ فَانْتَظِرْ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذِهِ الْفَاقَةُ وَ الْحَاجَةُ قَدْ عَرَفْتُهُمَا فَمَا إِنْكَارُ النَّاسِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً قَالَ يَأْتِى الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَخَاهُ فَيَسْأَلُهُ الْحَاجَةَ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِ بِغَيْرِ الْوَجْهِ الَّذِى كَانَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يُكَلِّمُهُ بِغَيْرِ اللِّسَانِ الَّذِى كَانَ يُكَلِّمُهُ بِهِ
((276- فضيل بن يسار گويد: امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هرگاه ديدى ندارى و نيازمندى زياد شد و مردم همديگررا نشناختند (و به فكر يكديگر نبودند) در چنين وقتى چشم به راه امر خداى عزوجل باش (يعنى منتظر ظهور حضرت قائم (عليه السلام ) باش ) گويد: عرض كردم : قربانت گردم معناى ندارى و نيازمندى را دانستم ، اما نشناختن مردم يكديگر را يعنى چه ؟ فرمود: مردى از شما به نزد برادر (دينى ) خود برود و از او درخواستى كند و او به نظر ديگرى به او بنگرد غير از آن نظرى كه قبلا به او مى نگريست ، و با او سخن كند بغير از آن طريقى كه پيش از آن به او سخن مى كرد. ))


حديث شماره : 277


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وُكِّلَ الرِّزْقُ بِالْحُمْقِ وَ وُكِّلَ الْحِرْمَانُ بِالْعَقْلِ وَ وُكِّلَ الْبَلَاءُ بِالصَّبْرِ
((277- على بن الحسين (عليه السلام ) از پدرش اميرمؤ منان روايت كند كه فرمود: روزى به حماقت بسته ، ومحروميت به خرد و عقل ، و بلاء به صبر و بردبارى .
شرح :
مجلسى (رحمة الله عليه ) گويد: يعنى شخص احمق غالبا روزيش بسيار فراوان است ، و شخص عاقل محروم و در فشار زندگى بسر مى برد. (پايان كلام مجلسى (رحمة الله عليه ).
مترجم گويد:
و اين بدان خاطر است كه بدست آوردن روزى در اين جهان غالبا به تملق و چاپلوسى كردن به درگاه نااهلان بستگى دارد و شخص خردمند حاضر نيست تن به پستى دهد و به درگاه اين و آن روى نياز برد و از دنيا پرستان از خدا بى خبر تملق گويد از اينرو غالبا در سختى و فشار زندگى بسر مى برد و اين نابخردان و احمقانند كه براى كسب مال بهر پستى تن در دهند و به تملق هر كس و ناكس حاضر شوند و همين سبب تحصيل مال فراوان گردد، و حافظ شيرازى در اين باره چه نيكو سروده كه گويد:
جهان به مردم نادان دهد زمام مراد    
     تو اهل دانش و فضلى همين گناهت بس))


حديث شماره : 278


عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عُمَرَ أَخِى عُذَافِرٍ قَالَ دَفَعَ إِلَيَّ إِنْسَانٌ سِتَّمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَانَتْ فِى جُوَالِقِى فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى الْحَفِيرَةِ شُقَّ جُوَالِقِى وَ ذُهِبَ بِجَمِيعِ مَا فِيهِ وَ وَافَقْتُ عَامِلَ الْمَدِينَةِ بِهَا فَقَالَ أَنْتَ الَّذِى شُقَّتْ زَامِلَتُكَ وَ ذُهِبَ بِمَتَاعِكَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ إِذَا قَدِمْنَا الْمَدِينَةَ فَأْتِنَا حَتَّى أُعَوِّضَكَ قَالَ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى الْمَدِينَةِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا عُمَرُ شُقَّتْ زَامِلَتُكَ وَ ذُهِبَ بِمَتَاعِكَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَا أَعْطَاكَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أُخِذَ مِنْكَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص ضَلَّتْ نَاقَتُهُ فَقَالَ النَّاسُ فِيهَا يُخْبِرُنَا عَنِ السَّمَاءِ وَ لَا يُخْبِرُنَا عَنْ نَاقَتِهِ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ نَاقَتُكَ فِى وَادِى كَذَا وَ كَذَا مَلْفُوفٌ خِطَامُهَا بِشَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَكْثَرْتُمْ عَلَيَّ فِي نَاقَتِي أَلَا وَ مَا أَعْطَانِي اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أُخِذَ مِنِّى أَلَا وَ إِنَّ نَاقَتِى فِى وَادِى كَذَا وَ كَذَا مَلْفُوفٌ خِطَامُهَا بِشَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا فَابْتَدَرَهَا النَّاسُ فَوَجَدُوهَا كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ ثُمَّ قَالَ ائْتِ عَامِلَ الْمَدِينَةِ فَتَنَجَّزْ مِنْهُ مَا وَعَدَكَ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ دَعَاكَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ تَطْلُبْهُ مِنْهُ
((278- عمر برادر عذافر گويد: مردى به من ششصد درهم - يا هفتصد درهم - داد كه از مال امام صادق (عليه السلام ) بود (و مى بايستى به آنحضرت (عليه السلام ) برسانم ) و اين پول در ميان جوال من بودت و چون بحفيرة (كه نام جائى است ) رسيدم جوال پاره شد و هرچه در آن بود ريخت ، در آنجا به حاكم مدينه برخوردم و او به من گفت : توئى كه خورجين بارت پاره شده و هرچه داشته اى از بين رفته است ؟ گفتم : آرى ، گفت : وقتى به مدينه رسيدى پيش ما بيا تا عوض آنرا به تو بدهيم ، هنگاميكه به مدينه رسيدم به نزد امام صادق (عليه السلام ) رفتم آن حضرت به من فرمود: اى عمر خورجينت پاره شد و هرچه داشتى از بين رفت ؟
عرض كردم : آرى ، فرمود: آنچه را خدا به تو داد بهتر است از آنچه از تو بر گرفت ، همانا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شترش گم شد، و مردم (منافق ) گفتند: اين كسى است كه از آسمان (و از غيب ) به ما خبر مى دهد ولى نمى گويد (و نمى داند) شترش كجاست !
همان وقت جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمد شترت در فلان دره است و افسارش به فلان درخت پيچيده شده .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به منبر رفت و حمد و ثناى خدايى را بجا آورد و فرمود:
اى مردم شما درباره شترم پشت سر من زياد حرف زديد، بدانيد، كه آنچه را خدا به من داده بهتر از است آنچه را كه از من گرفته ، بدانيد كه شتر من در فلان دره است و افسارش به فلان درخت گير كرده . مردم طبق نشانى كه آنحضرت داده بود برفتند و چنانچه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرموده بود شتر را يافتند.
پس از اين حديث امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اكنون به نزد حاكم مدينه برو كه وعده اى را كه به تو داده بدان وفا كند، و به راستى اين چيزى است كه خدا تو را بدان خوانده و تو از او درخواست نكردى . ))


حديث شماره : 279


سَهْلٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يُونُسَ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع شَيْءٌ يُرْوَى عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ ثَلَاثٌ يُبْغِضُهَا النَّاسُ وَ أَنَا أُحِبُّهَا أُحِبُّ الْمَوْتَ وَ أُحِبُّ الْفَقْرَ وَ أُحِبُّ الْبَلَاءَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا لَيْسَ عَلَى مَا يَرْوُونَ إِنَّمَا عَنَى الْمَوْتُ فِى طَاعَةِ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الْحَيَاةِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ الْبَلَاءُ فِى طَاعَةِ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ الْفَقْرُ فِى طَاعَةِ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الْغِنَى فِى مَعْصِيَةِ اللَّهِ
((279- شعيب عقرقوفى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم : حديثى از ابوذر رضى الله عنه رسيده كه گفته است : سه چيز است كه مردم آنها را خوش ندارند و من آنها را دوست دارم ، من مرگ را دوست دارم ، و ندارى و فقر را دوست دارم ، و بلا و گرفتارى را دوست دارم ؟
حضرت فرمود: اين كلام به اينگونه نيست كه مردم روايت كنند (و از ظاهرش استفاده شود) بلكه مقصود ابوذر اين است كه من مرگ در راه اطاعت خدا را بيشتر از زندگى در راه نافرمانى خدا دوست دارم ، و بلاى در راه فرمانبردارى خدا را بيش از تندرستى در نافرمانى خدا دوست دارم ، و ندارى در راه فرمانبردارى خدا را بيش از توانگرى در نافرمانى خدا دوست دارم . ))


حديث شماره : 280


سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى الْقَمَّاطِ عَنْ عَمِّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِى أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ إِنِّى رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ رُؤْيَا قَالَ وَ مَا الَّذِى رَأَيْتَ قَالَ رَأَيْتُ بَنِى أُمَيَّةَ يَصْعَدُونَ الْمَنَابِرَ وَ يَنْزِلُونَ مِنْهَا قَالَ وَ الَّذِى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا عَلِمْتُ بِشَيْءٍ مِنْ هَذَا وَ صَعِدَ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ أَهْبَطَهُ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ بِآيٍ مِنَ الْقُرْآنِ يُعَزِّيهِ بِهَا قَوْلِهِ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ لِلْقَوْمِ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِرَسُولِهِ خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
((280- على بن عيسى قماط از عمويش روايت كند كه گفت : شنيدم از امام صادق (عليه السلام ) كه مى فرمود جبرئيل به نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرود آمد و آنحضرت غمناك و افسرده بود، عرض كرد: اى رسول خدا چه شده كه من تو را افسرده و غمناك مى بينم ؟
فرمود: ديشب خوابى ديده ام !
عرض كرد: چه خوابى ديده اى ؟
فرمود: ديدم بنى اميه بر منبرم بالا روند و فرود آيند!
عرض كرد: بدان خدائى كه تو را به حق به نبوت بر انگيخته من چيزى از اين خواب نمى دانم .
پس به آسمان بالا رفت . و خداى عزوجل او را به همراه آياتى به زمين فرستاد كه بوسيله آن آيات پيغمبر را تسليت دهد (و آن آيات اين است ): (آيا ندانى كه اگر سالها نعمتشان دهيم ، آنگاه عذاب موعود بر آنها رسد نعمتى كه داشته اند كارى براى آنها نسازد) (سوره شعراء آيه 205 - 207).
و نيز خداى عزوجل (اين آيات را) نازل فرمود: (همانا ما فرود آورديم آن را در شب قدر و نمى دانى كه شب قدر چيست ، شب قدر بهتر از هزار ماه است ) كه براى اين مردم باشد و خداى عزوجل شب قدر را براى پيامبرش ‍ بهتر از هزار ماه خلافت بنى اميه قرار داد. ))  

/ 57